دانلود پیشینه تحقیقات داخلی وخارجی بهزیستی روانشناسی (docx) 12 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 12 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
2-3- پیشینهی پژوهشی
2-3-1- پیشینهی خارجی
مایک اشمیت (2013)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین بهزیستی ذهنی و کیفیت هوا در شهر برلین آلمان پرداخته است. نتایج نشان داده است که O3 تأثیر منفی قابل توجهی در رضایت از زندگی دارد، علاوه بر این رضایت از زندگی با نگرانیهای زیست محیطی بسیار تحت تأثیر قرار میگیرد.
استوارت و همکاران (2013)، در پژوهشی با عنوان مقایسه اجتماعی رو به پایین و بهزیستی ذهنی در سالمندی: نقش مدیریت کنترل درک شده پرداختند. تجزیه و تحلیل رگرسیون ارتباط معنی داری بین مقایسه اجتماعی رو به پایین و کنترل درک شده حاصل برای سه بعد بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، استرس درک شده، و نشانههای افسردگی) است.Follow-up analyses revealed that downward social comparison was associated with greater subjective well-being at low levels of perceived control; but was unrelated to subjective well-being at high levels of perceived control. تجزیه و تحلیل نشان داد که مقایسه اجتماعی رو به پایین با بهزیستی ذهنی بیشتر در سطوح پایین کنترل درک شده همراه بود.
ردی و جیشانکار (2012)، در پژوهشی با عنوان بهزیستی ذهنی و رضایت شغلی نشان دادند که بهزیستی ذهنی زنان و مردان تفاوت معنی داری ندارد، رضایت شغلی زنان و مردان تفاوت معنی داری دارند (مردان رضایت شغلی بیشتری دارند) و همچنین بهزیستی ذهنی و سطح رضایت شغلی با هم رابطه رابطه دارند به طوری که بهزیستی ذهنی بالاتر موجب رضایت شغلی میگردد و بالعکس.
المالکی و همکاران (2012)، در پژوهشی با عنوان کیفیت زندگی کاری پرستاران در بخش مراقبتهای بهداشتی اولیه در منطقه جازان، عربستان سعودی نشان دادند که پاسخ دهندگان از زندگی کاری خود ناراضی هستند. The major influencing factors were unsuitable working hours, lack of facilities for nurses, inability to balance work with family needs, inadequacy of vacations time for nurses and their families, poor staffing, management and supervision practices, lack of professional development opportunities, and an inappropriate working environment in terms of the level of security, patient care supplies and equipment, and recreation facilities (break-area). مهمترین عوامل مؤثر عبارت بودند از: ساعات کار نامناسب، کمبود امکانات برای پرستاران، عدم توانایی به تعادل کار با نیازهای خانواده، ناکافی بودن زمان تعطیلات برای پرستاران و خانوادههای آنها، نیروی انسانی ضعیف، مدیریت و شیوههای نظارت، فقدان فرصتهای توسعه حرفهای و نامناسب محیط کار در شرایط سطح امنیت، مراقبت از بیمار و تجهیزات و امکانات تفریح و سرگرمی.Other essential factors include the community's view of nursing and an inadequate salary. همچنین ازدیدگاه جامعه پرستاری، حقوق و دستمزد ناکافی بود. More positively, the majority of nurses were satisfied with their co-workers, satisfied to be nurses and had a sense of belonging in their woاکثریت پرستاران از همکاران خود راضی بودندSignificant differences were found according to gender, age, marital status, dependent children, dependent adults, nationality, nursing tenure, organizational tenure, positional tenure, and payment per month..
در گزارش اداره آمار بین المللی، که به اندازهگیری بهزیستی ذهنی- زندگی در انگلستان در سال 2012 پرداخته است، بهزیستی در اقتصاد مردم و محیط زیست مورد بحث قرار گرفته است. اطلاعاتی مانند نرخ بیکاری و یا تعدادی از جرایم علیه شخص در کنار دادههایی در افکار و احساسات مردم معرفی شده است، برای مثال، رضایت از شغل و یا اوقات فراغت و ترس از جرم و جنایت. Together, a richer picture on 'how society is doing' is provided.این گزارش که به طور جامع به بررسی بسیاری از مؤلفههای مرتبط با بهزیستی ذهنی مردم در انگلستان در سال 2012 و مقایسه آن با سالهای قبل از آن میپردازد، در مجموع نشان دهنده آن است که بهزیستی ذهنی مردم در انگلستان به صورت نزولی در حال کاهش است.
بورینی و همکاران (2012)، در پژوهشی نشان دادند که بهزیستی ذهنی با درآمد و عوامل دموگرافیک رابطه دارد.
اَنسا و همکاران (2012)، در پژوهشی نشان دادند که به نظر میرسد که کار، پیش بینی کننده افزایش کنترل و افزایش بهزیستی ذهنی میباشد.
فاین و رودی (2012)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین چشم انداز زمان و بهزیستی ذهنی افراد سالمند پرداختند. در این پژوهش پنج بعد چشم انداز با چهار جنبهی خاص از بهزیستی ذهنی (عاطفه مثبت، عاطفه منفی، رضایت از زندگی و افسردگی) بررسی شد. نتایج نشان داد که افرادFuture-oriented older persons had a more positive affect. آیندهگرای مسنتر دارای عاطفه مثبتتر بودند.Older adults who were positively oriented towards the past appeared to be more satisfied with life. افراد مسن و مثبتگرا نسبت به گذشته بیشتر از زندگی راضی به نظر میرسیدند. A hedonistic view of the present was related to a high positive affect. دیدگاه لذت بردن از حال حاضر با عاطفه مثبت بالا رابطه داشت. Older persons with a Past-Negative perspective were more likely to experience negative affect and depressive feelings, along with a lower level of positive affect and satisfaction with life. افراد مسن تر با دیدگاههای منفی گذشته، عواطف منفی و احساسات افسردگی، همراه با یک سطح پایینتر از عاطفه مثبت و رضایت از زندگی را بیشتر تجربه کردهاند. The Present-Fatalistic time perspective correlated with more depressive symptoms. چشم انداز زمان در حال حاضر جبری و با علائم افسردگی بیشتر در ارتباط بود. The findings emphasize the relevance of time perspective styles for the subjective well-being, which has specific implications for the way caregivers could interact with older adults to enhance quality of life. یافتهها بر ارتباط سبک چشم انداز زمان با بهزیستی ذهنی اشاره میکردند، که دارای پیامدهای خاصی برای روش مراقبت و روش ارتباط برقرار کردن با سالمندان بودند که میتوانستاند موجب بالابردن کیفیت زندگی افراد مسن گردند.
دانیل ساکس و همکاران (2010)، در پژوهشی با عنوان بررسی بهزیستی ذهنی، درآمد، توسعه اقتصادی و رشد نشان دادند که افراد ثروتمند در یک کشور از افراد فقیر بیشتر از زندگی خود راضی هستند، درآمد مطلق نقش مهمی و تأثیرگذاری بر رفاه و بهزیستی دارد، رضایت از زندگی کشورهای در حال رشد به طور معمول رشد میکند و به طور کلی این نتایج با هم نشان میدهد که اندازهگیری بهزیستی ذهنی به طور یکسان با استانداردهای زندگی مادی رشد میکند.
مونیکا ماریانوآگومز و همکاران (2010)، در پژوهشی با هدف بررسی بهزیستی ذهنی با کیفیت زندگی در بیماران سرطانی نشان دادند که همبستگی مثبت و بالایی بین زمان پس از تیروئیدکتومی و درجه بهزیستی ذهنی و کیفیت زندگی وجود دارد، همچنین همچنین نتایج نشان داد که همبستگی بالایی(significant at the 99% level) between the two instruments used. (در سطح 99 درصد معنیدار) بین دو مؤلفه بهزیستی ذهنی و کیفیت زندگی وجود دارد.
واتسون، پیچلر و والاس (2010)، در پژوهشی به بررسی و مقایسه کیفیت زندگی و بهزیستی ذهنی در کشورهای اتحادیه اروپایی پرداختند. از آن جا که رضایت زندگی نشان دهنده خوبی برای بهزیستی ذهنی میباشد از این مؤلفه استفاده شده است و نتایج نشان داد که بیشترین رضایت از زندگی در کشورهای عضو Eu15 میباشد، بعد از آن در کشورهای NMS12 و پایین ترین میزان در کشورهای CC3 میباشد. همچنین آنها گزارش کردند که بیکاری و سلامتی پایین از موانع مهم سطح رضایت از زندگی در همه کشورها بودند.
راسل (2008)، در پژوهشی بیان میکند که تحقیقات رابطه بین بهزیستی ذهنی و عملکرد شغلی را نشان دادهاند.
کلپاک و همکاران (2008)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه کیفیت زندگی با عملکرد شناختی در بیماران پارکینسونی نشان دادند که عملکرد شناختی با کیفیت زندگی در ارتباط می باشد.
لی در سال 2008 با استفاده از شاخصهای ذهنی به ارزیابی کیفیت زندگی در شهر تایپه پرداخته است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که وضعیت اجتماع، تعلقات محلی، و رضایت از محله بیشترین تاثیر را بر رضایت از کیفیت زندگی دارند.
آپتر (2007)، در مطالعهای به این نتیجه رسید که تعامل دوسویه شخصیت و سبکهای فراانگیزشی میتواند به طور معنی داری هیجان و عملکرد را پیش بینی نماید.
ویرجینیا (2007)، در مطالعهای دریافت در مشاغل مختلف 85 درصد عواملی که عملکرد شغلی عالی را از متوسط جدا میکنند به هوش هیجانی بر میگردد و تنها 15 درصد به عوامل شناختی مربوط میشود.
نتايج مطالعه کارادماس(2007)نيز نشان داده است تنش و ناراحتيهاي زندگي ميتوانند موجب به وجود آمدن نشانگاني مانند اضطراب و افسردگي شوند و از اين طريق، ابعاد مثبت بهزيستي روانشناختي را مختل کنند.
کامینز و داورن (2006)، معتقدند هسته مرکزی هیجانی با سه مؤلفه رضایت، شادمانی و برانگیختگی، تبیین کننده 85 درصد از میزان بهزیستی ذهنی افراد است. هر شخصی دارای یک دامنه و خط پایه بهزیستی و شادمانی است که در اثر شرایط و تغییرات محیطی، بهزیستی و شادمانی افراد در آن دامنه تغییر میکند و در شرایط معمولی دوباره به خط پایه اصلی باز میگردد.
از نظر هوسر و همکارانش(2005) هريک از ابعاد مدل فوق چالشهايي هستند که انسانها در زندگي خود با آنها مواجه ميشوند. شواهد پژوهشي شايان توجهي وجود دارد که نشان ميدهند تنش و حوادث نامطبوع زندگي ميتوانند بهزيستي روانشناختي را تحت تاثیر قرار دهند و مختل کنند.
وان دان برگ و پیتاریو (2005) در تحقیق خود تحت عنوان ارتباط بین شخصیت و بهزیستی در طول تحول انجام دادند، نشان دادند که رضایت شغلی با روان نژندی ارتباط منفی و با مسئولیت پذیری ارتباط مثبت دارد.
بویر و همکاران (2005)، در تحقیقی تحت عنوان رابطه بین شخصیت، راهبردهای مقابلهای و بهزیستی ذهنی انجام دادند نشان دادند که بین راهبردهای مقابلهای مسألهدار با بهزیستی ذهنی رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین ویژگی شخصیتی روان رنجور خویی با بهزیستی ذهنی رابطه معنی دار وجود دارد.
نالن و هوکسیما (2005)، در پژوهش خود نشان دادند که ویژگیهای شخصیتی قوی ترین عوامل پیش بینیکننده شادی، رضایت مندی از زندگی و بهزیستی ذهنی است.
مطالعه اسمیت (2004)، نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی به طور قابل توجهی منجر به کاهش مصرف الکل، مواد مخدر و بهبود بهزیستی در جوانان میشود.
دیلانگ و همکاران (2004)در یک بررسی طولی با عنوان «رابطه بین ویژگیهای کار و سلامت روان» بر روی یک نمونه ناهمگن 668 نفری از کارکنان هلندی به بررسی رابطه علّی بین نیازهای شغلی، کنترل شغل و حمایت سرپرست از یک طرف و سلامت روان از طرف دیگر پرداختند. آنها ویژگیهای شغل را بر سلامت روان مؤثر دانستند و رابطه علی معکوس (یعنی تأثیر سلامت روان بر ویژگیهای کار)را نیز بررسی کردند. نتایج نشان داد که رابطه علی متقابلی بین ویژگیهای کار و سلامت روان وجود دارد اگر چه تأثیر ویژگیهای کار روی سلامت روان غالبتر بود.
هایز و جوزف (2003)، در پژوهش خود نشان دادند که ویژگیهای شخصیتی برونگرایی و وظیفه شناسی قویترین عوامل پیش بینی کننده شادی، رضایتمندی از زندگی و بهزیستی ذهنی است و این عوامل باعث بوجود آمدن شخصیت سازگار با بهزیستی ذهنی بالا در موقعیت کاری و اجتماعی خواهد بود.
روني و همکاران (2003)، دريافته اند که بين ابعاد بهزيستي روانشناختي و اضطرابي و خصومت رابطه منفي و معناداري وجود دارد.
هارتر و همکاران (2003)، در پژوهشی نشان دادند که محل کار و عملکرد شغلی مستقل از هم نیستند.
فراتحلیلی که توسط تت و همکاران (2003)، صورت گرفته نشان داده است که ویژگیهای شخصیتی، پیشبینی کنندههای خوبی برای عملکرد شغلی هستند.
لوکاس، کلارک و دینر (2003)، نشان دادند که برای بیشتر مردم، میزان رضایت از زندگی ناشی از تغییرات و پیشرفتهای موقعیتی مثل ازدواج، با گذشت سالها و به مرور زمان کاسته میشود. بنابراین افراد، هنگامی که به یک پیشرفت موقتی به وسیله رسیدن به یک موقعیت جدید مثلاً افزایش سطح درآمد یا تغییر در چهره میرسند چنین افزایشی پایدار نخواهد بود، زیرا مردم تمایل دارند به سازگاری و انطباق با شرایط ثابت را دارند. بنابراین عوامل موقعیتی در کوتاه مدت برای افزایش بهزیستی و شادمانی، عملی به نظر میرسد، اما در بلند مدت کارایی ندارد. البته قبل از اقدام به ارتقاء شادمانی، ضروری است نخست نیازهای اساسی و اولیه برطرف گردد.
هرن و میشل، (2003) در مطالعاتی نشان دادند که افراد با روان رنجور خویی بالا در مواجهه با موقعیتهای تنیدگی زا از راهبردهای منفعلانه از قبیل اجتناب، خود ملامتگری، تفکر آرزومندانه، شیوههای مبتنی بر ستیزه جویی بین فردی از قبیل واکنش خصمانه و تخلیه و برون ریزی هیجانات منفی استفاده میکند، لذا سطوح بالاتر روان رنجورخویی تجربه عواطف منفی را تشدید میکند که باعث پایین آمدن بهزیستی افراد خواهد شد.
چای سام و همکاران (2002)، در پژوهشی نشان دادند که هوش هیجانی در عملکرد شغلی اثر مثبتی دارد.
آريندل و همکاران (2000)، نيز در بررسي رابطه بين بهزيستي روانشناختي و سلامت عمومي به اين نتيجه رسيدند که با افزايش بهزيستي روانشناختي، سلامت عمومي نيز تحت تاثیر قرار گرفته و افزايش مييابد.
رایت و پاتریک (2000)، در یک تحقیق به بررسی ارتباط میان عملکرد شغلی و شخصیت پرداختند، آنها به این نتیجه رسیدند که تواناییهای شناختی، به عنوان یک متغیر تعدیل کننده مابین اینها عمل میکند بهطوری که افراد با توانایی بالا و انگیزش بالا عملکرد شغلی بالاتری دارند ولی افراد با توانایی و انگیزش پایین عملکرد پایینی دارند.
مارچانت (2000)، دو عامل توانایی و انگیزش را در عملکرد شغلی مؤثر میداند وی بیان میکند که جهت توانمند کردن افراد میبایستی آنها را آموزش داد و برای برانگیختن آنها باید از عوامل انگیزشی استفاده کرد، در واقع دو عامل انگیزشی و آموزشی در عملکرد شغلی افراد از دید وی نقش تعیین کننده دارند.
تاتوم (2000)، در پژوهشی بیان داشت که بین میزان انگیزش شغلی با عملکرد شغلی رابطه وجود دارد.
گوش و ویجیرا (2000)، در مطالعهای رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی را تأیید کردند.
کی یز (2002)، به بررسی بهزیستی ذهنی و شادمانی به عنوان علائم سلامت روان پرداخت و وجود بهزیستی ذهنی بالا را تحت عنوان شکوفایی و سطوح بهزیستی ذهنی پایین را پژمردگی و بی حالی نامیده است.
کی یز (2002)، در مطالعهای روی 3032 نفر از بزرگسالان در ایالات متحده، نشان داد که 2/17 درصد از افراد، بهزیستی بالایی را گزارش کردند که افراد شکوفا یا رشد یافته نامیده میشوند و 1/12 درصد از بزرگسالان بهزیستی پایینی را گزارش کردند که با معیار پژمرده همخوانی داشتند.
طی مطالعات طولی، کامینز (2000)، نشان داد که بهزیستی ذهنی عمدتاً دارای بعد هیجانی است که مبتنی بر عوامل ژنتیکی است و تحت شرایط محیطی تغییر نمی کند.
وایت و گالاگر (2000)، در پژوهشی بیان کردند که ازدواج با ایجاد حس رهایی از تنهایی، توانایی مقابله با فشارهای روانی را بیشتر میکند و با فراهم کردن حمایت شخصی و جنسی برای فرد، بهزیستی روانی او را افزایش داده، موجب تقویت احساس هویت و عزت نفس میشود.
پژوهشهای یانگ و همکاران (2000) نشان دادند که روابط جنسی و ابراز محبت باعث بالا رفتن سازگاری زناشویی و بالا رفتن شادمانی و بهزیستی روانی میشود.
2-3-2- پیشینهی داخلی
حق شناس کاشانی (1391)، در پژوهشی با عنوان بررسی کیفیت زندگی کاری با ویژگیهای جمعیت شناختی نشان داد که بین ویژگیهای جمعیت شناختی با کیفیت زندگی کاری رابطه وجود دارد.
سرو قد و همکاران (1390)، در پژوهشی نشان دادند که بین ویژگیهای شخصیتی و بهزیستی ذهنی رابطه معناداری وجود دارد.
صفاری دهنوی و همکاران (1388)، در پژوهشی نشان دادند که بین هوش هیجانی و عملکرد شغلی رابطه معناداری وجود دارد.
زاهدی اصل و فرخی (1388)، پژوهشی با عنوان بررسي رابطه ميزان سرمايه اجتماعي با كيفيت زندگي سرپرستان خانوارهاي ساكن تهران انجام دادند. یافتههای پژوهش نشان داد که ارتباط بين سرمايه اجتماعي و كيفيت زندگي و ابعاد چهارگانه آن مورد تاييد می باشد. در تحليل رگرسيون از تأثير ميزان سرمايه اجتماعي بر كيفيت زندگي نيز، ميزان تأثيرگذاري بر سلامت جسماني در كمترين حد و سلامت روابط اجتماعي در بيشترين حد بوده است.
براتی و همکاران (1388)، در پژوهشی نشان دادند که عدالت سازمانی با عملکرد شغلی کارکنان رابطه مثبتی دارد.
شکری و همکاران (1388)، در پژوهشی نشان دادند که بین عامل نوروزگرایی و بهزیستی ذهنی رابطه معناداری وجود دارد.
گروسی و نقوی (1386)، پژوهشی با عنوان سرمایهی اجتماعی و کیفیت زندگی در شهر کرمان انجام دادند. در بین افراد مورد مطالعه سطح سرمایهی اجتماعی و ابعاد مختلف آن یعنی اعتماد، تعهد به هنجارها و مشارکت غیررسمی در حد متوسط بود؛ درحالیکه بعد مشارکت رسمی در سطح پائینی قرار داشت. ابعادی از کیفیت زندگی که با سلامت جسمانی و روانی فرد در ارتباط بود، در سطح بالایی قرار گرفت؛ درحالیکه سایر ابعاد کیفیت زندگی سطوح پائینتری را نشان دادند. سطح سرمایهی اجتماعی در دسترس با سطح کیفیت زندگی ارتباط معنیدار داشت. نتایج نشان داد که ارتباط این دو متغیر تابعی از سطح محله است.
هاشمیان و همکاران (1386)، در پژوهشی نشان دادند که افراد با تحصیلات بهتر و مشاغلی با موقعیت بهتر دارای بهزیستی بالاتری میباشند. همچنین سه متغیر تحصیلات، سن و شغل با بهزیستی ذهنی رابطه داشتند و سهم بیشتری در تبیین بهزیستی ذهنی داشتند.
حسینی (1386)، در پژوهش خود نشان داد که از بین راهبرهای مقابله ای، بین راهبردهای مقابله مسأله مدار با بهزیستی روانی همبستگی مثبت و معنادار و بین راهبرد هیجان مدار با بهزیستی روانی رابطه منفی و معنیداری وجود دارد.
نوریان و همکاران (1384)، در پژوهشی نشان داد که انجام اقدامات توان بخشی بر روی ابعاد مختلف کیفیت زندگی بیماران تأثیر مثبتی دارد.
در تحقيقي چلبيانلو (1383)، رابطه بين شادماني ذهني و رضايت زناشويي زوجين را مورد بررسي قرار داد که نتايج نشان داد از ابعاد شادماني ذهني دو بعد رضايت از زندگي به صورت مثبت و عاطفه منفي به صورت منفي توسط رضايت زناشويي پيش بيني شدند.
رفعتی و همکاران (1381)، در پژوهشی نشان دادند که بن سطح تحصیلات و دریافت حقوق با کیفیت زندگی ارتباط معنی داری وجود دارد.
رئیسی و توکلی (1381)، در پژوهشی نشان دادند که استرس شغلی عملکرد شغلی را کاهش داده و بر کیفیت کارشان اثرات سوء داشته است.
احمدی (1380)، در تحقیقی نشان داد که انگیزش شغلی با عملکرد شغلی رابطهای مثبت و معنادار دارد.
رضایی (1380)، در پژوهشی نشان داد که رضایت شغلی با عملکرد شغلی رابطه دارد.
درویزه و کهکی (1378)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه ی سازگاری زناشویی و بهزیستی روانی که برروی دانشجویان متأهل دانشگاه الزهرا انجام شد نشان دادند که رابطه معنی داری بین خرده مقیاسهای بهزیستی روانی و خرده مقیاسهای سازگاری زناشویی وجود دارد.
در تحقیقی که بهشتی (1370)، انجام داد این نتیجه حاصل شد که عوامل مؤثر بر عملکرد و فشارهای شغلی استادان برحسب اهمیت عبارتاند از: سنگینی بیش از حد حجم کار، رهبری آموزشی نامناسب، عدم وجود امنیت شغلی، وجود روابط نامناسب، ساختار اداری- سازمانی نامناسب، شرایط عادی نامناسب و تضاد نقشها.
منابع
الف) منابع فارسی
اژهای، جواد؛ خداپناهی، محمدکریم؛ فتحی آشتیانی، علی؛ ثابتی، آزاد؛ قنبری، سعید؛ سیدموسوی، پریساسادات. (1388). تعامل بین شخصیت و سبکهای فراانگیزشی در عملکرد شغلی. مجله علوم رفتاری، دوره 3، شماره 4، 310-301.
امیدی، رضا. (1387). معرفی و نقد کتاب: کیفیت زندگی. مجله کتاب ماه علوم اجتماعی، دوره جدید، فروردین، شماره 1، 50 تا 53.
آقایوسفی، علیرضا؛ شریف، نسیم. (1389). بررسی همبستگی بین بهزیستی روانی و حس انسجام در دانشجویان. مجله پژوهنده، سال پانزدهم، شماره 6، بهمن و اسفندماه.
بقائی سرابی، علی. (1385). بررسی تاثیر منزلت اجتماعی ادراک شده بر عملکرد شغلی. فصلنامه علوم اجتماعی، سال دوم، شماره هشتم، بهار.
بیانی، علی اصغر؛ گودرزی، حسنیه؛ کوچکی، عاشورمحمد. (1387). رابطه ابعاد بهزیستی روان شناختی و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد سلامی واحد آزاد شهر. دانش و پژوهش در روان شناسی، شماره 35 و 36، بهار و تابستان، 153 تا 164.
جوشن لو، محسن؛ رستمي، رضا؛ نصرت آبادي، مسعود. (1385). بررسي ساختار عاملي مقياس بهزيستي جامعه. مجله روان شناسنان ايراني، پاييز، شماره 9.
حجازی، یوسف؛ ایروانی، محمود. (1381). رابطه میان ویژگیهای شخصیتی و عملکرد شغلی. مجله روان شناسی و علوم تربیتی، سال سی و دوم، شماره 2، 171 تا 189.
خاکسار، ف. (1386). بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد و پیشرفت شغلی. (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه آزاد خوراسگان.
خانی، علی. (1386). بررسي کيفيت زندگي کاري و ارتباط آن با عملکرد پرستاران در بيمارستانهاي آموزشي دانشگاه علوم پزشکي اصفهان. (پایان نامه کار شناسی ارشد، دانشگاه اصفهان)، دانشکده پرستاری.
درویزه، زهرا؛ کهکی، فاطمه. (1387). بررسی رابطه ی سازگاری زناشویی و بهزیستی روانی. نشریه مطالعات زنان، سال 6، شماره 1، بهار و تابستان.
دلاور، علی. (1381). روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
دولان شیمون، آل؛ رندال، اس؛ شولر، اف. (1380). مدیریت امور کارکنان و منابع انسانی. ترجمه محمد علی طوسی و محمد صائبی، چاپ دوم، تهران: انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.
دهقان مروست، افروز. (1378). تحلیل رابطه عوامل شغلی با تعهد سازمانی بر اساس مدل ویژگی های شغلی. (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه علام طباطبایی، دانشکده مدیریت.
دیوید ام، اسمیت؛ شاهی اردبیلی، حکمت؛ حاتمی نژاد، حسین. (1381). کیفیت زندگی: رفاه انسانی و عدالت اجتماعی. مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 185 و 186، بهمن و اسفند، 160 تا 173.
رابينز، استيفن پي. (1384). تئوري سازمان. ترجمه دكتر سيد مهدي الواني و دكتر حسن دانائي فرد، انتشارات صفار، صص 300-308.
رحیمی، سید علی سینا؛ سلیمانی نیا، لیلا. (1386). تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش مشارکت اجتماعی کودکان. مجله رفاه اجتماعی، سال هشتم، شماره 30 و 31.
رضوان فر، احمد؛ رضائی، عبدالمطلب. (1386). تحلیل همبستگی بین ویژگیهای فردی و عملکرد شغلی. مجله علوم کشاورزی و منابع طبیعی، جلد چهاردهم، شماره ششم، بهمن و اسفند.
رضوانی، محمدرضا؛ شکیبا، علیرضا؛ منصوریان، حسین. (1387). ارزیابی کیفیت زندگی در نواحی روستایی. مجله رفاه اجتماعی، پاییز و زمستان - شماره 30 و 31، 35 تا 60.
سلطانی، مهرداد. (1384). استرس و تأثیر آن بر مشاغل، سازمانها و نهادها. توسعه مدیریت، شماره 58، خرداد، 50 تا 57.
شفیع آبادی، عبدالله. (1375). راهنمایی و مشاوره شغلی و حرفه ای و نظریههای انتخاب شغل. تهران: انتشارات رشد.
شکرکن، حسین؛ نعامی، عبدالزهرا؛ نیسی، عبدالکاظم؛ مهرابی زاده هنرمند، مهناز. (1380). بررسی رابطه خشنودی شغلی با رفتار مدنی سازمانی و عملکرد شغلی در کارکنان برخی از کارخانههای اهواز. مجله علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره سوم، سال هشتم، شمارههای 3 و 4.
شولتز، دو آن. (1367). روانشناسي كمال. ترجمة گيتي خوشدل، تهران: نشر نو، چاپ پنجم.
عینی فر، علیرضا. (1381). آفرينش نظريۀ معماری. ويرايش اول، تهران: دانشگاه تهران.
غضنفری، احمد؛ عابدی، لطفعلی. (1388). بررسی رضایت، انگیزش و عملکرد شغلی کارکنان آموزشی یک دانشکده نظامی. فصلنامه پژوهشهای مدیریت منابع انسانی دانشگاه جامع امام حسین (ع)، سال اول، شماره 1، زمستان، 149 تا 175.
فتحلیان، معصومه؛ پرتوی، پروین. (1390). مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در بافتهای خودرو و برنامهریزی شده اسلام شهر. نشریه مطالعات تطبیقی هنر، شماره اول، بهار و تابستان.
قائدی، غلامحسین؛ یعقوبی، حمید. (1387). بررسی رابطه بین ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی در دانشجویان دختر و پسر. مجله ارمغان دانش، دوره ی 13، شماره 2، تابستان.
کوکبی، افشین؛ پورجعفر، محمد رضا، تقوایی، علی اکبر. (1384). برنامهریزی کیفیت زندگی شهری در مراکز شهری. مجله جستارهای شهرسازی، شماره 21.
مطلبی، قاسم. (1380). روان شناسی محيط، دانشی نو در خدمت معماری و طراحی شهری. مجلۀ هنرهای زيبا، شماره 10، زمستان، 52 تا 67.
مظفری، شهباز. (1382). همبستههای شخصیتی شادمانی ذهنی براساس الگوی پنج عاملی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز. (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشکده علوم تربیتی روانشناسی، دانشگاه شیراز.
مظفری، شهباز، هادیانفر، حبیب. (1389). روانشناسی مثبت - احساس شادمانی ذهنی. مجله تازههای رواندرمانی (هیپنوتیزم)، بهار و تابستان - شماره 31 و 32، 87 تا 100.
مورهد؛ گريفين. (1374). رفتار سازماني. مترجمان سيد مهدي الواني و معمار زاده، تهران: انتشارات مرواريد.
میکائیلی، فرزانه. (1389). بررسی وضعیت بهزیستی روان شناختی دانشجویان. فصلنامه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گناباد، دوره 16، شماره 4.
ميکائيلي، فرزانه. (1388). روابط ساختاري بين بهزيستي روان شناختي با هوش هيجاني ادارک شده. نشریه پژوهش در حيطه کودکان استثنايي، سال نهم، شماره 2.
نجات، سحرناز. (1387). کیفیت زندگی و اندازه گیری آن. مجلۀ تخصصی اپیدمیولوژی، دورۀ 4، شمارۀ 2، 57-62.
نجات، سحرناز؛ منتظری، علی؛ کاظم محمد، کورش هلاکوئی؛ مجدزاده، سيدرضا. (1384). کيفيت زندگی مردم شهر تهران بر اساس پرسشنامه WHOQOL-BREF. فصلنامه حکیم، دوره 10، شماره 3.
نجات، سحرناز؛ منتظری، علی؛ هوالكويی نائينی، كوروش. (1385). استانداردسازی پرسش نامه كيفيت زندگی سازمان جهانی بهداشت. مجلۀ دانشكدة بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتی، دورة 4، شمارة 4، 1 تا 12.
هادیانفرد، حبیب. (1384). احساس ذهنی بهزیستی و فعالیتهای مذهبی در گروهی از مسلمانان. مجله اندیشه و رفتار، سال یازدهم، شماره 2، 224 تا 232.
هاشمیان، کیانوش؛ پورشهریاری، مه سیما؛ بنی جمالی، شکوه السادات؛ گلستانی بخت، طاهره (1386). بررسی رابطه بین ویژگیهای جمعیت شناختی با میزان بهزیستی ذهنی و شادمانی در جمعیت شهر تهران. مطالعات روان شناختی، دوره 3، شماره 3، پاییز.
ب) منابع لاتین
Alvani, S. M., & Meimarzadeh, G. R. (1995). Organizational behavior. Tehran Morvarid Press. . pp. 320
Amerigo, M., & Aragonés, A. (2002). "A psychological approach to the study of satisfaction". In: Residential Environments: Choice, Satisfaction, and Behavior, Bergin & Garvey, Westport, Connecticut. London, pp. 81–100.
Babu, A. R., Singh, Y. P., & Sachdeva, R. K. (1997). Managing human resources within extension. In: Burton E. Swanson, Robert P. Bentz, Andrew J. Sofranko (eds). "Improving Agricultural extension. A reference manual". Food and Agriculture Organization of the United Nations, Rome.
Bonaiuto, M., Fornara, F., & Bonnes, M. (2003). "Indexes of perceived residential environment quality and neighborhood attachment in urban environments: a confirmation study on the city of Rome", Landscape and UrbanPlanning 65. pp. 41–52.
Borman, W. C., Ilgen, D. R., & Klimoski, R. J. (2003). Industrail and organizational psychology. Handbook of psychology, John Wiley & Sons Inc, Hoboken, New Jersey
Clark, A. (2008). monitoring the urban quality of life in Latin America, organization for economic co-operation and development, September 26.
Cummins, R. A. (2000). Objective and Subjective Quality of Life: An Interactive Model. Social Indicators Research. 52, 55- 72.
Davern, M., & Cummins, R. A. (2006). Is Life satisfaction the Opposite of Life Satisfaction? Australian Journal of Psycology, 58 (1), 1-7.
Diener, E. (2005). National indication of subjective well-being. Journal of personality and social psychology , 25, 240 – 256.
Diener, E. D., Suh, E. M., Lucas, R. E., & Smith, H. L. (2003). Subjective well-being, Three de-cades of well-being. Psychological Bulleting, 125 (2): 276-302.
Diener, E., & Seligman, M. E. P. (2004). Byond Mony: Toward an economy of well- being. Psychological Science in the public interest, 5, 1-31.
Diener, E., Lucas, R. E., & Oishi, S. (2002). Subjective wellbeing. J Clin Psychol, (24), 25-41.
Diener, e., Suh, E., & Oishi, S. (1996). Recent findings on subjective- being. Indiana Journal of clinical Psycology. 24, 25- 41.
Diener,E. (2000). Subjective well-being: the science of happiness and proposal for anational index. American psychology, 55, 34- 43.
Fahy, F., & Cinnéide, M. (2008). "Developing and testing an operational framework for assessing quality of life", Environmental Impact Assessment Review 28. pp 366–379.
Fasli, M., Sahin, N. P., & Vehbi, B. O. (2007). An assessment of quality of life residential environments: Case of selimiye quarter in walled city of nicosia, north Cyprus,faculty of architecture, architecture, eastern Mediterranean university, famagusta, north cyprus.
Felce, D. , & Perry, J. (1996). Exploring current conceptions of quality of life: A model for people with and without disabilities', in R. Renwick, I. Brown and M. Nagler (eds. ), Quality of Life in Health Promotion and Rehabilitation: Conceptual Approaches, Issues, and Applications (Sage, Thousand Oaks), 51-62.
Hackman, J. R. & Oldham, R. G. (1980), "Development of the job iagnosticsurve", Journal Applied psychology, vol. 60, pp: 159-170
Haren, E. & Mitchell, C. W. (2003). Relationship between the five factor personality model and coping style. Psychology & Education An interdisciplinary Journal, 4 , 38, 49.
Karademas, E. (2007). “Positive and negative aspects of well-being: Common and specific predictors”. Personality and Individual Differences , 43, 277- 287.
Keyes, C. L. M. (1998). Social well – being. Social Psychology Quarterly, 61, 121-140.
Keyes, C. L. M. (2002). The mental Health continuum: from languishing to flourishing in life. Journal of health and social reasearch. Vol 43, 207- 222.
Keyes, C. L. M. (2005). Subjective well-being in mental health and human development research, Washington.
Keyes, C. L. M., Magyar, M., & Jean. L. (2003). The measurment and utility of adult subjective well- being. P. 411- 425 in positive psycological assessment. Ha