مقاله مبانی وپیشینه تحقیق کيفيت زندگي (docx) 45 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 45 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
کيفيت زندگي
روانشناسي در نيم قرن گذشته، بر بيماري بيشتر از سلامتي و بر آسيب شناسي عملکرد انسان بيشتر از درک کامل از تمام ابعاد آن تکيه داشته و به ويژگيهاي انسان سالم و کامل کمتر توجه کرده است. اما اخيراً با ظهور رويکرد جديدي به نام روانشناسي مثبت به عنوان متمم رويکردهاي قبلي، اين روند تغيير يافته و نگاهها متوجه نقاط قوت و کمالات انساني شده است. در اين رويکرد، به مطالعۀ ويژگيهاي مثبت انسانها و راهبردهاي استفاده از حداکثر استعدادهاي ذاتي و محيطي براي بهره مندي از حالتهاي رواني سالم و زندگي سازنده بيش از پيش تأکيد ميشود(سليگمن و سيکسزنت ميهالي،2000، به نقل از يوسفي و صفري، 1388). آنچه که هدف اين رويکرد است مسأله پيشگيري و تأکيد بر شايسته سازي است و نه تصحيح ضعف ها. هدف ديگر اين رويکرد شناسايي و تعريف مفاهيمي است که به تأمين سلامتي و شادکامي افراد و بهره مندي آنها از يک زندگي سالم کمک کند. يکي از اين مفاهيم، مفهوم کيفيت زندگي است که در سه دهۀ گذشته تلاش زيادي براي تعريف و اندازه گيري عيني آن انجام شده است. اما با وجود گستردگي تحقيقات انجام شده در اين زمينه، هنوز تعريف واحد و مورد توافق همگان دربارۀ کيفيت زندگي ارائه نشده است. برخي از محققان، کيفيت زندگي را با رويکردي عيني تعريف کرده و موارد آشکار و مرتبط با معيارهاي زندگي از جمله سلامت جسمي، شرايط شخصي( ثروت، شرايط زندگي و ...) ارتباطات اجتماعي، اقدامات شغلي يا ديگر عوامل اجتماعي و اقتصادي را با کيفيت زندگي معادل دانسته اند( ليو،2006، به نقل از يوسفي صفري،1388). در مقابل اين رويکرد، رويکرد ديگري به نام رويکرد ذهني وجود دارد که کيفيت زندگي را مترادف با شادي يا رضايت فرد در نظر ميگيرد و بر عوامل شناختي در ارزيابي کيفيت زندگي تأکيد دارد(همان منبع). بين دو رويکرد عيني و ذهني، رويکرد جديدي به نام رويکرد کل نگر وجود دارد (فلس و پري،1995؛ رنويک و براون،1996؛ به نقل از رحيمي،1386) که نظريه پردازان آن معتقد هستند کيفيت زندگي، همانند خود زندگي، مفهومي پيچيده و چند بعدي است، و در بررسي آن ، هردو مؤلفه عيني و ذهني را مدّ نظر قرار ميدهند.
بنا به تعريف گروه كيفيت سازمان جهاني بهداشت كيفيت زندگي به ادراك فرد از جايگاه خودش در زندگي، با توجه به بافت فرهنگي جامعه و اهداف، معيارها و نگراني هاي فرد اشاره دارد و از متغيرهايي مثل سلامت جسماني، وضعيت روانشناختي، استقلال و روابط اجتماعي ناشي ميشود (استينر، کوپر و شوينگتون،2003، به نقل از نائينيان، گوهري، مطلبي نژاد و بلوچان1392)
كيفيت زندگي، معرف نوعي برداشت ذهني از بيماري يا درمان آن است. به همين دليل، بيماران با وضعيت سلامت مشابه، به علت تفاوت هاي فردي مربوط به توقعات و راهبردهاي مقابله اي، ممكن است كيفيت زندگي همسان نداشته باشند. حيطه جسماني به درك بيمار به توانايي انجام فعاليت هاي روزانه، و انرژي بيمار بستگي دارد. حيطه اجتماعي به انزوا، وابستگي سطح روابط با خانواده و بستگان و شرايط ديگر محيط هاي اجتماعي ديگر وابسته است و بالاخره حيطه رواني آن در اشتراك با مفاهيم رواني و هيجان است و مسائلي چون ترس، خشم، سعادت، خوشي و اضطراب مطرح ميشود(جرگه، 1388).
كيفيت زندگي شرايطي است كه خوب زيستن را امكان پذير ميسازد به نحوي كه فرد در يك وضعيت مناسب جسمي، رواني و اجتماعي قادر به انجام فعاليت هاي روزمره باشد و بيمار نيز از كاراي درمان، كنترل بيماري و يا بازتواني احساس رضايت نمايد. كيفيت زندگي با بهداشت رواني افراد ارتباط دارد و به بيان حالات و تغييرات و توانايي هاي افراد و ميزان رضايت افراد از عملكردهاي زندگي ميپردازد، كيفيت زندگي شامل تمام عملكردهاي زندگي مانند عملكرد احساسي، فيزيكي، شيميايي، درد، خستگي و غيره است. كيفيت زندگي يك اصطلاح مورد استفاده در تعدادي از رشته هاي علمي با تعاريف و مفهوم سازيها از حالات سلامت تا رضايت مندي زندگي و از مالكيت ويژگي هاي مطلوب از لحاظ اجتماعي مؤثر است. اين تعريف مفهوم وسيعي است كه به شيوه پيچيده اي توسط سلامت جسماني، وضعيت روانشناختي، سطح استقلال و روابط اجتماعي فرد و ارتباط آنها با خصوصيات بارز محيط شان تحت تأثير قرار ميگيرد. (گشتاسبي،1383).
شالوک(2004) اعتقاد دارد علاقه به بحث کيفيت زندگي به لحاظ تاريخي از چهار زمينه ريشه ميگيرد:
بازنگري در اين باور که پيشرفتهاي علمي، پزشکي و تکنولوژيک به تنهايي ميتوانند خوشبختي و سعادت بشر را فراهم کنند و در عوض توجه به اين مسأله که احساس سعادت شخصي، خانوادگي و اجتماعي در صورتي تحقق مييابد که پيشرفتهاي مذکور با ارزشها، ادراکات و شرايط محيط زيستي مساعدي هم همراه شوند.
توجه به سنجش نتايج و پيامدهاي زندگي فرد در اجتماع به جاي توجه صرف به خدمات ارائه شده.
افزايش قدرت مصرف کنندگان، شکل گيري جنبشهاي تأمين کنندۀ حقوق بيماران و تأکيد اين جنبشها بر برنامه ريزي شخص محور، توجه به پيامدهاي شخصي برنامههاي رفاهي و دولتي، توجه به حق تعيين سرنوشت خود و پيدايش تغيرات جامعه شناختي در مفهوم کيفيت زندگي که جنبههاي عيني و ذهني اين مفهوم را معرفي کرده است، ويژگيهاي ارزشي و اجتماعي اين مفهوم را مورد تأکيد قرار داد.(به نقل از رباني خوراسگاني و کيانپور، 1384).
1-5-2 رويکردهاي نظري راجع به کيفيت زندگي
تئوريهاي کيفيت زندگي هر کدام تلاش ميکنند فرايندهاي شناختي، احساسي و نماديني که از طريق آنها افراد کيفيت زندگي خود را ارزيابي، تعيين و تجربه ميکنند را توصيف نمايند(شوسلر و فيشر، 1985). اما هر يک از اين تئوريها در توجه به عوامل مؤثر بر کيفيت زندگي با يکديگر تفاوت دارند. نظريههاي روانشناختي بر برآورده کردن نيازهاي اوليه انسان تأکيد ميکنند؛ در حالي که نظريات اقتصادي اختصاص منابع مالي محدود را بر اساس اصول عقلاني در تعيين کيفيت زندگي حائز اهميت ميدانند و نظريات جامعه شناختي بر اهميت روابط اجتماعي در کيفيت زندگي پا ميفشارند.
الف- رويکردهاي جامعه شناختي
به اعتقاد گرسون(1976) دو رويکرد اصلي در حوزۀ مباحث کيفيت زندگي در علوم اجتماعي وجود دارد که اين مفهوم را از دو منظر جداگانه مورد بررسي قرار ميدهند. اين دو رويکرد عبارتند از رويکردفردگرايانه و رويکرد استعلايي. رويکرد فردگرايانه در معنايي که گرسون به آن اشاره ميکند عامل مؤثر در تعيين کيفيت زندگي را فعاليتها و دستاوردهاي فردي ميداند، دستاوردهايي مانند تسلط يافتن بر محيط زندگي، به ويژه توانايي در غلبه بر فقر و بدبختي، آزادي از قيد محدوديتها و مواردي از اين دست است. به طور عمومي، اين رويکرد بر اولويت داشتن منافع فرد نسبت به جامعه تأکيد ميکند و تمايل به درگير شدن در حفظ آزادي فردي و رها کردن فرد از مشکلاتي است که در شرايط آزادي بدون محدوديت براي خود پديد ميآيندگرسون، در مقابل، رويکرد استعلايي بر مکمل بودن علاقۀ فردي و کارکرد اجتماعي تأکيد ميکند. در اين رويکرد بر اهميت وفاداري و ديگر شکلهاي همبستگي تأکيد ميشود، و منفعت اجتماعي، خير عمومي و همچنين اولويت داشتن جامعه نسبت به فرد مورد توجه قرار ميگيرد. در رويکرد فردگرايانه، کيفيت زندگي از طريق سنجش ميزان موفقيت فرد در برآورده ساختن نيازهايش علي رغم وجود محدوديتهاي مختلف بررسي ميشود. مکتب انديشۀ سياسي ليبراليسم که نظريۀ سياسي آمريکا بر مبناي آن شکل گرفت مثال اوليۀ چنين رهيافتي است، حقوق غيرقابل اغماض انسان بر اساس اين رويکرد عبارتند از؛ حق زندگي کردن، آزاد بودن و تعقيب خوشحالي. از نظريه پردازان بزرگ اين رهيافت نيز ميتوان به لاک، جفرسون و آدام اسميت اشاره کرد که مفهوم کيفيت زندگي را مستقيماً بر مبناي پيش فرض برتر بودن دستاوردهاي انفرادي نسبت به تعهدات اجتماعي تعريف کردند.
مفهوم کيفيت زندگي در رويکرد استعلايي که در نقطه مقابل رويکرد فردگرايانه قرار ميگيرد همواره با سنجش ميزان حفظ موقعيت فردي در نظم اجتماعي وسيع تر تعريف ميشود. طبق نظر گرسون، تأکيد رويکرد استعلايي هميشه روي ماهيت نظم اجتماعي است. به عبارت ديگر تا جايي که نظم جامعۀ وسيع تر به طرز مناسبي تثبيت و حفظ شود، کيفيت زندگي اعضاي ان جامعه در سطح بالايي قرار دارد. در اين ديدگاه از اعضاي جامعه انتظار ميرود که تا جايي که در توان دارند براي سودرساني به جامعه تلاش کنند و رضايت خود را در خدمت رساني به خير عمومي جستجو کنند.
گرسون در نتيجه گيري خود ضمن تأکيد بر اين مطلب که هيچکدام از رويکردهاي فوق بخاطر تأکيد يک عاملي ( فرد يا جامعه) قادر به ارائه تعريف کاملي از کيفيت زندگي نيستد، رهيافت سومي را پيشنهاد ميکند که در آن افراد و جامعه يکديگر را از طريق يک فرايند پيوستۀ مذاکره بازتوليد ميکنند، چنين رهيافتي در نظريۀ گرسون منجر به تعريف کيفيت زندگي بر اساس پيامدها و نتايج اين مذاکرات ميشود. به اعتقاد وي، مسأله کيفيت زندگي مربوط ميشود به تعريف اينکه چه معيارهايي براي التزام به سازمان اجتماعي بايد به کار گرفته شوند و در مقابل، چگونه نيازهاي افراد در راستاي اين معيارها برآورده شوند. بنابراين، مسأله کيفيت زندگي در نظر او بر ميگردد به مديريت بهينۀ منابع و محدوديت ها.
ب- رويکردهاي روانشناسانه
در ديدگاههاي روانشناختي انسانها داراي نيازهاي مادي و غيرمادي زيادي هستند و اين نيازها ممکن است به شيوههاي مختلفي ارضاء شوند. زماني که نيازهاي انسان برآورده نشود احساس سعادت وي تا حد زيادي کاهش مييابد. در روانشناسي اجتماعي، کيفيت زندگي به کليتي از نيازهاي انسان بستگي دارد که بايد ارضاء شوند؛ نيازهاي قوي يا ضعيف، خوب يا بد، مثبت يا منفي اگر برآورده شوند کيفيت زندگي انسان افزايش مييابد. براي مثال، در ديدگاه پديده شناسي زيلر(1974)، کيفيت زندگي با ارزيابي خود در ارتباط است. و اين ارزيابي نيز به نوبۀ خود به کنش متقابل فرد با ديگري مهم بستگي دارد. در کنشهاي متقابل مثبت با ديگران، نتيجه کليدي و تأثيرگذار بر کيفيت زندگي همانا احترام به خود است که در نزد افراد افزايش مييابد. چرا که افراد اجتماعي و اهل معاشرت احترام به خود بالايي دارند اما اشخاص از خود بيگانه معمولاً در انزوا به سر ميبرند و از احترام به خود پائيني برخوردار هستند. به اعتقاد زيلر، احترام به خود نوعي احساس است که از طريق بررسي حالتهايي مثل خوشحالي يا رضايت نميتوان آنرا مورد سنجش قرار داد( اين همان فسمت پديده شناختي نظريۀ وي است). با اين وجود، او عنوان ميکند که ميزان احترام به خود يک فرد را ميتوان از طريق عملکرد وي در آزمونهاي غيرکلامي مورد بررسي قرار داد(اين قسمت علمي نظريۀ اوست). بنابراين در نظريۀ زيلر کيفيت زندگي مستقيماً با ميزان احترام به خود فرد بستگي دارد. به طور خلاصه، اگر فرد احترام زيادي براي خود قائل باشد از کيفيت زندگي بالايي هم برخوردار ميشود و برعکس.( به نقل از شاسلر و فيشر،1985)
ج- رويکردهاي اقتصادي
ديدگاههاي اقتصادي بر فرآيندهايي تأکيد ميکنند که از طريق آنها افراد به لحاظ عقلاني منابع موجود را به برآورده ساختن نيازهايشان اختصاص ميدهند و به اين وسيله آنچه که مطلوبيت يا سودمندي ناميده ميشود را توليد ميکنند. اقتصاددانان اين فرايند را در قالب به حداکثر رساندن مطلوبيت با توجه به محدوديتهاي اعمال شده روي دسترسي پذيري و جانشيني منابع مدلسازي ميکنند. در ميان نظريه پردازان اين رشته، افرادي هستند، که تلاش کرده اند مفهوم کيفيت زندگي را در چارچوب کلي نظريۀ توليد وارد تحليلهاي اقتصاد خرد کنند. و همچنين تلاشهاي ديگري که به تفصيل در حوزه نظريههاي اقتصادي روي کيفيت زندگي صورت گرفته است، به دنبال پل زدن ميان شکاف در شيوۀ تفکر اقتصاددانان دربارۀ احساس سعادت مادي و شيوۀ تفکر ديگر عالمان اجتماعي نسبت به اين امر بوده اند(شاسلر و فيشر،1985) به طور کلي در اين حوزه، مسأله اصلي در به حداکثر رساندن کيفيت زندگي با توجه به منابع موجود و قابل دسترس خلاصه ميشود.
د- رويکردهاي اکولوژيکي
ديدگاههاي اکولوژيکي نوعي نگرش تلفيقي دارند زيرا در اين ديدگاهها ابعاد فيزيکي و اجتماعي مفهوم کيفيت زندگي با هم ترکيب ميشوند. در رهيافتهاي اکولوژيکي کيفيت زندگي به عنوان يک عنصر در فرايندي کلي ديده ميشود که در آن هر عنصر در معرض تأثير ديگر عناصر قرار دارد، در اينجا گفته ميشود که کيفيت زندگي به محيط زيست بستگي دارد و بنابراين زيست گاهعمومي در واکنش به تلاشهايي که مردم براي بهبود بخشيدن به کيفيت زندگي شان انجام ميدهند دچار دگرگوني ميشود.
رويکردهاي اکولوژيکي بر پيوستگي متقابل عناصر، اعم از جاندار و بي جان، تأکيد ميکنند. نظريه پردازاني که در اين حوزه هستند، کيفيت زندگي را به عنوان جنبهاي از فرايند اکولوژيکي در نظر گرفته و آنرا به عنوان عنصري در کنار ابعاد بيولوژيکي محيط زيست تعريف ميکنند. در نگاه آنها، کيفيت زندگي و زيست گاه به مانند داده و ستانده عمل ميکنند. اگر توالي بين اين دو به گونهاي آغاز شود که زيست گاه درون داد يا داده باشد و کيفيت زندگي برون داد يا ستانده، آنگاه در مرحلۀ بعدي کيفيت زندگي تبديل به داده ميشود و محيط زيست را دچار تغيير ميکند و در نتيجه محيط زيست نيز کيفيت زندگي را تغيير ميدهد و اين چرخه همچنان ادامه مييابد. در اين شيوه مدور، کيفيت زندگي در طول زمان دچار تغيرات زيادي ميشود. ( همان منبع)
ه- دو ديدگاه فلسفي
تعاريف ذکر شده در ارتباط با کيفيت زندگي ريشه در دو ديدگاه فلسفي دارد: 1- در ديدگاه لذت جويي ارسطو، فرض بر آن است که زندگي آرماني به معناي زندگي همراه با شادي و لذت با اجتناب از درد و ناراحتي ميباشد. در اين رويکرد هدف زندگي کسب حداکثر لذت ميباشد. 2- ديدگاه علم« اخلاقيات» حاکي از آن است که زندگي آرماني به معناي شکوفا سازي توانمنديهاي انساني است. به عبارتي در اين ديگاه، هرآنچه براي فرد باارزش است و مطابق با خود واقعي وي ميباشد، مهم است. اين دو ديدگاه فلسفي سنتي دو مسير متفاوت در ماهيت انسان و عوامل تشکيل دهندۀ جامعۀ خوب ايجاد کرده اند( ريان و دسي، 2001، به نقل از البرزي و البرزي، 1385).
6-2 ابعاد کيفيت زندگي
1-6-2 بعد رواني کيفيت زندگي
روانشناسان در اولين قدم براي مطالعه کيفيت زندگي خواهان بررسي نگرش فرد نسبت به زندگي هستند. در اين زمينه، سطح سنجش آنها در مقياس خُرد قرار دارد و بر حسب طبقه بنديهاي متداول در شمول شاخصهاي ذهني طبقه بندي ميشود. بسياري از نظريه پردازان بر ميزان احساس سعادت فرد از زندگيش به عنوان عامل تعيين کننده در نگرش فرد به زندگي تأکيد کرده اند. در حقيقت، از جمله عواملي که براي مدت زيادي از جانب روانشناسان به عنوان ويژگيهاي تعريف کنندۀ احساس سعادت يا خوشبختي ارائه شده اند ميتوان به معيارهايي نظير دوست داشتن ديگران، لذت بردن از زندگي، يا شناخت خود اشاره کرد. اما تعريف جديدي که داينر (2000) براي احساس سعادت ارائه ميدهد متضمن اين است که افراد خودشان از زندگي خود يک ارزيابي مثبت داشته باشند. اين تعريف ذهني احساس سعادت به اعتقاد وي تعريفي دموکراتيک و مردم محور است زيرا از خود فرد خواسته ميشود که زندگيش را ارزيابي کند و تشخيص دهد که آيا از زندگيش احساس خوشبختي ميکند يا خير، چنين تعريفي از يک زندگي خوب همان«احساس سعادت ذهني» ناميده ميشود که در محاورات دانشگاهي گاهي اوقات از آن به عنوان احساس خوشحالي نام ميبرند.
محققان زيادي در توصيف اين احساس به ارزيابي مردم از زندگي خودشان توجه ميکنند، ارزيابياي که هم عاطفي است و هم شناختي. مسألهاي که در ارتقاء احساس سعادت نقش بسيار مهمي دارد، نيازها و ميزان برآورده شدن آنها در نزد افراد است. در اين زمينه اولين کوششها از جانب مازلو از منظري جامعه شناختي نسبت به مقولۀ نيازها صورت گرفت. مازلو نيازهاي انسان را به چند دستۀ نيازهاي فيزيولوژيکي و جسمي، نياز به امنيت، نياز به روابط اجتماعي و محبت، نياز به تأييد و احترام و نياز به خويشتن يابي طبقه بندي کرد و معتقد است تا نيازهاي انسان در هر مرحله برآورده نشوند نيازهاي بعدي مطرح نخواهند شد. بر اساس رهيافتهاي روانشناختي تا زماني که نيازهاي انسان در يک اندازۀ مورد قبول برآورده نشوند احساس سعادت انسان افزايش نخواهد يافت. در بعد رواني ميزان رشد فردي اهميت زيادي دارد، رشد فردي معمولاً به لحاظ شناختي، اجتماعي و عملي مورد توجه محققان قرار ميگيرد. همچنين، عملکرد فرد و ميزان موفقيت وي در رسيدن به اهداف تعيين شده در کنار ميزان کارآمدي از عوامل تعيين کنندۀ اين متغير ميباشند(شالوک،2004، به نقل از رباني خوراسگاني و کيانپور، 1384).
در کنار احساس سعادت، برخي محققان از احساس رضايت از زندگي در اجتماع نيز به عنوان عاملي مؤثر در بالا بردن کيفيت زندگي سخن گفته اند.(داينر،2000) همچنين اين عامل از جمله شاخصهاي ذهني در تعيين کيفيت زندگي ميباشد.
2-6-2 بعد اجتماعي کيفيت زندگي
بعد اجتماعي از جمله عوامل کليدي در شکل دادن کيفيت زندگي است که تأثير قابل توجهي بر احساسات اساساً اجتماعي مردم دارد. اين بعد در سطح ميانه مورد سنجش قرار ميگيرد و شاخصهاي آن تلفيقي از شاخصهاي ذهني و عيني کيفيت زندگي هستند. در صحبت از بعد اجتماعي کيفيت زندگي معمولاً از ارزيابي کارکردي شهروندان سخن به ميان ميآيد. به عبارت ديگر، وظيفه يا کارکردي که يک شهروند ميتواند در اجتماع به عهده بگيرد تأثير مهمي بر کيفيت زندگي اش به جا ميگذارد. هرچه نقش و کارکرد شهروندان در امور اجتماعي بيشتر باشد کيفيت زندگي آنها افزايش مييابد.(شاسلر و فيشر،1985)
3-6-2 بعد محيطي کيفيت زندگي
اين بعد در سطح کلان قرار دارد، شرايط خارجي و عوامل محيطي را مورد بررسي قرار ميدهد، و در محافل آکادميک تحت عنوان شاخصهاي اجتماعي از آن نام برده ميشود. از جمله مهم ترين اين شاخصها ميتوان به شرايط محيط زيست و وضعيت بهداشت- سلامتي شهروندان اشاره کرد. کيفيت زندگي به طور خاص مسائل مربوط به وضعيت بهداشتي- سلامتي و محيط زيست انسان را مورد توجه قرار ميدهد. اهميت وضعيت بهداشتي- سلامتي شهروندي به حدي است که ديگر نميتوان آنرا در قالب فقدان بيماري يا رهايي از چنگ امراض خلاصه کرد. سلامتي هم اکنون به عنوان يک حالت کامل فيزيکي، رواني و اجتماعي مطرح ميباشد. (همان منبع)
اسچالوگ و همكاران (2002) با بررسي كيفيت زندگي در بيش از 20 كشور 8 عامل را براي اندازه گيري كيفيت ذكر كردند: سلامت عاطفي، روابط بين فردي، بهداشت ، روابط زناشويي، رشد فردي، رشد فردي ، سلامت عاطفي ، روابط بين فردي، بهداشت، روابط زناشويي، رشد فردي، سلامت جسماني، توانايي تصميم گيري براي خود و ديگران(انگر و هاومن، 2002، به نقل از رضايي، احدي، شريفي و کريمي،1386).
بررسيها در قلمرو کيفيت زندگي کودکان و نوجوانان نشان داده اند، سطوح بالاي کيفيت زندگي فردي به عنوان نيرو يا سرمايه روان شناختي عمل ميکند. کيفيت زندگي نيروي قدرتمندي در راستاي هدايت، حفظ و پيشبرد سلامت و تندرستي در جوامع و فرهنگهاي مختلف ميباشد(نيک آذين ، شعيري و نائينيان، 1392). به لحاظ اهميت و دامنهي فراگير کيفيت زندگي، عوامل مؤثر بر آن همواره بررسي شده است. در اين ميان نقش تاب آوري و آموزش مؤلفههاي آن در افزايش کيفيت زندگي بسيار اساسي به نظر ميرسد.
رفتارهاي پرخطر در دوره نوجواني
تغييرات زيستي، روانشناختي، و محيطي- اجتماعي که در دوره نوجواني رخ ميدهند ممکن است باعث درگير شدن در رفتارهاي خود تخريب ساز و مضر براي سلامتي شوند. همين رفتارها تأثير درازمدتي در سلامتي دارند و داراي عواقب روانشناختي و اجتماعي هستند.در دهههاي اخير مطالعات نشان داده اند که رفتارهاي مخاطره جويي در دوران نوجواني بسيار رايج و پرتکرار هستند و بسياري از اين مطالعات بر پيامدهاي منفي رفتار مخاطره جويي تمرکز کرده اند، به طور مثال رفتار بي پروايي، رفتارهاي ناسالم جنسي، سيگار کشيدن، ميگساري، مصرف مواد و سوء استفاده از دارو (اکبري و رازع1391).
هرچند که هيچ يک از بخشهاي جامعه از عواقب ناگوار رفتارهاي تهديد کننده سلامت در امان نيست ولي بعضي از گروههاي اجتماعي از جمله نوجوانان در معرض خطر بيشتري قرار دارند ، بنابراين بسياري از قربانيان رفتارهاي پرخطر در آينده از ميان نوجوانان امروزي خواهد بود. مصرف مواد، خشونت و رفتارهاي جنسي ناايمن عامل بسياري از موارد مرگ و مير در سنين نوجواني و اوايل بزرگسالي را تشکيل ميدهد.( ليندبرگ، بوگست و ويليامز،2001، به نقل از سليماني نيا، جزايري و محمدخاني، 1384) كركمرو گرين(2000، به نقل از خسروي، کيامنش، بني جمالي و نيک منش، 1386) مخاطره جويي را تمايل براي درگير شدن در رفتارهايي ميدانند كه تهديد آميز است يا به سلامت ذهني و فيزيكي شخص آسيب ميرساند.
تحقيقات اخير نشان داده است که اکثر نوجوانان و جوانان ميتوانند از شرايط پرخطر و پرفشار به سلامت بگذرند و به سازگاري موفقيت آميز دست يابند. يافتههاي به دست آمده از اين تحقيقات نشان داده که حداقل 50 درصد و غالباً 70 درصد نوجوانان پرورش يافته در شرايط محيطي ناگوار مثل فقر، جنگ و اعتياد و بيماري رواني والدين، علي رغم قرار گرفتن در معرض فشارهاي شديد، توانش اجتماعي خود را بهبود بخشيده و بر مشکلات غلبه ميکنند (خداجوي، آقابخشي، رفيعي، عسگري، بيان معمار، عبدي زرين،1390)
روانشناسان در پاسخ به اين که چگونه برخي افراد در مقابل سختيها و مشکلات ميتوانند ايستادگي و چاره انديشي کنند، اصطلاح" تاب آوري" را به کار ميبرند. تاب آوري يعني استفاده فرد از توان و ظرفيت خود برا سازگاري باشرايط سخت استرس زا و تحمل آن. (ترصفي،1391).
7-2 نظريههاي رفتارهاي پرخطر
300 سال پيش از ميلاد مسيح، ارسطو چنين اظهارداشت که "نوجوانان پرشور و آتشي مزاج اند و آماده اند تا خود را به دست غرايز بسپارند". افلاطون نيز مصرف مشروبات الکلي در نوجوانان را به ريختن آتش روي آتش تشبيه کرده است که «طوفان و تنش» دوران نوجواني را به طور تلويحي در بر دارد.(ماسن و کيگان،1380، به نقل از مرعشيان 1390).
هال که به پدر روانشناسي بلوغ معروف است، نوجواني را توأم با رنج، عشق و شورش عليه ارزشهاي بزرگسالان ميداند. برجسته ترين مفهوم نظريۀ وي،« طوفان و فشار» است. به اعتقاد او، افراد در دوران نوجواني دستخوش دگرگونيهاي چشمگيري ميشوند که غالباً نوسانهاي پرشور عاطفي به دنبال دارد(آدامز، شوئن بوم، موس، وارن و کان،1999، به نقل از مرعشيان 1390) دوران نوجواني با شور و هيجان، احساسهاي متناقض، تحريکات فيزيولوژيکي و عواطفي پرتنش همراه ميشود.
به نظر اريکسون فرد در هر يک از مراحل رشد با يک بحران رواني اجتماعي روبه رو است. در صورتي که فرد اين بحرانها را حل کند اين امکان هست که سلامت رواني خود را تأمين کند و در غير اين صورت سلامت روان وي به خطر ميافتد. تغييرات بدني دوره نوجواني، تعادل فرد را بر هم ميزند و نوجوان با بحراني به نام پراکندگي هويت مواجه ميشود. اريکسون آن را نوعي بحران بهنجار ميداند ولي ناتواني در کنار آمدن با آن را نابهنجار ميداند. امکان دارد نوجوان براي مقابله با پراکندگي هويت به گروهها و فرقههاي خاصي گرايش پيدا کند يا با قهرمانان همانند سازي کند. گروهي از نوجوانان يک دوره طولاني از اين بحران را ميگذرانند، اينها کساني اند که استدلالهاي اخلاقي آنها رشد نيافته است و به دشواري، مسئوليت زندگي را به عهده ميگيرند و تفکري نامنظم دارند. (ماسن و کيگان، ترجمه مهشيد ياسايي ،1380).
به اعتقاد پيازه در نوجواني هنوز مسأله خود ميان بيني وجود دارد و حالت رواني نوجوان تابع بروز ابزارهاي جديد ذهني و وضع خودميان بيني است. با توجه به تحول فعاليتهاي ذهني، نوجوان در عمل بر اساس فکر جديد و امکان ذهني جديدي که دارد و قبلاً فاقد آن بوده است، نوعي حالت بي انتهايي در خود احساس ميکند و معتقد است هر کاري را ميتواند انجام دهد و خطري وي را تهديد نميکند( بيابانگرد،1382).
8-2 علل انجام رفتارهاي پرخطر
امروزه، رفتارهاي پرخطر به رفتارهايي گفته ميشودكه سلامت و بهزيستي نوجوانان، جوانان و ساير افراد جامعه را در معرض خطر قرار دهد (ماهر،1383) در ريشه يابي علل رفتارهاي پرخطر، نقطه نظرات متفاوتي وجود دارد که رفتارهاي پرخطر را محصول عوامل زيست شناختي، محيطي و اجتماعي و فرهنگي قلمداد ميکنند. به عنوان مثال، برخي نظريهها در تبيين اين گونه رفتارها، بر جنبههايي از خود" شخص" تمرکز کرده اند و برخي ديگر جنبههايي از " محيط " را مورد تأکيد قرار داده اند. نظريههاي ديگري نيز وجود دارند که ترکيب جنبههايي از شخص و محيط را در رفتارهاي پرخطر مؤثر ميدانند. (جسور،1992).
مرور نظرات مختلف بيان كننده آن است كه در زمينه رفتارهاي پرخطر يك رويكرد قطعي ارائه نشده است، ليكن نظريه هاي مختلف در بروز رفتارهاي پرخطر عوامل مختلفي را دخيل دانسته اند؛ گروهي بر استفاده نكردن بهينه از اوقات فراغت در اين زمينه اشاره داشته اند و گروهي ديگر نقش عوامل اجتماعي را در اين زمينه پررنگ تر جلوه داده اند(ماهر،1383). برخي مطالعات به عوامل خانوادگي و ضعف نظارت والدين در اين زمينه اشاره داشته اند، نظريه هاي ويژگي هاي ذاتي، معتقد است تفاوت هاي ميان افراد آنها را به طور طبيعي به رفتارهاي پرخطر مستعد ميكند(كاپلان، 1980).
به علاوه، الگوهاي زيستي بر عوامل ژنتيك، تاثيرات هورموني و رويدادهاي دوران بلوغ در پيدايش و بروز رفتارهاي پرخطر توجه كرده اند(كيمبرلي، اسلاتر و اوئتينگ،2005). رويكرد رشدي ديگر، بر تحولات زمينه هاي زيستي، رواني و اجتماعي نوجواني اشاره دارد و معتقد است رفتارهاي پرخطر شيوه اي براي مقابله با حوادث طبيعي دوران رشد است(لاوري، سايگل، کوسينس و روبوويت،1993).
9-2 انواع رفتارهاي پرخطر
1-9-2 مصرف مواد
سوء مصرف مواد از قرنها پيش وجود داشته است و با گسترش علم و فناوري، روز به روز بر گونه هاي مختلف مصنوعي و نيمه مصنوعي مواد افزوده شده و به اين ترتيب، امكان دسترسي آسان تر به آنها نيز فراهم گرديده است. اكنون نيز تقريباً كشوري وجود ندارد كه از گسترش سوء مصرف مواد در امان مانده باشد. اگرچه از ديرباز در تمام جوامع بشري سوء مصرف مواد افيوني، عادتي غير اجتماعي و نامقبول تلقي شده است، اما با وجود اين، طبقات مختلف اجتماع با اين مسأله به صورت جدي درگير هستند، به طوري كه هم اكنون مردان و زنان زيادي، خصوصاً از سنين نوجواني تا ميان سالي مواد مخدر مصرف ميكنند و به آن وابسته اند. اين معضل يكي از آسيب هاي مهم اجتماعي است، به طوري كه نه تنها سلامت فرد و جامعه را به خطر مياندازد، بلكه موجبات انحطاط رواني و اخلاقي افراد را نيز فراهم ميآورد و پيامدهاي مختلفي، به خصوص عوارض رواني را هم براي فرد مصرف كننده و هم براي سايرين كه به نوعي با او ارتباط دارند، به همراه ميآورد.(ميري، بهرامي احسان، 1389).
مصرف مواد مخدر در سال هاي اخير افزايش چشمگيري يافته و به يك بحران تبديل شده است (بحرينيان و همکاران، 1383). شمار دانش آموزان معتاد در كشور شش تا ده هزار نفر برآورد ميشود (سميعي، رفيعي و طاهري نخست، 1381).
مصرف سيگار، الكل و ساير مواد در نوجوانان يك خطر مهم به شمار ميرود. مصرف اين مواد با افزايش احتمال خودكشي، ديگركشي، حوادث خطرناك در جواني و نوجواني و افزايش خطر بيماريهاي قلبي و سرطان در بزرگسالي همراه است. نوجواناني كه سيگار، الكل و ساير مواد به كار ميبرند بيشتر از ساير دانش آموزان ترك تحصيل ميكنند، كمتر وارد دانشگاه ميشوند و موفقيت تحصيلي كمتري دارند.(نجفي، آوخ، خلخالي، نظيفي، فرهي و فقيرپور1384).
سن شروع مصرف مواد در كشور ما پايين آمده است. بر اساس آمار مراجعان به مراكز بازپروري، طي سال هاي 1377-1375 سهم كساني كه پيش از 10 سالگي مصرف مواد مخدر را آغاز كرده اند از تقريباً صفر در سال 1375 به 2/1 درصد در سال 1377 رسيده است. سهم كساني كه اعتياد آنها پيش از 15 سالگي يا بين 19-15 سالگي آغاز شده، تنها طي 2 سال به ترتيب از حدود 1 درصد به 3/3 درصد و از 12 درصد به 2/22 درصد افزايش يافته است. به بيان ديگر، در سال 1375 تنها 13 درصد افراد مراجعه كننده به مراكز بازپروري پيش از 19 سالگي گرفتار اعتياد شده بودند و اين رقم در سال 1377 به 5/25 رسيده است( رئيس دانا و غروي، 1380).
الف- الکل
مصرف الکل در بين جوانان از جمله رفتار پرخطري است که علاوه بر ايجاد دردسر براي فاعل آن، هزينههاي بسيار زيادي را نيز بر جامعه تحميل کرده و موجب مرگ ميليونها جوان و تحميل ميلياردها دلار هزينه بر جوامع انساني ميشود. در کشورهاي اروپايي و امريکايي نوشيدن الکل به طور هفتگي در پسران 15 ساله بيشتر از دختران است (بالوک و رووم،2004). متاسفانه در جامعه ايران مصرف الکل با وجود حرام بودن در شرع و محکوميت در فرهنگ در حالي با رشد مواجهه است که متخصصين مغز و اعصاب هم نسبت به اثرات سوء الکل بر سيستم عصبي و محيطي هشدار جدي داده اند( کريمي، نيک نامي و حيدرنيا،1383).
بررسي هاي همه گير شناسي انجام شده در 30 كشور اروپايي نشان داد كه 50 درصد دانش آموزان 16-15 ساله، مصرف الكل و مواد اعتياد آور را تجربه كرده اند(رحيمي موقر و همکاران، 1385). دانش آموزان تبريزي نيز به ميزان 7/12 درصد مصرف الكل، 2 درصد مصرف داروهاي روانگردان و 59 درصد مصرف سيگار را تجربه كرده اند(محمدپوراصل، وحيدي، فخاري، رستمي و دستگيري،2007). چگونگي تعاملات دانش آموزان با مدرسه و جامعه در سال هشتم مدرسه بر سلامت رواني، پيشرفت تحصيلي و مصرف مواد آنها در سال هاي آينده تأثير دارد (ليندال، هلن، ديپ، ليندال، جوهن، سارا، گلن و جئورگ،2007، به نقل از جباري بيرامي، بخشيان، وحيدي و محمدپوراصل1387). بنابراين يكي از راه هاي كاهش مصرف مواد در بزرگسالي كنترل آن در نوجواني(رحيمي موقر و سهيمي ايزديان،1384) با آگاه سازي و اصلاح نگرش افراد نسبت به اعتياد و مواد مخدر و اصلاح شيوه زندگي است(طارميان،1382).
ب- سيگار
مطالعات مختلف درباره الگوي سيگار کشيدن در بين نوجوانان امريکايي و اروپايي نشان ميدهد 11 تا 57 درصد پسران 15 ساله و 12 تا 67 درصد دختران 15 ساله در طول هفته سيگار ميکشند در ايران حدود 13 درصد دانش آموزان پايههاي سوم راهنمايي تا سوم دبيرستان کشور در معرض خطر مواد مخدر قرار دارند و بر اساس پژوهشي که روي دانش آموزان اين پايهها در سراسر کشور توسط دفتر پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي وزارت آموزش و پرورش انجام شده، 5 درصد دانش آموزان اين پايهها حداقل يک بار مواد مخدر مصرف کرده اند(بالوک و رووم،2004) گرايش روز افزون نوجوانان و جوانان ايراني دخانيات و کاهش سن مصرف سيگار در کنار آن، ميزان استفاده از دخانيات و سيگار را در کشور بالا برده است. به طوري که بر اساس برآورد ستاد مبارزه با مواد مخدر، در حال حاضر 40 تا 45 هزار دانش آموز در معرض خطر اعتياد به مواد مخدر و 600 هزار نفر در معرض استعمال سيگار قرار دارند( ملک شاهي و مومن نصب، 1386).
ج- قليان
مصرف قليان در بسياري از کشورهاي جهان به خصوص در خاورميانه و آفريقا رواج دارد. مطالعات انجام شده در مورد مضرات قليان، ارتباط مصرف آن را در افزايش خطر ابتلاء به سرطان هاي دهان، معده، مري، ريه، کاهش عملکرد دستگاه تنفسي و کاهش باروري نشان داده اند. مطالعات متعددي که در ارتباط با شيوع مصرف سيگار، قليان و عوامل مرتبط با آن در جمعيت دانش آموزي و دانشجويي انجام گرديده است که نتايج آنها نشان مي دهد عوامل متعددي در گرايش به مصرف سيگار و قليان نقش دارد. از مهم ترين اين عوامل زمينه ساز مي توان به عوامل محيطي و وجود استرس هاي پيرامون اشاره نمود. (ترقي جاه، حمديه و يعقوبي،1389).
د- مواد توهم زا
در حال حاضر حداقل 1300 نوع ماده محرک وجود دارد که از بين آن ها ترکيبات آمفتاميني و فراورده هاي کوکا، بيشترين مصرف را در جهان دارد. در اين بين مي توان به ترکيب اکستازي و مت آمفتامين (شيشه) اشاره کرد. در ابتدا، مصرف اين مواد با مقاصد تفريحي، توسط نوجوانان اروپايي و امريکايي افزايش يافت ولي امروزه طيف وسيعي از ترکيبات اين مواد در بازار، موجود مي باشند. خسارات جاني و مالي و پيامدهاي اجتماعي، هم چون هزينه هاي اقتصادي، مرگ، خودکشي، بزه هاي سنگين، ازدواج هاي ناموفق و خطر بيماري هاي آميزشي مانند ايدز و هپاتيت در اثر سوء مصرف اين مواد را نبايست از نظر دور داشت.( براتي، وردي پور و جليليان، 1390).
2-9-2 رفتار پرخطر جنسي
به هر نوع رفتار يا رابطۀ جنسي با هم جنس يا جنس مخالف که قواعد اخلاقي، اجتماعي، عرفي در آن رعايت نشده باشد، اطلاق ميگردد. اين رفتار جزو رفتارهاي خطرآفرين نوجوانان نيز طبقه بندي شده است.رفتارهاي سوء جنسي يا هرزگي و بي مبالاتي جنسي عوارض متعددي مانند درگيري در ساير موارد بزه و جرم و جنايت، سوء مصرف الکل و مواد مخدر، بارداري نامشروع، سقط جنين غيرقانوني، روسپيگري، بيماريهاي مقاربتي و ايدز را به دنبال دارد.(کامکار، 1381).
آموزش ارتباطات به جوانان، به منظور تصميمات آگاهانه و مسئولانه از جانب فرد براي زندگي مستقل، سالم و مطمئن ضروري است. اين آموزشها ميتواند آشنايي با روابط آسيب زا، روابط سالم، ضرورت ازدواج و تولد كودك و ارتباطات ثابت به عنوان واحد كليدي در ساخت جامعه را در بر بگيرد. اين آموزشها بايد موجب رشد رواني، فرهنگي و اخلاقي شده و فرد را براي مسئوليت هاي زندگي آماده كند. آموزش هاي مؤثر موجب به تعويق افتادن ارتباطات جنسي ميشود. اين آموزشها باعث فهم خود، ديگران و احترام قائل شدن براي خود و ديگران ميشود(يوسفي، اشرف، هويدافر،1386)
جوان بودن جمعيت كشور و رشد فزاينده خطرپذيري جنسي و پيامدهاي ناگوار آن در بين نوجوانان، ضرورت آمادگي جامعه دربرابر سرعت تغييرات رفتاري و نگرشي آنها را بيش از پيش نمايان ميكند.
اعتياد و رفتارهاي پرخطر جنسي از مهم ترين رفتارهاي مخاطره آميز هستند که فرد و جامعه را در معرض ابتلاء به بيماريهاي عفوني خطرناکي مانند ايدز و هپاتيتهاي ويروسي قرار ميدهد( نانسي و پتري،2000، به نقل از ملکشاهي و مومن نسب 1386).
در ايران طبق آمار منتشر شده توسط مرکز کنترل بيماريهاي وزارت بهداشت در سال 1386، شمار مبتلايان شناخته شده به اچاي وي به 16090 نفر افزايش يافته است. تخمين زده ميشود که روزانه بيش از 40 نفر در ايران به ويروس اچاي وي مبتلا شده و در حال حاضر رقمي حدود 70 الي 80 هزار فرد مبتلا وجود داشته باشد. در مورد راههاي انتقال اچاي وي، هرچند هم هنوز انتقال تزريقي در رتبهي اول قرار دارد ولي انتقال از طريق تماس جنسي به صورت تصاعدي رو به افزايش و در حال جايگزيني با روش تزريق است (گزارش جمهوري اسلامي ايران، 1386). سن بيشتر مبتلايان شناسايي شده بين 25 تا 34 و سپس 35 تا 44 سال است که با توجه به دورهي کمون طولاني، حدود 10 سال، بديهي است درصد بسياري از موارد آلودگي به ويروس، در زمان نوجواني و جواني اتفاق ميافتد( خلج آبادي فراهاني و عبادي فردآذر، 1382).
3-9-2 خشونت
رفتارهاي پرخاشگرانه يکي از مشکلات اجتماعي مهم و اساسي در هر جامعهاي است و به دليل اهميت آن به اينگونه رفتار در دوران کودکي و به خصوص در دوران نوجواني بيشتر توجه ميشود.(حاجتي، اکبرزاده و خسروي، 1387).
نکته عمده پژوهش در قلمروي پرخاشگري، از مفهوم آن ناشي ميشود. مفهومي که در عين حال ساختارهاي خصومت، خشم، پرخاشگري را در بر ميگيرد. هاولز و رايت 1978 کوشش کردند تا تمايز بين اين اصطلاحات را بر اساس توصيف خشم، به عنوان يک حالت ذهني از برانگيختگي هيجاني، خصومت، به عنوان يک بازخورد به همراه يک ارزيابي منفي بلند مدت از ديگران و رويدادها و پرخاشگري را، به عنوان رفتاري آشکار، درگير شدن و آسيب رساندن به ديگران مشخص کنند؛ اما آنها اصطلاحاتي را تعريف وتأييد ميکنند که به يکديگر وابسته هستند.(هاولز و رايت،1978، به نقل از اللهياري 1376).
در کل ميتوان گفت پرخاشگري و خشونت ممکن است به شکلهاي مختلفي، مانند آزار و اذيت ديگران؛ کتک زدن؛ دشنام دادن و ... جلوه گر شود و هدف آن صدمه زدن به خود يا ديگري است(اکبري،1381).
نوجوانان خشونت گرا معمولاً قدرت کنترل رفتار خود را نداشته، رسوم و اخلاقيات جامعهاي را که در آن زندگي ميکنند، زير پا ميگذارند. تحقيقات نشان ميدهد پسران بيش از دختران در رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانۀ خود از نيروي بدني استفاده ميکنند. اما دختران بيشتر متوسل به جدالهاي لفظي ميشوند. اين گونه افراد معمولاً به عنوان افرادي گستاخ، بي تربيت و بي رحم نسبت به اطرافيان و همسالان، در ميان گروه، شناخته ميشوند.(مرادحاصل،1382)
نظريههاي خشونت
علل پرخاشگري از ديدگاههاي مختلفي بررسي شده است. مطابق رويکرد يادگيري اجتماعي بندورا، پرخاشگري شکلي از رفتار اجتماعي است، که يادگرفته ميشود و بروز آن در هر موقعيت به عواملي مانند تجربه افراد پرخاشگر، تقويتهاي کنوني براي پرخاشگري و بسياري از عوامل شناختي و اجتماعي بستگي دارد، که ادراک مطلوب بودن رفتار پرخاشگر را تعيين ميکند. بندورا بيان ميکند که رفتار مشاهده شده يا رفتار تجربه شده از نظر شناخت بايد بررسي شود. تجربههاي ناخوشايند احساسات منفي به وجود ميآورند و احساسات منفي تمايل به پرخاشگري را برمي انگيزند. (اعزازي،1380).
بر طبق ديدگاه شناختي، فرآيندهايي مانند ادراکهاي فرد از رويدادها، تعبيرها و استنباطهاي فرد از عوامل اصلي به وجود آورنده هرگونه رفتار از جمله رفتار پرخاشگرانه است. طبق اين تئوري کودکان پرخاشگر رفتار ديگران را به عنوان نشانۀ پرخاشگري تعبير ميکنند و بر اساس اين گونه نحوه پردازش اطلاعات عمل ميکنند. (کريک و داگ، 1996، به نقل از حاجتي، اکبرزاده و خسروي، 1387).
علتهاي خشونت
خشونت در قالب پرخاشگري فيزيکي يا لفظي ممکن است ناشي از ناکاميهاي اساسي باشد يا به دليل وجود مدلهاي پرخاشگرانه در محيط زندگي (خانه يا مدرسه) نوجوان ايجاد شود.
نوجوانان خشن معمولاً والديني پرخاشگر دارند که روشهاي تربيتي آنها بيشتر مبتني بر سخت گيري، خشونت و تنبيه بدني است.
عامل وراثت هم ميتواند در رفتار خشن يک نوجوان که بيشتر رفتاري اکتسابي و آموخته شده است، مؤثر باشد. تحقيقات نشان ميدهد که در اغلب مواقع تربيتهاي کارآمد و قوي ميتواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد.
نوجواني که پرتوقع و نازپرورده بارآمده است و انتظار دارد که همگان به خواستهاي او احترام بگذارند، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش، عصباني شده به خشونت و پرخاشگري متوسل ميشود.
نابسامانيهاي خانواده از عوامل ديگر ايجاد خشونت در قالب پرخاشگري ميتواند باشد، مانند غيبتهاي طولاني پدر يا مادر، درگيري و اختلاف، جدايي و متارکه و محيطهاي زندگي دور از تفاهم و مسالمت.(مرادحاصل،1382)
خودكشي
خودكشي يكي از معضلات بهداشت روان است. بر اساس گزارش رسمي سال 1996 سازمان بهداشت جهاني هرساله حداقل 500 هزار نفر در جهان با خودكشي به زندگي خود پايان ميدهند. مطالعات مربوط به خودكشي سه پديده مهم را بررسي ميكند كه شامل افكار خودكشي، اقدام به خودكشي و خودكشي ميباشد. افكار خودكشي عبارتي است كه بر وقوع هر گونه انديشه خودتخريبي دلالت دارد. اين افكار طيفي از انديشه هاي مبهم در مورد امكان خاتمه زندگي تا خودكشي كامل را در بر ميگيرد.(همتي، دانش آموز، پناغي،1383) ميزان خودكشي و اقدام به آن در ايران طي سال هاي 72-1360 رو به افزايش نهاده است، از نظر ميزان خودكشي در ايران، استان ايلام يكي از سه استان پرخطر به شمار ميرود(محمدخاني،1383). بر پايه آمار جهاني نزديك به چهار ميليون نوجوان در سال تلاش براي خودكشي دارند كه نزديك به 100000 مورد آن به مرگ ميانجامد (آنان،2001).
10-2 تفاوتهاي جنسيتي در رفتارهاي پرخطر
اغلب تحقيقات صورت گرفته در زمينه رفتارهاي پرخطر نوجوانان به ويژه در ايران با استدلال آنکه شيوع رفتارهاي پرخطر در پسران بيشتر از دختران بوده و در اولويت پژوهش و برنامه ريزي قرار دارند، گروه دختران را از مطالعه خود حذف کرده اند. اين در حالي است که طبق آنچه که از يافتههاي پژوهش حاضر بدست آمد، تفاوت ميان دختران و پسران تنها در مقولههاي مصرف موادي مثل سيگار، الکل و مواد مخدر معنادار بوده است و اين تفاوت در حوزههاي خشونت، خودکشي و رفتارجنسي ناايمن به چشم نميخورد. بنابراين باتوجه به نزديکي مرز ميان رفتارهاي پرخطر دختران و پسران و با مدنظر قرار دادن روند کم رنگ شدن هرچه بيشتر نقشهاي جنسيتي در جوامع صنعتي و در حال توسعه، ضرورت پرداختن به مداخلات پيشگيرانه در زمينه رفتارهاي پرخطر در دختران نيز در کنار پسران بيش از پيش احساس ميگردد.(محمدخاني، سليماني نيا، جزايري،1384). با توجه به اين كه بسياري از جوانان در معرض خطر قرار دارند ارتقاء تاب آوري مي تواند بر سازگاري زندگي پرمخاطره آنها تأثير گذار باشد.)سليماني بجستاني، اعتمادي و دلاور، 1389).
11-2 تحقيقات مرتبط خارجي
در پژوهش اسکهيل،(2001)؛ اين نتيجه به دست آمد که آموزش مؤلفههاي تاب آوري در بهبود کيفيت زندگي مؤثر است.
اريکسون و لينداسترام(2007) و عبدالغدير، شبيکا، التوم، برن و ويک بلاد(2009) هم راستا با يافتههاي تحقيق حاضر، دريافته اند که تاب آوري و معادلهاي آن همانند احساس يکپارچگي و درايت اکتسابي با کيفيت زندگي، همبستگي دارند و پيش بيني کنندۀ آن هستند.
کرولي، هيسليپ و هوبدي(2003) دريافته اند سرسختي رواني بر سازوکارهاي دفاعي افراد، اثر دارد و باعث ميشود آنها از سازوکارهاي دفاعي بهتري مانند ارزيابي مجدد مثبت، استفاده کنند.
طبق نظر مک کلا، برايجستوک، دونادسون، کالرا(2005) آموزشهايي که به عضو مراقب در زمينه کاهش فشار رواني داده ميشود، ميتواند کيفيت زندگي او را افزايش دهد. اغلب مداخلههاي حيطه تاب آوري در سبک اسناد افراد، تغييراتي ايجاد ميکنند. اُو، لي، چان، لويي، نگ، ووک وهمکاران(2002) بر اين باورند که عوامل رواني در کيفيت زندگي تأثير گذارند.
ماستن(2001) تاب آوري افراد را عامل توانمندي آنان در راستاي تغيير نتايج حوادث ناگوار در جهت مثبت و کمک به حفظ سلامتي شخص ميداند. فرايبرگ، هجمدال، روسنوينگ، مارتينوسن آسلاکسن و فلاتن(2006) نيز معتقدند که تاب آوري، ظرفيت و توانمندي افراد را براي تغيير، صرف نظر از خطرات تهديدکننده را افزايش ميدهد. همچنين تفسير مثبت هيجانات منفي (ورنر و اسميت،1992) توسط افراد تاب آور ميتواند زمينههاي سلامتي را در آنان فراهم سازد. از آن جايي که کيفيت زندگي در بر دارنده رضايت از زندگي است، ممکن است تاب آوري با تأثير بر نوع احساسها و هيجانهاي فرد، باعث نگرش مثبت و در نتيجه رضايت از زندگي شود، حتي گاهي با کاهش احساس استرس، موجبات خرسندي و رضايت را براي افراد فراهم سازد و موجب ارتقاء کيفيت زندگي شود.
بنسون با انجام تحقيقي به روي 99462 دانش آموز دبيرستاني نشان داد که وجود نقاط قوت و امتيازاتي که افراد در خود احساس ميکنند، ميتواند پيش بيني کنندۀ بروز رفتارهاي پرخطر درآنها باشد. طبق نتايج اين پژوهش با افزايش ويژگيهاي مثبت در نوجوانان (از قبيل عزت نفس، حس يکپارچگي، تاب آوري، هدفمندي در زندگي، ارتباط مثبت با همسالان و ... ) از ميزان بروز رفتارهاي پرخطر در آنها مثل مصرف سيگار، الکل، مواد، و رفتارهاي ضداجتماع و... کاسته ميگردد.(بنسون و لفرت،1998).
جسور(1992) عنوان ميکند که درگير شدن نوجوانان در فعاليتهايي که سلامت ايشان را به خطر مياندازد، ناشي از تعامل مستقيم يا غير مستقيم ميان عوامل خاص و ميزان رويارويي نوجوانان با اين عوامل ميباشد. وي همچنين مطرح ميسازد که همان طور که عوامل زمينهاي خطرزا، احتمال بروز رفتارهاي پرخطر نوجوانان را افزايش ميدهد، وجود برخي عوامل محافظت کننده نيز از اين احتمال کاسته و يا از تأثيرات عواقب منفي آنها جلوگيري ميکند. البته اين گونه نيست که اين عوامل محافظت کننده از رويارويي نوجوان با رفتار پرخطر جلوگيري کند بلکه ميان مواجهه با رفتار پرخطر و درگير شدن نوجوان در آن، نقش حائل را ايفا کرده و نوجوان را براي مقابله با خطر توانمندتر ميسازد.
نتايج پژوهشي كه در مورد ارتباط بين رفتارهاي پرخطر نوجوانان و تاب آوري انجام شد نشان داد كه نوجوانان تاب آور به احتمال كمتري در رفتارهاي پرخطر شركت ميكنند(روز، اينگرسول و اور،1998).
پژوهش براورمن(2001) نشان داد همپوشي قابل توجهي بين تاب آوري و پيشگيري از رفتارهاي پرخطري چون سوء مصرف مواد وجود دارد.
اثربخشي برنامه آموزش مؤلفههاي تاب آوري در کاهش سطح اعتيادپذيري، با بسياري از پژوهشهايي که در اين زمينه اجرا شده از قبيل؛ پژوهشي که در مورد استفاده از برنامههاي مبتني بر تاب آوري در مدرسه به منظور پيشگيري از سوء مصرف مواد توسط زانس، شاريان ، تورنر، سندرا، نورمن (1993) اجرا شد، همخواني دارد.
ادبيات پژوهشي حاکي از آن است که در زمينۀ پيشگيري از سوء مصرف مواد، برنامههاي ارتقاء تاب آوري موفقيت آميز هستند. هرچند بيشتر پژوهشها در زمينه تاب آوري و عوامل محافظتي در حوزههاي ديگري اجرا شدند(بنارد و مارشال،2001). ميدل ميس(2005) تحقيقي به منظور مقايسه رويکردهاي چند وجهي مبتني بر تاب آوري و رويکردهاي فرايند مدار با هدف پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي اجرا کرد. هدف از اجراي اين مطالعه ارائه راهبردي به منظور آماده کردن کودکان براي مقابله با خطراتي بود که در طول زندگي با آن مواجه ميشوند.نتايج نشانگر آن بود که رويکردهاي مبتني بر تاب آوري در اين زمينه بسيار مؤثر است.نتايج اين پژوهش نشان داد که بين آسيب پذيري در برابر مواد و تاب آوري رابطۀ معني داري وجود دارد. اين يافته همسو با مطالعاتي است که در اين زمينه انجام گرفته است، از جمله راتر(1999) لوتار، و همکاران ( 2000) در توضيح اين يافتهها که نقش تاب آوري با آسيب پذيري در برابر مواد را بيان نموده به اين نکته مهم که عوامل مؤثر بر تاب آوري عبارتند از عزت نفس بالا، مهارتهاي قوي حل مسأله، پيوند قوي با مؤسسات آموزشي، داشتن دوستاني که مواد مصرف نميکنند و مهارتهاي ارتباطي و اجتماعي قوي و مسائل مهمي از اين قبيل ميتوان اشاره نمود.
12-2 تحقيقات مرتبط داخلي
پژوهشهاي ساماني، جوكار و صحراگرد،(1386)، جوکار(1386) رحيميان بوگر(1385)؛ کاوه (1388) مؤثر بودن تاب آوري را در بهبود کيفيت زندگي نشان ميدهد. در پژوهشي بر روي والدين کودکان کم توان ذهني،اين نتيجه بدست آمد؛ در صورتي که بتوان تاب آوري والدين داراي کودکان کم توان ذهني را بالا برد ميتوان باعث افزايش کيفيت زندگي آنها نيز شد. (حق رنجبر، کاکاوند، برجعلي و برماس،1390).
يافتههاي پژوهش کاوه، عليزاده، دلاور و برجعلي (1390) نشان دهنده اين است که برنامۀ آموزش تاب آوري، باعث افزايش برخي از اجزاء و مؤلفههاي کيفيت زندگي والدين داراي کودک کم توان ذهني ميشود.
در تحقيقي که مؤمني و شهبازي راد(1391) انجام دادند، بين تاب آوري و کيفيت زندگي رابطۀ مثبت معناداري وجود داشت به نحوي که با افزايش ميزان تاب آوري، کيفيت زندگي هم افزايش مييافت.
پژوهشي نشان داد سطح كيفيت زندگي مادران داراي فرزندان مبتلا به سرطان که تحت آموزش تاب آوري قرار گرفتند نسبت به مادراني که از اين آموزشها برخوردار نبوده اند پيشرفت بهتري داشته اند.آموزش تاب آوري تأثير معناداري بر مؤلفههايي چون سلامت روان، عملکرد پايين، سرزندگي، درد بدني، سلامت عمومي، نقش هيجاني داشته است در حالي که چنين اثري بر روي مؤلفههاي عملکرد جسماني، عملکرد اجتماعي وجود نداشته است. اين پژوهش به اين نتيجه ميرسد که آموزش تاب آوري در افزايش تاب آوري و کيفيت زندگي مادراني که فرزندانشان مبتلا به سرطان شده اند مؤثر بوده است.(حسيني قمي،ابراهيمي قوام،علومي،1389).
در پژوهشي كه توسط زرين كلك(1389) انجام شد اين نتيجه بدست آمد كه آموزش مؤلفه هاي تاب آوري بر كاهش آسيب پذيري نسبت به اعتياد و تغيير نگرش دانش آموزان نسبت به مصرف مواد مؤثر است. برنامههاي مبتني بر تاب آوري امروزه در بسياري از زمينهها مانند پيشرفت تحصيلي، جلوگيري از بزهکاري و سوء استفادههاي جنسي و پيشگيري از سوء مصرف مواد مورد استفاده قرار ميگيرند. هرچه اين آموزشها جامع تر باشند و در سنين پايين تري ارائه شوند تأثيرگذاري آنها بيشتر خواهد بود. در بسياري از کشورها برنامههاي مبتني بر تاب اوري در سنين پيش دبستاني و دبستان به اجرا در ميآيند تا تأثيرات ماندگاري را ايجاد کنند.
منابع فارسي
آزادي، سارا. آزاد، حسين 1389، بررسي رابطه حمايت اجتماعي، تاب آوري و سلامت رواني دانشجويان شاهد و ايثارگر دانشگاههاي شهر ايلام. مجلۀ علمي- پژوهشي طب جانباز، سال سوم، شماره (12) ، 48-58.
ابوالقاسمي، عباس.کيامرثي، آذر. آق، عبدالصمد 1390، ارتباط رفتارهاي ديني و خودآگاهي با نارساييهاي شناختي در ميانسالان، روانشناسي و دين، سال چهارم، شماره چهارم، 27- 41.
احمدي، غلامعلي 1380، کاربرد روش حل مسأله در آموزش علوم، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 65، 11- 46.
احمدي،خدابخش.عبديان، شهره.سليمي، سيدحسين 1389، ارتباط مهارت حل مسأله و رضايت زناشويي. روانشناسي معاصر(ويژه نامه)، شماره پنجم، 46-44.
اعزازي، شهلا1380، خشونت خانوادگي، نشر سالمي. تهران.
افروز، غلامعلي. معتمدي، فرزانه 1384، "خودكارآمدي و سلامت رواني در دانش آموزان عادي و تيزهوش" روانشناسي ايران، شماره 6. 5 - 69.
اکبري، ابوالقاسم 1381، مشکلات نوجواني و جواني، نشر ساوالان. تهران.
اکبري، مهرداد. رازع، حسين 1391، پيش بيني رفتارهاي مخاطره آميز در نوجوانان و ارتباط آن با هيجان طلبي و سبک هاي تصميم گيري، پژوهش در سلامت روانشناختي، دوره ششم، شماره اول، 57-65.
البرزي، شهلا. محبوبه، البرزي 1385، بررسي رابطۀ خودمختاري و کيفيت زندگي در دانشجويان استعدادهاي درخشان دانشگاه هاي شيراز، روانشناسي 39، سال دهم، شماره 3، 321-334.
امامي، طاهره. فاتحي زاده ، مريم. عابدي، محمدرضا 1385، مقايسه اثربخشي دو شيوه شناختي- رفتاري و آموزش والدين در افزايش عزت نفس دانش آموزان، مجله دانش و رفتار، شماره 19، 65 - 74.
انصاري جابري، علي. راوري، علي. کاظمي، مجيد. 1380،" تأثير روزه رمضان بر عزت نفس دانشجويان دانشکده پرستاري و مامايي و پيراپزشکي دانشگاه علوم پزشکي رفسنجان"، مجله انديشه و رفتار، سال هفتم، شماره 1 و 2، 63 - 67.
بابايي، نگار 1385، بررسي روشهاي تقويت عزت نفس در نوجوانان، مجله رشد مشاور مدرسه، دوره يکم، شماره 4 ، 8 - 17.
باريكاني،آمنه 1387، رفتارهاي پرخطر در نوجوانان مدارس راهنمايي و دبيرستان هاي شهر تهران، روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، شماره 53، 192- 198.
باقري، خسرو 1374، نگاهي دوباره به تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات مدرسه، تهران.
بحرينيان، سيد عبدالمجيد. قائدي، غلامحسين. ياسمي،محمدتقي. ثقه الاسلام، طاهره 1383، بررسي سوء مصرف مواد در دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، سال تحصيلي 81-80 طب و تزكيه، شماره 53، 78-66.
بخشايش، عليرضا 1390، بررسي رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پيشرفت تحصيلي در دانش آموزان، مجله روانشناسي و دين، سال چهارم، شماره دوم، 79 - 98.
براتي، مجيد. وردي پور، حميدالله. جليليان، فرزاد. 1390، وضعيت سوء مصرف مواد محرک و توهم زا و عوامل پيش بيني کننده ي آن در ميان دانشجويان، مجله ي اصول بهداشت رواني، سال13، شماره 4، 383- 374.
بريس، نيکلا 1389، تحليل دادههاي روانشناسي با برنامهspss ، ترجمه خديجه عليآبادي، انتشارات دوران.
بشارت، محمدعلي. صالحي، مريم. شاه محمدي، خديجه. نادعلي، حسين. زبردست، عذرا. 1387، رابطۀ تاب آوري و سخت کوشي با موفقيت ورزشي و سلامت رواني در ورزشکاران. مجلۀ روانشناسي معاصر، دوره سوم، شماره 2، 38- 49.
بشارت، محمدعلي. و عباس پور دوپلاني، طاهره. 1389، رابطۀ راهبردهاي فراشناختي و خلاقيت با تاب آوري در دانشجويان. يافتههاي نو در روانشناسي، دوره پنجم، شماره 14، 111-124.
بشارت، محمدعلي، 1386، تاب آوري، آسيب پذيري و سلامت رواني، مجله علوم روانشناختي، دوره ششم، شماره 24، 373-383.
بهرامي، هادي. عباسيان فرد، مهرنوش 1389، بررسي رابطه ي خودكارآمدي با انگيزه ي پيشرفت در دانش آموزان دختر دوره پيش دانشگاهي شهر تهران، فصلنامه آموزشي، تحليلي و اطلاع رساني، دوره ششم، شماره1، 4 - 7.
بهزادپور، سمانه. مطهري، زهراسادات. گودرزي، پگاه. 1392، رابطه ي بين حل مسأله و تاب آوري با ميزان رفتارهاي پرخطر در بين دانش آموزان داراي پيشرفت تحصيلي بالا و پايين، مجله ي روانشناسي مدرسه، دوره ي دوم، شماره 4، 25- 42.
بيابانگرد، اسماعيل 1382، روانشناسي نوجوانان. نشر فرهنگ اسلامي، تهران.
بيابانگرد، اسماعيل 1376، روشهاي افزايش عزت نفس در کودکان و نوجوانان،انتشارات انجمن اولياء و مربيان، تهران.
پروين، کريس 1376، بنيادهاي شناختي روانشناسي باليني، ترجمه محمود عليلو و عباس بخشي پور، نشر روان پويا. تهران.
پوپ، اليس. مک هال، سوزان. کري هد، ادوارد. 1374، افزايش احترام به خود در کودکان و نوجوانان، ترجمه پريسا تجلي ،انتشارات رشد. تهران.
پورافكاري، نصرت الله. 1389، فرهنگ جامع روانشناسي- روان پزشكي، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران.
پورحسين دناک، مژده. نوراني پور، رحمت الله. وکيلي، پريوش1388، بررسي ميزان سودمندي آموزش مديريت خشم در کاهش مهار خشم در دانش آموزان دختر پايه اول متوسطه منطقه 13 شهر تهران. پژوهشهاي مشاوره، دوره هشتم، شماره 31، 27 - 44.
ترصفي،مهديه1391، تاب آوري در دانش آموزان و نقش مشاوران، رشد مشاور مدرسه، دوره هشتم، شماره 2، 12- 15.
ترقي جاه، صديقه. حمديه، مصطفي. يعقوبي، نرگس 1389، عوامل پيش بيني کننده مصرف سيگار و قليان در دانشجويان دانشگاه هاي دولتي، مجله پژوهشي پزشکي، دوره سي و چهارم، شماره 4، 249- 256.
جرگه، مراد 1388، بررسي برنامه توانبخشي قلبي بر كيفيت زندگي، اضطراب و افسردگي بيماران جراحي پيوند عروق كرونر، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه بوعلي سيناي همدان.
جليلي، علي. حسينچاري، مسعود 1389، تبيين تاب آوري روانشناختي بر حسب خودکارآمدي در دانشجويان ورزشکار و غيرورزشکار، نشريۀ رشد و يادگيري حرکتي- ورزشي، شماره 6، 131- 153.
جوکار، بهرام 1386، نقش واسطهاي تاب آوري در رابطۀ بين هوش هيجاني و هوش عمومي با رضايت از زندگي. روانشناسي معاصر،شماره4، 3-12.
جينزبرگ، هربرت 1371، " رشد عقلاني کودک از ديدگاه پياژه" ترجمه، حقيقي، فريدون. وشريفي، فريده. انتشارات فاطمي، تهران.
چلبي،مسعود 1375، جامعه شناسي نظم، نشر ني. تهران.
حاجتي، فرشته السادات. اکبرزاده، نسرين. خسروي، زهره 1387، تاثير آموزش برنامه ترکيبي درمان شناختي رفتاري با رويکرد مثبت گرايي بر پيشگيري از خشونت نوجوانان شهر تهران، مطالعات روانشناختي، دوره سوم، شماره 3، 35-56.
حجازي، الهه. سليماني، حميده 1389، کيفيت دوستي، تقابل دوستي و تاب آوري، مجلۀ علوم رفتاري، دوره چهارم، شماره 4، 319 - 326.
حسين زاده، علي1390، راهکارهاي ارتباط مؤثر با جوانان و نوجوانان، فصلنامه علمي- تخصصي کودک، نوجوان و رسانه، سال اول، شماره 1و 2، 26 - 54.
حسيني قمي، طاهره 1391، مسئوليت پذيري در دانش آموزان، رشد مشاور مدرسه، دوره هفتم، شماره 2، 16- 19.
حسيني قمي، طاهره. ابراهيمي قوام، صغري. علومي، زهره. 1389، اثربخشي آموزش تاب آوري بر سطح كيفيت زندگي مادران داراي فرزندان 10-13 ساله مبتلا به سرطان در بيمارستان امام خميني(ره) تهران، فصلنامه مطالعات روانشناسي باليني، سال اول. شماره 1، 78-100.
حسيني قمي، طاهره 1391، هدف گزيني در زندگي، رشد مشاور مدرسه، شماره27، 22 - 23.
حسيني نسب، داوود . وجدان پرست، حسين 1381، " بررسي رابطه عزت نفس با پيشرفت تحصيلي دانشجويان علوم پايه و علوم انساني مراکز تربيت معلم"، نشريه دانشکده ادبيات و علوم انساني تبريز، دوره چهل و پنجم ، شماره(184-183)، 101- 126.
حق رنجبر، فرخ. کاکاوند، عليرضا. برجعلي، احمد. برماس، حامد1390، تاب آوري و کيفيت زندگي مادران داراي فرزندان کم توان ذهني، دوره اول، شماره1، 177-187.
حميد، نجمه. کيخسرواني، مولود.باباميري، محمد. دهقاني، مصطفي1391، بررسي رابطۀ سلامت روان و هوش معنوي با تاب آوري در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي کرمانشاه، فصلنامۀ علمي- پژوهشي جنتاشاپير، دورۀ سوم، شمارۀ 2، 331-338.
حيدري، سوري. شوهي زاده، رضا. فرخ شاد، امين. كبيري، فاطمه1390، رفتارهاي پرخطر، مجله بهورز، دوره بيست و دوم، شماره 3، 27-29.
خداجوادي، رحم. آقابخشي، حبيب. رفيعي،حسن. عسگري، علي. بيان معمار، احمد. عبدي زرين، سهراب. 1390، رابطۀ کارکرد خانواده و تاب آوري در برابر مصرف مواد در دانش آموزان پسر دبيرستاني مدارس پرخطر، فصلنامه علمي- پژوهشي رفاه اجتماعي، سال يازدهم، شماره 41، 421- 444.
خلج آبادي فراهاني، فريده. عبادي فرد آذر، فربد 1382، مقايسهي تأثير آموزش پيشگيري از ايدز توسط گروه همسالان و بزرگسالان بر آگاهي، نگرش و خودبسندگي دانش آموزان دختر دبيرستاني، منطقه 4 آموزش و پرورش شهر تهران با استفاده از مدل تئوري شناختي- اجتماعي سال 1382-1381. فصلنامه باروري و ناباروري، شماره 5، 77-91.
داجن،اچ. مايکل شي، دبليو 2000، روانشناسي اعتياد(سنجش و درمان). ترجمه بايرامعلي رنجگر. انتشارات روان. تهران (1383).
داوري، عليرضا. تفکري، محمدرضا. کاظمي، فاطمه 1385، مهارت خودآگاهي، فصلنامه بهورز، شماره 1(3)، 35- 26.
دبيرخانهي کار گروه کشوري پيشگيري از عفونت اچاي وي و ايدز و کنترل آن 1386، گزارش جمهوري اسلامي دربارهي پايش اعلانيه تعهد مصوب اجلاس ويژهي مجمع عمومي سازمان ملل متحد در زمينهي اچاي وي و ايدز( زير نظر علويان، س. م و گويا، م) مرکز مديريت بيماريهاي وزارت بهداشت، تهران.
درتاج، فريبرز. مصائبي، اسدالله. اسدزاده، حسن. 1388، تأثير آموزش مديريت خشم بر پرخاشگري و سازگاري اجتماعي دانش آموزان پسر 15-12 ساله، فصلنامۀ روانشناسي کاربردي، سال سوم، شماره 4 (12)، 62-72.
رئيس دانا، فريبرز.غروي، احمد 1380، بازار مصرف مواد مخدر در ايران و تهران، فصلنامه علمي رفاه اجتماعي، سال اول، شماره 1، 80-74.
رباني خراسگاني، علي. كيانپور، مسعود 1384، در آمدي بر رويكردهاي نظري و تعاريف عملي مفهوم كيفيت زندگي، نشريه مددكاري اجتماعي، دوره پنجم ، شماره 4،42-57.
رحيمي احمدآبادي، سميه. آقامحمديان شعرباف، حميدرضا. مدرس غروي، مرتضي. کارشکي، حسين 1393، بررسي اثربخشي گروه درماني شناختي- رفتاري در کاهش خشم مبتلايان به ضربه سر، مجلۀ علمي پزشکي قانوني، دوره بيستم، شماره 2، 37 - 45.
رحيمي موقر، آفرين. سهيمي ايزديان، الهه 1384، وضعيت مصرف مواد در دانش آموزان كشور. فصلنامه علمي- پژوهشي رفاه اجتماعي، سال پنجم، شماره 19، 29-9.
رحيمي موقر، آفرين. سهيمي ايزديان، الهه. يونسيان، مسعود 1385، مطالعه مروري وضعيت مصرف مواد در دانشجويان كشور. مجله پايش، سال پنجم، شماره 5، 104-83.
رحيمي، مهدي 1386، تأثير الگوهاي ارتباطي خانواده بر کيفيت زندگي گروهي از دانش آموزان، پايان نامه کارشناسي ارشد بخش روانشناسي تربيتي ، دانشگاه شيراز.
رحيميان بوگر، اسحاق. اصغرنژادفريد، علي اصغر. 1387، رابطه سرسختي روانشناختي و خودتاب آوري با سلامت روان در جوانان و بزرگسالان بازمانده از زلزله شهرستان بم و مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران (انديشه و رفتار). سال چهاردهم، شماره 1، 62 - 70.
رسولي، فاطمه. 1389، اثربخشي آموزش کنترل خشم بر افزايش تاب آوري در نوجوانان در معرض خطر اعتياد، اعتيادپژوهي، سال چهارم، شماره 16، 7 - 24.
رشيد، خسرو و شاه اميري فتاحي ، مصطفي 1391، بررسي رابطهي رفتارهاي پرخطر با سلامت روان در دانشجويان دانشگاه بوعلي در سال تحصيلي 92- 1391. پايان نامهي کارشناسي روانشناسي از دانشگاه بو علي سينا همدان.
رشيد، خسرو. مارابي، آرمان 1391، بررسي رفتار پرخطر در دانشجويان دانشگاه بوعلي در سال تحصيلي 92- 1391. پايان نامهي کارشناسي روانشناسي از دانشگاه بو علي سينا همدان.
رضايي، فاطمه.احدي، حسن. شريفي، حسن پاشا .كريمي، يوسف. 1386، رابطه كيفيت زندگي والدين با عملكرد مدرسه اي دانش آموزان شهر اصفهان، دانش و پژوهش در روانشناسي. دوره نهم، شماره 33،131-148.
ريو، جان مارشال. 1992، انگيزش و هيجان. ترجمۀ يحيي سيد محمدي، نشر ويرايش. تهران (1378).
زارع بهرام آبادي، مهدي. دره، ايمان. اژدري، گلناز 1389، رابطۀ بين دلبستگي شغلي، مسئوليت پذيري و تحليل عاطفي با رضايت شغلي. فصلنامه فرهنگ مشاوره، سال اول، شماره 4، 5-24.
زارعي، فرشاد. خاکباز، حميد. کرمي، حوريه 1389، اثربخشي آموزش مهارت خودآگاهي بر کاهش رفتارهاي پرخطر ارتباط با جنس مخالف در معتادان، فصلنامه اعتياد پژوهي سوء مصرف مواد، سال چهارم، شماره 15، 63 - 69.
زاهد بابلان، عادل. رضايي جمالويي، حسن. حرفتي سبحاني، رعنا 1391، رابطۀ دلبستگي به خدا و تاب آوري با معناداري در زندگي دانشجويان، مجله دانش و پژوهش در روانشناسي کاربردي، سال سيزدهم، شماره 3، 75- 85.
زرين کلک، حميدرضا. 1389، تأثير آموزش مؤلفههاي تاب آوري بر کاهش سطح اعتيادپذيري و تغيير نگرش دانش آموزان مقطع متوسطه ساکن در حومه تهران نسبت به مصرف مواد، مجله اعتيادپژوهي، سال سوم، شماره 11. 115-137.
زينلي پور، حسين. زارعي، اقبال. زندي نيا، زهره 1388، خودكارآمدي عمومي و تحصيلي دانش آموزان و ارتباط آن با عملكرد تحصيلي. پژوهش نامه ي مطالعات روانشناسي تربيتي، شماره9(3)، 28-13.
ساعي، علي 1381، تحليل آماري در علوم اجتماعي، انتشارات کيان مهر. تهران.
ساماني، سيامك. جوكار، بهرام. صحراگرد، نرگس. 1386، تاب آوري سلامت رواني و رضايت مندي از زندگي. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم شماره 295، 3- 290.
سعيدي، علي 1387، مديريت مهارتهاي استرس در نوجوانان، مجله پيوند، شماره 350، 32- 33.
سليماني بجستاني، حسين. اعتمادي، احمد. دلاور، علي 1389، مقايسه اثربخشي مشاوره به شيوه آدلري و بازسازي شناختي مبتني بر تمثيل، بر تاب آوري دانشجويان، فرهنگ مشاوره و روان درماني، شماره 1، 49-74.
سليماني بجستاني، حسين 1388، مقايسه اثربخشي مشاوره به شيوه آدلري و بازسازي شناختي مبتني بر تمثيل بر سلامت رواني، تاب آوري و اميدواري دانشجويان دانشكده روانشناسي علامه طباطبايي. پايان نامه دكتري در رشته مشاوره. دانشكده روانشناسي علامه طباطبايي.
سليماني نيا، ليلا. جزايري، علي رضا. محمدخاني، پروانه 1384، نقش سلامت روان در ظهور رفتارهاي پرخطر نوجوانان، فصلنامۀ علمي پژوهشي رفاه اجتماعي، سال پنجم، شماره 19، 75-90.
سليماني نيا، ليلا 1386، تفاوتهاي جنسيتي نوجوانان در ارتکاب انواع رفتارهاي پرخطر، فصلنامه مطالعات جوانان، شماره 8 و 9 (3)، 80- 99.
سميعي، مرسده. رفيعي، حسين. طاهري نخست، حميدرضا 1381، نيم رخ رواني اجتماعي معتادان نوجوان ايراني. مجله توان بخشي، سال هشتم، شماره 10، 62-56.
سيد محمودي، جواد. رحيمي، چنگيز. محمدي، نوراله 1390، عوامل مؤثر بر تاب آوري در افراد مواجه شده با ضربه رواني، پژوهشهاي روانشناسي باليني و مشاوره، دوره اول، شماره 1 ، 5 - 14.
شاملو، سعيد 1372، بهداشت رواني، انتشارات رشد. تهران.
شجاعي، ستاره. به پژوه، احمد. شکوهي يکتا، محسن. غباري، باقر 1391، پيش بيني نشانههاي سلامت رواني بر اساس تاب آوري در خواهران و برادران نوجوان دانش آموزان با کم توان ذهني شهر شيراز در سال تحصيلي 91-1390، فصلنامۀ افراد استثنايي، سال دوم، شماره 6، 21 - 46.
شفيع آبادي، عبدالله. ناصري، غلامرضا 1380، نظريههاي مشاوره و روان درماني، مرکز نشر دانشگاهي، تهران.
شکيبايي، فرشته. تهراني دوست، مهدي. شهريور، زهرا. آثاري، شروين 1383، گروه درماني مديريت خشم با رويکرد شناختي- رفتاري در نوجوانان مؤسسه اي، تازههاي علوم شناختي، سال ششم، شماره 1و2، 59 - 66.
شيلينگ، لوئيس (بي تا)، نظريههاي مشاوره (ديدگاههاي مشاوره)، ترجمه خديجه آرين، چاپ پنجم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1384.
صادقان، مهناز 1384، با احساستان روراست باشيد ( روشهاي برقراري ارتباط مؤثر با خود و ديگران)، مجله رشد معلم، شماره 192. 28 - 29.
صالح بلوردي، آناهيتا. پاشا شريفي، حسن. 1389، بررسي رابطه خودآگاهي در موقعيت شغلي با رضايت شغلي مديران فروش سازمان مديريت صنعتي ايران، فصلنامه تازههاي صنعتي- سازماني، سال اول، شماره2، 21 -27.
صرامي، حميد. 1388، اعتماد بنفس، مهم ترين عامل در پيش گيري از گرايش فرزندان به رفتارهاي پرخطر، مجله پيوند، شماره 363، 27 - 27.
ضميري نژاد، سميه. گلزاري، محمود. برجعلي، احمد. حجت، سيدکاوه. اکابري، سيد آرش. 1391، مقايسه اثربخشي آموزش تاب آوري بصورت گروهي و شناخت درماني گروهي بر کاهش ميزان افسردگي دانشجويان دختر خوابگاهي، مجله دانشگاه علوم پزشکي خراسان شمالي، شماره 4(4)، 631- 638.
طارميان، فرهاد 1382، سوء مصرف مواد مخدر در نوجوانان (مفاهيم نظريه هاي پيشگيري). انتشارات تربيت. تهران.
طهراني زاده، مريم. رسول زاده، كاظم. آزادفلاح، پرويز 1384، ؛" بررسي مقايسه اي نگرش هاي ناكارآمد در دختران فراري و عادي". رفاه اجتماعي؛ سال پنجم، شماره 19، 205 - 224.
فتي،لادن. موتابي، فرشته. محمدخاني، شهرام . كاظمزاده عطوفي، مهرداد 1385، آموزش مهارتهاي زندگي ويژه دانشجويان، نشر دانژه. تهران.
قاسمي، نظام الدين. کج باف، محمدباقر. ربيعي، مهدي 1390، اثربخشي گروه درماني مبتني بر کيفيت زندگي بر بهزيستي ذهني و سلامت روان، مجلۀ روانشناسي باليني، سال سوم، شماره 2، 23 -33.
کامکار، مهديس 1381، نوجواني و بي مبالاتي جنسي، مجله رفاه اجتماعي، شماره 5، 143 - 162.
کاوه، منيژه 1388، تدوين برنامه افزايش تاب آوري در برابر استرس و تأثير آموزش آن بر مؤلفههاي کيفيت زندگي والدين داراي کودک کم توان ذهني خفيف. پايان نامه دکتري در رشته روانشناسي استثنايي. دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي علامه طباطبايي.
کاوه، منيژه. عليزاده، حميد. دلاور، علي. برج علي، احمد 1390، تدوين برنامه افزايش تاب آوري در برابر استرس و تأثير آموزش آن بر مؤلفههاي کيفيت زندگي والدين داراي کودک کم توان ذهني، فصلنامۀ ايراني کودکان استثنايي، سال يازدهم، شماره2، 119 - 140.
کريمي، محمود. نيک نامي، شمس الدين. حيدرنيا، عليرضا، رمضان خاني، علي 1383، تأثير برنامهي آموزش بهداشت بر رفتارهاي پيشگيري کننده از ايدز در زندان، مجلهي علمي دانشگاه علوم پزشکي قزوين، دوره هشتم، شمارهي 1، 40-45.
کلمز، هريس. بين، رينولد 1385، آموزش مسئوليت به کودکان. ترجمه پروين علي پور، چاپ هفتم، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد.
کيخاوني، ستار. محمدزاده، جهانشاه. محمدي، جلال. نصراللهي، عباس. بيگلري پير احمدوند، مهرداد. رضايي، راحله. رضايي طاويراني، کبري 1391، رابطه تاب آوري و سلامت روان با آسيب پذيري در برابر مواد مخدر در دانش آموزان مقطع متوسطه شهر ايلام در سال تحصيلي 90-89، فصلنامه تاريخ پزشکي، سال چهارم، شماره 13، 67-84.
گشتاسبي، آزيتا 1383، بررسي كيفيت زندگي وابسته به سلامت در تهران، خلاصه مقالات اولين همايش سراسري كيفيت زندگي، دانشگاه تربيت مدرس.
گلاسر، ويليام 1925، مدارس بدون شکست، ترجمه ساده حمزه، انتشارات رشد، چاپ چهارم، تهران. (1384).
گلاسر، ويليام 1989، مدارس بدون شکست. ترجمه ساده حمزه و مژده حمزه تبريزي، نشر آشيان.تهران، 1384).
اللهياري، عباسعلي 1376، تعيين پرخاشگري نوجوانان بر حسب مؤلفههاي شخصيت و بررسي رابطۀ اين مؤلفهها و سطح پرخاشگري با مؤلفههاي شخصيتي پدران و تأثير شيوه درمانگري تنيدگي زدايي بر پرخاشگري. رساله دکتري، دانشگاه تربيت مدرس.
مارنات، گري گراث 1997، راهنماي سنجش رواني. ترجمه حسن پاشا شريفي و محمدرضا نيکخو. جلد دوم، چاپ سوم. انتشارات رشد. تهران(1378).
ماهر، فرهاد 1383، رفتارهاي پرخطر در اوقات فراغت جوانان، روندها و الگوها. فصلنامۀ مطالعات جوانان، شماره 1(6)، 143- 118.
محمدخاني، پروانه. سليماني نيا، ليلا. جزايري، عليرضا 1384، نقش سلامت روان در ظهور رفتارهاي پرخطر نوجوانان، مجله رفاه اجتماعي، دوره پنجم، شماره 19، 75 - 90.
محمدخاني، روانه. 1383، همه گيرشناسي افكار خودكشي و اقدام به خودكشي در دختران مناطق پرخطر ايران. فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي. سال چهارم، شماره 14، 173-157.
محمدي، مسعود 1384، بررسي عوامل مؤثر بر تاب آوري در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد، پايان نامه دکتري، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
مرادحاصل، مهدي 1382، روايت تجربهها، چهارراه نوجواني، خشونت، مجله پيوند، شماره 289، 18 – 21.
مرعشيان، فاطمه. 1390، بررسي نقش زنان به عنوان مادران خانواده در ارتکاب انواع رفتارهاي پرخطر نوجوانان، فصلنامۀ علمي پژوهشي زن و فرهنگ، سال دوم، شماره هفتم، 109-122.
مقامع، افسانه 1372، اهميت دوست در دوران کودکي و نوجواني، پيوند، شماره 172، 24 - 27.
ملک شاهي، فريده. مومن نصب، مرضيه 1386، تأثير برنامهي آموزش پيشگيري از رفتارهاي پرخطر بر آگاهي و نگرش مربيان بهداشت مدارس ابتدايي خرم آباد 1384. فصلنامهي علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي لرستان، دوره نهم، شماره 2، 54-47.
موريس. جي. الياس بي تا)، 1380، يادگيري و آموزش مهارتهاي اجتماعي و عاطفي، ترجمه فرهمنديان. مؤسسه فرهنگي انتشارات بينش، تهران.
مومني، خدامراد.شهبازي راد، افسانه 1391، رابطه معنويت، تاب آوري و راهبردهاي مقابله اي با كيفيت زندگي دانشجويان، مجله علوم رفتاري، شماره 20، 97 - 104.
ميري، ميرنادر. بهرامي احسان، هادي 1389، رابطه مذهب گرايي و عوامل جمعيت شناختي با سوء مصرف مواد در دانشجويان، روانشناسي و دين، سال سوم، شماره 12. 109 - 126.
ميکاييلي، نيلوفر. مختارپورحبشي، الهام. ميسمي، سهيلا 1391، نقش حمايت اجتماعي ادراک شده، راهبردهاي مقابلهاي و تاب آوري در پيش بيني کيفيت زندگي بيماران مبتلا به مولتيپل اسکلروزيس، يافتههاي نو در روانشناسي، سال هفتم، شماره 23، 5-17.
نائينيان، محمدرضا. گوهري، زکيه. مطلبي نژاد، سکينه. بلوچان، معصومه 1392، بررسي مقدماتي پايايي و اعتبار مقياس بهزيستي شخصي( کيفيت زندگي) نسخه دانش آموزان (PWI-SC)، روانشناسي باليني و شخصيت، سال بيستم، دوره جديد، شماره 9، 119-128.
نجفي، کيومرث. آوخ، فرهاد. خلخالي، سيد محمد رسول. نظيفي، فاطمه.فقيرپور، مقصود. فرهي، حسن 1384، شيوع مصرف مواد در دانش آموزان دبيرستاني شهر رشت، انديشه و رفتار، سال يازدهم، شماره 2، 187-193.
نيک آذين، امير. شعيري، محمدرضا. نائينيان، محمدرضا. 1392، کيفيت زندگي مرتبط با سلامت در نوجوانان: تفاوت هاي بهداشت رواني، وضعيت اجتماعي- اقتصادي، جنس و سن، روانشناسي تحولي، سال نهم، شماره 35، 271- 281.
نورعليزادۀ ميانجي، مسعود. بشيري، ابوالقاسم. جان بزرگي، مسعود. 1391، رابطۀ خدااگاهي با خودآگاهي، روانشناسي و دين، سال پنجم، شماره 3، 5- 24.
نوري قاسم آبادي، ربابه. پروانه، محمدخاني 1377، برنامه آموزشي مهارتهاي زندگي، تهران، معاونت امور فرهنگي و پيشگيري سازمان بهزيستي کشور، تهران.
ويسي، مختار، عاطف وحيد، محمد کاظم، رضايي، منصور 1379، تأثير استرس شغلي بر خشنودي و سلامت روان، اثر تعديل کننده سرسختي و حمايت اجتماعي. فصلنامه انديشه و رفتار، دوره 6، شماره2و 3، 78-70.
هاشمي، لادن. لطيفيان، مرتضي 1388، بررسي رابطۀ بين کمال گرايي و جهت گزيني هدف در ميان دانش آموزان پيش دانشگاهي دولتي (با گرايش هاي علوم تجربي و رياضي)، مطالعات روانشناختي، دوره 5، شماره 3، 9-26.
همتي، ناصر. دانش آموز، بدري. پناغي، ليلي 1383، فراواني افکار خودکشي در دانش آموزان دبيرستاني شهرستان آبدانان استان ايلام، تازههاي علوم شناختي، سال 6، شماره 1 و 2. 79 - 86.
يزداني، امين 1391، بررسي رابطه ويژگيهاي شخصيتي سرسختي و تاب آوري با موفقيت تحصيلي در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي ارتش، پايان نامه دکتراي پزشکي عمومي، دانشگاه علوم پزشکي ارتش جمهوري اسلامي ايران، دانشکده پزشکي.
يوسفي، فريده. صفري، هاجر 1388، بررسي رابطۀ هوش عاطفي با کيفيت زندگي و ابعاد آن، مطالعات روانشناختي، دوره 5، شماره 4، 107-128.
يوسفي لويه، معصومه 1388، راهبردهاي روانشناختي: راهبردهاي برقراري ارتباط مؤثر، رشد مشاور مدرسه، شماره 17، 48 - 49.
يوسفي، زهرا. اشرف، محمدرضا. هويدافر، رضوان 1386، سالم سازي روابط دختران و پسران، تازه هاي روان درماني، شماره 43 و 44. 87 - 96.
منابع لاتين
Abdelgadir, M., Shiebeika, W., Eltom, M., Berne, C. & Wikblad, W. 2009. Health related quality of life and sense of coherence in Sudanese diabetic subject with lower limb amputation. Tohoku J. exp. Med, 217, 45-50.
Abraham P, Greeff Karla L.2008. Spirituality as a resiliency quality in Xhosa speaking families in South Africa. Relig Health.47:288-301.
Alperstein,G.,& Raman, S.2003. Promoting mental health and emotional well-being among children and youth: a role for community child health?.Child Care Health, 29(4):269-74.
Anderson, B.L.& Kiecol, T. & Glaser, J.K& Glaser, R. 1994. A biobehavioral model cancer stress and disease course.American psychologist, 49, 389-404.
Annan, K.A. 2001. We the children: Meeting of the promises of the World Summit for Children. New York, NY: UNICEF.
Antonovsky, A., & Sourani, T .1988. Family sense of coherence and family adaptation; Journal of Marriage and the Family, 50, 79-92.
Arafa, M A, Zaher SR, El-dowaty AA and Moneed DE. 2008. Quality of life among parents of children with heart disease.Health and quality of life outcomes.NOV 3; 6:91. Doi: 10. 1186/ 1477-7525-6-91.
Au, A., Li, P., Chan, J., Lui, C., Ng, P., Kwok, A., & P., Leung,. 2002. Predicting the quality of life in Hong Kong Chinese adults with epilepsy.Journal of Epilepsy andBehavior, 4, 350-357.
Aughinbaugh, A.& Gittleman , M. 2002. Maternal employment & adolescent risky behavior.Journal of Human Resources ,131(8), 416-440.
Azad M. 2003. The survey role of cultural stress on mental health of students. Proceedings Second National Seminar on Mental Health students. TarbiatModares University: 1-4.
Ball,S.A. 2005. Personality traits, problems, and disorder: Clinical applications to substance use disorders. Journal of Research in personality,39(1),84-102.
Bandura, A. 1993. Perceived self- efficacy in cognitive evelopment and functioning. Educational psychologist, 28, 117- 148.
Bandura, A., Barbaranelli, C., Caprara, V.G., & Pastorelli, C. 1996. Multifacted impact of self- efficacy beliefs on academic functioning.Child development, 67(3), 1206- 1222.
Benard, B. Marshall, K .2001. Protective Factors in Individuals, Families and Schools: National Longitudinal Study on Adolescent Health Findings .National Resilience Resource Center.University of Minnesota.Minneapolis and the center for the application of prevention Technologies.
Benard, B. 1991. Fostering resiliency in kinds: protective factors in the family, school and community. Portland. OR: Western center for drugfree schools and communities. 4, 142-175.
Benson, P.L.Leffert, N. 1998. Developmental Assets: Measurement and Prediction of Risk Behaviors among Adolescents, Journal of Applied Developmental Science, 2(4): 209-230.
Boyer TW. 2006. The development of risk-taking: A multiperspective review. Dev Rev;26: 291-345.
Bradshaw. B, Richardson. G, Kumpfer. K, Carlson. J, Stanchfield. J, Overall. J, Brooks. A, Kulkami. K. 2007. Determining the efficacy of a resiliency training approach in adulths with type 2 diabets. The diabetes educator 33(4): 650-659.
Braverman, M.T. 2001. Applying Resilience Theory to the Prevention of Adolescent Substance Abuse .The University of California, Davis, Center for Youth Development.
Brook, J.S., Nomura, C., & Cohen, P. 1989. Anetwork of influences on adolescent drug involvement: neighborhood, school, peer , and family. Genetic, social, and general psychology monographs, 113, 125- 143.
Bullock, S & Room, R. 2004. Alcohol consumption by adolescents and young adults. Who book, 2004.
Cadena,J., Vinaccia, S., Perez, A., Rico, M.I., Rosa Hinojosa, S. and Juan- Manuel Anaya, J.M. 2003. The Impact of Disease Activity on the Qualityof life, Mental Health Status, and Family Dysfunction in Colombian Patients With Rheumatoid Arthritis Journal of Clinical Rheumatology, 9, (3).142-150.
Cohn, M.A, Fredrickson, B,L,Brown, S, L, Mikels, J, A& Conway, A,M, 2009. Happiness Unpacked: Positive Emotions increase life satisfaction by Building Resilience, Emotion , 9(3). 361- 368.
Connor, M. K., & Davidson, J. R. T. 2003. Development of a new Resilience Scale: The Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISK). Depression and Anxiety, 18, 76-82.
Connor, K. M., Davidson, J. R. T. & Lee, L. C. 2003 .Spirituality, resilience, and anger in survivors of violent trauma: A community survey. Journal of Traumatic Stress, 16(5), 487-494
Cooper, linnea. 2008. Concept analysis: resilience. Pacific Lutheran university school of nursing.2,45-79.
Crowley, B. J., Hayslip, B. Jr., & Hobdy, J. 2003. Psychological hardiness and adjustment to life events in adulthood. Journal of Adult Development, 10 (4), 237-248
Cutuli, J.J. Chaplin, T. M. Gilham, J. E., Reivich, K. J., and Seligman,Cynthia RK, Hinds S . 1998. Quality of life from nursing and patient perspectives. Canada: Jones and Bartlett; 25.
Diener, E. 2000. “ Subjective Well- being”. American Psychologist, Vol,55(1):Pp 34-43.
Diener, E., Lucas, R., Schimmack, U.,&Helliwell, J..(2009)Well- being for public policy. Newyork: Oxford University press.
Douaihy, A & Singh, N. 2001. Factors affecting quality of life in patient with HIV infection, AIDS Reader, 11(9), 622-690.
Elliot,T.R.,Shewchuk .R.M.& Richard, J.S. 1999. Caregiver social problem solving abilities and family member adjustment to recent-onset physical disability. Rehabilitation Psychology, 44(1), 104-123.
Epstein JL. 2002. School, family, community partnership: Preparing educators and improving school. Boulder, Co: Westview.
Eriksson, M. & Lindström, B. 2007. Antonovsky’s sense of coherence scale and its relation with quality of life: a systematic review. Journal of Epidemiology and Community Health. 61, 938-944.
Esfandyari GH. 1999. Survey the stressor factors in kordestan medical sciences university students and it relation with general health. J Tebvatazkiyeh. 43:
Eysenck M. 1998. Psychology an integral approach. New York: Addison Wesley Longman Inc; 420.
Farlane, M. K. & Carol, L. (2000). Resilience therapy: A group intervention program to promote the psychological wellness of adolescents at risk. Unpublished doctoral Dissertation, University of South Africa.
Friborg O, Hjemdal O, Rosenvinge OH, Martinussen M, Aslaksen M, Flaten MA. 2006. Resilience as a moderator of pain and stress. Journal of psychosomatic research.61(2):213-219.
Gerson, E.M. 1976. “ On Quality of life” . American Sociological Review, Vol. 41(5): Pp 793-06.
Gill TM, Feinstein AR. 2003. A critical appraisal of the quality of life. In: Nosikov A, Gudex C. (editors). EUROHIS: Developing common instruct for health surveys. 1st ed. Portland: IOS; 145-164.
Gonzales, J., & Field, T.(1994). Adolescents’ perceptions of their risk- taking. Behavior of Adolescence,29(115),175-189.
Gormezy,N. 1991. Resilience and vulnerability of adverse development oute come associate with poverty. American behavioral scientisit.34: 416- 430.
Gott,M. Hinchliff,Sh. 2003. How important is sex in later life? The views of older people.Social Science & Medicine 56. 1617–1628
Grant MM, Rivera LM. 1998. Evaluation of quality of life in oncology and oncology nursing. In: Cynthia RK, Hinds S. Quality of life from nursing and patient perspectives. Canada: Jones and Bartlett; 5.
Greenberger, E., & Chen, C. 1996. Perceived family relationships and depressed mood in early and late adolescence: A comparison of European and Asian Americans. Developmental Psychology, 32, 707-716.
Grembowski, D., Patrick, D., Dienr, P., Durham, M., Beresford, S., Kay, E., & Health,J. 1993. “Self- Efficacy and health behavior among older adults”. Journal of Health and Social Behavior, 34, PP: 89-104.
Gusman, Maria R. 2007. High risk behavior among youth": Neb guide, university or Nebraska.
Gutjahr, A. R. 2007. Child Resilience Program: An Intervention for Children of Chronically Mentally Ill Parents. A Dissertation Submitted for the Degree of Doctor of Psychology At the School of Psychology, Spalding University.
Guyatt GH, Feeny DH, Patrick DKL. 1993. Measuring health related quality of life. Ann Intern Med; 118: 622-629.
Hamill, S. K. 2003. resilience and self efficacy: the importance of efficacy beliefe and coping mechanisms in resilient adolescents.colgate university journal of the sciences , 35.115-146.
Hampel P, Petermann F. 2005. Age and Gender Effects on Coping in children and Adolescents. Journal of youth and Adolescence; 34(2): 73-83.
Hanstad,B. 1999. The stability of quality of life experience in people with type 1 diabetesovero period of years.Journal of nursing Vol. 12.No, 3.P.192.
Harris, R.J. 1994. ANOVA: An analysis of variance primer. Itsaca, Ill:Peacock.
Hart, Angie., Blincow. D. Thomas.H.(2007. Resilent therapy : working with children and families,London and New York. Routledge.
Hartup WW, 1983. Peer relations in: Hetherington EM, editor, Handbook of child Psychology: Vol.4. Specialization, Personality, and Social development. New York: Wiley.p.103-196.
Hudmon KS, Bardel K, Kroon LA, Fenlon CM. 2005. Tobacco education in U.S. schools of pharmacy. Nicotine tob res.; 7(2): 225- 232
Issacson. B. 2002. Characteristics and enhancement of resiliency in young people, A Research paper for master of Science Degree with major in guidance and counseling,university of Wisconsin-stout.
Jassor.R. 1992. Risk behavior in adolescence: A psycho social frame work for understanding & action. Developmental review. 12: 374-390.
Jowkar B. 2008. The mediating role of resilience in the relationship between general and emotional intelligence and life satisfaction. J Contemp psycho; 2(4): 3-12.
Juan- Pablo. G., & Stefan, M. 2004. Sexual risk behavior among adolescence: The role of socioeconomic and demographic Household characteristics, Mexico: Global Forum for Health Research Forum.
Kalil, A. 2003. Family reilience and good child outcomes: Areview of the literature; Wellington: Center for social research & evoulation, Ministry of social Development.
Kaplan H, Sadock B. 2009. Kaplan and Sadoch’s comprehensive textbook of psychiatry. 9th ed. Philadelphia: Lippincott Williams and Wilkins; 2947.
Kaplan, H. B,. 1980. Deviant behavior in defense of self, New York, Academic Press.
Kim. DH, Yoo. IY. 2004. Relationship between depression and resilience among children with nephritic syndrome.Journal acadnurs. 34(3): 534-540.
Kimberly L. H, Slater, M. D, & Oetting E. R,. 2005. Alcohol Use in Early Adolescence: The Effect of Changes in Risk Taking, Perceived Harm and Friends' Alcohol Use, Journal of Studies on Alcohol. .66, (2); pg. 275.
Kobasa, S. C., and Maddi, S. R. 1977. Existential personality theory; In Corsini, R. J. (ed.); Current Personality Theories, Peacock, Itasca, IL.
Kordich-Hall, D.& Pearson, J. 2003. Resilience, giving children the skills to bounce back; Ontario: Reaching out Project Pubilshers.
Kumpfer, KL. 1996. The concept of hardiness: Abrief but critical commentary. Journal of Advanced Nursing. 24: 588-90.
Ladd GW, 1990. Having friends, keeping friends and Being liked classroom: Predictors of children early school adjustment .child Development. (61): 1081-1100.
Lavery, B, Siegel, A. W, Cousins, J. H & Rubovits, D. S. 1993. Adolescent risk-taking: An analysis of problem behaviors in problem children, Journal of Experimental Child Psychology, 55, 277-294.
Lou, C. H; Wang, X. j.; Tu, X. W.; GAO, E., S. 2008. Improve Cognition on Risk of SexualBehavior and Contraceptive use among Vocational School Student in Shanghai, China Journal of Reduction & Contraception,19 (4), 239–251.
Lu, L. 1994. University transition: major and minor life stressors, personality characteristics and mental health. Psychological medicin,24:81- 87.
Luthar, SS. Cicchetti, D. Becker, B. 2000. The construct of resilience: A critical evaluati and guidelines for future work. Child Development. 71: 543-62.
Mac Horney, C.A, Ware, J.E.(Jr)& Raczek, A.E. 1993. The MOS 36- Item short from health survey(SF-36): II. Psychometric and clinical tests of validity in measuring Physical and mental health constructs, Medical Care, 31(3), 247-263.
Maddi, S. R. 1987. Hardiness training at Illinois Bell Telephone.In J. P. Opatz (Ed.), Health Promotion Evaluation (pp. 101-116). Stevens Point, WI: National Wellness Institute.
Marsh, P.T. 1996. Resilience: A historical review of the construct. Journal of the California Alliance for the mentally illness; 7(3): 4-6.
Massad, S.G. 2008. Nutrition, mental health related of Quality of life of Palestinian preschoolers resilience and vulnerability. A dissertation submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctor of philosophy in university of Wisconsin.
Masten AS. 2001. Ordinary magic: Resilience processes in development. J Psychol ; 56(3): 227-238.
Masten, A. S &Cohornen A. 2001. Ordinarymajic: Resilience processes in development, AmericanPsychology,56: 227-238.
Masten. A.S. 1989. Resilience in development: Implications of the study of successful adaptation for developmental psychopathology. In D. Cicchetti (Ed), The emergence of a discipline: Rochester symposium on developmental psychopathology (Vol.1,pp.261-294). Hillsdale, NJ: Erlbaum.
Mc Cullagh, E., Brigstocke, G., Donaldson, N., & Kalra, L. 2005. Determinants of caregiving burden and quality of life in caregivers of stroke patients. Journal ofAmerican Heart Association, 36, 2181-2186.
Middlemiss, W. 2005. Prevention and Intervention: Using Resiliency-Based Multi Setting Approaches and a Process-Orientation. Child and Adolescence Social Work Journal. Vol. 22 , No.1.85-103
Mohammad poorasl,A., V., Vahidi. R.G., Fakhari.A., Rostami, F., & Dastghiri, S. 2007. Substance abuse in Iranian high school student. Journal of Addictive Behavior, 32, 622-627.
Mohammadi A, Aghajani M, Zehtabvar G. 2011. Addiction and its Relation with Resilience and Emotional Components. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology, Vol. 17, No. 2, 136 – 142.
Mohammadi, M. R., Mohammad, K., Farahani, F., Alikhani, S., Zare, M., Tehrani, F. R., Ramezankhani, A., &Alaeddini, F. 2006. Reproductive knowledge, attitudes and behavior among adolescent males in Tehran, Iran.International Family Planning Perspectives, 32, 35–44
MontazeriA, Goshtasebi A, Vahdaninia M, Gandek B. 2005. The short from of health survey(SF36): Translation and validation study of Iranian version , Quality of life Research, 14(3), 875-882.
Nasiri M, Mokhtari N, MashofT,et al. 2003. Determinants of quality of life for hemodialysis patientsfrom the perspective of patients and nurses. Quarterly Shakiba; 4 (6-7) : 27-32.
Neill, J. T & Dias, K. l. 2001. Adventure education and resilience: Adouble-Edged sword.Journal of adventure education outdoor learning, 1, 35-42
Nowack, K.M. 1989. Coping style, cognitive hardiness, and health status.Journal of behavioral medicine, 12(2), 145-58.
Pajares, F. 2003. Self-efficacy beliefs, motivation, and achievement in writing: A review of the literature. Reading and writing quarterly, 19, 139-158.
Pallant, Julie. 2007. Spss survival manual: Astep by step guide to data analysis, 3rd ed.
Parto, M., & Besharat, M. A. 2011. The direct and indirect effects of self-efficacy and problem solving on mental health in adolescents: Assessing the role of coping strategies as mediating mechanism. Procedia- Social and Behavioral Sciences, 30, 639- 643.
Reivich, K. & Shatte, A. 2002. The resilience factor; New York: Broadway Books.
Rouse, K.A., Ingersoll, G.M., & Orr,D.P, 1998. Longitudinal health endangering behavior risk among resilient and non resilient early adolescents Journal of Adolescent Health; 23{5}, 297-302.
Rutter, M. 1999. Resilience concepts and findings: Implications for family therapy. Journal of Family Therapy. 21: 119-44.
Ryff, C.D.,& Singer, B. 1998. The contours of positive human health. Psychological inquiry, 9, 1-28.
Samani S, Jokar B, Sahragard N. 2006. esiliency, mental health and life satisfaction.Iranian psychiat Clin psycho; 3(3): 290-295.
Sarafino, E. P. 2002. Health psychology: Biopsychosocial interactions. NY, NY. Johnwiely & sons, Incorporated.
Sarigiani, ARayan, PA. LE, C.Petersen AN. 1999. Pervention of high risk behaviors in adolescent women. Journal of Adolescent Health; 25: 103 – 119.
Schalock , R.L. 1996. Reconsiderating the conceptualization and measurement of quality of life.In R. Schalock (Ed). Quality of life: Conceptualization and measurement ( Vol. 1; 123- 139. Washington, DC: American Aaaociation on Mental Retardation.
Scheier, M.F.& Corver, C.S. 2002. Optimism pessimism, and psychological well-being. In E.C.change (ED), optimism and pessimism: Implications for theory, research and Practice, Washington, DC: American psychological Associatio. 189-216.
Schuessler, K.F., Fisher G.A. 1985. “ Quality of life Research and sociology”. Annual Review of Sociology, Vol 11: Pp 129-149.
Skehill, C.M. 2001. Resilience, coping with an extended stay outdoor education program, and adolescent mental health. Canberra: university of Canberra: dissertation for the degree of honurs.
Smith, B,W., Tooley, E.M., Montague, E,Q.,Robinson, A,E., Cosper,C,J and Paul G. Mullins. 2009. The Role of Resilience and Purpose in Life in Habituation to Heat and pain. The Jornal or pain, Vol10, No 5, 493-500.
Stansfield,K.H.& Kirstein, C.L. 2005. Neurochemical effects of cocaine in adolescence compared to adulthood. Development Brain Research, 159(2),25-119.
Steensma, H., Heijer, M. D., & Stallen, V. 2007. Effects of resilience training on the reduction of stress and depression among Dutch workers.Quarterly of Community Health Education, 27(2), 145-159.
Steinberg, L. 1993. Adolescence. New York: McGraw Hill.
Stevens,J. 1996. Applied multivariate statistics for the social sciences(3rd edn), Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum.
Tabachnic, B.G & Fidell, L.S. 2007. using multivariate statistics (5th edn), Boston: Pearson Education.
Taraqijah,S. and Najafi, M. 2008 .The Relation between Vulnerability todrug abuse and the risk of suicideand mental health and the use of religious beliefs, Proceedings of the Fourth National Conference on Student Mental Health; P 91-94.
Tugade, M. M. & fredrickson, B. L. 2004. Resilinet individuals use positive emotions to bounce back from negative emotional experiences. Jurnal of personality and social psychology, 86, 320-333.
Tugade, M. M.,& Fredrickson, B. L. 2007. Regulation of positive emotions: Emotion regulation strategies that promote resilience.Journal of Happiness Studies, 8,311-333.
Tugade.M.M, Fredrickson. B.L.& Barrett. L.F. 2004. Psychological resilience and positive emotional granularity: examining the benefits of positive emotions on coping and health. Journal of personality- 72(6): 1161-1190.
Valles m.f. 2006. An analysis of hope as a psycholosical strength. Submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of doctor of philosophy in the department of psychology university of south Carolina.
Waite, P.J 2004. Determining the efficacy of resiliency training in the work site.Jounal of Allied Health. 33(3), 178-83.
Wang,& Gordon. 1994. Educational Resilience in inner- city America: New jersey, Hillsdale
Werner EE, Smith RS. 1992. Overcoming the odds: High risk children from birth to adulthood. Ithaca, NY: Cornell University press.
Wilson MD, Jorffe A. 1995. Adolescent medicine. JAMA; 273(21): 1657-9.and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562.
Wolff, S. 1995. The concept of resilience.Australian and New Zealand Journal of Psychiatry,29, 565-574.
Yali, A.M.& Lobel, M. 2002. Stress-resistance resources and coping in pregnancy, Anxiety, stress, coping,Vol,15,Issue,3, 289-309.
Yamazaki S, Sokejima S, Mizoue T, Eboshida A, Fukuhara S. 2005. Health- related Quality of life of mothers of children With leukemia in Japan. Quality of life Research, Vol- 14, NO-4. PP:1079-1085.
Zunz, Sharyn.J,Turner, Sandra, Norman. 1993. Accentuating the Positive: Stressing Resiliency in School-Based Substance Abuse Prevention Programs .Social Work in Education. Academic Search Premier, Vol 15, Issue 3.169-176.