دانلود پیشینه ومبانی نظری تحقیق كيفيت زندگي (docx) 20 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 20 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
كيفيت زندگي
آغاز بحث کیفیت زندگی به زمان ارسطو (384- 322 قبل از میلاد ) بر می گردد. ارسطو به ويژه دركتاب اخلاق نيكو ماخس به موضوع سعادت انساني و اينكه سعادت چيست، متشكل از چه فعاليت هايي است و چگونه ميتوان سعادتمند شد، مي پردازد. رويكرد آكادميك به كيفيت زندگي از سال 1920 میلادی يعني زماني كه پيگو در كتاب اقتصاد و رفاه به اين موضوع پرداخت، سير تازه اي پيدا كرد. از دهه 1930 محققان به ارزيابي كيفيت زندگي در مناطق مختلف جهان پرداختند و بعلت گستردگي، تدريجاً در ساير علوم مانند روان شناسي، اقتصاد، سياست، جامعه شناسي و پزشكي بصورت يك موضوع ميان رشته اي مورد توجه قرار گرفت ولي حدود 40 سال قبل براي اولين بار كيفيت زندگي در رابطه با وضعيت سلامت مطالعه و گزارش شد(احمدی،1389).
تعاریف کیفیت زندگی
تعریف سازمان جهانی بهداشت(1996) از " کیفیت زندگی" چنین است: ارزیابی و ادراک افراد از وضعیت زندگی خویش، تحت تأثیر نظام فرهنگی و ارزشی موقعیتی که در آن زندگی میکنند و در واقع اهداف، انتظارات، معیارها و خواسته های فرد به میزان وسیعی بر وضعیت جسمانی، روانی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و اعتقادات او تاثیر گذار است.
سِلا(1994)، نیز کیفیت زندگی را به صورت رضایت فرد از مجموع جنبه های زندگی از جمله جنبه های روانی، اجتماعی؛اقتصادی، فرهنگی ، معنوی و جنسی تعریف کرده اند.
دونالد(2001) کیفیت زندگی را اصطلاحی توصیفی عنوان میکند که به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آنها برای انجام وظایف روزمره اشاره دارد.
کیفیت زندگی عبارت است از برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان رضایت او از این وضع(کینگ ،2006). همچنین کیفیت زندگی به عنوان احساس فرد از سلامت ، رضایت یا عدم رضایت از زندگی، سرور و شادمانی یا ناخشنودی و نظایر آن تعریف شده است(دالکی،1972).
ویژگی های کیفیت زندگی
علیرغم اینکه یک توافق کلی در تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد، بیشتر پژوهشگران بر سه ویژگی کیفیت زندگی اتفاق نظر دارند. این ویژگی ها عبارتند از: چند بعدی بودن، ذهنی بودن و پویا بودن.
الف) چند بعدی بودن: که 5 بعد زیر را در بر می گیرد.
1-بعد جسمی: به دریافت فرد از توانایی هایش در انجام فعالیت ها و وظایف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد اشاره می کند و می تواند در بردارنده مقیاس هایی چون تحرک، توان و انرژی، درد و ناراحتی، خواب و استراحت و ظرفیت توان کاری باشد.
2-بعد روحی: درک فرد از زندگی و هدف و معنای زندگی را در بر می گیرد. ثابت شده است که بعد روحی زیر مجموعه بعد روانی نبوده و یک دامنه مهم و مستقل محسوب می شود.
3-بعد روانی: جنبه های روحی مانند افسردگی، ترس، عصبانیت، خوشحالی و آرامش را در بر می گیرد. بعضی از زیر گروه های این بعد عبارتند از تصویر از خود، احساس مثبت، احساس منفی، اعتقادات مذهبی، فکر کردن، یاد گیری، حافظه و تمرکز حواس.
4-بعد اجتماعی: به توانایی برقرار کردن ارتباط با اعضای خانواده، همسایگان، همکاران و سایر گروه های اجتماعی و نیز وضعیت شغلی و شرایط اقتصادی کلی مربوط می شود.
5-بعد علائم مربوط به بیماری یا تغییرات مربوط به درمان: مواردی مانند درد، تهوع و استفراغ را می توان نام برد.
ب) ذهنی بودن: کیفیت زندگی را باید بیشتر به صورت یک مفهوم ذهنی به کار برد. ارزیابی فرد از سلامت و خوب بودنش، عامل کلیدی در مطالعات کیفیت زندگی می باشد. قضاوت فرد در مورد بیماری، درمان و سلامتی، خود اهمیت بیشتری نسبت به ارزیابی عینی از سلامتی دارد. به عنوان مثال ممکن است فردی از یک یا چند بیماری مزمن رنج ببرد ولی خودش را سالم بداند، در صورتی که فرد دیگری با وجود آنکه هیچ نشان عینی از بیماری ندارد، خود را بیمار می پندارد. عامل اصلی تعیین کننده کیفیت زندگی عبارت است از تفاوت درک شده بین آنچه هست و آنچه از دیدگاه فرد باید باشد.
ج) پویا بودن: پویایی کیفیت زندگی به این معناست که با گذشت زمان تغییر می کند و به تغییرات فرد و محیط او بستگی دارد. این مشخصه در یک رابطه طولی قابل مشاهده است(قراچه داغی،1387).
3-2-2-2-ابعاد کيفيت زندگی
عليرغم تلاش بسيار متخصصين ، بحث ها در ارتباط با ابعاد کيفيت زندگي همچنان بر قوت خود باقي است. بطور کلي در حال حاضر اساس تئوريکي اندکي براي ابعاد کيفيت زندگي وجود دارد که آنهم در سخنرانيهايي منعکس شده که در حوزه بهداشت و سلامت ارائه شده اند. با اين وجود اکثر تلاش هايي که در حال حاضر براي تعيين ابعاد کيفيت زندگي صورت مي گيرد ، ديمي و اختياري هستند.
اکثر متخصصين و صاحبنظران اين حوزه معتقدند که کيفيت زندگي داري 6 بعد است. ( دهداری، 1381):
1- بعد فيزيکي 2- اجتماعي 3- رواني 4- جسمي 5- روحي 6- محيطي
1-3-2-2-2-بعد فيزيكي
اين بعد بيشتر از تعبير ابعاد ، معيارهاي اندازه گيري نتايج را نشان مي دهد. سئوالات مربوط به بعد فيزيکي شامل : سئوالات درباره قدرت ، انرژي ، توانايي براي انجام فعاليتهاي روزمره و خود مراقبتي مي باشد. اين سئوالات بطور عمومي با ارزيابي پزشکان از وضعيت عملکردي و احساس بهتر بودن در ارتباط است.
2-3-2-2-2-بعد اجتماعي
احساس بهتر بودن از لحاظ اجتماعي اشاره بر اين دارد که کيفيت ارتباطات افراد با خانواده ، دوستان ، همکاران و اجتماع چگونه است(احمدی،1389).
3-3-2-2-2-بعد روانی
احساس بهتر بودن از لحاظ رواني،اغلب در ارتباط با مراقبتهاي بهداشتي از اهميت قابل ملاحطه اي برخوردار است. شايع ترين نشانه هاي رواني که مورد بررسي قرار مي گيرند عبارتند از : اضطراب، افسردگي و ترس.
4-3-2-2-2-بعد جسمي
اين بعد به علائم بيماري و عوارض جانبي درمان مثل درد اشاره دارد.
5-3-2-2-2-بعد روحی
احساس بهتر بودن از لحاظ روحي به اين مفهوم اشاره دارد که زندگي هر کس هدف و معنايي دارد.
6-3-2-2-2-بعد محیطی
این بعد به اين مقوله اشاره دارد که کيفيت محيط پيرامون زندگي بشر براي زيست چگونه است و اينکه افراد آيا اثرات خارجي مثبت بر محيط زيست خود و سايرين مي گذارند يا نه؟ و يا اينکه تا چه حد سعي مي کنند تا اثرات خارجي منفي تعاملات خود را کاهش دهند(احمدی،1389).
4-2-2-2-شاخصهای کیفیت زندگی
از دیدگاه جهانی، سطح رضایتمندی از زندگی تکتک افراد یک جامعه و بهطور کلی، فاکتورهای اصلی کیفیت زندگی با شاخصهای سلامت، ثبات و امنیت سیاسی، زندگی خواندگی و اجتماعی، امنیت شغلی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، موقعیت جغرافیائی و آب و هوائی، تساوی زن و مرد، سطح تحصیلات و نرخ رشد محصول ناخالص داخلی (GDP) ارزیابی و تعیین میشود.سطح متوسط و میانگین کیفیت زندگی در سال ۲۰۰۰ پس از بررسی ۷۴ کشور دنیا جمعآوری شد. این سطح با بررسی سطح رضایتمندی از زندگی طی چندین مطالعه گوناگون، حاکی از این واقعیت بود که در برخی کشورها، پیشرفتهائی چند وجهی در بعضی فاکتورها یا شاخصها رخ داده است. اما طی آخرین مطالعات ارزیابی شده، فاکتورهای فوق تعیین کننده سطح کیفیت زندگی به حساب آمد. این متغیرها بیش زا ۸۰ درصد تغییرات و تفاوتهای کیفیت زندگی را در سطح یک کشور و در سطح جهانی مشخص میکند(شایق،1392).
5-2-2-2-خانواده و کیفیت زندگی
مادران نیز در بالا بردن سلامت و کیفیت زندگی نقش بسزایی دارند. مدیریت و اداره خانواده بیشتر به عهده زن است. این مدیریت هم در جنبه عاطفی و روانی است و هم در اداره امور جاری منزل، هر چند شوهر نیز در هر دو جنبه باید شریک و سهیم باشد، لیکن ابتکار عمل و تدبیر اساسی را باید زن به عهده گیرد. زن باید برای ایجاد فضای مناسب عاطفی و روانی و نیز ایجاد محیط زیبا و نشاط بخش در خانه، برنامه ریزی کند و حتی در صورت نیاز، آموزش های لازم را ببیند تا بهتر بتواند در خانه یک مدیرخوب و موفق باشد. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود . زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد. نشاط، سر زندگی و خوشرویی زن اگر همراه با حوصله و صبوری باشد شوهرش خوشبخت ترین مرد عالم است . مردی که خسته از فشار محیط کار به خانه می آید، پی مکان امنی است تا تجدید قوا کند. زن می تواند چنین محیطی را برای او فراهم کند(کیهان نیا،1376).
نقش ویژه زن در قالب مادر و پایه اساسی خانواده در مراقبت و تربیت فرزند و دادن عواطف لازم به وی و توجه به رشد سالم جسمی و روانی فرزند اهمیت خود را مشخص می سازد. فرزندان برای رشد روانی سالم خود نیاز به وجود مادری با محبت، با عاطفه، با انرژی و شاد دارند. همکاری و ارتباط نزدیک ما با فرزندانمان باعث جذب هر چه بیشتر آن ها به ارزش های مورد قبول ما خواهد شد، هم چنین اگر کودکان احساس کنند که والدین برای آن ها ارزش قائلند بیشتر به ارزش های مورد علاقه آن ها جذب خواهند شد. هم چنین احساس احترام از سوی والدین ، باعث افزایش عزت نفس کودکان شده و باعث می شود که کمتر به دنبال هم سن و سالان شرور خود رفته و یا دست به اقداماتی خطرناک و مشکل آفرین بزنند.(گلن، ۱۳۸۰).
هر کودکی به منظور احساس امنیت و آرامش و افزایش حس اطمینان نیازمند به رابطه ای محکم و دوستانه، محبت آمیز، و با عاطفه با والدین خود یا افراد بزرگسال است بدون ضمانت محکمی از جانب یک فرد بزرگسال دلسوز کودک در خطر آن است که متخاصم شود و کنترلش سخت و مشکل شود، بنابراین محبت والدین به کودک در تربیت او نه تنها باعث طی شدن سالم مسیر تربیت می شود بلکه از بروز مشکلات ذکر شده نیز جلوگیری می کند (کاکیا، ۱۳۸۰).
پیشینه ادبیات
کارلسون، اسپیکا، ارسولیک و دیگران، (2000) اثرات ذهن آگاهی را را روی نمونه های همگن از بیماران سرطانی مورد بررسی قرار داده اند. آزمودنی هادر مقایسه با گروه کنترل کاهش معنادار ی در اختلال خلق (56/0) سطح استرس کلی (31/0) را از خود نشان دادند.
گروسمن، لینهان و استفاون، 2004؛ نقل از سیرز و کاروس (2009) نتیجه گیری کرده اند که برنامه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس برای اینکه افراد با مسائل سلامت جسمی و روانی مختلف نظیر درد، سرطان، بیماریهای قلبی، افسردگی و اضطراب کنارآیند ثمربخش است.
رابينسون، متيوس و جانوسك (2003) تأثير برنامة آموزش هشت هفته اي كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي (MBSR)را در متغيرهاي استرس، خلق، عملكرد هورموني و ايمني در افرادي كه از ويروس نقص ايمني انسان (HIV) رنج ميبردند، آزمودند. اين پژوهشگران دريافتند كه فعاليت و تعداد سلول هاي كشندة طبيعي (NK) درگروه آزمايشي در مقايسه با گروه كنترل افزايش مي يابد.
مؤلفين متعددي (گلدبرگ و دیگران، 1994 ؛ كابات زين و دیگران، 1998 ؛ كاپلان، گلدبرگ و گالوين و ناديو، 1993) مطرح ساخته اند كه ذهن آگاهی مبتني بر كاهش استرس ممكن است در اختلالات طبي وابسته به استرس كاربرد داشته باشند. اين مؤلفين خاطرنشان مي سازند كه مراقبه غالباً آرامش بخش است و از اين راه مي تواند در ادارة اين اختلالات مؤثر باشد (بنسون، 1975.، اورم- جانسون، 1984.، والاس، بنسون و ويلسون، 1984).
در پژوهشی 29 خانم سرطاني در برنامه (MBSR)شركت كردند اين پژوهش از نوع تجربي با گروه آزمايش وكنترل بود.پس از پايان هشت هفته آموزش بر اساس (MBSR) گروه آزمايش كاهش معني داري درنمرات استرس، اضطراب، افسردگي، نشخوار فكري وافزايش توجه وتمركز نشان دادند. همچنين كاهش معني داري درفشار خون ايستا نشان دادند. سطح فشار خون شاخصي براي شناسايي بيماري قلبي-عروقي است. (MBSR) نشان داد كه با اثر گذاري روي كاهش فشار خون مي تواند خطر ابتلا به بيماري قلبي-عروقي را كاهش دهد(ديدونا، 2009).
سوليوان، وود، تری و همکاران (2009) مداخلة روانشناختي مبتني بر ذهن آگاهی را براي كاهش اضطراب و افسردگي بيماران مبتلا به سكتة قلبي در يك پژوهش آينده نگر به كار بردند و نتايج اين پژوهش نشان داد كه طي 12 ماه بعد، نشانه هاي روانشناختي در گروه آزمايشي، نسبت به گروه كنترل بهبود پيدا كرده بود.
رایان و اسکات (2002) در پژوهشی که اثر ذهن آگاهی بر روی 136 نفر اجرا شد نشان دادند که اجرای تمرین ذهن آگاهی به کاهش نشانه های استرس در بیماران با تصلب چند گانه، ایدز، اختلالات اضطرابی و بیماری های دیگر کمک می کند. بیمارانی که ذهن آگاهی را تمرین می کنند، سطح اضطراب و افسردگی آنها به طور خودکار کاهش می یابد.
گروسمن (2009) در يك مطالعة فراتحليلي، 64 مطالعة تجربي را در مورد MBSR ، مورد بررسي قرار داد، نتايج اين فراتحليل نشان داد كه روش MBSR براي مقابله با مشكلات باليني و غيرباليني بسياري از افراد مؤثر است.
تحقيق كارلسون، اسپکا، پاتل و همکاران (2003) نيز اثر مثبت MBSR را بر كيفيت زندگي نشان داده است. آنها پيرامون تأثير برنامه كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي بر كيفيت زندگي افراد مبتلا به سرطان پستان و پروستات پژوهشي انجام دادند. نتايج نشان داد كه بعد از هشت جلسه آموزش، كيفيت زندگي افراد افزايش چشمگير يافته است.
پتروسكي و بيركي مر (1991) مشاهده كردند كه مقابلة مستقيم قوي ترين عامل پيش بيني كنندة نشانه هاي روان شناختي است. علاوه بر آن، 25 تا 35 درصد افرادي كه نشانه هاي بيماري را گزارش مي كردند، به ميزان كمي از راهبردهاي مقابلة مؤثر استفاده كرده و رويدادهاي تنش زاي اخير زندگي خود را با شدت بيشتري ادراك مي كردند.
فرهادي (1392)درپژوهشی تحت عنوان اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن در کاهش اضطراب بیماران کرونر قلبی با پیگیري دو ماهه دریافت که اضطراب مبتلایان بعد و دو ماه بعد از مداخله کاهش قابل توجهی در مقایسه با قبل از مداخله داشته است.
اکبري داغی (1391) دررساله دکتري خود تحت عنوان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی درکاهش اضطراب، استرس وافسردگی ونگرش هاي ناکارآمد در بیماران قلبی نشان داد که روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی اثربخشی در کاهش استرس و اضطراب، افسردگی و نگرش های ناکارآمد در بیماران قلبی مؤثر است و همچنین تفاوت معناداري بین زنان و مردان در متغیر افسردگی مشاهده شد.
دلیزونا (2003) اثرات توجه بهوشیار را د کنترل ضربان قلب نشان داده است، به نحوي که توجه روزانه به یکنواختی و نوسانات الگوي ضربان قلب روي توانایی کنترل ضربان قلب اثر می گذارد.
زارع، زارع، خالقی و همکاران (1391)در بررسی اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر کنترل دیابت، نشان داد که ذهن آگاهی بر کنترل گلیسیمیک تاثیر می گذارد.
آریاپوران (1389) در پژوهشی به بررسی اثربخشی روش هاي آموزش ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی پرداختند. نتایج حاکی از اثربخشی این روش بر روي این بیماران بود.
روزنزویگ و همکاران (2010) در تحقیقی با مبتلایان به دردهاي مزمن متفاوت (درد پشت، گردن، سردرد، فیبرومیالژیا به نتایج گوناگون در شرایط درد مزمن دست یافت .زیرگروه هاي مبتلا به آرتریت، دردپشت و گردن، تغییر معناداري در شدت درد و محدودیت هاي عملکردي ناشی از درد پس از نشان دادند.
نجاتی (1390) در تحقیق خود با عنوان ذهن آگاهی شاخص مهمی درکیفیت زندگی جانبازان نابینا به این نتیجه دست یافت که ذهن آگاهی شاخص موثري درکیفیت زندگی آنان است.
مصومیان، شعیري و هاشمی (1392) به تاثیر درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برکیفیت زندگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن پرداخت وبه این نتیجه دست یافت که درمان کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی منجربه بهبود کیفیت زندگی وبه کارگیري راهبردهاي کنارآمدن با درددربیماران مبتلا به کمردرد مزمن می شود.
احمدوند(1391) در تحقیق خود با عنوان تبیین بهزیستی روان شناختی براساس مولفه هاي ذهن آگاهی بیان نمود ذهن آگاهی پیش بینی کننده اي قوي براي بهزیستی روان شناختی است.
در مطالعه ای که توسط تکن، مکوب و راندولف (2003) هدف اولیه این پژوهش ارزیابی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین در زنان با بیماری قلبی بود. اضطراب، کنترل عواطف، سبک های کنارآمدن و منابع کنترل سلامتی، در هر یک از دو گروه کنترل و درمان زنان با بیماری قلبی مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج اثرات مفید این برنامه را نشان داد.
بلین (2006)در تحقیقی به بررسی اثرات کوتاه مدت قلب، عروقی و دستگاه عصبی خودمختار بر اساس یکی از تکنیک های بکار رفته در آموزش ذهن آگاهی پرداخت. در مطالعه اول 32 میانسال سالم (22 زن و 9 مرد) برای هر یک از مراقبه ها به طور تصادفی انتخاب شد و هر دو گروه در یک برنامه مراقبه چهار هفته ای قرار گرفتند. مطالعه دوم با استفاده از یک نمونه در دسترس 30 میانسال سالم (15مرد و 15 زن) در دو دوره آموزشی که آنها مراقبه را تمرین می کردند و به یک نوار گوش می دادند انجام گرفت. در هر دو مطالعه نرخ ضربان قلب، ریتم قلب و فشار خون ارزیابی شد و نتایج در هر دو مطالعه در زمان مراقبه افزایش قابل ملاحظه ای را در ریتم قلب نشان داد. همچنین در زمان انجام مراقبه کاهش قابل ملاحظه ای را در دوره انقباض قلب نشان داد. این مطالعه افزایش خودبخودی فعالیت های سمپاتیک و پاراسمپاتیک قلبی را نشان داد. اما اثری روی نرخ ضربان قلب نداشت. شرکت کنندگان در مطالعه دوم یک کاهش قابل ملاحظه در فشارخون دیاستولیک در طول مراقبه را نسبت به گوش کردن به نوار نشان دادند. مردان افزایش بیشتری را در برون داد قلبی در طول مراقبه در مقایسه با گوش کردن به نوار نشان دادند. نتایج شباهت ها و تفاوت هایی را در پاسخهای روان تنی به مراقبه و دیگر فعالیت های آرامش بخش نشان داد(آقايي (1384) نشان داده است بيماران قلبي - عروقي در مقايسه با بيمار ان سرطاني، خشم خود را برونريزي مي كنند. اين امر منجر به كناره گيري اطرافيان از جمله دوستان و خويشاوندان از بيمار مي شود و سبب عدم ارضاي نياز ارتباط با ديگران مي گردد. به طور كلي مي توان احساسات خصومت آميز نسبت به ديگران، ناتواني در كنترل هيجانات و احساس درماندگي در رابطه با ديگران را تحت عنوان رفتارهاي مستعد قلبي دانست كه عامل مهمي در پيش بيني اين بيماري است.
ساليوان، وود، تری و همکاران(2009) مداخلة روانشناختي مبتني بر ذهن آگاهی را براي كاهش اضطراب و افسردگي بيماران مبتلا به سكتة قلبي در يك پژوهش آينده نگر به كار بردند و نتايج اين پژوهش نشان داد كه طي 12 ماه بعد، نشانه هاي روانشناختي در گروه آزمايشي، نسبت به گروه كنترل بهبود پيدا كرده بود و يافته هاي پژوهش حاضر نيز، مؤيداين پژوهش است.
اسكلمن 2004؛ نقل از کاویانی و دیگران (1387) در تحقیقی به منظور بررسي اثربخشي شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي در كاهش اضطراب و افسردگي در231 دانشجوي دانشگاه پنسيلوانيا نشان داد كه گروه هاي شركت كننده در كارگاه نسبت به گروه كنترل به طور معناداري دوره هاي اختلال اضطرابي منتشر و افسردگي عمده كمتري داشتند.
ساليوان، وود، تری و همکاران (2009)در مطالعه ای با بیماران با نارسایی قلبی مزمن به ارزیابی ذهن آگاهی روی پیامدهای بالینی، افسردگی، کیفیت زندگی آنها پرداخت. گروه مورد مطالعه از 208 بزرگسال با اختلال معدی (40%) و بیماران با نارسایی قلبی مزمن تشکیل شده بود. بیماران با اختلال معدی به عنوان گروه کنترل و بیماران با نارسایی قلبی به عنوان گروه درمانی انتخاب شدند. گروه درمان هشت هفته متوالی آموزش ذهن آگاهی، مهارت های کنارآمدن، بحث های گروهی و حمایتی را دریافت داشتند. نتایج نشان داد که هشت هفته مداخله ذهن آگاهی، اضطراب و افسردگی را کاهش داد و این اثرات تا یکسال ادامه یافت. مداخله به طور برجسته ای منجر به بهبود نشانه های نارسایی قلبی شد. نتایج نشان داد که مداخلات از این نوع در درمان بهتر نارسایی قلبی موثرمی باشد.
شولمن (2004) با استفاده از روش ذهن آگاهی به درمان افراد افسرده پرداخت که در نهایت باعث کاهش 70 درصدي افسردگی شد.
چانک، پالش، کالدول و همکاران (2004) پژوهشی تحت عنوان تأثیرات برنامه کاهش تنیدگی مبنی بر ذهن آگاهی را روي درد، حالات مثبت ذهن، تنیدگی و خودکار ذهن آگاهی قبل و بعد از یک مداخله هشت هفته اي مورد مطالعه قرار دادند، نتایج نشان داد که نمرات پس آزمون تنیدگی به طور معناداري پایین تر از نمرات پیش آزمون بود، و سطح خودکارآمدي ذهن آگاهی وحالات مثبت ذهنی نسبت به نمرات پیش آزمون افزایش یافته است.
رهنورد، ذوالفقاری، کاظم نژاد و همکاران(1384) نيز بر اساس پژوهشی كه در مورد كيفيت زندگي بيماران مبتلا به نارسايي قلبي انجام دادند، بيان كردند كه اين بيماري بر كيفيت زندگي تأثير منفي داشته است و اكثر بيماران مورد پژوهش وضعيت نامطلوبي در ابعاد جسمي، فعاليت، رواني و اقتصادي - اجتماعي داشته اند.
مولي، جونستون و ویتام (2005) نيز در تحقيق خود به اين نتيجه رسيدند كه كيفيت زندگي اين بيماران مطلوب نبوده و بيشترين محدوديت را در حيطه فيزيكي و عملكردي كيفيت زندگي تجربه مي كنند.
هابس، کنکری، روآلف و همکاران (2002) بيان مي كنند اگر چه بيماران مبتلا به نارسايي قلبي در همه ابعاد كيفيت زندگي دچار اختلال هستند ولي بعد عملكردي در اين بيماران نسبت به ساير بيماري هاي مزمن بيشتر مختل مي شود.
جونگر، اسچلبرگ، کریمر و همکاران (2002) در بررسي خود كيفيت زندگي مبتلايان به نارسايي قلبي را نامطلوب يافتند.
جارسما، هالفنس، هایجر و همکاران (1999) نيز مي نويسند اكثر بيماران مبتلا به نارسايي قلبي كيفيت زندگي خود را ضعيف توصيف مي كنند.
منابع
الف- منابع فارسی
انجمن قلب آمریکا. (1996). چگونه از حمله قلبی در امان باشیم، (ترجمه محمد دانش پژوه و نسرین شیخ نیا، 1381). تهران: انتشارات خوارزمی.
بشارت، م. ع. (1387). رابطه سبک های مقابله با استرس و سطوح سازش روانشناختی با فرایند بهبود بیماران قلبی، عروقی. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره 64، شماره 9.
بيرامي، م و عبدي، ر. (1388). بررسي تاثير آموزش فنون مبتني بر ذهن آگاهي در كاهش اضطراب امتحان دانش آموزان. مجله علوم تربیتی، سال6، شماره2، صص 35-54.
تروج، پ و سیمون، ج. ا. کنترل استرس و اضطراب، ترجمه حسن توزنده جانی، نسرین کمال پور، 1386). دانشگاه آزاداسلامی نیشابور.
خدایاری فرد، م و پرند، ا. (1385). استرس و روش های مقابله با آن. دانشگاه تهران.
رحيمي، ف. (1379). تغيير رفتارهاي سلامتي بيماران 4 تا 6 ماه پس از سكته قلبي. فصلنامه پرستاري مامايي ايران. سال 13، شماره 24، ص 8 .
رهنورد، زهرا، ذوالفقاری، م.، کاظم نژاد، آ و حتامی پور، ک. ه. (1384). بررسی کیفیت زندگی و عوامل مؤثر بر آن در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی. مجله دانشکده پرستاری و مامایی حیات ، ، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران: 1 (12) ،77-86.
زارع.ح، زارع .م، خالقی .ف، امیرآبادي. ف و شهریاري. ح. (1392). اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس برکنترل دیابت، مجله علوم پزشکی رازي، دوره 20 ، شماره108.
سارافينو، ا. (2002). روانشناسي سلامت( ترجمه گروهي از مترجمان، زیر نظر الهه میرزایی (1384)). تهران: انتشارات رشد.
سجادیان. ا. نشاط دوست. ح. مولوي. ح و معروفی. م. (1387). تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی برمیزان علائم اختلال وسواس اجبار در زنان شهر اصفهان. مطالعات تربیتی وروانشناسی دانشگاه فردوسی: ص 140-128.
سعيدي، م. (1383). اثربخشي دو روش بازساز ي شناختي و آرام سازي و تر كيب اين دو روش بر اضطراب و افسردگي بيماران بازتوان قلبي. پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد رشته روانشناسي باليني. انستيتوي روان پزشكي تهران، مركز تحقيقات بهداشت و روان دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي- درماني ايران.
سماوات، ط و حجت زاده، ع. (١٣٨٤). دانستني هايي درباره حمله قلبي و سكته مغزي. وزارت درمان و آموزش پزشكي، معاونت سلامت، مديريت بيماريها. تهران: نشر صدا.
سانتراک، ج. ر. (2003). (ترجمه فیروز بخت، 1389)، زمینه روانشناسی، تهران: انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا.
شاملو، س. (1375). آسيب شناسي رواني (روان شناسي مرضي). تهران: نشر رشد.
قاسمی پور. ي و قربانی. ن. (1388). بهوشیاري ونیازهاي بنیادي روان شناختی دربیماران قلبی. مجله روانپزشکی وروانشناسی بالینی ایران، سال شانزدهم، شماره 2.
عالي نژاد، زهرا. (1376). پرستاري داخلي جراحي قلب و عروق از ديد روان تن كارشناسي. تهران: انتشارات شهر آب. ص121.
عیوضی، ن. (1390). حضور ذهن (ذهن آگاهی). نشریه طب کل نگر21. سال 8، شماره3، صص: 1-3.
کاپلان، ه و سادوک، ب. (1996). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری جلد2. (ترجمه نصرت الله پورافکاری، 1384). تبریز: انتشارات شهر آب.
کاپلان، ه و سادوک، ب. (2007). خلاصه روانپزشکی. (ترجمه رضاعی و فرزین، 1387). تهران: انتشارات ارجمند.
كاوياني، ح، حاتمي، ن،و شفيع آبادي، ع. (1387). اثر شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي بر كيفيت زندگي افراد افسرده (غيرباليني). تازه هاي علوم شناختي. 4(10):صص: 39-48.
کوثری، ف. (1390). مصاحبه مجله موفقیت با پژوهشگر. مجله موفقیت. شماره 199، ص 66.
کاویانی. ح، جواهري. ف و بصیرانی. ه. (1384). اثربخشی شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی درکاهش افکارخودآید منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی واضطراب :پیگیري 60 روزه. تازه هاي علوم شناختی سال 7، شماره10. ص 59-49.
معصومیان. س، شعیري. م و هاشمی. س. (1391). تاثیردرمان کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی برکیفیت زندگی بیماران مبتلابه کمردرد مزمن، فصلنامه علمی وپژوهشی بیهوشی ودرد، دوره 4، شماره .
نجاتی، و. (1389). بررسی ارتباط بین ذهن آگاهی وعملکردهاي اجرایی درمیان جانبازان نابینا. مجله علمی-پژوهشی طب جانباز. ص48-44.
نریمانی .م، آریانپور .س، ابوالقاسمی .ع و احدی. ب. (1390). اثربخشی آموزش هاي ذهن آگاهی وتنظیم هیجان بربهزیستی جسمانی وروانشناختی جانبازان شیمیایی، دوماهنامه علی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. سال پانزدهم، شماره پنجم.
نریمانی .م، عطادخت .ا، احدي. ب، ابوالقاسمی. ع و زاهد. ع. (1391). اثربخشی مدیریت استرس برکاهش علائم روانشناختی وکنترل قندخون بیماران دیابتی، فصلنامه علمی-پژوهشی، شماره 3.
نقوی، م. (1383). الگوی مرگ و میر در 23 استان ایران در سال 1381. معاونت بهداشت.تهران.
ب- منابع لاتین
Bohlmeijer, E., Prenger, R., Taal, E. & Cuijpers, P. (2010). The effects of mindfulness-based stress reduction therapy on mental health of adults with a chronic medical disease: A meta-analysis. J Psychosom Res. 68, 539-544.
Bexendale, M. (2000). Pathophysiology of coronary artery disease. Nurs Clin North Am. 20(20), 143-52.
Brosschot, J. F., Benschop, R. J., Godaei, G. L. & Olff, M. (1994). Influence of life stress on immunological reactivity to mild psychological stress. Psychosom Med. 56(3), 216-224.
Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: Mindfulness and its role in psychological well-being. J Pers Soc Psycho. 84, 822-848.
Cardaciotto, L. A. (2005). Assessing mindfulness: The develop of a bi _dimensional measure of awareness and acceptance Doctoral dissertation. University of Drexel, USA.
Carlson. L. and G. shield (2005). Impact of mindfulness-Based stress Reduction (MBSR) on sleep, Mood, stress fatigue symptoms in cancer out patients .international journal of behavioral medicine, vol 12, NO, U,278-285.
Carlson, L. E., Speca, M., Patel, K. D. & Goodey, E. (2003). Mindfulness-based stress reduction in relation to quality of life, mood, symptoms of stress and immune parameters in breast & prostat cancer outpatients. Psychosomatic Medicine, 65 (4), 571-581.
Chang, V. Y., Palesh, O., Calddwell, R., Gasgow, N., Abramson, M., Luskin, F., Gill, M., Bruke, A. & Koopman, C. (2004). The effects of a mindfulness based stress reduction program on stress, mindfulness self efficacy and positive states of mind. Journal of Stress of Health. 20(3), 141_147.
Chiesa, A., & Serretti, A. (2009). Mindfulness-Based stress Reduction for stress management in Health in Healthy people. Review and meta-analysis the journal of alternative and complementary medicine; 15(5), 593-600.
Christopher. J. (2008). Mind-body medicine and the art of self care teaching mindfulness to counsoling student through. Yogan meditation and gigong,journal of counseling and development volume
Cepeda-Valery, B.; Cheong, A. P.; Lee, A.; Yan, B. P. (٢٠١١), “Measuring health related quality of life in coronary heart disease: The importance of feeling well”, International Journal of Cardiology, ١٤٩, ٤–٩.
Delizonna, L. L. (٢٠٠٣). Attention to heart rate fluctuations: Mindfulness and heart rate control. Poster to be presented at annual conference of Association for the Advancement of Behavioral Therapy, Boston, MA.
Davidson. K. (2009). positive Attitude Staves Off Heart Disease.clumbia university.
Didonna, F. (2009). Clinical Handbook of Mindfulness. Department of Psychitry.Vicenza- Italy.
Denollet, J. (1997). Personality, emotional distress and coronary heart disease. European Journal of Personality, 11, 343-357.
Delizonna, L. (2003). Attention to heart rate fluctuations: Mindfulness and heart rate control. Poster to be presented at annual conference of Association for the Advancement of Behavioral Therapy, Boston, MA.
Dejong, M. (1994). Home Measures of Anxiety, Avoidant Coping and Defenece as Predictors of Anxiety, Heart rate and Skin Conductance Level Just Before Invasire Cardiovascular Procedures. J. Psychosom. Res, 38 (4), 72-81.
Dunderdale, K., Thompson, D. R., Miles, J. N., Beer, S. F. & Furze, G. (2005). Quality-of-life measurement in chronic heart failure: do we take account of the patient perspective?. Eur J Heart FailJun; 7(4), 572-82.
Evans, S., Ferrando, S., Findler, M., Stowell, C., Smart, C. & Haglin, D. (2008). Mindfulness-based cognitive therapy for generalized anxiety disorder. J Anxiety Disord; (22), 716-721.
Failla, S. (1991). Families of Children With Developmental Disabilities : An Examination of Family Hardiness. Research in Nursing Health, 14, 41-50.
Goldin, P. R., Gross, J. J. (2010). Effects of mindfulnessbased stress reduction (MBSR) on emotion regulation in social anxiety disorder. Emotion; (10), 83-91.
Goldberger, L., & Bereznitz, S. (1992). Handbook of Stress . New York : Macmillan Inc.
Hadaegh, F.; Harati, H.; Ghanbarian, A.; Azizi, F. (٢٠٠٩), “Prevalence of coronary heart disease among tehran adults: Tehran lipid and glucose study”, East Med Health J., ١(١)٥, ١٥٧-٦٦.
Hobbs, FD., Kenkre, J. E., Roalfe, A. K., Davis, R. C., Hare, R. & Davies, M. K. (2002). Impact of heart failure and left ventricular systolic dysfunction on quality of life: a cross-sectional study comparing common chronic cardiac and medical disorders and a representative adult population. Eur Heart J; 23(23), 1867-76.
Jaarsma, T., Halfens, R., Tan, F., Abu-Saad, H., Dracup, K. & Diederiks, J. (2000). Self-care and quality of life in patients with advanced heart failure: the effect of a supportive educational intervention. Heart Lung; 29(5), 319-30.
Johansson, P., Dahlström, U. & Broström, A. (2006). Factors and interventions influencing health-related quality of life in patients with heart failure: a review of the literature. Eur J Cardiovasc Nurs; 5(1), 5-15.
Junkin, S. E. ( 2007). Yoga and self-esteem: exploring change in middle-age women [Dissertation]. Saskatoon, Canada; University of Saskatchewan, 42-46.
Juenger, J., Schellberg, D., Kraemer, S., Haunstetter, A., Zugck, C., Herzog, W. & Haass, M. (2002). Health related quality of life in patients with congestive heart failure: comparison with other chronic diseases and relation to functional variables. Heart; 87(3), 235-41.
Kabat-Zinn, J. (1990). Full catastrophe living: Using the wisdom of your body and mind to face stress, pain, and illness. New York: Delacorte.
Kabat-Zinn, J. (2005). Coming to our senses: Healing ourselves and the world through mindfulness. New York: Hyperion.
Kasper, D.L., Braunwald, E., Fauci, A. S., Hauser, S. L., Longo, D. L. & Jameson, J. L. (2005). Approach To The Patient With Cardiovascular Disease: Disorders Of The Cardiovascular System: Harrison's Principles Of Internal Medicine; 208, 1301.
King, C. R., & Hinds, P. S. (1998). Quality of life from nursing perspectives. UK London: Jones & Bartlett Publishers, 232.
Kobasa, S. D. (1997). Stressful Life Events, Personality , and Health: an Inquiry into Hardiness. J. Personality and Social Psychology, 37, 1-11.
Kutash, J.L. (1985). Handbook of Stress and Anxiety. Jossey Buss Pub.
Lazarus, R. S., & Folkman, S. (1984). Stress, Appraisal, and Coping . New York: Springer.
Linehan, M.M. (1993b). Skills training manual for treating borderline personality disorder. New York: Guilford Press. e–Based strategies.
Martensson, J., Dracup, K., Canary, C. & Fridlund, B. (2003). Living with heart failure: depression and quality of life in patients and spouses. J Heart Lung Transplant. Apr; 22(4), 460-7.
Marlatt, G. A., & J. L. Kristeller. (1999). Mindfulness and meditation In W. R. Miller (Ed),Integrating spirituality into treatment. American Psychological Association, 67-84.
Molly, G. Y., Jhonston, D. W. & Witham, M. D. (2005). Familly care giving and CHF. Eur J HF, 7, 592-603.
Merkouris, A.; Apostolakis, E.; Pistolas, D.; Papagiannaki, V.; Diakomopoulou, E.; Patiraki, E. (٢٠٠٩), “Quality of life after coronary artery bypass graft surgery in the elderly”, European Journal of Cardiovascular Nursing, ٨, ٧٤–٨١
Nykliček I. & K. F. Kuijpers, K. F. (٢٠٠٨). Effects of Mindfulness-Based Stress Reduction Intervention on Psychological Well-being and Quality of Life: Is Increased
Plunket, M., Raymond, M. W., Moser, R. & Nannis, E. D. (1999). Aviators at Risk. Aviat. Space, Environment, Med, 66(1), 303 - 315.
Praissman. S. (2008). Mindfulness-based stress reduction;literature review and clinical guide: the journal of the American academy of Nurse practitioner 20 pp.212-216. Mindfulness Indeed the Mechanism? Annals of Behavioral Medicine, ٣٥, ٣٣١-٣٤٠.
Ragonesi PD, Ragonesi G, Merati L, et al. (1998). The impact of diabetes mellitus on quality of life in elderly patients. Arch Gerontol Geriatrics;٦(٦):٤١٧-٢٢.
Reibel DK, Greeson JM, Brainard GC, Rosenzweig S. Mindfulness-based stress reduction and health-related quality of life in a heterogeneous patient population. Gen Hosp Psychiatry ٢٠٠١; ٢٣(٤): ١٨٣-٩٢.
Rygh, J. L., & Sanderson, W. C. (2004), Treating generalized anxiety disorder: evidence-based strategies, tools, and techniques. New York: Guilford Press.
Rosenman, R. H., & Seligman, M. (1989), Multivariation Prediction of Cronary Heart Disease During 805 Year Followup in The Westem Collabrative Group Study. American J. Cardiology, 57 , 23-130.
Riedinger, M. S., Dracup, K. A., Brecht, M. L., Padilla, G., Sarna, L. & Ganz, P. A. (2001). Quality of life in patients with heart failure: do gender differences exist?. Heart Lung; 30(2), 105-16.
Reddy, K. S. (2004).Cardiovascular Disease in Non-Western Countries. N Engl J Med; 350, 2438-2440.
Schulman, P. (2004). Depression prevention in adults. Schulman@psychupenn.edu.
Sears. S and S. Kraus. (2009). l think there fore I am: cognitive distortion and coping style as mediator, for the effect, of mindfulness meditation on anxity,positive and negative effect and Hope: journal of clinical psychology. Vol 56.561-573.
Segal, Z. V., Teasdale, J. D. & Williams, J. M. (2002). Mindfulness Based cognitive therapy for depression. New York: The Guilford Press.
Shaffer, M. (1982). Life after Stress . New York & London : Plenum Press.
Shigaki, C., Class, B. & Schopp, L. (2006). Mindfulness-Based stress reduction in medical setting. journal of clinical psychology in medical setting vol B.
Sullivan, M. J., Wood, L., Terry, J., Brantley, J., Charles, A., McGee, V., Johnson, D., Krucoff, M., Rosenberg, B., Bosworth, H. B., Adams, K. & Cuffe, M. (2009). The Support, Education, and Research in Chronic Heart Failure Study (SEARCH): A mindfulness-based psycho-educational intervention improves depression and clinical symptoms in patients with chronic heart failure. American Heart Journal, 157, 84-90.
Singh. B, Rakhi Udainiya, R, (2003). Self-Efficacy and Well-Being of Adolescents, journal of the Indian Academy of Applied Psychology, ٦٥ (٨): ٨٨١-٨٦٨.
Stewart, S.; Blue, L. (٢٠٠١), “Improving outcomes in chronic heart failure”, A practical guide to specialist nurse intervention, London: BMJ.
Steptoe, A. (1997). Stress management. In A. Baum, S. Newman, J. Weinman, R. West, & C. McManus (Eds.), Cambridge handbook of psychology, health, and medicine. Cambridge: Cambridge university press.
Stoyva, J. M., & Carlson, J. C. (1993). A coping / Rest Model of Relaxation and Stress Management . In L. Goldberger & S. Breznitz (Eds). Hankbook of Stress (2 nd Ed). New York : Free Press.
Taccon. A. M, R. Mccob, E. Randolph (2003). Mindfulness meditation anxiety reduction and heart disease:a pilot study: The department of health exercise and sport scinces.
Teasdale, J. D., Williams, J. M., Segal, Z. V., & Soulsby, J. (2000). Mindfulness – based cognitive therapy reduces over general autobiographical memory in for merely depressed patients. Journal of Abnormal Psychology, 109, 150-155.
WORLD HEALTH ORGANIZATION. ٢٠١٠. cordiovacular disease [Online]. Available: http :// www . who .int /madiacen terel / factsheets / fs٣١٧/en / index . html.١.
Zambroski, C. H., Moser, D. K., Bhat, G. & Ziegler, C. (2005). Impact of symptom prevalence and symptom burden on quality of life in patients with heart failure. Eur J Cardiovasc Nurs; 4(3), 198-206.
Zambroski, C. H., & Kenticky, L. (2003). Qualitative analysis of living HF. Heart lung; 32, 33-40.
Zeidan, F., Johnson, S. K., Diamond, B. J., David, Z. & Goolkasian, P. (2010). Mindfulness meditation improves cognition: Evidence of brief mental training. Conscious Cogn; (19), 597-605.
Yalom, I. D. (1981). Existential psychotherapy . NY: Basic books.