دانلود سعد ابن ابی وقاص در دوران مدني و حيات رسول خدا(ص) (docx) 16 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 16 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
سعد ابن ابی وقاص در دوران مدني و حيات رسول خدا(ص)
مدخل
تشكيل حكومت اسلامي
پس از هجرت پيامبر(ص) و مسلمانان به يثرب زمينه براي تشكيل يك نظاماجتماعي توحيدي مهيا شد. مردم يثرب به احترام حضور پيامبر(ص) در اين شهر از آن پس شهرشان را مدينه النبي ناميدند و با استقبال اهالي اين شهر پيامبر(ص) توانست يك حكومت واحدسياسي را بجاي حاكميت مجمع القبايلي بنيان گذاري نمايد.
در سايه حكومت اسلامي تمام ساكنان مدينه از همه جناحها، دستهها و قبايل وطوايف ميتوانستند ضمن آنكه در راستاي منافع جامعه خود هماهنگ ميشوند از تمامامكانات دفاعي نيز به نفع خود استفاده نمايند.
پيامبر(ص) با وقوف بر شخصيت اشراف مكه، خوب ميدانست كه مكيان با به كارگرفتن تمام تلاش خود براي تهديد مدينه، در نخستين فرصت مسلمين را مورد هجوم قرارخواهند داد. لذا با بستن پيمان وحدت سياسي و نظامي با مشركين و يهوديان ساكن يثرب در همانروزهاي نخست مهاجرت، اقدام هوشيارانهاي را بعمل آورد تا مانعي جدي در مقابل اينهجوم فراهم شود. به همين خاطر شاهديم كه در همان روزهاي نخست سريه هايي را مسلمانان انجامميدهند.
گفتار اول: نقش سعد در سريهها و غزوات بزرگ
1- سريهها
الف) سريه عبيده بن حارث
در شوال سال اول پيامبر(ص) پس از آگاهي از سپاه قريش در رابغ «عبيده بن حارث» را بههمراه شصت نفر از مهاجرين به سوي ايشان فرستاد. دو سپاه، در شرايطي رو در رويهمديگر قرار گرفتند كه از لحاظ عده و امكانات با هم قابل مقايسه نبودند. مسلمين، تنها بيست تيرداشتند كه در تيردان سعد بن ابي وقّاص بود. عده سپاهيان اسلام نيز بيست تا هشتاد نفر سوار ازمهاجرين بودند كه حتي يك نفر از انصار هم در ميان آنها نبود. مسلمانان تا پايينتر از «ثنيه المره» پيش رفتند ودر آنجا با گروهي از قريش كه «عكرمه ابن ابي جهل» فرمانده شان بود، روبرو شدند، اماجنگي پيش نيامد. فقط «سعد بن ابي وقّاص» تيرها را انداخت كه معروف است نخستينتيري بود كه در راه اسلام از كمان رها شد و پس از رويارويي دو سپاه، سپاه قريشگريختند و فرمانده سريه از تعقيب ايشان صرف نظر كرد.
پس از اين سريه بود كه سعد وقّاص چند بيت در مدح خود بخاطر اينكه اولين كسي بود تير به طرف كافران انداخت، سروده است و آن بيتها اين است:
الا هل اتي رسول الله انيحميت حجابتي بصد و رنبلياذودبها او ائلهم زيادابكل حزونه و بكل سهلفما يصد رام في عدوبسهم يا رسول الله قبليو ذالك ان دينك دين صدقو ذوحق اتيك به و عدل
ترجمه بيت سوم بدين شرح است:
«اي پيامبر خدا(ص) هيچ كس پيش از من با تير به دشمن حمله نكرده است.»
ب) فرماندهي سعد در سريه خرار
پس از آنكه رسول خدا(ص) از غزوه عشيره بازگشت، سعد وقّاص را با نفراتي اعزام نمود چرا كه گروهي از قريش از مكه بيرون آمده و در منطقه خرار اردو زدند. همينكه سعد وقّاص با نيروهايش بدان منطقه رسيد؛ قريش آن منطقه را ترك كرد و چون آنانرا نيافتند به مدينه بازگشتند. در اين عمليات تعداد گروه اعزامي هشت نفر از مهاجرين بودند و پيامبر(ص) جهت احتياط و جلوگيري از حمله دشمن آنها را به آن منطقه گسيل داشت.
ج) حضور سعد در سريه عبدالله بن جحش
از محمد بن اسحق نقل شده است كه چون پيامبر(ص) از غزوه بدر الاولي بازگشت در ماهرجب عبدالله ابن جحش را با هشت سوار از مهاجرين به جانب نخله فرستاد كه ميان مكه و طائف بود تا از احوال قريش جستجو كنند. سواران مهاجر عبارت بودند از: ابو حذيفه بنربيعه، عكاشه بن محصن، عتبه بن غزوان بن جابر، سعد بن ابي وقّاص، عامر بن ربيعه، خالد بن البكر و سهيل بن بيضاء.
پيامبر(ص) دستور العملي را به عبدا.. بن جحش كه پسر عمهاش نيز بود و فرمود كه بهسوي مكه و سمت چاههاي آب برود و دو شب بعد نامه را بگشايد. عبدا... نيز چنينكرد. پيامبر(ص) در آن نامه دستورات زير را صادر كرد:
1ـ با نام خدا به راه قريش ادامه بده تا به نخله برسي.
2ـ هيچكس از همراهانت را مجبور به همراهي با خود نكن.
3ـ در نخله به كمين كاروان قريش بنشين.
عبدا... بن جحش فرمان پيامبر(ص) را بهكار بست، سرانجام كاروان قريش به نخلهرسيد. كاروانيان وقتي مسلمين را ديدند وحشت زده شدند، اما يكي از مسلمانان بي درنگسر خود را تراشيد تا وانمود كند كه براي عمره آمدند، اين تدبير موثر افتاد و كاروانيانآرام شدند در اين هنگام مسلمانان بر آنان تاختند و كاروان را به تصرف درآورده و به مدينهآوردند.
نكته قابل توجه در اين جا است كه وقتي عبدا... بن جحش نامه را باز نمود بههمراهان خود گفت: هر كدام از شما كه با ميل و رغبت در آرزوي شهادت است با منرهسپار شود و هر كس كه نميخواهد باز گردد. از همراهان عبدا.. كسي تخلف نورزيدمگر سعد بن ابي وقّاص و عتبه بن غزوان كه در «بحران» بالاي «فُرُع» شتر خود را كه به نوبتسوار ميشدند گم كردند و به ناچار براي پيدا كردن آن عقب ماندند.
وقتي كه عبدا.. بن جحش كاروان و غنايم را به مدينه آورد پيامبر اسلام (ص) ازاينكه در ماه حرام اين واقعه اتفاق افتاد به عبدا... اعتراض نمود و فرمود: به شما دستور عملياتنداده بودم. به همين دليل خود سهمي از غنايم نگرفت و اتفاقاً قريش مسلمين را براي نقض ماه حرام نكوهش كردند. اما همين كه آيات 217 و 218 سوره بقره در همين زمينهنازل شد و در آن قريش را سرزنش نموده و بر اقدام مسلمين صحه گذاشت؛ رسول خدا(ص) اموال و غنايم و اسيران را گرفت و چون قريش گروهي را براي بازخريد اسيران خود فرستادند؛ فرمود: باشد تا سعد و عتبه باز گردند چرا كه ممكن است آنان بدست شما كشته شوند ودر آن صورت ما هم دو اسير شما را خواهيم كشت و وقتي سعد و عتبه بازگشتند آن دو راآزاد نمود.
2- سعد در غزوات بزرگ
الف) بدر
در آستانه رمضان سال دوم هجري، پيامبر(ص) مسلمانان را آماده كرد تا وقتيبزرگترين كاروان تجاري قريش به رياست ابوسفيان از شام برميگردد به آنان حمله كند.بخش اعظم سرمايه اين كاروان از فروش اموال مهاجرين فراهم شده بود به همين خاطرمهاجرين بيشتر انگيزه داشتند.
با آگاهي پيامبر(ص) از بازگشت قريب الوقوع كاروان بزرگ تجاري قريش،استراتژي تهديد و ارعاب در سريهها و جنگهاي قبلي جاي خود را به استراتژي تصرفكاروان قريش داد. چرا كه از اين طريق هم به محاصره اقتصادي دشمن سرسخت خوديعني اشراف مكه ميپرداختند و هم خود از تنگناها و فشارهاي اقتصادي، كه بر دوشغالب مسلمين بويژه مهاجرين غلبه ميكرد، رهايي مييافتند.
در اين جنگ از بني زهره، ابن كلاب و حلفاءشان هشت نفر حضور داشتند كه عبارتبودند از: «عبدالرحمن بن عوف، سعدبن ابي وقّاص و...» برادر سعد، عمير بن ابي وقّاصنيز در جنگ حضور داشته و به شهادت رسيد. گرچه ابوسفيان توانست كاروان را ازمسيري ديگر به مكه برساند، اما سران قريش پس از شنيدن خبر مربوط به اقدام پيامبر(ص)جهت تصرف كاروان با خشمي فراوان همراه سپاهي حدود هزار نفر رهسپار مدينه شدندكه در بدر اين دو سپاه در مقابل هم قرار گرفته و به نبرد پرداختند و نتيجه اين جنگپيروزي مسلمانان بود و مشركان شكست سنگيني را متحمل شدند.
ب) سعد در غزوه احد
در اواخر رمضان سال سوم، قريش پس از يكسال تلاش براي تدارك سپاهي بزرگسه هزار مرد جنگي را بسوي مدينه حركت داد. از آنجائيكه برخي سران مكه در بدر به قتلرسيده بودند، ابوسفيان يگانه پيشواي مطاع قريش شده بود. او اينك بر آن بود كهشايستگي خود را به مكيان نشان دهد. اين خبر پيشاپيش از سوي عباس عموي پيامبر(ص) بهاطلاع پيامبر(ص) رسيد. در اين جنگ بود كه تزلزل در ميان مسلمانان مشاهده گرديد و همچنيننفاقي كه تاكنون در ميان مسلمانان بهصورت پنهاني وجود داشت آشكار شد، به همين خاطر در اين جنگمسلمانان نتوانستند پيروزي بدر را تجديد نمايند تا جائيكه نزديك بود پيامبر(ص) به شهادت برسند، امّا برخي از مؤمنين توانستند با رشادتي كه از خود نشان دادند پيامبر(ص) را از مهلكه نجات دهند از جمله اين افراد يكي ابودجاجه بود كه در راه دفاع از پيامبر(ص) به شهادت رسيد. چرا كه خود را سپرتيرهايي مينمود كه به طرف پيامبر(ص) رها ميشد. همچنين علي بن ابي طالب(ع) در اين راستازخمهاي فراواني برداشت و نيز سعد بن ابي وقّاص كه باز ايستاد و مصاف ميكرد و تلاش ميكرد كه جان پيامبر(ص) را حفظ كند. در اين واقعه بود كه منابع نقل ميكنند پيامبر(ص) درحالي كه زخمي بود تير به دست سعد ميداد و سعد آنرا بطرف دشمن پرتاب مينمود واين جمله را ميفرمود: «فداك ابي و امي» سعد وقّاص در آنروز آنقدر تير بيانداخت كهگوشه كمان او بشكست و آنرا بيانداخت و با سلاحهاي ديگر به جنگ ادامه داد جالب توجه است كه در همين جنگ عتبه برادر سعد از جمله كساني است كه در جبهه كفّار بود و با پرتاب سنگ، آسيبي به صورت پيامبر(ص) وارد نمود. آن روز آنقدر پيكار سخت و طاقتفرسا شده بود كه افرادي مثل ابوبكر، عمر، طلحه و زبير وقتي شايعه كشتهشدن پيامبر(ص) را شنيدند فرار كرده و در پناه سنگي بزرگ پنهان شدند.
ابن سعد از علي بن ابي طالب(ع) نقل ميكند كه فرمود: هيچگاه نشنيدهام كهرسول خدا(ص) پدر و مادر خود را فداي كسي قرار دهد بهجز در مورد سعد بن ابي وقّاص كه شنيد رسول خدا(ص) در جنگ احد فرمود: «اي سعد تير بزن كه پدر و مادرم فداي تو باد» البته اين روايت بهصورت ديگر هم نقل شده است.
ج) شركت سعد ابي وقّاص در ديگر جنگها
گرچه منابع از فعاليتها و جنگاوري سعد مطالب زيادي را در ديگر جنگها نقل نميكنند، امّا شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد سعد در جنگهاي ديگر هم شركت داشته است آنجائيكه سعد در فضايل امير المومنين (ع)، احاديثي را نقل ميكند كه نشان دهندهحضور سعد در اين جنگهاست. بهعنوان مثال دادن پرچم به علي (ع) در جنگ خيبر از سعد نقل شده است.
سعد ابي وقّاص آن واقعه را اين چنين گزارش ميدهد: پس از آنكه پيامبر(ص) در جنگخيبر پرچم را به ابوبكر داد و شكست خورد بار ديگر پرچم را به عمر سپرد كه او نيزكاري از پيش نبرد و فرمود: فردا پرچم را به كسي خواهم سپرد كه او خدا و رسولش رادوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، هيچ گاه پشت به جنگ نميكند وبرنمي گردد تا خدا قلعه را بدست او فتح كند. روز بعد اول وقت تمام لشكريان مقابل پيغمبر(ص) صف كشيدند هر يك سر پا بلند ميشد تا خود را به پيغمبر (ص) نشان بدهد تا پيامبر(ص) پرچم را به او بدهد و اين فضيلت را درك كند ولي رسول خدا(ص) نگاهي به جمعيت كرده وپرسيد علي كجاست؟ گفتند: به درد چشم مبتلا است. فرمود: وي را بياوريد. علي راآوردند، آب دهان مبارك به چشم او كشيد. چشمش التيام يافت. پرچم را به وي داد و درآنروز قلعه خيبر را فتح نمود. گزارش اين چنين، حكايت از اين دارد كه سعد ابي وقّاصشاهد اين ماجراست و در جنگ خيبر حضور دارد.
حديث منزلت نيز از سعد نقل شده است. وقتي كه رسول خدا(ص) به جنگ تبوكميرفت، منافقان گفتند: پس از رفتن پيامبر(ص) مسلمانان را بيرون ميكنيم و اموالشانرا غارت مينمائيم. براي پيشگيري از اين امر پيامبر(ص) علي (ع) را جانشين خود قرار داد، بههمين خاطر بر او حسد بردند و وقتي ديدند تيرشان به سنگ خورد، گفتند: پيامبر(ص) از همراه بردن علي (ع) كراهت دارد و بدش ميآيد! اين گفته به گوش علي(ع) رسيد. عقب سپاه حركت كرد تابه پيامبر(ص) رسيد. ركاب حضرت را گرفت و گفت: من همراه شما ميآيم. پيغمبر(ص) پرسيد: مگرچه شده است! عرضه داشت: ميگويند شما خوش نداريد من همراه شما باشم. پيامبر(ص)با صداي رسا فرمود: مردم! مگر هر يك از شما يك نفر از اهل بيت خودش را مخصوص وجانشين نميكند؟ همه گفتند: آري چنين است، فرمودند: همانا عليبن ابي طالب (ع) نزد مننزديكترين و دوستترين اهل بيت من است. سپس فرمود: يا علي: «اما ترضي ان تكون منيبمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي؟» آيا دوست نداري كه نسبت به من به منزله هارون (برادر موسي)، نسبت به موسي باشي جز آنكه پس از من پيامبر(ص)ي نيست؟ عرضه داشت:اكنون از خدا و رسولش راضي شدم.
اين دو نمونه شاهدي است بر اينكه سعد در فتح خيبر و جنگ تبوكحضور داشته است و اين روايات را براي اهالي عراق كه در سفر حج با وي برخوردنمودهاند نقل كرده است.
روايات ديگري كه سعد بن ابي وقّاص در فضيلت امير المومنين (ع) نقل ميكند را بهمناسبت، در بررسي حيات سعد در دوران معاويه بيان خواهيم نمود.
گفتار دوم: نكات پايان اين فصل
نكته (1) سعد و پاسباني خيام رسول خدا(ص):
ماجراهايي در تاريخ صدر اسلام نقل شده است كه حكايت از آن دارد كه سعد وتعدادي از مسلمانان در سفرهاي جنگي از خيمه پيامبر(ص) نگهباني ميكردند. عايشه ميگويد: شبي رسول خدا(ص) را خوابنميگرفت، از پاسبانان خيمه پرسيد، در اين سخن بوديم كه آوازي شنيديم. پيامبر(ص) فرمود:كيستند اينها كه سلاح دارند؟ جواب دادند مائيم. سعد بن ابي وقّاص و حزيفه. آمديم تاپاسباني دهيم. پس رسول خدا(ص) با آرامش كامل خوابيد.
اين امر نشان دهنده علاقه سعد به سلامت پيامبر(ص) ميباشد و همانطور كه در سابقگذشت يك رابطه احساسي و عاطفي بين پيامبر(ص) و سعد وجود داشت.
نكته (2) بيماري سعد و دعاي پيامبر(ص) در حق وي:
موقعي كه سعد ابي وقّاص بيماري قلب گرفت پيامبر(ص) فرمود: بايد پيش «حارث كلده»طبيب معروف ثقيف برويد، سپس خود آنحضرت او را به داروي مخصوص راهنماييكرد. در جايي ديگر نقل شده است سعد در نزد پيامبر(ص) مقامي داشت. چون پس از فتح مكهبيمار شد پيغمبر (ص) به عيادت او رفت و از خدا شفاي وي را خواست تا در سرزميني كهاز آن هجرت كرده، نميرد و در اين بيماري بود كه پيامبر(ص) فرمود كه وصيتكننده نبايد به بيشتر از يكسوم مال خويش وصيت كند چراكه سعد ميخواست تمام اموال خود را به پيامبر(ص) وصيت كند. پيامبر(ص) او را در مكه واگذاشت و كسي را از اصحاب خود بر وي گماشت و گفت: اگر بعد ازرفتن من سعد مرد او را در راه مدينه به خاك بسپاريد و به سعد فرمود اميدوارم خدا تراشفا دهد. در همين ماجراست كه ميگويند، پيامبر(ص) از خدا خواست كه اگر سعد دعا كرد كه خدا دعاي وي را بپذيرد. خدا دعاي پيغمبر (ص) را پذيرفت.
يا در جايي ديگر نقل شده است كه پيامبر(ص) در حق او دعا كرد كه خدايا تير سعد را بههدف برسان و دعاي او را اجابت كن. به همين خاطر معروف بود كه سعد «مستجابالدعوه» است.
نكته (3) كتابت سعد:
نويسندگان نام سعد را در زمره افرادي آوردهاند كه جزو كاتبين رسول خدا(ص) است.دكتر راميار در كتاب تاريخ قرآن نام سعد را در زمره كساني كه در مكه نيز جزونويسندگان بوده است آورده است.
در سفينه البحار از كتاب اختصاص نقل شده است زماني كه پيامبر(ص) نامهاي را براي يهود خيبر نگاشت. سعد بن ابي وقّاص كاتبرسول خدا(ص) بود.
نكته (4) خردهگيري سعد از رسول خدا(ص):
نقل شده است مردي از اصحاب گفت: اي رسول خدا(ص) «عينيه بن حصن» و «اقرعبن حابس» را صدصد ميدهي و «جعيل بن سراقه ضمري» را بي نصيب ميگذاري؟!
رسول خدا(ص) فرمود: به خدا قسم كه «جعيل بن سراقه» بهتر است از آنكه رويزمين از امثال «عينيه و اقرع» پر باشد. اما من از آن دو دلجويي كردم كه اسلام آوردند وجعيل را به اسلامش حواله دادم.«مقريزي» در امتاع الاسماع مينويسد: آن صحابي سعد بن ابي وقّاص بود.
بار ديگر پس از پيروزي از جنگ بدر و تقسيم عادلانه و مساوي غنايم توسط پيامبر(ص) بود كه خشمسعد بن ابي وقّاص برانگيخته شد. او به پيامبر(ص) چنين گفت: آيا مرا كه از اشراف بني زهرهام با اين آبكشها و باغبانهاي يثرب يكسان ميبينيد؟ پيامبر(ص) از شنيدن اين سخن سخت آزردهگرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ، حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است. منبراي اين برانگيخته شدهام كه تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه كن سازم.
اين واقعه را از بيان سعد نيز نقل كردهاند، كه گفته بود: در جنگ بدر دو ناراحتيبزرگ براي من رخ داد: اول آنكه برادرم عمير كشته شد و ديگر آنكه «سعد بن عاص ابناميه» را كشتم، لباس و شمشير او را گرفتم. شمشيرش بسيار عالي بود. خدمت رسول خدا(ص)شرفياب شدم و گفتم اين شمشير را به من ببخشيد. فرمود: مال من نيست كه بتوانم ببخشم. برو در خيمهاي كه غنايم را در آن جمع كردهاند بگذار، شمشير را برده و در ميانغنايم افكندم. ولي فقط خدا ميداند كه چقدر ناراحت بودم، از يك طرف برادر را از دستداده و از طرفي ديگر پيامبر(ص) شمشير را از من دريغ فرمود، و بيشتر از اين جهت ناراحت بودم كه شمشير را به كسي بدهند كه به اندازه من سختي جنگ را نديده باشد. طولي نكشيد كه قاصد پيامبر(ص) به سراغم آمد و مرا نزد رسول خدا(ص) طلبيد. از اينپيشامد نگرانيم زيادتر شد. زيرا ميترسيدم دربارهام مذمتي از طرف پروردگار وحيشده باشد. چون شرفياب حضورش شدم فرمود: آنوقت كه تو شمشير را خواستي مالمن نبود اكنون خداوند متعال انفال را به من اختصاص داد. برو شمشير را براي خودبردار.
اين حكايت مربوط به زماني ميشود كه آيات اول سوره انفال نازل شده است.خداوند در اين آيات فرمود: اي رسول ما، امت از تو حكم انفال را سئوال كنند. جواب ده كهانفال مخصوص خدا و رسول است.
دو سه نكته اخير كه ذكر آن گذشت نشان دهنده اين مطلب است كه ايمان سعدايماني نيست كه در عمق وجود وي رسوخ كرده باشد و ايمان وي ايماني است كه از روي احساسات و عواطف و علاقهاي كه به پيامبر(ص) دارد شكل گرفته است كه بارها ذكر آن گذشت.
نكته (5) سعد در سپاه اسامه:
رسول خدا(ص) پس از بازگشت از حجه الوداع و ورود به مدينه، سپاهي منظم ازمهاجر و انصار كه افرادي سرشناس مانند ابابكر، عمر، ابوعبيده، سعد ابي وقّاصو... در آن شركت داشتند به فرماندهي اسامه بن زيد كه جواني 18 ساله و اندي بود -ترتيب داد و آنان را به طرف شام گسيل داشت و دستور داد ؛ آن گروه از مهاجران كه پيشاز ديگران در مدينه حضور داشتند همگي در اين نبرد شركت كنند و اين آخر همه لشگرهابود كه پيغمبر (ص) به جنگ فرستاد.
جمع بندي فصل :
(بررسي اجمالي شخصيت سعد در زمان حيات رسول خدا(ص))
از توصيفاتي كه از شخصيت سعد ابن ابي وقّاص گذشت برميآيد وي زماني به اسلامگرويد كه بسياري از مردم در جاهليت بسر ميبردند. زندگي بهصورت قبيلهاي و به لحاظ اعتقاديشرك و بت پرستي رايج بود. برخي از افراد به بي اساس بودن شرك و بت پرستي پيبردند، به همين خاطر به گوشه نشيني، عزلت و تحنث در غارها روي آوردند و عدهاي كهغالب جمعيت باشند بر بت پرستي خود باقي بودند كه اتفاقاً تا سال 8 هجري مقاوت كردند.در اين زمان جنگهاي جاهلي رايج بود. چه در مكه و چه در يثرب. مردم اين سرزمين دوراز تمدن روم و ايران بوده و كار و پيشه آنها تجارت و پذيرايي از حجاج خانه كعبه بودهاست. ضمن اينكه قريش از جايگاه اجتماعي و اقتصادي خوبي در حجاز و شبه جزيرهعربستان برخوردار بود، امّا مردمي خشن و جنگجو بودند، چرا كه سرزمين، سرزمين بيآب و علف و خشني بود. حكومت واحدي وجود نداشت و نظام بردهداري و حاكميتاشراف ثروتمند غلبه داشت.
در چنين زماني پيامبر(ص) دعوي نبوت كرد و سه سال مردم را به صورت فرديدعوت به دين توحيدي ميكرد. سعد هم از جمله افرادي است كه در روزهاي اول به اين نداپاسخ مثبت داد. او هفده سال سن داشت كه مسلمان شد. رابطه احساسي عاطفي با پيامبر(ص) داشته و سعي ميكرد تا در تمام جريانها حضور داشته باشد.
از آنجا كه سعد روحيه نظامي گري داشت و شغل وي نيز تيرتراشي بود و پيامبر(ص) در او شجاعت و رشادتي ميديد و وي را در برخي از عملياتها مسئوليت ميداد.
بطور كلي ميتوان گفت: او از اولين مسلمانان است و به گفته خود سومين آنانميباشد و اولين درگيري كه بين يك مسلمان با مشركين روي داد و در جريان آن خوني ريخته شد بهدست سعد بن ابي وقّاص بود و اولينتيري كه بهطرف دشمن پرتاب شد از كمان سعد بن ابي وقّاص رها شد. وي در سريه خرار فرماندهاست. در جنگ بدر جنگ جانانه ميكند و در جنگ احد جان پيامبر(ص) را به همراه علي (ع) نجاتميدهد. او در جنگ تبوك و فتح خيبر حضور دارد. محبت ويژهاي همراه با احساسات وعواطف بين او و رسول خدا(ص) وجود داشت. گاهي اوقات هم به پاسباني خيمه رسول خدا(ص) مشغولميشد.
مورخان در مورد اينكه آيا سعد اسلام را آگاهانه انتخاب نموده و با عملي حساب شده به اسلام پيوسته است تا از منافع مادي و معنوي آن بهرهمند شود و يا اينكه بهصورت ناخودآگاه به آنپيوست، سكوت كردهاند. از آنجا كه وي نيز در آن هنگام جوان بوده و سن كمي داشت، يقيناً از فطرت سالمي برخوردار بوده و وقتي با اين پيام مصادف شد آنرا بدون مقاومتپذيرفت.
گويا در اين زمان سعد از نعمت پدر برخوردار نيست چرا كه منابع سخني از پدرايشان به ميان نياورده و به مقاومت اندك مادرش از اسلام آوردن سعد سخن به ميانآوردهاند. حتي برخي در نسب وي شك داشته و وي را ميآزردند و پيامبر(ص) از نسبش دفاعميكرد.
منابع و مأخذ
1- منابع اصلي
الف: عربي
1- قرآن كريم
2- ابن ابي الحديد، عزالدين ابي حامد، (656 هـ.ق) شرح نهج البلاغه (ع)، جلد اول، منشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات الطبعه الاولي، بيروت، 1415 هـ.ق 1995 م.
3- اين اثير، عزالدين (630 هـ)، الكامل في التاريخ، دارصادر ] بيچا[، بيروت 1399
4- ابن اثير، عزالدين (630 ه) ، اسدالغابه في معرفه الصحابه، جلد 2- دارالكتب العلميه، بروت، ] بيتا[، ] بي چا[
5- ابن حجر، عسقلاني (852 هـق) الاصابه في تمييز الصحابه- جلد2 دارالفكر لطباعه و النشر 1409 ] بيتا[، ] بي چا[
6- ابن كثير، حافظ ابي الفدا، (744 هـ.ق) البدايه و النهايه، المجلد الرابع، الجزء الثامن داراالمعرفه- لبنان بيروت 1419 ق 1998 م
7- ابن مسكويه، احمدبن محمد (421 هـق) تجارب الامم، حققه و قدم له ابوالقاسم امامي، الجز الثاني، دارسرورش لطباعه و النشر، چاپ دوم، طهران، 1379 ش ، 2001م.
8- الكاندهلوي محمد بن يوسف، حيات الصحابه، جلد 1، قدم له احمد اسامه، دارالفكر لطباعه و النشر و التوزيع، بيروت، 1412 ] بي چا[
9- امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، مجلد 7 و 10، دارالتعارف المطبوعات ] بي چا[ بيروت 1983 م.
10- بخاري، محمد بن اسماعيل، الصحيح، جلد 3 الطبعه الاولي دارالقلم، چاپ اول، بيروت ]بيتا[
ب: فارسي (ترجمه شده)
1- ابن اثير، عزالدين، تاريخ كامل ، ترجمه حسين روحاني، انتشارات اساطير مجلدات 2 تا 5، چاپ دوم، سال 1374
2- ابن اعثم كوفي، (314 هـ.ق) الفتوح، ترجمه مستوفي هروي، تصحيح و تعليق طباطبايي مجد، انتشارات عملي فرهنگي، چاپ سوم، تهران، 1380
3- ابن خلدون، عبدالرحمن، (808 هـ.ق) ترجمة محمد پروين گنابادي، انتشارات علمي فرهنگي، چاپ هشتم، تهران،ؤ 1375
4- ابن رسته، احمد اعلاق النفسيه، ترجمه و تعليق حسين قره چانلو، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، تهران، 1380
5- ابن قبيبه دينوري، عبدالله بن مسلم، (276 هـ.ق) الامامه و السياسه، (286 هـ.ق) ترجمة سيد ناصر طباطبايي، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران 1380
6- ابن سعد، محمد كاتب واقدي، (230 هـ.ق) طبقات الكبري، جلد 3، ترجمه مهدوي دامغاني - انتشارات فرهنگ و انديشه، چاپ اول، ] بيجا[ ، 1374
7- ابن هشام، (218 هـ.ق) سيرت رسولالله، ترجمه رفيع الدين محمد همداني، تصحيح اصغر مهدوي، انتشارات خوارزمي- چاپ سوم- تهران ، 1377
8- بلعمي، تاريخ نامة طبري، مجلات 1 تا 3 ، تصحيح محمد روشن، انتشارات سروش، چاپ دوم، تهران 1380
9- دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود، (282 هـ.ق) اخبار الطوال، ترجمه مهد وي دامغاني، نشر ني چاپ اول، تهران، 1364
10- سيد بن طاووس، (644 هـ.ق) لهوف، سيد محمد صحفي، انتشارات اهل بيت، چاپ اول، قم 1370
2- مآخذ پژوهشي
1- آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، تجديد نظر و اضافات ابوالقاسم گرجي، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، 1362
2- از غندي، عليرضا، نخبگان سياسي ايران بين دو انقلاب، انتشارات قومس، چاپ دوم، تهران 1383
3- المعلم محسن، النصب و النواصب، انتشارات دارالهادي للنشر و التوزيع، چاپ اول، بيروت 1418
4- بيات، عزيراله ، شناسائي منابع و مآخذ، انتشارات امير كبير، چاپ اول، تهران 1377
5- پيرنيا، حسن، ايران قديم، انتشارات اساطير، چاپ اول، تهران 1373
6- جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، انتشارات اميركبير، چاپ نهم، تهران، 1379
7- جعفريان، رسول، تاريخ خلفا، نشر الهادي، چاپ اول، قم، 1377
8- --------- ، منابع تاريخ اسلام، قم، انتشارات انصاريان، چاپ اول، 1376
9- حسيني طهراني، سيد محمد حسني، لمعات الحسين (ع)، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران 1407 ق
10- راميار محمد، تاريخ قرآن، انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، تهران 1379