دانلود ادبیات نظری تحقیق وپیشینه پژوهش نیازهای بنیادی روانی، طرحوارههاي ناسازگار اولیه و اختلال تنظیم هیجانی (docx) 77 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 77 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ادبیات نظری تحقیق وپیشینه پژوهش نیازهای بنیادی روانی، طرحوارههاي ناسازگار اولیه و اختلال تنظیم هیجانی
فصل دوم: مروري برادبیات تحقیق وپیشینه تحقیق
-1-2 مقدمه12
-2-2 بخش اول: نیازهاي بنیادي روانی. 12
1-2-2 مقدمه12
-2-2-2 نیازهاي روانشناختی 13................................
-3-2-2 ساختار نیاز 13................................
-4-2-2 نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو 13................................
-5-2-2 سلسله مراتب نیازهاي مازلو 14................................
-6-2-2 نیاز از دیدگاه کارن هورناي 15................................
-7-2-2 نیازهاي روانی از دیدگاه هنري موري 16................................
-8-2-2 نیازهاي روانشناختی از دیدگاه جولین راتر 17................................
-9-2-2 طبقات نیاز 17................................
-10-2-2 نیازهاي روانشناختی از دیدگاه اریک فروم 18................................
-11-2-2 نیازهاي روانشناختی ارگانیزمی 20................................
-12-2-2 ارتباط نیازهاي بنیادي روانی و طرحوارههاي ناسازگار اولیه 23.............................
-3-2 بخش دوم: طرحوارههاي ناسازگار اولیه23
-1-3-2 مقدمه 23................................
-2-3-2 طرحواره 24................................
-3-3-2 طرحوارههاي ناسازگار اولیه 25(SME)
-4-3-2 انواع طرحوارههاي ناسازگار اولیه 27................................
-5-3-2 خصوصیات طرحوارههاي ناسازگار اولیه 30................................
-6-3-2 عملکردهاي طرحوارههاي ناسازگار اولیه31
-7-3-2 سبکهاي مقابلهاي ناسازگار 31................................
-8-3-2 پاسخهاي مقابلهاي 31................................
-9-3-2 ارتباط طرحوارههاي ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی 32................................
-4-2 بخش سوم: اختلال تنظیم هیجانی 32................................
-1-4-2 مقدمه 32................................
-2-4-2 تعریف هیجان 33................................
-3-4-2 ویژگی هیجانها 34..................................
-4-4-2 عوامل ایجاد هیجان 34................................
-5-4-2 تنظیم هیجان 35................................
-6-4-2 مهارتهایی که در تنظیم هیجانی آموخته میشوند 37................................
-7-4-2 راهبردهاي مقابله با هیجانها 38................................
8-4-2 دیدگاههاي زیر بناي هیجانها 42................................
-9-4-2 اختلال تنظیم هیجانی 44................................
-5-2 تاریخچه و پیشینه پژوهش 45................................
-1-5-2 تحقیقات داخلی 45................................
-2-5-2 تحقیقات خارجی 46................................
-6-2 نتیجهگیري 48................................
1-2 مقدمه
دراین فصل به بازنگري مبانی نظري وپیشینه تجربی پژوهش پرداخته میشود ونظریههاي نیازهاي بنیادي روانی، طرحوارههاي ناسازگار اولیه و اختلال تنظیم هیجانی و پیشینه هر یک از آنها بررسی خواهند شد.
2-2 بخش اول: نیازهاي بنیادي روانی
1-2- 2 مقدمه
آدمی به عنوان موجود زنده، داراي تعدادي نیازهاي فیزیولوژیکی پایه است که براي حفظ و بقاي او باید ارضاء شونداین. نیازها، مثلاً نیاز به آب و غذا، در انسان و حیوان خاستگاه و ماهیت یکسانی دارند. اما آدمی با حیوانات ردههاي پایینتر از دو جنبه تفاوت دارد: نخست از این جهت که انسان این نیازها را به شیوهاي غریزي، یعنی با پیروي از الگوهاي رفتاري خشک و ثابت ارضاء نمیکند. رفتار آدمی بینهایت متغیر، متنوع و انعطاف پذیر است. تفاوت دوم در اینجاست که انسان به وسیلهي مجموعهاي از نیازهاي ثانوي ( یعنی نیازهاي داراي ماهیت روانشناختی) برانگیخته میشود، نیازهایی که به جهات اجتماعی ایجاد شدهاند و از یک فرد به فرد دیگر تفاوتهاي زیادي دارند (کریمی، .(1392
نیاز یک مفهوم عمومی است که در زمینههاي مختلف کاربردهاي نسبتاً وسیعی دارد و بر حسب موارد، تعاریف متعدد از آن ارائه میشود. این تعاریف اگر چه یک نوع مفهوم یا احساس مشترك را نشان میدهد، با این وجود از مناظر و ابعاد مختلف ارائه شده است. نیاز در روانشناسی عبارت است از حالت محرومیت، کمبود و فقدان در ارگانیزم مانند کمبود غذا، آب و اکسیژن یا به طور کل کمبود هر حالتی که براي استمرار و ادامه حیات یک موجود زنده ضرورت دارد و براي بهزیستی فرد لازم است. کلیه موجودات زنده از سادترین تک یاخته تا انسان که پیچیدهترین و کامل ترین آنهاست داراي مجموعهاي از نیازها است (براندن1،2001، ترجمهي قراچه داغی، (1380
254074041000
1 . Branden
12
2-2- 2 نیازهاي روانشناختی:
هر وقت که فعالیتی نیازهاي روان شناختی ما را فعال کند، به آن علاقهمند میشویم. وقتی که فعالیتی نیازهاي روان شناختی ما را ارضاء میکند، احساس خشنودي میکنیم. بنابراین، ما از احساس علاقه و خشنودي خودمان آگاه هستیم، اما علت مشغول شدن در محیطمان این است که نیازهاي روانشناختی، ما را فعال و ارضاء میکند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، (1390
3-2- 2 ساختار نیاز:
نیازها انواع مختلفی دارند که میتوان آنها در یک ساختار نیاز، سازمان داد.
.1 نیازهاي فیزیولوژیک (تشنگی، گرسنگی، میل جنسی) که به نحوهي عملکرد سیستمهاي زیستی وابسته هستند.
.2 نیازهاي روان شناختی (خودمختاري، شایستگی، ارتباط) به ماهیت انسان و رشد سالم وابسته هستند.
.3 نیازهاي اجتماعی (پیشرفت، صمیمیت، قدرت) از تاریخچهي هیجانی و اجتماعی شدن ما، فراگیري یا درونی شدهاند.
به راحتی میتوان نیازهاي فیزیولوژیکی را از نیازهاي روان شناختی متمایز کرد، ولی متمایز کردن نیازهاي روان شناختی از نیازهاي اجتماعی ظریفتر است. نیازهاي روان شناختی، در عمق وجود انسان قرار دارند و بنابراین در هر کسی فطري هستند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، (1390
4-2- 2 نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو:1
مازلو (1943) نظریه روانشناسی خود را به عنوان »نظریه انگیزههاي انسان« ارائه کرد. او افراد موفق بسیاري را مورد مطالعه قرار داد که در میان آنها مشاهیر علمی و سیاسی، دانشجویان برجسته دانشگاهها و .. حضور داشتند. او معتقد بود مطالعه افراد ناتوان و بیچاره به یک نظریهي روانشناسی ناتوان و بیچاره منتهی میشود. به نظریه مازلو، انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهاي اساسی انسان خطی و سلسهمراتبی نیستند و اجزاي تغییر ناپذیر هستی، انسان اند. آشنایی با نظریه مازلو دید خوبی به فرد میدهد ولی نباید آن را بیش از حد تعمیم داد و سعی کرد همه رفتارهاي انسانی را در چارچوب آن گنجاند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
254043307000
1.Abraham Maslow
13
5-2- 2 سلسله مراتب نیازهاي مازلو:
به اعتقاد مازلو نیازهاي آدمی از یک سلسله مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار میگیرد.
هنگامی که ارضاي نیازها، آغاز میشود، تغییري که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جاي نیازهاي قبل، سطح دیگري از نیاز، اهمیت یافته و محرك رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگري میسپارند (همان منبع).
نیازهاي انسان :
در این نظریه، نیازهاي آدمی در پنج طبقه قرار داده شدهاند که به ترتیب عبارتند از:
اول. نیازهاي فیزیولوژیکی:
نیازهاي زیستی در اوج سلسله مراتب قرار دارند و تا زمانی که قدري ارضاء گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهاي زیستی نیازهاي آدمی براي حیات خودند؛ یعنی: خوراك، پوشاك و مسکن. تا زمانی که نیازهاي اساسی براي فعالیتهاي بدن به حد کافی ارضاء نشدهاند، عمده فعالیتهاي شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیهي نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد.
دوم. نیازهاي ایمنی:
نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهاي اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل میشود.
سوم. نیازهاي تعلق پذیري و عشق:
یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودي اجتماعی است و هنگامی که نیازهاي اجتماعی اوج می گیرد، آدمی براي روابط معنیدار با دیگران، سخت میکوشد.
چهارم.نیازهاي احترام:
این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران براي فرد حاصل میشود.
اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد براي ارضاي نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود.
14
پنجم .نیاز خودشکوفایی:
یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهاي پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه میخواهد باشد. همان طور که مازلو بیان میدارد: »آنچه آنسان میتواند باشد، باید بشود.« به طبقهبندي مذکور دو نیاز »دانشاندوزي و شناخت و درك پدیده ها« و »نیاز به زیبایی و نظم« نیز اضافه شده است؛ که قبل از نیاز به خود شکوفایی قرار میگیرند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
6-2- 2 نیاز از دیدگاه کارن هورناي:1
هورناي معتقد بود مکانیزمهاي حفاظت از خود میتوانند چنان بخش ثابتی از شخصیت شوند که در تعیین رفتار فرد، ویژگی سایق یا نیاز را به خود بگیرند. او فهرستی از ده نیاز تهیه کرد و آنها را روان رنجور نامید، زیرا آنها راهحلهاي غیر منطقی براي مشکلات فرد هستند. این ده نیاز روان رنجور عبارتند از:
-1 محبت و تأیید
-2 شریک سلطهگر
-3 قدرت
-4 بهره کشی
-5 اعتبار
-6 تحسین
-7 پیشرفت یا جاهطلبی
-8 خود بسندگی
-9 کمال
-10 محدود ساختن زندگی این نیازهاي روان رنجور، چهار روش حفاظت از خود در برابر اضطراب را در بر میگیرند. به دست
آوردن محبت، در نیاز روان رنجور به محبت و تأیید نشان داده میشود. سلطه پذیر بودن، نیاز روان رنجور به شریکی سلطهگر را شامل میگردد. دستیابی به قدرت به نیازهاي قدرت، بهرهکشی، اعتبار، تحسین و پیشرفت یا جاه طلبی مربوط میشود. کنارهگیري کردن، نیاز به خود بسندگی، کمال، و محدود ساختن زندگی را شامل میباشد (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
هورناي خاطر نشان ساخت که همگی تا اندازهاي این نیازها را نشان میدهیم. هیچ یک از این نیازها به مفهوم عادي یا زودگذر آن نابهنجار یا روان رنجور نیستند. آنچه آنها را روانرنجور میسازد، تعقیب
254018097500
1 .Karen Horney
15
شدید و وسواسی شخص براي ارضاء نمودن آنها به عنوان تنها شیوهي حل کردن اضطراب بنیادي است. ارضاء نمودن این نیازها به ما کمک نمیکند تا احساس امنیت کنیم، بلکه فقط به تمایل ما به گریختن از ناراحتی ناشی از اضطرابمان کمک خواهد کردهمچنین،. هنگامی که ما صرفاً براي کنار آمدن با اضطراب، ارضاي این نیازها را دنبال میکنیم، تنها به تمرکز نمودن بر یک نیاز گرایش داریم و به طور وسواسی در همهي موقعیتها ارضاي آن را میجوییم (همان منبع).
7-2- 2 نیازهاي روانی از دیدگاه هنري موري:1
نیازها، سازههاي فرضی داراي پایههاي فیزیولوژیایی هستند که از فرآیندهاي درونی یا رویدادهاي محیطی بر میخیزند. نیازها یک سطح تنش را بر میانگیزند که بایستی کاهش داده شود و بنابراین، به رفتار انرژي میبخشد و آن را هدایت میکند. نیازها میتوانند اولیه یا نیازهاي احشایی زاد باشند که از حالت هاي درونی بدن ناشی می شوند و براي زنده ماندن لازم هستند. و یا ثانویه وروان زاد باشند که متوجه ارضاي روانی و عاطفی هستند و به طور غیر مستقیم از نیازهاي اولیه ناشی میشوند.
.1نیاز به پیشرفت: به منظور انجام یک کار دشوار، براي مسلط شدن، دستکاري کردن، یا سازماندهی فیزیکی اشیاء، انسانها، یا اندیشهها، براي غلبه کردن بر موانع و دست یافتن به یک استاندارد بالا و براي رقابت و پیشیگرفتن از دیگران.
نیاز به پیوند جویی: به منظور ایجاد همکاري نزدیک و لذت بخش یا متقابل با فرد دیگر، یا فردي که شبیه شخص است یا او را دوست دارد. (براي هواخواهی و وفاداري نسبت به یک دوست).
نیاز به طرد: به منظور راه ندادن، ردکردن، بیرونکردن، یا بیعلاقگی بهیک زیردست، و رهاکردن
دیگران.
نیاز به مهر طلبی: به منظور مورد پرستاري، حمایت، نگهداري، عشق، نصیحت، راهنمایی، پرورش،
بخشش، و تسلی قرار گرفتن، براي نزدیک بودن به یک حامی مخلص، و براي داشتن یک حامی دایمی.
نیاز به خویشتن پایی: به منظور دفاع از خود در برابر تهاجم، انتقاد، و سرزنش، براي پوشاندن یا توجیه کردن یک رفتار غلط، شکست، یا کوچک شدن.
نیاز به نظم: به منظور قرار دادن چیزها به ترتیب، براي رسیدن به نظافت، مرتب کردن، سازمان دادن، تعادل، ترتیب دادن، و دقت.
نیاز به فهم: به منظور پرسیدن یا پاسخ گفتن به پرسشهاي کلی، براي علاقمند بودن به نظریه، براي پرداختن به تحلیل رویداد ها و براي تعمیم دادن، براي بحث و استدلال کردن.
254026225500
1 .Henry Murray
16
نیاز به نمایش: به منظور تحت تاثیر قرار دادن دیگران، براي مورد تماشا یا مورد شنیدن قرار گرفتن، براي به هیجان آوردن، شگفتزده کردن، یا اغوا کردن دیگران.
نیاز به تسلط: به منظور کنترل محیط انسانی شخص، براي نفوذ یا هدایت دیگران از طریق تلقین، اغوا، ترغیب، یا دستور دادن، براي وادار کردن دیگران به همکاري و براي قانع کردن دیگران در مورد درست بودن عقیدهي خود.
نیاز به دنباله روي: به منظور تحسین و تأیید یک فرد ما فوق، براي تسلیم شدن مشتاقانه به نفوذ یک فرد متحد دیگر، و براي همنوایی با سنتها.
نیاز به خودمختاري: به منظور آزاد شدن، دور ریختن محدودیتها، شکستن انحصارات، براي مقاومت در برابر اجبار و بازداري، به منظور مستقل بودن، و آزاد بودن براي عمل بر طبق انگیزهها، و براي به مبارزه طلبیدن عرف و سنت (کریمی، .(1392
8-2- 2 نیازهاي روانشناختی از دیدگاه جولین راتر: 1
انگیزش عمدهي ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیتها است. راتر بر تعامل بین عوامل تعیین کنندهي درونی و بیرونی رفتار تمرکز میکند . زمانی که ما شرایط بیرونی را توصیف میکنیم با تقویتکنندهها سروکار داریم. وقتی که از شرایط شناختی درونی حرف میزنیم به نیازها اشاره میکنیم.طبق نظر راتر، نیازهاي روانی ما، آموخته میشوند. در نوباوگی و اوان کودکی، این نیازها از تجربیات پیوند یافته با ارضاي نیازهاي فیزیولوژیکی مثل گرسنگی، تشنگی، تحریک حسی و رهایی از درد ناشی میشوند. هنگامی که کودکان بزرگ میشوند و مهارتهاي شناختی و زبان را پرورش میدهند، نیازهاي روانی آنها کمتر از پیوند با نیازهاي فیزیولوژیکی و بیشتر از رابطهي آنها با نیازهاي روانی اکتسابی یا آموخته شده ناشی میگردد. نشانههاي ناشی از محیط اجتماعی، از حالات فیزیولوژیکی درونی آنها مهمتر میشود. نیازهاي آموخته شده منشأ اجتماعی دارند، زیرا آنها به افراد دیگر وابستهاند. واضح است که نوباوگان و کودکان براي ارضاي نیاز و تقویت به دیگران، مخصوصاً والدین وابستهاند. بعدها، تقویت به دامنهي گستردهتري از افراد از جمله معلمان و دوستان وابسته میشود. در بزرگسالی براي ارضاي نیازهاي چون عشق، محبت و شهرت به افراد دیگر وابسته میشویم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
9-2- 2 طبقات نیازها:
.1نیازهاي شهرت/ مقام:
نیاز به شایسته به حساب آمدن در فعالیتهاي حرفهاي، اجتماعی، شغلی، یا تفریحی. نیاز به دست آوردن موقعیت اجتماعی یا شغلی که خبرهتر یا بهتر از دیگران پنداشته شویم.
254010414000
1.Julian Rotter
17
.2 نیازهاي محافظت/ وابستگی:
نیاز داشتن فرد یا گروهی که براي پیشگیري از ناکامی یا تنبیه، یا فراهم آوردن شرایط برآورده شدن نیازهاي دیگرمان، به نفع ما عمل کنند (همان منبع).
.3 نیازهاي تسلط:
نیاز هدایت و کنترل کردن اعمال دیگران، از جمله اعضاي خانواده و دوستان، نیاز به اینکه هر اقدامی که توسط دیگران صورت میگیرد همان باشد که ما توصیه میکنیم.
.4 نیازهاي استقلال:
نیاز تصمیمگیري توسط خودمان و متکی بودن بر خودمان، نیاز پرورش دادن مهارتهایی که بدون پا در میانی دیگران به طور مستقیم به ارضاء برسیم.
نیازهاي عشق و محبت: نیاز به اینکه دیگران ما را بپذیرند و دوستمان بدارند.
نیازهاي آسایش جسمانی: نیاز به خشنودي جسمانی که با دستیابی به امنیت در ارتباط باشد (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
10-2-2 نیازهاي روانشناختی از دیدگاه اریک فروم:1
سایق دست یافتن به امنیت و گریختن از تنهایی و سایق مغایر براي آزادي و آفریدن خود، همگانی هستند. همهي اشتیاقها و هوسهاي انسان به وسیلهي تضاد این سایقها تعیین میشوند. این تضاد در شش نیاز بنیادي انسان آشکار میشود.
.1 نیاز به وابستگی:
از گسیخته شدن پیوندهاي اولیهي ما با طبیعت ناشی میشود. به خاطر خاصیتی که نیروهاي عقل و تخیل ما دارند، از جدایی خود از طبیعت، از ناتوانی نسبیمان، و از مطلق بودن تولد و مرگ آگاه هستیم. چون رابطهي غریزي خود با طبیعت را از دست دادهایم، باید براي ایجاد رابطهي جدید با دیگران، عقلمان را به کار گیریم. بهترین راه براي دستیابی به این رابطه از طریق عشق بارآور است که شامل غمخواري، مسئولیت، احترام و دانش است. با عشق ورزیدن، به رشد و شادي دیگران علاقمند میشویم. به نیازها و احترام آنها پاسخ میدهیم و آنها را به گونهاي که واقعاً هستند میشناسیم. ناتوانی در ارضاي نیاز به وابستگی، به خود شیفتگی میانجامد. افراد خودشیفته نمیتوانند دنیا را در شرایط عینی درك کنند. تنها واقعیت براي آنها، دنیاي افکار، احساسها و نیازهاي خود آنها استاز. جائی که آنها صرفاً بر خودشان تمرکز دارند، نمیتوانند با دیگران رابطه برقرار نموده یا با دنیاي خارج کنار بیایند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
254017081500
1.Erick Fromm
18
.2 نیاز به تعالی
به نیاز فراتر رفتن از حالت نافعال حیوانی گفته میشود، حالتی که به خاطر توانایی عقل و تخیلمان نمیتوانیم با آن ارضاء شویم. ما نیازمند آن هستیم که افرادي خلاق و بارآور شویم. در قانون آفرینش، چه آفریدن زندگی باشد یا آفریدن اشیاي مادي، هنر یا اندیشهها، از حالت حیوانی فراتر رفته و به حالت آزادي و هدفمندي وارد میشویم. اگر جلوي نیاز خلاق گرفته شود، ویرانگر خواهد شد، این تنها راه به خلاقیت است. ویرانگري و خلاقیت، گرایشهاي فطري هستند که نیاز به تعالی را برآورده میکنند. البته، خلاقیت گرایش غالب است (همان منبع).
.3 نیاز به ریشه دار بودن:
نیاز به ریشه دار بودن نیز حاصل از دست دادن پیوندهاي اولیهي ما با طبیعت است. چون تنها و جدا ماندهایم، باید ریشههاي جدیدي در روابطمان با دیگران ایجاد کنیم تا جاي ریشههاي قبلی در طبیعت را بگیرد. احساسهاي خویشاوندي، ارضا کنندهترین ریشههایی هستند که میتوانیم آنها را پرورش دهیم. جزعیترین شیوهاي که دستیابی به ریشهدار بودن را برآورده میسازد، حفظ کردن پیوندهاي کودکی با مادر، بوسیلهي چسبیدن به امنیت کودکی است. این گونه پیوندها میتوانند به فراتر از رابطهي والد-کودك تعمیم یابند و جامعه و ملت را در بر گیرند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
.4 نیاز به هویت:
فروم پیشنهاد کرد که مردم به عنوان افرادي بی نظیر، به احساس هویت نیاز دارند. چندین راه براي برآوردن این نیاز وجود دارد. شخص میتواند استعدادها و توانائیهاي بیهمتاي خود را پرورش دهد یا اینکه می تواند به یک گروه، مثلاً، یک فرقهي مذهبی، اتحادیه یا ملت، گاهی اوقات تا حد همنوایی، وابسته شود. فروم خاطر نشان ساخت که همنوایی، شیوهي ناسالمی براي ارضاي نیاز به هویت است، زیرا هویت شخص از آن به بعد، تنها با ارجاع به ویژگیهاي گروه توصیف میشود و نه ویژگیهاي خود. بنابراین خود، خودي
عاریهاي میشود و نه خود واقعی.
.5نیاز به چارچوب درك وضعیت و هدفی براي ایثار:
این نیاز از نیروي عقل و تخیل ما ناشی میشود که به چارچوبی براي معنادار ساختن پدیدههاي دنیاي بیرونی نیاز دارد. ما باید دیدگاهی با ثبات و منطقی را از محیطمان پرورش دهیم که در قالب آن، آنچه را که در اطرافمان میگذرد درك کنیم. این چارچوب درك وضعیت میتواند بر پایهي ملاحظات منطقی یا غیر منطقی باشد. چارچوب منطقی، ادراکی عینی از واقعیت را فراهم میآورد. چارچوب غیرمنطقی، شامل دیدگاهی ذهنی است که سرانجام پیوند ما را با واقعیت قطع میکند. علاوه بر چارچوب درك وضعیت، به هدفی غایی نیاز داریم که ایثار کنیم و از طریق آن بتوانیم معنا بیابیم و احساس هدایت شدن کنیم (همان منبع).
19
.6 نیاز به برانگیختگی و تحرك:
نیاز به برانگیختگی و تحرك به سایقی براي تحریک کردن محیط بیرونی اشاره دارد که میتوانیم در آن با حداکثر هوشیاري و فعالیت عمل کنیم. براي اینکه مغز عملکرد بهینهي خود را حفظ کند به سطح خاصی از تحریک نیاز دارد. بدون چنین برانگیختگی، ادامه دادن درگیري با زندگی روزمره را دشوار خواهیم یافت.
اینکه این نیازهاي روانشناختی با چه شیوههایی ارضاء شوند به شرایط و فرصتهاي فرهنگی و اجتماعی ما بستگی دارد. بنابراین، شیوهاي که ما با جامعه سازگار میشویم و یا با آن کنار میآییم، عبارت است از سازشی که بین نیازها و محیطمان برقرار میکنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1391
11-2-2 نیازهاي روانشناختی ارگانیزمی:1
نیازهاي روانشناختی (خودمختاري، شایستگی، ارتباط)2 ، گاهی نیازهاي روانشناختی ارگانیزمی نامیده میشوند. نظریه ارگانیزمی نام خود را از اصطلاح ارگانیزمی، میگیرند که منظور از آن موجود زندهاي است که با محیط خود تبادل فعال دارد (دسی و ریان، .(2000
این نیازها یعنی خودمختاري، شایستگی، و ارتباط وابسته به هم هستند. ارتباط صمیمانه و پذیرش متقابل، موجب افزایش خودمختاري، احساس خودمختاري در انجام دادن تکالیف باعث افزایش شایستگی، و شایستگی، موجب احساس پذیرش و وابسته بودن به محیط و افراد میشود (اوردان و اسچونیفلدر3،
.(2006
به این موضوع فکر کنید که که چرا افراد دوست دارند ورزش کنند و مهارتهاي خودشان، مانند راه رفتن، خواندن، شنا کردن، رانندگی، دوستیابی، و صدها توانایی دیگر را پرورش دهند؟ این تواناییها تا اندازه اي به صورت رسشی، اما عمدتاً از طریق فرصتها و توصیههاي محیط پدیدار میشوند. نیازهاي روانشناختی ارگانیزمی، انگیزش لازم را که از این ابتکار عمل و یادگیري حمایت میکند، تأمین مینمایند
(وایت4، .(1959 .1خودمختاري:
رفتار زمانی خودمختار است که تمایلات، ترجیهات، و خواستههاي ما فرآیند تصمیمگیري ما را براي انجام دادن یا انجام ندادن فعالیتی خاص، هدایت کنند. وقتی نیروهاي بیرونی، ما را وادار میسازند به شیوهي خاصی فکر، احساس، یا رفتار کنیم، خودمختار نیستیم، یعنی رفتارمان را دیگران تعیین کردهاند. رفتار زمانی
254046990000
1.Psychological needs of the organism
2.Autonomy, competence, communication
3.Urdan , & Schoenfelder
1.white
20
خودمختار است که با احساس اراده و داشتن فرصت انتخاب در تصمیم گیري براي شروع کردن و تنظیم یک رفتار همراه باشد (گاگنی و دسی1، .(2005
خودمختاري، احساس اختیار و اراده داشتن در انجام کار است، نوعی تمایل ذاتی براي تجربهي رفتاري که خود شخص آن را ترتیب داده است (شلدون، ریان و رایس2، .(1996
نیاز به خودمختاري عبارت است از تمایل به خودآغازگر بودن در انجام فعالیتها و علت و منشأ رفتار خود بودن، به جاي تحت کنترل عوامل بیرونی بودن (بلانچارد، آمیوت، پریویت، والرند و پروونچر3،.(2009 وقتی تصمیم میگیریم چه کاري را چگونه و چه موقع انجام دهیم، ما در واقع میخواهیم این تمایلات ما رفتارمان را تعیین کنند نه یک محیط کنترلکننده (شیخ الاسلامی و خیر4، .(2006 خود مختاري اشاره به تمایل فرد براي پیگیري آزادانه خود و نقش خواست و ارادهي فرد در انجام کار است (روکا5 و گاگنی،
. (2008
خودمختاري زمانی است که فرد خود را، علت و دخیل در پیامدهاي کار خود میداند (بایوئر و مولدر6، مولدر6، .(2006
سه ویژگی تجربه، دست به دست هم میدهند تا تجربهي ذهنی خودمختاري را توصیف کنند: درك منبع علیت، درك انتخاب، و اراده. درك منبع علیت، به آگاهی فرد از منبع علیتی اعمال با انگیزهاش اشاره دارد. درك منبع علیت، در یک پیوستار دو قطبی، از درونی تا بیرونی گسترش دارد. این پیوستار نشان می-دهدکه آیا فرد تصور میکند رفتارش را منبع شخصی آغاز کرده یا منبع محیطی. برخی براي متمایز کردن فردي که رفتارش از منبع علیت درونی ناشی میشود و کسی که رفتارش از منبع علیت بیرونی سرچشمه میگیرد، از اصطلاحات مبتکران وآلت دستها استفاده میکنند. هر چه فرد منبع علیت عمل خود را درونی-تر ببیند احساس میکند از بین چندین انتخاب میتواند دست به انتخاب بزند و براي انجام کارهاي خود تحت فشار نیست و آنها را از روي اراده انجام میدهد، احساس خودمختاري بیشتري خواهد داشت (پنتریچ و شانک7، .(2009
اراده، میل به انجام دادن فعالیتی بدون احساس فشار است. اراده بر این موضوع متمرکز است که افراد هنگام انجام دادن کاري که میخواهد انجام دهند و هنگامی که از کاري که نمیخواهند انجام دهند
254036576000
1. Gagne, & Deci 2 Sheldon, Ryan, & Reis 3. Blanchard, Amiot, Perreault, Vallarand , & Provencher 5.Shaikholeslami, & Khayyer 6.Roca 7.Bauer , & Molder
7.Pintrich, & schunk
21
خودداري میکنند، چقدر احساس میکنند آزاد یا مجبور هستند. در صورتی اراده بالا است که وقتی فرد کاري را انجام میدهد اعمال او ملاًکا مورد تأیید خود است. یعنی در اصل بگوید: من آزادانه دوست دارم این کار را انجام دهم (ریان، کاستنر1 و دسی، .(1991
درك انتخاب به موقعی اشاره دارد که در شرایط محیطیاي قراربگیریم که امکان تصمیمگیري به ما بدهد و چندین فرصت انتخاب کردن در اختیارمان بگذارد. وقتی در شرایط محیطیاي قرار بگیریم که به طور انعطاف ناپذیريما را به سمت اعمال تعیین شده سوق دهد، احساس التزام میکنیم که بر عکس درك انتخاب است (ریو، نیکس و هام2، .(2003
شایستگی:
شایستگی نیازي روانشناختی است که براي دنبال کردن چالشهاي بهینه و به خرج دادن تلاش لازم براي تسلط یافتن بر آنها، انگیزش فطري تأمین میکند. چالشهاي بهینه، چالشهاي متناسب با رشد هستند، اما فقط برخی از جنبههاي مدرسه، کار، یا ورزشها، مهارتهاي فرد را در حدي میآزمایند که با سطح مهارت یا استعداد فعلی او متناسب باشند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
نیاز به شایستگی عبارت است از نیاز به توانایی در انجام تکالیف چالش برانگیز و موثر بودن در تعامل با محیط (جانستون، فینی3، .(2010
روکا و گاگنی (2008) ادراك شایستگی را شبیه به خود کارآمدي بندورا (1986) میدانند که به معناي قضاوت فرد در مورد توانایی انجام یک عمل مشخص است. شایستگی به عنوان احساس اثر بخشی و موثر بودن روي محیط (دسی و ریان، (2000 و به دست آوردن پیامد هاي مثبت از آن (وایت، (1959 است.
ادراك شایستگی به معناي توانایی فرد براي انجام تکالیف است و اینکه تا چه حد توانایی فرد در رسیدن به اهداف مورد نظر نقش دارد (بایوئر و مولدر، .(2006
براي ارضاء نیاز به شایستگی، فرد بازخورد مثبت نیاز دارد. این بازخورد میتواند بوسیله خود تکلیف (انجام موفقیتآمیز یک تکلیف)، خود فرد (مقایسه عملکرد فعلی با قبلی) و دیگران (تحسین) داده شود (ریو، 2005، ترجمهي محمدي، .(1390
ارتباط با دیگران:
نیاز به ارتباط با دیگران عبارت است از نیاز افراد به اینکه احساس کنند با دیگران رابطه داشته و از جانب آنها حمایت میشوند (جانستون و فینی، .(2010 همه افراد تعامل اجتماعی، روابط گرم و صمیمی را دوست دارند (وي، شافر، یانگ و زاکالیک4، .(2005
254010350500
2.Ryan, Koestner, & Deci
3.Reeve, Nix, & Hamm
3.Jonston, & Finney
4.wei, Shaffer, young, & zakalik
22
ادراك ارتباط به عنوان شکلی از تأثیرات اجتماعی است و به معناي ارتباط با کسانی است که براي فرد اهمیت دارند و یا از او حمایت میکنند (روکا و گاگنی، .(2008 این نیاز متوجه به پیوند با دیگران و دریافت حمایت از جانب افراد مهمی چون رئیس، والدین، معلمان و یا دوستان و همکاران است. ارتباط با دیگران زمینه اجتماعی درونی سازي را فراهم میکند، فرآیندي که از طریق آن فرد ارزشهاي بیرونی را به درونی تبدیل میکند (ریو، 2005، ترجمهي محمدي، .(1390
ارتباط با دیگران، تمایل به ارتباط داشتن با دیگران، دوست داشتن و حمایت کردن دیگران و همچنین دوست داشته شدن و حمایت شدن از سوي دیگران است (بامیسترو لیري1، 1995؛ بالبی2، 1958؛ ریان، 1993؛ به نقل از دسی و ریان، .(2000
12-2-2 ارتباط نیازهاي بنیادي روانی و طرحوارههاي ناسازگار اولیه
یانگ((1999 بحث تغییر و غیر فعال کردن طرحوارههاي ناسازگار اولیه را طرح میکند. طرحـوارههـاي ناسازگار اولیه قدیمیترین مولفههاي شناختی محسوب میشوند و حتی گاهی اوقات پیش از آن کـه کـودك زبان را بیاموزد، شکل میگیرند (طرحوارههاي پـیش کلامـی) و اغلـب نفـوذ خـود را بـر سیسـتم پـردازش اطلاعات در زیر آستانه، عمل میکنند. پردازش طرحوارهها به راحتی و بدون این که نیازمند توجـه از سـوي فرد باشد صورت میگیرد و حالتی خودآیند دارد. بعضی افراد به خاطر تجارب کودکی منفی، طرحـوارههـاي ناسازگار اولیه را ایجاد میکنند که به شیوه تفکر، احساس و رفتار آنها در روابـط صـمیمانه بعـدي و سـایر جنبههاي زندگیشان تأثیر میگذارد. یانگ معتقد است که طرحوارهها به دلیل ارضاء نشدن نیازهاي هیجـانی اساسی دوران کودکی بوجود می آیندکه این نیازها عبارتند از: دلبستگی ایمن به دیگران، خودگردانی، تفاوت و هویت، آزادي در بیان نیازها و هیجانهاي سالم، خودانگیختگی و تفریح، محـدودیتهـاي واقـع بینانـه و خویشتن داري(یانگ و همکاران، 2003، ترجمـهي حمیـد پـور و انـدوز، .(1392 امـا طرحـوارههـاي اولیـه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول ازارضاء نشدن نیازهـاي اولیـه به خصوص نیازهاي هیجانی در دوران کودکی سرچشمه میگیرد (ژانگ وهه،.(2010
3-2 بخش دوم : طرحوارههاي ناسازگار اولیه
1-3-2 مقدمه
طرحواره ها را می توان ساختارهایی براي بازیابی مفاهیم کلـی ذخیـره شـده در حافظـه، یـا مجموعـهي سازمان یافته اي از اطلاعات، باورها و فرضها دانست، محتواي هـر طرحـواره از طریـق تجربـههـاي زنـدگی فردي ساخته و پرداخته میشود، سازمان مییابد، در ادراك و ارزیابی اطلاعـات جدیـد مـورد اسـتفاده قـرار
254012636500
1.Baumeister, & leary
2.Bawlby
23
میگیرد . طرحواره ها طرز برخورد و نگرش شخص نسبت به خویشتن، جهان و آینده تعیین می شود اگر این طرحواره ها طبیعی و مثبت باشند، گرایش فرد نسبت به همه چیز مثبت، امیدورانه و موفقیت آمیز خواهد بـود وگرنه چنین کسی خود را ناتوان، بی کفایت و بی ارزش خواهد پنداشت و بنابراین احساس خواهد کـرد کـه در برخورد با مشکلات موانع نفوذ ناپذیري بر سر راه او قرار دارد و هر کاري بکنـد بـا شکسـت و ناکـامی روبرو خواهد شد از این رهگذر فرد نسبت به جهان پیرامون، خویشتن و آینده نگـرش منفـی پیـدا مـیکنـد (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
2-3-2 طرحواره:1
طرحواره الگوي ثابت و درازمدتی است که در دوران کودکی به وجود آمده و تا زنـدگی بزرگسـالی نیز ادامه یافته است. ما از طریق این طرحوارهها به جهان نگاه میکنیم، طرحوارهها باورها و احساسات مهمی در مورد خود و محیط می باشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفتهاند آنها خـود تـداوم بخشـند و در برابر تغییر مقاومت زیادي نشان میدهندمعمولاً. این طرحواره ها به غیر از بافـت درمـانی در جـاي دیگـري تغییر نمیکنند. حتی موفقیت قاطع در زندگی نیز براي تغییر آنها کافی به نظر نمیرسـند طرحـوارههـا بـراي زنده ماندنشان می جنگند و اغلب در این راه موفق اند. تفکر هر فردي داراي سه سـطح مـی باشـد: نخسـتین سطح که نسبتاً به راحتی دست یافتنی است، افکار سطحی را شامل میشود که آنها را افکار خودآیند مینامد. دومین سطح شامل باورهایی است که نسبت به سطح اول عمیق تر است. سطح سوم در واقع، هسته مرکـزي همه افکار، تصورات و باورهاي انعطافناپذیر را تشکیل میدهند و »طرحواره« نامیده میشـود. طرحـواره در واقع کارگران پشت صحنهاي است که افکار خودآیند و باورها را هدایت میکنـد. طرحـوارههـاي افسـردگی شامل فرضیه هاي اساسی هستند مبنی بر اینکه »خود« ناتوان، دنیاي بیرون پر از مشکلات و آینده ناامید کننده است (یانگ، .(1990
یانگ معتقد است که طرحواره الگوي ثابت و درازمدتی است که در دوران کودکی به وجود آمـده و تـا زندگی بزرگسالی نیز ادامه یافته است. ما از طریق این طرحواره ها به جهان نگاه میکنیم، طرحوارهها باورهـا و احساسات مهمی در مورد خود و محیط میباشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفتهانـد آنهـا خـود تداوم بخشند و در برابر تغییر مقاومت زیادي نشان میدهندمعمولاً. این طرحوارهها به غیر از بافـت درمـانی در جاي دیگري تغییر نمی کنند. حتی موفقیت قاطع در زندگی نیز براي تغییر آنها کـافی بـه نظـر نمـیرسـند طرحواره ها براي زنده ماندنشان می جنگند و اغلب در این راه موفق اند (یانگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمید پور و اندوز، .(1392
254028702000
1. Schema
24
طرحوارهها با توجه به پنج نیاز اصلی (تحـولی) -1: پیوسـتگی و پـذیرش -2 خـودگردانی و اسـتقلال -3 محدودیتهاي منطقی -4 خود جهت مندي -5 بیان خود و خود انگیختگی، به پنج حوزة وسیع نقسـیم مـی-شوند. اگر این پنج نیاز تحولی درکودك از سوي والدین ارضاء نشود، به ترتیب این طرحوارهها -1) بریدگی
طرد -2 خودگردانی مختل -3 محدودیتهاي غیرمنطقی -4 دیگرجهت مندي -5 بازداري و نگرانی مـداوم) به وجود میآیند. پس هنگامی که رفتار والدین و شرایط محیط در حد بهینـه و مطلـوب باشـد، در سـاختار شخصیت کودکان در این پنج حوزه شیوه و الگویی بهنجار ساخته میشود . چنانچه والدین و شرایط محـیط در حد بهینه و مطلوب نباشد کودك مستعد ایجاد طرحوارههاي ناکارآمد اولیه در یک یا چند حوزه میشـود
هسته مرکزي شخصیت انسان را تشکیل میدهند (یانگ، .(1999
طرحواره: واژه طرحواره در روان شناسی و به طور گستردهتر در حوزهي شناختی، تاریخچـهاي غنـی و برجسته دارد. در حوضهي رشد شناختی، طرحواره را به صورت قالبی در نظر میگیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند. علاوه بر این، ادراك از طریق طـرح واره، واسطهمندي میشود و پاسخهاي افراد نیز توسط طرحواره جهت پیـدا مـیکننـد. طرحـواره، بازنمـایی انتزاعی خصوصیات متمایز کنندهي یک واقعه است. به عبارت دیگر، طرحی کلی از عناصر برجسـتهي یـک واقعه را طرحواره میگویند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمیدپور و اندوز، .(1392
3-3-2 طرحوارههاي ناسازگار اولیه :(SME)
طرحواره هاي ناکارآمد اولیه عمیقترین سطح شناخت هستند و اصول ثابت و دراز مدتی هسـتند کـه در دوران کودکی به وجود میآیند، در زندگی بزرگسالی تداوم مییابند و با ناکارآمدي زیاد مشخص مـیشـوند. این طرحواره هاي الگویی براي پردازش تجارب بعدي محسوب می شوند. ابعاد طرحوارههاي ناکارآمد اولیـه عبارتند از: الف- بریدگی و طرد ب- خودگردانی مختل ج- محدودیتهاي غیرمنطقی د- دیگر جهـت منـدي و- بازداري و نگرانی مفرط (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
طرحواره بریدگی و طرد:1
طرحوارههاي بریدگی یعنی نیازهاي شخص براي امنیت، ثبات، محبت، همـدلی، بیـان احساسـات، پذیرش و احترام در دوره کودکی ارضاء نشده است. در خانوادههایی ایجاد میشود که بریده، سـرد، منـزوي، تکانشی، انتقادگر، غیر قابل پیشبینی، بد رفتار و رها کننده هستند. طرحـوارههـاي بریـدگی و طـرد عبارتنـد ازشدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادي/ بد رفتاري، محرومیت هیجانی، نقـص/ شـرم، انـزواي اجتمـاعی/ بیگـانگی (همان منبع).
254018351500
1. Schema Disconnection and rejection
25
طرحواره خودگردانی مختل:1
طرحوارههاي خودگردانی مختل یعنی احساس اینکه فرد نمیتوانـد در جهـان بـه طـور مسـتقل و بدون حمایت دیگران عمل کند. این افراد یک هویت مستقل از خود ندارند و هنگام مواجهه با یـک مشـکل جزئی احساس شکست میکنند. طرحوارههاي خودگردانی مختل عبارتند از: وابستگی/ بـی کفـایتی، آسـیب پذیري نسبت به ضرر، خودتحول نیافته/ خود گرفتار، شکست (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمیـد پور و اندوز، .(1392
طرحواره محدودیتهاي غیرمنطقی:2
محدودیتهاي غیرمنطقی یعنی نقص در محدودیتهاي درونی مانند مسؤولیت پذیري نسبت بـه خـود و دیگران، این طرحواره منجر به عدم رعایت حقوق دیگران میشود. این کودکان بـا سـهل انگـاري، فقـدان جهت دهی وخود کنترلی درست ازسوي والدین مواجههاند و با آنها به گونهاي رفتار میشـود کـه گـویی از دیگران برترند. طرحوارههاي محدودیتهاي غیرمنطقی عبارتند از: استحقاق/ بزرگمنشی، خود کنترلـی پـایین/ خود انضباطی پایین (همان منبع).
طرحواره دیگر جهت مندي:3
این کار به منظور دریافت محبت، پذیرش و اجتناب از انتقاد دیگران انجام میشود. این الگو منجـر بـه رشد طرحوارههاي زیر میشود: اطاعـت، فـداکاري، تأییـدجویی/ توجـه طلبـی (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
طرحواره بازداري و نگرانی مفرط:4
طرحواره بازداري و نگرانی مفرط یعنی تأکید افراطـی بـر سـرکوبی احساسـات، تکانـههـاي خـود انگیخته و انتخابها. والدین این کودکان اغلب سختگیر، تنبیه گر، وظیفه شناس، کمال گرا، مقرراتی، پرتوقـع، نگران، خود انتقادگر هستند که این خصوصیات را به کودکان خود انتقال میدهند. والدین این کودکان باعث شکلگیري طرحوارههاي زیر میشوند: منفیگرایی/ بدبینی، بازداري هیجـانی، معیارهـاي سرسـختانه/ انتقـاد شدید، تنبیه گرایی (همان منبع).
254087820500
1. Schema Impaired autonomy 2. Schema Impaired limits 3. Schema other directedness 4. Schema Inhibition and overvigilance
26
4-3- 2 انواع طرحوارههاي ناسازگار اولیه
-1 رها شدگی/ بی ثباتی: 1
در این طرحواره فرد احساس می کند فرد مورد پیوستگی خود را به زودي از دسـت خواهـد داد. این شخص احساس میکند که روابط نزدیک او با یک یا چند نفر به زودي به هم خواهد خـورد. ایـن فـرد امکان دارد در دوران کودکی با مرگ یا طلاق والدین روبه رو شده باشد (یانگ و همکاران، ترجمهي حمیـد پور و اندوز، .(1392
-2 بی اعتمادي/ بد رفتاري:2
در این طرحواره فرد احساس میکند که دیگران از روي قصد از افراد سودجویی میکنند . این افراد انتظار دارند که از سوي دیگران آسیب ببینند، مورد انتقاد واقع شوند، یا تحقیر شوند. همیشه حس مـیکننـد که حقوق آنها به وسیله دیگران زیر پا گذاشته میشود و مورد اذیت و آزار دیگران واقـع مـیشـوند (همـان منبع).
-3 نقص/ شرمندگی:3
فرد باور دارد که عیبهاي درونی دارد و احساس اینکه شخص در مهمترین جنبـههـاي شخصـیتی-اش، ناقص، ناخواسته، بد، حقیر و بی اعتبار و بی ارزش است (عزت نفس و اعتماد به نفس پایین ) یا اینکـه در نظر افراد مهم زندگیاش فردي منفور و ناقص به حساب مـیآیـد (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمید پور و اندوز، .(1392
-4 انزواي اجتماعی/ احساس بیگانگی:4
در این طرحواره فرد احساس می کند که از جهان کناره گرفته است و با افراد دیگر متفاوت است و یا اینکه به هیچ گروه یا جامعهاي تعلق ندارد. در این طرحواره فرد به دنیاي خصوصی خود پناه میبـرد و از دیگران دوري میکند و از تنهایی لذت میبرد ( همان منبع).
-5 شکست:5
در این طرحواره فرد احساس میکند که یک فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد یا اینکه نمیتواند از شکست اجتناب کند . فرد در مقایسه با همسـالان خـود در حـوزههـاي موفقیـت ( مدرسه، شغل، ورزش و...) احساس بی کفایتی میکند (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمیـد پـور و اندوز، .(1392
254035433000
1.Triggered, & Instability 2.Distrust, & Bad behaviar 3.Defect, & Shame 4.Social isolation, & Alienation 5. Failure
27
-6 وابستگی/ بی کفایتی:1
فرد داراي این طرحواره باور دارد که نمیتواند مسئولیتهاي زندگی خود را به طور مستقل انجـام دهد. این افراد اغلب از اشخاص دیگر در تصمیمگیري و انجام تکالیف، کمک میطلبند. این کودکـان بـراي انجام اعمال و تکالیف به خود اعتماد ندارند.
-7 آسیب پذیري نسبت به ضرر و بیماري:2
ترس افراطی از اینکه فاجعهاي مهم نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و این کـه شخص قادر نیست از آن جلوگیري کند. این فاجعهي مهم، بر یک یا چند جنبه از موارد زیر متمرکز است. الف : رویدادهاي ناگوار پزشکی مانند حملههاي قلبی، ابتلا به سرطان
ب: رویدادهاي ناگوار هیجانی مانند دیوانه شدن ج: رویدادهاي ناگوار بیرونی مانند گیر افتادن در آسانسور، قربانی جنایت شدن (همان منبع).
-8 خود نابالغ/ گرفتار:3
کسی که این طرحواره را دارا ست نزدیکی هیجانی و صمیمیت بیش از حدي با یکی از افـراد مهـم زندگی خود ( اغلب والدین) دارد و این موجب از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی بهنجار این فرد مـی-شود. در واقع این افراد گرفتار فرد دیگر هستند و باور دارند که بدون حمایت آنها نمیتوانند شاد باشند.
-9 محرومیت هیجانی:4
کسی که این طرحواره را دارد باور دارد که نیازهاي هیجانی اولیه او از سوي دیگران ارضاء نخواهد شد، این نیازها شامل محبت، همـدلی، مهربـانی، محافظـت، راهنمـایی و مراقبـت از سـوي دیگـران اسـت. محرومیت هیجانی یعنی انتظار اینکه تمایلات و نیازهـاي شـخص در زمینـهي حمایـت اجتمـاعی از سـوي دیگران ارضاء نمیشود.
-10استحقاق/ بزرگ منش:5
باور به اینکه شخص از دیگران برتر است و حقوق ویژهاي براي خودش قائل است. باور بـه اینکـه هر چیزي میخواهد یا هر کاري میخواهد باید سریعاً انجام شود، بدون توجه به اینکه آیا خواسته او منطقی است و آیا باعث ضرر و زیان دیگران میشود یا خیر؟ آنها به نیازهاي دیگران هیچ توجهی ندارند این افـراد
254060515500
1.Dependence , & Incompetence 2.Vulnerability to harm or illness 3.Their immature , & caught 4.Emotional deprivation 5.Eligibility , & high-minded
28
براي ارضاي تمایلات خود سعی در سلطهگري و کنترل دیگران دارند (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمید پور و اندوز، .(1392
-11 خود کنترلی ضعیف/ خود تنظیمی ضعیف1
ناتوانی فرد در بازداري از بروز تکانههـا و احساسـات و نـاتوانی در تحمـل ناکـامی. وقتـی فقـدان خویشتن داري به حد افراطی برسد، فرد زندگیاش مملواز رفتار مجرمانه مـیشـود. فقـدان خویشـتن داري یعنی ناتوانی در جلوگیري از هیجانها .
-12 اطاعت (فقدان فردیت):2
فرد داراي این طرحواره باور دارد براي اینکه از پیامدهاي منفی اجتنـاب کنـد بایـد کنتـرل خـود را بـه دیگران بسپارد. اغلب این افراد میترسند که دیگران خشمگین شده و طردشان کنند، از این رو ترجیح مـی-دهند خودشان را به دیگران تسلیم کنند. فرد داراي این احساس است که تمـایلات، عقایـد و احساسـات او اعتبار ندارد و براي دیگران و خودش مهم نیستند (همان منبع).
-13 ازخود گذشتگی:3
در این طرحواره فرد نیازهاي خود را براي کمک به دیگران فدا میکند. تمرکـز افراطـی بـر ارضـاي نیازهاي دیگران در زندگی روزمره، به طوري که از رضایتمندي خود فرد جلـوگیري مـیشـود. ایـن افـراد معناي زندگی خودرا در کمک به دیگران میدانند و اغلب آنها خود و نیازهاي خود را فراموش کردهاند.
-14 تأیید جویی/ توجه طلبی:4
این افراد تأکید افراطی در دستیابی به تأیید، توجه، بازشناسی یا شایسـتگی از سـایر افـراد دارنـد بـه گونهاي که از تحول یک هویت واقعی و ایمن جلوگیري میکند. عزت نفس این فرد بیشتر بـه واکـنشهـاي دیگران وابسته است تا به تمایلات و رغبتهاي خود شخصاین. افراد معمولاً اعمالی انجـام مـیدهنـد کـه مورد توجه و تأیید دیگران باشند و از آن اعمال هیچ لذتی نمیبرند.
-15 منفی گرایی/ بد بینی:5
این افراد تمرکز دائمی بر جنبههاي منفی زندگی (درد، مرگ، دلخوري، فقدان، عدم توافق، تعارض، گناه، مشکلات حل نشده، اشتباهات بالقوه، اعمال غلط و...) دارند. همراه با خـود کـمانگـاري یـا غفلـت از جنبههاي مثبت شخصیت و زندگی (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
254032829500
1.Poor control of his , & Her weak regulatory
2.Obey
3.Devotion
4.Seeking approval , & Attention seeking
5.Negativity , & pessimism
29
-16 بازداري هیجانی:1
باور به اینکه شخص باید هیجانها، تکانههامخصوصاً( خشم) خودرا بازداري کند، زیرا هر گونه بیان احساسات به دیگران ضرر میرساند یا منجر به کاهش عزت نفس یا محرومیت، انتقام و نـاراحتی مـیشـود. رایجترین حوزههاي بازداري عبارتند از:
الف: بازداري خشم و پرخاشگري
: بازداري هیجانهاي مثبت (خوشحالی، محبت، برانگیختگی جنسی، نشاط و شادابی)
: تأکید شدید بر عقلانیت و حذف هیجان همراه آن
-17 تنبیهگرایی:2
کسی که این طرحواره را دارد باور دارد که به خاطر اشتباهات گناهانو خـود، بایـد شـدیداً تنبیـه شوداین. افراد معمولاً به سختی از اشتباهات خود و دیگران چشم پوشی میکنند به ایـن دلیـل کـه عیـب و نقص دیگران را نمیپذیرند و نمیتوانند با آنها همدلی نمایند(همان منبع).
-18 معیارهاي کمال گرایانه/ انتقاد بیش از حد از خود:3
باور به اینکه شخص باید براي رسیدن به معیارهاي درونی و افراطی درباره رفتار و عملکرد خـود کوشش فراوانی انجام دهدکه. این عمل معمولاًبراي جلوگیري از انتقاد صورت میگیـرد. ایـن افـراد اعتقـاد دارند هر کاري که انجام میدهند ناقص است و باید بیشتر تلاش کنند (یانگ و همکـاران، 2003، ترجمـهي حمیدپور و اندوز، .(1392
5-3- 2 خصوصیات طرحوارههاي ناسازگار اولیه:
الگوها یا درون مایههاي عمیق و فراگیري هستند.
از خاطرات، هیجانها، شناختوارهها و احساسات بدنی تشکیل شدهاند. در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند.
در سیر زندگی تداوم دارند.
دربارهي خود و رابطه با دیگران هستند. به شدت ناکارآمدند.
254065976500
1.Emotional Inhibition
2.Tendency to punishment.
3.Criteria oriented perfectionism /self-criticism too
30
6-3- 2 عملکردهاي طرحوارههاي ناسازگار اولیه:
- 1 تداوم طرحواره : تمام افکار، احساسها، و رفتارهایی را در بر میگیرد که به جاي بهبود طرحواره، در نهایت باعث تقویت آن میشود. به عبارتی تمام پیشگوییهاي خودکامبخش فرد.
-2 بهبود طرحواره: از آن جایی که طرحواره، مجموعهاي از خاطرات، هیجانها، احساسهـاي بـدنی و شناختوارهها است، بهبود طرحواره به کاهش تمام این موارد مربوط میشـود: شـدت خـاطرات مـرتبط بـا طرحواره، فعال شدن هیجانی طرحواره، نیرومندي احساسهاي بـدنی و ناسـازگاري شـناختواره (یانـگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
7-3- 2 سبکهاي مقابلهاي ناسازگار:
-1 تسلیم طرحواره: وقتی بیماران، تسلیم طرحواره میشوند، به درست بودن آن گردن مینهند و هیچ وقت سعی نمیکنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه میپذیرند که طرحوارهها درست است.
-2 اجتناب طرحواره : وقتی بیماران سبک مقابلهاي اجتناب را به کار میبرند، سعی می کنند زندگی خود را طوري تنظیم کنند که طرحواره هیچ وقت فعال نشود. »آنها میکوشند با ناآگاهی زندگی کنند، انگار که اصلاً طرحوارهاي ندارندمعمولاٌ. از موقعیتهاي برانگیزانندهي طرحواره، مثل روابط صمیمی یا چالش-هاي شغلی، اجتناب میکنند. اکثر این بیماران از تمام حوزههاي زندگی که نسبت به آنها احساس آسیب
پذیري میکنند، روبر میگرداند.
-3 جبران افراطی طرحواره: وقتی بیماران، سبک مقابلهاي جبران افراطی به کار میبرند، از طریق فکـر، احساس، رفتار والدین بین فردي به گونهاي با طرحواره میجنگد که انگار طرحوارهي متضادي دارند. آنهـا سعی میکنند تا حد ممکن با دوران کودکی خود یعنی زمان شکلگیري طرحوارهها، متفاوت باشـند. اگـر در دوران کودکی، احساس بیارزشی میکردهاند، بعداً در دوران بزرگسالی، تلاش میکنند افرادي کامـل و بـی-عیب و نقص جلوه کنند. اگر در کودکی مطیع بودهاند، در بزرگسـالی، رو در روي همـه مـیایسـتند. اگـر در دوران کودکی تحت کنترل دیگران بودهاند، در بزرگسالی، دیگران را کنترل میکنند یا به هیچ وجه حاضر بـه پذیرفتن نفوذ و تأثیر دیگران بر خود نیستند. اگر مورد بد رفتاري قرار گرفتهاند، با دیگران بـد رفتـاري مـی-کنند. آنها به هنگام روبه رو شدن با طرحواره، دست به حملهي متقابل میزننـد. در ظـاهر، اعتمـاد بـه نفـس زیادي دارند، ولی در باطن، هر لحظه نسبت به فعـال شـدن طرحـواره، احسـاي تهدیـد مـیکننـد (یانـگ و همکاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
8-3- 2 پاسخهاي مقابلهاي:
پاسخهاي مقابلهاي، راهبردها یا رفتارهاي مشخصی هسـتند کـه از طریـق سـه سـبک رفتـاري (جبـران افراطی، اجتناب و تسلیم) به منصهي ظهور میرسند. پاسخهاي مقابلهاي عبارتند از تمام پاسـخهـایی کـه در خزانهي رفتاري فرد در مقابل تهدید وجود دارند، به عبارتی تمام راههاي بیهمتا و فرد ویـژهاي کـه بیمـاران
31
از طریق آنها، جبران افراطی، تسلیم، و اجتناب را آشکار میسـازند. وقتـی فـرد از روي عـادت، پاسـخهـاي مقابلهاي خاصی را به کار میگیرد، پاسخهاي مقابلهاي به سبک مقابلهاي گره میخورند. لذا سبک مقابلـه اي، یک صفت است و پاسخ مقابلهاي، یک حالت. سبک مقابلهاي، مجموعهاي از پاسخهاي مقابلـه اي اسـت کـه فرد به طور ویژه، آنها را به منظور اجتناب، تسلیم و جبران افراطی طرحوارهها به کار میگیرد. پاسخ مقابلـه-اي، رفتار خاصی است که فرد در یک لحظهي خاص و گذرا از خـود نشـان مـیدهـد (یانـگ و همکـاران، 2003، ترجمهي حمید پور و اندوز، .(1392
9-3- 2 ارتباط طرحوارههاي ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی
طرحوارههاي ناسازگار اولیه که موجب اختلالات هیجانی میشوند از طرحوارههاي افراد عادي انعطاف پذیر تر، خشکتر و عینیترند (جانستون، دوراي، کورتنی، بایلس، و اوکان1، .(2009 نظریههاي شناختی در مورد اختلالهاي هیجانی، نظیر نظریهي طرحواره بک (1999) بر این اصل مبتنی هستند که اختلالهاي روانی با آشفتگی در تفکر همراه میباشند. به ویژه اضطراب و افسردگی که با افکار منفی خودکار و تحریف در تفسیر محركها و رویدادها مشخص میشوند. تصور میشود که افکار منفی یا تفاسیر تحریف شده، از فعال شدن باورهاي منفی انباشته شده در حافظه بلند مدت منشأ میگیرند.
-4-2 بخش سوم: اختلالهاي تنظیم هیجانی
1-4- 2 مقدمه
یکی از موضوعاتی که در طی دو دههي گذشته تلاش و توجهات تجربی و نظري فراوانی را به خود جلب کرده است، بحث هیجانها است. این علاقه و توجه تا حدي میتواند به دلیل نقشی باشد که هیجان و تنظیم هیجان در رفتارهاي بیرونی (فردي) ایفا مینماید. نظریهپردازان و دانشمندان مختلف، تعاریف متعددي از هیجان ارائه دادهاند، اما در مجموع میتوان گفت که هیجان رویدادي پیچیده و چند بعدي است که منجر به آمادگی براي عمل میشود هر فرد عادي میداند که داراي عواطفی است و زندگی بدون عواطف، زندگی تیره، مکانیکی، و بیرنگ خواهد بود. از طرف دیگر سلامت روانی و عقلی شخص به سلامت عاطفی او بستگی دارد. زیرا نظر شخص نسبت به خودش، دیگران، اوضاع اجتماعی، و زندگی به طور کلی از چگونگی رشد و تکامل عواطف وي متاثر میشود. به بیان دیگر، داوريهاي هر فرد دربارهي خود و دیگران و مسائل اجتماعی به کیفیت عواطف او بستگی دارد و شخصی که از رشد سالم هیجانی و عاطفی بهرمند
254064071500
Okane ،Bayles ،Courtney ،Dorahy ،1 . Jansoon
32
نباشد هرگز فردي واقع بین، نیکاندیش، درست کردار، و در نتیجه فرد مفید و موثر در پیشرفت جامعه نخواهد بود (شعاري نژاد، .(1388
هیجانها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. در نگاه اول همگی هیجانها را به عنوان احساس، میشناسیم. ما شادي و ترس را میشناسیم زیرا جنبهي احساسی آنها را طبق تجربهي ما خیلی بارز هستند. وقتی با تحدیدي مواجه میشویم یا به سمت هدفی پیشرفت میکنیم، تقریباً غیر ممکن است که متوجه جنبهي اساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است، احساسها نیز فقط جزئی از هیجانهاهستند (ریو، 2005، ترجمهي سیدمحمدي، (1390
2-4- 2 تعریف هیجان:
واژه هیجان که با واژههاي شور، احساس و عاطفه شباهت زیادي دارد به معناي هر نوع برانگیختگی ذهن و بدن است. همانطور که اشاره شد، هیجانات، احساسات و عواطف بخشی از وجود ما هستند. در واقع هیجان، احساس و عاطفه پدیدههایی هستند که ما هر روز با انواع مختلفی از آن درگیر هستیم. مسائلی مانند عشق، غم، شادي، خشم و عصبانیت و بسیاري دیگر از حالتها که قطعاً همهي ما تک تک آنها را به خوبی میشناسیم و همهي آنها را احساس کردهایم، محتواي هیجان، احساس و عاطفه ما را تشکیل میدهد (امامی نائینی، .(1385
روانشناسان در تعریف هیجان و عاطفه اختلاف نظر دارند زیرا هر کدام در تعریف خود زاویهاي از آن را در نظر میگیرند. چنان که بعضی از ایشان به منشاء و دگرگونی هیجان توجه دارند، برخی جنبههاي عضوي آن را مورد توجه قرار میدهند، و گروهی نیز میخواهند ماهیت هیجان و عاطفه را به فطري و فرهنگی تقسیم کنند. استانلی1 هیجان را نخستین پایهاي که انرژي روانی در پیدایش و دگرگونی خود برآن استوار است تعریف میکند. جیمزلانکه2 معتقد است که ادراك حالات عضوي یا بدنی باعث پیدایش حالات هیجانی و عاطفی میشود و هیجان و عاطفه در واقع همین ادراك است. مکدوگال3 هیجان را نشانه بروز غرایز میداند (شعاري نژاد، .(1388
تعریف هیجان خیلی پیچیدهتر از تعریف مجموع اجزاي آن است. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار جنبهي تجربه را در یک الگوي هم زمان، هماهنگ میکند. هیجان همان چیزي است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندي و یا بیانگري را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم میکند (ریو،2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
254025019000
1 .Stanley 2.Mc dougall 3 .James Lankh
33
پکرون، گتز و پري (2005)1 در راستاي مدل فرآیند مولفه از هیجان، هیجان را به عنوان مجموعـه اي از فرآیندهاي روانی به هم مرتبط میدانند که شامل مولفههاي عاطفی، شناختی، فیزیولوژیکی، و انگیزشی مـی-باشد.
3-4- 2 ویژگی هیجانها :
هیجانها چند بعدي هستند. آنها به صورت پدیدههاي ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها تا اندازهاي احساسهاي ذهنی هستند، به این صورت که باعث میشوند به شیوهي خاص، مثل عصبانی یا خوشحال, احساس کنیم. اما هیجانها واکنشهاي زیستی نیز هستند، یعنی، پاسخهاي بسیج کننده-ي انرژي که بدن را براي سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده، آماده میکند. هیجانها هدفمند هم هستند، خیلی شبیه گرسنگی که هدف دارد. براي مثال، خشم، میل انگیزشی براي انجام دادن کاري، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد میکند که در غیر اینصورت چنین نمیکردیم. هیجانها پدیدههاي اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده میشویم، علائم قابل تشخیص چهره-اي، ژستی، و کلامی می فرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجانپذیري ما با خبر میکنند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، (1390 با توجه به این چهار ویژگی هیجانها، معلوم میشود که هیجان را نمیتوان به روشنی تعریف کرد. مشکل تعریف کردن هیجان شاید در ابتدا شما را متحیر کند، زیرا هیجانها در تجربیات روزمره، خیلی صریح به نظر میرسند. هر کسی میداند که تجربهي شادي و خشم چگونه است، بنابراین شاید بپرسید واقعاً مشکل تعریف کردن هیجان چیست . مشکل این است تا وقتی از کسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند، میداند هیجان چیست (فر و راسل2، .(1984
هیچ یک از این ابعاد مجزاي ذهنی، زیستی، هدفمند، یا اجتماعی، هیجان را به نحوء شایستهاي تعریف نمیکند. هر یک از این چهار بعد فقط بر ویژگی متفاوت هیجان تاکید دارد. براي شناختن و تعریف کردن هیجان، بررسی هر یک از چهار بعد هیجان و نحوهاي که بر یکدیگر اثر متقابل میگذارد، ضرورت دارد
4-4- 2 عوامل ایجاد هیجان :
وقتی با واقعهي مهمی روبرو میشویم، ذهن ( فرآیندهاي شناختی ) و بدن افراد (فرآیندهاي فیزیولوژیکی) به شیوهي سازگارانهاي به این واقعه واکنش نشان میدهد. یعنی، مواجه شدن با رویدادي مهم، فرآیندهاي شناختی و زیستی را فعال میکند که جمعاً عناصر مهم هیجان، از جمله احساسها، انگیختگی بدن، رفتار هدفمند و بیانگري را فعال میسازند . یکی از سوالهاي اساسی در بررسی هیجان این است که که چه چیزي موجب هیجان میشود. دیدگاههاي متعددي نظیر آنهایی که زیستی، روانی- تکاملی، شناختی، رشدي، روانکاوي، اجتماعی، جامعه شناختی، فرهنگی و انسانشناختی هستند، وارد این بررسی علیتی میشوند. به
254024701500
1. Pekru, Goatz , & Perry
2. Fehr, & Russell.
34
رغم این تنوع، آگاهی از اینکه چه چیزي موجب هیجان میشود بر یک مجادلهي اساسی استوار است: زیستشناسی در برابر شناخت. در واقع این مجادله میپرسد، آیا هیجان عمدتاً پدیدههاي زیستی هستند یا شناختیاگر. هیجانها عمدتاً زیستی باشند، پس باید از یک منبع زیستی، مانند مدارهاي مغزي و نحوهاي که بدن به رویدادهاي مهم واکنش نشان میدهد، سرچشمه بگیرنداما. اگر هیجانها عمدتاً شناختی باشند، در این صورت باید از رویدادهاي ذهنی علیتی، مانند ارزیابیهاي ذهنی از معنی موقعییت براي سلامتی فرد، سرچشمه بگیرند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
5-4- 2 تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان به عنوان یکی از متغیرهاي روانشناختی، مورد توجه بسیاري از پژوهشگران قرار گرفته است (گلمن1، 1998؛ مایر، کارسو و سالووي2، .(1999 شواهد زیادي نشان میدهد که تنظیم هیجانی با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزههاي مختلف زندگی مرتبط است (شاته و همکاران، 2007؛ جاکوبس و همکاران، .(2008
انسانها پس از تجربه وقایع تنشزا، از طریق افکار و دستگاه شناخت، هیجانهایشان را تنظیم مینمایند و این موضوع به طور تفکیک ناپذیري با زندگی در هم آمیخته است (گارنفسکی و همکاران .(2005
تنظیم هیجانی: فرآیندهایی هستند که به افراد کمک میکنند تا بتوانند چگونه هیجانهاي لازم را در خود ایجاد کنند، آنها را ابراز نمایند و به چه شکلی از آنها استفاده کنند. به اعتقاد محققان، چگونگی ارزیابی و تفکر در هنگام روبرو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است، به عبارت دیگر برداشت و تحلیل افراد از موقعیت ها در تنظیم هیجانها آنها، نقش اساسی دارد. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهاي تنظیم شناختی هیجانات و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (امیدي ویعقوبی، .(1390
متخصصانی که اغلب به طور نزدیکی با مردم سروکار دارند، مانند خدمهي هواپیما، آرایشگران، و پزشکان، نشان میدهند، که چگونه افراد یاد میگیرند هیجانهایشان را کنترل کنند. در این رشتهها، فشارهاي جامعه پذیري براي کنترل کردن هیجانها، عمدتاً بر اساس کنار آمدن با احساسهاي ناخوشایند به نحوي که جامعه پسند و از لحاظ شخصی سازگارانه باشد، قرار دارند. تنظیم هیجان از راهبردهاي مورد استفاده در
کاهش، افزایش، سرکوب و یا ابقاي هیجان و از ویژگی ذاتی و فطري آدمی میباشد (پلیتري3، .(2009
254056070500
1. Golman
2 Mayer, Caruso , & sallovey
3 . Pellitteri
35
در واقع تنظیم هیجانی تنها سرکوب هیجانها نیست، بلکه شخص نباید همیشه در یک حالت آرام و ساکن از برانگیختگی هیجانی قرار داشته باشد. در عوض تنظیم هیجانی، شامل فرآیندهاي نظارت و تغییر تجربیات هیجانی شخص است (تامپسون، .(1994
هیجانها داراي کیفیت بالایی هستند، به این صورت که میتوانند باعث واکنش مثبت یا منفی در افراد شوند. اگر متناسب با موقعیت و شرایط باشند باعث واکنش مثبت و در غیر این صورت باعث واکنش منفی میشوند. بنابراین زمانی که هیجانها شدید یا طولانی میشوند و یا با شرایط سازگار نیستند، آن زمان نیاز به تنظیم کردن آنها لازم است (گراس، .(1998
در واقع تنظیم هیجانی هم شامل فرآیندهاي پایین به بالا (ادراکی) مانند ارزیابی و هم شامل فرآیندهاي بالا به پایین (شناختی) مانند حافظهي فعال و کنترل ارادي توجه میباشد . لذا تنظیم هیجانی را میتوان به عنوان فرآیندهاي فیزیولوژیکی، رفتاري، و شناختی تعریف کرد که افراد را به تنظیم و بیان هیجانها قادر مینماید (گراس و تامپسون، 2007، گراس .(1999
تنظیم هیجان یک فرایند محوري براي همهي جنبههاي عملکرد انسان است و نقش حیاتیاي در شیوه-هایی که افراد با تجارب استرس زا مقابله میکنند و شادي را تجربه میکنند، ایفا میکند، تنظیم هیجان دلالتهاي بالینی مهمی دارد، روشهایی که افراد هیجانهایشان را مدیریت کنند، عملکرد روانشناختیشان را (مثل مشکلات بیرونی و مشکلات درونی) متاثر میسازند. همچنین تنظیم هیجان داراي تلویحات رشدي و اجتماعی مهمی است، مانند رشد همدلی و روابط با همسالان (فوسکا1، .(2008 تنظیم هیجان، به توانایی فهم هیجانها، تعدیل تجربهي هیجانی و ابراز هیجانها اشاره دارد (گراس، .(2001
پژوهشهاي انجام شده نشان داده است که تنظیم هیجان، سازگارانه با عزت نفس و تعاملات اجتماعی مثبت مرتبط است و افزایش تجربههاي هیجانی مثبت باعث مواجههي موثر با موقعیت استرس زا شده است و پاسخ مناسب به موقعیتهاي اجتماعی را افزایش میدهد (گراس، .(2002 همچنین تحقیقات نشان داده است که راهبردهاي تنظیم هیجان با پریشانی روانشناختی مرتبط بوده است (گارنفسکی و کریج، .(2009 سازگاري بعدي فرد را پیشبینی میکند و تمرکز بر مهارتهاي تنظیم هیجان میتواند در پیشبینی و درمان مشکلات روانی، موثر باشد (برکینگ و همکاران ، .(2008
پژوهشهاي دیگر نشان دادهاند که تنظیم هیجان سازگاري مثبت را پیشبینی میکند (یو، ماتسو موتو و لی راکس2، (2006 و ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد تنظیم هیجان با بهزیستی و سلامت روانی بالا، مرتبط است (گراس، .(2002
254052070000
1 .Fosca
2 . Yoo, Matsumoto, & LeRoux,
36
تنظیم هیجان بیشتر در دو چهارچوب مهم بررسی میشود:
-1راهبردهاي تنظیم هیجانی پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان) و یا در آغاز بروز آن فعال میشوند و بروز هیجانهاي شدید را پیشبینی میکنند.
-2 راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از پیدایی هیجان فعال میشوند "این راهبردها نمی-توانند از ایجاد هیجانهاي شدید پیشگیري کنند" (گراس، .(1999
راهبردهاي تنظیم هیجانی که پیش از رخداد، حادثه استرس زا، فعال میشوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوي میگردند که پاسخ هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند (بک، 1991؛ شرر1، .(1984 براي نمونه فردي یک رویداد در حال وقوع را به جاي این که یک تهدید به شمار آورد به عنوان یک چالش ارزیابی میکند (توماکا، بلاسکوویچ، کیبلر و ارنست 2 ، (1997 بروز مشکلات در تنظیم هیجان مرتبط با اختلالهاي روانی است (آلدائو، نولن هوکسما و اسچیوزر3، 2010؛ برینباوم، رقاوان، ورنون و گومز4، 2003؛ منین و فاراچ5، .(2007
6-4- 2 مهارتهایی که در تنظیم هیجانی آموخته میشوند: -1مهارتهاي هیجانی:
شامل شناسایی و نام گذاري احساسات، ابراز احساسات، تعیین شدت احساسات، مدیریت احساسات، به تعویق اندازي کامیابی، کنترل اضطرابها، کاهش فشار روانی، آگاهی از تفاوتهاي موجود میان احساسات و عمل.
-2 مهارتهاي شناختی:
شامل گفتگوي درونی- مقابلهاي، گفتگوي درونی تشویقگرایانه، درك و تفسیر نشانههاي اجتماعی، شناخت تاثیرات اجتماعی بر رفتار و ملاحظه شخصی خود از چشم انداز جامعهاي بزرگتر، استفاده از گام-هاي مشخص براي حل مسایل و تصمیمگیري و تعیین اهداف، تعیین اعمال جایگزین، پیشبینی پیامدها، درك دیدگاه دیگران، درك هنجارهاي رفتاري مقبول و نامقبول، داشتن دیدگاهی مثبت به زندگی، خودآگاهی و انتظارات واقعگرایانه از خود.
-3مهارت خود آگاهی:
مشاهده و شناخت احساسات خود، یافتن واژگانی براي بیان احساسات، آگاه شدن از ارتباط میان افکار، احساسات و واکنشها و بررسی اعمال خود و آگاهی بر پیامدهاي آنها تعیین سهم تاثیر افکار و احساس ها بر تصمیمها.
254024384000
1 . Scherer 2. Tomaka, Blascovich, Kibler, & ernest 3. Aldao, & Nolen-Hoeksema, & Schweizer 4. Berenbaum, Rghavan, Vernon, & Gomez 5. Mennin, , & Farach
37
-4 مهارت مقابله با فشار روانی:
شناخت ارزش تمرینات بدنی، تصویرهاي ذهنی هدایت شده و روش آرمیدگی.
-5 مهارت همدلی:
درك احساسات و علایق دیگران و مد نظر قراردادن دورنماي ذهنی آنان، احترام گزاردن به تفاوت-هاي موجود در احساسات افراد نسبت به پدیدههاي مختلف.
-6 مهارت ارتباط موثر:
صحبت کردن درباره احساسات به صورتی موثر، شنونده و پرسشگري خوب شدن، تمایز گذاشتن میان حرف و عمل دیگران و واکنشها و قضاوتهاي خود نسبت به آنها، ابراز علایق و احساسات خود بدون خشم یا انفعال نسبت به دیگران و مهارت قاطعیت.
-7 مهارت مذاکره اصولی:
نحوه مذاکره با دیگران، والدین، اساتید، استفاده از الگوي برد- برد در بحث جهت حل تعارضات بین-
فردي
-8 مهارت مدیریت احساسات:
استفاده از گفتگو با خود، براي پیدا کردن پیامهاي منفی مانند انتقادات درونی مخرب، درك آنچه که در پس هر احساس نهفته است (مانند رنجشی که خشم را بر میانگیزد) یافتن راههایی براي مقابله با ترس و اضطراب و مدیریت خشم و اندوه.
-9 مهارتهاي رفتاري شامل :
الف- ارتباط غیر کلامی ب- برقراري ارتباط از طریق تماس چشمی
ج- حالت چهره، لحن صدا (امیدي و یعقوبی، .(1390
7-4- 2 راهبردهاي مقابله با هیجانها :
-1راهبردهاي شناختی:
منظور از راهبردهاي شناختی، راهبردهایی است که بر مبناي نظریههاي شناختی استوار شدهاند. دراین نظریهها عوامل اصلی نگهدارندهي رفتار، فرآیندهاي شناختی فرض میشوند. روانشناسان شناخت گرا بر این باورند که افراد بر حسب ادراکی که ازامور و رویدادها دارند به آنها واکنش نشان میدهند. اینان بر این باورند که هر فردي متناسب با ساختار ذهنی خود که متشکل از مجموعه باورها، فرضیات و اعتقادات او
38
است، رویدادها و موقعیتهاي مختلف را در ذهن خود پردازش و ادراك میکند. هر چه قدر باورها و عقاید افراد خشک تر و قابلیت انعطافشان کمتر باشد، خطاهاي شناختی و تفسیري آنها بیشتر خواهد بود. شناختهاي غلط سبب بروز احساسات ناخوشایند میشود و احساسات ناخوشایند منجر به بروز رفتارهاي نامناسب میگردد. شناخت گرایان معتقدند تغییرات مطلوب در رفتار، از جمله رفتارهاي هیجانی آنها، از راه تغییر دادن الگوهاي فکري، باورها، نگرش ها و عقایدشان امکان پذیر است (امامی نائینی، .(1385
-1-1خودآگاهی:
به منظور برخورد مناسب با احساسات و هیجانهاي ناخوشایند، اولین گام خود آگاهی هیجانی است. شاید شنیدن مکرر یک موضوع خسته کننده باشد. ولی واقعیت این است که با تکرار کردن است که میتوان ماهر شد. اولین قدم در مهار کردن احساساتی همچون خشم، غم، عصبانیت، و ترس این است که به آن حالت آگاهی پیدا کنیم.
به منظور آگاهی یافتن به احساسات خود شناخت عوامل زیر ضروري است: -2-1 شناخت احساسات و عواطف به هنگام رویارویی با موقعیتهاي ناخوشایند. -3-1 شناخت افکار و باورها.
-4-1 شناخت چگونگی تفسیر رویدادها.
-5-1 آگاهی یافتن از خواستهها و انتظارات خود (همان منبع).
-2 راهبردهاي رفتاري:
براي خنثی کردن محركها و تجربیات ناخوشایند، دو شیوهي رفتاري کلی وجود دارد. این دو شیوه عبارتند از: شیوههاي بلند مدت و شیوههاي کوتاه مدت.
1-2 روشهاي بلند مدت:
روشهایی هستند که در دراز مدت باعث میشوند آستانهي تحمل فرد در مقابل موقعیتهاي ناخوشایند افزایش یابد. این شیوهها سبب میشود که فرد به طور کلی در زندگی خود از یک آرامش نسبی برخوردار باشد. آرامش حاکم بر وجود فرد به او کمک می کند تا در مواجهه با رویداد ناخوشایند، کنترل خود را حفظ نموده و بتواند راه حلهاي منطقی پیدا کند. همان طور که ملاحظه میکنید بازدهی این روش-ها در دراز مدت خودش را نشان میدهداما. در بسیاري از مواقع، مثلاً هنگامی که ما عصبانی هستیم، به روشهایی احتیاج داریم که سریعتر به نتیجه برسد و بتوانیم در همان لحظه خشم و عصبانیت خود را کنترل کنیم.
39
ورزشهاي هوازي:
اولین روش بسیار سودمند که در در دراز مدت باعث افزایش توانایی خنثی کردن احساسات ناخوشایند میشود، انجام دادن ورزشهاي هوازي است. ورزشهاي هوازي فعالیتهایی هستند که در آن فرد در زمانی نسبتاً طولانی، یک فعالیت منظم بدنی را انجام میدهد. طی این فعالیتها ضربان قلب و تنفس به تدریج افزایش یافته و براي مدت زمانی، فعالیت با حداکثر ضربان قلب و تنفس ادامه مییابد و سپس به تدریج کاهش مییابد. ورزشهاي هوازي به دلیل این که ضربان قلب، تنفس و متابولیسم عضلات را تنظیم میکنند،
روش بسیار خوبی براي آرامسازي عضلانی است (امامی نائینی، .(1385
پیش بینی:
پیش بینی کردن وقایع گامی بزرگ در جهت پیشگیري از ایجاد احساسات ناخوشایند در ما است. به عبارت دیگر زمانی که ما بتوانیم نتایج رفتارهاي خود و تاثیر آن را بر دیگران پیشبینی کنیم آنگاه خواهیم توانست از بروز احساسات ناخوشایند در خود و دیگران جلوگیري کنیم. به نظر می رسد این راهکار شناختی- رفتاري است. چرا که هم نیازمند به یک پردازش شناختی است و هم انجام یک سري از رفتارها را میطلبد.
آرام سازي خود:
یکی از بهترین راههاي کنترل بر احساسات و هیجانهاي خویش، تمرینات آرام سازي یا relaxation است. شما با قرار گرفتن در محیطی آرام میتوانید این تمرینات را انجام دهید. وقتی مشغول آرامش دادن به خود هستید، فعالیت بدن کم میشود، ضربان قلب کندتر میشود و عضلات تنش کمتري مییابند (همان منبع).
2-2 روشهاي کوتاه مدت: خود آگاهی هیجانی:
افراد در مواجهه با رویدادهاي ناخوشایند، احساسات ناخوشایندي پیدا میکنند. آگاهی از این امر که در این لحظه من چه احساسی دارم گامی بزرگ در جهت کنترل و مهار آن احساس است. اگر در لحظاتی که احساسات ناخوشایندي دارید، به خود بگوییدکه تو الان عصبانی هستی، تو الان غمگینی و به این حالات
40
خود آگاهی داشته باشید، در چنین شرایطی راحتتر میتوانید چند دقیقهاي صبر کنید و از بروز پاسخهاي آنی و بدون تفکر جلوگیري کنید (امامی نائینی، .(1385
راهبردهاي مقابله با عصبانیت و خشم : الف- گفتن عبارت"ایست"
زمانی که عصبانی هستید، میتوانید به خودتان بگویید"ایست"، صبر کن. این فرمان باعث میشود که شما بتوانید تا حدودي از اسیر احساساتتان رهایی پیدا کنید و موقعیت را بهتر ارزیابی کنید.
ب- تنفس عمیق:
این موضوع مورد تأیید است که عموماً خشم و عصبانیت یک پدیدهي روانی صرف نیست، چرا که اجزاء جسمانی و فیزیولوژیک، نقش مهمی در بروز آن دارندمعمولاً. تنفس عمیق باعث میشود که ضربان قلب کاهش یافته و در نتیجه فشار خون هم پایین بیاید و بدین ترتیب میتوان با تنفس عمیق، عوامل فیزیولوژیک موثر در تشدید خشم و عصبانیت را کنترل کرد. هرگاه فرد بتواند هیجانهایش را تا حدودي کنترل نماید، آنگاه بهتر میتواند در خصوص پاسخهاي مناسب و راه حلهاي مناسب بیاندیشد (همان منبع).
ج- شمردن اعداد:
زمانی که عصبانی هستید توصیه میشود از یک تا صد بشمارید. شمارش اعداد باعث میشود که شما کمی از موقعیت فاصله گرفته و شدت انرژي منفی حاصل از عصبانیت در وجود شما کاسته شود.
د- تلقین برخی جملات:
در حین مقابله با یک وضعیت ناخوشایند میتوانیم به خود گوشزد کنیم که : آرام باش و آرام باقی بمان، موضوع را زیاد بزرگ نکن، این را درس عبرتی بدان، یک نفس عمیق بکش، خونسردیت را حفظ کن و فکرت را به کار بینداز.
ه- خواندن یک بیت شعر یا یک جمله:
به خاطر آوردن یک بیت شعر یا یک جمله نیز میتواند از شدت فشار روانی حاکم بر شما بکاهد.
و- ترك موقعیت:
با ترك موقعیت، شما به خود فرصت فکر کردن میدهید و میتوانید به موقعیت فراسوي نیازها و خواستههاي خود توجه کنید. در چنین شرایطی، اگر مخاطب شما فرد خاصی است، میتوانید از او بخواهید تا در زمان دیگري در مورد مسألهتان صحبت کنید (امامی نائینی، .(1385
-3-2-2 راهبردهاي مقابله با غمگینی:
به منظور غلبه بر احساس غمگینی در زیر به برخی از راهکارها اشاره میکنیم.
41
احساس غمگینی خود را بپذیرید. غمگینی یک احساس عادي و طبیعی است و هر کس در مواقعی غمگین خواهد شد.
با پیامهایی مثل: دنیا که به آخر نرسیده، من میتوانم باز هم شاد باشم، من براي همیشه غمگین نخواهم بود، این احساس زود گذر است و بالاخره تمام میشود، و ....به خودتان دلداري بدهید.
موقعیتی را که در آن ساکن و خموده باقی ماندهاید را ترك کنید.
راه دیگري که براي غلبه بر احساس غمگینی وجود دارد این است که یک داستان در مورد احساسات خود بنویسید و یا آن را نقاشی کنید.
یک کار خوب براي کسی انجام دهید.
یک کار خوب و شادي آفرین براي خودتان انجام دهید (همان منبع).
8-4- 2 دیدگاههاي زیربناي هیجانها:
دیدگاههاي شناختی و زیستی با هم، تصاویر جامعی از فرآیند هیجان در اختیار میگذارد. با این حال، قبول کردن این نکته که جنبههاي شناختی و زیستی هر دو زیر بناي هیجان هستند این سوال را پیش می-کشد که کدام یک اصلی است: عوامل زیستی یا شناختی. آنهایی که طرفدار برتري شناخت هستند، معتقدند تا وقتی افراد معنی و اهمیت شخصی یک رویداد را به صورت شناختی ارزیابی نکرده باشند، نمیتوانند به صورت هیجانی پاسخ دهند. آنهایی که طرفدار برتري عوامل زیستی هستند، معتقدند واکنشهاي هیجانی لزوماً به ارزیابیهاي شناختی نیازي ندارند. رویدادهاي متفاوت، مانند فعالیت عصبی زیر قشري یا جلوههاي صورت خودانگیخته، هیجان را فعال میکنند. از دید نظریه پرداز زیستی، هیجانها میتوانند بدون رویداد
شناختی قبل از آن روي دهند، ولی نمیتوانند بدون رویداد زیستی قبل از آن، روي دهند. بنابر این عوامل زیستی، نه شناختی، برتر هستند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
-1 دیدگاه زیستی :
اکمن( 1992) 1 خاطر نشان میسازد که هیجان بسیار سریع شروع میشوند، کوتاه مدتاند، و میتوانند به صورت خودکار /غیر ارادي، روي دهند. بنابراین، وقتی به صورت هیجانی عمل میکنیم، حتی قبل از اینکه از این هیجان پذیري آگاه باشیم، هیجانها در ما روي میدهند. هیجانها به این علت زیستی هستند که از طریق ارزش سازگاري براي پرداختن به تکالیف اساسی زندگی، تکامل یافتهاند. از نظر پنکسپ1982) 2،
254025463500
1.Ekman
2 .Panksepp
42
(1994، هیجانها از مدارهاي عصبی که فعالیت مغز را تنظیم میکنند ناشی میشوند و بررسی اعماق مدارهاي مغزي از بررسی احساسهایی که برچسب کلامی به آنها زدهایم، دشوارتر است. ولی مدارهاي مغزي، شالودهي زیستی تجربه هیجان هستند. ایزارد1989) 1، (1991 اعلام میدارد که اطفال به رغم کمبودهاي شناختی به برخی رویدادها، به صورت هیجانی پاسخ میدهند. بعد از اینکه کودك زبان را فرا میگیرد و استفاده از تواناییهاي حافظهي بلند مدت را آغاز میکند، بسیاري از رویدادهاي هیجانی، مقدار زیادي پردازش شناختی را در بر دارند. با این حال، به رغم پرمایگی شناختی در فرآیند هیجان، بیشتر پردازش هیجانی رویدادهاي زندگی، غیرشناختی هستند، یعنی خودکار و ناهشیارند و ساختارهاي زیر قشري، میانجی آنها میشوند (ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
-2 دیدگاه شناختی :
شرر 1994)، (1997 معتقد است که برخی از تجربیات زندگی موجب هیجان میشوند در حالی که تجربیات دیگر موجب آن نمیشوند. تعدادي از ارزیابیهاي شناختی خاص که موجب تجربیات هیجانی می-شوند عبارتند از: آیا این رویداد خوب است یا بد؟ آیا میتوانم با این موقعیت به طرز موفقیت آمیزي مقابله کنم؟ و آیا این رویداد از نظر اخلاقی مانعی ندارد؟ پاسخ به این سوالها که چگونه موقعیتی را که با آن مواجه میشویم ارزیابی کنیم، نوع پردازش شناختی را که موجب هیجانها میشود، را تشکیل میدهد. وینر2 (1986) اعلام میدارد در تحلیل انتسابی هیجان، افراد باید بر روي پردازش اطلاعاتی که بعد از وقوع پیامد-هاي زندگی صورت میگیرد، تمرکز کنند. یعنی نظریه انتساب روي تفکر و تأمل بعد از موفقیتها و شکستها، تاکید دارد. بعد از موفقیت، اگر معتقد باشیم که خودمان آن را به بار آوردهایم، یک هیجان به وجود میآید در حالی که اگر باور داشته باشیم که دوستمان آن را بار آورده است، هیجان متفاوتی به وجود میآید(همان منبع).
-3 دید گاه دو سیستمی:
فایدهاي که از مجادلهي شناخت در برابر زیست شناختی حاصل میشود این است که هر دو طرف به روشنی دیدگاه خودشان را بیان میکنند. وقتی به هر دو دیدگاه فکر میکنیم، این سوالها مطرح میشوند، که کدام یک درست است. یا کدام یک درستتر است. روانشناسان هیجان تلاش کردهاند به این سوال پاسخ دهند و دو پاسخ پدیدار شده است طبق دیدگاه باك ( 1984) 3، انسانها دو سیستم همزمان دارند که هیجان را فعال و تنظیم میکنند. یک سیستم، سیستم فطري خودانگیخته، و فیزیولوژیکی است که به صورت غیر ارادي به صورت تعبیري و اجتماعی واکنش نشان میدهد. سیستم فیزیولوژیکی هیجان در تاریخ تکامل
254023304500
1.Ayzeng
2 .Weiner
3.Buck
43
انسان، ابتدا به وجود آمده است (سیستم لیمبیکدر) حالی که سیستم شناختی هیجان بعداً که انسانها به طور فزایندهاي متفکر و اجتماعی شدند به وجود آمده است (قشر تازه مخ). سیستم زیستی ابتدایی و سیستم شناختی جدید با هم ترکیب میشوند و مکانیزم هیجان دو سیستمی بسیار انطباقی را به وجود میآورند. با فرض کردن اینکه چگونه سیستمهاي هیجان زیستی و شناختی تعامل میکنند رابرت لیونسون(1994) 1، نظریه دو سیستمی را قدري جلوتر میبرد. این دو سیستم به جاي اینکه موازي هم باشند، بر یکدیگر تاثیر میگذارند(ریو، 2005، ترجمهي سید محمدي، .(1390
9-4- 2 اختلال تنظیم هیجانی:
سطح پایین تنظیم هیجانی ناشی از ناتوانی در مقابله مؤثر با هیجانها و مدیریت آنها است، ناتوانی در مدیریت هیجانها باعث میشود که فرد در موقعیتهاي استرسزا از راهبردهاي مقابلهاي نامناسب استفاده کند. افرادي که تنظیم هیجانی پایینی دارند، در پیش بینی خواستههاي دیگران توانایی کمتري دارند. آنها فشارهاي محیط را درك نمیکنند و هیجانهاي خود را به خوبی مهار نمیکنند و در نتیجه در مقابل وقایع مقاومت کمتري نشان میدهند. بررسیها نشان دادهاند که چنانچه نوجوان به راهبردهاي مقابلهاي کارآمد مجهز نباشد و توانایی کمی براي درك هیجانهاي خود و دیگران داشته باشد، در برخورد با فشارها و بحرانهاي دوران نوجوانی توان کمتري خواهد داشت و مشکلات رفتاري بیشتري را به صورت پرخاشگري، افسردگی و اضطراب نشان خواهد داد (ترینداد و جانسون، .(2000
گراتز و رومر یک مفهوم چند بعدي تنظیم هیجان را پیشنهاد میکنند که شامل.1 آگاهی و شناخت و فهم هیجانها . 2 پذیرفتن هیجانها .3 توانایی براي کنترل رفتارهاي تکانشی و عمل کردن بر حسب اهداف مطلوب وقتی که هیجانهاي منفی تجربه میشوند .4 توانایی در استفاده از تنظیم هیجانی به وسیله اجرا کردن استراتژيهایی که پاسخهاي هیجانی را در یک حالت انعطاف پذیر شکل میدهند، میباشد. غیبت نسبی یکی یا همه این تواناییها، اختلال در تنظیم هیجانی یا عدم تنظیم هیجانی را نشان خواهد داد. این ابعاد به مقیاس اختلال در تنظیم هیجانی مربوط هستند (کوتینهو، ریبریو، فري نینها و دایس2، .(2010
طبق مدل تنظیم هیجانی، تنظیم هیجانی فرآیندي منحصر به فرد و یگانه براي تعدیل تجربه هیجانی به قصد دستیابی به مطلوبیت اجتماعی و قرار گرفتن در یک وضعیت جسمانی و روانی آماده براي پاسخگویی مناسب به تقاضاهاي درونی و بیرونی است. تنظیم هیجانی به منظم کردن و تنظیم فرآیندهاي احساسی در راستاي عملکرد تطبیقی اطلاق میشود. بنابراین، بی نظمی احساسات، به فرآیندهاي تنظیمی اطلاق میشود که در نهایت عملکرد تطبیقی را مختل میکنند (هوانگ3، .(2006
254021526500
1 .Robert plutchik 2.Coutinho, Riberio,Ferreininha, & Dius 3. Hawang
44
کوتینهو و همکاران ( (2010 بر اساس مطالعات پیشینهاي عنوان میکنند که تنظیم هیجانی، به مرحلهاي اشاره دارد که افراد به واسطهي آن بر هیجانهاي خود و اینکه آنها چگونه هیجانهایشان را بیان و تجربه می-کنند، تأثیر میگذارد. اختلال در تنظیم هیجانی باید نتیجه کمبود تواناییها و قابلیتهاي تنظیم هیجانی باشد.
با شناخت دقیق تر دشواريهاي تنظیم هیجانی و چگونگی تأثیر آن در به کار بردن راهبردهاي مقابلهاي میتوان الگوهاي کارآمدتري براي پیشگیري و درمان اختلالهاي رفتاري و روانی در کودکان و نوجوانان در نظر گرفت.
5-2 تاریخچه و پیشینه تحقیق:
1-5- 2 تحقیقات انجام شده در داخل ایران:
در پژوهشی که بیابانگرد (1381) با عنوان تحلیلی بر فراشناخت و شناخت بر روي دانشجویان انجام داد، نشان داد که بین طرحوارههاي ناسازگار اولیه و اختلالات هیجانی و نقش فعال شدن طرحوارههاي بد کنش در پردازش و تفسیر سوگیرانه اطلاعات رابطه وجود دارد.
در تحقیقی که بیرامی، اکبري، قاسمپور و عظیمی (1391) با عنوان بررسی حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و مولفههاي تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار بر روي 92 دانشجوي دانشگاه محقق اردبیلی، انجام داد نشان داد که دانشجویان داراي اختلال اجتماعی کمتر از دانشجویان بهنجار ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد مثبت از تنظیم هیجانی استفاده میکنند.
در تحقیقی که شهامت (1389) با عنوان پیشبینی نشانههاي سلامت عمومی بر اساس طرحوارههاي ناسازگار اولیه بر روي 159 دانشجوي دانشگاه فردوسی مشهد انجام داد، نشان داد که این پژوهش به نقش واسطهاي طرحوارهها در آسیب شناسی روانی صحه میگذارد.
درپژوهشی که یوسفنژاد و پیوستهگر((1390 با عنوان رابطه رضایت از زندگی و طرحوارههاي ناسازگار اولیه بر روي 159 دانشجوي دانشگاه شهر بابل انجام دادند، نشان داد که بین طرحوارههاي ناکارآمد اولیه و رضایت از زندگی در دانشجویان رابطه منفی وجود دارد.
در تحقیقی که (کاظمی، مطهري، و قربانی، (1390 با عنوان ارتباط بین طرحوارههاي ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی بر روي 100 دانشآموز مقطع راهنمایی و دبیرستان شهر اصفهان انجام دادند، نتایج حاصل از دادهها نشان داد که ضریب همبستگی بینشنگر رابطه منفی و معنیدار بین نمره کل متغیرهاي طرحوارهها و حالات فراشناختی میباشد.
در پژوهشی که پیچاکلایی و همکاران (1391) با عنوان بررسی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبکهاي دلبستگی و طرحوارههاي ناسازگار اولیه بر روي 80 دانشجوي دانشگاه شهر تبریز انجام دادند. نتایج حاصل این بود که افراد ایمن، دوريگزین و دوسوگرا، راهبردهاي
45
کاملاً متفاوتی براي تنظیم هیجانها و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. آنهایی که سبک دلبستگی ایمن داشتند از آن دسته راهبردهاي تنظیم هیجانی استفاده میکنند، که استرس را به حداقل رسانده و هیجانهاي مثبت را بر میانگیزند. سبکهاي دلبستگی ناایمن، دوريگزین و دوسوگرا از آن دسته راهبردهاي تنظیم هیجانی سود میجویند که بر هیجانهاي منفی تأکید دارند یا تجربههاي هیجانی را سرکوب میکنند.
در تحقیقی که (حیدري، احتشامزاده، حلاجانی، (1389 با عنوان رابطه تنظیم هیجانی، فراشناخت، خوش بینی با اضطراب امتحان، برروي 440 دانشجوي علوم و تحقیقات خوزستان انجام دادند، نتایج تحلیل نشان داد که بین تنظیم هیجانی و اضطراب امتحان رابطه مثبت و معنی داري وجود دارد.
در تحقیقی که (حیدري و اقبال، (1390 با عنوان رابطه دشواري در تنظیم هیجان، سبکهاي دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی بر روي 180 زوج شرکت صنایع فولاد شهر اهواز انجام دادنـد، نتـایج تحلیـل نشان داد که بین دشواري در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجـین و سـبک دلبسـتگی زوجـین رابطـه مثبت و معنیداري وجود دارد و نتایج حاصـل از تحلیـل رگرسـیون نیـز حـاکی از وجـود رابطـه چندگانـه دشواري در تنظیم هیجان، سبک هاي دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی زوجین بود.
در تحقیقی که قاسمیپور، بهرامـی احسـان، قهرمـانلونژاد و پورشـریفی (1390) بـا عنـوان اثـر بخشـی مصاحبه انگیزشی بر ارضاء نیازهاي بنیادي روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلـب بـر روي163 نفر از بیماران مرکز قلب تهران انجام دادند، نتایج نشان داد که مصاحبه انگیزشی در ارضاء نیـازهـاي بنیـادي روانی بیماران عروق کرونر موثر است. ارضاي این نیازها به کنترل بهتر عوامل خطـر بیمـاري قلبـی عروقـی کمک میکند. به نظر میرسد افسردگی بیماران عروق کرونر قلب مانع ارضاء نیاز شایستگی میشود. بنابراین افسردگی باعث احساس شایستگی آنان در کنترل عوامل خطر قلبی عروقی خواهد کرد.
2-5- 2 تحقیقات انجام شده در خارج از ایران:
در تحقیقی که نیلسون (2012)1 با عنوان طرحوارههاي ناسازگار اولیه و اختلال عملکرد در بیماران مبتلا به دوقطبی انجام داد، نتایج نشان داد که طرحوارههاي، انزواي اجتماعی، عدم دستیابی به وابستگی، آسیب پذیري در برابر بیماري، مهار اجتماعی، خودکنترلی ناکافی و بدبینی با مدت بهبودي اختلال دوقطبی رابطه دارد.
در تحقیقی که کمرا و کلویت(2012 ) 2 با عنوان طرحوارههاي ناسازگار اولیه مدیران و تأثیر آنان در موقعیت استرس زا و افزایش اضطراب و افسردگی در دانشجویان دانشگاه، انجام دادند، نشان داد که حضور
254014160500
1 . Nilsson
2 . Camara , & Calvete
46
طرحوارهها به منزله یک آسیب پذیري عامل براي هر دو عامل افسردگی و اضطراب است. و این اثر با جنس تعدیل میشود.
تحقیقات وانگ، هالورسن، ایزمان و واترلو( 2010) 1 نشان داد که افراد معتاد در مقایسه با جمعیت غیر معتاد آسیبهاي روانی و طرحوارههاي دستهي بریدگی و طرد به میزان زیادي در افراد معتاد بروز مینماید.
در تحقیقی که برومت(2007)2 انجام داد نشان داد که افرادي که طرحواره هاي نقص و وابستگی و تکانشی دارند به احتمال بیشتري به سمت مصرف مواد میروند.
تحقیقات پتروسلی(2001) 3 نشان داد که حدود 76 درصد واریانس آسیبهاي شخصیتی و اعتیاد را طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی کفایتی، استحقاق/ بزرگ منشی، خودتحول نیافته/ گرفتار و شکست، تبیین میکنند. وي نشان داد که این طرحوارهها، 60 درصد نمونههایی که آسیب شخصیتی دارند را درست پیشبینی میکنند.
تحقیقات بامبر و مک ماهان(2008) 4 نشان داد طرحوارهها پیشبینی کننده سطوح بالاي فرسودگی شغلی و آسیبهاي روانپزشکی هستند.
ولبورن(2002) 5 در تحقیق خود به مطالعه طرحوارهها بر روي یک جمعیت 196 نفري در یک بیمارستان روانپزشکی پرداخت نتایج نشان داد که طرحوارهها، قويترین پیشبینی کنندههاي علائم روانی نظیر اضطراب، افسردگی، پارانوئید و سوء مصرف مواد میباشند.
لیم و وانگ(2009 ) 6 در پژوهشی نتیجهگیري کردند که ارضاء نیاز به استقلال، نقش تعیین کنندهاي در تنظیم رفتار دارد. همچنین استقلال با فعالیت فیزیکی ارتباط مثبت دارد.
استاندیج، دودا و نتومانیس(2003) 7 نتیجهگیري کردند که بین جهتگیري پیشرفت مبتنی بر تکلیف ارضا نیازهاي اساسی، استقلال رابطه مثبت و معناداري وجود دارد.
در تحقیقی که سارازین، گویلت و کري( 2001) 8 انجام دادند نشان دادند که نیاز به استقلال و نیاز به تعلق و وابستگی با جهتگیري پیشرفت مبتنی بر خود، همبستگی منفی و معناداري دارد.
دانهام(2008)9 در تحقیق خود به مطالعه اختلال در تنظیم هیجانی و تأثیر آن بر رضایت زناشویی و فرآیند صمیمیت بر روي 132 زوج آمریکایی و آفریقایی تبار پرداخت. تحقیقات نشان داد که هم در زنان و
254026860500
1 . Wang, Halvorsen, Eisemann, & Waterloo 2 . Brummett 3 . Petrocelli
4 . Bamber, & Mcmahon 5 . Welburn 6 .Lim, & Wang
7 .Standage ,Duda, & Ntoumanis 8 .Sarrazin, Guillet, & Cury 9 . Dunham
47
هم در مردان اختلال در تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی و صمیمیت ایمن رابطه منفی داشت. همچنین نتایج حاکی از آن بود که صمیمیت ایمن، رضایت زناشویی و مهارتهاي هیجانی را میانجیگري میکند.
در پژوهشی که یلسا و شریلان( 2003) 1 با عنوان اختلال در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بر روي روي 66 زوج مورد مطالعه قرار دادند. نتایج رگرسیون نشان داد که هم در زنان و هم در مردان اختلال تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی رابطه منفی داشت.
کربی( 2007) 2 پژوهشی را با هدف تأثیر درمان اختلال تنظیم هیجانی بر رضایت زناشویی بر روي 10 زوج انجام داد. نتایج نشان دادکه درمان اختلال تنظیم هیجانی، تأثیر قابل ملاحظهاي در مرحلههاي مختلف داشت که شامل: تنظیم هیجان و افزایش رضایت زناشویی و افزایش اعتماد در توانایی تنظیم هیجانی زوجین بود.
6-2 نتیجهگیري:
ارضاي نیازها، موقعی آغاز میشود که تغییري در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جاي نیازهاي قبل، سطح دیگري از نیاز، اهمیت یافته و محرك رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگري میسپارند. ارضاء کامل و به موقع نیازهاي بنیادي روانی میتواند در ایجاد طرحوارههاي مثبت و مقابلهی مؤثر با هیجانها و مدیریت آنها کمک بسیاري انجام دهد. شیوع بالاي آشفتگیهاي روانی بدست آمده از عدم ارضاي نیازهاي روانی و تأثیر این مشکلات روي عملکرد کلی فرد، موجب اختلال در تنظیم هیجانی میشود. افرادي که داراي اختلال در تنظیم هیجانی هستند، تنظیم هیجانی پایینی دارند، در پیش بینی خواستههاي دیگران توانایی کمتري دارند. آنها فشارهاي محیط را درك نمیکنند و هیجانهاي خود را به خوبی مهار نمیکنند و در نتیجه در مقابل وقایع مقاومت کمتري نشان میدهند. طرحوارههاي ناسازگار اولیه نیز باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضاء نشدن نیازهاي هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود میآیند.
منابع فارسی:
آقا یوسفی، علیرضاو شریف، نسیم. .(1390) بررسی رابطه حس انسجام و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه آزاد تهران. مطالعات روانشناختی.دوره 7، 13، .51-73
آهی، قاسم. .(1384) هنجاریابی فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ بین دانشجویان دانشگاه تهران.
پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.
امامی نائینی، نسرین. .(1385) مهارت مقابله با هیجانات. تهران: انتشارات وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی. امانی، احمد، کشاورز افشار، حسین، اسفندیاري، حجت، بازوند، فاطمه، و عبدالهی، نرمین. .(1390) تعیین رابطه بین طرحواره هاي ناسازگار اولیه با سبک هاي هویت در دانش آموزان. فصلنامه علوم رفتاري.1، .7-82
امیدي، عبداالله و یعقوبی، حمید. .(1390) راهنماي تنظیم هیجانی.تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی.
امیري پیچا کلایی، حمید، خانجانی، زینب، پور شریفی، حمید، عظیمی، زینب، فهیمی، صمد، اکبري، ابراهیم، محمود علیلو، مجید،وقاسمپور، عبداالله.(.(1391 بررسی مقدماتی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبک هاي دلبستگی و طرحوارههاي ناسازگار اولیه. فصلنامه اندیشه و رفتار. 23، .22-28
امینیان، مریم. .(1388) رابطه تنظیم هیجانی رخدادهاي منفی زندگی و تصویر از بدن با اختلالات تغذیه در زنان و دختران شهر اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشدمنتشر نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. براندن، ن. .(1380) روانشناسی عزت نفس (ترجمهي مهدي قراچه داغی). تهران: نخستین. (2001) بیابانگرد، اسماعیل. .(1381) تحلیلی بر فراشناخت و شناخت درمانی. فصلنامه تازههاي علوم شناختی28،.22-4
بیرامی، منصور، فهیمی، صمد، اکبري، ابراهیم، و امیري پیچا کلایی، حمید. .(1390) بررسی حساسیت اضطرابی فرافکنی و مولفههاي تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار دانشجویان.
فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی. دانشگاه تبریز. 68،.43-8
حیدري، علیرضا و اقبال، فرشته. .(1390) رابطه دشواري در تنظیم هیجان، سبکهاي دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی در زوجین صنایع فولاد شهر اهواز. فصلنامه یافتههاي نو در روانشناسی. 18، -131 .114
73
حیدري، علیرضا، احتشامزاد، پروین، و حلاجانی، فاطمه. .(1389) رابطه تنظیم هیجانی فراشناخت و خوشبینی با اضطراب امتحان دانشجویان. فصلنامه یافتههاي نو در روانشناسی. 18،. 7-11
ریسو، ل. دوتویت، پ. استین، دان. و یانگ، ج. .(1390) طرحوارههاي شناختی و باورهاي مرکزي در مشکلات روانشناختی. چاپ اول، (ترجمهي حسن یعقوبی، رحیم یوسفی، و مسعود قربانعلی پور). تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز. .(2007)
ریو، م. ج. . (1390) انگیزش و هیجان.چاپ چهارم، (ترجمهي یحیی سید محمدي). تهران: نشر ویرایش. .(2005)
شعاري نژاد، علی اکبر. .(1388) روانشناسی رشد. تهرات: اطلاعات.
شولتز، د. و شولتز، ا. س. .(1391) نظریههاي شخصیت. چاپ ششم، (ترجمهي یحیی سید محمدي). تهران: نشر ویرایش. .(2005)
شهامت، فاطمه. .(1389) پیش بینی نشانههاي سلامت عمومی بر اساس طرحواره هاي ناسازگار اولیه.
فصلنامه روانشناسی دانشگاه شیراز.20، .26-32
عبدي، سلمان، باباپور خیرالدین، جلیل، و فتحی، حیدري .(1389) رابطه سبکهاي تنظیم هیجانی شناختی و سلامت عمومی دانشجویان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوري اسلامی ایران.7، .246-258
عسگري، پرویز و روشنی، خدیجه. .(1391) مقایسه هوش فرهنگی، هوش هیجانی، سازگاري فردي-اجتماعی دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. فصلنانه علمی پژوهشی زن و فرهنگ.3، 12، .49-63
فتحی، آیت اله، رضاپور، یوسف، و یاقوتیآذر، شهرام. .(1389) تعیین رابطه نیازهاي بنیادي و حمایت اجتماعی با سازگاري اجتماعی در دانش آموزان دختر و پسر. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی. -131 .146
قاسمیپور، یداله، بهرامی احسان، هادي، قهرمانلونژاد، سمیه، و پورشریفی، حمید. .(1390) اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر ارضا نیازهاي بنیادي روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلب. مجله روانشناسی بالینی. سال سوم، .41-53 .2
قربانی، نیما. .(1383) بازنگري در معنایی خودشناسی. معاونت پژوهشی دانشگاه تهران.
74
کاظمی، حمید، مطهري، سارا، و قربانی، مریم. .(1390) بررسی ارتباط بین طرحواره هاي ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی در دانش آموزان شهر اصفهان. مجموعه مقالات همایش ملی یافته هاي علوم شناختی
در تعلیم و تربیت دانشگاه فردوسی مشهد.
کریمی، یوسف. .(1392) روانشناسی شخصیت.چاپ هجدهم. تهران: نشر ویرایش.
ملایی، عین اله، آسایش، حمید، تقويکیش، بهزاد، و قربانی، مصطفی. .(1390) تفاوت جنسیتی و هوش هیجانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان، مجله علمی دانشکده پرستاري و مامایی بویه گرگان. دوره هفتم، شماره 2، .30-34
هالجین، ر. پ. و ویتبورن، س.ك. .(1391) آسیب شناسی روانی دیدگاههاي بالینی دربارهي اختلالهاي روانی.چاپ یازدهم، (ترجمهي یحیی سید محمدي). تهران: نشر روان. .(2003)
یانگ، جی. کلوسکو، ژ. و ویشار، م. .(1392) طرحواره درمانی. چاپ دوم، (ترجمهي حسن حمید پور و زهرا اندوز). تهران: ارجمند. .(2003)
یاوري، امیرحسین. .(1391) طراحی و آزمودن مدلی از متغیرهاي نوروپسیکوپاتولوژیکی، هیجانی و رفتاري به عنوان پیشآیندهاي افسردگی در بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس .(MS) پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز.
یوسفنژاد، مائده و پیوستهگر، مهرانگیز. .(1390) رابطه رضایت از از زندگی و طرحواره هاي ناسازگار اولیه در دانشجویان دانشگاه بابل. فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردي. 20، .56-64
75
English Refernces
Adeyemo ,DA (2008). Demographic Characteristics and Emotional Intelligence Among Workers in Some Selected Organisations in Oyo State, Nigeria.Vision- The Journal of Business Perspective, 12(1): 43-48.
Aldao, A. Nolen-Hoeksema, S. and Schweizer, S. (2010). Emotion-Regulation Strategies Across Psychopathology: A Meta-Analytic Review. Clinical Psychology Review. 30, (2), 217–237.
Bamber M, McMahon R. (2008). Danger-early maladaptiveschemas at work!: The role of early maladaptiveschemas in career choice and the development ofoccupational stress in health workers. Clin PsycholPsychother; 15(2): 96-112.
Baranoff, J.,& Oeil, T. (2007). Young Schema Questionnaire: Review of Psychometric and
Measurement Issues, Australian Journal of Psychology, Vol. 59, No. 2, 78-86.
Bauer, Johannes; Mulder, Regina H. (2006). Upward feedback and its contribution toemployees’ feeling of self determination. Journal of Workplace Learning Vol. 18 No.7/8, 508-521.
Baumeister R, Leary MR(1995). The need to belong:Desire for interpersonal attachments as afundamental humanHarlow HF. The nature of love. Am Psychol (13): 673-685.
Beck, A. T. (1967). Depression: Causes and treatment. Philadelphia, Pennsylvania: University of Pennsylvania Press.
Beck, A. T. (1991). Cognitive therapy: A 30-year retrospective.American Psychologist, 46, 368 - 375.
Berenbaum, H., Raghavan, C., Le, H., Vernon, L. L., & Gomez, J. J. (2003). Disturbances in emotion. In D.Kahneman, E. Diener, & N. Schwarz (Eds.), Understanding Quality of Life: Scientific Perspectives on Enjoymentand Suffering(pp. 267-287). New York: Russell Sage.
Berking, M., Orth, U., Wupperman, P., Meier, L. L., & Caspar, F. (2008). Prospective effects of emotion regulationskills on emotional adjustment. J Couns Psychol., 55: 485-494.
Blanchard, C. M., Amiot ,C. E., Perreault ،S., Vallerand, R. J., Provencher, p. (2009)
Cohesivenesscoach,s interpersonal style and psychological needs: Their effects on self-determination andathletes subjective well-being, Journal of Counseling Psychology, 52, 591-601.
Bowlby J.(1958). The nature of a child’s tie to hismother. Int J Psychoanal. (99): 265-272. Brummett BR, Wade J, Rivera-Mindt M, Cecero J. (2007).Attachment style, early maladaptive schemas,coping self-efficacy, therapy alliance and their influence on addiction severity in methadanemaintenancetreatment. Fordbam University, College of psychology,: 18-82.
Carver. S. C. and Scheir, M. F. (1992), Perspective on Personality. Allyn and Bacon.challenge
appraisal. Journal of Personality and SocialPsychology, 73, 63-72.
Chen, K .، &Chung. J, (2010). Motivation in online learning:Testing a modelof self-
determinatiotheory. Computers in Human Behavior26, 741–752.
Coutinho, J., Ribeiro, E., Ferreirinha, R., & Dias, P. (2010). The Portuguese version of the Difficulties in Emotion Regulation Scale and its relationship with psychopathological symptoms. Rev Psiq Clin Journal, 37(4),145-151
76
David, L., Van Rooy, A. A. & Chockalingam, V. (2004). Group differences in emotional intelligence scores: theoretical and practical implications.Personality and Individual Differences, 38 (3), 689-700.
Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). The “What” and “Why”of goal pursuits: Human needs and the self-determination.
Dunham, S. M. (2008). Emotional skillfulness in African American marriage: intimate safety as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction.Dissertation of Doctor of Philosophy, University of Akron.self-determination of
behavior. Psychological Inquiry, 11, 227-268.
Eccles, J. S., & Roeser, R. W. (2011). Schools as developmental contexts during adolescence.
Journal of Research on Adolescence, 21، 225–241.
Fehr, B., & Russell, A. (1984). Concept of emotion viewed from a prototype perspective.
Journalof Experimental Psychology: General, 113(3), 464 – 486.
Fosca, G.M., (2008). Beyond the Parent-child Dyad: Testing Family SystemsInfluences on Children,s Emotion Regulation, Doctoral Dissertation ofPhilosophy, Marquette University, Milwauke, Wiscansin.
Gagne, Marylene; Deci, Edward L. (2005). Self-determination theory and work Motivation.
Journal of Organizational Behavior26, 331–362.
Garnefski N, Kraaij V, van Etten M(2005) Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and internalizing and externalizing psychopathology.
J Adoles28، 619–631.
Garnefski, N., & Kraaij, V. (2009). Cognitive emotion regulation questionnaire-development of a short18- item version (CERQ-short). Pers Individ Dif, 41: 1045-1053.
Garnefski, N., Kraaij, V., & van Etten, M. (2005). Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and Internalizing and Externalizing psychopathology.Journal of Adolescence, 28, 619-631.
Ghorbani, N. & Watson, P. J. (2004). Two facets of selfknowledge,big five؛ and promotion
among Iranianmanagers. Journal of social behavior and personality:An International Journal, 32, 769-776
Golman, D. (1998). Working with emotional intelligence. Newyork. Bantambook .
Gratz, K. L., & Roemer, L. (2004). Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation:Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of - Psychopathology Behavior Assessment ,26, 41-54 Gross, J. J. (2001). Emotion regulation in adulthood: timing is everything. Curr Dir Psychol Sci, 10: 214-219.
Gross, J. J. (2007). (Ed.). Handbook of emotionregulation. New York: Guilford Press. Gross, J. J., & John, O. P. (2003). Individual difference in two emotion regulation processes: Implicationsfor affect, relationships, and well-being. Journal of Personality and Social Psychology, 85: 348-362.
Gross, J.J. (1998). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review ofGeneral Psychology,2,271-299.
Gross, J.J. (1999). Emotion Regulation: Past, Present, Future. Cognition &Emotion, 13, 551-573.
77
Gross, J.J. (2002). Emotion regulation. In: L. Feldman- Barrett & P. Salovey (Eds.), The wisdom infeeling. New York: The Guilford Press, 297-318.
Gross, J.J., & Thompson, R.A., (2007). Emotional Regulation; ConceptualFoundations. New York: Guilford Press.
Guardia, G. J. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). Withinperson variation in security of attachment: A self theory perspective on attachment, Need Fulfillment and wellbeing Journal
of personality and social psychology, 79, 367-384.
Harvey, V S., & Retter, K. (2002). Variations by gender between children and adolescents on the four basic psychological needs. Intemational Journal ofReality Therapy, 21(2): 33-36. Hawang, J.E. (2006). A processing model of emotion regulation in sights from the attachment system.Doctoral dissertation of philosophy, College of arts and Sciences Georgia State University.
Heider, D., Matschinger, H., Bernert, S., Alonso, J.,Brugha, T. S., Bruffaerts, R., de Girolamo, G., Dietrich,S., & Angermeyer, M. C. (2008). Adverse parenting asa risk factor in theoccurrence of anxiety disorders.Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 43(4),266272.
Hamidpour, H. (2011). The efficacy of schema therapy in treating women's generalized anxiety disorder. Journal of Iranian Psychiatry and Clinical Psychology, 4, 420-43. (Persian)
Jacobsen, B. (2008).Intarvention to existential psychology: A psychology for the uniquehuman being and its application intherapy. England:Wiely.
Jocobs, M., Snow, J., Geraci, M., Vythilingam, M., Blair, R. J. R., ., Charney, D. S.,Pine, D. S., & Balir, K. S. (2008). Association between level of emotionalintelligence and severity of anxiety in generalized social phobia. Journal of AnxietyDisorders. 22, 1487–1495.
Johnston, M., & Finney, S.(2010) Measuring basic needs satisfaction: evaluating previous andconducting new psychometric evaluations of the basic needs satisfaction in general scale.Psychology of Export and Exercis, 11, 91-99.
Johnston. C., Dorahy. M. J., Courtney. D., Bayles. T. & O'Kane. M. (2009). Dysfunctional schema modes, childhood trauma and dissociation in borderline personality disorder. J Behav Ther Exp Psychiatry, 40، 248-255.
Kirby, Js. (2007). Treating emotion Dysregulation in a couples context: a Pilot sudy of a couples skills Groupintervention. Journal of marital and family Therapy, 33(3), 375-391. LaBar, K. S. (2010). Emotion–Cognition Interactions. Encyclopedia of Behavioral
Neuroscience,469-476.
Lazarus, R. S. (1991b). Progress on a cognitive- motivational-relational theory ofemotion.
American Psychologist, 46, 819- 834.
Mayer. J.D.، Caruso، D.R.،& Salovey، P. (1999). Emotional intelligence meets traditional
standards for intelligence, Intelligence، 27، 267-298.
Mehsen,m.y.,vidik,A, somerlund.b,& Zachariae.R. (2005). Age and gender difference in negative affect-is there a role ror emotion regulation. Personality and individual difference,8, 1935-1946.
Mennin, D. S., & Farach, F. J. (2007). Emotionand evolving treatments for adultpsychopathology. Clinical Psychology: Scienceand Practice, 14, 329-352.
78
Muhonen, T., & Torkelson, E .(2004). Work locus of control and its relationship to health and job satisfaction from a gender perspective. Stress and health, 20,21-28
Nolen- Hoeksema, s& Aldao, A.(2011). Gender and age difference in emotion regulation starategies and their relationship to defressive symftoms. . Personality and individual differenc, 6, 704-708.
Nordahl, H. M., Holthe, H., & Haugum, J. A. (2005). Early maladaptive schemas in patients with or without personality disorders: does schema modification predict symptomatic relief?
Clinical Psychology and Psychotherapy, 12, 142-149.
Ntoumanis, N. (2001). “A self-determination approach to the understanding of motivation in physical education”, British Journal of Educational Psychology, 71(2): 225–242.
Pascal, A., Christine, A., & Jean, L. (2008). Development and validation of the Cognitive Inventory ofSubjective Distress. International Journal of Geriatric Psychiatry; 23: 1175-1182.
Pekrun, R., Goatz, T., & Perry, R.P., (2005). Achievement EmotionsQuestionnaire (AEQ),
User, s Mannal, Mannal Version 2005.
Pellitteri, J. (2009). The relationship between emotional intelligence and ego defensemechanisms.Journal of Psychology, 136(2), 182-194.
Petrocelli JV, Glaser BA, Calhoun GB and CampbellLF( 2001). Cognitive schemas
asmediating variables of therelationship between the self-defeating personality anddepression.
J Psychopathol Behav Assessment;23(3): 183-191. Pintrich,p.R.,&Schunk,D.H.(2009).Motivation and Education, Theory ,Research. Journal of Educational Research,14,123-141.
Reeve, J., Nix, G., & Hamm, D. (2003). The experience of self-determination in intrinsic motivation and the conundrum of choice. Journal of Educational Psychology, 95, 375-392. Rijkeboer, M.M., & de Boo, G.M. (2009). Early maladaptive schemas in children:
Development and validation of the schema inventory for children. Journal of Consulting and
Clinical Psychology, 41، 102-109.
Roca, Juan Carlos; Gagne, Marylene (2008). Understanding e-learning continuanceintention in the workplace: A self-determination theory perspective. Computers inHuman Behavior24, 1585–1604.
Ryan, R. M., Koestner, R., & Deci, E. L. (1991). Ego-involved persistence: When free-choice behavior is not intrinsically motivated. Motivation and Emotion, 15, 185-205. Saklofsake, DH.,Austin, E.J. , Rohr, B.A. , & Andrews,J. (2007). Personality, emotional intelligence and exercise. Journal of Health Psychology, 12 (6).
Sarrazin, P.; Guillet, S.; &Cury, F. (2001). “The effect of coach's task and ego-involving climate on the changes of perceived competence relatedness, and autonomy among girl handballers”.European Journal of Sport Science, 1(1): 1–9Satisfaction from a gender
perspective. Stress and Health, 20,21-28.
Scherer, K. R. (1984). On the nature and function of emotion:A component process approach. In K.R. Scherer & P.Ekman (Eds.), Approaches to emotion (pp. 293-318).
Schutte، N.S.، Malou، J.M.، Thorsteinsson، E.B.، Bhullar، N.،& Rooke، S.E. (2007). Ameta-
anaylitic investigation of the relationship between emotional intelligence andhealth.
Personality and Individual Differences، 42، 921-933.
79
Schutz, P. A., Benson, J., & Decuir-Gunby, J. T. (2008). Approach/ avoidance motives, test emotions, and emotional regulation related to testing. Journal of Anxiety, stress and coping, 21 ،263 – 281.
Shaikholeslami, R., Khayyer, M. (2006) Intrinsic motivation, Extrinsic motivation, and learningEnglish as a foreign language. Psychological Reports, 99, 813-818.
Sheldon KM, Elliot AJ, Kim Y, Kasser, T ( 2001).What is satisfying about satisfying events?
Testing10 candidate psychological needs. J Personality andSoc Psychol.; 80(2): 325-339. Sheldon, K. M., Ryan, R. M.,& Reis, H. T. (1996). Whatmakes for a good day? Competence and autonomy inthe day and in the person. Personality and SocialPsychology Bulletin,22,1270-1279.
Shutte, N. C., Malnuff, J. M., Thorsteinsson, E. B., Bhullar, N., & Rooke, S. E. (2007). A meta-analytic investigation of the relationship between emotional intelligence and health.
Personality and Individual Differences, 42, 921-933.
Standage, M.; Duda, J.L.; & Ntoumanis, N. (2003). “A model of contextual motivation in physical education: Using constructs from selfdetermination and achievement goal theories to predict physical activity intentions”. Journal of Educational Psychology, 95(1): 97–110.
Thimm, (2010). Mediation of Early Maladaptive Schemas between Perceptions of Pparental Rearing Style and Personality DisorderSymptoms, J. Behav, Ther., & Exp. Psychiat, 41، 52-
59.
Thompson,R,A.(1994) .Emotion regulation :A theme in search of definition .In N.A.Fox
(ed),TheDevelopment Of Emotion Regulation Biological And Behavioral Considerations
(pp.25-52).Chicago:The University Of ChicagoPress.
Tomaka, J., Blascovich, J., Kibler, J., & Ernest, J. M. (1997).Cognitive and physiological antecedents of threat and trends and ecological interactions. Mar Ecol Prog Ser 303: 1–29.
Trinidad, D.R., Jahnsone, C.A. (2000). The association between emotional intelligence andearly adolescent tobacco and alcohol use. Personality and individual Differences, 32, 95-105.
Urdan, T. & Schoenfelder, E.(2006). Classroom effects on studentmotivation: Goal structures, social relationship, and competence beliefs.Journal of School Psychology, 44, 331-349. Vimz, B. & pina, w. (2010). The assessment of emotion regulation: Improving construct validily in research on psychopathology in Yoth. Journal of psycholosical Behaviour
assessment, published online. 10،169-178.
Wang CEA, Halvorsen M, Eisemann M,Waterloo K. (2010) Stability of dysfunctionalattitudes and early maladaptive schemas: A9-year follow-up study of clinicallydepressed subjects. Journal of BehaviorTherapy and Experimental Psychiatry;41(4): 389–396.
Wei, M., Shaffer, P. A., Young, S. K., & Zakalik, R. A. (2005) Adult attachment, shame, depression,and loneliness: the mediation role of basic psychological needs satisfaction, Journal ofCounseling Psychology, 4, 591-601.
Waller, G., Meyer, C., Ohanion, V. (2001). Psychometric properties of the long and short versions of theyoung schema questionnaire: core beliefs among bulimic and comparison woman, CognitiveTherapy and Research, 25(2), 137-147.
80
Welburn, K., Coristine, M., Dagg, P., Pontefract, A., & Jordan, S. (2002). TheSchema Questionnaire - Short Form: Factor Analysis and Relationship BetweenSchemas and Symptoms. Cognitive Therapy and Research, 26 (4): 519-530.
White, R. W. (1959) . Motivation reconsidered: The concept ofcompetence. Psychological Review, 66, 297-333.
Yelsma, P., & Sherilyn, M. (2003). An Examination of Couples' Difficulties With Emotional Expressiveness andTheir Marital Satisfaction. Journal of family communication,3(1),41-62. Yoo, S. H., Matsumoto, D., & LeRoux, J. A. (2006). The influence of emotion recognition and emotionregulation on intercultural adjustment. Int J Intercult Relat, 30: 345-363.
Young JE, Klosko JS, Weishaar ME. (2003). Schema therapy: A practitioner"s guide. A
Division of Guilford Publications, Inc.
Young, J. E. (1990). Cognitive therapy for personality disorders: A schema-focused approach. Sarasota, FL: Professional Resource Press.
Young, J. E. (1999). Cognitive therapy for personality disorders: A schema-focused approach(rev.ed.). Sarasota, FL: Professional Resources Press.
Zhang, D. H., & He, H. L. (2010) Personality traits and life satisfaction: A Chinese case study. Social behaviour and Personality, 38(8), 1119-1122.