صفحه محصول - پاورپوینت اصول و مبانی برنامه ریزی شهری

پاورپوینت اصول و مبانی برنامه ریزی شهری (pptx) 22 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 22 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

بنام خدا اصول و مبانی برنامه ریزی شهری برنامه ریزی، (رجوع به منابع معرفی شده) در واقع نگرش پیچیده در مرحله تئوری، سوالی را مطرح می‌کند و جواب همیشه ناتمام را تنها در لحظه عمل (و چرخه خطا و اصلاح) اندیشمندان استراتژیک می‌جوید. ادگار مورن اظهار می دارد: «اندیشه پیچیده به ما می‌گوید: به خودت کمک کن، اندیشه پیچیده به تو کمک خواهد کرد. آن چه اندیشه پیچیده می‌تواند انجام دهد، دادن یادداشتی به هر کسی است که یادآوری می‌کند. فراموش نکن که واقعیت متغیر است، فراموش نکن که چیز نو ممکن است ظهور کند و در هر حال ظهور خواهد کرد.» تفکر استراتژیک بعنوان مفهوم کلی، توانایی تفکر در سطح انتزاعی، حرکت از موضوعات تصوری به واقعی و بر‌عکس و توانایی ترکیب الهام با تفکر تخیلی می‌باشد. همچنین باید بعنوان قابلیت درک عمیق پدیده‌ها و درک آنها را آنطور که هستند، تلقی نمود. در نتیجه استراتژیست باید عوامل نا‌شناخته، غیرمنطقی و غیرقابل پیش‌بینی را در کنار عوامل معمولی، در نظر داشته باشد. تفکر استراتژیک، یک نگرش فردی و شیوه‌ای جهت دیدن واقعیتها و محتوای پیچیده و دائماً در حال تغییر است. (مرادی مسیحی، 1384) برنامه ریزی راهبردی، طرح ساختاری، تفکر استراتژیک Systems, Systems Approach, & Systems thinking تصور ما از جهان در حال تغيير و متحول اطرافمان چيست؟ به پديده تغيير توجه کنيد:تغيير خود، پيوسته در حال تغيير است، اين را، آهنگ شتابنده آن به ما مي گويد، اين موضوع در باره سرعت تغيير فنون و فن آوري ارتباطات و نقل وانتقالات، رايانه و محاسبات، توليد و مصرف سرعت اين تغيير همواره نيز در حال افزايش بوده است آهنگ فعلي اين تغيير آنچنان عظيم است که تاخير در عکس العمل به آن ممکن است بسيار گران و حتي فاجعه آفرين باشد . سازگار شدن با اين تغييرات سريع جاري نياز به تعديل هاي مکرر و بزرگي در نوع کارها و نحوه انجام آنها دارد آيا اکنون مديران، مسولان و دست اندرکاران بايد اين ناپيوستگي ها را چگونه جبران يا مديريت کنند؟ -- تغيير در مديريتي که بايد تغيير را اداره کند الوين تافلر نشان مي دهد که ما نسيت به تغييرات رخدادها در اطرافمان يا اصلا عکس العملي نشان نمي دهيم، يا عکس العملهاي ما فاقد سرعت و اثر بخشي کافي است، وي اين ناتواني در برابر تغيير را “ شوک آينده” نام مي نهد _ هدف ما در اين درس چگونگي غلبه بر اين ناتواني است دومين ويژگي منحصر به فرد “پديده تغييرات” که ما با آنها روبرو هستيم: همچنان که آهنگ تغيير افزايش مي يابد، پيچيدگي مسايلي که در برابر ما قرار دارد نيز افزايش مي يابند هرقدر مسايل پيچيده تر باشند، حل آنها به زمان بيشتري نياز دارد هر چقدر آهنگ تغييرتندتر شود، مسايل ما بيشتر تغيير مي کنند، و عمر راه حل هايي که ما براي آنها ابداع مي کنيم، کوتاه تر مي شود لذا زماني که ما راه حل هايي را براي بسياري از معمولا مهمترين مسائل مان مي يابيم، اين مسايل آنچنان تغيير کرده اند که راه حل هاي ما ديگر نه مربوط اند، و نه مفيد اين راه حل ها مرده به دنيا مي آيند به بيان ديگر، بسياري از راه حال هاي ما براي مسايلي است که ، به صورتي که حل شده اند، ديگر وجود ندارند در نتيجه از زمانه خود عقب و عقب تر مي مانيم متخصصان: حل مسايل ناشي از تغييرات شتابنده را ، در بهبود پيش بيني، يادگيري، بکارگيري فن آوري و سازگاري مي دانند اگرچه اين تنها راه حل نيست بينش فکري، روش درک ما از جهان، و درک واقعي ما از آن، در حال دگرگوني اساسي و بنيادي است عصر ماشين !!!! انقلاب صنعتي به اين نتيجه منجر شد که: نه تنها ايده مکانيزاسيون از جهان بيني عصر ماشين نشات گرفته، بلکه همه خصلت هاي پر اهميت انقلاب صنعتي و فرهنگ مربوط به آن، بر متدولوژي و دکترين اساسي اين جهان بيني متکي بوده است: تجزيه و تحليل اين جهان بيني داراي سه فراگرد زير بوده است (طبيعت کنجکاو يک بچه در درک يک اسباب بازي): 1- از هم گشودن چيري که بايد شناحته شود 2- مطالعه رفتار اجزاي گشوده شده 3- سعي در جمع بندي رفتار اجزاء براي درک کامل -- که روش اصلي تحقيق در عصر رنسانس بوده و نام “ تجزيه و تحليل” بر آن نهاده شده است __ تقليل پذيريReductionism مطابق ديدگاه عصر ماشين، براي شناخت هر چيز بايد آن را از نظر فيزيکي و مفهومي تجزيه کرد تا اجزاء آنرا بتوان شناحت در عصر رنسانس عموما اين اعتقاد وجود داشت که شناخت کامل جهان امکان پذير است زيرا تمام واقعيت ها و تجارب ما نسبت به آن مي توانست به اجزا يا عناصر نهايي غير قابل تجزيه آن مانند اتم، مونادها يا سلول کاهش داده و ختم کند پس از آنکه عناصر يک شئي تعيين و شناخته شد، اين شناخت به صورتي براي شناخت کل مدون گرديده و براي اين منظور تشريح “روابط” بين اجزا يا چگونگي تاثير متقابل آن ضرورت داشت اما اين رابطه، به يک رابطه ساده علت و معلولي براي تشريح همه روابط متقابل کافي پنداشته مي شد در تفکر علّيت (علت ومعلولي) وقوع هر چيز از طريق احتمال يا انتخاب ناممکن و براي تشريح معلول به چيز ديگري مانند محيط نيازي نبود، يعني تفکر عصر ماشين تا حدود بسياري آزاد از محيط بود (تصورات ساده، قابل مشاهد و اغلب فقط نياز به آزمايشگاه داشت)

فایل های دیگر این دسته