صفحه محصول - پاورپوینت داستان ساعتم کار نمیکند

پاورپوینت داستان ساعتم کار نمیکند (pptx) 9 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 9 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

تقدیم به … یا ودود و یا سبحان مردی با ساعت خرابی وارد مغازه شد و گفت: ساعتم خراب شده فکر می‌کنید می‌توانید تعمیرش کنید؟ ساعت‌ساز جواب داد: خب البته سعی خودم را می‌کنم. مرد گفت: متشکرم. اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است. و ساعتش را برداشت و رفت. "My watch is broken, do you think you can repair it?" said a man who had just entered the watchmaker's. “Sure, I'll see what I can do." answered the watchmaker. “Oh! well, thanks" said the man "I can't risk it because this watch is so dear to me“ and grabbed back his watch and left. بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد. گفت: ساعتم کار نمی‌کند. اما اگر این پیچ کوچک را اینجا بگذاری و آن یکی را هم اینجا مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می‌کند. ساعت‌ساز چیزی نگفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. A few minutes later, came in another man “Sir, this watch doesn't work but I know if you put two nuts here and here, it’ll be good as new.“ The watchmaker didn’t say anything much and did as the man had asked him to do. ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را گذاشت و گفت: یک ساعت دیگر برمی‌گردم تا ببرمش. این را گفت و مغازه را ترک کرد. It was about noon when another customer came in. He left his watch on the counter and said "It needs a repair. I'll be back in an hour to fetch it" and went out. قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند، چهارمین مرد وارد مغازه شد و گفت: قربان ساعتم کار نمی‌کند، من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی‌دانم. لطفا هر وقت آماده شد خبرم کنید. It was late afternoon and the watchmaker was about to close when an old man came in and said “Excuse me, my watch doesn't work and I don't know anything about how to repair watches. Please let me know whenever it is repaired and ready." حدس می‌زنید از میان چهار مردی که به مغازه آمدند کدام یک ساعتش تعمیر شد؟ Shoot a guess whose watch got repaired?!! ما اغلب مشکلات‌مان را در دست گرفته و پیش خدا می‌بریم اما گاهی  آنقدر به او اعتماد نمی‌کنیم که آنها را به دستش بسپاریم و پیش از بازگشت آنها را با خود برمی‌گردانیم. گاهی هم برای خدا تعین تکلیف می‌کنیم که چگونه گره از کار ما باز کند. حتی برای او زمان را هم مشخص می‌کنیم تا آخر این هفته منتظر استجابت دعای‌مان هستیم یا  همین حالا یا  اصلا هر چه زودتر بهتر... درست مثل همان چهار مردی که به ساعت سازی آمدند. We often take our problems to God but never trust to leave them with him and come back with the same problems. Or sometimes we tell Him how to sort them out and how much time He has for it, or even advice him: “the sooner the better!” Just like the watchmaker's customers. بهتر این است که مشکلات‌مان را به خدا واگذار کنیم. او خود پس از حل آنها ما را خبر می‌کند. خداوند همیشه وقت‌شناس است و بهترین کسی است که می‌توان به او اعتماد کرد و کارها را به او سپرد. We’ll just need to leave them in the hands of God. He himself will let us know when it’s time. God is the only one to solve problems the best and most efficient way, He is the most trustable ever.

فایل های دیگر این دسته