مقاله ادبیات نظری تحقیق تزکیه اخلاقی، تهذیب، ذکات، جهاد اکبر، تطهیر

مقاله ادبیات نظری تحقیق تزکیه اخلاقی، تهذیب، ذکات، جهاد اکبر، تطهیر (docx) 48 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 48 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تزکیه اخلاقی، شناخت و مبانی آن - تعریف تزکیه - معنای لغوی تزکیه تزکیه از ماده "زکو" است ودر لغت آن را به معنای اصلاح دانسته‌اند. معنای نمو و رشد نیز برای آن ذکر شده است. اما از این لحاظ که این ماده در معنای مصطلح خود بیشتر به کار رفته است، متاخرین از لغت‌دانان معنای لغوی آن را نزدیک به معنای اصطلاحی آن گرفته‌اند و برخی لغت‌دانان آن را تطهیر نفس از اخلاق ذمیمه معنا کرده‌اند. در کل می‌توان گفت: تزکیه در لغت به معنای پاک گردانیدن و به صلاح آمدن و رشد یافتن نفس و مال و کشت و زرع و همچنین به معنای ستودن نفس و خودستایی و به ناز زیستن در فراوانی است. ««تزكیه» واژه‌اى عربى است و در زبان فارسى، لفظ واحدى كه دقیقاً معناى آن را برساند و معادل آن باشد، سراغ نداریم. براى بیان معناى دقیق آن در فارسى باید چند واژه را كنار هم بگذاریم. مفاهیمى از قبیل: شكوفایى استعدادها، بالندگى، و رشد و كمال یافتن، در معناى «تزكیه» مندرج است. قرآن این مفهوم را در مقابل «تدسیه» به كار برده است؛ آن جا كه می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها XE "قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها:1" .»» «مورد اصلى استعمال این كلمه در پرورش درخت است؛ زمانى كه باغبانى به درخت رسیدگى مى‌كند، آن را هرس نموده، آب و خاك و نور مناسب آن را تأمین مى‌كند تا درخت رشد كرده و به ثمر برسد. در این كارِ باغبان، هم جهت اثباتى هست و هم جهت سلبى. براى رشد درخت، از یك سو دادن آب و كود و فراهم كردن نور و حرارت كافى لازم است و از سوى دیگر، قطع شاخه‌هاى اضافه و هرس كردن آن نیز ضرورى است. علاوه بر كارهاى ایجابى و اثباتى، حذف زواید و برطرف كردن آلودگى‌ها نیز در شادابى و بارورى هرچه بهتر و بیشتر درخت تأثیر دارد.» - واژه‌های مرتبط با تزکیه - تهذیب تهذیب در لغت به معنای پاکیزه کردن، اصلاح کردن، خالص کردن و شتاب کردن است و مُهذَّب کسی است که پیراسته از عیوب اخلاقی و آراسته به اوصاف نیکو باشد.تهذیب در عرفان، از مقامات سلوک و به معنای تبدیل اخلاق مذموم به محمود یا جدا شدن از نفس اماره و شیطان است؛ ازاینرو، عبودیت جز با تهذیب به دست نمی‌آید. تهذیب در متون عرفانی به استقلال، کم به کار رفته و معمولاً نتیجة مقام مجاهدت یا ریاضت دانسته شده است. از این اصطلاح گاه به تصفیه و تنقیة نفس تعبیر کرده‌اند. دراغلب منابع تهذیب در کنار تزکیه به کار رفته و همچنین در تعریف تزکیه معنایی نزدیک به تهذیب آورده شده است. ظاهراً تنها خواجه عبداللّه انصاری XE "خواجه عبداللّه انصاری:3" از اصطلاح تهذیب به استقلال و بتفصیل سخن گفته است. - زکات زکات و تزکیه با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و زکات مقدمه‌ای برای تزکیة نفس و افزایش رزق و روزی به شمار می‌رود، چنانکه طبرسی XE "طبرسی:3" در الاحتجاج XE "الاحتجاج:4" روایت کرده است که خداوند زکات را سبب پاک شدن نفس و رشد و نمو در رزق و روزی قرار داد. همچنین روایت شده است که زکات دادن موجب تزکیة نفس از بخل می‌شود. به نظر برخی مفسران منظور از زکات در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است، از جمله در آیه ۴۳ سوره بقره: «وَاَقیموا الصَّلو'ةَ و ا'تُوا لزَّکو'ةَ...» آیه ۴ سوره مؤمنون: «وَالَّذینَ هُم لِلزَّکو'ةِ فاعِلونَ» که منظور تطهیر مال با انفاق است و آیه ۳۱ سوره مریم : «... وَ اَوْصانی بِالصَّلَو'ةِ و الزَّکو'ةِ». راغب اصفهانی XE "راغب اصفهانی:3" در بیان معنای واژه‌ی زکات می‌نویسد: «زکات، رشد و نموی است که ناشی از برکت خداوند است و هم به امور دنیوی و هم امور اخروی را شامل می‌شود.» - جهاد اکبر پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله) گروهى از مجاهدان اسلام را به سوى میدان جهاد فرستاد، هنگامى كه از جهاد بازگشتند فرمود: «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر وبقى علیهم الجهاد الاكبر فقیل یارسول الله ماالجهاد الاكبر، قال (صلى الله علیه و آله): جهاد النفس; آفرین بر جمعیتى كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر بردوش آن‌ها مانده است؛ كسى عرض كرد: اى رسول‏خدا! جهاد اكبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.» امام باقر XE "امام باقر:3" (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابری ندارد.» - تطهیر بسیاری از مفسران، تزکیه و تهذیب و تطهیر را مترادف یکدیگر آورده‌اند. البته گاه تزکیه مبالغه در تطهیر و زیادت در آن نیز دانسته شده است. - تقوا تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است. با توجه به معنای تقوا در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محذورات؛ اعم از محرمات و مکروهات، می‌توان آن را هم معنای تزکیه نامید به نظر می‌رسد که تقوا در اثر تزکیه به دست می‌آید و یا ابزاری برای تزکیه است درواقع نمی‌توان آن را هم معنای تزکیه دانست. - معنای اصطلاحی در اصطلاح، تزکیه به معنای پاکیزه کردن و پالایش روح و قلب و نفس از صفات رذیله است به این معنا که انسان تلاش نماید، روح نفس و قلب خویش را پاک و منزه ومطهر نماید و این همان تزکیه اخلاقی است که مراد ما در این نوشتار است، که به رفتار شخص تعلق می‌گیرد و شخص رفتار خود را پاکیزه می‌گرداند. و نیز گفته شده تزکیه نفس یا خودسازی کوششی است که هر فرد به کار می‌برد تا بدن یا روان خود را مطابق معیاری که قبول کرده و برگزیده است در آورد. در متون دین اسلام برای ارائه معنای اصطلاحی تزکیه تنها از این ماده و مشتقات آن استفاده نکرده‌اند؛ بلکه تعبیرهای دیگری نیز به کار رفته است مانند جهاد با نفس، خود سازی و جهاد اکبر.و... - تزکیه در قرآن «تزکیه در اصطلاح قرآنی به دو شکل معنایی به کار رفته است؛ در شکل نخست عملی مذموم است که از آن به خودستایی تعبیر می‌شود و در حقیقت ادعای طهارت و پاکی نفس است و در شکل دوم عملی ممدوح است که به رفتار شخص تعلق می‌گیرد و شخص رفتار خود را پاک و پاکیزه و با خیر و برکت می‌گرداند.» صورت‌های گوناگون تزکیه در قرآن ناظر بر معنایی عام است و آن دور ساختن غیرحق از حق و ناپاکی از پاکی است که شامل پالودن نفس از گناه و خو‌‌های ناپسند و پالایش مال از چیزهای حرام و فاسد است؛ بنابراین، تزکیه هم در مورد نفس هم در مورد مال به کار می‌رود. پالودن نفس موجب می‌شود که انسان در دنیا به اوصاف پسندیده و در آخرت به اجر و پاداش نایل شود. پالودن مال از چیزهای حرام نیز همین اثر را دارد، زیرا عمده اسباب وصول به شهوات مال است. پس با ترک مال جمیع اسباب شهوات دنیوی قطع می‌شود و تزکیه و رسیدن به آثار آن میسر می‌گردد و این تزکیه میسر نیست الا به خواست خداوند و او به لطف و فضل خویش هر که را بخواهد تزکیه می‌کند. به گفتة راغب اصفهانی XE "راغب اصفهانی:3" تزکیه‌ی نفس دو معنای متفاوت دارد: از راه کِردار بدین معنا که نفس خود را با انجام اعمال صالح از گناه پاک سازد، و این همان حقیقت تزکیه است و در قرآن نیز به کسی که خود را تزکیه کند، وعده‌ی رستگاری داده شده است؛ از راه گفتار که ناپسند، و مدح نفس و خودستایی است و در قرآن نیز از آن نهی شده است. تفسیر و تعبیر بعضی قرآن شناسان و مفسران از معانی گوناگون تزکیه در قرآن به این شرح است: نمو دادن و زیاد کردن و نیز پاک و اصلاح کردن و به معنای افزایش تقوا نیز آمده است .پاکیزه کردن وجود انسان از شرک و گناهان به واسطة مبعوث شدن پیامبران، به تعبیر دیگر، یکی از وجوه بعثت پیامبران تزکیه بوده است و به قولی دیگر پاک کردن مردم با گرفتن زکات از اموالشان؛ اخلاص و فرمانبرداری از خداوند؛ پاک کردن و زایل کردن پلیدی‌ها و آلودگی‌ها که شامل اعتقادات فاسدی چون شرک و کفر و ملکات رذیله‌ای چون تکبر و بخل و گناهان کبیره‌ای چون قتل نفس و زنا و شرابخواری است؛ تربیت و رشد دادن چیزی به نحو شایسته؛ پاک شمردن نفس و خودستایی و مدح خویشتن. همان‌طور که گفته شد به نظر برخی مفسران منظور از زکاة در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است. از آثار تزکیه نفس، تصفیه دل است؛ چنانچه نفس پاکیزه گردد، دل از آلودگیِ تعلق به غیر صاف می‌شود. تزکیه سبب خوش خلقی و عروج و بالا رفتن مراتب انسان نزد خدا و دریافت فیض الاهی می‌شود. - تزکیه در احادیث در روایات، آلودگی و طهارت نفس به عنوان مانعی برای انسان در راه رسیدن به کمال و جلب برکات الهی و معنوی و مادی ذکر شده است و از طرفی دیگر تزکیه و طهارت نفس، شرط ورود و جلب نظر و رحمت و قرار گرفتن در عرش الهی دانسته شده است. امام سجاد XE "امام سجاد:3" (علیه السلام) در حدیثی فرمودند: «حضرت موسی XE "حضرت موسی:3" (علیه السلام) از خداوند پرسید: آن‌ها که در قیامت در سایه عرش تو به سر می‌برند چه کسانی اند؟ فرمود: پاکدلان در سایه عرش من به سر می‌برند. آنان که غیر حق را نمی‌نگرند و نمی‌خواهند و از هیچ اطاعتی دریغ نمی‌ورزند.» در کتاب‌های حدیثی، تزکیه بیشتر در کنار طهارت نفس و به معنای پاک شدن از اوصاف مذموم و درست شدن و به صلاح آمدن اعمال و فرمانبرداری از اوامر خداوند و دوری از نواهی و نیز تخلیة درون از خوی‌های ناپسند آمده است. از امام صادق XE "امام صادق:3" (علیه السلام) روایت شده که تزکیه فقط به معنای درست بودن زبان و گفتار است. تزکیة اخلاقی و تهذیب نفس از طریق انواع مجاهدات و اکتفا نکردن به حد معیّنی از عبادت پروردگار و نیز با تخلیة نفس از رذایل و تحلیة آن به اخلاق و ملکات فاضله میسر می‌شود. در بسیاری جاها برای رسیدن به تزکیه اخلاقی، نماز گزاردن توصیه شده است. - تزکیه در عرفان «تزکیه در عرفان عبارت است از زدودنِ نفس و تخلیة آن از عقاید باطل و اوصاف مذموم، میراندنِ هوای نفس، تربیت کردن و به صلاح آوردن نفس و از صفت امّاره به مطمئنه رسانیدن آن. برخی تزکیه را به معنای ترک دنیا دانسته‌اند. به نوشتة ابرقوهی تزکیه را به جهت پاک کردن دل از رذایل، «تصقیل» نیز می‌گویند. در منابع عرفانی به تزکیه به طور مستقل کمتر پرداخته شده و بیشتر آن را ذیل، سیروسلوک و ریاضت نفس مطرح کرده‌اند. در آثار اخلاقی نیز، ذیل بحث تهذیب نفس، به تزکیه پرداخته شده است، اما محمد غزالی قسم سوم کتاب الاربعین را به تزکیة قلب اختصاص داده و نجم رازی در مرصادالعباد بتفصیل از «تزکیت نفس و معرفت آن» سخن گفته است. در برخی منابع عرفانی نیز مستقلاً ولی به اجمال در بارة این اصطلاح بحث شده، از جمله میبدی در کشف الاسرار و عدة الابرار. - تزکیه در اخلاق تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است. با تحلیل اخلاق قرآنی وتزکیه نفس زکیه وراهکارها و آثار و اهداف آن دو، می‌توان نتیجه گرفت که اخلاق توحیدی قرآن کریم، همان تزکیه نفس می‌باشد؛ چرا که تزکیه، قرب الهی و رستگاری وفلاح مطلق را در پی دارد و نتیجه تزکیه اخلاقی، عبودیت حبی و قرب و رسیدن به خداوند متعال است و این همان فلاح مطلق دنیوی و اخروی است. بنابراین طبق نظرصاحب المیزان XE "المیزان:4" ، تزکیه نفس واخلاق البته نه اخلاق برمبنای نظر مشهورعلمای اخلاق بلکه اخلاق از منظر قرآن کریم به یک معنا است. «در قرآن کریم مباحث اخلاقی با واژه اخلاق ومشتقات آن مطرح نشده است، وتنها کاربرد این واژه در قران کریم، در دو مورد است، اولین کاربرداین واژه در سوره شعراء است، آن جا که خداوند متعال می‌فرماید: «إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ» ودومین کاربرد واژه خلق در سوره قلم است که خداوند متعال در مورد نبی اکرم می‌فرماید «وَ إِنَّكَ لَعَلىَ‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ»بنابراین مباحث اخلاقی در قرآن مجید تحت عنوان تزکیه نفس مطرح گردیده است نه تحت عنوان اخلاق.» با بررسی کتب اخلاقی نیز می‌توان به همین نتیجه رسید؛ زیرا در تمامی مباحث کتاب‌های اخلاقی از آیات تزکیه استفاده شده است و با سیری در کتب تزکیه نفس مشاهده می‌گردد که مطالب این کتاب‌ها نیز از مباحث مختلف پیرامون فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی تشکیل شده است. چنان‌که برخی از پژوهشگران بر این باور هستند که در خصوص تربیت معنوی واخلاقی، قرآن کریم از واژه "تزکیه"ومشتقات آن استفاده کرده است. بدین ترتیب واژه "تزکیه" فراگیرترین واژه‌ای است که قرآن در مورد تربیت اخلاقی به کار برده است. هدف اخلاق توحیدی قرآن کریم"قرب الهی وابتغای وجه الله"است چنانکه هدف اصلی تزکیه و تهذیب نفس نیز قرب الهی و دستیابی به فلاح مطلق است، بنابراین مسلک سوم اخلاقی همان تزکیه نفس می‌باشد؛ چرا که علامه طباطبایی XE "علامه طباطبایی:3" نتیجه مسلک سوم را عبودیت حبی بیان کرده و بر این باور است که انسان با عبودیت حبی به قرب خداوند متعال می‌رسد. اخلاق قرآنی به توحید و نفی شرک دعوت می‌کند و منجربه عبودیت محض می‌شود؛ «وثالثها یدعوا الی الحق الذی هو الله، وبینی تربیته علی ان الله سبحانه واحد لا شریک له، و ینتج العبودیه المحضه» «وعلی ان هذا الملک ربما یفترق عن المسکین الاخرین بحسب النتائج،فان بناءه علی الحب العبودی، و ایثارجانب الرب علی جانب العبد». در تفسیر سوره یوسف، نتیجه تزکیه اخلاقی، دستیابی به قرب الهی است، درواقع افرادی که خداوند متعال را برای رسیدن به بهشت وفرار از عذاب جهنم، عبادت نمی‌کنند؛ بلکه دلیل عبادت آن‌ها محبت به خداوندمتعال است، در اثر این عبودیت حبی به درجه قرب خداوند متعال نائل می‌گردد، چرا که هیچ حجابی بین آن‌ها وخداوند متعال وجود ندارد؛ زیرا معیار و مبنای کارهای آن‌ها در طول زندگی نه فواید دنیوی بوده و نه فواید اخروی، بلکه ملاک کارهای آن‌ها فقط رضایت الهی بوده است؛ در نتیجه دنیا و ابلیس و هوای نفس در نظر این‌ها ارزشی نداشته و مانعی برای عبودیت آن‌ها نبوده، و آن‌ها به مقام قرب الهی نائل گشته‌اند. از سوی دیگر در سوره شمس، هدف تزکیه نفس را فلاح و رستگاری دانسته ومعتقد است که انسان در نتیجه تزکیه نفس به فلاح می‌رسد، و در نتیجه این رستگاری، به سعادت دنیوی و اخروی دست می‌یابد؛ چرا که در دنیا در اجتماع اولیای الهی زندگی می‌کند و در آخرت در جوار و قرب پروردگار خویش بوده و مقرب درگاه الهی می‌گردد. «و الفلاح المطلق أی الظفر بالسعاده و الفوز بالحق و الغلبه علی الشقاء، و ادحاض الباطل فی الدنیا و الاخره، أما فی الدنیا فبالحیاه الطیبه التی توجد فی مجتمع صالح من اولیاء الله فی ارض مطهره من اولیاء الشیطان، علی تقوی و ورع، و أما فی الآخره ففی جوار رب العالمین». براین اساس، انسان در نتیجه تزکیه نفس به فلاح مطلق و سعادت دنیوی و اخروی می‌رسد و در آخرت در جوار و قرب پروردگار خویش بوده و مقرب درگاه الهی می‌شود. بنابراین در انسان هم در اثر تزکیه نفس و مسلک اخلاق توحیدی، به قرب پروردگار می‌رسد. اخلاق در قرآن، کاملا بر تزکیه نفس منطبق بوده و همه مراحل تزکیه نفس به شکل کامل‌تر در اخلاق توحیدی قرآن وجود دارد؛ چرا که تزکیه نفس، عبارت است از: پیراستن نفس از رذائل اخلاقی و آراستن آن به فضائل اخلاقی که منجر به فلاح و قرب الهی می‌شود و این همان چیزی است که در مسلک اخلاق قرآنی به وضوح مشاهده می‌شود؛ چرا که در اخلاق قرآن، انسان هدفی جز خود خداوند متعال ندارد واین هدف او را از همه رذائل و ناپاکی‌ها مبرا کرده و به تقوای الهی آراسته می‌کند و در نتیجه او به قرب خداوند متعال نائل می‌شود و این همان فلاح مطلقی است که انسان‌ها به وسیله تزکیه نفس به آن بشارت داده شده‌اند. در مسلک قرآنی انسان‌ها از نظر معرفت و طرز تفکر، به گونه‌ای تربیت می‌شوند که زمینه‌های رذائل اعم از: اعتقادی، ملکاتی و رفتاری در وجود آن‌ها از بین رفته و دیگر محل و موضوعی برای رذائل باقی نمی‌ماند؛ به عبارت دیگر در این روش، اوصاف رذیله و خصلت‌های ناپسند، از طریق رفع و پیشگیری از بین می‌رود نه از طریق دفع و درمان؛ یعنی در این روش اجازه داده نمی‌شود که رذائل در نفس انسان نفوذ کند تا در صدد برطرف کردن آن برآید، بلکه قلب‌ها چنان مملو از علوم، معارف و محبت الهی می‌شود که دیگر محل و موضوعی برای رذائل اخلاقی باقی نمی‌ماند. علامه طباطبایی XE "علامه طباطبایی:3" سر طهارت انسان از آلودگی‌ها را در این نکته می‌داند که اساس و مبنای مسلک قرآن کریم، بر مبنای توحید خالص و ناب است که نسخه آن منحصر به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و معارف والای قرآن کریم می‌باشد. انسان در مسلک اخلاق توحیدی قرآن در نهایت به مرحله‌ای می‌رسد که فقط وجه باقی خداوند متعال را می‌طلبد و دیگر نه فضیلتی برای او مطرح است نه رذیله‌ای؛ نه به فواید دنیوی می‌اندیشد و نه به فواید اخروی؛ یعنی هدف او رسیدن به خدای متعال است و رذائل و فضائل اخلاقی به عنوان انسان نیستند بلکه تنها رسیدن به خدای متعال و دستیابی به رضایت خدای سبحان و قرب الهی هدف اصلی است و این هدف، تزکیه را به دنبال خود دارد و انسان از همه آلودگی‌ها پاک گشته و به همه فضائل آراسته می‌گردد. تزکیه نفس در اصطلاح علم اخلاق، رشد و ارتقاء نفس به وسیله چیزهایی امثال معرفت الله و ایمان به آن و مراقبت و عمل بر طبق تقوای الهی و زیاد کردن خیرات و برکات و تطهیر نفس از گناهان و شرور و حرام‌ها و تهذیب نفس از رذائل و مفاسد اخلاقی و تربیت نفس طبق فضائل و اخلاق و پاک کردن نفس از روسوبات کفر نفاق ریاء و حسد و... است .در واقع تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است.بنابراین تزکیه اخلاق یا خودسازی رفتار کوششی است که هر فرد به کار می‌برد تا بدن رفتار و صفات خود را مطابق معیاری که قبول کرده و برگزیده است در آورد. تزکیه در این معنای خود مصادیق مختلفی را شامل می‌شود؛ که عبارتند از: پاكسازى روح از آلودگى شرك، پاكسازى از اخلاق رذیله، پاكسازى عمل به محرمات و هر گونه ریا و پاكسازى مال و جان به وسیله دادن زكات در راه خدا و شاید مناسبت استفاده معنای رشد و نمو برای این واژه این باشد كه پاكسازى از آلودگی‌ها سبب رشد و نمو است. بنابراین منظور از بکار بردن کلمه تزکیه به طور عام در این تحقیق، همان تزکیه اخلاقی است. - مبانی تزکیه اخلاقی - خداشناسی هر عملى كه انسان براى غیر خدا انجام دهد، حتماً منظورى از آن عمل در نظر دارد، یا براى این مى‏كند كه در كردن آن عزتى سراغ دارد و می‌خواهد آن را بدست آورد و یا بخاطر ترس از نیرویى آن را انجام می‌دهد، تا از شر آن نیرو محفوظ بماند، قرآن كریم هم عزت را منحصر در خداى سبحان كرده، و فرموده: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً، عزت همه‏اش از خداست»، و هم نیرو را منحصر در او كرده و فرموده: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً، نیرو همه‏اش از خداست.» و معلوم است كسى كه به این دین و به این معارف ایمان دارد، دیگر در دلش جایى براى ریا و سمعه و ترس از غیر خدا و امید به غیر خدا و تمایل و اعتماد به غیر خدا، باقى نمى‏ماند، و اگر براستى این دو قضیه براى كسى معلوم شود، یعنى علم یقینى بدان داشته باشد، تمامى پستى‏ها و بدی‌ها از دلش شسته می‌شود و این دو قضیه دل او را به زیور صفاتى از فضائل، در مقابل آن رذائل مى‏آراید، صفاتى الهى چون تقواى باللَّه و تعزز باللَّه و غیر آن از قبیل مناعت طبع و كبریاء و غناى نفس و هیبتى الهى و ربانى. و نیز در كلام خداى سبحان مكرر آمده كه ملك عالم از خداست و ملك آسمان‌ها و زمین از اوست و آن‌چه در آسمان‌ها و زمین است از آن وى است كه مكرر بیانش گذشت، و حقیقت این ملك هم چنان كه براى همه روشن است، براى هیچ موجودى از موجودات استقلال باقى نمى‏گذارد و استقلال را منحصر در ذات خدا مى‏كند. وقتى ملك عالم و ملك آسمان‌ها و زمین و ملك آنچه در آن‌ها است، از خدا باشد دیگر چه كسى از خود استقلال خواهد داشت؟ و دیگر چه كسى و به چه وجهى از خدا بى نیاز تواند بود؟ هیچ كس و به هیچ وجه، براى این‌كه هر كسى را كه تصور كنى، خدا مالك ذات او و صفات او و افعال او است و اگر براستى ما ایمان به این حقیقت داشته باشیم، دیگر بویى از استقلال در خود و متعلقات خود سراغ مى‏كنیم؟! نه با پیدا شدن چنین ایمانى تمامى اشیاء، هم ذاتشان و هم صفاتشان و هم افعالشان، در نظر ما از درجه استقلال ساقط می‌شوند، دیگر چنین انسانى نه تنها غیر خدا را اراده نمی‌كند و نمى‏تواند غیر او را اراده كند و نمی‌تواند در برابر غیر او خضوع كند، یا از غیر او بترسد یا از غیر او امید داشته باشد یا به غیر او به چیز دیگرى سر گرم شده و از چیز دیگرى لذت و بهجت بگیرد یا به غیر او توكل و اعتماد نماید و یا تسلیم چیزى غیر او شود و یا امور خود را به چیزى غیر او وا بگذارد. و سخن كوتاه این كه: چنین كسى اراده نمى‏كند و طلب نمى‏نماید، مگر وجه حق باقى را، حقى كه بعد از فناى هر چیز باقى است، چنین كسى اعراض نمى‏كند مگر از باطل، و فرار نمى‏كند جز از باطل، باطلى كه عبارت است از غیر خدا، چون آن‌چه غیر خداست فانى و باطل است، و دارنده چنین ایمانى براى هستى آن در قبال وجود حق كه آفریدگار اوست وقعى و اعتنایى نمى‏گذارد. و نیز در كلام مجیدش آمده: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى XE "اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى:1" ‏، اللَّه كه جز او معبودى نیست، اسمایى نیكو دارد»، و نیز آمده: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ XE "ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ:1" ، اینك اللَّه است كه پروردگار شماست معبودى جز او كه خالق هر چیز است نیست»، و نیز آمده:«الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ، خدایى را كه هر چه را آفرید نیكویش كرد» و آمده كه: «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَیومِ، همه وجوه در برابر حى قیوم خاضع است» ، و فرموده: «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ، همه در طاعت وى‏اند»، و فرموده: «وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ، پروردگارت قضا رانده كه جز او را نپرستید» و نیز فرموده: «أَ وَ لَمْ یكْفِ بِرَبِّكَ، أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَی‏ءٍ شَهِیدٌ؟ آیا این براى پروردگارت بس نیست، كه بر هر چیز ناظر است؟» و نیز فرموده: «أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَی‏ءٍ مُحِیطٌ، آگاه باش كه او بر هرچیز احاطه دارد» و نیز فرموده: «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏ و بدرستى كه آخرین منزل هستى، درگاه پروردگار تو است». و از همین باب است آیات مورد بحث كه مى‏فرماید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ XE "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ:1" » الخ، براى این‌كه این آیات و نظائرش مشتمل بر معارف خاصه الهیه‏اى است كه نتایج خاصه‏اى حقیقى دارد، و تربیتش نه هیچ‌گونه شباهتى به تربیت مكتب‏هاى فلسفى و اخلاقى دارد و نه حتى به تربیتى كه انبیاء (علیه السلام) در شرایع خود سنت كرده‏اند. - معاد شناسی از نظر اسلام زندگی انسان منحصر به جهان مادی و زندگی دنیایی نیست بلكه بعد از گذر از این دنیا، زندگی واقعی او آغاز می‌شود و مرگ به مفهوم نابودی و فنا نیست بلكه به مثابه‌ی پلی است كه انسان را از سرای فانی به سرای باقی و جاوید رهنمون می‌كند، با چنین عقیده و برداشتی از مرگ، نگرش انسان در مورد حیات انسان بعد از مرگ با نظر منكران معاد متفاوت خواهد بود، خداوند در قرآن كریم می‌فرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ XE "أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ:1" ؟» آیا گمان كردید بیهوده آفریده شده اید و به سوی ما باز نمی‌گردید ؟ از اثرات ایمان به رستاخیز، شكل دادن به زندگی انسان است، اگر زندگی بعد از مرگ نباشد، زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود. خداوند در قرآن كریم در پاسخ به منكران معاد می‌فرماید:«قُلْ یتَوَفَّئكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكلّ‏َِ بِكُمْ ثُمَّ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ XE "قُلْ یتَوَفَّئكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكلّ‏َِ بِكُمْ ثُمَّ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ:1" ». بگو فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده شما را به تمام و كمال دریافت می‌كند. خداوند پندار منكران معاد كه می‌پنداشتند انسان همان جسم اوست كه با مرگ متلاشی و ذرات آن در زمین ناپدید می‌شود نادرست دانسته و می‌فرماید: هویت واقعی شما چیز دیگری است كه به وسیله‌ی فرشته مرگ به تمام و كمال دریافت می‌شود و با متلاشی شدن جسم، نابود نمی‌شود و مستقل از جسم به زندگی خود ادامه می‌دهد. آیاتی كه بر حیات برزخی اشاره دارند دلالت بر عالمی پس از مرگ دارند و نیز دلالت بر بقای روح پس از مرگ دارند. قرآن كریم در این زمینه می‌فرماید: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لَاكِن لَّا تَشْعُرُونَ XE "وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لَاكِن لَّا تَشْعُرُونَ:1" ». هرگز كسانی را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپندارید، بلكه آنان زندگان اند اما شما در نمی‌یابید. علامه‌ی طباطبایی در المیزان XE "المیزان:4" می‌فرمایند: منظور از حیات در این آیه، حیات حقیقی است نه حیات تقدیری و فرضی، و ( ولكن لا تشعرون ) یعنی به واسطه‌ی حواس خود نمی‌توانید این حیات غیر مادی را درك كنید. حیات انسان و به سخن دیگر، انسانیت انسان و اصالت وجودی اش به روح او وابسته است نه جسم وی، زیرا از نظر بدنی بسیاری از مخلوقات با انسان مشترك و حتی در مرتبه‌ی بدن، از او زیباتر هستند، ولی از شرافت و كرامت وجودی انسان بی‌بهره‌اند. الهامات فطری به ما می‌گوید: مرگ پایان زندگی نیست به دو دلیل یكی آن‌كه در نهاد همگان كمال مطلق خواهی وجود دارد. دیگر آن‌كه هر چه در نهاد یك نوع وجود داشته باشد، برابر با مقتضای آن نیز در خارج موجود است نتیجه آن‌كه این عالم ظرفیت كمال مطلق انسان را ندارد و زوال پذیر است. بنابراین باید برای زندگی و سرای ابدی برنامه داشت و باید به فکر آباد کردن آن بود تنها توشه برای این سرا، نفسی تزکیه یافته و مطهر است. - انسان شناسی انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرینش، دو بعدى است: نخست ‏بعد حیوانى او كه از این جهت‏ یعنى از جهت تغذیه، زیست، تناسل، تكثیر نوع و... با سایر موجودات زنده مشتركات زیادى دارد. اما بعد ثانوى او كه همان خصوصیت منحصر به فرد اوست و از جهت قواى دماغى و حالات روحى و ویژگی‌هاى نفسانى با سایر موجودات زنده متفاوت است و این خود محور اصلى تمایز او از دیگر جانداران مى‏باشد. باید توجه داشت كه انسان داراى ویژگى خاصى است كه هیچ موجودى ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختیارى است كه نه حیوانات این ویژگى را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است كه مثل انسان داراى این ویژگى است، و این حالت اختیارى كه انسان مى‏تواند با تفكر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عالی‌ترین مقام برسد از خصوصیات انسان است. آن‌چه از آیات و روایات به دست مى‏آید آن است كه انسان باید خود را به آفریدگار وابسته و مربوط بیابد، و وجود خود را غیر مستقل و پرتوى از شعاع وجودى او بداند، و هر قدر انسان وابستگى و عدم استقلال خود را بهتر درك كند توجهش به خالق جهان بیشتر خواهد شد و در نتیجه از انوار ربوبى بیشتر بهره‏مند خواهد گردید تا آن جا كه آینه تمام نما و مظهر كامل پروردگار جلت عظمته مى‏گردد. اگر تصور کنیم كه انسان دارای هدفی معقول نیست كه در طول زندگی به سوی آن در حركت است، یا انسان را موجودی محكوم به جبر زیستی، اجتماعی، تاریخی یا الهی بدانیم كه خود نمی‌تواند سرنوشت خود را رقم بزند در این صورت زندگی انسان بی‌معنا و پوج خواهد بود، ولی اگر انسان را موجودی هدفدار و دارای اختیار تصور كردیم كه می‌تواند با تلاش اختیاری خویش به آن هدف برتر دست یابد زندگی او معقول و بامعنا می‌شود. انسان یگانه مخلوقی است كه می‌تواند مظهر و آینه‌ی تمام نمای حق باشد و از این رو، درون آدمی نیز، همانند عالم برون، كانون آیات الهی است. شناخت حضوری انسان، عامل یا راهی برای شكوفا و آگاهانه شدن معرفت حضوری و دستیابی معرفت حضوری آگاهانه نسبت به خدا می‌شود. و شناخت حصولی نسبت به انسان طریقی برای شناخت حصولی انسان نسبت به خداوند متعال و صفات والای اوست كه معرفت حضوری از طریق عبادت، تزكیه‌ی نفس و سلوك عرفانی و معرفت حصولی با تأمل و تدبر در اسرار و حكمت‌هایی كه در وجود انسان است، فراهم می‌آید. قرآن كریم نیز آشنایی حضوری و شهود قلبی نسبت به حق تعالی را پیش پای بشر نهاده است تا هر كسی به اندازه‌ی ظرفیت و تكامل وجودی خویش، با وجود خداوند متعال آشنا شده، با معرفت حضوری نسبت به كمال مطلق در سیر تكاملی خود به پیش رود. از جمله می‌فرماید: «وَ فىِ الْأَرْضِ ءَایاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ.وَ فىِ أَنفُسِكمُ‏ْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ XE "وَ فىِ الْأَرْضِ ءَایاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ.وَ فىِ أَنفُسِكمُ‏ْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ:1" » در زمین نشانه‌هایی برای اهل یقین وجود دارد و در وجود شما، آیا نمی‌بینید ؟! و نیز «سَنرُِیهِمْ ءَایاتِنَا فىِ الاَْفَاقِ وَ فىِ أَنفُسِهِمْ حَتىَ‏ یتَبَینَ‏َ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ XE "سَنرُِیهِمْ ءَایاتِنَا فىِ الاَْفَاقِ وَ فىِ أَنفُسِهِمْ حَتىَ‏ یتَبَینَ‏َ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ:1" »بزودی نشانه‌های خود را در افق‌ها و در دل‌هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن شود كه او حق است. مراتب وجودی انسان، در چهار مرتبه ذكر می‌شود: 1- مرحله‌ی اول، وجود مادی انسان است یا همان زندگی نباتی رشد و تولید و تغذیه. مرحله‌ی دوم، وجود مثالی یا همان وجودی كه حیوانات نیز از آن برخوردارند و گرفتار شهوت و غضب. 3- مرحله‌ی سوم، وجود عقلی، مرتبه‌ای كه انسان صاحب ادراك و رأی است. و می‌تواند علیرغم دستورات شهوت و غضب حیوانی تصمیمی بگیرد و این همان وجودی است كه انسان‌ها آن را فراموش می‌كنند و فراموش می‌كنند كه انسان‌اند و می‌توانند با قوای عقلانی معارف بلند الهی را درك كنند و این ابزاری است كه خداوند برای هدایت انسان و نیز برای تأمین نیاز، تنها به انسان عطا كرده است. 4- مرحله‌ی چهارم، وجود الهی است مرتبه‌ای بالاتر از همه‌ی مراتب كه همان وجود ناشناخته‌ی انسان است. وجود الهی از دسترس عقل ما پنهان است و با توجه به آیه‌ی «و لكن كانوا انفسهم یظلمون». معنای ظلم، تجاوز به حقوق دیگری است و ظلم، تجاوز از حریم و محدوده‌ای است كه مجاز نباشد، در ظلم همیشه دو طرف وجود دارد اما در ظلم به خود باید حریم و محدوده‌ای باشد كه متعلق به خود انسان نباشد و این محدوده همان وجود الهی انسان است، وجودی كه به خداوند تعلق دارد و امانت خدا در دست انسان است. روح الهی كه در انسان خاكی دمیده شد و به او ظرفیت ملكوتی داد همان دنیای ناشناخته انسان است و وجود اصیل انسان نیز همین است. حال چگونه می‌توان به این مرحله راه یافت و چگونه می‌توان معرفت حضوری نسبت به پروردگار داشت؟ با پاک کردن و زدودن آلودگی از نفس و رفتار، و همانطور که در بحث فلسفه اخلاق گذشت، قرآن کریم تنها راه رستگاری و قرب الهی را تزکیه اخلاقی می‌داند. سوالی که در این‌جا به نظر می‌رسد این است که آیا رشد انسان به این است كه فقط به یك بعد از خود برسد؛ مثلا به بعد حیوانى كه خوراک و خواب و خشم و شهوت است ‏بپردازد و یا به كلى از خوردن و لذت بردن خوددارى كند و فقط به جنبه‏هاى انسانى بپردازد. این هم در اسلام مذمت‏ شده است، لذا رسول خدا XE "رسول خدا:3" (صلى الله علیه و آله وسلم) عثمان بن مظعون را كه خانه و زندگى را ترك كرده بود و به گوشه‏نشینى و عبادت پرداخته بود مذمت كرد و وى را از این كار منع كرد. بنابراین باید دید رشد و كمال انسان در گرو چه چیز ممكن است؟ جواب صحیح این است كه انسان یا هر موجودى از سویى یك كمال نهایى و اصلى دارد، و از سوى دیگر كمالات فرعى و وسیله‏اى و مقدمه‏اى، آنچه مربوط به كمال اصلى انسان است هر چه رشد كند و شدت یابد خوب است، و اما كمالات فرعى و وسیله‏اى باید در حدى كه براى پیشرفت كمال نهایى و اصلى مؤثر است پیش برود ولى در آن جا كه ضربه به رشد اصلى مى‏زند كنترل شود; مثلا اگر قواى بدنى انسان قوى شود ولى ضرر به رشد معنوى و كمال انسانى او نزند، این رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فكر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوى غافل شود درست است كه كمال بدنى قابل تحصیل است اما چون به عبادت، تحصیل علم و كارهاى نیكوى دیگر نمى‏رسد این كمال نیست ‏بلكه ضرر است. پس ما باید كمال انسانى را این گونه تعریف كنیم: مجموع روابطى كه بین قواى مختلف انسان هست ‏به گونه‏اى تكامل یابد كه براى رشد نهایى و اصلى‏اش مضر نباشد كه هیچ بلكه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوى شود خوب است‏ به شرط آن كه براى جهات روحى ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنویات و مسائل روحى غافل نباشد. پس انسان كامل كسى است كه تمام تلاش و كوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودى‏اش كند تا انسان كامل شود. - شرایط تزكیه تزکیه اخلاقی عملی است که نیازمند شرایط و مقتضیات است. در ذیل به برخی از این شرایط اشاره می‌کنیم: - ارادى و اختیارى بودن در گذشته از تزکیه درخت توسط باغبان نوشتیم، اما تفاوت اساسى تزكیه درخت و تزكیه انسان در مورد اراده و اختیار است. درختى كه باغبان تربیت مى‌كند از خود اراده‌اى ندارد. این باغبان است كه مطابق خواست و اراده خود به درخت رسیدگى مى‌كند؛ درخت از خود فعالیتى نمى‌كند و اختیارى براى رد یا قبول رسیدگى و تربیت باغبان ندارد و كاملاً تسلیم شرایط و محیطى است كه باغبان یا دیگران براى آن فراهم مى‌آورند. اما تزكیه انسان با اراده و اختیار خودِ او انجام مى‌گیرد. كسى نمى‌تواند انسان را با اجبار و تحمیل به سوى رشد و خوبى‌ها رهنمون کند و بى آن ‌كه خود بخواهد او را بهشتى كند. قرآن كریم در مورد هدایت، خطاب به پیامبر XE "پیامبر:3" اكرم(صلى الله علیه وآله) مى‌فرماید: «إِنَّكَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ یهْدِی مَنْ یشاءُ XE "إِنَّكَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ یهْدِی مَنْ یشاءُ:2" » در حقیقت، تو هركس را دوست دارى نمى‌توانى راهنمایى كنى، لیكن خدا است كه هر كه را بخواهد راهنمایى مى‌كند. بنابراین حتى پیامبر XE "پیامبر:3" (صلى الله علیه وآله) با آن مقام عظیم، و ولایت معنوى خود بر انسان‌ها، نمى‌تواند هركس را كه خود خواست هدایت كند. هدایت كار خدا است و هركه را او بخواهد، هدایت مى‌كند. در مورد تزكیه نیز قرآن این‌چنین مى‌فرماید: «بَلِ اللّهُ یزَكِّی مَنْ یشاءُ» بلكه خدا است كه هركه را بخواهد پاك مى‌گرداند. براساس این آیه، تزكیه نیز مانند هدایت كار خدا است. در این جا ممكن است این شبهه پیش بیاید كه، اگر هدایت و تزكیه در اختیار خداوند است، پس باید منتظر بمانیم و ببینیم خدا چه زمان اراده خواهد كرد كه ما هدایت شویم؛ چون او است كه باید این كار را انجام دهد نه ما! در پاسخ باید گفت، یكى از مسایلى كه قرآن كریم اهتمام بر تعلیم آن دارد، مسأله «توحید افعالى» است. توحید افعالى یعنى این‌كه یگانه فاعل و مؤثر حقیقى را خدا بدانیم؛ چرا كه هر فاعلى غیر از خدا، فعل و تأثیرش را از خدا گرفته و از خود چیزى ندارد. قرآن در مورد روییدن دانه و گیاهان، خطاب به مشركان مى‌فرماید: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ» آیا شما آن [دانه] را زراعت مى‌كنید یا ماییم كه زراعت مى‌كنیم. با این استفهام انكارى، تأكید مى‌كند كه زارع حقیقى خداوند است. خداى متعال با ذكر مواردى از این قبیل در قرآن، مى‌خواهد ذهن مؤمن را متوجه «توحید افعالى» و این نكته كند كه سرسلسله همه اسباب و علل در دست خدا است، و خداوند علت همه معلول‌هاست و هیچ کاری بدون اذن او انجام نمی‌پذیرد. در مورد تزكیه انسان هم گرچه مى‌گوییم به اراده خود او است، اما نباید تصور كنیم كه ما مستقل از تأثیر و اراده خداوند مى‌توانیم این كار را انجام دهیم. پیامبر XE "پیامبر:3" اكرم(صلى الله علیه وآله)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر مربیان جامعه هرچه انجام دهند در امتداد اراده الهى است: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» XE "وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ\»:1" و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد [شما نیز]نخواهید خواست. از این رو است كه قرآن كریم گاهى تزكیه را به خدا، گاهى به پیامبر XE "پیامبر:3" و گاهى به خود انسان نسبت مى‌دهد. در جایى مى‌فرماید: بَلِ اللّهُ یزَكِّی مَنْ یشاءُ؛ بلكه خدا هر كه را بخواهد پاك مى‌گرداند. در این آیه تزكیه به خدا نسبت داده شده است. در جایى دیگر مى‌فرماید: یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛ [پیامبر XE "پیامبر:3" ] آنان را پاك مى‌گرداند و كتاب و حكمت بدیشان مى‌آموزد. در این آیه تزكیه را كار پیامبر XE "پیامبر:3" (صلى الله علیه وآله) مى‌داند. در جاى دیگر نیز تزكیه را به خود انسان نسبت داده، مى‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها؛ به تحقیق رستگار شد كسى كه آن [نفس] را پاك گرداند. راز این‌كه یك فعل (تزكیه) به سه فاعل (خدا، پیامبر XE "پیامبر:3" ، و خود انسان) نسبت داده شده فاعلیت طولى است. فاعل مستقل خدا است و فاعلیت پیامبر XE "پیامبر:3" (صلى الله علیه وآله) و انسان با اجازه خداوند و در طول فاعلیت خداى متعال است؛ و این همان معناى توحید افعالى است. اصل میل به خوبی و گرایش به کمال در نهاد همه انسان‌ها هست و انسان فطرتاً به آن گرایش دارد. اگر این گرایش نبود هیچ کس نمی‌توانست انسان را تزکیه کند، چرا که تزکیه انسان امری ارادی است و تا انسان میل به چیزی نداشته باشد، هرگز آن را اراده نمی‌کند. اما کس یا کسانی که به تزکیه انسان‌ها اهتمام می‌ورزند، باید زمینه‌ای فراهم کنند که آنان با اراده و اختیار خود، در جهت تزکیه اخلاقی و نیل به قرب الهی و کمال انسانی، تلاش می‌کنند. "اراده" فعل خود انسان است و کسی نمی‌تواند آن را در انسان ایجاد کند تنها می‌شود شرایط را طوری فراهم کرد که توجه او به خوبی‌ها وکمالات معنوی معطوف شود. بنابراین معناى تزكیه انسان این است كه كسانى در صدد برآیند و براى دیگران زمینه‌اى فراهم كنند كه آنان با اراده خود به سوى خوبى‌ها و كمال سوق داده شوند؛ برخلاف تزكیه درخت، كه امرى قهرى است و بى هیچ گونه دخالتى از ناحیه خود درخت، اتفاق مى‌افتد. - امكان «خودتزكیه گى» «تفاوت مهم دیگر بین تزكیه انسان و تزكیه درخت این است كه انسان برخلاف درخت مى‌تواند «خودتزكیه» باشد. درخت خود نمى‌تواند زمینه رشد و نمو و تكامل خود را فراهم كند، اما چنین امكانى براى انسان وجود دارد.» براى تزكیه، درخت نمی تواند کاری برای خود انجام دهد و باید منتظر باغبان باشد، اما انسان مى‌تواند با مدد همت خویش، مراتبى قابل توجه از تزكیه را خود و بى كمك مربى بپیماید. «انسان همان‌گونه كه مى‌تواند «خودآموز» و «خودتعلیم» باشد، مى‌تواند «خودپرور» و «خودتزكیه» نیز باشد.» یقیناً معلم و مربی در امر تزکیه می‌تواند کمک شایان و قابل توجهی انجام دهند اما این‌گونه نیست که اگر معلمی نیافتیم، نتوانیم خود را تزکیه کنیم و درواقع امر تزکیه اخلاقی منوط به داشتن مربی و معلم نیست، چرا که قرآن و معصومین(علیه السلام) و اراده و عزم ما برای تزکیه اخلاقی، کفایت می‌کند. اگر شنیده ایم، بى استاد و مراد نباید راه طریقت و سیر و سلوك را در پیش گرفت، باید بدانیم كه این امر مربوط به مراتب عالى خودسازى و تزكیه نفس است. به طور قطع، بسیارى از مراحل و مراتب سیر و سلوك و تزكیه نفس، بى استاد و مربى نیز قابل دسترسى است. كمبودها، نقص‌ها و ضعف‌ها در این مراتب و مراحل را نباید ناشى از نبود استاد و مربى دانست؛ كه این، نوعى فرافكنى و عذرى غیرموجه است. آن گاه كه خطاب شود: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»، نمى‌توان پاسخ داد كه من چون استاد و مربى نداشتم، نتوانستم خود را تزكیه كنم! آیا براى روزى كه قرآن مى‌فرماید در آن روز «لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذ عَنِ النَّعِیمِ.» البته به یقین نمى‌توان انكار كرد كه انسان براى بعضى از مراحل عالى سیر و سلوك معنوى، نیاز مبرم به استاد و راهنما دارد. كسى كه در راه سیر و سلوك گام مى‌نهد اگر با استادى آگاه و بصیر ارتباط نداشته باشد، ممكن است شیطان او را فریب دهد. اما سطح این مراحل بسیار عالى‌تر از مراحل ابتدایى تزكیه است. به عنوان مثال، این گونه خطرها مربوط به مراحلى است كه برخى كشف و شهودها براى فرد حاصل شده باشد. در این مراتب ممكن است در اثر دخالت شیطان، تشخیص مكاشفات ربّانى و الهى از مكاشفات نفسانى و شیطانى بر انسان مشتبه شود. این جا است كه استاد باید به یارى سالك بشتابد و او را دست گیرى كند. - عدم مغایرت تزکیه نفس با تکالیف فردی باید توجه داشته باشیم، هیچگاه تزکیه‌ی نفس مغایر با وظایف و تکالیف فردی نیست. اصلاً تزکیه اخلاقی با عزلت گزینی و بدون ارتباط با دیگران و نیز انجام وظایف و تکالیف خود، در مقابل خود و دیگران، معنا پیدا نمی‌یابد. تزکیه‌ای مورد قبول است که در چارچوب شرع بوده و انسان را از انجام وظایف فرزندی، همسری و مادری باز ندارد چه این‌که انجام این وظایف نه تنها با تزکیه مغایر نیست بلکه انجام این وظایف با قصد قربت، خود از راه‌های میانبر برای تزکیه محسوب می‌شود. - ایمان همان‌طور که گفته شد آغاز تزکیه اخلاقی، منوط به عزم و اراده و اختیار آدمی است؛ اما شرایط برای بروز این میل و انگیزه مهم است. از جمله اموری را که قرآن به عنوان بستر و مقتضی تزکیه برشمرده می‌توان به ایمان اشاره کرد. قرآن ایمان را راهی برای تزکیه و رشد آدمی برمی شمارد و می‌فرماید: «و من یاته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی، جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء من تزکی» در این آیه بیان شده است که ایمان به عنوان عامل و بستری مهم برای تزکیه به شمار می‌آید؛ زیرا کسی که از ایمان برخوردار نباشد انگیزه‌ای برای تزکیه نفس نمی‌یابد و راهی را به سوی کمال واقعی نمی‌جوید؛ چون که انسان هر چند به خاطر فطرت خود به سوی کمال گرایش دارد، ولی کمال را به درستی نمی‌شناسد و تحت تاثیر محیط و تربیت ممکن است اموری را کمالی یابد که نقص و ضدکمال است، از این رو تنها کسانی که اهل ایمان هستند، با یاری و راهنمایی وحی می‌توانند به درستی کمال را بشناسند و در راستای آن خود را تزکیه کنند و اموری را که ناشایست و ضدکمالی است از خود طرد نموده و تزکیه کنند. - اهداف وفلسفه تزکیه - لایق خلیفـه‌ی خدا بودن انسان تنها موجودی است كه خداوند عنوان جامع و كامل"خلیفه الله" را به او عطا كرد. و«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً XE "وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً:1" …» مقصود از خلافت، جانشینی از خداوند است و خلافت آدم یك خلافت اعتباری نبود بلكه خلافت و جانشینی تكوینی است چنانكه خداوند علم به اسماء را به آدم آموخت كه ملاك شایستگی آدم (علیه السلام) برای این خلافت می‌باشد، در آیات قرآن صحیح بیان نشده كه منظور از اسماء نام چه موجوداتی است، از روایات چنین بر می‌آید كه مقصود هم نام‌های موجودات و واسطه‌های فیض خدا و هم اسماء خداوند باشد و برخی نیز گفته‌اند مقصود موجودات زنده و عاقلی است كه متعلق به عالم ماوراء و مافوق عالم ملائكه است كه اطلاع از آن‌ها مستلزم ترقی وجودی و داشتن كمال برتر از كمال وجودی ملائكه است و این خلافت تكوینی كه اقتضای ولایت تكوینی در آدم و فرزندان او را دارد برای همه‌ی انسان‌ها و با هر شرایطی ممكن نیست و ظرفیت وجودی خاصی را می‌طلبد. آدمی یگانه موجودی است كه می‌تواند به بهترین صورت ممكن نمایانگر صفات عالی خداوند و مظهر خیر و جمال مطلق او در عالم آفرینش باشد چرا كه خلیفه یا قائم مقام در همه شئون نماینده و نمودار مقامی است كه از سوی او به منصب خلافت گمارده شده است. بنابراین گزینش انسان برای احراز این مقام استعدادهای تكوینی و قابلیت‌های نامتناهی او برای رسیدن به كمال است و بالاترین مقامی كه انسان سالك در پی دستیابی به آن است خلیفه الله شدن است اگر انسان به مرحله والای خلافت رسید به ولایت، رسالت، نبوت، و.... راه می‌یابد. برای رسیدن به مقام خلیفه‌ی الهی كه غایت وجودی انسان است مسلماً باید مسیری را بپیمود که مسیر عملی آن تزکیه اخلاقی است. - حفظ امانت الهی «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَینْ‏َ أَن یحَْمِلْنهََا وَ أَشْفَقْنَ مِنهَْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ XE "إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَینْ‏َ أَن یحَْمِلْنهََا وَ أَشْفَقْنَ مِنهَْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ:1" إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولا»؛ ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه داشتیم، آن‌ها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند اما انسان آن را بر دوش كشید، او بسیار ظالم و جاهل بود. انسان تنها موجودی است كه بار سنگین امانت الهی را بر دوش كشیده است و حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر بوده است. "امانت" آن چیزی است كه خدا به انسان سپرده است، تا او آن را برای خدا حفظ كند و سالم به صاحبش برگرداند. این امانت الهی استعداد و قابلیت كمالی است كه انسان به واسطه پیدا كردن عقاید حَقّه و انجام اعمال صالحه به آن دست می‌یابد و تا بی‌نهایت نیز ادامه دارد. عرضه داشتن این امانت به معنای مقایسه است یعنی استعداد كمال نامحدود انسان با استعداد سایر موجودات مقایسه و عدم شایستگی آن‌ها اثبات شد. آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها با اینكه از نظر حجم بسیار بزرگ و سنگین هستند لكن استعداد آن را نداشتند كه حامل امانت خدا شوند، لذا با ترس آمیخته با احترام از پذیرش آن اباء كردند. اما انسان كه قابلیت كمال و توان حركت در جاده‌ی عبودیت و پذیرش ولایت الهی را داشت این امانت را حمل كرد و به هیچ عنوان به هراس نیفتاد بلكه با همه‌ی سنگینی و خطرش قبول نمود. در مورد پذیرش امانت الهی نیز باید گفت: این پذیرش یك پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده بلكه پذیرشی است تكوینی برحسب عالم استعداد. این انسان است كه می‌تواند مختارانه در گزینش نیك و بد آزاد است و از این رو مسئولیت كارهای ارادی اش بر عهده خود اوست تزکیه نفس راه حفظ امانت الهی است هرگز حتی شیر را نمی‌توان در ظرف کثیف ریخت یقینا امانت الهی را نمی‌توان در قلب آلوده نگه داشت. بنابراین انسان برای حفظ امانت الهی، لازم است خود را تزکیه نماید تا لایق این امانت باشد از طرفی خود انسان وفطرت پاکی که خداوند در آغاز آفرینش به انان عطا نمود، امانتی بزرگ است که تنها با تزکیه اخلاقی میتوان از آن حفاظت کرد. - تزکیه مقدم بر تعلیم و تربیت تزکیه چنانکه گفته شد پاکسازی و تطهیر نفس، جان و مال است، از این رو اساسا تزکیه جنبه خودسازی دارد و در برابر آن تعلیم و تربیت در رابطه با دیگران است و جنبه دگرسازی دارد، با این وجود در آموزه‌های دین مبین اسلام و علم تعلیم و تربیت اسلامی تزکیه نفس از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و یکی از اصول مهم و اساسی تعلیم و تربیت، به شمار می‌آید. در اخلاق اسلامی متعلمی که نخست نفس خویش را از همه اخلاق رذیله و صفات زشت پاک نساخته است، شایسته آموختن نمی‌باشد. دلیل این همه توجه در تعلیم و تربیت اسلامی به تزکیه این است که دین اسلام علم و تحصیل را امری مقدس و الهی می‌داند و تا متعلم لوح نفس خود را از نقش‌های پست و زشت نزداید، انوار علم و حکمت از جانب الواح عقول فعال قدسی بر آن نتابد. «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.» آیا چنین كسى با ارزش است) یا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مى ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند یكسانند؟!... - تابش نور معرفت «تا خودسازى نباشد، نور معرفت بر دل نمى تابد و اصولا این دو از یكدیگر جدا نیستند.» - آزادی و حکومت عقل چنانکه حضرت علی XE "حضرت علی:3" (علیه السلام) می‌فرماید: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیر XE "كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیر:2" .» و چه بسا عقل كه اسیر فرمانروایى هوس است. هوای نفس ضد عقل معرفی شده که اگر آزاد باشد، از تربیت صحیح عقل جلوگیری می‌کند. قوای شهوی و غضبی انسان اگر آزاد باشند و مهار نگردند، از حالت اعتدال خارج گشته و به طغیان کشیده می‌شوند، بدون اینکه حد و مرزی بشناسند، صرفا اشباع خود را طلب می‌کنند. نتیجه این تعدی و طغیان چیزی جز انحراف فکر و علم انسان و بازماندن وی از علوم نافع و معارف صحیح انسانی نیست.اما تزکیه اخلاقی باعث می‌گردد انسان از بند نفس رهایی یابد و حکومت عقل جایگزین حکومت نفس گردد. - تزکیه عامل رستگاری «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی.» به یقین كسى كه پاكى جست (و خود را تزكیه كرد)، رستگار شد. رستگاری، غایت القصوای هر مسلمانی است که به گواه این آیه تنها به کسانی وعده داده شده است که خود را تزکیه کنند. - درک حقایق قرآن پاک کردن و تهذیب نفس از گناه زمینه‌ ساز درک حقایق قرآن و استفاده از معارف بلند قرآن کریم است: «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِیمٌ، لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون XE "إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِیمٌ، لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون:1" » بدرستیکه آن قرآن کریمی است... و جز پاکان نمی‌توانند به آن دست زنند (دست یابند). توضیح این‌که قرآن کریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای اغلب انسان‌ها میّسر است امّا به معانی باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت، طهارت در آیه 79-77 سوره‌ی واقعه هم طهارت ظاهری را شامل می‌شود و دلالت بر حرمت قرآن بر غیر طاهرین دارد و هم شامل طهارت باطنی می‌شود و به این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست می‌یابند که قلوب آنان از آلودگی‌های شرک و گناه پاک باشد و دست یافتن به تمام یا بخشی ازین معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد که در درجه اول پیامبر XE "پیامبر:3" و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسان‌ها، هر یک به اندازه‌ی طهارت نفس خود از باطن این کتاب بهره‌مند می‌شوند. - جلب محبت خداوند «إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحُِبُّ الْمُتَطَهِّرِین XE "إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحُِبُّ الْمُتَطَهِّرِین:1" » خداوند توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. علاوه بر موارد فوق می‌توان مواردی دیگر را نیز به عنوان اثرات و اهداف تزکیه اخلاقی برشمرد که عبارتند از: دریافت پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی؛ خشنودی از قضا و قدر الهی، قناعت ورزی و رضایتمندی از زندگی و معیشت و... اشاره کرد. - قرب به خدا هدف از تزكیه رسیدن به مقامى است كه انسان غیر از خدا كسى و چیزى و حتى خود را نبیند؛ به تعبیر دیگر هدف از تزكیه نفس، همان قرب خدا، و در مرحله عالی‌ترین آن فناء فى الله است. حال كه دانستیم هدف از تزكیه قرب خداست، در توضیح «قرب خدا» مى‏گوییم: نزدیك شدن به خداوند تبارك و تعالى نه به معناى كم شدن فاصله زمانى و مكانى است; كه مثلا اگر به مكه مكرمه رفتیم از نظر مكانى به خدا نزدیك شده باشیم، یا نیمه شب از نظر زمانى به خدا نزدیك‌تریم، خیر زیرا خداوند تبارك و تعالى خود آفریننده زمان و مكان است و خود محیط بر همه زمان‌ها و مكان‌هاست و با هیچ كدام از موجودات نسبت زمانى و مكانى ندارد، خود مى‏فرماید: «وَ نحَْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید XE "وَ نحَْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید:1" » ما از رگ گردن به او نزدیك‌تریم‏. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ XE "هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ:1" »اوست اول و آخر و ظاهر و باطن‏. «وَ هُوَ مَعَكمُ‏ْ أَینَ مَا كُنتُمْ XE "وَ هُوَ مَعَكمُ‏ْ أَینَ مَا كُنتُمْ:1" » هر جا باشید او با شماست‏. «فَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیم XE "فَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیم:1" »پس‏به هر سوروى آورید همان جا روى خداست. پس مراد از قرب به خدا، نزدیكى مكانى و زمانى نیست، بلكه مراد این است كه انسان در اثر حركت اختیارى و انتخابى كه دارد با اعمال و كردار نیكو و دورى از هر زشتى و پلیدى به مقامى برسد كه مورد عنایت‏خاص‏الهى قرار گیرد به طورى كه همه درخواست‌هایش به اجابت‏ برسد، یعنى به آن جایى برسد كه: «ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته»اگرمرا بخوانداجابت مى‏كنم اورا و اگر از من‏چیزى بخواهد به اوعطا مى‏كنم. بنده‏اى كه به چنین مقامى برسد به كمال خود رسیده است و لذا در عرف جامعه هم كسى كه مورد توجه شخصیتى باشد مى‏گویند او «مقرب‏» فلانى است، و در قرآن كریم هم بر پیشروان اسلام كه از ارزش بیشترى برخوردارند عنوان «مقربین‏» اطلاق شده است: «و السابقون السابقون. اولئك المقربون» پیشى گیرندگان پیشى گرفتگانند. آنان مقربانند. و این قرب به خدا مرتبه‏اى است از وجود كه در آن استعدادهاى ذاتى شخص با سیر و حركت اختیارى خود به فعلیت مى‏رسد; خواه حركتى سریع و لحظه‏اى كه انبیا و اولیاى خدا از لحظات دمیده شدن روح در كالبدشان سیر تكاملى كردند و در اندك مدتى به كمالات بزرگ و همان قرب حقیقى نایل شدند كه عیسى بن مریم در گهواره مى‏گوید: «قال انى عبد الله آتانى الكتاب و جعلنى نبیاگفت من بنده خدایم به من كتاب داده و مرا پیامبر XE "پیامبر:3" قرار داده است.» و خواه حرکتی کند و تدریجی. - اسباب و ابزار تزکیه عوامل و اسباب متعددی در عالم خارج یا درون انسان وجود دارد كه هر یك به نوعی در تزكیه انسان نقش دارند كه این ابزار را می‌توان به دو گونه کلی دینی و شرعی، و نیز انسانی و طبیعی تقسیم کرد، که هر یک شامل مواردی می‌شوند که عبارتند از: - دینی و شرعی - توفیق الهی مهم‌ترین ابزار تزكیه نفس توفیق الهی و فراهم كردن اسباب از جانب خداوند است كه اگر فضل و رحمت خداوند در این مورد وجود نداشته باشد هیچ انسانی قادر به تزكیه خود نخواهد بود و لكن تزكیه بشر از سوی خداوند دو نوع است. گاهی موهبتی و غیر اكتسابی است به این معنی كه خداوند از همان آغاز برخی انسان‌ها همچون انبیاء امامان و برخی اولیاء خاص الهی را بر فطرت پاك خلق كرده و آنان را در برابر آلودگی‌ها از حمایت ویژه خود برخوردار می‌نماید. چنان كه ابراهیم، اسحاق و یعقوب را پاك و خالص نموده و آنان را از برگزیدگان قرار داد ( و پلیدی و رجس را از اهل بیت(علیه السلام) دور نموده و آنان را پاك گردانید و یا مریم را از میان زنان عالم برگزید و به او طهارت نفس عطا كرد و گاهی اكتسابی است كه بشر خود باید با تلاش، نفس خویش را از آلودگی‌ها منزه سازد ولی خداوند اسباب و زمینه‌های تزكیه را فراهم می‌كند مانند فرستادن پیامبران الهی برای آشنا كردن انسان با معارف دینی و تطهیر انسان و یا توفیق توبه انسان از گناه و پذیرش توبه و یا امور دیگری همچون عبادات و... كه برای حصول تزكیه تشریع نموده است و تزكیه خداوند تنها شامل كسانی می‌شود كه استعداد تزكیه را داشته و با زبان استمداد از خداوند تزكیه را طلب نمایند چنان چه جمله «سَمیعٌ عَلیم» در آیه «ولـكِنَّ اللّهَ یُزَكّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم» دلالت بر همین امر دارد؛ یعنی خداوند نسبت به درخواست كسانی كه خواهان تزكیه‌اند شنواست و نسبت به كسانی كه آمادگی تزكیه را دارند آگاه است. اما كسانی كه از دین و ایمان روی برتافته و در راه كفر سرعت می‌گیرند مورد تزكیه خداوند قرار نخواهند گرفت چنان كه عهد شكنان و كسانی كه دین را به دنیا می‌فروشند نیز از تزكیه الهی بی‌بهره خواهند بود. - توبه اگر انسان به گناه آلوده شد نباید از رحمت خدا مأیوس گردد؛ زیرا راه سیرو سلوک و اصلاح نفس هیچ گاه مسدود نمی‌باشد، بلکه خداوند راه توبه را برای بندگانش باز گذاشته است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن‌چه کرده‌ایم و عزم به سوی آن‌چه می‌خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده‌ای از علما‌ی اخلاق، منزل دوم را توبه گفته‌اند. «ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» باید توجه داشت که توبه، صرفا بیان کلماتی که بیانگر پشیمانی باشد نیست، بلکه روح توبه و حقیقت آن، عمل و اقدام جدی برای بازگشت به سوی خدا می‌باشد. حضرت امام خمینی XE "امام خمینی:3" (ره) درباره عزم مناسب با این مقام، می‌فرمایند: «بناگذاری بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات (گذشته‌ها) و عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید.» در دعای روز مبعث آمده است: «همانا دانستم که برترین توشه سالک در مسیر رسیدن به تو، عزم بر اراده‌ای است که با آن تنها تو را انتخاب نماید.» - تقوا تقوا در قرآن و احادیث به عنوان یک ارزش اصیل و بهترین داروی شفابخش بیماری‌های قلبی و بزرگ‌ترین وسیله و ابزار تزکیه نفس معرفی شده است. انسان مؤمن به وسیله تقوا، می‌تواند راه خودسازی را بپیماید؛ زیرا تقوا نیرویی درونی و تعهد انسان به اطاعت از قوانین و دستورات شرع است که او را در برابر گناه کنترل می‌کند. چنان‌چه حضرت علی XE "حضرت علی:3" (علیه السلام) می‌فرمایند: «ای بندگان خدا بدانید تقوا دری است مستحکم و غیر قابل نفوذ.» در واقع خداوند در طبیعت آدمی هم زمینه ارتكاب فجور و هم زمینه كسب تقوا را به ودیعه نهاده و تنها آن كس را اهل فلاح و رستگاری دانسته است كه راه تقوا را برگزیده و بدین وسیله نفس خود را تزكیه نماید. در آیه‌ای دیگر قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاك شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاه تر به حال تقوا پیشگان معرفی كرده است كه از این آیه بدست می‌آید كه تنها راه دستیابی به تزكیه تقوا و عمل است، نه ادعا و حرف همچنین در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره لیل، از سرگذشت با تقواترین انسان در قیامت خبر داده كه با انفاق مال خویش برای تزكیه نفس از آتش جهنم دوری می‌كند كه توصیف چنین افرادی به صفت تقوا نشانگر نقش مهم تقوا در تزكیه نفس می‎باشد. در روایت دیگری از امام علی XE "امام علی:3" (علیه السلام) نیز تقوا را داروی دردهای قلب و پاك كننده آلودگی‌ها از نفس دانسته است. - پیامبران و اولیای دین پیامبران، امامان و دیگر رهبران الهی با آشنا كردن انسان‌ها با معارف دین، از دیگر عوامل عمده تزكیه انسان‌ها به شمار می‌روند و روی همین جهت كه اینان نقش عمده‌ای در این جهت دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضای فرستادن پیامبرانی می‌كند تا نسل او را از آلودگی‌ها پاك نمایند. و لكن یكی از شرائط پیشوایان الهی و هر آن كس كه وظیفه تزكیه دیگران را بر عهده دارد تزكیه خود قبل از دیگران است چنان كه خداوند به پیامبر XE "پیامبر:3" كه وظیفه تزكیه مردم را بر عهده دارد فرمان می‌دهد كه از آلودگی‌ها دوری نماید «وثیابَكَ فَطَهِّر * والرُّجزَ فَاهجُر» كه مراد به تطهیر لباس، تزكیه نفس است چنان كه «رجز» نیز تمام افعال و اخلاق ناپسند و گناهان را شامل است. علی(علیه السلام) نیز در روایتی فرمود: كسی كه امامت دیگران را بر عهده دارد باید قبل از تربیت دیگران به تربیت خود بپردازد. همچنین آنان باید به دنبال افراد آلوده رفته و آنان را دعوت به تزكیه نمایند نه این كه منتظر آمدن افراد به نزد آنان جهت تزكیه باشند. - کتب آسمانی کتاب‌های آسمانی اگر تحریف نشده باشند، باعث تزکیه و هدایتند. از میان کتب آسمانی تنها کتابی که تحریف نشده قرآن است. قرآن كتابی است كه عمل به آن انسان را از تاریكی‌ها به سوی نور و روشنایی هدایت می‌كند و باعث می‌شود انسان از آلودگی‌های جهالت، شرك و گناه پاك گردیده و نفس خود را تطهیر نماید. - خوف خداوند انسان از هر چیزی خوف داشته باشد از آن دوری می‌کند بجز خدا، هر چقدر خوف خدا در دل بیشتر باشد، کشش انسان به سمت او نیز پناه جویی اش از خدا، بیشتر می‌شود. خوف از خداوند باعث می‌شود انسان نفس را از هواها و خواسته‌های باطل نهی كرده و از ارتكاب گناه دوری گزیند و انذارهای انبیاء الهی را بشنود و در نتیجه نفس خود را از آلودگی‌ها پاك نماید. - عبادات تمام عبادات و اعمال نیكی كه اسلام برای پیروان خود تشریع نموده و مسلمانان را ترغیب به آن نموده است خود عاملی برای تزكیه نفس و دور شدن فرد از آلودگی‌ها به شمار می‌رود كه برخی از عباداتی كه قرآن در این جهت بدان اشاره نموده عبارت است از: - نماز نماز از عباداتی است كه اگر با آداب و شرائط آن بجا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن به گناهان می‌گردد و هم انسان را از گناهانی كه مرتكب شده پاك می‌نماید. در شأن نزول آیه فوق نقل شده كه یكی از مسلمانان به نام ابوالیسر گناهی را مرتكب شد و برای پاك شدن خود نزد رسول خدا XE "رسول خدا:3" آمد كه آیه فوق نازل شد و پس از آن پیامبر XE "پیامبر:3" به وی فرمود: «نماز تو كفاره گناهت می‌باشد.» در آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی نیز تزكیه و نماز موجب رستگاری مؤمنان دانسته شده است كه ذكر نماز بعد از تزكیه می‌تواند ذكر خاص بعد از عام و یكی از مصادیق تزكیه باشد. در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است كه تمام گناهان بین دو نماز را محو می‌كند و در روایتی دیگر پیامبر XE "پیامبر:3" (صلی الله علیه و آله) فرمود: نمازی كه با آداب و شرائط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان می‌ریزاند. - روزه از آن جا كه یكی از شرائط اصلی روزه ترك محرمات و حتی اجتناب از برخی امور حلال است این عمل موجب دور شدن انسان از گناه و طهارت نفس و ایجاد تقوا می‌گردد. - وضو، غسل، تیمم سه عمل وضو، غسل و تیمم نیز علاوه بر این كه موجب طهارت ظاهری است طینت و باطن مؤمن را نیز از آلودگی‌های گناه و صفات ناپسند پاك می‌گرداند. در روایتی پیامبر XE "پیامبر:3" وضو را موجب پاك شدن گناهان قبل از آن دانست و از امام رضا XE "امام رضا:3" (علیه السلام) نیز نقل شده كه وضو موجب پاك شدن از نجاسات رفع كسالت و چرت و تزكیه نفس می‌باشد. - رعایت احكام و قوانین شرعی قرآن در آیاتی، پس از آن كه از برخی احكام و قوانین الهی سخن به میان می‌آورد رعایت این قوانین از سوی مؤمنان را موجب تزكیه و تطهیر قلوب آنان برمی‌شمارد. از جمله در آیه ۲۳۲ سوره بقره از سخت‌گیری نسبت به زنان مطلقه نهی نموده و رعایت آن را موجب طهارت و تزكیه دانسته است. در آیات ۲۸ سوره نور از اجازه گرفتن از صاحبان خانه یاد نموده و در آیه ۳۰ همین سوره مؤمنان را سفارش به عفت نموده و عمل به این توصیه‌ها را موجب تطهیر و تزكیه قلوب آنان برشمرده است. همچنین در آیه ۵۳ سوره احزاب به مؤمنان سفارش نموده كه با زنان پیامبر XE "پیامبر:3" از ورای حجاب سخن گفته و این امر را هم موجب طهارت قلوب مردان و هم طهارت قلوب زنان پیامبر XE "پیامبر:3" (صلی الله علیه و آله) دانسته است. - انفاق انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاك شدن اموال و نیز تطهیر قلوب از آلودگی‌ها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستی دنیا می‌گردد برخی دادن زكات و انفاق مستحبی را هم موجب تزكیه فرد و هم تزكیه جامعه دانسته می‌گویند: بسیاری از آلودگی‌ها در جامعه به خاطر فقر است و انفاق به افراد نیازمند موجب رفع فقر و پاك شدن جامعه از بسیاری از آلودگی‌ها می‌گردد. خداوند در آیه ۱۰۲ سوره توبه به پیامبر XE "پیامبر:3" (صلی الله علیه و آله) فرمان می‌دهد كه بخشی از اموال مسلمانان را گرفته تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزكیه نماید. بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زكات واجب دانسته‌اند اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنه‌كار دانسته‌اند كه جهت كفاره گناه خویش پرداخت می‌نماید.شأن نزول آیه فوق كه به گناه ابی لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر XE "پیامبر:3" جهت كفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد كه از پذیرش توبه گناهكاران و قبول صدقات آنان از سوی خداوند یاد نموده نیز این نظریه را تأیید می‌كند اگر چه استفاده حكم زكات واجب از آیه منافاتی با شأن نزول و آیه بعد از آن ندارد. در آیات ۱۸ و ۱۹ سوره لیل نیز به انفاق مستحبی و نقش آن در تزكیه اشاره كرده و آن را از صفات متقین دانسته است. در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزكیه و محو گناهان تأكید گردیده از جمله پیامبر XE "پیامبر:3" (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس خانواده مسلمانی را یك شبانه روز پذیرایی كند خداوند گناهان او را محو می‌كند. - حضور در مسجد مسجد مكانی است كه مؤمنان با ورود به آن هم خود را از آلودگی‌های ظاهری پاك می‌سازند و هم با عبادت و ذكر خدا قلوب خود را تطهیر می‌نمایند قرآن در آیه ۱۰۸ سوره توبه از مسجد قبا و ورود مؤمنانی كه دوست دارند خود را در آن تطهیر نمایند یاد نموده است «لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا XE "لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا:1" ». كه تطهیر در این آیه هم تطهیر ظاهری را شامل است چنان كه برخی روایات بر این امر دلالت دارند و هم پاكسازی روحانی از آثار شرك و گناه و تزكیه نفس را. - ازدواج لوط XE "لوط:3" پیامبر با معرفی نمودن دختران خود به قومش می‌فرماید: این دختران من برای شما پاکیزه‌ترند، به این معنا که ازدواج می‌تواند به عنوان عاملی مهم درتزکیه نفس و طهارت آن عمل کند. در آیه ۲۳۲ سوره بقره نه تنها ازدواج را عامل بازدارنده بر نمی‌شمارد بلکه جلوگیری نکردن از ازدواج زنان مطلقه را زمینه‌ای برای طهارت فزون تر برای جامعه بر می‌شمارد مومنان را تشویق می‌کند که زمینه را برای این عمل فراهم آورند. - طبیعی و انسانی - ایمان و عمل صالح پذیرش دین الهی و انجام اعمال نیك از دیگر عوامل تزكیه در نگاه قرآن است. عمل صالح اختصاص به كاری خاص نداشته بلكه انسان هر كاری را خالصانه و به قصد تقرب به خدا انجام دهد موجب دور شدن از آلودگی‌ها و تزكیه نفس خواهد شد. - مراقبت یکی از عوامل مهم خودسازی، مراقبت و توجه به نفس است. انسانی که به سعادت خود می‌اندیشد نمی‌تواند از اخلاق رذیله و بیماری‌های نفسانی خویش، غافل بماند. بلکه همواره باید مراقب و مواظب نفس خود باشد و اخلاق و کردار و حتی افکارش را تحت کنترل و نظارت کامل بگیرد و تمام توجهش به خدا شود. در مراقبه، انسان باید دادگاهی در درون خویش ایجاد کند و همواره نفس خود را به حساب کشد، به گونه‌ای که اگر کار نیکی از او سر زد، خدا را سپاس گوید و آن را توفیقی از جانب او بداند و اگر خطایی را مرتکب شد، بلافاصله توبه کند. در حدیثی قدسی آمده است: «در بهشت عَدن، کسانی ساکن می‌شوند که چون قصد معصیتی کردند، عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و به این جهت آن را ترک کنند.» - تخلیه، تحلیه، تجلیه تخلیه: تخلیه یعنی تهذیب و پاک سازی باطن و خالی کردن آن از ملکات و صفات زشت و پرهیز از آن‌چه سبب اشتغال به دنیا و مانع توجه به عالم غیب می‌گردد. به عبارتی رساتر، تخلیه عبارت است از حفظ کردن نفس از زیان‌های اجتماعی و انفرادی و خود را از مفاسد دنیوی و اخروی بر حذر داشتن. تحلیه: نفس پس از رسیدن به مقام تخلیه، باید به اخلاق نیکو و صفات پسندیده‌ای که در نظام اجتماعی و رشد فردی و تکاملش مؤثر است، مزین شود. بنابراین تحلیه نوعی طهارت معنوی است و تا زمانی که بدست نیاید، انسان پاک و طاهر نشده است، اگرچه به طهارت ظاهری متصف باشد. از باب مثال می‌توان اتصاف نفس به مرتبه تحلیه را، به تقویت مریض با غذاهای مقوی بعد از بیماری تشبیه کرد. از جمله مواردی که انسان می‌تواند به واسطه آن نفس خود را پرورش دهد، اموری مانند: مداومت بر ذکر، نماز شب، دعا، تقوا، توکل، روزه و... است. تجلیه: تجلیه به معنای تهذیب ظاهر و جلا دادن آن از طریق عمل به دستورات دین است. یعنی نفس انسان، قوا و اعضایش را با مراقبت کامل، مطیع احکام شرع نموده و پیرو دستورات دین گردد. اوامر دین را انجام دهد و از نواهی آن پرهیز کند، تا آثار طهارت در او ظاهر شود. - ابتلائات و گرفتاری امام باقر XE "امام باقر:3" (علیه السلام) می‌فرمایند: «لما نزلت هذه الآیه «مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ» قال بعض أصحاب رسول الله XE "رسول الله:3" (صلی الله علیه و آله و سلم): ما أشدها من آیه، فقال لهم رسول الله XE "رسول الله:3" (صلی الله علیه و آله و سلم): أما تبتلون فی أموالکم و أنفسکم و ذراریکم قالوا: بلی- قال: هذا مما یکتب الله لکم به الحسنات- و یمحو به السیئات»، وقتی این آیه نازل شد که «هرکس عمل بدی انجام دهد، کیفر آن را می‌بیند» بعضی اصحاب پیامبر XE "پیامبر:3" خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)گفتند: آیه‌ای سخت تر از این نیست! پس پیامبر XE "پیامبر:3" خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان فرمود: آیا در اموال و جا‌ن‌ها و خانوده تان دچار مصیبت می‌شوید؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: این از آن چیزهایی است که خداوند به وسیله آن، برای شما حسنه می‌نویسد و به وسیله آن بدی‌ها را محو می‌کند. رسول خدا XE "رسول خدا:3" (صلی الله علیه و آله و سلم) دراین باره می‌فرماید:«إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَیَکتُب لِلعَبدِ دَرَجَهَ العُلیَا فِی الجَنَّهِ فَلَا یَبلُغُهَا عَمَلُهُ فَلَا یَزَالُ یَتَعَهَّدُ بِالبَلَاءِ حَتَّی یَبلُغُهَا XE "إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَیَکتُب لِلعَبدِ دَرَجَهَ العُلیَا فِی الجَنَّهِ فَلَا یَبلُغُهَا عَمَلُهُ فَلَا یَزَالُ یَتَعَهَّدُ بِالبَلَاءِ حَتَّی یَبلُغُهَا:2" »، همانا خداوند متعال برای بنده، درجه بالایی را در بهشت می‌نویسد، ولی عمل بنده به آن اندازه نیست پس همواره در بلاء قرار می‌گیرد تا به آن درجه برسد. - موانع تزکیه اخلاقی در یک تقسیم بندی کلی، موانع و آفات تزکیه اخلاقی و خودسازی رفتار را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: الف) موانع درونی ب) موانع بیرونی، موانع درونی خودسازی غالباً اخلاقی هستند، مانند: کبر و خودخواهی؛ خود کم بینی یا عقده حقارت؛ جهل به معرفت نفس و... امّا موانع بیرونی در امر خودسازی اختلال ایجاد می‌کنند مانند: مال دوستی؛ دلبستگی‌های قومی و فامیلی؛ تشریفات زائد و دست و پاگیر و غیره. قرآن همان گونه که به عوامل ایجادی و مقتضای تزکیه و خودسازی اشاره می‌کند به موانع و عوامل بازدارنده و محرومیت ساز نیز اشاره دارد. درواقع تزکیه یافتن انسان و پیمودن راه کمال و نیل به مقالات عالی کار سهل و ساده‌ای نیست، بلکه بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود دارد که انسان مرید، باید در برطرف ساختن آن‌ها جهاد کند و الا به مقصد نخواهد رسید. ما در ذیل به مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازپم. از مهم ترین موانع‌ای که قرآن برای محرومیت از خودسازی بر می‌شمارد می‌توان به عواملی چون تحریف حقایق قرآن و سایر کتب آسمانی سوداگری با عهد و پیمان الهی و سود و منفعت طلبی با کتب و آیات الهی و ارتزاق از راه دین سوگند‌های ناروا و ناحق برای دست‌یابی به متاع دنیوی و کتمان حق و معارف دینی اشاره کرد. - تداوم گناه انجام هرگناه به منزله‌ی برداشتن قدمی در جهت خلاف هدف نهایی خلقت و لکّه تاریکی بر صفحه‌ی دل است. هر چه‌قدر که انسان بر انجام گناه اصرار ورزد، صفحه‌ی دل او تاریک‌تر شده و بازگشت را برای او دشوارتر می‌سازد تا جایی که امکان دارد به طور کلی زمینه‌ی اصلاح نفس و تهذیب اخلاق در وی از بین برود و هیچ‌گاه موفّق به خودسازی نگردد. دلی که در اثر ارتکاب گناه آلوده و تاریک شده نمی‌تواند مرکز تابش انوار الهی باشد. حضرت صادق (علیه‌السلام) فرمودند: وقتی انسان مرتکب گناه شد یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می‌شود پس اگر از گناه توبه کرد نقطه سیاه محو می‌گردد و اگر همچنان به معصیت ادامه داد نقطه سیاه نیز تدریجاً بزرگ می‌شود تا این‌که بر مجموع قلب غلبه نماید، در این صورت هرگز به فلاح و رستگاری نخواهد رسید. همچنین ایشان در جای دیگری فرموند: پدرم فرمود برای قلب انسان چیزی بدتر از گناه نیست زیرا گناه با قلب به جنگ و ستیز می‌پردازد تا اینکه بر آن غلبه کند، در این صورت قلب واژگون می‌گردد. - تعلقات دنیایی یکی از موانع بزرگ مسیر کمال و خودسازی تعلقات مادی است. تعلقّاتی مانند علاقه به مال و ثروت علاقه به همسر و فرزند، علاقه به خانه و اسباب زندگی، علاقه به جاه و مقام و ریاست علاقه به پدر و مادر و برادر و خواهر حتی علاقه به علم و دانش می‌تواند انسان را از حرکت و هجرت و سلوک باز ‌دارند و یا لااقل طی طریق را برای وی دشوار سازند. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته‌ی آن‌ها است چگونه می‌تواند از آن‌ها دست بردارد و به عالم بالا سیر و صعود کند. علاوه بر آن، بر طبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان می‌باشد و انسان گناهکار نمی‌تواند به مقام قرب الهی صعود نماید. از همین رو رسول خدا XE "رسول خدا:3" (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: «اوّلین چیزی که بوسیله‌ی آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به خدا، علاقه به خواب، علاقه به راحتی». همچنین حضرت امام صادق XE "امام صادق:3" (علیه‌السلام) فرمودند: «محبت دنیا ریشه‌ی هر گناهی است». البته نباید از نظر دور داشت که آنچه مذموم است، دلبستگی و تعلّق خاطر مفرط به امور دنیوی است، نه خود آن‌ها. انسان سالک مانند سائر انسان‌ها برای ادامه‌ی زندگی به خدا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تأمین آن‌ها ناچار است کار کند. برای بر نسل باید ازدواج کند برای اداره‌ی زندگی اجتماعی ناچار است، مسئوولیت اجتماعی بپذیرد و به همین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچ یک از این‌ها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه این‌ها می‌تواند عبادت محسوب شوند، مگر پیامبر XE "پیامبر:3" گرامی اسلام و امیرالمؤمنین XE "امیرالمؤمنین:3" و امام سجاد XE "امام سجاد:3" و سائر ائمه (علیهم‌السلام) کار و کوشش نمی‌کردند. امّا نقطه‌ی انحراف زمانی است که تمتّع از آن‌ها وی را چنان به خود مشغول سازد که انسان هدفی به غیر از آنها را دنبال نکند و از هدف خلقت خویش که همانا قرب الی الله است، غافل ماند. همچنان که در روایت از امام صادق XE "امام صادق:3" به این امر اشاره شده است. ایشان می‌فرمایند: «دورترین حالات بنده از خدا وقتی است که هدفی جز سیر کردن شکم و تأمین خواسته‌های شهوانی نداشته باشد.» «عن ابی عبدالله (علیه‌السلام) قال: ابعد مایکون العبد عن الله عزوجلّ اذا لمّ یهمّه الا بطنه و فرجه XE "ابعد مایکون العبد عن الله عزوجلّ اذا لمّ یهمّه الا بطنه و فرجه:2" ». - پرخوری یکی از موانع تهذیب نفس، پرخوری و شکم پرستی است، شخصی که شبانه روز تلاش می‌کند غذاهای خوب و لذیذ تهیه کند و شکم را از انواع غذاها انباشته سازد چگونه می‌تواند با خدای خویش خلوت کند، با او انس بگیرد و راز و نیاز کند. انسان با شکم انباشته از غذا چگونه می‌تواند حال عبادت و دعا داشته باشد. کسی که لذّتش را در خوردن و آشامیدن می‌داند، چگونه ‌می‌تواند طعم ولذت مناجات را بچشد و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است. حضرت صادق (علیه‌السلام) به ابوبصیر فرمود: شکم در اثر پرخوری طغیان می‌کند و نزدیک‌ترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد. حضرت صادق (علیه‌السلام) فرمود: خداوند سبحان پرخوری را مذموم می‌داند. رسول خدا XE "رسول خدا:3" (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: پرخوری نکنید که نور معرفت در قلب شما خاموش می‌گردد. حضرت صادق در حدیثی فرمود، برای قلب مؤمن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می‌شود و گرسنگی خورش مومن و غذای روح و طعام قلب و صحت بدن می‌باشد. امیرالمؤمنین XE "امیرالمؤمنین:3" (علیه‌السلام) فرمود: هنگامی که خدا صلاح بنده‌اش را بخواهد قلت کلام و قلت طعام و قلت خواب را به او الهام می‌کند. اما یادآوری این مطلب هم ضروری است که سالک الی الله نیز مانند سائر مردم برای زنده ماندن و نیروی عبادت نیاز به غذا دارد اما باید به مقدار تأمین نیازهای بدن غذا بخورد و از پرخوری جداً اجتناب نماید. زیرا پرخوری اسباب کسالت و بی‌رغبتی به عبادت و قساوت قلب و غفلت از یاد خدا می‌شود بر عکس کم خوری و گرسنگی موجب سبکی و آمادگی برای عبادت و توجه به خدا می‌شود و این موضوع کاملاً مشهود است که انسان در حال گرسنگی از صفای روح و نورانیت و حال خوش برخوردار است که با شکم پر، برخوردار نخواهد بود. - سخنان غیر ضروری یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد بازمی‌دارد و مانع توجه و حضور قلب می‌شود سخنان بی‌فایده و غیر ضروری است. خداوند متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای خویش را برطرف سازد. اگر به مقدار نیاز سخن گفت، از این نعمت بزرگ درست استفاده کرده است، اما اگر به سخنان بیهوده و غیر ضروری پرداخت، این نعمت الهی را تضییع خواهد کرد. علاوه بر آن در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گوئی، فکرش پراکنده و پریشان می‌شود و نمی‌تواند نسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند و به تزکیه‌ی نفس بپردازد، به همین جهت در احادیث از پر حرفی و سخنان بی‌فائده مذمت شده است از باب نمونه: پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «مردم سه دسته‌اند 1 - غنیمت برنده 2 - افراد سالم از خطا 3 - متضرر. دسته اول که مغتنم می‌باشند کسانی هستند که ذکر خداوند بر زبان آن‌ها جاری است و دسته دوم که افراد سالم هستند کسانی می‌باشند که ساکتند و دسته سوم یعنی اهل خسران کسانی هستند که وارد در سخنان باطل می‌شوند.«قال رسول اللّ XE "رسول الله:3" ه صلی اللّه علیه و آله: المجالس ثلاثه غانم و سالم و شاحب، فالغانم الذی یذکر اللّه و السالم فالساکت و الشاحب الذی یخوض فی الباطل XE "المجالس ثلاثه غانم و سالم و شاحب، فالغانم الذی یذکر اللّه و السالم فالساکت و الشاحب الذی یخوض فی الباطل:2" ». و نیز فرمودند: «زبانت را نگهدار که این بهترین هدیه است برای نفس خودت، آنگاه فرمود، انسان به حقیقت ایمان نائل نمی‌شود مگر این‌که زبانش را نگه‌دارد.» در همین رابطه‌ی امیرالمؤمنین XE "امیرالمؤمنین:3" (علیه‌السلام) فرمودند: زبانت را نگه‌دار و سخنانت را بشمار تا این‌که کلامت در غیر امر خیر تقلیل یابد. امام رضا XE "امام رضا:3" (علیه‌السلام) فرمودند: سه چیز از علائم فهم و فقاهت می‌باشد: بردباری و علم سکوت و سکوت دری است از درهای حکمت، سکوت موجب محبت می‌شود و دلیل هر خیری است. به هر حال بر سالک لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید، از ولنگاری و پرحرفی جدّاً اجتناب کند، در مورد امور دنیا به مقداری سخن گوید که برای زندگی او ضرورت دارد و در عوض زبانش را به گفتن ذکر و ورد و مطالب علمی و مطالب سودمند و مفید اجتماعی مشغول بدارد. - ضعف اراده یکی از موانع بزرگ این راه که شاید مهمترین آن‌ها باشد ضعف و اراده و عدم قدرت تصمیم گیری است. این مانع انسان را از شروع در عمل باز می‌دارد. شیطان و نفس اماره ابتدا سعی می‌کند موضوع ریاضت و مسیر و سلوک را کوچک و غیرضروری جلوه دهند. تلاش می‌کنند، انسان را به انجام وظایف صوری، بدون توجه و حضور قلب، قانع سازند، می‌گویند. تو وظیفه‌ای جز انجام این عبادت‌ها نداری. چه کار داری با حضور قلب و توجه و ذکر و تهذیب نفس و اگر احیاناً به فکر افتاد با صدها حیله و نیرنگ او را از اراده باز می‌دارند و گاهی موضوع را آن‌قدر برایش دشوار جلوه می‌دهند که مأیوس و ناامید گردد. لیکن انسان باید جلوی وسوسه‌های شیطان و نفس اماره را بگیرد. با مراجعه به آیات و احادیث و کتب معرفت و اخلاق به ارزش و ضرورت سیر و سلوک واقف گردد و بداند که تهذیب رأس همه امور است و موجب فراهم آمدن سعادت دنیا و آخرت است. - حبّ ذات وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همه‌ی مراحل گذشت، تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه می‌شود و آن حب ذات است. تازه متوجه می‌شود همه‌ی اعمال و حرکات و عبادت‌هایش از حبّ ذات نشأت می‌گیرد چرا که عبادت و ریاضت و ذکر و دعا و نماز و روزه‌اش، به منظور استکمال نفس و پاداش اخروی است که نتیجه‌اش عائد نفس می‌شود و چنین عبادت‌هایی گرچه انسان را به بهشت و ثواب اخروی نائل می‌گرداند، لیکن انسان را به مقام شامخ ذکر و شهود و لقاء، ارتقاء نخواهند داد. سالک تا از مقام خودخواهی و خودبینی نگذرد، نور خدا در دلش تجلی نخواهد کرد و تا از مقام ذات و حب نفس هجرت نکند به بارگاه قدس الهی بار نخواهد یافت. بنابراین بر انسان سالک لازم و ضروری است که با ریاضت و جهاد خویشتن را از محدوده حب ذات خارج سازد و حب ذات را به حب خدا تبدیل نماید و همه کارهایش را صرفاًٌ برای رضای خدا انجام دهد. اگر غذا می‌خورد بدان منظور باشد که محبوب ازلی زنده ماندنش را خواسته است و اگر عبادت می‌کند بدان جهت باشد که خدای را سزاوار پرستش می‌داند. چنین فردی نه طالب دنیا است و نه طالب عقبی، بلکه طالب خداست. حتی کشف و کرامت را نمی‌خواهد و جز معبود حقیقی مطلوب و منظوری ندارد. اگر از این مرحله دشوار نیز گذشت و حتی شخصیت و هویت خویش را از دست داد، می‌تواند در بساط توحید قدم بگذارد و به مقام شامخ لقا و شهود ارتقا یابد و در بارگاه «فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر» نازل گردد. - شیطان از آن‌جا كه شیطان دشمن انسان است و سوگند خورده كه همه انسان‌ها را گمراه نماید یكی از عوامل اصلی آلوده شدن انسان‌ها به گناه و مانع عمده تحصیل تزكیه به شمار می‌رود بر همین اساس قرآن مؤمنان را از تبعیت او برحذر داشته و می‌گوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دام‌ها و وسوسه‌های شیطان هیچ كس قادر به تزكیه خود نمی‌بود. - كفر و نفاق عدم پذیرش دین الهی و نفاق از دیگر موانع طهارت قلب و تزكیه است. - عصیان و گناه نافرمانی خداوند و ارتكاب گناه از دیگر اموری است كه قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمی شمارد. از جمله در آیه ۷۷ آل عمران به پیمان شكنی یهود به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره كرده و آن را مانع تزكیه آنان دانسته است كه مراد از عدم تزكیه این افراد این است كه خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاك نمی‌كند و یا مراد تزكیه در گفتار است یعنی خداوند چنان كه اولیاء خود را مدح می‌كند آنان را مورد ستایش قرار نمی‌دهد. یا مراد این است كه خداوند این افراد را در جایگاه پاكان قرار نمی‌دهد. در آیات ۴۱ و ۴۲ مائده نیز به گناهانی همچون، گوش سپاری به شایعات، سخنان دروغ، جاسوسی برای دیگران، تحریف كتب آسمانی و حرام خواری از سوی یهود اشاره نموده و ارتكاب آن‌ها را از موانع تطهیر قلوب برشمرده است. فهرست منابع * قرآن كریم، مترجم: حسین انصاریان، قم، اسوه، 1383ش. * قرآن كریم، مترجم: محمد مهدی فولاد وند، تهران، دارالقرآن الكریم،1415ه.ق. * قرآن كریم، مترجم: مهدی الهی قمشه ای، قم، دانش، 1384ش. منابع فارسی 1-آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری برغرر الحكم ودرر الكلم، تهران: دانشگاه تهران، 1366 ش. 2-آموزگار، محمد حسن، اسلام و تزکیه نفس، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، 1375 هـ. ش، چاپ اول. 3-ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، مترجم: صادق حسن زاده، قم، ناشر فكر آوران، 1384 ش. 4-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، كمال الدین وتمام النعمه، مترجم: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران، 1386 ش. 5-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، امالی، مترجم: كریم فیضی، قم، تهذیب، 1386 ش. 6-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، من لا یحضره الفقیه، مترجم: علی اکبر غفاری و محمد جواد غفاری و صدر بلاغی، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران: شر صدوق، بی تا. 7-ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم: احمد فهری زنجانی، تهران، جهان، 1348 ش. 8-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم: محمد لك علی آبادی، قم، هنارس، 1384 ش. 9-اژیه، علی اكبر، صبر ازدیدگاه قرآن، قم، شفق، بی‌تا. 10-اسمایلز، ساموئیل، اخلاق، مترجم: محمد سعیدی، مشهد، كتاب فروشی زوار، بی‌تا. 11-افرام البستانی، فواد، فرهنگ المعجم الوسیط، مترجم: محمد بندریگی، تهران، اسلامی،1382 ش. 12- انصاری، محمد باقر وسید حسین رجایی، صدای فاطمی فدك (خطابة حضرت زهرا (سلام الله علیها))،قم، دلیل ما، 1383 ش. 13- آموزگار، محمد حسن؛ اسلام و تزکیه نفس، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، چاپ اول، 1375 هـ. ش. 14- انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، بی‌جا، پیام آزادی، 1368 ش. 15-انیشتین، آلبرت، دنیایی كه من می‌بینم، مترجم: فریدون سالكی، بی‌جا، پیروز، بی‌تا. 16- بحرانی، كمال الدین میثم بن علی بن میثم، شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم: حبیب الله روحانی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1375 ش. 17-بقلی، روزبهان، عبهر العاشقین ، تهران: هانری کوربن و محمد معین ، 1360 ش. 18-بیگلری، مجتبی، ابتلاء ازدیدگاه قرآن وسنّت، تهران، رمز، 1380 19-پاكزاد، عبدالعلی، ابتلاء و آزمایش در قرآن پژوهش‌های قرآنی (ویژة قرآن ومهندسی فرهنگی )، تابستان 1387. 20-پلانتینگا، الوین، 1376، فلسفه دین، خدا، اختیار و شر، ترجمه محمد سعیدی مهر، مؤسسه فرهنگی طه. 21-پلانتینگا، الوین و دیگران، كلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ترجمه ابراهیم سلطانی و احمد نراقی، مؤسسه فرهنگی صراط 1384، چاپ دوم. 22-تاجری، حسین، انتظار بذر انقلاب، تهران، بدر، 1358 ش. 23-تالیافرّو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءالله رحمتی، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،1382ش. 24-جعفری، محمد تقی، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه، تهران، دفترانتشارات فرهنگ اسلامی، 1358 ش. 25- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، تهران، مركز نشر فرهنگی رجاء، 1366 ش. 26-جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (مبادی اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1377ش، چاپ چهارم. 27-چيتيك، ويليام ، عوالم خيال، ترجمه قاسم كاكايي، تهران: انتشارات هرمس، 1385ش. 28-حصاری، علی اكبر، تاریخ فرهنگی سیاسی معاصر، قم، مركز نشر‌هاجر، 1385 ش. 29-حكیمی، محمد رضا وعلی ومحمد، الحیاه، ترجمه: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380 ش. 30-خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسة تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1386 ش. 31-خوارزمی ، حسین بن حسن، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی ، تهران: چاپ نجیب مایل هروی ، 1364 ش. 32-دستغیب شیرازی، عبدالحسین،قلب سلیم، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1362 ش. 33- دشتی، مهدی وهادی حمیدی، بلاء وآزمایش الهی، قم، وثوق، 1390 ش. 34- دهخدا، علی اكبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسة انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، 1377 ش. 35-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: سید غلام رضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، 1381 ش. 36- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، تهران، المرتضویه، بی‌تا. 37-رجبی، محمود، انسان شناسی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره) ۱۳۸۰. 38-رفیعی محمدی، ناصر، گفتار رفیع، قم، معروف، 1388 ش. 39-رضایی، مهین، 1380، تئودیسه و عدل الهی (مقایسه‌ای بین آراء لایب نیتس و استاد مطهری) دفتر پژوهش و نشر سهروردی. 40-ری شهری، محمد، کیمیای محبت، چاپ و انتشارات دارالحدیث، ۱۳۷۸ ه.ش، چاپ اول. 41-زمخشری، محمودبن عمر، الكشاف فی تفسیر القرآن، تالیف علیرضا باقر، تهران: خانه كتاب،۱۳۸۸ش. 42- سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسة امام صادق (علیهم السلام)، 1383 ش. 43-سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، مترجم: دكتر مهدی حجتی، تهران، اساطیر، 1382 ش. 44- سروش، عبدالكریم، اوصاف پارسایان، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط، 1371 ش. 45- سعادت پرور، علی، ظهور نور ترجمة كتاب الشموس المضیئه، مترجم: سید محمد جواد وزیری فرد، قم، تشیع، 1376 ش. 46-شریعتمداری، جعفر، شرح وتفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1374 ش. 47- شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه وشرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، مترجم: علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، مؤسسة چاپ ونشر تألیفات فیض الاسلام، 1379 ش. 48-شریفی، احمد حسین، موج فتنه (ازجنگ جمل تا جنگ نرم)، تهران، كانون اندیشة جوان، 139ش. 49-شوان، فریتیوف، 1383، اسلام و حكمت خالده، ترجمه فروزان راسخی، انتشارات هرمس و مركز گفتگوی تمدن‌ها. 50-صالحی، ابراهیم، پژوهش پیرامون جمع میان علم وامتحان الهی در قرآن كریم، رشت، مبین،1381 ش. 51- صدر، محمد باقر، سنّت‌های تاریخ در قرآن، مترجم: دكتر سید جمال الدین موسوی، تهران، تفاهم، بی‌تا. 52-طباطبائی، محمد حسین، ترجمة تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقرموسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزة علمیة قم، 1374 ش. 53-غفاری، ابوالحسن، سنّت امتحان در زندگی انسان، قم، مركز پژوهش‌های اسلامی صدا وسیما، 1383 ش. 54- غفوری چرخابی، حسین، فتنه از دیدگاه امام علی(علیهم السلام) درنهج البلاغه، اردكان یزد، قداست، 1382 ش. 55- غلامی مایانی، ابوالقاسم، امتحان الهی (در قرآن وحدیث) وخودآزمایی، تهران، معاصر، 1388 ش. 56-فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزش‌های انسانی، تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش. 57-قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مركز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1383 ش. 58-قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مترجم: الهی قمشه ای، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران،1382 ش. 59-قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا، تفسیر كنز الدقایق و بحر الغرائب، مصحح : حسین درگاهی، تهران: وزاره الثقافه و الارشاد اسلامی، موسسه الطبع و النشر، ۱۳۶۶ش. 60- كارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، قم، دفتر نشر معارف، 1387 ش. 61-كلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الروضه من الكافی، ترجمة‌هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه،1362 ه.ش. 62-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اصول كافی، مترجم: حسن مصطفوی، تهران، كتاب فروشی علمیه اسلامیه، 1369 ش. 63-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، لسان التنزیل، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355 ش. 64-لقمانی، احمد، راز سختی وبلاء در زندگی، قم، بهشت بینش، 1389 ش. 65-گروه مترجمان، ترجمه وتفسیر مجمع البیان، تهران، فراهانی، 1360 ش. 66-ــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی استان قدس رضوی،1377 ش. 67-محقق، محمد باقر، دائره المعارف در فرهنگ قرآن، تهران، بعثت، بی‌تا. 68- محمدی، حمید، مفردات قرآن، قم، مؤسسة دارالذكر، 1385 ش. 69-محمدی ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1379. 70-محیطی، علی؛ صراط سلوک، قم، انتشارات آل علی، بی‌تا. 71-مركز فرهنگ ومعارف قرآنی، دائره المعارف قرآن كریم، قم، مؤسسة بوستان كتاب، 1382 ش. 72-مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384 ش. 73- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، زینهار از تكبر، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1386 ش. 74-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، عروج تا بی‌نهایت، قم، مؤسسةآموزشی وپژوهشی امام خمینی،1386 ش. 75-ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن كریم، تهران، شركت چاپ ونشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، 1379 ش. 76- ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اخلاق در قرآن ، قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1378ش. 77-مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، 1388 ش. 78-ـــــــــــــــــــــــــــــ، عدل الهی، تهران، صدرا، 1385 ش. 79-ــــــــــــــــــــــــــــ، حكمت‌هاواندرزها، تهران، صدرا، 1385 ش. 80-ــــــــــــــــــــــــــــ، تعلیم وتربیت دراسلام، تهران، صدرا، 1385 ش. 81- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، تهران، نشر ذره، 1372 ش. 82-معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، زرین، 1382 ش. 83-مكارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 ش. 84-ملاصدرا، صدرالدين محمد، الحكمة المتعاليه في الاسفار الاربعه العقليه، تصحيح دكتر احمد احمدي، تهران:انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا،1381ش. 85- موسوی نسب، جعفر، ابتلاء وآزمایشات انسان در قرآن، بی‌جا، ارزشمند، 1385 ش. 86- مهدویان، حسن واحمد نطنز، نگاهی قرآنی به آزمون الهی، تهران، كانون اندیشة جوان، 1386 ش. 87-میرداماد، محمدبن محمدباقر، 1367، قبسات، به اهتمام دكتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران. 88-نجم رازی، عبداللّه بن محمد، مرصادالعباد، تهران: چاپ محمدامین ریاحی، 1352 ه.ش. 89- نخشبی ، ضیاءالدین، سِلک السلوک ، تهران: چاپ غلامعلی آریا، 1369 ش. 90-نعمة اللّه ولی، سیدنورالدین، رساله‌های سیدنورالدین شاه نعمت اللّه ولی، ج 1، تهران: چاپ جواد نوربخش، 1355 ش. ‌91-هاشم زاده، محمد رضا، فلسفة امتحان الهی، اصفهان، نقش نگین، 1389 ش. 92-‌هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئی)، مترجمان، حسن حسن زاده آملی وحسن ومحمد، باقر كمره ای، تهران، مكتبه الاسلامیه، 1400 ه.ق. 93- هدایت نیا گنجی، فرج الله، بلاها و بلاء دیدگان، قم، مؤسسة بوستان كتاب، 1388 ش. 94- همدانی، عبدالصمد، بحر المعارف، مترجم: حسین استادولی، تهران، حكمت،1412 ه.ق و1370 ش. منابع عربی 95-ابرقوهی، شمس الدین ابراهیم، مجمع البحرین، تهران: نجیب مایل هروی ، 1364 ش. 96- ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1387ه.ق و1967م. 97- ابن اثیر الجزری، مبارك بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والأثر، قم، اسماعیلیان، 1364 ش. 98-ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین،عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، مصحح: مجتبی عراقی، 4جلد، قم: دارالشهداء للنشر، بی تا. 99-ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)،، علل الشرایع، قم،كتاب فروشی داوری، 1385 ش و1966م. 100-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش. 101-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، معانی الأخبار، قم، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزة علمیه قم، 1403ق. 102-ابن‌سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله، اشارات و تنبیهات، با شرح محقق طوسی و قطب‌الدین رازی، قم: نشر البلاغه. 1375ش. 103- ابن شعبة حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، ناشر جامعه مدرسین، 1404ه.ق. 104- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (لابن شهر آشوب)، قم، ناشر علامه، 1379 ه.ق. 105-ابن عربی، محیی‌الدین، فتوحات مكیه، قاهره:بی چا، 1339ق. 106-ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیرالقران العظیم، بیروت، دارالكتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون، 1419 ه.ق. 107- ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب المحیط، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م. 108- ابن همام اسكافی، محمد بن همام سهیل، التمحیص، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1404 ه.ق. 109- أبی الفتح الاربلی، ابی الحسن علی بن عیسی، كشف الغمه فی معرفه الائمه، بی‌جا، الناشر مركز الطباعه والنشر للمجمع العالمی لاهل البیت (علیهم السلام)، 1426 ه.ق. 110- أزدی، عبدالله بن محمد، الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشكی ایران، 1387 ش. 111- أزهری، أبی منصور بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا. أن سعد، بی‌نام، الطبقات الكبری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا. 112- احمد رضا، معجم متن اللغه، بیروت، دارمكتبه الحیاه، 1377 ه.ق، 1958م. 113-بحرانی،‌هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، ناشر مؤسسة بعثه، 1374 ش. 114- بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الآیات والأخبار والأقوال، قم، مؤسسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1413 ه.ق. 115- برقی، احمدبن محمدبن خالد، محاسن برقی، سید مهدی رجائی، بی‌جا، مجمع جهانی اهل بیت، 1416 ه، چاپ دوم. 116-بی‌آزار شیرازی، عبدالكریم ومحمد باقر حجتی، تفسیر كاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376 ش. 117-بیضاوی، عبد الله بن عمراعداد، انوار التنزیل و اسرار التاویل ( تفسیر بیضاوی) ،مرعشلی، محمد عبدالرحمن بيروت:دار احياء التراث العربي-موسسة التاريخ العربي. بی تا. 118-بیهقی، احمد بن علی، تاج المصادر، چاپ‌هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش. 119- پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم ))، تهران، دنیای دانش، 1382 ش. 120-تفلیسی، ابوالفضل ابراهیم ابن جیش، وجوه قرآن، تهران، حكمت،1396 ه.ق. 121-تهانوی، محمداعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران 1967م. 122-تیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، مصحح:سید مهدی رجایی، قم: دارالکتاب اسلامی، 1410ق. 123- ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، تهران، برهان، 1398 ق. 124- جوهری فارابی، ابی نصر اسماعیل بن حماد، تاج اللغه وصحاح العربیه المسمی الصحاح، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1428 ه.ق. 125-حافظ، محمود، المعجم الكبیر، بی‌جا، جمهوریه المصر اللغه العربیه، 1400 ه.ق. 126- حامد مقدم، احمد، سنّت‌های اجتماعی در قرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1387 ش. 127- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تهران، المكتبه الاسلامیه، 1399 ه.ق. 128-حسيني طاشي شاهرودي، سيد محمد، جامع البيان في احكام القرآن، تهران: كمال الملك نوبت چاپ:اول، 1386ش. 129-حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر وتنبیه الخاطره، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1408 ه.ق. 130- حیری النیساری، ابی عبدالرحمان اسماعیل بن احمد، وجوه القرآن، مشهد، موسسة الطبع التابعه للآستانه الرضویه المقدسه مشهد، 1422 ه.ق. 131- خراز رازی، علی بن محمد، كفایه الأثرفی الأثر نص علی الأئمه الاثنی عشر، قم، بیدار، 1401 ه.ق. 132- خوری الشهرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد، تهران، دارالاسوده للطباعه والنشر، 1374 ش و 1416 ه.ق. 133-خیر فاطمه، محمد، منهج الاسلام فی تزکیه النفس، بیروت: دار الخیر، 1424 هـ. ق، چاپ اول. 134-دامغانی، حسین بن محمد، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، ج ۱، قاهره: چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. 135-دیلمی، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، موسسة آل البیت (علیهم السلام)، 1408 ه.ق. 136- رازی، أبی الحسین احمد بن فارس بن زكریا، معجم مقابیس اللغه، قم، مركز دراسات الحوزه والجامعه، 1387 ش. 137-رشید رضا، محمد، تفسیرالقران الحكیم (الشهیر بتفسیرالمنار)، بیروت، دارالفكر،1303 ش و1342 ه.ق. 138-سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهداء (علیهم السلام)، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 1336 ش. 139-سجستانی، محمد بن عزیز، غریب القرآن( المسمی بنزهة القلوب)، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲. 140-سهروردی، شهاب‌الدین ، مجموعه مصنفات، (3 جلدی)، تصحیح‌هانری كربن، انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، بی‌تا. 141- سیوطی، جلال الدین، الدار المنثور فی تفسیر المأثور، قم، كتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه.ق. 142- شریعتمداری، جعفر، شرح وتفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1374 ش. 143- شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه وشرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، مترجم: علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، مؤسسة چاپ ونشر تألیفات فیض الاسلام، 1379 ش. 144-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: جعفر شهیدی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368 ش. 145-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: مصطفی زمانی، قم، پیام اسلام،1362 ش. 146-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379 ش. 147-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، محقق:صالح صبحی، قم، هجرت، 1414ه.ق. 148- شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی یا دائره المعارف قرآن مجید، تهران، كتابفروشی اسلامیه،1398 ه.ق. 149- شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، نجف، المكتبه الحیدریه، بی‌تا. 150-شوكانی، محمد بن علی، فتح القدیر، دمشق، بیروت، دارالكلم الطیب، 1414 ه.ق. 151-شیرازی، محمد حسین، تفسیر تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، 1423 ه.ق. 152-شمس الدین آملی، محمدبن محمود، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2، تهران: چاپ ابراهیم میانجی، 1379ه.ش. 153-صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم: چاپ محمد خواجوی، 1379ه.ش. 154-طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزة علمیة قم، 1417 ه.ق. 155- طبرسی،ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء الترث العربی، 1406 ه.ق. 156- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مشكاه الأنوار فی غرر الأخبار، نجف، المكتبه الحیدریه، 1385 ه.ق. 157-طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری) جلد: ٢٩ ، بيروت:دار المعرفة، بی تا. 158-طبری، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مصحح: محمد باقر خراسان، 2جلد، مشهد: نشر مرتضی، 1403ق. 159- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، المكتبه المرتضویه، 1375 ش. 160-طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم، بیروت: دارالفکر، بی‌تا. 161- طوسی، محمد بن الحسن، كتاب الغیبه للحجه، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411 ه.ق. 162-ــــــــــــــــــــــــــــ، مصباح المتهجّد، بیروت 1411/1991 163-ــــــــــــــــــــــــــــ، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت: چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بی‌تا. 164- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلامی، 1378 ش. 165- عروسی الحویزی، عبد علی بن جمعه، ثور الثقلین، قم، اسماعیلیان، 1415 ه.ق. 166- عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الشهید ابی عبدالله الحسین بن علی، بی‌جا، عطارد، 1376 ش. 167-علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، قم: دفتر نشر هادی، 1376ش. 168- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعه العلمیه، 1380 ه.ق. 169-غزالی، محمدبن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت: 1412/ 1992. 170-ــــــــــــــــــــــــ، الاربعین، ترجمة برهان الدین حمدی، تهران: 1368 ش. 171-قتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، 1375 ش. 172-فراهیدى، خلیل بن احمد؛ العین، ج 5، قم: انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم. 173- فخر رازی، محمد بن عمراعداد، التفسیر الکبیر، بيروت:مکتب تحقیق دار احیاء التراث، بی تا. 174- فضلی، عبدالهادی، مبادی اصول فقه، قم، مركز نشر‌هاجر، 1384 ش. 175- فیروز آبادی، مج الدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط فی اللغه، بیروت، دارالفكر، بی‌تا. 176- فیض كاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء فی التهذیب الأحیاء، قم، مؤسسة المحبین، 1426 ه.ق. 177- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر الصافی، تهران، الصدر، 1415 ه.ق. 178-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الوافی، اصفهان، كتابخانةامام امیرالمؤمنین علی (علیهم السلام)، 1406 ش. 179- فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الكبیر، قم، دارالهجره، 1414 ه.ق. قرشی بنایی، علی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1384 ش. 180- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیراحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 ش. 181-عبدالکریم بن هوازن قشیری ، الرسالة القشیریة ، قاهره: چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف ، بی تا. 182- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالكتاب، 1404 ه.ق. 183-کاشفی، حسین بن علی، مواهب علیّه(تفسیر حسینی)، تهران: چاپ محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۱۷ـ ۱۳۲۹ ش. 184-کاشانی، فتح اللّه بن شکراللّه، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتح اللّه کاشانی)، تهران ۱۳۴۴ ش. 185-عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، الطبعة الاولی، 5141، بیروت: دار المجتبی 186- كامل سلیمان، یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بیروت، دارالكتاب اللبنانی، 1399 ه.ق و 1979 م. 187- كراجكی، محمد بن علی، كنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410 ه.ق. 188-کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، چاپ سنگی ۱۳۲۱ه.ش. 189-كلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الكافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1407 ه.ق. 190-كوفی اهوازی، حسین بن محمد، المؤمن، قم، مؤسسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1404 ه.ق. 191-لیثی واسطی، محمد بن علی، عیون الحكم و المواعظ (للیثی)، قم، دارالحدیث، 1376 ش. 192- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول،تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1404 ه.ق. 193-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الاطهار،بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ه.ق. 194-مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسكری (علیه السلام)، قم، 1409 ه.ق. 195-مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران، الناشر مركز آثار العلامه المصطفوی، 1385 ش. 196-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر روشن، تهران، مركز نشر كتاب، 1380 ش. 197-معلوف، لويس، المنجد في اللغة، تهران: قدس نوبت چاپ:چهارم، 1378ش. 198-مغنیه، محمد جواد، الكاشف، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1426 ه.ق. 199- مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین، قم، مكتبه آل علی(علیهم السلام)، 1426 ه.ق. 200-مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، الفقه المنسوب الی الامام الرضا (علیهم السلام)، مشهد، 1406 ه.ق. 201-میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران: چاپ علی اصغر حکمت، 1376 ه.ش. 202-نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، قم، اسماعیلیان، 1383 ه.ق. 203-ـــــــــــــــــــــــــــ، علم اخلاق اسلامی، ترجمه: سید جلال الدین مجتبوی، تهران:حکمت، 1370هـ..ش، چاپ چهارم. 204- نراقی، احمد، معراج السعاده، تهران، دهقان، 1385 ش. 205-نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، 1408 ه.ق. 206- نظام الاعرج، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: چاپ زکریا عمیرات، ۱۴۱۶/۱۹۹۶. 207- ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعة ورام، قم، مكتبة فقیه، 1410 ه.ق.

فایل های دیگر این دسته