مقاله مبانی نظری و پیشینه پژوهشی ذهن آگاهی (فصل دوم) (docx) 19 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 19 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
2-1-1- مبانی نظری ذهنآگاهی
2-1-1-1- تاریخچه ذهنآگاهی
این رویکرد در دهه 1970 توسط کبات زین پس از تأسیس کلینیک کاهش استرس در مرکز پزشکی ماساچوست معرفی شد. در اواخر دهه 1980 و اوایل 1990 در اثر تلفیق رفتاردرمانی و شناخت درمانی رویکرد جدیدی به نام درمان شناختی-رفتاری به وجود آمد که تاکنون بیشترین یافتههای مبتنی بر شواهد تجربی را در حوزه رواندرمانی دارا است(ویلسون، استروشال، هیز، 2003). در دهه 1990 ویلیامز، جان تیزدیل و زیندل سیگال، روش کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی را برای کمک به افرادی که از افسردگی رنج میبردند توسعه دادند. برنارد و تیزدل در سال 1990 در نظریه خود با عنوان سیستمهای شناختی متعامل ذهن را دارای وجوه چندگانهای معرفی کردند که مسئول دریافت و پردازش اطلاعات جدید بهصورت شناختی و هیجانی است. این نظریه آسیبپذیری فرد نسبت به افسردگی را همبسته با این میداند که فرد به چه مقدار بر فقط یکی از وجوه ذهن تکیه میکند و سهوا دیگر وجوه را متوقف میکند. دو وجه اصلی ذهن شامل وجه انجام دادن و وجه بودن است. وجه انجام دادن به نام وجه گردنده نیز شناخته میشود. این وجه بسیار هدف مدار است و وقتی برانگیخته میشود که ذهن بین چیزهایی که وجود دارد و چیزهایی که خواسته میشود، عدم مطابقت ببیند. وجه دوم ذهن، وجه بودن است که بر به دست آوردن هدف خاصی متمرکز نیست، بلکه بر پذیرش و راه دادن به آنچه هست بدون فشار آنی بر تغییر آن تأکید دارد. مؤلفه اصلی مدل سیستمهای شناختی متعامل، آگاهی فراشناختی است. آگاهی فراشناختی یعنی اینکه فرد بتواند بهجای آنکه افکار و احساسات منفی را بخشی از خویشتن خود بداند، آنها را بهعنوان وقایعی تجربه کند که در حال گذر از پرده ذهن هستند. هنگامیکه وضعیتهای استرس آمیز زندگی پیش میآید افرادی که آگاهی فراشناختی بالایی دارند میتوانند از افسردگی و الگوهای تفکر منفی آسانتر دوری کنند. آگاهی فراشناختی عموما از طریق توانایی فرد برای تمرکززدایی است. تمرکززدایی توانایی ادراک افکار و احساسات بهعنوان وقایع ناپایدار و قابلمشاهده در ذهن است. مدل سیستمهای شناختی متعامل، بیان میکند که شایستهترین وجه ذهن، وجه بودن است چون منجر به تغییر هیجانی پایدار میشود؛ بنابراین شناخت درمانی برای جلوگیری از عود افسردگی باید این وجه از ذهن را توسعه بدهد. این نظریهپردازی تیزدل را به خلق شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی راهنمایی کرد، شیوهای که وجه بودن را توسعه میدهد. در خلق این شیوه درمانی زیندل، سگال و ویلیامز هم نقش داشتند. نظریه این افراد تا حدودی بر اساس برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی استوار بود که توسط جان کبات زین تدوین شده است. درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، روش درمان شناختی- رفتاری را با ذهنآگاهی تلفیق میکند. درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در حال حاضر توسط بنیاد ملی مزایای بالینی انگلستان بهعنوان «درمان برگزیده» برای اختلال افسردگی عودکننده شناخته شده است. میتوان گفت موج سوم رفتاردرمانی در اوایل دهه 1990 در حوزه رواندرمانی با فعالیت افرادی چون؛ لینهان (1993) و کبات زین (1990) شکل گرفت. درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بهعنوان درمانهای موج سوم شناختی – رفتاری شناخته میشود.
ذهن آگاهی شیوهای است برای پرداختن توجه که از مراقبه شرقی نشأت گرفته و بهعنوان توجه کامل به تجربیات زمان حال به شکل لحظهبهلحظه، توصیف شده است (مارلات و کریستلر،1999). ذهن آگاهی تنها یک ایده خوب نیست؛ بلکه شیوهای برای زندگی است؛ این شیوه با دعوت به لحظۀ کنونی، حضوری بیشتر و قضاوتی کمتر، در افراد ایجاد میکند. اگرچه از ذهنآگاهی بهعنوان علمی تازه صحبت میشود اما عمر واقعی این شیوه به هزاران سال پیش بر میگردد؛ بهطوری که از آن بهعنوان قلب مراقبه بودائی، یاد شده، با اینحال جوهره این شیوه که به معنای بودن در لحظه و به شیوهای آگاهانه است، تعلیمی جهانی محسوب میشود (کبات زین، 2010). مارک ویلیامز و دانیل پنمن (2012) ذهن آگاهی را بهعنوان رازی معرفی میکنند که در دنیای کهن خوب فهمیده شده بوده و حتی امروز نیز در بعضی از فرهنگها زنده نگاه داشته شده است. آنها معتقدند که ذهن آگاهی همچون میکروسکپی عمل میکند که عمیقترین الگوهای ذهن را نشان میدهد؛ وقتی ذهن در عمل مشاهده میشود، فرد متوجه میشود که افکار خودبهخود ناپدید میشوند؛ بهعبارتدیگر عمل ساده مشاهده افکار با نگهداشتن آنها در فضایی بزرگتر، فکرها را تسکین میدهد و پراکنده میکند. ذهن پرجوشوخروش آرام میشود نه به این خاطر که فکرها آرام شدهاند بلکه به این خاطر که به آنها اجازه دادهشده، حداقل برای یکلحظه، همانطور که هستند، باشند.