دانلود پیشینه ومبانی نظری تحقیق رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق (docx) 41 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 41 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
اخلاق حرفه ای
رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق
در اینجا میتوان به بیان انواع رویکردهای مطرح در فلسفهی اخلاق که عبارتانداز: رویکرد وظیفهگرایی، رویکرد نتیجهگرایی، سودگرایی( لذتگرا)، رویکرد فضیلتگرا، اشاره کرد.
رویکرد وظیفهگرایی
واژه وظیفهگرایی را نخستین بار، جرمی بنتام در کتاب وظیفهگرایی یا علم اخلاق، مطرح کرد. واژه انگلیسی Deontologismترکیبی است از Deontoبه معنی «تکلیف» و «وظیفه» و Logos به معنای «شناخت» (موحدی، 1389: 165). نظریات مربوط به وظیفهگرایی نظریاتیاند که بدون توجه به نتایج افعال، آنها را ذاتاً خوب یا بد میدانند. موضوعی که در این دسته از نظریههای اخلاقی تأکید میشود این است که همه ما وظایفی را بر عهدهداریم که شامل اعمالی است که باید انجام دهیم و یا نباید انجام دهیم. این اعمال صرفنظر از پیامدی که دارند، بر عهده ما هستند. (فرانکنا، 1385 : 47-46 ). وظیفهگرایی، مانند نتیجه گرایی، به دوشاخه وظیفهگرایی عمل نگر و وظیفهگرایی قاعده نگر تقسیم میشود. در اکثر متون و مباحث اگر از وظیفهگرایی بهطور عام سخنی گفته میشود، عمدتاً وظیفهگرایی قاعده نگر مراد است و حاکی از این میباشد که اگر وظیفه را همواره قاعدهاي مشخص و تعیین کند، ارجح است از اینکه افراد بدون هیچ قواعد و مقرراتی به وظایفی که تشخیص میدهند، عمل کنند و باعث به وجود آمدن تعارض میان وظایف شوند. ازجملۀ وظیفهگرایان عملنگر میتوان به ریچارد پرایس و ایچ. اي. پریچارد و ازجمله نظریات وظیفهگرایانۀ قاعدهنگر میتوان به نظریه امر الهی، نظریه اخلاقی کانت و نظریات اخلاقی دبلیو. ديوید. رأس اشاره کرد. دراخلاق هنجاري، نظریات وظیفهگرایانه در مقابل نظریات نتیجهگرایانه قرار میگیرند. درحالیکه نتیجهگرایی، اعمال درست را بر اساس نتایج خیر مشخّص و معین میکند، وظیفهگرایی مدعی است که اگرچه نمیتوان از نتایج و پیامدهاي اعمال صرفنظر، اما ویژگیهاي مهم دیگري نیز وجود دارند که تعیینکننده درستی و نادرستی اعمال میباشند. در وظیفهگرایی، ملاك سنجش افعال اخلاقی، وظیفه است.
2-1-2-2- رویکرد نتیجهگرایی
در سال 1958 در مقالهای تحت عنوان «فلسفهی اخلاق جدید»، نخستین بار انسکم، واژه"Consequentialism"را که به معنی نتیجهگرایی است در اشاره به نظریاتی که به نتایج و پیامدهاي اعمال اشخاص نظر دارند، به کار برد. این نظریه به شکلی که اَنسکم آن را معرفی کرد،کاملاً با نظریهی اخلاقی سودگرایی پیوند خورد؛ به همین دلیل، اکثر اوقات این دو نظریه با هم تلفیق میشوند و بهجای هم به کار میروند. اما نباید از نظر دور داشت که سودگرایی،گونهاي خاص از نظریات نتیجهگرایی است و زیرمجموعه آن قرا میگیرد (موحدی، 1389: 157).
نتیجه گرایی با این عقیده آغاز میشود که ارزشهایی وجود دارند که مقدم بر اخلاق هستند؛ حتی اگر هیچ درستی و نادرستی اخلاقی وجود نداشته باشد، همواره بعضی چیزها خوب و بعضی چیزها بد خواهند بود. در این دسته از نظریات، کیفیت یا ارزش اخلاقی اعمال، اشخاص و منشها، وابسته به ارزش غیراخلاقی نسبی آن چیزي است که به وجود میآورند و یا به دنبال ایجادش هستند. نتیجه گرایی وصف آن دسته از نظریات اخلاقی است که بنابر آنها، نتایج هر عمل تعیینکننده درستی و اعتبار هر حکم اخلاقی درباره آن عمل است. با این حساب، عملی اخلاقاً درست است که نتایج خوب به بار آورد؛ ازاینرو در نتیجه گرایی، توجه به نتیجه و پیامد عمل بر خود عمل رجحان دارد و در هر عمل، یک ویژگی مصحح اساسی و نهایی در کار است: ارزش غیراخلاقی نسبی پیامد آن. این گروه ازنظریات، برای تعیین خوب یا بد بودن عملی، نتایج آن فعل را معیار قرار میدهند. (فرانکنا،1385: 52 ).
فایده باوری با نقدهای جدی مواجه شده است، ازجمله آنکه به سادگی نمیتوان به نتایج افعال پی برد و این نظریه اخلاقی جایی برای انگیزه و نیّت در نظر نگرفته است.
شاید ذکر این نکته خالی از فایده نباشد که همانطور که گفتیم، در نتیجه گرایی، درستی و نادرستی یک عمل بر اساس نتایج آن عمل سنجیده میشود، یعنی پس از انجام یک عمل، بر اساس خوبی یا بدي نتایج آن عمل است که رأي بهدرستی و نادرستی آن میدهیم. اما قبل از انجام عمل، فاعل تا آنجا که ممکن است نتایج آن را حدس میزند و در صورتی که نتایج به نفع او یا اکثریت باشند به انجام عمل مبادرت میورزد .اما نتایج حدس زده شده، گاهی متفاوت با نتایج واقعیاي است که انجام عمل در پی خواهد داشت و معلوم نیست که کاملاً این همان باشند. زیرا اولاً در حدس زدن نتایج، هنوز عمل انجامنشده و نتایج حدس زده شدة آن، کاملاً درست و یقینی نیستند؛ و ثانیاً ممکن است ما در حدس زدن نتایج خود را بفریبیم و نتیجه را به گونهاي که به نفع انجام یا ترك عمل است، حدس بزنیم. بنابراین صرفاً نتایج واقعی خود عمل، پس از انجام عمل است که میتوانند تعیینکننده درستی آن باشند.
2-1-2-3- رویکرد فضیلتگرایی
یکی دیگر از نظریههای مطرح در فلسفهی اخلاق، اخلاق مبتنی بر فضیلت است. اخلاق فضیلتگرا از مهمترین نظریههای رقیب نتیجهگرایی و وظیفهگرایی است. این نظریه با مقاله کلاسیک خانم انسکومب با عنوان فلسفه اخلاق جدید احیا شد. ریشههای اخلاق فضیلت به یونان باستان برمیگردد. و مهمترین کتاب فضیلت در آن دوره اخلاق نیکوماخوس ارسطوست. نظریه اخلاق فضیلت از آدمیان میخواهد پیوسته در پی آن نباشند که فعل اخلاقی درست چیست، بلکه از آنها میخواهد که حالتهای درونی خود را زیبا سازند، آنگاه بهطور طبیعی فعل زیبا از آنان سر خواهد زد. این حالتهای درونی زیبا همان فضایلاند. فضیلت حالتی در منش یا شخصیت آدمی است که او را سوق میدهد که اخلاقی رفتار کند (قراملکی و همکاران،1390: 64-66).
2-1-2-4- رویکرد سودگرایی
از جمله رویکردهای دیگری که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد، رویکرد لذتگرایی یا سودگرایی میباشد. سودگرایی اخلاقی نظریهای غایتگرا در باب اخلاق هنجاری، به مجموعهای از نظرات گفته میشود که غایت نهایی اخلاقی زیستن را خیر عمومی قرار داده و معیار درستی و نادرستی و باید و نباید اعمال را، اصل سود میداند؛ اعمالی که موجب بیشترین مقدار خوشی (خوشبختی،خوبی و خیر) برای بیشترین تعداد افراد میشوند، درست میشمارد و اعمالی را که موجب کاهش خوشی و افزایش ناخوشی میشوند، نادرست میشمارد. بهعبارتدیگر اصل سود معیار درستی و نادرستی را غلبه بیشتر خیر عمومی بر شر میداند. سودگرایی مکتبی است که لذت را معیار اخلاق میداند. این مکتب، زندگی بر وفق طبیعت را، ملاک خوب و بداخلاق میداند. آنچه، ملاک اساسی این مکتب است، آرامش روح و روان آدمی است که جز از طریق بیتعلقی به امور دنیوی حاصل نمیگردد. یکی از فلاسفهی تأثیرگذار در یونان باستان، اپیکور است، که دیدگاه لذتگرایی یا سودگرایی را در اخلاق بنا کرد. در لذتگرایی آن چیزی که لذت به بار میآورد، خوب و چیزی که درد و رنج به بار میآورد، نادرست است. سودگرایی یا مکتب اصالت لذت، در قرنهای هجدهم و نوزدهم، توسط جرمی بنتام، میل و مور به اوج خود رسید که با لذتگرایی اپیکور متفاوت است. از نظر بنتام، طبیعت بشر تحت سیطره دو ارباب مطلق یعنی رنج و لذت قرار دارد بهنحویکه رنج و لذت بر همه اقوال و افعال و افکار بشر تسلط دارند. او معتقد است که قانون و عقل، دو ابزاری هستند که ساختار لذت را مستحکم میسازند میل لذتها را به دو دسته پستتر و برتر تقسیم میکند. او معتقد است که هر انسانی با مراجعه به خود درمییابد که لذت مطالعه، بسیار بیش از لذت خوردن و خواب است. ترجیح لذتهای روحی در برابر لذتهای جسمی، ازجمله تمایزات لذتگرایی اپیکور با دیگر لذتگرایان است. مکتب اپیکوری بدنامترین و کماثرترین مکتب فلسفی به شمار میرود. آموزههای اپیکوری که باعث بیشترین خصومت گردید عبارت بود از انکار مشیت الهی یعنی اظهار اینکه نفس فانی است و در خصوص فلسفهی اخلاق، این باور که لذت، خیر اعلی است. حتی در روزگاران باستان اپیکور متهم به لذتگرایی بود. (میل و همکاران،1975به نقل از کرمی، 1378).
در حال حاضر، بیشتر از پنج نظام عمده اخلاقی در بیان اخلاق حرفهاي استفاده میشود. ملاك مقبولیت این پنج نظام در میان دهها نظریه و نظام اخلاقی، توانایی آنها در بیان سیستماتیک فضایل و رذایل اخلاقی، ارائه نظام سازگار، فراگیر و کار است. این پنج نظام اخلاق عبارتانداز: فایدهگرایی، وظیفهگرایی، عدالت فراگیر، آزادي فردي و زیبا و خیر مطلق. چهار نظریۀ نخست در واقع اصول راهبردي اخلاق را ملاك نهایی قرار میدهد، امّا در نظریهی پنجم، خداوند متعال، برترین زیبایی و مشخصکننده ملاك نهایی اخلاق است. در این نظام اخلاقی که روشنیبخش دیگر نظامهاي اخلاقی است، تقرب به خدا و کسب رضایت او آرمان اخلاق است و دستیابی به عدالت فراگیر اجتماعی، آزادي، حرمت انسان و بیشترین سود براي بیشترین کسان نیز از اهداف زندگی اجتماعی در چهار زمینهی فردي، شغل، سازمانی و جامعه است. گفتنی است، همۀ پژوهشها در چارچوب نظام اخلاقی اسلام، بر اساس نظریهی زیبا و خیر مطلق انجام میشود (امیری و همکاران، 1389: 142).
2-1-3- دیدگاه صاحبنظران
نگاهي به اين همه آراء و نظرات گوناگون، این دیدگاه را منطقی و موجه میسازد که اخلاق موضوعی است که با همه وقت و کوششی که در مطالعه آن بهکار رفته، درباره آن اختلاف عقیده بسیار بوده و هنوز هم هست. چنین تشتت در آرائی را میتوان به زمینههای اجتماعی و فرهنگی که خاستگاه چنین نظریاتی بودهاند، نسبت داد. شكّي نيست كه اخلاق، مفهومي وابسته به فرهنگ است و هر يك از اين نظریهپردازان و صاحبان مكاتب اخلاقي آگاهانه يا ناآگاهانه تحت تأثير زمينههاي فرهنگي زمانه، به نظرگاههاي خاصي از مفهوم اخلاق دستیافتهاند. از آنجایی که مفهوم اخلاق توسط اندیشمندان دورههای زمانی مختلف و از زوایای مختلف مورد بحث قرارگرفته است، محقق برای تبیین نظرات اندیشمندان در حوزهی اخلاق این نظرات را با توجه به حیطههای عمدهی فعالیت اندیشمندان (فیلسوفان، روانشناسان، جامعهشناسان و..) دستهبندی کرده است. در ادامه به بخشی از این نظریات از دیدگاه اندیشمندان اسلامی، فیلسوفان، روانشناسان و جامعهشناسان پرداخته خواهد شد.
2-1-3-1- اندیشمندان اسلامی
2-1-3-1-1- ابوحامد محمد غزالی (450-505ق)
غزالی از جمله اندیشمندانی است که به سرشت پاک آدمی اعتقاد دارد. او بر این باور است که با تربیت و تهذیب اخلاق، آدمی به کمال میرسد. وی نمونه کامل اخلاق را در وجود پیامبر اکرم (ص) نشان میدهد که این خود تردیدی در مبنای اسلامی فکر او باقی نمیگذارد؛ چنانچه اندیشه عشق الهی محبت هم، که نزد وی به زبان علمای اخلاق«خیر اعلی تلقی میشود، به تعلیم اخلاقی بیشتر رنگ تصوف میبخشد تا رنگ فلسفی. در این صورت ادعایی گزاف خواهد بود که علم اخلاق وی را متأثر از ارسطو و حکمای پیشین بدانیم» (گروه نویسندگان،1372: 295). غزالی اخلاقیات را قابل تغییر و زوالپذیر میداند تا آنجا که مینویسد: اگر علم اخلاق و تعلیم و تربیت تغییرپذیر نبود، توصیهها و موعظهها و تأدیبها، کاری لغو و بیهوده بود و هرگز پیامبر(ص) نمیفرمود: اخلاق خود را نیکو گردانید. و چگونه میتوان تغییرپذیری را نسبت به انسان انکار کرد، با آنکه این امر در حیوانات امکانپذیر است (گروه نویسندگان:1372: 303).
2-1-3-1-2- علامه سید محمدحسین طباطبایی(1281-1360ش)
علامه معتقد است كه ايمان و اخلاق رابطه متقابل با يكديگر دارند، بهطوریکه ايمان به يگانگي آفريننده ازلي و ابدي اين عالم كه هیچچیز از علم و احاطه او خارج نيست و قدرتش مقهور هيچ قدرتي نميشود، پشتوانه اخلاقي بوده، و باعث پايداري فضايل اخلاقي ميگردد. از سويي ديگر، ايمان به وسيله اخلاق كريمه استوار ميشود و از ضعف مصون ميماند. چنانکه خود ايمان اساسي است كه درخت سعادت آدمي را رشد ميدهد و باعث رويش اخلاق كريمه در انسان ميگردد (امید،1380: 52).
ازنظر علامه، فجور و تقوا و امور اخلاقی به انسان الهام شده است و این از خصوصیات خلقت آدمی است (طباطبایی، 1414: 298). انسان دارای فطرتی است که جنبه عملی، او را به اعمالی فرامیخواند که سعادت تو را تأمین نماید. این مورد، همان بایدها و نبایدهای است که از درون انسان برمیخیزند و حسن اخلاقی او را تشکیل میدهند و انسان بهگونهای است که فطرتاً مجهز به ملکات و اصول اخلاقی میباشد (همان: 271-270).
2-1-3-1-3- محمدتقی جعفری(1304-1377)
ازنظر جعفری، فعل یا رفتار اخلاقی عبارت است از بهجا آوردن اعمال پسندیده و اجتناب از کردارهای زشت با تحریک کردن وجدان کمالجو، تنها به جهت آنکه که اعمال پسندیده را انجام داد و از اعمال زشت اجتناب نمود. ازنظر جعفری این کارها را نباید به انگیزه سود و زیان شخصی انجام داد. بهزعم وی اخلاق دارای گستره زیادی است، بهگونهای که شامل اموری چون رفتار یا فعل ظاهری، تفکرات، ارادهها، نیّتها و گفتارها میگردد. ازنظر وی غایت اخلاق، قرار دادن انسان در جاذبه کمال و صعود بر مقام من حقیقی است. روشها و راههای انجام فعل اخلاقی دارای مرتبه مشخص و معین واحدی است؛ بهگونهای که کار و فعل انجامگرفته تنها در آن طریق و روش، اخلاقی بوده و در مرحله و مقام دیگر، کاری غیراخلاقی است. ازنظر جعفری، اخلاق مطلوب و مختار ما همانا «اخلاق کمالی» یا «اخلاق در حیات معقول» است و اخلاق میتواند مبنایی برای اثبات وجود خدا نیز باشد (امید، 1380: 58).
2-1-3-1-4- امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) معتقدند که ارزشهای کلی اخلاقی را میتوان با عقل فهمید و اثبات کرد. فطرت الهی آدمی را قبول دارند و در این فطرت شناخت، تمیز و تشخیص فجور به انسان الهام شده است؛ این قدرت شناخت، شعور اخلاقی و حس اخلاقی مورد تائید امام (ره) هست. امام (ره) انسان را دارای یک فطرت الهی میدانند که اگر در شرع هم نیامده بود و معرفی ارزشها و ضدارزشهای اخلاقی ناگفته مانده بود، خود آدمی میتوانست برخی از ارزشهای کلی و مادر را تشخیص دهد. حضرت امام (ره) تابع تئوری هستند که در فلسفه اخلاق معاصر، به آن نظریه فرمان الهی گفته میشود. اخلاق امام، اخلاق دینی است، نه غیر دینی و سکولار. در نظام اخلاقی امام (ره) دیگر موضوع علم اخلاق، رذایل و فضایل نیستند، موضوع علم اخلاق «معرفتالنفس» برای رسیدن به معرفت پروردگار و رسیدن به خداست (همتی، 1383: 32-37).
2-1-3-1-5- مرتضی مطهری(1298-1358)
از نظر مطهری، اخلاق عبارتاستاز یک سلسله خصلتها و سجایا و ملکات اکتسابی که بشر آنها را به عنوان اصل اخلاقی میپذیرد؛ از نظر مطهری، اخلاق چگونگی روح انسان است. به عقيدهي مطهري، بايد همه قواي بدني و روحي و مخصوصاً قواي عالي انساني از قبيل قوهي اراده، فکر و تمرکز فکر را پرورش داد. پایه اخلاق نيز همين است که انسان ارادهای قوي و نيرومند داشته باشد؛ يعني ارادهی انسان بر شهوت و عادتش حکومت کند، همچنين بر طبيعتش غالب باشد؛ يعني شخص آنچنان با اراده باشد که اگر تشخيص داد که بايد اين کار را کرد، تصميم بگيرد و هيچ طبيعتي نتواند جلو او را بگيرد (مطهری،1384: 210).
2-1-3-1-6- نظریه فرمان الهی
یکی از رهیافتهای موجود در زمینه اخلاق بر این باور استوار است که نمیتوان فارغ از دین، درکی شایسته از اخلاق حاصل کرد. نظریه فرمان الهی، شکلی از رهیافت است و قایل به اینکه اخلاق بهگونهای بسیار سرراست، وابسته به دین است. طبق نظریه فرمان الهی، هرآن چه خدا جایز میشمرد، نهی میکند و امر میکند، به ترتیب درست، نادرست و واجب است. فرمانهای خداوند از منظر دینهای یهود، مسیحیت و اسلام با هم متفاوت است. کثیری از یهودیان تصور میکنند که فرمانهای خداوند، آنهایی است که در عهد عتیق آمده و عمدتاً همان ده فرمان است. بسیاری از مسیحیان برآنند که همه این فرمانها را میتوان در فرمان محبّت خلاصه کرد. مسلمانان معتقدند که این دو گروه در اشتباهاند؛ بهزعم آنها، فرمانهای الهی عبارتاند از احکام قرآن. حال اگر شما به خداوند ایمان داشته باشید، صرفاً آنطور که خداوند فرموده است، عمل میکنید و دیگر برایتان اهمیّتی ندارد که چه نتایجی از عمل شما به بار میآید (هولمز،1382: 159-153).
2-1-3-2- فیلسوفان
2-1-3-2- 1- سقراط (470-399ق.م)
دیدگاه سقراط در باب اخلاق، یک نظریه مطلقانگارانه است که بر اساس آن، عمل خلاف اخلاق یا عمل بد، نتیجه جهل و نادانی است و هیچکسی از روی علم و آگاهی مرتکب عمل نادرست نمیشود. سقراط نخستین کسی است که مسئله تعاریف کلی را در ارتباط با فضائل اخلاقی مطرح کرد. او معتقد است که هر کس پیش از آنکه جویای منافع خود باشد، باید جویای فضیلت و حکمت باشد و لذا درصدد تعریف مفهوم خوب، حکمت، فضیلت، و امثال آن است (کاپلستون، 1970: 129). سقراط در باب فضیلت معتقد است که فضیلت باید خوب و سودمند باشد. و فضیلت باید شامل معرفت و آگاهی باشد و بدون آگاهی نمیتوان چیزی را که خوب و سودمند است انتخاب کرد و از چیزی که «شر» و «پلید» است اجتناب نمود.
2-1-3-2- 2- افلاطون (429-347 ق-م)
به عقیده افلاطون، نفس آدمی فضیلتی دارد که او را قادر میسازد تا وظیفهاش را خوب انجام دهد، آن فضیلت چیزی نیست الا عدالت. به نظر افلاطون، خوب زیستن یعنی اینکه هم سعادتمندانه زندگی کنیم و هم بر طبق اخلاق و برای این کار لازم است عادل باشیم (هولمز،1382:-78 77). در نهایت پایبندی افلاطون به اخلاق مبتنی بر فضیلت در آنجا آشکار است که میگوید« اما عدالت درواقع مربوط به رفتار ظاهری نیست، بلکه مربوط است به ضمیر و باطن و در خود داشتن هر آنچه به معنای تام و تمام کلمه، تعلقخاطر مناسب آدمی است» (همان: 85).
2-1-3-2- 3- ارسطو (385-322 ق-م)
در تقسیمبندی ارسطویی، نخستین علم از علوم وابسته به حکمت عملی، اخلاق است، آن دو علم دیگر، علم مدنی یا سیاست مدن است و دیگر تدبیر منزل یا علم اقتصاد. ارسطو سه عامل سرشت، عادت و خرد در زندگی انسان اشاره میکند و نیکبختی آدمی را در هماهنگی این سه جنبه میداند و معتقد است که از میان این سه، خرد برترین است و برتری انسان بر دیگر جانوران به خرد اوست، از این رو کمال انسانی در آن است که خرد، کنترل عادت و سرشت را در دست گیرد. اما از آنجا که شکوفایی عقل در دورههای بعدی زندگانی است، ارسطو بر پدید آوردن عادتهای پسندیده به وسیله تمرین و تکرار تأکید میکند و آن را زمینهساز هنرهای اخلاقی میشمارد (نقیبزاده،1381: 62-61). نظریه اخلاقی ارسطو بر تصور وی از عقلانیت انسان مبتنی است. ازنظر ارسطو، بشریت، همانند جهان، بهسوی هدف از پیش تعیینشدهای بهپیش میرود. هدف زندگانی انسان نیل به خوشبختی است که به معنی فعلیت یافتن همه استعدادهای فرد است (گوتک،1390: 51).
2-1-3-2- 4- ابنسینا
ابنسینا، عقل عملی را منشأ اخلاق میداند. وی علوم را به دو دسته نظری و عملی تقسیم میکند. علوم نظری شامل، علم اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدینه و علم عملی. علم عملی، آن است که انسان از طریق آن پی میبرد که چگونه رفتار کند تا در دنیا و آخرت سعادتمند باشد. گزاره اخلاقی از نظر ابنسینا، اگرچه یقینی نیستند، اما صدق و کذب بردارند. و دارای اعتبار نیستند بلکه به معرفت ما تعلق میگیرند. به عقیده وی قضایای اخلاقی، گزاره مشهوره هستند که صرف شهرت آنها سبب تصدیق مردم به آنها شده است؛ اما اینگونه نیست که به طور مطلق غیریقینی باشند، بلکه صدق و کذب بردارند و میتوانند توسط برهان عقلی یقینی گردنند و خود مقدمهای برای قیاسیات دیگر واقع شوند (خلیلی، 1386).
2-1-3-2- 5- رواقیون
بهزعم رواقیون، خداوند در جمیع ذات عالم منتشر است. درواقع او، عین طبیعت است؛ که این نگرش، همان نظریه «وحدت وجود» است. بر همین قرار، آنان قوانین و روندهای طبیعت را مطابق عقل میدانند و زیستن بر وفق طبیعت را زندگی کردن بر مبنای عقل میدانند. ازنظر رواقیون، یگانه چیزی که فینفسه خوب است، فضیلت است و یگانه چیزی که فینفسه بد است، رذیلت است؛ مادام که تنها در جستجوی فضیلت باشیم و تنها از رذیلت دوری کنیم، زندگیمان مطابق با طبیعت است. برای سپری کردن عمری توأم بافضیلت، باید به تکلیف خود عمل کنیم (هولمز،1382:198-191).
2-1-3-2- 6- آگوستین قدیس (354-430 م)
بهزعم آگوستین، همه انسانها در جستجوی سعادتاند و فضیلت برای رسیدن به سعادت لازم است. آگوستین بر این باور است که وجود ما، از نفس و بدن ترکیب یافته است و اعتقاد دارد که برای درک فضیلت باید به نفس توجه کنیم؛ چراکه فضیلت، کمال نفس است. بهرغم آگوستین، نفس تنها با پیروی از خداوند به کمال نایل میشود و پیروی از خداوند یعنی محبت ورزیدن به او؛ اگر محبت خداوند را در دل بپرورانیم، خواه در این زندگی سعادتمند باشیم، خواه نباشیم، در آخرت به سعادت ابدی نایل میشویم و محبت ورزیدن به خداوند یعنی اینکه علاوه بر خودمان، همسایهمان را نیز دوست بداریم، آگوستین سایر فضایل را اشکال محبت میداند و به سه فضیلت اصلی قائل است: ایمان، امید و محبت؛ که وقتی به تمام و کمال پدیدار شوند، با دوراندیشی، صبر، خویشتنداری و عدالت، نیز قرین خواهد بود (هولمز،1382: 116-113).
2-1-3-2- 7- رنه دکارت (1596-1650)
دکارت معتقد است که قدرت بر فعل اختیاری، بزرگترین کمال انسان است و با به کار بردن آن به نحو خاصی مستوجب مدح و ذم میشویم. یکی از انتظارات دکارت از درخت حکمت، علم اخلاق بود. علم اخلاق در آرمان دکارت، عملی بهدقت مکانیکی و پزشکی و ماهیت آن اساساً داخل در ریاضیات عام دکارتی خواهد بود. ازنظر دکارت کار علم اخلاق، بحث و بررسی در مورد مبانی رفتار بوده و رفتارها، زیر سلطه انفعالات و تأثرات میباشد. ازنظر دکارت، کار علم اخلاق، آن است که احساسات، عواطف و ادراکات را -که اقسام انفعالاند- طبقهبندی کرده و تأثیر آن را در رفتار انسان معین میکند و در انفعالات، فینفسه هیچ شری وجود ندارد، فقط باید آنها را درست به کار برد (دکارت،1376).
2-1-3-2- 8- جان لاک (1632-1704)
لاک بر پیمان اجتماعی توجه دارد که بعدها کسانی چون جان رالز به آن میپردازد. به عقیده رالز، اندیشهی بنیادین میثاقباوری، حق است. در میثاقباوری، توافق آزادانه مردم در خصوص اصولی که میخواهند برایشان حکمروا گردد، خاصیتی اعتبار بخش دارد. از آنجایی که ایشان ازکسانی هستند که از اصول اخلاقی تأثیر میپذیرند، خودشان باید تصمیم بگیرند که آن اصول باید چه باشد (هولمز،1382).
2-1-3-2- 9- بندیکت اسپینوزا (1632-1677)
ازنظر اسپینوزا، انسان آزاد کسی است که فقط از روی احکام عقل عمل نماید. اسپینوزا، ضعف انسان را در مطیع کردن و محدود کردن تأثرات، بندگی مینامد؛ زیرا به نظر او، انسانی که دچار تأثرات میباشد، دیگر صاحب شخص خودش نیست، بلکه تحت اختیار بخت و اقبال قرار دارد. به عقیده اسپینوزا، از آنجایی که قدرت روح فقط بااستعداد شناسایی آن مشخص میشود، در این صورت فقط با شناسایی، وسیلهای برای مقابله با تأثرات پیدا خواهیم کرد (اسپینوزا،1333: 30-28).
2-1-3-2- 10- دیوید هیوم (1711-1776)
هیوم در نظام اخلاقی و اساساً در کل نظام فکری خود، رسماً کار خویش را با محدود ساختن هر چه بیشتر عقل آغاز میکند؛ اما هر چه پیشتر میرود، عملاً از این دیدگاه فاصله میگیرد. هیوم در نظام اخلاقی خویش، سهم اساسی را از آن عواطف و احساسات میدارد، در برخی موارد بهناچار جایگاهی به عقل میدهد که اگر همپایه عواطف و احساسات نباشد، از آن پایینتر نیست. هیوم درِ اخلاق را بر روی عقل بسته است؛ اما سپس بیصدا، و شاید ناآگاهانه، او را از روزون درآورده، و بیآنکه خود بخواهد نشان داده است که بدون تمسک به عقل نمیتوانیم، نظام اخلاقی داشته باشیم (شیدایی شید، 1383: 135-136).
2-1-3-2- 11- ژان ژک روسو (1712-1778)
روسو در آرای اخلاقی خود، حالت طبیعی انسان را بهعنوان خاستگاه روابط اخلاقی تلقی میکند. روسو، انسان طبیعی یا وحشی نجیب را روراست، صریح و بیتکلف میداند؛ اما انسانهای اجتماعی شده را بهعنوان افرادی تلقی میکند که در ضمن فرایندهای اجتماعی شدن و پرورش یافتن در مؤسسات فاسد، یاد گرفتهاند افرادی مبادیآداب، امّا نقشبازانی سلطهگر باشند (گوتک، 1390: 107).
مطابق نظر روسو، انسان پاکطینت و نیک است و وجدان اخلاقی در او، چون هاتفی آسمانی است که میان نیک و بد داوری میکند. ازنظر روسو، تربیت اخلاقی انسان، تنها با فراهم نمودن زمینه تحقق طبیعت نیک و بیدار نمودن و برانگیختن وجدان اخلاقی او، امکانپذیر است و نیاز به هیچگونه آموزشی نیست. ازنظر وی، تربیت اخلاقی بدون هیچگونه آموزش و پند و اندرز و تنها با فراهم نمودن زمینه، میسر خواهد شد (نقیبزاده، 1374: 129).
2-1-3-2- 12- امانوئل کانت (1724-1804)
کانت از فیلسوفان برجسته غربی است که دیدگاههای متفاوتی در حوزه اخلاق و تربیت اخلاقی دارد. بنا بر نظر کانت سرچشمه اخلاق و قانون اخلاق، وجدان آدمی یا خود عملی است.کانت را میتوان بزرگترین فیلسوف اروپایی مروج اخلاق عقلانی دانست. بدین معنی که کانت از یکسو در برابر فیلسوفانی چون هیوم قرار دارد، که هنجارهای اخلاقی را چیزی جز توهمات نفسانی افراد ندانسته و در نتیجه منکر عقلمداری آنها میشود و از سوی دیگر با مبتنی نمودن هنجارهای اخلاقی بر عقل محض، سر ناسازگاری با متکلمین شریعتمدار و وحی محور دارد که هنجارهای اخلاقی را ناشی از فرامین الهی میدانند (سید فاطمی،1381).
2-1-3-2- 13- جرمی بنتام (1748-1832)
به عقیدهی بنتام، تنها ویژگی قابلمحاسبه و قابلتوجه در اعمال، شادکامی است که همان غایت مشترک تمامی آنها میباشد. ازنظر وی، فقط لذت و شادکامی است که ذاتاً خوب است و الم، یعنی درد، ذاتاً بد است. بنابراین، تمایل به افزودن لذت یا شادکامی و پرهیز از درد و ناکامی است که تعیین میکند که ما چگونه عمل کنیم. ازنظر بنتام، اگر فعلی علیالقاعده به افزایش شادکامی و لذت بیانجامد، اخلاقاً درست و اگر علیالقاعده به کاهش شادکامی و لذت بیانجامد، نادرست است. در نظر بنتام خوب مرادف و مساوی با لذت است. به اعتقاد وي، تنها لذت است که خوب است و فقط درد و اَلَم بد است. این دو ذاتاً خوب و ذاتاً بد هستند. ازنظر وي، ما آدمیان هرگز نمیتوانیم از سلطه و سیطره لذت و الم در حوزه تصمیمگیريهاي اخلاقی و حقوقی بگریزیم (جاهد و همکاران،1390: 42-41).
2-1-3-2- 14- آرتور شوپنهاور (1788-1860)
شوپنهاور اخلاق مبتنی بر رحم و شفقت یا دلسوزی را بنا نهاد که یکی از معروفترین نظریات اخلاقی است که بر اساس احساس، پایهگذاری شده است. وی معتقد است که همچون اشیاء مادی، بدنهای ما نیز تجلیاتی از یک پدیده واحد ذاتاً نامتمایز است که اساس بودنِ ماست؛ این امر درواقع، میتواند مبنای اخلاق قرار گیرد (غفاری،1385: 165). ازنظر شوپنهاور، تنها چیزی که میتواند مبنای اخلاق قرار گیرد، همان وحدت ذاتی ما و انگیزههای بنیادین در وجود ماست که شفقت و غمخواری نامیده میشود.
2-1-3-2- 15- جان استوارت میل (1806-1872)
میل، اساس نظریه خود را در رسالهای تحت عنوان فایدهگرایی مطرح کرد. وی در رسالهی فایدهگرایی خود، اصل فایده را اینگونه بیان میکند: اعمال درستاند بهاندازهای که موجب افزایش شادکامی میشوند و نادرستاند بهاندازهای که موجب تلخکامی میشوند. میل مدعی است، لذت و الم در مقام تصور بر تمام ارزشهای دیگر تقدم و اولویت زمانی دارند. بهزعم میل، شخص لذت را بهعنوان غایتی پیش از فضیلت طلب میکند تا بهعنوان یک غایت مطلوب خواسته شوند. ازنظر میل، کسانی که به فضیلت، تنها به خاطر فضیلت بودن علاقهمندند آن را به دلیل آگاهی از اینکه یک لذت است، یا به خاطر آگاهی از اینکه، خود فقدان یک رنج محسوب میشود، میخواهند. شخص از اینکه واجد درجهای از فضیلت است، لذت میبرد و از اینکه دارای درجات بالاتری از فضیلت نیست، رنج میبرد (جاهد و همکاران،1390: 43).
هم میل و هم بنتام در قالب اصل بیشترین خوشی، به جامعهی بشری نظر دارند.
2-1-3-2-16- نیچه (1844-1900)
بهزعم نیچه، کمال نفس نه از رهگذر خوب بودن به لحاظ اخلاقی حاصل میشود نه از طریق دین و نه از طریق امحای فردیت بهوسیله پارسایی. نیچه اعتقاد داشت که برخی از مردم از لحاظ عقلی، ذاتاً از دیگران برترند، و دستاوردهای عظیم در طول تاریخ، به دست توانای آنها شکوفا شده است. ازنظر نیچه، در سراسر عالم طبیعت، زندگی نمود اراده معطوف به قدرت است. نیچه، صفات ممتاز افراد برتر را اخلاق سروران میخواند که شامل غرور یا عزتنفس، اتکاء به نفس، قدرت، قساوت، سرافرازی و علو طبع است، چیزی که این افراد به آن احترام میگذارند، خیر است و آنچه خوارش میشمرند، شر (هولمز،1382: 119).
2-1-3-2- 17- سیمون دوبوار(1908-1986)
دوبوار میان دو نوع اختیار فرق میگذارد. به عقیدهی او، انسان از آغاز مختار است؛ به این معنا که میتواند به طرزی خودانگیخته کارهایش را انجام دهد؛ یعنی از آزادی اراده برخوردار است. اما نوع دیگری از اختیار است - اختیار خلاّق- که بر طبق انتخاب آزادانه، آدمی هم میتواند در پی آن باشد، هم میتواند نباشد؛ دست یافتن یا دست نیافتن به این اختیار، بستگی به خود فرد دارد. ولی اگر در پی آن نباشد، خود را از وجود معنادار و اصیل محروم ساخته است (هولمز،1382: 385). از دیدگاه دوبوار بهعنوان یک اگزیستانسیالیست، عناصری چون آزادی، اختیار و مسئولیت فردی، انسان را برای رسیدن به وجود منحصربهفرد اخلاقی و ارزشی یاری میدهند.
2-1-3-2-18- جان دیویی (1859-1952)
ازنظر دیویی، رفتاری اخلاقی است که عقلانی باشد. دیویی بین ethics و morality تفاوت قائل نمیشد و اعتقاد داشت هر دوی اینها بر علم رفتار متمرکز هستند. دیویی در اخلاق، مفهوم ارزش را یک مفهوم مثبت در نظر میگیرد که برای اشیاء بیجان به کار نمیرود. اخلاق دیویی یک اخلاق پسینی تجربی است که از شرایط اجتماعی و محیطی و دنیای مادی و فیزیکی غیرقابل انفکاک است. عادت در اخلاق دیویی مفهومی اساسی است. ازنظر دیویی، عادت در حقیقت تقاضاهایی برای پرداختن به برخی فعالیتها هستند و شاید بتوان گفت که عادت با واژه میل همخوانی دارد (دیویی،1334).
دیویی تأکید داشت اخلاقی که از دیدگاه اجتماعی دیده شود با اخلاقی که از دیدگاه روانشناسانه دیده شود در تقابل با یکدیگر است. دیویی، اخلاق را امری اجتماعی میدانست و معتقد بود اگر اخلاق را به معنی محدود و رایج در نظر نگیریم، میتوانیم بگوییم تمام مناسباتی که ما با دیگران داریم، موضوع علم اخلاق است. دیویی اعمالی را که مناسبات وسیعی را شامل میشود، عمل اخلاقی مینامد و انعکاس ذهنی آنها را فضیلت به شمار میآورد و معتقد است که این فضایل بهخودیخود ارزشی ندارند و ارزش آنها فقط بسته به نقشی است که در زندگی اجتماعی واقعی ایفا میکند. بنابراین امر اخلاقی و اجتماعی را یکی در نظر میگیرد (قاسمی، آیتالهی، 1386 : 33).
2-1-3-2-19- مارتین لوتر (1483- 1546)
به عقیده لوتر، تحقق حرفه هر فرد در قالب فعالیتهای دنیوی وی، عالیترین شکل فعالیت اخلاقی است. ازنظر لوتر، این تنها شیوه موردقبول خدا نبود که ریاضتگرایی راهبانه بر اخلاق دنیوی برتری یابد؛ بلکه فرد باید تعهداتی را که به عهدهاش گذاشتهشده است، انجام دهد؛ یعنی درواقع دارای حرفهی خاصی باشد. به عقیده لوتر، تحقق عملی تکلیف که فرد با شغل دنیوی خود ، به دنبال آن است، دربرگیرندهی فرمان خاص خدا مبنی بر انجام وظایف خاصی است که مشیّت الهی برای فرد مقرر کرده است. لوتر از سردمداران جنبش اصلاح مذهب است و ازاینجهت، نظرات اخلاقی او در تقابل با آرای اخلاقی آگوستین، آکویناس و آکمپیس قرار دارد. لوتر تکلیف اخلاقی را تعهد فرد در قبال شغل با فعالیتهای دنیوی میداند که این اندیشه بعدها در تفکر فرانکلین به چشم میخورد (غلامی،1392: 21-20).
2-1-3-2-20- نل نادینگز (1924)
يكي از مباني فلسفي ديدگاه نادينگز، مكتب عاطفهگرايي است. در مکتب عاطفهگرايي، رفتار اخلاقي مبتني بر حس همدردي و همدلي است؛ يعني نيرويي كه بهواسطه آن، انسان در لذت و درد ديگران شريك ميشود (غفاری، 1385: 116). اخلاق عاطفهگرا معتقد است كه ارزش اخلاقي رفتار، ناشي از اين است كه به دنبال خير ديگران باشيم، ملاك اخلاق در اين مكتب، عاطفه و انگيزه "دیگرخواهي" است. كارهايي كه از روي عواطف و به انگيزه خيرخواهي انجام میشوند مانند هم دردي به لحاظ اخلاقي ارزشمندند و كارهايي كه صرفاً به انگيزهی خودخواهي انجام میشوند، بيارزشاند (مصباح، 1384: 181-180).
از ديدگاه نادينگز، رفتار اخلاقي شامل"پاسخ عاطفی انسان" و غمخواري اخلاقي است؛ يعني ارتباطي كه ما از لحاظ اخلاقي با ديگران داريم، به وسيلهی غمخواري طبيعي تبيين ميشوند (سلحشوری،1387).
2-1-3-3- روانشناسان
2-1-3-3-1- زیگموند فروید (1856-1939)
مسئله انگیزش اخلاقی به مثابه عاملی قدرتمند در روان انسان همواره از دلمشغولیهاي فروید بوده است. درونی شدن قوانین اخلاق و سازوکار عمل وجدان اخلاقی در فرد، فصل مشبعی از نظریه روانکاوي او را به خود اختصاص داده است. درعینحال تبیینی قدرتمند از نحوه پیدایش نهاد اخلاق و برساختن و آفریدن آن در پروسه آغاز حیات جمعی و گذار بشر از وضع طبیعی به وضع فرهنگی را نیز میتوان در آثار او سراغ گرفت. فروید سرآغاز تکوین دو نهاد عمده حیات اجتماعی، قانون و اخلاق، را در آغازگاه تمدن پی میگیرد و در روشنگري علل روانشناختی برساختن آن دو تلاش میکند (حیدری و همکاران،1390). در نظر فروید، خانواده، بزرگسالان و بهطور کلی اطرافیان کودک، نقش مهمی در تحول اخلاقی فرد دارند که این ایده در دیدگاه یادگیری اجتماعی وجود دارد. همچنین فروید به نقش وجدان اخلاقی که کانت و روسو به آن معتقد بودند، توجه دارد.
2-1-3-3-2- ژان پیاژه (1896-1980)
ژان پیاژه در شمار نخستین روانشناسانی است که مسئله چگونگی رشد اخلاقی را مورد پژوهش قرار داده است. بهزعم پیاژه، رشد اخلاقی، همانند رشد شناختی، طی مراحلی صورت میگیرد (پیاژه، 1932). نخستین مرحله عبارتاستاز شکلی بسیار گسترده از تفکر اخلاق ناهمخوان و متضاد که اخلاقیات منشأ گرفته از خارج نامیده میشود و فرد تصور میکند که قواعد ثابت و تغییرناپذیرند (لطفآبادی، 1384 :87).
پیاژه تحول اخلاقی را در گرو رشد شناختی میداند و این نظر او، روی کلبرگ تأثیر نهاد. عالیترین مرحله تحول اخلاقی پیاژه که اخلاق خود پیروی نام دارد، با ایدهی خودفرمانی در نظریهی تکلیف مدار کانت مشابه است.
2-1-3-3-3- نظریه یادگیری اجتماعی
از پیشروان این نظریه میتوان از آلبرت بندورا (1925) نام برد. برخلاف رویکردهای شناختی و تحلیل روانی که پایههای رشد اخلاقی را به حوزههای ذهنی و روانی- جنسی مربوط میدانند، رویکردهای رفتارگرایی و یادگیری اجتماعی چگونگی رفتار اخلاقی و نحوه یادگیری آن در کودکان و نوجوانان را پایه مطالعات خود قرار میدهند. تأکید بر تشویق و تنبیه و تقلید در تربیت اخلاقی، از خصیصههای نظریه یادگیری اجتماعی است ( لطفآبادی،1384 :92).
طرفداران رویکردهای یادگیری اجتماعی بر این باورند که رفتار اخلاقی وابسته به شرایطی است که در آن روی میدهد. به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت که رفتار اخلاقی کودکان و نوجوانان در شرایط متفاوت بهگونهای یکسان باشد. از میان دیدگاههای رفتارگرایانه، رویکردهای یادگیری اجتماعی- شناختی بر تمایز میان شایستگیهای اخلاقی کودک با نوجوان و رفتارهای واقعی او در شرایط و وضعیتهای معین تأکید دارد. ترجیحهای رفتاری و عملکردهای اخلاقی کودکان و نوجوانان بر اساس انگیزشهای آنان و پاداشهایی تعیین میشود که یک رفتار اخلاقی معین بهوجود میآورد. (همان: 93-94).
2-1-3-3-4- لورنس کلبرگ (1927)
لارنس کلبرگ مانند پیاژه، معتقد است که رشد اخلاقی نشأتگرفته از استدلال اخلاقی است که طی مراحل مختلفی شکل میگیرد.کلبرگ درواقع ادامهدهنده و تکمیلکننده نظریه رشد اخلاقی پیاژه است. بهزعم پیاژه، یک فرد معمولاً از جهاتی در مرحله پایین قضاوت اخلاقی و از جهاتی دیگر در مرحله بالا قرار میگیرد و ممکن است برخی افراد علیرغم افزایش سن خود، به مرحله پایینتر تنزل کند. او همچنین به این نتیجه رسید که با رشد فرد از کودکی به نوجوانی، استدلال اخلاقی وی از حالت کنترل بیرونی به حالت کنترل درونی شده تغییر پیدا میکند (لطفآبادی، 1384 :88).
ازنظر کلبرگ رشد قضاوت اخلاقی در سه سطح (که هر سطح دارای دو مرحله است) صورت میگیرد. این سطوح سهگانه اخلاقی عبارت است از:
سطح اول، اخلاق پیشقراردادی: در این سطح از رشد اخلاقی، فرد هنوز هیچیک از ارزشهای اخلاقی را در خود درونی نکرده است و استدلال اخلاقی او تابع پاداش و تنبیهی است که از بیرون موجب کنترل وی میشود. سطح دوم، اخلاق قراردادی: در این سطح میانی از رشد اخلاقی، فرد تابع هنجارهای درونیشدهای است که اساساً از جانب دیگران و از محیط اجتماعی تحمیل میشود. سطح سوم، اخلاق فوققرارادادی: این بالاترین سطح رشد است که در آن استدلال اخلاقی بهطور کامل در فرد درونی شده است و مبتنی بر هنجارهای دیگران نیست. فرد شخصاً میتواند جریانهای متفاوت اخلاقی را تشخیص دهد، راههای گوناگون اخلاقی را کشف کند، و بر این اساس برخورد اخلاقی مخصوص به خود را اتخاذ کند.
2-1-3-3-5- کارول گیلیگان (1982)
یکی از جدیدترین نظریاتی که میتوان آن را در زمره نظریات عاطفهگرا در اخلاق قلمداد کرد، نظریه اخلاق غمخواری است که توسط گیلیگان، روانشناس اخلاقی تحولگرا، معرفی شده است. کارول گیلیگان، در مقاله مفاهیم خود و اخلاق (1977)، به پیکربندی این اندیشه که زنان رشد اخلاقی متفاوتی با مردان دارند، میپردازد. وی معتقد است که اخلاق زنان روی اندیشههای غمخواری و مسئولیت متمرکز میشود تا حقوق افراد و قوانین.گلیگان بین تجربه زنان و الگوهای موجود رشد زنان، فاصله میبیند و از صدای متفاوت و چشمانداز اخلاقی مبتنی بر غمخواری سخن میگوید.گلیگان، مسئله تحول اخلاقی را به شکلی متفاوت با کلبرگ که استاد او بوده است، میبیند. انتقاد اصلی او، برداشت کلبرگ از عدالت در سطح پسقراردادی و نقش آن در ایجاد یک خط ویژه رشدی است که مراحل آن سطح، به تلاش فرد برای هویت و استقلال از طریق جدایی از دیگران، نمره میدهند. ازنظر گلیگان، این اخلاق که تنها به روانشناسی و درک مردانه از اخلاق مربوط و محدود است، مستلزم تکمیل و پیشبینی متفاوت از اخلاق است که بر غمخواری تأملی روی دیگران تأکید دارد (غفاری، 1385: 170-168).
2-1-3-4- جامعهشناسان
2-1-3-4-1- امیل دورکیم (1917-1958م)
دورکیم جامعهشناسی را از يك دانش محض كه به بررسي پديدههاي اجتماعي ميپردازد، به معيار و ملاكي براي شناخت و ارزشگذاري رفتارهاي اخلاقي انسانها مبدل نمود؛ بهبیاندیگر، دوركيم بهجای اینکه به هستها و واقعيتهاي موجود در ميان گروههاي مردمي بپردازد، به بايدهاي اخلاقي و ارزشي مبتني بر جامعهمحوری روي آورد و یکي از مكاتب حوزه فلسفه اخلاق با عنوان جامعهگرايي را بنيان نهاد (محمدی،1386: 6).
ازنظر دوركيم، اخلاق، آنجا معنا میيابد كه تعدادي از افراد بشر بهصورت گروهي با يکديگر زيست داشته باشند و به تعبیر دیگر، اخلاق از جايي آغاز ميشود كه وابستگي به يك گروه آغاز گردد؛ حال اين گروه هر چه ميخواهد باشد. بشر فقط ازآنرو موجودي اخلاقي است كه در جامعه زندگي ميکند؛ چون اخلاقي بودن عبارت است از همبستهی گروه خود بودن، نه آنچه انسانها در حالتها و موقعيتهاي انفرادي انجام ميدهند. (همان: 8).
2-1-3-4-2- هابرماس (1929)
هابرماس بهمنظور تائید نظریه خود و همچنین ارائه تصويري كاملتر از نوع فعاليت ذهني خود، از نظریه رشد اخلاقی کلبرگ بهره میگیرد. هابرماس شرح كلبرگ از دوره سه مرحلهاي تفكر اخلاقی، یعنی از مرحله تفکر پیشقراردادی در مورد تنبیه و پاداش، مرحله تفکر قراردادی در مورد هنجارهای دوستان و اجتماع تا مرحله تفکر مابعد قراردادی که در مورد حقوق و قرارداد جهانی است، مورداستفاده قرار داده است ( نوروزی،1389: 131). درواقع در نظریه اخلاقی هابرماس، تفکر فراقراردادی نقش برجستهای دارد؛ چراکه وی معتقد است معرفت انسانی تا حد زیادی بهوسیله شرایط اجتماعی – تاریخی تعیین میگردد. به نظر هابرماس، انسانها در مقام موجودات اجتماعی و کنشگران ارتباطی با یکدیگر تعامل دارند و برای تعامل، نیازمند فهم و درک یکدیگرند. به عقیده هابرماس، کنش ارتباطی معطوف به تفاهم و توافق، منجر به رهایی از سلطه و قدرت میشود و این امر، مقصود و مطلوب کنشگران ارتباطی است. هابرماس مدعی است که فرایند اخلاق گفتگویی باید بهصورت مداوم تا حصول به تفاهم مدنظر کنشگران ارتباطی و حلوفصل کشمکشهای پیشآمده، ادامه یابد (غلامی، 1392، 58).
2-1-3-4-3- کارل مارکس (1818-1883)
در نظر مارکس ، معیار اخلاق ، تکامل اجتماعی است؛ آنهم تکاملی که بر اساس تکامل ابزار تولید، توجیه میشود. ازنظر مارکس، هر کاری که جامعه را بهسوی تحول و کمال پیش ببرد، اخلاقی است و هر کاری که مانع تکامل جامعه باشد، غیراخلاقی است. ازنظر مارکس، جامعه همواره به دوطبقه تقسیم میشود: طبقهی وابسته به وضع سابق و طبقهی وابسته به ابزار جدید. طبقهی وابسته به وضع جدید میخواهد روبنای سابق را که متناسب با ابزار تولید بوده حفظ کند و طبقهی دیگر، طبقهای است که وابسته به ابزار تولید جدید است و میخواهد روبنای جدید برای جامعه بسازد. این کشمکش درمیگیرد ولی جبراً منتهی به پیروزی طبقهی وابسته به ابزار تولید جدید خواهد شد. حال، هر کاری که به سود طبقهی وابستهی به گذشتهی جامعه باشد، آن کار، ضد اخلاقی است (مطهری،1384).
2-1-3-4-4- بنجامین فرانکلین (1706-1790)
آرای اخلاقی فرانکلین در زمینهی دیدگاه سودگرایی قرار دارد. ازنظر فرانکلین اموری که باعث کسب اعتبار برای انسانها میشوند، مانند درستکاری، وقتشناسی، سعی، کوشش و صرفهجویی مفید هستند؛ و به همین دلیل میتوان آنها را فضیلت دانست. به عقیده فرانکلین، فضایل اخلاقی را فقط باید تا حدودی رعایت کرد که به تحقق هدفهای فردی مدد میرساند و اگر تظاهر به آنها، هدف را برآورده کند، کافی است (وبر، 1371: 56-55). ازنظر فرانکلین داشتن روحیه سرمایهداری یعنی داشتن رویکردهای اخلاقی که رنگ منفعتجویانه به خود میگیرد. وقتشناسی، صداقت، پشتکار و صرفهجویی ازجمله فضایل سودمند از دیدگاه فرانکلین میباشد. این فضایل تا زمانی برای فرد فضیلت محسوب میشود که برای فرد سودمند باشد.
2-1-4- تاريخچه حرفهايگري
قدمت تاريخچه حرفهايگري به درازاي قدمت طبابت سابقه دارد؛ چراکه در طول تاريخ جنبه مهمي از طبابت و پزشكي، قداست آن و منزلت آن نزد جامعه بوده و اين قداست جز با جلب اطمينان مردم و پيروي از اصول انساني ميسر نبوده است. در این زمینه كروس(2009) بیان میکند كه تاريخچه مفهوم حرفهايگري بسيار طولاني است و اين واژه حداقل براي 2000 سال مورداستفاده بوده است. اولين كاربرد آن به زمان پزشك رومی،(professionalism) اسكريبونيوس برميگردد كه حرفهايگري را تعهد به تلاش براي کاهش درد بيمار تعريف كرد (كروس،2009: 8 ).
واژه حرفهایگری اگرچه اولین کاربرد آن را به یک پزشک رومی اختصاص دادهاند، اما با نگاهي به زندگينامه بزرگاني چون ابنسينا و محمد زكرياي رازي ميبينيم كه سرتاسر زندگي آنان سمبلي از حرفهايگري بوده است. بهعنوان مثال، ابوبكر محمدبن زكرياي رازي را به دليل معاينات فيزيكي، روش پژوهش گامبهگام و سيستماتيك باليني، و مشاهدات بالينياش بهعنوان بزرگترين پزشك در قلمرو تمدن اسلام قلمداد ميكنند. و همزمان با سير فلسفي خود، در درون جسم آدمي نيز به پژوهش میپردازد و در گستره جامعه، پراگماتيسم اخلاق پزشكي خود را نشان ميدهد. در اخلاق پزشكي او، پايگاه طبقاتي مردم راهي نداشت و نسبت به فقرا و مساكين بسيار مهربان بود و درمان فقرا را بر ثروتمندان برتر ميدانست و دارو و غذاي آنها را خود مهيا ميساخت و خودش در نهايت سادگي و فقيرانه گذران ميكرده است (نبیپور،1373: 118). محمد زكرياي رازي در كنار كار طبابت به آموزش پزشكي نيز ميپرداخته است و روش آموزش او در جنبههاي نظري و مخصوصاً در جنبههاي عملي هنوز هم بايد سرمشق قرار گيرد. عقيده رازي اين بود كه تنها محل درد نبايد مورد توجه قرار گيرد، بلكه شخص بيمار و تمام وجود او اعم از جسم و روان او بايد بهعنوان يك "فرد" در نظر گرفته شود. توجه به بيمار بهعنوان يك فرد نيز از جنبههای ديگر حرفهای گری است كه رازي قرنها پيش به آن تأكيد ميكرده است.
درواقع پروفشن در قدیم به خدمات چند گروه گفته میشد که عبارت استاز: پزشکان، معلمان، روحانیان، دادگستران و چند پیشه دیگر که اکثراً در کنار حرفه اولیهی خود، به این خدمات نیز میپرداختند و در اصل از این راه کسب روزی نمیکردند، بلکه این خدمات عالیه درواقع برای آنها یک رسالت، شرافت، معنویت و انسانیت بود، یعنی اجر و پاداش دنیوی در قبال کار خود دریافت نمیکردند، فقط ارزش و بزرگداشت و قداست و دعای خیری که مردم بر آنها انجام میدادند، مهمتر قلمداد میشد. بهعبارتدیگر آنچه قابل جبران مادی و پرداخت بها بود، حرفه، پیشه و کسبوکار به شمار میآمد و آنچه که به خاطر خدمت والا و اعلا باشد و بهایی نداشته باشد ( مانند اهدای تندرستی، دانایی، پرهیزگاری و معنویت، دادگری) و جبرانی برای آن مترتب نیست، از ارج اخلاقی برخوردار است (فرهود، 1386: 4). با این وجود، برخی دستاندرکاران و اخلاقنگاران بر این نظر هستند که هر کسبوکاری که دارای کدهای اخلاقی مدون خود باشد، میتوان آن را یک پروفشن یا حرفه دانست و واژههای حرفهای، حرفهگری، حرفهگرایی و.... پاسخگوی امور این پروفشن میباشند. ولی گروهی دیگر از صاحبنظران و سیاستگذاران اخلاق، بر این باور هستند که واژه پروفشن همراه با برابر پیشنهادی آن "کیش" فقط باید در مورد همان اشراف که خدمات متعالی آنان، نه برای پاداش مادی، بلکه فقط بر اساس اخلاق و لذت معنوی است، به کار گرفته شود. بهعبارتدیگر در هر دو صورت انگلیسی و فارسی(پروفشن، حرفه) با مفهوم و برداشت منفی به کارهایی با درآمد زیاد، فقط به خاطر پول و زد و بندهای مافیایی گفته میشود؛ مانند تنیسباز، بوکسور، فوتبالیست، کارچاقکن، کلاهبردار، آدمکش و... در مقابل، واژه شریف، همراه مشاغلی چون: شغل شریف پزشکی، شغل شریف معلمی، شغل شریف روحانیت، شغل شریف قضاوت بهکاربرده میشوند (همان،1386).
در ادامه به بیان سه ویژگی مهمی که ادگار شاین در مورد حرفهایها موردتوجه قرار داده، اشاره میکنیم:
1- حرفهایها، مانند پزشکان متخصص و وکلای دعاوی، بر اساس اصول و نظریههای قلمرو تخصصی خود تصمیم میگیرند که در هر مورد خاصی مستقل و معتبر است.
2- حرفهایها، پایگاه و منزلت خود را از راه عملکرد حرفهای و موفقیت در کار کسب میکنند نه از راه وابستگی یا پارتیبازی یا سایر عوامل نامربوط به کار .
3- حرفهایها، معمولاً خیر و صلاح مراجعان خود را بهتر از آنان تشخیص میدهند، ازاینرو باید مطابق با اصول و هنجارهای اخلاقی معینی که حافظ منافع مراجعان است، عمل کنند؛ زیرا برخورداری حرفهایها از دانش و اقتدار تخصصی، «آنها را در مقام و موضعی قرار میدهد که مراجعان در برابر آنها ضعیف و آسیبپذیر جلوه میکنند. علاوه بر سه ویژگی مذکور چهارمین ویژگی حرفهایها وجود حسن ایثار و تعهد در آنهاست. حرفهای حقیقی در هر زمینهای که فعالیت دارد، بااحساس ایثار و تعهد، زندگی و کار خود را در هم میآمیزد (علاقهمند،1384).
بهطورکلی میتوان گفت حرفه شامل همهی مشاغل نمیشود و تنها مشاغلی حرفه محسوب میشود که دارای قداست و ارزش معنوی باشند و انتخاب آن شغل و ماندگاری در آن توسط افراد به خاطر مسائل مادی و مالی نباشد. درواقع شخصی که وارد یک حرفه میشود به آن کار علاقه دارد و بهمرور تعهد خاصی نسبت به آن شغل پیدا میکند که او را در آن کار ماندگار میسازد. همانطور که بیان شد هر کاری حرفه محسوب نمیشود و حرفهها دارای ویژگی خاصی میباشند.
2-1-5- تاریخچه اخلاق حرفهای
در مبحث اخلاق حرفهای، سخن از مجموعهای از گزارههای اخلاقی و بایدها و نبایدهایی است که مخاطب اصلی آن در درجه اول به حرفهمندان یک رشته و در ارتباط با مسئولیتهای حرفهای آنان است. علم اخلاق قرنها قبل از میلاد مسیح در مشاغل و حرف گوناگون وجود داشته است. اما تاریخ تدوین اولین اصول اخلاق حرفهای به حدود سیصد سال پیش از میلاد برمیگردد که متعلق به حرفه پزشکی میباشد و به سوگندنامه بقراط برمیگردد، که در آن وظایف و مسئولیتهای اخلاقی پزشکان مشخصشده بود. برخلاف نظامهای اخلاقی گذشته همچون نظام ارسطویی که در آنها اخلاق امری درونی و شخصی تلقی میشد، امروزه مسئولیتهای اخلاقی از این امر فراتر رفته و به حیطه مناسبات بینفردی، سازمانی و گروهی کشیده شده و در طیفی از مسئولیتهای فردی- شخصی تا مسئولیتهای فردی- شغلی و نیز مسئولیتهای سازمانی گسترده شده است. چنین تحولی را انقلاب کپرنیکی در اخلاق نامیدهاند (قراملکی، 1382)؛ که نقطه عطفی در پیشینه مکاتب اخلاقی است. نتیجه چنین دیدگاههایی، پیدایش مفهوم اخلاق کاربردی است که اخلاق حرفهای یکی از اقسام آن است. بنابراین خاستگاه مفهوم اخلاق حرفهای، از این دیدگاه سرچشمه میگیرد که اخلاق فراتر از مجموعهای از مسئولیتهای فردی و شخصی است. بهعبارتدیگر نظریهپردازان و حرفهمندانی که مایل به بحث در مورد اخلاقحرفهایاند، بیشتر مفهوم حرفه را پذیرفتهاند و بهطور ضمنی تائید نمودهاند که حوزه عملی و نظری رشته آنان قابلیت تبدیلشدن به یک حرفه را دارا است. براي پي بردن به پيوند ناگسستني مفهوم حرفه بااخلاق كافي است به پيشينهي پيدايش اصطلاح حرفه در سدههاي شانزدهم و هفدهم ميلادي اوج دوران اصلاحطلبی ديني مراجعه شود. در دوران اصلاحطلبی دینی، اصطلاح حرفه با این گزاره شکلگرفته که تحقق حرفه هر فرد، عالیترین شکل فعالیت اخلاقی است. به عبارت روشنتر، حرفه در بدو پيدايشاش، از دیدگاه كساني چون لوتر مبارز سرسخت و سرسلسله كوششهاي اصلاحطلبانه ديني در اروپا بهعنوان توجيهي اخلاقي از فعاليت دنيوي بهکاررفته است. اين بدان معناست كه از آغاز، حرفه با مفهوم اخلاق عجين بوده و پذيرش مفهوم حرفه به معناي پذيرش خودبهخودی اخلاقحرفهای است. چنين پيشينهاي در تعاريف امروزين از حرفه، انعكاس قدرتمندي دارد، و همواره اخلاق، يك ركن اساسي در تعاريف معتبر ارائهشده از مفهوم حرفه بوده است (وبر، 1371 : 75).
2-1-6- عوامل پايهاي اخلاق حرفهاي
یکی از صاحبنظران این نظریه به نام زیونتس در مقالهاي عواملی را بهمنزلۀ عوامل پایهاي براي اخلاق حرفهاي برمیشمارد که عبارتاند از:
2-1-6-1- استقلال حرفهاي اخلاق علمي
این عامل مانند اخلاق در هر نظام حرفهاي دیگر باید منعکسکننده هنجارهاي درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوي خود حرفهايها و نهادهاي تخصصی آنها باشد، نه آنکه در قالب بایدها و نبایدهاي اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود. براي مثال، یک مدیر باید در حرفۀ خود مسائلی مانند صداقت، دقت، قابلاعتماد بودن، گشوده بودن به فضاي انتقاد و ارزیابی، پرهیز از جزمیت، احترام به زیردستان و اطرافیان، توجه به حریم خصوصی و مسئله حفظ اسرار افراد را سرلوحۀ خویش قرار دهد.
2-1-6-2 - خودفهمي حرفهاي
پایه و اساس اخلاق، خودفهمی حرفهاي است افراد تنها با فهمی از کار و فعالیت حرفهاي خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درك اخلاقی از آن نائل میآیند و در نتیجه، در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود، نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا میکنند.
2-1-7-3 - عينيتگرايي، بیطرفی و عدم جانبداری
از مهمترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفهای علمی مورد تأیید قرار میگیرد، رعایت عینیتگرایی و بیطرفی است. فردي که اخلاق حرفهاي را در زندگی شغلیاش به کار میگیرد، نباید جانبداری غیرعقلانی نسبت به منبعی که داراي صفات غیراخلاقی است، نشان دهد.
2-1-6-4 - فراتر رفتن از مفهوم معيشتي
تا زمانی که فردي درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کمرنگتر خواهد بود. معناي اخلاق حرفهاي با عبور از مفهوم معیشتی آن به عرصۀ ظهور میرسد. زمانی که افراد در فعالیت و کسبوکار حرفهاي خود از سطح گذران زندگی مادي فراتر میآیند، دستکم سه سطح دیگر از فعالیتهاي علم و فناوري براي آنها معنا مییابد. احساس کارآیی، اثربخشی و تولید کیفیت بهعنوان ارزشافزوده؛ احساس خدمت به مردم و مفید واقعشدن؛ احساس رهاسازي از طریق بازتوزیع فرصتها و نقد قدرت (زیونتس، 2006، به نقل از امیری، 1389 : 139).
2-1-7- اخلاق حرفهای از دیدگاه آموزههای اسلامی
اخلاق حرفهای در حوزه دین بهطور عام و در حرکت اصلاحی انبیاء بهطور خاص، جایگاهی ویژه دارد؛ چه آن را به معنای «خلقوخوی حرفهای» که به مسئولیت و الزامات اخلاق فرد در شغل او محدود میشود، بدانیم –که این تعریف را تعریف حداقلی و سنتی از اخلاق حرفهای مینامند و یا آن را به معنای مسئولیتهای اخلاقی بنگاه و سازمان فرض کنیم که همه ابعاد سازمان و اخلاقیات شغلی را در برمیگیرد و در برابر دانشی که از مسائل اخلاقحرفهای در کسبوکار بحث میکند، قرار دارد. درواقع در آموزههای دینی موضوعات فراوانی درباره اخلاق حرفهای به چشم میخورد. در دعوت انبیاء سخن از این مقوله بسیار است. مانند این آیه قرآن که شعیب (ع) خطاب به قوم خود میگوید:«...فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسو الناس اشیاءهم و لانفسدو فی الارض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم..».
حضرت علی (ع) بارها در نامههایش به مالک اشتر به برگزیدن مسئولان و کارگزاران بااخلاق و شایسته تأکید میفرماید و مشاهده میشود که امام بیش از هر چیز بر اخلاق اداری تأکید میکنند و آن را ملاک و معیار معرفی مینمایند. در منظر ایشان آنچه مایه برتری آدمیان و سبب تعالی آن میشود، کاربرد کرامتهای اخلاقی است و استفاده از این کرامتها در اداره امور نقش اساسی دارد. از حضرت علی (ع) روایتشده که فرمودند: بر شما باد به مکارم اخلاق که آن سبب والایی است ( دلشاد تهرانی، 1379: 34-33).
ازجمله اصول اخلاق حرفهای که از منظر آموزههای اسلامی مهم قلمداد میشود، میتوان به این موارد اشاره کرد: امانتداری، اصل خدمتگذاری، مسئولیتپذیری، اصل انضباط کاری، اصل پیگیری، اصل مهرورزی، اصل رفقورزی و مدارا، اصل خوشرفتاری و نیکوکاری و فروتنی، اصل بردباری، اصل دادورزی، اصل نفی خودکامی، اصل استقلال و آزادی، نفی کمفروشی. و همچنین میتوان به اصول اخلاق حرفهای مشاوران از منظر آموزههای اسلامی، به این موارد اشاره کرد: صداقت و راستی، امانتداری، مسئولیتپذیری، توجه به کرامت انسانی و احترام به مددجو خلاصه کرد. (قراملکی، 1388: 181).
با توجه به این مطالب میتوان چنین نتیجه گرفت که در منابع دین اسلام و علیالخصوص قرآن و نهجالبلاغه به همه بایدها و نبایدها و الزامات زندگی فردی و اجتماعی پرداختهشده است. درواقع اصول و بسترهای اخلاق حرفهای که به نظر میرسد بحث نسبتاً جدیدی در مشاغل و در ادارات و سازمانها باشد، حدود هزار و چهارصد سال پیش توسط دین اسلام موردتوجه دقیق قرارگرفته است و پیداست که در هر موردی با رجوع به کتابها و منابع دین مبین اسلام میتوان به پاسخهای تخصصی و کارشناسانهای دست یافت.
2-1-8- ملاک نهایی اخلاق حرفهای از دیدگاه اسلام
ملاک نهایی اخلاق حرفهای امری است که در توجیه و اثبات تمام توصیههای اخلاقی بهمنزله کمال برهان اخذ میشود و خود محتاج توجیه و اثبات نیست. همانگونه که بهمنزله آخرین غایت و آرمان رفتار اخلاقی نیز اخذ میشود. فیلسوفان اخلاق در باب ملاک نهایی اخلاق نزاع فراوان دارند. بر مبنای نظام اخلاق اسلام ملاک نهایی اخلاق، خداست و هر رفتاری که مقرب به او باشد، فضیلت است و هدف نهایی تخلق، تقرب به اوست و چنین ملاکی حسن فعل را تأمین میکند و حسن فاعلی را تضمین میکند (قراملکی،1388: 181). در اندیشه توحیدی امیر مومنان علی (ع) ایمان به حقیقت هستی و باورهای دینی در اصلاح اخلاق حرفهای نقشی مبنایی دارد. ازاینرو، آن حضرت در فرمانهای حکومتی و دستورالعملهای اداری خود، بر یاد حق و یاد معاد تأکید میفرمایند و کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری خود را با توجه بخشیدن به حاضر و ناظر حقیقی و یادآوردن حسابرسی دقیق الهی به پایبندی به اصول اخلاق حرفهای فرامیخواند، آنکه به خدای متعال ایمان دارد و خود را در محضر او میبیند، بیگمان پایبند آداب اخلاقی و رفتار انسانی میگردد. آنکه معاد را باور دارد و حسابوکتاب دقیق الهی را بر کردار و رفتار خود حاکم میداند، بیگمان به آنچه از او صادر میشود، توجیهی دقیق مینماید که حسابرسی آن عالم را از حسابرسی این عالم بهمراتب سختتر میداند. امیر مؤمنان علی (ع) به صراحت رفتار و کردار مبتنی بر اخلاق حرفهای را بر یاد معاد بنیان میکند و به مالک اشتر سفارش مینماید که بازگشت بهسوی پروردگار را بسیار به یادآورید تا بتوانید درست عمل نمایید و از بیانصافی و ستمگری و از تندی و سرکشی خود را به دور نگهدارید. در اندیشه و سیره اداری امیر مؤمنان علی (ع) پایبندی به اخلاق حرفهای مهمترین جایگاه را دارد که بدون آن نظام اداری سامانی انسانی تحقق نخواهد یافت (دلشاد تهرانی، 1379: 40)/
باورهای دینی از دو جهت در افزایش اخلاق حرفهای تأثیر دارد، از یک سو، وقتی انسان به معاد و عالم باقی ایمان داشته باشد، نیازی نمیبیند که در این دنیای فانی با فریبکاری و خیانت و ستمگری و تکبر برای خود موقعیت و مقامی کسب کند و چند صباحی بعد رهایش کند و به دیار دیگر برود، و از سوی دیگر افرادی که به خدا ایمان دارند و او را همواره حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار خود میدانند در محضر خدا گناهی مرتکب نمیشوند و در مسئولیتهایشان امانتدار، متواضع، صبور، خوشخلق هستند و اینها خود پایههای ایجاد اخلاق حرفهای است.
براي تعیین مؤلفههاي کاربردي اخلاق حرفهاي (اسلامی) میتوان از اصول راهبردي اخلاق حرفهاي در اسلام استفاده کرد؛ اصول راهبردي اصلی در اسلام عبارتاند از: احترام اصیل و نامشروط به انسانها، رعایت آزادي انسانها، برقراري عدالت در مورد انسانها، امانتورزي در رفتار و بینش شخصی. اخلاق حرفهاي در نظام اداري جمهوري اسلامی باید هویت اسلامی داشته باشد و مبتنی بر اخلاق اسلامی شکل بگیرد. براي داشتن هویت اسلامی اخلاق حرفهاي در کشورمان، به چهار دلیل میتوان اشاره کرد: الف) ازلحاظ فرهنگی به دلیل وابستگی توده مردم کشورمان به نظام عقیدتی اسلام؛ ب) ازلحاظ دینی به دلیل جداناپذیري اخلاق از دین در متن دین اسلام؛ ج) نیاز به پویایی درون فرهنگ اسلامی با توجه به مواجه آن با چالش جهانیشدن؛ د) ازلحاظ نظام حکومتی، الزام به حکومت دینمدار در نظام حکومت دینی و ازلحاظ قانونی، به تأکید قانون اساسی در اصل هشتم بر تصویب قوانین اسلامی در کشور. نظام اخلاق اسلامی بهگونهای است که بااخلاق حرفهاي درهمآمیخته و تفکیکناپذیر است؛ زیرا در این نظام ملاك نهایی و نهایت سعادت بشري، الله است و انسان در مقام خلیفه و جانشین الهی در زمین، محور توجهات اخلاقی است؛ بدین معنا که خشنودي انسان و خدمت به او موجب رضایت و تقرب به خداوند میشود؛ ازاینرو، نظام اخلاق اسلامی با توجه به ملاك نهایی، درصدد است با ارائه دستورالعملها و آییننامههای اخلاقی در سطح حرفه و زندگی اجتماعی و همچنین با در نظر گرفتن پیشرفتهاي مادي در جهت بهبود زندگی انسانها، زمینۀ سعادت و کمال حقیقی بشر را فراهم آورد. درباره مورد اخیر باید گفت در اخلاق حرفهاي اسلامی، ملاك نهایی اخلاق همانا خواست خداوند، خیر مطلق است. مهمترین اصول راهبردي که میتوانند منشأ شکلگیري مؤلفههاي کاربردي اخلاق حرفهای اسلامی شوند، عبارتاند از: الف) کرامت انسانی؛ ب) آزادي فردي؛ ج) عدالت اجتماعی در مفهوم عام، قرار دادن هر امري در جایگاه شایسته آن؛ د) امانتورزي در دو سطح امانتداري و بینش امانتنگري در این بین، اصل چهارم مهمترین اصل( اصل الاصول) است ( امیری و همکاران، 1389: 143).
2-1-9- تاریخچه اخلاق حرفهای مشاوران
تاریخچه شکلگیری اخلاق حرفهای و کمیتههای اخلاقی در زمینه مشاوره به سال 1961 برمیگردد. یعنی زمانی که انجمن مشاوره آمریکا (ACA) اصول اخلاقی را در سال 1961 برای اولین بار منتشر کرد و تا به امروز آن را پنج مورد تجدیدنظر قرار داده و آخرین نسخه آن مربوط به سال 2005 میلادی است. انجمن روانشناسی آمریکا APA اولین اصول اخلاقی را در سال 1953 ارائه کرد. هدف اساسی از تهیه این نظامنامهها، راهنمایی متخصصان در معمولیترین تصمیمگیریها در کار مشاوره و رواندرمانی و مشخص کردن استانداردها، اصول و اهداف اخلاق حرفهای است (حسینیان، 1385 :13-14).
2-1-10- اصول اخلاق حرفهای مشاوران و روانشناسان
رعایت اصول و ملاکهای اخلاقی به جامعه تضمین میدهد که خدمات مشاورهای در چارچوب ارزشهای اجتماعی و انتظارات اجتماعی اخلاقی جامعه صورت بپذیرد. همچنین مشاوران و روانشناسان را ملزم میکند تا به تمامیت شخصیت مشاوران احترام بگذارند (نوابینژاد، 1378). پنج اصل اخلاقی خودمختاری، نیکوکاری، عدالت، عدم آسیبرسانی و وفاداری اساس بحث اخلاقی در روانشناسی و مشاوره است که توسط کیچنز (1984) و بر پایه پژوهشهای بیوچمپ و چیلدرس (1994) پیشنهاد گردید، تا در هنگام اتخاذ تصمیمگیریهای اخلاقی و در هنگام مواجهه با بحران از آنها استفاده شود. این اصول بهطور قابلملاحظهای شبیه به دیگر اصولی است که نخستین بار برای حرفه پزشکی توسط بیوچمپ و چیلدرس پیشنهاد شد (به نقل از حسینیان، 1385: 61).
2-1-10-1- اصل خودمختاری یا احترام به استقلال مراجع
اصل خودمختاری یا احترام به استقلال عمل به معنای احترام به آزادی فطری و کرامت هر فرد است. طبق این اصل همه افراد باید برای تصمیمگیری در مورد خودشان آزاد باشند. یک شخص، بدون آزادی شخصی بدون کرامت است. این اصل از نظریه کانت گرفتهشده است که میگوید افراد بهخودیخود هدف هستند و نباید طوری با آنها رفتار شود که بهعنوان وسیلهای برای هدف دیگری قرار گیرد (حسینیان، 1385). اختیار در استقلال عمل مفهومی است مبنی بر اینکه شخص مسئول خود است و انتخاب یک شخص نباید توسط دیگران تحتفشار قرار گیرند (بیوچمپ و چیلدرس، 1994، به نقل از حسینیان، 1385).
ارتباط میان احترام برای استقلال عمل و نظامنامه اخلاقی بهسادگی قابل درک است. وظایف مشاوران برای کسب رضایت آگاهانه و حفظ رازداری درباره افشاسازی صورت گرفته در جلسه درمان بهطور مستقیم از این اصل گرفتهشده است (حسینیان، 1385). بهعبارتدیگر این اصل که از فلسفه اخلاق گرفتهشده و در ضوابط حرفهای و اخلاقی مشاور و رواندرمانگر وارد شده است، بیانگر این نکته است که مراجعان میتوانند مسئولیت شخصی خود را بر عهده گیرند و موفقیت و شکستهای خود را از آن خود بدانند (احمدی،1387: 93-94).
2-1-10-2- اصل عدم آسیبرسانی
اصل عدم آسیبرسانی، ریشه در اصول اخلاق پزشکی دارد و اغلب با سوگندنامه بقراط تداعی میشود. اصل عدم آسیبرسانی بنیادیترین اصل اخلاقی برای متخصصان بشری و پزشکی نامیده میشود. طبق این اصل انجام ندادن کار برای انجام کاری که منجر به آسیب میشود، ارجع است (حسینیان، 1385). درواقع مشاوره و رواندرمانی نباید برای مراجع صدمه و آسیبی داشته باشد. رعایت این اصل مستلزم این است که آنها مهارتها و فنون لازم را کسب کنند و دانش و تجربه لازم داشته باشد. برای مثال اگر مشاور و درمانگری که تجربه و مهارت کار با گروه را ندارد، کاری را با گروه شروع کند که نمیتواند از عهدهاش برآید، احتمالاً برای اعضای گروه آسیب ایجاد خواهد کرد و چنین کاری غیراخلاقی است (استو واسکت،1995، به نقل از حسینیان، 1385).
بهعبارتدیگر اگر مشاور در استفاده از نوعی درمان تخصص دارد و اثرات مثبت آن شناختهشده و مؤثر بودن آن روش را با مراجع ارزیابی کرده است، مشاور از اصل عدم آسیبرسانی پیروی کرده است. اصل عدم آسیبرسانی، اساسی برای معیارهای اخلاقی در رابطه باصلاحیت حرفهای، رضایت آگاهانه برای مشاور و پژوهش، روابط دوگانه و بیانیههای عمومی میباشد. بهعبارتدیگر این اصل از مشاوران میخواهد تا نیروی خود را آگاهانه بهکار بگیرند. بهطوری که برای مراجع، دانشآموز یا شرکتکننده در پژوهش تجربه بدتری نسبت به شروع کار بهجا نماند.
2-1-10-3- نیکوکاری یا سودمندی
سومین اصل اخلاقی، نیکوکاری یا سودمندی است که بهعنوان قبول مسئولیت برای انجام کاری خوب تعریف میشود. و چون مشاوران خود را در قبال مراجعان، متخصص معرفی میکنند، وظیفه دارند به کسانی که در طلب خدمت به آنها میباشند، کمک واقعی برسانند. مسئولیت کمک به جامعه در سطح عموم و به مردمی که مراجع احتمالی میباشند، از موارد نیکوکاری محسوب میشود. سودمندی به معنای بهکارگیری فنون و تکنیکهایی است که خوب شدن مراجع را افزایش دهند (حسینیان، 1385: 66). درواقع سودمندی به معنای در پیش گرفتن و انجام دادن هر کاری است که برای دیگران خوب باشد. زمانی که مراجعان وارد درمان میشوند انتظار دارند که از خدمات مشاوره و رواندرمانی سود ببرند. اگر این خدمات برای مراجع سودمند نباشد، بهعنوان یک فعالیت انسانی فاقد اعتبار است و باید متوقف شود.
2-1-10-4- اصل عدالت یا منصفانه عمل کردن
چهارمین اصل از اصول اخلاق حرفهای مشاوران، عدالت یا منصفانه عمل کردن است. عدالت وظیفهای برای منصفانه عمل کردن است. این اصل مشاوران را ملزم میکند که ارزشمندی همه مردم را مورد توجه قرار دهند و در عمل حرفهای از تعصب اجتناب نمایند. این اصل در جمله منسوب به ارسطو بهتر بیانشده است: "عدالت یعنی با برابری به مساوات رفتار کردن و با نابرابری به نسبت نابرابریش به مساوات رفتار کردن است (کیانی و همکاران، 1387: 11). مشاوران و درمانگران متعهد هستند تا برای تمامی مراجعان خود درمان مساوی فراهم آورد. این امر بدین معناست که آنان باید خدمات خود را تا آنجا که ممکن است برای تمام افراد موردنیاز ارائه دهند، بدون اینکه مراجعان را ازلحاظ سن، نژاد، زمینههای فرهنگی و قومی، ناتوانی، وضع اجتماعی و اقتصادی و جهتگیری سبک زندگی و فرهنگ ترجیح داده باشند (احمدی، 1387).
2-1-10-5- اصل صادقانه عمل کردن یا وفاداری
پنجمین اصل اخلاقی، وفاداری است. صادق بودن، به راستی و درستی رابطه مشاورهای و تمایلات مشاور در ایجاد شرایط درمانی مربوط میشود (احمدی،1387: 94). اینکه مشاوران باید علایق مراجع را بر علایق خود ارجع قرار دهد و نسبت به مراجع خود وظیفهشناس باشند از مصادیق وفاداری است (حسینیان، 1385: 69). تحت چنین شرایطی مردم بهعنوان مراجعان میتوانند حل مشکل خود را پیگیری کنند. بنابراین رابطه مشاورهای نمیتواند فریبدهنده باشد یا در این رابطه بهنوعی از مراجعان بهرهبرداری شود (احمدی،1387: 95). مطابق این اصل مشاور و درمانگر باید برای مراجع خود طرح و روشهای درمانی را بیان کند، هرچند ممکن است مخفی نگهداشتن روش درمانی در کوتاهمدت نوعی تکنیک محسوب شود، ولی باید مراجع در همان زمان نیز به دقت مشاور اعتماد کند و مشاور نیز در درازمدت او را از طرح کلی کار خودآگاه سازد ( انجمن آمریکایی مشاوره و رشد، 1981). درواقع وفاداری اصل زیربنایی در نظامنامه اخلاقی میباشد که در خصوص ساختار روابط مشاورهای و روابط با همکاران، کارفرمایان و سازمانهای حرفهای است.
پژوهشهای پیشین
در مطالعه حاضر پژوهشگر به بررسی پژوهشهای انجامشده داخلی و سپس به بیان پژوهشهای خارجی در زمینه اخلاق حرفهای، تحت عنوان مبانی پژوهشی پژوهش، توسط شیوهی مرور تجمیعی به بررسی خلاصه نتایج پژوهشهای پیشین پرداخته است.
2-2-1- پژوهشهای داخلی
دینمحمدی (1382) در پژوهشی با عنوان "بررسی میزان رعایت اخلاق پرستاری در عملکرد حرفهای پرستاران شاغل در بخشهای بزرگسالان بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران" نشان میدهد بیشترین درصد واحدهای موردپژوهش در دادن دارو و برقراری ارتباط با بیماران عملکرد نامطلوب داشتهاند، ولی در ارتباط با همکاران عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتهاند.
در پژوهشی دیگر جبلی (1383) "اخلاق حرفهای خبر در اسلام" را موردبررسی قرار داده است. ازجمله اصول اخلاقی دین مبین اسلام که در حوزه خبر بر آن تأکید میکند، مسئولیت اجتماعی روزنامهنگار و رعایت مصالح عموم، توجه به حق مردم در دستیابی به اطلاعات سازنده و مفید، شجاعت در نقل حقایق، تأکید بر صداقت و عینیت خبر و احتراز از تحریف اخبار، توجه به منبع اعتبار خبر، خودداری از مکر و خدعه در خبر، حفظ حرمت و حریم فرد و جامعه و درعینحال انتقاد سالم و عمل به وظیفه امانتداری جامعه است. اگرچه برخی هنجارها و ارزشها در مرحله تطبیق و اجرا ممکن است با تفسیر و تأویلهای متعدد روبهرو شوند، اما اساس تعالیم اسلامی اصول و اخلاق حرفهای خبر را بهگونهای شفاف تبیین ساخته است.
کیانی، نوابینژاد، احمدی (1387) در مطالعهای به بررسی عوامل مرتبط با میزان رعایت اخلاق حرفهای از سوی روانشناسان و مشاوران پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش را که به روش همبستگی انجامشده، مشاوران و روانشناسان دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و بالاتر را تشکیل میدادند که در دفاتر مراکز خصوصی شهر تهران مشغول به ارائه خدمات مشاورهای بودند. نتایج یافتههای این پژوهش نشان داد که میزان رعایت اخلاق حرفهای برحسب میزان سن و نوع رشته تحصیلی در بین مشاوران و روانشناسان تفاوت معناداری دارد، درحالیکه ازنظر جنسیت، وضعیت تأهل، سابقه کار تفاوت معناداری دیده نشد. همچنین میزان شناخت مشاوران و روانشناسان از اخلاق حرفهای دارای کشیدگی منفی بود.
احمدی، اخوی، رئیسی، رحیمی (1387) در پژوهشی به بررسی میزان شناخت مشاوران و روانشناسان از اصول اخلاق حرفهای پرداخته است. در این پژوهش تعداد 150 نفر از شاغلین مشاوره و رواندرمانی مراکز خصوصی و دولتی شهر تهران به روش تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد میزان شناخت افراد مورد بررسی در زمینه ضوابط اخلاق حرفهای دارای کشیدگی منفی بوده و بیشتر افراد موردمطالعه از شناخت خوبی نسبت به ضوابط اخلاق حرفهای برخوردار بودند. همچنین نوع جنسیت، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات مشاور و روانشناس با میزان شناخت ضوابط اخلاق حرفهای در ابعاد تماس بدنی، مسائل بین فرهنگی و سودمندی جلسات تفاوت معناداری وجود دارد.
خجسته، احمدی (1387) در مطالعهای به بررسی اصول اخلاق حرفهای خبرنگاران و رسانههای ارتباطجمعی در مدیریت بحران پرداخته است. در این پژوهش به نقش و وظایف رسانههای ارتباطجمعی در مدیریت هرچه بهتر بحرانها در سه مرحله؛ پیش از وقوع، هنگام وقوع و پس از وقوع بحران پرداختهشده است. ازجمله اصول اخلاق حرفهای که برای خبرنگاران و رسانههای ارتباطجمعی تعریف شده بود، واقعیتگرایی، رعایت عدالت، حفظ استقلال حرفهای و کرامت انسانی میتوان اشاره کرد.
شیرمحمدی، اصغرزاده (1389) در مطالعهای به آسیبشناسی اخلاق حرفهای در شرکتهای مشاور پرداخته و نتیجه گرفته است که مبنای اصلی تصمیمات و رفتارهای شرکتهای مشاور، بیش از آنکه مبتنی بر حل مشکل سازمانها باشد، معطوف به تأمین منافع اقتصادی خودشان است. بیشترین موارد رفتارهای غیراخلاقی مربوط به موقعیتهایی است که منجر به کاهش هزینهها و یا افزایش درآمد شده و نتایج اقتصادی برای مشاوران به همراه دارد. همچنین شرکتهای مشاور، منافع کوتاهمدت حاصل از طرحها را به منافع بلندمدت ارتباط با مشتریان و حسن شهرت در میان شرکتهای مشاور و مشتریان ترجیح میدهد. بررسیهای انجامشده در این پژوهش منجر به شناسایی 20 مورد آسیب اخلاق حرفهای در سه دوره زمانی پیش از آغاز، اجرا، و پس از اجرای برنامههای معماری سازمانی مرتبط در حوزهی شرکتهای مشاور شد. نتایج ارزیابی مقیاس در این پژوهش بیانگر درصد بالای موافقت پاسخدهندگان با موارد نقض اخلاق حرفهای توسط شرکتهای مشاور فناوری اطلاعات بهویژه در مراحل آغازین و پس از اجرای طرحها میباشد.
آراسته، جاهد (1390) در پژوهشی، رعایت اخلاق حرفهای در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، بهعنوان گزیدهای برای بهبود رفتارها را مورد بررسی قرار داده و بیان کرده است که مداومت در عمل بر اساس ارزشهایی همچون تسلط بر نفس، مدارا در حد امکان، مشورت خواهی، قاطعیت اجرایی، حسن تدبیر، عدالت و انصاف، بردباری و شکیبایی، پرهیز از فخرفروشی و استبداد، ایجاد انگیزه، خوشرفتاری و نرمی با جامعه دانشگاهی، احترام به کلاس درس و فضای یادگیری، تواضع، تکریم کارکنان و دانشجویان، عامل بودن به هنجارها و آیینهای علمی و فرهنگی دانشگاه باعث بهبود و گسترش اخلاق حرفهای در آموزش عالی و محیط آموزشی و پژوهشی خواهد شد.
بیک زاد، صادقی، ابراهیمپور (1390) در پژوهشی کوشیده است به بررسی تأثیر عوامل سازمانی بر رشد اخلاق حرفهای کارکنان بپردازد. در این پژوهش برای بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر رشد اخلاق حرفهای کارکنان در شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی غرب استان مازندران چهار عامل سازمانی؛ ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی، آموزش و نظام اطلاعرسانی موردبررسی قرارگرفته است. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، آموزش کارکنان و نظام اطلاعرسانی بر رشد اخلاق حرفهای کارکنان در شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی غرب استان مازندران تأثیر دارد.
فرمهینی فراهانی، بهنام جان (1390) در پژوهشی به بررسی میزان رعایت مؤلفههای اخلاق حرفهای آموزش در بین اعضای هیئتعلمی دانشگاه شاهد میپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از اهمیّت رعایت اخلاقحرفهای در امر آموزش از دیدگاه دانشجویان است. از دیدگاه دانشجویان مؤلفههای اخلاقی رعایت شده از جانب اعضای هیئتعلمی از بیشترین تا کمترین مؤلفه عبارتاستاز: رعایت ادب و نزاکت در برابر دانشجویان، حفظ اسرار دانشجویان توسط اساتید، عدم تأمین منافع مادی در قبال دادن نمره به دانشجویان، جلب اعتماد و احترام دانشجویان، داشتن روحیه تحمل و بردباری و سعهصدر در برابر دانشجویان از طرف اساتید، توجه به آراستگی ظاهر و پوشش مناسب توسط اساتید، پرهیز از شوخی و طنزهای ناشایست و عدم استفاده اساتید از امکانات دانشگاهی در امور شخصی. در این پژوهش، بهترین راهکار برای بهبود اخلاق حرفهای، تلاش در جهت تهیه و تدوین منشور اخلاقی در دانشگاهها با کمک مسئولین امر و صاحبنظران و نهادینه کردن این امر در دانشگاههاست.
مطلبی فرد، نوه ابراهیم، محسنزاده (1390) در مطالعهای به بررسی و شناسایی نشانگرهای حرفهای و اخلاقی در آموزش و تدریس از نقطهنظر دانشجویان کارشناسی ارشد پرداخته است. نتايج بهدستآمده از تحقيق نشان داد كه بر اساس ديدگاه دانشجويان، استاد براي انجام يك تدريس اخلاقي بايد به مؤلفه كارآمدي در ارائه محتوا، كارآمدي آموزشي، تعامل حرفهاي، كمك به رشد حرفهاي دانشجويان، فضاي بحث مناسب، احترام به همكاران، احترام به كلاس و در نهايت ارزشيابي مناسب و 22 زير مقوله آن توجه نمايند. در این پژوهش، رعايت كردن مؤلفههاي اخلاقي در تدريس توسط استادان باعث اثربخشي فرايند آموزش و يادگيري ميگردد و وجود مؤلفههاي اخلاقي در تدريس ميتوانند تضمینکننده افزايش اثربخشي تدريس باشد.
ایمانی پور (1391) در مطالعه خود، به بررسی اصول اخلاق حرفهای آموزش میپردازد. در این مقاله اخلاق حرفهای اساتید دانشگاهها و استانداردهای اخلاقی اساتید در دو بخش آموزشی و تربیتی موردبررسی قرار گرفته است. نتایج این مطالعه نشان داد در حوزه آموزش که پررنگترین کارکرد دانشگاهها و اصلیترین نقش اساتید است، اخلاق حرفهای در قبال فراگیران جنبههای مختلفی دارد. در این پژوهش مشخص گردید التزام اساتید و رعایت استانداردهای آموزشی، آشنایی با اصول تدریس و کلاسداری، تقید و مسئولیت حرفهای، رعایت انصاف و عدالت، احترام، ادب و دلسوزی و صداقت در برخورد با دانشجویان و همکاران ازجمله اصول اخلاق حرفهای معلم در قبال فراگیران است.
ساجدی، نعمتی (1391) در پژوهشی به بررسی تبلیغات بازرگانی در بستر اخلاق حرفهای پرداخته و نتیجه گرفته است که تبلیغات بازرگانی در الگوی غربی ملازم با رذایلی چون، نگاه ابزاری به انسان، ناهنجاریهای اخلاقی، فریب و اسراف است، ولی در الگوی اسلامی اصولی چون کرامت انسان، هنجارهای اخلاقی، آگاهیبخشی و اعتدال موردتوجه قرارگرفته است. همچنین اخلاق حرفهای عرصه نامگذاری محصول تبلیغی را نیز تحت پوشش قرار داده و بهکارگیری حیلههایی چون مبالغهآمیزی، تشابه اسمی و استفاده از زبان بیگانه را جزو نبایدهای اخلاقی قلمداد میکند.
ریاحینیا، آبام (1391) در پژوهشی به شناسایی و تعیین مؤلفههای اخلاقی مطرح در حرفه کتابداری و اطلاعرسانی و میزان آشنایی دانشجویان این رشته را با این مؤلفهها میپردازد. نتایج پژوهش نشان داد که 5/36 % درصد از دانشجویان آشنایی کافی با مؤلفههای اخلاقی داشتند و میزان آشنایی5/63 % درصد دیگر در حد متوسط و کم بود یا اصلاً آشنایی نداشتند. نتایج آزمونهای آماری نشان داد که جنسیت و وضعیت اشتغال دانشجویان تأثیری بر نگرش آنها نسبت به اهمیّت مؤلفههای اخلاقی نداشت، ولی بین نگرش دانشجویان سطوح مختلف تحصیلی و دانشجویان دانشگاههای مختلف درباره اهمیّت نسبی مؤلفههای اخلاقی تفاوت معنیداری وجود دارد.
2-2-2- پژوهشهای خارجی
مرکز منابع اخلاقی آمریکا (1994) پیمایشی ملی دربارهی اخلاق حرفهای در میان کارکنان و مدیران تعداد زیادی از صنایع مختلف انجام داد. در این پژوهش نگرش پاسخگویان نسبت به موضوعات اخلاقی و برنامههای اخلاقی شرکت موردسنجش قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان میدهد که رفتار حرفهای کارکنان شرکتهایی که برنامههای اخلاقی را پیاده کرده بودند، نسبت به دستهای که در شرکت آنان برنامههای اخلاقی وجود نداشت، بسیار اخلاقیتر بودند و ارزیابی کارکنان این شرکتها دربارهی اخلاق همکاران، مدیران و حتی خود آنان مثبتتر بود.
خلیلی (1998) در پژوهشی با عنوان " یک مقایسه از تصمیمگیری اخلاقی مدیریت (ارشد اجرایی) شرکتهای آمریکایی در ایالاتمتحده آمریکا در تقابل با تصمیمگیری اخلاقی آنها وقتی که وارد عرصه بازار اقتصادی در کشورهای خاورمیانه میشوند" به این نتیجه رسید که، مدیران هنگام ورود به بازارهایی که فاقد قوانین اخلاقی هستند و یا با عدم اجرای قوانین اخلاقی مواجهاند، تصمیمگیری اخلاقی خود را تغییر میدهند. درواقع آنها بدون توجه به مقررات حاکم در کشور خودشان، معیارهای محلی که در آن فعالیت دارند کسب میکنند. در این پژوهش بین سطح تحصیلات و تصمیمگیری اخلاقی ارتباطی دیده نشد.
لئونگ (2003) در مقالهای به بررسی معلمان مشاور در مدارس هنگکنگ با هدف بررسی نگرش، آگاهی و اهداف رفتاری 114 معلم در سه حوزه مربوط به اخلاق که شامل شایستگی، ارتباط با مشتریان و روابط حرفهای است، پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که اکثر معلمان مشاور از محدودیتهای حرفهای خودآگاه بودند و به دنبال راههایی برای بهبود مهارتهای خود بودند.
همیتی (2010) در یک پژوهش به بررسی استانداردهای اخلاقی در محیطهای چندفرهنگی پرداخته است. در این مطالعه، مقیاسهایی در مورد کدهای اخلاقی و فضایل اخلاقی در اختیار دانشجویان و کارکنان دانشگاههای موردبررسی، قرار گرفت. هدف از این پروژه، بهبود و رشد ارزشهای اخلاقی رایج و رفتارهای حرفهای بود. نتایج پژوهش میتوانند به منظور طراحی و پذیرش کدهای اخلاقی اختصاص دادهشده به محیط چندفرهنگی در آموزش و پرورش و مدیریت به کار گرفته شوند.
استن (2011) در مطالعهای به بررسی اخلاق حرفهای مشاور و پیشزمینههای اخلاقی بهصورت مطالعهی موردی پرداخته است. این مطالعه با هدف بررسی فعالیت مشاوران حرفهای در سه سطح که شامل زیرساختهای سازمانی موجود درون کار آنها، زیرساختهای قانونی و چگونگی کارکرد آنها در نهادهای موجود و در آخر زیرساختهای اخلاقی و چگونگی تنظیم آنها در عملکرد مؤسسات و مشاوران، زمانی که فقط یک کد اخلاقی وجود داشته باشد و هنوز ازنظر قانونی و نهادی دارای مشروعیت نباشد و زیرساختهای نهادی، قانونی و حرفهای بسیار ضعیف است، صورت گرفته است.
سلیمان و همکاران (20013) در نوشتاری به بررسی جایگاه فناوری اطلاعات در میان دانشجویان تحت آموزش رشتهی مشاوره پرداخته است. این مطالعه به دنبال ایجاد شرایط لازم برای بهکارگیری فناوری اطلاعات در میان مشاوران، برای کمک به مراجعانی است که نیاز به مشاوره و راهنمایی دارند. در این مطالعه 20 نفر از دانشجویان دانشکدهی روانشناسی و علومتربیتی دانشگاه مالایا که تحت آموزشهای حرفهای در سازمانهای مختلف بودند، بهعنوان نمونه انتخاب شدند. یافتههای این پژوهش نشان داد که داشتن دانش و مهارت در فناوری اطلاعات و ارتباطات به مربیان در ارزیابی نیازهای ضروری مراجعان در چهار زمینه که شامل نیازهای شخصی، اجتماعی، حرفهای و آموزش و پرورش است، کمک میکند. همچنین در راستای پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مهارتها و صلاحیتهای مرتبط در برنامه درسی مشاوره در مؤسسات آموزش عالی ضروری به نظر میرسد.
جمعبندی پژوهشهای پیشین
از نتیجه پژوهشهای پیشین درمییابیم که در زمینه اخلاق حرفهای بهخصوص در حیطه پژوهشهای داخلی، تحقیقات محدودی انجامگرفته که بیشتر آنها از نوع نظری است. و علیرغم اهمیت زیادی که مدارس دارد در زمینه اخلاق حرفهای مشاوران مدارس پژوهشجامع و گستردهای انجامنشده است. از آنجایی که مشاوران تأثیر بسزایی روی جو داخلی و خارجی مدارس دارند، اهمیت رعایت اخلاق حرفهای را برای آنها دوچندان میکند. اگر ما میخواهیم جامعهای اخلاقی داشته باشیم باید از مدارس شروع کنیم و داشتن مدارس اخلاقی درگرو داشتن مدیران و مشاوران اخلاقی است. درواقع ما نمیتوانیم از جامعه انتظار اخلاقی بودن داشته باشیم مگر اینکه مدارس خود را اصلاح کرده باشیم. برای رسیدن به این هدف باید از معلمان و مشاوران و سایر کادر مدرسه آغاز کنیم و به دنبال آن مدرسه و جامعهای اخلاق داشته باشیم. در کل به نظر میرسد که در زمینه اخلاق حرفهای در حوزه علوم تربیتی تحقیقات اندکی صورت گرفته است.
منابع و مأخذ
منابع فارسی
احمدی، خدابخش. (1387). "مباحث اخلاقی در مشاوره و روانشناسی"، تهران، نشر دانژه اسلامی.
احمدی، خدابخش، اخوی، زهرا، رئیسی، فاطمه، رحیمی، علی اکبر. (1378). "بررسی میزان شناخت مشاوران و روانشناسان از اصول اخلاق حرفهای، تازهها و پژوهشهای مشاوره"، جلد 9، شماره 34.
اسپینوزا، بندیکت. (1333). "اتیک". ترجمه منوچهر داوری، تهران،انتشارات معرفت.
اکبری، رضا، روحانی، محمدرضا، (1387). "اخلاق فضیلتمحور در رسانه؛ مطالعه موردی خبر و رسانه". فصلنامه اخلاق در علم و فناوری، سال سوم، شمارههای 3و4.
امید، مسعود. (1380)1. " درآمدی بر اخلاقشناسی حکمی و فلسفی استاد محمد تقی جعفری". مجله نقد و نظر. شماره 26، صفحات 440-398.
امید، مسعود. (1380)1. "اخلاقشناسی علامه طباطبایی"، نشریه دانشکده علوم انسانی.
امید، مسعود. (1380)2." اخلاقشناسی علامه طباطبایی". نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شماره 44، 70-45.
امیری، علی نقی، همتی، محمد، مبینی، مهدی. (1389). "اخلاق حرفهای؛ ضرورتی برای سازمان". معرفت اخلاقی، سال اول، شماره چهارم، صفحات 137-159.
ایمانیپور، معصومه. (1391)."اصول اخلاق حرفهای در آموزش، مجله ایرانی اخلاق و تاریخ پزشکی"، دوره پنجم، شماره 6.
آراسته، حمیدرضا، جاهد، حسینلی. (1390). "رعایت اخلاق در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی؛ گزیدهای برای بهبود دانشگاهها"، فصلنامهی نشاء علم، سال اول، شمارهی 2.
آلفرد نورث. (1370). "سرگذشت اندیشهها"، جلد1، نقد و بررسی از استاد جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی. (1366)، "غررالحکم و دررالحکم"، شرح جمالالدین محمد خانساری؛ با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلاالدین حسینی ارموی، محدث، دانشگاه تهران.
بیکزاد، جعفر، صادقی، محمد، ابراهیمپور، داوود. (1391). "تأثیر عوامل سازمانی بر رشد اخلاق حرفهای کارکنان"،فصلنامه اخلاق در علوم فناوری، سال هفتم، شماره 2.
پوراصغر، مرضیه. (1390). "اصول و راهکارهای مشاوره در اسلام"، چاپ ادیان و عرفان، معرفت، شماره 163. صص 133-152.
پورسینا، زهرا. (1384). "تأثیر گناه بر معرفت با تکیه بر آرای قدیس"، نشریه فلسفه و کلام، صفحات 369-373.
جاهد، محسن، تقیپورجاوی، امیرحسین. (1390)."بررسی تطبیقی دیدگاههای فایدهگرایان کلاسیک و ابن حزم اندلسی"، معرفت اخلاقی، سال دوم، شماره دوم، صفحات 37-52.
جبلی، پیمان. (1383). مقاله اخلاق حرفهای در اسلام. نشریه مرکز پژوهشات دانشگاه امام صادق، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق، شماره 21.
حسینی، لیلا. (1390). "اخلاق حرفهای در آموزههای اسلامی". ماهنامه اجتماعی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
حسینیان، سیمین. (1385). "اخلاق در مشاوره و روانشناسی"، تهران، انتشارات کمال تربیت.
حسيني (بيرجندي)، سيد مهدي. (1375). "مشاوره و راهنماي درتعليم وتربيت اسلام"، تهران :اميركبير.
حسيني (بيرجندي)، سيدمهدي. (1391). "اصول و روشهای راهنمایی و مشاوره". ویرایش اول، چاپ بیستم، انتشارات فروزش.
حیدری، احمد علی، هاتف، مهدی. (1390). "همارزی تکامل نهاد در فرد و نوع با رجوع به اندیشه فروید." نشریه پژوهشهای فلسفی دانشگاه تبریز، سال6، شماره مسلسل10.
خجسته، حسن، احمدی، ظهیر. (1387). "اصول اخلاق حرفهای خبرنگاران و رسانههای ارتباط جمعی در مدیریت بحران (زلزله)". پژوهشهای ارتباطی، شماره 15.
خلیلی، اکرم. (1386)."جایگاه گزارههای اخلاقی از دیدگاه ابنسینا"، دانشگاه شهید بهشتی.
دلشاد تهرانی، مصطفی. (1379). "اخلاق کار در سیره نبوی"، فصلنامه پژوهش، شماره 5.
دیبا واجاری، مریم، حسینیان، سیمین، قائدی، یحیی. (1390). "بررسی میزان نیاز به راهنمایی دانشآموزان دبیرستانهای شهر تهران"، فصلنامه نوآوریهای آموزشی، شماره40، سال دهم.
دین محمدی، ناصر. (1382). " بررسی میزان رعایت اخلاق پرستاری در عملکرد حرفهای پرستاران شاغل در بخشهای بزرگسالان بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران. " پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران".
دیویی، جان. (1334). "اخلاق و شخصیت". ترجمه مشفق همدانی، تهران: صفیعلی شاه.
راسخی، فروزان. (1385). "بررسی آرای امام محمد غزالی در باب اخلاق عرفانی و مقایسهی آن با آرای توماس آکمپیس". فصلنامهی فلسفه و کلام اسلامی آیینهی معرفت. شماره 7، صفحات: 142-119.
رهنمایی، سید احمد. (1386). "آشنایی با اصول و فنون مشاوره"، چاپ سوم، قم. موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
ریاحینیا، نصرت، آبام، زویا. (1391)." اخلاق در کتابداری و اطلاعرسانی: مطالعه دیدگاههای دانشجویان علوم کتابداری و اطلاعرسانی"، فصلنامه اخلاق در علوم فناوری، سال هفتم، شماره 2.
ریسمانباف، امیر. (1388)."مقدمهای بر اخلاق حرفهای در کتابداری و اطلاعرسانی با تأکید بر دو مولفهی نظریه و آموزش، پیام کتابخانه، 15 (2)، 49-75.
زمانی، مهدی. (1388). "اعتبارگرایی جان رالز و نظریهی ادراکات اعتباری". مجلهی علمی- پژوهشی متافیزیک، شمارهی 3، صفحات 100-87.
ساجدی، اکبر، نعمتی، علی. (1391)."تبلیغات بازرگانی در بستر اخلاق حرفهای"، فصلنامه علمی پژوهشنامه اخلاق، سال پنجم، بهار 91، شماره 15، صفحات 76-57.
سلحشوری، احمد. (1387). "بررسی تطبیقی دیدگاههای امام محمد غزالی و نلنادینگز درباره تربیت اخلاقی". فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، شمارهی27، صفحات 60-39.
شعاري نژاد، علی اکبر. (1364). "فرهنگ علوم"، تهران، انتشارات امیرکبیر.
شفیعآبادی، عبدالله. (1371). "فنون و روشهای مشاوره"، تهران، نشر ترمه با همکاری انتشارات چپر.
شیدان شید، حسینعلی. (1383)." ارتباط عقل و اخلاق از دیدگاه هیوم". فصلنامه اندیشههای تربیتی، شمارهی اول، صفحات 136-117.
شیرمحمدی، مهدی، اصغری زاده، عزتالله. (1389)."آسیبشناسی اخلاق حرفهای در شرکتهای مشاور (معماری سازمانی)". فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، سال پنجم، شمارههای 1و2.
صادقی، افلاطون، براز، فرنگیس. (1390). "پانتهایسم و واقعگرایی اخلاق رواقی"، فصلنامه علمی- ترویجی اخلاق، سال اول، شماره 4.
صحرایی، محمدطیب. (1386). "ساقی، محمدرضا (1371). "پایههاي اجتماعی اخلاق"، بیجا، اشاره. "سیره پیامبر (ص) در مدیریت افکار و رفتار سیاسی، سیاست نبوی مبانی، اصول و راهبردها". تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، پژوهش و فناوری.
طباطبایی، محمود، ، کلانتر هرمزی، عبدالجلیل. (1390). "بنیادهای اخلاق پزشکی از دیدگاه متن اسلامی و مفاخر پزشکی". پژوهش در پزشکی (مجله پژوهشی دانشکده پزشکی)، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی، دوره35، شماره1، صفحات6-1.
طوسی، خواجه نصیرالدین. (1369). "اوصاف الاشراف"، تصحیح محمد مدرسی. تهران، مؤسسه مطالعات.
عباس، معدندار. (1373). "مشكل فرهنگي مشاوره در نظام تحصيلي ايران"، مجله مديريت در آموزش و پرورش.
سلیمان، عبدالله. (1381). "نقش مشاور دركشورهاي در حال توسعه"، ترجمه شروين شمالي، مجله تربيت.
علاقهمند، علی. ( 1381). "مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی"، تهران، نشر روان.
علامه طباطبایی، محمدحسین (1414). "المیزان فی تفسیرالقرآن"، موسسه نشر اسلامی، قم.
علمی، محمد. (1387). "اخلاق در تجارت (رهنمودهای اخلاقی برای موفقیت در کسب و کار)". سازمان توسعه تجارت ایران، تهران، شرکت چاپ و نشر بازرگانی.
غفاری، ابوالفضل. (1385). " عاطفهگرایی در اخلاق پیشینه تاریخی تا وضعیت پست مدرن". فصلنامهی مطالعات اسلامی، شمارهی 71. صفحات: 190-147.
غلامی، محمداحمد. (1391). "بررسی کتابهای فارسی دوره راهنمایی بر اساس رویکردهای اخلاقی کلبرگ، نادینگز، و خواجه نصیر طوسی". پایاننامه کارشناسی ارشد رشتهی تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش. به راهنمایی دکتر محمد حسن کریمی. دانشگاه شیراز.
فرانکنا. ویلیامکی. (1376). "فلسفۀاخلاق"، ترجمۀ هادي صادقی، قم، انتشارات طه، چاپ اول.
فرمهینی فراهانی، محسن، بهنام جان، لیلا. (1391)."بررسی میزان رعایت مولفههای اخلاق حرفهای آموزش در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه شاهد"، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، سال هفتم، شماره 1، بهار 1391.
فرهود، داریوش. ( 1386)."مروری بر تاریخچه اخلاق همراه با گردآوری زمینههای گوناگون اخلاق"، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، شمارههای 1-2.
فرهود، داریوش. (1386)." آیا پرفشن، همان کسب و کار و حرفه است"، فصلنامه اخلاق در علوم وفناوری، سال دوم ، شماره 3و4.
فولادوند، فرحناز. (1391). "مجموعه کتب آموزشی کارکنان بهداشتی –راهنمایی مشاوره خانواده"، امور بهورزی معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز.
قاری سید فاطمی، محمد. (1381)."بیوتکنولوژی در آینه فلسفه اخلاق"، فصلنامه باروری و ناباروری.
قاسمی، اعظم، آیتاللهی، حمیدرضا. (1386)."بررسی انتقادی مبانی فلسفی دیدگاههای اخلاقی جان دیویی"، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، سال دوم، شمارههای 1و2، بهار و تابستان 86.
قراملکی، احد فرامرز. (1382). "اخلاق حرفهای"، قم، انتشارات مجنون.
قراملکی، احد فرامرز. (1385). "اخلاق حرفهای"، چاپ دوم، انتشارات مجنون.
قراملکی، احد فرامرز. (1388). "اخلاق حرفهای در تمدن ایران و اسلام"، تهران، انتشارات مجنون.
قراملكي، احد فرامرز. (1382). " اخلاق حرفهای"، تهران: مؤلف.
قمی، شیخ عباس. (1363). "سفينةالبحار و مدينةالحکم و الآثار". تهران: کتابخانه سنایی.
کاپلستون، فردریک. (1375). "تاریخ فلسفه". ترجمه سید جلالالدین مجتبوی. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی سروش.
کاویانی، حسین، نوریزاده، مریم، پورناصح، مهرانگیز، میرحیدری، سیمین قدس. (1381). "جایگاه مشاوران مدارس و موانع مشاوره؛ نقد کیفی"، تازههای علومشناختی، سال 4، شماره1.
کرمی، ژیلا. (1378). "رنسانس"، ترجمه علیرضا آلبویه. در مجموعه: تاریخ فلسفهی غرب، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
کیانی، اردشیر، نوابینژاد، شکوه، احمدی، خدابخش. (1387). "ویژگیهای شخصیتی و رعایت اخلاق حرفهای در بین مشاوران و روانشناسان"، اندیشه و رفتار، دوره دوم، شماره 8، صفحات 90-72.
قاسمی، کریم، کاظمی، سلطانعلی. (1381). "بررسي موانع مراجعه به مشاور از نظر دانشجويان مراكز تربيت معلم فارس".
گروه نویسندگان، "فلسفه تعلیم و تربیت"، تهران، انتشارات سمت،1372، ص295.
گوتک، جرالد آل. (1380). "مکاتب فلسفی و آرای تربیتی"، ترجمه محمد جعفر پاکسرشت، تهران، سازمان مطالعه و نوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، انتشارات سمت، مرکز پژوهش و توسعه علوم انسانی.
لشکربلوکی، مجتبی. (1387). "چارچوب تدوین ارزشها و اخلاق حرفهاي پژوهشهاي علمی و فناوري"، فصلنامه اخلاق در علوم فناوری، سال سوم، شمارههای 1و2.
لطفآبادی، حسین. (1384)." نقد نظریههای رشد اخلاقی پیاژه و کلبرگ و بندورا و ارائه الگویی نو برای پژوهش در رشد اخلاقی دانشآموزان ایران". فصلنامه نوآوریهای آموزشی، شماره 11، سال چهارم.
محمدی، مسلم. (1386). "دین و اخلاق در جامعهگرایی دورکیم و نقد آن". فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، پیاپی 25، صفحات 1-21، زمستان 86.
مصباح، مجتبی. (1384). "بنياد اخلاق روشن در آموزش فلسفه یا اخلاق"، قم : مركز انتشارات مؤسسهي آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ سوم.
مطلبی فرد، علیرضا، نوه ابراهیم، عبدالرحیم، محسنزاده، فرشاد. (1390). "بررسی و شناسایی نشانگرهای حرفهای و اخلاقی در آموزش و تدریس از نقطهنظر دانشجویان کارشناسی ارشد"، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، سال ششم، شماره 4.
مطهری، مرتضی. (1384). "فلسفهی اخلاق". تهران: انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی. (1384). "اسلام و نيازهاي زمان"، جلد اول، چاپ بيست و دوم، تهران: انتشارات صدرا.
مطهري، مرتضی. (1368) ."فلسفه اخلاق"، قم، انتشارات صدرا.
موحدی، محمدجواد. (1389)."بررسی رابطه وظیفهگرایی و نتیجهگرایی"، پژوهشهای فلسفی، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره 216، سال53.
نبيپور، ايرج. (1373). زكرياي رازي معلم اخلاق پزشكي ايران، مندرج در سوگندنامههاي پزشكي اخلاق درآموزش و پژوهش، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات اخلاق پزشكي.
نجارزادگان، فتح الله. (13889)."توحیدگرایی و اخلاق حرفهای"، فصلنامه پژوهشی پژوهشنامه اخلاق، سال یکم، شماره 4،
نشاط، نرگس. (1381). "اخلاق حرفهای"، دایرةالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، ج1، صص111-113، تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی.
نقیبزاده، میرعبدالحسین. (1374). "نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش"، انتشارات طهوری.
نقیبزاده، میرعبدالحسین. (1381). "درآمدی بر فلسفه آموزش و پرورش"، تهران، انتشارات طهوری.
نوابینژاد، شکوه. (1390). "ارزشها و ملاحظات فرهنگی و اخلاقی و قانونی در مشاوره"، تهران، انتشارات مهدی رضایی.
نوروزی، رضا. (1389). "تحلیلی بر اهداف تربیت اخلاقی و اجتماعی از دیدگاه هابرماس با تأکید بر نظریه کنش ارتباطی". فصلنامه جامعهشناسی کاربردی. شماره37، صفحات 142-123.
واثقی، قاسم. (1384)." مدیریت اسلامی"، تهران، زمزم هدایت.
وبر، ماکس. (1371). "اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری". ترجمه عبدالمعبود انصاری، تهران، انتشارات سمت.
همایون، همتی. (1383). "اخلاق و عرفان از دیدگاه امام خمینی(ره)"، نشر کیهان، شماره 212.
هولمز، رابرت. (1382). "مباني فلسفه اخلاق"، ترجمه مسعودعلياء، تهران: انتشارات ققنوس.
یمانی، نیکو، چنگیز، طاهره، ادیبی، پیمان. (1388). "حرفهایگری و برنامه درسی پنهان در آموزش پزشکی"، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان اصفهان، مرکز پژوهش آموزش علوم پزشکی.
منابع انگلیسی
- Beauchamp, T.L., and Childress, J.F. (1989). Principles of Biomedical ethics (3rd ed). Oxford, England: Oxford university Press.
- Creswell. J.(1994). Research Design Qualitative & Quantitative Approaches. Lodon: sage publications.
- Cruess, R. L., Cruess, S. R., & Steinert, Y. (2009). Teaching Medical Professionalism. (1sted.) Cambridge: Cambridge University Press.
- Hamiti, M. (2010). “Multicultural education and administration and general ethic standards”. Procedia Social and Behavioral Sciences, 2, 4444.
- Kitchener ,K.S. (1984). Intuition , critical evaluation, and ethical principles:The foundation for ethical decisions in counseling psychology . The Counseling Psychologist , 12,43-55.
- Kitchener, K.S. (1984). Intuition, Critical evaluation and ethical principles: The foundation for ethical decisions in counseling psychology. The Counseling Psychologist, 12, 43-55.
- Leung, S.Alvin., Leung, Thomas kin- Man., Chan, Ella Po-On., 2003, Ethical counseling practice: A survey of counseling teachers in Hong Kong secondary schools, Asian journal of counseling, Vol. 1, No, 1. 71-94.
- Maykut, P. & Morehouse, R. (1994). Beginning Qualitative Research. London: The Falmer press.
- Shachaf. P. (2005). A global perspective on library association codes of ethics, Library & Information Science Research, 27 (4), pp. 513-533,Retrieved fromhttp://dlist.sir.arizona.edu/1757/01/Code_of_Ethics.pdf .
- Sulaiman*,Hamidah., Megat Daud, Megat Ahmad Kamaluddin., 2013, The Application of Information Technology among Trainee Counselors, Procedia - Social and Behavioral Sciences 103, 963 – 969.
_ jasca, J. A. & Prichardm.S. (1994). Communication Ethics: Methoodes. Of Analysis”.Belmont , CA:Wadsworth , 244.
Stan, E. Suditu.M. Georgiana Safta.C,2011’ Career counseling - ethics and ethical background. Case study –Romania. Procedia - Social and Behavioral Science30. 1118-1123.