مقاله ابعاد بازاریابی 9 ص (docx) 9 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 9 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ابعاد بازاریابی
تعريف بازاريابي : بسياري از مردم چنين مي انديشند كه بازاريابي تنها به معني فروش و تبليغ است . اگر بدانيم كه فروش و تبليغ بخش نمايان بازاريابي است نبايد شگفت زده شويم امروزه نبايد بازاريابي را به مفهوم قديمي كه يعني فروش محصول در نظر آورد . بلكه بايد به مفهوم نوين آن يعني برآوردن نيازهاي مشتري توجه كرد . اگر بازارياب بتواند نيازهاي مشتري را درك كند محصولاتي را توليد مي كند كه داراي بالاترين ارزش باشند قيمت گذاري – ترويج و تبليغ را به روشي كارساز انجام مي دهد به طور حتم اين محصولات به راحتي به فروش خواهند رسيد . بنابراين فروش و تبليغ تنها بخشي از آميزه بازاريابي هستند. مقصود از آميزه بازاريابي: مجموعه اي از وسايل و ابزار بازاريابي است كه بر روي هم بر بازار اثر مي گذارد . ما بازاريابي را نوعي فرايند اجتماعي و مديريتي مي دا نيم كه بدان وسيله افراد و گروهها مي توانند از طريق توليد ايجاد و مبادله محصولات و ارزش با ديگران نيازها و خواسته هاي خود را بر آورده سازند. ابعاد بازاريابي : به نظر فيليپ كاتلر از برجسته ترين صاحبنظران در اين رشته بازاريابي عبارت است از فعالتي انساني در جهت ارضاي نيازها و خواسته ها از طريق فرايند مبادله. اين تعريف داراي ابعاد گوناگوني است كه هر كدام را به طور جداگانه بررسي ميكنيم. - نيازها - خواسته ها - تقاضاها -كالاها -مبادله - معامله - بازاريابي نيازها: مهمترين مفهوم اثرگذار بر بازاريابي كه به صورت بنيادي همواره در تحليهاي مربوط به بازارمورد نظر است نيازهاي انساني مي باشد .كه به گونه زير تعريف مي شود: نياز يا احتياج انساني عبارت است از حالتي احساسي كه محروميتي را در فرد پديد آورد كه آن احساس وحالت كمبود موجب رنج فردگردد. انسان موجودي است داراي نيازهاي فراوان .اين نيازها اگر به گونه مجرد مورد توجه قرار گيرند ودر طبقه بندي خاص قرار نگيرند گاه بيشمارندوهرگز نميتوان از آنها فهرستي تهيه كرد در گذشه افراد زيادي چون ژوزف گارينه فرانسوي و هرمان آلماني سعي داشته اند بتوانند فهرستي از نيازهاي انسان تهيه كنند اما بعد ها خود منصرف شده اند كه كار بيهوده اي انجام داده اند نكته مسلم اين است كه تعداد اين نيازها بسيار زياد وخارج از شمار مي باشد. گاه اين نيازها از نظر تشخيص پيچيده و.شوار است. اگر بخواهيم نيازهاي انسان را در طبقه بندي ساده و قابل استدراكي براي همه قرار دهيم آنها همان طبقه بندي مازلو است. اين طبقه بندي از پنج طبقه يا لايه درست شده است كه به گونه هرمي از پايين به بالا محدود تر مي شود بر اين طبقه بندي انتقادات زيادي هم وارد كرده اند انچه مسلم است اين طبقه بندي در بيشتر جوامع امروزي نيازهاي انسان را تحليل كرده و با توجه به جوامع مي توان گفت اهميت هر يك ا ز طبقات متفاوت خواهند بود .نيازهاي انسان در طبقه بندي مازلو بر اساس هرم زير است: خود شكوفايي قدرت منزلت اجتماعي ايمني حياتي شکل (1-1) سلسله مراتب مازلو در مورد نيازهاي فيزیولوژیکال يا حياتي مانند غذا ، گرما ، لباس و نظاير آنها كه بدون آنها حيات انسان به مخاطره مي افتد يك انسان هر قدر هم ممسك باشد به هر صورت به حدي از آن احتياج دارد .نياز ايمني كه به صورت صيانت ذات و تداوم وضع موجود خود را نشان مي دهد نيز همواره براي انسان مطرح بوده است. او ميخواهد خود را از گزند حوادث و مخاطرات مصون نگه دارد و نيز مي خواهد فردايش از امروزش بدتر نباشد. نياز اجتماعي به تعلق و وابستگي به ديگران مي انجامد. انسان موجودي است مدني الطبع و همواره مي خواهد با ديگران زندگي كند. او مي خواهد دوست بدارد و دوست داشته باشد. از اين رو با ديگران خود را پيوند مي دهد و در گروه ها و اجتماعات وارد ميشود او علاوه بر نيازها به نيازهاي فردي ديگرچون پايگاه منزلت و نيز خود شكوفايي احتياج دارد در واقع ميخواهد خود را و توان خود را به محك بگذارد و بهعبارت ديگر هستي خود را به راستي در آورد اين در جهت اين مهم حركت ميكند كه خود را بدانجا رساند كه در وهم نيايد اين بخش بزرگي از زندگي شخصيت انسانهارا تشكيل مي دهند كه برا ساس عوامل متعدد و در شرايط متفاوت پديد آمده اند. بديهي است اين نيازها براي هر انساني متفاوت است . كمتر دو انساني را مي توان يافت كه نيازهاي يكساني داشته باشند و براي ارضاي آنها يگانه عمل كنند. هنگامي كه نيازي از آدمي ارضاء نشود ناشادمان ميشود .انسان ناشادمان سعي ميكند كه بر نياز خود غلبه كرده يا آن را كاهش دهد يا آن را محو نمايد .شك نيست براي ارضاي نيازها امكانات نقش مؤثرتري دارد اگر امكانات محدود باشند نياز با شدت بيشتري خود را نمايان ميسازد .واگرامكانات در حد بالايي باشد مي تواند نياز را ارضاء نمايد . انسانها دركشورهاي پيشرفته صنعتي كه در نسبت به كشورهاي در حال توسعه يا جهان سوم از امكانات نسبي بالايي بر خوردارند سعي در افزايش امكانات خود كرده وبيشتر بر آنند تا نيازهاي خود را ارضاء كنند. در مقابل در كشورهاي فقير مردم بيشر بر آنندكه نيازهاي خود را محار كرده و آنها را تقليل دهند يا همانطور كه اشاره شد از بين ببرند آنها نيازهاي خويش را با امكانات هماهنگ ميكنند و چيزي مي خواهند كه در دسترس است. خواسته ها: دومين مفهوم اساسي اثر گذار بر بازاريابي خواسته هاي بشري است كه آن را به گونه زير تعريف مي كنيم : خواسته هاي بشري اشكالي از نيازهاي انساني است كه توسط فرهنگ ويا شخصيت فردي انسانها شكل گرفته اند. برخورد نياز با فرهنگ و شخصيت فردي انسانها خواسته را شدت ميدهد. يك انسان گرسنه در ژاپن خوراك ماهي يا برنج مي طلبد در حاليكه فرد گرسنه در تهران چلوكباب مي جويد خواسته ها بر اساس كالاهاييكه نيازها را ارضاء مي كنند شناخته مي شوند به همان ميزان كه جامعهاي تكامل مي يابد خواسته هاي مردم آن افزايش مي يابد . توليد كنندگان در چنين جوامعي در چين جوامعي بر اين تلاشنند كه ارتباطي ميان كالاي توليدي خود ونيازهاي مردم برقرار كنند آنها سعي ميكنند كالاهايي را توليد كنند كه نيازي را برآورده كند وبا خواسته ها همسو باشند. فروشندگان و بازاريان اغلب ميان خواسته ها و نيازها اشتباه ميكنند اين فروشندگان از نزديك بيني و بسته نگري بازار رنج مي برند . اين فروشندگان وتوليد کنندگان چنان در تفكرات كالاي خويش غرق شده اند كه فقط تمركز خود را روي خواسته هاي واضح مصرف كنندگان بالفعل وگاه بالقوه نهاده اند و توجه به نيازهاي مخفي ونا معلوم و آتي آنان را از دست داده اند آنها راموش كرده اند كهكالاهاي مادي فقط ابزاري جهت حل مشكلي از مصرف كنندگان است . اين فروشندگان ياتوليدکنندگان حتماً در برابر عرضه كالايي جديد كه بهتر و ارزانتر نياز را پاسخگو باشد با مشكل بزرگي روبرو خواهند شد . مصرف كنندگان همان نياز را دارند اما كالاي جديد را خواهند خواست به عبارت ديگر نياز بر جاي خود باقي است اما خواسته دگرگون مي شود و گرايش به سوي كالاي جديد پيدا مي شود . تقاضاها: انسانها همواره خواسته هاي فراواني دارند اين خواسته ها در واقع نا محدودند اما منابعي كه جهت ارضاي آنها بكار گرفته مي شود كاملاً محدود مي باشد آنها كالاهايي را انتخاب مي كنند كه بيشترين رضايت را در مقابل پولي كه مي پردازند بدست آورند . خواسته ها زماني به تقاضا بدل مي شوند كه با قدرت خريد پشتيباني شوند .بسيار ساده است كه فهرستي از تقاضاها را در يك جامعه در يك زماني معين بدست آورد .به شرط آنكه امكانات تحقيق و دسترسي به اطلاعات وجود داشته باشد .ومشكلي در جهت آنها وجود نداشته باشد . مصرف كنندگان كالا را بر اساس پولي كه مي پردازند و ارضاي خاصي را كه بدست مي آورند مي سنجند .آنها مي خواهند از پول خود حداكثر رضايت را بدست آورند . كالاها: نيازهاو خواسته ها و تقاضاهاي انساني در اين است كه كالايي براي ارضاي آنها بايد وجود داشته باشد.بدون كالا اين نيازها و خواسته ها و تقاضاها شكل نگرفته و در جهت معقولي به حركت در نخواهند آمد.كالا را مي توان چنين تعريف كرد : كالا يا محصول چيزي است كه مي تواند به بازار عرضه شود و براي جلب توجه و استحصال و مصرفي كه نياز يا خواسته اي را ارضاء كند بكار گرفته مي شود . امروزه انسانها در بازارهاي پيرامون خود كالاهاي زيادي را مي يابند كه براي بدست آوردن آنها گاه مدتهاتلاش مي كنند اما همانگونه كه اشاره شد تعداد اين كالاها بسيار زياد و گاه از شمار خارج است و درجات نياز و خواسته انسانها متفاوت و در نتيجه انسان به هر كدام از آنها به گونه اي مي نگرد كه در مورد ديگي ممكن است چنان نباشد. انساني را در نظر آوريد كه داراي نيازهاي گوناگون و در آن ميان برخي از نيازها براي او اساسي تر و جاذابتر است. اگر يك نياز در صدر تمام آنها قرار گيرد و او براي آن كالاهاي زيادي را پيش رو داشته باشد .به آن دسته از كالاها ميگوييم مجموعه كالاهاي انتخاب