پاورپوینت بخش اول ازدواج ناخود آگاه

پاورپوینت بخش اول ازدواج ناخود آگاه (pptx) 13 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 13 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

بسم الله الرحمن الرحیم بخش اول ازدواج ناخود آگاه کسی که برای ازدواج بر می گزینیم فاش کننده درونیات ماست. تئوری های مربوط به جاذبه رمانتیک: 1-تئوری زیستی 2- تئوری تبادلی 3- تئوری پرسونا 4- تئوری ایماگو لایه های متحد المرکز مغز: 1- ساقه ی مغز(مغز خزندگان) که اعمالی مانند گردش خون، تنفس خواب و ... 2- سیستم لیمبیک (مغز کهنه) تولید عواطف و احساسات 3- کورتکس (مغز نو) که در انسان اندیشه ورز تکامل یافته است مغز کهنه: در حالی که شما بر بسیاری از عملکرد های مغز نو احاطه دارید از بیشتر عملکرد های مغز کهنه خود نا آگاه و بی اطلاع هستید. این بخش از مغز همواره آماده و گوش به زنگ بوده و مدام این سوال غریزی و ابتدای و ماقبل تاریخ را می پرسد که( آیا بی خطر است؟) تنها چیزی که برای مغز کهنه شما اهمیت دارد این است که آیا یک شخص 1) غذا می دهد 2) باید به او غذا داد 3) می توان با او خوابید 4) باید از او فرار کرد 5) تسلیم او شد و ... مغز کهنه هیچ گونه ادراکی از زمان خطی ندارد. امروز فردا و دیروز وجود خارجی ندارد و هر چه که بوده است هنوز هم هست. مغز کهنه سعی در باز آفرینی گذشته دارد و از این طریق به دنبال التیام زخم ها و جراحت های دوران کودکی است. اما دلیل غایی اینکه شما عشق شدید چیست؟ آیا زیبایی و جوانی اوست یا شغل تحسین برانگیز او. شما به این دلیل عاشق شدید که مغز کهنه شما نامزد/ همسرتان را با پدر و مادرتان اشتباه گرفته است. مغز کهنه شما چنین باور دارد که بالاخره توانسته کاندید ایده الی برای جبران لطمات روانی و عاطفی ای که در کودکی تجربه کرده اید، بیاید. گرچه آنقدر خوش شانس بوده اید که در محیطی امن و سرشار از محبت بزرگ شوید با وجود این هنوز زخم هایی نامرئی را با خود به همراه دارید. چرا که از همان بدو تولد موجودی پیچیده و وابسته بودید و نیازهایتان پایانی نداشت. هیچ پدر و مادری صرف نظر از اینکه چقدر از خود گذشته و فداکار باشند قادر نخواهند بود تمامی نیازهای دائما در حال تغییر را تمام و کمال پاسخ گویند. گرچه ما خاطره ای از ماه های نخست زندگی نداریم اما مغر کهنه ما همچنان در دید بچگانه خود نسبت به دنیا زندانی است اگرچه ما بزرگ شده ایم و قادریم نیازهای خود را برآورده کنیم اما بخشی از وجود ما همچنان توقع دارد تا دنیای خارج از ما مراقبت کند و وقتی که همسر ما رفتار دوستانه ای با ما ندارد آژیری در مغز ما فعال می شود که این آژیر نقشی کلیدی در ازدواج ما دارد. بسیاری از مردم این حقیقت را که همسری برگزیده اند که به پدر و مادرشان شبیه بوده است را به سادگی نمی پذیرند. اما علی رغم خواسته ها و نیات خودآگاهشان جذب کسانی می شوند که صفات و ویزگی های شخصیتی مثبت و منفی پدر و مادرشان را هر دو داشته باشد و در این میان ویژگی های منفی عموما تعیین کننده تر است. اما چرا ویژگی های منفی از چنین جذابیتی برخوردارند؟ مغز کهنه شما که در گذشته متوقف مانده است سعی در باز آفرینی شرایطی دارد که که در آن بزرگ شده اید بین منظور که این بار آن را اصلاح کنید در جستجو برای یافتن همسری ایده ال - کسی که هم به پدر و مادرتان شباهت داشته باشد و هم جبرانی بربخش های سرکوب شده وجودتان باشد- تماما متکی به تصویری ناخودآگاه از جنس مخالف هستید که از تولد در سر خود پروانیده اید این تصوید درونی را ایماگومی نامند. Imago معادل لاتین image به معنای تصویر است. این لغت نخستین بار توسط فروید به کار گرفته شد. در واقع این واژه نام مجله ای بوده است که فروید ویراستار آن بوده . یونگ نیز در آثار خود از این واژه استفاده کرده است. در هنگام انتخاب همسر چنانچه تجربیات بعدی جفت ایماگویی را تایید کنند علاقه ما شدت می یابد از طرف دیگر چنانچه تجربیات بعدی نشان دهند که جفت شدن سطحی بوده است علاقه ما تنزل پیدا کرده و به دنبال راهی می گردیم که به رابطه پایان داده و یا آهمیت آن را کاهش دهیم. همیشه موفق به یافتن کسی که دقیقا منطبق بر ایماگوی ما باشد نمی شویم گاهی فقط یک و یا دو ویژگی کلیدی مطابقت دارد و جاذبه اولیه احتمالا معتدل و نه چندان شدید است. زبان جهانی عشق: 1- بازشناسی: در اوایل رابطه و در یک و یا دو برخورد اول به زبان می آید. می دانم که جندی نیست که یکدیگر را ملاقات کرده ایم اما احساس می کنم که از قبل تو را می شناسم 2- بی زمانی: مرحله تبادل اطلاعات است. عجیب است اگرچه مدت کوتاهی است که یکدیگر را می بینیم اما نمی توانم زمانی را به یاد بیاورم که تورا نمی شناختم. 3- الحاق مجدد: رابطه جا افتاده است . وقتی با تو هستم دیگر احساس تنهایی نمی کنم و احساس تمامیت و کامل بودن دارم. 4- الزام و نیاز: دوستت دارم و بی تو نمی توانم زندگی کنم. این جمله که اگر از یکدیگر جدا شوند خواهند مرد گویای چه چیزی در عشق رمانتیک است؟ از آنجا که عشاق مسئولیت بقاء و حیات خود را بی آنکه بدانند از والدین به همسرشان تفویض کرده اند از این موضوع وحشت دارند که اگر از هم جدا شوند حس کامل بودن و وحدت باز یافته خود را از دست بدهند.و دگر باربه موجوداتی ناقص و شکسته تبدیل شوند. و نهایتا از دست دادن یکدیگر به معنای از دست دادن حسی نو و تازه ای است که نسبت به خویشتن یافته اند.آنها احساس می کنند هیچ کس حتی پدر و مادرشان به این میزان برای دنیای درونی آنها اهمیت قائل نبوده است. در این مرحله از روابط عشقی انکار از هر زمان دیگری بیشتر است. مکانیسم دیگر فرافکنی است. طوری که گویی در یک سالن سینما نشسته ایم و تصاویری را روی یکدیگر می اندازیم هرگز پروژکتور را خاموش نمی کنیم تا ببینیم که چه کسی نقش پرده سینما را برای فیلم درونی ما بازی می کند. اما هنگامی که نگاه واقع بینانه خود را به معشوقمان می اندازیم کشف می کنیم که نه تنها الهه نیست بلکه موجودی سرشار از عیب و نقص است و صفات و ویژگی های منفی را دارد که ما با اصرار کامل از دیدنشان روی گردان بودیم. اما به محض اینکه تعهد وارد رابطه می شود تغییری قابل ملاحظه و محسوس در رابطه پدیدار می گردد. ناگهان دیگر کافی نیست که معشوقمان مهربان جذاب باهوش و غیره باشد بلکه بایستی یک سری توقعات را نیز برآورده نمایید که برخی خودآگاه اما عمدتا ناخوداگاهند. افراد می خواهند کسی آنها را دوست داشته باشد و به آنها عشق بورزد آن هم به گونه ای که پدر و مادرشان هرگز آنها را دوست نداشته است. کودک زخمی و آزرده درون به ناگهان کلید اوضاع را به دست می گیرد و می گوید: من به مدت کافی و به اندازه کافی خوب بوده ام که تضمین کند که شخص برای چند مدت برای من باقی بماند. حال وقت آن رسیده که از دست رنجم استفاده کنم .بنا براین زوجین خواهان این هستند که از مزایای زندگی تاهلی بهرمند شوند و این موضوع شما را به این حقیقت تلخ می رساند که که نه تنها نیازهایتان برآورده نخواهد شد بلکه همسرتان نیز از قرار معلوم بر زخم ها و جراحاتتان خواهد افزود آن هم به همان طریقی که در کودکی آسیب دیده اید. دو عامل نبرد قدرت را تغذیه می کند: 1- همسر ما با برانگیختن بخش های ممنوعه ای از وجود ما ما را مضطرب می کند. 2- همسر ما همان ویژگی های منفی پدر ومادر ما را دارد که این عامل به جراحات قبلی ما افزوده و لذا ترس از مرگ را در نا خود اگاه ما فعال می کند. مراحل نبرد قدرت: 1-شوک: حریم ذهن خود آگاه شما مورد تجاوز قرار می گیرد.زندگی زناشویی ادامه ای است بر تنهایی ها و دردهای کودکیتان. واز التیامی که انتظارش را داشتید خبری نیست. 2- انکار: چشمانتان را بر روی حقیقت می بندید و تلاش می کنید صفات و ویژگی های همسرتان را با دیدی مثبت بنگرید.اما تا به کی می توان حقیقت را انکار کرد. 3-خشم: دچار نفرت و کینه می شوید. 4- چانه زدن: مشاوران ممکن است ناخواسته این مرحله را طولانی کنند. اگر بیشتر بیورن برویم من هم از روابط جنسی با تو بیشتر اذت می برم. 5-یاس ونا امیدی: آخرین ایستگاه از اینکه خوشحالی و سعادت را در ازدواجتان بیابید نا امید شده اید نیمی از زوجین در این مرحله درخواست طلاق می کنند. بخش دوم ازدواج خود آگاه

فایل های دیگر این دسته