دانلود سخنان ناروا و گفتارهاى حرام 36 ص (docx) 34 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 34 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
7- سخنان ناروا و گفتارهاى حرام هفتمين آفت مناظره ، سخنان ناروا از قبيل دروغ و غيبت و امثال آنها است كه از لوازم كينه توزى و بلكه از نتايج مناظره مى باشد؛ زيرا مناظره نادرست ، هرگز از نقل سخنى كه به منظور نكوهش و توهين به صاحب آن سخن ، ايراد مى شود عارى نيست . بنابراين مناظره كننده سخنان طرف را تحريف و دگرگونه وانمود مى كند، و در نتيجه مرتكب دروغ و افتراء و دغلكارى مى گردد. و گاهى نيز آشكارا طرف خويش را جاهل و احمق قلمداد مى نمايد و نادان و نابخرد برمى شمارد. پيدا است كه ثمره اين كار عبارت از اين است كه فرد آبرومندى را بى آبرو مى سازد و حرمت او را از ميان مى برد.همه رفتار سابق الذكر از گناهان كبيره مى باشد، و به گونه اى در قرآن و حديث نسبت به آنها تهديد شده است كه مى توان گفت كه شعار آن از حد احصاء بيرون است . براى اطلاع از نكوهش غيبت ، همينقدر كافى است كه خداوند متعال اين عمل را به ((اكل ميته )) يعنى خوردن گوشت مردار تشبيه كرده و مى فرمايد:(( ((و لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياءكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه (444) )).نبايد هيچيك از شما در غياب ديگرى از او بدگوئى كند، آيا هيچيك از شما دوست مى دارد كه گوشت بدن برادر مرده خود را بخورد؟ بديهى است كه از چنين كارى متنفر و بيزار مى باشيد.نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((تمام شئون و حيثيات يك مسلمان بر مسلمان ديگر حرام ، يعنى از حرمت و اعتبار برخوردار است : خون ، مال و آبروى او داراى حرمت مى باشد(445) )) و غيبت ، مسئله اى است كه در ارتباط با آبروى مسلمان مى باشد، (يعنى كسى كه از ديگرى غيبت مى كند در حقيقت به حريم آبروى او تجاوز مى كند).و نيز فرمود: ((از غيبت كردن بر حذر باشيد؛ زيرا غيبت از لحاظ جرم و گناه ، سخت تر و بدتر از زنا است ؛ چون ممكن است گاهى انسان ، گرفتار زنا گردد و توبه كند و خداوند هم توبه او را بپذيرد. اما كسى كه غيبت مى كند - تا آنگاه كسى كه از او غيبت شده است ، او را مورد عفو و گذشت قرار ندهد - مشمول آمرزش پروردگار واقع نمى شود(446) )).براء مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) براى ما سخنرانى مى كرد كه حتى جوجه پرنده ها و يا دختران نوجوانى كه در لانه ها و خانه هاى خود اقامت داشتند صداى آنحضرت را مى شنيدند و آنرا درك مى كردند. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) ضمن اين سخنرانى فرمود: اى مردمى كه با زبان اظهار ايمان مى نمائيد؛ ولى قلب و درون شما از دين و ايمان تهى است ، از غيبت كردن بپرهيزيد و در صدد پى جوئى از عيوب و نقائص برادران مسلمان برنيائيد؛ زيرا اگر كسى نسبت به عيوب ديگران ، كنجكاو باشد خدا نيز از عيوب وى پى جوئى مى كند. و كسيكه خداوند متعال از خرده ها و عيوبش پى جوئى كند او را - حتى در ميان خانه اش - رسوا و بى آبرو مى سازد(447) )).از امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود: ((اگر يك فرد باايمان درباره يك فرد مؤ من ، آنچه از زشتيها كه با چشمان خود در او ديده و يا با گوش خود راجع به وى شنيده ، براى ديگران بازگو كند (در صورتيكه طرف راضى نباشد) از جمله كسانى است كه خداوند در مورد آنها مى گويد:(( ((ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم (448) )).محققا كسانى كه مايلند بديها و زشتيهاى افراد باايمان در ميان جامعه شايع و افشاء گردد، براى آنان شكنجه اى دردناك در پيش است .نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((غيبت مؤ من - از لحاظ اهميت جرم و گناه - سخت تر از سى بار زنا كردن است )). و در حديثى ديگر آمده است كه ((غيبت ، سخت تر از سى و شش بار زنا كردن مى باشد)).بحث و گفتار درباره غيبت - اگر بطور كامل مطرح گردد - به طول مى انجامد، و هدف ما در اينجا اشاره به اصول و ريشه هاى اينگونه رذائل اخلاقى است .مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود: ((اگر كسى راجع به مؤ منى ، مطالبى را بازگو كند كه بدانوسيله آبروى او را از ميان ببرد، و سازمان شخصيت و جوانمردى او را ويران نمايد، و حيثيت او را لكه دار سازد، تا آنكه از ديدگاه مردم سقوط كند، خداوند متعال وى را از حدود و مرزهاى ولايت و دوستى خود بيرون مى راند و در حوزه ولايت و دوستى شيطان وارد مى سازد، و شيطان نيز از دوستى وى استقبال نمى كند و او را نمى پذيرد(449) )).امام صادق (عليه السلام ) در گزارش حديثى كه مى گويد: ((عيب مؤ من بر مؤ منان ديگر حرام است )) فرمود: ((منظور، صرفا اين نيست كه عيبى و نقصى از يك فرد مؤ من ، نمايان و مكشوف گردد و فقط تو آنرا ببينى ؛ بلكه مقصود اين است كه تو آن عيب و نقص را براى ديگران نقل نموده و از اين طريق از او انتقاد كنى (450) )).زراره از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام ) روايت كرده است كه فرمودند: ((نزديكترين مرزى كه بنده خدا را به وادى كفر نزديك مى سازد اين است كه او بر اساس دين و ايمان با فرد ديگرى طرح برادرى و دوستى برقرار سازد؛ ولى در زير ماسك دوستى ، لغزشها و عيوب وى را برشمرده و در روز مبادا او را به وسيله آنها سرزنش كند(451) )).ابوبصير از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((ناسزا گفتن به مؤ من ، فسق و گناه محسوب مى شود. جنگ با او به عنوان كفر و خروج از ايمان به شمار مى آيد. خوردن گوشت او (يعنى غيبت كردن از او)، معصيتى است (نابخشودنى ). و حرمت مال او همسان با حرمت خون او مى باشد(452) )).((اگر يك فرد مؤ منى به برادر ايمانى خود ((اف )) بگويد (و بدينوسيله نسبت به او اظهار دلتنگى و تنفر كند)، در حقيقت از حدود و مرزهاى دوستى با وى خارج مى شود. و اگر به او بگويد ((تو دشمن من هستى )) قهرا يكى از آندو كافر و ناسپاس خواهند بود. خداوند متعال از مؤ منى كه در باطن خود نسبت به برادران ايمانى خويش داراى نظر سوئى باشد هيچ عملى را نمى پذيرد(453) )).فضيل (بن يسار) از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((هر انسانى - اگر در پيش روى مؤ منى به وى طعنه زند و شخصيت او را مخدوش سازد - به بدترين وضع مى ميرد، و او نيز در خور آنست كه به خير و نيكى بازگشت نكند و بهره اى از آن نبرد(454) )).8 - تكبر و خودبزرگ بينى و برترى جوئى نسبت به ديگران هشتمين آفات و عواقب سوء مناظره ، تكبر و خودبزرگ بينى و ترفع و برترى بينى خود بر ديگران است . بحث و مناظره در جلسات و محافل ، همواره با تكبر بر اقران و همگنان و اظهار برترى بيش از اندازه نسبت به آنان ، همراه است و از اين حالات نابسامان روانى ، جدائى پذير نيست . آرى مناظره در محافل و مجالس در شرائطى صورت مى گيرد كه انسان مى خواهد زير بار حرف حق ديگران نرود و سعى مى كند آراء آنان را نپذيرد ولو آنكه حقانيت سخن آنها بر مناظره كننده كاملا ثابت و روشن گردد؛ چون از آن بيم دارد كه مبادا غلبه و پيروزى آنان بر وى ثابت شود. و حتى اگر عجز و ناتوانى ومغلوبيت او نيز براى ديگران محرز و علنى شود حاضر نيست صريحا به اشتباه خويش اعتراف كند و بگويد: ((من اشتباه كرده ام و حق همان است كه طرف مقابل او مى گويد)). چنين روحيه اى ، نمايانگر كبر و خودبزرگ بينى است ، همان كبر و خودبزرگ بينى كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) (در مقام بيان نكوهش آن ) فرموده است : ((اگر كبر و خودبزرگ بينى - حتى به مقدار ذره اى - در قلب كسى وجود داشته باشد، به بهشت راه ندارد))(455) .پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) ضمن حديثى - كه در بحثهاى گذشته از آن ياد كرديم - كبر و منش هاى نابخردانه را به ((بطر الحق و غمص الناس )) تعبير فرمود. منظور از ((بطرالحق ))، مردود ساختن سخن گوينده آن و عدم اعتراف به حقانيت آن پس از اثبات و محرز بودن حقانيت آن است . و منظور از ((غمص الناس )) پست و حقير شمردن مردم مى باشد.چنان مناظره كننده كذائى در صدد است كه حق و حقيقت - با وجود اينكه كاملا براى وى واضح و روشن است - از نظر ديگران مخفى مانده تا بتواند آنرا بر گوينده ، رد نموده و احيانا وى را تحقير كند؛ چون مى پندارد كه فقط او محق است و طرف او به حق آشنائى ندارد و به باطل مى انديشد. و نيز تصور مى كند كه طرف او فاقد ملكه و نيروى علمى و قابليت شناخت قوانينى است كه علم و دانش را براى انسان به ارمغان مى آورد.از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده كه خداوند متعال فرمود: شكوه و عظمت ، پوشش مرا تشكيل ميدهد و كبرياء و بزرگى ، رداء مرا مى نماياند. اگر كسى در اين دو سمت و صفت الهى با من به نزاع و هماوردى برخيزد او را در هم شكسته و نابودش مى سازم (456) )).از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((عظيم ترين و پرمخاطره ترين كبر، عبارت از ((غمص الخلق و سفه الحق ))، يعنى خوار شمردن مردم و سبك انگارى حق است . راوى مى گويد: به آن حضرت عرض كردم ((غمص الخلق و سفه الحق )) چيست ؟ فرمود: محتواى اين تعبير آنست كه تو حق را نشناسى و در برابر حق ، نادانى كنى و از اهل حق ، خرده گيرى كرده و بيجهت آنها را مورد انتقاد قرار دهى .اگر كسى با چنين روحيه اى با افراد جامعه رفتار كند در حقيقت با شئون خداوند متعال به نزاع و درگيرى برخاسته و با او در عظمت و كبريائى و بزرگيش به هماوردى و همتائى دست يازيده است (457) )).حسين بن ابى العلاء گفته است از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((كبر و خودبزرگ بينى در هر طائفه و نژادى از مردمان بد سيرت وجود دارد، در حاليكه اين صفت و چنين خصيصه اى ، جامه و تن پوشى است كه صرفا بر قامت وجود الهى ، موزون مى باشد. اگر كسى در اين صفت با خداوند متعال درگير شود، خداى عز و جل - جز پستى و حقارت و فرومايگى - هيچگونه حالتى را در او فزونى نمى بخشد(458) )).از همان امام (عليه السلام ) سؤ ال كردند: ((كمترين و ناچيزترين درجه الحاد و بيدينى چيست ؟ فرمود: كبر و خودبزرگ بينى ، پائين ترين درجات الحاد و بى ايمانى است ))(459) .زراره از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام ) چنين روايت كرده است كه فرمودند: ((آنكه ذره اى كبر در قلب او وجود دارد، وارد بهشت نخواهد شد.))(460) (محمد بن ) عمر بن يزيد مى گويد به امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم : من غذاى خوب و گوارا تناول مى كنم ، و بوى خوش و عطر را استشمام كرده و از آن لذت مى برم ، و بر مركب چابك و راهوار سوار مى شوم ، و نوكرى هم در پى من حركت مى كند. آيا به نظر شما در اينگونه بهره گيرى هاى مادى و رفتار من ، تجبر و بزرگ منشى و كبر وجود دارد كه من بايد از آنها بر حذر باشم ؟ امام صادق (عليه السلام ) اندكى درنگ نمود و سر به زير انداخت و سپس فرمود: ((جبار ملعون و متكبرى كه از رحمت و مهر الهى مطرود مى باشد، عبارت از كسى است كه با افراد جامعه با حالت ((غمص )) در ارتباط است و در برابر حق و حقيقت نادانى و بى خردى كند. عمر بن يزيد عرض كرد: من حق را مى شناسم و نسبت به آن ناآگاه و منكر نيستم و در برابر آن نادانى نمى كنم ؛ نمى دانم معنى و مفهوم ((غمص )) چيست ؟ فرمود:((غمص )) عبارت از كسى است كه مردم را تحقير نموده و به آنها زور گويد و نسبت به آنها تكبر ورزد. اين چنين فردى همان مصداق ((جبار)) و متكبر و گردنكش مى باشد))(461) .ابوحمزه ثمالى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((خداوند متعال در روز قيامت با سه دسته از مردم هم سخن نمى گردد و به آنان با ديد لطف و مرحمت نمى نگرد، و آنها را از آلودگى و زشتى رفتار، مبرى و پاكيزه نمى سازد. براى اين سه گروه شكنجه اى دردناك فراهم مى باشد: (پير و سالخورده زناكار، و سلطان جبار، و فقير خودخواه ، لذا) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) ((جباران و متكبران )) را در شمار اين سه گروه ياد كرد))(462) .