صفحه محصول - دانلود تاثير ساخت قدرت بر ناسيو ناليسم قومي ایران

دانلود تاثير ساخت قدرت بر ناسيو ناليسم قومي ایران (docx) 8 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 8 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تاثير ساخت قدرت بر ناسيو ناليسم قومي ایران ويژگيهاي ساخت قدرت در دهه اول انقلاب. قبل از آنکه به روند شکل گيري قدرت بعد از انقلاب ، نگاهي بيندازيم. ابتدا بايد خاطر نشان کنيم که در حکومت جمهوري اسلامي شالود ه اصلي قدرت بر اساس قانون اساسي به رهبري يا ولايت فقيه سپرده شده است که ضامن عدم انحراف سازمانها و جناح هاي سياسي است ( بشيريه،1385:57). بعد از انقلاب و با تشکيل دولت موقت ،اين دولت در صد د بر آمد تا از طريق اقداماتي هر چند احتياط آميز مشارکت سياسي محدود را ايجاد کند اما بدليل بي ثباتي سياسي بعد از انقلاب و همچنين تندروي گروههاي تندرو دولت موقت با شکست مواجه گرديد ( بشيريه ،1385:36). بيشترين جدل ميان دولت موقت و گروههاي تندرو در تدوين قانون اساسي نمود پيدا کرد که در نهايت منجر به آن شد تا مجلس خبرگاني تشکيل شود و پيش نويس قانون اساسي را تهيه کند که به نفع روحانيت و بالقوه اقتدار گرا بود اين قانون ماده اي در خصوص ولايت فقيه داشت که اختيارات گسترده اي را به آيت الله خميني مي داد (آر کدي،1383:27). بعد از اين کشمکشها در پائيز 1359 گروههاي تندرو تمام نهادها بجز رياست جمهوري و برخي سمتهاي مهم کابينه را در دست گرفتند نهاد رياست جمهوري هم که در دست بني صدر بود بعد از مدتي بني صدر عزل شد و بعد از آن مراکز قدرت يکي پس از ديگري در اختيار تندروها قرار گرفت حزب جمهوري اسلامي در ارديبهشت 1362 بر مجلس دوم مسلط شدند (آر کدي ،1383:39 ). همانطور که مشاهده شد شاهد آن بوديم که گروههاي اسلام گرا کاملاً بر اوضاع مسلط شدند اما پايگاه اين گروهها و نيروي آنها را بايد در موجي از پوپوليسم و راديکاليسم ايدئو لژيک پيدا کرد که به تبع آن توا نستند ديگر گروهاي رقيب را از صحنه خارج کنند(بشيريه ،1385:41) . اگر بخواهيم فضاي سياسي کشور را در دهه اول انقلاب بررسي کنيم بايد بگوييم که تا پيش از سال 1368 سياست و حکومت در ايران تحت تاثير شخصيت رهبر انقلاب،که به عنوان محور اصلي نظام سياسي بود ،قرار داشت بطوري که نهادهاي دولتي و حزبي تحت تاثير اقتدار کاريز مايي آيت الله خميني قرار داشتند (بشيريه ،1385:47)البته اين بدان معنا نبود که معيار انتخاب مردم براي نهادهاي دولتي فقط رهبري باشد بلکه سوابق مبارزاتي در ده سال اول انقلاب ،ملاک ومعيار عمده راي دهندگان بوده است(ربيعي ،1380:162). اما در مورد خواستهاي جناههاي سياسي در دهه اول سه جناح بندي شکل گرفت گروهي که اصل مشروعيت را بر اقتدار کاريزمايي ولايت فقيه مي دانستند گروه دوم که اصل مشروعيت را بر اقتدار سنتي روحانيت قرار مي دادند و در نهايت گروه سومي که اقتدار قانوني دمو کراتيک را حمايت مي کردند(بشيريه،1385:94)در دهه اول انقلاب بيشتر گروه اول و دوم بودند که قدرت را بدست داشتند اما در دهه بعد شاهد تحولاتي هستيم که در ادامه به بررسي آن مي پردازيم . ويژگي هاي ساخت قدرت در مابين سالهاي 1368تا1376. بطور کلي فضاي عمومي جامعه در دهه هفتاد فضايي بود که احساس مي شد جامعه خواهان تغيير وضع موجود ،و به نوعي نشان دهنده ايجاد خواست مبتني بر اعتراض به وضع موجود بود (ربيعي ،1380:256)اما چه شد که اين فضا در دهه هفتاد بوجود آمد؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت که ما بعد از انقلاب شاهد تحول جمعيتي بوديم که بيکباره باعث شد تا رفتار هاي نو وجديد همراه با خواسته هاي نو در جامعه مطرح شود به عبارت ديگر به طور سريع و محسوس چهره جامعه دگرگون شد(ربيعي ،1380:127) . جواناني که از دل اين تحول جمعيتي برآمدند جواناني بودند که بعد از جنگ به تدريج از تبليغات و توليدات فرهنگي دستگاه هاي رسمي خسته شدند و بيشتر به توليدات فرهنگي غير رسمي روي آوردند آنان به دنبال سبکهاي ديگري از زندگي يعني سبکهاي ديگري از فکر کردن ، حرف زدن ،تفريح کردن ،لذت بردن ،دوست داشتن ،لباس پوشيدن ، و غذا خوردن رفتند (جلا ئي پور ،1381 :246 ). به موجب اين تغيير نسل بستري فراهم شد تا فرهنگ سياسي حاکم بر جامعه نيز تغيير مي کند و ارزشها و هنجارها يي بوجود آوردند تا سبب تقويت مشارکت سياسي در جامعه شود همچنين جابجايي ارزشها ،پيدايش ارزشهاي جديد ،سبقت گرفتن گزينه آزاديهاي فردي و اجتماعي نسبت به گزينه آزاديهاي فردي و اجتماعي نسبت به گزينه مشکلات اقتصادي نشان از اولويت گيري دغدغه هاي سياسي و اجتماعي در دهه هفتاد بود (ربيعي ،1380 : 176) اين تحولات سبب شد تا يک اکثريت سياسي جديدي شکل گيرد که پايه آن را نسل تازه اي تشکيل مي داد که در مقابل سياستهاي اجتماعي و فرهنگي گروه حاکم از خود واکنش نشان مي داد (بشيريه،1385 :103 ). به عبارت ديگر مشارکت جويي براي نسل تازه آرام آرام به يک حق تبديل شد جواناني که موج مدرک گرايي توقعشان را بالا برده بود اين عوامل همراه با کثرت اين قشر دو پيامد داشت اولًآ اين تصور ذهني را براي تغيير به وجود آورد و ثانيا تصوير و انگاره هاي فکري و ارزشي موجود ،جوانان را به سمتي سوق داد تا براي تغيير آماده شوند)ربيعي ،1380:250). اما اين تغييرات وآمادگي براي تغيير چه تاثيري بر جريانات سياسي داشت ؟ شايد عمده ترين تحول،تغيير در گروهاي مرجع سياسي بود که پايگاه مشارکت جوانان از گروهاي سنتي به گروهاي مدرن همچون دانشگاهيان ،روشنفکران و روحانيون نو انديش تغيير يافت ( شهرام نيا ،1386:477)اين امر سبب شد تا بحراني از نوع بحران مشروعيت در درون نظام بوجود ايد که به نوعي ما شاهد کاهش مشارکت در انتخابات ششمين دوره رياست جمهوري بوديم . همچنين در چنين شرايطي گروه درون حاکمي که مشروعيت نظام را بر اصالت قانون اساسي و محدوديت ولايت فقيه به قانون و راي مردم مي دانست قدرت چشمگيري يافت که خود اين عامل به بحران مشروعيت به وجود آمده دامن زد اين گروه نيروهايي بودند که در انتخابات مجلس چهارم از عرصه قدرت حذف شده بودند (بشيريه ،1385 :97). بعد از اين تحولات و در جريان انتخابات مجلس پنجم نتايج انتخابات نشان دهنده تحولي بود که در مشارکت سياسي مردم رخ داده بود در اين دوره ما شاهد آن بود يم که روحانيون کمتري به مجلس راه پيدا کردند تعداد نمايندگان زن افزايش پيدا کرد همچنين شاهد شکست برخي چهرهاي برجسته اليت حاکم همچون آقايان عسگر اولادي ،بادامچيان و تشکيل فراکسيون قوي مستقل ها در مجلس پنجم ،همگي نشان مي داد که براستي تحولي در خواسته مردم شکل گرفته است که خود را در جريانات سياسي نشان مي دهد (شهرام نيا،1386:500). با توجه به شدت گرفتن بحران مشروعيت و به خطر افتادن ارکان نظام ،گروهي که در درون خود نظام رشد کرده بودند و اعتقاد به اين امر داشتند که مشروعيت نظام بايد بر آراي مردم استوار باشد،تداوم انقلاب را مستلزم تکوين انگارههاي نوين و همسو کردن اين نگرش با مفاهيم انقلاب و همچنين پاسخگويي به نيازهاي نسل نو که به نوعي به واسطه عملکرد نظام از مفاهيم انقلاب دوري گزيده بودند ،قلمداد کرده و شروع به نقش آفريني موثر و قوي در درون نظام پرداختند (ربيعي ،1380: 255 ). بعد از به قدرت رسيدن اين گروه بود که ما شاهد آن بوديم که فضاي سياسي بطور محسوسي بازتر شد که منجر به انتخابات هفتم و پيروزي محمد خاتمي در انتخابات شد حال در ادامه به انگيزه ها ي مردم براي راي دادن و همچنين به شناسايي پايه هاي اين جنبش مي پردازيم . ويژگيهاي ساخت قدرت در دوران اصلاحات . نتايج پژوهشهاي انجام شده درباره انگيزه هاي راي دهندگان به کانديداي پيروز در انتخابات دوم خرداد که در باره ويژگيها مورد نظر مردم درباره انتخاب نامزد مورد نظر صورت گرفته است ،صفات روشنفکر بودن ،آزاد انديش و ديد گاهاي فرهنگي با16% در مقايسه با گويه ضد آمريکايي بودن با حدود 4% و تبعيت از روحانيت به عنوان نهاد اصلي با6 % در جايگاه بالاتري قرار دارد ( شهرام نيا ،1386:477). همچنين از نظر مردم سوابق مبارزاتي که در گذشته معيار مهمي براي انتخابات کانديد مورد نظر مهم بود با 4%در مقابل توانايي علمي و فن بيان با 17%و آشنايي با زبان خارجي با 10% از اهميت کمتر بر خور دار شده بود ( ربيعي ،1380:162). بطور کلي سهم دلايل اصلي در انتخاب آقاي خاتمي از سوي مردم ،آزادي خواهي و نو گرايي و همچنين طرز فکر آقاي خاتمي بوده است سنجشها در کتاب جامعه شناسي تحولات ارزشي نشان مي دهد بيشتر راي دهندگان به خاتمي را نسل نو تشکيل مي دهد که يکي از تقاضا هاي آنان تکيه بر مشروعيت مبتني بر قانون بوده است (ربيعي ،1380 :252 )اگر بخواهيم فراتر از نسلها پايگاه اين جنبش را تعين کنيم بايد بگويم که طبقات مدرن (متوسط بالا و پايين) پايگاه اين جنبش را تشکيل مي دهند (بشيريه ،1385 :103 ). البته بايد خاطر نشان کرد که بخشي از آرا مربوط به مشارکت کنندگان سنتي جامعه بود که بخش عمده اي از راي دهندگان به ناطق نوري را تشکيل مي دادند و به پيروي از احزاب و گروههاي مرجع قديمي راي داده ولي عمده راي دهندگان چنين وضعيتي نداشته اند ،گروه مرجعشان تبديل شده بود به جريانات روشن فکري و دانشگاهي از قشر جوان که به عنوان گروه مرجع در رفتار سياسي نقش تعين کننده داشته اند (ربيعي ،1380:297،281 ). اما اين تحولات چه تاثيري بر توسعه سياسي داشته است؟ براي بررسي اين امر بايد روند حرکتي قدرت يا ساخت قدرت را بررسي کنيم . ابتدا بايد بگوييم که ساختار قدرت در ايران با الگوي دولت تماميت خواه فاصله هاي قابل ملاحظه اي دارد و اين فاصله در طي سالهاي دهه 1370 افزايش يافت . لازم به ذکر است که در جريان کشمکش نيروهاي سياسي درگير قدرت در جمهوري اسلامي بطور کلي سه نيرو وجود دارد .نيرويي که به عنوان سنت گرا و محافظه کار توصيف مي شوند و نظام سياسي را به سمت دمکراسي صوري مي برند گروه ديگري که به عنوان راست افراطي شناخته مي شوند واز دمکراسي صوري هم عقب تر مي روند و از دولت ايدئولژيک دفاع مي کنند و سر انجام نيروهاي که در مجموع جناح اصلاح طلب را را تشکيل داده و نظام سياسي را به سوي نوعي شبه دمکراسي پيش مي برند . بايد خاطر نشان کرد که جوهره يا ساختار اصلي نظام را گروه سنت گرا و محافظه کاري تشکيل مي دهد که خواهان دمکراسي صوري هستند فرق دمکراسي صوري با شبه دمکراسي در اين است که در دمکراسي صوري نقش سياسي اليگارشي سنتي بارز و آشکار است اما در شبه دمکراسي که جناح اصلاح طلب نماينده آن به حساب مي آيد ،اليگارشي جديدي شکل مي گيرد که پايه هاي مدرن آن قوي تر است همچنين نهادهاي دمکراتيک فعال تر شده و ساختار قدرت به سوي تکوين سازمانها و احزاب سياسي حرکت مي کند. ( بشيريه،1385:53). آنچه مسلم است اين که بعد از انتخابات خرداد 1376 و با روي کار آمدن جناح اصلاح طلب نهاد هاي دموکراتيک نظام تقويت شدند و مشارکت مدني و خودجوش به جاي مشارکت توده اي و نفوذي گسترش پيدا کرد (بشيريه،1385:103). منابع: داودي،علي اصغر(1381)،علل و پيامد هاي فعال شدن شکاف قومي و زباني پس از انقلاب.مشهد:بي جا. ربيعي،علي(1380)،تحولات ارزشي.تهران:فرهنگ و انديشه. سيسک،تموتي دي(1379)،تقسيم قدرت و ميانجيگري قومي. مجتبي عطارزاده .تهران : مطالعات راهبردي. شهبازي،محبوب(1380)،تقدير مردم سالاري ايراني.تهران:روزنه. شجاعي زند عليرضا(1383)،تکاپوهاي ديني.تهران:بازشناسي اسلام و ايران.تهران:بي جا. شهرام نيا،سيد امير مسعود .(1380)،جهاني شدن و دمکراسي در ايران.تهران:ني. طاهري،ابولقاسم(1378)،حکومتهاي محلي و عدم تمرکز.تهران:قومس. عالم،عبدالرحمن(1381)،بنيادهاي علم سياست .تهران:ني. .فيرحي، داود(1376)،قدرت، دانش، مشروعيت در اسلام.تهران:ني. . فيرحي، داود(1382)،نظام سياسي دولت در اسلام.تهران:سمت. .کدي،نيکي آر(1383)،نتايج انقلاب ايران. مهدي حقيقت خواه.تهران:ققنوس. گودرزي،حسين و ديگران(1384)،جامعه شناسي هويت در ايران.تهران :مطالعات ملي. مجيد،محمدي.(1378)جامعه مدني ايران.تهران:مرکز.

فایل های دیگر این دسته