دانلود تحلیل فیلم عصر جدید (docx) 30 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 30 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
موضوع:تحلیل محتوای فیلم عصر جدید(انتقادات کارگردان در این فیلم به جامعه صنعتی)
مقدمه
جامعه بشری با وقوع انقلاب صنعتی وارد مرحله نوینی گردید که به جامعه صنعتی مشهور است. انواع جوامع بشری ماقبل جامعه صنعتی علی رغم برخی تفاوت ها، تشابهات زیادی در نهاد های مختلف اجتماعی با یکدیگر داشته اند اما جامعه جدید آنچنان در برخی زمینه ها و حوزه ها با جوامع پیش از خود متفاوت است که به نظر نمی رسد هیچ وجه تشابهی بین آنها وجود داشته باشد.مفهوم جامعه صنعتی در فصل حاضر لزوما به کشور های اروپایی، آمریکا، کانادا، ژاپن، استرالیا و برخی کشور های تازه صنعتی شده مانند کره جنوبی و برزیل اطلاق نمی شود و تقریبا همه جوامع بشری عصر حاضر را در بر می گیرد، زیرا بسیاری از کشور های غیر صنعتی جهان هر چند ممکن است به لحاظ شاخص های توسعه صنعتی وضعیت مناسبی نداشته باشند اما کم و بیش متاثر از تحولات و نوآوری های فنی مراحل مختلف انقلاب صنعتی بوده اند و برخی ویژگی های آن را پذیرفتند.
با اختراع ماشین بخار انقلاب عظیمی در سراسر دنیا شکل گرفت این ماشین بسرعت جای خودش را در جامعه انسانی باز کرد و همه چیز را دست خوش تغییر نمود. اکثر فعالیت هایی که تا قبل از این دوره انجام میگرفته از جمله کشاورزی ، دامداری ، حمل و نقل و ... حال به این ماشین وابسته بودند و به کمک آن انجام میگرفتند. از آنجا که سوخت این صنعت از منابع زیر زمینی بدست می آمده بنابر این منابع زیرزمینی تبدیل شد به بزرگترین دغدغه امپراتوریها. حال دیگر زمین ملاک قدرت مملکت ها نبوده و هر کدام از آنها برای تصاحب منابع زیرزمینی به نقاطی که این منابع وجود داشتند روی آوردند. در این دوره نقش سیاست بسیار پر رنگتر شده و مذهب نیز که تاثیرات بسیاری را در دوران سنتی بر ذهن مردم گذاشته بود به ابزاری مفید برای بازیهای سیاسی مملکتها تبدیل شد. بسیاری از کشورهایی که از منابع زیر زمینی بی بهره بودند با استفاده از سیاست توانستند بر کشورهایی که دارای این منابع هستند تسلط پیدا کنند. بسیاری از کشورهایی که سرشار از منابع زیرزمینی بودند درگیر بیماری استبداد شدند و بستر پیشرفت خود را به کشورهای دیگری دادند و زمینه ها را برای صنعتی شدن آنان فراهم کردند. در این دوران منابع زیرزمینی هدف بسیاری از جنگها بود و با اینکه بزرگترین جنگ تاریخ بشریت (جنگ جهانی اول و دوم) به جهت هدف دیگری بوده اما بازهم موتور این جنگ عظیم به منابع زیرزمینی وابسته بود تا جایی که نبود این منابع باعث شکست طرفین درگیر میگشته.
با ورود صنعت به دنیا ارتشها نیز از این موضوع بهره های بسیاری بردند تا آنجا که دیگر لازم نبود نیروی انسانی زیادی برای غلبه بر دشمن داشته باشند و با تجهیزات نظامی کافی و پیشرفته این امر کاملا آسان بوده بنابراین ملاک قدرت ارتشها نیز از نیروی انسانی زیاد و ورزیده به تجهیزات نظامی پیشرفته و فراوان تغییر کرد.
با صنعتی شدن بسیاری از امور به کمک ماشین آلات صنعتی انجام میگرفته و دیگر لازم نبود تا افراد یک خانواده در کنار هم باشند و در انجام امور به همدیگر کمک کنند. بنابراین خانواده ها از کنار یکدیگر رفتند تا زندگی مستقلی داشته باشند و این امر سبب شد تا خانواده ها کوچکتر شوند. مستقل شدن افراد سبب شد تا آنها بتوانند در زندگی خود تغییراتی را صورت دهند و نوآوری ایجاد کنند و بازهم این موضوع به لایه های بالاتر جامعه سرایت کرد و باعث شد تا جامعه از نظر تولیدات علمی و نوآوری رشد چشمگیری پیدا کنند.
صنعتی شدن فعالیتها نیز بستر مناسبی را برای فعالیتهای علمی و اختراعات فراهم آورده بود تا جایی که کشورهای مختلف برای این که میزان تولیدات علمی خود را بالا ببرند نوابغ سرزمینهای دیگر را به هر نحوی که شده بود وارد کشور خود میکردند تا بتوانند از آنها استفاده کنند.
صنعتی شدن اکثر امور مانند کشاورزی ، دامداری ، حمل و نقل و ... و همچنین تولید تجهیزات نظامی برای تامین جنگ در کشورهای در حال رشد و فقر و گرسنگی و بی خانمانی مردم کشورهای فقیر باعث شد تا افراد جوامع مختلف برای ادامه بقای خود محل سکونت خود را ترک و به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. این موضوع باعث گردید تا فرهنگ و زبان اقوام مختلف در تبادل با یکدیگر قرار گیرند و فرهنگ آنها از حالت خرده فرهنگی در آیند و با یکدیگر ادغام شوند.
از آنجایی که ماشین بزرگ صنعت در جامعه انسانی نقش بسیاری را ایفا میکرد و این ماشین عظیم نیز برای کار کردن به سوختی که از منابع زیر زمینی بدست می آمده نیاز داشت پس رفته رفته اقتصاد جامعه نیز بشدت به این منابع وابسته شد اما نقشی که سیاست در جامعه های مختلف بازی کرد اجازه نداد کشورهایی که سرشار منابع زیرزمینی بودند در زمینه اقتصاد رشد کنند و در عوض کشورهایی که زودتر در زمینه فعالیتهای سیاسی رشد کرده بودند توانستند با استفاده از این سلاح به منابع دیگر کشورها دست یابند و به رشد اقتصادی برسند.
از ویژگیهای جامعه صنعتی میتوان موراد زیر را بیان کرد :
پیدایی دولتهای یکپارچه بر اساس زبان و فرهنگی مشترک
تولید برای داد و ستد
تولید ماشینی
کاهش جمعیت بخش کشاورزی
شهر نشینی
بالا رفتن سواد همگانی
صاحب حق رای شدن جمعیت
کاربرد علوم در همه حوزه های زندگی
بیان مسئله
هر نوع رسانه اي كه مي بينيد اعم از رسانه چاپي ، ديجيتالي ، راديو تلويزيون و هر نوع رسانه اي و با هر دسته بندي كه ببينيم براساس احتياج انسانها به برقراري ارتباط و تسهيل ارتباطات ، اين رسانه ها شكل گرفته اند و انسان رسانه را ايجاد كرد ، ابداع كرد ، آفريد . چه رسانه دستگاه فيزيكي ملموس باشد چه يك نرم افزاري براي برقراري ارتباط .رسانه های دیداری (تصویری ) : تلویزیون – سینما
پرمخاطب ترین رسانه در جهان، تلویزیون است تلویزیون به علت قابلیت استفاده از تصویر در تمام حیطه ها جذابیت مخصوص به خود دارد. تلویزیون قابلیت تغییر فرهنگ جامعه را داراست. تلویزیون از یک سو، رسانه ای است که همه قوای ادراکی انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو، یکی از ویژگی های متمایزکننده تلویزیون کیفیت و جذابیت آن است. این ویژگی، جزو جداناشدنی این رسانه است. تمرکز و توجه چشم و گوش را می طلبد، توجه را به حرکت در یک فضای کوچک معطوف می کند. این جعبه جادویی کنار میز غداخوری و یا هر جایی که مناسب تر تشخیص داده شود، قرار داده می شود. استفاده کننده از تلویزیون به بیرون رفتن از خانه و تهیه بلیط نیاز ندارد، بدون آنکه از صندلی خود بلند شود، می تواند با استودیو، صحنه های نمایش و دوربین های خبری در دور دست ها ارتباط دیداری و شنیداری برقرار کند. همچنین تلویزیون تصاویری پویا به شکل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقی منتقل می کند. از این رو، کلیه شرایط لازم برای توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگی تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه جمعی از سایر رسانه ها متمایز می کند(ویلبر و ادوین،1377: 5).
فیلم یا پرده بینی اصطلاحی است که به طور عام شامل تصاویر متحرک و همچنین زمینه میگردد. ریشه این نام در این واقعیت است که فیلم عکاسی بهطور تاریخی عنصر اساسی رسانه ضبط و پخش تصاویر متحرک به حساب میآمدهاست. تولید فیلمها از طریق ضبط تصویر مردم و اشیاء واقعی با دوربین یا به وجود آوردن آنها از طریق تکنیکهای انیمیشن و یا جلوههای ویژه است. فیلمها از مجموعهای از قابهای انفرادی تشکیل شدهاند که زمانی که به سرعت و پشت سرهم نمایش داده میشوند، توهم حرکت را در بیننده بوجود میآورند.
فیلمها قابلیت سرگرم کردن، آموزش، روشنگری والهام بخشیدن به بیننده را دارند. عوامل دیداری سینما نیاز به هیچ نوع ترجمه نداشته و قدرت ارتباطات جهانی را به یک محصول تصویر متحرک میبخشند. هر فیلم قابلیت جذب مخاطبان جهانی را دارد بهخصوص اگر از تکنیکهای دوبله و یا زیرنویس که گفتار را ترجمه میسازد، بهره جسته باشد. فیلمها همچنین محصولاتی هستند که توسط فرهنگهای مشخص تولید گشته و آن فرهنگها را منعکس و در برابر از آنها تأثیر میپذیرد.
تلویزیون و ماهواره از جمله رسانه هایی هستد که دولت ها و همچنین کمپانی های بزرگ با استفاده از آنها به جهت دهی افکار عمومی می پردازند.مثلا دولت آمریکا که با استفاده از رسانه ها به جهت دهی افکار عمومی پرداخت و توانست نظر مردم را برای حمله به عراق برای پیدا کردن سلاح های هسته ای جلب نماید.
عصر جدید به انگلیسی: ( Modern Times) نام فیلمی صامت، که کارگردان و تهیه کننده و نویسنده آن چارلی چاپلین می باشد.
بازیگران: بازی چاپلین/ پولت گادرد/ هاردینگ برگمن/ استنلی ساندفورد / چستر کانکلین / گلوریا دهیون / والتر جیمز.
تاریخ انتشار: 5 فوریه 1936 87 دقیقه کشور ایالات متحده
داستان فیلم: در ابتدای این فیلم چاپلین نقش یک کارگر کارخانه را به عهده دارد که در کارخانه ای بزرگ مشغول به کار است و وظیفه اش سفت کردن دو پیچ از یک قطعه است که بر اثر اتفاقی که برایش می افتد او را به بیمارستان می ببرند بعد از مرخص شدن از بیمارستان اشتباهی او را به عنوان رهبر اعتراض کننده گان دستگیر می کنند و در زندان به صورت اتفاقی از فرار تعدادی زندانی خطرناک جلوگیری میکند که مورد احترام رئیس زندان قرار می گیرد.بعد از آزاد شدن در برخوردی که با یک دختر داشته که می خواهند او را به خاطر قرص نانی دستگیر کنند خودش مسولیت دزدی نان را به عهده می گیرد و او را دستگیر می کنند و داخل ماشین پلیس می اندازند اما همان دختر را در جایی دیگر دستگیر می کنند و او را نیز داخل همان ماشین پلیس می اندازند. در تصادفی که ماشین پلیس می کند هر دو(چاپلین و دختر) هر دو فرار می کنند . چاپلین عاشق دختر می شود و دختر نیز چاپلین را دوست دارد در اطراف شهر کلبه ای پیدا می کنند و در ان زندگی می کنند ...
جامعه آماری: فیلم عصر جدید چارلی چاپلین، نمونه آماری: کل فیلم عصر جدید چارلی چاپلین.
فیلم عصر جدید به واسطه پیام های غنی که به صورت بیار زیبا در قالب یک فیلم کمدی به نمایش می گذارد انتخاب شده است. امروزه جامعه صنعتی جای خود را در دنیای امروز گرفته و با پیامد های منفی و مثبتی که دارد به حیات خود ادامه میدهد.فیلم عصر جدید جامعه صنعتی ساال های 1936 برا به نمایش می گذارد قصد داریم با تحلیل این فیلم با جامعه صنعتی بیشتر آشنا شده تا بلکه بتوانیم پیامد های مثبت جامعه صنعتی را جذب و از پیامد های منفی آن به دور باشیم.همچنین قصد داریم نوع نگاه کارگردان(چارلی چاپلین) این فیلم به جامعه صنعتی را کشف و به صورت جامعه شناسی تحلیل کنیم.
اهمیت و ضرورت
پرسش اصلی تحقیق
در تحقیقات کیفی پرسش هر تحقیق یک نمای کلی از اهداف پژوهش، ساختار کلی و احتمالات را بیان می کند(kohlbacher 2006) در تحقیقات کیفی برخلاف تحقیقات کمی که پژوهشگر به دنبال یافتن رابطه علی بین متغیر هاست، محققبا مطالعات روشمند به پرسش یا پرسش هایی پاسخ می دهد. هدف نهایی از این پژوهش انتقادات کارگردان(چارلی چاپلین) به ویژگی های جامعه صنعتی در فیلم عصر جدید می باشد.
اهداف پژوهش
نوع نگاه کارگردان به جامعه صنعتی در فیلم عصر جدید
ویژگی متمایز جامعه صنعتی از جامعه سنتی در فیلم عصر جدید
مسائل اجتماعی ناشی از جامعه صنعتی در فیلم عصر جدید
پیامد های مثبت جامعه صنعتی در این فیلم
پیامد های منفی جامعه صنعتی در این فیلم
روش تحلیل محتوا
تحلیل محتوا حیطهای از پژوهش در علوم اجتماعی است که در مطالعات رسانهای به طور خاص،برای بررسی جهتگیری محتوای رسانه به کار میرود.تحلیل محتوا علاوه بر اینکه به درک قویتر مخاطبان کمک میکند،به دلیل بررسی محتوای آشکار و برملا ساختن محتوای پنهان متون برنامههای رسانهای،دامنه و عمق تأثیر آنها بر فرهنگ یک ملت را روشن میسازد. از همینرو،میتوان این روش تحلیلکننده را برای سیاستگذاری فرهنگی رسانه مفید دانست.
از دیگر سو،نشانهشناسی یکی از متداولترین و تأثیرگذارترین روشهای تحلیل است که به ویژه در متون تصویری ،کاربرد بسیاری یافته است. نشانهشناسی به عنوان یک علم،در اوایل قرن بیستم،توسط فردینان دو سوسور ابداع شد.مطالعات او بهطور خاص،دربارهء زبان بود؛چرا که وی زبان را الگوی مسلط و برتر نشانهشناسی تلقی میکرد.سوسور دو مفهوم نظام زبان و گفتار را ابداع کرد.گفتار،کاربرد زبان توسط افراد است؛اما نظام زبان،با ساختار،نظام،سیستم و به تعبیر دیگر،با روابط سروکار دارد.نظام زبان به مثابه یک ساختار،امری اجتماعی،ناآگاهانه، پیشینی و خارج از انتساب فرد است.
برای تحلیل یک فیلم محقق هم باید اطلاعاتی در مورد ساخت فیلم و نحوه انتقال پیام عناصر فیلم و هم باید در مورد نظریه های مختلف اطلاعات نسبی داشته باشد.تحلیل فیلم از روش های مختلفی انجام می شود که در این تحلیل ما با توجه به روش نشانه شناسی تصاویری که دارای معانی پنهان و آشکار برای تحلیل فیلم بودند را انتخاب کردیم وقتی همه تصاویر انتخاب شدند، در یک جدول پیام هایی که هر کدام از این تصاویر داشتند یاداشت کردیم،بعد بر اساس اینکه کدام پیام ها بیشترین تکرار را در بین تصاویر داشتند مقوله های اصلی تحلیل فیلم را انتخاب کردیم و به تحلیل فیلم پرداختیم.
ادبیات نظری
1- نظریه از خود بیگانگی: کارل مارکس
" Alienation "در لغت یعنی جدائی چیزی از چیز دیگر. اما در اصطلاح «از خود بیگانگی» عبارت است از: چیزی که انسان آن را خلق کرده یا جزء خصایص انسان است، به طریقی از او دور شود، در این حالت با موقعیتی روبرو هستیم که آن را میتوان بیگانگی نامید (گرب، ۱۳۸۴: ص ۳۷). به عبارت دیگر؛ وابستگیهای متقابل طبیعی میان مردم و نیز بین مردم و آنچه که تولید میکنند، دچار از هم گسیختگی شوند. این مفهوم جایگاه اساسی در نظریه کارل مارکس دارد، در تئوری مارکس «از خود بیگانگی» برای این رخ میدهد که سرمایهداری نظام طبقاتی دوگانهای را به ارمغان آورده که در آن، شماری از سرمایهداران مالکیت فرایند تولید، فرآوردههای تولیدی و زمان کار کسانی را که برای آنها کار میکنند، به دست دارند. در جامعه سرمایهداری، انسانها به جای آنکه به گونه طبیعی برای خودشان تولید کنند، به صورت غیرطبیعی برای گروه کوچکی از سرمایهداران تولید میکنند (ریتزر، ۱۳۸۱: ص ۳۰). بنابراین از خود بیگانگی فرایندی است که به واسطه آن اعضای طبقه کارگر خود را چیزی بیش از کالایی در مجموعه کلی اشیاء نمیبینند (کوهن، ۱۳۸۱: ص ۱۰۵).تاریخچه از خود بیگانگینخستین سرچشمه مفهوم از خود بیگانگی، اندیشههای ژاک روسو در رسالهای که درباره نابرابری نگاشته است، میباشد. تصویر زندهای که او از خوبی ناشی از طبیعت انسان و فاسد شدنش توسط جامعه به تصویر کشیده است، تأکید او را بر برابریای که طبیعت در میان انسانها برقرار کرده است و همچنین نابرابریای که انسانها، خود ایجاد کردهاند نشان می دهد و لذا وحشتی که او از تأثیر تباهکننده جامعه بر طبیعت بشری داشته است، همگی باعث برانگیختن نظریه های انتقادی او شده است (کوزر، ۱۳۸۰: ص ۱۱۰).کارل مارکس ، نیز نخستین بار در خلال مطالعاتش در مورد آراء هگل به این عقیده برخورد کرده بود. به طور خاص، مارکس تحت تأثیر نقد فوئرباخ از عقاید دینی هگل قرار گرفته بود. به نظر فوئرباخ، دین خصایص و قدرتهای ویژهای مانند بخشندگی و ترحم و دانش و قدرت خلق کردن را به موجودی برتر، یعنی خدا نسبت میدهد. در حقیقت، فوئرباخ معتقد بود که این خصلتها کمال خصایص و قدرتهای خود انسان است، خصایصی که از انسان جدا شده و از او بیگانه شده و به خدایی افسانهای نسبت داده شده است. به نظر مارکس فرآیند بیگانگی مشابهی در قلمرو کار انسان در نظام سرمایهداری به وقوع میپیوندد (گرب، ۱۳۸۴: ص ۳۷). مفهوم از خود بیگانگی در اندیشه مارکسمارکس تاریخ نوع بشر را جنبهای دوگانه میداند، یعنی از یکسو، تاریخ، نظارت انسان بر طبیعت است و از سوی دیگر، تاریخ، از خود بیگانگی هرچه بیشتر انسان است؛ در نتیجه از خود بیگانگی به وضعی اطلاق میشود که در آن، انسانها تحت چیرگی نیروهای خود آفریدهشان قرار میگیرند و این نیروها به عنوان قدرتهای بیگانه در برابرشان میایستند. این مفهوم در کانون نوشتههای نخستین مارکس، جای دارد و در نوشتههای بعدیاش نیز البته دیگر نه به عنوان یک قضیه فلسفی بلکه به عنوان یک پدیده اجتماعی، همچنان جای مهمی را به خود اختصاص میدهد. به عقیده مارکس، همه نهادهای عمده جامعه سرمایهداری، از دین و دولت گرفته تا اقتصاد سیاسی، دچار از خود بیگانگیاند. این جنبههای از خود بیگانگی، وابسته به یکدیگرند (کوزر، ۱۳۸۰: ص ۸۴).مارکس فرایند از خود بیگانگی را اینگونه توضیح میدهد: هرچه کارگر ثروت بیشتری تولید میکند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر میشود، فقیرتر میگردد. هرچه کارگر کالای بیشتری میآفریند، خود به کالای ارزانتری تبدیل میشود. به این معنا که محصول کار، در مقابل کارگر به عنوان چیزی بیگانه و قدرتی مستقل از تولیدکننده قد علم میکند. محصول کار، کاری است که در یک شیء تجسم یافته، یعنی به مادهای تبدیل شده است. این، نتیجۀ «عینیت یافتن کار» است. عینیت یافتن، به صورت از دست دادن شیء، بندگی در برابر آن و تصاحب محصول به شکل جدایی یا بیگانگی با محصول پدیدار میگردد (مارکس، ۱۳۸۲: ص ۱۲۵). عینیت یافتن به عنوان از دست دادن شیء تا آن حد است که از کارگر اشیایی ربوده میشود که نهتنها برای زندگیاش بلکه برای کارش ضروری است. در حقیقت خود کار به شیء تبدیل میشود که کارگر تنها با تلاش و یا وقفههای بسیار نامنظم میتواند آن را به دست آورد. تصاحب شیء به شکل بیگانگی با آن، تا آن حد است که کارگر هرچه بیشتر اشیا تولید میکند، کمتر صاحب آن میشود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود یعنی سرمایه قرار میگیرد. تمام این پیامدها از این واقعیت ریشه میگیرد که رابطه کارگر با محصول کار خویش، رابطه با شیء بیگانه است، بر اساس این پیشفرض، هرچه کارگر از خود بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که میآفریند بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر میگردد، و زندگی درونیاش تهیتر میگردد و اشیای کمتری از آنِ او میشوند (مارکس، ۱۳۸۲: ص ۱۲۶).مراحل و انواع بیگانگی کارگران در فرایند کاربه نظر مارکس جامعه سرمایهداری به دلیل ماهیت ساختاریاش، چهار شکل کلی از بیگانگی را در کارگران ایجاد میکند، که همه آنها در قلمرو کار میتوانند یافت شوند:1- بیگانگی از محصول کار؛ کارگران از کالاهایی که تولید میکنند بیگانه میشوند. محصول کار کارگران، نه به خودشان، که به سرمایهداران تعلق دارند و ایشان هر کاری بخواهند با آنها میکنند. یعنی سرمایهداران برای دستیابی به سود، این محصولات را به فروش میرسانند. کالایی که کارگران تولید میکنند از آنان بیگانه میشود. آنان محصول تولیدیشان را دریافت نمیکنند، بلکه در عوض دستمزد میگیرند (دیلینی، ۱۳۸۸: ص ۱۱۸).۲- بیگانگی از فرایند تولید؛ کارگران در نظام سرمایهداری از فرایند تولید بیگانهاند. آنان فعالانه در تولید شرکت نمیکنند. به عبارت دیگر، آنان برای رفع نیازهای خود کار نمیکنند، بلکه برای سرمایهدار کار میکنند. از اینرو کار یکنواخت و ملالآور کارگران، که آنان را ارضا نمیکند و جز خستگی نتیجهای برایشان به همراه نمیآورد، از عوامل بیگانگی آنان است (دیلینی، ۱۳۸۸: ص ۱۱۸). کار برای کارگر امر بیرونی میشود، یعنی جزئی از طبیعت او به شمار نمیآید؛ در نتیجه او خود را با کار راضی نمیبیند، بلکه خود را نفی میکند. کار برای او اجباری است، فقط ابزاری برای تأمین نیازهای دیگر است (کوزر، ۱۳۸۳: ص ۴۰۴). ۳- بیگانگی از خود؛ از آنجا که کارگران از فعالیت تولیدی و از کالای تولیدشده بیگانه میشوند، از خود نیز بیگانه میشوند. کارگران به دلیل تخصصی شدن کارها نمیتوانند مهارتهای خود را به طور کامل افزایش دهند. نتیجه این امر تودهای از کارگران از خود بیگانه است، چرا که افراد منفرد، امکان اظهار کامل نظراتشان را ندارند (دیلینی، ۱۳۸۸: ص ۱۱۹). وجود نوعی آدمی، ویژگی معنوی او را، به وجودی بیگانه و به ابزاری در خدمت حیات فردیاش تبدیل میسازد و بدینسان آدمی را از کالبد خود و نیز از طبیعت خارجی و ذات معنوی او یعنی وجود انسانیاش بیگانه میسازد (مارکس، ۱۳۸۲: ص ۱۳۴). ۴- بیگانگی از دیگران؛ کارگران در نهایت، از همکاران خود و اجتماع بشری، یعنی از نوع انسان، نیز بیگانه میشوند. فرض مارکس این بود که انسان اساساً برای دستیابی به آنچه که در طبیعت برای بقایش لازم است، خواهان و محتاج همکاری با دیگران است، در نظام سرمایهداری، این همکاری مختل میشود و در واقع، کارگران خود را جدا از دیگران، یا بدتر از آن، در رقابت با یکدیگر میبینند. انزوا و رقابت در کارگران، در نظام سرمایهداری موجب میشود آنان از سایر کارگران بیگانه شوند (دیلینی، ۱۳۸۸: ص ۱۱۹). کار بیگانه شده، با بیگانه ساختن آدمی از طبیعت و از خود یعنی از کارکردهای عملی و فعالیت حیاتیاش، نوع انسان را از آدمی بیگانه میسازد (مارکس، ۱۳۸۲: ص ۱۳۳).
2- قانون پیشرفت بشر: آگوست کنت
تکامل ذهن بشر به قرینه تکامل ذهن فردی صورت گرفته است.هر یک از ماها در کودکی یک مومن دواتشه و در بلوغ یک ما بعد الطبیعه گرای انتقادی و در بزرگ سالی یک فلسوف طبیعی هستیم.نوع بشر نیز همین سه مرحله عمده را در فراگرد رشد خویش پشت سر گذاشته است.«هر یک از مفاهیم شاخص ما و هر شاخه ای از دانش ما این سه وضع نظری متفاوت را به گونه ای پی در پی پشت سر گذاشته است: وضع خداشناسی یا افسانه ای، وضع مابعد الطبیعی یا تجریدی، وضع علمی یا اثباتی... در مرحله خداشناسی ذهن بشر به دنبال ماهیت ذاتی هستی ها و علت های نخستین و غایی(سرچشمه و مقصود) همه معلول هاست ... و تصور می کند که همه پدیده ها بر اثر کنش بی میانجی هستی های فرا طبیعی ایجاد می شوند. در مرحله ما بعد الطبیعی ... ذهن می پندارد که نیروهای انتزاعی و موجودات حقیقی( یعنی تجدید های تشخص یافته) می توانند همه پدید ها را به وجود آورنند. اما در مرحله نهایی یعنی در مرحله اثباتی، ذهن انسان جستجوی بیهوده مفاهیم مطلق، سر چشمه و مقصد گیتی علت های پدیدها را رها میکند و وقت خود را به بررسی قوانین پدیده ها، یعنی همان روابط دگذکونی ناپذیر توالی و همانندی اختصاص میدهد».
به نظر کنت ، هر یک از این مراحل اصلی تکامل ذهن بشر، ضرورتا از بطن مرحله پیشین آن پدید می آید. کنت هر یک از مراحل تحول ذهنی نوع بشر را با یک نوع سازمان اجتماعی و سلطه سیاسی خاص آن مرحله مرتبط ساخته بود. مرحله خدا شناسی تحت سلطه کاهنان است و مردان نظامی در آن فرمان روایی میکند. مرحله مابعد طبیعی که به گونه ای مبهم به قرون وسطی و عصر رنسانس راجعه است، تحت تسلط مردان کلیسا و حقوق داران می باشد. مرحله اثباتی که تازه شروع شده است، تحت تسلط مدیران صنعتی و هدایت اخلاقی دانشمندان خواهد بود. به همین سان، در مرحله نخست ، خانواده واحد اجتماعی الگو را می سازد و در دومین مرحله ، دولت اهمیت اجتماعی پیدا میکند. و در سومین مرحله، کل نوع بشر واحد اجتماعی اصلی خواهد بود(کوزر،1387: ص 28- 30).
3- نظریه عقلانی شدن :ماکس وبر
وبر جامعه شناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی می دانست. وی همچنین بر عقلانیت و کنش عقلانی در جامعه امروزی تاکید دارد. وبر فرآیند عقلانی کردن را از ویژگی های جامعه صنعتی غرب میداند.
عقلانیت ، فکر و عملی است که آگاهانه و مطابق با قواعد منطق و معرفت تجربی است. و در آن هدف ها ومقاصد دارای انسجام و هماهنگی هستند و برای نیل به آنها از مناسب ترین وسایل استفاده میشود.عقل گرایی، گرایشی فلسفی است که پذیرش اعتقادات را بر مبنای هر چیزی به جز تجربه و استدلال عقلی رد مکند. عقل گرای بعد ها به مفهوم عدم اعتقاد به ماورا طبیعی به کار برده شد.
عقلانی کردن از نظر وبر یعنی زندگی اجتماعی را تابع نظم دقیق قرار دادن و تنظم کردن از راه استفاده از روش های محاسبه دقیق در اقتصادی کاربرد روش های علمی در تولید و اداره جامعه.به عقیده بر این روشها مهترین گرایش در جامعه غربی است. تنظیم عبور و مرور در خیابان ها از طریق استفاده از چراغ ها و علائم راهنمای ، خط کشی خیابان ها، تعیین سرعت مناسب برای وسایل نقلیه و غیرو یکی از نمونه های عقلانی کردن است.
وبر انواع کنش انسانی را در چهار دسته تقسیم میکند:
1- کنش عقلانی معطوف به هدف عملی است که هدف ها مشخص و روشن بوده و وسایل نیل به هدف ها به طور صحیحو مناسب انتخاب شود.
2- کنش عقلانی معطوف به ارزش یعنی عملی که مطابق با معیار های ارزشی آگاهانه است. این گونه کنش به گفته ریم.ن آرون عقلانی است نه به این علت که درصدد نیل به یه که هدف خارجی معیین است، بلکه از آن رو که کنشگر درارزش های خود پایدار است.
3- کنش عاطفی که تحت تاثیر حالت روحی و یا وضع روانی و احساس فرد صورت میگیرد و نه در سنجش و انتخاب معقولانه وسایل و هدف ها.
4- کنش سنتی ، مشوعیت خود را از سنت ها میگیرد یا از اعتقاداتی که جز عادت و طبیعت ثانوی شده است. به طوری که برای عمل بر طبق سنت ، کنشگر نیازی به تصور یک هدف یا آگاهی از یک ارزش، یا احساسی آنی که آن را برانگیزد ، ندارد.
به نظر وبر در این جامعه است که رفتار افراد هر چه بیشتر تحت سلطه عقلانیت معطوف به هدف در آمده است( صبوری، 1391: ص 35- 38).
4- نظریه بوروکراسی : ماکس وبر
تقسیم بندی جوامع بر اساس انواع کنش
ماکس وبر از جمله اندیشمندان جامعه شناسی سیاسی ، مفهوم قدرت ، اقتدار و مشروعیت را در قالب سه جامعه متفاوت " سنتی" Traditional ، " کاریزما" Charisma، " بوروکراتیک" Bureaucratic توضیح داده است . وبر در حوزه جامعه به چهار نوع کنش اجتماعی اعتقاد دارد که عبارتند از کنش عقلانی هدفمند، کنش عقلانی مبتنی بر ارزش ، کنش سنتی و عاطفی . ( آرون، 1363: 211-210)
او بر اساس کنش های مذکور در زندگی سیاسی نیز که به عنوان جزئی از زندگی اجتماعی عرصهی وقوع رفتارهای عقلانی و غیر عقلانی است ، به تقسیم بندی انواع سه گانه اقتدار ، مشروعیت و قدرت در جوامع می پردازد. به عقیده وی سیاست رابطه حکم و اطاعت میان بازیگران است و کنش حکم و اطاعت ممکن است کنش عقلانی و هدفمند ، یا عقلانی مبتنی بر ارزش یا سنتی و یا عاطفی باشد . وقتی حکم بر اساس برخی سنت ها صورت گیرد و اتباع نیز به موجب همان سنت ها از حکومت اطاعت کنند ، در آن صورت نوع اقتدار یا سلطه یا مشروعیت سنتی است . اما وقتی رابطه حکم و اطاعت رابطه ای عاطفی و مبتنی بر ارادت شخصی باشد ، اقتدار و مشروعیت کاریزمایی خواهد بود . نهایتاً وقتی حکم و اطاعت بر اساس قوانین و هنجارهای عینی صورت بگیرد ، چنین سیاست و سلطه ای بوروکراتیک، قانونی و مبتنی بر کنش عقلانی است . ( بشیریه، 1384: 59)
در حاکمیت های سنتی ، مرسوم ترین اصل تشکیلاتی این است که مهم ترین مناصب و مقامات را به وابستگان و خویشاوندان حاکم بدهند ، چرا که این نوع سیادت در عمل به شخصی شدن گرایش دارد . البته در عمل برخی از کار ویژه های اجتماعی به طور سنتی به وسیله برخی از شئون و طبقات اجتماعی مشخص انجام می شود، برای نمونه روحانیون کار ویژههای گسترده ای در زمینه آموزش عمومی و قضاوت دارند . ( بشیریه ، 1384: 60)
بنابراین وبر انواع اقتدار را براساس منابع و انواع مشروعیّت طبقهبندی میکند و به سهگونه اصلی اقتدار معتقد است که عبارتند از:
1. اقتدار کاریزماتیک؛ افراد دستورهای مافوق را به علت نفوذ شخصیت او که از قدرت، تهوّر و تجربیاتش مایه میگیرد، میپذیرند؛
2. اقتدار سنتی؛ که ناشی از احترام به عادات، رسوم و سنتهاست؛
3. اقتدار عقلانی–قانونی؛ افراد اطاعت میکنند زیرا معتقدند شخصی که دستور میدهد، بر طبق قوانین و مقررات وضع شده به شیوه عقلانی عمل میکند. و چون افراد مشروعیت قوانین را پذیرفتهاند آنرا اطاعت میکنند. این نوع اقتدار برای نظریههای سازمان امروزی از همه مهمتر است و اقتدار است که ویژه سازمانهای بوروکراتیک است.(صبوری کاشانی،1374: 78) از نظر وبر، برجستهترین نمونه سلطه قانونی، بوروکراسی است. (فروند،1368 :246)
ویژگیهای بوروکراسی
1. وجود سلسله مراتب اقتدار؛
2. انتصاب برحسب شایستگی و تخصص؛
3. ضوابط و مقررات مکتوب و از پیش تعیینشده؛
4. غیر شخصی بودن (بیطرفانه، بدون دخالت احساسات شخصی)؛
5. اجرای وظایف بهطور مستمر، ثابت و دائمی؛
6. تقسیم کار گسترده؛
7. جدایی اموال سازمان و اموال شخصی؛
8. جدایی محل سکونت و محل کار؛
9. انحصاری نبودن مقامات و پستهای رسمی؛
10.وجود یک نظام بایگانی منظم؛
11.وجود یک نظام انضباط و نظارت یکنواخت.(صبوری کاشانی،1374: 73)
نوشته های وبر در مورد بوروکراسی سرآغازی برای پژوهشهای پایان ناپذیر در زمان معاصر و آینده بوده است (فقیهی و دانایی فر د، 1385 )
ماکس وبر بوروکراسی را برای اولین بار تحت عنوان پدیده اجتماعی مطرح کرد . وبر بیشتر بر چگونگی عملکرد سازمان ها و نحوه قدرت آنها تمرکز داشت . وبر در قالب مجموع مقامات اداری و سازمان های بزرگ رسمی، معنی بوروکراسی را به کار می برد. بوروکراسی گاهی مثبت نگریسته شده و به عنوان شیوه مدیریت کلاسیک جهان از آن استفاده شده است و گاهی نیز به عنوان فساد اداری تلقی شده است.
با اجرا شدن و رعایت ویژگی های بوروکراسیِ وبر، قطعاً کارایی سیستم بالا می رود و بوروکراسی امری مثبت تلقی می شود .اما در اغلب سازمان های اداری، نه همه ویژگی های بوروکراسی بلکه اقلیت آن رعایت می شود و همین امر سبب کاهش کارایی سیستم می شود و در نهایت جابجایی اهداف را بدنبال خواهد داشت.
هر چند طبق اعتقاد ماکس وبر قانون و مقررات سازمانی به احتمال زیاد ثبات و هماهنگی عملیات کارکنان را میسر می کند اما امروزه پیروی بیش از حد از قانون و مقررات در نظام دیوانسالاری موجب انعطاف ناپذیری و جابجایی هدف در سازمان شده است. گاهی کارکنان آن چنان اسیر قواعد و مقررات می شوند که فراموش می کنند قواعد و مقررات وسایل تحقق هدف هستند نه خود هدف.(علاقه بند، 1387)
وبر نظام سلسله مراتب را منشأ شکل بوروکراتیک سازمان توصیف کرده است و به آن به عنوان سطوح و اصول رتبه بندی اختیار اشاره می کند که نظامی کاملا رده بندی شده از فرادست و فرودست ایجاد می کند که در آن، رده های بالاتر بر رده های پایینتر نظارت می کنند .(فقیهی و دانایی فرد، 1385 )
بهنظر وبر این کنترل، فقط به میزان محدود، برروی اشخاصی که تخصص ندارند، امکانپذیر است، وبر اساس کنترل بوروکراتیک را دو چیز میداند:
1) دانش تخصصی و تجربهای که در دوران خدمت در سازمان بوروکراتیک کسب میشود.
2) دسترسی به اطلاعات و اسناد و مدارک سازمان یا به اصطلاح "اسرار اداری".
به عقیده وبر در جامعه امروزی فقط کارفرمایان اقتصادی میتوانند تا حدی از کنترل بوروکراتیک برکنار باشند. بقیه جمعیّت در مؤسسات بزرگی سازمان یافتهاند که بهطور اجتنابناپذیر تابع کنترل بوروکراتیک هستند.(صبوری کاشانی،1374: 79)
به نظر وبر ساخت بوروکراتیک با ویژگیهایی که دارد:
1) نتایج فعالیتها را برای رؤسا و سرپرستان و کسانیکه در ارتباط با آن کار میکنند، قابل محاسبه و پیشبینی میکند؛
2) عملیات و فعالیتهای وسیعی را میتوان با حداکثر کارآیی، هماهنگ و اجرا کرد؛
3) برای اجرای انواع گوناگون فعالیتها و وظایف رسمی، میتواند مورد استفاده قرار گیرد (در کلیسا، دولت، ارتش، مؤسسات خصوصی)؛
4) سازمانهای بزرگ بوروکراتیک بهویژه برای اداره امور در سطح وسیع ضرورت قطعی دارد.(صبوری کاشانی،1374: 77)
اما بوروکراسی محدودیت ایجاد می کند و قواعد مازاد و اضافی با آن شکل می گیرد . قانون و مقررات بوجود آمده به واسطه بوروکراسی ، دست و پاگیر است و فرد را در تسخیر خود در می آورد و این قوانین مدون شده، بیشتر گریبان گیرافراد غیر متخصص می شود .همه باید به طور مستقیم یا غیر مستقیم تابع قوانین و مقررات باشند ولی در سازمان های دیوان سالاری رعایت قوانین برای افراد مافوق اجباری نیست . مشکل از اینجا شکل میگیرد که افراد مافوق ، برای یک عده خاصی، در جایگاه بالادست قرار دارند و در عین حال برای عده ای دیگر در جایگاه پایین تری قرار دارند و این افراد که خود سرپیچی از قوانین را سرلوحه کار خود قرار می دهند ، بی نظمی در سازمان را شکل می دهند و سبب سیر نزولی کارایی سازمان می شوند.
از نظر وبر مهمترین اصل سازماندهی بوروکراسی عقلانیت در شیوه عمل است. عقلانیت اعتقاد به امکان طرّاحی یک سازمان به طریقی است که تحقق هدفهای آن به روشی کارا و موثر تأمین گردد.(لیپیست،1383:750)
« یکی از نتایج عمده عقلانی شدن ، نظام دیوان سالاری است. بوروکراسی نوین پیشرفت مشخص دیگری در غرب بود و سازمان ها در سایر جوامع، از جهات مختلف بر اساس بوروکراسی غربی مورد سنجش قرار نمی گرفتند .»(ریتزر،1374: 103)
نظر وبر دباره بوروکراسی با مفهوم از خودبیگانگی مارکس همانندی دارد. هر دو، شیوه های نوین سازماندهی کارآیی و تأثیر تولید و سازمان را به گونه بی سابقه ای ، افزایش داده اند و سطح تسلط انسان بر طبیعت را بس بالا برده اند و هر دو معتقدند که جهان کارآیی عقلایی به غولی تبدیل شده است که آفرینندگانش را به انسانیت زدایی تهدید می کند . اما وبر با این نظر مارکس موافق نبود که از خودبیگانگی تنها یک مرحله گذاری در راه رهایی راستین انسان است . وبر جهش آتی انسان را از قلمرو ضرورت به جهان آزادی باور ندارد . او گرچه گهگاه این امید را به خود راه می داد که شاید رهبر فرهمندی سر بلند کند و بشر را از وبال آفریده اش رها سازد، اما بیشتر، این احتمال را می داد که آینده بیشتر یک « قفس آهنین» خواهد بود تا بهشت موعود.( کوزر، 1368: 317).
5- نظریه مدیریت علمی:فردریک تیلور
فردریک تیلور که به عنوان پدر مدیریت علمی شناخته شده است شاید بیشترین تاثیر را بر مدیریت سازمان، بویژه در سلزمان های صنعتی داشته است.اندیشه های وی به ویژه در مورد اندازه گیری کار مناسب روزانه که به مطالعه زمان و حرکت و بسیاری روش های پیچیده پرداخت دستمزد انجامید تاثیر شگرفی بر سازمان های صنعتی در بسیاری از کشور ها داشت.
نظریه مدیریت علمی مطالعه توانایی های فیزیکیکارگر را با رویکردی اقتصادی ترکیب می کند که نیروی محرک انسان را ترس از گرسنگی و جستجوی منفعت می داند.اصل مرکزی این رویکرد این است که اگر میان پاداش های مادی با کار رابطه نزدیک برقرار گردد، کارگر با حداکثر توانایی فیزیکی خود کار خواهد کرد.
هدف مدیریت علمی تیلور افزایش تولید از طریق بهبود کارایی کارگران است.تیلور به این منظور دو راه پیشنهاد می کند:
1- استفاده از روش های علمی
2- ایجاد انگیزش از طریق افزایش دستمزد
روش های علمی تیلور مبتنی بر استفاده از تعدادی تکنیک های ویژه است که می تواند در هر سازمان صنعتی به کار گرفته شود، زیرا در هر سازمان صنعتی اجرای عملیات تابع قوانین اساسی معینی است.
به عقیده تیلور چون کارگر تنبل است و سعی می کند حداقل کار را انجام دهد افزایش بهره وری کار و میزان تولید فقط از طریق اجبار ممکن است، یعنی ار طریق استاندارد کردن اجباری وسایل و شرایط و روشهای کار و چون کارگر نمی تواند مکانیزم پیچیده تولید امروزین را بفهمد، خودش نمی تواند کارش را به طور عقلانی سازمان دهد و این کار فقط بر عهده مدیریت است که می تواند حداکثر استاندارد کردن تمامی فعالیت کارگر را در سازمان صنعتی تامین کند.
روش های علمی تیلور:
1- استاندارد کردشرایط کار: منظور این است که شرایط محیط کار را در حد کمال مطلوب برای کار و تولید تامین کنیم.
2- استاندارد کردن روش های کار: هدف یافتن بهترین روش انجام کار است که بر اساس مطالعه حرکات تعیین می شود.
3- اندازه گیری کار: با استفاده از مطالعه زمان انجام می شود تا مناسبترین شیوه انجام کار تعیین گردد.
4- برنامه ریزی وظایف روزانه: نه تنها کار باید به ساده ترین اجزای آن تقسیم شود و بهترین شیوه انجام کار تعیین گردد، بلکه باید شرحی روشن از وظایف هر کارگر که بدین گونه تعیین گردیده است نوشته شود و به کارگر ابلاغ شود.
5- تعیین دستمزد: باید برای هر قسمت کار قیمتی تعیین کرد و این موضوع را برای کارگر توضیح داد و دیگر اینکه پرداخت دستمزد او به رسیدن به میزان بازده تعیین شده بستگی دارد(صبوری،1391: 90-92).
6- رسانه پیام است: مک لوهان
مکلوهان در کتاب «برای درک رسانهها» مینویسد: «رسانه همان پیام است؛ زیرا یک رسانه میتواند سبک روابط انسانی را شکل دهد و معیارهای عملکردهای موجود در این روابط را مشخص کند؛ بیآنکه محتوا یا نحوه استفاده از آن بتواند تأثیری بر طبیعت روابط انسانی بگذارد»(مک لوهان،1377: 7).
او ذات تکنولوژی را دربردارندۀ فرهنگ و پیام خاصی میداند که موجب تغییر در معیارها، آهنگ حرکات و مدلهای زیستی انسان میشود. از جمله مصادیقی که مکلوهان برای درک بهتر مطلب ذکر میکند، روشنائی برق و انرژی الکتریکی میباشد. وی در کتاب «برای درک رسانهها» در اینباره میگوید: «پیام روشنائی برق همانند پیام انرژی الکتریکی است و تنها از نظر کاربردی تفاوتهایی دارند؛ ولی هر دوی آنها زمان و فضا را در جامعه دگرگون میکنند»(همان).این کلام مکلوهان حاکی از آن است که روشنایی برق و انرژی الکتریکی، که هر دو از تکنولوژی بشری به شمار میروند، در اجتماع تغییر فرهنگی پدید میآورند و بر فرهنگ زندگی بشری تأثیر میگذارند.
مکلوهان معتقد است: «اگر چه تکنولوژی منبعث از ذهن و عمل انسان است؛ ولی انسان هر دوره، خود زاییده تکنوژی زمان خویش است و به عبارت دیگر، هر تکنولوژی، بشر را به تدریج در فضای تازهای قرار میدهد و هر فضای تازه، عاملی تعیینکننده در سرنوشت و زندگی بشر به شمار میرود»(دادگران،1385: 90). بطور مثال وی چاپ را که یکی از تکنولوژیهای ارتباطی بشمار میرود، موجب احساس از خودبیگانگی و فردگرایی و در سطح اجتماعی موجب امکانیافتن ظهور ملتها و ملیگرایی معرفی میکند(سورین و تانکارد،1386: 393).مکلوهان در مورد تلویزیون نیز معتقد است که این تکنولوژی جدید صرف نظر از محتوا، برای انسان امروز تبدیل به یک محیط جدیدی شده است، که اثرات فراوانی از خود بر جای میگذارد؛ که عبارتند از:
1- نحوۀ بکار گرفتن پنج حس عمومی را برهم زده و تغییر میدهد.
2- انسان را وا میدارد عکسالعملهای متفاوتی را در مقابل اشیاء و موضوعات بپذیرد.
3- به انسان امروزی امکان میدهد، جامعهای کاملاً متفاوت برای خود بسازد(رشید پور،1354: 37).
او انسان را در مقابل این تکنولوژی اینگونه ترسیم میکند:
«اگر ما بخواهیم در برابر کارکردهای جدید تکنولوژی گرایشهای سنتی خود را حفظ کنیم، فرهنگ سنتی ما همانند فرهنگ اسکولاستیک قرن 16، در نهایت از میان خواهد رفت. اگر پیروان اسکولاستیک با فرهنگ شفاهی پیچیدهشان، تکنولوژی گوتنبرگ را درک کرده و پذیرا شده بودند و آموزش شفاهی خود را با آموزش نوشتاری تلفیق میدادند، از نابود شدن کامل خود جلوگیری میکردند»(دادگران،1385: 91).
شخصیت شناسی فیلم
سر چارلز اسپنسر چاپلین (Sir Charles Spencer "Charlie" Chaplin) در ۱۶ آوریل سال ۱۸۸۹ در لندن به دنیا آمد. والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ شهر لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازهخوان، اما پیش از آنکه وی 3 ساله شود از هم جدا شدند. چاپلین در سال 1910 به آمریکا رفت و با برادرانش استودیو چاپلین را تاسیس کردند. چاپلین یهودیزاده فقیری بود که دوران کودکی را در دشواری و تنگدستی گذراند و در نخستین سالهای شکوفایی سینما در امریکا، با تکیه بر خلاقیت و استعداد خود به اوج شهرت رسید.
در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین در آمریکا مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار میگیرد و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری میکند. وی نخستین فیلمش را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد.
چاپلین در کمپانی کی استون در 34 فیلم کوتاه و 6 حلقهای داستانی با عنوان رمانس ناکام تیلی (1914) به کارگردانی مک سنت بازی کرد و کاراکتر این دلقک ریزنقش محزون را به تدریج پرورش داد. شخصیتی با کفشهایی که برایش بزرگ بودند، شلواری گشاد و کتی تنگ که کلاه لبهدار دربی بر سر می گذاشت.
شخصیت پردازی درخشان او، همراه با حرکات پانتومیم که چارلی تبحر بیمانندی در آن داشت، از ولگرد کوچولو انسانی ساخت که با جهان پیرامون خود به کلی بیگانه است.
چاپلین در سال ۱۹۱۹ به همراهی تعدادی از دوستان سینماییاش اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد. آن زمان این فرصت برای او پدید آمده بود تا پس از سالها، به دلمشغولیهای خود بپردازد و فارغ از نظام مافیایی حاکم بر هالیوود، حرف دل خویش را به زبان تصویر بیان کند.
در پایان این سالها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دوره جدیدی از سینمای خود را با دوستانی آغاز کرد. دیکتاتور بزرگ نخستین فیلم کاملا ناطق چاپلین بود که در اوضاع نابسامان جهانی در دهه 40، اثری ضد نازی بود. این فیلم در مورد دیکتاتوری اروپایی و در واقع تاریخچه زندگی آدنوید هینکل، دیکتاتور کشور خیالی تامانیا است که دست به کشتار یهودیها میزند و اروپا را درگیر جنگ میکند. برخی این فیلم را نپسندیدند و برخی جنبه سیاسی آن را جدی و برخی آن را به قدر کافی جدی نگرفتند. با این حال این فیلم از نظر تجاری محبوبیت فراوانی پیدا کرد و چاپلین را همچنان به عنوان یک ستاره در اوج نگاه داشت.
سر انجام، سر چارلز اسپنسر چاپلین 25 دسامبر سال 1977 در سن 88 سالگی درگذشت.
برخی از افتخارات چارلی چاپلین:
برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی ارجینال برای فیلم لایم لایت در سال ۱۹۷۳
نامزد دریافت جایزه اسکار در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه ارجینال و بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۱
نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین فیلم نامه ارجینال برای فیلم موسیو وردو در سال ۱۹۴۸
دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد هنری برای فیلم سیرک در سال ۱۹۲۹
دریافت جایزه افتخاری یک عمر فعالیت هنری در سال ۱۹۷۲
برنده جایزه افتخاری شیر طلایی از جشنواره ونیز در سال ۱۹۷۲
برخی از فیلمهای چارلی چاپلین:
آتشنشان / ماجراجو/ یک زندگی سگی/ پسر بچه/ دیکتاتور بزرگ/ سیرک/ شهر نورانی میشود/ عصر جدید/ مغازه وسیقه گذاری/ دریا/ غریبه/ یک زن/ بانک/ سرسره بازی/ خیابان آرام
تحلیل فیلم
انسان موجودی سیری ناپذیر است و دارای نیازهای مختلفی می باشد وقتی یکی از نیازهایش برطرف شد به دنبال نیازهای دیگر می رود و برای برآوردن انها تلاش می کند.انسان برای اینکه بتواند استعداد های خود را شکوفا کند باید نیازهای فیزیولوژیکی و نیاز به امنیت و نیازهای اجتماعی و نیاز به عزت نفس در وی برآورده شود تا بتواند به خود شکوفایی برسد.انسان ها ظرفیت های زیادی از خود در طول تاریخ نشان دادند عده ای توانستند با تغییر جریان های مهم نام خود را در تاریخ ماندگار کنند.همپنین از شروع اولین زندگی ها روی زمین تا الان انسان پیشرفت زیادی کرده اند.اما انسان قرن نوزدهم بیستم بیست یکم انسان دیگری است.انسان ها همان گونه که توانستند به چیزهای خوب دست پیدا کنند همین طور نیز توانستند به چیزهای مخرب نیز دست پیدا کنند مثل اسلحه-بمب اتم.که حاصل آن جنگ و خونریزی انسان های دیگر است.اما این انسان جدید به غیر سلاح، قوانینی به وجود آورده که باید از آنها اطاع کند آیا این قوانین جامعه صنعتی که عقلانیت می باشد انسان را اسیر خود کرده یا انسان بر آن مسلط است؟اگر بپزیریم که انسان اسیر عقلانیت ابزاری نیست یعنی می تواند به صورت آزاد زندگی کند اما انسانی که اسیر عقلانیت است نمی تواند آرامش و عزت نفس داشته باشد به همین دلیل یک انسان با نیازهای بر آورده نشده است که مجبور است در جامعه زندگی کند و تابع قوانین باشد و برای اعمال خویش به قوانین پاسخ گو باشد.روح انسان امروزین از او گرفته شده و در جامعه رها شده است برای همین است که شاید در یک جامعه صنعتی فکر کنید انسان ها به مانند ربات در حال رفت آمد هستند بدون هیچ احساس و انسانیتی.
زمینه اصلی فیلم انقلاب صنعتی در اوایل قرن هیجدهم از صنایع نساجی در انگلستان که با اختراع ماکوی متحرک توسط جان کی در سال1733،به اوج خود رسید، شروع شد. بعد از ساخت ماشین بخار در سال 1765 توسط جیمز وات کارخانه جات به سمت ماشینی شدن و پیشرفت و افزایش تولید و سود بیشتر پیش رفتند. با گستر ش ماشین آلات مقدار تولید کارخانه بیش از پیش افزایش یافت و نیاز به بازار و حمل نقل کالا و مواد خام احساس شد که در پی آن اولین قایق بخار توسط رابرت فولتون در سال 1807 و اختراع نخستین قطار به نام راکت توسط جرج استفنسون در نیمهقرن نوزدهم باعث شد که هزینه حمل نقل کاهش بیاید و راه ارسال کالا به نقاط دور دست هموار شود.در این زمان سلطه ماشین بر کارخانه ها احساس میشد. انقلاب صنعتی به سرعت به کشور های دیگر از جمله آمریکا نیز منتقل شد و کشور ها را دچار تحولات تکنولوژیکی کرد در اثر ماشینی شدن کارخانه جات تعداد زیادی از کارگران اخراج می شدند و همچنین انقلاب صنعتی دو طبقه سرمایه دار و کارگر به وجود آورد که طبقه کارگر روز به روز فقیر تر می شدند و بر ثروت طبقه سرمایه دار افزوده می شد.کارگران به غیر فروش نیروی کار خود به صاحبان سرمایه هیچ راه دیگری برای تامین هزینه های زندگی خود نداشتند.در مقایسه با جوامع فئودالی حداقل کارگران دارای یک قطعه زمین از طرف ارباب و یک خانه برای زندگی بودند و در پایان برداشت محصول سهم فئودال را نیز می دادند.اما جامعه صنعتی همه چیز را از کارگران گرفت آنها فقط دارای نیروی کار بودند و اگر کاری برای انجام نبود محکوم به نابودی بودند.به همین خاطر با گسترش ماشین آلات در کارخانه ها و اخراج گسترده کارگران، کارگران دست به آشوب و اعتراض زدند و با آتش زدن ماشین آلات در بعضی نقاط اعتراض خود را بیان کردند. در هر صورت اعتراض کارگران سودی نبخشید و ماشین آلات بر کارخانه جات تسلط یافتند و همچنین مدیران مایل بودند از ماشین آلات بیشتر استفاده کنند چرا که فرصت تولید چندین برابر در نتیجه کسب سود بیشتر را داشتند.اخرج کارگران به شدت نرخ بیکاری را در این جوامع افزایش داد. افراد به واسطه بیکاری مجبور می شدند که برای تامین معیشت خود از راه های غیر قانونی اقدام کنند.جامعه صنعتی با خود مسائلی از جمله بیکاری، فقر، دزدی را گسترش داد و جوامع سنتی رو به افول نهادند.جوامع سنتی در مقابل جامعه صنعتی دارای ویژگی های منحصر به فردی بودند از جمله: در جامعه سنتی بر همبستگی افراد و گروه ها با همدیگر و جامعه تاکید می شد، اما در جامعه صنعتی بر بر فردگرایی. در جامعه سنتی بر بر سنت و آداب رسوم تاکید می شود اما در جامعه صنعتی بر عقلانیت.در جوامع سنتی بر روابط شخصی و خویشاوندی تا کید می شود، در جامعه صنعتی بر روابط رسمی و غیر شخصی. عده ای برای سیر زمانی جوامع نظریاتی ارائه داده اند که در آنها با کشف قوانین طبیعت به دست انسان، انسان توانست بر طبیعت مسلط شود و با تکامل دانش و اطلاعاتش به جایی که امروزه انسان صنعتی است رسیده است.پدیده شهر نشینی که در اثر انقلاب صنعتی شدت گرفت باعث شد باعث افزایش مهاجرت ها شد که میزان مهاجرت ها هم در بعد ملی و هم در بعد بین المللی در نتیجه گسترش سیستم حمل نقل، ارتباطات و تهسیل سفر در جامعه صنعتی افزایش یافت.این پدیده در بسیاری مواقع باعث بروز مسائل اجتماعی در جامعه و همچنین بروز پدیده حومه نشینی می شد.که این مناطق دارای بسیار زیاد بودد و این مناطق به مرکزی برای بروز اسیب های اجتماعی تبدیل می شد.اغلب سطح زندگی مهاجران بسیار پایین بود.
مفاهیم مقوله ای اصلی محور فیلم
از خود بیگانگی:انسان وقتی از خود بیگانه می شود دیگر بر اعمال خود کنترل ندارد. یک انسان از خود بیگانه به سان فردی می ماند که انگار بیماری آلزایمر گرفته و هویت خود را فراموش می کند. از خود بیگانگی به صورت های مختلف ظهور پیدا می کند. انسان چون یک موجود دارای عقل و تفکر می باشد در روند زندگی روزانه مسائلی بر زندگی وی تاثیر می گذارند و همچنین بر مسائلی تاثیر می گذارد. به دلیل اینکه انسان دارای انعطاف پذیری است در شرایطی دچار از خود بیگانگی می شود. از خود بیگانگی می تواند از عوامل مختلفی ناشی شود که به گفته دکتر شریعتی عوامل از خود بیگانگی بدین شرح هستند.مذهب خرافی یا انحرافی - جادو –شرک –زهد-پول-عشق. وجه اشتراک این موارد این است که هر کدام از اینها از قدرت کنترل انسان خارج می شود و بر انسان سلطه پیدا می کنند. از خود بیگانگی در صنعت که منظور ما بیشتر همان است، بر این اصل تاکید می کند که وقتی در سازمانی یا کارخانه ای یک کارمند یا کارگر مدام یک کار تکراری را انجام دهد که از آن کار لذت نبرد به مرور از کار بیگانه می شود و بیگانه شدن از کار باعث می شود که کارمند از خودش نیز بیگانه شود. از خود بیگانگی در صنعت اغلب به خاطر تخصصی شدن امور اتفاق می افتد وقتی که یک وسیله که ساخته می شود هر کارگر فقط مسئول یک قسمت بسیار کوچک مثل سفت کردن یک پیچ یا جا به جا کردن وسیله یا برش دادن ورقه می باشد. به طور کلی کارگر وقتی در مقابل وسیله تولید شده قرار می گیرد نمی تواند ادعا کند که کاری انجام داده است و مأیوس می شود.کارگر در اینجا دارای هیچ گونه تخصص و فنی نمی باشد و مهارتی را نیز یاد نمی گیرد فقط مجبور است که این کار را ادامه بدهد. برخی نظریات مدیریتی معتقد هستند چون انسان مهارت جدیدی را یاد نمی گیرد احساس بدی پیدا می کند و معتقدند که باید یک تعدادی از کارگران به صورت گروه های هفت نفره جمع شوند و مهارت های لازم را به آنها اموزش بدهیم و در طول کار کردن این افراد جای خود را با همدیگر عوض کنند تا هم تحرک داشته باشند و هم مهارت های خود را افزایش دهند و بر روند تولید سلطه داشته باشند.
عقلانی شدن:انسان های نخستین که به صورت شکار و گردآوری زندگی می کردند تابع طبیعت بودند و برای خود خدایان متعددی داشتند و آنها را می پرستیدند که نمونه بارز آن توتم پرستی بوده است.به واسطه نبود دانش انسان ها خود را در مقابل قدرت لا یزال طبیعت کوچک می دیدند و خود را با طبیعت وحشی سازگار می کردند. به واسطه کشفیاتی که توسط انسان ها صورت گرفت انسان ها کم کم فهمیدند که می توانند بعضی از چیزها در طبیعت را به تسلط خود در بیاورند.انسان فهمید وقتی در کنار همدیگر باشند بهتر می توانند از خود مواظبت کنند بعد از آن توانست حیوانات را اهلی کند و کم کم به کشاورزی و نحوه کاشت برداشت را آموخت. بعد از آن علومی پدید آمدند که طبیعت را مورد بررسی قرار دادند و کشفیات تازه ای صورت گرفت. بعد از آن جوامعی شکل گرفت که بر مبنای جوامع سنتی دارای همبستگی ها و آداب رسوم و اعتقادات خاص بودند.بعد از آن شهر ها به وجود آمدند،صنف های متعدد در شهر شکل گرفتند کارخانه جات و صنایع به وجود آمدند. در اثر اختراعات متعدد انسان توانست وسایلی بسازد که با استفاده از آنها به تولید کالاها و خدمات بپردازد.در این جامعه دانش پیشرفت زیادی کرده و بر طبیعت مسلط شده حتی در طبیعت دخل و تصرف کرده است.به واسطه پیشرفت دانش محور این جامعه که به جامعه صنعتی مشهور است دانش و تفکر عقلانی می باشد.تمام امور انسان ها در چارچوب قوانین و قواعد که بر اساس علوم و عقل و تجربه تعریف شده، انجام می شود.عقلانی شدن یعنی حسابگری کردن چه چیز خوب است چه چیز بد است. در این جامعه بر محور منافع انسان ها تاکید می شود و هر کسی بر منافع خودش تاکید می کند.
روابط غیر شخصی:در جامعه سنتی روابط افراد به صورت خویشاوندی و شخصی بوده است به طوری که افراد با همدیگر دارای همبستگی بودند.در جامعه سنتی وقتی فردی مشکلی برایش پیش می آمد دیگران او را کمک و همیاری می کردند.همه افراد یار و غم خوار هم بودند. بیت شعری از سعدی ارتباط تنگاتنگی با جامعه سنتی دارد می فرماید:
چه عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
در مقابل جامعه سنتی جامعه صنعتی قرار دارد که به طور کلی متفاوت می باشد . در این جامعه تقسیم کار گسترده وجود دارد و این تقسیم کار وظیفه هر شخص در هر سازمانی یا جامعه را مشخص کرده است.روابط این جامعه به صورت غیر شخصی و در چارچوب قوانین می باشد. افراد این جامعه بر اساس عقلانیت حاکم بر زندگیشان تصمیم می گیرند و با دیگران رابطه بر قرار می کنند. نه اینکه در این جامعه روابط شخصی وجود ندارد اما چون این جامعه بیشتر بر فرد گرایی تاکید می کند هر فردی درگیر زندگی خویش می باشد و کمتر روابط شخصی بر قرار می کند. در این جامعه برای تقسیم کار ادارات و نهاد های متعددی شکل گرفته است که این نهادها در چارچوب قوانین فعالیت می کند و شرط حضور در این سازمان ها روابط غیر شخصی و رعایت سلسله مراتب می باشد و البته شرایط دیگری برای حضور در این سازمان وجود دارد که لازم به دکر نمی باشد.نتیجه می گیریم روابط شاخص در این جامعه روابط غیر شخصی می باشد.
گسترش ماشین آلات صنعتی: انقلاب صنعتی از صنایع نساجی انگلستان شروع شد که به واسطه ی اختراع ماکوی متحرک نیاز به نیروی کار کاهش یافت و سطح تولید افرایش یافت.این اختراع تحولی در صنعت نساجی به وجود آورد به طوری که کشور انگلستان را در مسیر پیشرفت صنعتی قرار داد. به واسطه نیاز صنایع نساجی به مواد اولیه زمین های زیادی به زیر کشت پنبه رفت.تحولات دیگری نیز در ماشین آلات به واسطه اختراع ماشین بخار صورت گرفت که مقدمه اختراعات بیشتر را پیدید آورد.به صورتی که ماشین آلات درکارخانه ها فراگیر شدند و وسایل حمل نقل آبی جاده ای و ریلی به وجود آمد. وجود ماشین آلات سبب شد که سطح تولید چندین برابر افزایش پیدا کند و کشور هایی به واسطه تولید و سود بیشتر در تولید صنعتی پیشگام شوند.
بیکاری: بیکار در اقتصاد به فردی گفته میشود که در سن کار (۱۵ تا ۶۵ سال) و جویای کار باشد اما شغل یا منبع درآمدی پیدا نکند.بیکاری مسئله ای است که افراد زیادی با آن سرکار دارند. امروزه تمامی خدمات ارائه شده از طرف دولت ها و موسسات خصوصی با پرداخت پول همراه هستند. افرادی که بیکار هستند نمی توانند هزینه های معیشتی خود را در بیاورند به همین دلیل بیکاری از طرفی باعث فقر و از طرف دیگر باعث بزهکاری و جرم می شود. افرادی که با مسئله یکاری دست پنجه نرم می کند فقط در صورتی که بتوانند کار پیدا کنند می توانند زندگی خود را بهبود ببخشند و از خدمات رفاهی و امنیتی استفاده کنند.معضل بیکاری یکی از مسائل فراگیر در اکثر کشور ها است که حتی مانعی بر سر راه دولت ها برای توسعه می باشد.
فقر: فقر یا تهیدستی یا تنگدستی به معنای وضعیتی است که فرد فاقدِ میزان معینی داراییهای مادی یا پول است. از جمله آثار بیکاری فقر می باشد در این جا منظور ما فقری است که شخص نمی تواند سرپناه غذا لباس برای خود تهیه کند مجبور به تکدی گری یا دزدی یا زاغه نشینی می شود. فقر از قدیم الایام وجود داشته است اما در دوره های جدید با شکافی که میان ثروتمندان و طبقات پایین و بر اثر ماشینیسم زمینه فقر به وجود می آید.
زاغه نشینی: زاغه در لغت به محلههای فقیرنشین و بدون مجوز در حاشیه شهرها گفته میشود. معمولاً امکانات بهداشتی، رفاهی و امنیتی در مناطق زاغهنشین وجود ندارد. با مهاجرت افراد به شهرها برای یافتن کار زاغه نشینی افزایش یافته همچنین شهر نشینی در زمان انقلاب صنعتی که سیل جمعیت روستایی به شهرها هجوم آورند باعث شد که افراد دارای درآمد کم به حومه شهر ها بروند و با پسماند های وسایل برای خودشان سرپناه درست کنند.همین امر باعث شده است که در مناطق حومه نشین سطح بهداشت بسیار پایین و امراض و بیماری ها گسترده باشد.
سکونتگاههای غیررسمی در مسائل و مشکلات زیر با هم اشتراک دارند:
1- فقدان تاسیسات شهری مناسب و کافی
2- فقدان خدمات شهری مناسب و کافی
3- افزایش تنشها به علت شکاف عمیق اجتماعی بین ساکنان این سکونتگاهها و مناطق رسمی شهری
4- پیچیدگی و دشواری تامین خدمات به علت توسعه ناموزون و برنامهریزی نشده
هماکنون بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان در زاغهها زندگی میکنند. برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد، با توجه به رشد جمعیت جهان، جمعیت زاغهنشینها در سال ۲۰۳۰ میلادی را در حدود ۲ میلیارد نفر برآورد کردهاست. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، هماکنون بیش از یک نفر از هر ۳ ساکن در شهرهای کشورهای در حال توسعه در زاغه زندگی میکند.
شهر نشینی: شهرنشینی کلاً در معنی زندگی یک جمعیت در شهرها بهکار میرود ولی معمولاً به افزایش شمار ساکنان شهرها نسبت به ساکنان روستایی یک کشور یا منطقه اشاره دارد. شهرنشینی بیرویه و گسترش پرشتاب پدیده شهرنشینی در بسیاری کشورها باعث بهوجود آمدن پدیدههایی همچون حاشیهنشینی، زاغهنشینی، تکدیگری، تشکیل شهرهای خوابگاهی، افزایش بیکاری و بزهکاری و مشکلات و ناسازگاریهای فرهنگی میشود.
افزایش مهاجران: مهاجرت به معنای جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی است. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکنندهای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت میکنند. دلیل دوم میتواند شرایط و عوامل مساعد جذبکننده مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادیهای سیاسی بهتر باشد.
ماشینی شدن و اخراج گسترده کارگران: در اوایل ورود ماشین الات هیچ کس فکر نمیکرد ماشین جای انسان را بگیرد اما وقتی صاحبان کارخانه ها دریافتند با ماشین آلات می توانند تولید خود را افزایش دهد و سود بیشتری به دست بیاورند همچنین ماشین به جای چندین انسان کار می کرد و هزینه نگه داری آن بسیار کمتر بوده است به همین دلیل در اوایل جامعه صنعتی شاهد رشد ماشین آلات و جایگزین کردن آنها به جای نیروی انسانی هستیم که به واسطه آن تعداد زیادی نیروی کار از کارخانه ها اخراج شدند. بیکاری در سطح جامعه افزایش یافت.
اعتراض کارگران به گسترش ماشین الات و جایگزینی ماشین آلات به جای انسان: با ورود ماشین آلات به صنعت به سرعت جایگزین نیروی انسان، و افراد زیادی از کار بیکار شدند.این افراد بیکار که نمی توانستند مایحتاج خود را بدون کار تهیه کنند دست به اعتراض گسترده زدند که به واسطه آن تعداد زیادی از ماشین آلات را آتش می زدند و خشم خود را نسبت به این جایگزینی اعلام می کردند.
وجود سلسله مراتب قدرت:یعنی روابط از بالا به پایین است عده ای در راس قدرت هستند و عده ای زیر دست.در فیلم هم در کارخانه و رستوران و اداره پلیس این روابط مشهود بود.
وجود دو طبقه سرمایه دار و کارگران: جامعه صنعتی در بدو ورود دو طبقه به وجود آورد یکی سرمایه دار یکی کارگر.در جامعه صنعتی سرمایه دار صاحب کارخانه و سرمایه زیادی می باشد و برای اینکه بتواند به تولید کالا بپردازد باید با تجهیز کارخانه و استخدام کارگر بپردازد.در ازای استخدام کارگر مزد به وی می پردازد.در جامعه صنعتی کارگران فقط صاحب نیروی کار خود هستند و اگر نیروی کار خود را نفروشند نمی توانند زندگی کنند.کارگران منابع درامد زیادی ندارند چون به واسطه وضعیت مالی نمی توانند مستقل باشند و همچنین از کارگرا فقط در کارخانه ها استفاده می شود نه در ادارات.به همین دلیل کارگر برای تامین معیشت خود باید در این کارخانه ها استخدام شود تا با دریافت مزد بتواند زدگی خود را بهبود ببخشد. کارگر با فروش نیروی کار خود به سرمایه دار در مواقع کار تابع او می شود.
پیشرفت تکنولوژی: با اختراع ماشین الات اختراعات دیگری به وجود آمدند و همچنین ماشین آلات از شکل ابتدایی خود تکامل یافتند و پیچیده تر شدند.
وجود نیروی پلیس در مقابل کارگران: چرا در اینجا گفتیم نیروی پلیس در مقابل کارگران؟مگر نه اینکه نیروی پلیس وظیفه اش این است که از حقوق محرومان در مقابل ظالمان دفاع کند.به چه دلیل به نیروی پلیس قدرت مشروع داده شده؟آیا کارگران مجرم هستند؟نیروی پلیس در چارچوب قانون اساسی هر کشوری به وجود می آید تا از جرم و جنایت جلوگیری کند و مجرمان را به سزای عملشان برساند.نیروی پلیس را کسانی که قدرت و نفوذ دارند می توانند برای اجرای کارهایی که به منافع شخصیشون مربوط می شود به کار بگیرند.قشر طبقه بالای جامعه نماد قشر با فرهنگ و کسانی که کمتر دچار جرم و جنایت می شوند در نظر می گیرند همچنین این افراد دارای قدرت و ثروت زیاد برای در سطح اجتماعی،اقتصادی،سیاسی هستند.این افراد به عنوان کسانی که چرخ اقتصاد را می چرخانند مورد توجه پلیس و مردم هستند.برای همین وقتی که کارگران اعتراض می کنند و حقوق خود را طلب می کنند طبقه سرمایه دار با استفاده از نیروی پلیس آنها را سرکوب می کند.
نتیجه گیری
فیلم عصر جدید به کارگردانی چارلی چاپلین،یکی از بهترین فیلم های صامت تاریخ سینمای جهان و یکی از بهترین فیلم های کمدی صامت می باشد این فیلم دارای غنی ترین انتقادات در مورد جامعه صنعتی که در قالب طنز مطرح شده اند.فیلم ها یکی از وسایلی هستند که می توانند انواع پیام های(انتقادی،آموزشی،فرهنگی،اقتصادی و...) را در قالب تصاویر و کلمات و جملات به مخاطبان خود انتقال دهند و بر ذهن و رفتار مخاطبان تاثیر بگذارند. وقتی کسی برای اولین بار فیلم عصر جدید را نگاه می کند فقط تحت تاثیر ویژگی طنز آن قرار می گیرد، که شاید در دفعات بعد نیز نتواند به ابعاد انتقادی و جامعه شناسانه آن پی ببرد. با یک نگاه تحلیلی به فیلم عصر جدید، از ثانیه های اول تا لحظات پایان فیلم دارای پیام های آشکار و پنهان غنی جامعه شناسی می باشد.
جامعه صنعتی در اوایل صنعتی شدن هم مشکلاتی برای نیروی انسانی به وجود آورد و هم باعث شد که تغییرات اساسی در صنعت به وجود آید. با ورود ماشین آلات به صنعت و تجهیز کارخانه ها با ماشین آلات سطح تولید چندین برابر شد و سود های هنگفتی را نصیب سرمایه داران کرد. سوال پژوهش که انتقادات کارگردان(چارلی چاپلین) از جامعه صنعتی در فیلم عصر جدید چه بوده است؟میتوان گفت که این فیلم، یک فیلم به صورت کامل انتقادی بوده است که در آن چارلی چاپلین توانست با بازی در نقش ولگرد به بهترین نحو انتقادات خود از جامعه صنعتی را به مخاطب انتقال می دهد.شخصیت چاپلین درر این فیلم یک فرد عادی می باشد که به همه احترام می گذارد مگر اینکه او را اذیت کنند.او در این فیلم با صمیمیت و سادگی و با یک قلب رئوف ظاهر می شود که با کمی توجه به اطرافیانش می توان فرق او با دیگران را دید.چه کسی مانند چاپلین رفتاری که نشان از احترام و صمیمیت و سادگی باشد،دارد؟در کل این فیلم فقط دختری که نقش مکمل چاپلین را بازی می کند،رفتارش همانند چاپلین است.با کمی نگاه تحلیلی شاید چاپلین می خواهد بگوید که در این فیلم فقط کسانی که رفتار های شخصی گونه دارند آدم هایی زنده ای هستند اما بقیه که تحت تاثیر منافع خود و رفتارهای غیر شخصی جامعه صنعتی هستند دارای روح انسانی نمی باشند فقط شبیه انسان هستند.به راستی که در این فیلم فقط چاپلین و دختر شخصیت انسانی داشتند.چاپلین در طول فیلم نمی توانست شغلی که پیدا می کرد را حفظ کند چون از قوانین سرپیچی میکرد و اخراج می شد.لازمه اینکه بتوان مسولیت های یک شغل را انجام داد این است که وجود مافوق را بپذیریم و تابع دستوراتش باشیم همچنین در هر سازمانی یک سری قوانین وجود دارد که فرد کارمند باید این قوانین را بپذیرد و از انها اطاعت کند.به مرور این قوانین برای فرد عادت می شوند حتی زندگی خارج از سازمان نیز تحت تاثیر قوانین قرار می گیرد.روح آزاد چاپلین نمی توانست همچین قوانینی را بپذیرد.جامعه صنعتی در این فیلم به تصویر کشیده شده است و در این جامعه دو انتخاب رو به روی ما وجود دارد اینکه این جامعه با قوانین ماشینی،سلسله مراتب، تقسیم کار را بپذیریم یا آن را نپذیریم؟ اگر این جامعه را بپذیریم باید روح انسانی خود را به قوانین بفروشیم و به صورت یک انسان در بند زندگی کنیم که البته برای عده از نطر مادی بسیار به صرفه است و برای عده ای نیز بسیار زیان بار است چون قربانی صنعت و جامعه صنعتی می شوند.اما کسانی که این قوانین را نپذیرند باید مدام مشکلاتی که این قوانین برایشان به وجود آورده را حل کنند و مشکلات جدیدی گریبان گیرشان می شود،یعنی باید بهای آزادی خود را بپردازند.در مورد تحلیل فیلم،به سوالاتی که طرح کردیم می پردازیم.آیا ورود ماشین آلات به صنعت یک پدیده مثبت بود یا منفی؟در مورد این سوال ما نمی توانیم به صورت کلی به این سوال پاسخ صد در صدی بدهیم فقط در چارچوب فیلم عصر جدید به این سوال پاسخ می دهیم.1- با ورود ماشین آلات به صنعت تعداد زیادی از کارگران بیکار شدند.2- کارگرانی که بیکار شده بودند توانایی تامین هزینه های زندگی خود و خانواده را نداشتند،فقر گسترش پیدا کرد.3- کارگرانی که بیکار و فقیر بودند خود و خانواده هایشان دچار انواع جرایم و بزهکاری شدند،یعنی جرم و بزهکاری گسترش پیدا کرد.4- در اعتراض به ورود ماشین آلات به صنعت و جایگزینی به جای انسان عده ای از اعتراض کنندگان که عمدتا کارگران بودند قربانی شدند،یعنی گرفتار زندان،دادگاه یا کشته شدند.5- همچنین ورود ماشین آلات باعث شده بود که به انسان به مانند ماشین نگریسته شود،که در این رابطه نظریات مدیریت علمی مطرح شدند.6- در مقابل ماشین آلات انسان ها دچار از خود بیگانگی می شدند.7- شروع جامعه صنعتی کارگران از فئودالیته آزاد نشدند بلکه به صورت کارگران مزد بگیر وارد جامعه صنعتی شدند، این در حالی است که در صورتی که به نیروی کارگر نیاز داشتند او را به کار می گرفتند و مزد می دادند و هر وقت به نیرویش نیاز نبود هیچ مزدی دریافت نمی کردو اینکه این کارگر بدون مزد چگونه زندگی می کند برای کسی مهم نبود. این ها از سری عواملی بودند که ورود ماشین آلات به جامعه صنعتی و خود جامعه صنعتی را پدیده ای منفی تلقی می کند.در این عوامل بیشترین قشر که ضرر دیدند،طبقات پایین یا کارگران بودند.عوامل دیگری از جمله:1- با ورود ماشین آلات تولید چند برابر شد و انسان توانست مواد غذایی چندین برابر تولید کند.که در این رابطه نطریه مالتوس که گفته بود با کمبود مواد غذایی مواجه می شویم رد شد.2- با اختراع ماشین الات زمینه اختراعات بعدی نیز فراهم شد تا وسایل حمل نقل، و وسایل رفاهی دیگر گسترش یابد.3- صاحبان کارخانه ها با چند برابر شدن تولید، سود های کلان به دست آوردند.4- سود های کلان سرمایه داران،که اغلب دوباره سرمایه گذاری می شد باعث پیشرفت و توسعه می شد. با توجه به این عوامل صنعتی شدن پدیده ای مثبت تلقی می شود.اما در هر دو عوامل شکاف طبقاتی مشهود می شود .
با یک نتیجه گیری کلی چاپلین در این فیلم،انتقاداتی که به جامعه صنعتی وارد می کند اهداف زیر را داشته است:
1- باید در هر جامعه ای چه صنعتی یا فئودالیته کرامت انسانی حفظ شود.
2- نباید قوانین انسان را مانند یک اسیر زندانی کنند بلکه باید به انسان پر و بال بدهند تا خودش را ثابت کند و برای بشریت مفید باشد.
3- باید فاصله بین فقیر و غنی کاهش پیدا کند تا همه بتوانند از یک سطح رفاه برخوردار باشند.
4- ابزار قانون(پلیس) نباید در دست یک طبقه باشد.باید حافظ منافع طبقه محروم باشند.
ویژگی هایی جامعه صنعتی که چاپلین از انها انتفاد می کند.1- فرد گرایی و روابط غیر شخصی 2- محصور بودن در چارچوب قوانین3- مسائل اجتماعی نظیر فقر بیکاری حومه نشینی 4- سلطه ماشین بر انسان ها 5-تقسیم جزئی کار 6- از خود بیگانگی در جامعه
منابع و مآخذ:دیلینی، تیم، (۱۳۸۸)، نظریههای کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، چاپ دوم.ریتزر، جورج، (۱۳۸۱)، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، چاپ ششم.فراست خواه، حسین، (۱۳۸۷)، مارکس، وبر، مانهایم، سه روایت «از خود بیگانگی»، روزنامه¬ی اعتماد ملی، دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷.کوزر، لوئیس، (۱۳۸۰)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، چاپ نهم.کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد؛ (۱۳۸۳)، نظریههای بنیادی جامعهشناختی، فرهنگ و ارشاد، تهران، نی، چاپ دوم.کوهن، الوین استنفورد، (۱۳۸۱)، تئوریهای انقلاب، علیرضا طیب، تهران، قومس، چاپ سوم.گرب، ادوارد، (۱۳۸۱)، جامعهشناسی؛ نابرابری اجتماعی، محمد سیاهپوش و احمدرضا غرویزاد، تهران، معاصر، چاپ دوم.مارکس، کارل؛ (۱۳۸۲)، دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، حسن مرتضوی، تهران، آگه، چاپ سوم.
صبوری،منوچهر؛(1391)، جامعه شناسی سازمان ها: تهران، نشر شب تاب، چاپ هفتم، ص 38-35-79-90-92.
آرون ، ریمون (1363) مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی ، پرهام ، باقر ، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، تهران.
بشیریه ، حسین (1384) جامعه شناسی سیاسی ، نشر نی ،تهران.
ریتزر، جرج (1374)بنیان های جامعه شناسی ، ترجمه تقی آزاد ارمکی ، نشر سیمرغ، تهران.
صبوری کاشانی، منوچهر(1374) جامعهشناسی سازمانها، شبتاب، تهران.
علاقه بند، علی (1378) مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی، نشر روان، تهران.
فروند، ژولین (1368)جامعهشناسی ماکس وبر، نیکگهر، عبدالحسین، رایزن.
فقیهی، ابوالحسن و حسن دانایی فرد . 1385 . بوروکراسی و توسعه در ایران (نگاهی تاریخی-تطبیقی)، تهران: نشر رسا.
کوزر، لیوئیس (1368) زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی ، ثلاثی ، محسن، انتشارات علمی ، تهران.
لیپیست، سیمور مارتین (1383) دایرةالمعارف دموکراسی، نورالله مرادی و کامران فانی، کتابخانه تخصصی وزرات امور خارجه، ج2، تهران.
ویلبر شرام جک لایل و ادوین بی پارکر(1377)، تلویزیون در زندگی کودکان، ترجمه: محمود حقیقت کاشانی: تهران، مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامه ای صدا وسیما، ص ۵.
مکلوهان، مارشال(1377)، برای درک رسانهها، سعید آذری: تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما، چاپ اول، ص7.
دادگران، محمد(1385)، مبانی ارتباط جمعی: تهران، مروارید، چاپ نهم، ص90-91.
سورین، ورنر و جیمز، تانکارد(1386)، نظریههای ارتباطات، علیرضا دهقان: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، ص393.
رشیدپور، ابراهیم(1354)، آینههای جیبی مک لوهان: تهران، سروش، چاپ دوم، ص37.