صفحه محصول - دانلود علم و کمال 62 ص

دانلود علم و کمال 62 ص (docx) 62 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 62 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مقدمه : مادامی که اهمیت تعلیم و تربیت و نقش آن در تفکیک حق از باطل برای مردم جوامع اثبات نشود و مادامی که گردانندگان جوامع عامل سازنده تعلیم و تربیت را به طور جدی از نظر اهداف و طرق مناسب آنها ، در متن ادارۀ اجتماع قرار ندهند کوشش ها و تکاپوهای رهبران و پرچمداران اخلاق و پیشتازان مذهب انسان ساز ............ و بی نتیجه خواهد ماند و کاری از دست کوشندگان بهداشت روانی و اصلاح روانی انسانها از طریق علمی بر نخواهد آمد. بلکه حتی هر روزی که بر تاریخ بشری خواهد گذشت در دمای پیچیده تری بر دردهای خود خواهد افزود. این بهانه که مردم معمولاً ازتشخیص حق و باطل عاجزند و درک و فهم آنان ناتوان تر از آن است که حق و باطل را تشخیص دهند و فریب معجون های آمیخته از حق و باطل را نخورند یک بهانه و فریبنده است . اگر در حالات تعدل ذهنی و روانی به این بهانه بنگریم و آن را تحلیل کنیم، خود فریبی خود را کاملاً احساس خواهد کرد. این مدعا صحیح است که اگر به عامل سازنده تعلیم و تربیت برای تفکیک حق ، اهمیت حیاتی تأمل می شوند ، مردم با کمال اشتیاق ، برای تشخیص حق از باطل می کوشیدند در این کوشش با آن همه استعدادهای متنوع که در تشخیص واقعیات دو قلم و انسان و جهان از خود بروز داده اند قطعاً و قطعاً موفق می شوند. مخصوصاً با نظر به این که دو نیروی فوق العاده فعل و وجدان و حقایق بسیار عالی و سازندۀ پیامبران الهی و اولیاء الله و حکمای راستین همواره در اختیارات انسان ها بوده و می توانند بهترین بهره برداری را از آنها بکنند. با کمال صراحت می توان ادعا کرد که مردم جوامع امروزی از تبلیغات گوناگون سیاسی و اقتصادی که ساخته شدۀ انسان های گسیخته از متن مردم اند تغذیه مغذی و روانی می شوند نه از حقایق این جمله را از ارلیش فروم به خاطر بسپاریم: واقعیت های کنونی حقیقت نیستند بلکه ساخته و پرداخته تبلیغات می باشند. نباید از یادگیری و تحصیل آگاهی در هیچ شرایطی استنکاف نمود : معلم و شاگرد نباید از یادگیری و استفاده علمی از افرادی که در مقام و مرتبت ، سن، شهرت ، دینداری و یا علوم دیگر ،پائین تر و پست ترند استنکاف ورزند . بلکه باید از هر کسی که استفادۀ علمی از او امکان پذیر است بهره ای بدست آورند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: حکمت و دانش ، گمشدۀ افراد با ایمان است . یک فرد با ایمان انگاه که علم وحکمت را در هر جا بیابد ؛ برای دست یابی بر آن ، از همه افراد دیگر شایسته تر و سزاوارتر است . انسان در هر شرایط و مقام و در هر مرحله ای از مراحل ، باید پرسان و جویا باشد و در هیچ مرتبه ای از مرابت علمی و خویش ، از سوال و پرسش باز نماند و از سوال کردن به منظور یادگیری صحیح ، شرم و حیا ننماید و هیچ معصیتی بدتر از جهل نیست بلکه منبع و مادۀ جملۀ معاصی ، جهل است و آنچه که فرمود : الحیاء تمنع الرزق ، همین معنی است که هرکس که شرم دارد که طلب علم کند ، از رزق جانی محروم ماند . هرکس که شرم دارد که کسب کار کند ، از رزق جهانی ممنوع ماند و اغلب کسانی که از دین یا دنیا محرومند از اینند و ایشان دو طائفه اند : طائفه اولی به کاهلی ، از رزق جانی که علم است ممنوعند و این کاهلی را شرم نامند. طائفه دوم به جاهلی ، از رزق جهانی که اسباب معشیت است ممنوعند و آن جاهلی را شرم نام کرده اند . نیاز بشر به تعلیم : تعلیم ، اساس و بنیادی است که قوام و پایداری دین و آئین بر روی آن استوار شده است . جامعۀ بشری از طریق تعلیم می تواند از کسادی و نابودی کالا و سرمایه های علمی پیشگیری کند. بنابراین تعلیم و انتقال اندوخته های علمی به دیگران از مهمترین عبادات و بلکه مؤکدترین واجبات کفائی است . خداوند متعال فرموده است : واذ اخذ الله میثاق الذین و اونوا الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه و آنگاه که خداوند با مردمی – که نبشتار آسمانی دراختیار انان قرار گرفت پیمان بست که باید محتوای آنرا برای مردن تشریح کرده و از بازگو کردن ان کتمان نورزید (و آنرا به دیگران تعلیم دهید). چرا بشر به تعلیم نیازمند است؟ مرحوم شهید ثانی قدس سره ، در مقدمۀ فوق الذکر ، ضرورت و لزوم امر تعلیم را گوزد کرده است . چون علوم معارف بشری از طریق وراثت قابل انتقال نیست . تمدن و فرهنگ یک میراث بیولوژیکی نیست که نسلهای بعدی از نسلهای گذشته بدون کوشش در یادگیری از انها بهره مند گردند بلکه تمدن و فرهنگ یک میراث اجتماعی است که باید فعالیت بشر را برای صیانت و پیشبرد آن مداومت و استمرار یابد . اگر مدم هر عمری بخواهند معارف و معلومات و عقائد و راه و رسم خود را به نسل های بعدی منتقل سازند ناگزیرند مسامی و کوششهائی در راه تعلیم و تربیت فرزندان خود مبذول دارند. غزالی می گوید : اگر دانشمندان و معلمین نمی بودند ، مردم همچون چهار پایانی زیست می کردند ، یعنی مردم در سایۀ تعلیم از مرحلۀ حیوانی به مقام انسانی ارتقاء می یابند . در اشعار منسوب به امیرالمومنین (ع) چنین آمده است : لوکان هندالعلم یحصل بالمثنی ماکان یبقی فی البریه جاهل اجهد و لاتکسل و لاتک غافلاً قندامه القبی لمن یتکاسل اگر این علم دانش از طریق امید و آرزو بدست م یآمد ، در میان جامعۀ بشری ، هیچ فرد نادان و بی سوادی ، باقی نمی ماند . بکوش و سستی مکن و غافل مباش زیرا پشیمانی عاقبت برای کسی است که خویشتن را به سستی و تن آسانی وا می دارد . نیاز بشر به دین و ایمان در تعلیم و تربیت : در قرآن کریم که از پیامبر اسلام به عنوان معلم و مربی بشر معرفی شده است چنانکه گوید : هوالذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکهیم و یعلمهم الکتاب و الحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین . در این آیه یاداوری شده است که خداوند از میان خود مردم ، پیامبر و فرستادۀ خود را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنها بخواند ، و آنها از تربیت و تهذیب نحوه و کتاب خدا را به آنها تعلیم دهد. هدف دین ، تربیت افرا عتدین است،عتدین کسی است که معنی و حقیقت دین را درک کرده ، و تعالیم دینی ، راهنمای او در زندگی باشد و دین م یخواهد که شخص دارای وجدانی زنده و حساس و قلب و درونی بیدار و ااثر پذیر بوده و خویشتن را همین اعمال خود بداند : کل نفس بماکسبت رهنیته . هر کس در گرو چیزی است که خود فراهم کرده است . دین دارای ریشه فطری در اعماق نفس انسانی است و این نیاز فطری وقتی بروز می کند که انسان با اسرار و رمزهای پیچیده ای در جهان ، مواجه می شود و همین امر تمام افراد بشر را واداشت تا پاسخ و راه حلی برای آنها بیابدذ ، این پرسشها و پاسخ ها دارای ارتباط وثیقی بادیدن است و نهاد دینی است که این سوالها را مطرح نموده و تعالیم دینی است . که پاسخ آنا را ارائه می دهد و همینجا است که انسان احساس نیاز به دین می نماید . نیرومندترین عاملی که می تواند هر گونه اضطراب و نابسامانی درون انسان را به آرامش و اطمینان مبدل سازد و مناجات با خداوند و ذکر پروردگار است ما این حقیقت را در آیه : اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصوه ان الصوه تنهی هن المعنشاء و المذکر و لذکرالله اکبر و الله یعلم ، تصنعون . باری نیاز بشر به دین مسئله ای است که برای همه ، مسلم و آشکار است و این حقیقت منحصر به عمر و دورۀ خاصی نیست بلکه بشر در تمام عصرها این احتیاج را بسادگی احساس می کرده و در هر دوره ای چنین احساسی را داشته و دارد. ضرورت دین درعمر ما لازم ترین ضروریات زندگانی بشر است تنها عامل دین و ایمان است که می تواند انسانیت انسان را حفظ کرده و پیشرفت را از سقوط و انحطاط نگاهدارد حتی ضرورت دین و ایمان در عصر ما بیش از هر عصر دیگری احساس می شود زیرا که بشر به پیشرفتهای شگرفی در مسائل مادی نائل آمده است شایسته است بشر به نیروی دین و ایمان متکی باشد . ارگان اساسی تعلیم وتربیت در اسلام : مبانی تعلیم و تربیت در اسلام و معنی دارد : 1. عبادت است از منابع اولیه اسلام که بازگو کننده انسان آن چه که مست و انسان آن چنان که باید باشد است . که این منابع اولیه عبارتند از کتاب قرن – سنت پیامبر اکرم – اجماع دانشمندان و فقهای متقی – عقل . 2.عبارت است از اصول و قواعد و هدفهایی که در اسلام برای تعلیم و تربیت مورد بهره برداری قرار می گیرند . این اصول و قواعد و هدفها عبارتند از آن قضایا و دستورات کلی که از منابع چهار گانه فوق اتخاذ شده و با تحقیقات و تطبیقات تجربی و مشاهدات مورد استفادۀ مربیان و معلمان است . معلم ومربی اولین معلم و مربی انسانها خداست . معلم حقیقی هر واقعیتی کهقابل درک برای انسان و در فراگیری وی موثر است خداست زیرا اوست که تمامس نیروهای درک کننده و همه عوامل به وجود آورنده علم را در انسانها به وجود می اورد . به طور کلی ، قرار دهندۀ خلقت آدمیان با وضع و ساختمان مخصوص مغزی و هویت روانی حواس درونی و برونی طبیعی ، که خود علت فراگیری معلومات است خداون جلت عظمته است . علم به این معنی از خدا شروع و به خدا پایان می یابد . نخستین معلم خداست اکنون می گوییم نخستین مربی نیز خداست زیرا : اولاً با نظر دقیق به این حقیقت که قرار دادن خلت بشر به گونه ای که استعداد تحول از حالی به حال کامل تر را داشته باشد و از یک عرب بیابانی ابوذر غفاری ساخته شود و سنایی شاعر معمولی خود محور به حکیم سنایی غزنوی مبدل شود خود اثبات کننده اسن است که اولین مربی حقیقی خداست . ثانیاً ، خداوند متعال عقل و قلب را در درون اولاد آدم (ع) نه تنها برای اصول آنان به آگاهی ما آفریده است بلکه دو عامل درونی گردیدن نیز هستند . آیا عقل یک انسان آگاه رشد و تکامل خود را از آن انسان مطالبه نمی کند آیا این قلب انسن نیست که می گوید برخیز ، برخیز از خاک تا اگاه شوی از جان پاک ، آگاه شو از جان پاک تا بدانی و از کجا امده ای و به کجا می روی تا مسیر حقیقی خود را که اناالله وانا الیه راجعون است دریابی . با حرکت در چنین مسیر است که قانون گردیدن خود را در می یابی . ثالثاً خداوند سبحان با ارسال و رسولان وانبیا همان گونه که آیات قرآن مجید در موارد متعددی بیان می دارد ، به اضافه تعلیم ، تزکیه و تربیت انسانها را انجام می دهد . گفتیم که اولین معلم خداست به اضافه دلایل فوق آیاتی متعدد از قرآن این قضیه را به وضوح کامل اثبات می کند مانند: 1. و خداوند همۀ واقعیات را به آدم علیه السلام تعلیم فرمود . (سوره بقره ، آیۀ 31) 2. خداوند تعلیم کرد به انسان ان چه را که نمی دانست . (سوره علق ، آیه 5 ) علم در لسان رآن و حدیث : علم در لسان قرآن و در روایات معصومین – علیم الصوه و السلام – با معانی و توضیحات متعددی ترجمه و توصیف شده است که هر یک ویژگی و وجهۀ خاصی از علم را معرفی کرده و در عین حال نوید ویژگی های دیگر می باش در اسلام از علم به نور ، دلیل ، حجت ، معرفت ، ادراک حقیقت و شعور تعبر شده است و به اوصافی مثل اما العقل ، امام العمل – قائد مصباح العق – جمال – غنی – اصل هر خیر – بالاترین مرتبه در هر مقام بلند حیاه – نگهبان و حافظ – میراثی گرامی – بهای وجود انسان – وامثال آنها توصیف شده است و غنی ، جود – مهابت – سلامت – قرب – حیاء – رفعت – خشیت – شرف – حکمت و امال انها ، میوه و نتایج علم شمره شده است . تفاوت مفهوم دانش و علم : اگر رسول خدا (ص) فرمود که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء . پس علم نوری است خدایی و دانش مفهومی عام از آموخته ها را ارایه می کند بنابراین : واژه دانش در مجاورت و همسایگی با علم ، پرمضاتر می شود ، همسایگی و مجاورت دانش چیزی به مفهوم علم می افزاید. دانش ، عصاست و نیازمند به دستی که او را نگه دارد، اما علم نور است و نیاز به تکیه گاه ندارد . دانش به هر آموخته ای گفته می شود اما علم به هر آموخته ای که موجب تابش نور خدا در دل باشد اطلاق می شود. واژه دانش فرهنک قرآن و روایات را همراه ندارد اما واژه علم به اقیانوس مفاهیم عرفانی و قرآنی متصل است . مفهوم دانش ، بهچراغ راهنما در خیابانهای ذهن میماند اما مفهوم علم ، طلوع خورشید در اسمان دل را می رساند . معادل و ترجمه دانش فقط یک کلمه است اما معادل و ترجمۀ یک فرهنگ به وسعت عرفان است . موضوع علم و دانش یکی است ، اما نتیجۀ علم و دانش دوتاست . خانۀ دانش ذهن است اما فرودگاه علم قلب است . واژه دانش ، شناسنامه ندارد و هر دانش اندوخته ای می تواند آن را به خود نسبت دهد اما واژه علم ، فرزند وحی است و تنها روشن ضمیران و عالمان عاقل ، منسوب به اویند. 10. واژه ها مرگ و میر دارند ، واژه رانین را اگر تنها گذارند ، خواهد مرد و در گورستان فرهنگنامه ما مدفون خواهد شد واژه دیگری بیانگر مفهوم دانش خواهد شد اما واژه علم را اگر تنها گذراند همچون عیسی مسیح (ع) به آسمانی که از آن فرود آمده است ، عروج خواهد کرد و به ملکوت معارف قرآنی باز خواهد گشت . پاداش آموزش : عبدالرحمن سلمی به فرزند حضرت حسین (ع) سوره حمد راآموخت وقتی کودک در حضور پدر ، سوره را خواند حضرت حسین (ع) علاوه بر پول پارچه ای که از راه حق شناسی به معلم طفل داد دهان آموزگار را از دو پر کرد. فقیل له فی ذلک فقال علیه السلام : و این یقع هذا من عطائه یعنی تعلیمه ؟ کسانی ازاین همه عطاء تعجب کردند و در آن باره از حضرت رسول سوال نمودند. حسین (ع) در جواب فرمود : کجا پاداش مالی من ، با عطای آموزش این معلم برابری می کند ، یعنی خدمت تعلیم سورۀ حنمد از اعطای من ارزنده تر است . جهالت : در گذشته و حال افراد نادانی بوده و هستند که بر اثر جهالت و نا آگاهی یا بهانگیزه خود پرستی و حب جاه ، مردمی نادانتر از خود را با کارهایی ناصحیح اغفال نمودند ، خویشتن را محبوب انان ساختند و قلوبشان را به تسخیر خود در آوردند و دراینجا نمونه ای را که حضرت جعفر بن محمد (ع) خود ناظر آن بوده و شرح داده به عرض خوانندگان محترم می رساند. امام (ع) می فرماید: کسی که از هوای نفس خود پیروی کند ورائی باطل خود را با اعجاب نیگرد، همانند مردمی است که شنیدم گروههایی از اقوام مختلف تعظیم و توصیفش می نمایند . علاقمند شدم او را ببینم به گونه ای که مرا نشناسند تا بدانم وزن و ارزشش چقدر است . روزی در محفلی او را دیدم که مردم گردش جمع شده بودند و با گفته های خود مردم را فریب می داد تا انکه راه خود را کج کرد و از مردم جدا شد من پی او رفتم طولی نکشید به خباری رسید و قرصه نان او را برداشت به صورت سرقت . سپس گذر کرد به انار فروشی رسید او را نیز اغفال نمود و دو انار از او برداشت به صورت سرقت . باز پی او رفتم تا به مریضس گذر کرد دو قرصۀ نان و دو انار را نزد او گذارد و رفت دنبالش رفتم در صحرا به لقمه ای رسید ودر انجا توقف کرد . پیش رفتم وگفتم : ای بندۀ خدا، من از تو چیزی هایی را شمیده بودم دوست داشتم تو را ببینم و دیدم لکن از تو کارهایی مشاهده کردم که دلم را اشغال نمده است . گفت ان چیست؟ گفتم : از خباز دو قرص نان دزدیدی و از انار فروش دو انار . گفت : چه فایده دارد شرافت اصلی برای تو با جهلی که به کتاب خداداری؟ گفتم جهل من به کتاب خداوند چیست ؟ گفت : در قرآن شریف آمده: هر کس یک حسنه بجا آورده ده برابر اجر دارد و هر کس مرتکب یک گناه شود جز کیفر یک گناه ندارد . من وقتی دو نان دزدیدم دو گناه کردم و چون دو انار دزدیدم دو گناه دیگر مرتکب شدو و چون انها را صدقه دادم از چهل حسنه بر خوردار گردیدم چهر گناه را از چهل حسنه کم کن سی و شش حسنه باقی می ماند . حضرت فرمود : به او گفتم تو به کتاب خداوند جاهلی ، مگر نشنیده ای که باری تعالی فرموده : انما یتقبل الله من المتقین . عمل اهل تقوی مورد قبول خداوند است . تو با دزدی دو قرص نان دو گناه کردی و با دزدی دو انار دو گناه مرتکب شدی وقتی آنها را بدون اجازه صاحبانشان به دیگری دادی ، چهار گناه دیگر بر چهار گناه اول افزودی و چهل حسنه بر چهار گناه اضافه نکردی . تعلیم وتعلم : هیچ دینی با اندازه دین اسلام درباره کسب علم و دانش تاکیده نکرده است . باعبارتی فصیح بیاناتی عالی و جملاتی تکان دهنده مردم را برای بدست آوردن گوهر دانش تحریص و ترغیب نموده است . البته اسلام بهمین عنوان که به تعلم یعنی فراگرفتن دانش امر کرده به تعلیم یعنی اموختن و یاد دادن دانش به دیگران توصیه فرموده است و همین دو وظیفه حتمی است که نادان و بس سوادی را بفرا گرفتن و دانشمند و با سواد را به بذل علم وامی دارد و با این فعالیت دو جانبه ریشه درخت بی ثمر جهل و بیسوادی کنده شده و بجای آن درخت خرم و بارور دانش نمو می کند . اجتماع بشری در سایه و پناه این درخت باوج تعالی رسیده و با استفاده صحیح از علم محفوظ می گردد. علی (,) فرمود : مااخذ الله علی اهل الجهل ان یتعلموا حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلموا. خداوند از نادانان پیمان نگرفت که دانش بیاموزند مگر بعد از آنکه از دانایان پیمان گرفت کهدانش یاد دهند . عالم بی عمل آدمی برای کسب دانش همت می گمارد تا بوسیلۀ دانش قلب خود را روشن کند و معرفت و بینشی نسبت به امور پیدا نماید و را و رسم زندگی را بیاموزد و هم دیگران را از فضیلت خویش بهرمند سازد و اگر کسی زحماتی در راه تحصیل علم کشید ولی آن علم را بکار نبرد و خودش و دیگران از ان استفاده ای نکردند، نتیجه ای از زحمات خود نبرده و آن علم را از دست خواهد داد . از این جهت بزرگان گفته اند : هر چه علم بیشتری بخوانی ، چون عمل در تونسیت نادانی . و باز مثل زده اند: عالم بی عمل مانند درخت بی ثمر است و نیز آورده اند : بعمل کار بر آید به سخندانی نیست . ولی بالاتر از همه این مضامین در این مورد مضمون عالی سخن علی علیه السلام است . علی (ع) فرمود: العلم مقرون بالعمل . فمن علم عمل و العلم یهتف بالعمل . فان اجابه و الا ارتحل عنه . علم با عمل توام است پس از کسیکه علم آموخت عمل هم خواهد کرد ، زیرا علم عمل را صدامیزند اگر عمل جئاب داد علم ثابت و پا برجا می ماند و گرنه می رود . علم بهتراست یا ثروت ؟ آنانکه در صدد تحقیق مطالب بوده و میل داشته اند تا سر حد امکان ، حقایق را درک کنند گاهی موضوع قدرتها راپیش کشیده و درباره آنها قلک فرسائی کرده اند . از جمله قدرتها قدرت قلم و شمشیر است که بعضی آنها را سبک و سنگین کرده و نتیجتاً یکی را در میدان سنجش برنده دانسته اند . حتی این مطلب در ادبیات عرب فصلی را بنام : مناظره السیف و القلم – گفتگوی شمشیر و قلم اشغال کرده است . یکی دیگر از قدرتها قدرت علم و مالی است . مسلماً علم و مال برای آدمی سرمایه و پشتیبان است . دانش ، سرمایه ای عضوی و دائمی و دارائی سرمایه ای مادی ولی در معرض نیستی است و همیشه این بحث بمیان می اید که آیا دانش بهتر است یا مال ؟ هر کدام از طرفداران علم و مال برای اثبات نظریه خودشان دلیل و برهانی اقامه کرده و تا حدودی وضع را روشن کرده اند . ولی البته اگ رمیان این دو موضوع مقایسه دقیقی بعمل آید مزایا و برترهایی هر یک از انها واضح تر و آشکار تر می گردد. علی (ع) فرمود : العلم خیر من المال العلم یحرسک و انت تحرس المال . و المال تنمقصه النفقه و العلم یزکو علی الانفاق و العلم حاکم و المال محکوم علیه هلک خزان الموال وهم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب موجوده . علم از مال بهتر است . چه علم ترا از لغزش و انحراف نگاه میدارد و تو مال را از خطر حفظ می کنی مال بواسطه خرج کردن کم می شود و علم بواسطه خرج کردن ( آموختن به دیگران ) زیاد می شود علم حاکم و مال محکوم است آنانکه مال را جمع و نگاهداری کردند اگر چه زنده اند ولی نابود و بی اثر اما دانشمندان تا جهان باقی است باقی هستند کالبد آنان در اثر مرگ از بین می رود ولی صورتهای ایشان در دل مردم موجود است . مراتب علم علم یکی از مواهب عالیۀ پروردگار جهان است . بشر باین موهبت مقفر شده است تادر تاریکهای زندگی مشعلی فروزان فرا راه خویش و دیگران داشته باشد آیا سزاوار است ادمی با داشتن چنین راهنمائی خود را اصلاح نکرده و بفضائل اخلاقی آراسته نسازد؟ و فقط اندوخته های علمی خویش را بزبان جاری ساخته و در هر مجلس و محفل که قدم نهد با بیان و گفتار خویش این گوهر گرانبها را به دیگران ارزانی دارد ؟ خیر! بلکه سزاوار است که دانش و بینش اعمال ورفتار ادمی را د رجهت صحیحی رهبری کند و مفاسد و معایب او را مرتفع سازد و خلاصه از حرکات و سکنات آدمی آثار دانش و بینش مشهود باشد . کسانیکه این استفاده را از علم خود نکنند بخودشان و علم ستم کرده و قدر و رتبه علم را آنطوری که شاید و باید نشناخته اند . علم (ع) فرمود: او ضلع العم ما وقف علی السان و ارفعه ما ظهر فی الجوارح و الارکان . پایین ترین مرتبه علم آنستکه بر زبان متوقف گردد و بالاترین مرتبه علم آنستکه اثر آن در اعضاء و جوارح آشکار شود . تحصیل علم: یکی از صفات پسندیده روحی داشتن علم است و فضیلت و برتری دانا برنادان از افتاب روشن تر است . آنچه انسان را از سایر حیوانات امتباز می دهد نیروی عقل و زیور علم است حیوانات دیگر هر کدام طبق ساختمان ویژه خود دارای غریزه های ثابتی است که بطور یکنواخت نیازمندیهای زندگی خود را مطابق انها رفع می کنند و هرگز در زندگی آنها امیدی بترقی و تعالی نیست و نمی توانند درهای تازه ای بروی خود و دیگران باز کنند . تنها انسان است که بواسطه نیروی فرد هر روی معلومات تازه ئی بر معلومات گذشته خود می افزاید و با کشف وقوانین طبیعت و ماوراء طبیعت هر زمان ارزش و رونق تازئی بزندگی مادی و معنوی خود م یدهد به ادوار گذشته نظر افکنده برای آیندۀ خودو دیگران پایه گذاری می نماید. اسلام بیش از همه نظانات اجتماعی جدید و قدیم همه ادیان و شرایع مردم رابهفراگرفتن علم و دانش تشویق و ترغیب نموده است اسلام برای پی ریزی یک فرهنگ اسامی تحصیل علم را بر هر زن و مردم مسلمان واجب د ریان مورد دستورهای فراوانی از پیغمبر اکرم و پیشوایان دینی رسیده است . تحصیل علم و دانش در اسلام اختصاص به طبیعتی و یا جنسی ندارد و بلکه فرضیه تحصیل علم یک فرضیه عمومی و همگانی است و نیز می فرماید از گهواره تا گور در اموختن دانش بکوشید. هر فرضیه دینی وقت خاصی دارد و در همه انها بلوغ شرط است یعنی مکلف باید بالغ باشد مادامیکه بالغ نشده وجوب نیست و بعضی از واجبات دینی در دورانپیری و ناتوانی از انسان برداشته می شود ولی تحصیل علم و فراگرفتن دانش از روزیکه انسان از مادر متولد می شود و تا روزیکه از دنیا میرود باصطلاح در همه مراحل عمر انسان واجب است . روی این اصل مسلمان بابد در همه عمر خودعلم و دانش فراگیرد و هر روز بر معلومات خود بیافزاید و نیز می فرماید بدنبال علم بروید اگر چه در چین باشد. اسلام بشناختن اسرار آفرینش و تفکر در آسمانها و زمین و طبیعت انسان و تاریخ ملل و آثار گذشتگان بسیار توصیه م یکند و همچنسن یاد گرفتن مسائل اخلاقی و شرعی و اقسام صنایع که به زندگی انسان سرو صورت می دهد در اسلام بسیار ترغیب و تاکید شده است . اهمیت علم از نظر پیغمبر اکرم (ص) بقدری است که در جنگ بدر وقتی گروهی از کفار بدست مسلمانان اسیر شدند حضرت دستور دادند تا هریک از ایران باپرداختن پولهای هفتگی آزاد شوند فقط عده ای ازاسیران که خواندن و نوشتن بلد بودند از پرداختن آن مبلغ معاف شدند بشرط انکه هر کدام آنان به دده نفر از جوانان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند این نخستین بار در جهان بود که آموزشگاه بزرگسالان در جهان و اثر انگشت و این افتخار بزرگ در تاریخ جهان بنام مسلمانان ثبت گردید . جالب اینکه برای اولین بار و اخرین بار در تاریخ بشریت بفرمان پیغمبر اکرم (ص) اموزش دانش بجای غنیمت جنگی پذیرفته گشت نه پیش از آن و نه پس از آن کسی در دنیا ندیده بود که یک فرمانده که د رجنگ پیروز شده است آموزش کودکان را بجای فدیه و غنیمت جنگی بپذیرد. اهمیت محصل از نظر اسلام : اهمیت و سعی و کوشش در راه رسیدن بهر هدفی باندازۀ همان هدف است و چون هر انسانی با فطرت خدا داد خود اهمیت علم و دانش را در عالم انسانیت از هر چیز بالاتر می داند ارزش محصل بالاترین ارزشها خواهد بود و نظر باینکه اسلام دینی است که براساس فطرت استوار است بدون تردید بالاترین ارزشها را به محصل می دهد . پیغمبر اکرم (ص) می فرمود کسپکه در راه تحصیل علم باشد محبوب خدا است. با اینکه جهاد یکی از پایه های دین است و اگر پیغمبر یا امام دستور جنگ دهد عموم مسلمانان باید در جنگ شرکت کنند کسانیکه مشغول علوم دینی هستند از این وظیفه معاف می باشند و باید پیوسته عده کافی از مسلمانان در مراکز علمی به تحصیل علم بپردازند . خدای متعال می فرماید : و ما کان المومنون لمینفروا کافر فلولانفر من کل فرقه منم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یخدرون . سوره توبه آیه 122 – یعنی مسلمانان نباید همگی برای جهاد بیرون روند بلکه باید از هر فرقه گروهی بسوی مراکز علمی کوچ کرده حقایق دین را بدست اورند و سپس از مراجعت قدم خود را به تعالیم اسلام آشنا سازند. اهمیت معلم و آموزگار : معلم کانون گرم و فروزامی که از نور فضیلت نیرو می گیرد تا جهل و بیسوادی را از روی زمین ریشه کن کند. معلم است که از دست او کور دلان و نادانان بینا و دانا می گردند و بدسیتاوی مشعل فروزان علم و دانش به وادی مقدس و به بهشت سعادت کشانده می شوند. از این جهت در دین اسلام احترام معلم لازم و اطاعت او رجب است و در نظر آموزگار مقدس ترین و سرفرازترین رد جوامع انسانی است و درشان بزرگ و شاینده اش این بس که مولای متقیان علی (ع) می فرماید (من علمنی حر فاقد صیونی عبدا) هر کس بمن چیزی آموخت مرا بنده خود کرده است . و باز می فرماید مردم سه دسته می باشند اول عالم ربانی دوم آنکه برای نجات خود و دیگران به تحصیل علم می پردازد . سوم کسانی که از دانش و خرد عاری می باشند آنان همانند عکسهائی هستند که بسرو صورت چهار پایان می نشینند و با هر بادی که می وزد این سو آن سو می روند. بزرگداشت دانشمندان قرآن کریم در مقام بیان ارج و بهای دانش و جلالت قدر دانشمندان می گوید " یرفع الله الذین آمنو منکم و الذین اتو العلم درجات " سوره مجادله آیه 12 – یعنی بلند گرداند خدا آنانرا که ایمان اوردند و آنانرا که از علم بهره مند شدندن درجه ها و مرتبه ها . ارزش دانشمندان در نظر پیشوای اسلام بحد لیست که فرمود مرگ قبله ای سهلتر و کم زیانتر از مرگ یک دانشمند است . همچنین خدای متعال درآید دیگر می فرماید" هل یستوی الذین یلمون و الذین لایعلمون انما یتذکرون کراولی الالباب " سوره زمر آیه 13 . یعنی آیا دانایان با نادانان برابر هستند فقط انان پند می پذیرند که صاحب خرد باشند. عالم و دانشمندان بر هر کسی که از علم بی بهره باشد برتری ذاتی دار از این آیه شریفه استفاده می شود که علم در نظر قرآن مخصوص به علم دین نیست بلکه علم در نظر قرآن هر آن چیزی است که به انسان بصیرت و روشنائی می دهد و در امور دنیوی و اخروی به انسان کمک می کند . و در مقام برتری دانشمندان نسبت به عابد ها و زاهدهااز حضرت امام محمد باقر (ع) چنین روایت کرده اند دانشمندی که دانش خود را مورد استفاده قرار می دهد از هفتاد هزار عابد افضل و برتر است و در نظر پیشوای اسلام میزان شخصیت هر کس را علم و دانش او تعیین می کند پیغمبر اکرم (ص) می فرماید " دانشمند ترین مردم کسی است که همیشه با استفاده از علم دیگران بر دانش خود بیافزاید ارزش انسان بعلم است ، پس هر کس علمش بیشتر ارزشش بیشتر و هر کس علمش کمتر قدرو قیمتش نیز کمتر است . پرده دانش : "العلم هو ااحجاب الاکبر " یک حجاب بزرگ همین علم است ، سرگرم می کند انسان را به همین مفاهیم کلیه و عقلیه و از راه بازش می دارد ، حجاب است برای اولیاء و هر چه علم بیشتر می شود حجاب غلیظ تر می شود . انسان به همان علمی که دارد گاهی هم خیال می کند که همراهش همین است . انسان از باب اینکه ود خواه است مگر اینکه از این جلد بیرون بیاید..... برای همۀ ما حجابهای زیادی است که غلیظ تز از همه همین حجاب علم است . یعنی انکه باید با او راه را پیدا کند همان مانع می شود ، این علمی که باید انسان را هدایت کند مانع از هدایت می شود و علمهای رسمی همه همینطورند که انسان را از آنچه باید باشد محبوب می کنند ، خود خواهی می آورند . پرده دانش یکتا پرستی (علم توحید ): علوم شرعی ، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند ، وسایل عمل هم هستند و عمل هم وسیله است . همه برای یک مقصدند برای این هستند که این نفس بیدار شود ، از این حجابهایی که همه ظلمانی است بیرون رود و برسد و به حجابهای نورانی مثل اینکه یک همچین تعبیری هست که " ان الله بیعین الف حجاب من نور" (یعنی هفتاد هزار پرده نور هست ) و همینطور ی " من ظلمت آنها هم که نور هستند ما باز از حجابهای ظلمانی بیرون نرته ایم ، ما توی حجابها می لولیم و تا آخر هم چه خواهد شد ؟ علم در نفوس ما تآثیری نکرده الا تاثیر سوء علم ها و اینها که علوم شرعیه و علوم عقلیه اینها که این بیچاره ها اسمش را ذهنیات می گذارند اینهایی که این محجوبها می گویند ذهنیات هستند عینیت ندارند اینها وسیله برای رسیدن به مقصد هستند و هر کدام ما از آن مقصد باز دارند دیگر علم نیست ، حجاب ظلمانی هست . همۀ انبیاء آمده اند از این ظلمتها بیرون بکشند و به نور برسانند نه به انوار از حجابهای ظلمانی، و از حجابهای نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل کنند . گاهی علم توحید هم حجاب است . علم توحید است ، برهان دارد اقامه م یکند بر وجود حق تعالی لکن از او محجوب است . تعریف تربیت : تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عواملی برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعداد های انسان درجهت مطلوب . در این تعریف نکات مهم زیر قابل توجه است : 1. تعریف فوق حاکی از این مطلب است که انسان دارای نهفته ای است که تا تربیت صحیح نباشد این استعداد ها مورد بهره برداری قرار نمی گیرند. 2. عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل حاکی از این است که متربی فقط زمینه ی شکوفایی استعدادهای ادبی را فراهم می کند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید . 3.کلمۀ انسان نشان می دهد که موضوع تربیت انسان است نه حیوان . گرچه حیوان هم قابل تربیت است ولس علم و تعلیم و تربیت ربطی به اموزش درخت یا حیوان ندارد اما انچه که امروزه به عنوان تعلیم و تربیت مورد بحث است غیر از آن است . 4. عبارت در جهت مطلوب نشان می دهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیر عمدی و تصدفی نیست . ثانیاً اگر ما هدف مطلوب را مشخص می کردیم از دایره ی تعلیم و تربیت خارج می شد. 5. متربی یا اثر پذیر در تعریف فوق فقط انسان است اما متربی و اثر گذار می تواند خداوند متعال ، انسان و یا........ باشد . 6. در ابتدای تعریف تربیت عبارت شناخت استعدادها ذکر نشده است زیرا با اینکه شناخت استعداد ما و قابلیت های متربی برای تعلیم و تربیت لازم است اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمه ی آن است که از آن در علوم دیگری بحث می شود. تعریف تعلیم : تعلیم و تربیت از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای اینکه متعلم دانشی را واجد شود . معلم فقط زمینه را جهت فراگیری متعلم اماده می کند و این متعلم است که خود فعالانه به یادگیری می پردازد. تفاوت مفهوم تربیت با تعلیم : 1. مفهوم تربیت وسیع تر از تعلیم است . تعلیم فقط اختصاصی به موجودی دارد درک و شعور باشد و بتواند علمی فراگیر ولی تربیت در مورد موجود است جدون شعوری که قابلیت رشد دارند صادق است . 2. اهداف تربیت گسترده تر از اهداف تعلیم است . به وسیله ی تربیت می توان تمامی استعدادهای جسمانی و روحانی و عقلی و عاطفی انسان را رشد داد اما تعلیم فقط به افزایش معلومات ذهنی متربی کمک م ینماید . 3. تعلیم جنبه ی ذهنی و تربیت جنبه علمی دارد. مفهوم تربیت و تزکیه در اسلام : واژه ی تزکیه از ماده ی زکی و به معنی افزایش و نمو است و در اصطلاح به معنی تهذیب استعمال می شود و این بدان خاطر است که تهذیب نفس موجب رشد و نمو و کمال انسان می گردد. واژهی تربیت از ریشه ی ربو و به معنی افزایش و نمو است هر دو لغت تربیت و تزکیه از نظر لغوی دارای معنی مشابهی هستند و لیکن در عین حال قرآن کریم واژه ی تزکیه را در مورد جنبه های روحی و واژه ی تربیت را بیشتر در مورد جنبه های جسمی انسان به کار برده است . تقدم تزکیه بر تعلیم به لحاظ ارزش و اهمیت : در مضامین قرانی و احادیث اسلامی آنگاه که سخن از تزکیه به عیان می آید در نوبت نخستین قرار دارد . قرآن کریم هنگامی که هدف از بعثت انبیاء را در طی آیاتی ذکر می کند به اهمیت والای تزکیه و تقدم ان بر تعلیم اشاره می نماید انجا که می گوید اوست آنکه برانگیخت در میان امی ها ، پیامبری را از انها که می خواند برایشان آیات خدا و تزکیه م یکند انها را و تعلیم می دهد ایشان را کتاب و حکت و بدرستی که پیش از بعثت در گمراهی آشکار بودند. متاسفانه در اکثر مدارس و مراکز علمی بشر به تعلیم قناعت شده است و به مسئله ی تزکیه توجه کافی مبذول نشده و نمی شود و بدون شک هیچ امری در مسائل تعلیم و تربیت زیان بخش تر از این امر نیست چون بشر می تواند منهای بسیار از معلومات ذهنی به زندگانی انسانی خود ادامه دهد ولی هرگز نمی تواند با داشتن همه ی معارف و تکلیف ها بدون تزکیه و تربیت صحیح به زندگانی انسانی دست یابد. ضرورت تعلیم و تربیت : افلاطون م یگوید : در اثر تربیت ، جسم و روح انسان به بلندترین پایه جمال و کمال می رسد بنابراین عالی تر و مقدس تز از تربیت فنی نیست . تعلیم و تربیت به ویژه تعلیم و تربیت دینی می تواند ارتباط آفرینده با آفریدگار را مستحکم و او را به پذیرش متعهد و قبول مسئولیت وا دارد اساساً انگیزه ی بعثت انبیاء امامت معصومین (ع) و ولایت فقها نیز بر همین هدف استوار است . تعلیم و تربیت می تواند به رشد و ارتقاء جسمانی و روحانی انسان مدد نماید و نیازهای فردی و اجتماعی ، اقتصادی ... انسان را تامین کند . اساساً باید دانست که تمام امور زندگی بشر چه در حال فردی و چه اجتماعی به طور مستقیم یا غیر مستقیم با امر تعلیم وتربیت ارتباط دارد . زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و دارای اداره ی آزاد داشت و این اداره و اختیار تحت تاثیر حالات درونی و گرایش های روحی او است . لذا انسان به هر صحنه ای که وارد شود در دست همان امیال و گرایش های خواهد بود و اگر این امیال و کشش های درونی در اثر تعلیم و تربیت صحیح به مسیر درست خود هدایت شود می توان امید داشت که انسان در صحنه های گوناگون مطابق حق به روش صحیح عمل خواهد کرد . اهمیت تعلیم تربیت از نظر اسلام : پیشوایان اسلام از همان ابتدا مسئله ی تربیت و هدایت مردم را در راش برنامه های خود قرار می دادند. جریان باز پس گرفتن شریعه ی آب از سپاه معاویه و مباح و آزاد گذاشتن آن برای عموم دوست و دشمن از طرف حضرت علی (ع) از وقایع جالب جنگ صفین است چون دشمن فکر می کرد که حضرت مقابله به مثل خواهد کرد. بدنبال این فتح ، حضرت چند روزی را ترک مخاصمه و به اصطلاح امروز اتش بس اعلام کردند و بعد در برابر تعجب عده ای و سوال برخی که شاید این تامل و درنگ بخاطر ترس از شهادت باشد فرمود :" به خدا قسم یک روز جنگ کردن را به تاخیر نیناختم مگر برای انکه م یخواهم گروهی بیدار شده و به من ملحق گشته و هدایت شوند. با چشم کم نور روشنی مرا ببیند و این تأمل و درنگ در کار زار نزد من محبوبتر است که آن گمراهان را بکشم . هدف غائی تعلیم و تربیت : هدف غائی تربیت و تعلیم اسلامی ان است که مقدمات حرکت و هدایت آدمی را در صراط مستقیم پرستش پروردگار فراهم اورد و معراج او را به مرحله ی کمال انسانی آسان سازد و راه بازگشت به احسن تقویی را که بنیاد آفرینش و عابر آن استوار است هموار کند و به یاری عمل صالح ا زمراحل و مدارج و علم و ایمان بگذارند و هر لحظه بیشتر بهخدا که مقصد نهایی این سیر و سلوک است نزدیک نماید . به عبارت دیگر انسان بادی چنان ساخته شود که باروری از ذایل و آلودگی ها، استعدادهای عالیه ی روحی ملکوتی اش شکوفا شده و چنان به کمالات علوی و فضائل ملوکتی اراسته گردد که استعداد و لیاقت قدم نهادن در آستان قرب ربوی را کسب و با وصال به حق ، به سعادت جاودان رسد ، سعادتی ان در قالب الفاظ نگنجو و به وصف و بیان نیاید در چنین حالی که به قول سعدی : رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند نبگر که تا حد است که تا حد است مقام آدمیت طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدرآی تا ببینی طیران آدمیت جهل ونادانی : قال علی علیه السلام : اذا شاب العاقل شب عقله و اذا شاب الجاهل سب جهله . علی عیله السلام فرموده است : وقتی افراد عاقل ، پیر می شوند نیروی عقل درنهادشان جوان م یگردددو توصیکه اشخاص جاهل به پیری می رسند جهل و نادانی در وجود شان جوان می شود . قال علی علیه السلام : العقل یهدی و ینجی یو الجهل و یغوی و یردی : علی علیه السلام فرموده است : بکار بستن عقل ، مایۀ هدایت و نجات انسانها است ، سرکوب کردن عقل باعث گمراهی و سقوط آدمیان است . قال علی علیه السلام : کفی بالمرء جهلان ان لا یعرف قدره : علی علیه السلام فرموده است : نادانی مرد همین لبس که حد خود را نشناسد و از آن اگاه نباشد . قال علی علیه السلام : العاقل یعتمد علی عمله و الجاهل یعتمد علی امله . علی علیه السلام فرموده : اشخاص عاقل بسعی و کوشش خود تکیه می کنند ولی مردان نادان یآمال و ارزوهای خویشتن متکی هستند . فن البنی صل الله علیه و آله قال : ان الله یطاع بالعم و یعبد بالعلم و خیر الدنیا و الاخره مع العلم و شرالدنیا و الاخره مع الجهل . رسول اکرم (ص) فرموده : اطاعت از فرمان الهی و پرستش ذات اقدس او بر اثر علم است ، خیر دنیا و آخرت درپرتو علم بدست می آید و شر دنیا و آخرت از جهل و نادانی (انگیز انسان می شود . قال علی علیه السلام : انما الناس عالم و منعلم و ما سواهما فهج . علی علیه السلام فرموده : مردم اجتماع دو گروهند گروه اول کسانی هستند کهدر تحصیل دانش مدارجی را پیموده و عالمند گروه دوم آنانند که به تحصیل علم اشتغال دارند و جز این دو روه سایر افراد جامعه ، وحشیان حیوان صفتند . قال علی علیه السلام : جهل المرء بعیو به من اکبر ذنوبه . علی علیه السلام می فرماید : جهل ، بی خیری انسان از عیوب اخلاقش در ردیف بزرگترین گناهان او است . قال امیر المومنین علیه السلام : الجهل بالفضائل من اصبح الرذایل . امیر المومنین (ع) می فرماید : جهل آدمی بفضائل اخلاقی خود ، از قبیح ترین صفات رذیله است . قال علی علیه السلام : جهل الشباب تعذور ، و علمه محصور : علی علیه السلام فرموده : عذر نادانی جوان پذیرفته مقبول است و دانش او در جوانی محدود و محصور می باشد . قال علی علیه السلام : انما الجاهل من استعبدته المطالب : علی علیه السلام فرموده : نادان آن کسی است که مطالب و مقاصد ، او را ردۀ خود سازد و به اسارت و بندگی خویش در اورد. دانا نادان را می شناسد . چرا که خود زمانی نادان بوده است . اما نادان دانا را نمی ناشناسد چرا که هرگز دانا نبوده است . افلاطون یونانی داناترین مردم کسی است که از رفاقت و مصاحبت نادانان بگریزد. امام موسی کاظم . سه قدرت عظیم بر جهان حکومت می کنند . حکاقت . ترس . حرص (10) آلبرت انیشتاین – آلمانی مغز احمق ها علم را باوهام و فلسفه را به ابلهی و هنر زا به فضل مبدل می کند (11) جرج برنارد شاو- ایرلندی دو عامل ممکن است بر یک چیز اتفاق کنند . اما دو جاهل به یک کار سازگار نشوند . (12) بقراط – یونانی بزرگترین سیر تکاملی انسانیت در مسأله تعلیم و تربیت صحیح بدست می آید . امانونل کانت – آلمانی تعلیم و تربیت بزرگترین هدیه است که مردم نیکوکار می توانند به گدایان و بینوایان بدهند. فردریک ولر آلمانی انسان فرزند محیط و جامعه ایست که در آن رشد و نمو و پرورش یافته است. گی دومو پاسان – فرانسه تربیت علم و زندگیست و هنر خوب زیستن است . ژان دولابرویر – فرانسوی عالم کسی است که فرق بین من نمی دانمی را با من می پندارم بداند. ساموئل اسمایلز بهترین موقع برای تربیت اراده ایام جوانی است . جان لاک – انگلیسی تعلیم وتربیت با میل شخص انجام گیرد وگرنه بیهوده است . 7ژان پل رگشیر- امریکایی تربیت زیباترین چیزی است که مردان بزرگ ذخیره می کنند.افلاطون – یونانی چیزی که انسان را انسان حقیقی می کند تربیت صحیح و اراده است .جان میلتون- انگلیسی کشوری که افراد آن را از علم و دانش بهره مند باشند دیگر طعم گرسنگی را نمی چشند و زندگی راحت و آسوده خواهند داش کنفوسیوس چینی انسان را نا به جای اینکه در انتظار رسیدن یک فرصت خوب در زندگی باشد خود آنرا بوجود می آورد. فرانسیس بیکن – انگلیسی علم نعمت بزرگی است که در زندگی تاج افتخار و پس از مرگ یادگار درخشان خواهد بود . امام علی (ع) آنچه می دانیم یک قطره است و آنچه نمی دانیم یک اقیانوس اسحاق نیوتن – انگلیسی مقصود از دانایی این است که شخص آغاز و انجام اشیاء و رابطه میان آنها را بهر شکل که باشد بداند .هانری پرانکاره – فرانسوی دانش انسان را فروتن می سازد و نادانی موجب ادعا و خودستانی می گردد و جان کایزل هنر دانش تنها وسیلۀ درک زندگی بهتر و یگانه واسطه دلداری و شلی است بتهوون – آلمان یک دانا و عالم بهتر و برتر از هذا عابد است امام محمد باقر (ع) درخت توگر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را ناصر خسرو عامل بی عمل مردی به حضور امام سجاد (ع) امده با اشتیاق و شور خاصی از امام سجاد (ع) چند سوال کرد و ان حضرت پاسخ سوالهای او را داد او اندکی توقف کرد و بار دیگر بازگشت و سوال دیگری را مطرح نمود و تصمیم داشت همچنان به سوالات خود ادامه دهد . امام سجاد (ع) برای آنکه به او بفهماند علم برای محل است نه انباشتن آن بدون عمل به او رو کرد و فر مود : درکتاب مقدس انجیل نوشته شده است . به آنچه دانسته اید ولی عمل به آن نکرده اید ، از آنچه نمی دانید نپرسید ، زیرا اگر به اندوخته های علم ، عمل نگردد موجب افزایش نا سپاسی و دوری دالننده علم از خدا می گردد به گفته سعدی : از من بگوی عالم تفسیر گوی را گر در عمل نکوشی نادان مضری علم آدمیت است و جوانمردی و شرف ورنه ددی به صورت انسان مصوری بار درخت علم نباشد بجز عملی با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری پرسش مسائل نا معلوم از آگاهان : حمزه بن طیار به حور امام صادق (ع) آمد و بخشی از سخنرانیهای پدر آن حضرت امام باقر (ع) رادر نزد آن حضرت بازگو کرد. هنگامی که به فرازی از آن سخنرانی رسید ، امام صادق (ع) به او فرمود : همین جا توقف کن و ساکت باش . سپس فرمود: در اموری که به آن رسیدید و حکمش رانداشتید و برایتان مجهول و نامعلوم بود وظیفه شما این است که با درنگ و سکوت کنید و یا به پیشوایان راه هدایت مراجعه کرده و از آنها بپرسید تا شما را به راه راست هدایت نمایند و از راه گمراهی باز دارند . چنانکه خداوند ( در قرآن ،آیه 43 نحل و 7 انبیاء) می فرماید : فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون . اگر مساله ای را نمی دانید از آگاهان (اهل قرآن ) بپرسید. رابطه علم و پیشرفت : احدی منکر نیست که برای آبادی جهان و مناطق مختلف ان مادیات نیز ضرورت دارد ولی ضروری بودن امور مادی ایجاب نمی کند که از تقویت جنبه غفلت کرد این را باید دانست مدنیت صحیح و مفید آن است که رمز حیات را آشکار سازد و تنها قوه ای که می تواند رمز واقعی حیات انسانی راآشکار کند اسلام است دینی کهبا فطرت هر بشری امیخته و او را به سوی خالق جهان راهنمایی می کند . همین عامل قوی است که می تواند سعادت راتامین نماید و مدنیتی بوجود اورد متکی بر فضائل اخلاقی باشد در زندگی مدنی خود محتاج به علم و اخلاق و عدل و انصاف و برابری و برادری و راستی و عفت و رم و عروت و امنیت و شجاعت و غیرت و حقیقت است تا در سایه این عوامل بتواند بسوی کمال مطلوب خود پیش رود و این عوامل که در رأس ان علم است جز درتعالیم اسلام یافت نمی شود . علمی که توام با ایمان صحیح شد دارای منافعی برای بشر خواهد بود این است که رهبر گرامی اسلام رسول اکرم (ص) علم راواجب کرده امانه برای هر کس برای افرادی که ابتدا از قوه ایمان برخوردارند و الاعلم اگر دست نا اهل افتد همان است حضوتش می فرماید : طلب العلم فریضه علی کل مسلم نه علی کلی الناس : کسی که از ایمان بهره دارد و الا چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا . و دانشمندان را در سوره آل عمران در شمار خدا و فرشتگان در مرحله سوم یا کرده است خدا به یکتایی خود گواهی می دهد که جز ذات پاک او نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز بر این مطلب گواهند چون اسلام ائین دانش است از متابعت گمان نهی کرده و اساس ایمان را فط دلیل و قاطعیت منطق شمرده . در نکوهش تقلید و این که مردم بدون استدلال برده اند گویا چنین می پندارند که سابقه ممتد زمانی لباس حرمت و استدلال بر خط شی آنان پوشیده است لذا بدون تامل آنها رابر عهده می گیرند و امتیاز انسانی راکه تحقیق و کاوش است از وجود خود بدور می افکنند حجود بر عقاید و اندیشه غلط پشتیبان جنایت بر فطرت بشر و سلب مزیت عقلانی و تمسک به چیزی است که نزد خدا ارزش ندارد . مسلمانان در پر تو تعالیم اسلام بود که می اندیشیدند بح و کاوش می کردند و نیروی عقل خود را بکار برده در هر امری دلیل می طلبیدند و از این رو سرور ملتها شدند. بی خردانی که خیال می کنند منظور قرآن از علم فقط علم به چند قسمت از برنامه های دینی است و دیگر نباید در معارف واقعی قدم زد بیهوده فکر می کنند قرآن درباره تحقیق و دانش بطور اطلاق سخن گفته و هرگز علوم یا مباحث مخصوصی را بمیان نکشیده است بهر گونه علمی که مملکت محتاج است آن را واجب کفائی دانسته و فرزندان اسلام را موظف می دارد به طلب هر گونه دانش مفیدی بروند این گونه اطلاق ما را به این مطلب ارشاد می کند که دانش درنظر قرآن تنها به شناختن شرایع و معارف دینی انحصار نمی یابد بلکه مقصود هر علمی است که انسان را در راه تحقیق در هدف آفرینش برانگیزد. مسلمانان هیچ گاه به شناخته پشتیبان خود قانع نمی شدند بلکه خود در راه تحقیق گام نهاده معارف جدیدی بدست آورند . امید است زمان بارگیری مسلمانان را در راه کسب علم و تحقیق قرار دهد چه آنان با اینهمهمشقات و زجر هائی که کشیده اند حتما ً بیدار شده و اعتراف کرده اند که نخستین اصل در پیروزی سرافرازانه اصل دانش است همانطور که نادانی برای خوار شدن زبونی و استعمار زدگی نخستین عامل است . اسلام عزیز آئین دانش و فضیلت است از هر گونه پیرایشی پاک و منزه و آنچه که دیروز و امروز میان بعضی از عوام مسلمان رایج بوده و هست از ساحت مقدس ان آئین جاودان دور است . یکی از وظائفی راکه اسلام بر عهده داشت مبارزه با خرافات و افسانه هائی بود که علل عالم در بود پیدایش ان گرفتار بودند مخصوصاً افسانه های بافته شده بهود و کلب و مطالبی که بر اثر اغراض و تعصبات مختلف ، بدست از خدا بی خبران در کتب مقدس تورات و انجیل راه یافت . اسلام این وظیفه را چنان با حکمت و دقت انجام داد که هیچ گاه خصومت و اختلافی میان عقل و دین پدید نیامده است و هرگز میان علم و دین مخالفت نبوده است . در پرتو فروغ فروزان اسلام دانشمندانی بزرگ پدید امدند و آن چنان بنیانی در تمام علوم قرار دارند که بشریت را در هر زمان و مکان مدیون تحقیقات و اکتشافات خود نموده . روح الهی منشأ کرامت است : خدای سبحان ، انسان را به عنوان نوع کریم معرفی کرد و فرمود : " و لقد کرمنا بنی آدم " یعنی این نوع انسان فی نفسه کریم خلق شده و شایستگی کرامت را زائد را هم دارد . همچنین بعد از بیان آفرینش و افاضۀ روح الهی به او چنین فرمود: یاد شده حیوانهای دیگر با انسان از لحاظ قطور نطفه و علقه و مضغه و چنین و مانند آن شریکند و خدای سبحان کرامت انسان را فقط در سایۀ علم و عمل صالح می داند اما نه هر علمی ، بلکه علمی که معلمش خدای سبحان است و انسان را به فراگیری آن علوم دعوت کرده است . خدای کریم درس کرامت می دهد: اولین سوره ای که طبق نقل مشهور بر وجود مبارک رسول خدا(ص) نازل شده است، سوره علق است که خداوند سبحان به عنوان اکرم یاد شده است فرمود: معلم شما خدای اکرم است. "اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرا و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم. اگر معلم با یک وصف خاص معرفی شد اشاره به آن است که تعلیم این معلم در محور همان وصف است مثلاً اگر گفتند: فلان مهندس درس می گوید یعنی درس هندسه می دهد. این تعلیق حکم بر وصف محور آن تعلیم را مشخص می کند. اگر فرمودند:اقرا و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. یعنی خدایی که اکرم است از راه عقل تعلیم کرامت می دهد و انسان را کریم می کند. نه تنها امت اسلامی بلکه همه اعم از آن جهت که انسانند شاگرد خدای کریم اند و خداوند از آن جهت اکرم است معلم انسانها است یعنی خدا درس کرامت به آدمیان می دهد این درس اختصاص به خواندن و نوشتن رد خواه انسان نتواند بالکتاب مانوس باشد یا اهل درس و بحث نباشد زیرا وقتی خدا معلم انسان شد می تواند از راه ون و دل یا بیرون وسع و بصر حقایق را یاد انسان بدهد انسان باید متعلم خدای اکرم باشد. خداوند بعضی از انسانها را بدون واسطه به کرامت می رساند مانند انبیای الهی و بعضی دیگر را بواسطه انبیا و به مقام والاء راحت نائل می کند.(1) امت محور تعلیم و تربیت الهی است. اگر فرمود: معلم شما خدای اکرم است یعنی محور تعلیم و تربیت دین الهی کرامت است. اگر کسی با محاسبه نفس و بررسی اوصاف آن متوجه شد که به کرامت نرسیده بداند که شاگرد موفق خداوند کریم نبوده و اگر کسی به کرامت رسیده شاکر باشد که شاکر و موفق خدای اکرم است. برای اینکه محدودۀ تعلیم و کرامت از نقض مصون باشد همه آنچه در محور تعلیم و تربیت انسان نقش دارد به کرامت ستوده شده است. خداوند سبحان فرشتگان را که مامور ابلاغ پیام کرامتند به عنوان عباد کریم معرفی کرد و از صحف انبیا که برنامه های دینی را در بردارد به عنوان صحف مکرمه یاد نموده و اساس دین را هم که تقواست مایه کرامت می داند پس خدای اکرم معلم انسان است یعنی درسی که به انسان می دهد درس کرامت است.(2) موانع کرامت: چون طرز صحیح در تعلیم کرامت آنست که موانع آن همانند شرایط و علل آن بازگو گردد، لذا خدای سبحان که در مدرسۀ کرامت، اکرم معلم انسانها است ابتدا موانع ذیل به کرامت را ذکر می کند زیرا انسان تا از آن موانع نجات پیدا نکند و اجر صلاحیت شرکت در کلاس درس نخواهد بود که این موانع عبارتند از 1 طغیان و تمرد در برابر خدا.2 دنیا طلبی پس کرامت یک کمال نفسانی است که در مقابل دنائت قرار دارد و از اوصاف فرشتگان به شمار می رود. کمال آدمی در گرو تحصیل این فضیلت والاست که در پرتو مقدمات علمی و عملی خاص امکان پذیر است.(3) تقوا، اساس معرفت : خدای سبحان در قرآن کریم تقوا را تنها محور کرامت می شمارد و تقوا خود محصول معرفت و عمل صالح است. اگر کسی عالم به حق و باطل و آگاه از حلال و حرام الهی نباشد کریم نیست. هم چنانکه اگر عالم به احکام الهی باشد ولی به عملش عمل نکند نیز کریم نخواهد بود بنابراین فقط انسان آگاه به قوانین الهی و وارسته از زشتیها و آراسته به زیبائیهای الهی کریم است. در اهمیت مقام کرامت همین بس که اولین آیه ای که بر قلب مطهر رسول خدا (ص) نازل شد درباره کرامت بود و آخرین آیه نیز پیرامون تقوا بود که نور کرامت است. شقاوت مسیر کمال نیست : اگر نسبت سعادت و شقاوت به انسان، علی السواء باشد و هر دو برای ولی کمال وجودی بشمار آیند و اگر ارتباط وجودی انسان به هر دو، علی السواء باشد در آن صورت به انتهای هر کدام که برسد به کمالش رسیده است و دیگر جا برای سعادت و شقاوت نیست. اما از سعادت بودن یکی از دو راه و شقاوت بودن دیگری، معل.م می شود که انسان گرچه در اطاعت و عصیان آزاد است ولی گرایش او سرمایه او راه اولیۀ او به یک طرف متمایل است یعنی جهت روح و چهرۀ انسان فقط به سمت کمال آفریده شده است. پس انسان بین رفتن به سوی کمال و برگشتن از کمال قرار دارد نه بین رفتن به سوی دو کمال. سعادت و شقاوت دو راه روبروی انسان بودند، هر دو سعات بودند آنکه یکی سعادت باشد و د یگری شقاوت اگر هر دو منهای سیر کمالی بودند و انسان به طوریکسان استعداد فطری هر دو را داشت پس هر دو برای کمال وجودئی بودند نه آنکه یکی کمال و یکی نقض باشد.(1) جهل و غفلت دو عامل دوری از کرامت: شیطان وقتی بخواهد انسان را فریب بدهد یا او را گرفتار جهل مرکب می کند و یا غفلت را بر او تحمیل می کند یعنی با در اثر اعتقاد سوء او را منحرف می کند یا در اثر ابتلای گناه او را غافل می کند ممکن است کسی به قیامت معتقد باشد ولی غافل باشد غافل از نظر ا بتلای به معاصی مثل جاهل مرکب است فدای سبحان جریان غفلت و جریان جهل مرکب را دو بخش جدا از هم ذکر می کند. فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجره الخد و ملک لا یبلی این از راه فریب و وسوسه است یعنی شیطان از راه وسوسه به آدم گفت: آیا می خواهی من تورا راهنمایی کنم به درختی که اگر از میوه اش استفاده کنی برای همیشه در این باغ بمانی؟ "وملک لا یبلی" یعنی ملکی که فرسوده نمی شود و همین وسوسه باعث شد که آنها از میوه خوردند این یک غفلت است یعنی غفلت است یعنی شیطان نسبت به کسی که می داند در نشئه طبیعت دوام نیست وسوسه می کند که به فکر مرگ و بعد از مرگ نباشد. غفلت از مرگ او را به عالم طبیعت علاقه مند می کند وقتی به عالم طبیعت دل بست یعنی به نشئه پست و فرومایه دل نهاد دیگر کریم نخواهد بود چون کرامت عندالله است. آنچه در دسترس عالم طبیعت است،زوال پذیر است و علاقه آنها هرگز مایه کرامت روح انسانی نمی باشد . قرآن کرهم به معرفت اصرار دارد و هم به تذکر هم می کوشد انسان را آگاه کند تا از خطر جهل مرکب بدهد و هم انسان را متذکر می کند تا از خطر غفلت برهد. کیفر مبتلایان به جهل و غفلت: در سوره فرقان آیه 69 می فرماید:یضاعف له العذاب یوم القیامه و یخلد فیه مهانا عذاب او در قیامت دو برابر می شود و او در آن عذاب با اهانت ابدی می ماند یعنی به جای اینکه کریم بشود مهان خواهد شد. اگر انسان کرامت خویش را در پرتو سیر الهی فراهم نکرد هیچ عاملی برای او کرامت به بار نمی آورد. لذا گرفتار اهانت ابدی خواهد شد زیرا روح انسان موجود ابدی است و این روح ابدی غذای خود را می طلبد و آن ابدی که ملکۀ نفسانی است یا ایمان است یا کفر و این روح ابدی است که مطابق آن ملکۀ نفسانی پاداش پاکیزه می بیند.(2) علم طریقی، اساس کرامت: اساس کمالات نفسانی معرفت است که آنگاه باید جستجو نمود که منظور کدام معرفت است که اساس تقوا و در نتیجه اساس کرامت است؟ آیا همین علم حصولی زمینه تقوا و کرامت است؟ اگرچه علم های تصوری و تصدیقی در اصل پیدایش ایمان و در تحصیل تقوا و عمل صالح بی اثر نیست، اما گاهی همین علوم، بدون تقوا و عمل صالح زمینه هلاکت انسان را فراهم می کند در بیانات حضرت علی(ع) آمده است "رب عالم قد قتله جهله". چه ب درس خوانده ای که کشته جهالت خویش است. معلوم می شود علمی که نتیجه اش همه فضائل است علمهای تصوری و تصدیقی و مانند آن نیست زیرا این علوم احیاناً زمینه عمل صالح را فراهم نمی کند. پس آن علمی است که حتماً به سمت حق صعود می کند و اعمال صالح او را در این سیر صعودی به عنوان کمک و دستیار مساعدت می کنند علم دیگری است که قرآن روی آن بسیار تکیه می کند و از آن به عنوان معرفت آمیخته با محبت یاد می کند . شما محبت را اساس کارتان قرار بدهید یعنی آن علمی را فراهم کنید که معلومتان، محبوبتان باشد. به علم علاقه نداشته باشید بلکه به معلوم دل بندید . گاهی انسان به علم اشتغال فراوان داشته همه نیروهای خود را صرف درس و بحث می کند اما آن اندازه که برای درس و بحث و عالم شدن تلاش می کند برای نماز او ل وقت یا نماز با اخلاص وقت صرف نمی کند چنین کسی علم محبوب اوست نه معلوم. چون خودش را دوست دارد و این علم به او بها می دهد به این علم علاقه مند است چنین علمی زمینه تقوا را فراهم نمی کند و در نتیجه مایه و پایه کرامت هم نخواهد بود . اگر خود درس و بحث محبوب ما بود معلوم می شود متاع دنیا را می طلبیم و اگر علم محبوبمان نیست بلکه به معلوم عشق می ورزیم و علم را برای محبوبیت آن معلوم دوست بداریم باید امیدوار باشیم که این علم اعمال صالحه را بدنبال می آورد و در اثر تکرار و تمرین ملکه تقوا پیدا می شود و این ملکه تقوا زمینه پیدایش ملکه نفسانی کرامت را فراهم می نماید.(1) انسان کامل از نظر اسلام شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد: 1-ببینیم قرآن در درجه اول و نسبت در درجه دوم انسان کامل را با بیانات خودشان چگونه توصیف کرده اند 2-افرادی عینی از انسانها، افرادی که مطمئن هستیم که اینها ساخته شده اند آنچنان که قرآن می خواهد و آنچنانکه اسلام می خواهد یعنی انسانهای کامل اسلامی. قبل از شناخت انسان کامل باید دید که انسان کامل چه کسی است؟ انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی اش با هم رشد بکنند هیچ کدام بی رشد نمانند و همه هماهنگ یکدیگر رشد بکنند به حد اعلاء برسد مانند: حضرت علی (ع) پس انسان کامل عین آن انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است در همه میدانهای انسانیت قهرمان است و ما چه درسی باید بیاموزیم ما این درس را باید بیاموزیم که اشتباه نکنیم یک ارزش را فقط بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش بکنیم نمی توانیم ما قهرمان باشیم در همه ارزشها ولی در حدی که می توانیم همه ارزشها را با یکدیگر داشته باشیم. اگر انسان کامل نیستیم لااقل انسان متعادل باشیم آن وقت است که ما به صورت یک مسلمان واقعی در می آئیم در همه میدانها پس این معنای انسان کامل و این هم نمونه ای از انسان کامل. برای اینکه با روحی مانند روح علی(ع) توام باشد بقول آن شاعر که می گوید روح وقتی که بزرگ شد وای بحال روح، روح وقتی که بزرگ شد و روح همه بدنها شد و در دهه را احساس کرد کارش خیلی سنگین می شود می آید در میان کوچه زنی را در کوچه می بیند مشکی را بر دوش گرفته مگر علی (ع) می تواند که از مقابل چنین منظره هایی بی تفاوت بگذرد. که زنی که خودش آب کشی بکند حتماً کشی را ندارد و یا اگر هم داشته باشد بحال او رسیدگی نمی کند علی(ع) جلو می رود و به آن زن کمک می کند بعد از آن زن سوال می کند که چرا خودتان آب کشی می کنید؟ گفت: شوهرم در رکاب علی ابن ابیطالب کشته شد و من سرپرستی ندارم. علی(ع) با شنیدن این کلمه سر تا پایش آتش می گیرد و صبح گوشت و نان و خرما بر میدارد و به در خانه آن زن می برد. و به سرعت گوشت را خودش با دست مبارکش کباب می کند و به دهان یتیم ها می گذارد و یتیم ها را روی دامان پر مهر و محبت خویش می نشاند و آهسته به آنها می گوید: از تقصیر علی که از شما غافل مانده است بگذرید آنگاه تنور را آتش می کند و خودش را به آتش نزدیک می کند حرارت آتش را احساس می کند و بعد با خودش می گوید علی حرارت این آتش دنیا را بچش یادت بیاید از آتش جهنم که دیگر غافل نمانی از حال مردم و یتیم ها و فقراء. انسان کامل اسلام ضمن تائید همه آنچه در مورد دل و عشق و سیر و سلوک و علم حفاظی و علم معنوی و تهذیب نفس گفته می شود برون گرا هم هست جامعه گرا هم هست همیشه سر در گریبان خودش فرو نبرده است اگر شب سر در گریبان خود فرو می برد و دین و ما فیها را فراموش می کند روز هم در متن جامعه قرار گرفته است.در مکتب اسلام قدرت یک ارزش انسانی و یک کمال انسانی است، یک از خطوط چهرۀ انسان کامل است. بدون شک اسلام انسان ضعیف را نمی پسندد"ان الله یبغض الوامن الضعیف" خدا از آدم های است و ناتوان بدش می آید اما اسلام اولاً تنها ارزش انسان را قدرت نمی داند و ارزشهای دیگر را قائل است و ثانیاً تعبیر قدرت از دیدگاه اسلام با تعبیر قدرت پنجه ای و سوفسطائی متفاوت است اسلام قدرتهائی را در انسان سراغ دارد و آن قدرتها را تقویت و تحریک می کند که نتیجه اش خیر جامعه در اوست، فیض رساندن از قدرت است. از نظر اسلام خدمت کردن به خلق، احسان به مردم خودش یکی از ارزشهای انسانی و الهی است. محبت به مردم ، خدمت به مردم ، درد مردم ، را داشتن از نظر اسلام یک کمال است و یک ارزش است و یکی نیکی لیکن اسلام با انحصارش مخالف است. ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاو المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون. خداوند شما را امر می کند به عدل یعنی حقوق مردم را رعایت کنید و پا از مرز حقوق مردم آن طرف تر نگذارید و احسان کنید نه تنها متجاوز به حقوق مردم نکنید بلکه از حقوق مشروع خودتان به آنها دهید. ایثار یک اصل قرآنی است یعنی انسان به آنچه که خود دارد و مال خودش هست و کمال احتیاج را به آن دارد دیگران را بر خود مقدم بدارد و ایثار یکی از با شکوه ترین مظاهرات نیت است که قرآن هم او را عجیب ستوده است.(1) علم بهتر است یا ثروت : شاعر می گوید: علم دادند به ادریس و به قارون زد وسیم آن یکی زیر زمین و دگری فوق فلکم (امیرالمومنین علی (ع) در جمله هایی که در نهج البلاغه هست مقایسه می کند بین علم و ثروت. و علم را بر ثروت ترجیح می دهد یعنی همیشه یه علم به عنوان امر مقدس و یک امر ما فوق امور عادی و مافوق منافع مادی نگاه می کردند علم یک مقام مقدس داشت. علی (ع) می گوید من علمنی حرفاً فقد صیدنی عبداً. کسیکه یک حرف به من بیاموزد مرا بندۀ خودش قرار داده است. شما قرآن را ببینید که مقام علم و قد است علم را تا کجا بالا برده. داستان آدم و خلقت آدم و تعلیم اسماء و سجده ملائکه آدم را.ای ملائکه ای فرشتگان من به آدم سجده کنید به دلیلی که آدم می داند چیزی را که شما نمی دانید) اینکه می گویند: دنبال علم برویم برای اینکه ما می خواهیم حقیقت را کشف بکنیم و خود کشف حقیقت مقدس است صحیح نیست بلکه انسان علم را بایستی در خدمت زندگی قرار بدهد آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد، ان عملی خوب است که انسان را بر طبیعت مسلط کند آن علمی خوب است که به انسان توانائی بدهد و انسان را مسلط بکند به طبیعت این بود که علم جنبه آسمانی خودش را داد به جنبۀ زمینی و جنبۀ مادی یعنی مسیر عم عوض شد و به سوی کشف اسرار طبیعت. البته این از یک نظر خدمت بسیار بسیار بزرگی به بشریت کرد یعنی علم افتاد در مسیر کشف طبیعت برای تسلط شدن انسان بر طبیعت و برای بهره مند شدن انسان از طبیعت از این نظر خوب بود اما در کنار این علم دیگر قد است خودش را و آن مقام والای خودش را از دست داد.(2) «آیا می دانید کلیه علوم در چهار خصلت است؟» در حدیث معتبر از حضرت جعفربن محمدالصادق (ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: تمامی علوم را در چهار خصلت یافتم. اول: انسان باید خدای خود را بشناسد و به عظمت او پی ببرد. دوم: انسان باید بداند که خداوند متعال با او چه رفتار نموده و چه خواهد کرد. سوم: انسان باید بداند که چه چیز آدمی را از دین خارج می سازد و چه چیز آدمی را نگه می دارد، سپس باید مراقب خود بوده باشد.چهارم: انسان باید بداند که خداوند سبحان از خلقت او چه اراده داشته است. «آیا می دانید طالبان علم به سه دسته تقسیم شده اند؟» شیخ اجل بزرگوار صدوق در کتاب نفیس خصال حدیثی از پیشوای متقیان امیر مومنان حضرت علی (ع) نقل نموده که آن حضرت فرمودند: طالبان علم به سه دسته اند. دسته اول: تحصیل می کنند علم را برای خود نمائی و جهالت و روزی. دسته دوم: طلب می کنند علم را برای گردن کشی و فریب دادن. دسته سوم: طلب می کنند علم را برای فهمیدن و خردمند شدن که بهترین آن ها دسته سوم می باشند که خداوند در روز قیامت امان خود را نصیب ایشان قرار دهد.(1) استمرار تعلیم و تربیت: یکی از ویژگی های تربیت اسلامی استمرار تعلیم و تربیت است. همانطور که در حدیث معروف از قول پیامبر آمده است: اطلبوا العلم من العهد الی العهد . ز گهواره تا گور دانش بجوی یکی از هدفهای اساسی تربیتی استمرار یادگیری و تعلیم و تربیت است. پیامبر اسلام کسب دانش را به عنوان فر یضه تلقی می کند و می فرماید: طلب العلم فریضه علی کل مسلم. این دستور محدود به زمان معین نیست به عبارت دیگر وظیفه هر مسلمان است که پیوسته در کسب علم و دانش تلاش می نماید. تعلیم و تربیت با تفکر توام است. به طوریکه در نهج البلاغه از قول حضرت علی(ع) نقل شده است: لا علم کالتفکر. هیچ دانشی مانند فکر کردن نیست. آنچه مهم است و باعث استمرار آموزش می شود همان تفکر است به عبارت دیگر اگر قدرت تفکر فرد، یعنی نحوه بررسی مطالب پرورش یابد راه برای ادامه مطالعه و آموزشی جهت فراگیری مطالب تازه در آینده باز خواهد بود . یک مسلمان تا زمانی که واجد شرایط تکلیف است و سالم می باشد و از عقل و خرد برخوردار است باید پیوسته در اجرای دستورات دینی اقدام کند و پیوسته باید در زمینه های مختلف کوشش کند و در تکامل شخصیت خود و انجام رسالت انسانی خویش اقدام نماید(1) هدف های تربیتی در اسلام: در قرآن و نهج البلاغه و همچنین در دیگر منابع معتبر اسلامی که احادیث و اخبار را از قول پیامبر و پیشوایان معصوم نقل می کنند هدفهای تربیتی به صورتهای گوناگون بیان شده شده اند که عبارتند از: 1-تقوی که به معنای حفظ و نگهداری است و وقتی این کلمه در زمینه اخلاقی و تربیتی در مورد انسان بکار می رود به معنای حفظ خود ، تسلط بر خود ، اداره خود و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسیر منطقی می باشد. 2- تعلیم حکمت که به معنای سخن منطقی یا معرفت حقیقی است. آموزش سخن منطقی یا معرفت مدلل از لحاظ تربیتی اهمیتی خاص دارد و کار مربی این است که بفرد کمک کند تا آنچه را که منطقی است بیاموزد و بپذیرید و آنچه را غیر منطقی است رد کند. 3- پرورش روح عدالتخواهی 4- تکامل انسان 5- برادری و همکاری 6- دوستی با ملل دیگر 7- پرورش روح اجتماعی (1) رابطه علم با تفکر و اخلاق: (معمولاً از یک دانشمند انتظار می رود که نه تنها دانش اندوخته باشد بلکه از تفکر منطقی و روح علمی برخوردار باشد و از لحاظ اخلاق نیز نمونه باشد. پرورش وجدان اخلاقی و پیروی از ملاکهای اساسی در مناسبات با دیگران از جمله هدفهای اساسی تعلیم و تربیت است. معمولاً مردم از تحصیل کرده ها یا دانشمندان انتظار دارند که در زمینه اخلاقی نیز نمونه باشد از آنها انتظار می رود که آگاهی را با فهم توام سازند و پیوسته بر عواطف خود نیز تسلط داشته باشند. حضرت علی (ع) می فرمایند: دانشی که در آن هم نباشد خیری یا منفعی ندارد، خواندنی که توام با اندیشیدن نباشد سودمند نیست، عبارتی که در آن تفکر وجود نداشته باشد خیری ندارد) (2) علم یا مال: علم و دانش بر مال و ثروت به هفت دلیل مزیت و برتری دارد: 1- علم و دانش میراث انبیا و پیامبران (ع) است در حالیکه کال و ثروت میراث و پس مانده فراعنه و جباران روزگار می باشد. 2- علم از مجرای انفاق و اعطاء آن به دیگران نقصان پذیر نیست ولی انفاق مال و ثروت موجب کاهش و نقضان آن می گردد. 3- مال و ثروت به حفاظ و نگهبانان نیازمند است در حالیکه علم و دانش خود نگاهبان و پاسدار انسان می باشد. 4- علم و دانش سرمایه و اندوخته ای فنا ناپذیر است حتی تا پای گور و در دل تیرۀ خاک یار و غمخوار و همراه انسان است ولی مال و ثروت با مرگ انسان از او جدا گشته و نمی تواند همیاری خود را با انسان استمرار دهد. 5- مال و ثروت سرمایه ای پیش پا افتاده و عمومی است و هر فردی اعم از مومن و خداشناس و کارفر و ناسپاس از آن برخوردار می با شد ولی علم و بینش الهی ویژه افراد با ایمان است. 6- همه طبقات مردم در مسائل مربوط به دین به عالم و دانشمند نیاز دارند ولی تمام طبقات مردم نسبت به مالداران احساس نیاز نمی کنند. 7- علم و دانش نیرو بخش انسان در سیر از گذرگاه سعادت فرا سوی بهشت جاوید است در حالیکه مال و ثروت شد راه او در پیمودن این گذرگاه حساس می باشد.(2) راه بهشت و جاوید در دست چه کسانی است؟ راه بهشت و نیکبختی جاوید در دست چهار کس قرار دارد : دانشمند- پارسا- عابد و مجاهد. 1-اگر عالم و دانشمند در دعوی خویش، راستین باشد حکمت و ژرف اندیشی بدو ارزانی می شود. 2- زاهد و پارسا ( در سایۀ زهد و پارسایی خود) از رفاه و امنیت روحی و آرامش درونی برخوردار می شود. 3- عابد نیایشگر درگاه الهی از نعمت خوف و بیم از خداوند بهره مند می باشد. 4- مجاهد و کوشای در راه خدا ( که همۀ هم خویش را برای خدا می نهد و در اعلاء کلمه حق فرسایش ناپذیر و نستوه است) از ستایش و تکریم خدا و خلق برخوردار می باشد و گام هایش در راه حق، استوار می گردد.(1) منابع آداب تعلیم و تعلم در اسلام – شهید ثانی – ترجمه : دکتر سید محمد باقر مجتبی – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – خرداد 59 تعلیم و تربیت اسلامی – دکتر علی شریعتمداری – نهضت زنان مسلمان – چاپ 6 – 17 شهریور 1360 نشریه آموزشی معراج اندیشه ویژه فرماندهان واحدهای مقاومت بسیج دانش آموزی شماره 1385 1. علم آموزی هدف انبیاء 2. عبادت میوه علم 3. علم و دانش از دیدگاه اسلام 4.علم چراغ عقل 5. ضرورت تعلیم و تربیت 6. تقدم تزکیه بر تعلیم به لحاظ ارزش 7. تحصیل علم 8. فواید علم آموزی 9. راههای وصول به کمال

فایل های دیگر این دسته