دانلود ادبیات نظری وپیشینه تحقیق انواع افسردگی علایم ودر مان آن (docx) 24 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 24 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یك قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریك پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان كمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از: علائم افسردگی 1- شكایات مختلف جسمی و دردهای پراكنده 2- احساس خستگی دائم 3- سوء هاضمه و یبوست 4- اختلالات قاعدگی و جنسی 5-عدم احساس شادی و نشاط 6- لذت نبردن از زندگی 7- زودرنجی 8-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره 9- كم خوابی و كم اشتهایی و گاهی برعكس 10-از دست دادن قدرت تصمیم گیری 11- احساس بی ارزشی و بی كفایتی 12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ 13- اقدام به خودكشی
بررسی علت های افسردگی عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف ) ارثامكان بروز افسردگی در فردی كه سابقه ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی كه سابقه ژنتیكی ندارند نیز ممكن است به این بیماری دچار شوند . ب ) محیطعوامل ایجاد كننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد كه از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشكال در برقرار كردن ارتباطبا اطرافیان ، مشكلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبك زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد . ج )عامل های روانی – اجتماعییك انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود كه اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند كه منفی بافی در كودكی شكل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفكر و دیدگاه خواهد شد .
هورمون ها وافسردگي
هر چقدر كه بعضي از زنان سعي درانكار دارند، ولي اين طور به نظر مي رسدكه تفاوت هاي هورموني كه در جنس زنانه وجود دارد تمايل به بروز افسردگي در ايشان را افزايش مي دهد. درحقيقت، افسردگي و اختلالات هورموني ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر دارند. از آنجايي كه ميزان جريان هورمون ها در زنان بيشتر است، مي تواند يك دليل ديگر براي ريسك بالاي ابتلاي آنها به افسردگي باشد و به همين دليل است كه دختران پس از بلوغ جنسي يعني زماني كه هورمون هاي زنانه شروع به ترشح مي كنند، حساس تر از پسران هستند. درحقيقت زنان، به ويژه دردوران مربوط به توليد مثل(قاعدگي، تخمك گذاري، بارداري و يائسگي) نسبت به افسردگي آسيب پذيرتر هستند. تغييرات هورموني دراين دوران برانتقالات عصبي كه كنترل روحيات را بر عهده دارند، اثر مي گذارند. هورمون استروژن هم با واكنش در برابر استرس، دربروز افسردگي اثر دارد و در مواقع بروز استرس، در بروز افسردگي اثردارد. درمواقع بروز استرس غده آدرنال به ميزان زيادي هورمون كورتيزول ترشح مي كند كه فعاليت سيستم دفاعي و سوخت و ساز بدن را افزايش مي دهد و مي توان به راحتي گفت ترشح اضافه استروژن هم سبب افزايش ترشح هورمون كورتيزول و هم باعث كاهش فعاليت آن مي شود تا دوباره به ميزان طبيعي بازگردد. در طول دهه هاي اخير مطالعات بسياري نشان داده است كه بيش از نيمي ازافرادي كه دچار افسردگي هاي عميق بوده اند، داراي ميزان زيادي از كورتيزول بوده اند اگر هورمون استروژن ميزان كورتيزول را پس از استرس افزايش مي دهد، پس اين هورمون زنان را بيشتر به سوي افسردگي مي كشاند، به ويژه پس از يك تنش عصبي.
آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:
تنوع عوامل موجود در زندگی یك زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می كند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی كه زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند كه با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود. بلوغ و افسردگی
پیش از بلوغ ، دختران و پسران کمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می كند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شكل گیری هویت فرد ، تشكیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد كردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی
پژوهشگران معتقدند كه علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلكه بیشتربستگی به فشاری دارد كه با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط كار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ، مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند كه زنان را متأثر می سازد . كیفیت زندگی مشترك نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا به این بیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محكم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترك خود احساس رضایت نمی كنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.
دوره های تولید مثل
دوره های تولید مثل زنان مانند تخمك گذاری ، دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می كند و ممكن است در دوره های كوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند كه گاه به صورت احساس افسردگی و تحریك پذیری بروز می كنند . این تغییرها پس از تخمك گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می كند . علاوه بر این ، دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی كه سابقه ابتلا به دوره های كوتاه مدت افسردگی را ذكر می كنند .
نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی
نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی كه در
دوره یكودكی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می كند . به علاوه احساس گناه ، سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یك خانواده بی كفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید . فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد كم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه كسانی كه مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .
سالخوردگی و افسردگی
در دوره یسالخوردگی ، زمانی كه فرزندان یكی پس از دیگری خانه و خانواده را ترك می كنند، زن با یك خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان كه مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است كه نباید افسردگی را با واكنش های طبیعی ناشی از مشكلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه كرد .
درمان افسردگی
با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست كه این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود كه فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نكند . لازم است كه اطلاعات كافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع كنند . اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات و ناملایمات افزایش دهند و به او كمك كنند كه از زندگی خود لذت ببرند . نخستین گام،آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .
روشهای درمانی
درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند: 1-درمان های غیر دارویی مانند: روان درمانی و رفتار درمانی 2-درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الكتروشوك كه بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود . در موارد خفیف یا واكنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی كافی است . بیمار افسرده را باید تشویق كرد تا در زندگی نقطه امید و اتكا پیدا كند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشكیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سركشی به بیمار جداً خودداری كنند . خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و كم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشك معالج می باشد . در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همكاری كامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند . باید دانست كه داروهای ضد افسردگی ، اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت كافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد . لازم به یادآوری است كه داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشك مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .
خصوصیات افراد مبتلا به افسردگی
يك فرد افسرده رفتار و ظاهرى كند يا تحريك روانى - حركتى دارند، كه با تماس چشمى ضعيف، اشكبارى غمگينى پژمردگى و بىتوجهى به ظاهر شخص همراه است.
تكلم او خود انگيخته نيست در صحبت كردن مكشهاى طولانى دارد و آهسته و يكنواخت حرف مىزند. 60 درصد بيماران افسرده افكار خودكشى دارند و 15 درصد آنها خودكشى مىكنند، داراى احساس نافذ نوميدى، وسواس،بىارزشى و گناه، بلاتصميمى، فقر محتوى، توهمات و هذيانها هستند.خواب فرد مختل است. الگوى خواب متفاوت اما غالباً به اين شكل است كه بيمار به سختى به خواب مىرود، خواب ناآرام و دورههايى از بيدارى شبانه دارد و معمولاً چند ساعت قبل از بيدار شدن خواب راحتترى را تجربه مىكند.
تست ابتلا به افسردگى
تست ابتلا به افسردگى يكسرى سوالات كوتاه مىباشد كه براى تشخيص افسردگى در افراد مسن به كار مىرود. اين تست بطور بسيار سريع و آسان قابل انجام است:
1- آيا به طور كلى از زندگى خود راضى هستيد؟
2- آيا تعداد زيادى از فعاليتها و علاقههاى خود را از دست دادهايد؟
3- احساس مىكنيد كه زندگيتان پوچ و تهى گشته است؟
4- اغلب بىحوصله مىگرديد؟
5- آيا نسبت به آينده اميد داريد؟
6- آيا افكارى شما را رنج مىدهند و شما نمىتوانيد آنها را از ذهن خود خارج سازيد؟
7- اغلب اوقات روحيه خوبى داريد؟
8- از وقوع يك حادثه به نگران هستيد؟
9- اكثراً خوشحال مىباشيد؟
10- اغلب احساس درماندگى مىنمائيد؟
11- آيا بيشتر وقتها احساس بىقرارى و ناآرامى مىكنيد؟
12- ترجيح مىدهيد به جاى بيرون رفتن و انجام كارهاى جديد، در خانه بمانيد؟
13- آيا در مورد آينده نگرانيد؟
14- آيا احساس مىكنيد مشكلات حافظه بيشترى نسبت به هميشه پيدا كردهايد؟
15- آيا احساس بسيار خوبى از اينكه اكنون زندهايد داريد؟
16- آيا اغلب احساس غم و ياس داريد؟
17- آيا در واقعيت كنونى خود احساس بىارزشى مىكنيد؟
18- آيا از گذشته خود ناراضى هستيد؟
19- آيا زندگى را بسيار جالب و ارزشمند ارزيابى مىنماييد؟
20- شروع پروژههاى جديد براى شما مشكل مىباشد؟
21- احساس مىكنيد پر انرژى و سرحال مىباشيد؟
22- آيا فكر مىكنيد كه موقعيت كنونى شما نااميد كننده مىباشد؟
23- آيا فكر مىكنيد كه اغلب مردم از شما بهتر هستند؟
24- آيا اغلب در مورد اتفاقات كوچك زود ناراحت مىشويد؟
25- مكرراً احساس مىكنيد كه نياز به گريه كردن داريد؟
26- در تمركز مشكل داريد؟
27- آيا صبحها از خواب بيدار شدن براى شما لذت بخش است؟
28- آيا از گردهمايىهاى اجتماعى دورى مىگزينيد؟
29- آيا تصميمگيرى براى شما كار راحتى است؟
30- آيا همچون گذشته ذهن شما روشن و فعال است؟
هر پاسخ منفى به سوالات 1 و 5 و 7 و 9 و 10 و19 و 21 و 27 و 29 و 30 يك امتياز و هر پاسخ مثبت به بقيه سوالات نيز يك امتياز دارد مجموع امتيازات:
بين 1 تا 9: طبيعى
بين 9 تا 21: افسردگى خفيف
بين 18 تا 28: افسردگى شديد
اگر در فردى يك دوره افسردگى عمده اتفاق افتد تا 50% شانس اتفاق افتادن دومين دوره وجود دارد. و اگر از دو دوره افسردگى عمده رنج ببرد، شانس سومين دوره 75 تا 80 درصد است و براى سه دوره، احتمال چهارمين دوره 90 تا 95 درصد مىباشد. بنابراين بعد از اولين دوره افسردگى امكان دارد بيماران اين طور برداشت كند كه به تدريج دارو را قطع كند. اما اين طور نيست و بعد از دومين و مطمئناً بعد از سومين دوره، بيشتر پزشكان بيمار را در يك دوز مشخصى از دارو براى مدت طولانى يا دائمى نگه مىدارند.
تاثیرات افسردگی
اختلالات افسردگى باعث مىشوند فرد مبتلا احساس خستگى، بيچارگى و بىكسى و نااميدى نمايد. اين طور تفكرات و احساسات منفى در بعضى افراد ايجاد احساس يأس و تسليم شدن در برابر زندگى مىنمايند. دانستن اين موضوع كه اين نظرات منفى قسمتى از افسردگى هستند نه اينكه بازتابى از شرايط واقعى زندگى، بسيار اهميت دارد.
چگونه به یک افسرده کمک کنیم؟
مهمترين چيزى كه هر فردى مىتواند براى بيمار افسرده انجام دهد اين است كه به او در به دست آوردن تشخيص و درمان مناسب كمك نمايد. اين كمك مىتواند شامل تشويق فرد براى ادامه دادن درمان تا زمانى كه علائم شروع به رفع شدن مىنمايند (معمولاً در عرض چندين هفته)، يا براى جستجو كردن درمانى ديگر در صورتى كه بهبودى حاصل نشود، باشد.
بعضى اوقات ممكن است نياز به وقت گرفتن و آماده كردن فرد بيمار براى ملاقات با پزشك باشد و ممكن است اين معنى را نيز بدهد كه اگر بيمار دارو مصرف مىنمايد توسط پزشك بررسى گردد. يك افسردگى رو به وخامت را هميشه به پزشك بيمار گزارش دهيد.
دومين راه مهم براى كمك اين است كه پشتيبانى عاطفى بيمار را عهدهدار شويد اين پشتيبانى شامل درك نمودن، صبر، مهربانى و تشويق فرد است.
فرد افسرده را به صحبت بگيريد و به حرفهاى او خوب گوش دهيد. احساساتى را كه از فرد افسرده بروز داده مىشود كوچك نشماريد ولى واقعيتها را گوشزد كرده و به او اميد دهيد.
به نشانههاى تمايل به خودكشى دقت نموده و به آنها بىتوجهى نكنيد و آنها را به پزشك فرد گزارش كنيد.
فرد بيمار را به قدم زدن، گردش و تفرج و ديدن فيلم و غيره دعوت كنيد. اگر دعوت شما را رد كرد، به ملايمت اصرار نماييد.
فرد را به شركت در فعاليتهايى كه او را خشنود مىسازند مانند كارهاى تفننى، ورزش و يا فعاليتهاى فرهنگى يا مذهبى تشويق فرماييد. اما فرد افسرده را مجبور به انجام كار بسيار زياد در مدت كوتاهى نكنيد. فرد مبتلا به افسردگى احتياج به همنشينى و سرگرمى دارد اما مطالبات زياد مىتوانند احساس شكست را در او افزايش دهند.
افسردگی چندان هم بد نیست
ابتلا به افسردگی در مراحل اولیه میتواند اثرات مفیدی بر روح انسان داشته باشد.
به گزارش دیلی، محققان انگلیسی پس از انجام تحقیقات گسترده خود اعلام کردند که ابتلا به بیماری افسردگی در مراحل اولیه که ناچیز است میتواند اثرات مفیدی بر روی روح انسان داشته باشد. دکتر "پل کریدون" انگلیسی با بررسی روی چندین بیماری که در مراحل اولیه افسردگی قرار داشتند به این نتیجه رسیدهاست که گرچه ممکن است از نظر روحی روی افراد افسرده فشار زیادی وجود داشه باشد و احساس بدی داشته باشند اما در عین حال سبب میشود که روحیه انسان قوی شود و در مقابله با مشکلات بهتر عمل کند و حتی قوه تخیل و نو آوری بسیار بالا رود. از نظر پزشکان تقریبا همه آدمها در طول زندگی خود دورهای را با افسردگی میگذرانند اما اگر این دوره با خوردن انواع قرصهای مخرب گذرانده شود قطعا سختتر خواهد بود و پیامدهایی نیز خواهد داشت.
این تحقیق در عین حال تاکید میکند که مفید بودن این بیماری تنها در درجات اولیه است و مطمئنا وقتی پیشرفت کند ضررهای بسیاری دارد.
خود در مانی افسردگی
دكتر گلرخ ثريا :براساس آمارهاي انجمن روانشناسي ايران، ميزان افسردگي زنان ايراني 3 تا 4 برابر بيش از حد معمول است.
مطالعه روي 1200 زن كه از افسردگي رنج ميبرند، انجام شده است و نشان ميدهد كه چگونه بايد باورهاي غلطشان را با باورهاي درست جايگزين كنند. شما زنان و دختران ببينيد چه باورهاي نادرستي درباره افسردگي داريد. فقط اول بايد ببينيد كه در چه گروه سني جاي داريد؟
زنان 20 تا 44 ساله ميگويندباور غلط: من به داروهاي ضدافسردگي نيازي ندارم، به كمك دوستانم ميتوانم بر افسردگي خودم غلبه پيدا كنم.باور درست: شما به چيزي بيش از يك دوست براي غلبه بر افسردگيتان نياز داريد. افراد خانواده شما و دوستانتان به شما كمك ميكنند كه زودتر بهبود پيدا كنيد ولي افرادي كه از افسردگي شديد رنج ميبرند، لازم است علاوه بر اين حمايتها، از رواندرماني، جلسات مشاوره و حتي داروهاي ضدافسردگي استفاده كنند. پروفسور ویوین بارت از دانشگاه پزشكي UCI معتقد است كه تمام اين عوامل در كنار هم شما را به زندگي عادي و روزمره بازميگردانند.
زنان 45 تا 59 ساله ميگويندباور غلط: من دچار افسردگي نشدهام، بلكه اين عوارض يائسگي است كه مرا كمي خسته، كسل و بيحوصله كرده است. باور درست: پروفسور ویوین بارت معتقد است كه اين هم از آن باورهاي غلط رايج در ميان زناني است كه در سنين ميانسالي افسردگي را تجربه ميكنند. يائسگي موجب نميشود كه شما درمان خود را كنار بگذاريد و تمام علائم را به گردن يائسگي بيندازيد. يائسگي بهتنهايي سبب افسردگي نميشود. بنابراين اگر در اين سنين اين بيماري را تجربه ميكنيد حتماً بايد براي درمان آن اقدام كنيد و از يك روانشناس يا يك روانپزشك كمك بخواهيد نه از متخصص زنان.
زنان 60 تا 69 ساله اغلب باور دارندباور غلط: درست نيست با صحبت كردن درباره افسردگي با ديگران و اعضاي خانواده موجب ناراحتيشان شوم.باور درست: صحبت كردن با يك دوست يا يكي از اعضاي خانواده در كنار درمانهاي روانشناسي و دارويي به شما كمك ميكند كه با مشكلات راحتتر كنار بياييد و زودتر از شر افسردگي رهايي يابيد. روانشناسان اعتقاد دارند كه زنان در سنين سالمندي از اينكه بيماري افسردگي خود را با اطرافيانشان در ميان بگذارند احساس شرمندگي ميكنند ولي به همين دليل است كه نياز به حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي بيشتري دارند تا با مشكل خود كنار بيايند.
زنان هدف افسردگي
نيم نگاهي به آمارهاي افسردگي در سراسر دنيا بيندازيد، خواهيد ديد كه افسردگي در ميان زنان بيشتر از آقايان شايع است، براي اين بيشتر در خطر بودن دلايلي بسيار گوناگون وجود دارد.ـ دختران در مقايسه با پسران همسال خود نه تنها از جسارت و صراحت كمتر برخوردارند بلكه در پرسشنامههايي كه «توانايي رهبر شدن» را ميسنجند نمره كمتري ميآورند.ـ دختران و زنان در مقايسه با پسران و مردان، هنگام افسردگي به مقابله با افسردگي به «نشخوار ذهني» ميپردازند. يعني در طول روز و شب مدام به علائم افسردگي خود توجه ميكنند و احساسات غم و اندوه و نااميدي را در ذهن خود مرور ميكنند كه اين روش به جاي اينكه موجب بهتر شدن خلق و خوي آنان شود، بر افسردگي آنها دامن ميزند.ـ زنان كمتر از مردان از خود پرخاشگري فيزيكي و كلامي نشان ميدهند همچنين در روابط اجتماعي كمتر نقش غالب و محوري را ميپذيرند. مردان بيشتر عملگرا هستند و زنان حالتگرا.
زنان و سه نكته طلايي
براي اينكه از نشانههاي افسردگي رهايي پيدا كنيد، ميتوانيد اين سه نكته طلايي را در زندگيتان استفاده كنيد:1ـ به جاي اينكه زانوي غم بغل بگيريد و بر حالات ناخوشايند ذهنيتان تمركز كنيد، به فعاليتهاي جسمي بپردازيد. ورزش كنيد، حواستان را به انجام كارهاي ديگر پرت كنيد و به مهماني يا گردش برويد.2ـ اگر بر اثر بارداري دچار افسردگي شدهايد، تلاش كنيد اطلاعاتتان را درباره شرايط بارداري افزايش دهيد و تا حد امكان فعاليتهايتان را به اندازه دوران پيش از بارداري ادامه دهيد.3ـ همسران شما بهترين سهم را در حمايت روحي و عاطفي شما دارند. بسياري از افسردگيهاي زنان در اثر بيتوجهي اطرافيان و بهويژه همسران ايجاد ميشود، بنابراين حمايت همسران ميتواند به شما كمك كند تا احساس بهتري داشته باشيد.
تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است. این طور که گفته می شود، افسردگی های پس از زایمان مهم ترین نوع این اختلال است که در زنان بروز می کند. عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان می شود که می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد. به هر حال گفته می شود، چون زنان معمولا احساساتی تر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه می شوند آسان تر می شود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.
افسردگی بعد از زایمان
اكثر زنان طيف وسيعي از حالات روحي را هم در دوران بارداري و هم در دوران زايمان تجربه مي كنند. بدون در نظرگرفتن اين كه يك مادر تا چه حد و چگونه خود را براي زايمان آماد مي كند، دچار سرگيجه و اضطراب مي شود. سه يا چهار روز پس از تولد نوزاد، مادر «افسردگي نوزادي» را تحربه مي كند، اين حالت غم واندوه يك عكس العمل معمولي است كه براي يك سوم از نومادران اتفاق مي افتد. درواقع يك حالت افت احساسي پس از تولد نوزاد به وجود مي آيد. احساس مي كنيد كه بدون هيچ دليلي اين نوع از غم و اندوه به همان سرعتي كه ظاهر مي شود، خود به خود ناپديد مي شود. با اين حال اين احساس در بين بعضي از نومادران تبديل به افسردگي عميق مي شود دليل اين كه چرا مادران متوجه اين افسردگي خود نمي شوند، اين است كه اين نوع افسردگي تا قبل از يك سال و حتي بعد از آن خود را ظاهر نمي كند و اغلب به تدريج بدتر مي شود. دوست داريد گريه كنيد، نا آرام هستيد و علايم اين نوع افسردگي عبارتند از :بي توجهي و يا عدم تمايل به نوزادترس از آسيب رساندن به نوزاد يا خوداحساس بي حوصلگي و غم زدگي و نااميدياختلال در اشتها و خوابعدم وجود تمركز رنجيدگي و گريه كردن هاي بي دليلاحساس گناه كردن احساس رنجيدگي خستگي و اضطراب مي كنيد.
همه اذعان دارند که افسردگی در زنان شایعتر از مردان است. نرخ افسردگی در مردان و
زنان چنان متفاوت است که در واقع حدس زده میشود که ۷۰ درصد از بیماران افسرده،
زنان هستند. این اختلاف، این پرسش را در برابر نظریهپردازان قرار داده است: چرا زنان چنین بیش از مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند؟ پاسخهای متعددی به این سؤال داده شده و روشن شده است که عوامل زیر در آن نقش دارند. ● کنترل یکی پاسخها بر اصل ارتباط نزدیک تصور فرد از "کنترل" وی بر محیط اش استوار است. نظریهپردازان حدس میزنند که هر چه فرد بیشتر معتقد باشد که بر زندگی خود تسلط و کنترل دارد، کمتر دچار افسردگی میشود.
در جامعه ما، مردان تشویق میشوند تا اعتماد به نفس داشته باشند، مستقل و رئیس مآب باشند. زنان از سوی دیگر، تشویق میشوند تا منفعلتر و حساستر باشند و احتمالاً بیش از مردان به دیگران تکیه کنند. اعتقاد بر آن است که این نقشهای جنسیتی تجویز شده بر اثر فرهنگ، زنان را بیشتر در خطر ابتلا به افسردگی پیشرفته قرار میدهد.
● استرس
پاسخ دیگر به واکنش زنان نسبت به استرس و افسردگی مربوط میشود. زنان درباره پیرامون خود بیشتر تأمل میکنند و خود را به خاطر واکنشهایشان نسبت به دیگران سرزنش میکنند. مردان، از سوی دیگر، احساسات خود را نادیده میگیرند و خود را به فعالیتهای دیگری سرگرم میکنند. برخورد مردان، سالمتر است زیرا آنها قادرند مشکلات را از ذهن خود برانند و خود را به چیز دیگری مشغول کنند.
● تبعیضها
به علاوه، استدلال میشود که زنان در جامعه در شرایط نامساعدتری به سر میبرند، زیرا نسبت به مردان با پیشداوریها، فقر، آزار جنسی و سوء استفاده بیشتری مواجه هستند. آنها همچنین درآمد کمتری دارند و از قدرت و موقعیت اجتماعی نازلتری نسبت
به مردان برخوردارند. پاسخ دیگر، به تعارض بین نقشهای زن و بار سنگین اشتغال و وظیفه مادری برمیگردد. ایفای این نقش دوگانه در فضایی نسبتاً فاقد دلسوزی و همدردی میتواند در زندگی زنان موجب استرس زیادی شود و امکان ابتلا به افسردگی را افزایش دهد.
● چه کسانی به پزشک مراجعه میکنند؟ همچنین تصور میشود که آمار موجود در مورد زنان و مردان افسرده شامل افرادی است که به پزشک مراجعه میکنند و نه بیمارانی که واقعاً دچار افسردگی هستند. استدلال میشود، زنان بیشتر درباره احساسات خود و مسایلی که آنها را میآزارد حرف میزنند و بنابراین بیشتر به پزشک مراجعه میکنند. مردان، در عوض، اغلب "احساسات" را ایدههای مجرد میدانند و نمیخواهند اعتراف کنند که دچار "ضعفی" مثل افسردگی هستند.
● هورمونها
سرانجام، لازم است یادآوری کرد که زنان از بسیاری جهات، بردگان هورمونهای خود هستند ولی مردان نیستند. هورمونها بر مغز اثر مستقیم میگذارند و بنابراین میتوانند خطر ابتلا به افسردگی را شدت بخشند. زنان هر ماه، هنگام بارداری و یائسگی در معرض نوسانات هورمونی هستند. این نوسانات، در صورت وجود زمینه افسردگی، میتوانند به تنهایی موجب ابتلای زن به افسردگی حاد شوند. به ویژه در مورد دوره یائسگی، زنان واکنشهای مختلفی را نشان میدهند. برخی از این که دیگر دچار عادت ماهانه نمیشوند، خوشحالند، در حالی که برخی دیگر خود را نازیباتر مییابند و حس میکنند زنانگی خود را از دست میدهند. در دوره پیش از یائسگی احتمال دارد زنان دچار "سمپتومهای" آزارندهای، از جمله گرگرفتگی، کاهش تمایل جنسی، گرفتگی عضلانی، عدم تمرکز حواس و افسردگی شوند. لازم است تأکید شود که هورمونها به تنهایی "موجب" ابتلا به افسردگی نمیشوند، بلکه در صورت وجود زمینه، احتمال ابتلا به آن بسیار بالا میرود. برای زنانی که خلق و خوی شان در نتیجه نوسانات هورمونی طی عادت ماهانه، بارداری یا یائسگی، متغیر و ناپایدار میشود، یک راه درمان وجود دارد. آنها میتوانند با تشخیص پزشک خود، داروهای هورمونی مصرف کنند. در مواردی که این تغییر خلق و خو، احتمال ابتلا به افسردگی را به وجود آورد، هورمون درمانی کافی نخواهد بود. بلکه باید داروهای دیگری نیز مصرف شود و یا شاید لازم باشد به روانپزشک مراجعه کنند.
زنان و دختران چرا به افسردگي مي رسند؟
وقتي اجتماع و خانواده، زنان و دختران را تنها مي گذارد؟ آنان افسردگي را مي آموزند
آمارها مي گويند ميزان افسردگي در زنان و دختران افزايش يافته است البته بازگفتن علل اين افزايش در شرح وظايف آمار و ارقام نيامده است، اما كارشناسان خبره اين علل را برمي شمارند. مشكلات اقتصادي و شكافهاي عظيم طبقاتي، افزايش آگاهي هاي زنان و نتيجتاً افزايش مطالبات سياسي و اجتماعي آنان از يك سو و عدم دريافت پاسخ مناسب، اين مطالبات از سوي ديگر، سهيم شدن زنان در مناسبات اقتصادي جامعه و برخورد با تنش ها و نوسانات معمول آن و … اينها و علل و عوامل بسيار ديگر ناشي از پيچيده شدن روزافزون روابط اجتماعي وحضور گسترده زنان در اين روابط، در افزايش افسردگي زنان دخيلند. از آنجا كه زنان به سبب طبيعت شان بيشتر از مردان در معرض تغييرات هورموني هستند، طبيعتاً بيشتر از آنها دچار افسردگي مي شوند. دوران بلوغ، ازدواج، بارداري، شيردهي و حتي سقط جنين شرايطي ايجاد مي كند كه زن را در معرض بيماري افسردگي قرارمي دهد. نمودهاي جسماني اين افسردگي عبارتند از: كمردرد، سردرد، سرگيجه، تغيير در ميزان خواب و اشتها و نمودهاي رواني آن نيز لذت نبردن از فعاليتهاي روزمره زندگي، خلق تحريك پذير، ميل به خودكشي و مرگ (در حد انديشيدن) هستند. اما در بسياري از موارد افسردگي زنان كاملاً زاييده محيط بيروني شان است. زماني كه زن احساس كند در زندگي به بن بست رسيده است و توان و امكان تغيير اين شرايط و همچنين راه حلي براي آن ندارد، چاره يي جز افسردگي براي او باقي نمي ماند. زنان، خواه خانه دار و خواه شاغل، در سمتهاي مختلف استاد، مدير، مادر، همسر و… ايفاي نقش مي كنند اما جامعه و بويژه خانواده زنان را تنها گذاشته اند. همه اين طور فكر مي كنند كه تربيت فرزندان تنها در گرو دستان توانمند مادران است و پدران عملاً نقشي ندارند و اين زن است كه در همه مسؤوليت ها به تنهايي بار دشوار فرزند پروري را بردوش دارد. حالا كه ما او را اينچنين در بحرانهاي خانوادگي، مشكلات اقتصادي، فرزندپروري و مسائلي كه نياز به حضور زن و مرد در كنار يكديگر است تنها مي گذاريم و عملاً جاي مردان و اعضاي ديگر خانواده در اين ميان خالي است، زنان ياد مي گيرند افسرده باشند
زنان و فعالیت بدنی
فعالیت بدنی منظم و عادات غذایی خوب می تواند سلامت زنان را ارتقاء داده و از بسیاری بیماریها و حالاتی که علت عمده مرگ و میر و ناتوانی زنان جهان است پیشگیری کند.فعالیت بدنی منظم به پیشگیری از بیماریهای قلبی عروقی کمک میکند.این بیماریها که شامل بیماری قلبی،فشار خون بالا و سکته های مغزی می باشد.باعث یک سوم مرگ و میر زنان در سراسر جهان هستند.بیماریهای قلبی عروقی باعث نیمی از مرگ های زنان بالای 50 سال در کشورهای در حال توسعه هستند.توام بودن فعالیت بدنی منظم و تغذیه کافی اصلی ترین و اثرگذارترین راه تنظیم چاقی خفیف تا متوسط و حفظ وزن ایده آل در زنان است.دیابت 70 میلیون زن را در سراسر جهان مبتلا کرده است.این میزان در سال 2025 به 2 برابر افزایش می یابد.دیابت علاوه بر بیماریهای قلبی عروقی میتواند به کوری،آسیب عصبی،نارسایی کلیه،زخم پای دیابتی و قطع پا منجر شود.تحقیق جدیدی نشان داده است حتی فعالیت بدنی منظم و اندک وتغییر رژیم غذایی میتواند از نیمی از موارد دیابت غیر وابسته به انسولین جلوگیری کند.فعالیت بدنی میتواند تا حد زیادی به پیشگیری و درمان استئوپروز کمک کند.استئوپروز بیماری خاصی است که در آن استخوان ها شکننده شده و در مقابل شکستن،مقاومت ضعیفی از خود نشان میدهند.زنان مخصوصاً در دوران یائسگی در معرض خطر ابتلای بالاتری نسبت به این بیماری هستند.فعالیتهایی که در آن وزن بدن را تحمل می کنیم مثل پیتده روی،آهسته دویدن برای بلوغ طبیعی استخوان بندی در دوران کودکی و نوجوانی لازم هستند و باعث کاهش از دست رفتن استخوان می شوند.همچنین قدرت عضلانی و تعادل را بهبود می بخشند و خطر افتادن را کاهش داده و به همین خاطر از خطر شکستگی می کاهند.
فعالیت بدنی منظم کمک میکند تا استرس،اضطراب و افسردگی و تنهایی کاهش یابد.این مخصوصاً در زنان مهم است چون میزان افسردگی زنان نسبت به مردان چه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دوبرابر است. فعالیت بدنی به عزت نفس،اعتماد و اطمینان و بهبود مناسبات اجتماعی و وضعیت روانی کمک میکند.اگر چه فواید بهداشتی و اجتماعی فعالیت های بدنی باید زنان را در مشارکت اینگونه فعالیتها تشویق کند،اما نباید از این حقیقت که در مناطق بومی و روستایی و حاشیه شهر که درآمد اندکی دارند زنان ممکن است نیاز به تعادل بهتری از اعمال حمایتی مثل تغذیه کافی،ابتکار برای درآمدزایی،توصیه هایی متناسب با وضعیت فرهنگی خاص خودشان داشته باشند.
افسردگی و تغذیه
دونوع افسردگی وجود دارد.افسردگی خارجی که به دلیل شرایط زندگی است مانند صدمات جسمی،مرگ نزدیکان،طلاق و به هم خوردن رابطه.گرچه چنین افسردگی به نوع خود مخرب است اما با گذشت زمان بهبود می یابد.افسردگی نوع دوم داخلی است که نتیجه سوء تغذیه و عدم تعادل مواد شیمیایی در بدن است.زمانی که مواد غذایی لازم به بدن نرسد افسردگی خارجی می تواند به داخلی تبدیل شود. بدن دارای مکانیسم هایی است که میزان اسیدیته معده، کلسیم خون ،فشار خون و گلوکز خون را کنترل می کند.زمانی که که این مکانیسم ها به درستی عمل نکند،خواه ناشی از کهولت سن،بیماری،رژیم غذایی نادرست یا دیگر عوامل مربوط به شیوه زندگی باشد بیماری فشار خون،پوکی استخوان،ناراحتی معده و دیابت ایجاد می شود.بسیاری از مردم نسبت به ارتباط تغذیه و بیماریهای فیزیکی آگاهی دارند در حالیکه نسبت به ارتباط تغذیه و افسردگی ناآگاهند. عموما چنین تصور می شودکه افسردگی مرتبط با عوامل بیوشیمی است اما تغذیه نادرست می تواند در تشدید،شیوع و مدت آن تاثیر بسزایی داشته باشد.بنابراین رعایت اصول اولیه تغذیه سالم دارای اهمیت است.مواد غذایی که در سلامت ذهن و جلوگیری از افسردگی نقش دارند عبارتند از:
-کربوهیدرات ها:
افرادی که رژیم غذایی فاقد کربوهیدرات یا مقدار اندک آن را دنبال می کننددر معرض افسردگی قرار می گیرند.زیرا مواد شیمیایی که احساس سرخوشی را ایجاد می کنند مانند سروتونین و تریپتوفان توسط غذاهای مملو از کربوهیدرات تولید می شود.این موضوع که چگونه و کدام نوع کربوهیدرات در خلق و خوی افراد تاثیر داردخیلی روشن نیست . کربوهیدرات های تصفیه شده مانند شکر و غذاهای حاوی آن احساس سرخوشی فوری ولی موقت ایجاد می کنند.موقعی که اثر آن از بین رفت فرد به دنبال غذای بیشتری خواهد رفت که مقدار انرژی را افزایش دهد و احساس بهتری داشته باشد.در نتیجه باعث افزایش وزن می شود.
- ویتامین های گروه ب
افسردگی همچنین با برخی ویتامین ها مخصوصا ویتامین های گروه ب که در سیستم عصبی نقش دارد مرتبط است.مقدار ناکافی ویتامین B6 (پیریدوکسین) می تواند تغییرات پیچیده ای در خلق و خوی افراد حتی قبل از کمبود آن ایجاد کند.
-اسید فولیک
طبق یافته های پژوهشهای انجام شده میزان اسید فولیک با افسردگی بیش از دیگر مواد مغذی مرتبط است. بین 15 تا 38 درصد افرادی که افسردگی دارند مقدار اسید فولیک در بدن آنها کم می باشد. کاهش مقدار اسید فولیک بر کیفیت درمان و شدت افسردگی نیز موثر است..کمبود اسید فولیک می تواند باعث تغییر در شخصیت و ایجاد افسردگی شود.
-اسیدهای چرب امگا3وامگا6:
اسیدهای چرب ضروری بخصوص امگا3و6 در ترکیبات شیمیایی مغز مانند دوپامین و سروتونین نقش مهمی دارند.مطالعات نشان می دهد که افسردگی با نسبت اسید چرب امگا 6 به امگا 3مرتبط است.هر چه نسبت امگا6 به امگا 3 بالاتر باشد،افسردگی افزایش می یابد.در نتیجه خوردن منظم غذاهای حاوی امگا 3 باعث ایجاد تعادل در نسبت امگا 6 به 3 می شود و می تواند در درمان افسردگی موثر باشد.
-سلنیوم:
سلنیوم آنتی اکسیدانی است که بدن را در برابر اثر رادیکالهای آزادمحافظت می کند.همچنین برخلق و خوی فردتاثیر شگرفی دارد.سلنیوم درجوانه گندم،مخمر،سیر،کبد، گوشت قرمز،ماهی ،ماکارونی،تخمه گل آفتابگردان و نان سبوس دار یافت می شود.
-کلسیم:
کمبود کلسیم نیز در اختلال شخصیت نقش دارد.لبنیات، سبزیجات و میوه جات حاوی مقدار کافی کلسیم می باشند.
-منیزیم:
منابع غذایی حاوی منیزیم عبارتند از حبوبات،مغزجات ، سبزیجات برگ تیره و غلات سبوس دار می باشند.
آهن:
کمبود آهن نیز در ایجاد افسردگی نقش دارد.منابع غنی از آهن گوشت،ماهی هایی با پوست تیره،حبوبات نظیر لوبیا و عدس، جگر،میوه های خشک ،آب آلبالو،خرما،کشمش ،سبزیجات برگ تیره ،تخم مرغ و غلات غنی شده صبحانه و مغزجات می باشد.-ویتامین c:
ویتامین c در کاهش علائم خشکی دهان که از عوارض جانبی مصرف داروهای ضد افسردگی است تجویز می شود.- آنزیمها و باکتریهای مفید
برای سلامتی ذهن وجود آنزیم ها و باکتریهای مفیدلازم است.دو نوع آنزیم در این عمل نقش دارد.آنزیمهای Digestive و انزیمهای متابولیک.آنزیمهای Digestive باعث تجزیه مواد در بدن می شودو وآنزیمهای متابولیک جزءلاینفک هر سلول در بدن می باشند.موقعی که مقدار آنزیمهای Digestive کم شود،برای هضم غذاهای خورده شده، بدن آنزیمهای متابولیک را به آنزیمهای Digestive تبدیل می کند.وجود انزیمهای متابولیک برای بدن ضروری است و با انجام این عمل شخص فرسوده و افسرده می شود.همچنین زمانی که به اندازه کافی آنزیمهای Digestiveدر بدن نباشدماده ای به نام مخمر کاندیدا تولید می شود تا مواد هضم نشده،سموم یا مواد غیر غذایی تجزیه کند.مقادیر بیش از حد کاندیدا علائم ناخوشایند در بدن ایجاد می کند که خود منتج به افسردگی می شود.
به طور خلاصه می توان گفت نقش تغذیه در سلامت ذهن بسیارمهم است و کمبود هر کدام از مواد فوق باعث ایجاد احساس ناخوشایند در فرد می شود. در حالت سلامت ذهنی و جسمی ، بدن 70 درصد حالت قلیایی و 30 درصد حالت اسیدی دارد.زمانی که بدن دچار فقر مواد معدنی ناشی از حالت اسیدی مفرط شود فرد دچار آشفتگی،خستگی،ناتوان در انجام امور زندگی و به عبارت دیگر افسرده می شود.اگر اکثر غذاهایی که توسط فرد مصرف می شود اسیدی باشد،بدن ناچار است برای خنثی کردن حالت اسیدی از مواد معدنی استخوانها و ماهیچه ها استفاده نماید.مواد غذایی بسته بندی شده،غذاهای آماده ، غذاهای سرخ شده و تمامی محصولات گوشتی و لبنی حالت اسیدی دارد و فقط میوه جات و سبزیجات حالت قلیایی دارد.استعمال دخانیات،مصرف داروها،ورزش بیش از حد،سموم محیطی و استرس بزرگترین عامل ایجاد اسیدیته و بیماری در بدن می باشد. در بررسی شرایط بیمار افسرده پزشک ابتدا تست های آزمایشگاهی مانند تستهای تیروئید،آنالیز ادرار و تستهای سیتولوژی خون را ارسال نموده تا بفهمد آیا واکنش آلرژی بدن یا عدم تعادل مواد معدنی باعث علائم ذهنی شده یا دیگر مسائل فیزیکی این علائم را بوجود آورده است.
توصیه های غذایی:
-بایدکافئین ،قندهای تصفیه شده،انواع آرد، غذاهای شیرین،هر نوع نوشابه و الکل را از رژیم غذایی حذف نموده یا به مقدار متعادل مصرف کرد.-بایدمواد شیمیایی مانند نیکوتین،کلرین و داروها را حذف کرد.-مصرف میوجات، سبزیجات، حبوبات، غلات سبوس دارمانند برنج قهوه ای،جوانه ها، محصولات سویاوعسل را جایگزین شیرینی کنید.-از خوردن غذاهای آماده،افزودنی های غذایی،رنگهای مصنوعی و کنسروها خوداری نمایید.-در شروع درمان از مصرف گوشت ماکیان خودداری کنید.-از خوردن غذاهای آلرژی زا که ایجاد خستگی ،سنگینی و احساس ناخوشایند می کنند خودداری کنید.- سه وعده غذا در روز مصرف نمایید.
-هفته ای یک تا دو بار ماهی مصرف شود.زیرا کمبود امگا3 فرد را در معرض افسردگی قرار می دهد.-در روز حداقل یکبار از کربوهیدراتهای پیچیده(مانندحبوبات،نان، ماکارونی و سیب زمینی) استفاده شود.-مصرف گوشت قرمز و پرندگان محدود شود.- روزانه مقدار زیادی آب خالص خورده شود.البته نوشیدن آب شیر کلردارباعث صدمات بیشتر به بدن می شود.به ازای هر غذای اسیدی و موقعیت استرس نیاز به مصرف آب بیشتر می شود.
پیشینه تحقیق
تا کنون در سطح دنیا در رابطه با مسئله افسردگی در زنان و علل ایجاد آن مطالعاتی انجام گرفته است که می توان به اختصار به چند نمونه اشاره کرد . از آنجمله :
1- منشاء اجتماعی بیماری افسردگی زنان – علیرضا محسنی تبریزی ، فریبا سیدان -پژوهش زنان – دوره 2- شماره 2- تابستان 1383- 102-89
2- افسردگی چرا – دیوید .د. بورنفر – نجلا حریری – تهران 1372-
3- افسردگی در زنان – فردریک فلک – نصرت اله پورافکاری – تهران – انتشارات آزاده
فهرست منابع
آزاد – حسین – 1374- روانشناسی مرضی – تهران – انتشارات پاژنگ
اخوت – ولی اله و جلیلی – احمد 1362- روانشناسی افسردگی – تهران – انتشارات رز
بک 1369- شناخت درمان مشکلات روانی – مترجم قراچه داغی – تهران – انتشارات ویس
جی ، ریموندو پاولو- کیت راسل 1371- درمان افسردگی – مترجم قراچه داغی – مهدی – تهران – نشر البرز
ریتاویکس – نلسون – آلن سی ، ایزرائل 1369- اختلالات رفتاری زنان – مترجم منشی طوسی – محمد تقی – مشهد – انتشارات آستان قدس
راس میچل – 1376- افسردگی – مترجم رواندوست ، وحید – مشهد – انتشارات آستان قدس رضوی
شعاری نژاد 1374- فرهنگ علوم رفتاری – تهران – انتشارات امیرکبیر
شاملو – سعید 1370 – آسیب شناسی روانی
مهریار – امیر هوشنگ 1382- افسردگی و درمان شناختی – تهران – انتشارات رشد
دانیل پی ، هالاهان – جیمز ام ، کافمن 1372- مترجم جوادیان – مجتبی – مشهد – انتشارات آستان قدس رضوی
سایت انجمن روانشناسی اجتماعی ایران
12- سایت salamat.com www.iran
انواع افسردگی .......................................................................................................8
بررسی علل افسردگی................................................................................................8
درمان افسردگی .....................................................................................................12
تاثیرات افسردگی..................................................................................................16
تبعیض ها............................................................................................................21
زنان و فعالیت بدنی..............................................................................................24
افسردگی و تغذیه..................................................................................................25
پیشینه تحقیق.......................................................................................................30