صفحه محصول - دانلود دوران جواني پيامبر

دانلود دوران جواني پيامبر (docx) 8 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 8 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دوران جواني پيامبر دوران جواني و عواطف او در اين دوران جنگ هاي فجار پيمان جوانمردان شباني پيامبر سفر دوم پيامبر به شام دوران جواني و عواطف او در اين دوران: از دوران كودكي و جواني، آثار قدرت، شجاعت و صلابت و نيرو مندي در جبين عزيز قريش نمايان بود .وي در سن پانزده سالگي، در يكي از جنگهاي قريش با طايفه هوازن كه آن را «حرب فجار» مي‌ناميدند، شركت داشت.دراين رزم ،پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) به عموي خود تير مي رساند.شجاعت او در اين جنگ و آن هم با اين سن و سال ما را به قول اميرالمومنان،حضرت علي(‌عليه السلام) هدايت مي سازد كه فرمود: «هر گاه در جبهه جنگ، عرصه بر ما (سربازان اسلام) سخت و دشوار مي شد ، به پيامبر پناه مي برديم و كسي از ما به دشمن نزديكتر از او نبود». در بازار مكه، واقعه اي رخ داد كه عواطف انساني و جواني او را جريحه دار ساخت ديد قمار بازي، مشغول قمار است و از بدي بخت، شتر خود را باخت، كار به جايي رسيد كه ده سال از زندگي خود را نيز از دست داد. مشاهده اين واقعه، چنان جوان قريش را متأثر ساخت كه نتوانست همان روز در شهر بماند، بلكه به كوههاي اطراف پناه برد و پس از پاسي از شب به خانه بازگشت. او به راستي. از ديدن اين نوع مناظر غم انگيز و رقت بار، متاثر مي گشت و از كسي عقل و شعور اين طبقه گمراه، در فكر و تعجب فرو مي رفت. خانه خديجه،پيش از آنكه با حضرت محمد (صلي الله عليه وآل وسلم) ازدواج نمود، كعبه آمال و خانه اميد مردم بيقوا بود و پس از آنكه با جوان قريش ازدواج نمود، كوچكترين تغييري در وضع خانه و بذل و بخشش همسر خود نداد. در مواقع قحطي و كم باراني، گاهي مادر رضاعي او،حليمه،به ديدار فرزند خود مي‌آمد.رسول گرامي (صلي الله عليه وآل وسلم) عباي خود را زير پاي او پهن مي نمود، و به ياد عواطف مادر خود و زندگي ساده مي افتاد و سخنان او را گوش مي داد، موقع رفتن آنچه مي توانست درباره مادر خود كمك مي كرد. جنگهاي فجار: اعراب جاهلي همه ماههاي سال را با جنگ و غارت سپري مي كردند و ادامه اين وضع ، زندگي آنان را مختل مي ساخت؛ لذا جنگ را در چهار ماه (رجب: ذيقعده ، ذي حجه و محرم) تحريم كردند تا در اين چهار ماه بازارهاي خود را باز كنند و به كسب و كار بپردازند. بر اساس اين تصميم در طول چهار ماه ، بازارهاي عكاظ مجنه و ذي المجاز، شاهد اجتماع شگفت انگيز مردمي بو دند كه فارغ از دشمني ها در كنار يكديگر به داد ستد مي پرداختند، سرايندگان عرب، سروده هاي خود را در ميان آن محافل مي خواندند، خطيبان سخنراني مي كردند، يهوديان، مسيحيان و بت پرستان با كمال اطمينان از گزند دشمن عقايد خود را به اعراب عرضه مي داشتند ولي در تاريخ عرب ، چهار بار اين جنگها در ماههاي حرام به وقوع پيوست كه آنها را (جنگهاي فجار) ناميدند. فجار نخست يا (فجارالرجل): اين جنگ بين قبيله كنانه و هوازن اتفاق افتاد و علت جنگ نيز چنين است كه مردي به نام بد ربن معشر در بازار عكاظ براي خود جايگاهي ترتيب داده بود و هر روز بر مردم ، مفاخر خود را بيان مي كرد ؛ روزي شمشيري به دست گرفت و گفت : من گرامي ترين مردم هستم و هر كس گفتار مرا نپذيرد بايد با اين شمشير كشته شود . در اين هنگام مردي بر خاست و با شمشير پاي وي را قطع كرد و درگيري بين دو طايفه در گرفت اما كسي كشته نشد. فجار دوم يا ( فجارالمرأه): اين جنگ به اين علت رخ داد كه زن زيبايي از طايفه بني عامر ، جوان چشم چراني را به خود جلب كرد .آن جوان از زن در خواست كرد كه صورت خود را باز كند ،زن ابا كرد، جوان هوسباز با ترفندي حجاب از صورت زن بر گرفت و در اين هنگام، زن، قبيله اش را به كمك طلبيد ؛ در گيري در گرفت و پس از كشته شدن عده اي ، دست از هم بردا شتند . فجار سوم يا ( فجار قرد): مردي از قبيله بني عامر از يك مرد كناني طلبكار بود ، مرد بدهكار امروز و فردا مي كرد ، مشاجره در گرفت .اما قبل از اينكه كسي كشته شود كار با مسالمت خاتمه يافت. فجار چهارم يا (فجار براض): همان جنگي كه پيامبر در آن شركت داشت و به مدت چهار سال به طول انجاميد. ريشه نزاع هم اين بود كه نعمان بن منذر هر سال كارواني را به راه مي انداخت و مال التجاره اي را به عكاظ مي فرستاد در مقابل آن ،پوست و ريسمان و پارچه هاي زر باف براي او خريداري كنند و بياورند، مردي از قبيله هوازن به نام (عره الرجال) حفاظت از كاروان را به عهده گرفت و همين امر موجب عصبانيت براض بن قيس (كناني) شد و بالاخره در سرزمين (بني مره) او را كشت.جنگ بين قبيله قريش و كنانه كه با هم متحد بودند و قبيله هوازن در گرفت و عاقبت نيز با پرداختن ديه كشتگان هوازن كه بيشتر از قريش كشته داده بودند خاتمه پذيرفت. پيمان جوانمردان (حلف الفضول) رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) حدود بيست سال بيشتر نداشت كه اين پيمان بسته شد و آن حضرت به عضويت آن در آمد؛ جريان چنين بود كه مردي از قبيله (بني‌زبيد) در ماه ذي قعده كالاهايي به مكه آورد و (عاص بن وائل)، سهمي از آن را خريداري كرد؛ ولي از دادن بهايش خود داري كرد. مرد زبيدي ناچار بالاي كوه «ابو قبيس»– كه مشرف به مسجدالحرام بود– رفت و فرياد بر آورد و اشعاري سرود به اين مضمون: «مكه، اي مردان قريش به داد ستمديده هاي دور از طايفه از سكان خويش برسيد كه در داخل شهر مكه، كالاي او را به ستم مي بردند. همانا احترام، كسي را سزد كه خود در بزرگواري تمام باشد و دو جامه فريبكار را احترامي نيست». اين فرياد مظلومانه،جمعي از قريش را تحت تأثير قرار داد و در خانه «عبدالله بن جدعان» گرد آمده و پيماني بستند مبني بر اينكه تا آنجا كه در امكان آنهاست از حقوق مظلومان در مكه معظمه دفاع نمود ه و نگذ ارند در حرم امن الهي، كسي مورد ستم قرار گيرد .اين سو گند و پيمان را «حلف الفضول»، (پيمان فضلها) ناميدند، چنين پيماني در مكه قبل از آن، سابقه طو لاني داشت و در ميان جر هميان بر قرار بود.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) بيست سا ل قبل از بعثتش در اين پيمان شركت فرمود و پس از رسالت خود نيز فرمود: «لَقَدْ شَهَدْتَ فِي دَارِ عَبْداللهِ بِنِ جَدعانِ حَلفاً مَا اَحَبُّ أَنْ لِي به حِمْرُالِنَعِم وَ لَوْ اُدْعِي بِهِ فِي الإِسْلامِ لَا جَبْتُ» «من در خانه عبدالله بن جدعان شاهد سوگندي بودم كه دوست ندارم آن را با تمام شتران سرخ مو عوض كنم و اگر در اسلام نيز به سوي چنين پيماني دعوت شوم اجابت خواهم كرد» چنين پيماني در سرزمين مكه، گذشته از اينكه اجراي عدل و دادخواهي از مظلوم است موجب تثبيت امنيت حرم و در نتيجه امنيت بازرگاني و تضمين كننده رونق اقتصادي آنجا نيز بود .البته مضمون عهد نامه حلف الفضول جزء تعاليم عاليه اسلام است تا آنجا كه پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله وسلم ) مي فرمود : «لَنْ تَقَدّسَ اُمَّهٌ لَا يُوْخَذْ فِيها حَقَّ الْضَّعِيفِ مِنَ الَقَوي غَيْرُ مُتَعْتَعٍ». يعني ملتي كه در آن حق ضعيف از قوي بدون چون و چرا ستا نده نشود، ارزش و منزلتي ندارد. سالار شهيدان، حسين بن علي ( عليه السلام ) كه در سراسر عمر خود زير بار ظلم و ستم نرفت، بر سر مالي با حاكم مدينه كه همواره به قدرتهاي محلي و مركزي «‌شام» تكيه كرده و احجاف مي نمود، اختلاف پيدا نمود. حضرت امام حسين « عليه السلام» براي در هم شكستن اساس ستم، و آشنا ساختن ديگران به احقاق حق خود، رو به فرما ندار مدينه كرد و گفت: «به خدا سوگند هر گاه بر من احجاف كني دست به قبضه شمشير مي برم و در مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) مي‌ايستم و مردم را با آن پيماني كه پدران و نياكان آنها بنيان گذاران آن بودند، دعوت مي‌نمايم». از آن ميان عبدالله بن زبير برخاست و همين جمله را تكرار كرد و ضمناً افزود: همگي نهضت مي كنيم و حق او را مي گيريم ، و يا اينكه در اين راه كشته مي‌شويم ، دعوت حسين بن علي (عليه السلام) كم كم به گوش همه افراد غيور مانند «المسور بن مخررمه» و «عبد الرحمن بن عثمان» رسيد و تمام لبيك گويان به آستان مقدس امام (عليه السلام) شتا فتند و در نتيجه فرماندار از اين جر يان وحشت كرده، دست از احجاف برداشت. شباني پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم): ما در تاريخ و سر گذشت پيامبران گذشته ، مطالبي را مي خوانيم كه تصور آن براي ما سخت و دشوار است مثلا در مورد حضرت نوح (عليه السلام) خوانديم كه او نهصد و پنجاه سال مردم را به يكتا پرستي دعوت نمود .نتيجه اين كوشش ها و تلاشهاي طولاني اين شد كه هشتاد ويك تن به او ايمان آوردند .نيروي صبر و شكيبايي درانسان تدريجا به وجود مي آيد و بايد حوادث نا گواري را تحمل كند تا ا نسان به طور كامل به اين امور سخت و سنگين آشنا شود .پيامبران هم از رسيدن به مقام نبوت قسمتي از عمر خود را به چوپاني و شبا ني مي گذراندند. آنها به دنبال چوپاني گو سفند ها و حيوانا ت مدتي را در بيابانها به سر مي بردند تا در تربيت و پرورش انسانها برد بار و صبور باشند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) نيز قسمتي از عمر خود را به شباني پرداخت. بسياري از تاريخ نو يسا ن مي گو يند كه: رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: «تمامي پيامبران قبل از آنكه به مقا م نبوت برسند به چو پا ني مي پردا ختند، از آن حضرت سوا ل شد كه آيا شما هم چو پاني نمو ده‌ايد؟پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: بله. من مدتي گوسفندان اهل مكه را در سرزمين «قراريط» مي‌چرانيدم». پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در مدتي كه به چو پاني مشغول بود تجربياتي را آموخت كه در دوران رسا لت و پيا مبري اش نتيجه شيرين آن را چشيد. آري. شخصيتي كه بايد با دشمنان سرسخت انسا ن مانند ابوجهل‌ها و ابولهب‌ها مبارزه كند و مي‌خواهد از افراد ناآگاه و كساني كه شعور و فهم آنها به اندازه‌اي بود كه در برابر بتها و هر سنگ ديگري خاضع بودند و آنرا مي پرستيدند، افرادي بسازد كه فقط در برابر خداوند يكتا خاضع و تسليم باشند بايد مدتي را در بيابانها و صحراها به چوپاني بپردازد و از طريق راههاي گوناگون درس صبر و شكيبايي را بياموزد. سفر دوم پيامبر به شام حضرت ابوطالب (عليه السلام) در صدد بود كه براي برادرزاده خود شغل مناسبي در نظر بگيرد واورا به اين شغل وادارد، در آن زمان حضرت خديجه (سلام الله‌عليها) دختر خويلد، زني شرافتمند و تجارت پيشه بود و افرادي را براي بازرگاني مي‌گمارد.از اين جهت ابوطالب (عليه السلام) پيشنهاد كرد كه كه او سر پرستي تجارت خديجه (سلام الله عليها) را بر عهده بگيرد. او پيشنهاد عمو را پذيرفت ولي از اينكه مستقيما چنين پيشنهادي را به خديجه (سلام الله عليه) دهد خودداري كرد. اتفاقاً خديجه (سلام الله عليه) كه از راستگويي و امانت و مكارم اخلاق پيامبر آگاه بود، فردي را نزد وي فرستاد كه با سرمايه وي، همراه غلامش به نام «مسيره» براي تجارت رهسپار شام شوند. پيامبرگرامي(صلي الله عليه و آله وسلم)درشانزدهم ذي الحجه،بيست وپنج سال بعد واقعه فيل، مكه را به عنوان سرپرستي تجارت خديجه (سلام الله عليها)، همراه كاروان قريش ترك كفت و خديجه (سلام الله عليها) به عنوان احترام«شتر رهواري» را در اختيار او نهاد و به غلام خود دستور داد كه احترام حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) را در هر حا ل در نظر بگيرد .اين سفر به پايان رسيد و سود مناسبي عايد خديجه (سلام الله عليها) گشت و مسيره ، غلام حضرت خديجه (سلام الله عليها)، كراماتي را كه از او در اثنا ي مسافرت مشاهده كرده بود، براي خديجه باز گو كرد ، حتي گفت : كه در بصري راهب مسيحي به نام بحيرا، وقتي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را ديد از نبوت او گزارش داد . همين گزارشها سبب شد تا خديجه تصميم بگيرد كه به حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) پيشنهاد ازدواج دهد. فهرست منابع و ماخذ 1- قرآن مجيد 2- ابن هشام، ابي محمد عبدالملك بن هشام، سيره ابن هشام، ج1 و 2، بيروت دار احياء التراث العربي، بي تا. 3- ارزيده،محمدعلي،خلاصه نهج الفصاحه همراه با شرح زندگاني محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، چاپ نشر، انتشارات موسوي، مرداد 1361، بي جا. 4- استرآبادي، احمدبن تاج الدين، آثار احمدي (تاريخ زندگاني پيامبر اسلام و ائمه اطهار (عليهم السلام)، به كوشش ميرهاشم محدث، تهران، دفتر نشر ميراث مكتوب، انتشارات قبله، چاپ اول، 1374. 5- امين زاده، محمدرضا، روي نگار، قم، دفتر نشر برگزيده، چاپخانه سلمان فارسي، چاپ اول، تابستان 1374. 6- اميني، ابراهيم، پيامبري و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، قم، چاپ چاپخانه دفتر تبليغات اسلامي، موسسه بوستان كتاب قم (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول، 1384. 7- آيتي، محمدابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، آبان 1369. 8- بهشتي، سيدجواد، صراط مستقيم، تهران ناشر ستاد اقامه نماز، شركت چاپ و نشر فراز انديش سبز، چاپ اول، تابستان 1385. 9- پيشواي، مهدي، شرح زندگاني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بازنگري داوود حيدري و علي اكبر هراتي، تهران، مركز فعاليتها و پژوهشهاي قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامي، چاپ ششم، زمستان 1383. 10- تويسركاني، محمدرضا، الگوي برتر (شيوه مبارزه پيامبر اكرم با مفاسد اجتماعي) تهران، ناشر آرام دل، چاپ اول، بي تا. 11- جعفريان، رسول تاريخ سياسي اسلام، ج 1، قم، دفتر نشر الهادي، موسسه چاپ الهادي، چاپ اول، پاييز 1377. 12- جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم سيره رسول اكرم در قرآن، ج 9، تنظيم و نگارش حجه السلام حسن واعظي محمدي، قم، ناشر مركز نشر اسراء، چاپ و انتشارات اسراء، چاپ پنجم، تيرماه 1385. 13- حافظ شيرازي، شمس الدين محمد، ديوان حافظ، غزل 161، به كوشش مجيد حميدا، تهران، تحقيق و پژوهش اشرف باقري، چاپ مهارت، 1379، بي‌تا، بي‌نا. 14- حرعاملي،محمدبن حسن، وسايل الشيعه، ج 8، ناشر اسلاميه، چاپ هفتم، 1379، بي جا، بي تا 15- حسيني، سيد مجتبي، تاريخچه سياسي- اقتصادي (صدراسلام)، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل وابسته به انتشارات اميركبير، چاپ سوم، تابستان 1383. 16- خامنه اي، سيد علي، شخصيت و سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ج 1، تدوين و تنظيم موسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ صاحب كوثر، چاپ دوم، 1385. 17- خامنه اي، سيدعلي، شعاعي ازنير اعظم (رهيافتي به منظومه فكري رهبر انقلاب اسلامي درباره حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم))، تهران، تدوين و تحقيق دفتر فرهنگي فخر الائمه (عليهم السلام)، قم، انتشارات سروش، چاپ اول، 1385، بي نا. 18- خلخالي، علي اشرف، راه و روش انبياء (عليه السلام)، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، بهار 1372، بي جا. 19- خليلي، محمدعلي، خاتم النبيين، تهران، ناشر عطايي، 1349، بي‌تا 20- درگاهي، حسين، پيامبري و پيام، تهران، انتشارات شمس الضحي، چاپ نگارش، چاپ اول، پاييز 1383. 21- دفتري فرد، علي اصغر، داستان پيامبران بر اساس آيات و روايات و مستندات، تهران نشر سبحان، چاپ اول، 1384، بي تا. 22- رضي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، مترجم محمد دشتي، تهران، نشر مشرقين، چاپ دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هفتم، زمستان 1379. 23- سبحاني تبريزي،جعفر، تاريخ اسلام زندگي پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم)، قم، موسسه فرهنگي انتشاراتي امام عصر (عليه السلام)، چاپخانه مهر، چاپ چهارم، 1380. 24- سبحاني تبريزي، جعفر، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، نشر مشعر، چاپ الهادي، چاپ نهم، تابستان 1377، بي جا. كتاب شناسي 1- شهيدي ، سيد جعفر، تاريخ تحليلي اسلام، مركز نشر دانشگاهي، چاپ رودكي، چاپ دوازدهم،1370، بي جا، بي تا. 2- خويي، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، ج 11، تهران، مكتبه الاسلاميه، جمادي الاولي 1382، بي تا. 3- دشتي، محمد و همكاران، نهج الحياه (فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، قم، موسسه تحقيقاتي اميرالمومنين (عليه السلام) چاپ نهضت، چاپ دوم، مهر1372. 4- قمي، عباس، سفينه البحار، ج 1، دارالاسره للطباعه و النشر، چاپ القرآن الكريم الكبري، چاپ سوم، 1422 هـ.ق، بي تا، بي جا. 5- مجلسي، محمدباقر، حياه القلوب، ج 1، به تحقيق سيد علي اماميان، انتشارات سرور، چاپ سرور، چاپ پنجم، 1382 هـ.ش. بي جا.

فایل های دیگر این دسته