صفحه محصول - مقاله پيامد هاى جنگ و راه هاى رسيدن به صلح

مقاله پيامد هاى جنگ و راه هاى رسيدن به صلح (docx) 22 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 22 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

پيامد هاى جنگ و راه هاى رسيدن به صلح ساختار اقتصادى و اجتماعى ، در حال جنگ ساختار اقتصادى و اجتماعى ، پس از جنگ ساختار سياسى ساختار فرهنگى و سازماندهى تهاجم فرهنگى براى ايجاد بحران هويت تبعات اقتصادى و اجتماعى نيازهاى جامعه در حال جنگ وضعيت كشورهاى جهان پس از جنگ جهانى اول و دوم راه هاى رسيدن به صلح ساختار اقتصادى و اجتماعى ، در حال جنگ مشكلات اقتصادى كشورى كه در حال جنگ كردن است به طبع از لحاظ اقتصادى و اجتماعى شديداً‌ افت مى كند. در ابتدا به ساختار اقتصادى يا مشكلات اقتصادى شرايط جنگى و كشورهاى در حال جنگ مى پردازيم . مسائل اقتصادى ناشى از آوارگى و جنگ زدگى مى باشد . بيكارى قشر عظيمى از مردم ، كه در اينجا منظور از مردم و قشر عظيم همان افراد جنگ زده و آواره يا غير آواره يا آن گروه از افرادى كه شغل خصوصى و آزاد داشته. كسا نى كه شغل دولتى دارند به هر حال يك مدت ديگر در مكان ديگر جذب مىشود اما مشاغل خصوصى و آزاد اين گونه نيست . پايين آمدن سطح توليدات دامى و زراعى . ورشكستگى و به حالت نيمه تعطيل در آمدن صنايع توليدى ( اشتغال مناطق بيابانى و يا كشاورزى و همين باعث مى شود توليد و نگهدارى دامها كاهش پيدا مى كند .) بمباران صنايع . مسدود شدن راههاى ارتباطى هوايى ، دريايى و زمينى . اختلال در صا درات و واردات . ساختار اقتصادى و اجتماعى در حال جنگ : مجموعه روابط اجتماعى يك سيستم و نهادى را به وجود مى آورد و همه اينها بر اين است كه يك سرى نيازها را برآورده كنند در موقع جنگ بعضى نيازها برجسته مى شود كه هدف برطرفى نياز اساسى است ولى مهمترين نياز جنگ استقلال است حالا اين استقلال مى تواند: الف) اقتصادى ب) تماميت ارضى ج) امنيت جاني و مالى د) حيثيت، كه امنيت ، اين ها را مىخواهد كه تماميت ارضى در بين اين موارد بسيار مهم است . نياز دوم ، وفاق اجتماعى يا همبستگى يا همسازى اجتماعى مىباشد . در شرايط جنگى ايجاد وفاق يك نياز است و در كل نتيجه جنگ ، شكست يا پيروزى باشد بر اين وفاق نيازمند است . اگر وفاق نباشد تفرقه به وجود مىآيد و ممكن است اين امر به جنگ داخلى بيانجامد و جنگ داخلى هم ، شكست در مقابل دشمن خارجى يا سازش و يا توقف بدون نتيجه جنگ صورت مىگيرد . اين دو مسئله باعث مىشود كه سازمانها ، نهادها ، الگوها و رفتارها با هم سازش پيدا كنند.اين ساختارها بايد با توجه به نياز ، تغييراتى را در جامعه ايجاد كنند . كاركردهاى ساختار اقتصادى جامعه در حال جنگ يا ويژگيهاى اقتصاد جنگى: خط توليد بسيارى از صنايع تعطيل و در خدمت توليدات نظامى قرار مى گيرد . بودجه كشور در خدمت جنگ قرار مى گيرد . ذخا ير و سپرده هاى ما لى صرف خريد ادوات جنگى مى شود . ساختار اجتماعى همانطور كه در بالا گفتيم كشورى كه در حال جنگ كردن است از لحاظ اجتماعى هم آسيب مى بيند . يك بعد ساختار اجتماعى بر مى گردد به ارزش هاى جامعه و اجتماع آن كشور . تعريف ارزش : قابليت هر پديده يا چيزى براى رفع نياز . از ديد جامعه و جامعه شناسان ارزش ، نيازى را برطرف مى كند . به طور مثال كشتن دشمن يك ارزش مثبت تلقى مى شود . ويژگى هاى ارزش هاى مثبت از ديد جامعه شناسى ارزش نسبى است . در محدود زمانى ( جنگ ) و مكا نى ( در جامعه در حال جنگ ) مشخص ظهور مىكند. بنا به معيارهاى خاصى تجلى مى كند . معيار به دو صورت ملى و مذهبى (عقيده ) مى باشد . عاملان و آفرينند گان ارزشها افرادى مؤمن و معتقد به ارزشها هستند . توجيه يا تفهيم جنگ در برابر متجاوزان ، بخش ارزنده اى در ايجاد ارزشها مى باشد . مشكلات اجتماعى مشكلات اجتماعى كشورهاى در حال جنگ بسيار است ولى در اينجا به موارد اندكى ذكر اشاره مى كنيم . مشكلات و عوارض روانى ( تأثير در خانواده ) ( تأ ثير در جامعه و افراد جامعه ) نا كا مى و محروميت ، اضطراب ، نا اميدى ، ترس ، و بيمارى هاى روانى مانند اعتياد و ... . كاركردهاى ساختار اقتصادى جامعه در حال جنگ خط توليد بسيارى از صنايع تعطيل و در خدمت توليدات نظامى قرار مى گيرد . بودجه كشور در خدمت جنگ قرار مى گيرد . ذخاير و سپرده هاى مالى صرف خريد ادوات جنگى مى شود . قيمتها ( مصرفى ، سرمايه اى ) افزايش مى يابد . كمبود كالا و افزايش قيمتها ـ سهميه بندى توزيع كالا به علت اينكه عدالت اج برقرار شود تا وفاق ملى برقرار شود . احتكار ، كم فروشى ، گرانفروشى ـ سهميه بندى ( بازار سياه ، تقلب ) بازسازى و نوسازى صنايع توليدى با مشكل و مسائل روبرو مىشود . صادرات كاهش و واردات افزايش مىيابد . بدهى خارجى افزايش پيدا مىكند. تراز پرداختها در مبادلات بين المللى همواره منفى و كسرى بودجه وجود دارد. آسيب ديدن كارخانجات . ورشكستگى و نيمه تعطيل شدن كارخانجات . مسدود شدن راههاى ارتباطى ،زمينى و دريايى. ساختار اجتماعى و اقتصادى جامعه پس از جنگ بعد از جنگ بحث صلح پيش مى آيد . بحث توسعه اق و اج پيش مى آيد . بعد از جنگ جامعه بر مى گردد و سر جاى اولش ارزش هاى دوران جنگ تا حدودى از بين مىرود . بعد فرهنگى ، استعا له ارزشهاى اج دوران جنگ و آن ارزشها را به نسل هاى بعد از خودمان منتقل كنيم مى باشد . در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه براى حفظ ارزشهاى جنگ چه بايد كرد ؟ براى پاسخ به اين سؤال به چندى از موارد زير اشاره مى كنيم : موزه ها و مراكز هنرهاى تجسمى ؛ سينماى دفاع مقدس و ...؛ ضرورت بازسازى اق پس از جنگ : بازسازى اق پس از جنگ : بازسازى عينى اقتصادى است . مى خواهد غرامتها و ماديات را حيران كند . بررسى مشكلات اجتماعى و اقتصادى پس از جنگ : بررسى مسائل جمعيتى پس از جنگ ؛ عوارض روانى و جسما نى پس از جنگ ؛ نوسازى و بازسازى جامعه پس از جنگ ؛ ضرورت ايجاد نهادهاى جديد اجتماعى ؛ از جمله نها دها يى كه پس از جنگ ايران و عراق در كشور ايران ايجاد شد مى توان بنيا د شهيد ، بنياد مستضعفان و جانبازان و بنياد امور مهاجرين و... را نام برد . ساختار سياسى در اسلام ... شياطين بزرگ و كوچك و آنهايى كه مى خواستند و مىخواهند تمام قدرتها را در هر جا قبضه كنند ، و تمام منافع ملتها را چپاول كنند ، از سالهاى طولانى نقشه هاى عجيب و غريبى داشتند و متأسفانه قشرهاى زيادى غافل بودند ، از جمله اين مطلب كه روحانيون نبايد در امور سياسى دخالت كنند ، آنها بايد مردم را در نماز ، روزه و امثال اينها هدايت كنند و جاى آنها و شغل آنها مسجد و منزل است ، مسجد بيايند نماز بخوانند و منزل بروند استراحت كنند . و بطورى اين تبليغ شده بود كه همه باورشان شده بود . اگر مى گفتند فلان آخونو سياسى است ، اين به منزله يك فحش تلقى مىشد . اگر راجع به يك امر اجتماعى گفته مى شد بعضى ها مى گفتند كه ما در امور سياسى دخالت نمىكنيم . ... اينها مىخواستند كه يك قشر بزرگى از جامعه را كه جامعه ى هم تبع ( و پيرو) آنهاست منزوى كنند و خودشان به جاى آنها بنشينند . و (بگويند) حكومت مال ما ، نماز جماعت خشكى كه در آن اصلاً صحبت اجتماعى و سياسى نباشد هم مال شما . امام خمينى (ره) : / 8/59 اگر بخواهيم سياست راتعريف كنيم بايد بدانيم كه سياست به چند دسته تقسيم مى شود. سياست به سه دسته تقسيم مى شود : سياست شيطانى ؛ سياست حيوانى ؛ سياست اسلامى ؛ سياست شيطانى سياست شييطانى سياستى است كه در آن دروغگويى و چپاول مردم و با حيله و تزوير ، تسلط بر اموال و نفوس مردم ، البته اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد ، اين سياست شيطانى است . سياست حيوانى ... اگر فرض كنيم كه يك فرد پيدا شود كه سياست صحيح اجرا بكند نه به آن معناى شيطانى فاسدش ، يك حكومتى ، يك رئيس جمهورى ، يك دولتى سياست صحيح را اجرا كند كه به خير و صلاح ملت باشد ، اين سياست يك بعد از سياستى است كه براى انبياء و اولياء بوده و حالا براى علما اسلام . انسان يك بعد ندارد ، جامعه هم يك بعد ندارد ، انسان فقط يك حيوان نيست كه خوردن و خوراك همه ى شئون او باشد ، سياست اگر صحيح هم باشد ، امت را در يك بعد هدايت مى كند و راه مى برد و آن بعد حيوانى است ، بعد اجتماعى مادى است ، و اين سياست يك جزء ناقص سياستى است كه در اسلام براى انبياء و اولياء ثابت است . سياست اسلامى ... اما سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند به آن جايى كه صلاح جامعه و صلاح افراد است ، اين در روايات ما براى نبى اكرم با لفظ سياست ثابت شده است و در دعا و زيارت جامعه است كه ساسه العباد هم هست . در روايت است كه پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفل باشد . سياست براى روحانيون و براى انبياء و اولياء خدا حقى است ، لكن سياستى كه آنها دارند دامنه اش با سياستى كه اينها دارند فرق دارد . ... آنها مى خواهند ملتها ، اجتماع و افراد را هدايت كنند ، راه ببرند در همه ى مصالحى كه از براى انسان و جامعه متصور است ، همانيكه در قرآن صراط مستقيم گفته مى شود و ما در نماز مى گوييم: « اهدنا الصراط المستقيم » ( و از خدا مى خواهيم كه ) ملت ، اجتماع ، اشخاص را راه ببرد به يك صراط مستقيمى كه از اينجا شروع مى شود و به آخرت ختم مىشود و الى الله است . اين ( سياست ) مختص به انبياء و اولياء است و به تبع آنها علماى بيدار اسلام و علماى بيدار هر ملتى . كلمه « سياست » را مصدر بدانيم يا حاصل مصدر ، معادل كلمه ى polit ic پلتيك است كه در غرب به كار مى رود . اين كلمه به معناى مملكت دارى و مصلحت انديشى آمده است ، هر چند از نظر عمل خارجى ، اين معنا در رفتار سياستمداران جهان كمتر ديده مى شود، زيرا مصلحت شخصى و نفع سرمايه داران و دست اندركاران ، هميشه بيش از مصلحت مملكت در نظر گرفته مى شود . سياست در اين گونه كشورها و اين نوع سياستمداران ، شغلى است مثل شغل هاى ديگر . راه درآمد بيشتر مورد نظر آنهاست و براى به دست آوردن آن از هيچ اقدامى فروگذارى نمىكنند . آنجا كه سياست يك رياستمدار ايجاب كند ، ملتش قربانى مى شود ، اموال غارت مىگردد . در آمريكاى لاتين ، آفريقا ، آسيا ، و همه ى كشورهاى ضعيف ، سياست به خوبى مجسم مىگردد ؛ كشتن ، غارت كردن و به زنجير كشيدن سه اصل سياست در ميان كشورهاى جهان است ، وسيله فرقى نمى كند ، كمك هاى عمرانى باشد براى سود بيشتر (مثل اصل چهارم ترومن ) يا گلوله ى مسلسل . توپ باشد ، يا بمب نا پا لم و اتمى يا اشعه‌هاى گوناگون از طريق اقمار مصنوعى و هواپيما هاى مختلف . بلوك كمونيستى تحت عنوان « همزيستى مسالمت آميز » و غرب تحت عنوان «دفاع از حقوق بشر » در تعقيب همين سه اصل ( كشتن ، غارت كردن و به زنجير كشيدن) فعاليت مىكنند و نام آن را سياست مى گذارند . در ميان روايات و دعاهايى كه درباره رهبران بزرگ ما ـ امامان (ع) ـ نقل شده ، آنان سياستمدار معرفى گرديده اند و با توجه به ريشه ى لغت سياست ، آنان را بايد نگهبان حقوق ملت و گرداننده ى مملكت دانست ، با اين تفاوت كه اگر در ميان غربيان و غربزدگان سياست به كار مى رود به عنوان وسيله درآمد و شغل براى تأمين مقاصد مادى به كار گرفته مى شود ، در صورتى كه در ميان رهبران الهى ، سياست به عنوان يك وظيفه الهى مورد توجه است و آنگاه كه شرايط انجام وظيفه فراهم شد آن را اجرا مى كنند و موقعى كه شرايط مناسب نبود خدا از آنان تكليفى نخواسته است . از سوى ديگر ، در برابر انجام وظيفه ى الهى ، مانند نماز خواندن ، از كسى انتظار تشويق و يا حمايت ندارد ، بلكه از نظر امام على (ع) « رياست ميدان مسابقه اى براى باز شناسى رياتمداران است » . به اين ترتيب رياست و سياست از نظر امام على (ع) مثل يكى از حوادث زندگى و خطرهاى روزانه است كه به جان انسان مى افتد تا انسان خود را بيازمايد و درك كند كه از نظر معنوى تا چه حدودى استوار و محكم است و مسير آينده ى خود را پس از ارزيابى ايمان خويش ترسيم كند . اما اين تعاريف فقط از بعد اسلامى بود . و اما در اينجا به بعد ديگر سياست مى پردازيم . مانند سياست آمريكا در جهت تخريب چهره ى جمهورى اسلامى ايران در افكار عمومى متهم كردن جمهورى اسلامى ايران به حمايت از تروريسم و منتسب كردن عمليات تروريستى به ايران ؛ متهم كردن جمهورى اسلامى ايران به تلاش براى دستيابى به سلاح هاى كشتار جمعى و تسليحات هسته اى ، ميكربى و شيميايى ؛ متهم كردن جمهورى اسلامى ايران به دخالت در امور داخلى ساير كشورها ؛ متهم كردن جمهورى اسلامى ايران به نقض حقوق بشر و آزادى هاى سياسى و مدنى ؛ متهم كردن جمهورى اسلامى ايران به نقض موازين حقوقى و قوانين بين المللى ؛ معرفى جمهورى اسلامى ايران به عنوان خطر جدى و تهديدى بالقوه و بالفعل براى صلح جهانى و ثبات منطقه اى ؛ متشنج و نا امن جلوه دادن مستمر اوضاع داخلى ايران براى افكار عمومى جهانيان ؛ تبليغ نا كارآمدى جمهورى اسلامى ايران و پاسخگو نبودن ( نظريه ى حكومت دينى براى حل معضلات نوين )؛ بزرگ نمايى افراطى و اغراق آميز نقاط ضعف ايران در عرصه هاى مختلف اقتصادى، اجتماعى ، امنيتى ؛ 10. معرفى جمهورى اسلامى ايران و انقلاب اسلامى و تفكرات امام خمينى به عنوان بزرگترين خطر و تضاد اصلى براى غرب پس از فروپاشى كمونيسم و اضمحلال بلوك شرق ؛ 11. بزرگ نمايى خطر نظامى ايران براى امنيت ملى و تماميت ارضى همسايگان با هدف توجيه حضور نظامى آمريكا در منطقه و افزايش فروش تسليحات به آنها به منظور غارتو چپاول منابع ملى و مالى آنها ؛ 12. معرفى اسلام و نظريه حكومت اسلامى به عنوان تفكرى قرون وسطايى و فناتيك كه در تجربيات گذشته شكست خورده است . 13. سازماندهى جنگ روانى وسيع و تهاجم گسترده ى سياسى و فرهنگى با هدف تقويت سكولاريسم و حاكميت حكومت سكولار و لائيك در ايران ؛ بكار گيرى امپراطورى عظيم خبرى و مافياى تبليغاتى نظام سلطه ى جهانى براى ذهنيت سازى عليه جمهورى اسلامى ايران و ترور شخصيت هاى دلسوز كشور و پيروان صديق امام و اسلام ؛ ساختار فرهنگى ، سازماندهى تهاجم فرهنگى براى ايجاد بحران هويت از مقدمات بسيار مهم و دومين پيش زمينه طرح فروپاشى و احياى حاكميت نظام سلطه بر ايران، تهاجم فرهنگى است . تا زمانيكه فرهنگ ملى بر جامعه حاكم است و نظام سلطه جهانى در پيشبرد اهداف خود در عرصه استحاله فرهنگى توفيقى به دست نياورد ، اجراى هر طرح استعمارى قطعاً فاقد توفيق خواهد بود ، زيرا سلطه سياسى بدون پشتوانه هاى فرهنگى ميسر نيست . بنابراين براى تضعيف اسلام و ارزشهاى اعتقادى و همچنين كم رنگ ساختن روحيه ايثار ، جهاد ، شهادت ، خود اتكايى و ضديت با ظلم و تخريب فرهنگ ملى كشور و جايگزين كردن فرهنگ آمريكايى در راستاى ايجاد بحران هويت ، طرح تهاجم فرهنگى با برنامه ريزى حساب شده اى به مرحله اجرا در آمده است كه برخى از ابعاد آن عبارتند از : ترويج و اشاعه و دنيا طلبى و مادى گرايى افراطى با تبليغ مظاهر زندگى غربى‌؛ تبليغ مستمر و گسترده ى سكولاريسم و لائيسم ؛ ترويج نظريه ى وجود قرائت هاى مختلف از اسلام ؛ اشاعه و تبليغ نسبى بودن موازين اسلامى و ارزشهاى اعتقادى و دينى ؛ تبليغ و ضرورت جدايى دين از سياست و دنيا از آخرت ؛ ترويج و تبليغ وجود تضاد ميان علم و توسعه با دين و اخلاق ؛ نفى آرمانگرايى با تبليغ دنيا پرستى و تحريك غرائز شهوانى ؛ حمله مستمر به مبانى ارزشى و پايه هاى اعتقادى با حربه تحريف حقايق ؛ اشاعه چهره اى غير واقعى ، زشت و خشن از اسلام ؛ 10. تبليغ و ترويج مغايرت دين و وحى با عقل ؛ 11. ترويج و اشاعه اومانيسم و مكاتب الحادى غربى ؛ 12. تبليغ و ترويج تضاد ميان اسلام و آزادى ؛ 13. تلاش مستمر و برنامه ريزى شده براى سست كردن بنيان هاى مسلم دينى ؛ 14. تلاش براى قرار دادن جمهورى اسلامى در مقابل دموكراسى و آزادى هاى مدنى؛ 15. سازماندهى حملات لجام گسيخته به باورهاى ملى ـ مذهبى و ارزشهاى حياتى ؛ 16. برنامه ريزى براى بيگانه ساختن جامعه با امر به معروف و نهى از منكر ؛ 17. تلاش براى به تمسخر گرفتن مبارزه حق و باطل ؛ 18. سست كردن پايه هاى اعتقادى نسل جوان نسبت به معاد و قيامت ؛ 19. تبليغ گسترده مبانى نظرى فرهنگ غرب و زير ساخت هاى تئوريك فرهنگ آمريكايى ؛ 20. كوشش براى جدا كردن نسل جوان از ارزشهاى اعتقادى و آرمانهاى انقلاب با هدف ايجاد بحران هويت ؛ 21. نفى معنويت و تبليغ براى افزايش حرص و طمع نسبت به دنيا و قربانى ساختن همه‌ى ارزشها و لذايذ معنوى در مسلخ دنيا پرستى و زياده طلبى هاى افراطى مادى ؛ 22. متهم ساختن اسلام و جمهورى اسلامى به ضديت با حقوق بشر و نقض آزادىهاى مدنى؛ 23. سوء استفاده از نارسايى ها ، معضلات و ضعف هاى مديريتى و اجرايى ، براى حمله و هجوم به ماهيت اسلام و قوانين الهى با هدف كم رنگ ساختن ايمان به خداوند متعال ؛ 24. ايجاد روحيه يأس و نا اميدى در مردم ، بويژه در نسل جوان ، با ترويج و اشاعه‌ي غير قابل اجرا بودن ارزشهاى والاى الهى در جامعه ؛ 25. برنامه ريزى براى كم اهميت جلوه دادن تهاجم فرهنگى و توهم خواندن آن ، با هدف كم كردن حساسيت ها نسبت به اهداف تهاجم فرهنگى ؛ در حاليكه بيشترين سرمايه گذاريها را در اين بخش صورت مى دهند و هزينه هاى آن ها براى تهاجم فرهنگى سرسام‌آور است . 26. تبليغ و ترويج ناكارآمد بودن تئورى حكومت دينى و تضعيف فرهنگ اسلامى و مبانى عقيدتى و اشاعه ى اين نظريه كه دين متعلق به گذشته است و قرآن كريم براى مردم عربستان در مقطع زمانى 1400 سال پيش نازل شده است و ربطى به زندگى ماشينى و عصر تكنولوژى پيشرفته ندارد . البته اين موارد ، برنامه هاى آمريكا و غرب و محورهاى استراتژى راديوهاى بيگانه ، رسانه هاى غربى ، نيروهاى سكولار ، روشنفكران غرب زده و مزدوران اجير شده نظام سلطه در عرصه فرهنگى بر ضد اسلام و ايمان مردم ايران است و در ابعاد مختلف و در صحنه هاى گوناگون مستمراً پيگيرى و دنبال مى شود . اما در اين ميان نبود يك برنامه منسجم فرهنگى ، عملكردهاى غلط نهادهاى فرهنگى كشور ، سردرگمى مسئولان امور فرهنگى ، فقدان اجماع نظر دولتمردان در كيفيت برخورد با مسائل فرهنگى ، نداشتن طرح و برنامه دقيق از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در عرصه هاى مختلف ، و همچنين معرفى غلط اسلام و خرافاتى كه به اسلام عزيز و ناب نسبت داده مى شود ، زمينه هاى مؤثرى براى پيشبرد اهداف تهاجم فرهنگى غرب ايجاد كرده اند . تبعات اقتصادى و اجتماعى تبعات اقتصادى و اجتماعى در جامعه اى كه درگير جنگ هستند روى ساختار اقتصادى و اجتماعى اثر مى گذارد . كه ما در اينجا به نتايج اين آثار مى پردازيم . دگرگونى ساختار جمعيت و تغيير هرم سنى : ( فرهنگى ـ اجتماعى ) 1لف) مرگ و مير قشر جوان ؛ ب ) افزايش زادو ولد وافزايش جمعيت ؛ دگرگونى در قشر بندى اج : در اين دگرگونى بعضى قشرها مهم يا مرفه مى شوند و بعضى قشرها نيز فقير مىشوند . به طور مثال قشر كارمند در قبل از جنگ جزء قشر متوسط جامعه بوده ولى حالا بعد از جنگ جزء قشر فقير است . انقلاب و جنگ قشر بندى را عوض مى كنند . 3.بيماري هاى روانى و عاطفى : اين نوع بيماريها در دوران جنگ و خصوصاً در بين افراد و جمعيتى كه در مناطق جنگى زندگى مى كنند يافت مى شود . تعارض فرهنگى ميان مهاجرين و غير مهاجرين . بهم خوردن تعادل جمعيت : در اثر مهاجرت اجبارى اين تعادل بهم مى ريزد خصوصاً در بعضى مناطق كه مورد حملات جنگى قرار مى گيرند . 6. دگرگونى ارزش ها : پيدايش ارزشهاى جديد . الف) دشمن ب) خودى 7.دگرگون شدن اقتصاد يا اقتصاد جنگى ): اين دو بسيار مهم هستند خصوصاً در تبعات اق و اج . نيازهاى جامعه در حال جنگ عناصر داراى اهميت براى برآوردن نيازهاى جامعه در حال جنگ عبازتند از : تقويت سازمان نيروهاى مسلح ؛ 2.مسئله رهبرى و فرماندهى در جامعه اهميت پيدا مى كند ؛ 3.پيدايش ايدئولوژى مخصوصاً كه ايثار و فداكرى را تئوريزه كند ؛ كه اين ايدئولوژى برمى گردد به رهبرى كه قالب آن را مشخص مى كند . وجود الگوهاى فرهنگى ( گروههاى مرجع فرهنگى ) . وجود اين گروهها باعث مى شود كه افراد رفتارهاى خود را با آن ارزيابى كنند و اقدامات خود را به عنوان مرجع و دليل انجام بدهند و همچنين هويت خودشان را مشخص كنند به طور مثال ما به شيوه امام حسين (ع) مى جنگيم و .... . 5. گسترش عدالت اج و جلوگيرى از تبعيض ؛ وضعيت جهان پس از جنگ جهانى اول و دوم امپراطورى عثمانى تجزيه شد و دولتهاى خاورميانه كنونى شكل گرفت ؛ زمينه هاى تشكيل حكومت صهيونيستى فراهم شدند و بحران خاورميانه آغاز گشت ؛ جغرافياى سياسى اروپا دگرگون شد و تغييرات كلى در نقشه سياسى اروپا پديدار گشت ؛ امپراطورى هاى بزرگ مغلوب در جنگ تجزيه شدند و قاره اروپا كه تا آن زمان مركز ثقل سياست جهانى بشمار مى رفت ويران شد و به دو قسمت شرقى و غربى تقسيم گرديد ؛ ملى گرايى حقوقى بر ملى گرايى رومانتيك غلبه يافت ؛ روسيه با انقلاب كمونيستى سال 1917 وارد مرحله جديدى شد ؛ نهادهاى بين المللى نظير جامعه ى ملل و بعد سازمان ملل و شوراى امنيت شكل گرفتند؛ تسليحات كشتار جمعى بويژه سلاح هاى هسته اى و موشكى رشد فزاينده اى يافتند ؛ جهان دو قطبى شد و « بلوك شرق » در برابر « بلوك غرب » قرار گرفت؛ معادلات سياسى جهان حول محور « جنگ سرد ترسيم گرديد » ؛ مسابقه تسليحاتى با شدت بيشترى تداوم يافت ؛ استعمار كهنه از طريق اشغال نظامى منسوخ شد و سياست هاى نوين استعمارى براى تسلط بر جوامع در دستور كار نظام هايى سلطه گر قرار گرفت . تفكرات كمونيستى ابعاد وسيع ترى يافتند و بسيارى از كشورها به اعتقادهاى ما تريا ليستى ابعاد وسيع ترى يافتند و بسيارى از كشورها به اعتقادهاى ما تريا ليستى گرايش پيدا كردند ؛ نفوذ و سلطه ى اتحاد جماهير شوروى بر كشورهاى اروپايى شرقى تثبيت گرديد ؛ نظام سرمايه دارى با اشكال پيچيده ترى به استعمار ملت هاى ضعيف مبادرت ورزيد كه مبتنى بر سياست نئوكلانيستى بود ؛ « سازمان پيمان آتلانتيك شمالى » موسوم به « نا تو » اعلام موجوديت نمود ؛ « پيمان و رشو » توسط اردوگاه شرق منعقد گرديد و در مقابل ناتو قرار داده شد ؛ همبستگى و هماهنگى بيشترى در نظام سرمايه دارى براى سركوب جنبش‌هاى آزاديبخش پديد آمد ؛ تخريب فرهنگ هاى ملى و بومى كشورهاى ضعيف و جايگزين ساختن آنها با فرهنگ غربى همراه با اشاعه و ترويج مبانى نظرى و مظاهر زندگى غربى در دستور كار مجموعه كشورهاى غربى اعم از غالب و مغلوب قرار گرفت ؛ در عرصه تبليغات ، اردوگاه غرب مبلغ و مروج انديشه هاى ليبرال دموكراسى برون آمده از امانيسم ( فلسفه انسان مدارى ) شد . و اردوگاه شرق بشدت با وحى ، دين و الهيات الهى به مبارزه برخاست زيرا كه دين را افيون توده ها مى دانست ، اردوگاه غرب نيز بر سكولاريسم و انكار مرجعيت دين و وحى در قوانين حكومتى و اجتماعى پافشارى مى نمود آنچه در اين ميان قربانى تحركات اردوگاه هاى غرب و شرق مى شد تفكر دينى ، قوانين الهى ، معنويت ، ارزش هاى اخلاقى ، فرامين الهى و وحى بودند زيرا كه اردوگاه هاى شرق و غرب بر امانيسم اتكاء داشتند و مكاتب هر دو قطب از اين طرز فكر نشأت مى گرفتند . كمونيسم با حربه ى مبارزه مستقيم به جنگ دين و با اعتقاد به جدايى دين از سياست ، ارزش هاى اخلاقى و دينى را در مسلخ زندگى پوچ مادى و دنيا يى قربانى مى ساخت هر دو اردوگاه شرق و غرب نگرشى تك بعدى از نظر هستى شناختى به انسان داشتند كه در مغايرت كامل با فطرت انسانى است به همين دليل اردوگاه شرق و تفكرات كمونيستى كاملاً مضمحل گرديد و غرب نيز به همان سرنوشت دچار خواهد شد . صلح و راه هاى رسيدن به صلح آينده جنگ : خود خواهى ها و كم بينى ها ، ازدياد جمعيت ، تفاوت هاى ملى ، تفاوت هاى فرهنگى ، قومى و اج . اين عوامل و مسائل باعث شده است كه صلح به تأ خير انجام بشود يا اصلاً صلح انجام نشود . اختلاف هاى اج براى آينده جامعه مهم است . دنياى اقليت كه در رفاه هستند با اين دنياى اكثريت كنار نخواهند آمد . اكنون اين سؤال مطرح مى شود كه اين دو گروه اگر با هم كنار نيايند چه خواهد شد آيا با هم جنگ مى كنند ؟ براى پاسخ به اين سؤال بايد گفت كه گروه اقليت امكانات و رفاه خود را به گروه اكثريت نمى دهد بلكه با يكديگر به جنگ مى پردازند . اين ديدگاه اقليت سعى مى كند كه با دامن زدن به كشورهاى اكثريت جنگ را دامنگير بكنند . نظريات صلح طلبانه به دو دسته تقسيم مى شوند : 1.نظريات خوش بينانه ؛ مانند : صلح دائمى است و هميشه در جامعه مستقر مى شود. 2. نظريات بد بينانه ؛ مانند : اگر هم صلح به وجود آيد موقتى است و باز جنگ خواهد شد و جنگ را دائمى مى دانند . شايد صلح به معناى واقعى وجود نداشته باشد و نتوان تعريف درستى از آن را ارئه داد. زيرا وقتى كه كشورى به قصد تأمين كردن منافع اقتصادى و انسانى خود به كشورهاى ديگر حمله مى كند و تمام حقوق انسانى آنها را از بين مى برد و ديگر صلحى وجود ندارد . زيرا صلح زمانى ايجاد مى شود كه كشورها به منابع مالى و انسانى خود قانع باشند و روابطشان با كشورهاى ديگر بر اساس همكارى ، رقابت ، باشد تا خصومت و دشمنى به وجود نيايد . در اين صورت شايد بتوان به قسمتى از اين صلح ايده آل دست يافت . ولى در هر صورت اگر واقعاً بخواهيم به صلح دست يابيم انجام نكاتى هر چند تءوريك و ضرورى واجب است . توجه به حقوق افراد و اينكه هر كس قابليت ها و توانايى هايى دارد كه در شرايط خاص قابل بهره برداريست و استفاده از آن براى دست يابى به پيشرفت منصفانه و درست ، يكى از راه هاى رسيدن به صلح قانونى است . تأمين نيازهاى مالى و روانى افراد در جهت امتناع آنها و استفاده از ديگران. و نكاتى ديگر ... . نظريه ماكس وبر در اين زمينه : ماكس وبر شرايط صلح را زمانى مى داند كه يك ايدئولوژى يك اعتقاداتى در جامعه درونى شود ، اين صلح دائمى خواهد شد . خلع سلاح به عنوان يك عامل صلح مطرح شده است . ادداشتها در جهان امروز چگونه مى توان ضمن پيشرفت همه جانبه هويت دينى و ملى خود را حفظ كرد ؟ هويت دينى و ملى چيست و حفظ آن چگونه امكان پذير است ؟ براى پاسخ به اين دو سؤال بايد گفت كه در جهان امروز كه حكومت بيشتر به حكومت جنگل تبديل شده شايد حفظ هويت دينى و ملى و رسيدن به پيشرفت در عين عدالت ، بيشتر جنبه ى تئوريك دارد تا عملى . زيرا همه ى كشورها سعى مى كنند كه در عين حفظ منافع سياسى و اقتصادى و اجتماعى خود ، از ديگران نيز براى رسيدن به اهداف خود استفاده كنند و در اين ميان هويت دينى و ملى تنها چيزى است كه كمتر كشورى به آن توجه دارد . اينكه حتماً استفاده و يا به نحوى سوء استفاده ى كشورى ازكشورهاى ديگر در چهارچوب قوانين دينى و ملى و قابل قبول عموم مردم باشد . چيزى است كه شايد حتى در نظر اول ، طنز و شوخى جلوه كند زيرا وقتى پاى پيشرفت به نوعى همه جانبه در ميان باشد ، نيز چيزى به نام قانون ، هويت دينى وملى و... وجود ندارد و تنها چيزى كه مدنظر است رسيدن به افق مورد نظر است . شايد اين گفته ها به نظر، منفى گرايانه باشد ولى با زندگى امروز چيزى به جز اين مطرح نيست و ديده نمى شود و شايد رسيدن به اين اهداف نوعى ايده آل گرايى باشد . به طور مثال كشورى مانند آمريكا يا انگليس كه در جوامع ما به آنها نسب جهان پيشرفته و اروپايى اطلاق مى شود . براى رسيدن به جزيى ترين هدف خود راهى را بس دشوار مى پيمايند تا شايد در اين ميان به اهداف بيشترى به جز هدف اصلى ، دست يابند و در واقع منافع بيشترى عايد آ‎نها شود . هويت دينى و ملى چيزى است كه قابل توجه باشد . مانند صدام حسين رئيس جمهور سابق عراق كه براى رسيدن به اهداف شوم خود حتى به مردم خود نيز توجه نكرد و مصداق واقعى آن شلمچه و بمباران دلخراش آن است . با آنكه شلمچه جزيى از عراق و مردم و ملت آن ، مردم و ملت خود عراق محسوب مى شد با همان اعتقاد و مليت و مذهب، ولى با تمام اين صحبتها اگر بخواهيم نظر مثبتى در مورد پيشرفت داشته باشيم مى توانيم مطالب زير را در اين مورد عنوان كنيم : توجه به خواسته هاى مردم و ملت ، البته نه تنها ملت خود بلكه توجه به مردم جهان . زيرا در هيچ دين و مذهبى زير پا گذاشتن اعتقادات و منابع قانونى مورد قبول نيست . پيشرفت در قالب قانون و توجه به تمامى نكات ريز آن و پيشبرد اهداف خود در اينچنين قالبى . استفاده ى منصفانه از نيروى انسانى و مالى بدون در نظر گرفتن به سود و زيان خود . زيرا سوء استفاده از افراد براى رسيدن به اهداف جزء شيوع ترين كارهاى انسانى است. حال بايد در نظر گرفت ، نكات ذكر شده در بالا مى توان عنوان كرد كه هدف ما از پيشرفت ، هميشه اين است ؟ براى پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه خير . هميشه نبايد به سود باشد . زيرا گاهى لذت درك خوشحالى ديگران از رسيدن به مال و ثروت بيشتر است . مسلمانان ، كه خود ما نيز از آنها محسوب مى شويم به دليل داشتن مذهب و اعتقادات خاص خود و ارادتى كه به امامان و ائمه به خصوص صاحب الزمان (عج ) داريم ، اعتقاد به اينكه ايشان نادى صلح و عدالت و خوشبختى در جهان هستند بيشتر سعى مى كنيم كه در جهت رسيدن به عدالت مورد خواست آن حضرت تلاش كنيم . البته اين اعتقاد مسئله‌اى است كه ديگر كشورها را هم در اين جريان در نظر بگيريم زيرا كه ما جمعى هستيم اقليت در برابر اكثريت ولى با اين حال به دليل احترام اين اعتقادات براى ما مسلمانان همواره سعى مى كنيم كه در اين انتظار هر چند طولانى ولى شيرين در جهت خشنودى امام صاحب الزمان كه همانه صلح و آرامش است تلاش كنيم و هويت دينى و ملى خود را حفظ كنيم و به پيشرفت هاى همه جانبه دست پيدا كنيم . چگونه مى توان از تنش هاى جهانى در امان ماند و در عين حال به پيشرفت همه جانبه دست يافت ؟ اگر بخواهيم در جهان فعلى كه مملوء از تنش مى باشد در امان باشيم لازم است ريشه هاى تنش ها را بررسى و شناسايى كنيم . در نيم قرن بيستم و بعد از جنگ جهانى دوم ، دنيا به دو بلوك شرق و غرب تقسيم شد كه كشور شوروى سابق به عنوان سرو مدار كمونيسم و فاتح جنگ جهانى دوم رهبرى بلوك شرق و در مقابل امريكا و كشورهاى غربى ، در بلوك غرب قرار داشتند و در ابرقدرت امريكا و شوروى در آن زمان به طور مستقيم و غير مستقيم اكثر كشورها ى دنيا را زير سلطه داشتند و اين دو كشور با بحران سازى هاى مختلف دنيا را در خطر جنگ جهانى سوم و حتى جنگ هسته اى قرار مى دادند و عبارت جنگ سرد در آن زمان كاملاً مصداق داشت . بعد از روى كار آمدن گور باچف ، به علت عدم توانايى شوروى در رقابت اقتصادى و نظامى با امريكا و سياست هاى جديد رئيس جمهور و توطئه هاى پنهانى امريكا ، اتحاد جماهير ، شوروى به تديج فرو ريخت و كشورهاى جديد و مستقل به وجود آمدند . لذا توازن بهم خورد و امريكا به عنوان تنها ابر قدرت باقى ماند . نيز قدرت سياسى و نظامى و اقتصادى در امريكا مطرح شد . اگر امريكا قبلاً از بيم قدرت شوروى نمى توانست به راحتى در كشورى مداخله نظامى كند ، اين بار آشكارا به ديگر كشورها لشكر كشى مى كند و هيچ اعتنايى هم به مراجع بين المللى ندارد و حتى طراحى تغيير ساختار خاورميانه را نيز پيش بينى مى كند و علناً اعلام مى كند . لذا با توجه به موارد ذكر شده واضح است كه به علت تنش در رابطه بين ايران و امريكا ، كشور ما در موقعيت حساسى قرار دارد و امريكا همواره سعى دارد با بهانه هاى مختلف و واهى به مملكت م ضربه بزند . زمانى صدام حسين جنايتكار را با كمك هاى نظامى فراوان تشويق به حمله به كشور مان مى كرد و زمان ديگر با فشارهاى مختلف به آژانس بين المللى انرژى اتمى و نيز شوراى امنيت ، تلاش مى كند ضمن اينكه ايران را از داشتن فن آورى صلح آميز و انرژى اتمى محروم كند ، زمينه حمله نظامى به تأسيسات كشورمان به اين بهانه كه مشغول ساختن بمب اتمى مى باشد، فراهم كند و از طرف ديگر با حمله نظامى مستقيم به افغانستان و عراق ، مرزهاى كشورمان را درمعرض تهديد قرار مى دهد . لذا در شرايط فعلى كه دولت مستكبر امريكا از هر حربه اى براى ضربه زدن به ايران استفاده مى كند ، شايسته است مسئولين مملكت با درك شرايط فعلى ، بايد از هر اقدامى كه ايجاد تنش مىكند و به دست دشمن بهانه مى دهد جلوگيرى كنند . با به كار بستن سياست هاى مدبرانه و ايجاد رابطه دوستانه و صميمى با كشورهاى همسايه امكان جنگ افروزى دشمن را كاهش مى دهد و در داخل نيز وحدت ملى را كه تنش بسزايى در خنثى كردن توطئه هاى دشمن دارد تقويت كند تا امكان نفوذ دشمن در بين گروه هاى خودى فراهم نشود و كاملاً واضح است كه دشمن از بعد اقتصادى هم مى خواهد ما شكست بخوريم و كشورمان عقب مانده باشد . لذا ضرورى است كه دولت با ايجاد زمينه مناسب جهت پرورش استعداد هاى درخشان و حمايت از طرح هاى پژوهشى و ايجاد يك پل ارتباطى بين مراكز صنعتى با مراكز پژوهشى و دانشگاه ها و نيز شناسايى و تقويت استعدادهاى درخشان در آموزش و پرورش زمينه شكوفايى اينگونه استعدادها را فراهم كند زيرا ثابت شده است كه هوش و ذكاوت ايرانيان در جهان اگر بالاتر از ديگران نباشد به هيچ وجه پايين تر نيست و طبق اخبار رسانه ها اكثر طراحى هاى فضايى سازمان ناسا امريكا و نيز اساتيد و رؤساى دانشگاهها ى كشورهاى اروپايى از نخبگان ايرانى مى باشد . حمايت از صنايع داخلى و نيز استفاده از تكنولوژى پيشرفته ديگر كشورها توسعه يافته مى تواند ضمن پيشرفت مملكت و ايجاد اشتغال از وابستگى به كشورهاى سلطه گر و نيز عقب ماندگى جلوگيرى كرد به طور مثال طرح پتروشيمى بندر امام ، سالهاست كه شروع شده و كشورهاى مختلفى مانند ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، تعهد نمودند كه در انجام اين طرح همكارى كنند. ليكن امريكا و صهيونيسم جهانى با فشارهاى مختلف ، كشورهاى مذكور را از ادامه اين طرح باز داشتند و سرانجام متخصصين كشورمان با تأكيد ، بر دانش خويش موفق به راه اندازى اين طرح شدند . ايران در ريف كشورهايى قرار دارد كه براحتى قادر به غنى سازى اورانيوم مى باشد و با آنكه كشورمان عنصر آژانس بين المللى انرژى اتمى را امضا نموده و داوطلبانه به طور موقت اورانيوم را متوقف نموده است ، لكن امريكا باز هم با بهانه هاى مختلف مى خواهد ايران را از داشتن انرژى اتمى صلح آميز كه كاربرد فراوانى در علم پزشكى ، كشاورزى ، انرژى برق ، و... دارد محروم سازد . از طرف ديگر ، كشورهاى همسايه و عمدتاً مسلمانان دنباله سياست هاى امريكا مى بااشند و رهبران اين كشورها اكثراً از عوامل و دست نشانده هاى امريكا مى باشند به عنوان مثال كشور امارات متحده عربى بعد از پيروزى انقلاب ، با تحريك امريكا ادعاى مالكيت شبه جزيرع ايرانى تنب بزرگ ، و تنب كوچك و ابوموسى را دارد كه قبل از انقلاب چنين ادعايى نداشت و با كشورهاى كسلمان عضو اوپك با توطئه در همسويى با امريكا و به منظور شكست اقتصادى، ما با توليد بيش از اندازه نفت قيمت اين فراورده را به شدت كاهش و ما را از داشتن درآمد كافى محروم مى كردندو بعضى از اين كشورها با حمايت رژيم خون آشام ، صدام حسين ، 10 سال كشورمان را درگير جنگ نمودند كه ضمن تلفات انسانى دو كشور ، بسيارى از منابع اقتصادى هر دو كشور از بين رفت و باعث عقب ماندگى هر دو كشور شد و اين همان چيزى بود كه امريكا مى خواست . و نيز جلوگيرى از پيوستن ايران به سازمان تجارت جهانى ( گات ) باعث شدند كه كشورما نتواند از مزاياى تجارت آزاد برخوردار گردد . بديهى است كه با بكار بستن سياست هاى ذكر شده مى تواند ضمن جلوگيرى از ايجاد تنش، زمينه پيشرفت مملكت را نيز در اين شرايط فراهم كند . نقش دانش آموزان در توسعه و پيشرفت همه جانبه كشور چيست ؟ يكى از مطمئن ترين راه هاى توسعه ى هر كشور پيشرفت در نظام آموزشى و فنى حرفه اى مىباشد . تمام كشورهايى كه در راه توسعه و پيشرفت گام برداشته اند ، بالاترين سرمايه گزارى را در جهت آموزش و مهارت فرزندانشان انجام داده اند . بنابراين فرزندان هر جامعه ، سرمايه هاى بالقوه آن جامعه محسوب مى شوند كه آينده ى اقتصادى ، علمى ، صنعتى ، فرهنگى و ... آن كشور به سمت آنان رقم خواهد خورد . از اينجا است كه مسئوليت مهم اين قشر عظيم جامعه كاملاً مشخص مى شود . دانش آموزان موظفند بر اساس الگوهاى انسانى و معنوى كه عبارت است از : كار زياد ، تفكر ، مسئوليت پذيرى ، آينده نگرى ، قناعت و پشتكار در صحنه هاى علمى و تحصيلى به روند توسعه ى كشور كمك مى كند . نقش دانش آموزان در ترويج مهرورزى ، محبت و حركت به سوى صلح مبتنى بر عدالت در جامعه چيست ؟ نقش دانش آموزان در ترويج مهرورزى ، محبت و حركت به سوى صلح مبتنى بر عدالت در جامعه عبارتند از : حركت در صحنه هاى اجتماعى و شركت در زمينه هاى سياسى و نيز درك شرايط خاص اقتصادى از جمله مسئوليت هاى دانش آموزان است . با درك اين مسايل و پشتكار در درس دانش آموزان قادر مى گردند تا جنبه هاى روحى و معنوى خود را پرورش دهند و در جهت انسان دوستى و عدالت طلبى پيش روند . نهاد پاك و فطرت دست نخورده ى اين قشر ، راهنماى اصلى آنان به سوى اهداف ذكر شده است . نقش انتظار در گسترش عدالت و جلو گيرى از جنگ و خشونت در جهان چسيت ؟ نكته اى كه در نوع روايات مربوط به حضرت مهدى (ع) به آن اشاره شده است ، بر پا ساختن عدالت جهانى توسط آن حضرت پس از فراگيرى ستم در سراسر عالم است . مى فرمايد : در زمان آن حضرت زن جوان زيبا ، جعبه ى جواهر زيبا را با خود برميدارد و تنها از شام به بغداد ميرود و كسى به او و جواهراتش نگاه نميكند . اينقدر عدل گسترده ميشود كه دزدى يانگاه خيانت به زن بيگانه از ميان مردمان برداشته ميشود ، مردم همه عادل مى شوند . تعبير جالبى در اين زمينه است كه ميگويند ً گرگ و ميش با هم زندگى ميكنند ً فرقه ى ضاله و عدل جهانى !! آن دروغگويانى كه ادعاى امام زمان بودن كردند و ساده لوح هايى كه فريب دعوى بيجايشان را خورده رسوايند . كسى كه پس از اين ادعايى واهى او ، دو جنگ بين المللى و جهانى واقع شد كه ميليونها نفر بيخود كشته شدند و ميليونها نفر اهضاء بدن خود را از دست دادند ، چه افرادى كه آواره شدند و چه اموالى كه ضايع شد و چه نواميسى كه هتك شد و خلاصه چه ظلم و جنايت روز به روز افزوده گرديد . آيا اين حقايق براى رسوايى اين مدعيان دروغين كافى نيست ؟ امام زمان كه در بيشتر روايات رسيده درباره اش به عنوان برپا كننده عدل و بردارنده ى ستم از او ياد شده است هنوز ظهور نفرموده است . منابع و مأخذ حسن واعظى . (1379) ايران و آمريكا . تهران انتشارات سروش . عبدالكريم بى آزار شيرازى (1360) رساله نوين امام خمينى (ره) . تهران انتشارات سپهر . ميچل كلر ( ـــــــــــــ) جنگ بى پايان . تهران نشر بديع . احمد ساجدى (1374) مشاهير قرن بيستم . تهران انتشارات ميثاق . دكتر آزرميدخت مشايخ فريدنى (1369 ) مسائل مرزى ايران و عراق . تهران انتشارات سپهر. از بيانات و اعلاميه هاى امام خمينى (1362) گروههاى سياسى . تهران انتشارات سپهر . سعيد حسينى (1366) تربيت سياسى اسلام . تهران انتشارات سپهر . استاد شهيد مرتضى مطهرى (1361) رهبرى نسل جوان . انتشارات (ــــــــــــــ) دكتر سيد محمود اختريان (ـــــــــــــــ) اطلاعات عمومى پيام . انتشارات محمد . حضرت آيت الله شهيد سيد ابوالحسين دستغيب (ـــــــــــــــ) مهدى موعود . انتشارات حميد . استاد مصطفى زمانى (ره) (ــــــــــــــــ) نهج البلاغه . انتشارات فاطمه الزهرا.

فایل های دیگر این دسته