مقاله اسرار نماز 52 ص (docx) 52 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 52 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
چرا عبادت ؟
عبادت ، به معنای اظهار ذلت ، عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است . در اهمیت آن ، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است . خداوند می فرماید :
«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»
هدف آفرینش هستی و جن و انس ، عبادت خداوند است .
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز ، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است :
« و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطغوت »
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران ، عبادت خدا بوده است .
روشن است که خدای متعال ، نیازی به عبادت ما ندارد ، « فان الله غنی عنکم » و سود عبادت ، به خود پرستندگان بر می گردد همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم ندارد .
ریشه های عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است ، از جمله :
عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند ، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند . آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم ، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده ، او را تعظیم و تکریم می کند .
احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید ، در برابرش احساس خضوع می کند .
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز ، نازمند به اوییم . این احساس عجز و نیاز ، انسان را به پرستش خدا وا می دارد . خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است . در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود ، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد .
توجه به نعمت ها
انسان ، همواره در برابر برخورداری از نعمت ها ، زبان ستایش و بندگی دارد . یادآوری نعمت های بیشمار خداوند ، می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا و توجه به عبادت او باشد . در مناجات های امام معصوم ، معمولاً ابتدا نعمت های خداوند ، حتی قبل از تولد انسان ، به یاد آورده می شود و از این راه ، محبت انسان به خدا را زنده می سازد آنگاه درخواست نیاز از او می کند .
خداوند هم می فرماید :
« فليعبدوا رب هذا البيت ، الذی اطمعهم من جوع و ءامنهم من خوف »
مردم پروردگار این کعبه را بپرستند ، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس ، اینشان نمود .
در آیه ای دیگر است ، پروردگارتان را بندگی کنید ، چون شما را آفرید .
فطرت
پرستش ، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است . این روح پرستش ، که در انسان فطری است ، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به « خدا پرستی » می رسد ، گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف ، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود .
انبیا ، برای ایجاد سن پرستش نیامده اند ، بلکه بعثت آنان ، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است .
علی می فرماید : « فبعث الله محمداً بالحق ليخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته » خداوند محمد را به حق فرستاد ، تا بندگانش را از بت پرستی ، به خدا پرستی دعوت کند .
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن ، دعوت به توحید در عبادت می کند ، نه اصل عبادت . زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد . مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ، ولی اگر راهنمایی نشود ، به جای غذا ، خاک می خورد و لذت می برد !
اگر رهبری انبیاء نباشد ، مسیر این غریزه منحرف می شود و به جای خدا ، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می شود . آنگونه که در نبود حضرت موسی و غیبت چهل روزه اش ، مردم با اغواع سامری ، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند .
نقش عبادت
عبادت ، قرار دادن همه ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است . اینگونه رنگ خدایی زدن به کارها ، تاثیر مهمی در زندگی انسان دارد که به گونه ای از آنها اشاره می شود :
باقی ساختن فانی
انسان ، و همه تلاشهایش از بین رفتنی است ، اما آنچه برای رضای خدا انجام گیرد و متعلق به الله باشد ، به صورت ذخیره در می آید و باقی است . قرآن می فرماید :
« ما عندکم ينفد و ما عندالله باق »
آنچه نزد شماست پايان می پذيرد و آنچه نزد خداست ، ماندگار است .
و نیز : « کل شی هالک الا وجهه »
هر چیزی نابود می شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روی الهی داشته باشد .
تبدیل مادیات به معنویات
اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نیت و انگیزه و جهت کارهایش را در مسیر خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد ، حتی کارهای مادی از قبیل خوردن ، پوشیدن ، مسافرت ، دیدار ، کار روزانه ، خانه داری ، تحصیل ، همه و همه ، معنوی می شود . بر عکس ، گاهی مقدس ترین کارها ، اگر با هدف مادی و دنیوی انجام گیرد ، از ارزش می افتد . اولی نهایت استفاده است ، دومی نهایت زیان .
سازندگی فرد و جامعه
عبادت و توجه به خدا و پرستش او ، چون همچون با نادیده گرفتن هوس ها و تمایلات ، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بی نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است ، این مسائل ، در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش دارد .
عبادت ، حرکت در مسیر مستقیم الهی است : « و ان اعبدونی هذا صراط مستقيم »
عبادت ، بار نیست ، بلکه اهرم حرکت است : « واستعينوا بالصبر و الصلوة » از صبر و نماز کمک بگیرید .
عبادت ، هم انسان را به صورت فردی ، از بردگی هوس ها و گناهان و شیطان نجات می دهد ، و هم یک جامعه عابد ، را که خدا می پرستد ، از پرستش طاغوت ها و ستمگران و ابر قدرت ها آزاد می شود . اقبال لاهوری می گوید :
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
عبادت ، هم « فرد ساز » است و هم جامعه ساز ، فساد جوامع ، بیشتر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه و ریشه می گیرد .
آفات عبادت
شیطان ، این دشمن قسم خورده و دیرینه انسان ، که هکواره در کمین انسان است تا عبادتهایش را تباه و بی نتیجه سازد ، از این راهها برای فاسد کردن و باطل نمودن عبادت ما وارد می شود :
ریا
کسی که نه برای خدا ، بلکه برای جلب نظر مردم یا رسیدن به موقعیت و شهرت ، عبادت می کند ، او گرفتار دام شیطان است و عباداتش به هدر می رود .
این اخلال در عبادت ، توسط شیطان گاهی پیش از عمل هم ، در نیت پدید می آید و از «قصد قربت» باز می دارد .
عجب
شیطان انسان را در حین عبادت ، به خود پسندی و مهم دانستن عبادت ها می کشد ، و اگر کار ، با نام و برای خدا هم شروع شده باشد ، در نیمه راه ، شیطان آنرا تباه می سازد و انسان را به غرور دچار می سازد .
گناه
بی شک ، گناهان ، آثار خوب عبادات را از بین می برند . کشاورزی که پس از ماهها تلاش و زحمت در راه به ثمر رساندن مزرعه و باغ ، در اثر یک غفلت ، گرفتار آتش سوزی و حریق خرمن می شود ، رنجهایش هدر رفته است . گناهان آتشی در خرمن عبادات و اعمال ما هستند که آنها را بر باد می دهند .
خلاصه آنکه : شیطان ، یا جلوی ورود آب زلال را به جام دل انسان می گیرد یا پس از پر شدن این ظرف ، آنرا آلوده و فساد می سازد و یا «زیراب» آنرا کشیده ، آب ها را هدر می دهد .
امام سجاد در دعای «مکارم الاخلاق» از خداوند چنین می طلبد : «الهی عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب ... اعزنی و لا تبتلينی بالکبر ... » خدایا ، مرا بنده خودت ساز ،ولی عبادتم را با عجب، فاسد مگردان ، مرا عزیر کن ولی به تکبر مبتلایم مساز .
صدقه هم نوعی عبادت مالی است ، به تعبیر قرآن ، با منت نهادن باطل و تباه می شود .
کاشتن نهال ، وقت چندانی نمی برد ، ولی به ثمر رساندن و مواظبت از سلامت آن و زدودن آفت ها دشوار است . گاهی گناهان یا حالات ناپسند روحی ، همه نیکی ها را بر باد می دهد .
در حدیث می خوانیم : « ان الحسد ياکل الحسنات کما تاکل النار الحطب » آنگونه که آتش هیزم را می خورد ، حسد هم حسنات را می خورد .
در روایتی آمده که : عابدی مغرور و فاسقی شرمنده ، هر دو وارد مسجد شدند ، فاسق ، به خاطر حالت توبه و پشیمانی ، دگرگون گشت و مومنی صالح شد ولی عابد به خاطر غرورش ، فاسق از کار در آمد .
عبادت های باطل
گفتیم که بندگی و اطاعت و عبادت ، تنها در برابر آفریدگار جهان شایسته و رواست و هر پرستشی نسبت به هر پدیده یا انسان و موجودات دیگر ، باطل است . این عبادت های ناروا ، بیشتر از راه جهالت ، یا دوری از راه هدایت انبیا پیش می آید .
خداوند متعال در قرآن ، ضمن اشاره به انواع عبادت های ناروا و باطل ، آنها را بی دلیل و بیهوده می خواند و با دلیل ، رد می کند . از این قبیل که :
اگر به خاطر یاری جستن از دیگران ، سراغ غیر خدا می روید ، بدانید که همه قدرت ها از آن خداست :«ان القوة لله جميعاً» اگر در پی عزت یافتن هستید ، باز هم عزت برای خدا و در دست خداست : «فللّه العزة جميعاً»
اگر برای تامین معاش و روزی هستید . معبود های باطل که مالک رزق شما نیستند :
« لا يملکون لکم رزقاً»
اگر به امید نفع یا ضرر ، توسط معبودهای دیگرید ، آنان توان سود رساندن یا دفع زیان ندارند : «ما لم يملک لکم ضرا و لا نفعاً»
اگر طاغوت ها را برتر از خود می دانید ، بدانید که آنها هم بندگانی همچون شمایند : «عباد امثالکم»
اگر پرستش بت ها ، روی تقلید از نیاکان است ، آنان خود در گمراهی بودند :
«أنتم و ءاباوکم فی ضلل مبين »
اگر فکر می کنید در قیامت ، به فریادتان می رسند ، بدانید که آنها پرستش های شما را نادیده گرفته و با شما دشمن می شوند : «سيکفرون بعبادتهم و يکونون عليهم ضداً»
اينان بدون جهت و بی دلیل ، سراغ معبود های دیگر رفته اند و برهانی بر این پرستش را ندارند : « و بعبدون من دون الله ما لم ينزل به سلطناً »
هيچ چيز و هيچ كس جز خدا ، لايق پرستش نيست . زيرا اين معبودهاي باطل ، يا وجود خارجي ندارند و ساخته ذهن اند ، يا موجوداتي بي خاصيت و ناتوانند ، يا اگر كار آيي دارند ، موقت و محدود و همراه با منت ها و هوس ها و تحقيرهاست . پس در هر سه صورت ، شايسته نيستند كه انسان ، طوق بندگي آنها را به گردن اندازد . انسان در برابر هيچ مخلوقي ، به قيمت نا فرماني خداوند ، نبايد اطاعت و پرستش و فرمانبرداري كند .
امام جواد (ع) مي فرمايد : « من اصغي الي ناطق فقد عبده»
هر كس به سخن كسي گوش دهد . او را پرستيده است !
پس اگر گوينده حق بگويد بنده حقيم و اگر باطل بگويد ، باطل را پرستيده ايم . و امام صادق (ع) در حديثي فرموده است : « من اطاع مخلوقا في معسية الخالق فقد عبده» هر كس با اطاعت از مخلوقي ، خالق را نافرماني كند ، آن مخلوق را پرستيده است .
پس عبادت باطل ، تنها به پرستش سنگ و چوب و خورشيد و ستاره منحصر نيست . دل و جان سپردن به هرفكر و سخن و قدرت و حكومت غير الهي ، عبادت ناروا است حتي پذيرش فرهنگ ضد الهي هم ، از عبادتهاي باطل بشمار مي رود .
توسعه عبادت
مومن خدا پرست ، بايد به گسترش فرهنگ عبادت بپردازد و تنها به نماز و عبادت خود اكتفاء نكند ، بلكه ديگران را هم با خدا و پرستش ، آشنا كند .
توصيه به حق و وظيفه تبليغ ، بر عهده هر مومن است ، خداوند ، بعد از ايمان و عمل و صالح ، انسان را به دعوت به حق و صبر فرا مي خواند :
« و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر »
اگر ده نفر سيگاري وارد منطقه اي شوند ،در مدت كمي افراد زيادي را با دود آشنا مي كنند ، چند نفر فاسد ، محله يا شهري را به فساد مي كشند .
چرا نبايد تعدادي اهل نماز و عبادت ، مردم را با خدا آشنا سازند و زمين و محيط را محل پرستش خدا كنند ؟ بايد با تمام نيرو ، در خانه ، محله ، مدرسه ، اداره ، شهر و روستا به فكر توسعه اهداف الهي خود باشيم ودر اين راه هرگونه توانايي خود را به كار گيريم .
نشان قبولي
قرآن ، ثمره نماز را ، بازداشتن از فحشاء و منكر مي داند « ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر » و اين خاصيت ، مغز و محتواي اصلي نماز و نشان قبولي اعمال و عبادات است ، هسته بي مغز ، رشد نمي كند و ثمر نمي دهد . نماز بدون باز داشتن از بديها ، همان عبادت بي محتواست .
امام صادق (ع) در بيان اين نشانه ، مي فرمايد : « من احب ان يعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل ، فلينظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنكر ؟ فبقدر ما ضعته قبلت منه »
هر كس دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه ، ببيند كه آيا نمازش او را از گناه و زشتي بازداشته يا نه ؟ پس به هر قدر كه نمازش او را از گناه بازداشته ، به همان اندازه نمازش قبول شده است .
اهميت نماز
جز آنچه از آيات و احاديث نقل شد ، رفتار اولياء خدا نيز اهميت و جايگاه آن را بيان مي كند . نماز جزء برنامه انبياء بوده است .
حضرت عيسي (ع) در گهواره مي گويد : خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است : « و اوصني بالصلوه و الزكوه ما و دمت حيا »
امام حسين (ع) حتي ظهر روز عاشورا در ميدان مبارزه و در برابر تيرهاي دشمن هم نماز را رها نكرد .
حضرت ابراهيم (ع) همسر و كودك خويش را در بيابانهاي داغ مكه ، كه آن هنگام هيچ آب و گياهي نداشت ، مسكن داد وگفت : خدايا تا نماز به پا دارند : « اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوة »
پيشوايان معصوم ما ، هنگام نماز ، رنگ خود را مي باختند و مي فرمودند : وقت اداي امامت الهي و حضور در پيشگاه الهي است .
گرچه بعضی نماز را به طمع بهشت یا ترس از عذاب جهنم می خوانند ، اما امیر المومنین نماز را نه برای تجارت یا سپری از آتش ، بلکه به خاطر شایستگی خدا برای عبادت ، انجام می دهد .
برای اهتمام این برنامه سازنده ، اسلام به پدران و مادران سفارش کرده که اطفال خود را قبل از بلوغ ، مثلاً از سن هشت سالگی به هر نحو که می توانند وادار به نماز کنند و گاهی هم به خاطر بی اعتنایی شان ، از خود خشونت نشان می دهند .
آنکه اهل نماز است ، با مبدأ هستی مرتبط است . مثل خلبانی که با اتاق فرمان ارتباط دارد .
نماز سبب آمرزش گناهان و زدودن آثار لغزش هاست . قرآن ، پس از دستور به نماز ، می فرماید : «ان الحسنت یذهبن السیئات » نیکی ها ، بدی ها را از بین می برد .
ترك نماز
ترك نماز ، قطع رابطه كردن با آفريدگار هستي است و اين در دنيا و آخرت ، عواقب تلخي دارد . در قيامت ، اهل بهشت از دوزخيان مي پرسند : چه چيز شما را روانه جهنم كرد ؟ يكي از پاسخهايشان اين است كه ما پابند به نماز نبوديم : « لم نك من المصلين »
در جايي ديگر ، به نماز گزاراني كه نسبت به نمازشان سهل انگار و بي اعتنا هستند و گاهي مي خوانند و گاهي نمي خوانند مي گويد : واي بر آنان : «فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون »
رسول خدا (ص) فرموده است : « من ترك الصلاة متعمد افقد كفر» هر كه از روي عمد و با توجه نماز را رها كند ، از اسلام خارج شده و كافر است .
و نيز فرموده است : « بين العبد و بين الكفر ترك الصلاة »
مرز ميان اسلام و كفر ، چيزي بيش از رها كردن نماز نيست .
آداب نماز
رعايت نكاتي كه به آداب نماز مربوط مي شود ( همچون مسواك ، نظافت ، توجه به خدا و ... ) در كمال اين عبادت موثر است .
اما باقر عليه السلام (ع) فرموده است : «عليك بالا قبال علي صلاتك فانما يحسب لك منها ما اقبلت عليه »
در نماز ، توجه به خدا داشته باش ، زيرا از نماز ، آن مقدار قبول مي شود كه با توجه خوانده شود . سپس حضرت مي فرمايد : هنگام نماز ، با دست و سر و صورت خود بازي مكن ، زيرا همه اين كارها ، سبب نقص نماز مي شود ، در حالت كسالت و خواب و سنگيني مشغول نماز مشو ، زيرا چنين نمازي ، از آن منافقان است ...
در حديثي از پيامبر نقل شده :
« ركعتان من رجل ورع افضل من الف ركعة من مخلط » دو ركعت نماز انسان با تقوا ، برتر از هزار ركعت نماز فرد لاابالي است .
اما صادق (ع) مي فرمايد : هنگام نماز ، از دنيا و آنچه در آن است مأيوس شو و تمام توجه ات را به خدا قرار ده به ياد روزي باش كه در برابر دادگاه عدل الهي قرار مي گيري .
و نيز فرمود : گاهي پنجاه سال بر انسان مي گذرد ولي خداوند ، حتي يك نماز او را نپذيرفته است .
و در حديث مي خوانيم : بعضي چنان در برابر خدا سبك سخن مي گويند و نماز مي خوانند كه اگر با همسايشان حرف بزنند ، چواب آنها را نمي دهد .
از پيامبر خدا (ص) نقل شده كه : « ركعتان بسواك افضل من سبعين ركعه بغير سواك »
دو ركعت نماز كسي كه مسواك كند ، از هفتاد ركعت بدون مسواك بهتر است .
طهارت
نمازگزار، بايد براي انجام اين عبادت ، كسب طهارت كند ، گاهي با .وضو يا غسل ، در شرايطي هم تيمم مي كند وضو جزو ايمان است و به تعبير امام باقر (ع) نماز بدون وضو ، نماز نيست : «لا صلاة الا بطهور» و در برخي روايات ، از وضو به عنوان «كليد ايمان» و «نصف ايمان» تعبير شده است .
امام رضا (ع) بيان جالبي درباره وضو دارد و مي فرمايد :
« لان يكون العبد طاهرا اذا قام بين يدي الجبار عند مناجاته» وضو ، يك ادب در برابر خداست تابنده ، هنگام نماز ، وقتي در برابر خداوند مي ايستد پاك باشد .
« نقياً من الادناس والنجاسة » از آلودگي ها و پليدي ، پاكيزه باشد .
« مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس» به علاوه ، در وضو از بين رفتن كسالت و طرد خواب آلودگي (و ايجاد نشاط) است .
« و تزكية الفواد بين يدي الجبار» و دل و روح را آماده ايستادن در برابر پروردگار مي سازد .
امام در اين حديث شريف ، به همه ابعاد جسمي و روحي وضو ، يعني نظافت و پاكي و آمادگي روح و كسب نشاط عبادت و پديد آوردن زمينه معنوي عبادت اشاره فرموده است .
مرحوم فيض كاشاني مي گويد :
يكباره برخاستن از ماديت و كوچ به معنويت مشكل است ، ولي وضو گرفتن ، انسان را كم كم آماده مي سازد .
وضو در هر حال
نورانيت و صفاي باطني كه در سايه وضو پديد مي آيد بسيار ارزشمند است از اين رو ، در روايات ، تاكيد شدهكه انسان همواره با وضو باشد ، وضو به نور تشبيه شده و خوابيدن با وضو همچون احياء و شب زنده داري به حساب آمده است
براي ، تلاوت قرآن زيارت و بسياري از كار هاي نيك و عبادي ، سفارش به داشتن وضو شده است .
بدون وضو ، دست زدن به آيات قرآن و نامهاي خدا و پيامبر و اءمه(ع) ممنوع است
حتي اگر نام خدا به صورتهاي مختلف و آرم نهادها و مؤسسات در آيد ،( مثل آرم جمهوري اسلامي ) همين حكم را دارد .
وضو ، بمنزله اجازه ورود به حضور پروردگار است و براي قسمتهاي مختلف آن هم دعاهاي خاصي در كتب بيان شده است . مسائل وضو بسيار است كه در اين مجموعه نمي گنجد .ولي نا گفته نماند كه مصرف آب در وضو ، اگر به حد اسراف برسد حرام است . رسول خدا فوموده است : « الوضوء مد والغسل صاع و ساتی اقوام یستقلون ذلک فاولئک علی خلاف سنتی »
برای وضو ده سیر آب و برای غسل ، سه کیلو آب کافی است . ولی افرادی در آینده می آیند که این مقدار را کم می شمارند و آب زیاد مصرف خواهند کرد که آنها بر خلاف راه من می روند .
طهارت برای نماز مراحلی دارد :
طهارت ظاهر از نجاسات و آلودگی ها
طهارت اعضاء از گناهان و جرائم
طهارت روح از مفاسد اخلاقی . آنگونه که در دعاهایم می خوانیم :
« الهی طهر قلبی من الشرک» خدایا دلم را از شرک ، پاک ساز . وقتی در نماز ، لازم باشد که لباس و بدن از آلودگی ها پاک باشد ، آیا لازم تر آن نیست که دل و جان ، از کبر و ریا و حسد و کینه هم پاک باشد ؟ و آیا دو گانگی ظاهر از باطن ، نوعی نفاق نیست ؟
غسل
گاهی برای کسب طهارت ، باید غسل کرد . از جمله موارد آن جنابت است و باید طبق دستوری که مراجع تقلید در کتاب های توضیح المسائل خود بیان کرده اند ، تمام بدن شستشو داده شود . بعضی احادیث می رساند در جنابت ، همه اندام انسان تحریک می شود ، « من تحت کل شعر ...» و شاید به همین خاطر باشد که در غسل باید همه بدن شسته شود . شاید این احادیث ، اشاره به فعالیت اعصاب سمپاتیک در هنگام جنابت باشد که این اعصاب در تمام بدن وجود دارد و فعالیت می کند .
تیمم
وقتی آب برای وضو یا غسل نبود ، یا وقت برای وضو یا غسل کم بود ، یا مصرف آب برای سلامتی انسان ضرر داشت ، یا قیمت آب ، در حد غیر قابل تحملی گران بود ، یا آب را برای آشامیدن و حفظ جان لازم داشتیم ، در این گونه موارد باید تیمم کرد . یعنی طبق دستوری که در رساله ها آمده ، دست ها را بر خاک پاک زد و بر پیشانی و پشت دست ها کشید . آن هم خاکی که پاک و بهداشتی باشد ، نه از هر خاک آلوده ای ! در حدیثی می خوانیم که حضرت علی از تیمم کردن بر خاکهای کنار کوچه ها ( که معمولاً آلوده است ) نهی فرمود
اذان
گفتن اذان و اقامه از کارهای پیش از نماز و زمینه ساز توجه بیشتر به خداوند در نماز است .
اذان ، شعاری است سکوت شکن ، موزون ، کوتاه ، پرمحتوا و سازنده ، که در بردارنده اساسی ترین پایه های اعتقادی و جهت گیری عملی مسلمان است .
اذان ، اعلام موجودیت اسلام ، معرفی عقاید و اعمال مسلمانان و فریاد علیه معبود های خیالی است .
اذان ، نشانه باز بودن فضای تبلیغات ، و اعلام مواضع فکری مسلمین به صورت روشن و صریح است .
این شعار توحیدی ، اولین جملاتی است که در گوش نوزاد خوانده می شود و نخستین درسهای خدایی را به او منتقل می سازد و برای بزرگان نیز ، همواره عامل هوشیاری و بیداری از غفلت است .
اذان تنها صدایی است مه به آسمانیان می رسد .
اذان ، صدایی است که شیطان ها را به فرار و دلهره وا می دارد . سفارش شده که در خانه ها ، بخصوص هنگام بیداری ، اذای بگویید و بکوشید که با صدای زیبا باشد.
در حدیثی رسول خدا (ص) فرموده است :
«سیاتی علی الناس زمان یترکون الاذان علی ضعفائهم » زمانی خواهد آمد که اذان را تحقیر کرده و ان را به افراد ناتوان می سپرند .
در حدیث است : روز قیامت ، که بیشتر مردم از خجالت سر افکنده اند ، اذان گویان با سر افرازی تمام ، با قامتی برافراشته محشور می شوند . قامت بلند آنان نشانه مقام رفیع است . موذن ، در اجر و پاداش ، با کسانی که به خاطر اذان او به نماز آیند ، شریک است .
بلال
بلال حبشی ، مسلمان سیاه پوستی بود که رسول خدا (ص) او را به موذنی برگزید .
وقتی اذان از طریق وحی نازل شد ، پیامبر ، آنرا به بلال آموخت که صدای رسایی داشت .
اینکه آنحضرت ، او را به اذان گویی انتخاب کرد ، برای ما درسهایی دارد ، از جمله :
شخصیت و عظمت دادن به برده ها . چرا که بلال برده ای بود که سخنگوی اسلام و منادی امت شد .
شخصیت دادن به سیاهپوست و اینکه رنگ چهره ملاک نیست .
تحقیر متکبرانی که روزی بر بلال ، آقایی می کردند و فخر می فروختند و حتی او را مسخره می کردند .
ایمان و تقوا و لیاقت ، کمبود های ظاهری را جبران می کند . بلال با آنکه به جای «شین» ، «سین» تلفظ می کرد ، و این نقص زبانی را داشت ولی اسلام به کمال معنوی و زیبایی باطنی او بیشتر بها داد .
بلال اولین کسی است که در اسلام اذان گفت . او در آغاز بعثت پیامبر به وی ایمان آورد و در راه ایمانش ، متحمل شدیدترین شکنجه ها بر ریگزارهای تفتیده حجاز شد و همچنان ندای «احد ، احد» را بر زبان داشت . روز فتح مکه نیز ، هنگام ظهر ، به فرمان پیامبر بالای کعبه رفت و اذان گفت و بت ها را فرو ریخت .
بلال در جنگ های بدر ، احد و خندق شرکت داشت .
بعد از رسول خدا (ص) برای دیگران اذان نگفت . یکبار برای حضرت زهرا که دلتنگ زمان پدر شده بود ، اذان گفت ، آنگاه هم در نیمه اذان مردم و حضرت زهرا گریه سر دادند .
این برخورد بلال ، در این مسیر بود که اذان را هم در راه حق و در روزگار پیشوای شایسته سر دهد .
روزی عمر به بلال گفت : ابوبکر که تو را خرید و از بردگی آزاد کرد ، چرا برای نماز گزاران او اذان نمی گویی ؟
گفت : اگر برای رضای خدا آزادم کرد که طلبی ندارد ، ولی اگر هدف دیگری داشته ، من حاضرم باز برده او باشم ولی هرگز کسی که پیامبر ، خلافت او را نگفته است ، اذان نگویم .
بلال حاضر نبود حتی اذانش که یک شعار دینی است ، در مسیر تقویت نظامی باشد که قبولش ندارد .
بلال ، آن غلام حبشی در سایه ایمان ، به مقامی می رسد که سخنگوی نهضت رسول می شود ، و خزانه دار بیت المال
راستی ، اگر هنگام اذان ، دانشجویان سراسر اروپا و آمریکا و ... اذان بگویند ، مردم دنیا را به فکر وا نمی دارند ؟
در اینجا یادی از مرحوم شهید نواب صفوی کنیم و که به یارانش گفته بود هنگام ظهر و مغرب ، هر جا بودید ، با فریاد بلند ، اذان بگویید . همین اذان ها بود که وحشتی در دل نظام طاغوت افکنده بود . این گوشه ای از معنای آن حدیث است که می فرماید : با صدای اذان ، شیطان عصبانی می شود و می گریزد .
بی جهت نیست که گلادستون (سیاستمدار انگلیسی) در پارلمان گفته بود : تا نام محمد (ص) بر فراز مأذنه ها بلند است ، و تا کعبه بر پا و راهنمای مسلمانان است ، امکان ندارد پلیه های سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار و برقرار گردد .
بخاطر محتوای غنی و ابعاد سازنده اذان است که دستور اکید داده شده در مطلع نماز ، این شعار توحیدی خوانده شود .
آثار دنیوی نیت
جز پاداش های اخروی و بهره های معنوی مه از نتایج اخلاص است . یک سری آثار دنیوی هم دارد که به برخی اشاره می شود :
مدیریت جامعه :
اگر حسن نیت و خلوص در مسئولان اجتماعی باشد ، کارها بهتر انجام شده و عدالت ، بهتر اجرا می شود .
علی (ع) به مالک اشتر می فرماید :
«استعن علی العدل بحسن النية فی الرعية » به وسیله حسن نیت به مردم ، برای اجرای عدالت اجتماعی کمک بگیر .
روحیه خیر خواهی خالصانه ، قوی ترین اهرم ایجاد عدالت است .
بهبود وضع اقتصادی
افراد خوش قلب و خیر خواه و مخلص ، حتی در امور اقتصادی و کسب و کار هم موفق ترند و خلوص شان پشتوانه حیثیت اجتماعی و جلب مشتری و اعتماد مردم به دادو ستد با آنانست . شاید این کلام علوی ، به این مسئله باشد که فرموده است :
«رزق المرء علی قدر نيته » رزق هر کس به اندازه نیت اوست .
روابط خوب اجتماعی
افراد خوش باطن و خوش نیت ، در دلها جا دارند و اگر خلافی هم بکنند ، بخاطر صفا و حسن نیت ، زندگیشان تلخ نمی شود و مردم دوستشان دارند .
علی (ع) فرموده است : «من حسنت نيته کثرت مثوبته و طابت عيشته و وجعت مودته» هر که دارای حسن نیت باشد ، موقعیت او بیشتر و زندگیش پاکتر می شود و دوستی با او لازم است .
این از جهت آثار خوب نیت صالح بود . بر عکس ، اگر نیت ها ناسالم و شوم باشد . عوارض ان دامنگیر خود انسان می شود و غیر از عقوبت های اخروی ، بلاهای اجتماعی هم در پی دارد .
علی (ع) می فرماید : «اذا فسدت النية وقعت البليه»
هر گاه نیت ، خراب شود ، بلا فرود می آید .
نیت های قوی و انگیزه های خوب ، حتی از بدن های ناتوان هم کارهای مهم می کشد . اگر انگیزه ، نیرومند و الهی باشد ، نه خستگی در کار است ، نه نومیدی و دلسردی .
به همین جهت ، در هیچ یک از اولیاء خدا ، خود باختگی و ضعف اعصاب ، حتی در پیری دیده نمی شود ، چرا که دل و جانشان با نیت های خالص الهی سرشار است و از او مدد می گیرند و در برابر همه مشکلات و بحران ها و دشمن ها و قدرت ها می ایستند . نمونه اش امام امت (قدس سرّه) که دلی آرام به یاد خدا داشت و ابر قدرت ها را به زانو در آورد .
امام حسین (ع) روز عاشورا ، که با آن همه داغ و شهادت ها روبرو بود و اسارت خانواده خویش را پیش بینی می کرد ، هر چه تنهاتر می شد و یارانش به شهادت می رسیدند ، خودش چهره ای برافروخته تر از عشق می یافت و به خداوند تکیه داشت و می فرمود : «هون علی انه بعين الله» آنچه این شدائد را بر من آسان می کند آنست که می بینم همه در محضر خداوند است و او می بیند و شاهد است .
علی (ع) فرموده است :
« ما ضعف بدن عما قويت عليه النية» وقتی نیت بر چیزی ، قوی و استوار باشد ، بدن احساس ضعف نمی کند .
شاید این اشاره به آثار روانی و روحی نیت در رفتار و عمل انسان باشد .
الله اکبر
خدا برتر و بزرگتر از فکر و خیال ما و برتر از توصیف با قلم و بیان ماست .
عظمت او ، فراتر از فهم و درک و شناخت تصور ماست .
هر چه را اراده کند ، در همان لحظه انجام می گیرد . فرمانش مطاع است . پدیده و انسان را از نیستی به وجود آورده ، همه را روزی داده ، هدایت کرده ، بازگشت همه به سوی اوست و جان و هستی همه جانداران و جمادات ، در دست قدرت اوست . اوست که عزت می بخشد و ذلیل می کند ، بی نیاز است و همه به او محتاجند . انسان را در رحم مادران ، تصویرگری می کند ، غرائز هدایتگر را در فطرت آنها به ودیعت می گذارد ، بیماریها را شفا می دهد ، ناتوانان را توان می بخشد ، همه چیز مردنی و فانی است مگر ذات او . در قیامت ، حساب و کتاب و پاداش کیفر همه ، با اوست . آنروز معلوم خواهد شد که همه کاره اوست و دیگران را کاری ساخته نیست و آنانکه به درگاه غیر او روی آورده اند ، باخته و زیان کرده اند ...
نمازمان را با نام چنین خدای عظیمی شروع می شود .
پس از نیت ، تکبیرة الاحرام می گوییم و وارد نماز می شویم ...
« الله اکبر »
الله اکبر ، شعار برتری و اعتلای مکتب و عقیده ماست .
نماز ، با «الله اکبر» شروع می شود و با «رحمة الله» ختم می گردد .
نمازی که هم توجه قلبی دارد ، هم توصیف و ثنای زبانی دارد ، هم حمد و ذکر را با گوش می شنویم ، و هم با اندام و حرکات اعضاء به عبادت می پردازیم .
نمازی که با نام «الله» آغاز می شود ، نه مثل بت پرستان و مسیحیان و طاغوتیان که با نام بت ، یا نام عیسی (ع) یا طاغوت و شاهان ، کار را شروع می کنند .
نمازی که همراه با الله اکبر است ، و این شعار ، که خط بطلان بر باطل ها و قدرت های پوچ می کشد ، در طول نمازهای واجب و مستحب روزانه ، هشتاد و پنج بار تکرار می شود و پیش از نماز و پس از نماز هم ، با عناوین مختلف به صورت مستحب بازگو می شود .
و این شعار ، در طول نماز ها تکرار می شود و رمز رشد و تربیت ما در ابعاد معنوی ، در سایه همین تکرار هاست .
خدا ، بزرگتر از همه چیز است .
بزرگتر از آنکه با دیگران مقایسه شود و با حواس ظاهری درک شود .
بزرگتر از هوس های ما و حرف های دیگران و وسوسه شیطان و جلوه های دنیا .
اگر خدا در نظر ما بزرگتر باشد و «الله اکبر» از عمق جانمان و از روی ایمان و باور ، برآید ، دیگر دنیا و جاذبه هایش ، در نظر ما کوچک و بی جلوه خواهد بود .
رضای او ، در نظر ما از هر چیزی برتر خواهد بود .
اما صادق (ع) می فرماید : همین که در شروع نماز ، تکبیر می گویی ، باید تمام هستی نزد تو کوچک باشد ، جز «او» . وگرنه ، خطاب می شود : تو دروغگویی !
اگر در فکر نماز گزار ، چیز دیگری بزرگ باشد ، دروغگو به حساب می آید ، همانگونه که منافقان به زبان ، به پیامبری رسول خدا (ص) گواهی می دادند ، ولی به حرف خود ایمان نداشتند ، . خداوند آنان را دروغگو نامید : «والله یشهد ان المنفقین لکذبون» چرا این گونه دو گانگی زبان و عقیده چرا که اینگونه دوگانگی زبان و عقیده ، نوعی نفاق است . از این رو ، امام صادق (ع) می فرماید : خداوند به چنین نماز گزاران خطاب می کند : « اتخدعنی ؟ و عزتی و جلالی لاحرمنک حلاوة ذکری لاحجبنک عن قربی و المسرة بمناجاتی »
آیا با من حیله و نیرنگ می کنی ؟ سوگند به عزت و جلال خودم ، شیرینی و ذکر یاد خود را از تو می گیرم و تو را از مقام قرب خویش و لذت مناجاتم ، محروم می کنم .
مرحوم فیض کاشانی پس از نقل این حدیث ، می گوید :
هر گاه در نماز ، حلاوت و شیرینی مناجات را یافتید ، بدانید که تکبیر شما مورد قبول و تصدیق خداوند متعال است ، و اگر چنین نبود ، بدانید که خداوند شما را از درگاه خویش رانده و گفته شما را تصدیق نکرده و ما را دروغگو می داند .
آری ... خدا بزرگتر است . بزرگتر از همه گفتنی ها و نوشتنی ها و اندیشه ها ...
کسی که چنین عقیده داشته باشد ، همه چیز در نظر او گوچک می شود ، و مثل رهبر انقلاب ( قدس سره) حتی به آمریکا هم می گوید : هیچ غلطی نمی تواند بکند .
مگر نه اینکه هواپیما ، هر چه بیشتر اوج بگیرد و بالا رود ، خانه ها و ساختمانهای زمین ، کوچکتر به نظر می آید ؟ آنکه در نظرش مهم و عظیم باشد ، جز خداوند در نظرش بی مقدار جلوه می کند .
علی (ع) این را از اوصاف اهل تقوا می شمارد که : « عظم الخالق فی انفسهم فصغرما دونه اعینهم »
سوره حمد
در هر نمازي ، خواندن سوره حمد ، ضروري است . سوره اي كه مشتمل بر حمد خداوند بر نعمت هاي اوست . و بيان اوصاف پروردگار ، و حاكميت او در روز قيامت ، و هدايت طلبي از اوست ، براي گام زدن در «راه راست» . اينك به بيان نكاتي پيرامون فراز هاي اين سوره مي پردازيم :
« بسم الله الّرحمن الرّحيم»
با نام و ياري خداي بخشنده و مهربان ، شروع مي كنيم :
خدايي كه لطفش به همه است مهرش همگاني و هميشگي است . ديگران ، يا لطفي ندارند ، يا به همه ندارند ، يا هدفشان مهرباني نيست . ولي خداوند ، حتي آفريدنش بر اساس لطف و مهرباني است :
« الا من رحم ربك ولذلك خلقهم » اگر برخي مشمول رحمت پروردگار نمي شوند بستگي به خودشان دارند .
اگر آب دريا به توپي نفوذ نكرد ، دريا تقصيري ندارد ، توپ در بسته است . اگر نور خورشيد ، از ديواري عبور نكرد ، به خاطر عدم قابليت ديوار است نه نور .
رحمت الهي گسترده است ، ولي گاهي كساني با كار و فكر باطل خود ، رحمت را به روي خود مي بندند .
بسم الله در اول هر كار ، رمز عشق به خدا و توكل بر او و استمداد از او و وابستگي به اوست .
بسم الله ، چنگ زدن و اعتصام ، به نام الهام بخش خداوند ، و گريز از وسوسه هاي شيطان است .
بسم الله ، در رأي تمام كتابهاي آسماني بوده و پيامبران نيز شروع كارشان به نام الله بوده است اين كار انسان را در پناه و حفاظت خدا قرار مي دهد و آنكه به خدا پناهنده شود ، به راه مستقيم ، رهنمون مي شود : « و من يعتصم بلله فقد هدي الي صرط مستقيم »
بسم الله ، نشان بندگي خدا و وابستگي به اوست ، يعني اينكه : خدايا تو را فراموش نكرده ام ، در هر كارم با نام تو آغاز مي كنم ، خود را بيمه مي سازم و به كمك تو شيطان را فراري مي دهم .
امام صادق (ع) فرمود : بسم الله تاج سوره هاست . و نشانه امن و رحمت است و در اول سوره برائت كه بسم الله نيامده ، چون برائت و بيزاري از كفار است و اين نبايد همراه با رحمت باشد . در حديث است كه هر كار را حتي نوشتن يك بيت شعر را با بسم الله انجام دهيد و اينكه هر كاري با ياد خدا نباشد به اتمام نمي رسد .
«الحمدلله رب العالمين »
حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه همه جهانيان را پرورش مي دهد . براي پرورش جسم نظام آفرينش و حركت زمين و خورشيد و هوا و گياه و دريا ونعمت هاي مادي را قرار داده است و براي پرورش روح ، انبياء و كتاب هاي آسماني و حوادث عبرت آموز تلخ و شيرين و ... را قرار داده است .
براي هدايت بشر دين و قوانين استوار و مبتني بر فطرت و متكي به عقل فرستاده ، زمين را خالي از حجت قرار نداده و نعمت هاي بي شمار آشكار و نهانش را ، بي دريغ و منت ، در اختيار انسان گذاشته است . اگر ذره اي دگرگوني و بي نظمي در سير نظام هستي بروز كند همه چيز به هم مي ريزد .
نظام استوار و متقن خلقت در كوهها و گياهان و اتم و كهكشان و آب و خاك و فصول سال و شب و روز ، و دستگاههاي بدن و غرائز گوناگون و هدايت هاي مختلف همه مظاهر ربوبيت او براي عالميان است .
هر يك از اجزاء بدن و اعضاي پيكر ما ، چنان دقت و پيچيدگي و نظم شگفتي دارد كه بهت آور است . كيفيت چشم و گوش و قلب و دستگاه تنفس و رگها و اعصاب و حواس پنجگانه و ... چنان است كه تدبير عجيب الهي را نشان مي دهد .
افسوس كه انسان ، به جاي شكر ، كفران مي كند .
« و كان الانسان كفورا»
و به جاي قرب به خدا اعراض مي نمايد .
« اذا انعمنا علي الانسن اعرض»
و به جاي عشق و پرستش خدا ، سرسختي و دشمني مي كند .
« و اذا هو خصيم مبين »
افسوس كه به جاي كرنش و خضوع ، مغرورانه قد علم مي كند .
« يا ايها الانسن ما غرك بربك الكريم »
و همينكه احساس بي نيازي كرد ، سر به طغيان مي گذارد .
« ان الانسن ليطغي ، ان رءاه استغني »
و نعمت هاي الهي را نتيجه تلاش خود مي پندارد .
« انما اوتيته علي علم »
و بانگ هاي بيدار باش را به گوش جان نمي شنود .
« و اذا ذكروا لا يذكرون »
اين انسان ناسپاس ، از همه افراد ، به خاطر كمترين نيكي ، سپاسگزاري مي كند ، اما خدا را كه « ولي نعمت » اصلي است از ياد مي برد و افسوس كه انسان راه گم كرده و چراغ فكر و فطرت را خاموش كرده ، چشم و دل خود را بسته و به اين و آن دل مي بندد و به جاي خدا ، به قدرت هاي انساني و شيطاني تكيه مي كند .
جمله « الحمد لله رب العالمين» غفلت ها را از بين مي برد ، نعمت ها را به ياد مي آورد و ما را متوجه و متذكر ربوبيت الهي مي كند .
خدا ، رب العالمين است . پروردگار تمام هستي ، تمام مخلوقات ، وهمه چيز : «وهو رب كل شيء »
رب همه چيز است نه آنگونه كه در جاهليت مي پنداشتند و براي هر چيزي ، يك « رب النوع » مي شناختند . خدا همه موجودات و حيوانات و پديده ها را تحت پرورش دارد . مالك و مدير و مدبر همه است ، هم مي آفريند ، هم اداره و تربيت مي كند .
«الرحمن الرحيم »
سايه رحمت عام او ، بر سر همه گسترده است حتي رحمتش بيش و پيش از غضب اوست :« سبقت رحمته غضبه ».
براي خلاف كاران ، راه « توبه »قرار داده است و متعهد شده توبه را تا دم مرگ هم بپذيرد و توبه كنندگان را دوست مي دارد : « ان الله يحب التوبين » و رحمت و بخشايش را بر خود الزامي ساخته است : « كتب ربكم علي نفسه الرحمة » و همه را اميدوار ساخته و به رحمت خويش فرا خوانده است : « لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعاً »
از مظاهر رحمت الهي اين است كه حتي بدي ها را به خوبي تبديل مي كند : « يبدل الله سيئاتهم حسنت »
حتي تلخي ها ، بلا ها و سختيها هم ، به گونه اي رحمت است ، تا انسان را از غفلت بيدار كند ، به تكاپو وادار سازد . تحمل مشكلات نيز براي اولياء خدا شيرين است . چون در برابر تلخيها پاداش مي برند .
« مالك يوم الدين »
مالک روز جزا است . این صفت دیگری است که برای خدا ذکر شده و در پی انحصار حمد و ستایش برای خداوند ، بیان شده است . انسان بیشتر در سه مورد و حالت تشکر می کند :
توجه به لطف گذشته
توجه به محبت فعلی
امید به لطف آینده
4. با این حساب ، همه ستایش ها باید از آن خدا باشد ، چرا که هم گذشته ما را تامین کرده ، هم در حال حاضر از نعمت ها و رحمت و لطف او برخورداریم و هم در آینده و قیامت ، سر و کار ما با او و چشم و امید ما به لطف و کرم اوست .
او مالک است ، مالک ولقعی نه اعتباری و موقت و کم ارزش !
انسان ها گرچه در دنیا ، در تار و پود شرک های پیدا و پنهان اسیرند ، ولی در قیامت ، همه در خواهند که جهان و هر چه در انست ، از اوست و مالک هستی و فرمانروای مطلق و حاکم حقیقی اوست : « و الامر یومئذ لله»
در قیامت ، از مردم سوال می شود : « لمن الملک الیوم » حکومت امروز از آن کیست؟
می گویند : «لله الوحد القهار» از آن خدای قهار و نیرومند .
جمله مالک یوم الدین ، انسان را به یاد حسابرسی می اندازد ، تا به حساب انسان نرسیده اند ، انسان باید به حساب خود برسد .
امام سجاد (ع) وقتی به این جمله در نماز می رسید ، آنرا آنقدر تکرار می کرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند .
«دین» ، به معنای «جزا» است . خدا مالک روز جزا و پاداش است . در این سوره هم به رحم الهی اشاره شده ، هم به قهر و عدالت او تا رمز تربیت صحیح یعنی زیستن میان خوف و رجا و بکارگیری «مهر» و «قهر» روشن شود .
(اياك نعبد و اياك نستعين)
تنها تو را مي پرستم و تنها از تو ياري مي طلبم .
تابحال ، نماز گزار ، عقايد خود را درباره مبدا و معاد و اوصاف خدا ، بر زبان آورد . پي ثمره اين عقيده بايد « بندگي خالصانه» و استمداد از خداوند باشد .
نمازگزار حتي اگر تنها باشد جمله را به صورت جمع ميگويد ، تا خود را در ميان عبادت كنندگان قرار دهد . شايد عبادت ناقص او ميان عبادت كاملا و خالصان و آبرو مندان به حساب آيد و قبول شود .
تعبير جمعي اين درس را مي دهد كه بايد « من» ها «ما» شود اساس عبادات بخصوص نماز ، بر يايه جماعت است و تك روي انزوا و فرديت بي ارزش است .
پرستش ، همراه استعانت آمده است ، تا در كنار بندگي كردن ، راه را هم از او بجوييم واز انحراف هاي فكري مصون بمانيم و گرفتار غرور و عجب ، ريا و سستي نشويم . بايد از او مدد گرفت ، چرا كه توفيق ايمان و شناخت خدا از اوست .
بيدار شدن سحرگاهان ، وضو گرفتن با آب قدرت حركت و قيام ، از اوست ، قبولي نماز و نگهداري ما از غرور و ريا ، به دست اوست ، علاقمندي ما به عبادت هم ، از خدا مدد مي طلبد .
عبادت ، تنها براي خدا... نه شرق پرستي و غرب پرستي ، نه بنده زر و زور ، نه تسليم شهوت و مقام فريفته زن و فرزند و مال .
اين جمله نماز ، هرگونه حاكميت غير خدا را محكوم مي كند . هرگونه حقارت پذيري و استمداد از قدرت هاي پو شالي را نفي مي كند . به نماز گزاران ، درس« عزت ، در سايه بندگي خدا » تابنده و برده غير خدا نشوند واز تهديدها و تطميع هاي ديگران ، نلغزند و راه خدا را كنار نگذارند .
اهدنا الصرط المستقيم
اولين در خواست ما از خداوند ، پس از حمد و ثنا و اظهار بندگي و استمداد در خواست هدايت به راه راست است . در مسائل فكري و عملي زندگي ، عقايد و رفتار موضعگيري ها ، شناخت راه صحيح ، بسيار مهم و در حين حال دشوار است . از اين رو از خداوند مي خواهيم كه ما را به «صراط مستقيم» هدايت كند .
معناي «سبحان الله»
در مفهوم اين ذكر ، تنزيه و تقديس خداوند و بي عيب و نقص دانستن او از هر جهت نهفته است .
« سبحان الله» ، حقيقتي را بيان مي كند كه هم تمام ريشه عقائد وتفكرات اسلامي ، و هم زير بناي همه روابط انسان با خدا و صفات كمال است . اما توضيح :
« توحيد » بر اساس تسبيح خداست ، يعني منزه دانستن او ، از شرك و شريك «سبحن الله عما يشركون»
«عدل» بر اساس تسبيح است ، يعني منزه دانستن خداوند از ظلم خداوند به كسي ستم نمي كند ، و اگر مشكلات و آفات و بلاهايي براي بشر پيش مي آيد ، يابراي آزمايش است ، براي شكوفا ساختن استعدادها ، يا نتيجه و عكس العمل كارهاي خود ماست . « ما اصبكم من مصيبته فبما كسبت ايديكم » . پس خدا منزه است مائيم كه ستم مي كنيم : « سبحان ربنا انا كنا ظلمين»
«نبوت و امامت » بر اساس تسبيح است . به اين معني كه خداوند ، براي نجات انسان از چنگ غرائز و طواغيب ، و هدايت او به سوي حق و كمال و سعادت ، براي او رهبر و پيشوا مي فرستد و به حال خود رها نمي كند . پس منزه است خدا ، از اينكه بشر را گيج و سرگردان و بدون هدايت رها كند و آنانكه پندار باطلي دارند ، حق خدا را نشناخته و او را حكيم ندانسته اند كه چنين نسبتي مي دهند : « و ما قدروا الله حق قدره اذ قالو ما انزل الله علي بشر من شيء »
« معاد » بر اساس تسبيح است . بدون حيات جاويدان آخرت و بازگشت انسانها براي محاسبه و پاداش و كيفر ، زندگي و خلقت ، عبث خواهد بود و حق انسنها ادا نخواهد شد خداوند منزه است كه آفرينش بيهوده قرار دهد ومعادي در كار نباشد « افحسبتم انما خلقنكم عبثاً و انكم الينا لا ترجعون »
سبحان الله ! خدا منزه از اين گونه بيهوده كاري است كه سر نوشت انسان ، اين عصاره هستي را چنين پوچ و بي محتوا سازد .
«عشق به خدا» ، بر اساس تسبيح است . زيرا او كمال مطلق و وجود بي عيب و نقص غاست . پس چرا به او محبت نداشته باشيم ؟
«رضاي انسان » ، بر اين اساس است .
آنكه از خدا راضي باشد به كارهاي او عيب نمي گيرد و با تمام وجود او را تسبيح و تقديس مي كند
«اطاعت» ، بر مبناي تسبيح است .
انسان ، مطيع و خاضع و بنده كسي مي شود كه او را معبود كامل و منزه از هر كاستي و زشتي و نقص بداند .
« توكل» ، بر مبناي تسبيح استو . كسي بر خدا تكيه مي كند كه به قدرت و مهرباني او معتقد باشد و او را از جهل و ضعف و قساوت ، منزه بشمارد .
«تقوا» بر اساس تسبيح است ، انسان متقي ، خدا را آگاه و دقيق و عادل و حسابگر مي شناسد و جهان را محضر خدا ميداند و او را ازهر بيخبري و غفلت ، پاك و منزه ميشناسد ، از اين رو از او پروا ميكند و دست به گناه نمي آلايد .
پس ... «تسبيح» ، اين كلمه مبارك و عميق ، يك دنيا مفهوم دارد و منزه دانستن خدا ، اساسمحبت و عشق و بندگي و توكل و تقوا و اطاعت و اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد و امامت و عدل است . پس چون منزهاست شايسته ستايش وحمد است . از اين رو در تسبيحات اربعه ، بلاغاصله پس از سبحان الله ، الحمد الله مي گوييم .
قرآن خدا را منزه از شريك مي داند : «سبحن الله عما يشكرون» و منزه از آنچه توصيفش كنند و به خيال خود براي خدا وصف آوردند :«فسبحن الله رب العرش عما يصفون»
منزه از فقر و دست بسته بودن است : « سبحنه هو الغني»
منزه است از آفرينش پوچ و بي هدف :« ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك»
منزه است از ستم به بندگان ، بلكه مردم خود به خويشستم مي كنند : «سبحانك اني كنت من الظلمين»
منزه است از داشتن فرزندان دختر : «و يجعلون لله البيت سبحنه»
و اين است رراز تكرار فراوان اين ذكر ، در ركوع و سجود و حالات مختلف نماز و غير نماز ... كه درسي از توحيد است .
تسبيح ، بيشترين فرمان
رسول خدا (ص) كه مورد عنايت وتربيت خاص الهي است ، برنامه هاي ويه اي از سوي خدا بر عهده دارد . فرمان به او براي تسبيح ، بيش از فرمان هاي ديگر است . آيات قرآن را اگر بنگريم ، ميبينيم كه خطاب خداوند به پيامبر و دستور به توكل ، هشت مرتبه ، به سجده دو مرتبه ، به استغفار هشت مرتبه ، به عبادت پنج مرتبه ، به ذكر خدا پنج مرتبه و به تكبير دو مرتبه است ولي فرمان به تسبيح ، شانزده مرتبه آمده است آن هم در حالات مختلف و شرايط گوناگون به نحوي كه پيامبر همواره توجه به خدا داشته باشد . از اين رو در كنار دستور به تسبيح ، جملاتي از اين قبيل وجود دارد :
1.«قبل طلوع الشمس و قبل غروبها» پيش از طلوع خورشيد و پس از غروب آن .
2. « و من ءاناي اليل فسبح و اطراف النهار» در ساعات شب و روز خدا را تسبيح كن
3. « و سبح بحمد ربك بالعشي و الابكار» در شب و اول روز ، خدا را تسبيح و ستايش كن
4. «و سبح بحمد ربك حين تقوم» هنگام برخاستن از خواب يا غير آن خدا را تسبيح كن .
اين ، اهميت ذكر سبحان الله را مي رساند و سازندگي آن را در فكر و عمل انسان نماز گزار بيان مي كند .
امام سجاد (ع) فرمود :
«اذا قال العبد : سبحان الله ، صلي عليه كل ملك » هرگاه بنده اي سبحان الله گويد ، همه فرشتگان بر او درود مي گويند .
تعقيبات نماز
امام صادق (ع) مي فرمايد :
همينكه از نماز واجب فارق شدي ، به دعا و تعقيب نماز مشغول باش و مي فرمايد :
دعا پي از نماز صبح و ظهر و مغرب ، مستجاب مي شود .
و نيز : تسبيحات حضرت زهرا (ع) از هزار ركعت نماز مستحب ، نزد خداوند بهتر است
و در حديث مي خوانيم : هر كس اين تسبيحات را بگويد ، به آيه «واذكروا الله ذكراً كثيراً» كه به معناي زياد ياد كردن خداوند است ، عمل كرده است .
البته دعا و تعقيبات به جاي خود و ادامه كار و تلاش هم به جاي خود . و هيچ كدام مانع يكديگر نيست بعضي مي پندارند اگر به جاي دعا ، سراغ كار بروند كامياب تر و موفق ترند .
رسول خدا (ص) مي فرمايد : « التعقيب بعد صلاة الفجر ابلغ في طلب الرزق» دعاي پس از نماز صبح ، براي زندگي و جلب رزق ، موثرتر است .
درود و نفرين
از جمله كارهاي تعقيباتي ، درود و صلوات فرستادن بر نيكان و زبده هاي كمال بشري ، و لعن و نفرين بر مظاهر شرك و پليدي و سردمداران كفر و ستم است .
در آنچه بعنواندعاهاي تعقيب آمده هم به موارد متعددي از « صلوات » برمي خوريم ، همه به مواردي از لعن و اين گوشه اي از تولي و تبري در يك مكتب زنده و جهت داراست .
صلوات ها که نقل شده به جای خود ، حتی در نمونه های فراوانی ، خود «اللهم صل علی محمد و آل محمد» ، به عنوان یکی از تعقیبات نمازها بیان شده است .
اما در مورد لعن :
امام باقر (ع) می فرماید : «اذا انحرفت عن صلاة مکتوبة فلا تنحرف الا بانصراف لعن بنی امیة » هر گاه نماز واجب را تمام کردی ، جز با لعن بنی امیه ، از جای خود حرکت نکن .
چرا که آن دودمان ننگین و تبهکار ، نمونه طاغوت ها و از بارزترین چهره های مخالفت با خط رهبران معصوم و آل پیامبر بودند و مستحق هر گونه نفرت و نفرین !
امام صادق (ع) در پی هر نماز ، به چهار مرد و چهار زن ( که از دشمنان سر سخت مقام امامت بودند ) لعن و نفرین می کرد .
چه زیباست اسلامی که در کنار برنامه های عبادی و الهی خویش ، بیزاری از ستمگران و مفسدان و طاغوت ها را هم جزء برنامه های خود ، ساخته و نماز و عبادات و حج آن ، همراه با برائت و اعلام تنفر از کفار و مشرکان و منافقان است . پس تعقیبات نماز ، برخوردار از نوعی فریاد لعنت بر دشمنان خدا مخالفان خط رهبری است .
تسبیحات حضرت زهرا
یکی دیگر از تعقیبات نماز ، تسبیحات حضرت زهرا است . (34 مرتبه الله اکبر ، 33 مرتبه الحمدلله ، 33 مرتبه سبحان الله پس از هر نماز ) این تسبیحات را رسول خدا به دخترش فاطمه (ع) تعلیم داد و بر گرفتن آن ، بسیار سفارش شده است و پاداش بسیار دارد .
امام باقر (ع) می فرماید :
در میان ستایش ها ، بهتر از تسبیحات حضرت زهرا (ع) نیست و اگر بود رسول خدا (ص) به فاطمه (ع) تعلیم می داد .
در روایات متعددی ، تاکید شده به همراه داشتن تسبیح 34 دانه ای از خاک مقدس امام حسین (ع) و اینکه ذکر گفتن با آن ، ثواب زیاد دارد و حتی گرداندن آن ، بدون ذکر هم ارزشمند و خوب است .
و در حدیثی است که : خود آن دانه ها ذکر می گویند .
تربت حسین (ع) یاد آور حماسه های کربلا و احیاگر «فرهنگ شهادت» است و انس انسان را با رهبری الهی ، جهاد ، شهادت ، ایثار ، سید الشهداء ، مبارزه با ستم و انتقام از ظالمان را بیشتر می کند .
تسبیحات حضرت زهرا (ع) به ترتیبی که گفته شد حتی در کتب حدیثی اهل سنت نیز آمده ولی هیچکدام نگفته اند که نام این تسبیحات ، تسبیحات حضرت زهرا (ع) است !!!