پاورپوینت آرناشیسم

پاورپوینت آرناشیسم (pptx) 18 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 18 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

به نام خدا آرناشیسم مقدمه ليبرالیسم، کنسرواتیسم و سوسیالیسم بزرگ ترین و بانفوذترین ایدئولوژی های سده نوزدهم بودند که پس از انقلاب فرانسه شکل کم و بیش نهایی خود را یافته بودند و در جوامع صنعتی و شهری شده ی سدهی بیستم نقشی تعیین کننده ایفا کردند. اما به جز این ایدئولوژی ها، جریان های سیاسی و ایدئولوژیک دیگری هم به وجود آمدند که از نفوذ زیادی برخوردار شدند. یکی از این جریانات آنارشیسم است. آنارشیسم نظریه ی سیاسی ای است که اصل قدرت سیاسی را رد و تأکید می کند که نظم اجتماعی بدون چنین قدرتی ممکن و مطلوب است. آنارشیسم عناصر اصلی دولت مدرن را مورد انتقاد قرار داده و ضرورت وجودی شان را انکار می کند. این عناصر عبارتند از: تمامیت ارضی، سروری و اقتدارگرایی دولت، اعمال قدرت حقوقی بر همه ی مردم و دارایی های موجود در داخل مرزهای یک کشور، اعمال قهر و خشونت برای استحکام اقتدار دولت در بل تهدیدات داخلی و خارجی، نظام قوانین ایجابی دولت که مقدم بر قوانین و سنت های های دیگر است، و نظریه ی ملت به عنوان برترین نهاد سیاسی و اجتماعی . در مقابل، آنارشیسم طرفدار «جامعه ی طبیعی» است. جامعه ی علی جامعه ای است که نظم آن از طریق فعالیت افراد و گروه هایی برقرارمی گردد که به طور داوطلبانه تشکیل می شوند. آنارشیسم به طورکلی بر اساس اندیشه های لیبرال و به طور ویژه بر اساس تمایز دقیق میان دولت و جامعه بنا شده است. اما به خاطر ویژگی رنگارنگ و متنوع این نظریه تشخیص دقیق و روشن مکتب های متفاوت اندیشه ی آنارشیستی دشوار است. با این همه تمیز دو مکتب متفاوت یعنی آنارشیسم فرد باور و آنارشیسم سوسیالیستی دارای اهمیت است. آنارشیسم فردباور بر آزادی های فردی، سروری فرد، اهمیت مالکیت خصوصی و حق مالکیت، و ممنوعیت هرگونه انحصار تأکید میکند. برخی آنارشیسم فردباور را با لیبرالیسمی که به نتیجه ی منطقی و نهایی خود رسیده باشد یکسان می دانند. در مقابل آنارشیسم سوسیالیستی، مالكيت خصوصی را همراه دولت به عنوان سرچشمه ی نابرابری های اجتماعی رد می کند. این نظریه، برابری اجتماعی را شرط ضروری تأمین بیشترین حد آزادی فردی می داند. گاهی از آنارشیسم سوسیالیستی به عنوان ادغام سوسیالیسم و لیبرالیسم یاد شده و «سوسیالیسم آزادی طلب» خوانده می شود. آنارشیسم فردباور را می توان نتیجه نهایی و افراطی لیبرالیسم دانست در این جا به شرح مفصل تر آنارشیسم سوسیالیستی و مبلغان برجسته ی آن با کونین و کروپتکین می پردازیم. بنا به درک آنارشیستی، انباشت خصوصی سرمایه باید ملغی شده و ابزار تولید اشتراکی شود. هدف تولید باید برآوردن نیازهای مادی و معنوی اعضای سیاسی جامعه باشد. پیش شرط مادی آزادی بشر، کنترل بر کار و به طور کلی بر شرایط زندگی خود از پایین و از طریق سازمانهای فدراتیو است. در مورد شکل جامعه ی آنارشیستی درک های متفاوتی وجود دارد اما تمامی آنها در این باره اتفاق نظر دارند که جامعه باید از پایین و با عدم تمرکز و به گونه ای فدراتیو و از طریق توافق نظریه های آزادانه ابراز شده اداره شود و نه توسط قانون و مقررات دولتی. به عبارت دیگر آنارشیسم خود به مفهوم برقراری نظمی اجتماعی در مقابل نظمهای اجتماعی دیگر است و نه برخلاف درک رایج به مفهوم بی نظمی. آنارشیسم نیز در لغت به معنای سروری ستیزی است و نه به معنای هرج و مرج خواهی بنا به نظریه ی آرناشیستی، فدرالیسم عبارت است از برقراری نظم اجتماعی از طریق همکاری واحدهای کوچک و بدون هرگونه کنترل مرکزی. مکاتب متفاوت آنارشیستی درباره ی این که واحدها چه باید باشند آرای متفاوتی دارند. درک کلاسیک آنارشیستی، کمون و اتحادیه های کارگری را واحدهای پایه ای در بنای نظام اجتماعی آینده می داند. آنارشیسم مدعی نیست که مسائل اجتماعی و انسانی با برقراری نظام فدراتیو به یکباره حل می شوند، و پاسخ های از پیش مشخص به مسائلی از نیل این که در چنین نظامی با مخالفان و سودجویان چگونه رفتار می شود ندارد بلکه معتقد است به این قبیل مسائل باید در وضعیت مشخص پاسخ داده شود آنچه اهمیت دارد طرح اصول کلی در مورد نظم آنارشیستی است. به علاوه، آنارشیسم مدعی واقعیت بخشیدن به بهشت در روی زمین نیست، زیرا اختلاف میان انسانها را صرف نظر از نظام اجتماعی غیرقابل اجتناب می داند و پاسخی برای پرسش های فلسفه ی وجودی، یعنی معنی زندگی، مرگ و عشق ندارد. هدف آنارشیسم برقراری نظم اجتماعی است که در آن هرگونه بی عدالتی از میان برداشته شود. بنا به درک آنارشیستی با مرزهای ملی منسوخ شود زیرا همبستگی با دیگران نباید به مفهوم دفاع از منافع کشور خود (منافعی که در حقیقت به مفهوم منافع صاحبان قدرت است) بلکه باید به مفهوم همبستگی با تمام ستمکشان جهان باشد. به علاو آنارشیسم مخالف وجود ارتش و هرگونه سازمان پلیسی است. باکونین و کروپتکین میخائیل باکونین نوشته های زیادی از خود به جا نگذاشته است. در حقیقت اوبرای «تبلیغات عملی» اهمیت بیشتری از کلام قائل بود .با این همه چندین مقاله ی بسیار درخشان و كتابی که برای انقلابیون روسیه نوشت از خود به یادگار گذاشته است. عنوان این کتاب که در سال 1873 نوشته شده است دولت سالاری و آنارشی است. دولت سالاری نظریه ای است مبنی بر این که برای رهایی انسان برقراری دولت طبقه ی کارگر ضروری است. باکونین مخالف دولت سالاری است و در کتاب خود آرای مارکس در مورد دیکتاتوری طبقه ی کارگر را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. به هر حال آنچه در زندگی باکونین برجسته است تلاش برای ایجاد انقلاب و شرکت در آنها بوده است. وی از دهه ۴۰ تا ۷۰ سدهی نوزدهم در بسیاری از انقلاب ها و شورش های بزرگ و کوچک اروپا شرکت فعال داشت. در یکی از مقاله های اولیه اش «روحی که خلق می کند و نابود می سازد» را ارج می نهد. این عبارت حاکی از تأثیری است که هگل بر او داشته است. هگل وحدت هماهنگ سازنده را نقطه ی اوج تکامل می داند. اما، در مقابل، باکونین بر جنبه ی ویران کننده ی دیالکتیک هگل که کهنه را از میان برمی دارد و راه را برای نو پاک می سازد، تأکید می کند. .

فایل های دیگر این دسته