صفحه محصول - دانلود دانلود ادبیات نظری و پیشینه پژوهشی تحقیق نظریه ها و دیدگاه های رضایت زناشویی(فصل دوم روانشناسی)

دانلود دانلود ادبیات نظری و پیشینه پژوهشی تحقیق نظریه ها و دیدگاه های رضایت زناشویی(فصل دوم روانشناسی) (docx) 71 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 71 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

رضایت زناشویی ازداوج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدف های متعددی دارد. بی شک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون می گفت برای آنکه جمهوری خوب سازمان یابد باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که رابطه زناشویی را سامان بخشد(دانش ،1384 به نقل ازاکبری،1391) اگر جامعه ای از خانواده های سالم و متعادل برخوردار نباشد، نمی تواند ادعای سلامتی کند. خانواده هایی که در آن زن و شوهر با هم تفاهم دارند و از زندگی احساس رضایت می کنند کارکرد مناسب تری داشته و نقش خود را بهتر ایفا می کنند. رضایت زناشویی یکی از عوامی پیشرفت و دست یابی به اهداف زندگی است ( بخشی و همکاران،1386). رضایت زناشویی عبارت است از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، وجود یک تعادل منطقی بین نیازهای مادی و معنوی زوجین . رضایت زناشویی در خانواده مهمترین رکن سلامت روانی افراد خانواده است(کجباف، 1383). رضایت زناشویی نشانگر استحکام و کارایی نظام خانواده است. خانواده و جامعه سالم از پیوند های آگاهانه و ارتباط سالم و بالنده زوجین شکل می گیرد. چنانچه پایه خانواده از استحکام لازم برخوردار نباشد تبعات منفی آن نه تنها برای خانواده بلکه برای کل جامعه خواهد بود(ابراهیمی،1387). رضايت زناشویی کیفیتی است که از عوامل متعدی تاثیر می پذیرد از جمله: عوامل روانی- شخصیتی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی. در میان مجموعه ی این عوامل تعامل زناشویی گاه از عواملی نظیر بیماریهای جسمانی و وضعیت حاد زیستی تاثیر می پذیرد و موجب می شود فرد نیازی فزاینده برای تکیه کردن به همسر خویش در انجام مسائل خود احساس کند. این پدیده قطعا" احساس دلتنگی و به دنبال ان هیجان پذیری و برافروختگی سریع را به بار خواهد آورد. از آنجا که رابطه ی جسم و روان رابطه ای متقابل و دوسویه است، قطعا" در اغلب موارد اختلال در عملکرد زیستی- فیزیولوژیکی بر تعادل روانی و تعامل اجتماعی تاثیر مخرب خواهد داشت. در مورد روابط خانوادگی، این وضعیت موجب درک نکردن طبیعت و وضعیت روان شناختی همدیگر می شود. در چنین شرایطی تصمیم گیری و قضاوت تحت تاثیر احساس خواهد بود نه خرد و در نتیجه بعضا" بروز مشاجرات و اختلافاتی در روابط زوجین به بار خواهد آورد. بنابراین در نظر گرفتن وضعیت جسمانی و شرایط فیزیولوژیکی همسران در چهارچوب تعاملات زناشویی ، اهمیت داشته و بررسی و توجه بیشتری را ایجاب می کند(دنفورث،2004 به نقل ازاکبری و همکاران ،1391). مفاهیم نظری رضایت زناشویی از نظر اسپانیر و لیوایس رضايت زناشويي حالتي از رضايت مندي در ازدواج است كه به وسيله ي ادراك درون فردي (واكنش تجربه شده دروني ) يا يك ادراك بين شخصي ( سازش بين انتظارات يكي و رفتار ديگري ) تعريف مي شود، تمركز رضايت زناشويي به احتمال زياد، بر رضايتمندي از فرصت ها، تصمیم گیریها درآمد، سبك زندگي، ارتباط، رابطه ي جنسي يا دوستان است (به نقل از تبريزي و همكاران، 1385). رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (سینها و ماکرجی1، 1991 به نقل از میر احمدی زاده و همکاران، 1382). و ینچ2 و همکاران او (1974) معتقدند که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می گردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. هم چنین الیس3 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند (سلیمانیان، 1373). رضايت زناشويي فرآيندي است كه در طول زندگي زوجين به وجود مي‌آيد؛ زيرا لازمة آن، انطباق سليقه‌ها، شناخت ويژگي‌هاي شخصيتي، ايجاد قواعد رفتاري و شكل‌گيري الگو‌هاي مراوده‌اي است. (خدابخش احمدی و همکاران ،1380). رضايتمندي زناشويي را مي توان نتيجه خرسندي عمومي از زندگي مشترک، رضايت از روابط جنسي و رضايتمندي عاطفي و هيجاني دانست(شاکریان وهمکاران، 1389). دونلان و همکاران با اشاره به تحقيقات متعدد انجام شده، بر اين نکته تاكيد دارند که رضايت زناشويي بيش از همه، از ويژگيهاي شخصيتي زوجين متأثر است (دونالان، کانگر، براینت، 2004). اكستي مينويسد:در الگوي تبادل اجتماعي رضايت زناشويي به اين صورت تعريف شده است.وجود ارتباط بين آنچه فرد در زندگي زناشويي انتظار دارد و آنچه در واقع امر در زندگي تجربه ميكند (الماسي ،خبیری، فراهانی ،حمایت طلب،1389). اولسون و همكاران معتقدند سه زمينة كلي رضايتمندي كه به يكديگر وابسته اند عبارتند از: رضايت افراد از ازدواجشان، رضايت از زندگي زناشويي و بهطور كلي رضايت از زندگي(اولسون و همكاران،1989به نقل از الماسي وهمکاران، 1389). رضایت زناشویی تمركز رضايت زناشويي به احتمال زياد، بر رضايتمندي از فرصتها، تصمیم گیریها، درآمد، سبك زندگي، ارتباط، رابطه ي جنسي يا دوستان است بدين لحاظ رضايت از رابطه ي زناشويي را يك مفهوم چند بعدي مي دانند كه عوامل گوناگوني را در بر مي گيرد و مجموعه ي اين عوامل در رضايت يا خشنودي كلي از روابط نقش دارند (اسرار، 1383). به طور كلي رضايت زناشويي را احساسات مثبت، دوست داشتن، رضايت جنسي، توافق در امور اقتصادي، خانه داري و تربيت كودك مي دانند رضايت زناشويى، انطباق بين وضعيت موجودو وضعيت مورد انتظار است. طبق اين تعريف رضايت زناشويى زمانى محقق مى شود كه وضعيت موجود فرد در روابط زناشويى مطابق با آنچه كه وى انتظار داشته است باشد. رضايت زناشويى در واقع نگرش مثبت و لذت بخشى است كه زن و شوهر از جنبه هاى مختلف روابط زناشويى خوددارندنتايج پژوهش محققان نشان داده است كه هم عواملى مانند موضوعات رشدى درون فردى شامل ويژگى هاى شخصيتى، بازخوردها، باورها، ارزش ها و انتظارات و هم موضوعات رشدى بين فردى مانند عشق، صميميت، تعهد، عواطف ورابطة جنسى، الگوهاى ارتباطى، موضوعات خانوادگى و موضوعات اجتماعى بر ميزان رضامندى زناشويى مؤثرند(وينچ،1999به نقل از منصورى نيا،اعتمادى،فاتحى زاده،حسن پور،1390). اين بدين معنا است كه هرچه فرد توانايي و آگاهي بيشتري از شناخت و چگونگي انتخاب و تفكيك ويژگيهاي شخصيتي خود و هماهنگي آنها با ويژگيهاي شخصيتي طرف مقابل خود داشته باشد توانايي انتخاب مناسبتردراو تقويت مي شود و همين انتخاب صحيح و مناسب زمينه ساز رضايتمندي را در فردفراهم مي سازد. مى توان بيان كرد آموزش برخى از مهارتها ، مانند آمادگى و ارتباط، مهارتهاى ارتباطى و مجموعه مهارتهاى زندگى پيش نياز درك متقابل و درك همسر مى باشد كه لازمه رضايت زناشويى است(منصوری وهمکاران،1390). رضايت زناشويي را يك متغير نگرشي مي دانند و بنابراین، براساس اين ديدگاه رضايت زوجي يك خصوصيت فردي زن و شوهر بشمار مي رود. بر پايه ي اين تعريف، رضايت زناشويي در واقع نگرش مثبت و لذت بخشي است كه زن و شوهر از جنبه هاي گوناگون روابط زناشويي خود دارند و نارضايتي زناشويي در واقع نگرش منفي و ناخشنود ازجنبه هاي گوناگون روابط زناشويي است عوامل زيادي مي توانند در رضايت زناشويي مؤثر باشند و هركس با توجه به نگرش ويژه ي خود و يا نتايج پژوهشهايش عواملي را براي رضايت زناشويي بيان مي كند. برخي بلوغ فكري عاطفي زوجين، داشتن تحصيلات، طبقه ي مشابه خانوادگي، داشتن علاقه و طرز تفكر مشترك را از جمله عوامل تأثيرگذار بر رضايت زناشويي مي دانند (ساروخانی ،1370). رضايت‌مندي زناشويي را بيشتر به صورت نگرش‌ها يا احساسات كلي فرد دربارة همسر و رابطه‌اش تعريف مي‌كنند. يعني رضايت‌مندي زناشويي يك پديدة درون‌فردي و يك برداشت فردي از همسر و رابطه است. چنين تعريفي از رضايت‌مندي زناشويي، نشانگر آن است كه رضايت‌مندي يك مفهوم تك‌ بعدي و بيانگر ارزيابي كلي فرد درباره همسر و رابطه‌اش است. رضايت‌مندي زناشويي پيامد سازگاری زناشويي است و به صورت دروني احساس مي‌شود. اصطلاح توافق زناشويي، رابطة مناسب زن و شوهر را توصيف مي‌كند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج، به گونه‌اي رفتار، تصور و ادارك مي‌كنند كه گويا نيازها و انتظار‌هايشان برآورده شده و چيزي وجود ندارد كه در روابطه‌شان خلل ايجاد كند. در ازدواج بدون سازگاری زناشويي، مشكلات موجود ميان زوجين به حدي زياد است كه آنها را از احساس برآورده شدن نيازها و انتظارات باز مي‌دارد. اغلب زوج‌ها، جايي بين اين دو انتها قرار دارند و زمينه‌هايي از توافق و نبود توافق را تجربه مي‌‌كنند. رضايت‌مندي زناشويي، يك مفهوم كلي است كه در وضعيت مطلوب روابط زناشويي احساس مي‌شود. از طرفي رضايت‌مندي زماني اتفاق مي‌افتد كه روابط زن و شوهر در تمامي حيطه‌ها بهنجار گزارش شود. بنابر‌اين،محققان براي آساني در سنجش، همچنين عملياتي كردن اين مفهوم، رضايت‌مندي زناشويي را به چهار بٌعد اساسي تقسيم كرده‌اند كه عبارتند از: الف) جاذبه: عبارت است از جنبه‌اي از يك شئ، يك فعاليت يا يك شخص، كه بر‌انگيزانندة پاسخ‌هاي نزديكي‌ در ديگران باشد؛ تمايلي براي نزديك شدن به يك شي، فعاليت يا شخص كه در رضايت زناشويي جاذبه‌هاي بدني و جنسي انسان مد نظر قرار گرفته است؛ ب)تفاهم: ارتباطي مبتني بر پذيرش دوسويه، راحت و بدون تنش و دغدغة خاطر كه بين دو نفر برقرار مي‌شود؛ ج)نگرش: نوعي سوگيري عاطفي دروني كه عمل يك فرد را تبيين مي‌كند. در اصل، اين تعريف در برگيرندة قصد و نيت فرد ‌است؛ د)سرمايه‌ گذاري: منظور از اين عبارت آن است كه هر يك از زوج‌ها براي بهتر ساختن رابطه و نيز خوشايندي طرف مقابل، كارهايي را انجام مي‌دهند و يا از انجام آن خود‌داري مي‌كنند. به بيان ديگر، مقابله به مثل كردن، هنگامي كه رفتار طرف مقابل پاداش‌دهنده است، و خودداري از انجام عمل متقابل، هنگامي كه رفتار وي پاداش‌دهنده نيست (جهاندیده،1389). عوامل تاثیرگذاربر رضايتمندي زناشويي: عوامل مختلفی برپایداری ازدواج واستحکام خانواده موثر است.زمانی که زن وشوهر از زندگی زناشویی خودرضایت داشته باشند،خانواده از استحکام خوبی برخوردار می شود وآنها می توانندبا مسائل ومشکلات به درستی برخورد کنند واز آسیبها در امان باشند(موسوی،1383). عوامل شناختي، باورهاي غير منطقي، اسنادهاي ناسازگار و تعبير و تفسيرهاي غلط، عوامل هيجاني و عاطفي، عوامل فيزيولوژيكي و بدني ،الگوهاي رفتاري ،حمايت اجتماعي،خشونت، وجود فرزند، تاريخچه زندگي و ويژگيهاي فردي، استرس، مسائل اقتصادي، مذهب، نوع رابطه زوجين، ساختار قدرت درخانواده ورضايت مندي زناشويي، آداب و سنن اجتماعي- فرهنگي و زبان و هنجارها و تفاهم فكري و توافق مذهبي،ملاك هاي همسر گزيني و شيوه هاي همسر گزيني .بهداشت روانى جامعه و سلامت فيزيكى وعاطفى، در گرو سلامت روابط زناشويى و تداوم و بقاى ازدواج است (شاملو،1369). گرچه عوامل اجتماعي و فرهنگي نقشي مهم در سازگاري زناشويي دارند، اما عوامل یا ويژگي هاي فردي كه در اينجا از آن به عنوان شخصيت نام برده مي شود، تاثير ويژه و بيشتري دارند. روي هم رفته، شواهد موجود نشان مي دهند كه عوامل شخصيتي، پيش بيني كننده هاي تجربي موثري براي سازگاري و ثبات زناشويي هستند و وجود روابط بين عوامل شخصيتي و بازدهي زناشويي زوجين با استفاده از طرحهاي طولي و مقطعي گوناگون تاييد شده است اگر شخصيت را به عنوان تركيبي از اعمال، افكار، هيجانات و انگيزشهاي فرد بدانيم مولفه هاي سازنده آن ممكن است در افراد گوناگون، متفاوت باشند.از سوي ديگر، امكان دارد اين مولفه ها از راههاي گوناگوني تركيب شده باشند؛ به گونه اي كه الگوهاي شخصيتي گوناگوني را بوجود آورند (معين، غياثي، مسموعي،1389). پختگي رواني و رشد عاطفي فكري طرفين: اين ويژگي به سن بستگي ندارد و هر فردي بايد هنگام ازدواج به رشد عاطفي، فكري و اجتماعي كاملا رسيده و بالغ باشد. از آنجايي كه رشد عاطفي-فكري با رشد هوشي رابطه مستقيم دارد ، اختلاف زياد در اين زمينه سبب بروز اختلافات و نارضايتي زناشوئي مي شود(گنجی،1384). ارتباط میان ناراحتی روان شناختی و عدم رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف وسیعی از مشکلات روان شناختی را تجربه می کنند به اثبات رسیده است در میان اختلالات روان شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد (میرزولاندزبرگر، 2002). پژوهشگران همچنین ارتباطی قوی میان اختلالات اضطرابی و آشفتگی زناشویی اثبات کرده اند. علاوه بر اختلالات روانی، مشکلات ارتباطی با بیماری های جسمانی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش و حمایت کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریع تر بهبود می یابند (هالفورد،1384).طرز تفكر، عقايد و تمايلات: بايد قبل از وارد شدن به زندگي زناشويي مخصوصا در دوران نامزدي در موضوعات مهم زندگي توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است كه توافق هاي زياد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نيز محكمتر كرده و معني و مفهوم بهتر به زندگي زناشوئي مي دهد (گنجی،1384). شواهد فزاینده ای وجود دارد که شیوه های درک ، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها می گذارد (باوکام، اپستین، سایر زوشر 1989 به نقل از ترکان 1385).تاثیر منفی "باورهای غیر منطقی" یا در نهایت معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تاکید قرار دارد( آلبرت الیس1976، به نقل از اپستین و دیگران، 2005). زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می دهند (هالفورد، 1384). عقايد مذهبي: عقايد مذهبي در سعادت كانون خانوادگي اهميت دارد. تحقيقات نشان مي دهد كه اعتقادات و نگرش هاي زن و مرد اكثرا پس از ازدواج ادامه مي يابد و اگر زن و شوهر از يك مذهب ولي داراي اعتقادات و ديد فلسفي متفاوت نسبت به اصول و موازين مذهبي خود باشند باز هم منجر به اختلافات عديده شده و ديگر مسائل زندگي را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد.توافق و طرز فكر درباره امور جنسي:تحقيقات نشان مي دهد كه مسائل جنسي از لحاظ اهميت در رديف مسائل درجه اول يك زندگي زناشوئي قرار دارد و سازگاري و رضايت در روابط جنسي از مهمترين علل خوشبختي زندگي زناشويي است. چنان چه اين روابط ارضاء كننده و كامل نباشد، منجر به ناراحتي شديد، اختلافات و حتي از هم پاشيدگي خانواده مي شود.بيماري رواني در خانواده:وراثت يكي از عوامل مهم بيماري هاي جسمي و رواني است لذا شايسته است در موقع انتخاب همسر تحقيقات لازم در اين باره انجام شود.يكي از عوامل كليدي در پايداري زندگي مشترك تعهد دو طرف نسبت به ازدواج است(گنجی،1384). فردیت و تمایز خود:باور "زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند" در واقع نشان دهنده ی اشتباه فرهنگی در زمینه ازدواج است. نقش های جنسی انعطاف پذیر در این فرهنگ به این معتقد است که با کنار هم گذاردن دو نیمهی انسان یک شخص کامل ایجاد می شود. برداشت به گونه ای است که انگار یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک می شود، و حال آنکه یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک چهارم است که از یک دوم کمتر است. به همین دلیل وقتی دو نفر برای تکمیل شدن ازدواج می کنند، در مقایسه با آن زمان که کامل و تکمیل نبودند، ناقص تر می شوند و این علت بسیاری از شکست های ازدواج هاست. بنابراین افرادی که از وضعیت درونی سازمان یافته تری برخوردارند در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل نیز موفق تر می باشند (برنشتاین و برنشتاین، 1382) . صمیمیت و خود افشاسازی:اگر چه همسران مایلند دیدگاه های مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد (گریف و مالرب، 2001). به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد می دانند و مردان داشتن فعالیت های مشترک با همسر را نشانه صمیمت می دانند (مارکمن و کرافت، 1989 به نقل از هالفورد، 1384). هیجان و مهارت مندی هیجانی :پژوهش در زمینه هیجان، در حیطه اتفاق می افتد. حیطه اول وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی را در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در این حیطه مشخص کرده است که زوج های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی تری را نشان می دهند. حیطه دوم، نقش هیجانات مختل از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی بررسی کرد. این حیطه پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است .مثلاً پژوهش بیچ حیطه سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. از نظر این حیطه پژوهشی اصل یا ریشه آشفتگی رابطه در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار می شود(کردوا، گی و وارن 2005). سطح هیجان خواهی زن و شوهر صرف نظر از همسانی و ناهمسانی هیجان خواهی آنها، سازگاری زناشویی را به طور منفی تحت تأثیر قرار می دهد. آنها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کرده اند که از آنجا که ازدواج قراردادی طولانی مدت است که با انعقاد آن محدودیت هایی برای افراد ایجاد می گردد، این محدودیت ها برای افراد هیجان خواه به راحتی قابل پذیرش نیست و لذا سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش می یابد(عطاری و همکاران، 1384). حمایت خانوادگی:هالفورد(1384) معتقد است میزان حمایت های عاطفی (مانندگوش دادن همدلانه به دردودل های همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز می کنند به طور قابل توجهی رضایت مندی از رابطه را در عرض سال های اولیه ازدواج پیش بینی می کند.رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده های یکدیگر وتوفیق یا عدم توفیق درزندگی وجود دارد همچنین میزان دخالت بستگان درزندگی مشترک درخانواده های ناموفق بیشتر است . به علاوه خانواده های زوج های موفق بیشتر درجریان آشنایی های قبل از ازدواج فزندان خود با یکدیگر بوده اند.بنابراین آگاهی والدین وهدایت صحیح آن ها می تواند درموقعیت زندگی فرزندانش مؤثر باشد(بهمن، مافینی، 1388). رویدادهای زندگی:رویدادهای زندگی به تحولات رشدی وتغییر یافتن موقعیت هایی که زوجین باهم به صورت فردی با آن مواجه می شوند اشاره می کند.به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر وحوادث استرس آور زندگی زیاد می‌شود مشکلات ارتباطی نیز بیشتر می شود (هالفورد،1384). مثلاً درآغاز دوره زناشویی بارداری و فرزند پروری، موارد مشکل وموارد اختلاف درفرزند پروری: بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت وجدایی (سادوک 2007). بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین است که با آشفتگی در رابطه همراه است که با آشفتگی در رابطه همراه است (هالفورد،1384). 2-5-عوامل توفیق وحفظ زناشویی : 1- حوصله وبردباری حوصله وبردباری درزندگی زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است.کسانی که درقبال مسائل خانوادگی واختلاف بین خود وهمسر حوصله به خرج نمی دهند وپس از کوچکترین موضوع مورد اختلاف به عکس العمل ها مبادرت می کنند زندگی زناشویی را به طرف ناسازگاری وناشادی پیش می برند. 2- خلوص منظور از خلوص سادگی،پاکی وبی آلایش است. اگر بین زن وشوهر ریا وتظاهر حکم فرما باشد زندگی معنا وصمیمیت خود را از دست می دهد. ریا و تظاهر به مهربانی وصداقت بدون آنکه واقعیت داشته باشد بیان زناشویی را سست خواهدکرد. 3- مهربانی زن وشوهر باید یکدیگر را دوست داشته باشند ونسبت به هم مهربان باشند ودرغم ورنج یکدیگر شریک بوده ویار یکدیگر هم باشند(جهاندیده،1389). 2-6-ارتباط جنسی ورضایت زناشویی یکی از ابعاد مهم رابطه همسران که اغلب مورد غفلت قرار می گیرد، رابطه جنسی می باشد."میل جنسی در تمامی جوامع و مذاهب یک تابو است که در هاله اي از مسائل خرافی پیچیده شده و صحبت در حدود آن معمولاً با احساس هاي منفی مثل شرم، خجالت، ترس و گناه همراه است. این در حالی است که رفتار و روابط جنسی، مثل خوردن و آشامیدن جزئی از نیازهاي زندگی همه انسانها و به عبارتی لازمه یک زندگی مشترك سالم و بقاء نسل او است. از زمانی که الیس، کینزي و بعد از آن مسترز و جانسون، به مطالعه سیستماتیک رفتارهاي جنسی انسان پرداختند، روشن شد که مشکلات و اختلالات جنسی شایع تر از آن است که قبلاً تصور می گردید. وجود مشکلاتی در زمینه مسائل جنسی مثل کمبود تمایلات جنسی، ناتوانی جنسی و غیره چه بسا که به خاطر ترس و اضطراب، شرم و خجالت یا احساس بی کفایتی و گناه مخفی مانده وبیان نشده و زنان به علت حجب و حیا علائم این مشکلات را درست بیان نمی کنند و مشکلات جنسی بصورت نهفته با علائم و عوارض دیگري مثل ناراحتی هاي جسمانی، افسردگی و نارضایتی از زندگی زناشویی بروز می کند نارضایتی از مناسبات جنسی، علاوه برتأثیرات منفی روحی و روانی بر خود فرد مانند افسردگی، عدم تعادل روحی و روانی و شخصیتی،پیامدهایی چون پرخاشگري و خشونت، روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده نیز داشته و بردیگر اعضاء خانواده، اطرافیان و سلامت جامعه نیز تأثیر گذار خواهد بود(اوحدي، 1384 ). رابطه جنسی با رضایت مداوم از رابطه پیوند دارد. همسران رضایتمند، همخوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان آن هستند و فعالیت جنسی که تجربه می کنند گزارش می نمایند. هم چنین برای مردان و هم برای زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خانواده ارتباط دارد تحقیقات حاکی از آن بود که رضایت جنسی مولّفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه است. به هر حال رضایت اوّلیّه از رابطه جنسی یک عامل پیش بینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه در زمان های بعدی است(سلمانی،1387). پژوهش ها نشان داده اند که توانایی مردان در خود ابرازی جنسی بیشتر از زنان است این موضوع می تواند تحت تاثیر تجارب گذشته دو جنس، نقش های جنسیتی و شیوه های تربیتی متفاوت باشد که ممکن است به تفاوت های اساسی در رضایت جنسی دو جنس منجر شود. اصولاً برداشت زنان و مردان از رابطه جنسی متفاوت است به هر حال یافته های ناهمسو در زمینه های تفاوت رضایت زناشوئی و متعاقب آن رضایت از روابط جنسی بین زنان و مردان می تواند بیانگر این مسئله باشد که رضایت زناشوئی و متعاقب آن رضایت از روابط جنسی بین زنان و مردان بیانگر این مسئله باشد که رضایت زناشویی و زیر مقیاس های ان از جمله رضایت جنسی وابسته به دو فردی است که با هم در روابط زناشویی قرار می گیرند و رضایت یا عدم رضایت در زن و مرد بیش از آنکه متاثر از جنس وی باشد از بافت زناشویی انها تاثیر پذیرفته و به همسویی و انطباق زن و شوهر بستگی دارد نه فقط به یکی از آنها بستگی دارد بنابراین برای تکمیل مناسب تر باید زوجین در مقایسه با هم مطالعه شوند تا بتوانند با سنجش جنبه های متفاوت زناشویی هر یک از زوجین به داوری در مورد تفاوت مردان و زنان در این زمینه پرداخت(گاتمن، 1389). 2-7-ارتباط جنسی جنسیت هم یک پدیده ی روان شناختی وهم یک پدیده ی اجتماعی است. تنها برای مطالعه جنبه روان شناختی جنسیت نمود جنسیت در سطح بی مانند یک شخصی مطرح است و به گونه ای مصنوعی می‌بایست جنسیت را از بعد سیاسی اقتصادی واجتماعی که براستی بخشی ازآن محسوب می شود مجزا شود. برای درک حدس جنسیت مانند روان شناسان باید آماده شویم تاخارج از حیطه‌ی روان شناختی گام برداریم. جنس: یک اصطلاح زیست شناختی است که بر کروموزوم های مشخص که در سلول های بدن حمل می شود برمی گردد. بیست وسه جفت کروموزوم مربوط به جنس هستند یا با ترکیب xx مؤنث ویا با ترکیب xy (مذکر) و(درحالت عادی) سبب تولید دو الگوی متفاوت توسعه ی جهانی می‌شوند که ما آنها را در رابطه با مردان وزنان می شناسیم(بید،1385) . رابطه جنسی نقش اساسی در روابط صمیمانه ناشی از ازدواج، زندگی مشترک یا شکلهای دیگر زندگی، بازی میکند. کلینیک ما پذیرای همه نوع زوج است و ما تمایزی بین زوجهای مراجعهکننده برای درمان قایل نیستیم. وجود بیماری روانی،معلولیت جسمی، یا اختلال ذهنی مانعی برای زوجهایی نیست که از مساله جنسی شکایت دارند. ما همچنین به زوجهای دارای پیشینیه فرهنگی بسیار متفاوت یاری رساندهایم.از آنجا که ما معمولا زوجهایی را میبینیم که غیر همجنس و از نظر جسمی و ذهنی سالم هستند.معمولا تصور این است که رابطه جنسی دارای سه جزء است؛ یعنی تمایل، برانگیختگی و ارگاسم. هر یک از این اجزاء پاسخهای جسمی عاطفی را در برمیگیرد. با این وجود، گوناگونی گستردهای در شکل پاسخ افراد در چارچوب این سه جزء و در برابر نیازهای متفاوت شریک جنسی وجود دارد. هنگامی که جنبههای جسمی و عاطفی برانگیختگی جنسی دو نفر ناهمخوان باشد، به سادگی سوءتفاهمها شکل میگیرد. برای مثال، یک مرد ممکن است هنگامی که زنش از دست او عصبانی و در نتیجه برانگیخته است، او را بسیار جذاب بیاید؛ در حالی که عصبانیت زن ممکن است او را از برانگیخته شدن باز دارد، و بنابراین نتواند جوابگوی خواهشهای بعدی مرد باشد. دیگری ممکن است یک معاشقه پر شور و جدی را خواهان باشد در حالی که شریک جنسی به دنبال یک معاشقه سرگرمکننده و نه چندان جدی باشد. چنین زن و شوهری بهسختی ممکن است متوجه تفاوتهای خود در تمایل و برانگیختگی شوند؛ گاه فقط وقتی زن درگیر رابطهای دیگر شد و زوج برای درمان مراجعه کردند، شوهر متوجه میشود که باید معاشقه با همسر را جدیتر بگیرد، و قادر میشود در امر معاشقه جنبههای سرگرمی و شوخی آن را نیز در نظر بگیرد(کرو،ریدلی،1384). 2-8-نقش های جنسیتی نقش یک اصطلاح به عاریت گرفته شده ی جامعه شناختی است. همان گونه که شما ممکن است حدس بزنید از تأثیر نقش به مجموعه ای از رفتارها بر می گردد وظایف و انتظار‌های فرد را مقید می سازد به اشغال یک موقعیت اجتماعی ویژه همانند کشیش یا افسر پلیس نقش‌های جنسیتی به روش هایی رجوع می کند که ما انتظار داریم که زنان و مردان با آن روش ها رفتار کنند بنابراین نقش همچنین دارای یک عنصر کشش متقابل است و بر دو جانبه بودن دلالت دارد تقسیم کار جنسی شماری از روش های انجام کار وجود دارد که تحت آن کــاری که زنان و مردان انجام می‌دهند بین آن ها تقسیم می‌شود. «تقسیم کار جنسی عمومی »به این واقعیت برمی گردد درمقایسه با زنان احتمال بیشتری وجود دارد که مردان موقعیت برتر، دستمزد خوب وهمچنین مشاغل امنی را اشغال کنند تقسیم کار جنس افقی به روشی برمی گردد که تحت آن رتبه ی مشاغل وشاغلان براساس جنسیت تعریف و تعیین می شود درمورد زنانگی و مردانگی این اصطلاحات به انتظارهای اجتماعی و فرهنگی بر می گردد که حدآن فرد مقید شده که یک زن باشد یا یک مرد.زنانگی ومردانگی تمام ابعاد اندیشه ها و رفتارها، وخواسته ها و آرزوها ی ما ، نگاره ی ظاهری ما و مانند این ها را پوشش می دهد. چون زنانگی و مردانگی به لحاظ اجتماعی ساخته شده وتوسعه یافته اند خوهای زنانگی و مردانگی بوسیله مردمی که فرهنگی مشترک دارند تولید و بـاز تولیـد می شوند ارضای غرایز جنس زن در نتیجه یک زن را به یک شریک زندگی بهتر برای مـــردان مبــدل می سازد، کار خارج از منزل خانواده یا زندگی خصوصی را مهیج تر یا «مساوات طلب» تر میسازد استقلال مالی این اطمینان را به وجود می‌آورد که بچه با وجود ماهیت ناکارامد جنس مخالف(زنان) میتوانند حمایت شوند. واقعیت آن است که بیشتر زن و شوهر ها هرگز یاد نگرفته اند که برای داشتن روابط جنسی بهتر جز از طریق شکایت از وضع موجود با یکدیگر گفتگو کنند. حال آنکه عشق ورزی عملی صرفاً غریزی نیست بلکه هنری است که باید فـــراگرفته شود وانتقــاد مثبت نه تنها می تواند وسیله مؤثری برای آموزش باشد بلکه نمایانگر آن است که طرف مقابل از کوششی که همسر برای برآوردن انتظارات جنسی او از خود نشان می دهد قدردانی کنددرواقع پشبرد روابط جنسی منوط به آن است که طرفین مطالعات بالقوه مفید خودرا با یکدیگر مبادله کنند به عبارت دیگر به طرز سازنده ای از یکدیگر انتقاد کنند به نظر جان گاگفن (جامعه شناس) برای حل ورفع مسائل مشکلات جنسی باید با آن به طورمستقیم برخورد کرد.( احمدی ،1383، 163- 23). 2-9-رابطه جنسی:یک رخداد جسمی جنسیت یک معنی اجتماعی از جنس است. جنسیت به مجموعه ای از ویژگی ها و رفتارهایی برمی گردد که آمده است تا به گونه ای متفاوت در رابطه باشد با آنچه را که از مردان وزنان درجامعه ای ویژه انتظار دارند.پندارهای ما ازمردانگی و زنانگی ازجمله ی این تفاوت ها در انتظارات از دو جنس است. چنین تفاوت‌هایی ممکن است واقعاً وجود داشته باشند یا آنها ممکن است تنها به صورت فرضی وجود داشته باشد. رابطه جنسی یک رخداد جسمی است که کنشهای فیزیولوژیک پیچیدهای را در هر دو طرف شامل میشود. سازوکارهای نعوظ و انزال و نیز سازوکارهای ترشح و ارگاسم، بخشی از فیزیولوژی فرد هستند و ممکن است تحت تاثیر داروها یا بیماریهای اثرگذار بر عصبها و رگهای خونی، قرار گیرد( احمدی ،1383، 163- 23). 2-10-رابطه جنسی یک رخداد روان شناختی هم چنین رابطه جنسی یک رخداد روان شناختی در فرد است و نگرش های فردتجربه قبلی او، اضطراب، خستگی و مشغله زیاد همگی می تواند اثرآسیب زای زیادی بر رابطه جنسی بگذارد. زنی که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است، ممکن است نزدیکی جنسی را همواره با اضطراب و وحشت تجربه کند. مردی که همیشه مادرش او را می زده است، زمانی که همسرش او را هنگام هم آغوشی با دستش لمس می کرد، در رابطه جنسی دچارمشکل می شد، به گونه ای که درمان جنسی به اجبار بر نزدیکی جنسی بدون آنکه دستان زن، مرد را لمس کند، متمرکزشد. در حال حاضر، بسیاری از زنان اصرار دارند که به صورت یک فرد، و نه شیئ جنسی، نگریسته شوند و این گونه زنان ممکن است خواهش های همسرخود را نوعی آزار جنسی بیانگارند. این گونه دلایل ما را وا می دارد تا رابطه جنسی را در قالب هر دو عامل رابطه، و جنبه فردی دو طرف در نظر گیریم. مسلم است که فقط کارکردن بر جنبه جسمی رابطه زن و شوهری که مشکل جنسی آنها مبتنی بر بیزاری و فقدان اعتماد است، همان قدر اشتباه است که کار بر روی رابطه مردی که ناتوانی جنسی او ناشی از ضایعه عصبی است. یک رویکرد یکپارچه چیزی است که ما می کوشیم به کار ببندیم و بیاموزیم؛ رویکردی که در آن از روش های درمانی مبتنی بر هر دو عامل رابطه و فرد استفاده می کنیم(کرو ، ریدلی،1384). 2-11-مولفه های جنسی 2-11-1-حرمت جنسی:توجه مثبت وتوانایی اطمینان به تجربه مسائل جنسی از طریقی لذت بخش وراضی کننده (اسنل وهمکاران،1993). انسان در طول تاریخ، به منظور بقاء نسل، ملزم و نیازمند به نزدیکی و آمیزش بوده است. تمایلات جنسی، پدیده ای است که اهمیت به آن، امری واقع بینانه و نادیده انگاشتن آن از محالات می باشد؛ زیرا مانند سایر امیال غریزی انسان از آغاز تولد وجود داشته و متناسب با رشد او متحول و شکوفا می شود.مسائل جنسی از لحاظ اهمیت، جزء مسائل درجه اول زندگی زناشویی هستند و رضایت در روابط جنسی وتناسب و تعادل در آن در بین زوجین،از مهمترین عوامل خوشبختی و موفقیت زندگی زناشویی می باشد(گلمکانی، در محمدی، مظلوم،1392). 2-11-2-اشتغال ذهنی جنسی:تمایل به تفکر بیش از حددرموردرابطه جنسی. چون نقش رویدادهای شناختی به عنوان محرکهای رفتارجنسی مورد تایید قرارگرفته است، افکار، نگرش وارزشهای افرادبخشی ازمولفه های مهم رفتارجنسی هستند و منابع مهم موثر بر پاسخدهی جنسی محسوب می شوند. نگرش وعقایددال بر رویدادهای شناختی خواص نیست، بلکه به شیوه های تفکر یا سوءگیری در تفسیراطلاعات اطلاق می شودکه برمحتوی فعالیت شناختی تاثیر می گذارد. درحیطه مسائل جنسی،مردم عقایدونگرش راجع به طیف وسیعی ازموضوعات مانند فعالیت های جنسی بهنجاریا نا بهنجار،نقشهای جنسی یافعالیتهای جنسی دارند.افکارونگرشهای ناسازگارانه در چگونگی تفسیر اطلاعات در موقعیتهای جنسی و نهایتا تجربه، میل، برانگیختگی وارگاسم نقش بسیار مهمی ایجاد می کنند.اگرمحرک ورودی به گونه ای تفسیر شودکه باعث به وجود آمدن افکار جنسی مثبت گردد،درمقایسه باتغییری که باعث ایجادافکار منفی می شود،احتمالاتاثیرات متفاوتی بر پاسخ جنسی فرد خواهد گذاشت( اسپنس،ترجمه توزنده جانی وهمکاران ،1386). 2-11-3-آگاهی جنسی:تمایل فرد به تفکر واندیشه درمورد طبیعت مسائل جنسی. تجارب نشان داده است که دانش وآگاهی نسبت به مسائل جنسی،زندگی را تغییر می دهدواغلب آن را بهترمی کند.اماگاهی اوقات بین آموخته های فرد و پیوند آن بازندگی شکاف وجوددارد (وستیمر، 2005 ، به نقل از یوسفی،1384). واکنش همسر به ناکنش وری در ایجاد و ابقاء مشکل جنسی نقش مهمی دارد، زیراتعامل جنسی موقعیت پویایی است که درآن دو نفربه طور مداوم بررفتاریکدیگرتاثیر میگذارند.ماهیت پیچیده دوجانبه تعاملهای جنسی موجب گردیده است تابسیاری ازمتخصصان اظهار دارندکه به طورکلی مشکلات جنسی بایدبه عنوان مشکلی که متعلق به زن وشوهر است درنظرگرفته شود،نه به عنوان مشکلی که متعلق به هریک ازهمسران است(اسپنس،ترجمه توزنده جانی،محمدی، توکلی زاده ودهگان پور،1386). تجارب نشان داده است که دانش آگاهی نسبت به مسائل جنسی، زندگی را تغییر می دهد و اغلب آن را بهتر می کند. اما گاهی اوقات بین آموخته های فرد و پیوند آن با زندگی شکاف وجود دارد( مستیمر، 2005، به نقل از یوسفی، 1384). از آنجا که رفتار جنسی تا حدود زیادی اکتسابی و مبتنی بر یادگیری است، نیاز به اموزش و تریبت ویژه دارد. هماهنگی و ارضاء نیازههای زوجین، براوردن نیازهای عاطفی، داشتن مهارت ها ی مربوط به ایجاد تفاهم و شیوه های محبت و ارضاء نیازهای جنسی زوجین می تواند باعث رضایت زوجین از زندگی مشترک و تداوم آن گردد( دانش، 1383). مطالعات نشان می دهند که دانش یعنی مجموعه معلومات، اطلاعات، دانش ‌و آگاهی فرد در مورد جنسیت و مسائل جنسی و باورهایی که در مورد فعالیتها و نقشهای جنسی وجود دارد، ارتباط معناداری با رضایت زناشویی دارند(ترودل، 2002). 2-11-4-قاطعیت جنسی:تمایل فردبه قاطعیت درمورد ابعاد جنسی زندگی.شاملو ( 1387 ) عقيده داشت كه اگر چه زندگي سعادتمندانه تنها تا اندازه اي به روابط لذت بخش جنسي بستگي دارد ولي اين روابط، يكي از مهمترين علل خوشبختي يا عدم خوشبختي زندگي زناشويي است و اهميت آن مي تواند با تاثير بر افكار و احساسات زوجين، به طور مستقيم يا غير مستقيم روابط ميان آنها را در ابعاد وسيعي تحت تاثير قرار دهد. بنابراين آموزش مهارتهاي جنسي موجب بهبود ارتباط زناشويي، افزايش رضايت جنسي و رضايت زناشويي مي شود (نبي پور، 1385 ). آگهي هاي مختلف و مكرر در زمينه هاي جنسي و اقبال يا استقبال اين آگهي ها حكايت از آن دارد كه ادراك كارآمدي جنسي، موضوع مهمي در زندگي است و همين اهميت باعث مي شود افراد از اينكه مستقيما مشكلات جنسي خود را مطرح كنند احساس شرم نموده ومشکلات جنسي خود را در قالب اضطراب، افسردگي، اختلال خواب يا علايم ژينكولوژيك نمايان سازند(گلدر، مايو و گر، 2005). 2-11-5-کنترل جنسی بیرونی:اعتقاد به اینکه فرد مسائل جنسی اش تحت تاثیر چیزهایی خارج از کنترل وی قرار دارد. رضایت زناشویی بر کیفیت و میزان سلامت عمومی، رضایت از زندگی، میزان احساس تنهایی ومیزان لذت جنسی افراد تأثیر دارد روابط جنسی افراد تأثیر دارد روابط جنسی تشکیل دهنده ی بخشی از ادراک زوجین از همدیگر است. ادراکات جنسی با رفتارهایی که موجب تداوم ازدواج می شوند ارتباط مثبت دارد و در واقع به منزله مینیاتور روابط جنسی عمومی است (اصغرنژاد،1385). از آنجا كه غریزه جنسی میان امیال طبیعی بشر جا دارد، در حضور و غیاب خود شدت و ضعف می‎یابد، تند و كند می‎شود، ممكن است میان انگشتان عوامل و شرایط محیطی، بیرونی، درونی و روحی بچرخد و پیاپی به نوسان درآید. چنین مسائلی سبب گردیدند كه ساختار جنسی انسان و ارتباط آن با بدن، هم چنین رفتار جنسی و تأثیر آن بر جسم و روان، از سوی دانشمندان مورد دقت قرار بگیرد و علوم پزشكی و رفتاری مثل روانشناسی موضوعی را پدید آورند كه عنوان دانش جنسی، روی آن گذاشته‎اند. امروزه بر این دانش «سكسولوژی» می‎گویند.سكسولوژی یك علم جدید نیست؛ بلكه «قدیمی‎ترین كتابی كه در این باره نوشته شده به نام كاماسوترا به زبان سانسكریت است و تقریباً پنج هزار سال از عمر این كتاب می‎گذرد.» ابن سینا دست كم دو فن از كتاب قانون را به مطالعه علمی مسائل جنسی اختصاص داده است. با جهش علمی در اروپا (قرن 17 و 18 م)، تحقیقات بیولوژیكی در رفتار جنسی، عنوان سكسولوژی را پدید آورد. امروزه بعضی از دانش آموختگان این شاخه علمی در ایران كوشیده و می‎كوشند علاوه بر تثبیت جایگاه این علم بعضی دستورهای دینی را كه با برخی از اصول دانش نوین جنسی نمی‎سازد به هم گره بزنند و چنین گمان می‎برند كه در صورت تعارض میان حكم دین و دستور تجربی دانش جنسی، دستور پزشك مقدم است و شخص مسلمان مراجعه كننده نباید نگران ناهم‎خوانی نسخه سكسولوژ با دستور دینی باشد. اگر بخواهیم شفاف‎تر بگوییم مسئله خودارضایی را مثال می‎آوریم كه اسلام، آن را در لیست گناهان سیاه و بزرگ قرار داده و بر پیروانش حرام می‎داند؛ ولی عدّه‎ای از صاحبان دانش جنسی ـ از نوع رایج امروزی آن ـ اگر برایش خاصیتی نشمارند آن را مضر هم نمی‎دانند و تنها مانع و گیر اصلی كار برای آنان همین حكم شرعی است كه به عقیده ایشان باید در آن تجدیدنظر كرد و تعارض موجود را باید به گونه‎ای برداشت(اسلامی نسب،1376). 2-11-6-رضایت جنسی:تمایل فرد به اینکه در ابعاد جنسی زندگی اش به حد زیادی رضایت داشته باشد(اسنل وهمکاران،1993). لزوما تمامی روابط عاطفی رابطه جنسی نیست.امارابطه جنسی به دلایل زیاد،برای اکثر زوجها مهم است.جنسیت غالبا بخشی از کشش وجاذبه اولیه محسوب می شودوخواهش جنسی ممکن است چونان نیروی پیوند دهنده آنهارا به هم بسته نگاه دارد. درواقع ،هنگامی که درکیفیت رابطه مشکلاتی پدید آید،رابطه جنسی می تواندگاهی در سرو سامان دادن به رابطه کلی،دست کم به طور موقت موثر واقع شود.با این وجود رابطه جنسی خوب ممکن است به کیفیت رابطه کلی بستگی داشته باشد.بسیاری از مشکلات رابطهای ممکن است رابطه جنسی را خدشهدار سازد. آزردگی، فقدان اعتماد، خشم( به ویژه اگر واپسرانده شود) و تنش همگی میتوانند بر رابطه جنسی اثر منفی بگذارد. تغییرات ظریف دیگر در این معادله میتواند وضعیت جنسی را وخیم سازد. برای مثال هنگامی که مردی از زنش واهمه دارد و دست به هرکاری میزند تا او ناراحت نشود، یا هنگامی که زنی در زندگیاش خلق و خوی تند و غیر قابل کنترل شوهرش میترسد.از سوی دیگر، نبود رابطه جنسی خوب میتواند بر جنبههای دیگر رابطه زوج اثر گذارد. بسیاری از مردان و زنان در چنین شرایطی، عصبی میشوند و احساس ناکامی میکنند. بیان جسمانی محبت ممکن است به طور فزایندهای بازداری شود، و دلیل آن شاید این باشد که هر یک از دو طرف احساس میکند که تماس جسمی، مشکلات جنسی را به همراه دارد و شاید یک چرخه فزاینده آسیب رسان پدید آید که در آن هر تلاشی برای برقراری تماس جسمی به دلیل مشکلات جنسی با مقاومت روبهرو میشود، که به نوبه خود احساس ناکامی و ناخرسندی در رابطه زناشویی را افزایش میدهد. غالبا برای زوجها سخت است که پیرامون رابطه جنسی صحبت کنند و این منطقه ممنوعه میتواند به ارتباط ضعیف بیانجامد که در آن هر طرف درباره نگرش طرف دیگر درباره رابطه جنسی، فرضهای آزمون نشدهای در ذهن دارد. بنابراین چرخه های معیوبی پدید می آید که در آن مساﺋل جنسی با ارتباط ضعیف تداوم پیدا میکند، که زن و شوهر نمیتوانند خود را از آن رها سازند بنابر این رابطه جنسی با جنبههای دیگر رابطه تعامل دارد و هر یک از این جنبهها میتواند اثر نامطلوب دیگری بگذارد(کرو ، ریدلی،1384). 2-11-7-انگیزش جنسی:تمایل فرد به درگیر شدن دریک رابطه جنسی.مرحله انگیزش جنسی، ناظر این واقعیت روانشناختی است که لذت جنسی مبتنی بر نگاه جنسی، توان جنسی و تحریک جنسی می باشد. از مجموع اینها، می توان به عنوان زمینه سازی برای آمیزش جنسی یاد نمود. به هر میزانی که انگیزش جنسی، یعنی مقدمان وزمینه های ارتباط جنسی فراهم باشد، به همان میزان آمیزش جنسی لذت بخش تر خواهد شد. مدیریت نیاز جنسی در این مرحله، ناظر به فراهم ساختن زمینه سازی برای لذت بردن بیشتر از آمیزش جنسی است(محبی، 1390) 2-11-8-اضطراب جنسی:احساس تنش،راحت نبودن،واضطراب فرد در مورد ابعاد جنسی زندگی. انتظارات متفاوت از رابطه جنسی فشار زیادی را برزن و مرد وارد می کند تا مهارت های خود را در این زمینه افزایش دهند ناتوانی درلذت بردن یا ناتوانی از لذت دادن به طرف مقابل باعث استرس زن و مرد می‌گردد برای مثال انزال زودرس باعث ناتوانی درباردار کردن زن می شود اما اگر با دیدلذت به آن نگاه شود این موضوع هم برای زن و هم برای مرد به عنوان مشکل مطرح است(قووجین ریدلی،سایکل، 1388، 11). پژوهشها نيز نشان مي دهد كه نگرش ها، ترس ها يا خاطرات افراد، از عوامل زيربنايي مشكلات جنسي است، افرادي كه مشكلات جنسي دارند، معمولا اعتماد به نفس پاييني داشته ومضطرب و نگران ترند. و روابط جنسي آنها تحت تاثير پيش بيني شكست آنها قرار مي گيرد(دايتز، ون، اُيرشوات وهمکاران، 2009). 2-11-9-کنترل جنسی درونی:اعتقاد به اینکه ابعاد جنسی زندگی فرد تحت کنترل شخصی خود افراد هستند. 2-11-10-نظارت جنسی:تمایل فرد به آگاهی از تاثیری که مسائل جنسی اش بردیگران می گذارد. 2-11-11-ترس از رابطه جنسی:ترس از ایجاد رابطه جنسی با فرد دیگر(اسنل وهمکاران،1993). 2-11-12-افسردگی جنسی:تجربه فرد از احساس غمگینی، ناراحتی، و افسردگی درمورد زندگی جنسی اش. لذت جنسی آدمیان بیشتر محصول ذهن است تا بدن (لی، سونگ، چو، 2001). افسردگی جنسی باعث از دست دادن میل جنسی، تغییراتی در رسیدن به مرحلۀ ارگاسم، کاهش نزدیکی ها و عدم رضایت جنسی از مشکلات شایع این زوجها محسوب میشود و در لذت بردن از فعالیت جنسی تداخل می کند(مرقاتی، 1376). 2-12-نظریه ها ومفاهیم 2-12-1-نظریه فمینیستی "فمینیست ها معتقدند که رضایت جنسی براي هر دو طرف رابطه اهمیت دارد و تبلور این بحث در تصویري آرمانی خلاصه می شود که ازدواج را نوعی مشارکت جنسی رضایت بخش می داند.فمینیست ها معتقدند، مؤانست جنسی معمولاً با معیارهاي مردانه تعریف می شود یعنی زنان باید ازتماس دخولی مردان لذت ببرند و گرنه سردمزاجند. سردمزاجی معمولاً مشکل زن به حساب می آید نه ایراد شریک رابطه او. به اعتقاد فمینیست ها براي تعریف تمایلات جنسی نیز از اصطلاحات مردانه استفاده می شود. مدام گفته می شود که میل جنسی در زن ضعیف است اما باید مرد را به سوي خود بکشد و از همین رو نیاز دارد که با خرید لباسهاي هوس انگیز خود را خوشگل کند.مرد را از نظر جنسی فاعل و مهاجم و اسیر شهوتی مهارناپذیر جلوه می دهند که فقط با کامیابی اززن سیراب می شود صرف نظر از اینکه زن مایل باشد یا نباشد. رادیکال فمینیست ها مدعی اند که هرگونه پیشروي جنسی مرد برخلاف میل زن را می توان شکلی از تجاوز به حساب آورد که جامعه ما آنرا نادیده می گیرد و در واقع تجاوز را نهادینه می کند. به همین قیاس بهره کشی جنسی از زنان و دختران در خانه، محصول همان تصویري است که مردان را صاحب امیال جنسی مهارناپذیر و زنان را قربانی آن معرفی می کند زیرا بهره کشان غالباً مردان و قربانیان اغلب زنان اند. از اینرو بسیاري از فمینیست ها معتقدند شکل هایی که براي روابط جنسی ساخته و پرداخته میشود در خدمت تعیین هویت زنان است و ریشه آن نیز در ایدئولوژي خانواده و تجربیات زندگی خانوادگی است.هرچند تمام گرایشهاي فمینیستی به نابرابري در رابطه جنسی بعنوان یکی از ابعاد نابرابري جنسیتی توجه کرده اند، اما از دیدگاههاي متفاوتی به تبیین این نابرابري پرداخته اند و برخی ازگرایشهاي فمینیسم، از جمله فمینیسم رادیکال، تأکید بیشتري بر این جنبه از نابرابریها داشته اند(ابوت و والاس، 1380 ،ص 134). 2-12-2-نظریه فروید تئوریهاي جدي در مورد رابطه جنسی و تمایلات جنسی از نظریه فروید آغاز شد. فروید، منشاءفعالیت هاي روانی انسان را تمایل جنسی معرفی می کند. به اعتقاد فروید، "انگیزش اساسی رفتارانسان، ماهیت جنسی دارد. به عبارت دیگر، انسان موجودي لذت طلب است. از سوي دیگر،محدودیت هاي عرف حاکم بر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان است. فروید، روشهایی را شرح می دهد که انسان بتواند با بهره گیري از آنها، میان غریزه جنسی و محدودیت هاي اجتماعی خودش، سازش خاصی را ایجاد کند (شفیع آبادي،65 13،42-40) فروید به مسائل جنسی انسانها بسیار اهمیت می دهد معتقد است که ارضاءشدن غرایز جنسی درانسان مانع بروز بسیاری ازمشکلات می شود ویا راه حلی است برای بسیاری از موضوعات زندگی فردری کریک روان شناس ماهر و برجسته ی اتریشی بود که کشفیات مهمی در روان شناسی نائل آمد. وی از عواقب خطرناک ناکامی جنسی سخن گفت، اما دراینجا به جای داشتن یک راه قانونی واجتماعی و جلوگیری از ناکامی جنسی یعنی آزادی جنسی را پیشنهاد کرد.او ریشه ی تمام ناکامی ها و بیماری ها را در مسائل جنسی دنبال کرد(بید،1385). فروید در تئوري غریزه دوگانه جنسی، دو گروه بزرگ غریزي را مشخص کرد : "غریزه زندگی" که دوستی، محبت، عشق، تولید مثل و حفظ بقاي خویشتن را ایجاد می کند و"غریزه مرگ" که موجب مرگ و نیستی، کینه و عداوت و انهدام نسل است . فروید در بررسی غرایززندگی، عشق را یکی از غرایز معرفی کرده، در تعریف عشق می گوید:"در نظر ما منظور از عشق،آن علاقه و محبتی است که قسمتی از آن به آمیزش هاي جنسی می انجامد(فروید، 1343 ،ص164) از دیگاه فروید، غریزه زندگی که غریزه جنسی مهم ترین آن است، در مراحل تحول، درنواحی شهوت انگیز سیر می کند. این جریان از دیدگاه رشد روانی- جنسی به سه دوره اصلی تقسیم می شود: -دوره اول: دوره قبل از تناسلی، از تولد تا حدود 5 سالگی است. -دوره دوم: دوره نهفتگی است و از 5 سالگی تا بلوغ ادامه دارد. -دوره سوم: دوره تناسلی یا بلوغ جنسی است و میل جنسی به شکل نهایی خود تجلی دارد.فروید معتقد بود که در کودك،در حدود سنین 4 تا 6 سالگی، غریزه جنسی بدون اینکه رشدکافی داشته باشد، فعال است و کودك از مالش آلت جنسی خود، که نوعی استمناء است، لذت می برد و موجب تمایلاتی از جمله تمایل پسر به مادر می شود و همچنین دختر سعی می کند پدر را شیفته خود کند. بر اثر این تمایلات، عقده ادیپ تشکیل می گردد. عقده ادیپ عبارت است از اینکه هر جنسی از همجنس خود متنفر و به جنس مخالف متمایل می گردد. به نظر فروید حل عقده ادیپ از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا پیدایش تمام بیماري هاي روانی به حل ناموفق این عقده مربوط می شود. از نظر فروید عوامل برانگیختگی میل جنسی، عوامل درونی و بیرونی را در برمی گیرد. فکرزیاد، دقت بیش از اندازه بر یک موضوع جنسی، از جمله عوامل درونی برانگیختگی میل جنسی وشرایط و اوضاع و احوال مکانی- زمانی و اجتماعی از جمله عوامل بیرونی میل جنسی به حساب می آیند(مهدوي ، نسیمی،1387) 2-12-3-نظریه اریک فروم بر اساس نظریه او، میل جنسی یکی از مظاهر استقلال است که در سالهاي اولیه زندگی نمایان می شود. زشت شمردن آن سبب واپس زدگی میل جنسی و احساس گناه در کودك شده ولاجرم او را مطیع تر می کند. شکستن تابوي جنسی اقدامی است عصیانگر در جهت پس گرفتن استقلال شخصی، ولی با این روش نمی توان به آزادي بیشتري دست یافت. در حقیقت تابوها سبب، توجه ذهنی به امور جنسی و گمراهی می شود، ولی این امر آزادي به بار نمی آورد.رابطه میل جنسی و احساس گناه در نظریه فروم از اهمیت خاصی برخوردار است. فروم کوشیده است که انسان را از گناه ناشی از واپس زدن میل جنسی رها شده نشان دهد. او معتقداست که انسان نمی تواند از میل جنسی فارغ شود و اگر آن میل، عیب تلقی شود، احساس گناه طبیعی است. محدودیتی که به امور جنسی تحمیل می شود به احساس گناه می انجامد که دستاویزي براي وضع اصول اخلاقی قدرتگراست. فروم معتقد است که در جامعه غربی به علت جهت گیري مصرفی، از میل جنسی براي پوشاندن فقدان صمیمیت بهره گیري می شود. نزدیکی جسمانی، به وسیله اي براي پوشاندن عیب بیگانگی انسانها تبدیل شده است.اریک فروم معتقد است که بشر با دو نوع سایق هیجانی راهنمایی می شود. یکی بیولوژیکی است که در همه یکسان است و نیازهایی را در بر می گیرد که لازمه بقاست. نیاز به غذا و آب ازجمله این نیازها بشمار می روند.و دیگر هیجانهاي ثانویه که ریشه بیولوژیکی ندارند و در همه یکسان نیستند. هیجانهایی مانند عشق، همبستگی، حسد، نفرت، رشک، و حرص و غیره، از ساختار اجتماعی بر می خیزد. هیجانهاي اجتماعی بر خلاف هیجانهاي بیولوژیکی، حاصل ساختاراجتماعی هستند. فروم علیرغم اینکه میل جنسی را رفتاري می داند که داراي عناصر شبه غریزه است، عوامل مؤثر بر آن را ناشی از یادگیري و فرهنگ بشمار می آورد.اریک فروم عشق را نتیجه رضایت کافی جنسی نمی داند، بلکه کامیابی جنسی را نتیجه عشق می شناسد. او در مطالعه مشکلات جنسی این موضوع را نشان می دهد و می گوید:" مطالعه یکی از متداولترین مشکلات جنسی، یعنی، سردمزاجی زن و ناتوانی روانی- جنسی مرد نشان می دهدکه علت واقعی این مشکلات، ناآگاهی از روشهاي درست جنسی نیست، بلکه علت واقعی منع هایی است که عشق را غیر ممکن می سازد. ترس یا تنفر از غیر همجنس اساس این مشکلات است که موجب می شود شخص خودش را کاملاً در اختیار طرف مقابل نگذارد، بی پیرایه عمل نکند، به شریک جنسی خود در صمیمیت و هم آغوشی اعتماد نکند. کسی که از نظر جنسی دچارمنع شده است، اگر بتواند خود را از ترس یا تنفر برهاند و در نتیجه در عشق ورزیدن توانا شود،مشکلات جنسی وي نیز حل خواهد شد، و اگر نتواند، هر چه در روابط جنسی آزموده باشد بی حاصل است(کجباف، 1381 ،ص55 ). 2-12-4-نظریه فرانکل عشق تنها راهی است که با آن می توان ژرفاي وجود دیگري را دریافت. کسی نمی تواند ازوجود و سرشت فرد دیگري کاملاً آگاه شود، مگر آنکه عاشق او باشد.در معنادرمانی فرانکل،عشق، پدیده اي نیست که از پدیده اصلی دیگري زاییده شده باشد. عشق به اصطلاح، اعتلایافته غریزه جنسی نیست، بلکه خود مانند غریزه جنسی پدیده اي اصلی و ابتدایی است. میل جنسی معمولاً حالتی است از بیان عشق و وقتی جایز و حتی مقدس است که مرکبی براي عشق باشد. پس عشق اثر جانبی میل جنسی نیست، بلکه میل جنسی راهی براي درك عشق است(مهدوي،نسیمی،1387). 2-12-5-نظریه مزلو در دیدگاه مزلو نیاز به ارضاء تمایلات جنسی هم ردیف نیاز به پاسخگویی به انگیزش هایی چون نیاز به هوا، تشنگی، گرسنگی و نیاز به خواب و غیره و در رده نیازهاي فیزیولوژیک، یا همان نیازهاي اساسی و اولیه و زیربنایی انسان و هر موجود زنده دیگر می باشد. به اعتقاد مزلو، رابطه جنسی، همچون عشق، جایگاه ویژه اي در اصول روانشناختی انسانها بخصوص انسانهاي با درجات بالاي سلامت روانی(خود شکوفا)، دارد. وي می گوید:"تمایلات جنسی و عشق می تواننددرافراد سالم بطور کامل تري در هم ترکیب شوند و غالباً چنین نیز می شوند. این دو مقوله درزندگی افراد سالم(خود شکوفا) بسوي ترکیب و ممزوج شدن با یکدیگر گرایش دارند(اوحدي، 1384 ، ص 89). 2-12-6-نظریه پرلز پرلز سائق انسان را وضعیت هاي ناتمام یا گشتالت هاي ناقص می داند. ما بطور نامنظم به سراغ این گشتالت هاي تکمیل نشده می رویم، زیرا آنها را به ترتیب اهمیت منظم کرده ایم. اضطراري ترین وضعیت تا ارضاء نشود، هدایت کننده افکار و رفتار ماست. سپس مهمترین وضعیت بعدي نمایان می شود و به همین ترتیب ادامه می یابد. بر اساس دیدگاه پرلز، مشکلات جنسی فرد زمانی رخ می دهد که بعنوان یک وضعیت ناتمام در فرد باقی بماند و تمامیت او و کل وجود انسانی را به مخاطره اندازد.به اعتقاد پرلز، افراد زیادي از پدر و مادر و فرهنگ خویش آموخته اند که باید انگیزه هاي خودرا فرو نشانند و در نتیجه از بیان انگیزه ها بیم دارند با این حال، جوشش هاي سرکوب شده به سادگی ناپدید نمی شوند و از راههاي دیگري خود را نمایان می سازند. بطور مثال، چه بسا تمایلات قوي جنسی و عطشی فراوان به رابطه و آمیزش جنسی بصورت زهد و پرهیزگاري و انجام افراطی عبادت هاي مذهبی یا ریاضت هاي خاص بروز و تظاهر می نماید. بدین ترتیب با تعارضات و عقده هاي روانی حاصله، سلامت روانی فرد از بین رفته، دچار اختلال روانی می گردد"(اوحدي،1384). 2-12-7-نظریه هورناي هورناي از کسانی است که بر نظریه فروید انتقاد وارد کرده است. او در این باره می گوید :" درهر صورت تجربه نشان می دهد که ارتباط بین محبت و تمایل جنسی یک ارتباط حتمی، ضروري و همیشگی نیست؛ یعنی نمی شود گفت که این دو، یک پدیده هستند یا ریشه و محرك واحدي دارند. به نظر من محبت پدیده اي کاملاً جدا از تمایل جنسی است که می توان گفت تنها دربعضی موارد با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند و در یکدیگر تأثیر می گذارند. بسیاري از انحرافها وناتوانیهاي جنسی، ناشی از احتیاج عصبی به محبت است و منشاء احتیاج عصبی به محبت نیزاضطراب اساسی است. کسانی که رابطه جنسی رضایت بخشی ندارند و نمی توانند از نزدیکی جنسی لذت سالم و طبیعی ببرند، بیشتر حریص می شوند و احتمال اینکه ارضاي نیازهاي روانی خود را در امور جنسی جستجو کنند، زیادتر می شود.تجلی مشکلات و ناراحتی هاي افراد عصبی در امور جنسی ممکن است به دو صورت باشد: 1-بصورت میل افراطی و اجباري به نزدیکی جنسی و 2- بصورت خودداري از این امور.این نظر فروید که، وضع، حال و عواطف مخصوص زنان و عمیقترین کشمکش هاي درونی آنان ناشی از کمبود آلت جنسی و حسادتشان نسبت به جنس مذکر است، مورد قبول هورناي نیست. او معتقد است که روحیه مخصوص زن بر پایه بی اعتمادي و تصور مبالغه آمیز او درباره روابط عاشقانه استوار است و تقریباً هیچ ارتباطی با ساختمان اندام جنسی او ندارد.هورناي عقده ادیپ و دوگانگی روانی کودك را به وجهی که فروید بیان کرده است، قبول ندارد. به اعتقاد او پرخاشگري کودك ناشی از غریزه جنسی و رقابت نیست، بلکه ناشی ازدلواپسی و از بیم آن است که مورد بی مهري قرار بگیرد و از حمایت و مراقبت محروم شود.هورناي برخلاف فروید که لیبیدو را نوعی انگیزه جنسی می دانست که در سراسر زندگی، آدمی را آزار می دهد و موجب اختلالهاي روانی در وي می شود، آنرا یک انگیزه هیجانی می پنداشت.از نظر هورناي مسائل جنسی معلول دلواپسی هستند و نه علت آن(هورناي، 1369). 2-12-8-نظریه رشدشناختی لارنس کلبرگ که یکی از معروفترین نظریه پردازان شناختی است، درباره تناسب رفتار جنسی باجنسیت فرد معتقد است که کودکان مفاهیم جنسی و عشقی را بتدریج یاد می گیرند؛ مطمئناً آنان خود، هویت خویشتن را معین کرده و هویت جنسی دیگران را تشخیص خواهند داد. وقتی پسر یادختر هویت جنسی خود را شناخت، از والد همجنس خود بعنوان الگوي خود پیروي خواهد کرد. 2-12-9-نظریه یادگیري اجتماعی نظریه پردازان یادگیري اجتماعی مانند آلبرت بندورا و والتر میشل، بر اساس الگوگیري و تقویت معتقدند که، کودکان رفتارهاي جنسی مناسب جنس خود را یاد می گیرند و سپس هویت جنسی خود را می سازندموضوع مورد پژوهش از دیدگاه مکتب اسلام قابل تحلیل و تبیین می باشد . مکتب اسلام استفاده معتدل و سنجیده از لذتهاي دنیوي را براي انسان فطري و جزء شئون سعادت و خوشبختی وي قلمداد کرده است(کجباف، 1381 ،ص 143). هنگام تغییر وتبدیل اجتماعی برای افرادی که امنیت روحی ندارند خانواده بیش از هر موقعی آخرین ملجا می باشد فقط درسایه ازدواج وخانواده است که زن ومردی توانسته در خود حس همکاری ،تعلق و بهم پیوستگی که یگانه شرط رشد و تکامل شخصیت آن می باشد، بوجود آوردند.(استون،هانا و ابراهام، 2002، 317). از مهم‌ترين فلسفه‌هاي تشكيل زندگي مشترك، آرامشگري زن و شوهر نسبت به يكد‌يگر است. اين آرامش به عواملي وابسته است كه يكي از بارزترين آنها، رابطة جنسي سالم است. آرامش در زندگي زناشويي يا معلول رابطه جنسي سالم است يا ميان اين‌دو به نحوي تلازم وجود دارد و نمي‌توان آنها را از يكديگر جدا كرد.لذا اهمیت شناخت و برسی عواملی که سبب قوام و استحکام این نهاد اجتماعی می گردند، می تواند گامی مفید در راستای ارتقای سطح فرهنگ جامعه باشد. یکی از مهمترین عواملی که بر بقاء و دوام و رشد خانواده اثر می گذارد، روابط سالم و مبتنی بر سازگاری و تفاهم بین اعضاء به ویژه زن و شوهر است( افضلی، 1383). 2-12-10-دیدگاه اسلام اسلام واپس زدن غریزه جنسی را جایز نشمرده و اساساً شهوت جنسی را زشت و پلید ندانسته، بلکه سعی کرده است که با تدابیر خاصی محبت عمیق وصمیمیت میان زن و شوهر را هر چه بیشتر محکم و استوار گرداند.پیشوایان دین اسلام در راستاي ایجاد چنین پیوندي و ایجاد پویایی و نشاط در رابطه جنسی باهمسر، به زن و شوهر دستور داده اند تا خود را براي یکدیگر بیارایند و خوشبو کنند و آرایش وخوشبویی براي همسر را باعث عفت همسر معرفی می کنند.از جمله پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هر مردي موظف است خود را براي همسرش آراسته نماید همان طور که دوست دارد همسرش براي او خوشنما باشد. "امام کاظم(ع) می فرماید: رعایت نظافت و خوشنمایی مرد از جمله اموري است که بر عفت زن می افزاید. هر آینه زنانی به سبب بی توجهی شوهرانشان به آراستگی ونظافت، از پاکدامنی دست برداشتند"(مستدرك الوسائل، 559 ، به نقل از غلامی، 1377 ،ص 70). مکتب اسلام کامروا نشدن زن و نارضایتی جنسی زن را از جفاپیشگی مرد و نادانی او دانسته وآنرا سخت نکوهش کرده است. "پیامبر اسلام(ص) در این باره فرموده است، سه چیز از نادانی است.یکی آنکه شخص با همسر خود قبل از گفتگو و انس، مقاربت کند و پیش از آنکه زن ارضاء شود خود را ارضاء نماید.پرسیدند چگونه چنین کند؟ فرمود: خودداري و درنگ کند تا ازهر دو انزال شود.در مورد اینکه چگونه باید زن را براي برقراري رابطه جنسی آماده ساخت نیز احادیث فراوانی وجود دارد؛ "امام صادق(ع) می فرماید: هرگاه بخواهید با زنانتان آمیزش کنید نخست باید با آنهاشوخی هاي شهوت انگیز نمایید و کاملاً آماده شان سازید، زیرا در این صورت آمیزش براي شماو همسرانتان خوشایندتر و لذتبخش تر می شوددر حدیثی از امام رضا(ع) آمده است: قبل از آمیزش آنچه می توانی با همسرت رفتاري شهوت انگیز پیشگیر، چه این عمل سبب غلبه میل جنسی او می شود و آثار آن در چشم و صورتش نمایان میگردد و می خواهد از تو مانند آن را که تو از وي می خواهی(مهدوي ،نسیمی، 1387). 2-12-11-نظریه وابس بر اساس نظریه وابس زن گرایی رادیکال بیان می کند که تحریکات جنسی همراه با سلطه مردان و پیروی زنان مفهوم « جنس» را به همان گونه ای که ما آن را می شناسیم می آفرینند» (وابس،1990،به نقل ازاحمدی،1383) بسیاری از زنان خودشان را برحسب جنسیت خودشان که بوسیله مــرد هدایـت شده است تعـریـف می‌کنند: گرایش های جنس مرد سیاسی و قابل دستکاری است. مرد از بدن زن برای تثبیت برتری جنس مذکر خود استفاده می کند. به نوعی سیر صعودی گرایش های جنس در رضایت جنسی مرد آشکار می‌شود دورویه ای که درآن مردان نوعاً حقوق خودشان را براساس بدن های زنان اظهار می‌کنند (احمدی،1383، 72). 2-12-12-دیدگاه اریکسون اریک اریکسون (1974/1968) که یکی از شاگردان فروید بود وبعداً نظریه رشد خودرا مطرح کرد استدلال نمود که تجربه بدنی زنان به طور اساسی و بنیادی با تجربه بدنی مردان فرق دارد درحالی که احساس مردان از خود بدنی دربرگیرنده حرکت از درون به سوی فضای بیرون است این احساس زنان متوجه فضای درونی است احساسی ازمحصور واحاطه کردن . زنان حسرت آلت رجولیت ندارند؛بلکه آن احساس متفاوت ولی بسیار مثبت ازبدن (جسم) خود دارند. درواقع اریک اریکسون براین نظرات که مردان نسبت به زنان حسادت می کنند زیرا زنان توانایی تولید حیات را دارند .برای غلبه براین حسرت رحم مردان برای موفقیت در دنیا احساس نیاز می کنند واین امر منجر به بیرون گرا شدن آنان می شود(بید،1385). 2-12-13-دیدگاه آلفرد آدلر اهمیت امورجنسی را درزندگی زناشویی انکار کرده است وی اعتماد داده که برای انتخاب همسری تک،جذابیت جنسی نقش مهمی را بازی می کند. اما به نظر ادلر تنهاشرط مهم نیست روابطی که فقط برتمایلات جنسی استوار باشد، نمی توانند یک رابطه کامل باشد.به عقیده وی گروهی ازمردم هیچ وقت رفیق و شریک مناسب خود را نمی یابند کسانی هستند که نمی توانند مساله محبت را درست حل کنند و برای اینکه ناتوانی خود را از نظر دور بدانند، بهانه های مختلف می تراشند .به گفته ماسترزوجانسون آمیزش صمیمانه ترین شکل ارتباط بین زن ومرد است بنابراین انتقادهای اتاق خواب،خیلی زود به سایر جنبه های زندگی زناشویی گسترش می یابد.اما عکس آن هم صحیح است. روابط جنسی می تواند آینده تمام نمای روابط خانوادگی باشد. انتقاد ها وتضادهائی که در سایر زمینه ها وجود دارد ممکن است به شکل انتقاد از روابط جنسی مطرح شود درنتیجه گوشه وکنایه های آزاد شده درباره ناتوانی جنسی وهمسر ، چه بسا به هیچ وجه وارد نبوده وصرفاً به منظور انتقام گیری وتسلط بر طرف مقابل باشد(کروم، ریدلی، 1384). 2-12-14-نظریه میشل میشل (1970،1966)، میشل وبندورا (1977)که معتقدند رفتارهای نقش جنسیتی مانند همه رفتارهای دیگر به وسیله فرایندهایی کسب می شوند نظریه یادگیری اجتماعی را به رشد جنسیت مربوط کردند. تصور شده است که رفتارنمادجنسی از تقویت افتراقی پسران ودختران منتج می شود، به طورکلی دختران برای مثال پاسخ مساعدتری تا پسران برای بازی با عروسک درباخت را دارندوپسران درمقایسه با دختران به احتمال بیشتر برای بازی با اتومبیل وکامیون تقویت می شوند. چون براساس جنس کودک چنین رفتارهایی پیامدهای متفاوتی به وجود می آورند درنتیجه فراوانی این رفتارها درپسران ودختران متفاوت است. 2-12-15-نظریه سربین سربین واسیر افکین معتقدند که دانش درباره جنسیت درست زمانی که کودکان آن را کسب می کنند بیش ترین انعطاف ناپذیری را دارد واین انعطاف ناپذیری با کسب اطلاعات بیش تر درباره جنسیت به تدریج انعطاف پذیرتر می شود زیرا درمراحل اولیه کسب دانش افراد میزان محدودی اطلاعات دارند وبنابراین میتوانند آن را حفظ و به صورت محدود به کاربرند. بنابراین مردان یا پرخاشگر هستند یا نیستندزنان یا عاطفی هستند یا نیستند ولی هیچ حد فاصل بین این دو وجود ندارد به مرور زنان که اطلاعات بیش تری کسب می شود دانش او پیچیده تر ومتحمل تر می شود بنابراین اکنون مردان به طور متوسط پرخاشگرتر اززنان هستند ولی همه مردان پرخاشگر نیستند وهمه زنان نیز غیر پرخاشگر نیستند این نشان می دهد که درمراحل اولیه رشد کودکان جنسیت را به عنوان شیره ای برای طبقه بندی جهان به صورت انعطاف ناپذیربه کار می گیرند ولی با افزایش سن آنها برای تقسیم بندی جهان از شیوه‌ای دیگر بهره می گیرند(گولومبوک،1384 ،116). نظریه الیزابت جین هی :ارتباط جنسی را نمی توان درقالب رضایتمندی فیزیولوژیک تبیین کرد،ارتباط جنسی را نمیتوان به تنهایی درک کرد،زیرا که سالهای متمادی، رابطه ای بسیار قدرتمند بین خرد دو انسان بوده است. نظریه مک آیدر: خانواده عبارت است از روابط جنسی معین و بادوامی که تولید اطفال و پرورش فرزندان را برعهده دارد(نانسی گود،ترجمه داورپناه ،1387). 2-13-عوامل موثر بر نارضايتي جنسي در زندگي زناشويي 1. عوامل رواني: اين عوامل شامل افسردگي، اضطراب، ترس مرضي و... است. افراد افسرده احساس بي‌حسي پايدار، نااميدي، درماندگي، بي ارزشي و گناه مي كنند و عموماً تعلق خاطر خود را نسبت به زندگي، شغل و ساير فعاليت هايي كه قبلاً برايشان لذت بخش بوده، از جمله فعاليت هاي جنسي از دست مي دهند(محمدي،1376؛ به نقل از بهرامي ، 1385). درپژوهشي كه در سال 1385 بر روي 150 زوج بارور و نابارور انجام شد، مشخص گرديد كه بين رضايت جنسي و افسردگي همبستگي معنادار منفي وجود دارد(حسین زاده ،1388 ). 2. بيماري هاي جسمي: بهداشت جنسی عبارت است از یکپارچگی و هماهنگی میان ذهن، احساس و جسم که جنبه هاي اجتماعی و عقلانی انسان را در مسیر ارتقاء شخصیت او سوق داده و منجر به ایجاد ارتباط و عشق می شود. بنابراین هرگونه اختلال که منجر به ناهماهنگی و در نتیجه عدم رضایت از رابطه جنسی گردد می تواند نارسایی عملکرد جنسی را به همراه داشته باشد(محمدي و غفاري،1387به نقل ازگنجی،1387). نتيجه پژوهشي با عنوان «اختلال در عملکرد جنسی و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به سرطان» نشان داد كه بيشترين اختلال در زنان مبتلا به سرطان در بعد تمایلات جنسی و تحریک یا برانگیختگی جنسی بوده است ( گنجی، 1387). 3. شاغل بودن زوجين: برخي يافته ها نشان مي دهند كه در روابط زوجين هر دو شاغل مشكلات زوجي مهمي وجود دارد و در مقايسه با ميانگين طلاق، طلاق در زوجين هر دو شاغل بيشتر است. 4.ناباروري: در اين زمينه پژوهش هاي داخلي نتايج متناقضي در بر داشته است. در پژوهشي كه مقايسه 150 زوج بارور و نابارور تبريز را در برداشت اختلاف معناداري در شاخص رضايت جنسي بين زوجين بارور و نابارور مشاهده نشد(بهرامي ،1385). همچنين در پژوهشي مشابه در مشهد كه مقايسه 100 زوج بارور و نابارور بود نيز نتيجه مشابهي به دست آمد(جنيدي و همكاران،1388به نقل ازکریمی پور،1389). اما در پژوهشي با عنوان «مقايسه سلامت رواني و مشكلات جنسي زنان بارور و نابارور تهران» كه بر روي 45 زوج بارور و نابارور انجام شد، مشخص گرديد كه زنان نابارور در مقايسه با زنان بارور از مشكلات جنسي بيشتري رنج مي برند( صیادپور،1384). 5.مدت زمان ازدواج و فاصله سني زوجين: تقريبا تمام پژوهش ها به همبستگي منفي بين مدت زمان ازدواج و رضايت از روابط جنسي اشاره كرده اند. به عنوان مثال بخشايش و مرتضوي (1388) در پژوهش روي 50 زوج به اين نتيجه رسيدند كه هرچه از مدت زمان ازدواج زوجين مي گذرد ميزان رضايت جنسي آنها كمتر مي شود كه شايد از بين رفتن تازگي طرفين يك عامل مهم باشد. همچنين نتايج پژوهشي تحت عنوان «ارتباط رضايت جنسي با عوامل فردي در زوجين» نشان داد كه رضايت جنسي به طور معناداري با فاصله سني زوجين و مدت زمان ازدواج مرتبط است(شاکریان،1389). شاهواري و همكاران(1388) نيز در پژوهش خود كه روي 1014 زن در گچساران انجام شد به نتايج مشابهي دست يافتند. 6.تحصيلات و درآمد پايين: در اين مورد نيز نتايج تحقيقات داخلي متناقض است. پژوهش شاهواري و همكاران(1388)كه بر روي 1014 زن انجام شد حاكي از ارتباط معنادار بين رضايت جنسي و وضعيت اقتصادي بود. اما رحماني و همكاران(1389) ارتباط معناداري بين رضايت جنسي با وضعيت اقتصادي و تحصيلي را در نيافتند (شاهواری وهمکاران،1388). 7.زايمان سزارين: علي رغم آنكه بسياري از زنان زايمان سزارين را به علت توانايي در برقراري روابط جنسي موفق و راضي پس از زايمان انتخاب مي كنند اما پژوهش شريعتی و همكاران(1387)، نشان داد كه رضايت روابط زناشويي در گروه زايمان واژينال به طور معناداري از سزارين بيشتر بود(شریعتی وهمکاران،1388). 8.الكسي تايميا: الكسي تايميا به عنوان مجموعه اي از نقايص شناختي و عاطفي در بيان، توصيف، شناسايي و تمايز احساسات تعريف شده است. در پژوهشي كه بر روي 100 دانشجوي دختر متاهل به منظور بررسي رابطه الكسي تايميا با رضايت جنسي انجام شد، همبستگي منفي بين رضايت جنسي و الكسي تايميا ديده شد. (هامفريز،2009؛ به نقل از شريعتي و همكاران، 1389). تحقیقات نشان می دهد که مسائل جنسی ازلحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشویی قرار دارند وسازگاری در روابط جنسی ازمهمترین علل خوشبختی زندگی زناشویی است. به طوری که اگراین روابط ارضا کننده وکامل نباشدمنجر به ناراحتی شدید، اختلافات وحتی ازهم پاشیدگی خانواده می شود. داشتن اطلاعات کافی درمورد امور جنسی توازن میان مقدار شهوت وتمایل جنسی بین زن و مرد و انجام اعمال جنسی بدون دغدغه و ترس از موضوعات اساسی ارضای تمایلات جنسی است و ازدواج های صحیح ومطمئن باعث سازگاری جنس بیشتر می شوند. نزدیکی تماس بدنی تنها و فقط به منظور تولید مثل نیست بلکه وسیله نظارت صمیمانه عشق، آرامش وارتباطی است که با احساس امنیت همراه با حس وابستگی به یکدیگر و ارضای خاطر و غلبه بر تنهایی و جدایی است (کریمی پور،1389). 2-14-ارتباط ومهارتهای ارتباطی رابطه بین فردی، از مهمترین مولفه های زندگی از آغاز تولد تا هنگام مرگ است. هیچ یک از توانمند- یهای بالقوه انسان جز در سایه روابط فردی رشد نمی کند. فراگیری روابط بین فردی صحیح ، اهمیتی بسزا در ایجاد سلامت روانی ، رشد شخصی ، هویت یابی ، افزایش بهره روری شغلی ، افزایش کیفی زندگی ، افزایش سازگاری و خود شکوفایی دارد. افرادی که از مهارت های ارتباطی ضعیف تری برخوردارند کمتر از سوی اطرافیان خود پذیرفته می شوند و با مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت زیادی روبرو هستند . پیامد چنین ارتباطی در بیشتر موارد تنهایی ، مشکلات خانوادگی ، عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی ، فشارروانی بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود برای رهایی از چنین مشکلاتی باید با مجموعه ای از مهارت ها آشنا شد؛ یعنی ، هر فرد باید دانش و مهارت لازم برای برقراری ارتباط سالم و سازنده با دیگران را کسب کند (حویزاوی،1392). مهارت های ارتباطی مجموعه ای از فعالیت ها و تعاملات است که موجب وتامین نیازهای افراد می گردد و به عنوان یک نیاز انسانی بین انسان هایی که با هم زندگی می کنند پدیدار می شود.در نتیجه ی برقراری روابط انسانی پس از تامین نیازها، زمینه های پیدایش انگیزش، رشد، احساس سودمندی، رضایت ،درك متقابل و اعتماد فراهم می شود. این نتایج، نشانه های مثبت حیات را پدید می آورد، و هر یک در پیدایش حالات مثبت بعدی مؤثر واقع می شود.طبق وتعریفی که محققان از مفهوم مهارت های ارتباطی ارائه داده اند، این مهارت ها عبارتنداز توانایی رابطه برقرار کردن با دیگران به شکل کارآمد و مؤثر. این رابطه در عین اینکه برای خود شخص مفید است برای شخص مقابل هم منافع یکسانی را در بر دارد. مهارت در روابط بین فردی به معنای دست یافتن به اهدافی است که بابرقراری وتعامل مورد نظر در صدد دست یافتن به آنها هستیم. ارتباطات به گونه ای و سیع و گسترده (تسهیم تجارب) نیز تعریف شده است. در این معنی هر موجود زنده ای تجارب و آنچه در درون خود دارد با دیگران، چه همنوعان خود و چه با انواع دیگر درمیان می گذارد . آنچه ارتباطات انسانی را از دیگر موجودات زنده متمایز و مشخص می سازد توانایی بسیار زیاد انسانها در خلق واستفاده ی نمادها است. براساس این توانایی است که انسانها مستقیما و بی واسطه و یا غیر مستقیم و باواسطه، تجارب خود را با دیگران درمیان می گذارند. ازاین روست که برخی انسان را (حیوانی نمادساز)می دانند.مهمترین و سیله برای دستیابی به نتایج مثبت ، ارضای نیازها و وتحقق بخشیدن آرزوهای ما در برقرار کردن ارتباط می باشد.دنیای امروز دنیای ارتباطات است.ما بخش عمده ای از زندگی خود را در ارتباط با دیگران سپری می کنیم و یا در فکر آن به سرمی بریم.اگر چه برقراری ارتباط به نظر ساده می آید ولی مستلزم بکارگیری نکاتی است که اگر درست و به موقع بکار گرفته نشود ارتباط مؤثری برقرار نخواهد گردید. مؤثر بودن یعنی پیام با احتمال بیشتری به مخاطب انتقال یافته و بنحوی در وی وتاثیر گذاشته و عکس العمل او را در پی داشته باشد.در واقع مهارت های ارتباطی ما بیانگر میزان توانایی و اعتماد به نفس ما بوده و باعث افزایش میزان ارزش واحترام ما نزد دیگران می گردد. این مهارتها، درپیشرفت و مسئولیت و مسیر شغلی ما وتاثیر مستقیم داشته وبر میزان حمایت وکمکی که از دیگران دریافت می کنیم اثر می گذارد و حتی ما را قادر می سازد تا بتوانیم دیگران را متقاعد نموده و آنها را به اجرای خواسته های خود ترغیب نمائیم. نتایج حاصل از ضعفهای ارتباطی زیاد می باشد که می توان به چند مورد ازآن اشاره داشت ازجمله: فقدان شور واشتیاق در انجام کار ، نداشتن حوصله، از دست دادن کار، عدم حسن نیت، کاهش حس همکاری، دلسردی ازکار، فقدان خلاقیت، بروز اشتباهات، فقدان روحیه اجتماعی، ناامیدی و خصومت که این نتایج نه تنها مورد نظر یک ارتباط مؤثر نمی باشد بلکه مانع وتحقق اهداف مطلوب افراد هم می گردد(عطاري،حسين پور، راهنورد، 1388). 2-15-انواع ارتباط کلامی: شامل نشانه یا علامتی است که دلالت بر موضوع و یا کسی و یا چیزی دارد و طبق آداب و رسوم اجتماعی ابداع شده ولی در صورتی که فرد برداشت ویژه ای کند معمای آن تغییر می کند غیر کلامی:مربوط به حرکات سرو بدن هستند که قسمتی از اطلاعات را تشکیل می دهند . 2-16-محتوی کلام (موضوع گفتگو) شامل آنچه بر زبان می آوریم، جذاب بودن، تازگی،هیجان انگیز بودن، مثبت یا منفی بودن - توجه به زمینه های فرهنگی، عناصر فرازبانی، تون صدا (شدت بلندی و کوتاهی)، ریتم(عدم یکنواختی- داشتن زیر وبم) آهنگ صدا (داشتن احساس و هیجان- دلنشین و آرام بخش بودن)، لحن کلام (دوستانه- ملایم- صمیمانه- ،وتهدید آمیز- خشن)، ترتیب بیان مطالب (زمان بندی -نظم -رعایت نوبت - سرعت گفتار- مکث- کشیدن- جمع بندی )، حالت بیان مطالب ( لهجه- تکیه کلام - تناسب با درك و دریافت شنونده- ملاحظات موقعیتی)، سبک گفتار، امری، مودبانه، درخواستی- سوالی، سوالی، غیر مستقیم، پیامهای کلامی و غیر کلامی ناهمخوان می تواند باعث سوء تفاهم گردد. 2-17-موانع ارتباط مؤثر:این نوع پیام ها عبارتنداز: دستور دادن، هدایت کردن، ابلاغ کردن، اخطار، وتهدید، هشداردادن، موعظه، نصیحت- توصیه، پیشنهاد یا راه حل ارائه دادن، وادارسازی از طریق استدلال، سخنرانی یا بحث کردن، قضاوت کردن، انتقاد کردن، مخالفت کردن و مقصرشمردن دیگری، تحسین، تایید، موافقت، ارزشیابی مثبت، اسم روی هم گذاشتن، مسخره کردن و تحقیرکردن (حویزاوی، 1392). 2-18-مفاهیم نظری ارتباط برطبق نظر اولسون وهمکاران(1983)مهارتهای ارتباطی مثبت شامل این موارد است: فرستادن پیامهای روشن،همدلی،جملات حمایت کننده ومهارت های حل مسئله موثر. برعکس،مهاتهای ارتباطی منفی شامل این موارد است:فرستادن پیامهای ناهماهنگ وفاقد صلاحیت اعلام کردن فرد،نداشتن همدلی،بیان جملات غیرحمایتی (منفی)،مهارتهای حل مسئله ضعیف،پیامهای متناقض وبن بست دوسویه (اولسون ،1983). برخی صرفا نیاز به ارتباط صریح و روشن را مطرح می کنند.در واقع ال بیت ومک هنری (1983) معتقدند که نظر مشترک تمام روشهای متفاوت زوج درمانی،کمک به زوج بهبود صریح وروشن ارتباط است.با این وجود،استوارت(1980)این موضوع را با این هدف برای زوج درمانی برگزید و نوشت: شواهد نشان می دهند که داشتن احتیاط در مقابل شور وحرارت فراوان،هدف بهتری برای بهبود الگوی ارتباط ورابطه است. او به نقل از فریتس پرلزمی گوید: صداقت بسیار صریح یا بی ملاحظه به ندرت نشان دهنده صمیمیت است،...و در واقع، می توان گفت واقعیت بی ملاحظه، بیشتر بزرگ نمایی موضوع است. استوارت اظهار میدارد که ارتباط انتخاب خوب پیامها و بیان خردمندانه خویش است(البیت،مک هنری،1983). تحقيق لاورنسي،پدرسون، باندي، باري و بروك و همكاران (2008)يادگيري مهارتهاي ارتباطي اجتماعي، رويكردهاي انطباق پذيري و مهارت مقابله با استرس و آسيب اجتماعي رامهمترين عامل در رضايت زناشويي مي دانند.نتايج نشان داد،مشاركت هريك اززوجهادر يادگيري مهارت ارتباطي به افزايش رضايت زناشويي منجر مي شود. مطالعه مینوچین (هال وگ وهمکاران،1984)ارتباط رامهارتهای گوینده وشنونده تقسیم کرد،همانگونه که ویرجینیا ستیر درسال 1964 تاحدی انجام داده بود.ارتباط زوج بایستی سه قسمت را در بربگیرد: 1)به کار بردن جملات ساده توسط زن وشوهر 2)بازخورد به منظور اطمینان از درک درست جمله 3)واردنمودن عنصرهمدلی درجملات درآموزش ارتباط که ساده ترین شکل خود توسط ستیر (1964)توصیف شده است،این گونه فرض می‌شود که با کارآمدی ،ارتباط برقرار میکند،می تواند: 1)قاطعانه نقطه نظرات خود خود رابیان کند. 2)هم زمان به روشنی ومناسب منظور خود رابیان کند. 3)زمانی که بازخورد جمله خود را دریافت می کند نسبت به آن پذیرا باشد(کروم،ریدلی،1384). زندگي مشترك با اين باور كه تنها مرگ مي تواند ما را از هم جدا كند شروع مي شود و زوجين هم، حداقل در آغاز زندگي خود نسبت به آن اعتقاد كامل دارند. اماواقعيت چيزي ديگر است، زندگي مشترك تحت تأثيرعوامل متعددي قرار مي گيرد كه پاره اي از آنها ممكن است زوجين را به طرف اختلاف و درگيري، جدايي رواني و حتي طلاق سوق دهد، تحقيقات مختلف نشان داده است كه يكي از مهمترين عوامل مشكل زا، اختلال در ارتباط يا به عبارتي اختلال در فرايند تفهيم و تفاهم است (حيدري وهمكاران،1384). 2-19-مهارتهای ارتباطی راش (1975)ارتباط رابه عنوان (دانش عملی)توصیف کرد وعملکرد(زیستی واجتماعی)ارتباط را مرکز تحقیقات خود قرار داد.اوباور داشت که فلورنتین نیکلو ماکیاولی(درقرن شانزدهم) اولین فردی بود که نقش ارتباط در روابط انسانی را به ثبت رساند و تکنیکهایی را برای به دست آوردن وحفظ کنترل سیاسی تدوین کرد. راش وبیتسون، منشاء تحقیقات دقیق درباره روشهای ارتباط انسانها با یکدیگر بودند. اولین مشارکت درتئوری ارتباط، مفهوم (بن بست دوسویه) بود( بیتسون وهمکاران،1956). گرینکر(1667) اهمیت الگوهای ارتباط رادرحفظ رفتارتوصیف کرد.درحالی که کار ویرجینیاستیر (1964) درتغییرجهت ازفردبیمار،به تعامل بین زن وشوهریا افراد خانواده راهگشا بود.ستیر برمحوریت ارتباط به عنوان تمرکز بردرمان تاکید،ودراین جهت تمام افراد خانواده را به عنوان یک سیستم در جلسات درمانی ملاقات می کرد.ستیر مانند راش برنکات جزئی تعامل بین فرستنده وگیرنده تاکیدکرد؛پیامی که فرستاده وپیامی که دریافت می شود.اوبرنامه درمانی منسجمی رابراساس مفهوم مرکزیت مشکلات ارتباطی درخانواده پریشان تدوین کرد(کروم،ریدلی،1384). والترلاویک وهمکاران(1967) بیان کردند که انسان بدون ارتباط نمی تواند وجود داشته باشد.درحالی که هیلی مطرح کرد که الگوهای ارتباط،سیستمی ازقوانین رادرطول زمان شکل می دهد.برطبق نظر هیلی این قوانین هم آشکار وهم ناآشکار است که چگونگی ارتباط بین زن وشوهررامشخص می کنند. برن(1964)تحلیل تبادلی رابه عنوان چارچوبی فرضی تبیین کردکه به افراد دیکته می کندکه ازجایگاه بزرگسالان،کودک،یا والد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند(والترلاویک وهمکاران،1967). 2-20-مهارتهای ارتباطی ورضایت زناشویی رفتارگرایانی مانندویس(1978)،الری وترک ویتس(1987) آموزش ارتباط را در روندکلی درمان خود وارد کردند،وگامهای حساسی در جهت روشن سازی بیشتردر رابطه زن وشوهر،یاافراد خانواده شکل دادند. همچنین به تدریج برنامه پیشرفت ارتباط به شکل خودیاری طراحی شد تا زوج های بدون مشکل بتوانند توانایی ارتباط موثر با یکدیگر را بهبود بخشند(الری،ترک ویس،1987). السون وهمکاران(1983)اظهار می دارندکه: مهارتهای ارتباط مثبت (برای مثال همدلی،گوش کردن دقیق،نظرات حمایت کننده)خانواده وزوج را دربیان نیازهای درحال تغییر ونیز اولویت های آنان درارتباط با همبستگی وانطباق پذیری توانامی کند.مهارتهای ارتباطی منفی(برای مثال،بن بست دوسویه ،انتقادات ) توانایی زن وشوهر،واعضای خانواده را برای بیان احساسات به حداقل می رساند،در نتیجه حرکت آنان را در این ابعاد محدود می کند(السون وهمکاران،1983). هدف اصلي ازدواج ارتباط است، ارتباط به زن و شوهر اين امكان رامي دهد كه با يكديگر به بحث وتبادل نظر بپردازند و از نيازهاي هم آگاهي يابند، روابط زوجين درواقع با هدف ارضاي تمام سطوح نيازها صورت مي گيرد به همين دليل است كه شايع ترين مشكلي كه توسط زوجين ناراضي مطرح مي شود، عدم موفقيت در برقراري رابطه است(يانگ و لانگ،1996،به نقل از اديب راد و مهدوي،1384). وظيفه اوليه خانواده برقراري ارتباط است و عملكرد خانواده منجر به رفع نيازهاي اجتماعي و فردي خانواده مي شود. به اين دليل موجب رشد و تكامل، اعتمادبه نفس و اجتماعي شدن اعضاء خانواده مي گردد . ارتباط روشن و مؤثر بين افرادخانواده موجب رشد احساسات و ارزشها مي شود. ارتباط مؤثر سنگ زيربنايي خانواده سالم و موفق است به عبارتي ديگر وقتي اعضاي خانواده اي از الگوهاي ارتباطي مؤثراستفاده مي كنند، انتقال و درك واضحي از محتوا و قصد هر پيامي دارند، نيازهاي رواني اعضا خانواده را ارضا مي كنند و ارتباط و شركت در اجتماع را تداوم مي بخشند . نوع نظام خانواده و الگوهاي ارتباطي آن اثر مهمي بر اعضا خانواده دارد، زيرا شخصيت، يادگيري، اعتماد به نفس، قدرت انتخاب و تصميم گيري منطقي افراد خانواده، همه به نوع اطلاعات و نحوه انتقال آن بين اعضاي خانواده وابسته است(اوليور و ميلر،1994). پژوهشها مويد وجود تفاوتهايي بين دو جنس در موضوع خودابرازي است .تمركز بيشتر زنان بر زبان و بيان كلامي باعث مي شود آنها در مقايسه با مردان،به خصوص هنگام ناكامي، اطلاعات شخصي و محرمانه بيشتري را آشكار كنند(برگ وگروس،1997) طي سه سال گذشته، دانشمندان علوم رفتاري فرايند ارتباط انساني را به دقت مطالعه و كشف كرده اند كه رفتارهاي خاص موجب نتايج قابل پيش بيني تر مي شود .مهارت ها و فرايندهاي رفتاري خاص،افراد را قادر مي سازدكه پيام ها را با دقت بيشتر،مؤثرتروكارآمدتررد وبدل كنند .علاوه بر آن مطالعات نشان مي دهندزوجهايي كه مي آموزند چگونه تعارضها و اختلافات خود را به طور مؤثر و كارآمد حل و فصل كنند،بيشتراززوج هايي كه فاقد چنين مهارتهايي هستند، مي توانند به زندگي مشترك ادامه بدهند(ميلرو همكاران، 2001،ترجمه بهاري، 1385). به نظرون جليستي در تحقيقات بايد تلاش كنند تا راههايي متنوع را آزمايش كنند كه در آن نشان دهد ارتباطات چگونه بر رضايت زناشويي تأثير مي گذارد. نتايج تحقيق آنها نشان مي دهد كه زماني كه نحوه ارتباطات دو نفر مثل هم نيست، احتمالا ايجاد نارضايتي بيشتر مي شود(ون جليستي و الكس،2000 ). همچنين تحقيقاتي دراين خصوص كه چه نوع روابطي باعث رضايت بيشتري ميشوند، نياز است تحقيقات نشان مي دهد كساني كه ارتباطاتي باز دارند، تمايل دارند كه خانواده اي داشته باشند كه در آن اعضاء داراي ارتباطات بازرضايت مندانه باشند .همچنين اين توضيح دربرگيرنده اين موضوع نيزهست افرادمتأهل با برقراري رابطه خوب تمايل دارند كه همسرشان داراي رفتارهاي مثبتي باشد تا اينكه ويژگيهاي شخصيتي مثبت داشته باشد(ميلر، كاگلين و هوستن،2000). ازدواج يكي از مهم ترين حوادثي است كه در زندگي رخ مي دهددر حالي كه بعضي ازدواج ها موجب رشد و شكوفايي زوجين است، بسياري اززن و شوهرها نيز مي توانند به مصيبت هايي در مقابل يكديگر بدل شوند، ايجادو حفظ روابط صميمانه و ارضاي نيازهاي عاطفي و رواني درجريان ازدواج، هنر و مهارتي است كه علاوه برسلامت روان و تجارب سالم اوليه، نيازمندداشتن وكسب نگرشهاي منطقي،مهارتهاي ارتباطي،مهارتهاي زندگي و انجام وظايف خاص خويش است (اعتمادي، نوابي نژاد، احمدي و فرزاد، 1385). برنامه ي ارتباط زوجين در اواخر دهه ي 1960 توسط ميلر و همكاران در دانشگاه مينه سوتا در مركز مطالعات خانواده پايه ريزي شد (خوشكام، 1386 ). اين برنامه ي آموزشي به منظور تقويت روابط زوجين، طراحي شده و مي تواند موجب افزايش سطح تعادل زندگي زناشويي و در نتيجه افزايش بهزيستي روان شناختي، هيجاني و اجتماعي اعضاي خانواده در دراز مدت شود. مهارتهايي كه در اين برنامه آموزش داده مي شود عبارتند از مهارتهاي صحبت كردن، مهارتهاي گوش دادن موثر، مهارتهاي حل تعارض و روابط بين فردي. هدف از آموزش برنامه ي ارتباط زوجين، آموزش آن دسته اصول و مهارتهايي است كه منجر به روابط رضايتمند، حمايتگر و پايدار مي شود (هاوارد و ماركمن ، 2005 ). آموزش برنامه ي ارتباط زوجين به همسران، در برقراري و تداوم يك ارتباط باز و سالم و ايجاد توانايي زوج ها در توضيح و تصريح نيازها، خواسته ها، تمايلات و نيز توانايي ، توجه كردن به ديگران و دعوت از آنان براي روشن سازي مطالب و موقعيتها كمك مي كند (بري، 1995 ). با آموزش مهارتهاي ارتباطي به برخي خانواده ها نشان دادندكه آموزش مهارتها منجر به افزايش رضايتمندي، افزايش ارتباط باز، بهبود مهارتهاي حل مساله و افزايش همدلي شده است. هالفورد ماركمن و استنلي (2003) در پژوهشي، 12 برنامه ي آموزش ارتباط بر مبناي مهارت آموزي را با پيگيري 6 ماه بعد مورد بررسي قرار دادند. تحليل و مرور اين نتايج نشان داد كه آموزش ارتباط تاثير مثبتي بر الگوهاي ارتباطي زوجين داشته است(عطاري، حسين پور، راهنورد،1388). ما هر روز به گونه های مختلف با هم در ارتباطیم تا اندیشه ها، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگرمنتقل کنیم، میزان علاقه و احترام خود را نشان دهیم و رنج، اندوه، شادمانی، خرسندی، شک و دودلی خود را با دیگران در میان بگذاریم. هر نوع ارتباط اعم از ساده و پیچیده، عمدی و یا غیر عمدی، کلی یا طرح شده برای یک منظور خاص، فعال یا غیرفعال، عمده ترین وسیله برای دستیابی به نتایج مثبت و ارضای نیازها و تحقق بخشیدن به آرزوهای ماست. مهارتهای ارتباطی ما بیانگر میزان توانایی و اعتماد به نفس، ما بوده، همچنین باعث افزایش میزان احترام و ارزش ما نزد دیگران میشود (کول ترجمۀ کارکیا، 1379). مهارتهای ارتباطی، توانایی اختصاصی به شمار می آیند. این مهارتها برای ایجاد رابطه ضروری هستند، به طوری که انسان میتواند با استفاده از آنها در زمان انتقال پیام به شخص دیگر (یعنی همسر به همسر)، به شکلی کامل و کافی عمل کنند، بنابراین درمانگر باید به ارزیابی رفتار بپردازد، یعنی موقعیتها، مهارتها و یا نقصهای مهارتی را که پیوسته به مشکلات ارتباطی زوجها مربوط هستند تعیین کند(برنشتاین؛ ترجمۀ سهرابی، 1377). ارتباط صحيح كلامي و غيركلامي اساس يك زندگي زناشويي موفق است. زن و مردي كه از داشتن، يك ارتباط صحيح با يكديگر و ديگر افراد خانواده محروم هستند، داراي نشانه هاي رفتاري ويژه اي مي باشند كه از جمله آن ها مي توان به موارد زير اشاره كرد: ياس، نوميدي و درماندگي زن يا شوهر، وجود تعارض بين زن و شوهر،داشتن انواع مشكلات در زمينه هاي مالي، جنسي، رفتاري، نرخ پايين تقويت يكديگرنبود رضايت و خشنودي از زندگي زناشويي شكايت و انتقاد از يكديگر و غيره كه سرانجام سلامت رواني افراد خانواده را مورد تهديد قرار مي دهد(نوابي نژاد، 1376). 2-21-پیشینه تحقیقاتی در خصوص ارتباط بین متغیرهای پژوهش: الف) تحقیقات پیشین در خصوص ارتباط بین مهارت های ارتباطی با رضایت زناشویی منجزی، شفیع آبادی، سودانی(1391) در پژوهشی تحت عنوان اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی با رویکرد اسلامی بر رضایتمندی زناشویی زوج ها دریافتند، آموزش مهارت هاي ارتباطي با رويكرد اسلامي بر بهبود رضايت مندي زناشويي زوج ها در پس آزمون و پيگيري مؤثر بوده است. اسماعیل پور، خواجه، مهدوی(1389) در پژوهشی تحت عنوان نقش باورهاي ارتباطي و مهارتهاي ارتباطي در پيش بيني رضايت زناشويي دریافتند، مهارتهاي ارتباطي مدت ازدواج و برخي از باورهاي ارتباطي از جمله باور افراد به آسان بودن حفظ روابط زناشويي باور به انجام همه كارها با كمك يكديگر و باور به ارضا كردن همه نيازها مي توانند به طور قابل ملاحظه اي رضايت زناشويي زوج ها را پيش بيني كند. ابراهیمی، جان بزرگی(1387) در پژوهش خود تحت عنوان رابطه مهارت های ارتباطی و رضایت زناشویی دریافتند، همبستگی معنادار بین مهارت های ارتباطی و رضایت زناشویی وجود دارد. بنابراین هرچه مهارت های ارتباطی افزایش یابد رضایت زناشویی نیز افزایش می یابد. رضازاده (1387) در پژوهش خود تحت عنوان رابطه مهارت های ارتباطی و سازگاری زناشویی در دانشجویان دریافتند، بین مهارت های ارتباطی زوجین همبستگی معنادار وجود دارد. همچنین میزان سازگاری زناشویی زوج های دارای مهارت های ارتباطی قوی به طور معنادار بیشتر از زوج های دارای مهارت های ارتباطی ضعیف بود. درمطالعه ی حاجي ابول زاده(1381)نشان داده است كه آموزش مهارتهاي ارتباطي موجب افزايش رضايت، سازگاري،همبستگي وتوافق زناشويي شده و ابراز محبت بين آنها را افزايش مي دهد. درمطالعه ی جعفري هرندي (1381) نشان داده است آموزش مهارتهاي ارتباطي باعث بهبودكيفيت ارتباطي همسران شده و درنتيجه، رضايت آنان را در زندگي افزايش داده است همچنين، باتوجه به تحقيق كه در بالا ذكر شد، از آنجا كه آموزش مهارتهاي ارتباطي سبب كاهش تعارض هاي زناشويي شده بنابراين، احتمالا اين كاهش تعارض سبب افزايش رضايت زناشويي شده است. پاتاكي و فينكل(2010) بهترين راه براي افزايش رضايت زناشويي را استفاده از هنجارهاي اجتماعي، مهارت ارتباطي و انعطاف پذيري در خواسته ها عنوان كرده اند. لاورنسي، پدرسون، باندي، باري ، بروك (2008) يادگيري مهارت هاي ارتباطي، رويكردهاي انطباق پذيري و مهارت مقابله با استرس و آسيب اجتماعي را مهمترين عامل در رضايت زناشويي مي دانند.نتايج نشان داد، مشاركت هر يك از زوجها در يادگيري مهارت ارتباطي به افزايش رضايت زناشويي منجر مي شود. هانسون و لنبلند(2006) به زوجيني كه در تعاملات با هم مشكل داشتند،علائم روانپزشكي نشان داده و از زندگي زناشويي خود ناراضي بودند، مهارتهاي ارتباطي و حل تعارض را آموزش دادند نتايج نشان داد كه اين آموزشها باعث بهبود ويژه اي در روابط زوجين و توانايي كنار آمدن با مشكلات و سلامت روان آنها شده بود. گاتمن و کارکوف(1989) دریافتند که رفتار کلامی مثبت در همسران، به صورت همزمان با رضایت زناشویی رابطه دارد(به نقل از اسکیلینگ،2003). در همین راستا (کریستنسون، لایر، هوی،1993 به نقل از اسکلینگ و باکوم،2003) دریافتند که رفتارهای ارتباطی مثبت همسران، با رضایت زناشویی، رابطۀ همزمان دارد. ميلر، كاگلين و هوستن(2000) تحقيقات نشان مي دهد كساني كه ارتباطاتي باز دارند، تمايل دارند كه خانواده اي داشته باشند كه در آن اعضاء داراي ارتباطات باز رضايتمندانه باشند. ناکوتری و راجرز(1995) داشتن یا نداشتن مهارتهای ارتباطی را بر وضعیت رضایت زناشویی مؤثر می دانند. وجود ارتباطاتی که فاقد شرایط لازم است، چگونگی روابط مبهم و یا روابط مشروط، زمینه های ناسازگاری را در بین زوجین تشدید می کند(به نقل از احسانی،1385). مارکمن(1993) درتحقیقات خود نشان داد که آموزش مهارتهاي ارتباطي باعث رضايتمندي زناشويي است. برلسن (1992) در پژوهش خود، مهارتهاي ارتباطی 60 زوج رامقایسه کرد و چنین استنتاج نمود که افراد داراي مهارت هاي ارتباطی بالا، بیشتر از افراد داراي مهارت هاي ارتباطی پایین از روابط بین فردي نزدیک رضایت داشته اند. ب) تحقیقات پیشین در خصوص ارتباط بین مسائل جنسی با رضایت زناشویی موحد وعزیزی (1390) در پژوهشی تحت عنوان رابطه رضایت مندی جنسی زنان و تعارضات میان همسران دریافتند رابطه معکوس و معنی داری بین رضایت مندی جنسی زنان و تعارضات میان همسران وجود دارد. صادقی و سامانی (1390) در پژوهشی تحت عنوان مولفه های روابط جنسی از یک دیدگاه اخلاقی دریافتند، 3 فاکتور به عنوان راه حل وجود دارد. اجازه برای برقراری رابطه جنسی-رضایت جنسی-تمایل جنسی این فاکتورها دارای روابط مثبت معنا داری با رضایت زناشویی و روابط منفی معناداری با اختلافات زناشویی دارند. توکل،میرمولایی،مومنی موحد،منصوری(1390)در پژوهشی تحت عنوان ارتباط عملکرد جنسی با رضایت جنسی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی جنوب شهر تهران دریافتند کلیه متغیرهای مربوط به عملکرد جنسی افراد با رضایت جنسی آنها مرتبط بود پیش نهاد می شود که با تاسیس واحد بهداشت جنسی زنان در مراکز بهداشتی به انجام مشاوره در زمینه عملکرد جنسی زنان و رفع مشکلات موجود پرداخت. وزیری، کاشانی، حسینیان، غفاری(1389) در پژوهشی تحت عنوان خودکارآمدی جنسی و رضایت زناشویی دریافتند، خودكارآمدي جنسي با رضايت زناشويي رابطه ي معناداري داشته و از نمرات خودكارآمدي جنسي مي توان نمرات رضايت زناشويي افراد را پيش بيني كرد. درمطالعه ای همایی ، خياطان و سليمي (1387) به این نتیجه رسیدند بين رضايت زناشويي و رضايت جنسي رابطة معناداري مشاهده شد. وکیلی (1386) رابطه بین رضایت کلی از سایر ابعاد زندگی با رضایت جنسی را نشان داد و به این نتیجه رسید که رضایت جنسی در رابطه زوج باعث رضایت از زندگی در زوج می شود(به نقل از نسیمی،مهدوی،1387). براساس پژوهشهای بخشایش ومرتضوی(1385) بين رضايت زناشويي و رضايت جنسي رابطة معناداري مشاهده شد در اين پژوهش نيز رضايت جنسي عامل مؤثري در روابط زناشويي گزارش و بيان شده است فعاليت جنسي چنان در رضايت زناشويي مهم است كه عدم فعاليت جنسي ميتواند نشانة وجود مشكلات ديگري در پيوند ازدواج باشد. درمطالعه ای دانش(1384) به این نتیجه رسید داشتن مهارتهای ارتباطی ایجاد تفاهم وشیوه های محبت وارضای نیاز جنسی زوجین می تواند باعث رضایت زناشویی زوجین شود. طبق مطالعات هربرت(2010) مشکلات ارتباطی و نارضایتی از رابطه زناشویی متاثر از مولفه هاي گوناگونی از قبیل تعاملات مثبت روزانه، میزان محبت زوجین، حل تعارض، پرخاشگري، عوامل جنسی و رویدادهاي زندگی است، که در بین این مولفه ها رضایتمندي زناشویی با فعالیت و رضایت جنسی رابطه نیرومندي دارد، به گونه اي که رضایتمندي زناشویی در همسرانی که از رضایت جنسی برخوردارند، علی رغم وجود مشکلات ارتباطی بین آنها بالاتر از همسرانی خواهد بود که از رضایت جنسی لازم بهره مند نیستند. دي ير و استيلزر(2010) به بررسي آموزش زناشويي زوجهاي اسپانيايي پرداختند و نتايج نشان داد كه كارگاههاي آموزشي بر رضايت زناشويي زوجهاي اسپانيايي مؤثر بوده است. اين تحقيق كه مؤلفه هاي ارتباطات مثبت، حل تعارض ها، تعاملات منفي و تعهد رابطه را بررسي مي كرد، نشان داد كه كمترين تأثير در تعهد رابطه و بيشترين تأثير در كاهش تعاملات منفي بوده است(به نقل از منجزی وهمکاران، 1390). درمطالعه ی وستیمر(2005)به این نتیجه رسیدکه دانش وآگاهی نسبت به مسائل جنسی زندگی راتغییر می دهد و اغلب بهتر می کند ( به نقل از یوسفی،1384). ويسمن و برزنياك(2004)، نيكولز(2005)، سلوسارز(2000)، بايرز(2005) نشان داده اند که رضايت جنسي عامل مؤثري در روابط زناشويي می باشد فعاليت جنسي چنان دررضايت زناشويي مهم است كه عدم فعاليت جنسي مي تواند نشانة وجود مشكلات ديگري در پيوند ازدواج باشد (به نقل از نادری، حیدری،حسین زاده مالکی،1389). هندرسون، کینگ، وروف(2003) به اين نتيجه رسيدند كه رضايت از رابطة جنسي نقش مهمي در رضايت زناشويي و رابطة زوجها دارد و نارضايتي در رابطة جنسي در سال هاي اول ازدواج به اختلاف بين زوج ها واحتمالاً جدايي در سال هاي بعد منجر مي شود. پژوهش ساکولسکی وهنریک(1999)، یانگ و همکاران(2000)، فرانک( 1979)و کوپر و آلوین(1987)، وجود رابطه میان رضایت جنسی و رضایت از روابط عاطفی و زناشویی را نشان داد(به نقل از مهدوی،نسیمی ،1388). درمطالعه ای کوپر و آلوین(1987) به این نتیجه رسیدند بالا بودن کیفیت رضایت جنسی باعث بالارفتن سطح رضایت از روابط عاطفی و زناشویی می شود(به نقل ازنسیمی، مهدوی ،1387). منابع فارسی 1-ابراهیمی، ابوالفضل.؛ جان بزرگی، مسعود.؛1386، رابطه مهارتهای ارتباطی و رضایت زناشویی،فصلنامه روانشناسی در تعامل در دین،1، 2، 176-165. 2-آبوت، پاملا .؛ کلر, والاس.؛ 1380، جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران، نشر نی. 3-احسانی پیله رود، هاجر.؛ 1385، بررسی اثربخشی زوجدرمانی رفتاری بر سازگاری زناشویی در مرکز بازتوانی معتادین، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه الزهرا،55-34. 4-احمدي،حبيب.؛ 1383،جنسيت وروانشناسي اجتماعي، شيراز، انتشارات نويد. 5-اصلاني، خالد.؛ 1383، نقش مهارتهاي ارتباطي بر كارايي خانوادگي دانشجويان متاهل پژوهي، فصلنامة رفاه اجتماعي ،1، 2 .135 ،131-137. 6-اديب راد، نسترن.؛ مهدوي، اسماعيل.؛ 1384، مقايسة باورهاي ارتباطي زنان مراجعه كننده به مركز قضايي و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك شهر تهران، فصلنا مة خانواده پژوهی، 1، 2. 137 – 131. 7-استون،ابراهام.؛هانا.؛ 1381، پاسخ به مسائل جنسي و زناشويي، تهران، انتشارات ارغوان. 8-اسرار، صديقه.؛ 1383،بررسي اعتبار و روايي پرسشنامه رضايتمندي زناشويي انريچ در گروهي از متأهلين داراي مشكل زوجي و بدون مشكل زوجي در شيراز، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان،38-12. 9-اسلامی نسب، علی.؛ 1376،رفتارهای جنسی انسان، تهران، انتشارات حیان. 10-اصغرنژاد،فريد.؛ 1385،مقايسه سطوح هوش هيجاني و رضامندي زناشويي و رابطه ساختاري آنها در زوجين ناسازگار و سازگار شهرستان ساري، چكيده مقالات دومين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران، دانشگاه شهيد بهشتي، 101. 11-اعتمادي، عذرا.؛ نوابي نژاد، شكوه.؛ احمدي، سيد احمد.؛ فرزاد، ولي اله.؛ 1385 ،بررسي تاثير زوج درماني به شيوه ي ايماگوتراپي بر افزايش صميميت زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاوره در شهر اصفهان، فصلنامه تازه ها و پژوهشهاي مشاوره،5، 19،22-9. 12-افضلي گروه،صولت.؛ ١٣٨٣، مقايسه سازگاري زناشويي معلمان مرددبستان هاي شهر اهواز بر اساس همساني هيجان خواهي باهمسران شان باكنترل سن وطول مدت ازدواج ، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده ،دانشگاه شهيدچمران اهواز،45-15. 13-اکبری، مصطفی.؛ حسینی، حسین.؛ سعیدی، چیم.؛ 1391،رابطه آگاهی از سندرم ملال پیش از قاعدگی (PMS) با رضایت زناشویی زوجهای جوان،مقاله پژوهشی، گروه روانشناسی دانشگاه رازی کرمانشاه،18-13. 14-اکبری، مصطفی.؛ 1384، جمعیت و تنظیم خانواده؛ مهارت های بلوغ و ازدواج برای جوانان ، کرمانشاه، مجله علمی دانشگاه رازی، 3،5، 22-18. 15-الماسي، نفسيه .؛ خبيري، محمد.؛ فراهاني، ابوالفضل.،؛حمايت طلب، رسول.؛ 1389،رابطة سبك زندگي و رضايت زناشويي در ورزشكاران و مقايسة آن با افراد عادي، نشرية مديريت ورزشي،5، 87-74. 16-اوحدي، بهنام.؛ 1384، تمایلات و رفتارهاي جنسی طبیعی و غیر طبیعی انسان، تهران، نشر صادق هدایت. 17-بخشی، حمید.؛ 1386،ارتباط رضایت زناشویی با افسردگی زوجین، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین، 2، 44-33. برازنده، ه.؛ 1384 ،رابطه معیارهاي ارتباطی و طرحواره هاي ناسازگار اولیه با سازگاري زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد،55-16. 18-برنشتاین، فیلیپ اچ.، برنشتاین، مارسی تن.؛ 1377، شناخت و درمان اختلا فهای زناشویی (زناشویی درمانی)،ترجمۀ حمید رضا سهرابی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا. 19-بهرامي، فاطمه.، 1385، تاثير روشهاي جرات ورزي به دانش آموزان كم جرات دختر دبيرستاني با شيوه هاي مشاوره ي گروهي و فردي،پايان نامه ي كارشناسي ارشد مشاوره،دانشگاه علامه طباطبايي ،59-26. 20-بهمن، شهناز.؛ مافيي، هلن.؛ 1382، پرورش هوش هيجاني كودكان، مترجم حسن رستگارپور، ،تهران ، انتشارات بين المللي كاج. 21-بيد،مسعود.؛ 1385،بررسي رابطه ميان رضايت زناشويي با سلامت رواني زنان شاغل و خانه دار شهر دهدشت، پايان نامه كارشناسي روانشناسی،دانشگاه پیام نور گچساران، 38-16. 22-بولتون، رابرت.؛ 1996 ، روانشناسي روابط انساني، ترجمه ي حميد رضا سهرابي،تهران،انتشارات رشد. 23-تقیپور، آذین.؛ دژبان ،ریحانه.؛خادم دزفولی، زهرا.؛ نعامی، عبدالزهرا.؛ 1390، بررسی رابطه بین مهارتهاي ارتباطی و سبکهاي حل تعارض مدیران با توانمندي کارکنان، پژوهشهاي روانشناسی اجتماعی، 1، 2، 42-17. 24-توکل،زینب.؛ میرمولایی، طاهره.؛ مومنی موحد، زهره.؛ منصوری، آسیه.؛ 1390، بررسی ارتباط عملکرد جنسی با رضایت جنسی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی جنوب شهر تهران،مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی همدان. 19، 2، 54-50 24-جعفري هرندي، سمیه.؛ 1381،بررسي رابطه ي تعارض هاي زناشويي وبي ثباتي ازدواج مستعد طلاق بودن (در زنان جوان) اصفهان، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته روان شناسي،دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي،51-23. 25-حاجي ابول زاده، ناهید.؛ 1381،بررسي اثربخشي درمان شناختي- رفتاري به شيوه گروهي بر افزايش رضايتمندي زناشويي زنان، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره، دانشگاه علامه طباطبايي: دانشكده علوم تربيتي وروان شناختي،45-12. 26-حسين زاده،علي.؛ 1388،همسران سازگار، تهران، انتشارات مؤسسه آموزش و پرورش امام خميني. 27-حسيني غفاري، فاطمه.؛ قنبري هاشم آبادي، بهرامعلي. ؛آقامحمديان شعرباف، حميدرضا.؛ 1385 ،مقايسه ي اثربخشي روان درماني گروهي مبتني بر نظريه ي انتخاب و درمان انگيزشي نظام مند در افزايش رضايت زناشويي دانشگاه فردوسي مشهد، مطالعات تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي،78-65. 28-حيدري، محمود .؛ مظاهري، محمدعلي.؛ پور اعتماد، حميدرضا.؛ 1384، رابطة باورهاي ارتباطي با احساسات مثبت نسبت به همسر،فصلنامة خانواده پژوهي، 1،2، 68-34. 29-خوشكام، سميرا.؛ سيد احمدي، سيد احمد.؛ عابدي، محمدرضا .؛ 1386، تاثير آموزش ارتباط بر، روابط زوجين شهر اصفهان، فصلنامه ي تازه ها و پژوهشهاي مشاوره ، 6 ، 24،123 -.136 30- خویی مرقاتی، ع.؛ 1376، بررسی و مقایسۀ مشخصات فردي و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط جنسی، پایان نامۀ کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، 5-2. 31-دارابي زاده،مرضيه.؛ 1388، رابطه بين هيجان خواهي و رضايت زناشويي دانشجويان دانشگاه پيام نور واحد گچساران، پايان نامه كارشناسي روانشناسی عمومی، 92-66. 32-دانش،آذر.؛ 1383،بررسی رابطه رضایت زناشویی با رضایت جنسی زوجین،چکیده مقالات،اولین کنگره آسیب شناسی خانواده،تهران، 88-43. 33-رضازاده، محمدرضا.؛1386 رابطه مهارتهای ارتباطی وسازگاری در زندگی زناشویی در دانشجویان، روانشناسی معاصر،3، 1، 50-45. 34-رضويه، اصغر.؛ معين، لادن.؛ بهلولي اصل، فاطمه.؛ 1390، نقش ويژگيهاي شخصيتي و رضايت زناشويي بر رضايت شغلي كاركنان متأهل بنياد شهيد وامورايثارگران شهر شيراز، فصلنامه ي علمي پژوهشي زن وجامعه، 1، 4، 20-1. 35-ساپینگتون، ا.؛ا.؛ 1382، بهداشت روانی، ترجمه حمید رضا حسین شاهی برواتی، تهران،انتشارات روان. 36-ساروخاني، باقر.؛ 1370،مقدمه اي بر جامعه شناسي خانواده، تهران، انتشارات سروش. 37-سياوشي، حسين؛ نوابي نژاد، شكوه.؛ 1384، رابطه ي بين الگوهاي ارتباط زناشويي و باورهاي غير. منطقي دبيران و دبيرستانهاي شهر ملاير، فصلنامه تازه ها و پژوهشها مشاوره، 4،34-9. 38-سگالن،م.؛ 1997،جامعه شناسی تاریخی خانواده،ترجمه الیاسی،تهران،نشرمرکز. 39-سلیمان پناه ، احمد.؛ 1377،شناخت قاعدگی و اختلالات آن، تهران ، انتشارات شهروند. 40-سليمانيان،علي اكبر.؛ ١٣٧٣،بررسي تأثيرتفكرات غيرمنطقي براساس رويكردشناختي برنارضايتي زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشدمشاوره،دانشگاه تربيت معلم تهران.58-33. 41-شاكريان،عطا.؛ 1388،مقايسه ميزان شباهت و تضاد در ويژگي هاي شخصيتي با سازگاري زناشويي در مزدوجين شركت كننده در جشن ازدواج دانشجويي دانشگاه آزاد اسلامي كردستان، پايان نامه كارشناسي ارشدمشاوره، 9. 42-شاملو، سعيد.؛ 1387،مكتبها و نظريه ها در روانشناسي شخصيت، تهران،ارسباران. 43-شاملو، سعيد.؛ 1380،بهداشت رواني، تهران،انتشارات رشد. 44-شاملو، سعيد.؛ 1376، بهداشت روان،تهران،انتشارات رشد. 45-شفیع آبادي، عبدا... ؛ ناصري، غلامرضا.؛ 1385، نظري هاي مشاوره و روان درمانی،تهران، انتشارات مرکزنشر دانشگاهی. 46-صادقی، لادن.؛سامانی،سیامک.؛ 1390،مولفه های ارتباطات جنسی از دیدگاه اخلاقی، مجله اجتماعی ورفتاری وعلمی،30، 1119-1616. 47-صيادپور، ز.؛ 1384، شيوه هاي دلبستگي و رضايت از ازدواج، مطالعات روان شناختي. 1، 2و 3، 141-159. 48-صفدرخاني، فائقه.؛ 1387،تأثير كارگاههاي آموزشي پيش از ازدواج بر باورهاي غيرمنطقي نسبت به ازدواج، پايان نامة كارشناسي روان شناسي عمومي، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي، دانشگاه يزد،31-28. 49-عطاري، يوسفعلي.؛ حسين پور، محمد.؛ راهنورد، سيما.؛ 1388، اثر بخشي آموزش مهارتهاي ارتباطي به شيوه ي برنامه ي ارتباطي زوجين بركاهش دلزدگي زناشويي در زوجين،انديشه و رفتار،4، 14، 67-12. 50-عطاری، ی. ع.، افضلی گروه، ص.، مهرابی زاده هنرمند، م.؛ 1385، مقایسه سازگاری زناشویی معلمان مرد دبستان های شهر اهواز بر اساس همسانی هیجان خواهی با همسرانشان، مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز،3 ، 12، 27-44. 51-غلامی، یوسف.؛ 1377، بی میلی جنسی در بانوان، تهران، نشر راضیه. 52-فروید، زیگموند.؛ 1943، سه رساله درباره تئوري میل جنسی. ترجمه هاشم رضی،تهران،نشر آسیا. 53-فراست، ز.؛ 1381،بررسي و مقايسة منبع كنترل و رضايت زناشويي در بين زنان شاغل و خانه دار شهر تهران، پايان نامة كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه تربيت معلم تهران،36-18. 54-قروچين ريدلي، سايكل.؛ 1388، زوج درماني كاربردي با رويكردي سيستمي- رفتاري، مترجم: سادات موسوي، دكتر اشرف، تهران، نشرمهر كاويان. 55-کجباف، محمد باقر.؛ 1383،بررسی رابطه میزان رضایت زناشویی والدین و بروز اختلالات رفتاری دختران،پایان نامه کارشناسی ارشدروانشناسی، دانشگاه اصفهان، 147-125. 56-کجباف، محمد باقر.؛ 1381 ، روانشناسی رفتار جنسی، تهران، نشر روان. 57-كرو، م.، وريدلي، ج.؛ 1384، زوج درماني كاربردي با رويكرد سيستمي-رفتاري، ترجمه اشرف السادات موسوي، تهران، انتشارات مهر كاويان. 58-كريمي پور، معصومه.؛ 1389، بررسي رابطه رضايت زناشويي و مقايسه آن در شهرنشينان و روستانشينان شهرستان ممسني، پايان نامه كارشناسي روانشناسی عمومی، 64-13. 59-کول، کریس.؛ 1379 ، فهمیدن و فهماندن و ارتباط مؤثر،ترجمۀ پروانه کارکیا، تهران، نشرمترجم. 60-گلمکانی، ناهید.؛درمحمدی، ملیحه.؛ مظلوم، سید رضا.؛1392، بررسی رضایت جنسی و خشنودی زناشویی پس از زایمان در زنان نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد، مجله زنان مامایی ونازایی ایران، 16، 55، 13-7. 61-گنجي،حمزه.؛ 1387، روان شناسي و سنجش هوش، تهران، نشر ساوالان. 62-گولومبوک،سوزان.؛ 1384،رشد جنسيت،ترجمه مهرناز شهرآراي، تهران،چاپ شمشاد. 63-محبی، عارف.؛ 1390،خانواده وشاخص های تنظیم روابط جنسی،مجله معرفت،20، 171، 75-73. 64-محمد زاده ابراهیمی، علی.؛ همکاران.؛ 1387،رابطه بین مشابهت و مکمل بودن در ابعاد اصلی شخصیتی زوجین با رضایتمندی و زناشویی، فصلنامه پژوهش در سلامت روان شناختی ، 1، 6-62. 65-معين، لادن.؛غياثي، پروين.؛ مسموعي، راضيه.؛ 1390، رابطه ي سخترويي روانشناختي با سازگاري زناشويي، فصلنامه ي علمي پژوهشي جامعه شناسي زنان، 2، 4،190-163. 66-منجزي، فرزانه.؛ شفيع آبادي، عبدالله.؛ سوداني، منصور.؛ 1390، اثربخشي آموزش مهارت هاي ارتباطي با رويكرد اسلامي بر رضايتمندي زناشويي زوج ها، دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي،13، 1(47)، 10-4. 67-منصورى نيا، آذردخت.؛ اعتمادى، عذرا.؛ فاتحى زاده، مريم.؛ حسن پور، افسانه.؛ 1390، بررسى تأثير آموزش پيش از ازدواج برميزان رضايت زناشويى زوجين شهر اصفهان، يافته هاى نو در روانشناسى،6، 19،78-65. 68-مهدوي، سیدمحمد صادق.؛ نسیمی، مریم.؛ 1388، بررسی جامعه شناختی رضایت زنان از مناسبات زناشویی، پژوهشنامه علوم اجتماعی، 2،3، 35-8. 69-ميلر، شراد.؛ ميلر، فيليس ميلر. ؛. نانالي، الام.؛ واكمن، دانيل ب.؛ 2001،آموزش مهارتهاي ارتباطي زناشويي/ حرف زدن و گوش دادن به همديگر، ترجمة فرشاد بهاري،تهران ،انتشارات رشد. 70-موحد، مجید؛ عزیزی، طاهره.؛ 1390،مطالعه رابطه رضایت مندی جنسی زنان و تعارضات میان همسران .زن در توسعه و سیاست،پژوهش زنان، 9 ، 2، 217-191 71-موسوی، ا.؛ 1383، تاثیر تصورات و تعاریف مشابه زوجین در رضایت از زندگی زناشویی از دیدگاه زنان. مطالعات زنان. 2، 4، 6-39. 72-موسوي، ا.؛ 1382، تأثير تصورات و تعاريف مشابه زوجين در رضايت از زندگي زناشويي از ديدگاه زنان، مجله مطالعات زنان، 2، 4، 39-6. 73-نادری،فرح.؛حیدری،علی رضا.،حسین زاده مالکی،زینب.؛ 1389،رابطه بین دانش ونگرش جنسی،مولفه عشق ورضایت زناشویی با همسرآزاری در کارکنان زن متاهل ادارات دولتی شهراهواز،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز،45-28. 74-نادری، فرح.؛ حیدری، علیرضا.؛ مالکی زاده، زینب.؛ 1386،رابطه بین دانش و نگرش جنسی مولفه های عشق در رضایت زناشویی باهمسرآزاری در کارکنان متاهل ادارات دولتی شهراهواز.مجله زن و فرهنگ ، 43-29. 75-نبي پور، افسانه.؛ 1385 ، تأثير آموزش مهارتهاي زناشويي بر افزايش رضايت زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشدروانشناسی،دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن،24-11. 76-نوابي نژاد، شكوه السادات.؛ 1376، مشاوره ازدواج و خانواده درماني. تهران، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران. 77-نورانی پور، رحمت اله.؛بشارت،محمد علی.؛یوسفی،اسکندر.؛ 1389،بررسی رابطه دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی در زوجین ساکن در مجتمع پزوهشگران جوان دانشگاه شهید بهشتی،تازه ها و پژوهش های مشاوره ،6،24 ، 38-27. 78-وزيري، شهرام.؛ لطفي كاشاني، فرح.؛ حسينيان، سيمين.؛ بهرام غفاري، سارا.؛ 1389، خودكارآمدي جنسي و رضايت زناشويي،مجله اندیشه و رفتار، 4، 16، 880-75. 79-هالفورد، د.؛ک.؛ (1384)،زوج درمانی کوتاه مدت، ترجمه مصطفی تبریزی، مژده کاردانی و فروغ جعفری، تهران، انتشارات فرا روان. 80-همايي، رضا.؛ خياطان، فلور.؛ و سليمي، مهدي.؛ 1387، تأثيرپذيري زندگي زناشويي از روابط جنسي،چكيده مقالات سومين كنگره آسيب شناسي خانواده، شهيد بهشتي،403-402. 81-هورناي، کارن.؛ 1369، شخصیت عصبی زمانه ما، ترجمه جعفر مصفا، تهران، نشر گفتار. 82-یوسفی،اسکندر.؛ 1384،رابطه بین دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی در زوجین ساکن در مجتمع پژوهشگران جوان دانشگاه شهید بهشتی،پایان نامه کارشناسی ارشدروانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی،37-26. منابع لاتین 1-Bary. J, H, Family assessment: current issues in evaluating families, Family Relation . 1995. 44. 469-477. 2-Berg Crosse. L, Couples therapy. Sage publication, Inc.Vangelisti, A.L. & Alexander, A.L, "Coping with disappointment in marriage,when partners standards are unmet".2000. 201-227. 3-Blumberg. S,L,Premarital intervention programs: A Compare- son Study. 1991. Unpublished doctoral dissertation, University of Denver. 4-Brezsnyak, M., & Whisman, M,Sexual desire and relationship functioning ;It’s effect of marital satisfaction and power. Journal of Sex and Marital Therapy. 2004. 30(3): 199-217. 5-Bronstein. P,h,"clinical treatment of marital dysfunction: a multiple-baselineanalyze".1981. Behavioral assessment. 6-Burleson. B, A. new look at similarly and attraction in marriage Communication Monographs.1992. 59(5):268-287. 7-Byers. E, S ,Relationship satisfaction and sexual satisfaction. A longitudinalstudy of individuals in long- term relationships, Journal of Sex Research.2005. 42(2): 113-118. 8-Darden. C,Life skills development scale adolescence form, J of Mental Health1. 1996.18(2):22-24 9-Donnellan BM, Conger RD, Bryant Ch M. The big five and enduring marriages. J Res Pers 2004;38: 481-504. 10-Duits. A, Van Oirschot. N, Van Oostenbrugge. R, J, Van Lankveld. J, , The Relevance of sexual Responsiveness to sexual function in patients. Journal of Sexual Medicine. 2009.6. 12. 3320-3326. 11-Gelder. M, Mayou. R, Geddes. J, Psychiatry, Oxford University Press. 2005 12-Greeff. A,P, Malherbe.H,L, Intimacy and marital satisfaction in spouses, Journal of Sex & Marital Therapy.2001. 27. 247-257. 13-Greeff. A,P, Characteristics of families that function well,Journal of Family Issues.2000.21, 8. 948-962. 14-Guo. B, Huang. J, Marital and sexual satisfaction in Chinese families exploring the moderating effects, J Sex Marital Ther Jan-Feb.2005.31(1):21-9. 15-Hansson.K, & Lund bland. A, Couple therapy effectiveness of treatment and long term follow up, Journal of Family Therapy. 2006.28, 136-152. 16-Henderson-King. D,H, Veroff. J, SexualSatisfaction and Marital Well Being in the First Years of Marriage, Journal of Social and Personal Relationships.2003. 11(4). 509-534. 17-Herbert .K, A, study of relationship between incest in childhood and sexual arousal disorder in victimized women,Int J Health Stud. 2010.38:56-64. 18-Howard. J, Markman. H,J, Halford. W,K, International Perspectives on Couple Relationship Education,Family Process.2005. 44.2.139-146. 19-Lawrence. E, Pederson. A, Bunde. M, Barry. R,A, Brock.R,L, Fazio. E, Mulryan. L, Hunt. S, Madsen. L, Dzankovic. S, Objective ratings of relationship skills across multiple domains as predictors of marital satisfaction trajectories, Journal of Social and Personal Relationships.2008. 25(3): 445-466. 20-Lee. TY, Sun. GH, Chao. SC,The Effect of an infertility diagnosis on the distress,marital and sexual satisfaction between husbands and wives in Taiwan, HumanReproduction. 2001.16(8).1762-1767. 21-Markman.H, Preventing marital distress through communication & conflictmanagement training: A4 year & 5 year follow-up, Jounal of Consulting & Clinical Psychology.1993.1(5): 70-77. 22-Meyers. S,A, Landsberger. S,A, Direct and indirect pathways between adult attachment style and marital satisfaction,Personal Relationshi .2002. 9.159-172. 23-Miller. P,J, Caughlin. J,P, Huston.T,L, "Triat expressiveness and marital satisfaction",Manuscript submitted for publication.2000. 24-Nichols.M,P, Concurrent discriminant validity of the Kansas maritalsatisfaction scale,Journal of Marriage and the Family.2005 48(2): 381-387. 25-Oliver. J, Miller. SH,Couple communication." Journal of psychology & Christianity.1994. 13, No 2, 151-157. 26-Qadir, F., Desilva, D., Prince, M., & Khan, M. (2005). Marital satisfaction in Pakistan: a pilot investigation. Sexual and Relation Therapy, 20(2), 195-209. 27-Pyke. K, Adams. M, What's Age Got to Do With It? A Case Study Analysis of Power and Gender in Husband-Older Marriages, Journal of FamilyIssue.2010. 31 (6):748-777. 28-Rosen Grandon.J,R, Myers. J,E, Hattoe.J,A, The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction,Journal of Counseling & Development.2004. 82, 1, 58-68. 29-Schilling . E,A , Baucom. D, H , Burnett. Ch, K , Sandin. A , Rogland. L, Altring The Cours Of Marriage:The Effect Of(PREP) Communication Skills Acquisition On Couples Risk Of Becoming Maritally Distressed, Journal Of Family Psychology.2003. 17 . 41-53. 30-Slosarz. W, J, Relationship between lifestyle and factors affecting sexual life,Journal of Sexual and Relationship Therapy.2000.15(2): 367-380. 31-Stuart, R. B. (1980). Helping couples change.Guilford Press, New York.

فایل های دیگر این دسته