دانلود دانلود ادبیات نظری و پیشینه تحقیقاتی تعاریف و مدل های سرمایه فکری (فصل 2) (docx) 54 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 54 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فصل دوم : ادبيات و پيشينهي تحقيـق
2-1- مقدمه....................................................................................................................................17
2-2- مبانی نظری تحقیق................................................................................................................18
2-2-1- سرمایه در مفهوم کلاسیک و جدید.................................................................................19
2-2-2- تعاریف ارائه شده از سرمایه فکري.................................................................................21
2-2-2-1- سرمایه فکري از دیدگاه استوارت...............................................................................23
2-2-2-2- سرمایه فکري از دیدگاه بنتیس .................................................................................23
2-2-2-3- سرمایه فکري از دیدگاه ادوینسون و مالون................................................................23
2-2-2-4 سرمایه فکري از دیدگاه بنتیس و هالند ........................................................................24
2-2-2-5- سرمایه فکري از دیدگاه روس و همکاران..................................................................24
2-2-3- معرفی مدلهاي مختلف سرمایه فکري .............................................................................27
2-2-3-1- مدل ادوینسون و مالون...............................................................................................27
2-2-3-2- مدل بروکینگ.............................................................................................................30
2-2-3-3- مدل روس و همکاران................................................................................................31
2-2-3-4- مدل استیوارت...........................................................................................................32
2-2-3-5- مدل بونفرر.................................................................................................................33
2-2-3-6- مدل بنتیس.................................................................................................................34
2-2-3-7- مدل هانس و لاواندال ....................................................................................................35
2-2-4- ابعاد سرمایه فکري بر اساس مدل هاي ارائه شده ................................................................35
2-2-4-1 ابعاد سرمایه فکري براساس مدل ادوینسون و مالون..........................................................35
2-2-4-2- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل بروکینگ ....................................................................35
2-2-4-3- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل روس و همکاران........................................................36
2-2-4-4- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل استیوارت.....................................................................37
2-2-4-5- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل سالیوان ......................................................................37
2-2-4-6- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل بونفرر ........................................................................38
2-2-4-7- ابعاد سرمایه فکري بر اساس مدل بنتیس.........................................................................38
2-2-4-8- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل هانس و لاواندال..........................................................39
2-2-4-9- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل لین...............................................................................39
2-11-پیشینه تحقیق...........................................................................................................................66
2-11-1-پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور...........................................................................66
2-11-2- پژوهشهاي داخلی ............................................................................................................68
2-12-خلاصه فصل...........................................................................................................................73
فصلدوم:
ادبيات و پيشينهي تحقيـق
2-1- مقدمه
یک پژوهشگر، قبل از انجام تحقیق و بعد از انتخاب موضوع و تدوین عنوان و قبل از نگارش طرح تحقیق، نیاز دارد که با مراجعه به مدارک و اسناد، پیرامون موضوع و مسئله ای که برای تحقیق انتخاب کرده است، آگاهی خود را گسترش دهد؛ تا بتواند در پرتو اطلاعات به دست آمده، مسئله تحقیق و متغیرهای خود را دوباره تعریف و معین کند. این امر به او کمک می کند تا تحقیق خود را در راستای مجموعه پژوهشهای هم خانواده قرار دهد و آن را با دستاوردهای تحقیقاتی دیگران هماهنگ کند.
هدف از گنجاندن بخش پیشینه تحقیق، عبارت است از:برقراری ارتباط منطقی میان اطلاعات پژوهش های قبلی با مسئله تحقیق، دست یابی به چارچوب نظری و یا تجربی برای مسئله تحقیق، آشنایی با روش های تحقیق مورد استفاده در پژوهش های گذشته. از این رو این بخش، با ارائه خلاصه ای که در بر گیرنده نکات مهمّی است، پایان میگیرد. بررسی پیشینه تحقیق، توانایی محقق را در انتخاب اطلاعات مهم و ارتباط آنها با یافته های تحقیق، نشان می دهد و چارچوبی برای اجرای تحقیق، فراهم می آورد. باید توجه کرد که در ادبیات موضوع، آخرین دستاوردهای علمی، پیرامون مسئله، بررسی می شوند و در پیشینه تحقیق، تحقیقات مشابه، مورد بررسی قرار می گیرند.
درباره اهمیت پیشینه، همین اندازه کافی است که از روی تعداد پیشینه هایی که محقق به آنها مراجعه می کند، می توان به مطالعات زمینه و نیز تأمل او درباره موضوع مورد بررسی، پی برد. چه بسیار پژوهش هایی که اگر به حد کافی به بررسی های پیشینه مراجعه می کردند، دیگر لزومی برای انجام آنها پیدا نمی شد. محققانی می توانند پیشینه های مناسب برای تحقیق خود پیدا کنند که مسئله تحقیق را به خوبی مطالعه کرده باشند.
در این فصل ابتدا به بیان مفاهیم نظری تحقیق پرداخته می شود و سپس مبانی نظری در چارچوب روش تحقیق ارائه خواهد شد. در ادامه ابیات پژوهش و در پایان نیز خلاصه فصل ارائه می گردد.
2-2- مبانی نظری تحقیق
در عصر حاضر سازمانهايي رقابت پذيرند كه نيروهاي انساني كارآمد، ساختار و فرايندهاي مناسب و مشتريان راضي داشته باشند. در حال حاضر كشورهايي توانسته اند گوي رقابت را از ديگر كشورها بربايند كه سرمايه هاي فكري نيرومندتري داشته اند. ايران نيز به عنوان كشوري با جمعيت جوان كه داراي ثروتهاي خدادادي بسيار مي باشد مي تواند از پتانسيل موجود در زمينه نيروهاي انساني (به عنوان يكي از مهمترين فاكتورها در سرمايه فكري) بهره برده و با هدايت مناسب اين نيروها بستري مناسب در جهت تقويت سرمايه فكري در سطح ملي فراهم آورد. نگاهي گذرا به شرايط فعلي صنايع و سازمانهاي كشور، حاكي از شرايط نامساعد در كليه فاكتورهاي موجود در سرمايه فكري مي باشد. كمبود منابع اطلاعاتي مناسب در زمينه سرمايه فكري باعث گرديده كه مديران اطلاعات كمي در ارتباط با سرمايه فكري و نقش آنها بر عملكرد سازماني و كسب مزيت رقابتي شان داشته و از بهره برداري كامل عاجز بمانند.در عصر فرا رقابتي سازمانها با محيطي روبرو هستند كه مشخصه آن افزايش پيچيدگي، جهاني شدن و پويايي است. بنابراين سازمانها براي استمرار خود با چالشهاي نوين ي مواجه هستند كه برون رفت از اين چالشها مستلزم توجه بيشتر به توسعه و تقويت مهارتها و تواناييهاي دروني است كه اين كار از طريق مباني دانش سازماني و روشهايي صورت مي گيرد كه سازمان از آنها براي رسيدن به عملكرد بهتر در دنياي كسب و كار استفاده مي نمايد.
بر اين اساس اگر الزامات ياد شده، با نتايجي كه از شناسايي، اندازه گيري و مديريت سرمايه هاي فكري بدست مي آيد مورد مقايسه قرار گيرد به خوبي درك خواهد شد كه سرمايه هاي فكري ابزار لازم براي حصول مزيت رقابتي پايدار را در اختيار دارند.
در دهه گذشته، جامعه دانشگاهي توجه خاصي به نقش دانش براي رقابت پذيري جهاني در قرن بيست و يكم نشان داده است. بطور آشكار دانش بعنوان استراتژيهاي پايدار براي حصول و نگهداري مزيت رقابتي سازمانها تشخيص داده شده است ( بارنی 1991، دراکر 1988، گرانت 1991). از اينرو در جهان دانش محور كنوني، قابليتهاي سازماني بر اساس دانش بوده و مديران بايستي درك نمايند كه چه قابليت هايي براي حفظ مزيت رقابتي شدن لازم است.
قابليت هاي دانش از سطوح سازماني ناشي مي شوند كه در سطح فردي شامل مهارتهاي كاركنان و توانائيها بوده و در سطح سازماني در برگيرنده تكنولوژيها، فرهنگ سازماني و روابط شبكه اي و غيره است. امروزه شركتها خود را بعنوان سازمانهاي يادگيرنده اي ملاحظه مي كنند كه اهداف بهبود مستمر را در دارائيهاي دانشي تعقيب مي كنند ( سنگه، 1990) از اين رو در اين شرايط دارائيهاي دانشي در حال تبديل شدن به اهرم استراتژيك براي مديربت كردن عملكرد كسب و كار و نوآوري مستمر شركت مي باشد ( موریتسن و دیگران، 2001).
در اقتصاد دانش محور امروز، شركتها فقط محصول يا خدمت توليد نمي كنند بلكه مي بايستي ارزش افزوده براي باقي ماندن در اقتصاد جديد خلق نمايند.
در حال حاضر سازمانهاي موفق به خوبي متوجه شده اند كه سرمايه گذاري بر روي IC براي افزايش توانايي ها در جهت خلق محصولات و خدمات با ارزش ضروري بوده و از اينرو بيشتر مديران متفق القولند كه IC مهمترين محرك خلق ارزش آنهاست. امروزه ارزش IC شركتها از مقدار اندكي كه در سال 1990 برآورده مي شد به رقم 15 ميليارد دلار در آغاز قرن بيست و يكم رسيده است ( بونتیس، 2009).
در اين عصر چالش اصلي مديران آماده كردن محيط مناسب براي رشد و پرورش ذهن انسانها در سازمان دانش محور است. بنابراين، توانايي مديريت دانش، به مهارت اساسي مديران در اين سازمانها تبديل شده است ( کوئین، 1992).
2-2-1- سرمایه در مفهوم کلاسیک و جدید
مفهوم سرمایه را می توان از آراي مارکس دنبال کرد. در مفهوم پردازي مارکس، سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که سرمایه داران، کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند، از گردش کالاها و پول در
فرایندهاي تولید و مصرف آن را بدست می آورند. در این گردش، به کارگران در مقابل کاردست مزد پرداخت می شود که به آنها امکان می دهد کالاهایی(از قبیل غذا، مسکن و لباس) را براي ادامه
حیات خود(ارزش مبادله) خریداري کنند. اما کالاي پردازش و تولید شده توسط سرمایه داران را می توان با قیمت بالاتري در بازار مصرف فروخت(ارزش مصرف کننده). در این تصویر از جامعه سرمایه داري،
سرمایه بیانگر دو عنصر مرتبط اما متمایز است. از یک سو سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که به زعم مارکس توسط کارگران تولید شده اما نصیب سرمایه داران می شود. از سوي دیگر، سرمایه بیانگر یک سرمایه گذاري از سوي سرمایه گذاران به امید بازدهی و کسب سود در بازار است. بنابراین سرمایه در مفهوم مارکسی(کلاسیک) نظریه اي در باره روابط اجتماعی استثماري میان دو طبقه است(لین، 1999).
از دهه1960 به این سو، شاهد ظهور نظریه هاي جدید سرمایه هم چون سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی هستیم. به طور مثال نظریه سرمایه انسانی شولتز(1961) سرمایه را به مثابه سرمایه گذاري در آموزش با بازگشت سرمایه(سود) معین در نظر می گیرد. کارگران در مهارت هاي فنی و دانش سرمایه گذاري می کنند تا بتوانند با کسانی که فرایند تولیدرا کنترل می کنندبراي پرداخت به مهارت کارشان وارد مذاکره شوند. به همین ترتیب سرمایه فرهنگی آن گونه که بوردیو(1990) توصیف کرده است بیانگر سرمایه گذاري طبقه مسلط در باز تولید مجموعه اي از نمادها و معانی اي است، که توسط طبقه تحت سلطه، غلط درك و درونی شده و آن ها را به مثابه نمادها و معانی طبقه خود پذیرفتهاند. این نظریه می پذیرد که توده ها(طبقه تحت سلطه) به عنوان عاملان اجتماعی می توانند سرمایه گذاري کنند و این نمادها و معانی را بدست آورند.
بدین ترتیب تصویر ساختار اجتماعی از مبارزه دو گانه آشتی ناپذیر، به تصویر گفتمان هاي لایه بندي شده تغییر مییابد. از طرف دیگر در نظریه هاي سرمایه جدید به جاي اینکه سرمایه به عنوان بخشی از فرایند استثمار طبقاتی در جامعه دیده شود(تحلیل سطح کلان)؛ به چگونگی سرمایه گذاري کارگران و عاملان به عنوان کنشگرانی که براي کسب ارزش افزوده کارشان در بازار سرمایه گذاري میکنند پرداخته می شود(تبیین سطح خرد) و کنش یا انتخاب به عنوان مولفههاي مهم در نظریههاي جدید سرمایه ظاهر می شوند. بنابراین در این نظریه ها یک گذر تبیینی از سطح کلان به سطح خرد مشاهده میشود. نظریه هاي جدید سرمایه همچنین بر تعامل کنشهاي فردي و وضعیت هاي ساختاري در فرایند سرمایه گذاري تاکید دارند(لین، 1999 به نقل از توسلی و موسوي، 1384).
جدول2-1- تحولات نظریه های سرمایه
نظریه کلاسیکنظریه هاي سرمایه جدیدنظریه پردازمارکسشولتزتبیینروابط اجتماعی: استثمارکارگران توسط سرمایهداران(بورژوازي)انباشت ارزشاضافی توسطکارگرانسرمایهالف- بخشی از ارزشاضافی بین ارزشاستفادهدر بازار مصرفو ارزش مبادله کالاب- سرمایه گذاري درتولید و گردش کالاسرمایه گذاريمهارتها و دانشفنیسطح تحلیلساختاري(طبقات)فرد
2-2-2- تعاریف ارائه شده از سرمایه فکري
مفهوم سرمایه فکري همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی براي تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاري تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرك هاي عملکرد به جاي کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکري را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبناي دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند. بعضی از حرفه ها(حسابداري مالی و حرفه هاي قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند داراییهاي ثابت غیر مالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده اند.تا به حال تعاريفي كه از IC ارائه گرديده ناسازگار بوده اند. در سالهاي اخير و بنابر ضرورت احساس شده، بسياري از افراد و گروهها تلاشهاي زيادي را براي ارائه تعريفي واحد از IC نموده اند (نظری، 2007). وجود تفاوت درتعاريف ارائه شده به سطوح تحليل متفاوت و ماهيت كيفي IC و بعد زماني كه محققان در نظر گرفته اند بر مي گردد. برخي از نويسندگان IC را در سطح فردي در نظر گرفته و آن را منحصر به دانش و مهارتهاي كاركنان دانسته اند. بعنوان مثال اولريخسرمايه هاي فكري را تعهد x شايستگي دانسته است. بدين معني، نيروي كاري كه تعهد نداشته يا تعهد كمي داشته باشد IC كمتري خلق خواهد كرد ( ابیساکارا، 2008). در اين گونه تعاريف IC شركتها برابر با مقدار سرمايه موجود در كاركنان شركت محسوب مي شود . اما در ديدگاههاي ديگر اين سرمايه به صورت گروهي و جمعي ديده شده و آن را چيزي بيشتر از شايستگي هاي انحصاري كاركنان دانسته اند. بعنوان مثال روستوگي(2002)، IC را به عنوان ظرفيت كلي شركت براي مواجه با با چالشها، بهره برداري از فرصتهاي پيش رو و در نهايت جستجو براي خلق ارزش معرفي كرده است. در اين ديدگاه IC نمايانگر دارايي هاي تنيده شده در تار و پود شركت مي باشد. در همين راستا رويكرد مشابهي توسط موريتسون (2002) و همكاران ارائه شد كه در آن IC بعنوان منبع گسترده دانشي سازمان كه در مجموع بستري براي شايستگي ها ايجاد كرده و سازمان را براي عمل كردن درست در محيط آماده مي سازد در نظر گرفته شد. با كاوش بيشتر در هر دو ديدگاه(فردي و جمعي)، متوجه مي شويم كه اين دو به دليل در نظر گرفتن بعدهاي زماني متفاوت نيز با يكديگر متقاوت مي شوند. گروهي از اين ديدگاهها IC را عمل و يا پتانسيلي دانسته اند كه مي تواند در آينده منجر به خلق ارزش بشود در حالي كه گروهي ديگر IC را نقطه ثقلي براي عملكرد حال شركت دانسته اند چرا كه معتقدند IC في نفسه داراي ارزش در دل خود است(بعبارت ديگر لزومي ندارد كه حتما به چيزي ارزشمندتبديل گردد) بعنوان مثال شاخيس(2004)، IC را تحت عنوان درآمد بالقوه آينده شركت دانسته كه از تركيب سرمايه انساني و پتانسيل موجود در افراد سازمان ناشي مي شود. از سوي ديگر آن دسته از محققاني كه از رويكرد منبع گرايي شركت بعنوان يكي بنياد تئوريكي سود مي جويند، اين دارايي را بعنوان شكلي از سرمايه كه در زمان حال داراي ارزش مي باشد تعريف كرده اند. بعبارت ديگر آنها IC را بعنوان منبعي مي دانند كه خواه در سطح فردي و خواه در سطح جمعي، مي تواند يك منبع ارزشمند تقلي گردد. در اين تعريف، دانش و مهارتها به عنوان منابعي ارزشمند، ناياب و بي مانند تلقي خواهند شد.
با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی درمورد سرمایه فکري گفته شده است که در ادامه به تعدادي از آنها اشاره می کنیم:
2-2-2-1- سرمایه فکري از دیدگاه استوارت
استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکري مجموعه اي از دانش، اطلاعات، داراییهاي فکري، تجربه، رقابت وسس یادگیري سازمانی است که می تواند براي ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکري تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهاي آن را براي ایجاد ارزش افزوده دربر می گیرد و باعث منافع رقابتیمستمر می شود(قلیچ لی و مشبکی، 1385).
2-2-2-2- سرمایه فکري از دیدگاه بنتیس
بنتیس سرمایه فکري را به عنوان مجموعه اي از داراییهاي نامشهود(منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف می کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش بدست می آیند(بنتیس، 1998 به نقل از قلیچلی و مشبکی، 1385).
2-2-2-3- سرمایه فکري از دیدگاه ادوینسون و مالون
« اطلاعات و دانش بکار برده شده براي کار کردن، جهت ایجاد ارزش » ادوینسون و مالون، سرمایه فکري را تعریف می کنند(واسیله، 2008 به نقل ازدستگیر و محمدي، 1388).
2-2-2-4 سرمایه فکري از دیدگاه بنتیس و هالند
بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال 2002، سرمایه فکري را این طور تعریف می کنند : سرمایه فکري ذخیره اي از دانش را که در نقطه خاي از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان می دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکري و یادگیري سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(بنتیس و هالند، 2008 به نقل از دستگیر و محمدي، 1388).
2-2-2-5- سرمایه فکري از دیدگاه روس و همکاران
سرمایه فکري دارایی است که توانایی سازمان را براي ایجاد ثروت اندازه گیري می کند. این دارایی ماهیتی عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیري داراییهاي مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و این ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملا داخلی است، قابلیت خریدو فروش ندارد(روس و همکاران، 2005 به نقل از محمدي و دستگیر، 1388).
همان طور که گفته شد از سرمایه فکري تعاریف فراوانی شده است که چند نمونه از آن ارائه شد. با بررسی هاي انجام شده بر روي تعاریف مختلف سرمایه فکري از سال 1987 تاکنون، برخ ی از آنها به صورت منتخب در جدول ذکر شده است. این تعاریف تجزیه و تحلیل شده و اجزاي آن شناسایی شده است.
جدول 2-2- تعاریف منتخب سرمایه فکري
نویسندگانتاریختعاریفایتامی1987دارایی هاي نامشهود مانند دارایی هاي مبتنی بر اطلاعات که شامل فناوري، اعتماد مشتري،تصویر سازمانی حاصل از علائم تجاري، فرهنگ سازمانی و مهارت هاي مدیریتی می باشند.هال1989دارایی هاي فکري شامل حقوق مالکیت معنوي مانند حق امتیاز، علایم تجاري طرح هاي ثبتشده، حق مالکیت معنوي، شهرت، شبکه هاي فردي و سازمانی، دانش، تخصص و مهارتهاي کارکنان است.هال9913سرمایه فکري شامل دارایی هاي مانند حقوق مالکیت معنوي و شهرت و مهارت ها یا مزیتهایی مانند دانش چگونگی و فرهنگ سازمانی است.کلین و پروساك1994هر عنصر فکري که بتوان آن را فرموله و گردآوري کرد و بتوان از آن براي ایجاد دارایی باارزش بیشتر استفاده کرد.ادوینسون و سالیوان1996دانشی که بتوان آن را به یک ارزش تبدیل کرد.بروکینگ1996ترکیبی از چهار جزئ اصلی، دارایی هاي بازار، دارایی هاي انسانی، دارایی هاي مالکیتمعنوي و دارایی هاي زیرساختی.اسویباي1997سرمایه فکري مربوط به سه دسته از دارایی هاي نامشهود است. ساختار داخلی، ساختارخارجی و شایستگی هاي انسانی.روس و همکاران1997سرمایه فکري ترکیبی از یک بخش فکري مانند سرمایه انسانی و یک بخش غیر فکري مانندسرمایه ساختاري است.روس و روس1997سرمایه فکري مجموع دارایی هاي پنهان شرکت است که در ترازنامه نشان داده نمی شود. لذاهم شامل آن چیزي است که در مغز اعضاي سازمان است و هم ان چیزي که پس از خروجافراد در سازمان باقی می ماند.استوارت1997هر عنصر فکري – دانش، اطلاعات، مالکیت معنوي و تجربه – که بتوان از آن براي ایجادثروت استفاده کرد.ادوینسون و مالون1997سرمایه فکري مجموعه اي از سرمایه ساختاري و سرمایه انسانی شامل تجارت بکار گرفته شده،فناوري سازمان، روابط با مشتریان و مهارت هاي حرفه اي است که با ایجاد مزیت رقابتیموجبات حیات سازمان در بازار را فراهم می سازد.بویسوت1998حالت ها و تمایلاتی که در افراد و گروه ها وجود دارد که در صورت برانگیخته شد ن قابلیتایجاد ارزش افزوده ر ا دارند.تیس1998منابع خاص سازمانی که کپی برداري از روي آن ها اگر غیر ممکن نباشد بسیار مشکل است.بنتیس و همکاران1999مفهومی است جهت طبقه بندي تمامی منابع نامحسوس سازمان و شناخت ارتباط میان آن ها.سازمان همکاري وتوسعه اقتصادي2000ارزش اقتصادي است توسط دو دسته از دارایی هاي نامحسوس شرکت ایجاد می شود، سرمایهسازمانی و سرمایه انسانی.نوناکا و همکاران2000منابع خاص شرکت که وجود آن ها براي ایجاد ارزش ضروري است.لیف2001دارایی هاي ناملموس منابع غیر فیزیکی ارزش می باشند که توسط نوآوري، طرح هاي منحصربه فرد سازمان و یا توسط منابع انسانی ایجاد می شوند.کاپلان و نورتون2001دارایی هاي نامحسوس شامل سرمایه انسانی مانند مهارت ها، استعداد و دانش، سرمایهاطلاعاتی مانند پایگاه هاي داده، سیستم هاي اطلاعاتی و زیرساخت هاي فناوري، سرمایهسازمانی مانند فرهنگ، سیک رهبري و توانایی تسهیم دانش استآي. اي. اس. بی.2004دارایی هاي نامحسوس دارایی هاي ثابت غیرمالی هستند که از جنس ماده نیستند اما ماهیت آنها توسط حقوق قانونی و حفاظتی شناسایی و کنترل می شود.ماروشیوما2002مجموعه اي از دارایی هاي دانشی که با ایجاد ارزش افزوده براي ذینفعان کلیدي این امکان رابراي سازمان بوجود می آورد تا جایگاه جایگاه رقابتی خود را ارتقا دهد. این دارایی ها شاملدارایی انسانی، دارایی رابطه اي، دارایی فرهنگی و فعالیت ها و امور روزمره، دارایی هايفکري و دارایی هاي فیزیکی می باشند.
2-2-3- معرفی مدلهاي مختلف سرمایه فکري
در انتهاي سال 1990، نویسندگان متعددي مانند بروکینگ(1996)، ادوینسون و مالون(1997) استیوارت(1997) و اسویبی(1998) شروع به ارائه چهارچوب هایی کردند که به ما در درك سرمایه هاي فکري مانند اندازه گیري، افشاء و گزارش دهیو به همان اندازه در اجراي آسانتر مباحث مربوط به کمک می کرد. با آنکه اختلاف کوچکی در میان چهارچوبها مشاهده می شود، اما همین نوسان باعث ایجاد انحرافها زیادي در زمینه مباحث سرمایه هاي فکري گردیده است. همین مطالعات صورت گرفته در رابطه با IC تنها محدود به در سطوح مختلفی قرار می گیرد(فردي، دورن سازمانی و برون سازمانی). در نتیجه IC دانش در دسترس افراد نمی شود، بلکه شامل دانش ذخیره شده در درون پایگاه داده هاي سازمانی، فرایندهاي کسب و کار و ارتباطان نیز می گردد(عالم تبریزي، 1388 ص 96).
2-2-3-1- مدل ادوینسون و مالون
"لیف ادوینسون" یکی از شناخته شده ترین پژوهشگرین دنیا در زمینه سرمایه هاي فکري است. او به عنوان اولین مدیر سرمایه هاي فکري در شرکت اسکاندایا- یک شرکت بین المللی بیمه در کشور سوئد – فعالیت داشته است. شرکت اسکاندیا یا موفق شده که یک نوع طبقه بندي بومی شده از سرمایه فکري را ارائه نماید. ادوینسون اساساً سرمایه هاي فکري را بعنوان ارزش هاي نامشهودي تلقی می کند که می توان منشأ شکاف و اختلاف میان ارزش و بازاي و ارزش دفتري شرکت ها و سازمان ها باشد. بر همین اساس معادله زیر را براي تعیین ارزش بازاري شرکت پیشنهاد نموده است:
(2-1) سرمایه هاي فکري+ ارزش دفتري= ارزش بازاري
وقتی شرکت اسکاندیا در سال 1992 شروع یه صورت برداري و ارزش گذاري بر روي ارزش نامشهود سرمایه هاي فکري خود کرد، فهرستی شامل 50 مورد با ارزش همانند نشان تجاري، امتیازات انحصاري، پایگاه داده مشتریان، سیستم هاي فناوري اطلاعات، افراد و پرسنل کلیدي و تأثیر گذار، تدوین و گردآوري نمود. از آنجاي که فهرست مذکور، بسیار طولانی و مدیریت بر آن سخت و دشوار بوده، اجزاه و موارد آن در گروه هاي کوچکتر، با طبقه بندي مشخص تر تقسیم در دو گروه ابعاد انسانی و ابعاد سازمانی (ساختاي)صورت گرفته است. تا بدین ترتیب تعریف ساده تري از سرمایه هاي فکري حاصل شده است:
(2-2) سرمایه هاي ساختاري+ سرمایه هاي انسانی= سرمایه هاي فکري
مطابق نظر ادوینسون، مواردي که "پس از رفتن کارکنان به خانه، در سازمان باقی می مانند " سرمایه هاي ساختاري سازمان را تشکیل می دهند. او بر این واقعیت تأکید دارد که سرمایه هاي انسانی سازمان را نمیتوان تحت مالکیت سازمان در آورد، بلکه آنها را تنها می توان استخدام یا اجاره نمود. بر عکس آن، سرمایههاي ساختاري را می توان تحت تملک در آرود و داد و ستد نمود. بر همین اساس سلسله مراتبی را براي سازمان هاي فکري ارائه نمود.
IC را به عنوان داراي هایی مثل دانش، تجارب کاربردي، تکنولوژي ، وي به همراه پژوهشگري به نام مالون سازمانی، ارتباطات مشتري و مهارتهاي حرفه اي دانسته اند که باعث ایجاد مزیت رقابتی در بازار و بینشی در مورد توانمندي هاي درآمدي آینده شرکت م ی شود. آنها در طرح ارزش اسکاندیا ارزش بازاري یک شرکت را ترکیبی از ارزش مالی آن(شامل دارایی هاي مشهود) و ارزش سرمایه هاي فکري دانسته اند. بعدها IC ترکیبی از دو جزء معرفی نمودند. از منظر آنها IC آن مدل اسکاندیا را بعنوان یک شیوه اندازه گیري این دو پژوهشگر سرمایه هاي ساختاري در،SC سرمایه ساختاري یا،HC اصلی می باشد:سرمایه انسانی یا خود به سرمایه سازمانی و سرمایه مشتري،SC . سازمان را عامل پشتیبانی از سرمایه هاي انسانی معرفی کرد تقسیم شده و سرمایه سازمانی شامل سیستم ها، ابزارها و فلسفه عملیاتی است که جریان یافتن دانش در درون سازمان را سرعت می بخشد به و سرمایه نوآوري و سرمایه فرآیندي تقسیم می شود.
نمودار1- طرح ارزش اسکاندایا ارائه شده توسط ادوینسون و مالون
ویگ، تفسیري از اجزاي منفرد الگوي سرمایه هاي فکري اسکاندیا ارائه نموده است که بر اساس آن:
- سرمایه هاي انسانی اشاره به شایستگی کارکنان و قابلیت آنها دارد. براي مثال، اگر یک سازمان کارکنانش را آموزش دهد، در حقیقت سرمایه انسانی اش را توسعه داده است. سرمایه انسانی معمولاً بصورت جزئی کوچکتر از سرمایه ساختاري دیده می شود.
- سرمایه ساختاري نتیجه اي از سرمایه فکري و به صورت اطلاعات، منابع دانش یا اسناد و مدارك منعکس می شود. همانطور که قبلاً نیز توضیح داده شد، سرمایه هاي ساختاري، آن چیزهاي است که پس از رفتن کارکنان در سازمان باقی می ماند.
- سرمایه مشتریان نیز در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانش نمایانگر می شود.
- سرمایه سازمانی شامل دارایی هاي دانشی نهادینه شده در بستر فرآیندها و نوآوري هاي سازمانی می باشد.
- سرمایه فرآیندي اشاره به فرآیندهاي ارزش افزاي سازمانی مانند ساخ تار سازمانی، تجارب مدیریتی، سیستمها و رویه ها، زیر ساخت ها، سیستم هاي کامپیوتري و... دارد.
- سرمایه نوآوري شامل دانش آشکار همراه با داراییهاي فکري می گردد. که شناسایی هر دوي آنها در سازمان مشکل است، همانند فرهنگ مثبت.
- مالکیت معنوي، بیانی است براي دانش مستند شده و جمع آوري شده مانند نوآوري ها، تجاب عملی، حقوق اختراع، فناوري، برنامه هاي تحصیلی، زیر ساخت هاي دانشی شرکت، طراحی ها و همچنین ویژگی خاص تولیدات و خدمات.
الگوي ارزشی اسکاندیا، توجه و تمرکز زیادي بر قابلیت هاي نوسازي سازمانی دارد. این الگو، سرمایه نوآورري و فرآیندي بعنوان بخشی از سرمایه سازمانی تأکید دارد.
2-2-3-2- مدل بروکینگ
بروکینگ در سال 1996 از IC تحت عنوان مجموعه اي از دارایی ها نامشهود نام می برد که شرکت ها قادر به ادامه فعالیت می کند.
نمودار 2- مدل سرمایه فکري بروکینگ
طبقه بندي ارائه شده توسط بروکینگ مشابه با طرح ادوینسون و مالون است اما در این طبقه بندي بروکینگ، مالکیت معنوي رااز داراییهاي زیر ساختی جدا کرده و در یک دسته مجزا قرار داده است دیدگاه آنها IC در سازمان ها اگرچه یکسان نیستند اما مکمل یکدیگر هستند. هدف ادوینسون و مالون توضی ح اهمیت بوده و موضوعات مهمی مانند ویژگیهاي کلیدي، اندازه گیري رویکردهاي مدیریت بر آنها را در بر می گرفت. IC را بعنوان گامی نهایی براي ساخت سازمانهایی با ارزش بالا و سازمان هاي که آنها مدیریت را بر می خواهند ارزش در آنها بصورت مداوم افزایش بیابد معرفی کردند. با اینکه بروکینگ داراي اهداف را طوري تعیین کرد که بتوان از آن در امر ممیزي نیز IC مشابهی با ادوینسون و مالون بود، اما او اجزایی تأکید کرده IC استفاده نمود و بدین خاطر وي بر روي فرآیندهاي تعریف، مستند سازي و اندازه گیري است. خانم بروکینگ عقیده دارد که هدف نهاي هر کسب و کاري بدست آوردن ارزش پولی به ازاء هر جزئی از داراییها است. او تصریع کرده است که این امر براي شرکت ها بسیار مهم است که میزان دارایی هایشان را ارزیابی کرده و از این طریق مدیران را از محل وجود ارزش هاي واقعی در سازمان آگاه سازند. به همین دلیل آنها نیاز دارند تا شاخصهایی براي ارزیابی موفقیت و رشد در دست داشته و مبناهایی را براي افزایش احتمال دریافت وام از مؤسسات مالی بوجود بیاورند.
2-2-3-3- مدل روس و همکاران
روس و روس، دراگونتی و ادوینسون در سال 1997 شاخص سرمایه فکري 1 را براي اندازه گیري
دانش محور بوده و اشتباهاتی با مباحث،IC معرفی کردند. آنها تشریع کردند که دیدگاههایشان در رابطه با
دانشی دارد. از سوي دیگر بعدها آنها از مدلی استفاده کردند که مشابه با مدل ادوینسون و مالون بود(اما
دقیقاً همانند آن بود).
نمودار 3- مدل شاخص سرمایه فکري روس و همکاران
آنها در تحقیقی دیگر و در طبقه بندي شبیه به طبقه بندي ادوینسون و مالون انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه ارتباطی تقسیم کرده و این سه دسته را ر یک سطح افقی قرار داده اند (چانگ، 2007 به نقل از عالم تبریزي). در این طبقه بندي اجزاء سرمایه هاي فکري با جزئیات بیشتري معرفی شده است:
سرمایه انسانی: شامل دانش فنی، مهارتها، ویژگیهاي رهبري مدیران ارشد، نوآوریها، انگیزش(بعد مالی و غیر مالی) و قابلیت سازگاري است. سرمایه ساختاري: فرهنگ شرکت، ساختار، فرایند ها و رویه هاي کاري سرمایه رابطه اي: مشتري،میزان رضایت آنها از محصولات و خدمات)، مشتریان(تعداد آنها) ارتباط با تأمین کنندگان(آگاهی داشتن از این ارتباطات)، ارتباط با تأمین کنندگان(تعداد آنها)(برنان، 2000 به نقل ازعالم تبریزي 1388).
2-2-3-4- مدل استیوارت
استیورات در سال 1991 IC را عبارت از دانشی که از طریق تبدیل مواد خام آنها را و در مجله فورچون
IC را ارزشنمند تر می سازد معرفی کرده است. مقاله ارائه شده توسط وي همانند یک کاتالیزور عمل نمود و بعنوان یک مفهوم اصلی در تفکر مدیریتی مطرح کرد.
نمودار4- مدل سرمایه هاي فکري استیورات
2-2-3-5- مدل بونفرر
نمودار 5- ارزش پویاي سرمایه فکري بونفر
بونفرر(2003)شاخص هاي ویژه اي را مد نظر قرار داده که بر روي،IC در رویکرد ارزش پویایی - بعد پویا و سازمانی عملکرد اجتماعی- اقتصادي تمرکز کرده و تحت شرایط مختلفی در سطوح خرد و چهر بعدي که منجر به توانمندي رقابتی،IC کلان اقتصادي قابل اجرا است. وي در روش ارزش پویایی شدن سازمان می گردد را با یکدیگر یکپارچه کرده است.
منابع بعنوان ورودي ها: که اشاره به منابع مورد نیاز فرآیندهاي تولیدي شامل منابع مشهود، میزان سرمیاه
و اکتساب تکنولوژي مناسب و... دارد. R&D گذاري در فرایندها: که نقش آنها در صف آرایی و بکاري گیري آندسته از از استراتژیهاي پویایی است که بر مبناي فاکتورهاي نامشهود شکل گرفته اند.
سرمایه فکري: بوسیله ترکیبی از منابع نامشهود ساخته شده و می تواند به نتایج ویژاي مانند دانش جمعی، ح ثبت و اختراع ها، علامت تجاري، شهرت، رویه هاي عادي خاص و شبکه هاي همکاري منجر شود.
سطح خروجی ها: عملکرد سازمان ها(سهم بازار، کیفیت محصولات و خدمات) به صورت سنتی از طری تحلیل موقعیت بازار محصولات و خدمات اندازه گیري می شود.
بونفر(2002) این چهار بعد را در یک چهارچوب یکپارچه تبدیل کرده و یک ارتباط بین ورودي ها(منابع) فرایندها، دارائیهاي نامشهود و عملکرد شرکت مطرح کرد.
2-2-3-6- مدل بنتیس
بنتیس در سال 1998 و به دنبال نظریه هاي قبلی خود، سرمایه هاي فکري را متشکل از سه جزء سرمایه
مشتري، سرمایه ساختاري و سرمایه انسانی دانست. از منظر وي بخش عمده سرمایه انسانی را دانش ضمنی افراد تشکیل می دهد. این دانش شامل مهارتهاي
تجاربی هستند که براحتی نمی توان آنها را بصورت بند به بند اذعان کرد. بونتیس عقیده دارد که سرمایه
انسانی داراي اهمیت بسیار زیادي است چرا که منبع اصلی خلاقیت و نوآوري محسوب می شود.
وي سرمایه ساختاري را شامل مکانیزم ها و ساختارهاي سازمانی دانسته که در رساندن کارکنان به ماکزیموم فرایندها،R&D، عملکرد، نقشی پشتیبان دارند. بنتیس این اجزاء را شامل فرهنگ، سیستم هاي اطلاعاتی امور جاري و کارایی هر یک از آنها می داند.
سرمایه مشتري نیز از منظر بنتیس شامل شناخت کانال هاي بازار یابی و دانش ارتباط با مشتریان است که هر یک از این دو نقش بسیار مهمی را در یک سازمان بر عهده دارند. علاوه بر این وي جنبه هاي دیگري مانند ارتباط با رقبا و تأمین کنندگان را از اجزاء مهم این سرمایه برشمرده است(ب ولن 2005،به نقل از عالم تبریزي، 1388).
2-2-3-7- مدل هانس و لاواندال
طبقه بندي دیگري که بایستی از آن نام برد طبقه بندي هانس و لاواندال است. در این طبقه بند منابع شرکت به دو دسته مشهود و نامشهود تقسیم می شود. در این مدل منظور از منابع نامشهود که این دو پژوهشگر آنها را به دو دسته اصلی منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کرده اند. شایستگی ها به توانای براي اجراي یک کار خاص اطلاق می شود و به دو سطح فردي(دانش، مهارتها، استعداد و توانمندیها) و سازمانی(اطلاعات محورها، پایگاه داده ها، تکنولوژي و رویه ها) تقسیم می شود. منابع ارتباطی نیز اشاره به شهرت شرکت، وفاداري مشتریان، و ارتباطات شرکت با مشتریان دارد.
2-2-4- ابعاد سرمایه فکري بر اساس مدل هاي ارائه شده
2-2-4-1 ابعاد سرمایه فکري براساس مدل ادوینسون و مالون
این دو پژوهشگر اجزاء متشکله سرمایه هاي فکري را اینگونه تعریف کرده اند: سرمایه انسانی HC: به میزان ارزش، مهارتها و تجاربی که افراد در سازمانها دارا می باشند اطلاق می گردد. می باشد. سرمایه ساختاري: شامل فرهنگ، توانمندیها،سخت افزارها و نرم افزارهاي حامی سرمایه مشتري: در ارز ارتباطات سازمان با مشتریانشان نمایانگر می شود.
سرمایه سازمانی: شامل فلسفه سازمانی و سیستم هایی براي بالا بردن قدرت نفوذ و توانمنیدیهاي سازمانی است.
سرمایه نوآوري: شامل دارایی هاي معنوي است که توسط قوانین حمایت ار حقوق مالکیت معنوي شامل کپی رایت، نام تجاري و دارایی هاي نامشهود مورد پشتیبانی قرار می گیرد.
سرمایه فرایندیی: شامل تکنیکها، شیوه ها و برنامه هاي است که مواردي مانند تحویل محصول یا خدمات را تسهیل می کند.
2-2-4-2- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل بروکینگ
بروکینگ تلاشها و تحقیقات ادوینسون و مالون را براي تعریف سرمایه فکري در نظر گرفت و چهار بعد مجزا را در زمینه سرمایه فکري معرفی کرد: 1- دارایی بازار 2- دارایی با محوریت انسان(انسان محور) 3- زیر ساختها 4 - دارایی مالکیت معنوي
دارایی بازار: به ارایی هاي بالقوه اي اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودي هاي بازار گرایانه اش مانند تجاري، مشتریان و کانالهاي توزیع دارا می باشد.
دارایی انسان محور: شامل میزان تخصصهاي گروهی، خلاقیت و حل مسایل، رهبري، مهارتها و
توانمدیهاي موجود در کارکنان یک شرکت می باشد.
زیر ساختها: شامل تکنولوژیها، متدلوژیها و کلیه فرآیندهایی است که باعث می شود صحت، کیفیت و ایمنی در سازمان حفظ شود.
مالکیت معنوي: که شامل دانش فنی، زارهاي تجاري و کسب و کار، کپی رایت، حقوقمربوط به طرحهاي گوناگون و نشانه هاي تجاري است
2-2-4-3- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل روس و همکاران
روس و همکارانش سرمایه انسانی و سرمایه ساختاري را از سرمایه فکري انشعاب داده و این ابعاد را نماینده منابع شعور و بدون شعور دانستند که بالطبع هر کدام شیوه هاي مدیریتی متفاوتی را طلب میکند. این پژوهشگران سرمایه ارتباطی را به عنوان بخشی از سرمایه ساختاري(به جاي آنکه آن را در دسته سومی قرار بدهند) در نظر گرفته اند. روس و همکاران(1997) سرمایه انسانی را به شایستگی، نگرش و زیرکی فکري تقسیم کردند.
شایستگی: شامل دانش فردي کارکنان و مهارتها، استعدادها و دانش فنی آنعاست.
نگرش: نشان دهنده ارزشی است که نتیجه نوع رفتار کارکنان در محل کار بوده و تحت تأثیر انگیزش، رفتارها و رهبري است.
چالاکی فکري: شامل نوآوري کارکنان، توانایی انطباق با شرایط و قابلیت استفاده از دانش از یک مفهوم و زمینه به مفهوم و زمینه دیگر است.
از سوي دیگرسرمایه ساختاري شامل اجزاي زیر است:
روابط: به معنی ارتباط با مشتریان، عرضه کنندگان، شرکاء استراتژیک و دیگر ذینفعان شرکت می باشد.
سازمان: یک سازمان نه تنها داراي سیستم ها و ساختارهاي مشهود است، بلکه همچنین شامل زیر ساخت هاي نا مشهود، دارایی هاي معنوي، فرآیندها و فرهنگ نیز می باشد.
تجدید و توسعه: به عنوان جنبه نامشهود هر چیزي که باعث خلق ارزش در آینده گردیده اما اثر آن در حال حاضر مشخص نیست.
2-2-4-4- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل استیوارت
استیورات هم همچون پژوهشگران قبلی سرمایه فکري را ترکیبی از دو دسته سرمایه انسانی و سرمایه ساختاري دانسته، اما سرمایه مشتري را نیز هم سطح با این دو در نظر گرفت (به جاي آنکه آن را زیر مجموعه اي از سرمایه ساختاري بداند). از سوي دیگر او سرمایه سازمانی را زیر مجموعه اي از سرمایه ساختاري قلمداد کرده است. او عقیده دارد که که هر شرکتی هر سه سرمایه مذکور را دارد اما بر اساس شرایط متفاوت، تأکید بیشتري بر روي یکی از این سرمایه ها می کند. از منظر استیورات ابعاد سرمایه فکري عبارتند از:
سرمایه انسانی: که اشاره به مهارتها و دانش فردي کارکنان شرکت دارد.
سرمایه ساختاري: شامل مالکیت معنوي، متدولوژي، نرم افزار، اسناد و مصنوعات دانشی دیگر.
سرمایه مشتري: به معنی ارتباط با مشتریان و عرضه کنندگان است.
2-2-4-5- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل سالیوان
براساس مدل سالیوان، سرمایه هاي فکري از سه بعد تشکیل شده است:
منابع انسانی: در این منابع هوش و خرد کارکنان سازمان را در نظر گرفته می شوند. منابع انسانی منشاء فن، تخصص و خافظه سازمانی در خصوص موضوعات مهم و حائز اهمیت براي سازمان هستند. منابع انسانی، شامل تجارب جمعی، مهارت و فوت و فن عمومی تمام کارکنان بنگاه است.
دارایی هاي فکري: دانش مشهود طبقه بندي شده و یا توضیحات فیزیکی از دانش خاصی را شامل میشود که سازمان می تواند ادعاي مالکیت آن را نموده و بدون ایجاد مشکلی در حقوق معنوي، آنها را به سازگی خرید و فروش کند. هر تکه اي از دانش سازمان، که معمولاً به شکل مستند کاغذي یا کامپیوتري است، به عنوان دارایی فکري سازمان تلقی شده مورد حمایت و خفاظت قرار گیرد. دارایی هاي فکري منشاء ایده ها و نو آوري هایی هستند که شرکت ها و بنگاه ها آنها را تجاري می نمایند.
مالکیت معنوي: مالکیت معنوي یک نوع داراي فکري است که بصورت قانون قابلیت حمایت، حفاظت و پیگیري را داراست. از موارد مالکیت معنوي می توان به حق اختراع، حق تألیف، علائم و نشان تجاري و اسرار و رموز تولید تجاري اشاره نمود.
2-2-4-6- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل بونفرر
براساس این مدل سرمایه فکري شامل چهار بعد به شرح زیر می باشد:
سرمایه انسانی: مجموعه اي از دانشهاي فنی و روتین موجود در تفکرات کارکنان.
سرمایه ساختاري: همه آیتم هاي نامشهود از دانش ضمنی قابل تفکیک هستند.
سرمایه بازار: استعدادهاي سازمانی در ارتباط با جهان خارج(به عقیده بونفر این جزء شامل پایگاه داده، سهم بازار، شهرت و اعتبار و محصولات و خدمت جدید است).
سرمایه نوآوري: قابلیت هاي نوآوري سازمان.
2-2-4-7- ابعاد سرمایه فکري بر اساس مدل بنتیس
بنتیس به دنبال نظریه هاي قبلی خود، سرمایه هاي فکري را متشکل از سه جزء سرمایه مشتري، سرمایه ساختاري و سرمایه انسانی دانست.
سرمایه انسانی: از منظر وي بخش عمده سرمایه انسانی را دانش ضمنی افراد تشکیل می دهد. این دانش شامل مهارتهاي تجاربی هستند که براحتی نمی توان آنها را بصورت بند به بند اذعان کرد. بونتیس عقیده دارد که سرمایه انسانی داراي اهمیت بسیار زیادي است چرا که منبع اصلی خلاقیت و نوآوري محسوب میشود.
سرمایه ساختاري :وي سرمایه ساختاري را شامل مکانیزم ها و ساختارهاي سازمانی دانسته که در رساندن کارکنان به ماکزیموم عملکرد، نقشی پشتیبان دارند. بنتیس این اجزاء را شامل فرهنگ، سیستم ها فرایندها، امور جاري و کارایی هر یک از آنها می داند.،R&D، اطلاعاتی
سرمایه مشتري : سرمایه مشتري نیز از منظر بنتیس شامل شناخت کانال هاي بازار یابی و دانش ارتباط با مشتریان است که هر یک از این دو نقش بسیار مهمی را در یک سازمان بر عهده دارند. علاوه بر این وي جنبه هاي دیگري مانند ارتباط با رقبا و تأمین کنندگان را از اجزاء مهم این سرمایه برشمرده است (بولن، 2005 به نقل از عالم تبریزي، 1388).
2-2-4-8- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل هانس و لاواندال
براساس این مدل منابع شرکت به دو دسته مشهود و نامشهود تقسیم می شود. در این مدل منظور از منابع نامشهود، سرمایه فکري می باشد که این دو پژوهشگر آنها را به دو دسته اصلی منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کرده اند. شایستگی : شایستگی ها به توانایی براي اجراي یک کار خاص اطلاق می شود و به دو سطح فردي(دانش، مهارتها، استعداد و توانمندیها) و سازمانی(اطلاعات محورها، پایگاه داده ها، تکنولوژي و رویه ها) تقسیم می شود. منابع ارتباطی : منابع ارتباطی نیز اشاره به شهرت شرکت، وفاداري مشتریان، و ارتباطات شرکت با مشتریان دارد.
2-2-4-9- ابعاد سرمایه فکري براساس مدل لین
لین سرمایه هاي فکري را متشکل از سه جزء سرمایه انسانی، سرمایه ساختاري و سرمای مشتري(ارتباطات) دانسته است. در زیر اجزاي که وي براي هر یک از این سه جزء در نظر گرفته است را به اجمال بررسی میکنیم. سرمایه انسانی: سرمایه انسانی شامل فاکتورهاي انسانی مانند هوش، مهارت، تخصص، تجربه و تواناییهاي یادگیري است. این سرمایه تماماً و به افراد موجود در درون یک سازمان متکی است و نم ی تواند تحت مالکیت سازمان در بیاید.
سرمایه ساختاري : لین اصطلاح رویه و امور جاري کاري را جایگزین عنوان سرمایه ساختاري دانسته و آن را شامل خط مشی، فرهنگ، سیستم هاي اطلاعاتی و نرم افزارهاي اختصاصی شرکت می داند.
سرمایه مشتري: همانند بنتیس لین نیز سرمایه مشتري را شناخت کانالهاي بازار یابی و دانش ارتباط با مشتریان دانسته و جنبه هاي دیگر مانند ارتباط با رقبا و تأمین کنندگان را از اجزاي مهم این سرمایه برشمرده است. برخلاف بونتیس، لین عقیده دارد که سرمایه مشتري بخش پایانی و هدف نهاي در بحث سرمایه هاي فکري محسوب نمی شود بلکه دارایی هاي معنوي این بخش را به عهده دارند که به نوعی مشهودترین جزءسرمایه فکري هستند. از نظر وي حق ثبت و اختراع ها و حق التألیف ها مهمترین اجزاء سرمایه مشتري به حساب می آید. بر اساس مدل هاي ارائه شده از سرمایه فکري که به آن پرداخته شد می توان گفت که به طور کلی همه این پژوهشگران بر روي سه عنصر سرمایه فکري اتفاق نظر دارند. این سه عنصر یا بعد سرمایه فکري شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاري و سرمایه رابطه اي می باشد که در این بخش به توضیح بیشتر آن ها پرداخته می شود.
2-9-اندازه گيري سرمايه هاي فكري
اندازه گيري IC صرفا براي تعامل با خارج از سازمان لازم و ضروري نيست. اهميت اين اندازه گيري تنها به دليل توانايي در نشان دادن جوهره IC يك شركت نبوده بلكه نكته حايز اهميت در توانايي آنها در نشان دادن مواردي است كه بايستي تغيير نموده و اصلاح بشوند. اندازه گيري صرفا يك نتيجه نيست بلكه يك آغاز است.
2-9-1- اهداف اندازه گيري IC
هدفهاي اندازه گيري IC در مطالعات صورت گرفته شامل موارد زير است:
شناسايي و نقشه يابي ( نقشه برداری) دارائيهاي نامشهود
شناخت الگوها و جريانهاي دانش در درون سازمان
الويت بندي مباحث دانشي حياتي و سرنوشت ساز
تسريع و شتاب دادن به الگوهاي يادگيري درون سازماني
شناسايي بهترين اقدامات (BP) و اشاعه آن در سرتاسر سازمان
تحت نظات داشتن مستمر ارزش دارائيها و پيدا كردن راههايي براي افزايش ارزش آنها
درك شبكه هاي اجتماعي سازمان و شناسايي عاملان تغيير
افزايش نوآوري
درك بيشتري از اين موضوع كه چگونه دانش، يكسري روابط متقابل را بوجود مي آورد.
افزايش همكاريها و گسترش فرهنگ تسهيم دانش در نتيجه افزايش آگاهي از منافع و مزاياي مديريت دانش
افزايش خود ادراكي كاركنان از سازمان و افزايش انگيزش آنها
ايجاد و خلق فرهنگ عملكرد گرا ( کنان و دیگران، 2002).
افزايش شفافيت
هزينه سرمايه كمتر
افزايش قيمت سهام
استفاده از آن به عنوان يك وسيله بازاريابي
بهبود خط مشي گذاري در سطح كلي و كاهش شكاف اطلاعاتي در بازارهاي مالي و موفقيت شركتها در زمينه اجراي استراتژيهاي خود و... ( کنان، 2004).
2-9-2- مدلها و روشهاي اندازه گيري سرمايه فكري
با بررسي تاريخچه موجود در زمينه سرمايه هاي فكري، مي توانيم شيوه هاي اندازه گيري موجود براي IC را كه به نحو بهتري از عهده اين كار برآمدند در چهار مقوله اصلي زير قرار دهيم:
الف-مستقيم (DIC)
ب- شيوه هاي كارت امتيازدهي (SCM)
ج - سرمايه گذاري بازار (MCM)
د- نرخ بازگشت دارايي ها (ROA)
تفاوت اين شيوه ها با يكديگر به توانايي آنها در اندازه گيري پولي و يا غير پولي سرمايه هاي فكري و نيز مورد استفاده آنها در سطح كلان يا خرد سازمان بر مي گردد. شيوه هاي مستقيم برآورد IC اين توانايي را دارند كه ارزش پولي دارايي هاي نامشهود را از طريق تعريف سازه هاي خرد هر يك از دارايي ها مشخص كنند. زماني كه اين اجزاء معرفي مي گردند مي توان ارزش آنها را به صورت انفرادي و يا به شكل گروهي همراه با اجزاء ديگر محاسبه كرد. شيوه هاي كارت امتيازي نيز همانند روش هاي مستقيم عمل مي كنند منتها در اين شيوه ها ارزش پولي IC مشخص نخواهد شد. در اين روش از شاخصهايي براي گزارش دهي عملكرد در قالب نمودارها يا جداول استفاده مي شود.
دو شيوه سرمايه گذاري بازار و ROA منجر به اندازه گيري تجميعي براي كل سازمان در سطح كلان مي شود . شيوه هاي سرمايه گذاري بازار، مقادير پولي براي IC را از طريق كسر بين مجموع سرمايه گذاري شركت در بازار از مقدار ارزش دفتري سهام سهامدارانش در ترازنامه محاسبه مي كنند. شيوه ROA از متوسط درآمدهاي قبل از ماليات استفاده كرده و آن را به متوسط دارايي هاي مشهود تقسيم مي نمايد تا ROAشركت بدست آيد . آنگاه تفاوت مابين ROA صنعت و ROA شركت در صنعت دارايي هاي مشهود شركت ضرب گرديده تا از اين طريق متوسط درآمدهاي حاصل از نامشهودها بدست بيايند. پس از اين كار با تقسيم متوسط درآمدهاي نامشهود بر متوسط هزينه سرمايه اي شركت، نرخ بهره، برآوردي از ميزان IC شركت بدست مي آيد ( نظری، 2007).
اسويبي (2002) بيان كرده است كه شيوه هاي مختلف اندازه گيري مزيتهاي مختلفي ايجاد مي كنند. شيوه هايي همانند MCM و RAO كه ارزش پولي IC را محاسبه مي كند در موقعيتهايي مانند ادغامها و ارزيابي بازار سهام كاربرد دارند. از اين شيوه ها همچنين مي توان براي مقايسه بين شركتهاي موجود يك صنعت و تعيين شركتهايي كه ارزش مالي IC بيشتري دارند استفاده كرد.
با اين حال دو مدل SCM و DIC توانايي بيشتري در ارائه تصوير جامعتر از شركت در مقايسه با شاخصهاي مالي موجود دو مدل ديگر ارائه مي كنند و مي توانند به آساني در هر سطحي از شركت بكار برده بشوند. اين دو شيوه به واقعيت نزديكترند و گزارش حاصل از آنها دقيق تر و پايدارتر از معيارهاي مالي مي باشد ( پوتن،2007).
شکل 2-3- خلاصه ي روشهاي محاسبه ي سرمايه فكري
2-10معیارهای عملکرد
هدف صورتهای مالی عبارت است از ارائه اطلاعاتی تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری که برای طیفی گسترده از استفاده کنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع گردد.
اتخاذ تصمیمات اقتصادی توسط استفاده کنندگان صورتهای مالی مستلزم ارزیابی توان واحد تجاری جهت ایجاد وجه نقد و زمان و قطعیت ایجاد آن است. این توان در نهایت، تعیین کننده ظرفیت واحد تجاری جهت انجام پرداختهایی از قبیل پرداخت حقوق و مزایا به کارکنان، پرداخت به تأمین کنندگان کالا و خدمات، پرداخت مخارج مالی، انجام سرمایه گذاری، باز پرداخت تسهیلات دریافتی و توزیع سود بین صاحبان سرمایه است.
ارزیابی توان ایجاد وجه نقد از طریق تمرکز بر وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی واحد تجاری و استفاده از آنها در پیش بینی جریانهای نقدی مورد انتظار و سنجش انعطاف پذیری مالی، تسهیل میگردد. وضعیت مالی یک واحد تجاری در برگیرنده منابع اقتصادی تحت کنترل آن، ساختار مالی آن، میزان نقدینگی و توان باز پرداخت بدهیها و ظرفیت سازگاری آن با تغییرات محیط عملیاتی است. اطلاعات درباره وضعیت مالی در تراز نامه ارایه میشود. عملکرد مالی واحد تجاری در بر گیرنده بازده حاصل از منابع تحت کنترل واحد تجاری است. اطلاعات در مورد جریانهای نقدی در صورت جریان وجوه نقد ارایه میشود. این اطلاعات از جنبه ای دیگر عملکرد مالی واحد تجاری را از طریق انعکاس مبالغ و منابع اصلی جریانهای ورودی و خروجی وجه نقد به نمایش میگذارد. انعطاف پذیری مالی عبارت از توانایی واحد تجاری مبنی بر اقدام موثر جهت تغییر میزان و زمان جریانهای نقدی آن میباشد به گونه ای که واحد تجاری بتواند در قبال رویدادهای و فرصتهای غیر منتظره واکنش نشان دهد. مجموعه صورتهای مالی، اطلاعاتی را که جهت ارزیابی انعطاف پذیری واحد تجاری مفید است منعکس میکند (مفاهیم نظری گزارشگری مالی بندهای 1-6 تا 1-12).
صورتهای مالی عموماً مبتنی بر اعمال قضاوتهای و روشهای محاسبه واحد در مورد جنبه های متفاوت اقلام مرتبط میباشد. به خاطر این ویژگی، میتوان از طریق بررسی ارتباط بین اقلام مختلف (مثل میزان بدهکاران در مقایسه با فروش) به دید بهتری از وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری دست یافت. در این نوع تجزیه و تحلیل گاه از نسبتهای استفاده میشود که میتوان آنها را طی زمان و بین واحدهای تجاری مختلف مقایسه کرد.
ارزیابی عملکرد، فرایند رسمی فراهم آوردن اطلاعات در مورد نتایج کار است، این امر سبب شناسایی نقاط قوت سازمان و بزرگ جلوه دادن آن به منظور خلق ارزشهای بیشتر و در واقع عملکرد مطلوبتر میشود. چرا که با تجزیه و تحلیل فعالیتهای گذشته بنگاه، نگاهی به آینده داشته تا به پیشینه کردن ارزشها کمک کند.
اهمیت ارزیابی عملکرد از زوایای مختلف قابل بررسی است. داشتن توان و امکان ارزیابی عملکرد، ضرورتی انکار ناپذیر است و تمام بنگاه های اقتصادی ناگزیر از سنجش عملیات خود در دوره های مختلف هستند. اهم دلایل انجام ارزیابی عملکرد عبارت است از:
الف) سهامداران و اعتبار دهندگان منابع مالی محدود خود را به بنگاه اختصاص میدهند؛ لذا ارزیابی عملکرد بنگاه به منظور اطمینان از تخصیص منابع محدود امری مهم و حیاتی به شمار میرود.
ب) معیارهای سنجش عملکرد، از سیستمهای کنترلی مدیریت تلقی میشود زیرا برنامه ریزی اقتصادی و تصمیمات کنترلی موثر نیازمند ارزیابی چگونگی عملکرد واحدها است.
ج) اخذ تصمیمات منطقی ارتباط مستقیم با ارزیابی عملکرد بنگاه اقتصادی دارد.
ر) توانایی شرکت را در خلق ارزش نشان میدهد.
ز) مبنایی جهت رعایت یا عدم رعایت دستورالعمل ها، بخشنامه ها و قوانین سازمانی و برون سازمانی ایجاد میکند.
د) مبنایی جهت پرداخت حقوق یا پاداش مدیران و حتی ترفیعات آنها فراهم میکند.
ذ) اعمال کنترلهای لازم بر عملیات شرکت به منظور تحقق اهداف سازمانی فراهم میآورد (محمد صمدی لرگانی، 1387، 68).
2-10-1- شاخصهای عملکرد مالی
تاکنون در نوشته های مختلف معیارهای اندازه گیری عملکرد به طرق مختلف طبقه بندی شدند که هر کدام از این طبقه بندیها به تنهای دارای معایب اساسی است؛ لذا در فرایند ارزیابی، مجموعه ای از شاخصها باید مبنای کار قرار گیرد. عمدهترین طبقه بندی موجود عبارت است از:
طبقه بندی اول) معیارهای سنجش عملکرد را به دو دسته مدلهای حسابداری و اقتصادی تقسیم بندی میکنند.
در مدلهای حسابداری ارزش سهام شرکت از حاصل ضرب سود شرکت در ضریب تبدیل سود به ارزش به دست میآید. در مدلهای اقتصادی ارزش سهام شرکت بر اساس قدرت کسب سود داراییهای موجود و سرمایه گذاریهای بالقوه و ما به التفاوت نرخ بازده و هزینه سرمایه شرکت تعیین میگردد (انواری رستمی و ختن لو، 1385، 30)
در مدل حسابداری، ارزش شرکت تابعی از معیارهای مختلف نظیر سود، سود هر سهم، رشد سود، بازده حقوق صاحبان سهام، ارزش دفتری، سود تقسیمی و عرضه تقاضای سهام است (همان منبع، 30).
طبقه بندی دوم) در یک تقسیم بندی کلی معیارهای عملکرد را میتوان به دو گروه معیارهای مالی و غیر مالی تقسیم کرد. معیارهای غیر مالی شامل معیارهای تولیدی، بازار یابی، اداری و معیارهای اجتماعی است و نسبتهای مالی از جمله روشهایی است که به عنوان معیار مالی پیشنهاد شده است. برخی از پژوهشگران امور مالی پیشنهاد کردهاند که باید از شاخصهای ترکیبی (مالی و غیر مالی) استفاده شود. زیرا تعیین نوع معیارها، نوع همبستگی بین آنها و نیز تعیین ارزش و وزن هر یک از آنها در مجموع معیارها، کار ساده ای نیست (احمد پور و دیگران، 1385، 4 به نقل از باسیدور و دیگران، 1877، 14).
طبقه بندی سوم) معیار های سنجش عملکرد را بر اساس رویکرد های مختلف به صورت زیر تقسیم بندی میکنند (انواری رستمی و دیگران، 1383، 7).
1) رویکرد حسابداری، در این رویکرد از ارقام صورتهای مالی نظیر فروش، سود، بازده دارایی، حقوق صاحبان سهام و... استفاده میشود.
2) رویکرد تلفیقی: در این رویکرد سعی بر آن است که با تلفیق ارقام صورتهای مالی و ارزشهای بازار، ارزیابی مربوطتری انجام شود.
معیارهای ارزیابی عملکرد در این رویکرد شامل نسبت قیمت به سود هر سهم (P/E)، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (P/B)، نسبت Q توبین میباشد. (نسبت Q توبین از تقسیم ارزش بازار شرکت به ارزش دفتری داراییهای شرکت یا ارزش جایگزینی آن به دست میآید)
3) رویکرد مدیریت مالی: در این رویکرد بیشتر از تئوریهای مدیریت مالی نظیر الگوی قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای و مفاهیم ریسک و بازده استفاده میشود. تاکید اصلی این رویکرد بر تعیین بازده هر سهم و بازده اضافی هر سهم میباشد.
4) رویکرد اقتصادی: در این رویکرد که در آن از مفاهیم اقتصادی استفاده میشود عملکرد واحد تجاری با تاکید بر قدرت سود آوری داراییهای شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه به کار رفته مورد ارزیابی قرار میگیرد. معیارهای ارزیابی در این رویکرد شامل ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده نقدی و ارزش افزوده بازار میباشد.
طبقه بندی چهارم) در این دیدگاه، معیارهای ارزیابی عملکرد در پنج شاخص مهم، روش بازده فروش ، روش گردش سرمایه، روش بازده سرمایه، روش پسماند سود ، روش ارزش افزوده اقتصادی خلاصه میشود.
طبقه بندی پنجم) در این طبقه بندی شاخصها به پنج دسته طبقه بندی میشوند که عبارت است از:
1) شاخصهای سود باقی مانده، در این شاخصها هزینه سرمایه در نظر گرفته میشود مثل ارزش افزوده نقدی و ارزش افزوده اقتصادی.
2) شاخصهای مربوط به اجزای سود باقی مانده، در این شاخصها هزینه سرمایه لحاظ نشده است مثل سود قبل از بهره و مالیات ، سود قبل از بهره و مالیات و استهلاک، سود قبل از اقلام غیر مترقبه سود عملیاتی پس از مالیات و بازده خالص داراییها
شاخصهای مبتنی بر بازار که از بازده سرمایه به دست میآیند مثل بازده کل سهامداران و ارزش افزوده بازار و شاخص ارزش
3) شاخصهای مبتنی بر نقد مثل جریانهای نقدی عملیاتی و بازده نقدی سرمایه گذاری.
4) شاخصهای سنتی مبتنی بر اطلاعات تاریخی مانند سود خالص، سود عملیاتی و سود هر سهم (صمدی لرگانی، 1387، 69).
امروزه جهت ارزیابی عملکرد مدیریت از معیارهای سنتی مبتنی بر سود حسابداری استفاده میشود. لیکن به جهت اینکه در محاسبه سود حسابداری هزینه فرصت، ریسک سرمایه گذاری، ارزش زمانی پول و منافع بلند مدت شرکت لحاظ نشده است، انتظار میرود که بین سود گزارش شده با تغییرات ارزش بازار ارزش آفرینی مدیریت سهامداران، نامربوط به نظرمی رسد. از طرف دیگر، استفاده از تغییرات ارزش بازار شرکت جهت ارزیابی عملکرد مدیریت نیز به جهت اینکه تحت تأثیر عوامل خارج از کنترل مدیریت میباشد غیر ممکن به نظر میرسد.
با توجه به اینکه نتایج اکثر تحقیقات بررسی شده حاکی از وجود رابطه با اهمیتی میان ارزش افزوده اقتصادی شرکت به عنوان یک معیار داخلی ارزیابی عملکرد، با ارزش افزوده بازار میباشد انتظار میرود که بتوان از این معیار به عنوان ابزاری جهت ارزیابی ارزش آفرینی مدیریت برای سهامداران و در نهایت پاداش مدیریت استفاده نمود.
به هر حال معیار ارزش افزوده اقتصادی به دلیل ضرورت اعمال تعدیلات فراوان جهت تبدیل ارزش دفتری به ارزش دفتری اقتصادی تعدیل شده بسیار پیچیده میباشد و در مقایسه با معیارهای حسابداری که به سهولت قابل مقایسه میباشدازقابلیت عملیاتی کمتری برخوردار است(انصاری و کریمی، 1387، 10).
سود حسابداری که با استفاده از سیستم تعهدی تهیه میشود، از نظر بسیاری از استفاده کنندگان از صورتهای مالی، ابزاری برای سنجش عملکرد شرکتها محسوب میشود. منظور از سنجش عملکرد شرکتها ارزیابی کلی از وضعیت مالی و نتایج عملیات، به منظور اخذ تصمیمات منطقی است. به عنوان مثال، سود حسابداری میتوان مبنای اعتبار دهی بانکها به شرکت یا از شرایط ورود به بورس اوراق بهادار قرار گیرد (ناظمی، ظریف فرد، 1383، 94).
نگاهی به تجربه بورس اوراق بهادار در کشورهای مختلف نشان میدهد به رغم وجود معیارهای مالی و غیر مالی زیادی که در تعیین شرکتهای موفق وبرتر وجود دارد متأسفانه هنوز هم شناسایی شرکتهای ممتاز یا دارای موقعیت برتر بر پایه یکی یا برخی از عوامل زیر انجام میشود (انواری رستمی، ختن لو، 1385، 28-27) :
1) قدرت نقد شوندگی سهام به معنای پر معامله بودن آن در تالار بورس
2) میزان تأثیر گذاری شرکت بر بازار یا سهم آن در ارزش جاری بازار
3) وضعیت شرکت از نظر برتری نسبتهای مالی و به ویژه میزان سود آوری به ازای هر سهم
این در حالی است که شناسایی شرکتهای برتر در بورس اوراق بهادار تهران بر پایه ترکیبی از قدرت نقد شوندگی سهام و میزان تأثیر گذاری شرکتها بر بازار، و در چارچوب معیارهای سهگانه و نماگرهای ششگانه نیز انجام میشود:
الف) میزان دادوستد در تالار معاملات شامل:
1) تعداد سهام دادوستد شده
2) ارزش سهام دادوستد شده
ب) تناوب دادوستد در تالار معاملات شامل:
1) تعداد روزهای دادوستد
2) دفعات دادوستد انجام شده
پ) متغیرهای مقیاس نماگر میزان تأثیر گذاری بر بازار شامل:
1) میانگین تعداد سهام منتشره
2) میانگین ارزش جاری سهام شرکت در دوره بررسی
که در نهایت هم سنجی و رتبه بندی فعالیت شرکت پذیرفته شده در بورس بر پایه نماگرهای شمرده و به کمک روش میانگین همسازه ها صورت میگیرد.
2-11-پیشینه تحقیق:
2-11-1-پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور:
کلارک، سینگ و ویتینگ(2011) در مطالعه ای با عنوان "سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها در کشور استرالیا"، به بررسی اثرات سرمایه فکری بر عملکرد شرکت ها در کشور استرالیا پرداخته اند. در همین راستا، از داده های مربوط به شرکت های منتخب کشور استرالیا طی دوره زمانی 2008-2004 و مدل اقتصاد سنجی حداقل مربعات معمولی بهر گیری شده است. متغیر سرمایه فکری با استفاده از ضریب ارزش افزوده فکری و اجزای آن شامل بازده سرمایه انسانی، بازده سرمایه ساختاری و بازده سرمایه به کار گرفته شده اندازه گیری شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که یک رابطه مستقیم بین ارزش افزوده فکری شرکت های منتخب در کشور استرالیا وجود داشته است. به طوری که یک رابطه قوی تر با بازده سرمایه به کار گرفته شده و یک رابطه ضعیف تر با بازده سرمایه انسانی داشته است. همچنین یافته ها نشان می دهد که یک رابطه مثبت بین بازده سرمایه انسانی و بازده سرمایه ساختاری در سال های قبل و عملکرد سال های جاری مشاهده شده است. با این حال شواهد نشان می دهد که امکان جایگزینی و تعدیل بین اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری اعم از بازده سرمایه انسانی و بازده سرمایه ساختاری با سرمایه فیزیکی و مالی؛ که بر عملکرد شرکت اثر می گذارند، وجود دارد.
سیلدر، هفلیگر و پروکسا(2013)، در مطالعه ای با عنوان "اندازه گیری سرمایه فکری با استفاده از اشکال مختلف مالی : آیا می توان سودآوری شرکت را پیش بینی کرد؟"، یک روش برای اندازه گیری سرمایه فکری معرفی کرده و بررسی می کند که آیا سرمایه فکری تفاوت های طولانی مدت در سودآوری شرکت را توضیح می دهد یا خیر. به همین منظور از مدل اقتصاد سنجی داده های تابلویی و داده های مربوط به 69 شرکت داروسازی و بیوتکنولوژی طی سال های 2009-2002 بهره گیری شده است. یافته های اصلی پژوهش نشان می دهد که هزینه های انجام شده مرتبط با سرمایه فکری در سال های پس از آنمنجر به افزایش بازده دارایی ها در زمان های بعدی شده است.
آبیسکرا(2011) در مطالعه ای با عنوان "جنگ داخلی، بازده سهام و اطلاع رسانی همگانی در رابطه با سرمایه فکری در کشور سریلانکا"، به بررسی اثر جریانات دوره ای افشای سرمایه فکری بر بازده سالانه سهام در طول دوره یک جنگ داخلی در کشور سریلانکا پرداخته است. به همین منظور از داده های مربوط به 30 شرکت منتخب بازار بورس کشور سریلانکا در طول شش سال، 2003-1998، استفاده شده است. یافته های اصلی این مطالعه نشان می دهد که افشای سرمایه فکری توسط شرکت ها در دوره جاری، بر بازده سهام همان دوره اثری ندارد و بنابراین افشای اطلاعات مربوط به سرمایه فکری هیچ تأثیری بر درآمد و بازده سهام شرکت در دوره جاری نخواهد داشت.
گارسیا مسا و مارتینز(2007)، در مطالعه ای با عنوان "استفاده از اطلاعات مربوط به سرمایه فکری در تصمیمات سرمایه گذاری"، بررسی می کنند که آیا تحلیل گران مالی اطلاعات مربوط به سرمایه فکری را در توصیه های خود انتقال می دهند یا خیر. بدین منظور از داده های مربوط به شرکت های منتخب در کشور اسپانیا بهره گیری شده است. یافته های اصلی پژوهش نشان می دهد اطلاعات مربوط به استراتژی های شرکت، داده های کمی در مورد تحقیق، توسعه و نوآوری های مربوطه را فراهم می کند. یافته ها نشان می دهد که اطلاعات مربوط به سرمایه فکری بر عملکرد شرکت ها تأثیر گذار بوده و تحلیل گران با استفاده از این نوع اطلاعات، می توانند فرصت های قابل توجه رشد اقتصادی را شناسایی کنند و انتقال دهند.
2-11-2- پژوهشهاي داخلی
کریمی و همکاران(1389) طی مقاله ای با عنوان " بررسي تاثير اهرم مالي و فرصت رشد شرکت بر تصميمات سرمايه گذاري در شرکت هاي پذيرفته شده بورس اوراق بهادار تهران" بیان داشتند، در اين پژوهش تاثير اهرم مالي و فرصت رشد بر تصميمات سرمايه گذاري براي شرکت هاي پذيرفته شده در بورس تهران مورد بررسي قرار گرفته است. بدين منظور دو فرضيه تدوين گرديده؛ در فرضيه اول تاثير اهرم مالي بر تصميمات سرمايه گذاري و در فرضيه دوم تاثير فرصت رشد بر تصميمات سرمايه گذاري مورد آزمون قرار گرفته است. با توجه به مباني نظري و ادبيات موضوع براي تجزيه و تحليل داده ها، يک مدل رگرسيون تدوين و مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماري، شرکت هاي توليدي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طي دوره زماني 1378 الي 1380 مي باشد. براي تعيين نمونه آماري، از روش حذف سيستماتيک استفاده شده است که در نهايت 104 شرکت مورد بررسي قرار گرفت. نتايج حاصل از تجزيه و تحليل داده ها بيانگر تاييد فرضيه اول و رد فرضيه دوم با استفاده از داده هاي تابلويي مي باشد. علاوه بر اين يافته هاي پژوهش نشان داد رابطه منفي و معني دار بين اهرم مالي و تصميمات سرمايه گذاري وجود دارد.
پورزماني و همکاران(1391) طی مقاله ای تحت عنوان "سرمايه فكري بر ارزش بازار و عملكرد مالي" به بررسي رابطه بين سرمايه فكري و ارزش بازار و عملكرد مالي شركت هاپرداخته اند. براي بررسي سرمايه فكري از روش ضريب ارزش افزوده سرمايه فكري كه توسط پاليك در سال 2000 پيشنهاد شد، استفاده شده است. ضريب ارزش افزوده سرمايه فكري كارايي سه نوع از داده ها را اندازه گيري مي كند: سرمايه بكار گرفته شده(مالي و فيزيكي)، سرمايه انساني و سرمايه ساختاري. اين مطالعه بصورت تحليلي اثرات جداگانه از كارايي سرمايه شامل كارايي سرمايه انساني و كارايي سرمايه ساختاري و كارايي سرمايه بكار گرفته شده(فيزيكي) بر ارزش بازار و عملكرد مالي را براي 90 شركت طي سال هاي 1389-1385 به روش رگرسيون مورد آزمون قرار مي دهد. نتايج تحقيق نشان مي دهد رابطه معنی دار بين ضريب كارايي سرمايه فكري و ارزش بازار(نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري) وجود ندارد. اين يافته تحقيق وجود شكاف فزاينده بين ارزش بازار و ارزش دفتري شركت ها را تأييد مي كند. همچنين نتايج حاصل از آزمون هاي به دست آمده بيانگر اين است كه ضريب كارايي سرمايه فكري تأثير مثبت و معناداري بر عملكرد مالي(نرخ بازده دارايي ها) شركت دارد.
غيوري مقدم و همکاران(1391) طی مقاله ای تحت عنوان "بررسي تأثير سرمايه فكري بر كارايي به عنوان معيار عملكرد واحد تجاري" به سنجش سرمايه فكري و بررسي تأثير آن بر كارايي به عنوان معيار ارزيابي عملكرد در سطح سه صنعت مواد و محصولات دارويي، مواد و محصولات شيميايي و خودرو و
ساخت قطعات در بازه زماني 1388-1385 پرداختند. در پژوهش حاضر، ابتدا با استفاده از تكنيك تحليل پوششي داده ها كارايي واحدهاي مورد بررسي به عنوان يك معيار واحد و يكپارچه از عملكرد محاسبه و سپس تأثير سرمايه فكري و اجزاي آن شامل سرمايه انساني)مهارت و خلاقيت و توانايي انفرادي كاركنان واحد تجاري(، سرمايه ساختاري) ساختار داخلي واحد تجاري(و سرمايه به كارگرفته شده) همه منابع پيوند يافته با روابط خارجي) بر عملكرد(كارايي) ارزيابي شد و صرف نظر از تأثير اهرم مالي و قيمت سهام بر عملكرد نتيجه هاي زير حاصل شد:. سرمايه انساني در سطح هر سه صنعت مورد بررسي داراي تأثير منفي بر عملكرد)كارايي) است؛ البته، با در نظر گرفتن اين موضوع كه تأثير سرمايه انساني فقط در سطح صنعت مواد و محصولات دارويي معنادار نيست. علي رغم معنادار نبودن، تأثير سرمايه ساختاري بر عملكرد واحدهاي مورد بررسي به استثناي تأثير آن در صنعت مواد و محصولات دارويي كه به صورت منفي است در سطح دو صنعت ديگر به صورت مثبت است. سرمايه به كارگرفته شده در سطح هر سه صنعت مورد بررسي داراي تأثير مثبت است و تأثير آن فقط در سطح دو صنعت مواد و محصولات شيميايي و خودرو و ساخت قطعات معنادار است. سرمايه فكري نيز در همه صنايع مورد بررسي داراي تأثير منفي بر عملكرد بود كه اين تأثير فقط در صنعت خودرو و ساخت قطعات معنادار است. با توجه به نتايج به دست آمده در صنايع مختلف مي توان چنين نتيجه گرفت كه نوع صنعت، زياد نمي تواند در تأثير سرمايه فكري بر عملكرد(كارايي) مؤثر واقع شود.
رحيميان و همکاران(1391) طی مقاله ای تحت عنوان "بررسي تاثير سرمايه فكري بر عملكرد مالي شركتهاي صنايع خودرو و ساخت قطعات پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران"، براي سنجش سرمايه فكري از مدل پاليك استفاده کردند. دوره زماني مورد مطالعه سال هاي 1384 تا 1388 و نمونه
انتخابي شامل 24 شركت مي باشد. نتايج حاصل از آزمون اين پژوهش با استفاده از روش رگرسيون پانل ديتا حاكي از اين است كه بين سرمايه فكري و عملكرد مالي شركت هاي فعال در صنايع خودرو سازي ارتباط معني داري وجود دارد. همچنين نتايج تحقيق نشان مي دهد كه در ميان عناصر تشكيل دهنده سرمايه فكري، كارايي سرمايه ساختاري و كارايي سرمايه بكارگرفته شده، داراي بيشترين تاثير بر عملكرد مالي شركت هاي نمونه مي باشند و ميان سرمايه انساني و عملكرد مالي شركت هاي نمونه ارتباط معني داري وجود ندارد.
شهائی و خائف الهی(1389) طی مقاله ای تحت عنوان "بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شعب بانک سپه در تهران" به بررسی تأثیر اجزای سرمایه فکری(متشکل از سرمایه های انسانی، ساختاری، و مشتری) بر عملکرد یک بانک دولتی قدیمی پرداختند. نتایج پژوهش از تأثیر مثبت اجزای سرمایه فکری بر عملکرد شعب بانک مزبور حمایت کرده و در این میان، بیشترین تأثیرگذاری به سرمایه مشتری اختصاص دارد و سرمایه های ساختاری و انسانی در جایگاه های بعدی قرار دارند. به علاوه، به عنوان مهم ترین سهم علمی پژوهش حاضر، مشخص شده است که سرمایه مشتری، نقش میانجی در رابطه سرمایه های ساختاری و انسانی با عملکرد سازمانی ایفا می کند.
عباسي و صدقي(1389) به بررسي تأثير كارايي عناصر سرمايه ي فكري بر عملكرد مالي در بورس تهران(1379-1382) پرداختند. سرمايه ي فكري با مدل پاليك محاسبه شده و نتايج پژوهش نشان داد كه ضريب كارايي هر يك از عناصر سرمايه فكري بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام تأثير مثبت و معناداري دارد. تأثير ضريب كارايي سرمايه فيزيكي و انساني بر سود هر سهم مثبت اما تأثير ضريب كارايي سرمايه ساختاري منفي و معنادار است. ضريب كارايي سرمايه انساني بر نرخ بازده سالانه تأثير منفي و معناداري مي گذارد، اما ضريب كارايي سرمايه فيزيكي و ساختاري بر آن تأثير مثبت و معنادار مي گذارد. همچنين شركت هايي كه سرمايه فكري بالاتري دارند، عملكرد مالي بهتري دارند و ميانگين ضريب سرمايه فكري بين هفت صنعت تفاوت معناداري دارد.
نمازی و ابراهیمی(1388) طی مقاله ای تحت عنوان "بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی جاری و آینده شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران"به بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. دوره زمانی مورد مطالعه سال های 1383 تا 1385 و نمونه انتخابی شامل 120 شرکت است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های این پژوهش با استفاده از "روش رگرسیون حداقل مربعات تعمیم یافته" حاکی از این است که صرف نظر از اندازه شرکت، ساختار بدهی و عملکرد مالی گذشته، بین سرمایه فکری و عملکرد مالی جاری و آینده شرکت، هم در سطح کلیه شرکت ها و هم در سطح صنایع، رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. افزون بر این، به طور کلی، هم در سطح کلیه شرکت ها و هم در سطح صنایع، بین اندازه شرکت و عملکرد جاری و آتی رابطه منفی معنی دار، و بین عملکرد گذشته و عملکرد جاری، و عملکرد گذشته و عملکرد آتی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. اما رابطه بین ساختار بدهی و عملکرد جاری و آتی در سطح کلیه شرکت ها مثبت و معنی دار و در سطح صنایع، در صنعت شیمیایی و دارویی مثبت و معنی دار و در صنعت خودرو و فلزات و کانی غیرفلزی مشخص نمی باشد.
مزده و كميجاني(1390) در پژوهشي سه شاخص پياده سازي استراتژي، كيفيت برنامه هاي اجرايي و شناسايي وضع موجود را مهمترين شاخص هاي عملكرد بازاريابي برشمردند. از نظر آنها پياده سازي استراتژي هاي اتخاذ شده براي واحد بازاريابي مهمترين گام محسوب مي شود و موفقيت سازمان در اين گام، بر ساير گام هاي كليدي يك سازمان تاثير گذار مي باشد. در اين زمينه رابطه معني داري كه ميان پياده سازي استراتژي و ساير عوامل موفقيت يك سازمان موجود است، نشان دهنده توجه شركت ها به هم راستايي استراتژي هاي سازمان و سنجه هاي ارزياب عملكردآن ها مي باشد.
جعفرنژاد و مختارزاده(1386) تحقيقي مدلي كمي براي مميزي انطباق استراتژي هاي توليد و بازاريابي براي شركتهاي توليدي و صنعتي ارائه داده اند. ايشان بر اين باورند كه واحدهاي بازاريابي و توليد جزو مهترين بخش هاي هر شركت بوده و انطباق ميان استراتژي هاي توليد و بازاريابي در شركتها به ادامه حيات سودآور و پر بازده آنها منجر خواهد شد.
شهانی و خائف الهی(1388) تحقیقی را تحت عنوان بررسی تاثیر سرمایه فکري بر عملکرد شعب بانک سپه در تهران انجام دادند که نتایج آن از تاثیر مثبت اجزاي سرمایه فکري بر عملکرد شعب بانک مزبور خبر داده است.و در اینمیان، بیشترین تاثیرگذاري به سرمایه مشتري اختصاص دا رد و سرمایه هاي ساختاري و انسانی در جایگاه هاي بعدي قرار دارند. به علاوه، به عنوان مهم ترین سهم علم پژوهش، مشخص شده است که سرمایه مشتري، نقش میانجی در رابطه سرمایه هاي ساختاري و انسانی با عملکرد سازمانی ایفا می کنند.
مدهوشی و اصغر نژاد امیري(1387) در تحقیقی تحت عنوان سنجش سرمایه فکري بررسی رابطه آن با بازده مالی شرکت ها به این نتیجه رسید که رابطه معنادار مثبتی بین سرمایه فکري و بازد مالی، سرمایه فکري و بازده مالی آتی، نرخ رشد سرمایه فکري و نرخ رشد بازده مالی آتی شرکت ها سرمایه گذاري در بورس اوراق بهادار تهرانمی باشد.
مجتهدزاده و همکاران(1388) تحقیقی را تحت عنوان رابطه سرمایه فکري و عملکرد صنعت بیمه انجام دادند که نتایج آن حاکی از آن است که سرمایه هاي فکري، انسانی، مشتري و ساختاري در بررسی جداگانه و مستقل از یکدیگر، با عملکرد رابطه معناداري دارند؛ در حالی که در بررسی هم زمانصرفا رابطه سرمایه ساختاري و انسانی با عملکرد معنادار بوده است. مصطفی آشنا، حمیدرضا یوسفی و فرزانه صادقی(1388) در تحقیق خود تحت عنوان سرمایه فکري، سرمایه اي ارزشمند براي سازمان امور مالیاتی کشور به این نتیجه رسیدند که موفقیت سازمان ها به توانایی مدیریت دارایی هاي نامشهود بستگی دارد و سرمایه فکري را سرمایه اي ارزشمند براي سازمان ها می دانند.
خلاصه فصل
سرمایه فکری زاده عرصه علم و دانش است. هنوز این واژه در دوران تکوین خود بسرمی برد. علی رغم این که، سیستم های بیشتری در حال استفاده از سرمایه فکری هستند، اما هنوز هم بسیاری از افراد شاغل در سازمان ها و بنگاه های اقتصادی اطلاعی از این مفهوم ندارند(زنجیردار و همکاران، 1387). مفهوم سرمایه فکری اغلب مورد بحث بوده است، اما همیشه به خوبی تعریف نشده است و کلمات مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. مردم تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند دارایی ها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمهی "سرمایه" استفاده کنند. آنان "واژه ی فکری" را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش مالی یا غیرمالی جایگزین می کنند. بعضی ازحرفه ها(مانند حسابداری مالی، حسابرسی و...) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند دارایی های ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند اما، توسط بنگاه اقتصادي نگهداری و از طریق حقوق قانونی قابل شناسایی و کنترل هستند، ارایه کرده اند( مار، 2008). استوارت معتقد است سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، اطلاعات، اموال فکری3، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت به کارگرفته شود. در واقع، سرمایه فکری کلیه کارکنان، دانش سازمانی و توانایی های آنان را برای ایجاد ارزش افزوده در بر می گیرد و باعث ایجاد منافع رقابتی مستمر می شود(قلیچ لی و مشبکی،1386). به اعتقاد بنتیس (1998) سرمایه فکری می تواند به عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود(منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف شود که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست می آیند. ادوینسون و مالون می گویند سرمایه فکری اطلاعات و دانش مورد استفاده برای کارکردن، برای ایجاد ارزش است(واسیل، 2008). سبای(1997) نیز سرمایه فکری را سه جزء سرمایه انسانی(ظرفیتی برای انجام امور در موقعیت های مختلف، برای ایجاد دارایی های مشهود و دارایی های نامشهود، سرمایه ساختاری(حق الاختراع، مفاهیم، مدل ها و سیستم های اداری وکامپیوتری) و سرمایه رابطه ای(روابط با تامین کنندگان مواد اولیه و مشتریان) تعریف کرده است. واسیل معتقد است دانش یک ارزش اقتصادی است و این ارزش به طور فزاینده درحال افزایش است و بیشتر در شرکت هایی قابل رویت است که، ارزش های مشهودکمتری داشته باشند(رس و بارونس، 2005). بنتیس و هالند(2002) اعتقاد دارند سرمایه فکری ذخیره ای از دانش است که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان یا بنگاه اقتصادی وجود دارد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(واسیل، 2008).
به تازگی، محققان تعریف جامعی درباره ی سرمایه فکری ارایه کرده اند در این تعریف شرایط لازم برای شناسایی این دارایی نيز بیان شده است. "سرمایه فکری یک نوع دارایی است که، توانایی بنگاه اقتصادی را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامرئی است که ازطریق به کارگیری دارایی های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از بنگاه اقتصادی به دست می آید. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و ارزش به دست آمده به دلیل این که یک پدیده کاملا درون سازمانی است، قابلیت خرید و فروش ندارد"(رس و بارونس، 2005).
به طور کلی، محقققان و دست اندرکاران رشته سرمایه فکری، بر روی این موضوع اتفاق نظردارند که، سرمایه فکری از سه سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه ای تشكيل شده است که به شرح زير توضيح داده مي شوند:
الف) سرمایه انسانی: رس و همکارانش(1997) معتقدند کارکنان، سرمایه فکری را از طریق شایستگی، نگرش و چالاکی فکری خود ایجاد می کنند. مهم ترین عناصرتشکیل دهنده سرمایه انسانی بنگاه اقتصادی مجموعه ي مهارت های نیروی کار، عمق و وسعت تجربه ي آنان است. منابع انسانی می تواند به منزله روح و فکر منابع سرمایه فکری باشد. این سرمایه در شب با ترک سازمان از سوی کارکنان از شرکت خارج می شود اما، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه ای حتی با ترک سازمان در شب هم، بدون تغییر باقی می ماند. سرمایه انسانی شامل : الف) مهارت ها و شایستگی های نیروی کار ب) دانش آنان در زمینه هايي که برای موفقیت بنگاه اقتصادی مهم و ضروری هستند و ج) استعدادها، اخلاق و رفتارآنان است(مار، 2008).
بروکینگ(1996) معتقد است دارایی انسانی یک بنگاه اقتصادی شامل مهارت ها، تخصص ها، توانایی حل مساله و سبک های رهبری است. اگر در یک بنگاه اقتصادی سطح گردش کارکنان بالا باشد، این موضوع ممکن است به این معنی باشد که سازمان این جزء مهم از سرمایه فکری خود را از دست داده است.
ب) سرمایه رابطه ای : سرمایه رابطه ای شامل همه روابطی است که بین بنگاه اقتصادی با هر فرد یا بنگاه اقتصادی دیگری وجود دارد. این روابط شامل مشتریان، واسطه ها، کارکنان، تامین کنندگان مواد اوليه، مقامات قانونی، اعتباردهندگان و سرمایه گذاران است. روابط مزبور به دوگروه کلی تقسیم می شوند : گروه اول روابطی هستندکه از طریق قرارداد با مشتریان و تامین کنندگان مواد اوليه یا شرکای اصلی، رسمیت می یابند. گروه دوم بیشتر شامل روابط غیررسمی هستند. سرمایه رابطه ای به عنوان یک پل و سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی و عامل تعیین کننده درتبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. این سرمایه شامل استحکام و وفاداری مناسبات و روابط با مشتری است. رضایت مشتری، سلامت مالی و حساسیت قیمت ممکن است، به عنوان شاخص های این نوع سرمایه به کار روند. تفکیک سرمایه رابطه ای از سرمایه انسانی و ساختاری گویای اهمیت آن درارزش بنگاه اقتصادی است. علائم تجاری، شهرت و آوازه شرکت یا کالاها و خدمات آن، که منعکس کننده ي روابط بین شرکت ها و مشتریان(بالقوه یا بالفعل) آنها هستند، نیزدراین گروه از دارایی ها قرار می گیرند (مار، 2008).
ج) سرمایه ساختاری: رس و همکاران(2005) معتقدند سرمایه ساختاری شامل ذخایر غیرانسانی دانش از جمله، پایگاه های داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعمل های اجرای فرآیندها، استراتژی ها و برنامه های اجرایی است. سرمایه ساختاری دامنه ي گسترده ای از عناصرضروری را پوشش می دهد. مهم ترین آنها معمولا شامل : 1) فرآیندهای مهم اجرایی بنگاه اقتصادی 2) چگونگی ساختاربندی آنها 3) سیاست ها، جریان های اطلاعاتی و عناصرپایگاه های داده 4) رهبری و سبک مدیریت 5) فرهنگ سازمان و 6) طرح های پاداش کارکنان است.
منابع فارسی
اصغرنژاد امیري مهدي،مدهوشی مهرداد(1388).سنجش سرمایه فکري و بررسی رابطه آن با بازده مالی شرکت ها
بوردیو (1380)، نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی ، ترجمه : مرتضی مردیها، تهران، نقش و نگار.
بیکر واین(1382)،مدیریت و سرمایه اجتماعی، ترجمه مهدي الوانی، محمدرضا ربیعی ملاحسین، تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
پاتنام.ر. 1379 .دموکراسی و سنت هاي مدنی،ترجمه محمد تقی دلفروز،تهران،نشر سلام.
پورتس، الهاندرو پورتس، (1384)، سرمایه اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، به کوشش
کیان تاجبخش، چاپ اول، نشر شیراز.
دستگیر محسن،محمدي کامران(1388)،سرمایه فکري:گنج تمام نشدنی سازمان،نشریه تدبیر،شماره 214 زاهدي سید محمد،لطفی زاده فرشته(1389)،ابعاد و مدل هاي اندازهگیري سرمایه فکري،فصلنامه 39- مطالعات مدیریت،شماره 55 ،ص 64
شهانی بهنام،خائف الهی احمد(1389)،بررسی تاثیر سرمایه فکري بر عملکرد شعب بانک سپه در تهران،نشریه مدیریت دولتی،شماره 5،ص 57
عالم تبریزي اکبر،حاجی بابایی علی،رجبی فرد ایمان(1388)،سرمایه فکري،تهران:مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران.
قلیچ لی بهروز،مشبکی اصغر(1385)،نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه فکري سازمان،فصلنامه دانش مدیریت،شماره 75 ،ص 147
قلیچ لی بهروز،هجاري زیاءالدین،رحمان پور لقمان(1388)،طراحی مدل اندازه گیري و گزارش دهی سرمایه فکري،نشریه چشم انداز مدیریت،شماره 32 ،ص 150
منابع لاتین
Boisot, M. (1995). Information Space: A Framework for Learning in Organizations ,Institutions and Culture. London, Routledge .
Boisot, M. (1995)."information space: a framework for learning n organizations, institutions and culture ". London: Routledge.
Bontis, N., (1999)."Managing organizational Knowledge by disagnosing intellectual capital: framing and advancing the state of the field", International journal of techniligy management, Vol.18 No.5/6.
Bontis, N., (2001)."Managing organizational Knowledge by disagnosing intellectual capital: framing and advancing the state of the field ", Idea Group publishing ,.pp271-301.
Bontis, N., Crossan, M. and Hulland , j (2002)."managing an organizational learning system by aligning stocks and flows".journal of management studies,Vol39.No4.
Bourdieu, Pierre,(1997)[(1983)]"the forms of capital"in A.H.Halsey, Philip, Brown, lauder weus, Amy stuart(eds) Education, culture, economy society, London, oxford university press.
Burt, R. S(1997). “The contingent value of social capital“, Adminstrative Quarterly 42
Chang.ST, (2007) "valuing intellectual capital and firms performance: modifying value added intellectual coefficient (VAIC) in Taiwan IT industry " unpublished doctoral dissertation, gate university, August 2007.
Cohen , s (2007) "intellectual capital and corporate performance in know ledge – intensive SMES" The learning organizational PP. 241- 262.
Coleman, J.S. (1990). Foundation of social theory. "Cambridge, MA: Harvard University Press.
Glaeser, E.(2001),the formation of social capital,Canadian journal of policy research,2(1):34-40
Hansen,M.T.(1999)."The search-transfer problem: the role of weak ties in sharing knowledge across organization subunits", Administrative science Qurterly,pp 44:82-11.
Krause,D.R,R.B. Handffield &B.T.Bevlerly(2006)The relationships between supplier development,commitment,social capitalaccumulation and performance improvement,journal of operations management ,25(2). 167
Leana, C. R. & Van Burren, H. J. (1999), "Organizational Social Capital and Employment Proactives", Academy of management reviews.
Lin, N. (2001). Building a Network Theory of Social Capital. In Social Capital : Theory and Research. N. Lin, R. S. Burt and K. S. Cook (eds). New York, Aldine de Gruyter: 29-3 .
Lin,Nan,(1999)"building a network theory of social capital".in Nam lin, katern cook and Ronals S.Burt, social capital:theory and research,New York:Aldine de Gruyter.
Lin,nan,(2001) social capital: A theory of social structure and action,Cambridge university press.
Nahapiet,J., ; Ghoshal , S.(1998)"Social capital , intellectual capital and the organizational advantage" , Academy of Management Review , vol23 No(2),. Pp242-266.
Nonaka, I(1991). The knowledge creating company, Harvard Business review, VOL 34 no 6,pp 96-104.
Park ,Hihong (2006)."The role of trust on knowledge creation in a virtual organization: A social capital perspective , Journal of Knowledge management practice",Vol 7,Noi4.
Portes A. (1998) "social capital:its origins and Application in modern sociology" , Annual Review of sociology,24,PP.1-24.
Portes, A. (1998). "Social Capital: Its origins and applications in modern sociology." Annual Review of Sociology 24
Putnam,R.(2000). “Boling Alone: the collapse and Revival of American community”. New York: Simon & Schuster,
Roos,j; Roos,G, (1997). "Dragonetti, N.C. and edvinson, L."hntellectual capital: Navigating in the new business landscape", machmilan, houndmills, basingtoke.
Sano.Y.(2008),the role of social capital in a common property resource system in coastal areas:A case study of community –based coastal resource management in Fiji,SPC Traditional Marine resource management and knowledge information bulletin,24-Desember2008.
Spender,J.C(1996)."making knowledge the basis of a dynamic theory of the ferm",strategic management journal,Vol29.
Stewart,T.,(1997)."intellectual capital: the new wealth of nations",Doubleday dell publishing group, new York, NY. 168
Stone,Wendy and tody Hughes(2002)"measnring social capital :Toward a standard approach". Australian institute of family studies Wollongong.
Sturbuck,W.H.(1995)."learning by knowledge intensive firms",journal of management studies,Vol29.
Vasile,Bogdan(2008) Factors of the Earning Function And Thei Influence on the Intellectual capital of an organization, journal of applied quantitative methods, VOL3,No.4,2008.
Zander,U.;Kogut,B.(1995)."knowledge and the speed of transfer and imitation of organizational capitalities: An empirical test",organization science,Vol.
Zhang,L.(2007),social capital accumulation, business governance, and enterprise performance:a structural- eqation-model approach,thesis (M.Phili),Hong kong university of science and technology,Appears in collections: SOSC master these.