صفحه محصول - مقاله نظریه ها و سابقه تحقیق مقایسه اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر نظریه برنشتاین و راه حل محور در تغییر سطح رضایت زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره استان کرمان

مقاله نظریه ها و سابقه تحقیق مقایسه اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر نظریه برنشتاین و راه حل محور در تغییر سطح رضایت زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره استان کرمان (docx) 34 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 34 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

نظریه ها و سابقه تحقیق مقایسه اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر نظریه برنشتاین و راه حل محور در تغییر سطح رضایت زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره استان کرمان 1-2- مقدمه خانواده قدیمی ترین نهاد اجتماعی است که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و اساس تشکیل جامعه است. خانواده نقش مهمی در رشد زیستی، روانی، اجتماعی و حفاظت از اعضای خود ایفا می کند و سیستمی است که اعضای آن با یکدیگر در تعامل هستند و بریکدیگر تاثیر می گذارند. تعاملات و الگوهای مراوده ای که بین اعضای خانواده جاری است عملکرد خانواده را به وجود می آورد و یک عملکرد سالم نشان دهنده این مطلب است که الگوهای مراودهای و تعاملات بین اعضای خانواده، در رسیدن به اهداف خانواده سودمند و موثر است عملکرد خانواده یکی از متغیرهایی است که اوضاع و شرایط خانواده را در حوزه های مختلف ارزیابی می کند و نشان دهنده توانایی خانواده در هماهنگی با تغییرات ایجاد شده در طول حیات، رعایت حد و مرزها، اجرای مقررات و اصول و الگوهای انضباطی است. عملکرد خانواده در ابعاد هفت گانه حل مشکل، ارتباط، نقش، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی تعریف می شود(الماسی، 2018، 43). با توجه به شیوه‌های زندگی نوین و پیچیده‌تر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم می‌سازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینه‌های مختلف را موجب می‌شود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرد، به ارائه راهنمایی، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت می‌ورزد(بایرامی، 2017، 43). هر چند می‌توان گفت که بطور کلی تمام زمینه‌هایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره می‌شود: هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلی‌تری است و زمینه‌های مختلف را در جریان ازدواج در بر می‌گیرد از جمله مشاوره‌های پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیده‌های شومی چون طلاق می‌شود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است(واندر، 2017، 5). چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب می‌شوند، می‌نمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصی‌تر، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز ازآزمونهای روانی استفاده می‌کنند(واندر، 2017، 7). روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبه‌های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ می‌دهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش می‌برد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، می‌بینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش می‌کند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوه‌های مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار می‌آورد، آشنا شوند(اسلوسارز، 2014، 89). هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانواده‌ها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر می‌رسد، اما خانواده‌هایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانواده‌ها می‌کند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت می‌گرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر می‌سازد دور شدن خانواده‌ها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکل‌دار و حتی اعضاء غیر مشکل‌دار شرکت می‌کنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانواده‌های همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل(بریمن، 2018، 32). وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را می‌تواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر می‌رسد. به عنوان مثال آموزش خانواده‌ای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی، اضطرابها، اختلالات شخصیت، اختلالات روان تنی، اختلالات جنسی، اختلالات سوء مصرف مواد، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه می‌کند(بارون، 2017، 6). 2-2- ادبیات نظری 1-2-2- اثربخشی منظور از اثربخشی در واقع بررسی میزان موثر بودن اقدامات انجام شده برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده است. به عبارتی ساده تر در یک مطالعه اثربخشی، میزان تحقق اهداف اندازه گیری می شود. اما به نظر می رسد برای تعریف مفهوم اثربخشی می‌بایست گامی فراتر نهاد، به این معنا که اثربخشی هنگامی در یک دوره آموزش حاصل خواهد شد که اولا نیازهای آموزشی به روشنی تشخیص داده شود. ثانیا برنامه مناسبی برای برطرف ساختن نیازها طراحی شود. ثالثا برنامه طراحی شده به درستی اجرا گردد و رابعا ارزیابی مناسبی از فرایند آموزش و درنهایت دستیابی به اهداف انجام شود(بیچ، 2016، 7). اثربخشی‌ سازمان‌ عبارت‌ است‌ از درجه‌ یا میزانی‌ که‌ سازمان‌ به‌ هدفهای‌ موردنظر خود نائل‌ می‌آید. اثربخشی‌ یک‌ مفهوم‌ کلی‌ دارد. به‌بیان‌ ساده‌تر اثربخشی‌ را می‌توان‌ "انجام‌ کارهای‌ درست" نامید. اثر بخشی عبارت است از درجه و میزان نیل به اهداف تعیین شده. به بیان دیگر اثربخشی نشان می دهد که با چه میزان از تلاش انجام شده، نتایج مورد نظر حاصل شده است. در حالیکه نحوه استفاده و بهره برداری از منابع برای نیل به نتایج، مربوط به کارآیی می شود. پیتر دراکر معتقد است اثربخشی یعنی انجام دادن کارهای درست. از نگاه دراکر اثربخشی کلید موفقیت سازمان محسـوب می شود. اثربخشی با توجه به میزان همسو بودن فعالیت فعلی با هدف من سنجیده می‌شود. افزایش اثربخشی به این معناست که فعالیتهای من، بیش از گذشته با هدف‌های من همسو است(فینچ من، 2016، 78). برای مثال استفاده از فضای تبلیغاتی در فرودگاه‌ها برای تبلیغ مواد غذایی، از اثربخشی بالایی برخوردار نیست. اگر فرض کنیم هدف از دوره های آموزشی مدیریتی، پرورش مدیران توانمند است، این دوره‌ها چندان اثربخش نبوده‌اند. دغدغه‌ی اول استراتژی، اثربخشی است. حوزه‌ی مدیریت عملیات، به افزایش کارایی می‌پردازد. اثربخشی لیلا بیشتر از سارا است. چون سارا از هر ده تماس، می‌تواند به سه نفر محصول بفروشد. اما لیلا از هر ده تماس، به پنج نفر محصول می‌فروشد(گاتمن، 2017، 78). بیت معروف سعدی در گلستان، که همه آن را شنیده‌ایم، از بین دو مفهوم فوق، به مفهوم اثربخشی نزدیک‌تر است: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی         کین ره که تو می‌روی به ترکستان است 2-2-2- خانواده درمانی رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی از نگاه مشاوره خانواده عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی، خانواده درمانی تجربیاتی، خانواده درمانی شناختی رفتاری، خانواده درمانی ساختی، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل(گرف، 2018، 54). 1-2-2-2- خانواده درمانی از نگاه روان تحلیلی یا روانکاوی جنبش خانواده‌ درماني عمدتا تحت تاثير نظريه سيستم‌ها، گسترش درمان روان‌کاوي به حوزه خانواده، پيدايش مراکز راهنمايي کودک و مشاوره زناشويي و گروه‌ درماني شکل گرفت. در اين نگرش و رويکرد، هنجارها و ناهنجاري‌هاي رفتار فرد در بستر خانواده، تجزيه و تحليل، ادراک و درمان مي‌شود. فرويد و ديگر روان‌کاوان از لحاظ نظري و ژرف‌نگري نقش مهمي در بررسي خانواده داشته‌اند، زيرا بر اهميت وقايع اوايل کودکي و تاثير اين وقايع بر بزرگسالي، تاکيد مي‌کردند و کودکان را تحت روان‌درماني قرار مي‌دادند(هورل، 2014، 43). صاحبنظران اصلي آن ناتان آکرمن، ويليامسون، لايمن واين و تئودور کيدز هستند که شيوه درمان آنها ريشه در نظريه فرويد دارد. در اين شيوه فرايندهاي ناهشيار اعضاي خانواده به يکديگر مرتبط دانسته مي‌شوند و اعتقاد بر اين است که بايد روي نيروهاي ناهوشيار که آسيب را به وجود آورده‌اند، کار کرد. نقش درمانگر، يک معلم يا والد يا مفسر تجربه است. فنون درماني عبارتند از: تحليل رويا، انتقال، رويارويي، تاريخچه زندگي، تمرکز بر نقاط قوت(عمرانی فرد، 2018، 54). 2-2-2-2- مکتب خانواده درمانی تجربیاتی این شاخه در دهه ۱۹۶۰ از دل نهضتی مبتنی بر اصالت انسان و اصالت وجود برخاسته بود. در این رویکرد بر تجربه فوری و کنونی در مقابل اطلاعات تاریخچه‌ای تاکید می‌شود و بر مفاهیمی همچون رویارویی، فرایند، رشد، خودجوشی و عمل تاکید می‌شود. از نظریه و عوامل ذهنی اجتناب می‌شود. کیفیت تجربیات مستمر در خانواده، ملاک اندازه‌گیری سلامت روانی و تصمیم‌گیری راجع به مداخلات درمانی است(مارتینز، 2016، 54). امروزه خانواده درمانی تجربیاتی بر عاطفه، یعنی هیجان‌ها تاکید می‌کند. درمانگرانی که از این رویکرد استفاده می‌کنند، بر این نکته واقف اند که آگاهی و ابراز احساسات باید ابزاری برای کامرواسازی شخصی و خانوادگی باشد. متخصصانی که با این دیدگاه عمل می‌کنند، در نظر دارند که ابراز عاطفه باید واسطه جهان شمولی باشد که همه بتوانند آن را در میان بگذارند. از منظر مشاوره خانواده، خانواده سالم خانواده‌ای است که آزادانه زندگی مشترک اعضایش را به شیوه زنده تجربه (احساس و ادراک) می‌کند. چنین خانواده‌ای از دامنه وسیع هیجان‌ها و رویارویی‌های شخصی حمایت می‌کند. برعکس خانواده مختل، از قبول خطرات عاطفی می‌پرهیزد و تعاملاتش خشک و نامنعطف است. نظریه‌پردازان عمده در این مکتب ویرجینیا ستیر، کارل ویتاکر، دوهل، کمپلر، نیپیر، کیث، گرینبرگ، جانسون و پاپ بودند. مفروضه‌های زیربنایی در اغلب کار این نظریه‌پردازان شامل مشکلات خانواده از سرکوب احساسات، خشکی و انعطاف‌ناپذیری، نفی، تکانه‌ها، فقدان آگاهی، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزم‌های دفاعی ریشه می‌گیرد. در این رویکرد اهداف اصلی درمان شامل موارد زیر بود: تاکید بر رشد و نمو، تغییر، خلاقیت، انعطاف‌پذیری، خودجوشی و شوخی است. آشکار کردن آنچه ناآشکار است. افزایش نزدیکی عاطفی همسران و انعطاف‌ناپذیری بیهوده(اولسون، 2017، 43). باز کردن دفاع‌ها، افزایش عزت نفس و بهبود پتانسیل برای تجربه کردن فنون درمانی که اغلب توسط این نظریه‌پردازان و مشاوران روانشناسی خانواده مورد استفاده قرار‌می گرفت شامل: مجسمه‌سازی، صحنه‌آرایی خانواده، شوخی، مصاحبه با عروسک‌های خانواده، هنردرمانی خانواده، بازی نقش، بازسازی خانواده، بی‌توجهی به نظریه و تاکید بر خودجوشی، در میان گذاشتن احساسات و ایجاد یک فضای شدید عاطفی، وادار کردن درمانگر به پیروزی در نبرد برای ساختار و خانواده به پیروزی در نبرد برای ابتکار عمل، ارائه پیشنهادها و دادن دستورالعمل‌ها(نیکولس، 2016، 54). تجربیاتی گراها اعضای خانواده را به تغییر دادن نقش‌ها ترغیب می‌کنند و درک آنها را نسبت به خود و دیگران افزایش می‌دهند. خانواده درمانی تجربه‌نگر انسان گرایانه است. این رویکرد با تمامی اعضای خانواده به عنوان کسانی که دارای موضع برابر هستند، رفتار می‌کند. این رویکرد آگاهی از احساسات را در درون و در میان اعضای خانواده افزایش می‌دهد. از طریق تمرین‌های با ساختار، دفاع‌های درون و بیرون خانواده را در هم می‌شکند و بر رشد تاکید و آن را تشویق می‌کند(براتی، 1394، 54). 3-2-2-2- مکتب خانواده درمانی‌های رفتاری و شناختی _ رفتاری از نگاه مشاوره خانواده، روانشناسی رفتاری بررسی ارتباط میان ذهن و رفتار ما است. پژوهشگران و دانشمندانی که در زمینه‌ی روانشناسی رفتاری مطالعه می‌کنند، در تلاش اند تا درک کنند دلیل رفتارهای ما چیست و الگوهای رفتارها و اقدامات ما را بشناسند. رفتارگراها معتقدند که واکنش‌های ما به محرک‌های محیطی، اعمال ما را شکل می‌دهند. پژوهشگران این حوزه امیدوارند بتوانند با استفاده از رفتارگرایی به شناخت الگوهای رفتاری و در نتیجه پیش‌بینی رفتار انسان و همچنین حیوانات دست پیدا کنند. در این صورت انسان‌ها می‌توانند رفتارها و عادات فردی بهتری در خود ایجاد کنند و از این طریق جوامع انسانی نیز تبدیل به مکان‌های بهتری برای زندگی شوند(فینچ من، 2016، 78). رفتارگرایی که با نام روانشناسی رفتاری نیز شناخته می‌شود، یک نظریه‌ی آموزشی بر پایه‌ی این ایده است که همه‌ی رفتارها از طریق شرطی شدن حاصل می‌شوند. شرطی شدن از طریق تعامل با محیط رخ می‌دهد. بر اساس این سبک فکری، رفتار می‌تواند به روشی منظم و قابل مشاهده و بدون توجه به حالت‌های روانی درونی بررسی شود. در سبک فکری رفتارگرایی، اساسا تنها رفتارهای قابل مشاهده و ملموس باید در نظر گرفته شوند، زیرا شناخت‌ها، احساسات و حالت‌های روانی بسیار ذهنی هستند(شيري، 1394، 43). نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز، ویرجنیا جانسون، جوزف ولپه، بندورا و … هستند. این شیوه درمانی به نظریه‌های رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف می‌شود. رفتارهای نامناسب را می‌توان اصلاح کرد. همین طور شناخت های غیر منطقی را می‌توان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد(شيري، 1394، 43). درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی می‌کند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی، تعمیم، خاموش سازی، اقتصاد پته‌ای، گریز ذهنی، عبارات مقابله‌ای منطقی، سرمشق دهی و … استفاده می‌شود(شيري، 1394، 43). HYPERLINK "http://www.omidanhozoor.com/four-ways-to-adjust-the-traditional-look-of-society-to-working-women/" \t "_blank" 4-2-2-2- مکتب خانواده درمانی ساختی خانواده درمانی ساخت نگر به خاطر تاکید بر بافت خانواده در پیدایش مسائل و همچنین یافتن راه حل های درمان آن مشکلات، با رویکردهای دیگر نظام های خانواده، وجه اشتراک دارد. با وجود این، کاربرد استعاره های فضایی و سازمانی آن، چه از لحاظ توصیف مشکلات و شناسایی راه حل ها و چه از لحاظ تاکید بر رهنمودها و دستورات مستقیم و فعال درمانگر، باعث منحصر به فرد بودن این رویکرد می شود. فرض اصلی این الگو – یعنی اینکه نشانه های فرد را می توان به بهترین وجه در بستر الگوهای تبادلی خانواده شناخت، اینکه تغییر در سازمان یا ساختار خانواده باید قبل از تخفیف نشانه ها صورت گیرد و اینکه درمانگر باید نقش رهبری را در تغییر ساختار یا بافتی که نشانه از آن نشات گرفته است، به عهده گیرد – حداقل به مدت دو دهه – تاثیر زیادی بر شیوه کار بسیاری از خانواده درمانگران داشته است(شيري، 1394، 43). نظریه پردازان ساخت نگر بر: کلیت نظام خانواده، تاثیر سازمان مرتبه ای خانواده و کارکرد بهم پیوسته نظام های فرعی آن تاکید دارند و آنها را تعیین کننده اصلی بهبود زندگی اعضای خانواده می دانند(شارون، 2018، 54). سالوادور مینوچین، مونتالوو، فیشمن، روزمن و … نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده، زیرمنظومه‌ها و مرزها می‌دانند. درمانگران نقشه خانواده را به طور ذهنی ترسیم می‌کنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش می‌کنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل می‌کنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی، الحاق، تشدید پیام ها، مرزسازی و(براتی، 1394، 54). 5-2-2-2- خانواده درمانی‌ استراتژیک، سیستمی و متمرکز بر راه حل خانواده درمانی‌های استراتژیک، سیستمی و متمرکز بر راه‌حل، روش مدار و کوتاه‌مدت هستند. درمان‌های استراتژیک، سیستمی و متمرکز بر راه‌حل مرهون کار میلتون اریکسون است. هدف وی در درمان ایجاد تغییر بود. وی به استفاده از منابع خود مراجعان و طراحی استراتژی خاص برای هر مشکل خاص معتقد بود. اریکسون با مراجعانش کار می‌کرد تا به آنها کمک کند که برای کمک به خود فعال شوند. وی این کار را از طریق ارائه دستورالعمل‌ها و پیشنهادات غیرمستقیم به آنها انجام می‌داد. زمانی که از اقدام‌های مراجعان نتایج سودمندی به دست می آمد، به کسب بصیرت افراد بی‌توجهی نمی‌‌کرد(برنشتاین، 1395، 43). خانواده درمانی‌های استراتژیک، سیستمی و متمرکز بر راه‌حل، از میراث مشترکی برخوردارند، زیرا همه آنها عقاید اریکسون را کسب کرده و برخی از روش‌های وی را به کار می‌برند – مثل ملاقات با خانواده‌ها در یک دوره زمانی محدود- با این وجود با یکدیگر متفاوت اند. نوع اول خانواده درمانی استراتژیک محصول مطالعات بیستون در دهه ۱۹۵۰ است. از فعال‌ترین حامیان جدید این رویکرد، واتسلاویک و ویکلند هستند. نظریه پردازان این روش عبارتند از: واتسلاویک، ویکلند، هافمن، پن و رابکین. نوع دوم خانواده درمانی استراتژیک در واشنگتن ایجاد شد. مشهورترین درمانگران آن هیلی و کلومدنز هستند. خانواده درمانی سیستمی توسط گروه میلان به وجود آمد. برخی از آنها، پالاتزولی، لویجی، بوسکولو، سگچین و پراتا هستند(براتی، 1394، 54). خانواده درمانی متمرکز بر راه‌حل، توسط شیزر و همکاران به وجود آمد. مدافعان آن عبارتند از: اهانلون، هادسون، دیویس، گورمن و بودمن. مایکل و ایپستون نیز نوعی از رویکرد متمرکز بر راه‌حل را به نام برون‌سازی ساختند. نظریه‌پردازان مهم این رویکردها عبارتند از: رویکردهای استراتژیک: هیلی، کلومادنز، اریکسون، واتزلاویج، ویکلند و فیش رویکردهای سیستمی: پالاتزولی، بوسکلو، سگچین، پاتا، تام، هافمن، پاپ، سیورستین، پن، رابکین، برگمن، اسلوزکی و کوین رویکردهای متمرکز بر راه‌حل: شیزر، برگ، اهانلون، واینر- دیویس(فینچ من، 2016، 78). در این رویکردها که برگرفته از تکنیک های مشاوره خانواده می باشد، اعتقاد براین است که افراد و خانواده‌ها می‌توانند به سرعت تغییر کنند و درمان باید ساده و عملی باشد. تمرکز روی تغییر رفتارهای مرضی و قواعد ساخت است. گاهی اوقات شاید نیاز باشد خانواده‌ها برای تغییر به سختی کار کنند و از فنونی از قبیل: به فعل درآمدن، مراوده‌های خانوادگی، تجربیات شاق، اضداد، وانمودسازی و مراسم تشریفات استفاده کنند. در سایر موارد، تمرکز روی استثنائاتی برای راه‌حل‌های ناکارآمد و فرضی و تغییرات جزئی می‌تواند در خانواده تفاوت ایجاد کند(شيري، 1394، 43). درمانگر در قبال غلبه بر مقاومت خانواده و طراحی راهبردهایی برای حل مشکلاتی که جدید هستند، مسئول است. یک راه برای غلبه بر مقاومت، پذیرش مثبت هر آنچه که در خانواده مشکل ایجاد می‌‌کند، است. کانون درمان روی حل مشکلات موجود، پیدا کردن راه‌حل‌ها و ایجاد تغییر است. اهداف رفتاری قابل تعریف هدف قرار داده می‌شوند. بینش به حداقل می‌رسد. آنچه که مشکل نیست نادیده گرفته می‌شود. باز تعبیر، استفاده از دستورالعمل‌ها، استفاده از اضداد، شکستن بازی‌های کثیف، ترویج تغییرات مرتبه دوم، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر، تعیین تکالیف شاق، تعیین کردن تشریفات، استفاده از تیم‌ها، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی، تمرکز روی راه‌حل‌های فرضی فنون اصلی مورد استفاده در این رویکردها هستند(بشارت، 1393، 43). 3-2-2- رویکرد نظریه برنشتاین کتاب زناشویی درمانی از دیدگاه رفتاری و ارتباطی عنوان کتابی است در حوزه شناخت و درمان اختلافات زناشویی بر اساس مدل ارتباطی و رفتاری، که چاپ اول آن در سال 1380و چاپ دوم آن تابستان 1384  و توسط انتشارات رشد بوده است. نویسندگان این کتاب  فیلیپ اچ.برنشتاین و همسرش مارسی تی. برنشتاین هستند(رفیعی، 1393، 54). موضوع این کتاب که تلفیقی از رویکردهای نظام نگر، شناختی و رفتاری می باشد، بویژه در زناشویی درمانی کاربرد دارد. خانواده یکی از رکنهای اصلی جامعه به شمار می رود. دستیابی به جامعه سالم از طریق خانواده سالم ممکن است و از این رو سالم سازی ارتباطات اعضای خانواده با یکدیگر از اهداف جامعه و هم چنین این کتاب درمانی است. زناشویی درمانی بر پایه الگوی رفتاری ارتباطی شیوه ای درمانی است جهت تسهیل ارتباطات همسران و حفظ رابطه های دوستانه وصمیمی همسرانی که دچار مشکل شده اند. این کتاب راهنمای عملی در دسترس مشاوران قرار می دهد تا از رهگذر شیوه های کاملا عینی و رفتاری به تصحیح رابطه های همسران بپردازند و برای همه کسانی که به نحوه ای با مشاوره و درمان سروکار دارند مفید می باشد. رویکرد رفتاری – ارتباطی آمیزه ای نظری و عملی از رویکردهای نظام نگر، شناختی و رفتاری است. این ویژگی در سرتاسر کتاب به چشم می خورد. هرچند رفتار قصد ظاهری یا وانمودی دارد، ولی تعاملاتی که بین همسران صورت می گیرد نیز همواره پیامدهای رابطه ای دارد. یعنی رفتار یکی بر دیگری تاثیر می گذارد. این دیدگاه به روشنی نظام نگر است. با این حال اسناد فرد از رفتارهای همسرش بسیار متفاوت است و بر ادراک زناشویی و نوع پاسخی که می دهد، اثر می گذارد. در واقع رفتار در چارچوب روابط به گونه ی چشم گیری تحت تاثیر عامل های شناختی قرار می گیرد. سرانجام درمانگران برای اصلاح  تعامل های ناکارآمد زوج ها، بهره گیری از اصول کاربردی، عینیت بخشی، تبادل اجتماعی، رابطه متقابل، مهارتهای مساله گشایی و ... را ممکن است برگزینند. کاربرد فنی این اصول بی تردید ماهیتی رفتاری دارد. بنابراین الگوی رفتاری- ارتباطی مجموعه ای از اصول مفهومی و روش های درمان بالینی به خواننده ارایه می دهد که وجه تمایز آن درهم آمیختن سه نظام نظری است که بر دهه های گذشته حاکم بوده است(عسگری فر، 1393، 43). زناشویی درمانی ارتباطی – رفتاری در سنجش و درمان رویکردی نظام مند و هدف مند است. پس از سنجش فراگیر و عملی درمانگران از رهگذر شیوه ها، راهبردها و روند های گوناگون، اصول دگرگونی رفتار را به کار می گیرند. از این رو فرایند زناشویی درمانی رفتاری ارتباطی یک روند پنج مرحله ای و شامل موارد زیر است: 1.      سنجش (بخش سوم) 2.      شیوه های ارتباط درمانی (بخش چهارم) 3.      ارتباط (بخش پنجم) 4.      مشکل گشایی (بخش ششم) 5.      نگهداشت (بخش هفتم)( ظهيرالدين، 1395، 54). این مراحل تغییرناپذیر و به هم پیوسته اند. با این حال رویکرد شخص انگارانه و به هم پیوسته درمانگر و درمانجو، شکل دقیق هراقدام درمانی را تعییین می کند. هم چنین در کتاب از تجارب نویسنده در موارد بالینی به صورت مثال هایی، استفاده شده است برای نمونه : الف) گفتگوهای درمانگر- درمانجو ب) نمونه های بازبینی شده پ) یادداشت های درمانجویان ت)گزارش های موردی و ث) خاطره های درمانگر. فصل اول پایه های عملی و مفهومی ازدواج وزناشویی را مورد بررسی قرار می دهد. فصل دوم نیز به اصول کلی تغییر رفتار می پردازد(شيري، 1394، 43). فصل اول به پایه های مفهومی و عملی ازدواج و زناشویی می پردازد. در اینجا به آمار طلاق و ازدواج در کشور امریکا از سال 1984 پرداخته شده است. در دنیای امروزی تعریف ازدواج و تشکیل خانواده با توجه به هنجار ها و ارزش های متفاوت حاکم بر جوامع مختلف فرق کرده است. اما هدفهای بنیادی ازدواج که کتاب به آنها پرداخته است، شامل موارد زیر است:  الف) ازدواج از روی عشق ب)ازدواج برای داشتن همدم پ) ازدواج به امید کمال. رایج ترین دلیل ازدواج عشق است(فینچ من، 2016، 78). عشق معمولا به احساسات عمیق و مثبت به شخصی دیگر گفته می شود. برخی از این احساسات عبارتند از: دل بستگی، علاقه، صمیمیت، انگیختگی، هوس، تفاهم و رنج. با این حال برخی نیز برای داشتن همدم ازدواج می کنند. بنابر تعریف هاتفیلد و والستر عشق دوستانه عبارت است از مهر ما به کسانی که عمیقا با زندگی مان عجین شده اند. ازدواج نزد بیشتر امریکاییان بزرگسال فعالیتی ارزشمند و همه گیر است. اما با این حال نرخ طلاق در امریکا در طی پانزده سال گذشته تقریبا دو برابر شده است. عوامل موثر برطلاق در امریکا را می توان شامل موارد زیر دانست : الف)عوامل اجتماعی  ب)عوامل شخصی ج)عوامل رابطه ای الف) عوامل اجتماعی شامل تغییرات سریع و پیاپی زندگی روزانه، ارزشها، رسم ها وباورهای ماست و این امر بیش از هر چیزی در زمینه روابط زناشویی و خانوادگی اشکار می شود. ازدواج تک همسری دیگر به شکل پایبندی همسران به پیوندهای زندگی زناشویی نیست. از دهه شصت میلادی می توانیم شاهد گونه های مختلف زندگی مانند: زندگی مشترک بدون ازدواج، ازدواج با هم جنس، رابطه جنسی آزاد، ازدواج آزاد, ازدواج گروهی یا اشتراکی، ازدواج مجدد و شیوه زندگی مجردی و از لحاظ جنسی فعال، باشیم. در هر صورت اصول اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و مذهبی در مورد طلاق دیگر اعمال نمی شوند. طلاق امری شایع و در دسترس همه است(نیکولس، 2016، 54). ب) عوامل شخصی فراوانی می تواند در بروز طلاق موثر باشد. برداشت های نادرست و انتظارات غیر واقع بینانه از ازدواج از این دست هستند. تا وقتی که جامعه به ترویج آرمانهای رمانتیک و انتظارهای بیهوده و خیالی ادامه دهد و افراد به پذیرش آنها تن در دهند بر سرخوردگی و دلسردی از زندگی زناشویی افزوده خواهد شد. برای مثال چند نمونه از انتظارات نابود کننده زندگی زناشویی می تواند شامل موارد زیر باشد: 1- عشق ما هرگز فروکش نخواهد کرد. 2- اگر واقعا مرا دوست دارد باید همیشه مرا خوشحال و راضی نگه دارد. 3- عشق یعنی بخواهیم همیشه باهم باشیم. 4- عشق یعنی هرگز از همسرت خشمگین نشوی(بشارت، 1393، 43). پ) عوامل رابطه ای شالوده بسیاری از مداخلات زناشویی درمانی اند. به سخنی ساده تر مشکلات رابطه ای را می توان با درمانهای رابطه ای از میان بر. درنتیجه این کتاب بیشتر مبتنی بر آن شیوه های درمانی است که برای حل مشکلات رابطه ای به کار می رود. پس پرسشی که مطرح می شود این است که دشواری های معمول رابطه ای کدامند؟ اول اینکه میزان رفتارهای خوشایند همسران پریشان اندک است و میزان رفتارهای ناخوشایندشان زیاد. بنابراین به طور منطقی رضایت زناشویی زن وشوهر تابعی است از نسبت خوشایندی به ناخوشایندی(یعنی نسبت پاداش به هزینه)(سلیمانیان، 1393، 43). هرچه نارضایتی از رابطه زناشویی بالاتر باشد، احتمال طلاق هم بیشتر است. بویژه همسرانی که مکررا در الگو های ناکارآمد ارتباطی درگیرند این نارضایتی را بیشتر تجربه می کنند. خلاصه آنکه عوامل فراوانی بر تصمیم همسران برای طلاق تاثیر می گذارد. بنابراین طلاق پیامد مستقیم مهارت های نابسنده حل اختلاف است. مشکلات رابطه ای ممکن است بر موضوعاتی خاص (مانند رابطه جنسی، پول، داشتن استقلال و غیره) متمرکز باشد یا برهمه جنبه های تعامل زناشویی اثر بگذارد(حسن آبادي، 1397، 43). اثرات طلاق: بی تردید همه طلاق ها اثرات منفی ندارند. برای بسیاری افراد طلاق موهبتی الهی است و به رابطه های زیانبخش، بسیار خطرناک و دردناک پایان می دهد. ولی واقعیت طلاق این است که اکثر افراد پس از آن احساس رنج و عذاب فراوانی می کنند که به صورت اشفتگی، احساس تنهایی، فقدان هویت،اضطراب، احساس شکست، افسردگی، آزردگی و احساس گناه خود را نشان می دهد. بیشتر این هیجانات منفی از سه عامل ریشه می گیرد : 1-    طلاق این واقعیت را که صمیمیت با همسر پیشین هرگز به دست نمی آید را قطعی و حتمی می کند. 2-    طلاق از فرد شخص جدیدی می سازد. فردی ناراحت، خشن و خطرناک 3-    طلاق امور روزمره فرد را درگرکون می کند و دگرکونی های عملی بسیاری در زندگیش پدید می آورد(شيري، 1394، 43). 1-3-2-2- رابطه متقابل جیکبسون ومارگلین اظهار کرده اند که در درمانهای رفتاری  هیچ مفهومی مهمتر از رابطه ی متقابل نیست. به بیان دیگر رابطه متقابل به میزان برگشت تقویت به صورت بلند مدت یا موقت در رابطه های جاری و گسترده اشاره دارد. برای مثال همسران پریشان در مقایسه با همسران غیر پریشان دربرابر گفتار و کردار همسرانشان زودتر واکنش نشان می دهند. در ضمن این واکنش پذیری سریع خود را در تعاملات منفی بیشتر نشان می دهد. یعنی افراد پریشان بیش از افراد غیرپریشان درصدد تلافی تنبیه های همسرشان هستند(براتی، 1394، 54). وایس و همکاران به منظور مشاهده همسران هنگام برقراری ارتباط برای حل اختلاف و شیوه های تصادفی پژوهش های منظمی انجام دادند. یافته های ایشان نشان می دهد که : همسران پریشان هنگام گفتگوهای آزمایشگاهی بیشتر از زوج های غیرپریشان از رفتارهای غیر کلامی منفی استفاده می کنند. زوج ها پریشان در مقایسه با زوج های ناپریشان به احتمال بیشتری درگیر رابطه ی منفی متقابل می شوند. یعنی رفتار منفی از سوی یک فرد، رفتار منفی از سوی دیگری رابر می انگیزد. زوج های پریشان و ناپریشان از لحاظ نیت پیام هایشان تفاوتی ندارند. یعنی نیت پیام هایی که به یکدیگر می فرستند مثبت می باشد. با این حال همسران پریشان نسبت به همسران غیر پریشان  پیام های دریافتی را کمتر مثبت اندازه گیری می کنند(بشارت، 1393، 43) 2-3-2-2- مساله گشایی تا اینجا باید روشن شده باشد که مهارتهای ارتباطی متغیر مهمی برای تمایز زوج های پریشان از زوج های غیرپریشان است. ولی باید دانست که زوج ها باید راههایی پذیرفتنی برای حل کشمکش ها و اختلافات خود بیابند. خانواده درمانگران براین باورند که رابطه های مستمر، مستلزم نظم وترتیب هستند. نظام خانواده نمی تواند دوراز دشواری و به گونه ای کارامد عمل کند مگر اینکه تقسیم مسئولیت ها، نقش ها و وظیفه ها درست انجام گیرد. گاهی اوقات زوج ها خواهان تغییراتی یک سویه هستند که طرف مقابل قادر به اجرا و پذیرش این تغییرات نیست و در نتیجه به روشهایی برای حل اختلاف و مساله گشایی نیاز است. راهبردهای ناکارامد منفی مانند اعمال زور در رابطه می تواند رابطه ی زناشویی را به بحران بکشاند(فینچ من، 2016، 78). 3-3-2-2- عوامل شناختی از میان نظریه های شناختی که می کوشد اختلافات زناشویی را تشریح کند به الگوهای اسنادی خیلی توجه شده است. فرضیه بنیادی الگوهای اسنادی این است که استنباط های علی افراد، که از مشاهده ی رفتارهای همسرانشان ناشی می شود، بر میزان خشنودیشان از رابطه زناشویی  به شدت اثر می گذارد. باوکم برخی جنبه های مربوط به انتظارهای غیرواقع بینانه و اسنادی زناشویی  برنامه درمانی سامان داده است. به این منظور نخست بر سبکهای اسنادی همسران تاکیید کرده است: اسناد درونی در برابر بیرونی، اسناد کلی در برابر جزیی و اسناد پایدار در برابر ناپایدار. به منظور تلاش بیشتر در راستای تغییر رفتارهای ناخوشایند همسر، باوکم بر بازبینی و بررسی دوباره ی باورها وانتظارات همسر ناخشنود و حتی اصلاح و دگرگونی آنها تاکید می ورزد. در واقع نکته مهم آن است که ساز و کارهای  شناختی در انتخاب رابطه اثری قطعی دارد(شعاری نژاد، 1394، 43). بنابراین برای زناشویی درمانی به روش ارتباطی رفتاری سه نمونه دراین کتاب مطرح شده است و برای حفظ و انتقال رفتار اصلاح شده زوج ها در طی درمان و در محیط های گوناگون تاکیید فراوانی می ورزد. پیشگیری از مشکلات ارتباطی در شش حوزه مورد بررسی قرار می گیرد : الف) فهم رفتار ب) عینیت بخشی پ) تبادل رفتاری ت)سازش ث)ارتباط ه) اموزش مشکل گشایی(رضایی، 1396، 43). بعلاوه اقدام جهت درمان بدون آگاهی از مفاهیم کلیدی و اساسی زوج درمانی مسیسر نیست. از این رو خلاصه در نظر گرفته شده  تاکیید بیشتری بر مفاهیم ارتباطی اولیه و علل طلاق و ناسازگاری های زناشویی دارد(شعاری نژاد، 1394، 43).      4-2-2- رویکرد راه حل محور درمان راه حل محور، از درون خانواده درمانی آغاز شد و مفاهیم فراوانی از خانواده درمانی و تکنیکهای درون آن فعالیت را تلفیق کرد. اما ادبیات فعلی راه حل محور، گرایش به تاکید بر کار با افراد به جای زوجها یا گروههای خانواده دارد. با وجود این، بسیاری از این تکنیکهای راه حل محور، هر چند با تمرکز بر رابطه، بخش منظمی از روشهای خانواده درمانی هستند(شعاری نژاد، 1394، 43). درمان راه حل محور بر این استدلال است که افراد و خانواده ها، به جای اینکه بر مشکلاتی که دارند متمرکز شوند باید بیشتر آنچه را که مؤثر است انجام دهند. بنابراین درمان راه حل محور از اکثر درمانهای خانواده، حضور بیشتری دارد و راه حل محورتر است(نیکولس، 2016، 54). در نتیجه در اولین جلسه، تکنیک این است که درمانگر بپرسد خانواده قبلا چه کاری کرده، که تفاوت مثبتی ایجاد نموده است. من جلسه ام را با پرسش از این موضوع که مشکل چیست که شما را امروز به اینجا آورده است آغاز نمی کنم، بلکه این طور شروع می کنم که چه اتفاقی افتاده و متوجه چه چیزی شده اید که در کاهش مشکل مؤثر بوده است(شيري، 1394، 43). 1-4-2-2- پرسش معجزه این سؤال با پرسش از همه اعضای خانواده برای اظهار نظر دنبال می شود. چنین رویکردی، بلافاصله دیدگاهی را در خانواده خانواده در مورد تدابیر، راه حلها و قابلیتها، به جای شکست، ناکامی و دشواری ترغیب می کند. البته در مان راه حل محور هر راه حلی را نمی پذیرد: راه حل باید واقع گرایانه، قابل توصیف او در دسترس باشد. شیوه ای که در آن درمانگران راه حل محور به خانواده ها کمک می کنند تا به توصیفی از راه حل دست یابند، پرسش از چیزی است که معجزه سؤال نامیده می شود: “تصور کنید یک شب که همگی خوابیده اید، معجزهای اتفاق می افتد، بیدار شده و متوجه می شوید که مشکل حل شده است متوجه می شوید؟ چه تفاوتی حاصل شده است؟ أول چه کسی متوجه می شود و چه چیزی را متوجه م بعدی کیست؟ چه کسی بیشتر حیرت زدها خشنود میشود؟(شعاری نژاد، 1394، 43). به هر حال درمانگر مجبور است به اعضای خانواده برای توصیف تغییرات در یک رفتار عینی کمک کند. انتظار می رود که اگر آن تغییرات را خانواده ها بتوانند پیش بینی کنند، دسترسی به آنها آسان تر خواهد شد. گاهی خانواده ها ممکن است تلاش کنند که به معجزه سؤال پاسخ دهند. در این حالت، درمانگر باید کمک کند تا آنها متوجه شوند وقتی که مشکل وجود نداشت چه اتفاقی افتاد. درمانگر: آیا می تونید نمونه ای از شروع و خاتمه تندخویی جینی را در نظرتان مجسم کنید؟ مادر: بله، چند روز قبل به او گفتم که بستنی ای در کار نیست و انتظار داشتم که شروع به بدرفتاری کند، اما این کار را نکرد. خیلی جالب بود، به جوری بود که به نظر می رسید داره در موردش فکر میکنه و بعد به جوری باهاش کنار اومد. اینها را “استثنائات” می نامند و درمانگر آنها را برای اینکه بفهمد خانواده چه کاری انجام داده و یا در آن وقت چه اتفاقی افتاده است به کار می برد تا اینکه بتواند این روندها را تکرارپذیر کند(براتی، 1394، 54). HYPERLINK "http://drkalantar.com/%d8%ae%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d9%85%da%a9-%da%a9%d8%b1%d8%af%d9%86-%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d9%88%d8%af%da%af%db%8c-%d8%b4%d8%ba%d9%84%db%8c/" \t "_blank" 2-4-2-2- استفاده از درجه بندی زبان استعاره شاخص اندازه گیری در جستجوی استفاده از درجه بندی زبان استعاره است که بتواند در تمامی موقعیت های “مسئله” یا “راه حل” کاربرد داشته باشد. بنابراین در مقیاس ۱ تا ۱۰ که در آن ۱۰ بدترین تندخوییای است که جینی داشته است، این بد” چه نمرهای می گیرد، هدف اندازه گیری انجام یک کار غیر ممکن نیست، بلکه تحقیق کردن در تفاوتهاست: خب، این یک مقیاس ۵ بود، چه چیزی باعث شد این ۵ باشد و به آن مقیاس ۶ و یا ۴ گفته نشود؟ یک بار دیگر هدف آگاهی دادن است تا اوضاع را برای بهتر شدن تغییر دهد و خانواده را به سوی زندگی ای هدایت کند که از موضوعی که آنها را به جلسه درمان آورده است، دچار آسیب نشود. در بعضی از جلسات درمانی درمانگر می تواند مقیاسی را بطور تعاملی و با این پرسش که چه کسی مطمئن تر است مشکل حل می شود به کار گیرد. این کار به برقراری مکالمهای بین امیدوارترین و کم امیدترین فرد منتهی می شود، با این هدف که گفتگو در مورد راه حل را ارتقا بخشد و البته انگیزهای هم در سیست خانواده برای تغییر ایجاد نماید. درمان راه حل محور با در نظر گرفتن محبوبیت و رواج آن، شاید درمان انتخابی عصر حاضر باشد. این نوع درمان به دلیل دارا بودن ویژگی های چون تاکید شناختی، گرایش حداقل آن به عمل گرایی و شیوه هایی که به آسانی قابل تعلیم هستند، گرمترین بازار کار را در حوزه کارگاه های آموزشی کسب کرده است و به سبب و عده ای که برای ارائه راه حل های سریع می دهد، در صنعت مراقبت و درمان محبوب شده است(شعاری نژاد، 1394، 43).   3-4-2-2- پیشگامان مبدعان درمان به شیوه راه حل – محور استیو د شازر، انیسو کیم برگ، و همکارنشان در مرکز خانواده درمانی کوتاه مدت (BFTC) در شهر میلواکی، ایالت ویسکانسین، امریکا هستند. گروه بنیانگذار از زوج های همکار تشکیل شده بود. استیو د شازر و اینسو کیم برگ، جیم درکز و ایلین نانالی، مارلین لاکورث و ایو لیپچیک، جان والتر، جین پلز و مایکل واینر– دیویس نیز شاگردان آنها بودند (نیکولس، 2016، 54). 4-4-2-2- تشابهات و تفاوتهای درمان راه حل محور و رویکرد MRI درمان راه حل محور، ظرافت خود را از مدل MRI گیرد و آن را به شکل نوینی صورت بندی می کند. هدف مدل MRI کمک به مراجعان است تا آن چیزهایی را که کارایی و اثری ندارند را کمتر انجام دهند، حال آنکه رویکرد راه حل محور، افراد را تشویق می کند تا آن چیزهایی را که کارایی دارند و موثر هستند، بیشتر انجام دهند. هر دو شیوه رویکرد عمل گرایانه هستند که بر مشکل عنوان شده توسط مراجع، تمرکز می کنند. تفاوت واقعی بین این دو رویکرد این است که مدل MRI  تاکیید بر رفتار ، و مدل راه حل محور تاکید بر شناخت دارد(شيري، 1394، 43). 5-4-2-2- صورت بندی های نظریه پیش فرض هایی که درمان راه حل محور بر اساس آنها بنیان نهاده شده است، ساده و صریح هستند. همانطور که برگ می گوید : ما به ساده بودن نظریه مان افتخار می کنیم . برای ساده کردن این نظریه، نظم شدیدی به کار گرفته شده است(شرفی، 1390، 54). همواره یکی از ویژگی های بارز این نظریه تمرکزآن بر زمان حال یعنی آنجا که مشکلات وجود دارند و نه جستجو در گذشته برای یافتن علل بوده است ترجیح درمانگرهای راه حل – محور نگاه به آینده است. آنجا ست که می توان مشکلات را حل کرد. این درمانگران نیز مانند مدل MRI  معتقدند که تنگ نظری ها و میدان دید محدودی که انسانها از مشکلات خویش دارند منجر به تثبیت و دائمی شدن الگو های خشک راه حل های غلط در زندگیشان می شود(نیکولس، 2016، 54). درمانگران راه حل محور معتقدند افرادی که برای درمان مراجعه می کنند توانایی بروز رفتارهای موثر را دارند اما قابلیت اثر گذاری آنها توسط طرز تفکر منفی شان مسدود شده است در این رویکرد کوشش می شود تا توجه مراجعان به زمانی جلب شود که به خوبی از عهده  مشکلاتشان بر می آمدند و بدین ترتیب به آنها کمک می کنند تا مسائل را به گونه دیگری ببینند(نیکولس، 2016، 54). مراجع از نقطه نظر اهمیت مشکل را اولیه می داند ( و استثنائات را – اگر متوجه آنها شده باشد_ ثانویه می پندارد) در حالی که از نظر درمانگر استثنائات اولیه و مشکل ثانویه است. مداخله های درمانی به مراجع کمک می کند تا این دیدگاه را جا به جا کند و با وارونه سازی موفق به یافتن راه حل شود. پیش فرض راه حل – محور ها در این است که مراجعان واقعا می خواهند تغییر کنند. مدل MRI  تحت تاثیر نظریه اریکسون است و می گوید که انسانها اغلب فقط نیاز به یگ تغییر کوچک در دیدگاهشان دارند تا نیروهای بالقوه شان آزاد گردد(شعاری نژاد، 1394، 43). تمام آن چیزی که نیاز داریم تغییر شیوه حرف زدن  افراد است، از این اندیشه است که هدف راه حل – محور شکل می گیرد و مراجعان را از «حرف زدن از مشکل» به «حرف زدن از راه حل» هدایت می کند(نیکولس، 2016، 54). برخی دیگر معتقدند که دلیل تاثیر گذاری درمان راه حل – محور ایجاد احساس خوب در مراجع نسبت به خودش است و این کار با نمایان کردن نقاط قوت و موفقیتهای او تحقق می یابد. درمانگران راه حل – محور از اندیشه ساخت گرایی مبنی بر اینکه هیچ چیز مطلقی وجود ندارد هواداری می کنند. درمانگر راه حل – محور فقط به زبان توجه دارد یعنی شیوه ای که انسانها خودشان و مشکلات خودشان را توصیف می کنند(شعاری نژاد، 1394، 43). درمانگران راه حل – محور ضمن اینکه مراجع را از کنکاش درباره چگونگی ایجاد مشکل بر حذر می دارند، خودشان را نیز از حدس و گمان های این چنینی دور نگه می دارند. ایراد آنها، این است که راه حل های مشکلات اغلب ارتباطی به شیوه ای که مشکلات ایجاد شده و رشد یافته اند، ندارند. رد پای عوامل مشکل زا را دنبال کردن، خود مستلزم «حرف زدن از مشکل» است و این درست همان چیزی است که درمانگر راه حل – محور باید از آن اجتناب ورزد(شعاری نژاد، 1394، 43). 6-4-2-2- اهداف درمانی هدف مدل راه حل- محور نیز مانند مدل MRI حل گلایه هایی است که مطرح می شود. آنها این کار را با کمک به مراجع برای تفکر درباره فعالیت متفاوتی که موجب خشنودی بیشتر او در زندگی اش می شود و یا انجام چنین فعالیتی، محقق می سازد(براتی، 1394، 54). آنها معتقدند که انسان ها خود حائز مهارت حل قوت و توانایی های خود عاجز مانده اند. گاهی وقت ها فقط یک تغییر جهت ساده از آنچه که کارایی خوبی برایشان نداشته است به آنچه که قبلا برایشان کار آمد بوده است، می تواند یادآور این منابع به مراجعان باشد. در مواقع دیگر، شاید لازم باشد انسان ها در جستجوی توانایی هایی باشند که در حال حاضر از آن استفاده نمی کنند و آن مهارت های خفته را برای حل مشکلاتشان بیدار نمایند(شيري، 1394، 43). هدف در سطح دیگری، صرفا کمک به مراجع برای شروع تغییر زبانش از حرف زدن درباره راه حل است. 7-4-2-2- شرایط تغییر رفتار وظیفه درمان راه حل- محور کمک به مراجع برای توسعه میزان موارد استثنا نسبت به مشکلاتش است. از نقطه نظر د شازر و برگ (1993) آنچه برای ایجاد تغییر بدان نیاز است، درگیر شدن درمانگر و کراجع در یک مباحثه است تا شیوه « بیان» مشکل را تغییر دهند(براتی، 1394، 54). به همین دلیل است که درمان راه حل - محور می تواند مختصر و کوتاه باشد. شیوه ترغیب مراجع به گفتگو به شکل متفاوتی درباره مشکلش، از ایجاد تغییرات عمده در الگوهای رفتاری یا ساختارهای درون روانی بسیار آسان تر است(براتی، 1394، 54). با برداشتی که از دیدگاه اریکسون می شود- که بر شکل گیری تفکر اولیه د شازر موثر بوده است- وظیفه درمانگر ایجاد یک فضای درمانی است که در آن توانایی های مراجع از زیر سایه ما به عرصه دید او انتقال یابند(شيري، 1394، 43). درمانگرانی که از مدل راه حل محور استفاده می کنند سرسختانه می کوشند تا از هرگونه ارزیابی پیرامون چگونگی به وجود آمدن مشکل اجتناب ورزند. آنها همچنین علاقه ای به ارزشیابی آن دسته از الگوهای رفتاری که موجب تداوم مشکلات هستند، ندارند. آنها مایل به شناسایی آن گروه از الگوهای رفتاری هستند که از قبل از این که مشکل خود را در عرصه عمل آشکار کند موجود بوده اند(شعاری نژاد، 1394، 43). 8-4-2-2- فنون درمانی مداخله های درمانی در یک فرایند سه مرحله ای انجام می پذیرد. درمانگر فعالانه می کوشد مشکل را در قالب مثبت تر و کارآمد تری مطرح کند و پشتکار و کاردانی مراجع را تحسین کند. آن دام اسارت آور عقلانی را که مراجع برای خود تنیده است، تبین سازد و یک رهنمود شبه تلفیقی را با یک نشانه بدیهی از پیشرفت در رفتار مراجع پیوند بزند(براتی، 1394، 54). 9-4-2-2- راهنمای تکلیف نخستین جلسه تکلیف متداولی است که در پایان نخستین جلسه درمانی توسط روان درمانگر راه حل – محور به مراجع داده می شود. «از تو می خواهم از حالا تا جلسه بعد که با هم ملاقات خواهیم کرد خوب مشاهده کنی (طوری که جلسه آینده بتوانی برایم شرح دهی) که از بین وقایعی که در زندگی، خانواده، ازدواج و روابط تو در جریانند، می خواهی کدام یک همچنان استمرار یابند»(نیکولس، 2016، 54). 10-4-2-2- پرسش استثنا با محل نذاشتن به تصویری که مراجع از مشکلات خویش ترسیم می کند توجه او را به طرف عکس آن سوق می دهد – یعنی به اوقاتی که هنوز این مشکلات را نداشتند. با کشف این اوقات و تفاوتی که با الان داشتند، مراجع به سرنخ هایی می رسد که می تواند او را در توسعه آن استثنائات رهنمون گردد. افزون بر این، مراجع شاید در پرتو این واقعیت که او قادر به تغییر یا حذف مشکل است، به تغییر در دیدگاهش نیز نایل آید و مشکل، دیگر چندان هم حل نشدنی در نظرش جلوه نکند(شعاری نژاد، 1394، 43). در جای که پیدا کردن موارد استثنا و بنا کردن بر اساس آنها موثر واقع نشود یعنی یافتن موفقیت های در گذشته برای مراجع دشوار است، طرح پرسش معجزه می تواند مفید باشد(شيري، 1394، 43). 11-4-2-2- پرسش سازگاری پرسش سازگاری می تواند به مراجع کمک کند تا به توانایی ها و ذکاوتمندی های خود صرفا از طریق شکیبایی بیش از قبل آگاه شود گ چه چیزی تو را تحت چنین واقعیت دشواری حفظ می کند؟» «چگونه است که شرایط بدتر از این نیست؟» 12-4-2-2- پرسش قیاس گر این اواخر پرسش قیاس گر به عنوان عنصر مهمی در درمان راه حل – محور مطرح شده. پرسشهای قیاس گر ابتدا برای کمک به گفتگوی درمانگر و مراجع پیرامون مقوله های مبهمی مانند افسردگی و ارتباط طراحی شدند، برای زمانی که شناسایی اهداف و تغییرات رفتاری مشخص، دشوار است(شيري، 1394، 43). از این پرسشها برای ترغیب مراجع به درجه بندی قدرت اراده اش در اجرای راه حل ها نیز استفاده می شود. متعاقب واکنش مراجع به پرسش قیاس گر، درمانگر از او در خصوص رفتارهایی که احتمال نیل به موفقیت را افزایش می دهد سوال می کند.  به کار گیری پرسشهای قیاس گر، شیوه هوشمندانه ای برای پیش بینی مقاومت ها و عقب نشینی ها و نیز عقیم کردن آنهاست، ضمن این که تعهد به تغییر را نیز در مراجع تقویت می نماید(براتی، 1394، 54). 5-2-2- رضایت زناشویی برای رسیدن به رضایت در زندگی زناشویی عوامل مختلفی موثرند بر اساس تحقیقات نیو من و نیومن، این عوامل عبارتند از : سطح تحصیلات بالا موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالا شباهت در علایق هش و شخصیت زوجین مرحله اولیه و انتهایی چرخه زندگی خانواده هماهنگی جنسی برای زن، ازدواج دیرتر البته لازم به ذکر است که ساز و کار های دقیق این عوامل کاملا شناخته شده نیستند احتمالا تحصیلات و موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالاتر به دلیل به رضایت زناشویی بیشتر می انجامد که افراد دارای این موقعیت ها احتمالا دارای مهارت های حل مشکل بهتری هستند و استرس های مزمن کمتری (مانند زندگی محیط شلوغ) داشته اند. اگرچه اعتقاد عمومی (بخشی از فرهنگ) این است که افراد جذب ضد خود می شوند اما تحقیقات نشان می دهد که شباهت بیشتر با رضایت زناشویی بالاتر دارای ضریب همبستگی مثبت است، زیرا افراد احساس راحتی بیشتری با فرد مشابه خود دارند و می توانند با یکدیگر بهتر همدردی کرده و علایق مشترک فی ما بین را دنبال کنند(براتی، 1394، 54). رضایت زناشویی طی سال های فرزند پروری افت می کند و بیشترین میزان آن متعلق به قبل از تولد فرزندان و پس از ترک آنان است. علت آن که قبل و بعد از فرزندان میزان رضایت زناشویی بالاتر است ان است که در این دوران زوجین وقت و انرژی بیشتری را صرف یکدیگر می کنند و موقعیت های درگیری زای کمتری (اداره فرزندان) برای ایشان پیش می آید(شعاری نژاد، 1394، 43). همچنین اغلب مطالعات زمینه یابی تفاوت های گسترده ای را در زمینه فراوانی فعالیت های جنسی مطرح کرده اند، اما همگی هماهنگی جنسی و اهمیت آن بر میزان رضایت را مهم دانسته اند. گاهی ممکن است زوجین برای کنار آمدن با نارضایتی زناشویی و مشکلات جنسی (که اغلب ناشی از عدم هماهنگی است) به درمانگر مراجعه کنند(شيري، 1394، 43). 1-5-2-2- ایجاد رضایت زناشویی احمدی در مورد ایجاد رضایت زناشویی عنوان می کند: تحقیقات نشان داده که روابط دو تایی زن و شوهر در بین سایر ابعاد سازگاری زناشویی نقش محوری دارد. روابط متشکل از درک و فهم صمیمیت و همدلی و مراودات کلامی و غیر کلامی در بین زوجین است(براتی، 1394، 54). در بسیاری از موارد روابط دو تایی به عنوان عامل اصلی در رضایت زناشویی تلقی می شود روابط دوتایی زوجین بیشتر در دوره نامزدی و سال اول ازدواج شکل می گیرد و تلاش برای بهبود و ارتقای روابط دوتایی در این دوره ضروری است(براتی، 1394، 54). طبق نظر کاسلوو رابیسن، مشارکت در حل تعارض و اجماع و همفکری زوجین عوامل عمده رضایت زناشویی هستند وجود تعارض در روابط زناشویی اجتناب ناپذیر است. مهم این است که زوجین توان مواجهه با تعارض و حل آن را داشته باشند. زوجین باید از وجود تعارض نهراسند و یا تعارض را تبدیل به مشکل نکنند(براتی، 1394، 54). روابط جنسی نقش مهمی در افزایش صمیمیت زن و شوهر دارد و همچنین بخشی از هدف ازدواج را تامین می کند وجود مشکل در روابط جنسی هم علت و هم معلول ناسازگاری زناشویی است بهبود این روابط می تواند بخشی از رضایت زناشویی را تامین کند(براتی، 1394، 54). موضوعات شخصی و ارتباط با اقوام و دوستان نیز از ابعاد قابل توجه در سازگاری زناشویی است بعد موضوعات شخصی در سازگاری زناشویی، درک شخص از همسرش با توجه به رفتارها و ویژگی ها، سطح رضایت یا عدم رضایت از سلیقه ها را مطرح می کند و بعد ارتباط با اقوام و دوستان احساسات وعلایق مربوط به روابط خانواده اصلی خویشاوندان اقوام و دوستان همسر را ارزیابی می کند(نیکولس، 2016، 54). موضوعات شخصی به وسیله ها و رفتارهای فردی زوجین اطلاق می شود که ممکن است از سوی همسر قابل پذیرش نباشد و مشکل ایجاد کند همچنین برقراری مراودات برون خانوادگی و تنظیم کمی و کیفی روابط با خانواده اصلی و اقوام و دوستان و تعیین دوستان مشترک جز تکالیف زندگی زناشویی به ویژه در اویل ازدواج است(شعاری نژاد، 1394، 43). معمولا رفتارهای فردی موجب شکل گیری قواعد در بین زوجین می شود بنابراین پذیرش سلیقه ها و رفتار همسر و یا به عبارتی دیگر بروز رفتارهای مقبول از سوی همسر می تواند روابط دوتایی را شکل دهد و زمینه را برای برقراری تفاهم در بین زوجین ایجاد کند. اصلاح رفتارهای فردی ضمن بهبود تعاملات بین فردی موجب رضایت شخصی و بهبود روابط اجتماعی و علی الخصوص ارتباط با خانواده اصلی و اقوام و دوستان می شود(براتی، 1394، 54). نانسی گود، به نقل از داورپناه زوج کامل و خوشبخت را این گونه تعریف می کند: زوج کامل، مسالمت جو است. ممکن است زن و شوهر در مواردی اختلاف نظر پیدا کنند و حتی با یکدیگر به مشاجره بپردازند اما می توانند هم چنان به شیوه ای عاشقانه به زندگی مشترک خود ادامه دهند. زوج کامل خود انگیخته است. چنین زن و شوهری می توانند توافق کنند که جایگاه خاصی را برای تغییر قایل شوند حال چه تغییر در مسیر زندگی شان باشد و چه تغییر در دیدگاهشان نسبت به خلق و خو یا تصمیماتی که می گیرند، چنین زوجی می توانند چه در خلوت و چه در حضور دیگران با یکدیگر صمیمی باشند. هر یک از آن ها برای رشد و تعالی همسر خود حمایتی اساسی فراهم می کند چنین همسرانی می توانند وضعیت عاطفی همدیگر را درک کنند و بپذیرند اما نه تا حدی که لازم شود تفاوت های موجود را بپوشاند زوج خوشبخت سعی می کنند تا احساسات خود را به زبان بیاورند و سپس بدون آن که از این ابراز احساسات دلسرد یا پشیمان شوند، آن ها را به دست فراموشی می سپارند و کلام آخر آن که هر یک از دو همسر علی رغم آن که به وجود تفاوت میان خود با همسر خویش اذعان دارد به شدت مراقب و دوستدار دیگری است(شيري، 1394، 43). 3-2- درباره جامعه آماری امروزه برای ادامه زندگی بهتر راه‌کردهایی وجود دارد که می‌توانیم قدم‌های محکم و استوار برای آینده خود برداریم و از آن قدمی که برداشته شده است مطمئن باشیم. که می‌توان به آن مراجعه کرد که یک مرکز مشاوره باشد تا با مشاوران مجرب برای آینده خود مشورت کنیم و به اهدافی که داریم برسیم(براتی، 1394، 54). برای همه افرادها باید مشاوره را یک امر حیاتی دانست. چون همه انسان‎ها در هر دوره احتیاج به راهنمایی دارند. بیشتر افراد مشاوره را قبول ندارند این افکار درست نیست امروزه با پیشرفت در علم می‌توان راه‌هایی بهتر برای کار خوب زندگی مناسب و دوست خوب و حتی مسائل درسی به خصوص در مورد ازدواج از افرادهایی که در این راه تجربه و اطلاعات کافی دارند مراجعه کرد. با تحقیقات به دست آمده نشان داده شده است که درصد کسانی که به مشاوره رجوع می‌کنند افرادی موفق‌تر هستند و به مخصوص در مسئله ازدواج که یک امری واجب است چون بیشتر افراد خانواده خود را الگو قرار می‌دهند و فکر می‌کنند که هر طوری که خانواده‌ها زندگی کرده‌اند آن‌ها هم همان گونه باید راه خود را مشخص کنند و به آن سو قدم برمی‌دارند. با این تفاسیر باید از یک مرکز مشاوره معتبر و خوب استفاده کرد و قدم به سوی پیشرفت در زندگی برداشت(شعاری نژاد، 1394، 43). استان کرمان نیز با دارا بودن دهها مرکز مشاوره روزانه به صدها مراجعه کننده مشاوره های خانواده و ازدواج می دهد تا سطح رضایت از زندگی آنها را افزایش داده و مشکلاتشان را رفع و رجوع کند. زنان متاهل نیز در این میان از مراجعه کنندگان اصلی این مراکز هستند و مسائل بسیاری را برای حل شدن با خود به این مراکز می آوردند. 4-2- سابقه تحقیق 1-4-2- سابقه داخلی عاشوری و منشئی (1392).به بررسی اثر بخشی خانواده درمانی ساختاری بر سطح رضایت زناشویی زنان پرداختند. یافته ها نشان داد که خانواده درمانی ساختاری بر سطح رضایت زناشویی زنان موثر است. نتایج حاکی از اهمیت توجه به مداخلات خانواده درمانی ساختاری در افزایش رضایت زناشویی زنان بود. محمودی و همکاران(1394). به بررسی کارایی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش فرسودگی زناشویی و بهبود کیفیت زندگی زنان متاهل پرداختند. نتیجه گیری نشان داد درمان کوتاه مدت راه حل محور توانسته بر کاهش فرسودگی زناشویی و ارتقای کیفیت زندگی زنان موثر واقع گردد. پیشنهاد میشود مشاوران خانواده با بهره گیری از این روش درمانی به حل مشکلات زوجی و خانوادگی کمک نماید. دهقان منشادی و همکاران(1395). به بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی و رضایت زناشویی زوجین متقاضی طلاق پرداختند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که توجه به نیازهای بهداشت روانی و مسائل خانوادگی زوجهای متقاضی طلاق نتایج مهمی در افزایش رضایت زناشویی به همراه دارد. کیمیایی و همکاران(1395). به بررسی اثر بخشی زوج درمانی خود تنظیمی و رضایت زناشویی، سبکهای هویت و حل مسئله خانواده پرداختند. یافته های پژوهشهای حاضر نشان داد که زوج درمانی خود تنظیمی باعث افزایش میزان رضایت زناشویی و مهارتهای حل مسئله زوجهای گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود. به علاوه زوج درمانی خود تنظیمی باعث کاهش میانگین نمره زوج ها در سبک های هویت سردرگم، پیش رس و دیر رس و در مقابل افزایش میانگین نمره هویت زوج ها می شود. داور نیا و همکاران(1396). به بررسی کارایی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی در زنان متاهل پرداختند. نتایج حاکی نشان داد انجام مداخلات بر اساس این رویکرد درمانی باعث کاهش مشکلات روانشناختی از جمله افسردگی و بهبود روابط زناشویی مراجعان میگردد. 2-4-2- سابقه خارجی حشمتی و همکاران(2011). به بررسی اضطراب، هیجان، رضایت زناشویی در زنان متاهل پرداختند. نتایج نشان میدهد که اضطراب به عنوان یه عامل روانی موجب استرس، خشم، رفتارهای اجتناب ناپذیر و اختلال در حافظه و اثرگذاری بر تغییر سطح رضایت زناشویی میشود. آپریسان و کریستی(2012). به بررسی چند متغییر اثرگذار در مفهوم رضایت زناشویی پرداختند. نتیجه گیری این بود که رضایت یا نارضایتی زناشویی به سالهای صرف شده در یک رابطه بستگی ندارد بلکه عوامل دیگری مثل عزت نفس، توانایی برقراری ارتباط بین زوجین، میتواند به ساخت و حفظ یک زندگی زناشویی کامل کمک کند. کنل(2013). به بررسی توسعه و مقیاس رضایت زناشویی پرداختند. در تحلیل عامل نشان داد که اولین مقیاس ارزیابی، هماهنگی زناشویی است و زیر مقیاس های آن از رابطه شاد، نزدیکی و تضاد رابطه تشکیل شده است. ابعاد دیگر مانند خشم، ارتباط با خانواده همسر، درک والدین و درک اقتصادی است. رستمی(2014). به بررسی اثربخشی رویکرد تمرکزی-حسی در بهبود رضایت زناشویی زوجین پرداختند. نتایج مطالعه نشان داد که مداخلات مبتنی بر احساسات در افزایش شاخص های رضایت زوجین موثر بوده است. همچنین یافته های این مطالعه نشان دهنده ی تفاوت معنی داری بین زنان و مردان در گروه های تجربی مبتنی بر احساسات و گروه کنترل است. 5-2- منابع 1-5-2- منابع فارسی الیری، ک. دانیل؛ هیمن، ریچاردای و جانگسما، آرتورای. (1395). راهنمای گام به گام درمان مشکلات زناشویی (طرح مدون زوج درمانی) . مترجمان سید علی کیمیایی، و زهرا باقریان نژاد. تهران : انتشارات رشد. برنشتاین، فیلیپ.اچ و برنشتاین، مارسی. تی. (1395). شناخت و درمان اختلاف های زناشویی (زناشویی درمانی). تهران: انتشارات غزال. براتي، طاهره، تأثير تعارضات زناشويي بر روابط متقابل زن و شوهر، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره (چاپ نشده) دانشگاه آزاد رودهن(1394.( بشارت،م. ع.، گلی نژاد، م.، احمدي، ع. 1393 بررسی سبکهاي دلبستگی و مشکلات بین شخصی، اندیشـه و رفتار، سال هشتم، شماره.81-4،74 حسن آبادي، ح.، مجرد، س.، سلطانی فر، ع. 1397 بررسی اثربخشی درمـان هیجـان مـدار بـر سـازگاري زناشویی و عواطف مثبت زوجهاي داراي روابط خارج از ازدواج. پژوهشهاي روانشناسی بـالینی و مشـاوره،1 .38-25 ، رضایی، مهدیه: یونسی، جلال: عسگري، علی: میرزایی، جعفـر. 1396 تـأثیر زوجدرمـانی هیجـان مـدار بـر بهبـود الگوهاي ارتباطی جانبازان مبتلا به PTSD ناشی از جنگ و همسرانشان. فصلنامه خانواده پژوهی.51-43 سلیمانیان، ع.ر 1393 بررسی رابطه باورهاي غیرمنطقی با رضایت زناشویی دانشجویان متأهل. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم. ضیاءالحق، م. حسن آبادي، ح.، قنبري هاشمآبادي، ب. و مدرس غروي، م. 1397 تأثیر زوج درمانی هیجان مدار بر سازگاري زناشویی. فصلنامه خانواده پژوهی. سال هشتم، .66-49 .(1) 29 دهقان، فاطمه، مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه كننده براي مشاوره زناشويي غيرمتقاضي طلاق، پايان نامه كارشناسي ارشد (چاپ نشده) دانشگاه تربيت معلم، دانشكده علوم تربيتي(1394 .( رفيعي، حسن و همكاران، روشهاي تحقيق بين رشتهاي در اعتياد و ساير مشكلات و انحرافات (آسيبهاي اجتماعي ، چاپ اول، تهران: نشر دانژه (1393 .( شيري، زهره، مهارت حل تعارض براي همسران، تهران: انتشارات سازمان بهزيستي كشور(1394 .( ظهيرالدين عليرضا، خداي فر فاطمه، بررسي نيمـرخ هـاي شخصيتي مراجعين طلاق به دادگـاه خـانواده تهـران، فـيض بهـار، فـصلنامه علمـي- پژوهـشي دانـشگاه علـوم پزشـكي كاشان، شماره هفتم(1395.( شرفی، محمدرضا؛ (1390). خانواده متعادل (آناتومی خانواده). تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان. شعاری نژاد، علی؛ (1394). روان شناسی رشد بزرگسالان در فراخنای زندگی. تهران : انتشارات پیام آزادی. عسگری فر، حسین؛ (1393) . نقش بهداشت روان در زندگی زناشویی، ازدواج، طلاق. تهران: انتشارات گفت و گو. 2-5-2- منابع انگلیسی Almasi, A. akhuchekian, S. H., & Maraci, M. R. (2018). Religious Cognitive Behavior Therapy (RCBT) on Marital Satisfaction OCD Patients. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 48, 504˚ 508 Bayrami, M., Heshmati, R., & Karami, R. (2017). Anxiety: Trait/Sate, Sensation Seeking and Marital Satisfaction in Married Women. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 30, 765˚ 770 Byers, E. S. (2018). Relationship satisfaction and sexual satisfaction: a longitudinal study of individuals in long-term relationships. J Sex Res, 42(2): 113-8. Berryman, J. C. Symthe, P. K., Taylor, A., Lamont, A., & Joiner, R.(2018). Baron, R. A., & Byrne, D. (2017). Social Psychology .by Allyn and Bacon. 546-56. Beach, S. R. H, Katz, J., Kim, S., Brody, G. H.(2016). Prospective effects of marital satisfaction on depressive symptoms in established marriages: A dyadic model. Journal of Social and Personal Relationships, 20(3). Fincham, F. D., Beach, S. R.(2016). Relationship satisfaction. In Vangelisti, AL, Perlman, P.The Cambridge handbook of personal relationships .New York: Cambridge University, 579-594. Gottman, J. M. (2017). what predicts divorce? The relationship between marital processand marital outcomes. Psychology Press. Greeff, A. P.(2018).Characterisecs of families that function well. Journal of family Issues, 21(8): 948-963. Hourl, F.(2014). consanguincous marriage and marital adjustment in turkey.The family Journal, 9(2):215-222. DOI: Martins, A., Ramalho, N., Morin, E. (2016). Acomprehensive meta-analysis of the relationship between Emotional Intelligence and health. Jornal of Personality and Individual Differences, 49, 554˚ 564. Nichols, C. W., Anne Pace-Nichols, M., Becvar, D. S., & N apier, A. Y.(2015). Handbook of Family Development and Intervention. New York: John Wiley & Son Inc. Olson, D. H. & Olson, A. K. (2017). Enrich Canada, Ins. Journal Of Family Minstry,11(4), 28-53 Omranifard, V., Almasi, A., akhuchekian, S. H., Maraci, M. R .(2018).P03-572- Effect of religious cognitive- behavior therapy on religious content obsessive compulsive disorder and marital satisfaction. European Psychiatry. 26(1): 1742. Sharon, L., & Normand, T. (2018). Tutorial in biostatistics: Meta-analysis formulating, evaluating combining and reporting. Statistic in medicine,18, 321- 359. Slosarz, W. J. (2014). Relations between lifestyle and factors affecting sexual life. Sexual and Relationship Therapy. 15(4): 367 ˚ 80. Vander Zanden, T. W.(2017). Human Development . by Mc Graw ˚ Hill. 7˚ 476.

فایل های دیگر این دسته