مقاله جامعه شناسي حقوقي 30 ص (docx) 46 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 46 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ژرژگورويچ J.Gurvitch
اول- مقدمه
ارتباط مسائل حقوقي بامسائل اجتماعي تنگ ترونزديكتراست تاارتباط مسائل اجتماعي به مسائل اخلاقي وحتي مسائل ديني.درامورحقوقي اين ارتباط محسوس تراست ونمايان ترومكشوف تراگر دين درعمل اصولا امري است جمعي(قدرت كليسارادرنظربگيريم) محتواي آن مستقل ازجامعه است.اگر اخلاق ازگروههاي اجتماعي جدانشدني است براي اثبات موجوديت خود از((كانون))1 هاي خاص اجتماعي بي نياز است ودرحوزه عمل نيز، هم ممكن است انفرادي باشد هم اجتماعي. حقوق، برعكس، درهرنوع ودرهرصورت بايد برانديشه اي جمعي بناشود وبدون آن اين ارتباط يااين اختلاط جزء به جزء، ميان تكاليف عده اي وخواستهاي عده اي ديگر، كه تشكيل دهنده قلمروحقوقاست، برقرارنمي گردد.ازطرف ديگر چون درعين حال((احكام ومقررات حقوقي)) و((نظامهاي حقوقي)) غالبا وابسته به مراجع قدرت داوري ياقضائي اند، كه دفاع يااستقرارآنها رابرعهده دارند، وچون نخستين وظيفه حقوق، رفع اختلافهاي اجتماعي است ، بنابراين مي توان گفت كه حقوق ، هم درحوزه عمل وهم ازنظرمحتوا، جنبه اجتماعي دارد ازهمين روست كه حقوقدانان غالبا بي آن كه خود متوجه باشند، جامعه شناس اند.حتي حقوقدانان روم، كه پيشگامان نظريه فردگرائي قضائي بودند ومي خواستند اين فن رابه صورت منطق تغييرناپذيرحقوقي درآورند، مي گفتند كه ((هرجامعه اي باشد ، حقوق هم هست))2 بااين همه بايد اين ضرب المثل به محك تجزيه وتحليل زده شود ونكات مختلف آن بررسي گردد: براي روشن شدن موضوع بايد گفت كه: ((هرجاجامعه اي باشد، ياطبقه اي اجتماعي ياگروهي شالوده يافته ، يابه عبارت ساده ترهرجاصحبت از((ما)) مائي فعال باشد، به احتمال زياد،حقوق هم هست)) اين امربه طرح يك پرسش اساسي درجامعه شناسي حقوق رهنمون مي شود: آيا نبايد انواع گروه بنديهاي اجتماعي(جامعه كلي، گروه، گروه بنديهاي((جهان كوچك جامعه شناسي3)) راكه كم وبيش براي ايجاد حقوق مساعدند تشخيص دادواهميت آن رادرمجموع مقررات اجتماعي وآثارتمدن بررسي كرد؟
هرچند كه جامعه شناسي حقوقي، بيش ازجامعه شناسي اخلاقي ، داراي سابقه اي تاريخي است واين سابقه ازارسطوآغازمي گرددوباانديشه هاي هوگوگروسيوس4 ومونتسكيو5 وفيخته 6 وكروس 7 و((مكتب تاريخي حقوقدانان)) (پوشتاوساوينچيي 9) وپرودن10ازيك سو، وهانري سومنرمن 11 وبهرينگ 12 وگيرك13 ازسوي ديگربه لايب نيتس ومكتب اومي رسد14 بااين همه ، جامعه شناسان وبيشترحقوقدانان (تاآخرين دهه قرن نوزدهم) نسبت به جامعه شناسي حقوقي نظرمساعدي نداشته اند.كافي است اشاره كنيم كه ازميان جامعه شناسان، سن سيمون كه درجامعه شناسي اخلاق و((شناسائي)) بسياردست دارد، درموردحقوق نظري تحقيرآميزدارد وآن راساخته وپرداخته ((قانون دانان ومتفلسفان)) ميداندكه تنها هدفشان، پنهان داشتن ((عطش سيري ناپذيرقدرت )) است وي هيچگونه واقعيت اجتماعي براي حقوق قائل نيست. اين امرمانع ازآن نمي شود كه ازDominium)) (اراده فردي) وimperiu (اراده جمعي) حقوق روم)) انتقاد كند وبااين كارمسئله اي اساسي درجامعه شناسي حقوق رامطرح سازد: