مقاله داناود چارچوب نظری و سوابق تحقیقاتی مفهوم و ابعاد مدیریت دانش (docx) 47 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 47 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ادبیات تحقیق
مفهوم دانش
2-1. مقدمه
در این فصل، ابتدا به مبانی نظری مربوط به موضوع مورد تحقیق پرداخته می شود و سپس پیشینه ی مربوط در داخل و خارج و جمع بندی آن بیان و ضمن ارائه ی سوالات پژوهش، تعاریف مفهومی و عملیاتی مربوط، مطرح می شود.
2-2. مبانی نظری
2-2-1. مفهوم دانش
مطالعه ی دانش به زمان افلاطون و ارسطو باز میگردد. با این حال توجه به دانش در درون یک سازمان، اولین بار توسط فیلسوفی بنام میشل پولانی در سال 1965 مشاهده گردید. او دانش را به عنوان چیزی که به خودی خود دارای ارزش ذاتی است معرفی نموده و دو نوع دانش ضمنی و دانش آشکارا مطرح نمود. نوناکا ( 1991 ) نیز عقیده ی پولانی را در مورد دو سطح دانش تأیید نموده است. پس از آن در خصوص اصطلاح دانش مباحث زیادی مطرح شده است و این تنها یکی از جنبههای گیج کننده مدیریت دانش است (کونگ و پوندیا، 2003).
ماهیت دانش، موضوعی همیشگی در مدیریت دانش است. همان گونه که آلی (2002) میگوید، "چگونگی تعریف دانش، چگونگی اداره کردن آن را میتواند تعیین کند". این امر حکایت از عدم یکپارچگی در این زمینه و تعداد زیاد تعریف دانش مغایر یکدیگر، دارد. (فایرستون و مک الروی، 1387).
یکی از مباحث اصلی مرتبط با دانش، درک سه مفهوم داده، اطلاعات، دانش و تعامل بین آنها است. گاهی به این مثلث منبع چهارمی به نام معرفت یا خرد یا حکمت نیز افزوده میشود. برای داشتن تعریفی دقیق از مدیریت دانش شناخت این عناصر ضروری است. به طور کلی، هرمی که برای اجزای دانش ارائه میکنند، به صورت شکل زیر است. (صادقی آرانی، 1387).
شکل شماره 2-1. هرم دانش
تمایز داده، اطلاعات و دانش مشکل است و تنها از طریق مفاهیم بیرونی و یا از دیدگاه کاربران آنها میتوان بین آنها تفاوت قائل شد. معمولاَ داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه ی سازمان یافتهای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته میشود. (شفیعا و دیگران، 1386) به عبارت دیگر دادهها حقایق و واقعیتهای خام هستند که این اجزا در پایگاههای داده، ذخیره و مدیریت میشوند. اطلاعات در حقیقت دادههای خلاصه شده را در بر میگیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شدهاند. دانش را میتوان بینشهای حاصل از اطلاعات و دادههایی تعریف کرد که میتواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون، مؤثر و قابل تقسیم باشد. (نوروزیان، 1384 ) و سرانجام خرد یا حکمت، "چشم انداز، بصیرت و توانایی دیدن افقهای پیرامون" میباشد. (راولی، 2007 ).
داونپورت و پروساک (1379)، دانش را این گونه تشخیص میدهند: مخلوطی سیال از تجربهها، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربهها و اطلاعات جدید، به دست میدهد.
تعاریف دانش دامنهای از عملی تا مفهومی و از محدود تا گسترده را دربرمی گیرد. (بکمن، 1999) تعاریف کاربردی بر کارکردهای دانش به عنوان مثال در حل مسئله و تصمیم گیری تمرکز میکند. وولف (1990) دانش را به عنوان اطلاعات سازمان یافته و کاربرد پذیر به منظور حل مسئله تعریف کرده است. برخی پژوهش گران، دانش را به طور مفهومی تعریف میکنند، به عنوان مثال کلارک ( 1998) دانش را به عنوان "درک اینکه چرا و چگونه چیزی عمل میکند" تعریف میکند. تعاریف فلسفی نیز اندک اند. واندراسپک و اسپیکروت ( 1997) دانش را به عنوان مجموعه ی تمام بینشها، تجارب و شیوههایی که صحیح و درست تلقی گردیده و بنابراین، افکار، رفتار و ارتباطات مردم را هدایت میکنند، تعریف میکنند. این قیاس بینش آفرین، یک رابطه ی منطقی بین دانش و سازمانها ایجاد میکند و برنامه ای در جهت لزوم توجه به تفکر جمعی افراد درون سازمان، به عنوان مشارکت کنندگان دانش، آغاز میگردد؛ این نوع از دانش "دانش سازمانی" نامیده میشود.
2-2-2. انواع دانش
درک طبقه بندی دانش، گام مهمی در جهت مدیریت دانش است؛ به طوری که حتی عنوان شده، بزرگترین کمکی که میتوان به مدیریت دانش کرد، شناخت انواع دانش و بیان تفاوتهای آنها است. (گرانت، 1991) دانش را به لحاظ مشخصههای ساختاری، ویژگیهای ابتدایی، هدف و کاربرد و سطوح مفهومی به انواع مختلفی طبقه بندی نمودهاند. (بکمن، 1999).
در طبقه بندی دانش در سازمان، از یک بعد تقسیم بندی، دو گروه دانش عمومی و دانش خصوصی وجود دارد. دانش خصوصی به دانشی که منحصراً تحت تملک سازمان است اشاره دارد. این دانش به منبعی اشاره دارد که ارزشمند، نادر و به طور ناتمام، تقلیدپذیر است. مثالها دربارة دانش خصوصی شامل روشها، فرایندها، مستندسازی و راهبردهای تجاری منحصر به فرد سازمان است. دانش عمومی شامل دانشی است که اختصاص به سازمان مشخصی ندارد و در دامنة عمومی قرار میگیرد. این دانش شامل بهترین روشهای صنعتی وحرفه ای است. گروهی دیگر نیز دانش را به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم کردهاند، که بنیادیترین و متداولترین طبقه بندی از دانش سازمانی است. (رادینگ، 1383).
نوناکا و تاکوچی ( 1995 )، دانش را به دو دسته تقسیم کردند. دانش صریح و دانش ضمنی . دسته اول در کتابها، گزارشها و مانند اینها وجود دارد. به عبارت دیگر دانش صریح دانشی است که به آسانی قابل انتقال است و میتوان آن را به کمک یک سری نشانهها (حروف، اعداد و... ) در قالب نوشته، صدا، تصویر، عکس، نرم افزار و پایگاه داده، مدون و کدگذاری کرد. به همین دلیل به اشتراک گذاری دانش صریح به راحتی امکان پذیر است. معمولا دانش صریح در سازمانها به شکل قوانین، رویههای کاری و برنامههای روزمره در می آیند که برمبنای آنها هر یک از کارکنان به انجام وظایف خود مشغول هستند. اما دانش ضمنی شامل احساسات، ادراکات، عقاید، شهود و بصیرت است که به راحتی قابل انتقال و درک نیستند. دانش ضمنی یا پنهان دانشی است ذهنی و شخصی که به آسانی قابل انتقال، اشتراک و فرموله کردن نیست و از طریق مشاهده و تقلید بدست میآید. این نوع دانش اساس و پایه خلاقیت و نوآوری است. (ماین و دیگران، 2009).
در طراحی و اعمال مدیریت دانش در سازمانها، دو بعد دانش صریح و ضمنی از نظر ماهیت و ویژگیها با یکدیگر متفاوتند، ولی نقش پررنگی دارند. باید توجه داشت دانش همواره برای سازمانها مهم بوده و هست. (شین،2001) منابع دانش سازمان سرمایهای است که باید به خوبی آن را مدیریت کرد و به بهترین مصرف رساند. به عبارتی دیگر، مدیران سازمان، با پی بردن به ارزش این سرمایه ی فکری و ارتباط آن با راهبردها و تواناییهای نهفته ی سازمان، به سمت ایجاد نظامهای مدیریت دانش حرکت میکنند. (نوناکا و تاکوچی، 1385).
2-2-3. سیری در تاریخچهی مدیریت دانش
مدیریت دانش از اواخر دههی 1970 مطرح گردید. در اواسط دهه ی 1980 و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر قدرت رقابت در بازارهای اقتصادی، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه، نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهای هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته میشد و مفاهیمی چون، فراهم آوری دانش، مهندسی دانش، نظامهای دانش محور و مانند آن رواج یافت. در اواخر دههی 1980، سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزههای مدیریت، تجارت، علوم کتابداری و اطلاع رسانی را میتوان مشاهده کرد. درهمین دوران اولین کتابهای مربوط به این حوزه منتشر شدند. در آغاز دههی 1990، فعالیت گستردهی سازمانهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزهی مدیریت دانش به نحو چشم گیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دههی 1990 تحرک تازهای به حوزهی مدیریت دانش بخشید. شبکهی بین المللی مدیریت دانش در اروپا، مجمع مدیریت دانش ایالات متحده آمریکا فعالیتهای خود را در شبکه اینترنت گسترش دادند. در سال 1995، اتحادیهی اروپا طی برنامهای به نام اسپریت بودجهی قابل ملاحظهای را برای اجرای طرحهای مدیریت دانش اختصاص داد. به تدریج شرکتهای بزرگی مانند ارنست و یانگ، بوزآلن و همیلتون و دهها شرکت دیگر به شکل تجاری وارد عرصهی مدیریت دانش شدند. اکنون مدیریت دانش در سالهای آغازین قرن 21 برای بسیاری از کشورهای پیشرفته به عنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. شرکتهای بزرگ اروپایی از سال 2000 به بعد حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند. جدول شماره 2-1، گاه شمار مدیریت دانش را به طور خلاصه نشان میدهد. (حسن زاده، 1386).
جدول شماره 2-1. گاه شمار مدیریت دانش
دههروند پیشرفت مفهوم مدیریت دانشدهه 1970مدیریت دانش مطرح شد.دهه 1980بر اهمیت مدیریت دانش افزوده شد و انتشارات مربوط به مدیریت دانش سیر صعودی یافت.اوایل دهه 1990فعالیت شرکتهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه ی مدیریت دانش شدت یافت.اواسط دهه 1990شبکههای بین المللی مدیریت دانش پدید آمد.اواخر دهه 1990مدیریت دانش در زمره فعالیتهای تجاری سازمانهای بزرگ درآمد.
2-2-4. مدیریت دانش
میتوان گفت هیچ گونه توافق جمعی جهت ارائه ی تعریفی خاص از مدیریت دانش وجود ندارد و پژوهش گران غالباً بر اساس پیش زمینههای ذهنی و حوزههای کاری خود این مفهوم را تعریف میکنند. (پریخ، 2001؛ هورویچ و آرماکست،2002).
مدیریت دانش را فرایند خاص سازمانی و نظامی برای کسب، سازماندهی، نگهداری، کاربرد، پخش و خلق دوبارهی دانش صریح کارکنان، برای افزایش عملکرد سازمان و ارزش آفرینی تعریف کردهاند. (موسوی خانی و دیگران، 1389). دافی، (1999) مدیریت دانش را به عنوان "شناسایی، رشد و کاربرد مؤثر یک دانش اساسی سازمان" تعریف میکند. تاکنچی، (1998) یک دیدگاه متفاوت روی مدیریت دانش دارد که به معنی نظارت کمتر روی کارمندان و درگیرکردن هر کدام برای خلق و به اشتراک گذاشتن دانش است که در جای خود، خط مشی سازمان نوآور را تقویت میکند. سویبی، (2000) معتقد است که دانش چیزی نیست که بتوان آن را مدیریت کرد و مدیران دانش محور نمیتوانند دانش را مدیریت کنند، زیرا آن غیره ممکن است. اما محیطی که در آن دانش خلق میشود را میتوان مدیریت کرد. از نظر هولم، (2001) مدیریت دانش، عبارت است از به کارگیری اطلاعات درست برای افرادی که نیاز دارند و در زمان مورد نیاز، به افراد کمک میکند تا دانش را ایجاد و پخش کنند و بر اساس آن عمل نمایند. از نظر گوپتا، (2002) مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک میکند تا مهمترین مهارتها و اطلاعات مورد نیاز و ضروری را برای انجام فعالیتهایشان انتخاب، سازماندهی و توزیع کنند و انتقال دهند. هم چنین در تعریفی دیگر مدیریت دانش عبارت است از گردآوری دانش، قابلیتهای عقلانی و تجربیات افراد یک سازمان و ایجاد قابلیت بازیابی برای آنها به عنوان یک سرمایهی سازمانی، به عبارت دیگر مدیریت دانش بر ذخیره و به کارگیری دوبارهی اطلاعات تخصصی تأکید دارد. (حسن زاده، 1383).
با توجه به این که مدیریت دانش مفهومی پیچیده و گسترده است، صاحب نظران از زوایای گوناگون به آن نگریستهاند و تعاریف متعددی برای آن بیان کردهاند که بیشتر آنها بر ارزشهای مدیریت دانش تکیه دارند. مدیریت دانش از دیدگاه پرز با تأکید بر دانش به عنوان یک سرمایه ی سازمانی عبارت است از: گردآوری دانش و تجربیات افراد یک سازمان و قابل دسترس کردن آنها به عنوان سرمایه ی سازمانی. (به نقل از حسن زاده،1386).
از تعاریف مختلفی که در زمینهی مدیریت دانش توسط صاحب نظران مختلف بیان شده است، میتوان این برداشت را داشت که مدیریت دانش، فرایند شناسایی، در اختیار گرفتن، سازماندهی و پردازش اطلاعات جهت خلق دانش میباشد که پس از آن توزیع میشود و در دسترس دیگران قرار میگیرد تا برای خلق دانش بیشتر و به گونهای مؤثر در تصمیم گیریها به کار گرفته شود. (فاتحی،1390).
بر اساس تعریف ارائه شده از سوی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، مدیریت دانش مجموعهای از فعالیتهای سازمانی است که در راستای خلق، کسب، توزیع دانستهها و ارتقای به اشتراک گذاری دانش در داخل سازمان و محیط اطراف آن انجام میشود (به نقل از حسن زاده، 1386) مدیریت دانش فرایندی پویا و پیوسته در حال تکوین و تکامل است و معمولاً فعالیتهای مدیریت دانش در یک سازمان پیشرفته، شامل مراحل مختلفی میباشد. (فاتحی،1390).
هم راستا با تعاریف متعددی که از مدیریت دانش وجود دارد، الگوهای مختلفی هم برای آن در نظر گرفته شده است که در هر کدام از این الگوها، جنبههای خاصی از مدیریت دانش، مد نظر قرار گرفته شده است.
2-2-5. الگوهای مدیریت دانش
اهمیت و گستردگی موضوع مدیریت دانش موجب شده است تا اندیشمندان مختلف، برداشتهای گوناگونی از فعالیتهای کلیدی مدیریت دانش را ارائه دهند. این تعابیر و برداشتها، دارای نقاط اشتراک و افتراق با یکدیگر بوده و در فالب الگوهای متنوعی مطرح میشود. (سنجقی و جنیدی جعفری، 1385).
الگوهای مدیریت دانش، مجموعهای از دستورالعملها، مستندات، ابزارهای تحلیلی و فنون پیشرفتهی مدیریت دانش است که برای ارزیابی، برنامه ریزی، اجرا و اندازه گیری فعالیتهای مدیریت دانش استفاده میشود. (باباغیبی،1390).
تاکنون صاحب نظران بسیاری، الگوهایی را در زمینهی مدیریت دانش ارائه کردهاند که بیشتر آنها از نظر محتوایی تقریباً مشابه یکدیگرند. اما دارای واژهها و مراحلی متفاوت هستند. (افرازه،1387) بسیاری از صاحب نظران، مدیریت دانش را در قالب فرایندی تعریف نمودهاند که در هر کدام مراحل و فعالیتهای مختلفی، برای آن در نظر گرفته میشود.
به طور مثال میتوان از الگوی مطرح شده توسط نوناکا و تاکوچی نام برد که برای فرایند مدیریت دانش چهار مرحلهی؛ اجتماعی نمودن، خارجی نمودن، اتصال برقرار نمودن و درونی نمودن را در نظر میگیرند. یا داونپورت و پروساک که سه مرحلهی: تولید، کد بندی و سازماندهی، و انتقال را معرفی میکنند. (افرازه،1387؛ به نقل از فاتحی،1390) چرخه ی مدیریت دانش ویگ، شیوه ی خلق و به کارگیری دانش توسط افراد یا سازمانها را مشخص میکند و چهار گام اصلی آن، عبارتند از: خلق دانش، حفظ دانش، تسهیم دانش و کاربرد دانش. دالکر رویکردی تلفیقی به چرخه ی مدیریت دانش را پیشنهاد میدهد که سه مرحله دارد: کسب یا خلق دانش، درک و کاربرد دانش، تسهیم و توزیع دانش. هم چنین داونپورت و گروور از چهار مرحله برای مدیریت دانش نام بردهاند؛ عمومیت بخشیدن، کدگذاری، انتقال و تفهیم، ووکوویک و الیوک بر پنج گام مختلف تمرکز کردهاند؛ جمع آوری، سازماندهی، پالایش، ارائه و انتشار دانش. علوی و لیدنر چهار فرایند مدیریت دانش را پیشنهاد میدهند؛ خلق دانش، انباشت و بازیابی دانش، انتقال دانش وکاربرد دانش؛ به علاوه آنها بیان کردهاند که تفاوت عمدهای بین این طبقه بندیها وجود ندارد، تنها تفاوت در نام و تعداد مراحل فرایند است. بررسی دقیق هریک از این الگوها نشان میدهد که مراحل آنها بسیار شبیه هم بوده و تنها برخی این فرایند را به طورکامل تر و برخی جزئیتر مورد توجه قرار دادهاند. (به نقل از هاشمی، 1389). الوانی و شاهقلیان (1385) نیز با ترکیب و جمع بندی مراحل مشابه دراین الگوها، الگویی را شامل مراحل شش گانه ی تشخیص دانش، تحصیل دانش، به کارگیری دانش، اشتراک دانش، توسعه دانش و نگهداری دانش ارائه کردهاند.
درجدول زیر خلاصهای از الگوهای مدیریت دانش که توسط نویسندگان و مؤسسههای مختلف ارائه شده، بیان گردیده است. هریک از این الگوها به اقتضای نیاز یا شرایطی که مؤسسه یا نویسندهی معرفش داشته، بر وجوهی از فرایندهای مدیریت دانش تأکید بیشتری کرده و وجوه دیگر را، یا به شکل مسستر در فرایندهای دیگر تعریف کرده و یا به آن نپرداخته است. (افرازه، 1387؛ فیروزشاهی و دیگران، 1391؛ هاشمی، 1389؛ آلریالات، 2008؛ کاسوی، 2005؛ بکمن، 1998؛ پروبست، 2000؛ آواد، 2007؛ دنگ، 2006؛ بوسیلیر، 2002).
جدول شماره 2-2. الگوهای مدیریت دانش
ردیفمراحلالگو123456781نوناکا و تاکوچیاجتماعی نمودنآشکار سازیتبدیل کردندرونی نمودن2مدل هفت Cخلق- ایجاددر دام انداختنبسط- تسهیمهمکاریصرف کردنمبادله – ارتباطفرهنگ3داونپورت و پروساکتولید نماییدکدبندی و سازماندهی نماییدمنتقل سازید4بک منشناسایی کردنتسخیر کردنانتخاب کردنذخیره کردنپخش کردنبه کار بردنایجاد کردنتجارت کردن5مدل بوکوویتز و ویلیامزکسب دانشکاربرددانشیادگیری از فرایند دانشتسهیم و مبادله دانشارزیابی دانشایجاد و تثبیت دانشحذف و استفاده بهینه از دانش6پیر تیندالایجاد کردنسازماندهی کردنتوزیع کردنبه کار بدن7برنت کالوپایجاد و اکتساب دانشکدگذاری و ذخیره دانشانتقال و انتشار دانشبه کارگیری دانش8هیسیکخلق کنذخیره کنمنتشر کنبه کار بر9مریم علویخلقذخیره وبازیابیانتقالبه کار بردن10تایمو کوزاشناسایی نیاز برای دانشبه اشتراک گذاری دانشایجاد دانشگردآوری و ذخیره دانشبهنگام کردن دانش11مارک (م. مک ال روی)تولید دانشپیوسته کردن دانش12الگوی پایه های ساختمان مدیریت دانشهدف های دانششناسایی دانشکسب دانشتوسعه دانشتسهیم دانشاستفاده از دانش13بوسیلیرو شیررکشف دانشکسبدانشایجاد دانشذخیره و سازماندهیتسهیماستفاده و بکارگیری14لیتراس و پولودیارزش مرتبطکسبسازماندهیتوانایی استفاده محددانتقال15الیاس اواد و حسن خزیریاکتسابسازماندهیپالایشانتقال16یوچنگ لینن و پینگ تسرینگگردآوری اطلاعاتاستخراج دانششکل دهی و ذخیرهانتشار و به اشتراک گذاشتنبهنگام کردن17استولبرگشناسایی دانشکسب دانشآماده سازیتخصیصانتشاراستفاده18ناساشناساییسازماندهیتجزیه و تحلیلهدفانتشاربه کارگیری19دنگ و یوشناسایی دانشتسخیر دانشانتخابذخیره سازیخدمات20ساپیونیونگ ایسلمسازماندهی و نگهداریایجاد و کسبانتشاراستفاده21ال-ریالات و ال- حواریفرایند درباره دانشفرایند برای دانشفرایند از دانش22الوانی و شاهقلیانتشخیص دانشتحصیل دانشبه کارگیری دانشاشتراک دانشتوسعه دانشنگهداری دانش23داونپورت و گروورعمومیت بخشیدنکدگذاریانتقالتفهیم24ووکوویک و الیوکجمع آوری دانشسازماندهی دانشپالایش دانشارائه دانشانتشار دانش25ویگخلق دانشحفظ دانشتسهیم دانشکاربرد دانش26علوی و لیدنرخلق دانشانباشت و بازیابی دانشانتقال دانشکاربرد دانش27دالکرخلق دانشدرک و کاربرد دانشتسهیم و توزیع دانش
2-2-6. الگوی بوکویتز و ویلیامز
یکی از الگوهایی که بر اساس مراحل فرایندی ارائه شده، الگوبی است که توسط بوکویتز و ویلیامز در سال 1999 مطرح شد که در آن، فرایندی هفت مرحلهای (شامل هفت فعالیت) برای مدیریت دانش در نظر گرفته میشود. (مقیمی و رمضان، 1390)
2-2-7. فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش بر اساس الگوی بوکویتز و ویلیامز
بوکویتز و ویلیامز برای مدیریت دانش فرایندی هفت مرحلهای در نظر گرفتهاند که شامل فعالیتهای کسب دانش، کاربرد دانش، یادگیری (از فرایند دانش)، تسهیم و مبادله دانش، ارزیابی دانش، ایجاد و تثبیت دانش و استفاده بهینه از دانش، است که باید برای ایجاد سرمایه بر پایه ی دانش، به صورت یکپارچه مدیریت شوند. در ادامه راجع به هر یک از آنها توضیحاتی داده خواهد شد.
1. فعالیت کسب دانش: استفاده از ابزارهای مختلف جهت دستیابی به دانش؛ کتابخانه و بخش اسناد نمونههایی از این ابزارها هستند. نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، باید در زمان مناسب مد نظر قرار گیرند، عبارتند از:
• آیا همکاران میتوانند، نیازهای اطلاعاتی خود را دقیق فرموله کنند؟
• آیا منابع و حاملان دانش مشخص هستند؟
• آیا ابزار کمی و قواعد موجود از جستجوی اطلاعات حمایت میکنند؟
• آیا شالوده ی ساختار دانشی، قابل فهم بوده و خوب سازماندهی شدهاند؟
2. فعالیت کاربرد دانش: استفاده از دانش به دست آمده در صورتی که مفید و مناسب تشخیص داده شود؛ و در واقع به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتری گرایانه، راه حلهای مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام میشود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
• جریان آزاد ایدهها در داخل سازمان.
• همکاری تنگاتنگ بخشهای مختلف سازمان.
• ایجاد مکانهای (مجازی/ واقعی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در سازمان.
3. فعالیت یادگیری (از فرایند دانش) : درس گرفتن و آموختن از تجربیات و دانش و اطلاعات به دست آمده و حمایت سازمان از یادگیری و کسب تجربه توسط اعضای خود و هم جنین بررسی در خصوص یافتن دلایل موفقیت یا عدم موفقیت طرحهای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در طرحهای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در طرحهای آتی برای انجام اثر بخش آنها.
مواردی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:
• ایجاد این تفکر که یادگیری در سازمان، به استفاده ی اثر بخش در عمل منجر شود.
• در تمام سازمان، جمع آوری تجربیات و آموختهها به رسمیت شناخته شود.
4. فعالیت تسهیم و مبادلهی دانش: انتقال و رد و بدل شدن دانش اعضای سازمان بین یکدیگر، تا فرهنگ "تسهیم دانش قدرت است" جایگزین "دانش قدرت است" شود. هم چنین حمایت سازمانی از تبادل دانش میان اعضا و تعاملات و ارتباطات در این زمینه. در این فرایند، همکاران، دانشهای خود را به دیگران انتقال میدهند و این امر، موجب گسترش پایههای دانش سازمانی میشود.
در این زمینه باید گفت، تبادل دانش در سازمان، به زمان و بسترسازی مناسب نیاز دارد، چرا که ممکن است، این حالت به دلایل گوناگون در برخی از همکاران، احساس خطر را برانگیزد.
نکات اساسی در تبادل دانش، عبارتند از:
• همکاران بر انگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارائه دهند.
• نظامها و ساختارها از فرایند انتقال دانش، حمایت کنند.
• در تمام سازمان، تبادل دانش رسمیت یافته و از آن حمایت شود.
5. فعالیت ارزیابی دانش: مورد سنجش قرار دادن وضعیت دانش و داراییهای دانشی سازمان، ایجاد چارچوبی توسط سازمان با ابزارها و معیارهای کمی و کیفی، برای ارزیابی وضعیت داراییهای دانش سازمان، نقاط ضعف و قوت مدیریت و تأثیرات استفاده از دانش در سازمان. در این فرایند باید دانشهای موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است که میزان رشد پایههای دانش و نیز دستاوردهای سرمایه گذاری مرتبط با آن اندازه گیری شود.
عواملی که امکان اندازه گیری پایههای دانش را ممکن میسازند، عبارتند از:
• تاثیر دانش بر کارایی سازمانی به رسمیت شناخته شود و در تفکر راهبردی سازمانی قرار گیرد.
• انواع شاخصها، معیارها و نکات اساسی در اندازه گیری ارزش داراییهای سازمانی ایجاد شود.
6. فعالیت ایجاد و تثبیت دانش: توانایی سازمان در به وجود آوردن و تولید دانش و هم چنین تثبیت و حفاظت آن در سازمان، باید دانشهای مهم و راهبردی در این فرایند توسعه یابند و داراییهای دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند.
برای ایجاد و نگهداری دانش باید عوامل زیر فراهم باشد:
• ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید.
• روابط میان بخشهای مختلف به گونهای طراحی و ایجاد شود تا هدفهای مدیریت دانش تحقق یابد.
• سازمان به این معنا پی ببرد که استفاده از دانش ارزشمند است و باید از آن نگهداری شده وتوسعه داده شود.
• سیاستها، دستورالعملها و فرهنگ سازمانی، از تعامل بین بخشهای مختلف سازمان و نیز مابین همکاران حمایت کند.
7. فعالیت استفادهی بهینه از دانش: استفاده ی کامل و بهینهی سازمان از دانش موجود در زمانی که فرصت و موقعیت جدیدی برای سازمان به وجود میآید، قبل از این که از منابع برون سازمانی استفاده شود. سازمان بر اساس یک شیوهی برنامه ریزی شده، استفاده ی بهینه نموده و از موجود بودن دانش راهبردی و حیاتی و افراد دارای این دانش در سازمان مراقبت میکند. در این فرایند، دانشهایی که از نظر راهبردی و کاربرد، دیگر بی معنی هستند باید از نظام حذف یا در جایی دیگر انبار شوند که این کار می تواند شامل موارد زیر باشد:
• دانشهای ابطال شده انبار نشوند.
• دانشهایی که در حال حاضر بی ارزشند، ولی در آینده احتمال استفاده از آنها وجود دارد، به صورت دسته بندی، بایگانی شوند. (بوکوویتز و ویلیامز، 1999؛ به نقل از: مقیمی و رمضان، 1390).
شکل شماره 2-2. الگوی بوکوویتز و ویلیامز.
2-2-8. اصول مدیریت دانش
داونپورت و پروساک (1998) اصولی را برای اجرای بهتر و موفقتر مدیریت دانش مطرح کردهاند که شامل موارد زیر میباشد:
مدیریت دانش مستلزم سرمایه گذاری است: دانش یک دارایی است اما اثربخشی آن مستلزم سرمایه گذاری دردارایی های دیگر نیز هست. هم چنین بخش زیادی از فعالیتهای مدیریت دانش نیازمند سرمایه گذاری هستند. به عنوان مثال آموزش کارکنان فعالیتی است که به سرمایه گذاری نیازمند است.
مدیریت اثر بخش دانش نیازمند پیوند انسان و فن آوری است: انسان و رایانه هرکدام تواناییهای خاص خود را دارند. رایانهها میتوانند اطلاعات را سریع پردازش کنند اما قدرت آنها محدود به دادهها و اطلاعات است ولی دانش در ذهن انسان است و فقط در آن جا پردازش میشود. از آنجا که دانش مبنی بر داده و اطلاعات است این دو در ارتباط با هم میتوانند مؤثر باشند، لذا سازمانها برای مدیریت اثر بخش دانش نیازمند راه حلهایی هستند که انسان و فن آوری را با هم پیوند بزند.
مدیریت دانش به مدیران دانش نیازمند است: مدیران دانش مدیرانی هستند که میتوانند دانشهای نهفته را دریافت و برای آن ارزش و اعتبار لحاظ کنند.
مدیریت دانش به معنی بهبود فرایندهای کار دانشی است: بهبود کار دانشی مستلزم این است که دخالتهای از بالا به پایین کمترشود. کارکنان باید آزادی عمل و استقلال لازم را در کار خود داشته باشند، تا بتوانند دانشهای خود را در راستای حل مسائل و تصمیم گیری به کار گیرند.
دستیابی به دانش، تنها شروع کار است: دستیابی به دانش مهم است اما موفقیت مدیریت دانش با آن، تضمین نمیشود. دانش را باید به کار گرفت و در فرایندهای سازمانی وارد کرد به گونهای که منجر به بهبود عملکرد سازمانی شود. برای موفقیت این امر نیز باید انگیزههای لازم را در افراد ایجاد کرد.
رهبری ضروری است: فردی از میان مدیران ارشد باید مسئول فعالیت در زمینه مدیریت دانش باشد: این مدیر اغلب "کارشناس ارشد دانش" نامیده میشود به شرطی که وظیفهاش دربرگیرندهی همهی افراد باشد، در غیر این صورت کارشناس ارشد اطلاعات یا دیگر مدیران ارشد ممکن است این مسئولیت را به عنوان مسئولیت اضافی قبول کنند، صرف نظر از اینکه چه کسی این نقش را میپذیرد، مدیریت دانش موجب استفاده از تمام قابلیتهای کارکنان درهمه ی سطوح سازمان میشود.
مدیرت دانش ثمر بخش است: فواید بالقوهی مدیریت دانش بسیار گسترده است و به طور بالقوه میتواند برای هر نوع کسب و کاری مفید باشد، به ویژه برای آن دسته از کسب و کارها که در حوزهی فن آوری اطلاعات و متانع خدماتی هستند. یک مدیر ارشد، از اجرای مدیریت دانش در یک سازمان چه توقعی میتواند داشته باشد؟ در شرایط مطلوب، مدیریت دانش، کاهش هزینهها، بهبود خدمات، افزایش کارایی و حفظ سرمایههای فکری را تضمین میکند.
مدیریت دانش نیازمند آموزش است: آموزش مدیران وکارکنان برای اجرای مناسب در هر مرحله از فرایند مدیریت دانش حیاتی است. کارکنان و مدیران مجبور هستند برای تمرکز بر فرایندهای عمومی مربوط به مدیریت دانش، آموزش ببینند حتی زمانی که آنها در حال مشارکت برای حل مشکلات ویژهای هستند، به منظور موفقیت برنامهی مدیریت دانش سرمایه گذاری اساسی در آموزش مدیریت و کارکنان مورد نیاز میباشد.
انتظارات باید مدیریت شود: اجرای برنامه ی مدیریت دانش مستلزم تغییرات اساسی در چگونگی تعاملات، ارتباطات و دستورات بین کارکنان و مدیران و چگونگی انجام آن میباشد. مسئولیتها و جهت گیریهای مدیریت تغییر پیدا میکند تا نیازهای مدیریت دانش سازمان را برآورده کند و کارکنان و مدیریت باید برای این تغییر آماده باشند.
مدیریت دانش یک فرایند است نه یک محصول: مدیریت دانش فرایندی پویا و پیوسته درحال تکوین و تکامل است. معمولأ فعالیتهای مدیریت دانش دریک سازمان پیشرفته شامل به دست آوردن دانش از مشتریان، کسب درآمدهای جدید از دانش موجود، اخذ دانش از کارکنان برای استفادهی دوباره در فرایند و الگو برداری از برنامههای موفق مدیریت دانش میباشد.
مدیریت دانش زمان بر است: زمان اجرای واقعی برای ایجاد سیستم عملی مدیریت دانش ممکن است از چند ماه تا چند سال طول بکشد که به تحلیل و پیچیدگی فرایندها، اندازه شرکت و تعداد مدیران و کارکنان درگیر در فرایند بستگی دارد. حتی غالب چالشهای مربوط به سیستم فن آوری در اجرای مدیریت دانش، سرعت تغییر فرهنگ سازمانها و عدم دسترسی به منابع، عوامل بسیار محدودکنندهای در این رابطه محسوب میشوند. (به نقل ازناظم، قائدمحمدی و شکری،1389).
در کل اجرای موفق مدیریت دانش به تعهد دراز مدت از جانب مدیران ارشد، رهبری که محافظ فرهنگ سازمان باشد، کارکنان و مدیران متعهد و آموزش دیده و بالاخره به استفاده ی مناسب از فن آوری اطلاعات نیاز دارد. هم چنین اصول مدیریت دانش حاکی از آن است که مدیریت دانش، خود به خود در سازمانها پا نمیگیرد و زمینه و مهارتهای خاصی را میطلبد. بعضی از سازمانها ممکن است وظیفهی اجرای مدیریت دانش را به بخشی از مدیران یا کارکنان خود تفویض کنند. تجارب نشان داده است که تنها سازمانهایی موفق بودهاند که سطوح مختلف سازمانی خود را در این امر درگیر کردهاند. (فاتحی، 1390).
2-2-9. عوامل موفقیت یا شکست مدیریت دانش
اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان، مستلزم فراهم سازی بسترهای فکری، مهارتی و علمی خاصی است. نظریه پردازان، عوامل مختلفی را در زمینهی موفقیت مدیریت دانش برشمرده اندکه از جمله ی این عوامل میتوان به فرهنگ سازمانی (افراد، اعتماد، اشتراک)، ترویج فرهنگ پست الکترونیک، حمایت مدیران عالی، رهبری آگاه و تأثیر گذار، ترکیب کردن وظایف دانش با وظایف روزانه، زیرساختهای فنی، آموزش و یادگیری و ... اشاره نمود. (سنجقی و جنیدی جعفری، 1386).
2-2-10. عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز
بوکویتز و ویلیامز، عواملی که میتوانند به فرایندهای مدیریت دانش کمک نموده (یا مانع آن شود) را با عنوان "تواناسازها" نام برده که شامل، راهبرد و رهبری، فرهنگ، ارزیابی (سنجش) و فن آوری میشود. چارچوب مدیریت دانش و ارتباط میان فرایندهای کلیدی مدیریت دانش و تواناسازها از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز در فالب شکل زیر نشان داده شده است:
شکل شماره 2-3. ارتباط فرایندهای مدیریت دانش وتواناسازها از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز.
هم چنین بوکویتز و ویلیامز برخی از عوامل حیاتی جهت موفقیت مدیریت دانش را از دیدگاه دانشمندان مختلف جمع بندی نمودهاند:
جدول شماره 2-3. عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه دانشمندان مختلف
عاملنویسنده آموزشمبادله دانشفرهنگانتفال دانشحمایت مدیریت ارشدزیرساخت فن آوریخلق دانشراهبرد دانشزیرساخت دانشویگداونپورت ودیگرانداونپورتوپروساکموریتروسلرفینرانلیبویتزماناسکوباسیچویاسکایرمهاسکایرمه و آمیدوناستیلهاکسلهیزینگجمع کل61175911573
در مجموع آن چه از جمع بندی نظریات موجود در این زمینه بر میآید، مهمترین دغدغهی اجرای اثربخش مدیریت دانش شامل جنبههای انسانی و بخش عمدهای از عوامل موفقیت مدیرت دانش در سازمان، معطوف به این عوامل است. به عبارت دیگر، اگرچه عوامل فنی و زیرساختهای فن آورانه، لازمهی به کارگیری مدیریت دانش در سازمانها است لیکن نقش مؤثر عواملی نظیر فرهنگ سازمانی، توجه به افراد، رهبری دانشی و ... بیان گر جایگاه حساس عوامل انسانی میباشد. (بوکویتز و ویلیامز، 1999. به نقل از: سنجقی و جنیدی جعقری، 1385).
2-2-11. موانع مدیرت دانش
موفقیت مدیرت دانش نیازمند عزم جدی سازمانها برای برطرف کردن موانع موجود بر سر راه آن است. موانع عمده برسر راه مدیریت دانش را میتوان به پنج دستهی اصلی تحت عنوان عوامل انسانی، عوامل سازمانی، عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی وعوامل فنی و فن آوری تقسیم کرد. (ابطحی و صلواتی، 1385).
1. عوامل انسانی
یکی از موانع عمده ی مدیریت دانش این است که انسانها به هر دلیلی نخواهند دانش خود را تسهیم کنند و از آن منحصراً برای پیشرفت شخصی خود استفاده کنند، زیرا ممکن است این تصور اشتباه وجود داشته باشد که چون دانش، قدرت است پس نباید آن را از دست داد. شاید بتوان گفت که موانع انسانی مدیریت دانش بیش از سایر موانع دیگر حائز اهمیت است زیرا دانش، ماهیتی انسانی و اجتماعی دارد و فقط در گرو تعامل و ارتباطات است که میتواند رشد کند. رویکرد سنتی بر این عقیده بود که فقط نویسندگان با نوشتن کتابها، مقالات و نظایر اینها میتوانند باعث افزایش دانش شوند. این رویکرد را میتوان رویکردی ایستا نامید. در مقابل، رویکرد پویا بر این باور است که تعالی دانش در اثر تعامل و ارتباطات انسانی، مقدور میباشد. (کوهن، 2003).
2. عوامل سازمانی
عمده عوامل سازمانی عبارتند از: عوامل ساختاری، عوامل مدیریتی، عوامل شغلی، نظامهای حقوق و دستمزد و جبران خدمات، نظامهای آموزشی.
3. عوامل فرهنگی
مدیریت دانش، بدون وجود یک فرهنگ مشارکتی مناسب و مبتنی بر اعتماد، نمیتواند به گونهای موفق به کار گرفته شود. اگر فرهنگی، توزیع و تسهیم دانش را تشویق نکند، مدیریت دانش با چالش روبرو خواهد شد.
4. عوامل سیاسی
موانع سیاسی در سازمانهای دولتی چشم گیرتر است. اگر باور داشته باشیم که دانش یک منبع قدرت است و شخص دارای قدرت میتواند اعمال نفوذ کند، طبیعی است که عدهای برای دستیابی انحصاری به دانش تلاش کنند. نقش گروههای فشار میتواند قابل ملاحظه باشد. هر کدام از این عوامل میتوانند مانع توزیع مناسب دانش در سازمان باشند که در اینجا نیز مدیریت دانش که به توزیع گسترده دانش در سازمان نیازمند است با چالشهای جدی روبرو خواهد شد.
5. عوامل فنی و فن آوری
دانش ایجاد شده باید به طریقی مناسب حفظ و نگهداری شوند و این درحالی است که بسیاری از سازمانها فاقد مراکز و مآخذ مناسب برای نگهداری دانش هستند. مراکز دانش در سازمانها در حقیقت، کانون جمع آوری، سازماندهی و انتشار دانش هستند. ممکن است این مراکز فیزیکی یا مجازی باشند. هدف از ایجاد این مراکز هدایت افراد به سوی منابع دانش در داخل یا خارج سازمان میباشد. در این مراکز نقشههای دانش تهیه، نگهداری و به هنگام سازی میشوند. این مراکز در اصل به عنوان نقاط انشعاب تلقی میشوند که دسترسی به هر منبع دانش از طریق آنها صورت میگیرد. به عبارت دقیقتر این مراکز، درگاههای دانش میباشند و کلیه ی جریانات دانش از آنها عبور میکند. (ابطحی و صلواتی، 1385).
2-2-12. اهداف مدیریت دانش
هدف مدیریت دانش، مدیریت سرمایههای دانشی است که بخش عمدهی آن در ذهن مدیران و کارشناسان مستتر است. به طور اجمالی بر اساس مطالعات انجام شده اهداف و برنامههای زیر برای مدیریت دانش متصور است:
تبدیل شدن به یک سازمان هوشمند و دانش محور در تراز متعالی و سرآمد.
تولید و نگه داشت داراییهای دانشی سازمان و توسعه و غنی سازی آنها.
کسب رهبری بازار برای عرضه ی فن آوری و پژوهش از طریق مدیریت دانش.
ارتقای انعطاف پذیری فرایندهای کسب و کار سازمان برای کنش پذیری سریع و پاسخ گویی به ملزومات محیطی (کارکنان، رقبا، مشتریان، مراجع قانون گذار و...).
شناسایی منابع و راه کارهای تولید دانش سازمان.
غنی سازی دانش آشکار و تبدیل دانشهای ضمنی به دانش آشکار.
دست یابی به مزیتهای رقابتی در پژوهش و فناوری در چارچوب سازمان دانش محور.
زمینه سازی برای تسهیم دانش و تبدیل آن به توانمندیهای محوری سازمان.
ایجاد نظام پویا و گسترده در سطح سازمان برای شناسایی و مستند سازی دانشهای موجود.
تشویق و ترغیب نیروی انسانی شاغل در سطح سازمان برای مشارکت در امر مدیریت دانش.
بهبود قابلیتها و توانمندیهای کارکنان از طریق تشویق به یادگیری فردی و سازمانی.
توسعهی مستندسازی و ثبت دانش سازمان در قالب خلاقیت و تولید فن آوری.
توسعهی فرهنگ تعاون در امر مدیریت دانش به منظور استقرار نظام مدیریت دانش.
برگزاری دورههای آموزشی برای ارتقای مهارتهای یادگیری مسئولان و کارشناسان و آشنایی با فرایندهای مدیریت دانش (فاتحی، 1390).
2-2-13. کتابخانههای دانشگاهی
دانشگاهها نقش بسیار مهمی در پیشرفت جوامع و هم چنین رشد آگاهیهای اجتماعی دارند و اعتبار و عظمت آنها، بیشتر بستگی به میزان توجه آنها به پژوهش و اثر بخشی در عرصههای علمی دارد. موفقیت یک دانشگاه و جایگاه آن در میان دانشگاههای دیگر، در گرو انجام تحقیقات مهم و مجهز بودن به ابزار تحقیق، از جمله کتابخانههای غنی است. بنابراین کتابخانههای دانشگاهی به عنوان ابزاری در خدممت برنامههای آموزشی و تحقیقاتی دانشگاهها سهم درخور توجهی در به ثمر رسیدن رسالت دانشگاه و موفقیت آن دارد. (مطلبی، 1390).
کتابخانههای دانشگاهی شامل یک کتابخانه یا تعدادی کتابخانه است که به وسیلهی یک دانشگاه برای استفادهی دانشجویان و استادان همان دانشگاه تأسیس میشود و مدیریت و نگهداری آن نیز با دانشگاه است و جزء کتابخانههای دانشگاهی محسوب میشوند. (سلطانی، 1379).
در دایرة المعارف کتابداری و اطلاع رسانی هدف از تأسیس کتابخانههای دانشگاهی نیل به هدفهای دانشگاه یعنی حفظ، اشاعه و ارتقای دانش عنوان شده است و از این رو، هدفهای آن هماهنگ با هدفهای دانشگاه شکل میگیرد و معنی پیدا میکند. فراهم ساختن امکان پیشرفت تحصیلی دانشجویان، خدمت به استادان در امر انتقال دانش و اعتلای برنامههای پژوهشی گستردهی دانشگاه و برگزاری دورههای عالی تحقیقاتی و تخصصی، منوط به تدارک منابع غنی و ارائه ی خدمات شایسته توسط کتابخانههای دانشگاهی است. (مطلبی، 1390).
2-2-14. نقش کتابداران و اطلاع رسانان در مدیریت دانش
بدون تردید نزدیکترین حرفه به مدیریت دانش، حرفهی کتابداری و اطلاع رسانی است. متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران به دلیل همین نزدیکی شغلی برای تصدی سمت جدید مدیریت دانش مطرح شدهاند. (مختاری نبی، 1383) برخی از صاحب نظران حرفهی کتابداری اعتقاد دارند، اگر مفاهیم و اصطلاحات و عملیات کتابداری را از مدیریت دانش خارج سازیم، چیزی به نام مدیریت دانش باقی نخواهد ماند. (نیر، 1389).
کوئینگ با اشاره به این که مدیریت دانش همان کتابداری یا حداقل زاده شده از بطن کتابداری است مینویسد: مدیریت اسناد همان کتابداری بود با چند جزء بیشتر، مدیریت منابع اطلاعاتی همان مدیریت اسناد بود با چند جزء بیشتر. اکنون مدیریت دانش همان مدیریت منابع اطلاعاتی است با چند جزء بیشتر. (کوئینگ و سریکانتایا، 2002).
کتابداران و مدیران دانش مهارتهای مشترکی دارند، هردو در کار انتخاب، تهیه و اشاعهی اطلاعات و ایجاد ارتباط بین اطلاعات و استفاده کنندگان و نیز آموزش استفاده کنندگان جهت استفادهی مؤثر و بهینه از اطلاعات، فعالیت میکنند، هم چنین هردو، اگر چه ممکن است از اصطلاحات متتفاوتی استفاده کنند، از فن آوری های یکسانی بهره میگیرند. (پنتری و گریفیث، 2003).
ابل و اکسبر (2004) نیز اظهار میدارند، مدیریت دانش یک مدیریت اطلاعات قوی را میطلبد و شکی وجود ندارد که حرفهی اطلاع رسانی واجد نظریههای پایه و مهارتهای علمی برای تأمین این عنصر ضروری مدیریت دانش است.
وظایفی که برای کتابداران در مدیریت دانش مورد تأکید قرار گرفته است در راستای مهارتهای مدیریت اطلاعات آنهاست. به طور مثال، آموزش کاربران یکی از وظایفی است که کتابداران میتوانند عهده دار شوند، زیرا کتابداران همواره نقش اصلی را در آموزش سواد اطلاعاتی داشتهاند. بررسیها نشان میدهد که بیش از نیمی از دلایل عدم موفقیت برنامههای مدیریت دانش به آموزش ناکارآمد کاربران مربوط میشود (کوئینگ و سریکانتایا، 2002).
توانایی کتابدار در ارزیابی حجم عظیمی از اطلاعات و ارائهی مرتبطترین اطلاعات به کاربران یکی از نقشهای کتابداران در مدیریت دانش است. یک تصمیم گیرنده در سازمان باید بتواند به اطلاعاتی که پیش رویش گذاشته شده تکیه کند و بداند که این اطلاعات توسط فردی گردآوری شده که نه تنها مهارتهای تحلیل اطلاعات را داراست بلکه از دانش، فهم تجاری و مهارتهای بازیابی نیز برخوردار است. (پنتری و گریفیث، 2003).
از دیگر مسائلی که کتابداران را مناسبترین افراد برای مدیریت دانش مطرح میسازد، اهتمام آنها به اشتراک دانش است. اشتراک دانش جزء اصول ارزشی حرفهی کتابداری است و کتابداران پرچم داران ارائهی اشتراک دانش هستند. کتابداران میتوانند به عنوان رابط میان واحدهای مختلف سازمان عمل کنند و افراد را به یکدیگر متصل کنند. (صراف زاده، 1384) به طور مثال داونپورت و پروساک (1998) دریافتهاند که دانش کتابداران در اینکه چه کسی روی چه چیزی دارد تحقیق میکند آنان را قادر میسازد که از طرق مختلف، افراد را به یکدیگر متصل کنند. کتابدارن واسطههای کلیدی اشتراک دانش هستند.
2-3. مرور پیشینه
2-3-1. تحقیقات انجام شده در داخل کشور
فرج پهلو و خجسته فر (1390) در مقالهای با عنوان "کاربرد مدل مطالعه زیر ساخت های مدیریت دانش در سازمانها در مراکز اطلاع رسانی : مطالعه موردی مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فن آوری" به بررسی وضعیت مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری از نظر دارا بودن مشخصههای یک سازمان دانش محور میپردازند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که به طور کلی، وضعیت زیرساختهای مدیریت دانش در جامعه مورد پژوهش در وضعیت مناسبی قرار دارد و ازین میان فرایندهای مدیریت دانش، واحد فناوری اطلاعات و ارتباطات و شبکه دانش بیشتر مورد توجه مرکز قرار گرفته است. فرهنگ سازمانی در این سازمان در جایگاه پایینتری نسبت به دیگر زیرساختها قرار دارد.
کاظمی نژاد، مهرانفر و باقری (1389) در مقالهای با عنوان "ارزیابی وضعیت موجود مدیریت دانش بر اساس مدل ساختمان مدیریت دانش" وضعیت مدیریت دانش را در دانشکدهی علوم اجتماعی، افتصاد و مدیریت دانشگاه الزهرا (س) بررسی کردهاند و اعتقاد دارند که این بررسی میتواند افقهای روشنی را برای برنامه ریزیهای آتی در حوزهی مدیریت دانش، به ویژه در دانشگاه الزهرا (س) ترسیم کند.
شکرزاده، صباغیان و پرداختچی (1391) در مقالهای با عنوان "رابطه بین شیوههای آموزش کارکنان با فرایندهای مدیریت دانش سازمانی: در صنعت هستهای" و باهدف شناخت رابطه شیوههای آموزش کارکنان (شیوه گروهی و اجتماعات یادگیری، شیوه عملی فعال، شیوه خود اقدامی و شیوه رسمی) با فرایندهای مدیریت دانش (فرایند شناسایی و کسب دانش، فرایند تولید دانش و فرایند اشتراک دانش) در سازمان انرژی اتمی ایران، به این نتیجه میرسند که بین شیوههای آموزشی گروهی و اجتماعات یادگیری، عملی فعال، خود اقدامی و شیوه رسمی با فرایندهای کسب و شناسایی، تولید و اشتراک دانش رابطه معنا دار وجود دارد.
خوانساری و حری (1387) در مقالهای با عنوان "بررسی وضعیت مدیریت دانش در کتابخانههای تخصصی امور برق و ارائه الگوی پیشنهادی" چهار مؤلقه اصلی؛ گردآوری، سازماندهی، اشاعه منابع دانش و هم چنین نیروی انسانی را مورد ارزیابی قرار دادهاند که بر اساس یافتهها مشخص گردید مؤلفههای وضعیت گردآوری منابع و مهمترین ضرورتها در به کارگیری مدیریت دانش به طور کلی در چهار حوزه مورد بررسی بهتر از متوسط ارزیابی شده است. اما وضعیت سازماندهی منابع دانش، اشاعه دانش، نیروی انسانی در حد ناچیز و پایینتر از متوسط ارزیابی شده است.
ابزری و کرمانی القریشی (1384) به بررسی متغیرهای گردآوری اطلاعات، ذخیره اطلاعات، سازماندهی دانش، توزیع دانش، پالایش همیشگی دانش موجود و استفاده از دانش در شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان پرداختند. نتیجه این پژوهش نشان داد که میانگین نمرههای زمینههای لازم برای پیاده سازی مدیریت دانش درشرکت سهامی ذوب آهن، در هر شش متغیر مورد بررسی کمتر از اندازه متوسط است.
خاتمیان فر (1386) در پژوهش خود به بررسی وضعیت به اشتراک گذاری دانش بر پایه مدل نوناکا و تاکوچی در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی پرداخت. یافتههای پژوهش نشان داد که به طور کلی وضعیت زیرساختی اشتراک دانش در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی مناسب است. مصداقهای در پیوند با سه گروه از فعالیتهایی که به اشتراک دانش کمک میکند (آموزش، بهره گیری از فن آوری اطلاعات و فعالیتهای رسمی و غیررسمی) در کتابخانه مرکزی آستان قدس دیده شد. ولی، در پیوند با گروه چهارم (سیاستها و راهبردها برای نهادینه کردن اشتراک دانش) مصداقهایی یافت نشد. هم چنین، میزان بهره گیری کتابداران از این سازوکارها در دو مرحله اجتماعی سازی و ترکیب، از میزان استفاده از سازوکارهای موجود در مرحله برونی سازی بیشتر بود.
شعبانی؛ محمدی استانی و فروگذار (1391) در مقالهای با عنوان "شناسایی، بررسی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر پیاده سازی مدیریت دانش با استفاده از تکنیک TOPSIS (مطالعهی موردی: دانشگاه علوم پزشکی شیراز) " به بررسی عوامل مؤثر بر پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی شیراز بر اساس الگوی بوکوویتز و ویلیامز میپردازند که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تمام عوامل الگوی مورد نظر بر پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی علوم پزشکی شیراز موثر بوده و به جزء عامل یادگیری و حذف دانش بقیهی عوامل در وضعیت مناسبی قرار دارد.
لاریجانی و نوری اصل ( 1387 ) به بررسی وضعیت مدیریت دانش در چهار حلقه خلق، سازماندهی، اشاعه و به کاربستن دانش در کتابخانههای عمومی استان آذربایجان شرقی پرداختند. یافتهها نشان داد که بالاترین میانگین در زمینه حلقه کاربرد دانش (63/3) و پایینترین میانگین در زمینه حلقه تبادل دانش (92/2) است. میانگین دو حلقه خلق و سازماندهی دانش به تربیب 15/3 و 07/3 است. بنابراین، وضعیت متوسط برای سه حلقه و پایینتر از متوسط برای یک حلقه نشان از وضعیت نه چندان مطلوب ولی، امیدوار کننده مدیریت دانش دراین کتابخانهها دارد.
عطاپور ( 1388 ) با بررسی وضعیت مدیریت دانش در فرایند چرخه آن (ایجاد، اشاعه، ذخیره و به کارگیری)، به تأثیر مهارتهای کتابداران (مهارتهای اجتماعی، تجاری، مدیریتی و تخصصی) و عاملهای سازمانی (فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، فن آوریهای ارتباطی، منابع انسانی و آموزش) در کتابخانه مرکزی دانشگاههای تهران پرداخت. نتیجه پژوهش او نشان داد که کتابخانههای دانشگاهی شهر تهران در جنبههای مختلف چرخه مدیریت دانش، در وضعیت مناسبی قرار ندارد و همگی پایینتر از میانگین قرار دارند.
حسین زاده) 1389) در پژوهش خود به بررسی میزان کاربست مدیریت دانش و مقایسه آن در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و تبریز از نظر کتابداران پرداخت. نتیجه پژوهش نشان داد که میزان کاربست مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی اصفهان و تبریز به غیر از مؤلفه خلق دانش مناسب نیست. میانگین خلق دانش در هر دو دانشگاه بالاتر از اندازه متوسط و میانگین ذخیره و نشر دانش در هر دو دانشگاه پایینتر از متوسط است. هم چنین، میانگین کاربرد دانش در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پایینتر از اندازه متوسط و در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی تبریز بالاتر از متوسط میباشد.
محمدی استانی، شعبانی و رجایی پور (1390)، در مقالهای تحت عنوان "امکان سنجی و پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر اصفهان بر پایه مدل بوکوبتز و ویلیامز" به بررسی امکان پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای اصفهان بر پایه الگوی بوکوبتز و ویلیامز پرداختند. روش انجام این پژوهش توصیفی-پیمایشی، و جامعهی آن کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1389-1388 بود. نتیجه پژوهش نشان داد که امکان پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر اصفهان بر پایهی الگوی بوکویتز و ویلیامز پایینتر از اندازهی متوسط است؛ و پیاده سازی آن نیز به طور یکسان وجود ندارد و کتابداران با سطح تحصیلات دیپلم امکان پیاده سازی تسهیم و ارزیابی دانش را نسبت به کتابداران با سطح تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد بیشتر میدانند.
هدف مقالهای با عنوان "بررسی میزان بهکارگیری فرایند مدیریت دانش در یک سازمان خدماتی (مطالعه موردی) " که توسط، تقی زاده، سلطانی و مهدی لوی، (1389)، بررسی میزان بهکارگیری فرایند مدیریت دانش و پنج مرحله اصلی آن یعنی کسب دانش، ثبت دانش، انتقال دانش، خلق دانش و کاربرد دانش در سازمان با استفاده از تئوری مجموعههای فازی بیان شده است. جامعه آماری این تحقیق را 75 نفر از پرسنل یک سازمان خدماتی تشکیل میدهد. به دلیل محدود بودن جامعه آماری، هیچ گونه نمونه گیری انجام نشده و کل جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان میدهد که در سازمان مورد بررسی میزان بهکارگیری پنج مرحله اصلی (ابعاد فرآیند) مدیریت دانش در حد متوسطی میباشد. هم چنین بین وضع موجود و مطلوب پنج مرحله اصلی مدیریت دانش در سازمان مورد بررسی فاصله قابل توجهی وجود دارد.
باب الحوائجی و مهدی زاده ( 1388) در مقالهای تحت عنوان "بررسی تطبیقی مدیریت دانش در کتابخانههای مرکزی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاههای تابعه وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری واقع در مراکز استانهای کشور" مدیریت دانش را در کتابخانههای مرکزی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاههای تابعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری واقع در مراکز استانهای کشور مورد بررسی قرار دادهاند. هدف این پژوهش مطالعه و بررسی "مدیریت دانش سازمانی" و مقایسهی آن در دو گروه جامعهی پژوهش بیان شده است. با توجه به یافتهها، چهار فرضیهی پژوهش مبتنی بر وجود تفاوت بین دو گروه جامعهی پژوهش از منظر گردآوری منابع دانش، سازماندهی منابع دانش، اشاعهی منابع دانش و منابع انسانی دانش رد شده است.
"فرایند مدیریت دانش در نظام آموزشی غیر رسمی دانشگاهها بر اساس نظریه نوناکا وتاکوچی"، عنوان مقالهای است که در آن لطیفیان و امیری، (1387) ابتدا به تشریح مدیریت دانش و فرایند آن پرداخته و سپس ضرورت و اهمیت آن را در نظام آموزشی غیره رسمی دانشگاهها بر اساس نظریه نوناکا وتاکوچی مورد توجه قرار میدهند این مقاله به دنبال ارائه اثربخشترین راهکارهای آشنایی دانشگاهها با مفهوم مدیریت دانش بوده تا از آن طریق بتوان به بهترین شکل آن را در انواع آموزشی غیر رسمی دانشگاهها به کار گرفت. در این راستا فرایند خلق و تسهیم دانش در سازمانهای آموزشی به ویژه دانشگاه بیان میگردد و مراحل فرایند تبدیل دانش از طریق مدیریت نظام آموزشی غیره رسمی دانشگاهها که از دانش و نفوذ بیشتری به منظور تغییر ادراک و رفتار افراد برخوردارند، صورت پذیرد.
شاکری، میر غفوری، شاکری (1389)، تحت مقالهای با عنوان "فرایند مدیریت دانش تخصصی_کاربردی در حلقه تحقیقات، ترویج و بهره برداری (مطالعه موردی: بخش کشاورزی استان یزد) " ضمن بررسی فرایند مدیریت دانش تخصصی _کاربردی در بخش کشاورزی استان یزد به رتبه بندی مراحل و عوامل مطرح در هر یک از آنها پرداختهاند. نتایج حاصله نشان میدهد نمرهی چهار مرحلهی مدیریت دانش شامل تولید و کسب دانش، ذخیره و بازیابی، انتقال و تسهیم و کاربرد دانش تخصصی _کاربردی در بخش کشاورزی بالاتر از حد متوسط بوده و مرحلهی تسهیم و انتقال در بین فرایندهای مدیریت دانش تخصصی _کاربردی حائز رتبه اول است.
راوند و درخوش (1389) در ترجمه ی مقالهای تحت عنوان "یکپارچه سازی فرایند مدیریت دانش با سیستم کتابخانهی دیجیتال" اثر راکتوزمان، کاتایی، اوممتو، به بحث در مورد بعضی از هم پوشانی های قابل توجه بین کتابخانهی دیجیتال و مدیریت دانش عینی در فرایند مدیریت دانش عام ازجمله فراهم آوری، سازمان دهی، ذخیره و بازیابی و اشاعهی دانش، همراه با دریافت بازخوردها که میتواند به نحو مناسبی با هم سازگار شوند میپردازند و اشاره دارد که یک نظام یکپارچهی کتابخانهی دیجیتال میتواند از منابع دیجیتالی، زیرساختها و فناوری، تجربه و تخصص، خدمات کتابخانهی دیجیتال و فرایند مدیریت دانش تشکیل شود. این مطالعه سازگاری فرایند مدیریت دانش را در یک نظام کتابخانهی دیجیتال برای تقویت و ارتقای سطح کارایی پیشنهاد میکند.
2-3-2. تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ماپونیا (2004) در پژوهشی با عنوان" فعالیتهای مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی: مطالعه موردی دانشگاه ناتال" به بررسی وضعیت مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاه ناتال آفریقای جنوبی پرداخت. هدف از پژوهش او درک وضعیت مدیریت دانش موجود و ایجاد روشهایی است که کتابداران این دانشگاه با تجهیز به مدیریت دانش بتوانند در خدمات خود ارزش افزوده ایجاد کنند. پژوهش گر در پی بررسی مؤلفه هایی هم چون سیاستها و راهبردها، رهبری، اشتراک دانش و نگهداری دانش بود. یافتهها نشان داد که در کتابخانههای دانشگاه ناتال از عاملهای یاد شده، تنها اشتراک دانش به صورت غیره رسمی، غیرنظام مند و از طریق خبرنامهها و همکاری درکارهای گروهی در وضعیت طبیعی قرار دارد. هم چنین، هیچ نوع خط مشی و راهبرد ویژهای درباره مدیریت دانش وجود ندارد.
الحماد و دیگران ( 2009) در پژوهشی به بررسی اشتراک دانش در دانشگاههای اردن پرداختند. این پژوهشگران برای سنجش اشتراک دانش هفت مؤلفه ارتباطهای دو جانبه، روندهای کاری سازمان، حس همبستگی، خلاقیت، احساس مثبت به اشتراک دانش، اشتیاق به اشتراک دانش و داشتن رفتار اشتراک دانش را تعیین کردهاند. یافتهها نشان داد که کارمندان آموزشی نسبت به کارمندان اداری تمایل کمتری به اشتراک دانش دارند. کارمندان آموزشی علاقه کمتری در ارتباطهای دو سویه، انجام کارهای گروهی و انگیزه اشتراک دانش خود دارند. افزون بر این، کارمندان جوان به داشتن خلاقیت در کار خود تشویق نمیشوند. در مورد تحلیل عاملهای دموگرافیک نیز، هیچ گونه ارتباطی میان کارمندان مرد و زن در اشتراک دانش یافت نشد.
راماچاندران، چنگ و اسماعیل ( 2009 ) در پژوهشی به بررسی و مقایسه رویههای مدیریت دانش در مؤسسات آموزش عالی دولتی و خصوصی مالزی به صورت مقایسهای پرداختند. آنها در تحقیق خود وضعیت پنج فرایند مدیریت دانش را مورد بررسی قرار دادند (خلق دانش، تسخیر دانش، ذخیره دانش، انتشار دانش و کاربرد دانش). نتایج این تحقیق نشان داد که وضعیت هر شش فرایند مدیریت دانش در این مؤسسات در حد متوسط میباشد. علاوه بر این تفاوت معنی داری بین این رویهها در بین مؤسسات آموزشی دولتی و خصوصی وجود دارد.
کاندولوال وگوشچاک (2003) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که با توجه به اینکه فن آوری اطلاعات، شبکهای برای اشتراک دانش در یک سطح فنی فراهم میکند و اشتراک دانش یک مسأله مهم برای تضمین موفقیت مدیریت داشن است. بین به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در شرکتها و میزان به اشتراک گذاری دانش رابطه مستقیمی وجود دارد.
کوان (2003) در پژوهش خود، شرکت جهانی ریل لایف را به صورت مطالعه مندی مورد بررسی قرار داد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که سازمان یا شرکتی که نظام مدیریت دانش داشته باشد، مدیریت دانش را در اولویت راهبردهای دراز مدت خود قرار میدهد. نشستهای به اشتراک گذاری دانش در چنین سازمانهایی نه به عنوان فعالیت فرعی بلکه به عنوان فعالیت اصلی کارکنان در آمده است و کارکنان به سبب مشارکت در تبادل اطلاعات و دانش تشویق میشوند و فن آوری اطلاعات و ارتباطات در این راستا به خدمت گرفته میشود.
مارکوس و گایکوس (2006) در مقالهای با عنوان "تأثیر کارکردهای مدیریت دانش در عملکرد سازمان" و با هدف مطالعه و بررسی ارتباط بین کارکردهای مدیریت دانش و عملکرد سازمان به این نتیجه رسیدند که سازمانهایی که با کارکردهای مدیریت دانش سازگارند نتایج بهتری را نسبت به رقبای خود کسب میکنند؛ و این کارکردها تأثیر مثبتی را در عملکرد سازمان خواهد داشت.
اکدر (2009)، در مقالهای با عنوان "نقش مدیریت دانش در مدیریت کیفیت: کسب عملکرد عالی در سازمانها" بیان میکند که مدیریت دانش شامل مدیریت و دانش است که هر دو این دو مفهوم قلب توسعهی منابع انسانی را تشکیل میدهند؛ و توجه به مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی در فرایند مدیریت کیفیت میتواند ایجاد و بهره مندی از دانش را در این سازمانها گسترش دهد. این مقاله ارتباط بین مدیریت دانش و مدیریت کیفیت را بررسی و قابلیتهای آنها را در توسعهی منابع انسانی برای گسترش ظرفیتهای سازمانی و تواناییهای آن در بدست آوردن عملکرد عالی مورد بحث قرار میدهد.
چاولا و جوشی (2011)، در مقالهای تحت عنوان "بررسی تطبیقی ارزیابی مدیریت دانش در تجارت عالی: سازمانهای انتفاعی و غیره انتفاعی هند" به این نکته اشاره کردند که جهانی شدن اقتصادها را به تجدید نظر در ساختار سازمانی، محوریت رقابتها، رهبری، کارکردهای راهبردی و فرهنگی، مجبور کرده است. سازمانهای هند هم تحت تأثیر این عامل تغییر کردهاند و برای تبدیل شدن به سازمانهایی که در آنها استفاده از دانش به عنوان هسته و رقابتی محسوب میشود تلاش میکنند. یکی از این تلاشها بررسی و تشخیص ابعاد مختلف ابزارهای ارزیابی مدیریت دانش بین سازمانهای انتفاعی و غیره انتفاعی میباشد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که سازمانهایی که به دنبال کسب تجارت هستند به نسبت سازمانهای غیره انتفاعی در تمام ابعاد مدیریت دانش در سطح بالاتری قرار دارند و نیز فرایند مدیریت دانش و جنبههای اندازه گیری و فرهنگ مدیریت دانش سازمانهای انتفاعی بهتر ساختار یافتهاند.
متقی فر ( 2012 ) در مقالهای با عنوان "به کار گیری فرایند مدیریت دانش در کتابخانههای تحقیقاتی و دانشگاهی: یک تفکر پر بار" به این نکته اشاره دارد که در قرن 21 مدیریت دانش به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ابزار حیاتی است که هم چنین در کتابخانههای دانشگاهی اجرایی شده است. در مقاله گفته شده است که کتابخانههای دانشگاهی در حال گذار از مراکز سنتی به مراکز اطلاعاتی مدرن میباشند. این کتابخانهها با توجه به نیازها و شرایط باید به صورتی طراحی شوند که نیازها را برطرف کرده و انتظارات کاربران خود را درک کند. مدیریت دانش به عنوان وظیفه و مدیریت، یک فرایند است که این گذار را تسهیل و حمایت میکند این عمل از طریق اجرای سیاست فکورانه اتفاق میافتد.
راکنوزمان و اوممتو (2009)، در مقالهای با عنوان "دیدگاه کارکنان کتابخانه در مورد مدیریت دانش در کتابخانه چگونه است: یک مطالعه کمی" هدف خود را کشف دیدگاه کارکنان کتابخانه نسبت به مدیریت دانش و تأثیر آن بر عملکرد کتابخانه بیان کردند. با توجه به نتایج این مقاله آنها پیشنهاد میکنند که کارکنان کتابخانه نیاز دارند که دانایی خود را گسترش دهند، تفکر سنتی خود را تغییر دهند و برای به کار گیری مدیریت دانش بر هر دو دانش آشکار و نهان تمرکز داشته باشند.
پرز (1999) در مقالهای با عنوان "مدیریت دانش در کتابخانه" بیان میکند که مدیریت دانش آخرین درخشش فن آوری میباشد که به نظر میرسد یک مفهوم ساده است حداقل برای کتابداران، این دیدگاه جدید شامل بدست آوردن دانش و دانایی و ارزش افزوده تجارب شخصی در سازمان است. استفادهی مجدد دانش را آسان میکند و آن را به عنوان یکی از جنبههای سازمانی حفظ میکند. مدیریت دانش بر ذخیره و باز استفاده از اطلاعات ویژهای تکیه دارد که قبلاً در مورد دیگری به کار گرفته شده است و این چیزی است که کتابداران سالها در مورد آن صحبت کردهاند. یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه مدیریت دانش این است که بیشتر کتابداران واقعاً تجربهی زیادی برای انجام مدیریت دانش را ندارند.
2-3-3. جمع بندی پیشینه
با توجه به گزارشهای ارائه شده در بخش پیشینه در ارتباط با اهمیت به کارکیری مدیریت دانش در سازمانهای مختلف و نقش کلیدی آن در بهبود کیفی فعالیتهای سازمانی و نیز الگوهای متفاوتی که در رابطه با اجرای فرایند مدیریت دانش در آن سازمانها مد نظر قرار میگیرد، بررسی فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی به عنوان سازمانهایی دانش محور به ویژه در شرایط امروزی که عصر اطلاعات است، از اهمیت ویژهای برخوردار است، ضمن اینکه در این زمینه هنوز تحقیقات کافی صورت نپذیرفته است و باید این موضوع با در نظر گرفتن رسالت خاصی که این کتابخانهها درحوزه ی آموزش و پژوهش ایفا میکنند، بیشتر مورد توجه فرار گیرد. پژوهش حاضر در راستای این هدف و مسئله شکل گرفت. هم چنین از آنجا که اندک پژوهشهای انجام شده بر الگوی نوناکا و تاکوچی تمرکز داشتهاند، توجه کمتری به دیگر الگوها شده است. ازاین رو بررسی چنین الگوهایی ضروری به نظر میرسد. بنابراین، پژوهش حاضر الگوی بوکویتز و ویلیامز را با احتساب گستردگی و جامعیتی که در پرداختن به فرایند مدیریت دانش و فعالیتهای مربوط به آن دارد به عنوان الگویی مناسب برای بررسی وضعیت اجرای فعالیتهای مدیریت دانش برگزیده است.
2-4. سوالات پژوهش
فعالیت کسب دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت کاربرد دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت یادگیری (از فرایند دانش) در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت تسهیم و مبادله دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت ارزیابی دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت ایجاد و تثبیت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیت استفادهی بهینه از دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به چه میزان است؟
2-5. تعاریف مفهومی
فعالیت کسب دانش شامل یافتن، شناسایی و سازماندهی دانش مرتبط با نیاز، شناسایی دانش درون و بیرون از سازمان میشود.
فعالیت کاربرد دانش به استفادهی از دانشهای موجود درتصمیم گیریها و حل مسائل مربوط میشود.
فعالیت یادگیری از فرایند دانش به معنای جمع آوری و یادگیری از تجربهها وآموخته ها در فعالیتهای قبلی و یادگیری و کاربرد آن در فعالیتها یا موقعیتهای آتی است.
فعالیت تسهیم و مبادله دانش یعنی اشتراک دانش موجود و انتقال آن به محل مورد نیاز یا فرد متقاضی.
فعالیت ارزیابی دانش، ارزیابی دانش موجود و نیازهای دانش فعلی و آتی سازمان را در بر میگیرد.
فعالیت ایجاد و تثبیت دانش شامل ایجاد محیطی به منظور تولید دانش جدید و ذخیره کردن آن با کمک فن آوریهای مناسب است.
فعالیت استفادهی بهینه از دانش با بهکارگیری دانش در فعالیتهای روزمرهی سازمان و استفادهی اثر بخش و کارآمد از دانش موجود برای حل مشکلات سازمان در ارتباط است. هم چنین حذف دانش بیهوده و بدون کاربرد و یا ایجاد مخزنی برای آنها را شامل میشود. (آتشک و ماه زاده، 1388).
فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش شامل فعالیتهای کسب، کاربرد، یادگیری، تسهیم و مبادله، ارزیابی، ایجاد و تثبیت، و استفادهی بهینه از دانش میباشد.
کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز شامل کلیهی کتابخانههای تحت نطر دانشگاه های دولتی و غیره دولتی شهر شیراز شامل: دانشگاه شیراز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، دانشگاه صنعتی شیراز، دانشگاه پیام نور شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی شیراز می باشد.
2-6. تعاریف عملیاتی
1. میزان فعالیت کسب دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
2. میزان فعالیت کاربرد دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
3. میزان فعالیت یادگیری از فرایند دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
4. میزان فعالیت تسهیم و مبادلهی دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
5. میزان فعالیت ارزیابی دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
6. میزان فعالیت ایجاد و تثبیت دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
7. میزان فعالیت استفادهی بهینه از دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به سؤالات مربوط به این فعالیت در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
8. میزان فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش، عبارت از، میانگین نمرهای میباشد که کتابداران کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز به کلیه ی سؤالات در پرسشنامه ی تسخیص مدیریت دانش، اختصاص دادهاند.
فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی
1. آتشک، محمد، و ماه زاده، پریسا ( 1388 ). روش شناسی فرایند مدلهای استقرار مدیریت دانش به منظور ارائه روشی تلفیقی. در مجموعه مقالات دومین همایش ملی مدیریت دانش و علوم اطلاعات: پیوندها و برهم-کنشها. (ص. 419-447) . 10-11 بهمن 1388، تهران، ایران. تهران: کتابدار.
2. ابطحی، حسین؛ صلواتی، عادل (1385). مدیریت دانش در سازمان. تهران: پیوند نو. ص.194.
3. افرازه، عباس (1386). مدیریت دانش (مفاهیم، مدلها، اندازه گیری و پیاده سازی). تهران: انتشارات دانشگاه صنعتی امیرکبیر.
4. الوانی، مهدی؛ شاهقلیان، کیوان ( 1385). " طراحی الگوی ارزیابی سطح مدیریت دانش در سازمانهای صنعتی ایران (پژوهشی در صنعت خودرو) ”. فصلنامه مطالعات مدیریت، شماره 52: 1-16..
5. الوانی، مهدی؛ ناطق، تهمینه؛ فراحی، محمد مهدی (1386) . " نقش سرمایه اجتماعی در توسعه مدیریت سازمانی" . فصلنامه علوم مدیریت. 2(5) : 35-70.
6. ابزری، مهدی؛ کرمانی القریشی، محمدرضا ( 1384 )." امکان سنجی استقرار مدیریت دانش در صنعت فولاد کشور: مورد مطالعه شرکت ذوب آهن اصفهان". مجله دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه اصفهان، 17(3) : 121-138.
7. باب الحوائجی، فهیمه؛ مهدی زاده قلعه جوق، لیدا (1388). "بررسی تطبیقی مدیریت دانش در کتابخانههای مرکزی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاههای تابعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری واقع در مراکز استانهای کشور". دانش شناسی. 2(5) : 19-32.
8. باباغیبی ازغندی، علیرضا ( 1390)." ارزیابی و بررسی وضعیت استقرار مدیریت دانش در سازمانها (بررسی معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطا ت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) ". توسعه انسانی پلیس. شماره 39: 73-106.
9. پارسا، عبدالله؛ مهر علی زاده، یدالله؛ زمانی، عصمت (1389). "بررسی جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه شهید چمران اهواز و رابطهی آن با فرهنگ سازمانی". فصلنامه ی انجمن آموزش عالی ایران. 3(3) : 87-113.
10. پریرخ، مهری (1381). "مدیریت دانش: ابزاری برای ایجاد تحول در مدیریت کتابخانهها". فصلنامه کتاب، 14(15) : 112-126.
11. تاونلی، چارلزتی. ( 1380 ). "مدیریت دانش و کتابخانههای دانشگاهی". ترجمه مهدی خادمیان. کتابداری و اطلاع رسانی. 4(3) : 99-120.
12. تقی زاده، هوشنگ؛ سلطانی فسقند یس، غلامرضا (1390). "مدلی بر مبنای نظام خبره فازی جهت اندازه گیری مدیریت دانش سازمان". فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران. 27 (1) : 123-142.
13. تقی زاده، هوشنگ؛ سلطانی فسقندیس، غلام رضا؛ مهدی لوی، روح الله (۱۳۸۹). "بررسی میزان بهکارگیری فرایند مدیریت دانش در یک سازمان خدماتی (مطالعه موردی) ". فراسوی مدیریت. ۳(۱۲) : 33-48.
14. حاضری، افسانه؛ صراف زاده، مریم (1385). "مدیریت دانش در دانشگاهها و نقش کتابخانههای دانشگاهی". نما (مجله الکترونیکی پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران)، 5(4) :1-5.
15. حسن زاده، محمد (1386). مدیریت دانش : مفاهیم و زیرساختها. تهران: کتابدار. صص.16-18.
16. حسن زاده، محمد ( 1383 ). "نقش کتابداران و اطلاع رسانان در مدیریت دانش سازمانها (با نگاهی به سرفصلهای مقاطع سه گانه علوم کتابداری و اطلاع رسانی ایران) ". فصلنامه کتاب. 15(59) : 101-113.
17. حسین زاده، اکبر ( 1389 ). مقایسه میزان کاربست مدیریت دانش در بین کارکنان کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی اصفهان و تبریز بر اساس مدل هیسیگ. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم کتابداری و اطلاع رسانی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه اصفهان.
18. خاتمیان فر، پریسا ( 1386 ). بررسی وضعیت، شیوهها و عوامل موثر بر اشتراک دانش در سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم کتابداری و اطلاع رسانی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه فردوسی.
19. خوانساری، جیران؛ حری، عباس (1387). "بررسی وضعیت مدیریت دانش در کتابخانههای تخصصی امور برق و ارائه الگوی پیشنهادی". مجله کتابداری. سال چهل ودوم. دفتر چهل و هفتم : 31-62.
20. داونپورت، توماس؛ پروساک، لاری (1379) . مدیریت دانش. ترجمه محمدرحمان پاک سرشت. تهران: ساپکو. ص.21.
21. دیلمی مغزی، صارم؛ سعیدی، حسام (۱۳۸۸). "دانش و مدیریت دانش ابزارهایی در تحقق استراتژیهای سازمان". فصلنامه دیدگاه مهندسین صنایع. سال سه شماره یازده : 17-23.
22. رادینگ، آلن ( 1383 ). مدیریت دانش. ترجمة محمد حسین لطیفی، تهران: سمت.
23. راکتوزامان، ام. دی؛ کانایی، هیداکی؛ اومموتو، کاتسوهیرو (۱۳۸۹). "یکپارچه سازی فرایند مدیریت دانش با سیستم کتابخانهی دیجیتال". ترجمه سامان راوند؛ ملیحه درخوش. کلیات کتاب ماه: اطلاعات، ارتباطات و دانش شناسی.۱۵۰ : 60-71.
24. سلطانی، پوری؛ راستین، فروردین ( 1379 ). دانشنامه کتابداری و اطلاع رسانی. تهران: فرهنگ معاصر. ص.335.
25. سنجقی، محمد ابراهیم؛ جنیدی جعفری، یاسر (1386). "رویکردهای بهبود وضعیت مدیریت دانش در سازمانها ". فصلنامه راهبرد دفاعی. سال پنجم. شماره شانزدهم : 85-119.
26. شاکری، فاطمه؛ میر غفوری، حبیب الله؛ شاکری، منصور (۱۳۸۹). "فرایند مدیریت دانش تخصصی- کاربردی در حلقه و تحقیقات، ترویج و بهره برداران (مطالعه و موردی: بخش کشاورزی استان یزد) ". نشریهی اقتصاد و توسعهی کشاورزی (علوم و صنایع کشاورزی). ۲۴(4) : 479-490.
27. شعبانی، احمد؛ محمدی استانی، مرتضی؛ فروگذار، حامد (1391). "شناسایی، بررسی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر پیاده سازی مدیریت دانش با استفاده از تکنیک TOPSIS (مطالعهی موردی: دانشگاه علوم پزشکی شیراز) ". مدیریت اطلاعات سلامت. 9(3) : 318-326.
۲۸. شفیعا، محمدعلی؛ متولیان، علیرضا؛ راهنما فرد، محسن ( ۱۳۸۶ ). ارائه مدلی کاربردی در برنامه ریزی جامع مدیریت دانش سازمانی. اولین کنفرانس ملی مدیریت دانش، تهران.
۲۹. شکرزاده، صادق؛ صباغیان، زهرا؛ پرداختچی، مخمدحسن (۱۳۹۱). "رابطه بین شیوههای آموزش کارکنان با فرایندهای مدیریت دانش سازمانی:در صنعت هستهای". پژوهشهای مدیریت درایران. ۱۶(۲) : 57-65.
۳۰. صادقی آرانی، زهرا ( ۱۳۸۷ ). بررسی وضعیت مدیریت دانش در آموزش عالی با بهره گیری از معیارهای مدل EFQM (دانشگاه یزد). پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت. دانشگاه یزد.
۳۱. صراف زاده، مریم (۱۳۸۴). " کتابداران و مدیریت دانش : مروری بر متون موجود". اطلاع شناسی. ۳ (۱) : 24-35.
۳۲. طبیبی، جمال الدین و دیگران ( ۱۳۹۰). "مطالعهی ارکان مدیریت دانش در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی ایران". مدیریت اطلاعات سلامت. ۸(۴) : 469-478.
۳۳. عطاپور، هاشم ( ۱۳۸۸ ). بررسی و تحلیل عوامل موثر بر چرخه مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی: مطالعه موردی کتابخانههای مرکزی دانشگاههای تهران. در مجموعه مقالات همایش ملی مدیریت دانش و علوم اطلاعات: پیوندها و برهم کنشها (ص 25-41). 10-11 بهمن ۱۳۸۸، تهران، ایران. تهران: نشرکتابدار.
۳۴. فاتحی، زمانعلی (۱۳۹۰). مدیریت دانش (مفاهیم، اصول، اهداف و مدلها). تهران: بانک سپه، اداره تحقیقات و کنترل ریسک.
۳۵. فایرستون، ژوزف؛ مک ال روی، مارک (۱۳۸۷) . مباحث کلیدی در مدیریت دانش جدید. ترجمهی احمد جعفر نژاد و خدیجه سفیری. تهران: موسسه کتاب مهربان نشر (نشر اصلی اثر، ۲۰۰۳)، ص ۱۳.
۳۶. فتاح، ناظم؛ قائدمحمدی، محمد جواد؛ شکری، بهنام (۱۳۸۹). "مدیریت دانش در مناطق مختلف دانشگاه آزاد اسلامی". فصلنامه ی اندیشههای تازه در علوم تربیتی. ۵(۲) : 11-30.
۳۷. فرج پهلو، عبدالحسین؛ خجسته فر، مرجان (۱۳۹۰). "کاربرد مدل مطالعه زیر ساخت های مدیریت دانش در سازمانها در مراکز اطلاع رسانی: مطالعه موردی مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری". فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران. ۲۷(۱) : 207-231.
۳۸. فیروزشاهی، محسن؛ نورنگ، احمد؛ احمدوند، علی محمد؛ تربتی، امیر؛ ارسنجانی، محمد علی (۱۳۹۱). “ارائه الگویی فرایندی – عملیاتی به منظور اجرای نظام مدیریت دانش در سازمانها : با تمرکز بر سازمانهای دفاعی- نظامی”. فصلنامه راهبرد دفاعی. ۱۰(۳۶) : .105-139.
۳۹. کاظمی نژاد، نوشین؛ مهرانفر، فائزه؛ باقری، صبا (۱۳۸۹). "ارزیابی وضعیت موجودمدیریت دانش بر اساس مدل ساختمان مدیریت دانش". فصلنامه رشدفناوری. شماره ۲۳: 57-63.
۴۰. کشاورزی، علی حسین؛ رمضانی، یوسف (۱۳۸۹). "بررسی رابطهی بین فرایند مدیریت دانش و شاخصهای فرهنگ سازمانی از دیدگاه رابینز". چشم انداز مدیریت دولتی. شماره ۳ : 25-46.
۴۱. کیوان آرا و دیگران (۱۳۹۰). "رابطهی مؤلفههای مدیریت دانش و هوش سازمانی در دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان". مدیریت اطلاعات سلامت. ۸(۵) : 673-680.
۴۲. گودرزی، محمود و دیگران (۱۳۸۸)." ارتباط فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش مدیران ستادی سازمان تربیت بدنی". مدیریت ورزشی. شماره ۲ : 201-214.
۴۳. گیلبرت، پروبست؛ استفان، راب؛ کایی روم، هاردت (۱۳۸۶). مدیریت دانش: ساخت بلوکها برای موفقیت. ترجمه و تدوین حسن یاریگر روش. تهران: انتشارات مؤلف.
۴۴. لاریجانی، حجت الله؛ نوری اصل، موسی ( ۱۳۸۸ )." امکان سنجی ارائه مدیریت دانش در کتابخانههای عمومی استان آذربایجان شرقی". فصلنامه دانش شناسی، ۲(۵) : 73-80.
۴۵. لطیفیان، احمد؛ امیری، غلامحسین (۱۳۸۷). فرایند مدیریت دانش در نظام آموزشی غیره رسمی دانشگاهها بر اساس نظریه نوناکا و تاکوچی. اولین همایش بین المللی آموزش و یادگیری غیر رسمی. دانشگاه فردوسی. مشهد.
۴۶. محمدی استانی، مرتضی؛ شعبانی، احمد؛ رجایی پور، سعید (۱۳۹۰)." امکان سنجی و پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر اصفهان بر پایه مدل بوکوویتز و ویلیامز". مطالعات تربیتی و روان شناسی پژوهش نامه کتابداری و اطلاع رسانی. ۱(۱) : 23-44.
۴۷. مختاری نبی، ابراهیم (۱۳۸۳) . " تحول نقش کتابداران ومتخصصان اطلاع رسانی در مدیریت دانش" . مجله الکترونیکی مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران. ۲(۲) : 1-14.
۴۸. مطلبی، داریوش (۱۳۹۰). "کتابخانههای دانشگاهی؛ درآمدزایی به چه قیمتی؟ " . کلیات کتاب ماه، اطلاعات، ارتباطات و دانش شناسی. ۴(۴) : 1-3.
۴۹. مقیمی، محمد؛ رمضان، مجید (۱۳۹۰). پژوهش نامه مدیریت. جلد ۱۰. تهران : انتشارات راهدان.
۵۰. موسوی خانی، محمد؛ اجلی قشلاجوقی، مهدی؛ صفوی میرمحله، رحیم (۱۳۸۹). "ارائهی مدلی برای سنجش میزان آمادگی سازمانها در زمینهی مدیریت دانش (مورد مطالعه: مرکز آمار ایران) ". پژوهشهای مدیریت دانش در ایران. ۱۴(۲) : 221-243.
51. نوروزیان، میثم ( ۱۳۸۴ )." کاربرد مدیریت دانش در بخش دولتی"، تدبیر، شماره ۱۵۶: 24-31.
52. نوناکا، ایکوجیرو؛ تاکوچی، هیروتاکا ( ۱۳۸۵ ). شرکتهای دانش آفرین: چگونه شرکتهای ژاپنی نوآوری را محقق میسازند. ترجمة آناهیتا کاوه و سعید آنالویی. قم: سماء قلم.
۵۳. نیر، نجمه (۱۳۸۹). بررسی رابطهی بین مدیریت دانش با خلاقیت درمیان کتابداران کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز در سال ۱۳۸۹ پایان نامه کارشناسی ارشد علوم کتابداری و اطلاع رسانی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه شیراز.
۵۴. هاشمی، صدیقه سادات ( ۱۳۸۹).” ارزیابی سطح مدیریت دانش در دانشگاه علوم انتظامی”. فصلنامه مطالعات مدیریت انتظامی. ۵(۲) : .183-214.
۵۵. یقین لو، مهرانگیز (۱۳۸۹)." نقش کلیدی مدیریت دانش در تحولات سازمانها". تدبیر. گزارش داخلی در چهاردهمین کنفرانس بینالمللی نفت، گاز و پتروشیمی. ۲۱۷ : 76-79.
۵۶. یوسفی، سجاد؛ مرادی، مرتضی؛ تیشه ورز دائم، محمد کاظم (۱۳۸۹) " . نقش تعهد سازمانی کارکنان در تسهیم دانش". دوماه نامه توسعه انسانی پلیس. سال ۷. شماره ۳: 23-36.
منابع انگلیسی
57.Abell , A & oxbrow , N. (2001). Competing with knowledge: the information professionals in the knowledge management age. londen: library association publishing.
58. Akdere, Mesut (2009). "The Role of Knowledge Management in Quality Management Practices: Achieving Performance Excellence in Organizations". Advances in Developing Human Resources . 11: 349-361.
59. Allee, V. (1997). “12 principles of knowledge management ”. Training & Development . 51 (11) , 71-74.
60. Alryalat, H, & Alhawari, S (2008). A Review of Theoretical Framework: How to Make Process about, for, from Knowledge Work. Paper Presented at the Inproceedings of 9th International Business Information Management Association Conference (IBIMA). Marrakech, Morocco.
61. Alhammad .F, Al Faori .S, Abu Husan .L.S. (2009). "Knowledge Sharing In The Jordanian Universities". Journal of Knowledge Management Practice. 10 (3) . Available From: http://www.tlainc.com/articl199.htm/
62. Armbrecht Jr. F. M. R., Chapas, R. B., Chappelow, C. C., Farris, G. F. (2001). "Knowledge Management in Research and Development". Research Technology Management. 44 (4) , 28-48.
63. Awad, E.M, Ghaziri. H. M (2007). Knowledge Management. New Delhi : Dorling Kindersley.
64. Beckman ,Thomas (1998). The Current State of Knowledge Management, in: Knowledge Management Hand Book. Editor: Jay Liebowitz. New York: Springer.
65. Beckman, T. J. (1999). The current state of knowledge management. In J. Liebowitz. Knowledge Management Handbook. New York: CRC Press.
66. Bouthillier, F , Shearer, K (2002) , “Understanding Knowledge Management and Information Management : The Need For An Empirical Perspective”, Information Research Journal . 8 (1). Available From http://informationr.net/ir/8-1/paper141.html
67. Brailford, T. W. (2001)." Building a Knowledge Community at Hallmark Cards". Research Technology Management. 44 (5) , 18-25.
68. Bukowitz. W. , Williams .R. (1999). The Knowledge Management Field Book. London: Financial Times, Prentice Hall.
69. Chawla, Deepak & Joshi, Himanshu (2011). “A Comparative Study of Knowledge Management Assessment in Business Excellence Awarded and Non-awarded Organizations in India”. Global Business Review .12: 279-290.
70. Clarke, P. (1998).” Implementing a knowledge strategy for your firm”. Research Technology Management. 41 (2) : 28-31.
71. Cong, X., & Pandya, K. V. (2003).” Issues of knowledge management in the public sector”. Electronic Journal of Knowledge Management. 1 (2) : 25-33.
72. Davenport, T.H. & De Long, DW, Beers, MC (1998). “Successful Knowledge Management Projects” . Sloan Management Review. 10(5) : 43-57.
73. Davenport, T.H. & Grover, V. (2001). “Knowledge Management”. Journal of Management Information Systems. 18 (1) , 3-4.
74. Davenport, T.H. & Prusak , H. (1998). Working knowledge: how organizations manage what they know? . combridg to MA: Harvard Business School Press.
75. Deng, Q., & Dejie, Y (2006) , “An Approach To Integrating Knowledge Management into the Product Development Process”, Journal of Knowledge Management Practice. 7 (2). Available at: http://www.tlainc.com/jkmpv7n206.htm
76. De Long, D. w. & Fahey, L. (2000)." Diagnosing Cultural Barriers to Knowledge Management". The Academy of Management Executive. 14 (4) : 113-127.
77. Duffy N.(1999). Benchmarking knowledge strategy . In Leveragin knowledge for Business performance Knowledge, Action Business School. Johannesburg.
78. Grant, R. M. (1991).” The resource-based theory of the competitive advantage: Implications for strategy formulation”. California Management Review. 33 (3) : 114-135.
79. Gupta A., McDaniel J.(2002). “Creating competitive advantage by effectively Managing Knowledge: a framework for Knowledge management ”. Journal of knowledge management practice.Available at: http://www.tlainc.com/articl39.htm
80. Holm J.(2001). Capturing the spirit of knowledge management. paper presented at the American Conference on Information systems, BOSTON, MA, August 3-5.
81. Horwitch, M. & Armacost, J. (2002). "Helping Knowledge Management be all it can be". The Journal of Business Strategy. 23 (3) : 26-31.
82. Huber, G. P. (1991). "Organizational learning: The contributing process and the literatures". Organization Science. 2(1) : 88-115.
83. Kasvi, J (2005). “Management of multi-actor Projects”, Helsinki University of Technology. Available at: http://www.interactive.hut.fi/projects/itss
84. Khandelwal, V. & Gottschalk. (2003) . “A knowledge management survey of Australian law firms". School of Computing and Information Technology . University of Western Sydney Technical report no. CIT/5/2003.
85. Koeing , Med. & Srikantaiha , Kt.(2002). “Business word discovers assets of librarianship”. Information outlook. 6(4) :14-18.
86. Kwan, M. M. (2003). “ Process oriented knowledge: Problem of collaboration and operational research society”. Journal of knowledge management. 54 (2) : 204-210.
87. Liebowitz J. (1999)." Key ingredients to the success of an organization’s knowledge management strategy." Knowledge and Process Management 6(1) : 37–40.
88. Maponya .P.M.(2004). "Knowledge management practices in academic libraries: a case study of university of Natal", Pietemaritzburg Libraries; 2004. Available From:http://mapule276883.pbworks.com/f/Knowledge%2Bmanagement% Bpractices%2Bin%2Bacademic%2 Blibraries.pdf
89. Marien, M. )1984(. “Some questions for the information society”. The Information Society. 3 (2) : 181-197.
90. Marqués, D.P. & Garrigós-Simón, F.J.( 2006) . "The effect of knowledge management practices on firm performance". Journal of Knowledge Management .10(3) :143-156
91. Mohayidin, M. G., Azirawani, N., Kamaruddin, M. N., & Idawati, M. (2007). "The Application of Knowledge Management in Enhancing the Performance of Malaysian Universities". Electronic Journal of Knowledge Management. 5(3) : 301-312.
92. Mottaghi-Far, Hossein (2012). "Employing a knowledge management process in academic and research libraries: a productive thinking one". Interdisciplinary Journal of Contemporary Research In Business3(9) : 1468-1479.
93. Mousavidin, Elham and Lakshmi Goel (2008). " A proposed framework for designing sustainable Communities for Knowledge Management systems". International Journal of Knowledge Management . 4( 3) : 82-100.