دانلود ادبیات نظری وپیشینه تحقیق تعاریف ,مفاهیم ومکانیسم های تاب آوری (docx) 52 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 52 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تاب آوری
2-2-2)تاریخچه تاب آوری:
3-2-2)تعریف تاب آوری:
4-2-2)ضرورت تاب آوری در دنیای امروز:
5-2-2)نشانه های تاب آوری:
6-2-2)خصوصیات تاب آوری:
7-2-2)ویژگی های افراد تاب آور:
1-شایستگی اجتماعی:
2-مهارتهای حل مسئله:
3-آینده جویی:
4-خود گردانی:
8-2-2)تاب آوری روانشناختی:
مباحث نظری در باب سازه ی تاب آوري :
سیر تاریخی و فرآیند تحولی تاب¬آوری
2-2- موج مطالعات تحولی تاب¬آوری :
موج اول :
موج دوم:
موج سوم نظریه تاب¬آوری
2-3-الگوهای نظری تاب آوری :
2-3-1- مدل های کنش وری انطباقي تاب آوری
2-3-2- مدل پویشی تاب آوری :
2-3-3- مدل¬های چند سطحی و بوم شناختی تاب¬آوری
2-3-4- مدل¬های متغیر محور و شخص محور تاب¬آوری
2-4- مکانیسم های تاب¬آوری
2-4-1- مکانیسم های روانی - عصب شناختی تاب آوری
2-4-2-تاب آوری و خود تنظیم گری :
2-5 - نظریه ایجاد و توسعه هیجان مثبت و تاب آوری :
4-2)مروری برمطالعات پیشین انجام شده در داخل و خارج از کشور
-23-1- رابطه ی سبک های دلبستگی با تاب آوری
2-23-3-رابطه ی مهارت های مقابله ای با استرس و تاب آوری
منابع فارسی
منابع لاتین:
تاب آوری
انسانها از یک طرف بر این باورند که می توانند، یاد بگیرند که تغییر کنند و هر آنچه که با آن مواجه می شوند تحت نفوذ خود در آورند و از طرف دیگر اعتقاد دارند باید خود را به سطحی برتر و بالاتر ارتقاء دهند. به دیگر بیان همواره در صدد آن هستند که با تطبیق دادن خود با تغییرات سریع جامعه و فشارهای روانی مرتبط با آن، در سطوح اداری، سازمانی، شغلی و اقتصادی پیشرفت چشمگیری داشته باشند اما در جامعه امروزی به علت استرس های زیادی که در زمینه های متعدد شغلی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی وجود دارد، تطبیق دادن خود با این استرس های مورد انتظار، بسیار مشکل می باشد و اگر انسانها توانایی تاب آوری و مقاومت را نداشته باشند، تغییرات شدید امروزی چه بسا می تواند ویرانگر باشد. بنابراین در شرایط استرس زای امروزی، تاب آوری برای مقاله با استرس های موجود، بسیار جدی تر از گذشته مطرح می باشد. (مدی و خوش آبا1، 2005)
آنچه امروزه تاب آوری انسانها را در شرایط مختلف به خود می طلبد از یک طرف وجود تفاوتهای فردی انسانها در عقاید، سلایق، ارزشها، انتظارات، رجحانها و نیازهای مختلف آنها می باشد و از طرف دیگر به علت تغییر سریع در فناوری و ارتباطات می باشد. پیشرفت سریع فناوری و ارتباطات در قرن کنونی گر چه باعث به روز شدن اطلاعات و انجام دادن کارها بطور سریع شده است ، اما منجر به نیازهای غیر منتظره و بالطبع استرس جدید گشته است. به همین جهت قرن کنونی را قرن اضطراب آشفتگی و بیقراری می دانند و جالب تر آنکه هر چه زمان می گذرد پیشرفتهای محسوس فناوری، زندگی افراد را مضطرب تر و غیر قابل پیش بینی تر می سازد. لذا جهت دستیابی به زندگی لذت بخش، بدون اینکه اضطراب های بیمار گونه ای بر پیکر آن سایه افکنده باشد وجود تاب آوری و مقاومت جدی می باشد (بونی2 ،2004). به عبارت دیگر هر چه شرایط زمانی و مکانی، خانوادگی، شغلی، اقتصادی بخرانی تر و متلاطم تر می شود، ضرورت تاب آوری بیشتر احساس می شود (ماستن، 2007) .
2-2-2)تاریخچه تاب آوری:
از سال 1970 به بعد پژوهشهای علمی اجتماعی فراوانی در زمینه فشار روانی و خطرات ناشی از آن انجام گرفته است. اهمیت مدیریت استرس و کاهش فشار روانی باعث گسترش این پژوهشها شد.
.
1. Maddi & Khoshaba.
2. Bonnie
از آن جایی که تغییرات استرس زا می تواند هم تاثیرات مثبت و هم تاثیرات منفی داشته باشد، مفاهیم زیادی در رابطه با استرس و چگونگی کنترل و کاهش آن مطرح شده است. یکی از این مفاهیم تاب آوری می باشد (مدی و خوش آبا، 2005).
در واقع امی ورنر1 یکی از نخستین کسانی است که واژه تاب آوری را در سال 1970 بکار برد. ورنر گروهی از کودکان شهر کاوای هاوایی را مورد مطالعه قرار داد. کاوای هاوای از جمله مناطق فقیر نشین است که بسیاری از کودکان در این منطقه با والدینی زندگی می کنند که از نظر روحی بیمار و یا الکلی بودند و یا از کار اخراج شده بودند. ورنر با مطالعه ای که بر روی کودکان این نوع والدین داشت، دریافت دو سوم آنها رفتارهای مخدر مانند سوء مصرف الکل، مواد و رفتارهای ضد اجتماعی را در دوران نوجوانی نشان دادند و میزان تاب آوری آنها در مقایسه با یک سوم کودکانی که در نوجوانی رفتارهای ضد اجتماعی نداشتند، بسیار پایین تر بوده است. ورنر در این تحقیق متوجه شد، کودکانی که میزان تاب آوری آنها بالا بوده است در نوجوانی دارای صفات و ویژگی هایی بودند که باعث تمایز آنها از نوجوانی می گشت که تاب آوری پایینی داشتند( ورنر،1995) .
بعد از تحقیق ورنر درباره تاب آوری، واژه تاب آوری به عنوان یک موضوع مهم نظری، موضوع تحقیق بسیاری از محققان گردید. بطوریکه ماستن، بست،( گارمزی1990) تاب آوری کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند را در مقایسه با کودکانی که مادران سالم داشتند، مورد مطالعه قرار دادند.
1. Werner
نتایج تحقیق نشان داد، کودکانی که مادران سالم داشتند در مقایسه با کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند نه تنها میزان تاب آوری آنها بالا بوده است بلکه از اعتماد به نفس و پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردار بودند. بعدها محققان تاثیر بدرفتاری والدین با کودکان، تاثیر حوادث و وقایع فاجعه انگیز زندگی بر افراد و فقر جامعه بر روی تاب آوری افراد را مورد بررسی و سنجش قرار دادند (راتر1، 1999).
بونی (2004) با تحقیقاتی که بر روی کودکان داشت، دریافت کودکانی که والدین آنها مبتلا به بیماریهای روانی، الکلیسم و بزهکاری بودند و یا کودکانی که کودکانی که برای مدت طولانی در معرض تاثیرات منفی جنگ بودند و شرایط استرس زایی را تجربه نمودند، در مقایسه با کودکانی که واجد شرایط فوق نبودند، نه تنها میزان تاب آوری انها پایین بوده است بلکه این نوع کودکان فاقد حس مچثبتی از خود بودند، روابط اجتماعی بالایی از خود نشان ندادند، رفتارهای دوستانه و عاطفی در مناسبات از خود نشان ندادند، تجلیات عاطفی و هیجانی آنها کمتر بوده است، به کار و محیط کار خود علاقمندی کمتری نشان دادند و خلاصه اینکه حس برتری کمتری داشتند.
بعد از انجام چنین تحقیقاتی بود که بتدریج تحقیقات اساسی تر و جدی تری بر روی تاب آوری انجام شده است. تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات بعدی در جهت تغییر تاب آوری، آموزش تاب آوری و اینکه نمایندگان اجتماعی افراد مانند خانواده، مدرسه و محیط کار چه تاثیر مثبت و منفی می تواند بر روی تاب آوری داشته باشد، انجام شده است.
1. Rutter
3-2-2)تعریف تاب آوری:
تاب آوری در روانشناسی عبارتست از استعداد و ظرفیت مثبت افراد جهت غلبه بر استرس، حوادث و فجایع، همچنین این واژه برای مقاومت و تحمل پذیری افراد در برابر وقایع منفی آینده نیز بکار می رود( دیوید سون، 2000). تاب آوری ظرفیت بر گذشتن از دشواری پایدار سر سختانه و ترمیم خویشتن است این ظرفیت انسان می تواند باعث شود تا او پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار بگذرد و علیرغم قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی اجتماعی، تحصیلی و شغلی او ارتقاء یابد و بر اساس خود اصلاح گری فکری و عملی انسان در روند آزمون و خطای زندگی شکل می گیرد (مدی و خوشابا، 2005).
فرآیند مقابله و سازگاری موفقیت آمیز با شرایط چالش برانگیز و تهدید کننده زندگی که این فرآیند نه تنها شامل شکست ناپذیری افراد در برابر حالتهای اضطرابی می باشد بلکه موجب می گردد افرادی با قوای روانی و ذهنی بیشتری در مقابل شرایط استرس آفرین مقاومت کنند.
لاتر، سیچتی، بکر(2000)، تاب آوری را به عنوان یک فرآیند پویایی در نظر گرفته اند که موجگب می گردد، زمانی که افراد با مسایل استرس زا و مشکلات مهم زندگی در زندگی خود روبرو می شوند، رفتارهای مثبت انطباقی تر از خود نشان دهند. محققان فوق بر این باورند که تاب آوری موجب می گردد زمانی که افراد با دشوارهای جدی در زندگی روبرو می شوند نتایج منفی را به نتایج مثبت تبدیل کنند. نتایج مثبت یا انطباق مثبت یعنی رفتارهای شایسته و موفقیت آمیز اجتماعی زمانی که افراد در مراحل خاصی از زندگی خود با مشکل یا مسئله ای روبرو می شوند مثلا فقدان آشفتگی های روانی بعد از واقعه آسیب زای 11 سپتامبر ایالت متحده آمریکا.
تاب آوری نوعی مصون سازی در برابر مشکلات روانی، اجتماعی بوده و کارکرد مثبت زندگی را افزایش می دهد که می تواند بوسیله فراهم نمودن افزایش مهارتهای اجتماعی تقویت گردد. مهارت هایی از قبیل برقراری ارتباط، مهارتهای رهبری، حل مسئله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانع موفقیت و توانایی برنامه ریزی (بابایی، 1387).
واژه تاب آوری را می توان بصورت بیرون آمدن از شرایط سخت یا تعدیل آن تعریف نمود. در واقع تاب آوری ظرفیت افراد برای سالم ماندن، مقاومت و تحمل در شرایط سخت و پر خطر است که فرد نه تنها بر آن شرایط دشوار غالب می شود، بلکه طی آن و با وجود آن قوی تر نیز می گردد. پس تاب آوری به معنای توان موفق بودن، زندگی کردن و خود را رشد دادن در شرایط دشوار با وجود عوامل خطر است. این شرایط خود به خود ایجاد نمی شود مگر اینکه فرد در موقعیت دشوار و ناخوشایندی قرار گیرد تا برای رهایی از آن با صدمه پذیری کمتر، حد اکثر تلاش را برای کشف و بهره گیری از عوامل محافظت کننده فردی و محیطی در درون و برون خود که همواره بصورت بالقوه وجود دارد بکار گیرد( کاظمی، 1383).
بطور کلی محققان مقاومت و تلاش در جهت پیدا کردن راه حل های منطقی در بستر شرایط استرس زا و تهدید کننده زندگی را تاب آوری می گویند.
4-2-2)ضرورت تاب آوری در دنیای امروز:
انسان ها زمانی که با استرس و موقعیت های تهدید کننده مواجه می شوند، دسته ای از آنها احساس دلهره، بیقراری، غم و اندوه و درماندگی می کنند به همین جهت یا رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند یا اینکه افسرده می شوند و اشتها و خواب خود را از دست می دهند. چنانچه شرایط استرس زا برای مدت طولانی در زندگی اینگونه افراد وجود داشته باشد، سلامت جسمانی و روانی افراد دچار اغتشاش می گردد. اینگونه افراد تاب آوری ضعیفی در مقابل استرس دارند و بالطبع آسیب پذیری زیادی از خود نشان می دهند. در مقابل دسته ای دیگر وقتی با شرایط استرس زا مواجه می شوند، سعی می کنند بدون اینکه تسلیم شرایط شرایط استرس زا شوند از شرایط موجود به عنوان فرصتی برای پیشرفت خود استفاده نمایند. به دیگر سخن آنها بدون نشان دادن واکنش های هیجانی و بیمار گونه تلاش می کنند نه تنها شرایط موجود را کنترل نمایند بلکه راه حل های منطقی بر ای حل تعارضات ناشی از شرایط استرس زا پیدا نمایند. این مقاومت و تلاش در جهت پیدا کردن راه حل های منطقی در بستر شرایط استرس زا را تاب آوری می گویند. چرا اینکه اینگونه افراد بر این باورند لذایذ و آرامش زندگی از دل سختی ها و مشکلات گذر می کند (مدی، خوشابا، 2005). با چنین دیدگاهی افرادی که دارای تاب آوری بالایی هستند شرایط استرس زا را سخت کنترل و سپس با اتخاذ راه حل هایی منطقی، آن موقعیت ها را در مسیری که خود می خواهند، هدایت می کنند. در چنین شرایطی اینگونه افراد، احساس خشنودی، خود باوری و اعتماد به نفس می کنند به عنوان مثال تاجری که بعد سالها موفقیت، ناگهان ورشکسته می شود و قسمت اعظم دارایی خود را از دست می دهد، بدون اینکه مغلوب شرایط آسیب زای خود شود، از تجارب و باقی مانده دارایی های خود به نحو احسن در جهت ارتقای خود استفاده می کند و علت ورشکستگی خود را به عنوان تجربه بزرگ در زندگی خود مورد تلقی قرار می دهد (کارور، شییر1، 1999).
تغییر و تحول ناشی از پیشرفت سریع فناوری و اینترنت در همه ابعاد زندگی شغلی افراد، گسترش زندگی ماشینی و توجه کمتر به نیروی انسانی، لزوم یادگیری دانش و تکنولوژی جدید و کنار گذاشتن دانش، مهارت و اطلاعات قدیمی، فقدان امنیت شغلی و اقتصادی در جهان امروز، کم رنگ شدن صداقت، وفاداری و تعهد در گستره شغلی و خانوادگی، منجر به بی امنی و ناپایداری در زندگی افراد گردیده است. قطعا افرادی که کمتر تحت تاثیر جریانات منفی فوق قرار می گیرند که از تاب آوری بالایی برخوردارند.
1. Carver, C.S, & Scheier, M.F.
افرادی که از تاب آوری پایین یا ضعیفی برخوردارند و به جای اینکه به دنبال راه حل های منطقی باشند با انکار و اجتناب از کنار آن موقعیتها می گذرند، بی تردید دچار اینگونه اغتشاشات شغلی، خانوادگی، اقتصادی و شخصی می شوند. اما افرادی که از تاب آوری بالایی برخوردارند گرچه شرایط فوق را به عنوان شرایط تهدید کننده در نظر می گیرند، اما تلاش می کنند با اتخاذ راه حل های منطقی شرایط استرس زا را به فرصت های طلایی تبدیل کنند. در نتیجه از شرایط موجود به نحو احسن در جهت خواسته های خود استفاده می کنند (بانانو2 ، 2007).
5-2-2)نشانه های تاب آوری:
ماستن، بست، گارمزی (1990)، نشانه های تابآوری را به شرح ذیل می دانند:
اتخاذ نتایج مثبت و خوشایند از شرایط سخت و خطر زای زندگی.
داشتن ظرفیت و مقاومت پایدار در شرایط استرس زا.
بهبودی نسبتا سریع بعد از آسیب شرایط استرس زا.
افراد تاب آور وقتی که در شرایط استرس زا و موقعیت های تهدید کننده زندگی قرار می گیرند مانند فقر و تهیدستی، داشتن والدین مبتلا به بیماری های روانی و جسمانی، داشتن همسرانی که از لحاظ تحصیلی پایین هستند و مشکلات شغلی، بیش از آنکه تسلیم شرایط موجود شوند، تلاش می کنند با اتخاذ راه حل های منطقی و صحیح نه تنها استرس های زندگی را کنترل کنند بلکه تلتش دارند وضعیت موجود را در جهت مثبت ارتقاء و بهبود بخشند.
1. Bananeo, G.A
ورنر1 و اسمیت2(1982)، براین باورند وقتی افراد تاب آور در شرایط سخت و دشوار زندگی مانند طلاق، اختلافات زندگی، درگیریهای شغلی و ورشکستگی اقتصادی قرار می گیرند بیش از آنکه آنها به صورت هیجانی با مشکلات خود برخورد نمایند، شکیبایی و تحمل زیادی در برابر شرایط فوق از خور نشان می دهند و سعی نمی کنند با اتخاذ راه حل های سریع و هیجانی وضعیت موجود را بدتر کنند، بلکه این نوع افراد با نگریستن به مشکل خود از زوایای منختلف و بدون اینکه کنترل رفتاری و هیجانی خود را از دست دهند، سعی در ارائه راه حل های منطقی برای رفع مشکل خود دارند. خلاصه اینکه افراد تاب آور مانند همه انسانها در بستر زندگی خود دچار مشکلات سخت، ناگهانی و غیر قابل کنترل مانند فاجعه 11 سپتامبر ایالت متحده می شود.
این افراد در مقایسه با افرادی که تاب آوری پایینی دارند، گرچه دچار اضطراب، دلهره، بیقراری، مشکلات مربوط به خواب و نشانگان روانی دیگر اختلالات می شوند، اما خیلی سریع سعی می کنند مشکلات خود را یکی پس از دیگری حل نموده و بهبودی اولیه خود را کسب نمایند. البته شایان ذکر است در این بهبودی عواملی چون سن، خصوصیات و کیفیات حمایتی خانواده ها، جنس و شبکه های ارتباطی خانواده نقش حساسی دارند (دیویدسون،2000).
1. Werner
2. Smith
6-2-2)خصوصیات تاب آوری:
تاب آوری، تنها پایداری و مقاومت در برابر آسیب ها و یا شرایط تهدید کننده نیست بلکه مشارکت فعال1 و سازنده محیط پیرامونی خود است. می توان گفت تاب آوری، توانمندی و قابلیت فرد در برقراری تعادل زیستی، روانی، معنوی در تقابل شرایط مخاطره آمیز است (کانر و دیویدسون، 2003). نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است ( ماستن، 2001). کامپفر2 (1999) اشاره می کند، تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه و یا رسیدن به تعادلی سطح بالاتر است ( در شرایط تهدید کننده) و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می آورد. همچنین کامپفر به این نکته اشاره می کند، سازگاری مثبت با شرایط زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم می تواند به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود.
راتر (1987) بر این باور است که تاب آوری از اعتقاد به خود کفایی شخصی، توانایی مواجهه با چالش ها و خزانه مهارت های حل مساله ریشه می گیرد. اگرچه تاب آوری تا حدی یک ویژگی شخصی و تا حدودی نیز نتیجه تجربه محیطی افراد است، ولی انسانها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند. افراد می توانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را بوسیله آموختن برخی مهارت ها افزایش دهند. می توان واکنش در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواری ها را تغییر داد به طوری که بتواند بر مشکلات و تاثیرات منفی محیط غلبه کنند.
1. Active participant
2. Kumpfer
به عبارتی بعضی از مهارتها یی که به افراد کمک می کنند تا تاب آوری خود را افزایش دهند، آموختنی هستند. داشتن هدف در زندگی و اعتماد به نفس از عوامل اصلی تاب آوری است.
کانر و دیویدسون (2003) بر این عقیده است که از آنجا که تاب آوری به عنوان معیاری برای مقابله با استرس قلمداد می شود، می تواند هدف مهمی در مداخله های روانشناختی و روان درمانی باشد.
کاظمی( 1383) پنج خصوصیت مهم را برای تاب آوری بر شمرده است:
تاب آوری روندی پویاست نه وضعیتی ثابت
تاب آوری موقعیتی است. یعنی رفتاری ممکن است در موقعیتی سازگارانه و در موقعیتی دیگر ناسازگارانه باشد.
تاب آوری محصول تعامل ویژگی های شخصیتی ذاتی با فاکتورهای محیطی است.
تاب آوری در موقعیت هایی که چندین عامل خطر وجود دارد، پیچیده تر است.
تاب آوری می تواند آموختنی باشد.
کامپل (2006) با تحقیقاتی که بر روی افراد و شخصیت های متفاوت در زمینه تاب آوری آنها شرایط سخت و تنش زا داشته اند درباره ی خصوصیات تاب آوری به سه نکته مهم اشاره می کنند.
تاب آوری فقط داشتن فهرستی از ویژگی ها نیست.
یک فرآیند است که در زندگی واقعی تاب آفرینی نام دارد.
همه انسانها دارای توانایی ذاتی برای تاب آوری هستند.
اما رفتار تاب آورانه رفتاری اکتسابی و یادگیرانه است.
برخی از ویژگی های تاب آوری درونی است و انسان آن را دارد یا می تواند به دست بیاورد. اما بعضی
دیگر فقط با پرورش آنان در محیطی تاب آفرین ( مانند خانه، مدرسه و اجتماع) به دست می آید.
7-2-2)ویژگی های افراد تاب آور:
افراد تاب آور دارای توانمندیهای درونی قابل ملاحظه ای هستند که آنها را در طی کردن شرایط سخت و دشوار زندگی کمک می کند. ادوارد1 و وارلو2 (2005) ویژگی های افراد تاب آور را عبارت می دانند از: مراقبت از خود و دیگران، انعطاف پذیری، داشتن حس شوخ طبعی، مهارت های ارتباطی مناسب، توانایی حل مسئله، احساس استقلال، داشتن هدف و پشتکار و امیدواری، درایت در کمک طلبیدن از دیگران و جلب کمک از آنها.
ادوارد و همکاران (2005) در تقسیم بندی دیگری ویژگی افراد تاب آور را بدین صورت بیان می دارد:
شایستگی اجتماعی:
پاسخگو بودن، انعطاف پذیری، همدلی، دلسوزی، مهارتهای اجتماعی و شوخی.
مهارتهای حل مسئله:
وجدان منتقد و خلاق، برنامه ریزی، انعطاف پذیری، تخیل و سرشار از منابع، ابتکار.
1. Edward
2.Warelow
آینده جویی:
علایق خاص، جهت گیری هدفمندانه، معنویت، ایمان، انتظارات سالم، آرمانهای تحصیلی، پشتکار، امیدواری و خوش بینی، آینده سازی، معنا مندی و انگیزه مندی.
خود گردانی:
خودکار آمدی، ارزشمندی، کنترل در محیط ( احساس تسلط)، خود انضباطی، توانایی مستقل شدن و پایداری.
همچنین ادوارد و همکاران (2005) در بررسی بر روی محیط هایی که افراد تاب آور در آن زندگی می کنند ویژگی های محیط های تاب آور را بدین گونه تقسیم بندی نموده اند:
ویژگی های محیط های تاب آور ( خانواده، مدرسه و اجتماع)
انتظارات مثبت:
ارائه راهنمایی و ساختار، چالش طلبی حمایت گرانه، انگیزش، باورهای مثبت، شناسایی نقاط مثبت و ترسیم افق و آینده ای درخشان.
پیوندهای مهربانانه:
حمایت بی چشم داشت، دلسوزی، شنیدن و درک کردن، گفتن و درک شدن، باور مندی و اعتماد و ایمنی.
مشارکت معنامند: پذیرش و گنجایش فرد، مسئولیت دهی، فرصتهایی برای مشارکت و فرصتهایی برای رقابت اجتماعی و حل مسئله.
8-2-2)تاب آوری روانشناختی:
تاب آوری روانشناختی به ظرفیت و گنجایش شخص برای تحمل فشارها در شرایط سخت مثل ابتلاء به یک اختلال روانی یا داشتن خلق و خوی مزمن منفی اشاره دارد. به دیگر سخن تاب دآوری روانشناختی همان ظرفیت روانشناختی افراد است که آنها را از آسیب های روانی ناشی از شرایط استرس زا دور می سازد (بونی، 2004).
همه افراد در طول زندگی خود با استر سوء استفاده های جنسی، جسمی و هیجانی، گرفتاریهای شغلی و اجتماعی مواجه می شوند. در چنین شرایطی مهارتهای مقابله ای انطباقی1 می تواند مسئله مدار2، هیجان مدار3 یا اجتماع مدار4 باشد، به جریان می افتد. افراد مسئله مدار که به عنوان افراد تاب آور شناخته می شوند مشکلات و مسایل بوجود آمده را به عنوان فرصت هایی برای ترقی می بینند. به عبارت دیگر اینگونه افراد نخست با یک ارزیابی مثبت و منطقی سعی می کنند از لا به لای مشکلات موجود با صبر و شکیبایی راه حل های منطقی را در پیش گیرند. اما افراد هیجان مدار با ارزیابی منفی که از رویدادهای استرس زا دارند، برخوردهای هیجانی و موقتی در جهت کاهش استرس موقعیت های تهدید کننده دارند. این گونه راه حل ها شاید در کوتها مدت استرس افراد را کاهش دهد اما در بلند مدت در کاهش استرس نقش اساسی ندارد و خلاصه اینگونه افراد اجتماع مدار به دنبال حمایت های عاطفی و فکری دیگران هستند و همیشه انتظار دارند دیگران مسایل و مشکلات آنها را حل و فصل نمایند ( فریدریکسون5 ، 2003). تحقیقات ماستن (2007) نشان داده است افراد هیجان مدار و اجتماع مدار، تاب آوری کمتری دارند و در برخورد با فشارهای روانی خود را کم طاقت و ضعیف می بینند لذا بطور منفی با فشارهای روانی برخورد می کند.
1. Adaptive coping skills
2. Focused problem
3. Focused emotion
4. Focused- social
5. Fredrickson
مباحث نظری در باب سازه ی تاب آوري :
صفت تاب آوری به عنوان گرایش به تعدیل و مدیریت مؤثر پاسخ های فرد در برابر تقاضاها و استلزام های متغیر محیطی و نیز داشتن توانایی بهبودی مؤثر در شرایط استرسزا توصیف شده است(بلاک و بلاک، 1980). پژوهشها نشان دادهاند که تفاوتهای فردی در صفت تاب آوری پیش بینی کننده توانایی بهره برداری از هیجان های مثبت به هنگام مقابله با تجربههای هیجانی منفی است. همچنین افراد تابآوری از راهبردهای مقابلهای دیگری از هیجانهای مثبت میتواند به طور موقتی حوزهها و میدانهای فکری افراد را توسعه داده و توجه منعطف را فراهم کنند که به تبع آن بهزیستی فرد نیز افزایش مییابد(توگادی و فردریکسون، 2007).
تعاریف اخیر از تابآوری متغیر و مشکلزا هستند(کاپلین، 2005). برخی تابآوری را به عنوان یک صفت یا ویژگی مشخص تعبیر کردهاند، درحالی که دیگران آن را به عنوان يك صفت يا ويژگي مشخص تعبير كرده اند، در حالي كه ديگران آن را به عنوان يك فرآيند تحولي فرا رونده كه سازگاري مثبت در شرايط سخت و دشوار را باز مي نماياند تلقي كرده اند. ترشي و كيلر(2005) بروكس(2005) تاب آوري را به عنوان«ظرفیت کودک در مدارای مؤثر با استرس و فشار مقابله با چالشهای روزمره، بازگشت از ناامیدیها، اشتباهات، ضربهها، و مصائب به ایجاد توسعه اهداف روشن و واقعگرایانه، حل مسائل، تعامل راحت با دیگران و رفتار توام با احترام و وقار با خود و دیگران و نیز به عنوان "توانایی برخورد با چالش های زندگی همراه با اطمینان، هدفمندی، مسئولیت پذیری، همدلی، و امید و متفکرانه" تعریف کرده اند.
یک متغیر مهم در نظریه پیشگیری متمرکز بر عوامل خطرساز در سالهای اخیر تمرکز بر تابآوری است. تاب آوری به عنوان یک مفهوم مرتبط با حوزههای پیشگیری در رشد نوجوانان در مطالعات طول گارمزی و استرتیمن(1974) و مایکل راتر(1979) و سایر پژوهشگران مطرح شد که ویژگیهای رشدی کودکان و نوجوانان را مورد بررسی قرار دادهاند(محمدخانی 1385).
ماستین(2001) پس از مطالعات گسترده در حوزه تابآوری در کودکان و نوجوانان به این نتیجه رسید که برنامههای پیشگیرانه در حوزه سلامت روان که بر بعد مثبت آن تمرکز داشته باشد. علاوه بر ارتقاء سلامت روان افراد میتوان ارتقاء سلامت جامعه را به طور کلی نیز دربرداشته باشند(سلیمانی نیا و همکاران، 1384).
دولین(1995) تابآوری را به عنوان انطباق موفق و سازگارانه علیرغم وجود خطرات و ناملایمات تعریف می کند.
ماستن، بست و گارمزی(2005) تابآوری را به عنوان فرآیند، ظرفیت یا نتیجه انطباق موفق با وجود شرایط چالش یا تهدید کند. اسمیت(2006) "تابآوری را به عنوان فرایندی که به آگاهی قوی و محکم" منجر می شود تعریف کرده است. اما تابآوری روانشناختی ممکن است به صورت عملیاتی به عنوان آگاهی قوی و محکم تعریف شود، یعنی این باور که فرد میتواند با استقامت تکالیف مربوط به هدف را در میان چالشهای متغیر و موقعیتهای دشوار و ناگوار پیگیری کند و انجام دهد. وینسلو، ساندلر و ولیچیک(2006) تابآوری را "دست یابی کودک به نتایج تحول مثبت و اجتناب از نتایج غیرانطباق در شرایطی که به طور قابل ملاحظه دشوار و فلاکت بار است" تعریف کردهاند.
این تعریف سه مفهوم اصلی مصیبت یا فلاکت، نتایج مثبت و منابعی که دستیابی به نتایج مثبت را تحت شرایط سخت و دشوار فراهم میکند را شامل میشود. مصیبت یا شرایط سخت به رابطه بین کودکان و محیط شان اطلاق میشود که در آن ارضای نیازهای اساسی و تحقق اهداف بنیادی تهدید میشود یا انجام موفقیت آمیز تکالیف تحول مناسب با سن مختل میشود (ساندلر، 2001) مصائب با شرایط سخت میتواند در حوزههای فردی و مانند آسیبهای خانوادگی مانند طلاق، سازمانی و جامعه مانند (فقر، تبعیض، بی نظمی و خشونت) اتفاق بیفتد (وینسلو و همکاران 2006) بخشی از مطالعات تابآوری بر شناسایی منابعی که وقوع و حصول نتایج مثبت و منفی به صورت به هم پیوسته و مرتبط به هم مفهوم سازی شده است که تحقق و انجام موفق تکالیف تحولی و نیز اجتناب از مشکلات و مسائل هیجانی- رفتاری و اختلالهای ذهنی را شامل میشود. منابع در حوزههای فردی، خانوادگی، سازمانی و جامعه از طریق بهبود و ارتقاء فرایندهای انطباق مؤثر و نیز کاهش مواجهه کودک با شرایط سخت و مصائب موجب تسهیل نتایج مثبت می شوند(ساندلر، 2001) منابع فردی، مهارتهای شناختی- هیجانی و رفتارهای مانند توانایی شناختی بالا، خود تنظيمگری و تلاشهای مقابلهای مؤثر را شامل میشود. این منابع حفاظتی مهم همراه با منابع خانوادگی و اجتماعی نقش اساسی در تأمین سلامت و افزایش تاب آوری افراد در مواقع فشارزا ایفا می کنند(وینسلو و همکاران، 2006).
سیر تاریخی و فرآیند تحولی تابآوری
کودکان و نوجوانانی که تحولشان توسط فقر، طرد، بدرفتاری، جنگ، خشونت، یا مواجهه با سرکوب نژادپرستی و تبعیض تهدید میشود چگونه موفق میشوند، وقتی که والدین آنها توسط سوءمصرف مواد، بیماری روانی یا بیمار جسمی جدی و بیکاری و فقر شدید ناتوان میشوند، چه چیزهای از آنها محافظت میکنند؟ و پدیده تابآوری را در مورد کودکانی که با وجود چالشهای جدی و شدید در تحولشان موفق میشوند چگونه تبیین کنیم؟ برای پاسخ به این پرسشها و احتمالاً پرسشهای دیگر مطالعه علمی تابآوری حدود 4 دهه پیش زمانی شکل گرفت که پژوهشگران پیش رو به پدیده انطباق در میان گروه های از کودکان که به عنوان افراد در معرض خطر پدیدآیی آسیب شناسی روانی بعدی به حساب آورده شده بودند توجه کردند(ماستن و همکاران، 2001) به نقل از پرتو ،1389).
2-2- موج مطالعات تحولی تابآوری :
موج اول :
از یک نظر گاه تاریخچهای اولین موج بررسی تابآوری بر تغییر الگو از توجه به عوامل خطرزایی که منجر به مشکلات روانشناختی شده به شناسایی تواناییهای یک فرد متمرکز بود(بنسون، 1997) ویژگی و فرض تاب آوری این است که افراد توانایی های را دارا هستند که به آنها کمک میکند تا علیرغم شرایط ناگوار به بقاء خود ادامه دهند. اینکه تابآوری نوعی یادگیری است یا بخشی از ماهیت ژنتیکی فرد است، موضوعی است که محققان در حال بررسی آن هستند، ویژگیهای تابآوری همچنین به عنوان عوامل محافظتی و دارایی های تحولی نیز در نظر گرفته شده است. در اين ارتباط مطالعه اولیهای که در اکثر ادبیات تابآوری مورد اشاره قرار میگیرد کاری است که توسط ورنر و اسمیت(1992) انجام شد و طی آن یافتههای یک مطالعه بلندمدت 30 ساله گزارش گردید. ورنر مطالعه خود را در سال (1955) در میان کودکانی آغاز کرد که در معرض چهار گروه از عوامل خطرزایی محیطی قرار داشتند. تقریباً 200 نفر از 700 نفر که مورد مطالعه در معرض فشار قبل از تولد فقر بیثباتی روزانه و مشکلات شدید سلامت روان بودند وی مشاهده کرد که 72 نفر از 200 کودک علیرغم عوامل خطرزا کارکرد مناسبی داشتند در این ارتباط ورنر ویژگیهای تابآوری که با این افراد کمک کرده بود که علیرغم تجربه عوامل خطرزا بودن مشکل باقی بمانند دستهبندی کرد.
پدیده شناسی ورنر شامل ویژگیهای فردی از قبیل مؤنث، تنومند، از نظر اجتماعی مسئول، سازگار و متحمل بودن، پیشرفت گرایی، قدرت کلامی و عزت نفس بود. وی همچنین بر این اعتقاد است که یک محیط مراقبتی (بیرون و درون خانواده) به فرد کمک میکند تا شرایط ناگوار را راحتتر پشت سر بگذارد. همچنین راتر(1979، 1985) نیز مطالعاتی همه گیرشناختی را در شهر لندن و جزایر اطراف انجام داد. دریافت که یک سوم افراد علیرغم تجربه عوامل خطرزا تابآور بودند. برخی از ویژگیهای تابآوری که راتر طی مطالعات خود به آنها دست یافت عبارت بودند از داشتن خوی نرم، مؤنث بودن، فضای مثبت مدرسه، تسلط بر خود، خودکارایی، مهارتهای برنامه ریزی و یک رابطه گرم و نزدیک با بزرگسال. در همین ارتباط نورمن و گارمزی (1991) و همکارش مطالعاتی را به منظور بررسی کژکاری در کودکان دارای والدین اسکیزوفرنیک از سال (1971 تا 1982) انجام دادند. این پژوهشگران دریافتند که این کودکان نه تنها ناسازگار نشدند بلکه افرادی گرم و صلاحیتدار شدند. معیار اطمینان گارمزی عبارت بود از مؤثر بودن در کار، بازی، دوست داشتن، انتظارات بالا، دیدگاه مثبت، اعتماد به نفس، کانون کنترل درونی خود نظمدهی مهارتهای مشکل گشایی، مهارتهای تفکر انتقادی و شوخ طبعی سه عنصر تابآوری از دیدگاه گارمزی عبارت بود از آمادگی شخصیتی، محیط خانوادگی حمایتی و سیستم حمایتی خارجی. پس از گارمزی و تحت نظر بنسون (1997) یک مؤسسه پژوهشی پیمایش را بر روی 350000 دانش آموز پایه 6 تا 12 ساله در 600 محله طی ساله های 1990 تا 1999 انجام داد. این گروه ابتدا 30 دارای تحولی شناسایی کرده که افراد جهت کارکرد بهینه در زندگی دارا بودند. ولی با تداوم مطالعات این دارایی ها تحولی به 40 عدد رسیدند این دارایی ها به دو گروه تقسیم شدند. عوامل بیرونی شامل دریافت حمایت (از خانواده، بزرگسال، همسایهها و مدرسه) یک حس قدرت و اختیار دادن (ارزشگذاری) آگاهی از مرزها و انتظارات و استفاده سازنده از زمان عوامل و دارایی های درونی شامل تعهد آموزشی (انگیزش پیشرفت) ارزشهای مثبت (مراقبت، صداقت، مسئولیت، امانت) شایستگی های اجتماعی و یک هویت مثبت (عزت نفس، حس هدفمندی، و کانون کنترل درونی). در همین ارتباط برنارد(1997) پس از یک بررسی جامع پیشینه پژوهش تابآوری بیان میدارد که پژوهش های انجام شده در سراسر دنیا نشانگر این موضوع هستند که حداقل 50 درصد و معمولاً 70 درصد از کودکان در معرض عوامل خطرزا در آینده نه تنها از نظر شاخص های اجتماعی موفقند بلکه افرادی هستند مطمئن شایسته و مراقب.
اخیراً نیز در ادبیات پژوهش روانشناسی مقالاتی ارائه شده است که توصیف کننده توانمندی ها و ویژگیهای مشخص کننده حالات سلامت روانی هستند. در این ارتباط یکی از شمارههای مجله روانشناسی آمریکا (2000) به توصیف ویژگیهای بهینه یا آنچه که حالات تابآوری نامیده میشود پرداخته است. کیفیات تابآوری که در این شماره توصیف شده است عبارتند از شادکامی (بوس، 2000) آسایش ذهنی (نبز، 2000) و خوش بینی (پیرسون، 2000). فعالیت های ارزشمندی که طی موج اول بررسی تابآوری صورت گرفت به شناسایی ویژگیهای تابآوری منجر گردید که به افراد کمک میکند تا از شرایط ناگوار بدون آسیب خارج شوند. فهرست ویژگیهای حالات، شرایط و امتیازاتی که به تابآوری منجر میشوند در ادبیات پژوهشی بیشمار هستند پس از این جهت پژوهشی از شناسایی به پرورش این ویژگیها تغییر کرد.
موج دوم:
بررسی تابآوری تلاشی بود جهت پاسخ به این پرسش که حالات تابآوری چگونه کسب میشوند. فلاج (1988، 1997) به نقل از ریچاردسون(2002) بر این عقیده است که حالات تابآوری طی یک فرایند شکست و انسجام مجدد بدست میآید. یک فرایند با جزئیات بیشتر در زمینه کسب حالات تابآوری به عنوان کارکردی از انتخاب هشیار و ناهشیار بوسیله ریچاردسون و همکاران 1990 مطرح گردید. ریچاردسون مدلی را ارائه می دهد که طی آن فرد یا گروه از میان مراحل تعادل زیستی روانی معنوی تعامل با فوریت های زندگی از هم گسیختگی، آمادگی برای انسجام مجدد و انتخاب برای انسجام مجدد بصورتی تابآورانه، برگشت به تعادل یا فقدان میگذرد.
به موجب مدل تابآوری، افراد این فرصت را مییابند که از میان از هم گسیختگی برنامهریزی شده یا واکنش به رخدادهای محیطی بصورت هشیار یا ناهشیار پیامدهای از هم گسیختگی را خود انتخاب میکنند. انسجام مجدد تابآورانه به انسجام مجدد یا تطابقی گفته میشود که بر رشد و آگاهی درک خود و قدرت افزایش یافته حالات تابآوری منجر میشود. توصیف تابآوری وقتی شروع میشود که فرد در نقطهای از زمان خود با موقعیتش در زندگی تطابق داده است استفاده از واژه تعادل زیستی روانی معنوی به منظور توصیف حالات تطابق یافته ذهن، بدن و روح است. تعادل زیستی روانی معنوی زمانی است که فرد بصورتی جسمی، روانی و معنوی خود را با مجموعهای از شرایط خوب یا بد تطابق داده است.
انسجام مجدد تابآورانه عبارت است از تجربه بینش و رشد از طریق ازهم گسیختگی این یک فرآیند تجربه درون نگرانه در شناسایی، دستیابی و پرورش حالات تابآوری است. انسجام مجدد تابآورانه به شناسایی و تقویت حالات تابآوری منجر میگردد. انسجام مجدد ناکارآمد وقتی رخ میدهد که فرد به موارد رفتار تخریبی یا سایر ابزارهای ناکارآمد فوریت های زندگی پناه میبرد. برخی از این نظام های انطباقی در حوزه روانشناسی تحولی به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است.که تحول روابط دلبستگی، تحول اخلاقی، نظام های خود تنظیم گری برای میزان کردن و تنظیم هیجان، برانگیختگی و رفتار نظام انگیزش و نظام های عصبی رفتاری و پردازش اطلاعات که مهم ترین آنها هستند(رایت و ماستن، 2006)، تأثیر نظریه نظام های تحولی در مدل های چند علتی و پویا از تاب آوری که مشخصه موج دوم کارهای مطالعاتی است، روشن است. موج دوم نظریه و پژوهش در زمینه تاب آوری اغلب زمان نظریه تحولی سیستم ها را شامل می شود؛ و با مفاهیمی مانند مسیرهای تحولی، و روندهایی که مدلهای پویا، تعاملی، متقابل، چند علیتی و چند سطحی که در نظریه تحولی سیستم های معمول هستند، سروکار دارد(رایت و مستن، 2006 به نقل از کریمی، 1389).
تعادل زیستی روانی اجتماعی به طور معمول از سوی عوامل درونی و بیرونی، فشارزاها، شرایط ناگوار فرضها و سایر اشکال تغییر، و مورد هجوم قرار میگیرد. اثرگذاری این عوامل به حالات تابآوری و انسجامهای مجدد تابآورانه قبلی بستگی دارد. در واقع تعامل بین فوریتیهای زندگی و عوامل محافظتی است که تعیین میکند که از هم گسیختگی رخ خواهد داد یا نه.
انسجام مجدد میتواند به صورت های تابآورانه تلاش برای برگشت به تعادل زیستی- روانی- اجتماعی انسجام مجدد، همراه با خسارت و انسجام مجدد ناکارآمد باشد. بهبودی همراه با خسارت بدین معنی است که افراد به خاطر فشار فوریت های زندگی انگیزه، امید و کشش خود را از دست میدهند.
جنبش تابآوری این باور را مطرح میکند که تابآوری و انسجام مجدد تابآورانه بیشتر یک رشد یا تطابق بواسطه از هم گسیختگی است تا بهبود یافتن، کارکرد قبلی را بازیافتن بدین ترتیب میتوان چنین پنداشت که تابآوری فرا نظریهای است که نظرات افرادی چون پیاژه و کلبرگ را در برمیگیرد(ریچاردسون و همکاران، 1990).
موج سوم نظریه تابآوری
انسجام مجدد تابآورانه برای رشد به انرژی نیاز دارد. و طبق نظریه تابآوری منبع این انرژی یک منبع معنوی و ذاتی است. یکی از عبارات نظریه تابآوری این است که نیروی در درون هر فرد وجود دارد که او را به سوی خودشکوفایی، نوع دوستی، فرد و هماهنگی سوق میدهد، این نیرو یک منبع معنوی دارد. پرسشی که به موج سوم بررسی تابآوری منجر گردید عبارت بود از اینکه منبع انرژی یا انگیزشی که به انسجام مجدد تابآورانه منجر میشد چیست و کجاست؟
موج سوم نظریه و پژوهش در حوزه های تاب آوری بر مداخله برای پرورش و تقویت تاب آوری تاکید می کند با وجود این، شناخت بهتر فرآیندهای واسطه ای و تعدیل کننده از مراحل و شرایط لازم کارهای مداخله ای است در آغاز مشکل از طرح های مداخله ای مبتنی بر نظریه هدایت شده توسط نظریه بکار گرفته شد و با تعداد قابل توجه و فزآینده ای موج سوم پژوهش های از مطالعات آزمایشی برای آزمون نظریه تاب آوری استفاده گردید. مطالعه مداخله چند وجهی برای پیشگیری یا کاهش رفتارهای پرخطر، بزهکاری و دیگر مشکلات کودکان طراحی شده است. همچنین مداخله های مربوط به اوایل کودکی برای افزایش شانس دستیابی به تحول شایسته در کودکانی که در فقر یا محرومیت رشد می کند طراحی شده است. در این مداخله ها برای بهبود موفقیت در تکالیف تحول به طور همزمان کاهش خطر رفتارهای مشکل دار راهبردهای چندگانه طراحی می شود(رینولد و او، 2003). با وجود این، هنوز کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود تا فرآیندهای متعددی مانند واسطه تعدیل کننده ارتقاء بخش و جبران کننده، به قدر کافی خوب شناخته شوند تا بتوان آن را به طور خیلی مؤثر و کارآمد دستکاری کرد و کودکان جامعه را از سودمندی های آن برخوردار نمود(وایت و مستن، 2006).
2-3-الگوهای نظری تاب آوری :
2-3-1- مدل های کنش وری انطباقي تاب آوری
نظریه ها دربارة تاب آوری به عنوان یک سازه انطباق از نظر مفهومی می تواند به صورت دو الگوی نسبتاً متمایز تقسیم شوند، اول الگوی مبتنی بر دیدگاه روان تحلیل گری دربارة کنش وری شخصیت است. که اساساً توسط بلاک و بلاک(1980) مطرح شد و بعدها توسط بلاگ و گرمن(1996) در تعریف شان از رابطه بین تاب آوری و هوش(وشیلدز و چیچتی،1997) در زمینه تاب آوری و خودتنظیم گری در بزرگسالان و کودکان به تشریح و تبیین بیشتر این مفهوم پرداختند. الگوی دیگر (گامزی،1991؛ لاتار و همکاران، 2000 و مستن 2001 و کویستن و ورث، 1998) بر تحلیل نظرات از یک سو و تعیین و تشخیص متغیرهای شخصی(مانند شایستگی) از سوی دیگر متمرکز شده است. ویژگی های اصلی این الگو شناسایی و تعیین انواع نظام های انطباقی و حفاظتی حائل واسطه ای است که بعنوان واسطه ها و تعدیل کننده بالقوه در روابط بین مواهب یا توانمندی ها، خطرها و نتایج یا پیامدهای شخصی نقش اساسی ایفا می کند، بر این اساس این الگو به عنوان الگوی توانمندی (محافظت کننده) خطر تاب آوری از الکویی پویشی تاب آوری (من) بلاک متمایز می شود.
2-3-2- مدل پویشی تاب آوری :
"سازه های مهارگری من و تاب آوری من "در چهارچوب نظریه کنش وری شخصیت و تیپ های شخصیتی بلاک مطرح شده است (بلاک و بلاک، 1980 و کرمن، 1996). مرکز ثقل این نظریه مفهوم انطباق پذیری است. انطباق پذیری با سازه سنتی تر سازگاری متفاوت است و تمایز مهمی بین این دو مفهوم وجود دارد. سازگاری بیشتر دلالت های اجتماعی دارد. بدین معنی که فرد می تواند چنانچه در امتداد با دنیا آن گونه که هست باشد و بدون علائم بیماری شناخته شود(بلاک و کرمن، 1996).
این نظریه دربارة انطباق پذیری خیلی مرتبط و نزدیک به همرنگی است. به نحوی که شخص سازگار شده ممکن است ضرورتاً خشنود نباشد این به خاطر حفظ همراهی تا حدی فرد نشانده و ارام شده است، یعنی شخص سازگار شده ضرورتاً اطمینان پذیر نیست. از نظر مفهومی خوب سازگار و منطبق شدن به معنای انطباق پذیر بودن و سلامت روانشناختی خوب نیست در مقابل با دیدگاه سنتی مفهوم سازی بلاک دربارة انطباق پذیری ارتباط نزدیکی با سازه های نظری اصلی در زمینه مهارگری من و تاب آوری من که درجه تعادل و تنظیم ساختارهای من را منعکس می کند دارد. این نظریه توکی از نظریه روان پویایی و نظریه لوین (1935 به نقل از بلاک و بلاک، 1980) دربارة پویایی های حالت انگیزشي است. نظام لوین به مرز بین نظام ها و نیازها و نظام حسی – حرکتی می پردازد و نحوه جریان اطلاعات بین این نظام ها به پدید آیی و شکل گیری رفتار منجر می شود. دو مفهوم اصلی جریان اطلاعات بین مرز دو نظام را تحت نفوذ و کنترل دارد، که با دیدگاه بلاک و در زمینه مهارگری من و تاب آوری من نیز مربوط هستند. این مفاهیم کشسای، نفوذ پذیری توانایی ارگانیسم و تعدیل و تنظیم انعطاف پذیری مرز بین انگیزش و رفتار را بازنمایی میکند و به حرکت آزادانه مهار (کنترل) تکانه و بیان هیجان مرتبط است، در حالی که تاب آوری عبارت است از کنش کسانی که توانایی ارگانیسم تعدیل و تنظیم انعطاف پذیری مرز بین انگیزش و رفتار را بازنمایی می کند و حرکت آزادانه مهار (کنترل) تکانه به هیجان مرتبط است، به عبارتی تابآوری عبارتند از کنشی که توانایی ارگانیسم در تنظیم بیان هیجان و تکانه مطابق با زمینه موقعیتی و محیطی را بازنمایی میکند. لذا ارتباطها و پیوستگیهای ساختارهای من موجب حفظ عملکرد نظام شخصیت در چهارچوب مرزهای عملی بودن و کارآیی روانشناختی میشود(بلاک و کرمن، 1996). به نظر بلاک یک فرد انعطافپذیر یعنی کسی که از سلامت روانشناختی واقعی برخوردار است، قادر است تا اضطراب را در سطح قابل تحمل و معقول نگه دارد، تقاضاهای محیطی را برآورده سازد و سطح بهینه بیان تکانه را ادامه دهد. این ارتباط و پیوستگیهای ساختار من کنش وری مؤثر از شخصیت شرایط عادی را حفظ میکند و پس از آشفتگی و بهم خوردن تعادل آن را دوباره برقرار میکند. سازه تابآوری "من" این سازوکارها و مکانیسمها را شامل میشود. براساس دیدگاه بلاک تکلیف تحول یادگیری کنترل (مهار) تکانه دلالت بر جانشینی ساده بازداری سخت و خشک و با اطلاعات کورکورانه برای ارضای بلاواسطه تکانه ندارد، بلکه درصدد جستجوی تنظیم پویا و طبیعی تعادل بین بیان و مهار (کنترل) توسط من به عنوان کارکردی از ویژگی های مطالبات و تقاضاهای زمینه در شرایط ایدهآل فرد می باشد، که به تعادل سالم بین بیش کنترل و کم کنترل و هدف غایی انسان که عبارت است از تا حد امکان اعمال کنترل کم در صورت ضرورت کنترل دست خواهد یافت(بلاک و کرمن، 1996 ؛ کریمی، 1389).
بلاک و بلاک(1980) و بلاک و کرمن(1996) این عقیده را مطرح کردند که درجات متغیری از انطباق پذیری وجود دارد و ماهیت پیوستاری توزیع تابآوری "من" در جمعیت تصدیق کردهاند. بنابراین آنها بین افراد انتهای بخش علنی پیوستار هستند و به عنوان من- تابآور توصیف میشوند. افرادی که در نقطه مقابل قرار دارند و به عنوان افراد دارای من شکننده و آسیب پذیر مورد مداخله قرار میگیرند، با توجه به این که مطالبات استلزام های زندگی نامشخص است، با فقدان قابلیت انطباق عاطفی منفی مواجه می گردند. این اضطراب و تقلا و تلاش برای اجتناب از آن میتواند جریان اطلاعات بین ساختارهای من و مکانیسمهای زیربنایی کارآمدن انطباق را مختل و آشفته سازد. در نتیجه ممکن است فرد به راه پیشگیرانه اعمال بیش کنترلی یا کنترل کم و نیز کاهش انتخابهای رفتاری و بروز دلواپسیها و نگرانیهای دچار شود. در طرف دیگر فرد دارای من تابآور نه تنها اضطراب را به طور مؤثر مدیریت میکند بلکه فعالانه و با اشتیاق و علاقمندی با دنیا هماهنگ و همساز بوده و عاطفه مثبت نشان میدهد(تلگن، 1985) و با روری باز پذیرایی تجربیات جدید است همچنان که کلانی (1996) اظهار کرده است. افراد تابآور "دارای احساس دیگری درگیری فعالانه هدفمند و معنادار با دنیا هستند با بصیرت و صاحب چشم انداز و دارای ظرفیت برای روابط باز و گرم با دیگران هستند".
2-3-3- مدلهای چند سطحی و بوم شناختی تابآوری
لاتار و همکاران(2000) سه مدل مهم تابآوری را از هم متمایز کردهاند این مدلها سه سطحی مدل بوم شناختی، ساختاری و سازمانی را مدل سه سطحی بیان میکنند، که فرآیندهای حفاظتی و آسیب پذیری در سه سطح اجتماع (همسایهها، حمایتهای اجتماعی) عمل میکند(لاتار و همکاران، 2000). مدل بوم شناختی، تبادل زمینه مانند فرهنگ و خانواده را در سطح نزدیک به فرد سازمان میدهد. این سطح در طول زمان با یکدیگر تبادل و تعامل دارند و به تحول پیوسته و انطباق با محیط کمک میکند. مدل ساختاری سازمانی بر این نظریه متکی است که شایستگی و کفایت به طور پیوسته و منسجم در طول زمان آشکار میشود و تابآوری در این بافت نتیجه انتخاب فرد و خود سازماندهی است(لاتار و همکاران، 2000).
2-3-4- مدلهای متغیر محور و شخص محور تابآوری
مدلسازی تابآوری از هر دو رویکرد متغیر محور و شخص محور استفاده کرده است. ماستن(2001) به مطالعات متغیر محور با آزمون رابطه بین متغیرهای پیشبینی (عامل خطرساز) و متغیرهای نتیجه یا پیامد در تبیین پدیدههای موثر بر تاب آوری پرداخته است. رویکرد متغیر محور سه مدل اثرگذاری را شناسایی کرده است(مستن، 2001). مدل اثرات اصلی، الهام بخش رویکرد و اثرات جبرانی در مداخلههاست و معتقد است که با فراهم ساختن مواهب و توانمندی کافی میتوان اثرات استرس و عوامل خطر را جبران کرد. مدل واسطهای یا غیرمستقیم که در پژوهش تابآوری کاربرد وسیعی دارد، بر این دیدگاه متکی است که مجموعهای از عوامل محافظت کننده بین خطرات و عوامل خطرساز از یک طرف و نتایج و پیامدها از طرف دیگر نقش واسطهای ایفا میکنند. عوامل محافظت کننده میتوانند در اصل دو قطبی باشد که متضمن آن است که مدل واسطهای می تواند تأثیر عوامل خطرساز و نیز تأثیرات بهبودبخشی را در رابطه تابآوری تبیین نماید(مستن، 2001) مدل تعامل یا تعدیل کننده بر حضور یک یا چند متغیر تعدیل کننده مانند هوش، نظارت و کنترل والدین رابطه بین خطرات یا عوامل خطرساز و نتایج و یا پیامدها تأکید میکند.
پژوهشهای شخص محور به تفاوت های اشخاص انطباقپذیر در شرایط خطر بالا و پایین علاقهمند هستند. این پژوهشها اغلب طرح های دو راه یا چهارخانه را بکار میبرند که با وجود طرح کلاسیک شخص محور شامل مقایسه بین گروههای انطباقی و غیرانطباقی، برآمده از نمونه پرخطر یکسان (یعنی طرح دوخانهای) و شناسایی عوامل محافظت کننده است. آشکارترین ضعف این طرح شکست آن در ترسیم این فرآیند که در گروه های پر خطر پایین طرح چهارخانه کامل به واسطه این که افراد در خانه غیرانطباقی هستند، در گروه خطر پایین به ندرت وجود تجربه می کنند می باشد. در نتیجه شرایطی که مستن(2001) به عنوان پدیده سلول خالی اطلاق میکند پیچیدهتر میشود.
2-4- مکانیسم های تابآوری
نظریههای فرآیند دوسویه (دوگانه) ذهن، میتواند شالوده شناخت فرآیندهای مهم و در عین حال بررسی و آزمون نشده مرتبط با تابآوری باشد. اصل اساسی این نظریهها آن است که رفتار توسط کنش متقابل و پردازش خودکار از یک سو، و ارادی و تحت کنترل بودن از سوی دیگر تعیین میشود. تاگید و فردریکسون(2007) مطرح کردهاند که نظریههای فرآیند دوجانبه میتوانند اطلاعات مهمی را درباره ماهیت خودکار و ارادی و کنترل شده تابآوری فراهم سازند. در افراد تابآور، پرورش هیجانهای مثبت به هنگام مقابله میتواند یک رفتار خود بخودی و غیرارادی باشد، درست شبیه هر رفتار یا مجموعهای از کنشهای متوالی که به واسطه تکرار به صورت خودکار و غیرارادی درآمدهاند. همراه با این فرآیند خودکار، افراد تابآور میتوانند در آغاز و شروع کار از هیجانهای مثبت به هنگام مقابله استفاده کنند و به عنوان یک روش راهبردی فعالانه به ایجاد و پرورش هیجانهای مثبت برای مقابله با ناراحتی اقدام کنند. هرچه که این راهبرد در طول زمان بیشتر به کار گرفته شود، راهبرد هشیار میتواند به صورت خودکار و غیرارادی درآید(تاگید و فردریکسون، 2007). مکانیسم دیگر آن است که هیجانهای مثبت ممکن است بر فرآیند تفکر و رفتار با تلاش کمتر، بویژه در افراد تابآور، تأثیر بگذارد.
2-4-1- مکانیسم های روانی - عصب شناختی تاب آوری
چارنی (2004)، 11 واسطه یا میانجی عصبی شیمیایی، عصبی پروتئینی و هورمونی ممکن برای پاسخ روانی زیست شناختی به استرس شدید را مشخص کرده است که با تاب آوری و آسیب پذیری ارتباط دارند. در این دیدگاه مکانیسم های عصبی پاداش و انگیزش (لذت، خوش بینی، اثربخشی و سودمندی آموخته شده)، پاسخدهی و حساسیت به ترس (رفتارهای موثر بر وجود ترس) و رفتار اجتماعی انطباقی (نوع دوستی، کارگروهی و پیوند) با صفات شخصیتی هم بسته با تاب آوری رابطه دارند.
2-4-2-تاب آوری و خود تنظیم گری :
دیشیون و کانل(2006) بیان کردند که خود تنظیم گری نقش مهمی در تحول تاب آوری و شایستگی کودکانی که در محیط های پرخطر زندگی می کنند ایفا می نماید. خودتنظیم گری به عنوان یک عامل تعدیل کننده در تجربه خطرات محیطی عمل می کند. برای توصیف نحوه تأثیرگذاری تنظیم گری هیجانی و رفتاری بر رفتار، آیزنبرگ و اسپینارد(2004)، نظریه ای را مطرح کرده اند که خود مهارگری، تنظیم گری، هیجان پذیری و تاب آوری را در یک چارچوب به هم وصل می کند. آنها بین دو نوع کنترل یا مهارگری یعنی کنترل واکنشی (فرایندهای کنترلی کمتر ارادی که خودکار، انعکاسی و غیر عمدی هستند) و کنترل تلاشگرانه (فرآیندهای کنترلی ارادی و هدفمند) تمایز قائل می کند.
اگر چه آیزنبرگ و همکارانش زمانی کنترل "من" را به عنوان شاخصه ای از تنظیم گری رفتاری تلفی می کردند، اما حالا عقیده دارند که کنترل "من» فرآیندهای کنترلی ابتدایی واکنشی و کمتر ارادی را نمایان می کند(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004).
دیگر مولفه های مهم نظریه آیزنبرگ و همکارانش، هیجان پذیری است که به گرایش شدید برای تجربه هیجانهای منفی اطلاق می شود. هیجان پذیری منفی سرشتی و فرآیندهای کنترلی به طور مشترک بر تاب آوری و کنش وری اجتماعی و هیجانی تاثیر می گذارند(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004). مرور پژوهش ها نشان می دهد که کنترل رفتاری، تاب آوری و هیجان پذیری با مصرف دارو و الکل رابطه دارد. کنترل من که از لحاظ مفهومی به کنترل رفتاری نزدیک است، با توانایی به تاخیر انداختن ارضاء و عدم مشکلات درون سازی و برون سازی همبسته است. و تاب آوری "من" که به مفهوم تاب آوری نزدیک است، با خود میان بینی، افسردگی و مشکلات درون سازی همبستگی منفی، و با تعامل اجتماعی مؤثر همبستگی مثبت دارد(به نقل از ونگ و همکاران، 2006). علاوه بر این، شواهد غیرمستقیم مرتبط با صفات شخصیتی اولیه از این عقیده حمایت می کند که کنترل رفتاری و تاب آوری می تواند آسیب پذیری و سلامت فرد را پیش بینی کند(ونگ و همکاران، 2006). تنظیم هیجانها در زندگی روزمره ضروری است. تنظیم تجربه های هیجانی مثبت، بویژه راهبردهای حفظ، تداون و افزایش تجربه هیجانهای مثبت، برای بهزیستی اهمیت ویژه دارند. پرورش هیجانی مثبت در شکل گیری و پدید آیی تاب آوری در برابر رویدادهای استرس زا سودمند بوده و نقش اساسی ایفا می نماید (تاگید و فردریکسون ، 2007). تنظیم هیجان به تلاش برای تأثیر گذاری بر این که افراد انواع هیجان ها را چه موقع، چگونه و چقدر تجربه و ابراز می کنند، اطلاق می شود و فرآیندهای تنظیم گری هیجانی می توانند هشیار یا ناهشیار باشند(گروس، 2001).
2-5 - نظریه ایجاد و توسعه هیجان مثبت و تاب آوری :
نظریه ایجاد و توسعه هیجانهای مثبت، چارچوب ارزشمندی برای شناخت اهمیت کارکردی هیجانهای مثبت، بویژه هنگام مقابله با شرایط و موقعیت های هیجانی منفی، فراهم می کند. همان طور که هیجانهای مثبت در خنثی سازی و مقابله با تجربیات منفی و توسعه افکار و کنشها مفید هستند، در ایجاد منابع مهم شخصی، مانند تاب آوری در شرایط و موقعیت های منفی نیز سودمند هستند(تاگید و فردریسکون، 2007). تنظیم هیجان ضرورتاً تغییر در کیفیت یا شدت تجربه هیجانی را شامل نمی شود. در بعضی از شرایط و موقعیت ها، تنظیم گری ممکن است حفظ و استمرار تجربیات عاطفی را در برگیرد(گروس، 2001). کش دادن تجربه های مطبوع به عنوان یکی از اشکال و روش های شناختی تنظیم گری هیجان برای حفظ، استمرار و نیز گسترش تجربیات هیجانی مثبت به کار می رود. کش دادن شامل آگاهی هشیار و توجه ارادی و آگاهانه، نسبت به تجربیات مطبوع و خوشایند فرد است(برایانت، 2003). مدل نظری کش دادن بیان می کند که هیجانهای مثبت از طریق کش دادن به تجربه خوشایند حفظ و مداوم می شوند، زیرا فرد به عواطف خود توجه می کند و رویدادهای مطبوع و جاری و موجود را درک و احساس می کند و قدر آن را می داند، ضمن این که انتظار رویدادهای مثبت بعدی را دارد و خاطره تجربیات مثبت گذشته را تجدید می کند(برایانت، 2003).
مداخله های متعددی کش دادن تجربه های مطبوع را افزایش می دهند. درمانهای مبتنی بر آرمیدگی و تمرینات مراقبه هدایت شده و بهشیاری موجب بهبودی کش دادن تجربه های مطبوع می شود(تاگید و فردریسکون، 2007).
خود تنظیم گری به مثابه عامل تعدیل کننده در تحول رفتار ضد اجتماعی کودکان در بازنگری پژوهش ها و ادبیات مربوط به تحول ضداجتماعی و رفتارهای پرخطر در کودکان و نوجوانان، خود تنظیم گیری به عنوان اثر اصلی و نیز به عنوان عامل تعدیل کننده در تحول رفتار ضداجتماعی کودکان(ویلس و دیشیون، 2004)، نقش اساسی ایفا می نماید. مفهوم خودتنظیم گری به عنوان تعیین اهداف، طراحی، مداومت و پیشتکار در انجام تکلیف، مدیریت محیطی و نیز تعدیل و تنظیم واکنش پذیری رفتاری- هیجانی و توجه توصیف شده است. خودتنظیم گری شامل "راه اندازی یا شروع، اجتناب، بازداری، حفظ و استمرار، یا تعدیل و تنظیم وقوع، شکل، شدت، یا مدت حالات عاطفی درونی، فرآیندهای توجهی، فرآیندهای فیزیولوژیکی وابسته به هیجان، حالات انگیزشی، و یا نتایج و پیامدهای رفتاری هیجان در برآوردن و تحقق انطباق بیولوژیکی وابسته به عاطفه یا انطباق اجتماعی یا نیل به اهداف فردی است"(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004).
تحلیل جنبه های گوناگون خود تنظیم گری در کودکان و نوجوانان تاریخچه مفصل و گسترده در روانشناسی تحولی دارد. تعریف آیزنبرگ و اسپینارد (2004) از خود تنظیم گری به شدت مبتنی بر یک سازه سرشتی و فطری از کنترل تلاش گرایانه است، که توانایی بازداری پاسخ های مسلط به خاطر انجام پاسخ های نیمه مسلط را شامل می شود(گاردنر، دیشیون و کانل، 2008). کنترل یا مهار اجرایی و عملی توجه، به عنوان شالوده و اساس مهم کنترل تلاشگر و خودتنظیم گری موثر تلقی می شود. مطالعات تصویر برداری عصبی نشان داده است که شبکه توجه اجرایی با خود تنظیم گری هیجان مثبت و منفی درگیر است. کنترل اجرایی توجه برای خودتنظیم گری ارزشمند است، زیرا به فرد اجازه می دهد تا توجه خودشان را از محرک های زیان بخش و ناخوشایند در محیط (یعنی رهایی ارادی) منحرف کند و از آنها فاصله بگیرد(گاردنر و همکاران، 2008). از آنجا که بسیاری از نظام های عصبی که شالوده و بنیان تنظیم گری هیجان را تشکیل می دهند، در خلال نوجوانی رشد و نمو و رسش می یابند(اسپیرار، 2006 ؛ به نقل از گاردنر و همکاران، 2008)، انتظار می رود که تفاوت های فردی در خود تنظیم گری طی نوجوانی نقش مهمی در سازگار روانی – اجتماعی و تاب آوری نوجوان ایفا نماید. شواهد پژوهشی نیز نشان می دهند که خودتنظیم گری با تعاریف و اندازه گیری های مختلف، در تحول و بروز رفتار هیجانی و مهرت های کنترلی (مانند تاب آوری) در خلال کودکی، نوجوانی و بزرگسالی یک اثر اصلی پایدار و معتبر دارد.
به خاطر کنترل تلاشگرانه و سازه وسیع تر خود تنظیم گری که اجتناب از موقعیت ها در مواجهه با پاداش آنی و بالاواسطه را تسهیل میکند، این فرض منطقی است که تفاوتهای فردی در خودتنظیم گری و رابطه آن با سرسختی روانشناختی محافطی در برابر محرک های فشارزا خواهد بود. در این روش، خود تنظیم گری ممکن است به عنوان منبع یا مکانیسم تأثیرگذاری تاب آوری تلقی شود(گاردنر و همکاران، 2008)، انتظار می رود که تفاوت های فردی در خود تنظیم گری طی نوجوانی نقش مهمی در سازگاری روانی – اجتماعی نوجوان ایفا می نماید. نتایج پژوهش گاردنر و همکاران (2008) نشان داد که خودتنظیم گری از روایی همگرا و هم پرایش با مدل های تحولی رفتار ضداجتماعی نوجوانی برخودار است. نتایج نشان دادند مداخله هایی که موجب افزایش مهارتهای خودتنظیم گری به مثابه منبع یا مکانیسم تاب آوری می شوند، می توانند خطر پیدایش رفتارهای ضداجتماعی را کاهش دهند.
4-2)مروری برمطالعات پیشین انجام شده در داخل و خارج از کشور
در تحقیقی که (فرایبرگ1وهمکاران2005)با هدف بررسی صحت پیش بینی مقیاس تاب آوری برای بزرگسالان RSA بر روی 42زن و38 مبتلا به دردهای مزمن با میانگین سنی 25 انجام دادند.به نتایج زیر رسیدند:1.عامل تاب آوری بیشتر بر فشارهای روانی ذهنی تاثیر دارد تا دردهای روانی.2.افراد دارای تاب آوری بالا بیشتر به خودشان در برابر ناملایمتیها وفشارهای روانی زندگی کمک میکنند.3.تاب آوری میتواند به سازگاری موفقیت امیز با چالشها کمک کند.4.تاب آوری باعث تطابق بیشتر و افزایش حفاظت در برابر موقعیتهای فشارزا میشود.
در تحقيقي كه ( كارولي و همكاران 2006) برروي 9759 بيمارمبتلا به درد مزمن انجام دادند كه 7352 افراد داراي ويژگی تاب آوری و 2407 نفر كه تاب آوری داشتند انجام دادند نتايج نشان دادند كه بين اين دوگروه از افراد ازنظر واكنش به درد و سن، جنس رابطه ي معناداري وجود ندارد و فقط زنهاي مسن در هر دو گروه به درد واكنش بيشتري دادند. مقايسه تاب اورها و غير تاب آورها در مورد مقابله با درد نشان داد كه تاب آورها از نظرحفاظت بسيار پايين تر بودند و از نظر سلامت روان ، تداوم کار و وظایف، گفتار درونی مثبت، نادیده گرفتن بسيار بالاتر بودند. درمورد باورها و نگر شها نسبت به درد تاب آورها در كنترل در كنترل درد بسيار قوي تراز غيرتاب آورها بودند اما دراعتقاد به درمان پزشكي، اعتقاد ناتواني و ترس ناشي از درد ،بسيار پايين تر بودند.در ضمن تفاوتي بين دوگروه از لحاظ دريافت حمايت اجتماعي وجود نداشت اما پاسخ اجتماعي آنان به درد متفاوت بود و غيرتا اورها نسبت به دريافت درمان هاي جاري بيشتر علاقه داشتند و همچنين آنها ازنظر پيگيري پزشكي خيلي بيشتر از تاب آورها پيگيري دارند.
1. Freiberg
میر (1387)، در مطالعه ای با هدف تعيين کيفيت زندگي و شيوههاي مقابله با استرس در افراد مراقبت کننده مبتلايان به بيماري مالتيپل اسکلروزيس بر روی 200 نفر از اعضای خانوادة مراقبت کننده از بيماران مبتلا به مالتيپل اسکلروزيس و عضوانجمن MS اهواز با استفاده از ۳ پرسشنامة بي نام مورد ارزيابي قرار دادند، که از این تعداد 108 نفر مرد و 90 نفر وارد مطالعه شدند، تمامی ابعاد سطح کیفیت زندگی خانواده ها در حد متوسط به دست آمد. به طور کلی سطح کیفیت زندگی مردان به ویژه در بعد روانی بالاتر از زنان بود در تمامی ابعاد ارزیابی شده کیفیت زندگی افراد مراقبت کننده ارتباط همبستگی مستقیم و معناداری با سطح تحصیلات ایشان داشت اکثر زنان و مردان به ترتیب از روش های متوسط و خوب برای مقابله با استرس استفاده کرده بودند. نتایج پژوهش نشان داد که کيفيت زندگي بهتر در افراد مراقبت کنندة داراي سطح تحصيلات بالاتر و مواردي که از شيوه هاي مقابلهاي مناسب استفاده کرده بودند ضرورت حمايتهاي اجتماعي و طراحي برنامه هاي آموزش به خانوادههاي مراقبت کننده از مبتلايان به MS خصوصاً در خانوادههاي با سطح آگاهي پايين را مشخص ميکند .
در تحقيقي كه (حسيني، 1388) برروي 101مراجعه كننده زن و مرد به انجمن درد ايران كه اكثراّ زن و متاهل بودند و تنها 7/28درصد ازآنها شاغل بودند انجام داد، نتايج پژوهش نشان داد كه بین شاغل بودن اين زنان باكيفيت زندگيشان رابطه ي معناداري وجود ندارد ولي با شدت درد ارتباط معناداري دارد، مصرف مسكن در ميان اين بيماران2/78 بوده و ميانگين مدت درد50 ماه بوده است. بين مدت مصرف مسكن و وضعيت تاهل، سطح تحصيلات با كيفيت زندگي رابطه ي معناداري وجود نداشت، ولي بين شدت درد و كيفيت زندگي رابطه ي معناداري وجود داشت.
درتحقيقي که (اقاجانلو,1386 ) برروي 150 بيمارديابتي نوع دو مراجعه كننده به مراكزآموزش سينا واقع در شهر تبريز انجام گرديد، نتايج نشان دادكه 66/28درصد بيماران دربعد جسمي، 7/80 درصد در بعد رواني ،3/21درصد در بعد اجتماعي ازكيفيت زندگي مطلوبي برخوردارند و84 درصد از آنها كيفيت زندگي اختصاصي مطلوبي داشتند. همچنين مشخص شد كه عواملي همچون سن، تاهل، ميزان درآمد ماهيانه خانواده، وضعيت اشتغال و جنسيت، با كيفيت زندگي بيماران ديابتي رابطه ي معناداري وجود دارد، درحالي كه رابطه ي معناداري بين عواملي مانند محل سكونت، سابقه وجود ديابت در خانواده و شكل داروي مصرفي با كيفيت زندگي بيماران ديابتي وجود نداشت.
هاكينگ1(1995) مطرح كردكه افرادمبتلا به MS به علت ناتواني و محدوديت هاي جسماني خود نمي توانند به سطح بالايي از فعاليت و روابط اجتماعي دست يابند و به همين سبب رضايت كمتري از سطح زندگيشان دارند و ازسلامت رواني كمتري برخوردار هستند و به احتمال بيشتري مستعد افسردگي، اضطراب و ساير اختلالات روان شناختي هستند(به نقل از بتيس و همكاران،2002).
در سال 2005 با هدف پیش بینی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان استخوان بر روی 157 بیمار بالغ بالای 18 سال، مطالعه ای توسط تون راستن و همکاران انجام گرفت و با در نظر گرفتن فاکتورهای مثل مشکلات جسمی، اجتماعی و مشکلات روانی مثل استرس و افسردگی در این بیماران مورد بررسی قرار گرفت نتایج حاصله نشان داد که علاوه بر فاکتورهای گفته شده استرس و افسردگی مهم ترین عامل های تاثیرگذار در کیفیت زندگی این افراد می باشد.
در پژوهشی که توسط جنسن2، تامسون3، هاستد4،2006 در دانمارک انجام شده است اکثر افراد مورد مطالعه زنان 45 تا 66 سال متاهل بودند. 54% از این افراد حداقل 5 سال از درد مزمن رنج می برند و اکثر آنها از دردهای نوروپاتیک رنج می برند و محل آن اکثرا کمر می باشد. همچنین در مطالعه ای که در سال 2002 در همین مرکز انجام شده است نیز اکثر شرکت کنندگان خانم های متاهل بودند که نشان می دهد که زنان در خطر بیشتری نسبت به آقایان از نظر مشکلات جسمی و روحی قرار دارند و با سطح تحصیلات و وضعیت تاهل رابطه آماری معنی داری ندارد و درد سوماتیک در دهه سوم زندگی به بعد در افراد بدون تحصیلات عالیه و بیکار بیشتر دیده می شود.
1. Howking 3. Thomson
2. Jensen 4. Hoisted
در مطالعه دیگری که در نروژ، توسط دیسویک1 و همکاران در سال 2003 انجام شده است میانگین سنی افراد 47 سال بوده است که اکثرا خانم و متاهل بوده اند و اکثر آنها بالای دیپلم هستند، 21% دارای کار تمام وقت و یا نیمه وقت می باشند میانگین مدت دوره درد در این بیماران 10 سال بوده است و 56% از آنها از دردرهای عضلانی اسکلتی رنج می برند، 48% از آنها از مقادیر کم مسکن ها و 52% از مقادیر زیاد مسکن ها استفاده می نمایند.
سوزا2 و همکاران در سال 2011 کیفیت زندگی مبتلایان به دردهای مزمن لگنی را مورد مطالعه قرار دادند جامعه آماری این مطالعه شامل 57 بیما ر مبتلا بود که میانگین سنی این افراد 25-48 سال بود. برای بررسی کیفیت زندگی این افراد از پرسشنامه WHOQOL استفاده شد. برای بررسی میزان شدت درد در این بیماران از معیار 0-10 استفاده کردند که نمره 0 به افراد بدون درد داده می شد و نمره 10 بالاترین درد ممکن را در این بیماران نشان می داد. برای نمره دهی به میزان کیفیت زندگی طی آنالیز جواب های پرسشنامه 26 سوالی نمرات 1-5 مورد بررسی قرار گرفت که هر چه جواب ها به سمت 5 پیش می رفت نشان دهنده برخورداری از کیفیت زندگی بهتر بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که افرادی که از شدت درد بیشتری رنج می برند از کیفیت زندگی پائین تری برخوردارند.
1. Dysvick
2. Souza
در مطالعه دیگری که بارسلوز1 و همکارانش در سال 2010 بر روی زنان مبتلا به دردهای مزمن لگنی انجام شد، با بررسی 30 زن مبتلا به درد مزمن لگنی و 20 زن سالم در گروه کنترل، کیفیت زندگی این زنان را با پرسشنامه 36- SF مورد بررسی قرار دادند. همچنین شدت درد در این افراد را با معیارهای قابل قیاس دیداری مد نظر قرار دادند که پس از بررسی نتایج حاصله پیشنهاد کردند که شدت درد و افسردگی در این بیماران رابطه معکوسی با کیفیت زندگی این افراد داشت بطوریکه افرادی که درد بیشتری داشتند نسبت به گروه کنترل از کیفیت زندگی کمتری برخوردار بودند و درمان شدت درد و افسردگی به بهبود کیفیت زندگی این افراد کمک بسزایی کرد.
در بسیاری از دیگر مطالعات عوامل مختلفی در میزان تاب آوری و چگونگی کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن بررسی شده است مثلا در سال 2011، باسینسکی2 و همکارانش اثر اعتقادات دینی را بر کیفیت زندگی و تاب آوری این بیماران بررسی کردند. در این مطالعه 92 بیمار مورد مطالعه قرار گرفت که شامل 37 زن و 55 مرد می شد، که کل جامعه مورد مطالعه 2 گروه را شامل بود، یک گروه شامل 57 نفر از بیمارانی بودند که به باورهای دینی پایبند بودند و گروه دیگر شامل 35 نفر از بیمارانی بودند که اعتقادی به باورهای دینی نداشتند. کیفیت زندگی این افراد با پرسشنامه 30 QLQC – مورد بررسی قرار گرفت و شدت درد نیز با معیارهای دیداری رده بندی شد. به دنبال آنالیز داده ها نتایج نشان داد افرادی که پایبند به باورهای دینی بودند از تاب آوری بالاتری برخوردارند. از طرفی در این مطالعه پس از مدتی برای کاهش درد بیماران هر دو گروه از داروهای مسکن استفاده کردند و دوباره کیفیت زندگی این دو گروه را بررسی کردند و مشاهده شد افراد با باورهای دینی که تحت درمان با داروی مسکن قرار گرفتند از کیفیت زندگی بهتری برخوردار خواهند بود.
1. Barcelos
2. Basin ´ski
در مطالعه ای که لیم1، پیترز2، ولاین3، کلیف4 2005، بر روی 1208 بیمار مبتلا به درد مزمن انجام دادند، از بیماران علاوه بر پرسشنامه های(MPQ5)،(PCCL6)،(PCS7)و(Rand list-36)،سایر اطلاعات دموگرافیک مانند شدت درد، مکان درد در بدن، علت درد گرفته شد. نتایج پژوهش مشخص کرد که بین مدت زمان ابتلا به در و کیفیت زندگی رابطه معنا داری وجود ندارد، اما نتایج پژوهش نشان داد که زمانی که بحث درمان باشد طول مدت درد می تواند به عنوان یک عامل تاثیر گذار باعث بالا رفتن کیفیت زندگی می شود.
حیدری نژاد و همکارانش در سال 2011، چگونگی کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان را مورد بررسی قرار دادند. کل جامعه آماری آنها شامل 200 فرد مبتلای بالای 18 سال سن بود، برای بررسی کیفیت زندگی از پرسشنامه 30 QLQC – استفاده شد. نتایج نشان داد که آنچه بر کیفیت زندگی این افراد نقش عمده ایفا می کند، نوع درمان مناسب و شیوه های موثر درمانی می باشد، و این نوع مقابله با بیماری است که تاب آوری را در این افراد زیاد کرده و به بهبود زندگی شان کمک می کند. همچنین نتایج نشان داد که کیفیت زندگی در افرادی که درد نداشتند نسبت به بیمارانی که درد داشتند در سطح بسیار بالاتری بود. از طرفی آنالیز دادهها بیانگر رابطه چشمگیر بین نوع سرطان و شدت درد در ضعف و ناتوانایی این بیماران بود، در حالیکه سایر اطلاعات دموگرافیک نیز شامل: سن، تحصیلات، میزان درآمد و... ارتباط چشمگیری با کیفیت زندگی این بیماران داشتند.
1. Lame
2. Peters
3. Velayen
4. Kleef
5. McGill Pain Questionnaire
6. Pain Coping & Cognition List
7. Pain Catastrophising Scale
شییربل1 و همکارانش در سال 2011 کیفیت زندگی مبتلایان به التهاب روده را مورد بررسی قرار دادند. جامعه آماری این گروه شامل 334 فرد مبتلا بین سنین 80-18 سال بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که آنچه به عنوان عامل اصلی تاثیر بر کیفیت زندگی این افراد است شدت درد موجود در هر فرد می باشد، چرا که جامعه مورد مطالعه این گروه شامل افرادی بودند که شدت درد در آنها متفاوت بود، به طوری که یکسری از افراد مورد مطالعه مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند که انجام عمل جراحی در این نوع بیماران منجر به کاهش درد در این افراد می شد که تنها در زنان باعث بهبود کیفیت زندگی شده بود.
الاندر2 و همکارانش در سال 2009 کیفیت زندگی و رابطه آن با تاب آوری در 209 بیمار مرد مبتلا به هموفیلی که از درد مزمن مفاصل رنج می بردند را مورد بررسی قرار دادند. با بررسی نتایج بیان کردند که شدت درد نقش عمده ای در چگونگی کیفیت زندگی این افراد دارد. همچنین افراد تاب آور از میزان سلامت جسمی و روانی و کیفیت زندگی بالاتری برخوردار خواهند بود.
گراسو3، کلمزی4 و تونینی5 در سال 2008، کیفیت زندگی 128 بیمار مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند، 61 نفر از این بیماران از درد ناشی از این بیماری رنج می بردند، به دنبال بررسی اثر مدت زمان درد کشیدن در کیفیت زندگی، پس آنالیز اطلاعات حاصل از مطالعه مشاهده شد که هیچ تفاوت معنی داری بین کیفیت زندگی افراد مبتلا با مدت زمان های متفاوت در درد کشیدن وجود نداشت.
-23-1- رابطه ی سبک های دلبستگی با تاب آوری
اکبری و همکاران(1390) در پژوهشی با نام بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و میزان تاب آوری همسران جانباز که روی 60 نفر از همسران جانباز شیراز انجام شد ،نشان دادند که بین سبک دلبستگی ایمن و میزان تاب آوری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین دلبستگی ناایمن اجتنابی ومیزان تاب آوری رابطه منفی و معنا دار وجود دارد و بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و میزان تاب آوری رابطه معنا دار وجود ندارد و سبک دلبستگی ایمن پیش بینی کننده میزان تاب آوری همسران جانبازان است و افرادی که دارای این سبک می باشند از میزان تاب آوری بیشتری برخوردارند.
احمدی طهور سلطانی و همکاران(1390) در مطالعه ای با عنوان رابطه سبكهاي دلبستگي و افسردگي در دانشجويان نشان دادند، افراد غير افسرده از سبك دلبستگي ايمن و افراد افسرده از سبك دلبستگي ناايمن دوسوگرا برخوردارند.
پیوسته گر و همکاران(1391) نشان دادند، سبك هاي دلبستگي به ويژه سبك هاي دوسوگرا و ايمن مي توانند آسيب پذيري رواني را در ابعاد و به درجات مختلف تبيين نمايند. نتايج پژوهش بشارت، گلي
نژاد و احمدي(1382) نيز نشان داد كه آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ناايمن، مشكلات بين فردي كمتري داشتند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که تجارب اولیه فرد با والدین و یا نوع رابطه عاطفی فرد با والدین خود در دوران کودکی می تواند روابط وي را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهد(سیمپسون و رولز، 1998 به نقل از عیدی،1383). همچنین پاره اي از تحقیقات نشانگر رابطه سبک هاي دلبستگی با مهارت های شخصی تاب آوری است (هازن و شیور، 1993 ؛ ساعدي، 1382).
کامینگر و همکاران(2007) نشان دادند، کاهش ایمنی هیجانی در خانواده در واکنش هیجانی و رفتاری کودکان به صورت افسردگی، اضطراب و بزهکاری نمایان می شود. کیفیت روابط والدین، عاملی مهم در ایجاد و تشدید اختلال عاطفی رفتاری کودک است. بچه های والدینی که ازدواج شان با نزاع، تنش، نارضایتی متقابل، انتقاد، خصومت، فقدان گرمی و صمیمیت قرین باشد احتمالاً بیش تر آشفته و رنجیده خاطر می شوند و به وضوح مسایل و آشفتگی های بیشتری دارند(هترینگتون، 1982).
یافته های بررسی میکولینسرو شیور(2001 و 2008)، نافتل و شیور(2006)، وینگاردزو همکاران(2007)، کوور و همکاران(2010)، نيز سبك هاي دلبستگي ناايمن را به عنوان يك عامل آسيب پذيري تاييد كرده اند.
اشر و هیمن(1981) و گاتمن(1977) نشان دادند، کودکانی که از سوی والدین طرد می شوند ویژگی های منفی همچون رشد نایافتگی، ضدیت، نافرمانی و ناکارایی بیشتری از خود نشان داده اند. این کودکان بیشتر از دیگران دعوا می کنند و رفتارهای نامناسب و ضد اجتماعی از خود بروز می دهند که در اثر عدم توجه و نبود رضایت از زندگی زناشویی، نبود آرامش و دلبستگی ناایمن در خانه ایجاد می گردد.
آرمسدن و همكاران(1990) نشان دادند، كه نوجوانان افسرده، دلبستگي ايمن والديني پايين تري را در مقايسه با غيرافسرده ها گزارش مي كنند.
قارویی اهنگر (1389)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین گرایش های شخصیت، سبک های وابسته به شناخت و تصمیم گیری با تاب آوری در مدیریت دانشجویان پرداخته. بدین منظور نمونه ای 130نفره از دانشجویان سنین 20-25 سال انتخاب کرد. نتایج نشان دادکه تاب آوری یک همکاری مثبت با نوع تفکر شخصیتی دارد. در حالی که این کاریک رابطه معکوس با نوع احساس شخصیتی دارد .علاوه بر این، سبک منظم و حسی ـ شناختی، همبستگی مثبت با تاب آوری را نشان دادند. سبک رفتاری- تصمیم گیری همکاری منفی با تاب آوری دارد.سرانجام سبک منظم ـ شناختی، تاثیر چشمگیری را بر تاب آوری نشان دادند که مفاهیم تاب آوری در میان تجارب و ورزش ها با بالا رفتن تاب آوری در مدیریت دانشجویان است.
2-23-3-رابطه ی مهارت های مقابله ای با استرس و تاب آوری
امینی خویی و شیخیانی (1390) در بررسی رابطه مهارت های مقابله ای با سلامت روان در میان دانشجویان معلم زن نهادها و مراکز اموزش عالی شهر بوشهر ، به این نتایج رسیدند که مهارت مقابله ای بیش فعال مهم ترین پیش بینی کننده ی سلامت روانی و خرده مقیاس های آن (نشانه های جسمانی،اضطراب و بی خوابی)؛مهارت مقابله ای عقلانی مهم ترین پیش بینی کننده ی ناکارآمدی اجتماعی و مهارت مقابله ای پیشگیرانه مهم ترین پیش بینی کننده ی افسردگی شدید آزمونی ها بوده است.
ذوقی پایدار و همکاران(1389) در مطالعه اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ و افسردگی جانبازان دریافتند که میان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ شدت اختلال استرس پس از ضربه و ملاک های C و D این اختلال و افسردگی، پس از خاتمه جلسات درمانی تفاوت معناداری وجود دارد، ولی در ملاک B اختلال استرس پس از ضربه تفاوت میان گروه آزمایش و کنترل معنا دار نیست .
صادقی موحد و نریمانی(1386) در بررسی تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای بر وضعیت سلامت روانی دانشجویان به نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش علایم اختلال روانی بویژه جسمانی سازی علایم و اضطراب دانشجویان مشکوک به اختلال روانی موثر است اما تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش میزان افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعیدانشجویان معنی دار نبود.
کاکاوند و پارسامنش (1389) در بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر اضطراب دختران دبیرستانی، دریافتند که آموزش مهارتهای مقابله ای در کاهش عامل کلی اضطراب و دو خرده مقیاس آن: اضطراب جسمی و ذهنی در دانش آموزان گروه آزمایشی به طور معناداری موثر است.
نتيجه پژوهشي در زمينه بررسي شيوه هاي مقابله اي با استرس و رابطه آن با سلامت رواني در گروهي از نوجوانان نشان داد، بين ميزان ناراحتي از استرس و سلامت رواني ارتباط وجود دارد و كساني كه ميزان ناراحتي آنها از استرس كمتر است از سلامت رواني بيشتري برخوردار دارند. همچنين در اين پژوهش مشاهده شدكه روش مقابله متمركز برمسئله بيشتر از روش متمركز بر هيجان، با سلامت رواني ارتباط دارد(كافي، 1374).
سریف تریزی(2013) در بررسی سبک دلبستگی ایمن، استرس و مقابله ای و تاب آوری در میان دانشجویان دانشگاه به این نتیجه رسید که سبک دلبستگی ایمن،و سبک های مقابله ای در برنامه ریزی خلاق، اجتناب/بیوشیمیایی، و پذیرش /بازسازس شناختی از پیش بینی کننده های معنی دار و مهم تاب آوری می باشند.
در تحقيقاتي كه توسط سوزان كرامپتون(1995) و همكارانش انجام گرفته، نشان مي دهد روش هايي كه پاسخ دهندگان جهت مقاومت به استرس بيشتر بيان داشته اند عبارتند از: در نظر گرفتن جنبه هاي مثبت، ورزش و تغذيه مناسب، مقابله مستقيم با عامل ايجاد كننده استرس، افزايش قابليت ها يا مهارت هاي شخصي، استراحت با خوابيدن و يا تعطيل كردن موقت كار، ايجاد يك زندگي محكم خانوادگي.
مطالعات نشان می دهد، افرادي كه از مقابله متمركز بر مسئله استفاده مي كنند، هم در زمان وقوع رويداد استرس زا و هم پس از آن سطح اضطراب كمتري را نشان مي دهند(تويتز، 1995 ؛ تري، 1994 ؛ فولكمن و لازاروس، 1986 ؛ بيلينگز و موس، 1984 ؛ به نقل از اتكينسون و همكاران، 1993)
تحقيقي كه توسط كوباسون انجام شد ثابت كرد افرادي كه كمتر از راهبردهاي مقابله اي اجتنابي استفاده مي كنند علايم جسماني و رواني كمتري در مقايسه با افرادي كه از چنين راهبردي سود مي جويند از خود نشان مي دهند(كوباسون، 1984).
ویسی، عا طف و رضایی، وحید (1379)نشان دادندکه در شرایط پر استرس کسانی که از سر سختی و تاب اوری بالاتری بر خوردارند، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که از سر سختی و تاب آوری پایین تری بر خور دارند .
در پژوهشی رحیمیان، بوگر و اصغر نژاد، فرید (1387)، رابطه سر سختی روانشناختی و تاب آوری را با سلامت روان در نوجوانان و بزرگسالان باز مانده زلزله بم مطالعه کردند.آنها 314 باز مانده زلزله بم را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب کردند.یافته های به دست امده از این تحقیق گویای رابطه مثبت معنا دار بین سر سختی و تاب آوری با سلامت روان بود.همچنین نتایج به دست امده اهمیت سر سختی روانشناختی و تاب اوری در حفظ و ارتقاءسلامت روان افراد زلزله زده را نشان داد.
شاکری نیا و محمد پور (1387)، در پژوهشی به بررسی رابطه سر سختی روان شناختی، تاب آوری و سلامتی روان در کوهنوردان پسر شهر رشت پرداختند. به این منظور تعداد 61 نفر از جوانان کوهنورد پسر شهر رشت با میانگین سنی 19سال را انتخاب کردند. نتایج نشان دادکه بین سلامت روان و سرسختی روانشناختی آزمودنی ها رابطه منفی معنا دار وجود دارد. و بین سلامت روان و تاب آوری رابطه مبثت معنا داری وجود دارد و همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که بین سر سختی، تاب آوری و سلامت روان آزمودنی های تحقیق رابطه وجود دارد. همچنین 66% واریانس میان سر سختی و تاب آوری با سلامت روان مشترک بود و از بین متغیر های سر سختی و تاب آوری، سر سختی بیشتر از تاب آوری بر سلامت روان آزمودنی ها تاثیر داشت به این معنی که افزوده شدن مقدار واریانس تاب اوری به معادله موجب افزایش معنی دار نمی شود .
واف، فردیکسون وتیلر( 2008)، در تحقیقی افراد را به گروه های دارای تاب آوری بالا و پایین تقسیم کردند و بیان داشتند، در صورتی که افراد پس از تجربه رویدادهای شدیدا منفی توانایی روانشناختی خود را حفظ کنند و مشکلات سلامت ذهنی کمتری پیدا کنند افراد دارای صفت تاب آوری فرض می شوند .جدایی ها و ارتباطات عملی و ذهنی بر بازگشت افراد به حالت طبیعی پس از مواجهه با رویدادهای تهدید کننده غیر منتظره تاثیر می گذارند. آنها به ازمودنی ها نشانه های آزار دهنده، تهدید کننده و ترسناک و نشانه های خنثی و بی خطر را نشان دادندکه به صورت معنا داری وقوع زودآیند تصاویری را که به یکی از صورت های زیر بودند احتمال می دادند: تصاویر 100% آزار دهنده ،50% خنثی، و100% خنثی، سپس نرخ عاطفه افراد را که به صورت متوالی در ارتباط با نشانه ها و تصاویر و بعد حذف تصاویر (مرحله برگشت ) بود جمع آوری کردند. نتیجه تحقیق نشان داد آزمودنی که از نظر ویژگی تاب آوری در سطح بالایی بودند در مقایسه با آن هایی که در این ویژگی در سطح پایین تری بودند، بعد از دیدن تصاویر خنثایی که می توانست ازار دهنده باشند، بازگشت عاطفی کامل تری را نشان دادند، همچنین اگر چه پیش از آن همبسته بودن سایر ویژگی های شخصیتی از قبیل خوش بینی، برون گرایی و ویژگی نروتیک با تاب آوری مشخص شده بود، اما پیش بینی شد که این صفات در رابطه با تاثیر تاب آوری در بازگشت عاطفی افراد نقش میانجی ندارد.
هیلمن، لی وکوری(2003)پایایی و اعتبار مقیاس تاب آوری ترجمه شده به زبان اسپانیایی را مورد آزمون قرار دادند. به این منظور 315زنی که دارای نژاد مکزیکی بودند و در مطالعه وسیع تری شرکت کرده بودند به دلیل آسان بودن نمونه در نظر گرفته شدند .از این میان آنها اطلاعات 147زن که از نظر خواندن و نوشتن به زبان اسپانیایی برتر داشتند در تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند .فرم انگلیسی مقیاس شامل 25 مورد کلی،17 مورد در رابطه با قابلیت شخصی و 8 مورد در رابطه با پذیرش خود وزندگی بود، پس از حذف دو مورد از سوالات، مقیاس به صورت 23 سوالی در امد .پایایی(همسانی درونی )مقیاس به کمک آلفای کرونباخ تخمین زده شد که برابر 93% به دست آمد که برای مقیاس 23 سوالی و همچنین خرده مقیاس های آن قابل قبول بود. اعتبار مقیاس با همبستگی مثبت معنادار تاب آوری و رضایت از زندگی و همبستگی منفی معنا دار بین تاب آوری و علائم افسردگی به صورت معنا دار نشان داده شد . این تحلیل مناسب بودن فرم 23سوالی اسپانیایی ساکن آمریکا تایید کرد.
منابع فارسی
اسدی لاری، محسن، سیاری، علی اکبر، (1380). ارزیابی کیفیت زندگی، تجربیات جهانی و ضرورت اقدام در ایران، طب و تزکیه، جلد 41.
آقا محمدی، لیلا، (1385). بررسی کیفیت زندگی در دو گروه مادران شش تا هشت هفته و شش تا هشت ماهه پس از زایمان در مرکز بهداشتی منطقه ی غرب تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران.
آقاجانلو ، علی ؛ همکاران ، 1386 ، کیفیت زندگی و ابعاد آن در بیماران دیابت مراجعه کننده به مرکز دیابت دانشگاه علوم پزشکی تبریز ،مجله دیابت و لیپید ایران ،دوره 9 ، شماره 2 ،160 ، 1388-152بابایی، نعمت الله، (1387). بررسی عوامل تاب آوری جوانان در برابر انحرافات اجتماعی، بانک مشکلات اجتماعی ایران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران.
پارسا، خسرو، (1374). دردهای مقاوم و درمان آنها، تهران، اطلاعات.
پیغمبر دوست، راضیه، (1386). بررسی تاثیر مشاوره تلفنی پس از زایمان بر کیفیت زندگی زنان با زایمان طبیعی در بیمارستان رازی شهرستان مرند در سال 1386. پایان نامه کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری مامایی دانشگاه تهران.
حسینی، نرگس سادات، (1388). بررسی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به دردهای مزمن مراجعه کننده به انجمن درد در ایران در طی سال های 1388-1387، رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی ایران، دانشکده پزشکی.
دهدادی، طاهره، (1380). کلیاتی از مفهوم زندگی، چاپ سوم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات کیفیت زندگی.
رحیمی، مهدی، (1386). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و کیفیت زندگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
رسولی، اعظم، (1382). بررسی کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با همولیز در مقایسه با دریافت کنندگان پیوند کلیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی.
سامانی، سیامک، جوکار، بهرام، صحراگرد، نرگس، (1386). تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی. مجله روانپزشکی بالینی ایران.
سرمد، زهره، بازرگان، عباس، حجازی الهه، (1384). روش تحقیق در علوم رفتاری، انتشارات آگه، تهران، چاپ یازدهم.
شاهنده، هانیه، (1382). بررسی تاثیر برنامه توان بخشی مبتنی بر جامعه در کیفیت زندگی افراد معلول جسمی- حرکتی (65-16) سال در شهرستان خمینی شهر، اصفهان.
شریفی، محمد، رویین دژ، ایرج، (1376). دردهای مزمن و هزینه های آن، انجمن بررسی و مطالعه درد ایران.
غلامی مایانی، ابوالقاسم، (1384). شادی برای همه، تهران، انتشارات عابد.
کاظمی، سیمین، (1383). مفهوم تاب آوری و کاربرد آن در پیشگیری از اعتیاد. مجموعه مقالات ستاد مبارزه با مواد مخدر.
گچل، رابرت ج، ترک، دنیس سی، (2002). روانشناسی درد، ترجمه: اصغری مقدم، محمدعلی، بخاریان، بهمن محمدی، محسن، دهقانی، محسن. (1381). تهران، رشد.
میر، مسعود، صفوی، محبوبه، فشارکی، فرهادی، سیده سمیه، (1387). بررسی ارتباط کیفیت زندگی و راه های مقابله با استرس در خانواده ی بیماران مبتلا به MS مراجعه کننده به انجمن MS شهرستان اهواز.
نظرزاده، فرزانه، (1388). مقایسه کیفیت زندگی زنان و مردان سالمند عضو کانون جهان دیدگان فدک، پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه علوم اجتماعی و مطالعات زنان.
نوروزی، معصومه، (1387). بررسی درصد فراوانی دردهای حاد یا مزمن در بیماران مراجعه کننده به مرکز چند تخصصی در شهر تهران طی سال های 84-86 ، رساله دکتری. دانشگاه علوم پژشکی و خدمات درمانی ایران. دانشکده پزشکی.
هویت، دنیس، کرامر، دانکن، ترجمه : شریفی، حسن پاشا(2010). مقدمه ای بر روش های تحقیق در روان شناسی و مشاوره، تهران، انتشارات فروزش، چاپ اول
21.ابراهيمي، امرالله، مطالعه جنبههاي روانشناختي سازگاري پس از ضايعه نخاعي، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشگاه علوم پزشكي ايران.
22.ابراهيمي، امرالله. بوالهري. جعفر. ذوالفقاري. فضيله. بررسي رابطه شيوه هاي مقابله با استرس و حمايت اجتماعي با ميزان افسردگي جانبازان قطع نخاعي. انستيتو روان پزشكي تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد، 1371. از فصلنامه انديشه و رفتار. شماره30.
23.احدی، حسن و محسنی، نیک چهره.(1386). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی وجوانی. چاپ دوازدهم. تهران: پردیس.
24. اسدی، سهیل. (1382). ارسطویا فروید: تردید در نظریه شادکامی: هفته نامه پرشین ویکلی، چاپ لندن، شماره 82. ص20.
25.آر.راس، رندال. ام آلتايمر، اليزابت. استرس شغلي. ترجمه غلامرضا خواجه پور، تهران: انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1377.
26.الواني، سيدمهدي. مديرت عمومي. تهران: نشر ني، 1384.
27.ايران نژاد ،مهدي. روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، چاپ دوم. تهران: نشر مديران،1382.
28.برجعلی، احمد، (1380). تحول شخصیت در نوجوانان.تهران:ورای دانش.
29.برک، لورا، ای.(2001). روانشناسی رشد: از نوجوانی تا پایان زندگی. ترجمه ی یحیی سید حمدی(1383). چاپ دوم. تهران: ارسباران.
30.بشارت، محمد علی. (1386). ویژگی های روانسنجی فرم فارسی مقیاس تاب آوری. گزارش پژوهشی، دانشگاه تهران.
31.بنی جمالی شکوه السادات، احدی. (1374). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی کودک، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم.
32.پاپی، حجت. (1392). برسی رابطه بین ابعاد الگوی ارتباطی خانواده با تاب آوری با توجه به نقش واسطه ای هویت در دانش آموزان دبیرستانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه گرگان.
33.پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه دکترای روان شناسی، دانشگاه تهران.
34.پور افکاری، نصر الله. (1374). فرهنگ جامع روانشناسی، انتشارات فرهنگ معاصر .
35.پولادي، اله كرم . بررسي رابطه عوامل فشارزاي رواني دانشجويان دختر و پسر. دانشگاه شهيد چمران اهواز، پايان نامه كارشناسي ارشد، 1374.
36.تمنایی، فاطمه. (1390). تبیین نقش واسطه گری تاب آوری در رابطه بین معنویت و استرس ناباوری در زنان ناباور. پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه ارسنجان.
37.جان مارشال،ریو.(2005). انگیزش وهیجان، ترجمه یحیی سید محمدی (1387)، ویراست چهارم، نشر ویرایش.
38.جان دبلیو، سانتراک. (1388). زمینه روانشناسی، ترجمه فیروز بخت، مهرداد. تهران: رسا.
39.حسینی، اکبر. (1385). نوجوانان امروز: شناخت وتربیت. چاپ سوم. تهران: موسسه فرهنگی منادی تربیت.
40.دلاور، علی، (1372). روش های آماری در علوم تربیت، انتشارات پیام نور، تهران،
41.ساعتچي، محمود. روانشناسي بهره وري چاپ اول. تهران: نشر ويرايش، 1376.
42.ساماني، سيامك؛ جوكار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس ( 1386). تاب آوري، سلامت روان و رضايت از زندگي. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم، شماره 3 ، 295-290
43.شاکری نیا، ایرج و محمد پور، مهری. (1387). رابطه سر سختی روان شناختی و انعطاف پذیری با سلامت روان در کوهنوردان پسر شهر رشت. مجله اندیشه و رفتار، شماره4، صفحه: 55-45.
44.شعاری نژاد، علی اکبر (1386). روانشناسی رشد2: نوجوانی و بلوغ، تهران: انتشارات پیام نور.
45.شاملو، سعيد. بهداشت رواني، تهران: انتشارات رشد، 1369و 1383.
46.شعاري نژاد، علي اكبر. روانشناسي رشد تهران: انتشارات پيام نور، 1364.
47.شفيع آبادي، عبدالله. ناصري غلامرضا. نظريه هاي مشاوره و روان درماني. تهران: نشر مركز، 1365.
48.شيفر، مارتين. فشار رواني، ترجمه پروين بلور چي، تهران، انتشارات بارنگ، 1927.
49.طباطبايي، زهرا. بررسي آلودگي صوتي محيط كار بر ميزان افت شنوايي كارگران، نيروگاه مشهد، 1382.
50.عبدالهی، بیژن. (1385). نقش خود کارآمدی در توانمند سازی کارکنان. ماهنامه علمی- پژوهشی تدبیر در زمینه مدیریت. سال هفدهم، شماره168.
51.علیزاده اصلی، افسانه. (1381). مقایسه میزان ابعاد سلامت عمومی در دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار در دانشگاه شیراز ان با تفکر و جنسیت. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم تربیتی شیراز.
52.عليمحمدي، سهراب. ۱۳۷۲. پيش بيني اقدام به خودكشي در بيماران به افسردگي نوروتيك، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران.
53.قارویی آهنگر، رضا. (1389). بررسی رابطه بین گرایش های شخصیت، سبک های وابسته به شناخت و تصمیم گیری با انعطاف پذیری در مدیریت دانشجویان. مجله دانشگاه ازاد اسلامی واحد بابل. دوره ی چهارم، شماره6، صفحه:961-953.
54.گنجی، حمزه. (1376). بهداشت روانی، تهران: نشر ارسباران.
55.گنجی، حمزه، (1385) . روان سنجی شخصیت، انتشارات ساوالان، تهران.
56 لطف آبادی، حسین. (1379). روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالی، جلد دوم، انتشارات سمت، چاپ دوم.
57.لطف آبادی، حسین. (1385). روانشناسی رشد 2: نوجوانی، جوانی و بزرگسالی. چاپ هشتم. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
58.محمدی، مسعود. (1384). برسی عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. پایان نامه دکترای. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران.
59.مورسیون، گیل ام، کاسدن و مریت، ای.(1997). تاب آوری، مخاطره و سازگاری افراد دارای اختلال یادگیری، ترجمه محسن سیفی. (1387). مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره 79، صفحه87-68.
60.موسوی، اشرف السادات. (1379). عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده. فصلنامه اندیشه و رفتار ،2و3،95-87.
61.نادری، فرح: مشعل پور، مرضیه. (1389). رابطه انعطاف پذیری کنشی، عاطفه مثبت- منفی با خود کار آمدی ورضایت شغلی کارکنان شهرداری اهواز- پایان نامه کارشناسی ارشد.
62.نصيري، ح. و لطيفيان، م. (1386). دلبستگي به خدا، عواطف مثبت و رضايت از زندگي. مجموعه مقالات چهارمين سمينار سراسري. بهداشت رواني دانشجويان،459-462.
67.ويسي، مختار؛ عاطف وحيد، محمدكاظم؛ رضايي، منصور (1379). تأثير استرس شغلي بر خشنودي و سلامت روان: اثر تعديل كننده سرسختي و ض ض 1 حمايت اجتماعي. فصلنامه انديشه و رفتار، سال ششم، شماره 2 و 3 ، 78-70 .
68. هاشمی، زهرا.(1390)، مدل تبیینی تاب آوری تحصیلی و هیجانی در دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. رساله دکترا،دانشگاه شیراز.
69.هومن،حیدرعلی.(1372)، راهنمای علمی تدوین پایان نامه تحصیلی: تهران، انتشارات پیک فرهنگ.
منابع لاتین:
70.Arce. E simmons.A.w stein. M. b winkielman. P* Hitchcock.C& Paulus. M. p(2008). Association between individual differences in self- reported emotional resilience and the affective perception of neutral faces. Journal of affective disorders.
71Bonanno, A. G. (2004). "Loss, trauma, and human resilience". American.
72.Campbel-Sills” Cohan|S.L”& Stein M.B.(2006).:Relationship of resilience topersonality comping and psychiatric symptoms in young adults:.Behavior Research and Therapy 44 pp:585-599.
.73Cowen EL, Whman PA, Work WC. (1996), Resilience in highly stressed urban children: concepts and findings. BUII N Y Acad MED. 1996 Winter; 73(2): 267-84.
.74Dyer, GMc Fac Guinness, T.M.(1996). Resilience: analysis of the concepts. Ar chieres of psychiatric nursing 10,276-2
.75Fredrickson. B.l & tugade.M.M. (2002). What good are positive emotions increases? Personality processes and individual differences. 365- 376. Vol 84.
76. Fitzpatric, M. A.,&koener, A. F. (2004). Family communication schema effect on children’s resiliency running head: family communication schemata, the evolution of key mass communication concepts: honoring jackM. Mcleod, 115-139.
.77Garmezy, N., (1985). Stress resistance children: The search for protective factors. In: Recent research in developmental psychopathology, Book supple member 4 to Journal of Child psychology and psychiatry, Oxford pergmon press.
78.Garmezy, N. (1991). "Resiliency and vulnerability to adverse developmental outcomes associated with poverty". American Behavioral Scientist, 34 (4),PP:416- 430.
Greene, R. (2002). Human behavior theory: A resilience orientation. In R. Greene (Ed.), Resiliency: An integrated approach to practice, policy, and research (pp. 1-28). Washington, DC: NASW press.
Gu, Q. & Day, C. (2007). "Teacher's resilience: A necessary condition for effectiveness". Teaching and Teacher Education, 23,PP: 1302-1316.
Hamill. S. (2002). Resiliency And self- efficacy* the importance of efficacy beliefs and coping mechanism in resilient adolescents. Colgate university journal of the sciences. 115-146.
Kaufman, J., Cook, A., Amy, L., Jones, B., and pittinsky, T. (1994). Problems defining resiliency: illustrations from the study of maltreated children. Development and psychopathology, 6.215-229.
Kumpfer, K., L., (1999). Factor and processes Contributing to Resilience, The resilience Framework: In Glantz, M. D. G. And Johnson, L. T. (Eds). Resilience and development: positive Life adaptation. Kluwer Academic publisher. New York.
Lemy, R. & Ghazal, h. (2001) Resilience and positive psychology: finding hope, child and family, 5(1), 10-21.
Luthar, S, (1991), Vulnerability and resilience: a study of high-risk adolescents. Child Development. 62,600-616.
Luthar, S., and Cushing, G, (1999). Measurement issues in the empirical study of resilience: An overview, in M. D. Glantz, and J. L, Johnson (Eds), Resilience and development: positive life adaptations (pp. 129-160). New york: Kluwer Academe/plenum publishers.
Luthar, s. s.,Cicchetti D.,& Becker, B.(2000). The construct of resilience: A Critical evaluation and guidelines for future work. Child development, 71,54 3-562.
Mandel. G. & Mullet.E.& Brown.G. (2006).Cultivating resiliency a guide for parent and school personnel. Published by scholastic press, www. Scholastic.Com.
Masten, A. S., Best, К. М., and Garmezy, N. (1990). Resilience and development: contributions from the study of children who overcome adversity, Development and psychopathology, 2:425-444.
Masten, A. S. Hubbard, J. J., Gest, S. D., Tellegen, A., Garmezy, N., and Ramirez, M. (1999). Competence in the context of adversity: path ways to resilience and maladaptation from childhood to late adolescence. Development and psychopathology, H,143-169.
Masten, A. S. (2001).Ordinary magic: Resilience processes in development. American psychologist. 56, 227-238.
Masten, A. S., and Reed, M. J. (2002). Resilience in development In C. R. Snyder and S. J. Lopez (Eds.). The handbook of positive psychology (pp. 74-88). Oxford University press.
Masten, A. S. (2004). Regratory process risk and resilience in adolescent development. Annals of the New York Academy of
sciences . 1021:310-319.
Paterson. J. (2002).Understanding family resiliency . journal of clinical psychology. Volume 58.1ssues 3. Page233. 246.
Veselska, Z., Geckova, A. М., Orosova, O., Gajdosova, B., Dijk, G. P., &.Reijneveld, S. A. (2009)."Self-esteem and resilience: The connection with risky behavior among adolescents”. Addictive Behaviors, 34,PP: 287-291.
Baron, R. M., & Kenny, D. A. (1986). The moderatormediator variable distinction in social psychological research: Conceptual, strategic, and statistical considerations. Journal of Personality and Social Psychology, 51, 1173-1182.
Garmezy, N., & Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In E. M. Cummings, A. L. Green, & K. H. Karraki (Eds.), Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping (pp. 151-174). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
Garmezy, N. (1991). Resilience and vulnerability to adverse developmental outcomes associate with poverty. American Behavioral Scientist, 34, 416-430.
Waller, M. A. (2001). Resilience in ecosystemic context: Evolution of the child. American Journal of Orthopsychiatry,71, 290-297.
Conner, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18, 76-82.
Rutter, M. (1999). Resilience concepts and findings: Implications for family therapy. Journal of Family Therapy, 21, 119-144.
Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562.
Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health. San Francisco: Jossey-Bass.
Lazarus, A. (2004). Relationships among indicators of child and family resilience and adjustment following the September 11, 2001 tragedy. The Emory center for myth and ritual in American life. Available on: www.marila.emory.edu/faculty/Lazarus.htm.
Silliman, B. (1994). Resilience review. Available on: http://www.cyfernet.org/research/resilreview.html.
Hamarat, E., Thompson, D., Zabrucky, K. M., Steele, D., & Matheny, K. B. (2001). Perceived stress and coping resource: Availability as predictors of life satisfaction in young, middle-aged, and older adults. Experimental Aging Research, 27, 181-196.
Fruhwald, S., Loffler, H., Eher, R., Saletu, B., & Baumhackl, U. (2001) Relationship between depression, anxiety and quality of life: A study of stroke patients compared to chronic low back pain and myocardial ischemia patients. Psychopathology, 34, 50-56.
Basu, D. (2004). Quality-of-life issues in mental health care: Past, present, future. German Journal of Psy-chiatry, 7,35-43.
Kim, T-H., Lee, S.M. Yu, K., Le, S.k., and Puig, A. (2005). Hope and the Meaning of Life as Influences on Korean Adolescents Resilience: Implications for Counselor. Asia Pacific Education Review, No.2, Vol 6, 143-152.
Hazen, C & Shaver, P. (1993). Romantic love conceptualized as an attachment: Process. Journal of Personality and Social Psychology, 52, 511.
Low, J. (1996). The concept of hardiness: A brief but critical commentary. Journal of Advanced Nursing, 24,588-590
Lent, W Taveira, M, Sheu, H & Singley, D, (2009). Social cognitive predictors of
academic adjustment and life satisfaction in Portuguese college students: A longitudinal analysis, Journal of Vocational Behavior, 74(2).190-198.
Belsky, J. (2002). Developmental origins of attachment styles. Attachment and Human Development, 4,166
Kumpfer, K.L. (1999). Factor and processes contributing to resilience: The resilience framework. In: M.D.
Glantz & J.L. Johnson (Eds.), Resilience and development (pp. 179-224). New York: Kluwer Academic Publishers.
O’Connor, M.F. (2003). Making meaning of life events: Theory, evidence, and research directions for an alternative model. Omega: Journal of Death and Dying, 46, 51-75.
Lent, R.W. (2004). Toward a unifying theoretical and practical perspective on well-being and psychosocial adjustment. Journal of Counseling Psychology, 51, 482-509.
Weena, C. (2003). Effects of communication skills training on parents and young adolescents from extreme family types. Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing, 4, 162-175.
Wang, M, C, Haertal, G, D & Waberg, H, T, (1997). Educational vin inner cities, In M, C, Wang & E, W, Gordon (Eds). Educational resilience in inner – city America.
Wolff, S. (1995). The concept of resilience. Australian and New Zealand Journal of Psychiatry, 29, 565-574.