مقاله چند شگفتی جهان آفرینش 20 ص (docx) 20 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 20 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
چند شگفتی جهان آفرینش
زمین وپیدایش موجودات زنده ▪ زمین در کجای کائنات واقع شده است؟ این سیارۀ نیلگون با طبیعت ارام و نمای دل انگیزش، در بی کران جهانی در حرکت است که تصوّرش ورای امکان و درکش خارج از توانایی بشر است. کرۀ زمین سومین سیاره منظومه شمسی از مجموع نه سیاره ای است که در مدار خورشید گردان است. این خورشید، خود یکی از چهارصد میلیارد ستاره ای است که در فاصله ۱۵,۰۰۰ سال نوری در داخل کهکشان مارپیچی به نام"راه شیری" که قطر ان ۱۰۰,۰۰ سال نوری بوده و شامل چهارصد میلیارد ستاره میباشد، واقع شده است. کهکشان راه شیری ان سان عظیم است که اگر بخواهیم ان را در مساحتی به اندازۀ خاک ایالات متحده قرار دهیم، حجم کرۀ زمین تا ان حد کوچک خواهد شد که چشم ادمی به یاری میکروسکپ الکترونیکی قادر تشخیص ان نخواهد بود. ▪ کره زمین چیست؟ زمین، به استثناء این که قادر نیست زمین دیگری را از خود بپروراند، موجودی است زنده. این زمین ما و سیارات دیگر منظومه شمسی حدود پنچ میلیارد سال پیش در درون غبار کیهانی زاده شد و قریب پنچ تا هشت میلیارد سال دیگر به طول خواهد انجامید تا از میان برود. این مرگ زمانی حادث میگردد که خورشید که با انوار حیات بخش خود این سیاره را زنده و جاندار نگاه دارد، در طی یک میلیون سال اخر عمر خود انبساط کرده، زمین را در اتش خود فرو گرفته، ان را در دمی بخار کرده و بلاخره خود تبدیل به یک ستاره ریز نقش سفید میگردد. ▪ تشکیل نخستین جاندار در اب دورانی بس طولانی کرۀ خاک مصائب بر خورد شهابها و اجرام سرگردان و ریزش سیل اسای باران را از اسمان زرد رنگ تحمل کرد و امواج سهمگین بر بدنه صخره ها خورد و به هم غلتید و کرۀ بی جان که در ان اثری از حیات نبود به پایداری خود ادامه داد. کره زمین همانند دیگر سیارات فاقد هیچ گونه حیات بود تا این که به تدریج جوّ ان با ترکیبات کربن که از سقوط شهاب و ستارگان دنباله دار بدست میامد، به قدر کافی غنی گردید و امکان ایجاد ملکولهای شیمیایی با پایه کربن پیچیده تر و کامل تر از راه عملیات متقابل جوّ با انرژی رعد و برق و خورشید بوجود امد. در پی میلیاردها سال دریا این عناصر و ترکیبات شیمیایی را به هم امیخت و درگرگون کرد و از نو دگرگون ساخت تا ان زمان که ساختمان سلول های پیچیده با هسته مرکزی که میتواند بعد از شکافته شدن به تولید مثل خود بپردازد، تکمیل گردد. باز هم اعصاری سپری شد و این تطّور و تکوین وقفه ناپذیر روبه گسترش و تکامل گذارد تا رفته رفته در درون ابهای کم عمق دریاها، نباتات ابزی سبزگون و لاجوردین، حیات نوین خود را اغاز کردند. در سال ۱۹۷۶ در استرالیا، سنگ واره هایی به دست امد که حکایت گر جان داران باکتری مانند را میکند که قدمت به سه میلیارد و نیم سال قبل میرسید. همین اثار مشکوفه با ماهیت و ساختمان پیچیده، این فرضیه رو تقویت بخشیده است که قدمت پیدایش حیات در کره زمین از این تاریخ هم افزون بوده است. پرتو ماوراء بنفش بخشی است از طیف که دیدگاه ادمی قادر به دیدن ان نیست و چون باعث نابودی اطلاعات ژنتیکی که برای تولید مثل سلولی ضروری است میگردد، برای همه موجودات زنده زیان بخش است. در زمین اب اقیانوسها این قسمت از نور خورشید را به خوبی جذب میکند و فقط اجازه میدهد که قسمت نور سودبخش خورشید از ان بگذرد. این پرتو زندگی افرین، به باکتری ها و گیاهان اجازه میدهد که به پرورش خود ادامه دهند و به وسیله روشی که معروف به فتوسین تسیز است، اکسیژن تولید کنند. طی زمانی حدود چهار میلیارد سال، اثری از جنگل، گل و ریحان و یا مزرعه ای سبز و خرم که بتواند پوششی سبز بر عرصۀ زمین بگستراند، وجود نداشت و تنها صدا متعلق به نفیر بادهای شدید و مداوم بود که شن های صحاری را از این سو به ان سو میکشاند. ▪ اغاز پیدایش حیات بر سطح زمین فعل و انفعالات فتوسین تسیز طی قرون و اعصار ادامه یافت تا رفته رفته دریاها از اکسیژن انباشته و اشباع گردید. دیواره های مضرس و ژرف گراندکانیون در اریزونا که ژرفای صخره های ان از یک مایل متجاوز است و جملگی در اثر همین سایش های اب دریا بوجود امده، گواه این فرایند هستند. صخره های دیوارمانند قدمت اش از ۲۰۰ میلیون سال در دره بالا تا دو میلیارد و نیم سال در قاعده میرسد. در نیمه بدنه دیوار رفیع لایه ای از صخره مسی رنگ به نظر میاید که از اکسید اهن غنی است و دیرینگی ان مربوط میشود به سیصد میلیون سال قبل. رسوبات سرشار از اهن که در اقیانوسها با اکسیژن ترکیب گردیدند، این لایه را بوجود اوردند. پاره ای از معادن غنی سنگ اهن که در سراسر گیتی در سینه خاکها مدفون است، حاصل گذشت دورانهایی بیش از دو تا سه میلیارد سال قبل است. بعد از این که اکسیژن اضافی از دریا به جو منتقل شد، این گاز با سرعت خود را به سطح بالای جو رسانید و در انجا لایه اوزون را تشکیل داد. این لایه که نوعی از اکشیژن با خاصیت مخصوصی است، مانند اب اسعه ماوراء بنفش را جذب مینماید. لایه اوزون بتدریج ضخیم گردید تا ان که از رسیدن اشعه ماوراء بنفش به سطح زمین جلو گیری کرد. در زیر این سپر محافظ، نباتات دریایی به تدریج به کرانۀ خاک خزیدند و سطح باطلاق ها و خلیج های کوچک و ابهای راکد را پوشاندند. از این زمان بود که حیات در خشکی از گیاه به حیوان انتقال یافت و این جانداران نیز پای بر سطح خاک نهادند. این که نخستین جاندار چه بود، هنوز روشن نیست، ان چه مسلم است این است که جانوری بود ذوالحیاتین، شاید شبیه به نوعی وزغ. با گذشت دورانی قریب ۳۰۰ میلیون سال، قسمت اعظم سطح زمین را انواع گیاه و جاندار پوشاندند. فرایند تکامل و انتخاب برتر، طی قرون و اعصار حاصلش ایجاد جانورانی بود که شامل خزندگان، پرندگان و حشرات میشد که طی دورانی قریب به ۶۵ میلیون سال پیش این جانداران حاکم بر سطح کره خاک بودند. در پایان این دوران، چنان که امروز اثار و مدارک گواهی میدهند، گویی عظیم شاید یک خرده سیاره یا ستاره دنباله داری، با ضربه ای ویرانگر، با کره زمین برخورد نمود و در دم رستاخیزی بر پا کرد. فشار برخورد بگونه ای بود که میلیاردها تن سنگ و غبار به اسمان برخاست و با ایجاد کمربندی به دور زمین، ده ها سال متمادی ظلمت کامل را بر کره خاک حاکم کرد. در نتیجه همین رستاخیز مرگبار و فقدان نور خورشید، اکثر نباتات و جانداران سطح خاک که اکثرشان همان دایناسور های عظیم پیکر بودند، مردند و دیگر اثری از این خزندگان باقی نماند. همین مرگ جمعی حیوانات بزرگ پیکر، راه را برای افرینش جانداران دیگر منجمله پستانداران باز کرد. باز هم دورانی حدود ۶۰ میلیون سال طول کشید تا انسان اولیه در ۵ میلیون سال پیش در نقطه ای از شرق افریقا، از خاندان میمون، پای به عرصۀ وجود گذاشت و سرانجام این ادم حاکم مطلق عرصۀ زمین شد که ان روز، مانند امروز مرتب در حال تحول می باشد. ▪ حرکت قاره ها در ادوار اغازین، وقتی بارانهای سیل اشا اقیانوسها را بوجود اورد، کره زمین تنها یک قاره داشت که نام ان پانجیا بود. طی ۳۰۰ میلیون سال گذشته، حرکت طبقات تکتونیک باعث قطعه قعطه شدن پانجیا شد و ان را به سطح زمینهای مختلف که ما انان را امروز به عنوان پنج قاره میشناسیم تقسیم کرد. بدین سان شگفت اور نیست که ویژگیهای سرحد جنوب شرقی و جنوب قارۀ امریکا را با افریقای باختری هم سان میبینیم. پس از گذشت پنچ میلیارد سال، زمین هم چنان دستخوش تحولات و دگرکونی های ارضی است و این زاد و ولد و تغییری ادامه دارد ۲) فصل دوم ● اسمان از دیدگاه قران قرآن کتاب مقدس ما مسلمانان ۱۴۰۰ سال پیش بر پیامبر اعظم نازل گشت تا مایه هدایت تمام جهانیان باشد.در این کتاب مقدس درباره موضوعاتی صحبت شده است که هم اکنون این مطالب کشف می شود.که قرآن آنها را به طور مستقیم یا غیر مستقیم بیان نموده است.یکی از این موضوعات آسمان می باشد.آسمان در قران با کلمه سماء و مشتقات آن یاد شده است.اما توضیحی اندک درباره آسمان،اسمانی که مد نظر ماست جو کره زمین است(در قرآن آسمان به موضوعاتی مشابه همچون فضای بین کرات و سیاره ها نیز به کار رفته است)جو همان توده هوای متراکم است که که دورادور زمین ره پوشانده است و از لایه های مختلف ساخته شده است،و ضخامت آن چند صد کیلومتر است و مقاومت ان از یک سد پولادی چند متری نیز بیشتر است.ابتدا تصور می شود که جهان خلقت ۵۰۰ سال نوری است در حالی که بعد ها توسط رصد خانه های بزرگ کشف شد که این مقدار یک میلیارد سال نوری است و این تازه اول جهان آفرینش است. ۱) وَ جَعَلنا السَّماء سَقفً محفوظاً و هم عن ایاتها معرضون(انبیا/۳۲) این آیه یکی از آیاتی است که اسرار زیادی در آن نهفته است و تعدادی از این اسرار هم اکنون کشف گردیده و شاید اسرار دیگری نیز در آینده کشف شود.خداوند در این آیه آسمان را همچون حفاظی برای زمین میداند. ▪ امّا بررسی موضوع از نظر علمی: در جهان ما شهاب ها و سنگ های سر گردان بسیار زیادی وجود دارد که اندازه آنها از شهاب هایی به اندازه یک دانه شن تا شهاب هایی بس بزرگ میرسد که هر لحظه امکان اصابت آن به سیارات مخصوصاً کره زمین وجود دارد. سرعت این شهاب ها که گاه تعداد آنها به بیست میلیون میرسد ۵۰ کیلومتر در ثانیه است که در صورت نبود اتمسفر و جو زمین این شهاب ها زمین را به منطقه ای غیر مسکونی تبدیل می کردند.اگر شکل کره ماه را دیده باشید متوجه می شوید که روی این قمر چامه های بسیار زیادی وجود دارد که ناشی از برخورد سنگ های آسمانی است.شاید رقمی که درباره تعدا این شهاب ها ذکر شد اندکی تامل بر انگیز باشد.ولی شایان ذکر است که جرم بعضی از این شهاب ها به یک هزارم گرم نیز می رسد ولی بدلیل سرعت فوق العاده ای که دارند نیروی تقریباً معادل ذرات زیر اتمی که بمب مخرب را تشکیل می دهند را دارند.البته در این کش و قوس تعدادی از شهاب های بسیار بزرگ نیز به زمین رسیده اند و توانسته اند خود را از کمربند محافظ زمین عبور دهند و بار دیگر این موضوع را در ذهن انسان تداعی کنند که اگر این شهاب ها تعدادشان از این زیاد بود چه اتفاقی می افتاد!!از جمله این شهاب ها،شهاب معروف و بزرگ سیبری است که در سال ۱۹۰۸ به زمین اصابت کرد که فضای زیادی را روی زمین اشغال کرد.همچنین تلفات زیادی را بر جای گذاشت.شهابی دیگر که در آریزونا افتاده است دارای قطری معادل ۱۰۰۰متر و عمق ۲۰متر بود.موضوعی دیگر که مد نظر ماست لایه ازن است که با ضخامت ناچیزی که دارد کاری بس بزرگ انجام می دهد.متاسفانه امروز بدلیل دخالت انسان در طبیعت و رها کردن گاز های cfc و گاز های مخرب دیگر این لایه ارزشمند را از جاهایی سوراخ کرده است.خوشبختانه چند دهه قبل کشورهایی با تنظیم موافقت نامه ای گسترش این گازهای مخرب را و تولید انها را به حداقل رسانده اند که خود این گام ارزشمندی در مواظبت از این لایه ارزشمند میبا شد.لایه اوزن متشکل از گازهای O۳ است که هنگامی که امواج فرا بنفش به جو زمین نزدیک می شود توسط این مولکول با گرفتن اندکی انرژی و شکستن مولکول O۳ و تبدیل آن به O۲¬+O →O۳ امواج فرو سرخ تبدیل می شوند که هیچ ضرری برای اهالی زمین ندارند.س÷س این مولکول ها دوباره با هم ترکیب شده و مولکول اوزن را دوباره می سازند. رسیدن امواج فرا بنفش به کره زمین باعث ایجاد سرطان پوست در میان جانداران می شود ولی مقدار کم آن نه تنها ضرری ندارد بلکه برای حیات زمین حیاتی می باشند.که جو زمین این اجازه را می دهد. و امّا یکی دیگر از فواید جو اطراف کره زمین؛با توجه به این که دمای فضاهای بین سیاره ها و اجرام آسمانی به۲۷- درجه سلیسیوس میرسد در صورت نبود جو اطراف کره زمین،این کره خاکی به محیطی تبدیل می شد که در روز ها بسیار گرم و در شب ها بسیار سرد بود. مواردی که ذکر شد تنها گوشه ای بود از شگفتی های جو که از این آیه استفاده می شود که خداوند کریم ۱۴۰۰ سال پیش آن را بر انسان نازل کرده بود.از مواردی دیگر که درباره این موضوع در قرآن وجود دارد اقلم ینظروا الی السّماء اشاره کرد که عبارت و مالهای من فروج گواه بر این موضوع است. ۲) والسّماء ذات الرّجع(طارق/۱۱)و سوگند به آسمان بازگرداننده خداوند در این آیه به آسمان بازگرداننده قسم خورده است که خود نشانه حیاتی بودن این مسئله است.از مهمترین موضوعات می توان به بخار آب اشاره کرد که بر اثر حرارت نور خورشید بخار شده و به آسمان می رود س÷س در لایه تروپسفر(یکی از لایه های جو اطراف کره زمین که در فاصله ۱۲ کیلومتری سطح زمین است)متراکم شده و به زمین باز می گردد.که اگر چنین نبود آب در اقیانوس ها باقی نمی ماند و قاره ها و خشکی ها به بیابانی خشک تبدیل می شدند.مورد بعدی امواج رادیویی می باشند که پس از منتشر شدن از مرکزی معیّن پس از برخورد به جو زمین دوباره به زمین باز می گردند و موجبات پخش برنامه های تلویزیونی را فراهم می سازند. همچنین اتمسفر مانع خارج شدن امواج فروسرخ که در طول روز به زمین تابیده اند در هنگام شب می شود تا از پایین رفتن شدید دما در کره خاکی جلوگیری کند.مواردی که ذکر شد بازگشت چیز هایی بود که از طرف کره زمین آمده بودند.و امّا بازگشت چیز هایی که از فضا به طرف زمین می آیند. این موضوع به طور مفصل مورد بحث و بررسی قرار گرفت.بنابر این تنها به ذکر آنها بسنده می کنیم: ۱) امواج فرا بنفش ۲)شهاب ها و سنگ های آسمانی ۳) امواج غیر مرئی کیهانی ۳) الّله الّذی رفع السماوات بغیر عمدٍ تردینها...(رعد/۲) این موضوع به زمان قدیم باز می گردد که قبل از نازل شدن این آیه خرافاتی در میان مردم بود که آسمان توسط کوه ها که ستون هایی برای نگه داشتن آسمان هستند قرار دارد.طبق این آیه خداوند این موضوع را صراحتاً رد می کند. ۴) و السّماء بنبینها بأییدٍ وانّالموسعون(ذاریات/۴۷) در این آیه خداوند طبق کلمه لموسعون که به معنی گسترش دهنده است آسمان را همواره در حال گسترش می داند.عبارت لموسعون یعنی ما همواره گسترش می دهیم و دلیل بر تداوم این موضوع است. از نظر علمی ستارگان با سرعت زیاد از مرکز کهکشان دور می شوند.حتی دانشمندان توانسته اند سرعت برخی از آنها را اندازه گیری کنند.سرعت دور شدن و تند شدن عقب نشینی کرات که تاکنون اندازه گیری شده ۶۶ هزار کیلومتر در ثانیه می باشد.با توجه به این موضوع می توان نتیجه گرفت که آسمان یا همان فضای بین کرات هموهره در حال گسترش است.دانشمندان از این موضوع استفاده کرده اند که جهان آفرینش دارای نقطه شروعی بوده است و پس از انفجاری بزرگ جهان کنونی در گذر زمان بوجود آمده است.در حالی که قرآن کریم این موضوع را ۱۴۰۰ سال پیش (بدیع السماوات والارض...)انعام/ ۱۰۱ یکی دیگر از فواید جو زمین دیده شدن آسمان به رنگ آسمان است.دلیل این موضوع شکست نور است که باعث دیده شدن آسمان به رنگ آبی می شود.حال شما تصور کنید که این موضوع وجود نداشت.در نتیجه شما آسمان را به رنگ سیاه می دیدید در حالی که اطراف خود را غرق در نور می دیدید؛چه حالی به شما دست می داد.آری!این خداوند کریم است که با کرامت خود انسان را بی نیاز می سازد و با تدبیر و حکمت خود این چنین شرایط را برای انسان فراهم می کند.خود در قرآن می فرماید که هیچ شکافی در نظام آفرینش وجود ندارد.هر چقدر که انسان در آن تفکر و تأمل کند و جستجو نماید هیچ رخنه ای نمی تواند بیابد. همه مطالبی که ذکر شد تنها قطره ای بود از دریای علم الهی که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده است.و خود دلیل محکمی برای اثبات الهی بودن قرآن کریم است ۳) فصل سوم ● شگفتی های قلب ▪ شگفتی های قلب تا چه حد با کار قلب خود آشنا هستید؟ شاید بگوئید خیلی زیاد، اما مطمئنا وقتی این چند سطر را بخوانید متوجه میشوید که آنچه شما حدس میزدید با واقعیت فاصله زیادی دارد. ـ دست خود را روی قلبتان بگذارید. آیا دستتان را روی سمت چپ سینه قرار دادید؟ بیشتر مردم چنین میکنند. واقعیت اینست که قلب تقریبا در وسط قفسه سینه و در میان ششها واقع شده است، اما طوری قرار گرفته که بخشی از آن، تماس اندکی با سمت چپ سینه دارد. به همین دلیل به نظر میرسد قلب در سمت چپ سینه جای گرفته است. ـ دستتان را مشت کنید. اگر کودک هستید، قلب شما تقریبا به همین اندازه است. ولی اگر بزرگسال باشید، اندازه قلب شما حدودا دو برابر مشتتان خواهد بود. ـ قلب در حدود ۱۰۰۰۰۰ مرتبه در روز و تقریبا ۳۵ میلیون بار در سال میتپد. به طور میانگین، قلب یک انسان در طول عمر او بیش از ۲.۵ میلیارد بار منقبض میشود. ـ نیرویی که قلب در هر تپش ایجاد میکند مساوی نیرویی است که بایستی برای زدن یک ضربه محکم در بازی تنیس صرف کنید. ماهیچه های قلب همواره به شدت کار میکنند. میزان فعالیت آنها تقریبا دو برابر میزان فعالیت ماهیچه های پای فردی است که با قدم های کوتاه میدود. ـ اگر انگشتان خود را روی مچ یا رگ گردنتان قرار دهید، میتوانید نبضتان را احساس کنید. نبض کودکان بین ۹۰ تا ۱۲۰ بار در دقیقه و نبض بزرگسالان تقریبا ۷۲ بار در دقیقه میزند. ـ قطر آئورت- که بزرگترین سرخرگ بدن میباشد - تقریبا با قطر یک شلنگ کوچک یکسان است. در مقابل، مویرگها به حدی کوچکند که باید ده عدد از آنها را در کنار هم قرار دهید تا ضخامت آنها با موی انسان برابر شود. ـ در بدن شما تقریبا ۵.۶ لیتر خون جریان دارد. این خون در هر دقیقه سه دور از کل بدن میگذرد. خون در یک روز مسافتی در حدود ۱۹۰۰۰ کیلومتر را طی میکند و این فاصله چهار برابر طول کشور آمریکا (از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام) است. ـ قلب به طور متوسط یک میلیون بشکه خون را در کل عمر پمپ میکند. این حجم معادل ظرفیت سه تانکر عظیم نفتی است. ▪ خونسازی سلولهای خونی در مغز استخوان ساخته میشوند. مغز استخوان ماده ای ژله ای است که بخش عمده ای از آن را چربی، خون و سلولهای مادر تشکیل میدهد. همین سلول های مادر هستند که سلول های خونی مختلف را تولید میکنند. در کودکی، تعداد زیادی از مغز استخوانها قادر به خون سازی میباشند، اما در بزرگسالی، این کار فقط در برخی استخوان ها، مثلا مهره ها، دندهها و لگن صورت میگیرد. مغز استخوانی که در کار خون سازی شرکت دارد، "مغز قرمز استخوان" نامیده میشود. اگر مغز استخوان در کار خون سازی دخالتی نداشته باشد، "مغز زرد استخوان" نام میگیرد. تمامی سلولهای خونی از یک نوع سلول مادر به وجود میآیند که قابلیت تبدیل شدن به همه انواع سلولها را داراست. سلول های تولید شده در مغز استخوان به تدریج به رگهای خونی گذرنده از درون استخوان نفوذ میکنند و از آنجا وارد جریان خون میشوند. طول عمر سلول های متفاوت، مختلف است. گلبولهای قرمز در حدود ۱۲۰ روز عمر میکنند، اما پلاکتها فقط ۱۰ روز زنده میمانند. گلبولهای سفید ممکن است از چند روز تا چند سال زندگی کنند. هر گاه که میزان اکسیژن موجود در بدن کاهش یابد، مغز آن را به منزله کمبود گلبول های قرمز تلقی میکند و به کلیهها فرمان میدهد که هورمونی به نام "اریتروپویتین" ترشح کنند. این هورمون باعث میشود که مغز استخوان گلبول قرمز تولید کند. به این ترتیب میزان گلبول های قرمز موجود در بدن همواره تحت کنترل قرار دارد. ▪ درون قلب پیش از ورود مجدد خون به قلب، چند اتفاق مهم دیگر هم روی میدهد. خون هنگام عبور از روده کوچک قند و مواد غذایی حاصل از هضم غذا را جذب میکند. این مواد از طریق سیاهرگی به نام "سیاهرگ باب" وارد کبد میشوند. کبد این مواد را از خون جذب و برای استفاده بدن ذخیره میکند. علاوه بر این وقتی خون از کلیهها عبور میکند، مواد زاید مانند اوره و نمکهای اضافی از آن خارج شده و به صورت ادرار از بدن دفع میگردد. سرانجام خون وارد قلب میشود. آنچه درون قلب جانداران رخ میدهد، متفاوت است. ما در این جا قلب انسان را بررسی میکنیم. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به کتاب زیست شناسی سال دوم دبیرستان مراجعه کنید.) مراحل کار قلب به صورت زیر است: ۱) خون بازگشته از اندامهای مختلف بدن به دهلیز راست میریزد. این خون حاوی دی اکسیدکربن است و در شکل با رنگ طوسی نشان داده شده است. ۲) خون از دهلیز راست وارد بطن راست میشود. ۳) بطن راست خون را به درون سرخرگی که به سمت ششها میرود، پمپ میکند. خون در ششها دی اکسیدکربن خود را از دست میدهد و اکسیژن جذب میکند. ۴)خون حاوی اکسیژن (که در شکل با رنگ قرمز نشان داده شده است.) به قلب باز میگردد و وارد دهلیز چپ میشود. این گردش خون، "گردش خون ششی" نامیده میشود. ۵) خون از دهلیز چپ به بطن چپ میریزد. ۶- بطن چپ منقبض میشود و خون را به درون آئورت پمپ میکند. آئورت به سرخرگهای کوچکتر منشعب میشود و از این طریق به نقاط مختلف بدن میرسد. بین بطنها و دهلیزها و هم چنین در ابتدای سرخرگهایی که از قلب خارج میشوند، دریچه هایی وجود دارد. این دریچهها از بازگشت خون به محل قبلی آن جلوگیری میکنند. صدایی که هنگام بسته شدن آنها ایجاد میشود، همان صدایی است که ما در زمان تپش قلب میشنویم. صدای اول که بم و طولانی است به دریچه های میترال و سه لختی (دریچه های بین دهلیزها و بطنها) مربوط میشود و صدای دوم که زیر و کوتاه است، ناشی از بسته شدن دریچه های سینی (دریچه ورودی سرخرگها) است. سلولهای اندامهای بدن به مواد غذایی و اکسیژن نیاز دارند، پس هر یک از آنها بایستی با یک سرخرگ تغذیه شود ۴) فصل چهارم ● کشفیات شگفت انگیز سلولهای قلب نیز از این قاعده مستثنی نیستند. رگهای مسئول تغذیه قلب "رگهای کرنری" نام دارند. ایرنا: محققان آمریکایی موفق به شناسایی دو گونه جدید از پستانداران پوزه دار موسوم به «لمور» در جزیره «ماداگاسکار» شده اند. این پستانداران پوزه دار در سواحل غربی و شرقی جزیره «ماداگاسکار» در اقیانوس هند شناسایی شده اند و به گفته محققان باغ وحش «هنری دورلی» در «نبراسکا»ی آمریکا، جزیره «ماداگاسکار» تنها نقطه جهان است که تعداد بسیار کمی از این جانداران کوچک در آن زیست می کنند. «لی سایمنز» مدیر این باغ وحش اعلام کرد: کشف دو گونه ناشناخته از «لمور»ها از دید علوم زیست شناسی بی نهایت باارزش است. محققان این باغ وحش در ابتدا موفق به شناسایی یکی از این دوگونه پستاندار در جنگل های بارانی شرق ماداگاسکار شده و سپس گونه دوم را در جنگل های خشک سواحل غربی این جزیره شناسایی کردند. جزیره «ماداگاسکار» محل زیست حدود ۵۰ گونه مختلف از این جانداران پوزه دار است و در میان آنها موش های کوچک پوزه دار و پستانداران شگفت انگیزی با گوش های بزرگ، موهای بلند و انگشتان میانی بسیار نازک در دستان و همچنین پستاندارانی با وزن تنها ۸۰ گرم به چشم می خورد. تمامی این حیوانات تنها در جنگل های جزیره ماداگاسکار زندگی می کنند و نسل بسیاری از آنها به وضعیت خطرناکی رو به انقراض است. آیا میدانید....؟! -------------------------------------- . پشه ۴۷ دندان دارد . -------------------------------------- . گوش جیرجیرک روی پاهایش است . -------------------------------------- . در جهان یش از ۵۵ هزار گونه مورچه وجود دارد . -------------------------------------- . نوعی ملکه موریانه می تواند روزی ۸۶ هزار تخم بگذارد . -------------------------------------- . مورچه می تواند بیش از پنجاه برابر وزن خودش را بلند کند . -------------------------------------- . کرم حلقوی ۱۲ روز زندگی می کند و سگ ماهی دریاچه بیش از ۱۵۰ سال عمر دارد . -------------------------------------- . یک حلزون معمولی نزدیک به ده هزار دندان دارد که همه آنها روی زبانش است . -------------------------------------- . قلب اکثر پستانداران در طول عمرشان حدود ۱۱/۲ میلیارد بار می زند . -------------------------------------- . ماهی اصلا پلک ندارد و نمی تواند مژه بزند یا هنگام خواب چشمش را ببندد . -------------------------------------- . زنبورها برای جمع کردن کمتر از نیم کیلو عسل باید شهد دو میلیون گل را جمع آوری کنند . -------------------------------------- . یک بار پلک بزنید . عقرب همین اندازه مان نیاز دارد تا دشمنش را نیش بزند . -------------------------------------- . شکم عنکبوت آبی آنقدر کوچک است که روده هایش درون پاهایش قرار دارند . -------------------------------------- . هریک از چشمان درشت سنجاقک از تعداد زیادی چشم های کوچک تشکیل شده است و تعداد آنها گاه به ۲۸ چشم نیز می رسد . -------------------------------------- . مرگ بارترین جانور دنیا پشه است . پشه ها بیماریهای خطرناکی مثل مالاریا را منتقل می کنند و سبب مرگ انسانها می شوند . -------------------------------------- . سوسک ها می توانند ، در صورتی که آب برای خوردن پیدا کنند تا سه ماه بدون غذا سر کنند ، ولی کمتر چنین اتفاقی برای آنها می افتد زیرا سوسک ها همه چیز می خورند ، از بادام زمینی گرفته تا ناخن های چیده شده دستان شما یا حتی کتا های درسی تان . چون آنها چسب کتاب را خیلی دوست دارند . ۵) فصل پنجم ● شگفتی های فیریک ▪ جهان هستی چگونه برپاست؟ ما به جایی رسیدهایم که که بدون حل کردن برخی از مشکلات و مسایل فیزیک، نمیتوانیم در مورد حقایق و پدیدههای جالب و شگفتانگیز دیگر فیزیکی، اطلاعات بیشتری کسب کنیم. برای درک مفاهیمی مثل خاستگاه و بنیاد جهان هستی، سرنوشت نهایی سیاهچالههای فضایی یا امکان سفر در زمان، نیاز داریم که بدانیم جهان هستی چگونه ادامهی حیات میدهد. هماکنون یک ایدهی خوب در ذهن ما هست که میتواند منتج به کشف حقیقت و بنیاد هستی شود. علم فیزیک در قرن بیستم بر پایهی انقلابهای دوگانهی مکانیک کوانتومی (تئوری ماهیت جسم) و نظریهی معروف اینشتین در مورد فضا، زمان و جاذبه معروف به نسبیت، بنا شده است. اما وقتی شما به دو تعریف نهایی از واقعیت دست پیدا میکنید زمانی که تنها یک واقعیت را موجود میبینید، این راضیکننده نیست. تلاش برای یگانهسازی این دو تئوری، موانع تکنیکی فنی و مفهومی وحشتناکی را بر سر راه بهترین نظریهپردازان فیزیک در طول دهههای گذشته قرار داده و آنان را به چالش کشیده است. برای مثال از آنجایی که جاذبه، خودش را به عنوان یک عامل ایجاد انحراف در فضای چهاربعدی زمان-مکان معرفی میکند، پذیرش نظریهی کوانتومی در مورد جاذبه ایجاد مشکل میکند. از یک جهت، این به معنای پذیرش شک و تردید هایزنبرگ در مورد فرضیات موجود راجع به زمان – مکان به شکل فینفسه است که قطعاً مشکلساز خواهد بود. اما ممکن است این تردیدها، یک معنای دیگر هم داشته باشند و آن به معنای وجود یک مشکل در رابطه با گرایش و رویکرد ما نسبت به قضیه است. شاید ما نباید مفهوم جاذبه را به تنهایی بررسی کنیم. اکثر تلاشهایی که برای یکسانسازی نظریات موجود در مورد جاذبه انجام شدند، خود منجر به این گشتند که تعریف کیفیت و کمیت جاذبه، وارد یک بحث و میدان جدید شود که به ناچار همهی نیروهای طبیعت مانند همهی اجزای زیراتمی را به یک چارچوب تئوریک محدود میکند. این ایدهیی است که برخی از فیزیکدانها آن را "تئوری همهچیز" میخوانند. نظریهی جدیدی که در حال حاضر مطرح میشود، نظریهی "فرا-رشتهیی" است که به وجود حلقههای کوچک و ریز رشتهیی اتمی به عنوان سازندهی همهی مواد حکم میدهد. فرضیهی دیگری که وجود دارد و به تئوری ام مشهور است هنوز کمی پیچیده و مبهم به نظر میرسد و میتواند به عنوان لایهیی که در ابعاد وسیعتر فضایی حرکت دارد، تصویر شد. اما مرحله و روند پیشرفت در این نظریهها در بهترین حالت، اینگونه جمعبندی میشود که هیچ کس دقیقاً به یاد نمیآورد وجود حرف "m” در نظریهی ام، دقیقاً به چه دلیلی است و چه واژهیی را تداعی میکند. راه درازی در پیش است... ▪ آیا "ضدجاذبه"ی اینشتین واقعاً یک اشتباه بود؟ اینشتین، ضدجاذبه را بزرگترین اشتباه خود میشمارد. اما به نظر میرسد که او با اضافه کردن یک نظریهی ضدجاذبه به فرضیهی نسبیت خود که آن را شرط فلسفهی انتظام گیتی میخوانند، کار درستی انجام داده است. این شرط اضافه در فرضیهی نسبیت، به فضا یک خاصیت تدافعی نسبت میدهد به این معنا که فضا خودش را دفع میکند، گستردهتر میشود و هرچه سریعتر این روند افزایش گستردگی ادامه مییابد. اینشتین این عامل به ظاهر بیارزش را اضافه کرد چرا که تصور میشد جهان هستی ثابت است و بیحرکت. در نتیجه نیاز بود تا نیرویی وجود داشته باشد و قدرت کشش جاذبهیی زمین را بالانس و دچار تعادل کند که مواد موجود بر روی زمین، کوچک و کوچکتر نشوند. اما در دههی ۱۹۲۰، ادوین هابل کشف کرد که جهان هستی خود به خود در حال گسترش و افزایش است. در نتیجه اینشتین نیز نظریهی "تعادل انتظامی گیتی" را به دلیل ترس، پس گرفت! اما به نظر میرسد این ایده نباید محو شود. نظریهی کوانتومی میدانها، ثابت میکند که حتی فضاهای خالی نیز با انرژی زیاد در حال طغیان و جنب و جوش هستند. در واقع همان تاثیر جاذبهیی g=۱۰ که نظریهی ضدجاذبهی اینشتین را توصیف میکند. این نظریه در مورد قدرت دافعه (که در مقابل جاذبه مطرح میشود) مقداری گنگ و مبهم است اما به آن یک ارزش تخمینی میدهد. تقریباً ۱۰ سال پیش، فضانوردان متوجه شدند که سرعت گسترش ابعاد جهان هستی در حال افزایش است و در نتیجه نظریات آزمایش خود در مورد نیروی ضدجاذبه را مطرح کردند. در عین ناباوری و سرگردانی فیزیکدانها هم این فضانوردان، قدرت ضدجاذبه را شامل ۱۲۰ نیرو دانستند که ۱۰ بار از مقدار پیشبینیشدهی قبلی کوچکتر است. این نتیجه، بسیار گمراهکننده و عجیب است. اگر تعادل برقرار شده میان جاذبه و دافعه، مقداری برابر با صفر بود، در نتیجه یکی از قوانین عمیق و مهم طبیعی در موردش صدق میکرد اما یک عدد غیرصفر که تازه با تئوری ابتدایی نیز غیرقابل مقایسه شناخته شده را نمیشود تعبیر کرد. برای وخیمتر کردن شرایط، کیهانشناسان به ایدهیی علاقهمند شدند که نیروی دافعهی بسیار قوی و بزرگی در اولین مرحلهی تفکیک پس از انفجار بزرگ یا Big Bang را مطرح میکند چرا که این نظریه، سناریوی جذاب و محبوب مربوط به زمین غیرمسطح و در حال افزایش حجم را تایید میکند. با توجه به این تئوری، جهان هستی پس از تولد و شکلگیری، با سرعتی غیرقابل باور توسط یک عامل قدرتمند و عظیم، تغییر حجم داد و این نیرو را قدرت ضدجاذبه یا دافعه ایجاد نمود. در نتیجه اگر بخواهیم دلیل و برهانی بر این افزایش حجم سریع و روزافزون بیابیم، به نظریهیی نیاز داریم که توضیح دهد چرا ضدجاذبه در ابتدا بسیار قوی و شدید بود، سپس با شتاب و سرعت کاهش مقدار پیدا کرد و سپس به مقداری در حوالی صفر رسید. به عبارت دیگر، ما میخواهیم بدانیم که چرا نیروی ضدجاذبه، تقریباً در اولین فازهای شکلگیری جهان هستی حذف و محو شد اما به طور کلی از بین نرفت؟ یک احتمال این است که نیرو بر اثر گذشت زمان، محو میشود. احتمال دیگر میتواند این باشد که نیرو در فضا تغییر میکند و در نتیجه ممکن است از ورای دوربین تلسکوپهای ما، همه چیز بسیار بزرگتر از آنچه هستند نشان داده شوند. اگر اینگونه است، در نتیجه هر جسمی در آن منطقه، با سرعت در کهکشانها و ستارههای دیگر پخش و متلاشی میشد و در نتیجه اصلاً هیچ ناظری نمیتوانست حضور داشته باشد تا نیرو را اندازه بگیرد. آنچه که ما نیاز داریم، یک تئوری است که قدرت نیروی دافعه یا ضدجاذبه را به اندازهی بخشی از قدرت همهی نیروهای موجود در طبیعت برای ما تعریف کند. متاسفانه به نظر نمیرسد که تئوریهای موجود مثل تئوری فرارشتهیی یا تئوری "ام"، این میزان خاص را مشخص کنند و مقدار کمی که باقی میماند هم همچنان ناشناخته و اسرارآمیز خواهد بود. در نتیجه باید دوباره به سوال یک رجوع کنیم! ▪ چرا ما در سه بعد زندگی میکنیم؟ آیا اینکه زمین ما سه بعد دارد، اتفاقی است یا باید برایش دنبال یک تعبیر عمیقتر گشت؟ بعضی از تئوریسینها معتقدند که فضای به وجودآمده بر اثر انفجار بزرگ، تنها به صورت اتفاقی از سه بعد تشکیل گشت و ممکن است قسمتهای دیگری از جهان هستی وجود داشته باشند که ابعادشان متفاوت باشد. مثلاً هیچ دلیل منطقی نمیتوان یافت برای پاسخ به این سوال که چرا مثلاً جهان هستی فقط دو بعد ندارد. چندصد سال پیش، ادوین آبوت اثری به نام "زمین مسطح" نوشت که در آن جهانی دوبعدی را تصویر کرد. جهانی که در آن اجسام و موجودات حیات خود را تنها بر روی "سطح" ادامه میدادند. اما فیزیک جهان دوبعدی با فیزیک جهان ما بسیار متفاوت خواهد بود. برای مثال در فضای دو بعدی، امواج به شفافیت انتشار در فضای سه بعدی، پخش نمیشوند و باعث ایجاد انواع مشکلات در سیگنالرسانی و انتقال اطلاعات میگردند. و نیز از آنجایی که زندگی آگاهانه، به فرآیند انتقال درست و صحیح اطلاعات بستگی دارد، در نتیجه این تفاوتها کافی خواهند بود برای اینکه مشاهدات ما را تنها در حد مناطقی ناشناخته محدود نگاه. تصور کردن فراتر از سه بعد نیز مشکلات مختلفی به همراه خواهد داشت. در چنین حالتی، سیستمهای نجومی و سیارهیی غیرممکن میشوند چرا که عکس قانون جاذبه یعنی قانون قدرتهای افزایشی به وجود خواهد آمد. در نتیجه به نظر میرسد که جهان سه بعدی تنها جهانی است که وجود دارد و فیزیکدانها میتوانند دربارهاش بنویسند. اما نکات ریزی وجود دارد که باعث میشود این فرضیه با شک و تردید همراه باشد. شاید فضا سه بعدی نیست و تنها اینگونه برای ما نشان داده میشود. شاید فضا ۹ یا ۱۰ بعد دارد و حتی ابعاد بیشتر! برخی از تئوریهایی که قصد یکپارچهسازی نیروهای طبیعت را دارند مانند فرضیهی فرا-رشتهیی، امکان وجود تعداد ابعاد بیشتری نسبت به آنچه که ما میبینیم را رد نمیکنند. دلیلشان نیز این است که بسیاری از معادلاتی که برای توصیف وضعیت موجود به کار میروند، با در نظر گرفتن تعداد بیشتر ابعاد، نتایج بهتری میدهند! در نتیجه نمیتوان آن را کاملاً بیمعنی دانست. ابعاد اضافی فضا، سابقهی حل بسیاری از مشکلات و مسایل حلناشدنی فیزیک را دارند. برای مثال اینشتین برای توصیف کردن جاذبه، به یک بعد اضافی نیاز داشت و آن، زمان بود. و تئودور کالوتزا نیز یک بعد به سه بعد اثبات شده اضافه کرد چرا که میخواست نظریات جاذبه را با فرضیات ماکسول در مورد الکترومغناطیس، همگون سازد. مطمئناً ما نمیتوانیم بعد چهارم را ببینیم اما این هم احتمالاً یک دلیل دارد. این بعدهای اضافه، میتوانند بسیار کوچک و فشرده شوند. یک لولهی پلیمری آب را از دور در نظر بگیرید. مانند یک خط دراز و معوج به نظر میرسد. از یک بعد نزدیکتر آن را نگاه کنید. به شکل تیوب یا لوله دیده میشود. اما آنچه که در حقیقت این لوله را میسازد، یک سطح دایرهیی شکل کوچک است که دور محیط لوله چرخیده است. به طور مشابه، بعد چهارم نیز میتواند چنین لولهیی باشد که دور فضای سهبعدی میچرخد اما آنقدر کوچک است که دیده نمیشود. در نتیجه تصور کردن ابعاد بسیار زیادتری که اینگونه در فضا پنهان شدهاند، به راحتی ممکن است. اما متاسفانه نظریهی فرا-رشتهیی هنوز دقیقاً سه بعد گشودهشده را تایید نمیکند در نتیجه برای تصور ما نسبت به جهان هستی هم تعریف درستی نمیتوان ارایه داد. اما برای تصور کردن یک بعد جدید، راههای دیگری هم هست. فرض کنید نیروهای فیزیکی بتوانند نور و جسم را به یک صفحهی سهبعدی مسطح یا ورقیشکل تقلیل دهند و محدود کنند در حالی که به برخی پدیدههای دیگر فیزیکی اجازه میدهند تا وارد بعد چهارم شوند. ساکن شدن سطوح دو بعدی به جای اجسام سهبعدی در فضاهای مشخص باعث میشود تا هر جسم و پدیدهیی به شکل طرح و نقشهاش نشان داده شود. مثلاً ما یک توپ کرهیی شکل را به صورت دایره ببینیم! به طریق مشابه، ممکن است ادعا شود که ما در حال حاضر تنها تصویری سه بعدی از اجسام و مفاهیمی را میبینیم که در واقع چهاربعدی هستند. اما فضای "سه لایهیی" ما میتواند تنها در چهار بعد نیز محدود نشود. لایههای قابل کشف دیگری نیز میتوانند وجود داشته باشند که در فضای چهاربعدی حضور دارند. اثبات این فرضیه، انجام آزمایشهایی تازه را میطلبد که وجود بعد چهارم را نیز به ما نشان دهد. اما این نظریه وجود دارد که برخورد لایههای چندبعدی در مقیاسهای اینچنینی میتواند به تکرار شدن "انفجار بزرگ" منجر گردد در نتیجه حضور ما بر روی کرهی زمین شاید اصلاً موید همین مطلب باشد که فضا واقعاً سهبعدی نیست! ▪ آیا سفر در زمان امکانپذیر است؟ شاید سوال یک نیز بازگویی همین سوال باشد. ماهیت جسم و جاذبهی کوانتومی را فراموش کنید. شاید این سوال را هر کسی دوست دارد که پاسخ دهد. سفر در زمان به یک موضوع علمی – تخیلی مورد علاقه و جذاب برای مردم تبدیل شد پس از اینکه اچ.جی. ولز، رمان نوگرایانه و جالب خود با نام "ماشین زمان" را نوشت. اما هرآنچه که اینجا مطرح شده، لزوماً علمی – تخیلی نیست. برای مثال سفر در زمان به سوی آینده، یک واقعیت علمی پذیرفته شده است. تئوری نسبیت اینشتین تایید میکند که یک جسم ناظر و مشاهدهگر در برابر زمین، میتواند به سمت آیندهی زمین جهش کند. این تاثیر را ساعتهای اتمی ثابت کردهاند. اما اینگونه درگیر شدن با تار و پودهای زمان، به سرعتی مشابه سرعت نور نیاز دارد که شاید در تئوری قابل اثبات و ممکن باشد اما به یک شاهکار بزرگ مهندسی نیاز دارد، حتی اگر به بودجه و هزینههایش فکر نکنیم. اما سفر در زمان به سمت عقب، مشکلات بزرگتری خواهد داشت. نسبیت، این فرضیه را تایید نمیکند که یک جسم ناظر بتواند در دو بعد زمان-مکان سفر کند و به عقب هم برگردد. اما در همهی داستانها و سناریوها، چنین شرایط خارقالعادهیی نیز در نظر گرفته شده است. یکی از راههای سفر به عقب در زمان، استفاده از یک "لانهی مار" فضایی خواهد بود. تئوریسینها معتقدند چنین تونل یا دروازهی ستارهیی که دو نقطه را در ابعاد زمان – مکان به یکدیگر متصل کند، وجود دارد. اگر یکیشان را پیدا کنید و داخلش بپرید، چند لحظهی بعد از نقطهیی دیگر در جهان هستی سردر خواهید آورد. آنها معتقدند اگر چنین چالهیی وجود داشته باشد، میتوان آن را با ماشین زمان نیز مطابق و هماهنگ کرد. میتوانید از طریق آن سفر کنید و نه تنها از یک مکان دیگر سر دربیاورید، که وارد یک زمان دیگر نیز بشوید. این "زمان" میتواند در گذشته یا آینده باشد. اگر امکان سفر به گذشته وجود داشته باشد، انواع پارادوکسها و تضادها نیز اتفاق خواهند افتاد. مانند معمای یک مسافر زمان که به سالهای گذشته میرود و مادرش را وقتی یک کودک است، به قتل میرساند. از این تضادها میتوان گریخت اگر اصرار بورزیم و بدانیم که هیچ چیز نمیتواند قانون علت و معلول و کنش و واکنش را از بین ببرد. اما سفری دوطرفه در مسیر زمان، هنوز پیچیده و غیرقابل هضم است. برای بسیاری از فیزیکدانها، این مساله بسیار غیرعقلانی است. استفان هاوکینگز نظریهی "تخمین محافظت از تسلسل وقایع" را مطرح میکند و معتقد است که یک نیرو یا عامل خاص باعث میشود تا اجسام فیزیکی یا نیروها نتوانند به گذشته برگردند. این مساله شاید به دلیل موانع و سدهای فیزیکی اساسی بر سر راه ساخت ماشین زمان اتفاق میافتد. برای مثال انرژی خلاء کوانتومی در صورتی که هیچ محدودیتی برای ورود به حفرههای ماری فضا نداشته باشد، طغیان خواهند کرد و دفع خواهند شد. این مساله همچنان لاینحل باقی مانده اما موضوعی است که بسیاری از مردم، وقت و تلاش خود را صرف آن میکنند. همانطور که هاوکینگز اشاره کرده، صرف هزینه برای تحقیق در مورد سفر به زمان بسیار سخت است. در نتیجه به نظر میرسد برهان یا تکذیبیهیی برای حل این مساله، خود به مشکلات عمومی دیگر منجر شود. مانند طرح یک نظریهی رامشدنی و قابل دسترسی در مورد جاذبهی کوانتومی. ▪ آیا ما در یک صافی کهکشانی زندگی میکنیم؟ سیاهچالههای آشنای کهکشانی همچنان میتوانند باعث ایجاد بهت و حیرت برای فیزیکدانهای تئوریست شوند. یک سیاهچالهی فضایی میتواند زمانی که یک ستارهی بزرگ آتش میگیرد و محو میشود، تشکیل گردد. هستهی آن بر اثر جاذبهی درونی فراوان، به دو نیم تقسیم میشود. اگر جسم به لحاظ شکلی، کروی باشد، آنگاه همهی مواد تجزیهشده از ریشه با نسبتهای مساوی به سمت مرکز هندسی هسته، ریزش میکنند در نتیجه مقدار میدان چگالنده و میدان جاذبه به بینهایت میل خواهد کرد. تا زمانی که جاذبه، خود را به عنوان تاروپودی از هندسهی مکان – زمان معرفی میکند، میزان خمیدگی و پیچش این دو بعد یعنی زمان و مکان، به بینهایت میل خواهد کرد و برای زمان – مکان یا هر دوی آنها، یک خط مرز و محدوده خواهد ساخت. ریاضیدانها، این پدیده را تکین یا فردیت مینامند. هیچ کس نمیداند که از این فردیتها، چه چیزی حاصل میشود. آیا فضا-زمان، همانجا به پایان خواهد رسید یا این فردیتها به از کارافتادگی نظریات ما منجر میشوند؟ اگر زمان – مکان مرز و حدودی داشته باشد، آنگاه پیشبینی کردن حاصل آن نیز غیرممکن خواهد بود. از آنجایی که پیش بینی و فلسفهی جبر و تقدیر، پایهی همهی تصاویر علمی و منطقی از جهان حاضر را تشکیل میدهد، فردیتها میتوانند پا را از مرزهایی فراتر بگذارند که علم نمیتواند. وقتی یک سیاهچالهی فضایی، حاصل یک تفرد را در بربگیرد، آن دیگر پوشیده و مستور میشود و دیگر تهدیدآمیز نیست. در ۱۹۶۷، راجر پنروز، فرضیهی "سانسور فضایی" را مطرح کرد. در این فرضیه، اعتقاد بر این بود که همهی تفردهای ایجادشده بر اساس کاهش جاذبه، قاعدتاً توسط سیاهچالههای فضایی پوشیده میشوند و در نتیجه برای ما غیرقابل مشاهده هستند. راه چاره نیز غیرقابل دسترسی بود یعنی وجود تفردهای ناپوشیده که میتوانند باعث اتفاقاتی بدون توجیه و دلیل منطقی و عقلانی شوند. سپس چند سال بعد، استفان هاوکینگز، یک پیچیدگی دیگر در مورد این مساله را نیز مطرح کرد. او متوجه شد که سیاهچالهها، امواج گرمایی از خود منتشر میکنند و به آرامی تجزیه میشوند. تئوریسینهای فیزیکی، آنچه که ممکن بود در پایان اتفاق بیفتد را اینگونه تصور کردند: آیا این تبخیر و تبدیل در نهایت، تفردهای موجود در دل سیاهچالهها را نمایان و بیپرده خواهد کرد؟ این مساله در مباحث مربوط به تئوری اطلاعات نیز به شکلی دیگر مطرح شد. وقتی ستارهیی از یک سیاهچاله برمیخیزد، محتوای اطلاعات جزیی ستاره (مانند تعداد اجزا و ذرههایی که از آن تشکیل شده است و از هر نوع ذره و قسمت، چند تکه عضو در ستاره به کار رفته) برای یک ناظر بیرونی، غیرقابل مشاهده خواهد بود. .. در نتیجه زمانی که یک سیاهچالهی فضایی از بین میرود، آیا اطلاعات بر اثر نوعی از تابش که هاوکینگز مطرح کرد، دوباره برمیگردند؟ این سیاهچالهها به نظر میرسد به وضوح در همهجای جهان هستی وجود دارند و حاضر هستند. اگر پیچ و تابهای موجود در حفرههای ماری (حفرههای تکینی) باعث آشکار شدن یک چالهی جدید در بعد فضا – زمان میشوند، پس میتوان نتیجه گرفت که جهان هستی مثل یک کفگیر یا صافی فضایی در حال نشست کردن است؟ اگر اینگونه است، پس محتویاتش به کجامیروند.