صفحه محصول - دانلود فصل دوم پایان نامه و پیشینه تحقیقاتی ویژگیهای شخصیت

دانلود فصل دوم پایان نامه و پیشینه تحقیقاتی ویژگیهای شخصیت (docx) 31 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 31 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

ویژگی های شخصیت: ارگانيسم انسان ويژگيهاي متفاوت از ساير گونه ها دارد، و اين تفاوتها درمطالعه شخصيت، اهميت خاصي پيدا مي كند. رفتار انسان اغلب علل گوناگون دارد و مي تواند از فردي به فردي ديگر تغيير كند؛حتي اگر رفتار مورد مشاهده يكي باشد، افراد مختلف مي توانند از رفتاري يكسان، درك متفاوتي داشته باشند و همان رفتار مي تواند به دلايل مختلفي از افراد سر بزند. اين پيچيدگي همچنين به دلايل اين است كه رفتارها نه تنها از شخصيت افراد بلكه از موقعيت ها و شرايط و چه بسا از تناسب ويژگيهاي شخصيتي با اين موقعيتها و شرايط، ناشي شده، قوت و ضعف هايي را بدنبال دارد( گروسی،1380). شخصیت از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و هر یک آن را بر اساس چارچوب رویکرد مربوط به خود تعریف کرده اند، از جمله گوردون آلپورت (1937)، یعنی کسی که به نظر بسیاری بنیان گذار مطالعات نوین شخصیت است، شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است. سازمان پویایی از سیستم های روان ـ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می کند. گیلفورد (1959) یکی دیگر از محققان معروف، شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است، شخصیت عبارتند از: الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است(راس3، 1992؛ به نقل از صداقت، 1390). روان شناساني چون کتل4، فرنچ5 و گیلفورد ، دست به روی رگه هایی از شخصیت گذاشته اند و سعی کرده اند از مجموع خصایص انسانی جدولی تحت عنوان رگه های عمومی شخصیت در زمینه های متفاوت انگیزش ها ، عوامل مرتبه دوم و عوامل مزاج فراهم نمایند .گیلفورد فرمول بسیار قاطعی را در این مورد پیشنهاد کرده است که بر حسب آن شخصیت یک فرد به منزله ی یک منظومه ی تخصصی رگه هاست (به نقل از خردمندزاده، 1390). روان شناسان شخصيت مدتي طولاني از اين حقيقت رنج برده اند كه نوعي اختلاف نظر كم و بيش مستمر درباره ي اين كه شخصيت را چگونه مي توان تعريف كرد وجود داشته است. برخي افراد كه در اين زمينه مطلب مي نويسند سعي كرده اند با ناديده گرفتن مسئله با آن برخورد كنند و چنين وزوز كنند كه خوانندگان شان متوجه نخواهند شد كه نوشته هاي آن ها تعريفي را كم دارد. افراد ديگري كه در اين مورد دست به قلم مي برند چند تعريف واگرا نقل مي كنند به نشانه اين كه واقعاً روشن نيست كه شخصيت چيست. با اين حال برخي ديگر به اين گفته بسنده كرده اند كه شخصيت متشكل از هر چيزي است كه آزمون هاي شخصيت آن را مي سنجند يا هر چيزي كه نظريه پردازان شخصيت تصميم مي گيرند كه توجه خود را به آن معطوف سازند ( كارور1 و شاير2 1996). با اين وجود ، وقتي كه كلمه شخصيت به كار برده می شود شايد دلايل زير مهم باشد : يك دليل براي استفاده از واژه ي شخصيت تمايل به انتقال مفهومي از همساني يا استمرار در خصوصيات شخصيتي يك فرد باشد. دليل دومي كه افراد كلمه ي شخصيت را به كار مي برند انتقال اين معناست كه هر كاري كه فرد انجام مي دهد ( يا تصور مي كند يا احساس مي كند ) به طريقی از درون سرچشمه مي گيرد. و دليل سومي كه براي انتخاب واژه ي شخصيت وجود دارد. اين واژه اغلب اين مفهوم را مي رساند ، كه چند ويژگي برجسته تقريباً درباره ي هر شخصي وجود دارد كه به مفهومي مي تواند به عنوان خلاصه اي از آن چه كه آن شخص به آن شباهت دارد به كار رود ( كارورو شاير ، 1996؛ به نقل از سید محمدی، 1387). بی تردید شخصیت یکی از بحث های عمده و محوری روان شناسی و هدف نهایی همه برر سی های مرتبط انسان است . شخصیت را می توان مجموعه صفات مشخص هیجانی و رفتارهای شخصی از زندگی روزمره توصیف کرد که معمولا" با ثبات وقابل پیش بینی است. هرگاه یکی از صفات به طور بر جسته بروز کند فرد شخصیت خاصی را نشان می دهد . ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می کند(گروسی،1380). شخصيت را شايد به توان اساسی ترين موضوع علم روانشناسی دانست، زيرا محورهای اساسی بحث شخصيت در زمينه های يادگيری، انگيزه، ادراک، تفکر، احساسات و عواطف است. مفهوم شخصيت تصوير صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند، ترسيم می شود، يعنی در واقع فرد به اجتماع خود شخصيتی ارايه می دهد که جامعه بر اساس آن، او را ارزيابی می کند( گاردنر1، 1997 و هيل2، 1998؛ به نقل از جمال فر، 1388). اتکینسون و هیلگارد (1993) بیان کردند که شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می کنند. به نظر فرگوسن3 (1970) شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیت یک فرد راه هایی است که او نوعاً به دیگران واکنش و یا با آنها تعامل می کند. مان4 (1977) عقیده دارد که شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علایق، استعداد ها، توانایی ها، گرایش ها و صفات دیگر اوست. پس می توان گفت منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است( کریمی، 1386). پس صفات و ویژگی شخصیت یک گرایش کلی و دائمی برای چگونگی رفتار است، به ویزه در روابط فرد با دیگران، بنابراین شناسایی ویژگی ها تا اندازه ای پیش بینی رفتار فرد و در نهایت نحوه ی سازگاری فرد را ممکن می سازد(بادن5، 2002). 2-2-2-1-عوامل به وجود آورنده ي شخصيت: -وراثت:از لحظه اي كه يك اسپرما توزوئيد يا سلول جنسي نر با يك اووم، يعني سلول جنسي ماده در جريان عمل لقاح تركيب مي شود، نخستين سنگ بناي شخصيت فرد گذاشته مي شود. در جريان اين تركيب، رشته هاي باريكي نيز از هر دو سلول دركنار هم قرار مي گيرند به نام كروموزوم كه خود اين رشته ها حامل ذرات ريزي هستند به نام ژن و اين ژن ها ناقلان اصلي صفات ارثي والدين به فرزندان هستند (فراهانی، 1388). علاوه بر كروموزوم ها و ژن ها كه در تعيين ويژگي هاي ارثي شخصيت مؤثرند، دستگاه عصبي انسان نيز در چگونگي شخصيت افراد نقش مهمي بازي مي كند. دستگاه عصبي از طريق انتقال تكه هاي عصبي از اندام ها و از طريق واسطه هاي مغز يا نخاع پيام هايي را براي اندام ها مي فرستد و اين فرايند بخش بزرگي از كنش هاي بي شمار بدن انسان را تنظيم، هماهنگ، و يك پارچه مي كند (همان منبع). روشن است كه با وجود شباهت كلي ساختمان دستگاه عصبي در انسان، اين دستگاه در افراد مختلف دقيقا يكسان نيست. اين تفاوت ها، از مدت ها پيش به وسيله ي فيزيولوژيست ها و زيست شناسان مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال پاولوف (1926)، كه مطالعات وي روي بازتاب هاي شرطي شهرت جهاني دارد، در گزارش هاي خود به تفاوت هاي فردي درسيستم هاي عصبي اشاره كرده و چهار نوع شخصيت را بر حسب اين كه در آن ها برانگيختگي يا بازداري غلبه داشته و اين دو ويژگي متعادل يا متحرك باشند، برشمرده است.اگر برانگيختگي و بازداري هر دو هم ارز باشند، دو حالت پيش مي آيد: الف) چنان چه هر دو فرايند قوي و متحرك و پرنوسان باشند، شخصيت حاصله، مزاج دموي خواهد داشت. ب) چنان چه هر دو فرايند متعادل و راكد باشند، مزاج بلغمي نتيجه خواهد شد. اگر برانگيختگي بيش تر از بازداري، يعني هر دو فرايند نامتعادل باشند. شخصيت جامعه داراي مزاج صفراوي خواهد بود. و بالاخره اگر برانگيختگي و بازداري هر دو ضعيف باشند، چه هر دو كند و راكد يا هر دو پرنوسان و متحرك باشند، شخصيتي كه نتيجه مي شود، شخصيت سودايي مزاج خواهد بود (کریمی، 1386). -محیط: محيط هم چنان كه تاثير وراثت را بر روي شخصيت به عملكرد ژن ها مرتبط ساختيم، تاثير محيط را نيز مي توانيم به نتيجه يادگيري مرتبط سازيم. ما زماني مي توانيم از تاثيرات محيطي صحبت كنيم كه آن تاثيرات را در عملكردها، افكار، احساس ها و نيازهاي فرد، بعد از آن كه در يك محيط تازه قرار داده شد، مشاهده كنيم. ما اين تغييرات را حاصل آموزش و يادگيري مي ناميم. شرايط محيطي كه آموزش و يادگيري در آن صورت مي گيرد را مي توان به دو دسته تقسيم كنيم. الف) شرايط محيطي مربوط به محيط طبيعي (فيزيكي). ب) شرايط محيطي مربوط به محيط اجتماعي (راس، 1992؛ به نقل از صداقت، 1390). -محيط فيزيكي: محيط فيزيكي، آن محيط طبيعي است كه داراي آب و هوا، شرايط اقليمي، منابع غذايي و امكانات آبي باشد. هر كدام از اين ها مي توانند بر روي شخصيت افرادي كه به نحوي با آن ها در ارتباط هستند، تاثير بگذارد. مردمي كه در مناطق آب و هوايي گرم زندگي مي كنند، به مراتب از مردمي كه در مناطق آب و هوايي معتدل و يا سرد زندگي مي كنند، با انگيزه ترند. در مناطقي كه با تغييرات فصلي تغييرات دمايي هم صورت مي گيرد، مي توان اعمال بسيار خصمانه اي را، در فصل تابستان بسيار گرم، بيش تر از فصل زمستان مشاهده كرد. مردمي كه در مناطق كوهستاني زندگي مي كنند، با غريبه ها كمتر جوش مي خورند. در حالي كه مردمي كه در مناطق جلگه اي زندگي مي كنند، چنين نيستند. به همين سان، مردمي كه مواد غذايي خود را از راه شكار حيوانات مخصوصا حيوانات عظيم الجثه تامين مي كنند، طرز تلقي هاي متفاوتي نسبت به شانس و ريسك دارند تا آن هايي كه مواد غذايي خود را از راه كشاورزي به دست مي اورند. كسي كه با كمبود منابع آبي مواجه است، به مردم مي آموزد كه مقتصد و صرفه جو باشند. در عوض كساني كه با فراواني و وفور منابع آبي مواجه هستند، افراط و زياده روي را تجويز مي كنند. در هر كدام از اين مثال ها ما با گروهي از مردم در ارتباط هستيم كه در يك محيط مشترك طبيعي هستند، ومايل اند تا الگوهاي شخصيتي يكساني را تحول بخشند. در ارتباط با محيط هاي توسعه يافته طبيعي، الگوهاي شخصيتي به صورتي تحول مي يابند كه تمايل دارند هرچه بيشتر بر شرايط محيطي تسلط داشته باشند. (به نقل از خردمندزاده ، 1390). -محيط اجتماعي: قسمت اعظم يادگيري هايي كه شخصيت افراد را تحت تاثير قرار مي دهد، نه در فضاي معمولي محيط هاي طبيعي (فيزيكي) و نه در محيط هاي طبيعي سازه، بلكه در محيط هاي بسيار پيچيده كه به وسيله ي رفتار افراد ديگر خلق و ايجاد شده است، انجام مي پذيرد. منظور ما از محيط پيچيده ي اجتماعي، يعني الگوهاي فرهنگي، طبقه اجتماعي، شيوه هاي تربيتي كودكان، ساختار خانواده، سيستم هاي تعليم و تربيت و الگوهاي استخدامي است. هر كدام از اين ها به نوعي تاثيرات خود را روي شخصيت افراد نشان داده اند. رفتار اعضاي وابسته به يك فرهنگ در قبال افراد مسن، به حس احترام به خود افراد مسن جامعه تاثير مي گذارد. اعضاي يك طبقه ي اجتماعي بر روي نحوه ي گفتار، نوع پوشش، امكان بازآفريني فعاليت ها، نحوه ي تلقي از استعدادها و اهداف زندگي تاثير مي گذارد (راس، 1992؛ به نقل از صداقت، 1390). 2-2-2-2-نظریه های شخصیت: نظریه های شخصیت از زمانی آغاز شد که بقراط افراد انسانی را از نظر غلبه اخلاط چهارگانه انسانی به سنخ های صفراوی، بلغمی، دموی و سودایی تقسیم کرد و برای هر یک از این سنخ ها ویژگی های معینی قائل شد. -نظریه های سنخ شناختی شخصیت: کارل یونگ1 اگر چه عمدتاً تحت مکتب روانکاوی طبقه بندی می شود اما از آنجا که نوعی تقسیم بندی سنخ شناختی از افراد به صورت درون گرا و برون گرا ارایه داده است، می تواند در زمره سنخ شناسان به حساب آید. صاحب نظران حوزه شخصيت تعاريف گوناگوني از شخصيت ارائه کرده اند. شلدون1مي‌گويد شخصيت سازمان پوياي جنبه هاي ادراکي، انفعالي، ارادي و بدني فرد است. کرچمر2 خصايص انساني را بر اساس ساختمان بدني به سه گروه طبقه بندي کرده است: 1- پيک نيک (چاق وکوتاه) و اجتماعي و برونگرا. 2- آتلتيک (چهارشانه و عضلاني) با انرژي و پشتکار. و 3- آستنيک (بلند و لاغر) و درونگرا (کریمی، 1386). -رویکرد روانکاوی شخصیت، نظریه فروید: نخستین رویکرد در مطالعه شخصیت، روانکاری است که تصویری جبری و بدبینانه از سرشت انسان مطرح می سازد. فروید نیروهای ناهشیار، امیال جنسی، پرخاشگری مبتنی بر پایه های زیستی و تعارض های دوران کودکی را شکل دهنده های شخصیت می داند(کریمی، 1386). -رویکرد روانشناسی فردی، نظریه آدلر: آلفرد آدلر نخستین کسی بود که جنبه اجتماعی بودن آدمی را خاطر نشان کرد. از نظر آدلر هر فرد بیش از هر چیز موجودی اجتماعی است. شخصیت انسان در اثر محیط و تعامل های اجتماعی فردی شکل می گیرد. آدلر به جای ناهشیار، سطح هشیار را به عنوان هسته اصلی شخصیت در نظر می گیرد (شولتز 3، 1998؛ به نقل از سید محمدی، 1387). -رويکرد شناختي شخصيت، نظريه جورج کلي4: رويکرد شناختي در شخصيت بر شيوه هايي تأکيد مي ورزد که مردم به شناخت محيط و خودشان مي پردازند. اين رويکرد منطقي ترين و روانشناخي ترين رويکرد در شخصيت است زيرا منحصرا به فعاليت هاي ذهني هشيار تأکيد دارد. جورج کلي جنبه هاي شخصيت را بر اساس فرايندهاي شناختي تفسير مي کند و به نظر او فرايندهاي دانستن نه فقط عنصري از شخصيت، بلکه به عنوان کل شخصيت در نظر گرفته مي شود (شولتز، 1998؛ به نقل از سید محمدی، 1387). -نظریه های صفات: این دسته از نظریه ها بر این فرض مبتنی هستند که شخصیت فرد چکیده ای است از صفات یا شیوه های مشخصی از رفتار کردن، احساس کردن، واکنش نشان دادن و نظایر آنها. نظریه های اولیه صفات شخصیت را بر حسب شمارش تعدادی از صفات مشخص می کردند و نظریه های جدیدتر فنون تحلیل عامل را در تلاش برای جدا کردن ابعاد زیربنای شخصیت به کار گرفته اند (حق شناس، 1385). -رویکرد صفات و نظریه عاملی شخصیت: رویکرد صفات مبتنی بر این اندیشه است که شخصیت مرکب از صفات است. و نظریه عاملی بر عناصر یا شاخص هایی از شخصیت تأکید دارد که ویژگی های مورد نظر جامعه و افراد در توصیف شخصیت را در بر می گیرد. -آلپورت: تاریخچه نظریه های عاملی به کارهای پژوهشی گوردن آلپورت (1967-1897) برمی گردد. او معتقد بود که ویژگیهای شخصیتی بنیادی ترین واحدهای شخصیت هستند که بر پایه ویژگی های سیستم عصبی مرکزی استوارند. این ویژگی ها قواعدی را برای برخورد فرد با محیط پیرامون او تعیین می کنند که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر چندانی ندارند. نظریه صفت آلپورت برای مطالعه رفتار انسانی ترکیبی از دو رویکرد انسان گرایی و شخص نگر را ارائه می دهد.آلپورت با اعتقاد به این که توصیف منحصر بفردی شخص، هدف برجسته روان شناسی است، شخصیت را سازمانی پویا از نظام های روانی فیزیکی می داند که رفتار و تفکر اختصاصی فرد را تعیین می کند. شخصیت در درون فرد و واقعی است. چیزی است که یک شخص واقعاً هست(حق شناس، 1385). آلپورت صفت را رواترین واحد تحلیل، شناخت و مطالعه شخصیت در نظر می گیرد. صفات ثبات رفتاری شخص را فراسوی زمان و در سرتاسر موقعیت ها مشخص می کند (حق شناس، 1385). آلپورت(1937) صفات شخصيت را گرايش هاي پاسخ دادن به شيوه يكسان يا مشابه به انواع مختلف محركها مي دانست. بنابراين، صفات شيوه هاي ثابت و پايدار واكنش كردن به جنبه هاي محرك محيطمان است. آلپورت بر مبنای نفوذی که صفات در شخصیت دارند آنها را به سه دسته صفات اصلی، مرکزی و ثانویه تقسیم کرد. چنانچه صفتی بی نهایت نافذ باشد که تمام فعالیتهای شخص را تحت تأثیر قرار دهد یک صفت اصلی است مثل میهن پرست و .... . به صفاتی که نفوذ کمتر دارند اما فراگیرند صفات مرکزی می گویند. صفاتی که فرد نمایان می سازد و اطرافیان براحتی آنرا تشخیص می دهند. مثلاً احساساتی، دقیق و با نشاط. صفات مرکزی، مصالح سازنده شخصیت اند. صفات ثانویه ارتباط کمتری با تعریف شخصیت دارند. آشکاری، فراگیری و ثبات کمتری هم دارند(حق شناس، 1385). -کتل : هدف کتل از مطالعه شخصيت پيش بيني رفتار است يعني آنچه فرد در پاسخ به يک موقعيت يا محرک خاص انجام خواهد داد. به نظر کتل مفاهيمي که ماهيت شخصيت از آنها تشکيل شده است عبارتند از: 1- صفت يا خصلت، 2- خود، 3- خودآگاهی، و 4- معادله تشخيص. کتل 16 صفت عمقي يا اساسي شخصيت مشخص کرد و در يک آزمون عيني شخصيت به عنوان پرسشنامه 16 عاملي شخصيت ارائه نمود (حق شناس، 1385). -دیدگاه کتل درباره صفات شخصیت: جنبه ی برجسته ی رویکرد کتل، کاری است که او بعداً با داده های به دست آمده انجام می دهد . او آن ها را در معرض شیوه ی آماری به نام تحلیل عاملی قرار می دهد که شامل ارزش یابی رابطه ی بین هر جفت اندازه های به دست آمده از یک گروه آزمودنی ها برای تعیین کردن عوامل مشترک است( شولتز ، 1998 ؛ به نقل از گلریز خاتمی، 1390). برای مثال، نمره های به دست آمده از دو آزمون روانی مختلف یا دو مقیاس فرعی همان آزمون، برای تعیین نمودن هم بستگی آن ها تحلیل می شود. اگر این دو مقیاس هم بستگی بالایی را نشان دهند، کتل می تواند نتیجه بگیرد که آن ها جنبه های مشابه یا مربوط شخصیت را اندازه می گیرند. برای مثال، اگر مقیاس های فرعی آمادگی برای گناه و درون گرایی یک آزمون شخصیت ، ضریب هم بستگی بالایی را به دست دهند، پس ما می توانیم بفهمیم که در هر دو مقیاس ، اطلاعاتی را درباره ی یک عامل شخصیت در اختیار می گذارند، به همین خاطر به آن تحلیل عاملی گویند. بنابراین، دو گروه داده درباره ی یک شخص، برای تشکیل یک بعد یا عامل واحد که اطلاعات فراهم شده توسط هر دو گروه داده را توصیف می کند، با هم ترکیب می شوند. کتل این عامل ها را صفات می خواند و آن ها را با عنوان عناصر ذهنی شخصیت توصیف می کند. تنها زمانی که ما صفات یک نفر را بشناسیم می توانیم پیش بینی کنیم که آن شخص چگونه در یک موقعیت معین رفتار خواهد کرد(جعفرنژاد و همکاران، 1386). -رویکرد کتل به صفات شخصیت : کتل صفات را به صورت گرایش های واکنش نسبتاً دایمی که واحدهای ساختاری بنیادی شخصیت هستند تعریف کرد . اوصفات را به چند شیوه طبقه بندی کرد که شامل : -صفات مشترک و صفات یگانه : کتل ابتدا صفات مشترک1 را از صفات یگانه2 متمایز کرد . صفت مشترک ، صفتی است که هر کسی تا اندازه ای از آن بهره مند است . هوش ، برون گرایی ، و جمع گرایی مواردی از صفات مشترک هستند . هر کسی این صفات را دارد ، اما برخی از افراد بیشتر از دیگران آن ها را دارند(جعفرنژاد و همکاران، 1386). -صفات توانشی، خلقی و پویشی : شیوه ی دوم طبقه بندی کردن صفات ، تقسیم بندی آن ها به صفات توانشی ، صفات خلقی، و صفات پویشی است . صفات توانشی تعین می کنند که یک فرد با چه کارآیی قادر خواهد بود تا در جهت یک هدف تلاش کند . هوش یک صفت توانشی است ؛ سطح هوش ما به تعیین نحوه ی تلاش ما برای یک هدف ، مانند مدرک دانشگاه، کمک می کند. صفات خلقی ، شیوه ی عادی و حالت هیجانی رفتار ما را توصیف می کنند، برای مثال، ما چقدر جسور ، آسان گیر ، یا زود رنج هستیم . این صفات بر شیوه ی عمل و واکنش ما به موقعیت ها تأثیر می گذارند. صفات پویشی، نیروهای برانگیزنده ی رفتار ما هستند و انگیزش ها ، تمایلات و آرزوهای ما را توصیف می کنند(تولایی و همکاران، 1387). -صفات سطحی و صفات عمقی : سومین شیوه ی طبقه بندی صفات، یعنی، صفات سطحی در برابر صفات عمقی، طبق پایداری یا تداوم آنها انجام می شود. صفات سطحی، ویژگی های شخصیتی هستند که به یکدیگر همبسته اند، اما یک عامل شخصیت را تشکیل نمی دهند، زیرا آن ها توسط یک منبع واحد تعیین نمی شوند. برای مثال، چندین عنصر رفتاری مثل اضطراب، دودلی، و ترس غیر منطقی، صفت سطحی روان رنجور خویی را تشکیل می دهند. بنابراین، روان رنجور خویی از یک منبع واحد ناشی نمی شود. از آن جایی که صفات سطحی از چند عنصر تشکیل می شوند، پایداری و دوام کمتری دارند و از این رو برای شناخت شخصیت کم اهمیت تر هستند. صفات عمقی که عوامل متحد کننده ی شخصیت هستند و پایدارتر و دائمی ترند ، اهمیت بیش تری دارند. هر صفت عمقی موجب برخی از جنبه های رفتار می شود. صفات عمقی، عوامل فردی هستند، از تحلیل عاملی به دست می آیند و برای توجیه صفات سطحی، با هم ترکیب می شوند (خردمندزاده، 1391). -صفات سرشتی و صفات محیط ساخته : صفات محیط ساخته1 از تأثیرات موجود در محیط اجتماعی و فیزیکی ما ناشی می شوند. این صفات، ویژگی ها و رفتارهای آموخته شده ای هستند که یک الگو را به شخصیت تحمیل می کنند. رفتار شخصی که در یک محله ی درون شهری فقیر پرورش یافته است، در مقایسه با رفتار فردی که در ناز و نعمت طبقه ی بالا بزرگ شده است، به صورت متفاوتی شکل می گیرد(جعفرنژاد و همکاران، 1386). -دیدگاه آیزنک درباره ی صفات شخصیت : یکی از وسائل کار آیزنک 2 در تحقیقات، تستی بود که «فهرست شخصیت مودسله» نامیده می شد. در سال 1963 آیزنک با کمک همسرش در این تست تصرفاتی به عمل آورد و تست جدیدی تعبیه کرد به نام «فهرست شخصیت آیزنک». این تست مشتمل بر 48 موضوع است که نیمی از آن ها ناظر به هر یک از عوامل برون گرائی ـ درون گرائی، و روان نژندی است. نتیجه ی نهایی این تحقیقات معلوم داشت که شخصیت دارای سه حد است که هر کدام یک قطب مخالف دارد، بدین قرار: 1ـ درون گرائی برون گرائی 2ـ روان نژندی فقدان روان نژندی 3ـ روان پریشی فقدان روان پریشی آیزنک ضمناً افرادی را که به هر یک از این قطب های نهائی تعلق دارند از نظر روانی توصیف و تعریف کرده است . بعضی از صفات هر یک از این تیپ ها بدین قرارند : 1ـ درون گرایان ـ درون گرایان تحت تأثیر ویژگی های سیستم عصبی مرکزی قرار دارند: استعداد سرشتی آن ها برای تحریک پذیری زیاد است؛ از محرک ها اجتناب می کنند، رشد آن ها عمودی است. کمتر معتاد به دود هستند، به هر حال پیپ را ترجیح می دهند. بیش تر در خود فرو می روند، خیال پرورند؛ علاقه ای به شرکت در اجتماعات، از خود نشان نمی دهند؛ گوشه گیر و انزوا دوست هستند. میزان هوششان بالا است، قوه ی بیانشان عالی است(صداقت، 1390). معمولاً در کارها دقیق هستند ولی گام ها را آهسته و با احتیاط بر می دارند . فزونی طلب هستند ولی برای کارهایی که انجام می دهند به قدر کافی ارزش قائل نیستند. بیش تر پایبند به سنت ها و اصول دیرین هستند. گرایش به احساس کمبود (حقارت) در آن ها زیاد است. برای ابتلای به دلواپسی و افسردگی و وسواس و... آمادگی بیش تری دارند. 2ـ برون گرایان ـ برون گرایان نیز زیر تأثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد آن ها برای تحریک پذیری کم است، یعنی حساسیت کمتری در برابر محرک ها دارند، دموی مزاجند؛ رشد بدنی آنها افقی است. آنها فاصله زمانی را کوتاه تر از درون گرایان احساس می کنند؛ و نیز بیش از درون گرایان دود استعمال می کنند و سیگار هم ترجیح می دهند. به کار و کوشش چندان علاقه ای ندارند و نیروی کمتری به کار می اندازند. هوششان نسبتاً کم و قوه ی بیانشان ضعیف است. پایداری و استقامت ندارند؛ در کارهایشان شتاب زدگی هست ولی دقت نیست، چندان فزونی طلب نیستند، ولی برای کارهائی که می کنند زیاده از حد ارزش قائلند. انعطاف پذیرند؛ شوخی و لطیفه را خیلی دوست می دارند به خصوص اگر جنبه ی جنسی داشته باشد. گرایش بیش تری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارند(سید محمدی، 1386). 3ـ روان نژندان ـ روان نژندان تحت تأثیر سیستم عصبی خودکار قرار دارند: دیدشان در تاریکی کمتر از دید افراد به هنجار است . اگر چشم های آن ها با پارچه بسته شده باشد بیش از افراد به هنجار، تعادل خود را از دست می دهند . جسماً و روحاً ضعیف و ناقص هستند . از حیث هوش و تسلط بر نفس و ادراک جسمی و تمرکز حواس و اراده و سعی و کوشش از متوسط افراد به هنجار پائین ترند. تلقین پذیرند و در اندیشیدن و عمل کردن کند هستند( شولتز، 2005). 4ـ روان پریشان ـ سخت و دشوار هستند. از عهده ی نقاشی به واسطه ی آینه خوب بر نمی آیند . در جمع زدن پی در پی ضعیف هستند. تمرکز حواسشان کم است؛ حافظه شان ضعیف است. به کندی چیز می خوانند و به طور کلی از نظر فهم و ادراک و اعمالی که تحرک لازم دارد بسیار کند هستند. بیش تر ساکن و بی حرکت می مانند. سطح آرزو و توقعشان کمتر با واقعیت تطبیق می کند. آمادگی ندارند به این که خود را با تغییراتی که در محیط زندگی روی می دهد سازش دهند (صداقت، 1391). در یک جمع بندی می توان گفت: نظریه ی صفات، از جمله نظریه هایی است که تأثیر زیادی بر تحقیق در زمینه ی شخصیت داشته است. این نظریه بر آن است که رفتار انسان در طول زمان و در موقعیت های مختلف ثابت و پایدار باقی می ماند (پروین1 ، 2005). صفات توانشی، مهارت ها و توانایی هایی هستند که موجب کنش مؤثر فرد می شوند. هوش نمونه ای از یک صفت توانشی است. صفات خلقی، به زندگی هیجانی فرد و سبک رفتاری او مربوطند. این که فرد دوست دارد سریع یا آهسته کار کند ، معمولاً آرام باشد یا بسیار هیجانی و این که تأملی عمل کند یا به صورت تکانشی عمل کند، همه به خلق و خوی او مربوط است و از فردی به فرد دیگر فرق می کند. صفات پویشی به کوشش و انگیزش زندگی فرد و نوع اهدافی که برای او مهم است مربوط می شود. صفات توانشی، خلق و پویشی به عنوان پایدارترین عناصر شخصیت شناخته می شوند. صفات سطحی بیانگر رفتارهایی هستند که ظاهراً با یکدیگر تجانس دارند ولی در واقع همراه با هم بالا و پایین نمی روند و ضرورتاً علت مشترکی ندارند. از طرف دیگر، یک صفت عمقی، بیانگر ارتباط بین رفتارهایی است که با هم تغییر می کنند تا یک بعد واحد و مستقل شخصیت را به وجود آورند (حقیقی و همکاران، 1388). کاستا و مک کری: از جمله کسانی که درباره ی صفات یا ویژگی های شخصیتی تحقیقات گسترده ای انجام داده اند، رابرت مک کری و پل کاستا1 هستند که در «مرکز پژوهش پيري شناسي مؤسسه ي ملي سلامتی در بالتيمور ، مريلند» می باشند. آن ها پنج عامل اصلی شخصیت را مشخص کرده اند(شولتز، 2005). مک کری و کاستا با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت های فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود. عصبیت2(N)، برونگرایی3(E )، پذیرش یا گشودگی4(O)، توافق یا خوشایندی5(A)، وظیفه شناسی6(C). 1) عصبیت(N) : ناسازگاری یا موثرترین قلمرو مقایسه های شخصیتی مقابل سازگاری یا ثباتهای عاطفی یاروانژندی است در این بعد انواع گوناگون ناراحتی از ناراحتی های عاطفی چون ترس اجتماعی ، افسردگی و اضطراب را در افراد تشخیص می دهیم . 2)برون گرایی: صفاتی را در بر می گیرد که برون فردی است ، یعنی نشان می دهد که افراد با یکدیگر و برای یکدیگر چه می کنند . 3) پذیرش یا گشودگی (O): تصور فعال، احساس زیاد پسندی ، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنکاوی ،انعطاف ذهنی واستلال در قضاوت را در بر می گیرد. 4) توافق یا خوشایندی(A) : بعدی از تعاملات بین فردی است و اساسا فردی که دارای این خصوصیت است نوع دوست و نسبت به دیگران همدردی می کند و مشتاق کمک به دیگران است . 5) وظیفه شناسی (C): یعنی کنترل خود و چنین فردی دارای قدرت طرح ریزی خیلی فعال در سازمان دهی امور بوده و و ظایف محوله را به نحو مطلوب انجام می دهد(هرن و میشل،2003؛ به نقل از شولتز، 2005). اين عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله خود سنجي ها ، آزمون هاي عيني ، و گزارش هاي مشاهده گران تأييد شدند. سپس پژوهشگران يک آزمون شخصيت به نام «پرسشنامه ي شخصيت NEO» ساختند که سر واژه هاي به دست آمده از حرف اول سه عامل اول برای اسم آن استفاده شده است. يافته هاي با ثبات عوامل یکسان از روش های ارزیابی مختلف ، حکایت از آن دارند که می توان روی این عوامل به عنوان جنبه هاي برجسته ي شخصيت حساب کرد(حق شناس، 1385). صفات مشخصه این عوامل عبارتند از : 1-عصبیت ( نگران ، ناایمن ، عصبی ، بسیاردلشوره ای ) ؛ 2-برونگرایی( معاشرتی، حراف، لذتجو، بامحبت)؛ 3- پذیرش(مبتکر، مستقل، خلاق و شجاع)؛ 4-توافق (خوش قلب، دلسوز، ساده دل و مؤدب)؛ 5- وظیفه شناسی( با دقت، قابل اعتماد، سختکوش و منظم) (حق شناس، 1385). به شکل کلی تر این عوامل عبارتند از: عصبیت (N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش ، ترحم جویی، خصومت، تکانش ورزی، افسردگی و عزت نفس پایین بر می گردد، در حالی که برون گرایی (E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرأت طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد . پذیرش (O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خرد ورزی اطلاق می شود، در حالی که توافق (A) به تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و هم فکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سرانجام این که وظیفه شناسی (C) به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی بودن و آرام بودن بر می گردد (جعفر نژاد وهمکاران، 1386). اين عوامل، علاوه بر بزرگسالان در کودکان نيز يافت شده است. پژوهش طولي که آزمودني هاي يکساني را طي مدت شش سال بررسي کرده است، سطح پايداري بالايي را در هر پنج صفت نشان داده است(کوستا و مک کري، 1998)؛ براي مثال ، اشخاصي که در کودکي از نظر توافق یا خوشایندی بالا بودند، در بزرگسالي نيز همين طور ماندند. در یک تحقیق در فنلاند روی نزديک به 15000 دوقلوي 18 تا 59 ساله، درجه بالاي پايداري در عوامل برون گرايي و عصبیت را در مردان و زنان ، طي 40 سال عمر پيدا (ويکن1 ، رز2 ، کاپريو3 ، و کوسکن وو4 ، 2004). مطالعه ي 121 مرد و زن آمريکايي بالاي 19 سال، از اواخر نوجواني تا بزرگسالي، پايداري کمتر، ولي از نظر آماري معنا داري را براي عوامل برون گرايي و عصبیت پيدا کرد (کارميشل و مک گيو1 ، 2004). 2-3-پیشینه تحقیقاتی: ملک پور و همکاران(1391) طی پژوهشی تحت عنوان بررسى ارتباط بين شخصيت، نگرش به ايمنى و رفتار هاى مخاطره آميز در راکبین موتور سوار در شهر تهران به این نتایج دست یافتند که بين حيطه هاى مختلف شخصيت (نگرانى، عصبانيت، حالت احساس و هيجان، نوع دوستى، بي هنجارى) و نگرش به ايمنى (جريان ترافيك در برابر اطاعت از قوانين، رانندگى با سرعت، رانندگى با هيجان) از لحاظ آمارى ارتباط معنى دارى وجود دارد. فردوسي(1391) طی بررسي عوامل روانشناختي مؤثر بر تصادفات رانندگي و ارائه مدل مداخله مؤثر در كاهش آن به این نتایج دست یافته است که مقايسه وضعيت عاطفي رانندگان تصادفي و غيرتصادفي در آزمون شخصيت نشان مي دهد كه رانندگان تصادفي از احساس مسئوليت اجتماعي كمتر لكن از ماجراجويي و هيجان خواهي بيشتري نسبت به رانندگان غير تصادفي برخوردار هستند. و در زمان واكنش رانندگان تصادفي سرعت عمل بيشتري دارند. همچنین در خصوص نگرش سنجي، رانندگان تصادفي مهمترين عوامل تصادف را بي دقتي، عجله براي رسيدن به مقصد و بي احتياطي و مشكلات مربوط به جاده و مسير(خرابي، دست انداز، ...) ذكر كرده اند. اما به نظر رانندگان غيرتصادفي عوامل عدم تصادف شامل دقت به جلو، احتياط و هشياري زياد در رانندگي، رعايت مقررات، تجربه و مهارت، رانندگي با سرعت مجاز، آرامش هنگام رانندگي، رعايت فاصله ايمني از ماشين جلويي و ياد خدا مي باشد. عریضی و براتی(1390) طی پژوهشی تحت عنوان پیش بینی خطاها و انحرافات رانندگی با استفاده از ویژگی های شخصیتی و عملکرد در آزمون خطرپذیری رانندگی به این نتایج دست یافتند که بین ویژگی های شخصیتی رانندگان و انجام خطاها و انحرافات رانندگی رابطه وجود دارد. همچنین ویژگی های شخصیتی رانندگان پیش بینی کننده خطاها، لغزش ها و انحرافات رانندگی می باشد. شفايي و همکارن(1389) طی پژوهشی تحت عنوان نقش عاملهاي شخصيت در پيش بيني رفتار رانندگي پرخطر در رانندگان متخلف شهر اردبيل به این نتایج دست یافتند که شخصيت عامل مهمي در بروز خطاها و تصادفات رانندگي است. در این پژوهش 200 راننده بين شهري متخلف شهر اردبيل به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. و نتایج پژوهش نشان داد که با كاهش سطوح عصبیت و برونگرايي و افزايش سطوح پذیرش و توافق پذيري رفتار رانندگي پرخطر رانندگان كاهش مي يابد. نتايج به دست آمده پژوهش بهادری(1389) تحت عنوان مقايسه ويژگي هاي شخصيتي رانندگان پرخطر و عادي نشان مي دهد كه بين ويژگي هاي شخصيتي رانندگان پرخطر و عادي در تمامي پنج شاخص آزمون نئو كه شامل: 1-عصبیت 2-برو نگرايي 3-پذیرش یا گشودگی 4-توافق 5-وظیفه شناسی مي باشد تفاوت معناداري وجود دارد. بدين ترتيب كه ميانگين شاخص هاي روان نژندي و برونگرايي در رانندگان پرخطر بيشتر از رانندگان عادي و نيز ميانگين شاخص هاي پذیرش(گشودگی)، توافق و وظیفه شناسی در رانندگان پرخطر كمتر از رانندگان عادي بود. در تحقيقي كه توسط موسوي(1388) تحت عنوان "مقايسة ويژگي هاي شخصيتي و رفتارهاي رانندگي در بين پزشكان و كسبه در شهر مشهد"با تعداد نمونة 100 نفر كه شامل 50 رانندة پزشك مرد و 50 رانندة شغل آزاد مرد با پرسش نامة شخصيت نئو و پرسش نامة روان شناسي رانندگي اجرا شد. نتايج نشان داد كه بين نمرات شاخص عصبيت آزمون نئو با رفتار پرخاشگرانه در رانندگي در گروه پزشكان رابطة مستقيم معناداري وجود دارد، ولي بين نمرات شاخص برون گرايي و گشودگي نسبت به تجارب با رفتارهاي رانندگي در دو گروه پزشكان و شاغلان آزاد رابطه اي ديده نشد. از بين عواملي مثل، سن، سطح تحصيلات و سال هاي گذشته از صدور گواهي نامة رانندگي با صفات شخصيتي، رفتارهاي رانندگي در گروه پزشكان با صفت شخصيتي وجداني بودن و مقدار اضطراب به هنگام رانندگي و در گروه شاغلان آزاد سن با صفت شخصيتي مقبوليت رابطه اي مستقيم را نشان داد. در گروه پزشكان نيز سن با صفت شخصيتي وجداني بودن رابطة معكوس معناداري وجود دارد. همچنين بين تعداد سال هاي گذشته از صدور اولين گواهي نامة رانندگي با ويژگي هاي شخصيتي مقبوليت و وجداني بودن در گروه شاغلان آزاد رابطة مستقيم معناداري وجود دارد. حق شناس و همکاران(1387) طی پژوهشی با عنوان بررسی رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و رفتار رانندگی در شهر شیراز به این نتایج دست یافتند که بین نمرات شاخص عصبیت آزمون نئو با میزان انواع خطا و انجام اعمال غیرقانونی رابطه مستقیم معنادار وجود دارد، همچنین نشان داده شد که بین نمرات شاخص توافق با دیگران و برونگرایی در آزمون نئو با انواع خطا و انجام اعمال غیرقانونی رابطه معکوس معناداری وجود دارد ولی بین نمرات شاخص وظیفه شناسی با میزان انواع خطا و انجام اعمال غیرقانونی رابطه ای دیده نشد، ضمناً بین نمرات شاخص پذیرش (گشودگی) تنها با انجام اعمال غیرقانونی غیرخشونت آمیز رابطه ی مستقیم معنی داری وجود داشت. از بین عواملی مثل سن، سالهای تجربه رانندگی با میزان انواع خطا، تنها سن و سالهای تجربه رانندگی با انجام اعمال غیرقانونی غیرخشونت آمیز رابطه منفی معنادار وجود دارد و با تعجب دیده شد که سالهای تحصیلات رسمی با میزان انواع خطاها و انجام اعمال غیرقانونی رابطه مستقیم معناداری دارد. در مجموع نتایج تحقیق نشان دادند که ویژگی های شخصیتی با رفتار رانندگی رابطه معناداری دارد. نتايج پژوهش بهروزیان(1387) تحت عنوان بررسی رابطة ويژگيهاي شخصيتي و هوش هيجاني با سلامت روان نشان داد كه هوش هيجاني با برون گرايي، گشودگي، توافق و وظيفه شناسي همبستگي مثبت و با روان آزردگي گرايي همبستگي منفي دارد. به علاوه، برون گرايي و سازگاري دو متغير شخصيتي بودند كه توانايي پيش بيني نمرات هوش هيجاني را داشتند. وندر ليندن، تيژوسيز و پتريدز1(2013) طی پژوهشي با عنوان نقش 5 عامل كلي شخصيت و هوش هيجاني بر میزان تخلفات رانندگی به اين نتيجه رسيدند كه همپوشي قابل توجهي بين هوش هيجاني و ويژگي هاي شخصيتي در بروز تخلفات رانندگی وجود دارد. در پژوهشي ورتمن و وود2(2012) رابطة بين ويژگي هاي شخصيتي گزارش شخصي را با میزان رفتارهای مخاطره آمیز رانندگی نوجوانان را آزمون كردند و به اين نتيجه رسيدند كه رابطة بسيار باثباتي بين ويژگي هاي شخصيتي و رفتارهاي خطرناک رانندگی نوجوانان وجود دارد. همايوني1(2011) نیز در پژوهشي با عنوان رابطة ويژگي هاي شخصيتي و هوش هيجاني در يادگيري رفتار رانندگی دانشجويان به اين نتيجه رسيد كه يادگيري رفتار رانندگی رابطة منفي با عصبیت و رابطة مثبت با ساير ويژگي هاي شخصيتي دارد. همچنين رابطة مثبتي بين ويژگي هاي شخصيتي و هوش هيجاني وجود دارد. پژوهش هاي انجام شده توسط آناماريا و لتيزيا2(2009) و اوستين، سالكوفسكي، روهر و اندروز3(2007) نشان دهندة رابطة مثبت معنادار بين هوش هيجاني با برونگرايي، پذیرش، توافق و وظیفه شناسی و رابطة منفي معنادار با عصبیت می باشد. در پژوهش ديگر كه با هدف بررسي تأثير جنسيت بر بروز تخلفات رانندگي پرخطر همراه با عصبانيت توسط لانزاك5و همكاران در سال 2007 با تعداد نمونه 785 نفر ( 651 مرد و 134 زن) اجرا شد. نتايج نشان داد كه مردان بيشتر از زنان اقدام به تخلفات و خشونت هاي رانندگي مي كنند. از طرف ديگر رابطه معناداري ميان استفاده از الكل و در نتيجه تخلفات ناشي از آن در طول رانندگي گزارش داده شد كه بيشتر آنها را زنان به وجود آورده بودند. به علاوه اكثر تخلفاتي كه زنان در آن دست داشتند به دليل حس هيجان خواهي آنها در طول رانندگي بوده است. سامر2 و همكاران(2005) پژوهشي تحت عنوان بررسي صفات پنج عاملي شخصيت در پيش بيني تصادفات جاده اي با تعداد نمونه 1001 از رانندگان ( 705 مرد و 296 زن) در سه شهر تركيه (آنكارا، استانبول و ازمير) اجرا كردند. نتايج حاكي از وجود رابطه مثبت بين عوامل عصبیت، برون گرايي و رابطه منفي بين مقايسه ويژگي هاي شخصيتي رانندگان پرخطر و عادي عوامل توافق، وظيفه شناسي و پذیرش با رفتار رانندگي پرخطر بوده است. ايورسين1 و همكاران(2002) طی پژوهشي تحت عنوان شخصيت، رانندگي پرخطر و درگيري هاي ناشي از تصادف ميان رانندگان نروژي با نمونه 2605 نفر از رانندگان و با استفاده از پرسشنامه رضايت از خود به این نتایج دست یافتند که افراد داراي نمره بالا در مقياس هيجان خواهي و عدم توجه به معيارهاي اجتماعي بيشتر از سايرين نسبت به قوانين تخلف داشته و رفتارهاي پرخطری را مرتکب می شوند. فهرست منابع: منابع فارسی: ابراهیمی قوام، صغری.(1388). هوش هیجانی و روانشناسی رانندگی. فصلنامه مطالعات مدیریت ترافیک. سال سوم، شماره 11 ، صص63-49. اكبر زاده، نسرين.(1383). هوش هيجاني، ديدگاه سالووي و ديگران، انتشارات فارابي. بهادري، افشين.(1389). مقايسه ويژگي هاي شخصيتي رانندگان پرخطر و عادي(مورد مطالعه: شهر تهران). فصلنامه مطالعات مديريت ترافيك. سال پنجم، شماره 18. صص84-71. پروين، جان.(1381). شخصيت. ترجمه جوادي، محمد جعفر، كديور، پروين. چاپ اول. انتشارات آييژ، چاپ اول. تولایی، عباس. شکرانی، مریم. نادری، زهرا و نجفی، محمد.(1384). بررسی ویژگی های شخصیتی و سلامت روان بیماران، مجله روانشناسی، سال نهم، شماره 4. جعفرنژاد؛ پروین. فرزاد، ولی الله. مرادی، علیرضا و شکری، امید.(1386). بررسی رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیتی، سبک های مقابله ای و سلامت روانی در دانشجویان کارشناسی، مجله روانشناسی وعلوم تربیتی، سال سی وپنجم، شماره 1. جلالی، سید احمد(1381)، هوش هیجانی، فصلنامه تعلیم و تربیت، سال هجدهم، شماره 1 و 2. جمال فر، سياوش.(1388). روانشناسي شخصيت، مولف: راس؛ آلن. چاپ دهم، تهران: نشرروان. حسن زاده، رمضان و ساداتی کیادهی، سید مرتضی.(1388). هوش هیجانی(مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)، انتشارات نشر روان. حق شناس؛ حسن.(1385). طرح پنج عاملی ویژگیهای شخصیتی نئو، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، چاپ پرواز. حق شناس، حسن و همکاران.(1387). بررسی رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و رفتار رانندگی در شهر شیراز. مجله پژوهشی حکیم. دوره یازدهم. شماره سوم. صص 55-47. خردمندزاده، محمد.(1390) مقایسه سبک های مقابله با استرس در دانشجویان بر اساس مدل شخصت نئو. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه آزاد ارسنجان. رستم زاده، مهران.(1387). روانشناسی ترافیک و رفتار انسان. پنجمین کنفرانس مهندسی ترافیک حمل و نقل ایران. تهران: شرکت کنترل ترافیک ایران. رستم زاده، مهران.(1378). بررسي تصادفات از ديدگاه روان شناسي. فصلنامه تازه هاي ترافيك، سال اول، شماره 2. سانتوز، جرج اي.(2005). روانشناسي و مهندسي بزرگراه. ترجمه حسين موسويون و همكاران(1388). تهران: انتشارات دفتر تحقيقات كاربردي پليس راهور. بهروزيان، سحر.(1387). رابطة ويژگيهاي شخصيتي و هوش هيجاني با سلامت روان افراد مبتلا به فنيل كتونورياي تحت درمان. پژوهش در حيطه كودكان استثنايي. سال هشتم، شماره 4 صص370-381. سوری، احمد. (1388). روانشناسی ترافیک. چاپ سوم. تهران: دانشگاه علوم انتظامی. سياروچي، ژوزفل، فورگاس، ژوزف، ماير، جان(1384)، هوش عاطفي در زندگي روزمره، مترجمان: اصغر نوري امام زاده اي و حبيب اله نصيري، نشرنوشته(اصفهان). سید محمدی، یحیی.(1386). نظريه‌هاي شخصيت(ویراست هشتم). مولف: شولتز، دوان. (2005). تهران، نشر ویرایش. شاکری نیا، ایرج.(1388). رابطه ویژگی های شخصیتی، سلامت روان و پرخاشگری با عادات رانندگی در رانندگان پرخطر. فصلنامه مدیریت ترافیک. شماره 15. صص 61 -74. شریفی درآمدی، پرویز (1386)، هوش هیجانی و معنویت، انتشارات سپاهان. شفايي، جلال. ابوالقاسمي، عباس و عباديان، علی.(1389). نقش عاملهاي شخصيت در پيش بيني رفتار رانندگي پرخطر در رانندگان متخلف شهر اردبيل. تهران. اولين همايش كشوري دانشجويي عوامل اجتماعي موثر بر سلامت. صداقت. علی.(1390). بررسی رابطه ویژگی های شخصیت مرزی با عزت نفس (ضمنی و صریح) و سبک های دلبستگی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه آزاد ارسنجان. عريضي، حميدرضا و حقايق، سيدعباس. (1388). ويژگي هاي روان سنجي پرسشنامه رفتار رانندگي منچستر. فصلنامه پايش. سال نهم، شماره اول. صص 28-21. عریضی، حمیدرضا و براتی، هاجر.(1390). پیش بینی خطاها، لغزش ها و انحرافات رانندگی با استفاده از ویژگی های شخصیتی و عملکرد در آزمون خطرپذیری رانندگی. فصلنامه سلامت کار ایران. دوره 8. شماره 4. صص 52-48. فام ايرج، محمد.(1385). حوادث رانندگي و كودكان؛ تهديدي بر عليه فردا. مجله پيام ايمني. سال نهم. صص 24-29. کریمی، یوسف، (1386). روان شناسی شخصیت، تهران: نشر ویرایش. گروسى، ميرتقى.(1380). رويكردهاى نوين در ارزيابى شخصيت (كاربرد تحليل عاملى در مطالعات شخصيت). نشر دانيال. گلریز خاتمی، مینا.(1390). بررسی رابطه ویژگی های شخصیت با خودکارآمدی و سلامت روان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه آزاد ارسنجان. گلمن، دانیل.(2006). هوش هیجانی، توانایی محبت کردن و محبت دیدن، ترجمه نسرین پارسا،1384، انتشارات رشد. گلنون، ویل (1388)، 200 راه برای افزایش هوش هیجانی پسران، ترجمه منصوره نیکو گفتار و حمید رضا پور اعتماد، انتشارات دانژه. گودرزی و شیرازی.(1386). بررسی رابطه بین ویژگی شخصیتی تحریک جویی و رفتار رانندگی پرخطر. مجله روانشناسی. دوره نهم. صص34-39. گنجي، حمزه. ( 1384 ). هوش هيجاني؛ تهران: نشر ساوالان. محمدیان، یوسف.(1391). بررسى ارتباط بين شخصيت، نگرش به ايمنى و رفتار هاى مخاطره آميز در شاغلين موتورسيكلت در شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد مهندسى بهداشت حرفه اى، دانشگاه آزاد تبريز. ملک پور، فاطمه و همکاران.(1391). بررسى ارتباط بين شخصيت، نگرش به ايمنى و رفتار هاى مخاطره آميز در شاغلين موتورسيكلت در شهر تهران. فصلنامه بهداشت ایمنی و کار. شماره چهارم. پیاپی 4. صص 69-61. موسوي، فروغ السادات.(1388). مقايسة ويژگي هاي شخصيتي و رفتارهاي رانندگي در بين پزشكان و كسبه در شهر مشهد. پايان نامة كارشناسي ارشد. مشهد: دانشگاه فردوسي. مهماندار ، احمد.( 1388 ). رابطه ميان صفات شخصيتي و رفتار رانندگان پرخطر. مجلة دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي. سال دوازدهم، شمارة 1، ص 33 تا 44. نوابي، ندا و مهران فر، ناصر.(1385). ريشه هاي روان شناختي حوادث. فصلنامه راهور، شماره 14. صص 23-37. هاشمی، نگهدار.(1391). تاثیر هوش هیجانی و تنیدگی شغلی بر رضایت شغلی در بين دبيران آموزش و پرورش شهرستان بوانات. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی . دانشگاه آزاد ارسنجان. منابع لاتین: Batist, J. (2008). Washington State Patrol. Avaliable: http:// www.wsp.wa.gov. Iversen, H. Rundmo, T. (2002). Personality, risky driving and accident involvement among Norwegian drivers. Personality and individual Differences 33, 1215-1263. Burgess C. (2002).Association of Industry Road Safety Officers (AIRSO), Why do people drive the way they do? National blue light users. Conference, Jaguar Cars, Birmingham 29th, 2002. Carso, D .Mayer, J., Salovery, P.,.(2004) Emotional Intelligence: Theory, Findings, and Implication , Psychology Inquiry, Vol. 15,No. 3, 197-215. Constantine MG, Gainor KA.(2009). Emotional intelligence and empathy: their relation to multi-cultural counseling knowledge and awareness. Prof Sch Couns; 5(2): 131. Davey J, Wicshart D, Freeman J, Watson B.(2007). An application of the driver behavior questionnaire in an Australian organizational fleet setting. Transportation Research 2007; 10: 11-21. Dobson A, Brown W, Ball J.(1991). Women driver’s behavior, socio-demographic characteristics and accidents. Accident Analysis and Prevention 1999; 31:525-35. Dong, &., Howard, T. (2006). Emotional in telligence Trust and Job satisfaction. Competition forum. Vol 4, Issue 2. p381. Elizabeth, J., Austin, E.J., Timothy, C.P., Katharine, M.O., & Donovan, A. (2008). Associations of personality and emotional intelligence with display rule perceptions and emotional labor. Personality and Individual Difference, 44, 679-688. James I and Nahl D.(2007). Aggressive Driving is Emotionally Impaired Driving: Univesity of Hawaii; 2007: Available From: http://DrDriving.org. Jennifer, R. Bradley & Sue, C.(2004). Social Support, Job Stress, Health, and Job Satisfaction Among Nurses in the United Kingdom.International. Journal of Stress Manegement.Vol 9,P163-182. Golman, D. (2006). Emotional Intelligence/ Encyclopedia of Science, Technology, and Ethics . The New Science of Social Relationships, Bantam Books. ISBN . Guleryaz, G., Guney, S., Miski Aydin, E., Asan, (2008). The mediating effect of Job satisfaction between emotional intell igence and organizational commitment of nurses: A questionnaire survey. International Journal of Nursing Studies. Ns: 1304, No of pages 11. Lonczak, H. Neighbors, c. Donvan. (2007). Predicting risky and angry driving as a function of gender. Accident analysis and Prevention 39, 536-545.. Machin, M.A.; Sankey, K.S.(2008). Relationships between young drivers’ personality characteristics, risk perceptions, and driving behavior. Accident Analysis and Prevention. 40(2), 541–547. Mawer. D,Boussiakou LG, Boussiakou I, Kalkani EC.(2009). Student development using emotional intelligence. World Trans Eng Technol Edu 2009; 5(1): 54-8. Mayer, J., Salovery, P., Carso, D.(2004) Emotional Intelligence: Theory, Findings, and Implication , Psychology Inquiry, Vol. 15,No. 3, 197-215. Mawer. D,Boussiakou LG, Boussiakou I, Kalkani EC.(2009). Student development using emotional intelligence. World Trans Eng Technol Edu 2008; 5(1): 54-8. Millet, T. (2007). "An examination of trait emotional intelligence fators: their relationship to job satisfaction amng police officers". ProQuest information and learning company, 300 North zeeb road POBox 1346, UMI number 3283704. Nelson, D., & Low, G. (2008). Emotional skill assessment process: Interpretation & intervention, Kingsville, Texas: Learning System, 4(3): 197-208. Ozkan T, Lajuna T, Chliaoutakis J, Parker D, Summala H. (2006). Cross cultural differnces behaviours: a comparison of six countries. Transportation Research 2006; 9: 227-42. Parker D, Stradling SG, Lajunen T.(1998). Attitudinal determinants of interpersonally aggressive violationson the road. Transportation Research 1998; 1: 11-24. Parker D, Reason JT, Manstead ARS, Sradling SG.(1995). Driving errors, driving violations and accident involvement. Ergonomics 1995; 38: 1036-48. Pervin LA, Cervone DJ.(2005 ). Personality, theory and research. New York: John Wiley and Sons; 250-70. Sener E, Demirel O, Sarlak K.(2009). The effect of the emotional intelligence on job satisfaction. Stud Health Technol Inform.146:710-1. http://www.ncbi.Nlm. nih. gov/pubmed/19592937 Schutt, N., & Malouff, J. (2007). The Relationship between emotional Intelligence and Interpersonal Relations. Journal of Social Psychology. 12(4): 141-514. Schultz, R.T.(2005). Task Design and Patient Characteristics that Influence degree of FFA Activation to Faces. In: Proceedings of the International Meeting for Autism Research (IMFAR), May 7–8, Sacramento, CA. Sumer, N. (2005). Big five personality traits sa the Distal predictors of road accident involvement. Traffic and transport psychology. Elsevier Ltd. Sümer, N.(2006) .Personality and behavioral predictors of traffic accidents: testing a contextual mediated model. Accident Analysis & Prevention. 2006;(35):949-64. Thomas , Tran (2009). Does emotional intelligence happen in workplace, American Psychological Association, vole 38, PP.29-46. Torbjoern R, Hilde V.(2002). Personality, Risk Behavior and Accident Involvment Aming Norwegian Drivers. Personality and Individual Diffrences, 2002; 33: 1251-1263. Wang, X. && Law, P. J. (2002). Work Adjustment and Job Satisfaction of Filipino Immigrant Employees in Canada. Canadian Journal of Administrative Sciences / Revue Canadienne des Sciences de l’Administration, 22: 243–254. Wong, Chi- sum and Laws , Kenneth (2007). The effect of leader and follower emotional intelligence on performance and attitudes, The Leadership Quarterly – PP. 249-268. Westerman SJ. Haigney D. (2000).Individual different in driver stress, error and violation. Personality & Individual Differences 2000; 29: 981-98. Zambon, F.; Hasselberg, M.(2008). Factors affecting the severity of injuries among young motorcyclists—a Swedish nationwide cohort study. Traffic Injury Prevention., 7(2),143–149.

فایل های دیگر این دسته