پاورپوینت جنگل زدايي مرگ سبز (pptx) 27 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 27 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
جنگل زدايي مرگ سبز
مقدمه
جنگل زدایی سومین منبع انتشار گازهای گلخانه ای در جهان است. اثرات جنگل زدایی بر اقلیم اساساً به دلیل تغییر کاربری اراضی، تغییر پوشش گیاهی زمین، سوزاندن و قطع یکسره جنگلهاست که منجر به انتشارات جوی، عدم تعادل کربن در جو و خاک، فرسایش آبی و بادی می شود. تغییر کاربری زمین و پوشش گیاهی در اثر فعالیتهای انسانها طی عملیات مختلف منجر به تغییر اقلیم می شود. تغییر در پوشش گیاهی زمین باعث تغییر در مقدار دی اکسید کربن جو می شود و این امر بر اقلیم منطقه ای و جهانی تأثیر گذاشته و تعادل انرژی سطحی تغییر می کند. سطح زمین بخش مهمی از سیستم اقلیم است. تغییر در انرژی سطحی که در نتیجه تغییر پوشش گیاهی سطح زمین بوجود می آید تأثیر بسزایی بر اقلیم زمین دارد. فعالیتهای کشاورزی و دامپروری بر پوشش گیاهی سطح زمین استرس وارد می کند بنابراین ممکن است عامل افزایش آلبدو در سطح باشد. به دنبال جنگل زدایی، تبخیر-تعرق سطحی افزایش می یابد و بی ثباتی دما اتفاق می افتد که همه اینها مربوط به ساختار دینامیک اتمسفر است. تغییر پوشش گیاهی در حوزه آبخیز آمازون باعث بی ثباتی رطوبت جو و چرخه آن و تغییر در بارندگی منطقه ای شده است. بسیاری از تحقیقات اخیر نشان داده اند که این تغییرات نتیجه تغییر پوشش جنگلهای آمازون است.
بکارگیری بسیاری از مدلهای شبیه سازی شده در مورد رابطه متقابل بین لایه مرزی ابرها و جنگلها انجام شده نشان داده اند که عوامل سطحی مثل رطوبت خاک، پوشش گیاهی جنگل و تعرق و زبری سطح ممکن است در تشکیل لایه ابر و باران و توسعه لایه مرزی تأثیر داشته باشند. سوزاندن جنگلها و تبديل آنها به اراضي كشاورزي یک فعالیت معمول در مناطق استوایی و نیمه استوایی است. یکی از اثرات اکولوژیکی و زیست محیطی آتشسوزی این است که سوزاندن بیوماس منبع مهم گازهای گلخانه ای است که منجر به گرمایش جهانی می شود. نتايج بررسی آتشسوزی در اعماق مختلف زمین و تأثیر بر انتشار گازهاي گلخانه اي در جنگلهای بورال شرق روسیه نشان داده كه در اثر آتشسوزی در لایه های میانی زمین کل کربن انتشار یافته 66% و درلایه های بالایی زمین این مقدار به 270% می رسد. بطورکلی برآورد شده که سوزاندن بیوماس 40% دی اکسید کربن، 32% مونوکسید کربن، 20% گرد و غبار و بیش از 50% هیدروکربنهای پلی آروماتیک سرطان زا را در جو منتشر می کند و منبع مهم این مواد است. کاهش پوشش گیاهی دراثر آتشسوزی و قطع يكسره باعث قرار گرفتن خاک در معرض بلایای طبیعی شده و افزایش دما و فشردگي خاک و در نهایت منجر به کاهش محتوای آب در خاک و کاهش قابلیت نفوذپذیری خاک می گردد و خاك به شدت ضعيف شده و نسبت به فرسايش آبي و بادي حساس مي شود. معمولاً دماي بالا و بارندگي كم در مناطق خشك منجر به فقر موادآلي در خاك و سرعت بخشيدن به اكسيداسيون مي گردد. كم بودن مواد آلي منجر به دانه بندي ضعيف خاك و عدم پايداري دانه بندي خاك مي شود به اين ترتيب خاك در مقابل فرسايش آبي و بادي مقاومت نخواهد داشت. سوزاندن بیوماس و فرسایش خاک از مهم ترین منابع انتشار جیوه در دریاچه ویکتوریا در شرق افریقا شناخته شده است که حتی از جیوه آزاد شده از معدن طلای تانزانیا نیز بیشتر است. میزان جنگل زدایی 6/14 میلیون هکتار درسال با میزان توسعه جنگلهای طبیعی و جنگلکاریها به اندازه 2/5 میلیون هکتار در سال قابل مقایسه نیست. بهره برداري بي رويه از جنگلها باعث تخريب زمين مي شود، افزايش سطح زمين هاي خشك و بي آب و علف باعث كاهش دائمي توان توليدي بيوسفر مي شود كه بر زندگي همه موجودات تأثير خواهد داشت. اثر خشكي به صورت كاهش رطوبت خاك، افزايش تبخير، پوشش ابر و افزايش سطح آلبدو در جاهايي كه پوشش گياهي از بين رفته است مي گردد و معمولاَ افزايش دماي جو نزديك سطح زمين را به دنبال خواهد داشت، در نتيجه تعادل نوري كه از خورشيد به سطح زمين مي رسد به هم مي خورد. اين فرايند ها كه به دنبال هم مي آيند باعث كاهش بارندگي در آينده مي شوند. سیاست کاربری زمین در گذشته و کاربرد سیستم کشاورزی نامناسب پایه و اساس سوانح ناگوار بسیاری است. جنگلها نقش مهمي در فرآيندهاي زيست –زمين- شيميايي در آينده خواهند داشت چون سطح آنها در حال كاهش است بنابراين نياز ضروري به پايش رابطه متقابل بين جنگل زدايي و اقليم است.
جنگلزدایی به بهانه توسعه
سيماي طبيعي هر مكان جغرافيايي، نشانههاي مستندي از تمدن و فرهنگ حاكم بر آن را نشان ميدهد.
بنابراين هر قدر مردم ساكن در هر سرزمين همگام با استفاده بهينه از ظرفيتهاي زيست بوم هاي طبيعي، براي حفاظت آنها نيز كوشش كرده باشند، ميتوان نتيجه گرفت كه از سطح دانش، تمدن و فرهنگ بالاتري برخوردار بودهاند.
همچنانكه در اسلام توصيههاي مكرري براي حفاظت از منابع طبيعي شده، ايرانيان نيز براساس درك عميق از اهميت درخت و جنگل در سرزمين خود، براي حفاظت و احياي آن ارزش زيادي قائل بوده و هستند.
هرچند امروزه در بازارهاي مزايده در تكاپوي نشانهاي از آنچه در تاريخ هر سرزمين اتفاق افتاده، قيمتهاي ميليوني براي يك قطعه سنگواره، عكس، سنگ نوشته، نقشه و امثال آن پرداخت ميشود، ولي براي حفاظت از منابعي كه وجود دارند كمترين هزينه پرداخت ميشود.
علاوه برآن گاهي با تصميمهاي اشتباه از سوي افرادي كه با وجود نداشتن آگاهي كافي، از اختيار تغيير در محيطهاي طبيعي برخوردار شده اند، اصل منابع در آستانه قهقرا واقع ميشوند و در ادامه براي حفظ منافع عاملين، توجيهات فريبنده ابداع ميشود تا آتش عشق دلدادگان به آيات خلقت و هستي را خاموش نمايند.
در روزگار نه چندان دور، در تمامي پهنه شمال ايران زمينه استقرار، توليد و پرورش درختان، جانوران، پرندگان، حشرات و گياهان دارويي وجود داشته است. درختاني كه بهطور انحصاري در شمال ايران يافت ميشوند باقيمانده دوران سوم زمين شناسي، در فهرست ذخاير ژنتيك جهاني و حامل پيامهاي علمي و مقررات خلقت در اعصار طولاني و از جمله آيات خداشناسي محسوب ميشوند.
اين جنگل ها از اوايل سده اخير ابتدا مورد تهاجم و غارت استعمارگران خارجي واقع شده و سپس افراد داخلي با شدت بيشتري به آن تاختهاند. اگرچه همواره دلايل ذكر شده براي يورشها به توجيهات ظاهري مثل رفع مشكل «بخش خاصي از» مردم تحت شرايط اضطرار مزين شده و ميشود، سؤال اينجاست كه آيا شنيده شده تا بهحال كسي كه اصل منابع را نابود ميكند قصد خود را با صراحت «تخريب منابع» اعلام كند؟
قطعا براي جلب افكار عمومي دلايل عامه پسند به خوراكهاي خبري افزوده ميشود. بههرحال با افزايش جمعيت و تقليل منابع انهدام كامل زيست بوم ها نمود بيشتري مييابد.
هم اكنون در شمال ايران تراكم جمعيتهاي انساني 3 برابر ظرفيت استاني و ميانگين كشوري است. اين فشردگي همچنان با مهاجر پذيري و جاذبههاي طبيعي شمال كشور روند صعودي دارد.
هريك از استانهاي شمال به تنهايي به لحاظ مهاجرپذيري به نسبت وسعت، رتبه اول را در بين استانهاي كشور دارا هستند. بهخاطر شيبدار بودن اراضي، پراكنش جمعيت در شمال ايران هندسه يكنواختي ندارد و نواحي كم شيبتر كه زيست بوم هاي منحصر بهفرد جهاني در روي آنها مستقر شده، ابتدا جنگل زدايي شده و سپس با طي فرآيند تبديلي به محلهاي كشاورزي و سپس مسكوني و تجاري تغيير ميكنند.
در اين پهنه بهطور متوسط در هر2 كيلومتر مربع يك شهر، روستا يا آبادي وجود دارد. ساكنان، حواشي آنها را متناسب با توان تصرفي خود، تغيير داده و پوششهاي طبيعي آن را حذف و بهطور دلخواه جايگزين مينمايند. در ادامه، پسماندها و پسابهاي سكونتگاهها بهصورت انواع زباله، عناصر شيميايي كشاورزي و صنعتي و اخيرا ميكروبي «زبالهها و فاضلاب هاي بيمارستاني و آزمايشگاههاي تشخيص پزشكي» چرخههاي طبيعي را دچار بههمريختگي ميكنند.
زيبايي هايي كه به تاريخ مي پيوندد
به مرور زمان مناظر درختان سر به فلك كشيده نادر جهان، حيوانات و پرندگان وابسته به آنها به تاريخ سپرده ميشوند. اجتماعات كوچك و پايههاي پراكنده درختان به آشيانهاي اكولوژيك و مناطقي كه انهدام آنها بهعلت شيب زياد دشوارتر است پناه برده و درخواست حمايت را به اطلاع گوشهاي شنوا ميرسانند.
در حالي كه هر قسمت از اندامهاي درختاني از قبيل: آزاد، شمشاد، سرخدار، سفيدپلت، ملج، اوجا، نمدار، توس، بارانك، گيلاس وحشي و بسياري از گياهان دارويي و صنعتي، كه رويشگاه انحصاري آنها شمال ايران است، در اروپا و آمريكا به قيمتهاي باور نكردني به فروش مي رسد، كشور ما بهرهاي از اين ثروت عظيم و مجاني نمي برد. در ازاي آن پس از گذشت هر دهه بر صفحات فهرست گونههاي نادر و در حال انقراض ايران و كتاب Red book of Iran افزوده ميشود.
اگرچه روند تخريب، تصاعدي است و شتاب آن خطي و يكنواخت نيست اما با احتساب جنگلزدايي روزانه چهل هكتار در جنگلهاي شمال ايران1، در دهه 2040 هجري شمسي نسل بعدي فقط ميتواند تصاوير جنگلها و درختان شمال كشور را تماشا كند. همانگونه كه اينك در مناطق مركزي و باختري كشور آثاري از تجديد حيات و نسل بعدي درختان كهن و قطور ديرزيست ديده نميشود.
در قبال اين مبارزه با طبيعت و مساعد كردن زمينه مجازات و قهر خداوندي چه محصولي عايد فرزندان ما ميشود كه حتي نقش و نفعي در ايجاد اين شرايط نداشته اند؟
فرسايش خاك كشور، بهويژه در شمال ايران، بيش از 3 برابر ميانگين جهاني است. خاكي كه براي توليد هر يك سانتيمتر آن، بدون حضور عوامل تخريب، سيصد سال فرصت لازم است به ميزان 10 برابر ميزان خاكزايي سالانه، شسته و روانه مخزن سدها و اراضي پايين دست ميشود. افزايش تعداد وقوع سيلهاي خسارت آور در سالهاي اخير يكي از پيامدهاي محسوس تخريب پوشش گياهي است.
افزايش تعداد و ظهور آفات جديد كشاورزي و مصرف سموم متنوع به ميزان 9 برابر ميانگين كشوري در مازندران براي مهار آنها، توليد و دفن زبالههايي كه سريعا تجزيه ميشوند، زبالههاي بيمارستاني و آزمايشگاهي كه با وجود بارشهاي جوي، پرندگان و وحوش جابهجا كننده، انواع بيماريها به سكونتگاهها برميگردند، بروز و ظهور بيماريهاي جديد گياهي، دامي و انساني به خاطر بيتوجهي به هشدارهاي افرادي كه چشم و گوششان براي درك هشدارهاي خالق هستي بسته نشده است، از علايم حركت بهسمت وضعيت بحراني حكايت دارد.
آيا انهدام محصولات كشاورزي و باغي وارداتي ناسازگار با محيطهاي شمال كشور بر اثر سرماي زمستان 1386 با دوره بازگشت كمتر از نيم قرن، براي ساكنين، مديران و كارشناسان پيام و هشدار خداوند نيست؟
كافي است در يك مقايسه ساده، كه همگان قادر به درك آن هستند، درختان و گياهان طبيعي مصون مانده هر ناحيه جغرافيايي را با آنچه از بيرون مرزهاي اكولوژيك به آن وارد و تحميل شدهاند مقايسه نماييم. آيا آثار سرماي اخير بهصورت تركهاي عميق تنه درختان، شكستگي شاخهها، خشك شدن بسياري از درختان سي تا 40 ساله بهطور فراگير در شمال كشور پيام خداوند نيست؟ آيا پيام الزاما بايد معادل ضربات فيزيكي و صدمه به اعضا و جوارح انسان باشد تا آن را درك كنيم؟