صفحه محصول - دانلود پیشینه ومبانی نظری تحقیق شادکامی در روان شناسی

دانلود پیشینه ومبانی نظری تحقیق شادکامی در روان شناسی (docx) 38 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 38 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

شادکامی در روان شناسی: شادکامی هدف مشترک تمام افرادی است که به سمت نیل به آن در تکاپو هستند، اما برای بسیاری از مردم این هدف به طور ناکام کننده ای دور از دسترس باقی مانده است. زندگی مدرن برای انسان های امروزی برکاتی به همراه داشته است. فن اوری پزشکی مرگ و میر کودکان را در بسیاری از بخش های دنیا کاهش داده است. بسیاری از امراضی که اجدادمان را تهدید می کرد ریشه کن شده است. درد روان شناختی، افسردگی و اضطراب را می توان با لیتیوم، پروزاک و سایر داروهای روان گردان تخفیف داد. نیروهای متخاصم محیطی داروینی از قبیل سرما، گرما، انگل ها، شکارچیان و کمبود غذا دیگر تهدید کننده جان انسان ها نیستند و مردم در قیاس با اجدادشان در رفاه حیرت انگیزی به سر می برند(مظفری،1382). محیط های متراکم زندگی که توسط هزاران انسان دیگر احاطه شده است، احساس گمنامی و ناتوانی در سازمان های بزرگ و در عین حال، محروم ماندن از حمایت های اجتماعی خویشاوندان گسترده منجر به آسیب های گوناگونی شده است. انسان های قدیم ممکن بود با یک یا دو جین انتخاب بالقوه همسر رو به رو باشند اما انسان های جدید با هزاران انتخاب بالقوه همسر مواجه هستند. آن ها به وسیله تصاویر جذاب رسانه ها بمباران می شوند که در نتیجه ممکن است باعث انتظارات نامعقول در مورد کم و کیف همسران قابل دسترس گردد. به عقیده روان شناسان تکاملی رگ بار تصاویر جذاب انسان های دیگر ممکن است مشکلات روان شناختی و اجتماعی به همراه داشته باشد. مثلا در یک سری مطالعات مشاهده شده است که مواجهه متعدد با تصاویر زنان زیبا، باعث کاهش تعهد مردان نسبت به همسرشان می شود(مظفری،1382). 2-2-2-1. شادکامی و مفهوم آن در یکی دو دهه اخیر رویکرد روانشناسی مثبت مورد توجه روانشناسان بسیاري قرار گرفته است (سلیگمن و سکزنتمی هالاي (2001). یکی از مباحثی که در سال هاي اخیر در رویکرد روانشناسی مثبت مورد توجه قرار گرفته است، مبحث شادي است. واژه شادي مفهومی روانشناختی است که داراي تعاریف و ابعاد مختلفی می باشد. در واژه نامه ها، شادي با واژه هایی هم چون خوشحالی، شادکامی، خوشی و نشاط هم معنا دانسته شده است (معین،1371). در سطح عموم مردم شادي، بودن در حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت، رضایت از زندگی و فقدان افسردگی و دیگر عواطف منفی است. در مباحث روانشناختی شادي به عنوان یکی از هیجانات مثبت طبقه بندي شده است که انسان ها در فعالیت هاي روزمره خود آن را تجربه می کنند. در تبيين شادكامي ، دو مكتب اصلي تفكر وجود دارد : لذت گرايي يك نظريه روان شناختي است كه طبق آن ، ارگانيزم به منظور جستجوي لذت و دوري از درد انگيخته مي شود(فرانكن،1998). لذت گرايي به طور كلي شامل احساساتي است كه نتيجه اي از درون شد به نظام هاي حسي پنج گانه است. به اين ترتيب، شادكامي طبق اصل لذت گرايي، بيشينه كردن اثرهاي مثبت نظام هاي حسي متفاوت است . اما شادكامي يك مفهوم بسيار پيچيده است .تئوري هاي شناختي، ديدگاهي ديگر ارائه كرده اند: لازاروس ، نظريه پرداز شناختي هيجان، شادكامي را به عنوان هيجاني تعريف كرده است كه نتيج هاي است از به وجود آوردن پردازشي قابل استدلال در جهت فهم يك هدف (داناولد، 1997). به عبارت ديگر، تئوري هاي شناختي، شادكامي را به عنوان آن چه در راه رسيدن به هدف تجربه مي شود مي بينند. به اين ترتيب، شادكامي منبعث از هدف يا برانگيخته شده توسط هدف است، در حالي كه نظريه لذت گرايي، شادكامي را به عنوان وضعيت آخر يا خود هدف مي بيند. آيزنك(1983)، شادکامی را به عنوان برونگرايي پايدار در نظر گرفت و خاطر نشان ساخت از زماني كه عواطف مثبت در شادكامي مورد توجه واقع شد ند، شادكامي با جامعه پذيري آسان و تعامل مطلوب و لذت بخش با ديگران مرتبط دانسته شد(فرانسیس، براون، لستر و فیلیپ چاک،1998). برخي محققان پيشنهاد كرده اند كه شادكامي را در صورتي مي توان به عنوان صفت در نظر گرفت كه سه ملاك پايداري زماني، همساني بين موقعيتي، و عليت دروني را دارا باشد(فرانسيس و همكاران،1998). آرگايل و كراسلند(1987)، نيز شادكامي را وابسته به فراواني و درجه عواطف مثبت يا لذت، سطوح بالاي رضايت در طول زندگي، و نبود احساسات منفي نظير افسردگي و اضطراب دانسته اند(فرانسیس و همکاران، 1998). روان شناسانی هم چون آرگیل (2001)، نیز شادي را ترکیبی از وجود عاطفه مثبت عدم وجود عاطفه منفی و رضایت از زندگی می دانند. سرور یکی از سه جزو شادي یا شادکامی است. همان گونه که در تعریف آرگایل مشخص شده است دو بعد دیگر شادي، رضایت از زندگی و فقدان عاطفه منفی است. سرور جنبه هیجانی شادي و رضایت از زندگی جنبۀ شناختی آن می باشد(آرگیل،2001). شادي جنبه اي از عواطف انسانی است که داراي جنبه ها و تجلیات مختلف فردي-اجتماعی، روانی-جسمانی و شناختی-عاطفی می باشد. از آن جا که شادي تأثیر کمی و کیفی زیادي بر زندگی دارد، در فرآیند تحول و توسعه مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش هاي مربوط به شادي، بررسی علل شادي و فرآیندهاي مولد آن است، برخی از علل آن نظیر اوقات فراغت، خلق مثبت و حتی عوامل علّی نظیر شخصیت نیز تا حدودي قابل تغییرند. از سوي دیگر، داشتن شادي و خلق خوب پیامدهاي کاربردي و عملی در زندگی و عملکرد شغلی فرد دارد. شادي فعالیت فرد را بر می انگیزد، بر آگاهی او می افزاید، خلاقیت وي را تقویت می کند و روابط اجتماعی وي را تسهیل می نماید، شادي هم چنین مشارکت سیاسی را رونق می بخشد و موجب حفظ سلامتی و طول عمر افراد می شود(وینهوون،1993). شادي و آرامش روحی زمینه هاي باروري خرد و اندیشه را به وجود می آورد (مظفر،1379). افراد شاد داراي عزت نفس بالا، روابط دوستانه محکم و اعتقادات مذهبی معنادار هستند (مایرز،1996). تحقیقات نشان میدهد که شادي صرف نظر از چگونگی کسب آن می تواند سلامتی جسمانی را بهبود بخشد. افرادي که شاد هستند احساس امنیت بیشتري می کنند، آسانتر تصمیم می گیرند، داراي روحیه مشارکتی بیشتري هستند و نسبت به کسانی که با آن ها زندگی می کنند، بیشتر احساس رضایت دارند(مایرز،2002). به نظر آرجیل مارتین و لو ( 1995 )، سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از : هیجان مثبت، رضایت اززندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزاء شادکامی هستند. یکی از موضوعات مرتبط با شادکامی، وجود شبکۀ حمایتی است، به این دلیل مایرز و داینر (1995)، می گویند وقتی از مردم پرسیده شود که فرد شادکام چه کسی است، در پاسخ به شبکه هاي حمایتی از روابط در یک فرهنگ اشاره می کنند که به تفسیري مثبت و خوش بینانه از رویدادهاي روزمرة زندگی می انجامد. بنابراین، یکی از اجزاي مهم شادکامی، جزء شناختی آن است. شوارتز و استراك(1991)، باور دارند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات سوگیري دارند ؛ یعنی ، اطلاعات را به گونه اي پردازش و تفسیر م یکنند که به خوشحالی آن ها می انجامد. بنابراین، شادکامی مفهومی است که چندین جزء اساسی دارد. نخست آن که جزئی عاطفی و هیجانی دارد که باعث می شود فرد شادکام همواره از نظر خُلقی شاد و خوشحال باشد. دوم آن که جزئی اجتماعی دارد که گسترش روابط اجتماعی را به دنبال دارد. و سوم آنکه جزئی شناختی دارد که موجب می گردد فرد شادکام نوعی تفکر و نوعی پردازش اطلاعات ویژة خود داشته باشد و وقایع روزمره را طوري تعبیر و تفسیر کند که خوشبینی وي را به دنبال داشته باشد. گوستا و دیگران(فرانسیس،1998)، دریافتند که برون گرایی، شادکامی و رضایت از زندگی را براي 13 سال آینده پیش بینی می کند . فرانسیس ، براون، لست و فیلیپچاك(1998)، مفهوم شادکامی و برون گرایی در نظریۀ آیزینک را یکسان می دانند. بنابراین، شادکامی یک ویژگی شخصیتی است که براساس نظریۀ آیزینک، می توان براي آن یک پایۀ زیست شناختی در نظر گرفت. برینر(1998)،شادکامی را متغیر می داند که پایۀ شخصیتی دارد. او در مطالعۀ بین فرهنگی خود به این نتیجه رسید که در ملت ها و فرهنگ هاي گوناگون، در محیط ها و موقعیت هاي اجتماعی مختلف، مردم درزمینۀ شادکامی با هم متفاوتند و این تفاوت ها پایدار است. 2-2-2-2. تعاریف نظری شادکامی: شادكامي عبارت است از مقدار ارزش مثبتي كه يك فرد براي خود قائل است. اين سازه دو جنبه دارد، يكي عوامل عاطفي كه نمايان گر تجربه هيجاني شادي، سرخوشي، خشنودي و ساير هيجان هاي مثبت هستند؛ ديگري ارزيابي شناختي رضايت از قلمروهاي مختلف زندگي كه بيانگر شادكامي و بهزيستي رواني است. بررسي هاي طولي نشان مي دهند كه شادكامي بر طول عمر مؤثراست(علی پور و آگاهاریس،2007).از نظر تئوري عقيده بر اين است كه افراد قادرند شادكامي و خوشبختي شان را با كنترل افكارشان افزايش دهند. براي مثال عقيده به اين كه يك نيرو و هدف ماورايي در جهان وجود دارد، مي تواند منجر به شادكامي افراد شود. بر اساس نتايج برخي مطالعات، بين هوش معنوي و شادكامي رابطه مثبت مشاهده شده است(باقری، اکبرزاده و حاتمی، 2011) بنابراین، فعاليت هايي كه همراه با معنويت هستند از قبيل كمك به ديگران و همدردي، مي توانند موجب شادكامي افراد شوند. در واقع شادکامی اشاره دارد به این که مردم زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنند؟ و شامل متغیرهایی از قبیل رضایت از زندگی، رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی و اضطراب و وجود عواطف و خلقیات مثبت می شود(مظفری، 1382). ارزیابی شخص از خود ممکن است به شکل شناختی باشد، مثلا هنگامی که شخص به طور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبه هایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه می نشیند. ارزیابی شخص ممکن است به شکل عاطفی نیز باشد(تجربه هیجانات و خلقیات خوشایند یا ناخوشایند در مواجه با زندگی خود). بنابراین گفته می شود اگر شخص رضایت از زندگی و غالبا خوشی را تجربه کند و فقط گاه گاهی هیجاناتی مثل غمگینی و خشم را تجربه نماید دارای شادکامی ذهنی بالا خواهد بود و بر عکس اگر از زندگی خود ناراضی است و خوشی و علاقه کمی را تجربه نماید بر هیجانات پیوسته منفی مثل خشم و اضطراب را تجربه نماید دارای شادکامی پایین است(مظفری، 1382). چند ویژگی اساسی از نظر دینر(1984)، در مطالعه شادکامی به دست آمد که عبارتند از:1) کل دامنه بهزیستی از زجر و عذاب تا وجد و شعف را در بر می گیرد و صرفا حالات نامطلوبی مثل افسردگی یا ناامیدی محدود نمی شود. بنابراین حوزه شادکامی صرفا شامل حالات نامطلوب نمی شود که توسط روان شناسان بالینی مورد اقبال قرار گرفته است. به عبارتی دیگر حوزه شادکامی صرفا مطالعه افسردگی و اضطراب ختم نمی شود بلکه عواملی که تا اندازه ای افرد شاد را از افراد شاد متوسط و از افراد فوق العاده شاد متمایز می کند را در بر می گیرد. شادکامی بر حسب تجربه درونی هر شخص تعریف شده است و موقعی که صحبت از ارزیابی شادکامی است چارچوب داوری خارجی تحمیل نمی شود به عبارتی، برای توصیف میزان شادکامی هر کس باید درون پوست وی رفت (میرز و دینر، 1995). با این که بسیاری از ملاک های بهداشت روانی از بیرون توسط محققین و درمانگران دیکته می شود(مثلا پختگی، خود مختاری، واقع بینی)، شادکامی از دیدگاه خود شخص ارزیابی می شود. اگر شخص فکر می کند که زندگیش خوب پیش می رود بنابراین درون این چارچوب زندگی او خوب پیش می رود. این ویژگی، شادکامی را از روان شناسی بالینی سنتی فراتر می برد، زیرا در این حوزه بر ادراکات افراد از زندگی خود وزن و بها داده می شود. پس در حوزه شادکامی دیدگاه شخص در مورد بهزیستی اش از اهمیت برجسته ای برخوردار است. ویژگی نهایی شادکامی این است که این سازه صرفا به خلقیات زودگذر نمی پردازد بلکه بر حالات بلندمدت تر تکیه دارد(میرز و دینر،1995). 2-2-2-3. شادکامی، ساختار و مؤلفه ها: شادکامی پدیده ای است که شامل مقوله های گسترده ای از قبیل پاسخ های هیجانی، حوزه های رضایت و قضاوت های کلی از زندگی می شود. شادکامی سه مؤلفه ی اولیه دارد: رضایت از زندگی، عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند. هر یک از این سه مؤلفه ی مهم می تواند به نوبت به تقسیمات فرعی تجزیه شود. رضایت کلی می تواند به رضایت از حوزه های گوناگون زندگی از قبیل تفریحات، عشق، ازدواج، دوستان و ... تقسیم شود و هر کدام از این حوزه ها را می توان به رخساره های ریزتر تقسیم نمود. عاطفه خوشایند می تواند به هیجانات ویژه ای از قبیل لذت، محبت و غرور تقسیم شود و بالاخره عاطفه ناخوشایند می تواند به هیجانات و خلقیات ویژه ای از قبیل شرم، گناه، غمگینی، خشم و اضطراب مجزا شود(دینر، بیسواس- دینر،2000). هریک از این تقسیمات می توانند به تقسیمات جزیی تری نیز بینجامند(بعضی از این رخساره های شادکامی در جدول 2-1 دیده می شوند). جدول2-1 مؤلفه های شادکامی(دینر،سو، لوکاس و اسمیت،1999) خلقیات و هیجانات که روی هم عاطفه نامیده می شوند نشان دهنده ارزیابی های جاری شخص از رویدادهایی است که در زندگی وی اتفاق می افتد. برادبورن و کاپلوویتز(1965)، اولین بار مطرح کردند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند دو عامل مستقل هستند و باید به طور مجزا اندازه گیری شوند.با این که وجود استقلال بین عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند در سطح کوتاه مدت و زودگذر هنوز بحث انگیز است، تفکیک پذیری ابعاد عاطفی بلندمدت کمتر مورد اختلاف بوده است. دینر و ایمونز(1984)، دریافتند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند همسو با افزایش چارچوب زمانی به طور رو به تزایدی تفکیک پذیرتر می شوند. دینر، اسمیت و فوجیتا(1995)، طی مدلی نشان دادند که این دو ساختار به واسطه همبستگی متوسط معکوس به طور واضحی مجزا هستند. بسته به اهداف تحقیق، شادکامی می تواند در سطح کلی یا در سطح جزیی ارزیابی شود. یک توجیه برای مطالعه سطوح کلی تر(ونه مفاهیم ریزتر) این است که سطوح ریزتر تمایل به وقوع همزمان دارند. به عبارت دیگر، این تمایل در بین افراد وجود دارد که سطوح مشابه بهزیستی را در طی جنبه های متفاوت زندگی خود تجربه کنند. و مطالعه سطوح کلی می تواند به ما در فهم تأثیرات کلی بر شادکامی که مسبب این کوواریانس ها هستند کمک کند، و یک توجیه برای مطالعه سطوح ریزتر شادکامی این است که ما می توانیم فهم بیشتری از شرایط ویژه ای که ممکن است بهزیستی را در حوزه های خاص تحت تأثیر قرار دهند به دست آوریم. وانگهی، انواع ریزتر شادکامی اغلب به متغیرهای سببی حساس تر هستند(دینر، سو و اوایشی،1997). 2-2-2-4. شادکامی و رویدادهای زندگی علی رغم ادعای ستاره شناسان، روان شناسان به طور زیرکانه ای از توانایی محدودشان برای پیش بینی و کنترل رخدادهای زندگی آگاه هستند. در عوض روان شناسان بر پیامدهای روان شناختی رویدادهای زندگی و این که افراد چگونه با استرس های ناشی از این شوک های برونزاد کنار می آیندتمرکز می کنند. حجم وسیعی از تحقیقات در دو دهه گذشته براساس این فرض بود که تجربیات و حوادث عمده زندگی، شادکامی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. اما نحوه تاثیر حوادث زندگی بسیار مجادله برانگیز بوده است(هیدی و ویرینگ،1989). به خصوص حوادث منفی زندگی به واسطه تاثیر بالقوه تهدید آمیزشان بر بهزیستی شخص توجه زیادی را به خود معطوف کرده است(سو، دینر و فوجیتا،1996). هرچند مطالعات اخیر نشان داده که اغلب مردم شاد هستند(دینر و دینر،1996)، و هیجانات مثبت را هنجاری تر از هیجانات منفی مورد ملاحظه قرار داده اند(سومرس،1984). محدوده ای که رویدادهای زندگی بر سطوح شادکامی افراد تاثیر می گذارد به طور کامل فهمیده نشده است. برای مثال اثرات شرایط عینی زندگی مثل درآمد(دینر، ساندویک،سیدلیتز و دینر،1993)، بهداشت، مدت تحصیلات(دینر،1984) و جذابیت جسمانی بر شادکامی افراد اغلب کوچک یافت شده اند. به همین نحو یافته های کمپل، کنورس و روجرز(1976)، نشان می دهد که اثرات تجمعی متغیرهای جمعیت شناختی بر شادکامی کوچک هستند. 2-2-2-5. شادکامی، اهداف و فرهنگ اهداف سازه های مرکزی روان شناسی فرهنگی و بین فرهنگی هستند، حجم قابل توجهی از تحقیقات در مورد شادکامی بر اهمیت اهداف و ارزش ها تاکید دارند؛ به این معنی که مردم اهداف و امیال متفاوتی دارند و بنابراین آن چه آن ها را شاد می کند متفاوت خواهد بود. تجارب روزانه ما بیانگر نقش نافذ اهداف در زندگی است. اگر مردم به سمت اهداف ویژه خود پیشرفت کنند و مطابق با ارزش های خود عمل کنند احتمالا شاد خواهند بود و اگر در رسیدن به هدف خود ناکام بمانند ناراحتی را تجربه می کنند؛ و به عبارتی نیل به مقصود یا بازماندن از هدف حداقل به طور موقتی بر احساس بهزیستی افراد تاثیر می گذارد. در حقیقت شواهد فراوانی وجود دارد که نیل به مقصود، با تجربه هیجانی مثبت(برونشتین،1993)، و رضایت از زندگی(ایمونز، 1986)، تلقین یافته است. مثلا ایمونز دریافت که اگر مردم در رسیدن به اهداف ویژه خود ناموفق باشند عاطفه منفی بیشتری خواهند داشت، و اگر در رسیدن به اهداف ویژه خود موفق باشند عاطفه مثبت بیشتری خواهند داشت. به همین ترتیب دینر، سو و لوکاس(1999)، دریافتند که آن چه مردم را شاد می کند به ارزش هایشان وابسته است، مثلا برای دانشجویانی که پیشرفت تحصیلی ارزش بالایی داشت گرفتن نمره های خوب پیش بینی کننده رضایت آن ها بود؛ در حالی که برای کسانی که همرنگی با ارزش بود، توازن خانوادگی برای رضایت از زندگی شان مهم تر بود. درنتیجه افراد دارای شخصیت های متفاوت اگر فعالیت هایی را دنبال کنند که با خلق و خوی آن ها سازگار باشد دارای رضایت بیشتری خواهند بود. هم چنین در حمایت از رویکرد اهداف، دینر و فوجیتا(1995)، دریافتند منابعی با شادکامی اشخاص بیشترین ارتباط را دارد که در رسیدن آن ها به اهداف ویژه شان کمک نماید؛ مثلا برای شخصی که آرزوی او پزشک شدن است ممکن است هوش با شادکامی وی مرتبط باشد اما برای کسی که هدف او کارگر شدن است هوش با شادکامی وی مرتبط نیست.کاسر و ریان(1996)، مطرح کرده اند که بعضی اهداف نسبت به بعضی دیگر برای شادکام شدن سودمندتر هستند و بنابراین همه اهداف در به دست آمدن شادکامی به طور برابر کمک کننده نیستند. شواهد مشابهی به دست آمده که در ایالت متحده افراد ارزش را در به دست آوردن پول می دانند که برای شادکامی زهرآگین است(دینر،2000). در مروری اخیر توسط دینر، سو، لوکاس و اسمیت(1999)، عنوان شد که اشخاص شاد که از خلق و خوی مثبتب مستفیض هستند، تمایل به دیدن جنبه روش رویدادها دارند، به طور افراطی در مورد رویدادهای منفی نشخوار نمی کنند، در جامعه توسعه یافته اقتصادی زندگی می کنند، دوستان صمیمی و محرم دارند و منابع بسنده ای برای پیشرفت به سمت اهداف ارزشمند به دست می آورند. 2-2-2-6. شادکامی و تفاوت های وابسته به سن: به طور کلی مردم شاد هستند(دینر و دینر،1996)، در بین پژوهشگران این سؤال مطرح است که آیا این نمای مثبت در طول زمان تغییر می کند یا خیر؟ آیا بهزیستی در طی دوره زندگی پایا باقی می ماند یا دستخوش تغییر می شود؟ اگر تغییری صورت می گیرد آیا افراد در سنین پیری سال های طلایی را تجربه می کنند؛ یعنی رضایت و خرسندی بیشتری را تجربه می کنند یا سنین میان سالی زمان بحران است و سنین پیری به واسطه فقدان های چندگانه با افسردگی بیشتری همراه است و منجر به دید منفی به زندگی می شود؟ نظریه های اولیه برای نشان دادن روندهای تحولی ممکن در عاطفه، به این نتیجه رسیدند که سیر بهزیستی هیجانی موازی با عملکرد جسمی است. بدین ترتیب که در جوانی، به بالاترین سطح می رسد و بعد از آن افت می کند(بنهام،1951؛ بوهلر،1935). به علاوه در رویکردهای پیشین سنین میانسالی به واسطه پرسیدن این سؤال از خود که در زندگی هدفمان چه بوده و هم چنین به واسطه رو به رو شدن با افسردگی ناشی از تصور مرگ، این دوره به عنوان نقطه عطفی برای بحران ها مورد ملاحظه قرار می گرفت(لاوتون، کلبان و دین، 1993). به هر حال یافته های تجربی از این نظریه ها حمایت نکرده اند. هم مطالعات قبلی و هم مطالعات اخیر تفاوت های سنی ناچیزی در رضایت از زندگی و بهزیستی یافته اند. به علاوه محققین دریافتند شواهدی دال بر بحران میانسالی با شکست رو به رو شده اند(مک کری و کوستا، 1990، کوپر و هلمز، 1997). بعضی از مطالعات حتی بهزیستی بیشتری در بین افراد مسن تر یافته اند. بدین ترتیب که افرادپیر اضطراب کمتر و رضایت بیشتر(لاوتون و همکاران ،1993)، و موازنه بیشتری از عاطفه مثبت نسبت به عاطفه منفی را نسبت به همتایان جوانشان گزارش می کنند(ریف، 1989). با توجه به این که عاطفه مثبت و عاطفه منفی فقط در حد متوسطی با هم همبسته هستند و در زندگی شخص با رویدادهای یکسان همبسته نیستند. بنابراین ساز و کار بنیادی مرتبط با تغییرات سنی در بهزیستی شخص، هنگامی به بهترین وجه فهمیده می شود که عاطفه مثبت و عاطفه منفی به طور مجزا مورد بررسی قرار گیرد. چون بهزیستی اغلب به عنوان تعادل بین عاطفه مثبت و عاطفه منفی تصور شده است(ریف، 1989)، افزایش بهزیستی باید محصول افزایش در عاطفه مثبت، کاهش در عاطفه منفی یا ترکیبی از هر دو عامل باشد. 2-2-2-7. شادکامی و مذهب: به واسطه این که مذهبی بودن به شیوه های مختلف عملیاتی شده است جای تعجب نیست که یافته ها همسو نیستند. شواهد انبوهی آشکار کرده که بعضی اشکال تجربه مذهبی با تعصب و احساس گناه همبسته است، اما کلا مذهبی بودن فعال با چندین ملاک بهداشت روانی همبسته است، اولا نشان داده شده کسانی که در آمریکای شمالی به طور فعالی مذهبی هستند نسبت به افراد غیر مذهبی احتمال کمتری دارد که بزهکار شوند یا سوء مصرف مواد یا الکل پیدا کنند و یا کارشان به طلاق بکشد و یا خودکشی کنند(باتسون، شوئنراد و ونتیس،1993؛ کولاسانتو و شریور،1989). دیگر این که افراد فعال مذهبی علاوه بر این که کمتر استعمال دخانیات می کنند، مشروبات کمتری می نوشند، حتی از لحاظ جسمی سالم ترند و زندگی طولانی تری دارند(کوئنینگ، 1997). ایمان مذهبی، اهمیت به مذهب و سنت گرایی مذهبی معمولا به طور مثبتی با شادکامی همبستگی نشان داده است. هرچند کامرون(1975)، دریافت که مذهبی بودن با خلقیات مثبت به طور معکوس همبسته است، اغلب مطالعات درباره حضور در کلیسا و شرکت در گروه های مذهبی و ارتباط آن با شادکامی رابطه مثبتی نشان داده اند که در نمودار زیر دیده می شود.(فرویدیگر، 1980؛ مک کلور و لودن،1982). نمودار2-1. شرکت در مراسم مذهبی و شادکامی در زمینه یابی هایی که در ملیت های مختلف به عمل آمده افراد مذهبی فعال، سطوح نسبتا بالاتری از شادکامی را گزارش کردند(اینگلهارت،1990). موسسه گالوپ در یک زمینه یابی(1984)، از شرکت کنندگان خواست که مخالفت یا موافقت خود را با این جمله که" ایمان مذهبی در زندگی من مهم ترین تاثیر را داشته است" نشان دهند. افراد تصدیق کننده نسبت به افراد رد کننده دو برابر احتمال بیشتری داشت که خود را خیلی شاد ارزیابی کنند. مرکز تحقیقی افکار عمومی آشکار کرد افرادی که احساس فوق العاده نزدیکی به خدا داشته اند(41درصد)، نسبت به کسانی که تا حدی احساس نزدیکی کرده اند(29درصد) یا کسانی که احساس نزدیکی نداشته و بدون باور به خدا بوده اند(23درصد) سطوح بالاتری از شادکامی را گزارش کردند(میرز،2000). محققین برای یافتن تبییناتی برای همبستگی بین ایمان مذهبی و بهزیستی چندین امکان را مورد توجه قرار داده اند، یک تبیین این است که اجتماعات مذهبی به واسطه انجام اعمال مشترک برای یکدیگر حمایت اجتماعی فراهم می کنند(الیسون، گای و گلاس،1989). تبیین ممکن دیگر این است که بسیاری از مردم به واسطه ایمانشان احساس معنا و هدف در زندگی پیدا می کنند(سلیگمن، 1988). بررسی پیشینه مطالعاتی 2-3-1. پژوهش های انجام شده در خارج کشور تحقیقات مه یرز(2001) و پترسون(2000)، بیانگر آن است که شادکامی در بهبود و افزایش سلامت روانی و عملکرد نقش موثری دارد و باعث احساس امنیت و رضایت در زندگی و روحیه مشارکتی بالاتر می گردد. لیوبومیرسکی، شلدون و شید(2005)، اعتقاد دارند که هر فرد الگویی برای شادکامی دارد که باعث می شود اتفاقات را به گونه ای تفسیر کنند که به حفظ و افزایش شادی کمک کرده و به زندگی معنا می بخشد و احساس ارزشمند بودن می نماید. پترسون(2000)، در تحقیقات خود به این نتیجه دست یافت که افراد شاد تمایل دارند خود و دیگران را مثبت ببینند و وقایع را مثبت تفسیر نمایند. آن ها به شکست زیاد فکر نمی کنند و از فرصت هایی که به دست می آورند تصمیمات منطقی و درست می گیرند و خوش بینی واقع بینانه به وقایع دارند. تلول، لان و وتسون(2007)، در پژوهشی نشان دادند که حالات خلقی مثبت، خودکارآمدی و اهداف مرتبط با خود، 20درصد واریانس عملکرد تحصیلی را پیش بینی می کنند. نتایج پژوهش بینایت و بندورا( 2004) و سولبرگ و توریس(2001) نشان داد که دانشجویان با خودکارآمدی تحصیلی بالا، در مواجهه با فشارهای تحصیلی آشفته نمی شوند و به تکلیف سخت به گونه ای چالش آمیز نگاه می کنند، در نتیجه عملکردشان آسیب کمتری می بیند و سطح فشار تحصیلی شان کاهش یافته و از سلامت روانی-جسمانی بهتری برخوردارند. الکساندر، کرر و شونن فوگل(1995)، به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان تیز هوش نسبت به دانش آموزان عادی باورهای خودکارامدی بیشتری داشته و از راهبرد های خودگردانی بیشتر استفاده می کتتد. کارول و همکاران(2009)، با بررسی دانش آموزان دریافتند که خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت معنی داری به دست آوردند. ایبانز، کوپرمن، جوذکویس و پرلیا(2004)، در تحقیق خود با عنوان رابطه بین درگیری در امور تحصیلی با پیشرفت های آکادمیکی به این نتیجه دست یافتند که درگیری والدین در امور تحصیلی تاثیر روشن و قاطعی در سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان دارا می باشد. بونکت و گومز(2003)، در تحقیق خود به این نتایج دست یافتند که رهبری های روشن در تحصیلات آکادمیکی و پیشرفت های آکادمی بیشتر به کمک ها و تمرکز والدین در امور تحصیلی در مدارس بر می گردد. میرانده و انریوز(1979)، در تحقیقات خود به این نتایج دست یافتند که درگیری والدین در امور تحصیلی برای پیشرفت های آکادمیک دانش آموزان بسیار با اهمیت است. 2-3-2. پژوهش های انجام شده در ایران رئیسی و همکاران(1392)، در تحقیقی با عنوان " ارتباط هوش معنوی با شادکامی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه" به این نتیجه دست یافتند که هوش معنوی بالاتر با شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان همراه بود. به نظر می رسد ارتقای هوش معنوی باعث دانشتن یک روحیه شاد و پیشرفت تحصیلی دانشجویان می شود. لواسانی، اژه ای و افشاری(1388)، در تحقیقی با عنوان رابطه ی خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی با پیشرفت تحصیلی به این نتایج دست یافتند که خودکارآمدی تحصیلی، میزان تلاش، راهبردهای شناختی و فراشناختی و ارزش تکلیف، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به شکل معناداری پیش بینی می کند. در تحقیق پاییزی، شهرآرای، فرزاد و صفایی(1385)، مشخص گردید که نوجوانانی که احساس شادکامی و بهزیستی بالایی دارند, در عملکرد تحصیلی فعال ترند و پیشرفت تحصیلی بالاتری دارند. در تحقیق امیدیان(1386)، نیز بین شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه معناداری به دست آمد. نتایج یافته های کدیور(1382)، نشان دهنده ارتباط معنی دار باورهای خودکارامدی با پیشرفت تحصیلی است. نتایج پژوهش ذبیحی حصار(1384)، با هدف بررسی ارتباط باورهای هوشی با باورهای خودکارامدی در دانش آموزان پیش دانشگاهی و بررسی این باورها بر حسب رشته تحصیلی و جنسیت انجام گرفت و نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که دانش آموزان دختر نسبت به دانش آموزان پسر دارای خودکارآمدی عمومی بالاتری هستند. منابع فارسی: کتاب: احمدی، س. (1374). روانشناسی نوجوانان و جوانان. تهران: انتشارات مشعل احدی، ح، محسنی، ن (1387)." روانشناسی رشد". چاپ دوم. تهران : نشر بنیاد. احدی، ح و جمهری، ف. (1386). روانشناسی رشد(نوجوانی و بزرگسالی). انتشارات پردیس، چاپ چهارم، ص148. استانفورد، و ب (1993)." تعامل والدین و کودکان". ترجمه محمد دهقانپور و مهرداد خرازچی. (1377). چاپ اول. تهران انتشارات رشد. بیابانگرد؛ ا. (1383). روانشناسی نوجوانان. چ 8. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلام. پازوکی، ع. (1371). افت تحصیلی و عوامل مؤثر در آن، تکنولوژی آموزشی، ویراستار مرتضی مجدفر، تهران: انتشارات انیس. 25. پروين، ج. (2002). شخصيت(ترجمه پروين كديور و محمد جواد جعفري، 1381). تهران: آييژ. خدایاري فرد، م، عابدینی، ی (1386)."مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان"، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول. دلاور، ع (1384)، احتمالات و آمار کاربردی، در روان شناسی و علوم تربیتی. انتشارات رشد، تهران. ریو، جان، م. (1378). انگیزش و هیجان، سیدمحمدی، یحیی(مترجم)، چاپ دوم، انتشارات ویرایش. رتیزر، ج. (1374). نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: علمی. سیف، ع. (1387). روانشناسی پرورشی نوین(روانشناسی یادگیری و آموزش)، تهران: نشر دوران. شاملو، س. (1386). بهداشت روانی. انتشارات رشد، چاپ نوزدهم، ص 94. علیوند و، م (1384). « بررسی رابطه تفکر انتقادی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان تبریز». پایان‎نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا. فراهانی،م. (1378)، روانشناسی شخصیت، چاپ اول، انتشارات تربیت معلم. قاضی، ق. (1373). زمینه مشاوره و راهنمایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران کديور، پ. (1381و1382). روانشناسي تربيتي، تهران، انتشارات سمت. مظفری، ش.(1382). هبسته های شخصیتی شادمانی ذهنی براساس الگوی پنج عاملی در میان دانشجویان معین، م،(1371). فرهنگ فارسی، دکتر محمد معین، تهران: انتشارات امیر کبیر. محسنی، ن. (1375). ادراک خود از کودکی تا بزرگسالی. تهران: انتشارات بعثت. وندر زندن، ج. (1384). روانشناسی رشد(1 و 2)؛ ترجمه حمزه گنجی، تهران: انتشارات ساوالان. پایان نامه: احمدي، ن.( 1386 ). تأثير آموزش مديريت كسب و كار خانگي بر خود كارآمدي حرفه اي زنان خود سرپرست شهر اصفهان، پايان نامه كارشناسي ارشد (چاپ نشده )، دانشكده روانشناسي دانشگاه اصفهان. برجعلی، ا (1378). "تأثیر سازگاری و الگوهای فرزندپروری والدین بر تحول روانی – اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران" . پایان نامه دکترای روانشناسی دانشگاه علامه. پور شافعي، ه. (1380). بررسي رابطه عزت نفس با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان متوسطه شهرستان قائم سال سوم. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم. پينتريچ، پ و شانك، ا. (1385). انگيزش در تعليم و تربيت. ترجمه شهر آراي، مهرناز. تهران: انتشارات علم. جبلی، ا. (1384). رابطه سبک مقابله با خودتنظیمی در یادگیری و مقایسه آن در دانش آموزان دختر و پسر سال سوم راهنمایی در مناطق 7 و8، پایان نامه کارشناسی ارشد، واحد تهران-مرکز. خوش کنش، ا (1386). « بررسی رابطه ساده و چندگانه پیشایندهای شخصیتی-شناختی و مذهبی با احساس شادکامی و ارتباط متغیر اخیر با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز». پایان نامه دکتری، دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهیدچمران اهواز. ذبیحی حصاری ن.1384.رابطه باور های هوشی باباورهای خود کار آمدی دانش اموزان پیش دانشگاهی شهر تهران .پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده روان شناسی وعلوم تربیتی ،دانشگاه آذاد اسلامی واحد تران مرکزی راوندي، ك. (1386). بررسي خودكارآمدي معلم و نقش آن با خودگرداني و پيشرفت درس رياضي دانش‌آموزان پايه‌ي سوم راهنمايي استان آذربايجان‌غربي. پايان‌نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت معلم. زمانی امیر، ف.(1385). تأثیر مشاوره شغلی به سبک نظریه یادگیری اجتماعی کرومبولتز بر رفتار تجارب خانگی در زنان شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه اصفهان. سپهوندی، م (1385). « مقایسه سلامت روانی، سازگاری فردی-اجنماعی و عملکرد تحصیلی‎دانش‎آموزان دختر و پسر واجد و فاقد مادر پایه اول دبیرستآن‎های شهر اهواز با توجه به نقش تعدیل‎کننده حمایت اجتماعی و هوش دانش آموزان». پایان نامه دکتری روانشناسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز. شکاری گیسی، ا. (1392). رابطه بین شیوه های فرزندپروری و درگیری والدین در امور تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر و دختر مقطع راهنمایی شهرستان بندرعباس، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد، دانشکده علوم انسانی، گروه روانشناسی. شعبانی، ج. (1380). رابطه بین انگیزه پیشرفت، خودپنداره و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. عبدی نیا، م. (1377)، بررسی روابط خودکارآمدی، جهت گیری های هدفی، یادگیری خودگردان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سوم راهنمایی در شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی دانشگاه تهران. قنبرزاده علمداری، ن. (1380). بررسی رابطه نگرش ریاضی، باور خودکارامدی ریاضی و انتظار عملکرد در ریاضی با عملکرد ریاضی در دانش آموزان دختر و پسر سال اول دبیرستان های شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. کریم زاده، م. (1380). بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی تحصیلی با مفهوم خود و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شهرتهران(گرایش ریاضی و فیزیک و علوم انسانی)، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. محمدزاده، ج. (1374). بررسی ارتباط پیشرفت تحصیلی با ادراک دانش آموز از لیاقت خود و ادراک معلم از او در مقطع راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. مظفر، ح، (1379). اثر نشاط روحی بر شکوفایی خرد، تربیت، شماره 7، صص15-12. دانشگاه شیراز، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی بالینی، دانشگاه شیراز. نعمت اللهي. ع (1386). بررسي عوامل موثر در انتخاب رشته تحصيلي و علايق شغلي دانش آموزان سال اول متوسطه دبيرستانهاي پسرانه شهرستان تكاب. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه علامه طباطبايي. نورمحمديان، م (1385). بررسي رابطه عملكرد تحصيلي و بهداشت رواني دانش آموزان مقطع متوسطه شهر كرمان . پايان نامه كارشناسي ارشد . چاپ نشده دانشگاه شهيد باهنر. دانشكده ادبيات و علوم انساني. گروه علوم تربيتي. وقری، م. (1380). بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی تحصیلی با مفهوم خود و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شهر تهران(گرایش ریاضی و فیزیک و علوم انسانی)، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. نظرنوكنده، م (1388). بررسي رابطه ميان خود کار آمدي ، عملکرد تسلطي و عملکرد اجتنابي (جهت گيري هدف ) با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان بهشهر در سال تحصيلي 88-87. پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت معلم. مقالات: آرمند، ع. (1387). تأثیر رفتار والدین در پیشرفت تحصیلی کودکان، مجله تحقیقات تربیتی، دانشگاه تربیت معلم، شماره 3، سال چهارم، صص 48-34. پورکاظمی، م. (1375). عوامل مؤثر در موفقیت تحصیلی دانشجویان، خلاصه مقالات نخستین سمینار آموزش عالی در ایران، تهران: معاونت پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی، 186. حجازی، ا. (1380). باورهای جنسیتی دانش اموزان شهر تهران و رابطه آن با رضایتمندی روانی- اجتماعی، وزارت آموزش و پرورش، دفتر توسعه و برنامه ریزی معاونت پرورشی. دلاور، ع. (1375). تورم ثمره و عوامل وابسته به آن در ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، خلاصه مقالات نخستین سمینار آموزشی عالی در ایران، تهران: معاونت پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی، 190-188. گلاب زاده، س. (1369). پژوهش تحلیلی در زمینه افت تحصیلی، چهارمین دوره مقاله نویسی علمی، جلد دوم، اصفهان: انتشارات دانشگاه اصفهان، 155-143. کیامرثی، آ؛ آریاپوران، س و نگراوی، ف. (1390). رابطه اختلالات شخصیت با علایم روانشناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان. یافته های نو در روانشناسی، شماره 18، سال ششم، صص 117-103. مجلات: اعرابیان، ا؛ خداپناهی، م؛ حیدری، م و صدق پور، ب. (1389). بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی بر سلامت روانی و موفقیت تحصیلی دانشجویان، مجله روانشناسی، شماره4، سال هفتم. امیدیان، م. (1386). بررسی وضعیت پیشرفت تحصیلی و شادکامی در دانشجویان دانشگاه یزد، فصلنامه روانشناسی، سال چهارم، شماره3، صص 116-101. اکبری بورنگ، م و یزدی، س. (1388). باورهای خودکارآمدی و اضطراب امتحان در دانشجویان دانشگاه های آزاد خراسان جنوبی، فصلنامه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گناباد، شماره3، دوره 15،صص 77-70. امین فر، م. (1365). افت تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورش، فصلنامه تعلیم و تربیت، سال دوم، شماره 7 و 8، صص 25-7. اصغرنژاد، ط،خداپناهی،م.ک وحیدری،م.(1382) .بررسی رابطه یباور های خود کارآمدی مسند مهارگذاری باموفقیت تحصیلی، مجله روانشناسی، شماره ی 31، ص 44-47. پاییزی، م؛ شهرآرای، م؛ فرزاد، و و صفایی، پ. (1385). بررسی اثربخشی آموزش ابرازوجود بر شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه دوم رشته علوم تجربی دبیرستان های تهران. مجله مطالعات روانشناختی، دوره سوم، شماره 4، صص43- پورقاز، ع؛ محمدی، ا و دوستی، م. (1391). تأثیر خودکارآمدی تحصیلی و خستگی شناختی بر حل مسائل شناختی دانش آموزان، مجله روانشناسی، شماره3، سال ششم، صص 86-68. حسینی، ع. (1372). مقایسه دو گروه از دانشجویان موفق و ناموفق در دانشگاه شیراز، مجله روانشناسی، سال سوم، (7)، 108-101. و روان شناسی، دوره سوم، سال سیزدهم، شماره3، ص188-163. خیر، م. (1366). رابطه شکست تحصیلی با زمینه ها و شرایط خانوادگی، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره اول،(2)، 85-73. حقیقی، ج؛ خوش کنش، ا؛ شکرکن، ح؛ شهنی ییلاق، م و نیسی، ع.(1385). رابطه ی الگوی پنج عاملی شخصیت با احساس شادکامی در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران. مجله علوم تربیتی رئیسی و همکاران(1392). ارتباط هوش معنوی با شادکامی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قم. مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، 5(13)، 431. رجبی، غ؛ عطاری، ی و شکرکن، ح. (1383). اعتباریابی و مقایسه انتظارات خودکارآمدی شغلی در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه شهید چمران اهواز. مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دوره سوم، شماره 1 و 2، سال یازدهم، صص 100-71. رجبی، غ؛ شهنی ییلاق، م؛ شکرکن، ح و حقیقی، ج. (1384). بررسی رابطه علی جنسیت، عملکرد قبلی ریاضی، منابعخودکارآمدی ادراک شده ریاضی، هدف گذاری، باورهای خودکارآمدی ریاضی و سبک های اسنادی با عملکرد بعدی ریاضی دردانش آموزان سال دوم دبیرستان های شهر اهواز. مجله علوم تربیتی و روانشناسی، شماره3، سال دوازدهم، دوره سوم، صص 136-101. سروقد، س؛ رضایی، آ و معصومی، ف. (1389). رابطه بین سبک های تفکر با خودکارآمدی جوانان دختر و پسر پیش دانشگاهی شیراز. فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه، شماره 4، سال اول. شکرکن، ح.، پولادی، م. ع و حقیقی، ج. (1379). بررسی عوامل مهم افت تحصیلی در دبیرستان های پسرانه شهرستان اهواز. مجله علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، 7(3 و4). صدری، س. (1388). نقش والدین در پیشرفت تحصیلی فرزندان، مجله پیوند، شماره 2، سال دوم، صص 108-98. ظهره وند، ر. (1389). مقایسه مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، هوش هیجانی، باورهای جنسیتی و رضایت از جنس دختران و پسران دبیرستانی و سهم هر یک از این متغیرها در پیش بینی پیشرفت تحصیلی آن ها. مجله مطالعات روانشناختی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهراء، دوره 6، شماره3. عصاره، ع. (1389). پیشرفت تحصیلی دغدغه ی خانواده ها، مجله پیوند، شماره 12، سال سوم، صص 47-39. علی پور، او آگاه هریس، م ( 1386 ). اعتبار و روایی فهرست شادکامی آکسفورد، فصل نامه روانشناسان ایرانی- سال سوم، شماره 12 ، تابستان. عليپور، احمد؛ و نوربالا، احمد ( 1387 ). بررسي مقدماتي پايايي و روايي پرسشنامه شادكامي آكسفورد در دانشجويان دانشگاه هاي تهران. فصلنامه انديشه و رفتار، سال پنجم، شماره 1 و 2، 56-55. کسایی، ع. (1384). بررسی تأثیر مشاوره شغلی به شیوه پردازش اطلاعات شناختی بر کاهش افکارناکارآمد حرفه ای دانشجویان دانشگاه اصفهان، مجله تازه ها و پژوهش های مشاوره، ش5،(17)، صص 39-27. کریم زاده، م و محسنی، ن. (1385). بررسی رابطه خودکارآمدی تحصیلی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر سال دوم دبیرستان شهر تهران(گرایش های علوم ریاضی و علوم انسانی)، فصلنامه مطالعات زنان، 4(2)، 45-29. لواسانی، مغلامعلی؛ اژه ای، ج و افشاری، م.(1388). رابطه ی خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی با پیشرفت تحصیلی، مجله روانشناسی، شماره 3، سال سیزدهم، صص 305-289. نجاریان، ب؛ سلیمان پورف م و لیالی، ف. (1373). بررسی عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، (1)10، 77-57. منابع غیر فارسی: Alexander, J. M., Carr, M., & Schwanenflugel, P. J. (1995). Development of metacognition in gifted children: Directions for future research. Developmental Review, 15, 1–37. Amoon, H. (2008). The association between self-efficacy and self-related abilities and college students’ adjustment and academic performance. Ph.D Fordham University, New York. Alipour A, Agahharis M.[Reliability and validity of the oxford happiness inventory among Iranians]. Developmental Psychology (Journal of Iranian psychologists). 2007; 3(12): 287 298.[Persian]. Anderson, E.(1983). Couple Attachment and the marital Relationship. Vnpublished doctoral Thesis. University of California, Berkeley. Atkinson, S.(1998). Cognitive styles in context of design and technology. Project work: Educational psychology. An International Journal of Experimental Educational Psychology, 18 (2), 183-194 . Aksoy. T. Link. Charles R; (2000).A panel analysis of student mathematics achievement in the US in the 1990s: does increasing the amount of time in learning activities affect math achievement? Economics of education review 19, 261 – 277. Argyle, M., & Lu, L. (1990). The happiness of extraverts. Personality and Individual Differences, 11, 1011-101. Argyle, M. & Crossland, J. (1987). Dimensions of positive emotions. British Journal of Social Psychology, 26, 127-137. Argyle, M. (2001). The psychology of happiness (2nd edition). London: Rutledge Press, Taylor & Francis group. Argyle, M، & Lu, L، (1995)، The happiness of extraverts، Personality and Individual Differences, 14: 256- 267. Bagheri F, Akbarizadeh F, Hatami HR.[The relationship between spiritual intelligence and happiness on the nurse steffs of the fatemeh Zahra hospital and bentolhoda institute of boushehr city]. Iranian South medical Journal. 2011; 14(4): 256 263. [Persian]. Bradburn, N.M., & Caplovits, D.(1965). Reports of happiness. Chicago:Aldine. Brunstein, J.(1993). Personal goals and subjective well-being: A longitudinal study. Journal of Personality and Social Psychology, 65, 1061-1070. Babenko-Mould Y, Andrusyszyn M, Goldenberg D. Effects of computer-based clinical conferencing on nursing students’ self-efficacy. Journal of Nursing Education 2004; 43: 149-55. Bong M. )2001( Role of self-efficacy and task-value in predicting college students’ course performance and future enrollment intentions. Contemporary Educational Psychology; 26: 553-70. Bunket, D.& Gooms P. (2003). Psychoanalytic histories of learning after education, Published by State University of New York press. Brebener, J. (1998). Happiness and personality, Personality and Individual Difference, 25, 279-296. Banham, K. M. (1951). Senescence and the emotion: A genetic theory. Journal of Genetic Psychology, 78, 163-175. Buhler, C.(1935). The curve of life as studied in biographies. Journal of Applied Psychology, 1, 184- 211. Batson, C. D., Schoenrade, P. A., & Ventis, W. L.(1993). Religion and The individual: A social psychological perspective. New York: Oxford University press. Baumrind, D. (1973). The development of Instrumental competence through socialization. In A. D. Pick (Ed.). Minnesota symposium on child psychology, (vol. 7, pp. 3-46). Minneupolis: university of Minnesota press. Baumrind,d.(1975).parental disciplinary patterns and social competence in children.youth and society,9(3).239-276. Baumrind, D. (1980). New directions in socialization research. American psychologist, 35, 639-652. Baumrind, D. (1991). Effective parenting during the early adolescent transition. In P. E. Cowan & E. M. Hetherington (Eds), family transitions: Advances in family research (Vol. 2, pp. 111-163), Hillsdale. NJ: Erlbaum. Bonket & Gomz N. (2003). Analyzing quality audits in higher education. Journal of learning & teaching.Vol,1.321-332. Bandura, A. (1997). Self-efficacy: The exercise of control. New York: Freeman. Bandura, A. (2006). Going global with social cognitive theory: From prospect to pay dirt. In S. I. Donaldson, D. E. Berger, & K. Pezdek (Eds.), The rise of applied psychology: New frontiers and rewarding careers (pp. 53-79). Mahwah, NJ: Erlbaum. Bandura, A. (1986). Task- invotving and ego- invotving properties of evaluation: Effects on different feedback conditions on motivational perceptions, interest, and performance. Journal of Educational Psychology, 79, 474-482. Bandura A, Adams NE. (2002)Analysis of self efficacy theory in behavior change, cognitive theory. Ther & Res; 23(1): 287-310. Bandura A. (2000).Self-Efficacy: The Exercise of Control. 1st Edition, Freeman Company: New York. Bandura A, Schunk DH. (2004)Cultiving competence, self efficacy and intrinsic interest throughproximal self motivation. J Pers & Soc Physiology.; 41(3): 586-98. Bandura A.(1993).Precieved Self- efficacy in cognitive development and functioning. Educational Psychologist, 28(2), 117-148. Bandura, A. (1977). Self-efficacy: Toward a unifying theory of behavioral change. Psychological Bulletin, 84, 191-215. Bandura, Albert. )2001(. Guide for Constructing Self-Efficacy Scales. Stanford, CA, USA. Stanford University. Bandura A.(1995). Self- efficacy in changing societies. New York: Cambridge University Press. Bandura A.(1994). Regulative function of perceived selfefficacy. 1st Edition, Lawrence Erlbaum Associates:New Jersey,. Bandura A,(1982). Adams NE. Analysis of self efficacy theory in behavior change, cognitive theory. Ther & Res; 23(1): 287-310. Benight C . Bandura, A.,. (2004). Sociocognitive selfregulatory mechanisms governing transgressive behavior. Journal of Personality and Social Psychology, 80(1): 125-135. Colasanto, D., & Shriver, J.(1989). Mirror of American: Middle-aged face marital crises. Gallup Report, No. 248, pp. 34-38. Cooper, cary, L, and Pervin, Lawrence, A(1998). Personality, critical concepts in psychology. London and New York. Collins, M. & Giordani, P. (2004). The class of 2003: Opinions and expectations results of the 2003 graduating student and alumni survey, NACEWeb, http://naceweb.org. Curry, M. A. (2006). Aptitude is not enough: How personality and behavior predict academic performance. Journal of Personality, Research in 40, 339–346. Crothers, L. M., Hughes, T. L., & Morine, K. A. (2008). Theory and cases in school-based consultation: A resource for school psychologists, school counselors, special educators, and other mental health professionals. New York: Routledge Taylor & Francis Group. Cohen S.,& Pressman, D.S. (2005). Does positive affect influence health? CarneMgic ellon University. Psychological Bulletin 2005 by the American Psychological, 131 (6), 925- 971. Cooper, P & Holmes, J .(1997). Mood as indirect of happiness: Age, sex, social class, and situational differences. Journal of Gerontology, 30,216-224. Cameron, P.(1975). Mood as indirect of happiness: Age, sex, social class, and situational differences. Journal of Gerontology, 30,216-224. DaceyP, T &Kenny E.M (2003(. “Marital conflict and child adjustment,an emotional security hypothesis Psychological “bulletin,116,387-411, New York : university. Diener, E., & Emmons, R. A.(1984). The independence of positive and negative affect. Journal of Personality and Social Psychology, 47, 1105-1117. Diener, E., Smith, H., & Fujita, F. (1995). The personality structure of affect. Journal of Personality and Social Psychology, 69, 130-141. Diener, E., Suh, E., & Oishi, S.(1997). Recent findings on subjective well-being:To be published in the Indian journal of clinical psychology, March, 1997. Diener, e.(1984). Subjective well- being. Psychological Bulletin, 95, 542-575. Diener, E., & Biswas-Diener, R. (2000). New direction in subjective well-being: The cutting edge. Manuscript submitted for publication. Diener, e., Suh, E., Lucas, R.E., & Smith, H.L.(1999). Subjective well-being: Three desades of progress. Psychological Bulletin, 125, 276-302. Dorman, J.P. (2001). Associations Between Classroom Environment and Academic Efficacy. Learning Environments Research, 4, 243-257. Dooc.M., and Mester.J.,(2009). The influences of socio cultural and educational contexts on approaches to learning . National University of Singapore. 24,347-412. Deary, I. J., Strand, S., Smith, P., & Fernandes, C. (2007). Intelligence and educational achievement. Intelligence, 35(1), 13-21. Deiner, D، N، & Larsen, L، (1993)، The creative curriculum for early childhood, Washington: Teaching strategies Inc . Diener, E. (2000). Subjective well-being: The science of happiness and proposal for a national index. American Psychologist, 55, 34-4 Diener, E., & Diener, C.(1996). Most people are happy: Psychological Science, 7, 181-185. Diener E., Sandvik, E., Seidlits, L., & Diener, M.(1993). The relationship between income and subjective well-being: Relative or absolute? Social Indicators Research, 28, 195-223. Diener, e., Suh, E., Lucas, R.E.(1999). Subjective well-being: Three desades of progress. Psychological Bulletin, 125, 276-302. Diener, E., & Fujita, F. (1995). Resources, personal strivings, and subjective well-being: A nomothetic and idiographic approach. Journal of personality and Social Psychology, 68, 926-935. Danaveld, M.(1997). The relationship between income and subjective well-being: Relative or absolute? Social Indicators Research, 28, 195-223. Ellison, C. G., Gay, D. A., & Glass, T. A.(1989). Does religious commitment contribute to individual life satisfaction? Social Forces, 68, 100-123. Ebanz M.V Cooperman J.b Joyskoys & Perlia (2004).Contextual factors at the school and classroom level related to pupils’ performance in mathematics in South Africa. Educational research and evaluation,. 11, (2), 123 – 140. Emmons, R. A. (1986). Personal striving: An approach to personality and subjective well-being. Journal of Personality and Social psychology, 51, 1085-1068. Engelhart, R. A. (1990). “Spirituality and intelligence: Problems and prospects”, The xInternational Journal for the Psychology of Religion, Vol. 10, No. 2, PP: 57-64. Elwin.R. & Savelsbergh, C. (2008). Choosing letter grade evaluations: The interaction of student achievement goal orientation and self-efficacy. Contemporary educational psychology, 25, 495-500. Eabans,BCooperman, H, Jooskoyss,v & Perlia.(2004)the influence of Parenting styles on children,scognitive development.louisiana state university agcenter. Franken, R. (1998). Human Motivation, chapter thirteen Brook/ Cole Publishing Company U. S.A. Fereday J, Muir-Cochrane E. )2006.(The role of performance feedback in the self-assessment of nursing competence: a research study with nursing clinicians. Collegian; 13: 10-15. Festco, T., & McClure, J. (2005). Educational psychology: An integrated approach to classroom decisions. New York: Pearson. Ford. D. Y. & Thomas, A (1997) Underachievement Among Gifted Monitory students: problem and promises “the ERIC “clearinghouse on Disabilities and gifted Education. Francis, L. (1998). Happiness as a thing called stable extraversion: A further examination of the relationship between the Oxford Happiness Inventory and Eyseck’s dimensional model of personality and gender. Personality and Individual Differences, 26, 5-11. Francis, L., Brown, L., Lester, D., & Philipchalk, R. (1998). Happiness as stable extraversion. Personality and Individual Differences, 24, 167-171. Ferudiger, P. T. (1980). Life satisfaction among American women (Doctoral dissertation, North Texas State University,) 1979). Dissertation Abstracts International, 40, 6438A. Gore PA. Academic self-efficacy as a predictor of college outcomes: two incremental validity studies. Journal of Career Assessment 2006; 14: 92-115. Gist, B. L., &, J. E., & Mitchell.و B. O. (2000). Factors Associated with Academic Performance and Retention of Agriculture Students, NACTA JOUENAL, 45(1), 21-27. Gerhardt , W. & Brown, G. (2006). Indivitual differences in self- efficacy development . Learning Indivdual Differences,16, 43 -59. Garton, B. L., Dyer, J. E., & King, B. O. (2001). Factors Associated with Academic Performance and Retention of Agriculture Students, NACTA JOUENAL, 45(1), 21-27. Giligan, G. (1993). Indivitual differences in self- efficacy development . Learning Indivdual Differences,16, 43 -59. Hills, P., & Argyle, M. (2002). The Oxford Happiness Questionnaire: A compact scale for the measurement of psychological well-being. Personality and Individual Differences, 33, 1071-1082. Heady, B., & Wearing. (1989). Pesonality, life events, and subjective well-being: Toward a dynamic equilibrium model. Journal of Personality and Social Psychology, 57, 731-739. Halpern, F. (2000). Psychological wellbeing: Evidence regarding its causes and consequences. Office of Science and Innovation: Foresight Mental Capital and Wellbeing Project. Oxford: Oxford University Press. Judith, L . & Meece, B. (2008). Relationship between self efficacing, task value and orientation gool . Journal of School Psychology, 44, 351-373. Kample, M.,Kenuress & Rujers.(1976). Psychological stress, American Academic Press, Inc. Kasser, T., & Ryan, R. M. (1996). Further examining the American dream: Differential correlates of intrinsic and extrinsic goals. Personality and Social Psychology Bulletin, 22, 280-287. Kiamanesh. A.R; (2005). The role of students’ characteristics and family background in Iranian students’ mathematics achievement. Prospects, Vol.xxxv,(2). Komarraja, M., Karau, S. J., Schmeck, R. R. (2009). Role of the big five personality traits in predicting collage student’s academic motivation and achievment, Learning and Individual Differences. 19, 47-52. Karademas, E. and Kalantzi, A. 2004. The stress process, self-efficacy expectations, and psychological health. perssonalihy and Individual Differences, 37, 1033-1043. Koening, H. G.(1997). Is religion good for your health? The effect of religion on physical and mental health. Binghamton, NY: Haworth Press. Lounsbury J. W., Saudargas, R. A., Gibson, L. W., & Leong, F. T. (2005). An investigation of broad and narrow personality traits in relation to general and domains pecific life satisfaction of college students. Research in Higher Education, 46, 707-729. Liem, Gorvin, & Senko.(2007). The influences of socio cultural and educational contexts on approaches to learning . National University of Singapore. 24,347-412. Lawton, M. P., Kleban, M. H., & Dean, J.(1993). Affect and age: Cross- sectional comparisons of structure and prevalence. Psychology and Aging, 8, 165-175. Linen Brink, E.A & Pintrich, P.R,(2002). motivation as enabler of academic success, School Psychology Review.31,313-327. Larson, J. E. (2009). Educational Psychology. New York: Nova Science Publishers, Inc. Lyubomirsky, s., Sheldon, k.m.,& Schkade, d.(2005) pursuing happiness: the architecture of sustainable change. The General psychology. 9(2). 111- 131 Linver, M. R. Dauis, P.E., & Eccles, J. S..(2003). The influences of socio cultural and educational contexts on approaches to learning . National University of Singapore. 24,347-412. Lent WR, Schmidt J, Schmidt L. )2006(Collective efficacy beliefs in student work teams: Relation to self-efficacy, cohesion, and performance. Journal of Vocational Behavior; 68: 73-84. Marsh, L. M. (1997). The theory and measurement of the self-efficacy construct. In E. A. Lentz & L. M. Shortridge-Baggett (Eds.), Self-efficacy in nursing: Research and measurement perspectives (pp. 9-28). New York: Springer. Miller, R. & Brickman, S.(2004). Model of future- orient motivation and self -regulation. Educational psychology Review.16,9-33. McCrae, R. R. & Costa, P. T., Jr. (1990). Personality in adulthood. New York : Guilford Press. McClure, R. F., & Loden, M. (1982). Religious activity, Denomination membership and life satisfaction. Psychology, A Quarterly Journal of Human Behavior, 19, 12 Mirande.D.&Enrivez,J.E.(1979).Authoritarian parenting in individualist and collectivist Groups: Associations with Maternal Emotion and Cgnition and children Self-Esteem .journal of family Psychology.20(1),68-78. Maddux, J. E. (2002). Self- Efficacy: The Power of Believing You can. In C. R. Snyder and Shane J. Lopez (Eds), Handbook of positive psychology(pp. 277-287). Oxford: Oxford University Press. Mirande & enrives,P.(1979).perceived parental rearing ,behaviours and coping in young adolescents. Personality and individual Differrences .37(3).513-522. Myers, D. .(1996). Who is happy? Psychologcal Science, 6, 10-19. Myers, D، G،(2002)، Exploring Psychology، 3rd Ed، New York: Worth Publishers. Myers, D.G., & Diener, E.(1995). Who is happy? Psychological Science, 6, 10-19. Myers, D. G. (2000). The fund, friends, and of happy people. American Psychologist, 55, 56-67. Meyers, D.(2001). The friends, funds, and faith of happy people. American psychology, 55(1), 56- 67. Nowell A.; Hedges L.V., (1998): Trends in Gender Differences in Academic Achievement from 1960 to 1994: An Analysis of Differences in Mean, Variance, and Extreme Scores, Sex Roles, Volume 39, Numbers 1-2, , pp. 21- 43(23). Nevid, J. S. (2009). Psychology: Concepts and applications (3rd Ed.). Boston: Houghton Mifflin Company. Nezami, D. H. Shovarts (1996). Self-beliefs and school success: Self-efficacy, self-concept, and school achievement. In R. Riding & S. Rayner (Eds.), Perception (pp. 239-266), London: Ablex Publishing. Patrick, H. & Wouter, R.(2008). Motivation and performance the relations between student, achievement goal orientation, self- efficacy. Contemporary Educational Psychology, 33, 58 -77. Pajares, F. (1997). Current Directions in Self-Efficacy Research. Edited by Martin L. Maehr and Paul R. Pintrich. Advances in Motivation and Achievement, 10, pp 1-49, Greenwich, CT, USA: JAI Press. Pajares, F.(2002). Gender and perceived self- efficacy in self regulared learning Theory info Pracatice, 91, 116-125. Pajares F.) 1996( Self-efficacy beliefs in academic setting. Review of Educational Research; 66: 24-26. Pajares, F.) 2000(. Inviting self-efficacy the rol of invitation in the development of confidence and competence. www.invitational, education. Net/publications /jornal/ v31p13.htm. Pintrich, P.R, & DeGroot, E,V. (1990). Motivational and self-regulated learning components of classroom academic performance. Journal of Educational Psychology, 82(1), 33-40. Pintrich, P.R, H. &, Schunk DH R.(1990). Motivation and performance the relations between student, achievement goal orientation, self- efficacy. Contemporary Educational Psychology, 33, 58 -77. Peterson, C, L. (2000). Explanatory style and academic performance among university freshmen. Journal of personality and Social Psychology, 53, 603-607. Ryff, C. D. kiyess. K. (1995). Happiness is everything, or is it? Explorations on the meaning of psychological well-being. Journal of Personality and Sociaal Psychology, 57, 1069-1081. Pazhouhesh namehTarbiati.; 5(22): 21 49. [Persian]. Riyosk, M .,.(1981).Intrinsic versus extrinsic goal contents in self – determination theory: Another Look at the quality of academic motivation. Educational Pychology, 41, 19 – 31. Reeve, J. (2005). Self-determination theory applied to educational settings. In E. L. Deci & R. M. Ryan (Eds.), Handbook of self-determination research (pp. 184-203). Rochester: University of Rochester Press. Ryff, C. D. (1989). Happiness is everything, or is it? Explorations on the meaning of psychological well-being. Journal of Personality and Sociaal Psychology, 57, 1069-1081. Pazhouhesh namehTarbiati. 2010; 5(22): 21 49. [Persian]. Russel, A M. (2003). Clinical implications of attachment concepts: Retrospect and prospect. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 4, 549–571. Schmidt, S. L. et. al. (2002). The Teaching College Course: A Faculty, Staff, and Graduate Student Development Program to Enhance Teaching Quality, NACTA Journal, 46(2), 18-72. Schunk DH,(1991); Theories of personality; Brooks, cole publishing company. Pacific. Grove, California. Scharff, L. Y. (1997). Self- efficacy http:// www. Umkc, edu/ sites/ careeweb/ self-efficacy. Schultz daunt,(1990); Theories of personality; Brooks, cole publishing company. Pacific. Grove, California. Sterenberg, R. J. (1997). Mental self Government: A Theory of Intellectual styles and their development, human development, 31, 197 – 224. Saracaloglu, A.S., Dinçer, I.B.(2009). A study on correlation between self-efficacy and academic motivation of prospective teachers. Procedia Social and Behavioral Sciences, 1, 320–325. Seligman, M. E. P., & Csikszentmihalyi, M.(2001). Psychology: An introduction. American Psychologist, 55, 5-14. Suh, E., Diener, E., & Fujita, F.(1996). Events and subjective well-being: Only recent events matter. Journal of Personality and Social Psychology, 70, 1091-1102. Sommers, S.(1984). Report emotions and convertions of emotionality among college students. Journal of Personality and Social Psychology, 46,207-215. Solberg , & Torres R. (2001). Parental attachment, caretaking responsibilities and selfefficacy in the adjustment of Canadian immigrants. Master’s thesis. University of Alberta. Sherer, M. & Maddus, J. (1982). The self- efficacy scale: construction and validation psychological Report, 51, 663-671.@ Psychological Report. Salkind, N. J. (2008). Encyclopedia of educational psychology. California: Sage Pub. Seligman, M،, & Scikszentimihaly, M، (2001)، Positive Psychology، American Psychologist, 55, 5-14. Seligman, M. E. P.(1988). Boomer blues. Psychology Today, 50-55. Snyder, C. R., & Lopez, J. (2007). Handbook of positive psychology. New York: Oxford University press Schwartz, N. & Strack, F. (1991). Evaluating one’s life: A Judgement model of subjective well-being. In F. Strack, M. Argyl and N. Schwartz (Ed). Shiyolsun, N. A&, Bulss A . W ( 1982 )adolescent psychology a Developmental view . Third edition . Hill , Inc . Mc graw . Thelwell, Lane & Weston.,L.(2007). Task, domain, and general efficacy: A reexamination of the self- efficacy scale. Psychological Report, 72, 423-432. Veenhoven, R، (1993)، Happiness in nations, subjective appreciation of life in 56 nations 1946-1992، RISBO, Studies in Social and Cultural Transforation nr2، Erasmus University Rotterdam، Netherlands، Vosniadov, S. (2001). How children learn, International bureau of Education, UNESCO. Journal of Research in Mathematics Education, 47, 295-314. Van der Bijl, J. J., & Shortridge-Baggett, L. M. (2002). The theory andmeasurement of the self-efficacy construct. In E. A. Lentz & L. M. Shortridge. Woodruff, S. & Cashman, J. (1993). Task, domain, and general efficacy: A reexamination of the self- efficacy scale. Psychological Report, 72, 423-432.Woolfolk, A. (2006). Educational Psychology. Boston. Alyn-Bacon Publishers. Zimmerman JB. )2000(Self-efficacy: an essential motive to learn. Contemporary Educational Psychology; 25: 82-91. Zimmerman, B.J. (1990). Self - regulated learning and academic achievement: An overview- Educational Psychology, 25 (1), 3-17. Zimmerman JB. & Puonz. L(1992). Self-efficacy: an essential motive to learn. Contemporary Educational Psychology 2000; 25: 82-91. Zulla, R. (2008). Parental attachment, caretaking responsibilities and selfefficacy in the adjustment of Canadian immigrants. Master’s thesis. University of Alberta.

فایل های دیگر این دسته