دانلود پیشینه ومبانی نظری تنظیم شناختی هیجان (docx) 35 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 35 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فهرست مطالب:
مبانی نظری تنظیم شناختی هیجان
2-1-2-1- راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
2-1-2-2- پیامدهای استفاده از راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجانات
2-1-2-3- تفاوتهای جنسیتی در استفاده از راهبرهای تنظیم شناختی هیجان
پیشینه تحقیق
2-2-1- پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیر های تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری
پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری
منابع فارسی
منابع لاتین
مبانی نظری تنظیم شناختی هیجان
پژوهشهای تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد مکانیزم های دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های تنش زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهشها با مطالعه توانایی افراد در تنظیم هیجانات خود به صورت شناختی ادامه یافته است. تنظیم هیجان به استراتژی هایی اشاره دارد که در جهت کاهش، ادامه یا افزایش هیجان استفاده میشوند (گروس،2007). در تعریفی دیگر تنظیم شناختی هیجان عبارت است از فرایندهای درونی و بیرونی درگیر در راهاندازی، ادامه دادن و تنظیم رخدادها، تنش ها و بیان احساسات. مطالعه تنظیم هیجان به فرایند های درونی که در جهت تنظیم هیجانات درگیر هستند مثل فرایند های شناختی هیجان، اداره کردن واکنش های روان شناختی و همچنین تأثیرات بیرونی مثل والدين و سایر اشخاصی که در الگوسازی هیجانات نقش دارند مربوط میگردد (موریس، سیلک، استینبرگ، آکوین، کیز، 2007). میتوان اصطلاح تنظیم شناختی هیجان را مترادف با اصطلاح سازگاری شناختی به کاربرد. این دو مفهوم به طور کلی به راه های شناختی اشاره دارند که افراد برای مدیریت هیجانات و عواطف خود به کار میگیرند. بدون شک چنین راه ها و فرایندهای شناختی میتوانند در تنظیم هیجانات افراد نقش مهمی ایفا کنند و باعث گردند تا افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده و یا پس از آن، بر هیجانات خود کنترل داشته باشند (فانی،1388).
استراتژی های تنظیم هیجان بر رشد شخصیتی، هیجانی، شناختی و اجتماعی دلالت دارند. وقتی این عوامل تحت تأثیر قرار بگیرند در رشد و نگهداری اختلالات هیجانی نقش برجستهای ایفا میکنند. در حقیقت مفهوم تنظیم هیجان بسیار گسترده است و حوزه وسیعی از فرایند های هشیار و ناهشیار روانشناختی، رفتاری و شناختی را در بر میگیرد (گروس،2007)
به عنوان مثال بعضی ازاستراتژی ها در سطح شناختی (از طریق فکر کردن) اجرا میشوند، درحالی که دیگر استراتژی ها مداخلات رفتاری را از (طریق انجام کارها) درگیر میکنند، بسیاری از استراتژی ها به ترکیب سطح شناختی و سطح رفتاری بستگی دارد (پارکینسون وتوتردل،1999). همچنین مشخص شده است که افراد در استفاده از استراتژی های تنظیم هیجان باهم متفاوت هستند و همین تفاوتهای فردی، نتایج خاص عاطفی، شناختی و اجتماعی در بر دارد. به علاوه کنترل عواطف و هیجانات در برقراری، تداوم وسلامت روابط اجتماعی افراد نقش مهمی ایفا میکند (حسین چاری و فداکار،1384). بنابراین واضح است که مهارتهای تنظیم شناختی هیجان، به صورت صحیح و کارآمد، میتواند مقدمهای برای سایر موفقیتها در زندگی به شمار آید. لذا در ادامه، به راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و چگونگی عملکرد این استراتژی پرداخته شده است.
2-1-2-1- راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده یا تنشزای زندگی، قبل از انجام هر کاری، به لحاظ شناختی از راهبرد هایي برای تنظیم هیجانات خود استفاده میکنند (گارنفسکی،کرایج،اسپین هاون،2001). این راهبردهای مهم و برجسته شامل پذیرش،تمرکز مجدد مثبت،تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مثبت، به منظری دیگر نگاه کردن، خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، فاجعهآمیز کردن و دیگران را مقصر دانستن میباشند. توضیح مختصر هر کدام از این راهبردها همراه با ذکر نمونهای رفتار از هر کدام، در ادامه آمده است.
تفکر درباره پذیرفتن یا کنارهگیری و نوع نگاه کلی فرد در مورد آنچه که تجربه کرده است را تحت عنوان پذیرش مطرح میکنند. به عنوان مثال این اندیشه که به این فکر میکنم که از این بدتر هم میتوانست اتفاق بیفتد، بیانگر استفاده از راهبرد پذیرش است.
راهبرد دیگر تمرکز مجدد مثبت است، که به معنای داشتن تفکرات خوشآیند، شاد و مثبت به جای فکر کردن در مورد رویداد های استرس زا و تهدید کننده است. به عنوان مثال فرد در عوض فکر کردن به آن اتفاق ناگوار، به چیزهایی بهتر از آنچه که تجربه کرده است، فکر کند و از این طریق تلاش دارد تا بتواند تنش آن تجربه ناگوار را به نحو موثرتری کنترل و هدایت نماید.
تفکر درباره اینکه چه کار باید انجام دهم و چگونه میتوانم با تجربه رخ داده رفتار کنم، حکایت از راهبرد تمرکز مجدد بر برنامهریزی دارد. به عنوان مثال وقتی فرد با خود میاندیشد که به کارهای خوبی که میتواند انجام دهد، فکرمیکند در حال استفاده از راهبرد تمرکز مجدد بر برنامهریزی است. در این راهبرد، فرد به این مسئله فکر میکند که چگونه میتواند با شرایط پیشآمده به بهترین نحو کنار بیاید و شرایط را به نحو مثبت و بهینهای تغییر دهد.
یک راهبرد دیگر ارزیابی مثبت است که عبارت است از تفکر درباره اهدافی که به رویدادهای منفی، جهت رشد شخصی معنای مثبت میبخشند. به عنوان مثال شخص به این فکر میکند که از شرایط پیشآمده میتواند ابعاد مثبتی را نیز در بر داشته باشد و به این ابعاد مثبت میتوان به عنوان عواملی جهت رشد شخصی نگاه کرد.
وقتی فرد درباره نسبی کردن رویداد های منفی در مقایسه با رویدادهای دیگر فکر میکند از راهبرد به منظر دیگر نگاه کردن استفاده کرده است. به عنوان مثال فرد به این فکر میکند که میتواند بعد از این اتفاق فرد قوی تری باشد. در این راهبرد، فرد رویدادهای منفی در مورد تجربه ناگوار را برای خود نسبی میکند، به این معنا که با خود میاندیشد که ممکن بود اتفاقات ناگوارتری رخ دهد و اینکه دیگران در مقایسه با او شرایطی بدتر از این را نیز تجربه کردهاند.
گاهی اوقات فرد خود را مقصر آنچه رخ داده است میداند، درچنین حالتی از راهبرد مقصر دانستن خود استفاده شده است. در این راهبرد، فرد خود را علت اصلی اتفاق ناگوار رخ داده و شرایط استرس زا میداند. به عنوان مثال فرد چنین میاندیشد که مسئول آن اتفاق ناگوار خودش هست.
نشخوار فکری راهبرد دیگری است که درآن، شخص درباره احساسات خود فکر میکند و این احساسات خود را با آن رویداد منفی در ارتباط میداند. اگر فرد بخواهد وضع خود را گزارش کند، به عنوان مثال خواهد گفت که به احساساتی که درباره تجربه ناگوار داشتهام، فکر میکنم. در این راهبرد، فرد مدام و مستمر به اشتباهاتی که در آن شرایط مرتکب شده است میاندیشد و یا به طور مداوم به احساسات خودش در طی آن تجربه ناگوار فکر میکند و خود را مشغول افکار و احساساتی میداند که در جریان تجربه ناگوار داشته است.
در این راهبرد فاجعه آمیز کردن، تفکر درباره چیزهایی صورت میگیرد که بر منفی بودن تجربه ناگوار تاکید میکند. به عنوان مثال مرتب به میزان فاجعهآمیز بودن تجربهای که داشتهام فکر میکنم. در این راهبرد، فرد فکر میکند آن اتفاقی که برایش رخ داده فاجعهای است بدتر از تمام اتفاقاتی که میتوانست برای کسی اتفاق افتد.
آخرین راهبرد، دیگران را مقصر دانستن است که در آن شخص درباره مقصر دانستن دیگران برای اتفاقاتی که تجربه میکند، میاندیشد. دیگران مقصر این اتفاق هستند. فرد در این راهبرد دیگران را مسئول آن اتفاق و شرایط ناگوار خود میداند و در اندیشه او، دیگران علت اصلی آن اتفاق هستند.
گارنفسکی و همکاران (2001) نشان دادند که استراتژی های نهگانه یاد شده، میتوانند به دو گروه استراتژی های هیجانی سازگار یافته شامل (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مثبت و به منظر دیگر نگاه کردن) و استراتژی های کمتر سازگار یافته شامل (خود مقصر دانستن، نشخوار فکری، فاجعهآمیز کردن و مقصر دانستن دیگران) تقسيم شوند.
همان طور که ذکر شد، افراد به لحاظ استراتژی های تنظیم شناختی هیجان با یکدیگر متفاوت هستند و در هنگام مواجهه با هیجانات و رخدادهای زندگی خود به گونهای متفاوتی با آن برخورد میکنند. افراد ممکن است در برابر رخداد ها و هیجانات زندگی خود به شیوهای سازگار یافته با تنشها برخورد نمایند، مثلاً سعی کنند بفهمند که چگونه میتوانند با تجربه رخداد ایجاد شده رفتار کنند و یا اینکه چگونه میتوانند به رویداد های منفی، معنایی مثبت ببخشند و به عنوان تجارب رشدی به آن رویدادها بنگرند و یا چگونه میتوانند رویدادهای منفی آن تجربه ناخوشایند را برای خود از طریق نگاهی نو و جدید به آن مسئله کاهش دهند. همچنین دستهای دیگر از افراد به جای استفاده از استراتژی های مثبت و سازگارانه جهت تنظیم هیجانات خود، به استراتژی های ناسازگارانه روی میآورند و به گونهای نامناسب با هیجانات و تنشهای زندگی خود برخورد میکنند، به عنوان مثال ممکن است به جای اینکه در مورد رفتار های خود و پیامد های آن و تلاش برای اصلاح بیندیشند، دیگران را مقصر آنچه که برایشان رخ داده است بدانند و یا اینکه صرفاً بر منفی بودن تجربه خود تاکید کرده و آن را فاجعهای جبرانناپذیر تلقی کنند.
2-1-2-2- پیامدهای استفاده از راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجانات
همان گونه که قبلا نیز اشاره شد افراد از نظر استفاده از راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجانات با یکدیگر متفاوت هستند و در هنگام مواجهه با هیجانات و رخدادهای زندگی خود به گونه های متفاوتی برخورد می کنند. در این قسمت به پیامدهای استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و همچنین پیامدهای استفاده از راهبردهای منفی آن اشاره خواهد شد.
یکی از متغیرهایی که نوجوانان در زندگی خود با آن روبرو می شوند مسایل تحصیلی ودانشگاهی آنان می باشد. نحوه برخورد افراد با رویدادها و مسایل دانشگاهی و تحصیلی می تواند از نحوه ای که افراد هیجانات خود را تنظیم و کنترل می نمایند تاثیر پذیرد، به عبارت دیگر افراد با استراتژی های مختلف تنظیم شناختی هیجان می توانند به گونه ای سازگاریافته یا ناسازگارانه به مسایل و رخدادهای تحصیلی خود پاسخ دهند. سازگاری تحصیلی یکی از متغیرهایی است که با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان رابطه دارد ( سامانی و حسین چاری،1390). استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم هیجانات با سازگاری تحصیلی رابطه مثبت و استفاده از راهبردهای منفی آن با سازگاری تحصیلی رابطه منفی دارد.
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان اثر قابل ملاحظه ای بر هیجاناتی که فرد تجربه می کند می گذارند. ازجمله یکی از عوامل وجود اختلال در نظم هیجانی، استفاده نابجا از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان می باشد، که به قول متخصصین، پیش بینی کننده آسیب روانی فرد در آینده( ساندلر، تین، وست، 1994، آبوت، 2005) و عامل کلیدی و مهمی در پیدایش اضطراب و افسردگی( بیوریگارد و همکاران، 2001)، حساسیت های بین فردی و انزوای اجتماعی ( ایزنبرگ و همکاران، 2001)، بزهکاری، خشونت و رفتار پرخاشگرانه ( ایزنبرگ و همکاران، 2001، بیورگارد و همکاران، 2001)، می باشد.
گارنفسکی وکرایج (2006)، مک گی، ولف و السون(2001)، نولن-هاکسما، مک براید ولارسون(1997)، نشان دادند که استفاده از راهبردهای غیرسازگارانه تنظیم شناختی هیجان( مقصر دانستن خود، نشخوار فکری و مصیبت بارتلقی کردن) در بزرگسالان دچار اختلال روانی شایع تر است و نوع راهبرد تنظیم شناختی هیجان با افسردگی رابطه دارد. نشخوار فکری، فاجعه آمیز دانستن، مقصر دانستن خود، فقدان باز ارزیابی مثبت، به عنوان معتبرترین پیش بینی کننده های هیجانات منفی، مانند افسردگی، اضطراب، استرس و خشم معرفی شده اند( ریان، مارتین و داهلن، 2005). همچنین فقدان بازارزیابی مثبت رابطه معکوس با افسردگی دارد.
استفاده از راهبردهای منفی تنظیم هیجانات مانند مصیبت بار تلقی کردن، مقصر دانستن خود و نشخوار فکری سببب بروز اضطراب می شود( گارنفسکی و کرایچ، 2001). فاجعه بار خواندن، نشخوار فکری و سرزنش دیگران با خشم و خصومت و حساسیت بین فردی ارتباط دارد. افرادی که بیشتر حوادث را فاجعه بار تلقی می کنند و نشخوار فکری بیشتری دارند، بیشتربه مشکلات هیجانی مبتلا می شوند. استفاده زیاد از راهبرد فاجعه بار تلقی کردن، در برخی از افراد به صورت زود رنجی و حساسیت نسبت به اطرافیان، در برخی از افراد به صورت افسردگی یا غمگینی و در افراد دیگر به صورت استرس و اضطراب نشان داده می شود. عده ای نیز دچار احساس خشم و خصومت می شوند.
راهبرد نشخوار فکری و تمرکز بر تفکر نیز با مشکلات هیجانی( افسردگی، اضطراب، خصومت و حساسیت بین فردی) مرتبط است. نشخوار فکری به معنای تمرکز توجه بر افکار است بسته به این که افکار چه محتوایی داشته باشند( مثبت و یا منفی بوده و یا به گذشته و یا آینده مربوط باشند)، می توانند حالات هیجانی متفاوتی( استرس، اضطراب، افسردگی و خشم) در فرد ایجاد کنند یا این حالات را تشدید نماید. زمانی که فرد با استرس مواجه می شود، با توجه به راهبردی که استفاده می کنند، عملکرد تطابقی یا غیر تطابقی دارند. براساس یافته های گارنفسکی و همکاران(2001)، با استفاده از راهبرد فاجعه با تلقی کردن و نشخوار فکری منجر به بروز مشکلات فکری در زمان برخورد با استرس ها می شود.
تحقیق بکتاش و یعقوبی (1392)، نشان داد که در مقایسه میان گروه وسواسی اجباری با گروه عادی، گروه وسواسی بیشتر از افراد عادی از راهبرد های فاجعه انگاری، نشخوار فکری، سرزنش خود و سرزنش دیگران استفاده می کنند و افراد عادی بیشتر از راهبردهای ارزیابی مجدد مثبت، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی استفاده می کنند. به طور کلی افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری در هنگام مواجهه با وقایع آسیب زا، از راهبردهای منفی، نامطلوب و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان و افراد عادی از راهبردهای مثبت، مطلوب و سازگار تنظیم شناختی هیجان استفاده می کنند.
هنرمند و کریم نژاد(1392) در تحقیق خود نشان دادند که واکنش پذیری بالاتر و راهبردهای تنظیم شناختی منفی بالاتر، احتمال سوء مصرف مواد را بالا می برد. به علاوه دشواری در بازشناسی هیجان ها و نارسایی در برقراری ارتباط با دیگران، منجر به سوء مصرف مواد می شود. افرادی که تنظیم هیجان بالایی دارند، در پیش بینی خواسته های دیگران توانایی بیشتری دارند، آن ها فشارهای ناخواسته دیگران را درک و هیجان های خود را بهتر مهار می کنند، و در نتیجه در مقابل مصرف مواد مقاومت بیشتری نشان می دهند. همچنین افرادی که تنظیم هیجانی کمتری دارند، برای مقابله با هیجان های منفی خود، اغلب به سوء مصرف مواد کشیده می شوند.
2-1-2-3- تفاوتهای جنسیتی در استفاده از راهبرهای تنظیم شناختی هیجان
برخی از پژوهشها بر تفاوت دو جنس در استفاده از راهبرد های تنظیم شناختی هیجان تاکید کردهاند. گارنفسکی، تردز، کرایج، لیکرستی (2004) در پژوهشی تفاوتهای جنسیتی را مورد مطالعه قراردادند و دریافتند که در استفاده از راهبردهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مثبت و فاجعهآمیز تلقی کردن و خود را مقصر دانستن، زنان نمرات بالاتر نسبت به مردان کسب کردند. تنها در راهبرد مقصر دانستن دیگران، نمرات مردان به نحو معناداری بالاتر از نمرات زنان بود. یوسفی (1382) گزارش داد که در برخی از راهبرها مانند تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مثبت، نمرات پسران در مقایسه با نمرات دختران بیشتر است، اما در راهبردهای منفی، نمرات دختران بیشتر از پسران است. همچنین در تحقیقی دیگر توسط یوسفی (1385) تفاوت جنسیتی در استفاده از راهبردهای شناختی تنظیم هیجان بررسی شد. نتایج نشان داد که در استفاده از راهبرد مقصر دانستن خود، نمرات دختران به نحو معناداری از نمرات پسران بیشتر است، اما تنها در راهبرد مقصر دانستن دیگران، پسران به نحو معناداری از دختران نمرات بالاتری داشتند. نجاتی (1388) طی پژوهشی نشان داد که در استفاده از راهبردهای مثبت، منفی وکل شناختی، نمرات دختران در مجموع به طرز معناداری از پسران بالاتر است. همچنین در تحقیقی دیگر گارنفسکی وکرایچ (2006) در تحقیقی که بر روی پنج نمونه در سنین و شرایط مختلف شامل اوایل نوجوانی، اواخر نوجوانی، بزرگسالی، سالمندی، نمونههای روانپزشکی به بررسی تفاوتهای راهبرد های تنظیم شناختی هیجان پرداختند. نتایج نشان داد که در پنج گروه نمونه، تفاوتهای معناداری در بین نمرات زنان و مردان در همه ابعاد راهبرد های تنظیم شناختی هیجان وجود دارد. همچنین در تحقیقی دیگر توسط گارنفسکی وهمکاران (2004)، مشخص گردید که تفاوتهای معناداری در استراتژی های نشخوار فکری، فاجعهآمیز کردن تمرکز مجدد مثبت بین دو جنس مشاهده شد، یافته ها نشان داد که زنان در مقایسه با مردان بیشتر از این استراتژی ها استفاده میکنند. همچنین مشخص شده است که در هردو گروه زنان و مردان ارتباط قوی بین استراتژی های مقصر دانستن خود، نشخوار فکری وفاجعهآمیز کردن و نمرات بالای افسردگی موجود است واستفاده بیشتر از ارزیابی مجدد مثبت با نمرات پایین تر در افسردگی در ارتباط است (آندرسون، میلر، رایجر، دیل، سدیکیز،1994 ؛سولیوان، بیشاپ، پیویک،1995 ؛کارور، اسکیر، وینتراب، 1989؛ گارنفسکی وهمکاران،2001 ). بعلاوه در تحقیقی دیگر نولن هوکسیما (1991) نشان داد که زنان به طور کلی در مقایسه با مردان استراتژی نشخوار فکری را بیشتر دارا میباشند.
پیشینه تحقیق
تنظیم شناختی هیجان به عنوان مولفه ای بسیار تاثیرگذار و مهم در سلامت روان به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم در علوم روانشناختی نظر بسیاری از دانشمندان را به خود معطوف نموده است، لذا آمار مطالعه و پژوهش در این زمینه طی سال های اخیر سیر صعودی به خود گرفته و بحث و بررسی های مختلفی در این زمینه صورت پذیرفته است. در همین راستا در پژوهش حاضر موضوع تکانشگری یا رفتار مخاطره آمیز به عنوان نتیجه و بسامدی مهم از بروز اختلال در سلامت روان مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین به بحث و بررسی تاب آوری به عنوان مهار کننده ای موثر در مقابل رفتار های تکانشگرانه و مخاطره آمیز پرداخته شده است. بنابر این در این بخش مستند بر تحقیقات و پژوهش های صورت گرفته گذشته به تفصیل در رابطه با تاثیر متقابل، رابطه دو به دو، همبسته ها و عوامل موثر بر مولفه های تاب آوری، تنظیم شناختی هیجان و به ویژه تکانشگری (رفتار مخاطره جویانه) پرداخته خواهد شد.
2-2-1- پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیر های تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری
در سال های اخیر شیوع اختلالات هیجانی و عدم کنترل هیجان درصد بالایی از افراد در جوامع مختلف را درگیر خود ساخته است، پیرو همین مسأله شیوع برخی اختلالات هیجانی از جمله افسردگی و اضطراب (به عنوان مولفه هایی موثر در رفتار مخاطره جویانه) به ترتیب در 18 و 14 درصد کل افراد گزارش شده است (سارتوریوس و همکاران، 1993).
سایر مشکلات هیجانی و عوامل موثر بر این مشکلات روی عملکرد کلی فرد موجب شده تا برخی از محققین، عوامل مرتبط با این مشکلات را مورد توجه قرار دهند؛ ازجمله نتایج بروز اختلال در کنترل هیجانات بروز بزهکاری، خشونت و رفتار پرخاشگرانه است (ایزنبرگ و همکاران، 2001). با این اوصاف فرایند های تنظیم شناختی هیجان به قدری پیچیده و گسترده است که قادر نخواهیم بود روی تمامی ابعاد و مکانیسم های آن تمرکز کنیم (گارنفسکی، کراچ و اسپینهاون ،2000)، اما می توان گفت جنبه های تنظیم شناختی هیجان، همانند دیگر ابعاد رفتاری و اجتماعی آن در واقع با هدف مدیریت هیجان ها جهت افزایش سازگاری و تطابق به کار می روند و بخشی از راهبرد های تطابقی هستند که با تجربه و درمان ناراحتی های هیجانی و جسمانی و دستیابی به سلامت مرتبطند. (لازاروس،1993).
گارنفسکی و کراچ،(2006) و شمار دیگری از محققان نشان داده اند که استفاده از راهبرد های غیر سازگارانه تنظیم شناختی هیجان (مقصر دانستن خود، نشخوار فکری و مصیبت بار تلقی کردن) در بزرگسالان دارای اختلالات روانی شایع تر است و نوع راهبرد تنظیم شناختی هیجان با علایم افسردگی که خود یکی از مهمترین عوامل موثر در بروز میل به خودکشی می باشد (منین و همکاران 2007) به عنوان یک رفتار تکانشگرانه ارتباط دارد.
لازم به ذکر است که تا کنون تحقیقات منتشر شده کمی نیز راجع به انواع نقش های فرایند شناختی هیجان مانند هیجان خشم به عنوان عاملی موثر و مرتبط با رفتار مخاطره جویانه انجام شده است. با توجه به این که ارزیابی فرد از میزان تاثیر محرک بر انگیزاننده خشم، او را تحت تاثیر قرار می دهد به لحاظ نظری نیز می توان انتظار داشت که بعضی از مهارت های تنظیم شناختی هیجان (مانند فاجعه بار خواندن، سرزنش دیگران و نشخوار فکری) با خشم و خصومت مرتبط باشند. (بک، 1999، دیفنباچر، 1996).
خود کشی نیز به عنوان یکی از رفتار های شایع تکانشگرانه مورد بررسی و تحقیق بسیاری از محققان قرار گرفته است و مشکلات هیجانی تاثیرات بسزایی در بروز آن نشان می دهند. در همین راستا حسنی و میر آقایی (1391) در تحقیقی با عنوان رابطه راهبرد های تنظیم شناختی هیجان با ایده پردازی خودکشی که با مطالعه 120 نفر از دانشجویان دانشگاه خوارزمی (60 نفر دختر، 60 نفر پسر) انجام شد به این نتیجه رسیدند که راهبرد های تنظیم شناختی هیجان شامل خود سرزنش گري، نشخوارگري، فاجعه نمایی و دیگر سرزنش گري با ایده پردازي خودکشی رابطه مثبت دارند، در حالی که راهبردهاي پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزي، کم اهمیت شماري و ارزیابی مجدد مثبت، به صورت منفی با ایده پردازي خودکشی همبسته بودند .نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین راهبردهاي سازگارانه ي تنظیم هیجان، راهبردهاي کم اهمیت شماري ، پذیرش، تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت به صورت منفی ایده پردازي خودکشی را مورد پیش بینی قرار دادند. همچنین، از بین راهبرد هاي ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان، راهبرد هاي خود سرزنش گري و فاجعه نمایی به صورت مثبت ایده پردازي خودکشی را پیش بینی کردند. نتایج پژوهش حاضر ارزش پیش بین کنندگی راهبرد هاي خود تنظیمی شناختی هیجان در ایده پردازي خودکشی را برجسته نمود.
تنظیم شناختی هیجان نقش موثری در انواع دیگر رفتار های مخاطره جویانه از جمله سو مصرف مواد نیز می تواند ایفا کند. پژوهش ها نشان می دهند افرادي که نمي توانند برانگيختگي هاي خود را کنترل کنند احتمالا در معرض خطر سوء مصرف مواد بيشتري قرار مي گيرند. نتایجی که از تحقیقی که روی 100 نفر از مراجعه کنندگان به مراکز ترک اعتياد صورت گرفته است (عباس ابوالقاسمي و همکاران1390) حاکی از آن می باشد، که سوء مصرف کنندگان مواد داراي واکنش پذيري بالا از راهبردهاي تنظيم هيجان منفي و سوء مصرف کنندگان مواد داراي واکنش پذيري پايين از راهبرد هاي تنظيم هيجان مثبت بيشتري استفاده مي کنند، به بیان دیگر نیز این پژوهش تاکید می کند که واکنش پذيري بالا و استفاده از راهبردهاي تنظيم هيجان منفي بيشتر، از عوامل خطرزا براي سوء مصرف مواد می باشند.
گرایش به مصرف سیگار نیز از دیگر انواع رفتار مخاطره جویانه می باشد، به طوری که از مقایسه میزان تنظیم شناختی هیجان در بین افراد سیگاری و غیر سیگاری تفاوت معنادار مشاهده می گردد. برای مثال در تحقیق موحدی بیرامی و شیری (1392-1391) 160 نفر از دانشجویان پسر سیگاری و غیر سیگاری را مورد مقایسه و بررسی قرار دادند، نتایج بیانگر این بود که بین دانشجویان سیگاری وغیر سیگاری در مولفه های تنظیم شناختی هیجان تفاوت معنا داری وجود دارد. بدین گونه که دانشجویان سیگاری بیشتر از راهبرد های تنظیم شناختی منفی استفاده می کند.
در همین راستا در تحقیق دیگری که توسط کیانی قاسمی و پورعباس (1391) در تحقیق با عنوان مقايسه اثربخشي روان درماني گروهي مبتني بر پذيرش و تعهد و ذهن آگاهي بر ميزان ولع مصرف و تنظيم شناختي هيجان در مصرف كنندگان شيشه با هدف مقایسه اثر بخشی این دو روش یعنی روان درمانی گروهی مبتنی بر موارد فوق الذکر و تنظيم شناختي هيجان در مصرف كنندگان شيشه که بر روی 34 مصرف کننده صورت پذیرفت، يافته هاي حاصل از پژوهش نشان داد كه دو گروه درماني بر شدت ولع مصرف معناداري داشتند.
نتایج حاصل از تحقیقات و پژوهش های مربوط به تاثیرات و یا ارتباط دو مولفه تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری تا حدود زیادی دارای وجوهات شبیه به هم و در بعضی نیز یکسان می باشند، برای مثال می توان از پژوهش رضوان فرد و همکاران (1389) نام برد. این تحقیق با عنوان رابطه ويژگي هاي شخصيتي و تكانشگري با ميزان وابستگي به نيكوتين در افراد سيگاري روی 89 دانشجوی پزشکی صورت پذیرفت که نشان می دهد عواملي چون نمرات افسردگي، تكانشگري حركتي، مخاطره جويي، تكانشگري حس جويي، ماجراجويي، تجربه جويي، رفتارهاي كنترل نشده، نوجويي، فقدان پشتكار و فقدان خود راهبري نقش موثري در پيش بيني وابستگي زياد افراد به سيگار داشتند.
سه عامل مخاطره جويي، حس جويي و رفتارهاي كنترل نشده نيز نقش مهمي در پيش بيني وابستگي كم افراد به سيگار ايفا مي كردند. یکی دیگر از انواع هیجاناتی که تحقیقاتی درباره ارتباط آن با تکانشگری و رفتار مخاطره جویانه صورت گرفته است، هیجان خشم و تاثیر خود نظم دهی خشم بر رفتار یا افکار تکانشگرانه می باشد، خشم و تكانشگري مي توانند آغازگر بسياري از اختلالات و آسيب هاي اجتماعي باشند، كه كنترل و نظم دهي آنها به ويژه در محيط خانواده، ضروري است و بايد براي كنترل آنها، برنامه ريزي مناسب انجام شود.
بر همین اساس لاکه و خلعتبری (1388) تحقیقی با عنوان اثر بخشي برنامه آموزش مديريت خشم بر كنترل و خودنظم دهي خشم و تكانشگري مادران دانش آموزان پسر بر روي 15 مادر داراي دانش آموز پسر مقطع ابتدايي داراي ويژگي خشم و تكانشگري بالاتر از ميانگين جامعه انجام داده اند که بر اساس يافته اين تحقيق برنامه آموزشي مديريت خشم را مي توان به عنوان يكي از راهكار هاي مناسب براي خود نظم دهي خشم و همچنین تکانشگری پيشنهاد كرد.
شاید بتوان گفت رابطه افسردگی به عنوان یکی از هیجانات با خودکشی که از مهم ترین نمود های رفتار مخاطره جویانه می باشد، بیشترین تعداد مقالات را چه از نظر کمی و چه کیفی در زمینه ارتباط دو مولفه هیجانات و تکانشگری به خود اختصاص داده است. در همین راستا چتری پور و کیخانی (1390) در تحقیقی تحت عنوان مقایسه افکار خودکشی و افسردگی در افراد اقدام کننده به خودکشی و سالم که بر روی 50 فرد اقدام کننده به خود کشی صورت پذیرفت به این نتیجه رسیدند که بین میزان افسردگی در افراد اقدام کننده به خودکشی و افراد سالم تفاوت مثبت و معنی داری وجود دارد. هم چنین بین افکار خودکشی و میزان افسردگی در افراد اقدام کننده به خودکشی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت.
سلامت روان را می توان از مهمترین اهداف علوم روانشناختی محسوب کرد، این متغیر از مولفه های مختلفی تشکیل شده است. دو مولفه تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری از متغیرهای اصلی سلامت روان محسوب می شود که با توجه به تاثیر فراوان و بسزای این دو متغیر، پژوهش های زیادی در زمینه شناخت، ارتباط و تاثیر آنها بر یکدیگر و بر سلامت روان صورت پذیرفته است. در همین راستا در تحقیقی که عبدی و همکاران (1389) با عنوان رابطه سبك هاي تنظيم شناختي هيجان و سلامت عمومي دانشجويان انجام داده است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که بين سبك هاي تنظيم شناختي هيجان با سلامت عمومي همبستگي معني داري وجود دارد و در ميان انواع سبك هاي تنظيم شناختی هيجان، ناسازگاری فاجعه انگاري و سرزنش ديگري بیشترین پيش بيني كننده سلامت روان بودند.
در کل آنچه بیش از هر چیز به چشم می آید، اشاره اکثر پژوهش های انجام گرفته به خصوص با رویکرد های نوین به بروز رفتار های مخاطره آمیز و تکانشگرانه در اثر وجود هیجانات منفی یا اختلالات هیجانی در فرد می باشد.
پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری
در سال های اخیر به علت اهمیت دو مولفه تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری پژوهش های زیادی در این دو حوزه انجام شده است که در بخشی از تحقیقات صورت گرفته به ارتباط و تاثیر متقابل آنها پرداخته شده است. آرك، سيمونز و همكاران (2009) در پژوهشي نشان دادند كه افراد داراي تاب آوري بالا در مواجهه با رويداد هاي هيجاني با ماهيت خنثي و نامعلوم، بيش تر تمايل به نشان دادن هيجانات مثبت داشتند. به اعتقاد آنها اين امر ممكن است به علت توانايي افراد براي كنارآمدن آگاهانه و موفقيت آميز به هنگام روبرو شدن با موقعيت هاي دشوار به خصوص موقعيت هايي با ماهيت بين فردي باشد. ريو (2005) نشان داد كه تاب آوري با هيجانات مثبت، همبستگي مثبت و با هيجانات منفي مانند خشم و غم، همبستگي منفي دارد. تحقيقات نشان دادند كه ارزيابي مجدد و تاب آوري به طور مثبت و سركوبي به طور منفي با بهزيستي رواني رابطه دارند.
براساس مدل گراس (2003) دو راهبرد اصلي تنظيم هيجان شامل ارزيابي مجدد (بازسازي كردن يك وضعيت هيجاني به عنوان وضعيتي با هيجان كم تر) و سركوبي هيجان (جلوگيري از نشان دادن بيروني حالت هيجاني، در هنگام هيجان زدگی) با هم در ارتباط مي باشند. تاب آوري نیز شامل نگرش هاي مقاوم در مقابل استرس مي باشد، كه مربوط به ارزيابي شخص به عنوان توانايي كنار آمدن با استرس زاها است. به هر حال تاب آوري كه از اجزا مهم سلامت روان مشخص شده است و به عنوان يكی از ساختارهای اصلی شخصيت در نظر گرفته مي شود ارتباط زیادی با خود تنظیمی شناختی هیجان دارد.
بهزيستي رواني از پر اهمیت ترین اجزا روان شناختي كيفيت زندگي محسوب می گردد و به میزان زیادی انعكاس دهنده سلامت روان است. پژوهشگران نیز معتقدند تاب آوري و تنظيم هيجاني به عنوان تعيين كننده هاي مهم سلامت رواني و به طور دقيق تر بهزيستي رواني محسوب می شوند. درهمین راستا پژوهشی که با هدف بررسي رابطه سبك هاي دلبستگي، تنظيم هيجاني و تاب آوری با بهزيستي رواني دانشجويان توسط بیگدلی، حسنی و رستمی (1392) صورت گرفته است نشان می دهد، تاب آوری و تنظیم هیجان به طور معناداری به همراه دلبستگی پیش بینی کننده های خوبی برای بهزیستی روان می باشند.
پژوهش های فراوانی نشان داده اند که تاثیر مولفه تاب آوری و مولفه های هیجانی در ارتباط باهم هستند و حتی به صورت مکمل بر سایر متغیر ها از جمله رفتارهای مخاطره آمیز مثل اعتیاد تاثیر می گذارند. در پژوهش محمدی، آقاجانی و زهتاب ور (1390) با عنوان ارتباط اعتیاد، تاب آوری و مولفه های هیجانی که با هدف بررسی ارتباط اعتیاد با عوامل محافظت کننده (تاب آوري) و عوامل هیجانی (افسردگی، اضطراب و استرس) انجام شده است به همین موضوع پرداخت شده است. یافته های این پژوهش مبین آن است که اضطراب، افسردگی و استرس در آزمودنی هایی که سوء مصرف مواد در آنها بالاتر بود، نسبت به گروه متقابل بیشتر و میزان تاب آوری کمتر بود. به عبارتی میزان بالای مشکلات هیجانی و احتمال بالای ناتوانی در جلوگیری از سو مصرف مواد در دانشجویان، توجه به عوامل خطر پذیری و مداخله های پیشگیرانه را در اولویت قرار می دهد.
در همین زمینه در تحقیقی دیگر که با عنوان رابطه سبک کنترل هیجانی و تاب آوري در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی توسط حیدری و همکاران (1390) صورت پذیرفته است، به منظور تعیین رابطه بین کنترل هیجانی و تاب آوري در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی طراحی شد. نتایج نشان داد که کنترل هیجانی و مولفه های آن با تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر رابطه معنا دار و منفی دارند. همچنین در زمینه پیش بینی تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر، بازداری هیجانی نقش تعیین کننده تری در پیش بینی تاب آوری ایفا می کند.
در مجموع یافته های این پژوهش بر نقش کنترل هیجانی و مولفه های آن در پیش بینی تاب آوری نوجوانان در برابر مصرف مواد مخدر تاکید می کند. در تحقیق حاضر ارتباط معکوسی بین سه زیر مقیاس بازداری هیجانی، نشخوار ذهنی و ابراز پرخاشگری وجود داشت. کنترل هیجانی و عدم تمایل به ابراز هیجانات سبب می شود تا نوجوانان در واکنش به شرایط ناگوار به درستی عمل نکرده و در مواجهه با عوامل خطرزا نتوانند تاب آور باشند. بازداری هیجانی، نشخوارذهنی و کنترل هیجانی بالاتر در دانش آموزان پسر دبیرستانی، با تاب آوری پایین تر در برابر مصرف مواد مخدر همراه می باشد. بدین معنی که افراد با ذهنی نشخوارکننده، تاب آوری کمتر و افکار، اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه می کنند و رفتارهای هیجانی منفی، آن ها را به سمت رفتارهای تکانشی، از جمله مصرف مواد مخدر سوق می دهد. کنترل خوش خیم که کنترل تکانه های ناراحت کننده حین انجام کار است، از مولفه های مثبت کنترل هیجانی می باشد. یافته ها بیانگر این هستند که بین کنترل خوش خیم و تاب آوری در برابر مصرف مواد، رابطه معنادار وجود ندارد. اما به طور کل نتایج پژوهش فوق نشان داد که مولفه بازداری هیجانی نقش تبیین کننده تری نسبت به سایر مولفه های کنترل هیجانی در مقابل تاب آوری ایفا می کند.
شواهد حاکی از آن است که، افراد به صورت عادی قادر به درک هیجانات و مکانیسم های کنترل آن نیستند، اما زمانی که این مکانیسم ها شناخته شوند و رفتارهای هیجان محور مرتبط با آن مشخص شوند، قادر به مدیریت آن خواهند بود. از طرف دیگر، نام گذاری این احساسات، به شناخت عملکرد آن و به خصوص کسب مهارت های کنترل هیجانی کمک می کند، که این موارد در پیش گیری از رفتارهای مخرب و افزایش تاب آوری افراد در مقابل این گونه از رفتارها، کمک شایانی خواهد کرد.
بنابراین به نظر می رسد که، هرچه نوجوانان راحت تر بتوانند هیجانات خود را ابراز کنند و کنترل و تعارض کمتری در برابر ابراز آن ها داشته باشند، به نحو موثرتری می توانند هنگام روبرو شدن با شرایط ناگوار و چالش برانگیز، نه تنها توانش اجتماعی خود را بهبود بخشند، بلکه قادر خواهند بود سازگاری خود را به طور چشمگیری ارتقاء دهند.
از جمله مسأله های پر اهمیت دیگری که در حوزه تاب آوری مطرح گردیده است، نقش صفات شخصیتی است. بررسی نقش عوامل شخصیت با تاب آوری بدلیل وجود عامل های هیجانی در صفات شخصیت می تواند تاثیر مولفه تاب آوری و تنظیم هیجان را با جزییات بیشتر نمایش دهد. در پژوهشی که توسط شفیع زاده (1391) با عنوان رابطه تاب آوری با پنج عامل بزرگ شخصیت انجام شده است، به طور دقیق تر به رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت شامل برونگرايي، گشودگي، خوشايندي، وظيفه شناسي و روان رنجورخويي با تاب آوری پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش فرضیه های پژوهش را تایید می کند، بنابر این یافته ها نشان می دهد که تاب آوری همبستگی منفی قوی با روان رنجور خویی و همبستگی مثبت معنی داری با برون گرایی و وجدان گرایی دارد. همچنین بر حسب این نتایج رابطه تاب آوری با گشودگی و توافق معنی دار نبود، این نکته قابل توجه است که فقط روان رنجورخویی قادر به پیش بینی معنا دار تاب آوری در این گروه از آزمودنی ها بوده است.
هیجان استرس نیز از دیگر انواع هیجانات پر اهمیتی است که بدلیل فراگیر بودن آن پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است. باید توجه داشت که همه افراد به میزان های متفاوتی استرس را درک کرده اند. نکته قابل توجه این است که اثرات استرس در سلامت افراد به توانایی مقابله آنها با آن بستگی دارد. تاب آوری سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل می کند و فرایند پویای انطباق و سازگاری مثبت را افزایش می دهد. تاب آوری تنها از طریق سازگاری با استرس نیست، بلکه به معنی بهبود، انعطاف پذیری و برگشت به حالت اول می باشد. در پژوهشی با عنوان بررسی همبستگی استرس درک شده با تاب آوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری توسط پورافضل و همکاران (1391) به تبیین اثرات استرس و نقش تاب آوری بر سلامت روان پرداخته شده است. یافته های این پژوهش بیانگرآن است که تقریبا همه دانشجویان کارشناسی سطح استرس درک شده را متوسط و بالاتر گزارش کرده اند و همبستگی بین استرس درک شده و تاب آوری معنادار می باشد.
در راستای ارتباط مولفه هیجانی استرس و تاب آوری تحقیق دیگری توسط حسینی و بجستانی (1391) با عنوان اثر بخشی آموزش تاب آوری بر استرس مادران دارای فرزند مبتلا به سرطان صورت پذیرفته است. نتایج حاصل مبین آن است که مادرانی که به میزان معینی تحت آموزش تاب آوری قرار گرفته اند، در افزایش تاب آوری و کاهش استرس به نسبت مادرانی که از این آموزش ها برخوردار نبوده اند، پیشرفت بهتری داشته اند و به طور خلاصه می توان این گونه نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری تاثیر معنا داری بر روی کاهش استرس و افزایش تاب آوری داشته است.
در تحقیقی دیگر که توسط کاوه و همکاران (1388) با عنوان تدوین برنامه افزایش تاب آوری در برابر استرس و تاثیر آموزش آن بر مولفه های کیفیت زندگی والدین دارای کودک کم توان ذهنی خفیف صورت گرفته است، بار دیگر به ارتباط مولفه استرس و تاب آوری پرداخته شده است. نتایج بدست آمده از این تحقیق بیانگر آن است که میزان تاب آوری در برابر استرس و تغییر پذیری روابط والد فرزند در والدینی که تحت آموزش تاب آوری قرار گرفتند، از والدینی که تحت آموزش قرار نگرفتند بیشتر و استرس کمتر گردید.
برآیند تاثیر متقابل دو مولفه تنظیم و کنترل شخص بر هیجانات خود و توانایی مقابله پویا با مشکلات در شرایط سخت و نا گوار منجر به سلامت روان و احساس خوشبختی و رضایت از زندگی می گردد. در همین راستا سامانی و همکاران (1386) طی پژوهشی برروی دانشجویان، نقش واسطهای هیجانات منفی را در رابطه بین تاب آوری و رضایت مندی از زندگی نشان دادند.
نتایج بدست آمده در بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که سازه سلامت روان با تاب آوری و سرسختی رابطه ای مستقیم دارند. در این زمینه رحیمیان و اصغر نژاد (1387) تحقیقی را انجام داده اند که نشان می دهد که تاب آوری و سرسختی توان پیشبینی معنادار سلامت روان را دارند.
اکثر پژوهش هایی که در جوامع خارج از ایران نیز صورت پذیرفته است، مهر تاییدی بر ارتباط سلامت روانی و هیجانی با توانایی مقابله با مشکالات بخصوص در شرایط سخت و ناگوار می زند. برای این منظور می توان به پژوهشی که توسط آنگ و همکاران (2006) صورت گرفته است اشاره نمود؛ نتایج این تحقیق نشان داد که تاب آوری واریانس معناداری از بهزیستی روانی و هیجانی را تبیین میکند.
از دیگر سازه های مرتبط با متغیر تاب آوری می توان به رویکرد نوین نگرش ها و هیجانات مثبت یا به عبارتی مثبت نگری اشاره نمود. در دو دهه اخیر در نشریات و کتب روانشناسی مختلف تاکیدات فراونی بر ایجاد نگرش و هیجانات آگاهانه مثبت شده است و حتی آموزش های زیادی در این باب صورت می گیرد، چرا که تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است حاکی از افزایش توانایی افراد در مقابله با مشکلات در صورت داشتن نگرش ها و هیجانات اگاهانه مثبت می باشد. توگاد و فردریک سون (2004) نشان دادند که تاب آوری با هیجانهای مثبت رابطه مستقیم و با هیجانهای منفی رابطه معکوس دارد. کوهن و همکاران(2009) نیز با بررسی دانشآموزان نشان دادند که هیجانهای مثبت، افزایش تاب آوری و رضایت از زندگی را پیشبینی میکند و در برخی از پژوهشها، تاب آوری بر کاهش هیجانات منفی و افزایش رضایت از زندگی تأثیر داشته است (گلوریا و همکاران، 2005؛ انزلجیت و همکاران، 2006؛ کوهن و همکاران، 2009). همچنین نتایج تحقیقات بیانگر آن است که افرادی که در انتهای سطح پایین تاب آوری هستند (بر روی پیوستار تاب آوری بالا و تاب آوری پایین) به مقدار ناچیزی خودشان را با موقعیتهای جدید وفق میدهند و به کندی از موقعیتهای فشار زا به حالت عادی بر میگردند(سیبرت،2007). سطوح بالاتر تاب آوری، هیجانهای مثبت و منفی را پیشبینی میکند. تجربه هیجانهای مثبت به افراد تاب آور کمک میکند که بتوانند با استرس های روزمره بهتر مقابله کنند (بشارت،1386).
به اعتقاد ارک و همکاران (2008) افرادی که دارای تاب آوری مناسبی هستند، اغلب با ایجاد هیجانات مثبت پس از رویاروییهای فشار زا به حالت طبیعی باز میگردند. آنچه قابل توجه است آن است که افرادی که از سطح بالاتری از تاب آوری بهره می برند به واسطه برخورداری از هیجانات مثبت و توانایی کنترل و تنظیم آگاهانه هیجانات خود یعنی تغییر رویه از هیجانات منفی به هیجانات مثبت نه تنها در اثر بروز مشکلات و رویداد های ناگوار دچار سیر نزولی در بهزیستی روانی و رفتاری خود نمی شوند بلکه بدون اینکه سلامت روان شان کاهش یابد و دچار بیماری روانی شوند، رویدادهای فشار زا را پشت سر میگذارند و علیرغم وجود شرایط استرس زا پیشرفت نیز خواهند داشت، به هدف خود رسیده و احساس کامیابی می کنند (واف و همکاران،2008).
در طرف مقابل عدم تاب آوری میتواند در بروز هیجانات منفی مانند خشم که منجر به رفتارهای پرخاشگرانه و زود هنگام می گردد کمک کند (آلن، کوکس و کوپر،2006).
کاربونل (1988) نشان داد تاب آوری با حمایت اجتماعی جوانان در معرض خطر با مشکلات هیجانی ارتباط دارد و همچنین رشد فرایندهای تاب آوری میتواند در کاهش تأثیر هیجانی و روانشناختی استرس در بزرگسالی مفید باشد ( اونگ، ادواردز و برگمن ،2006). از طرف دیگر راهبرد های مقابله با استرس که عامل مراقبتی بسیار مهمی برای افراد در معرض خطر تلقی میشود، یکی از متغیرهای مهمی است که به طور گسترده در مطالعات بهکاربرده شده است ( چان، 2000).
مطالعات گستردهای نیز در خصوص رابطه سبکهای مقابلهای مثبت و تاب آوری و سازگاری صورت پذیرفته است که نشان میدهند رابطه معناداری بین این دو مولفه بر قرار می باشد( گریک،2001؛ چاتمن،2006). بنا به تعریف لازاروس و فولکمن(1984) مقابله به عنوان فرایندی پیچیده، تابع ارزیابیهای فرد و فشارهای موقعیتی می باشد و عبارت است از تلاشهای رفتاری و شناختی که دائماً در حال تغییر است و به منظور کنترل موقعیتها و شرایطی که به طور بالقوه فشارزا یا زیانبار ارزیابی میشود، به کار میرود. طبق مطالعه چاتمن (2006) عدم استفاده از راهبردهای مقابلهای منفی، میزان تاب آوری را در نوجوانان افزایش میدهد.
علاوه بر این مطالعات، پژوهش های دیگری رابطه سبک های مقابله با تنش یا همان استرس به عنوان یک هیجان منفی و تاب آوری را بررسی کرده اند که به نتایج مشابهی دست یافتند. رشد تاب آوری در کودکانی که در بحران هستند، جهت به حداقل رساندن بزهکاری طولانی مدت و تبدیل آنها به افرادی که در بزرگسالی استرس کمتری را تجربه می کنند ضروری است (آلن و همکاران،2006).
آنچه از برآیند مجموع این دسته از تحقیقات بدست می آید، حاکی از آن است که تنظیم شناختی هیجانات می تواند با مولفه تاب آوری دارای ارتباطی مستقیم و متقابل باشد، به صورتی که تنظیم آگاهانه مثبت هیجانات منجر به افزایش تاب آوری گشته و تاب آوری نیز به نوبه خود پیامد های مثبتی در بهداشت روان و عملکرد فرد به بار آورد.
منابع فارسی
ابوالقاسمی، عباس. اله قلی لو، کلثوم، (1389). راهبردهای تنظیم هیجان در سو مصرف کنندگان مواد دارای واکنش پذیری بالا و پایین. مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان، دوره بیستم شماره 77، صفحات 15-22.
اختياري، حامد. بهزادي، آرين. جنتي، علي. مكري، آذرخش (1383) كدام يك تأثير منفي بيشتري بر ما مي گذارد؟ دفعات باخت يا مقادير آن: بررسي استراتژي تصميم گيري مخاطره آميز به وسيله نسخه هاي متفاوت از آزمون قمار ايووا. تازه هاي علوم شناختي، سال ششم، شماره 3 و 4 ،17-25.
اختیاری، حامد. مهرناز، رضوان فرد و آذرخش مکری. (1387) تکانشگري و ابزارهاي گوناگون ارزيابي آن: بازبيني ديدگاه ها و بررسي هاي انجام شده. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران (انديشه و رفتار) پاييز 1387; 14-3 (پياپي 54) ويژه نامه اعتياد:247-257.
انجمن حمايت از حقوق كودكان. بررسي ميزان اعمال خشونت از طرف والدين بر كودكان. دسترسی در http://www.DPP,irib.ir.
بشارت، محمدعلی. (1386). تاب آوری، آسیب پذیری و سلامت روانی. مجله علوم روانشناختی، دوره ششم، شماره24.
بقایی، مژده. خلعتبری،جواد، (1388). اثر بخشي برنامه آموزش مديريت خشم بر كنترل و خودنظم دهي خشم و تكانشگري مادران دانش آموزان پسر مقطع ابتدايي شهر رشت. دو فصل نامه دانشكده هاي پرستاري و مامايي استان گيلان، سال 20 ، شماره 63 ، بهار و تابستان 89 صفحات 1-9.
بیرامی، منصور. موحدی ، یزدان. (1392). مقايسه تنظيم شناختي هيجان در دانشجويان سيگاري و غير سيگاري. مجله دانشگاه علوم پزشكي مازندران. دوره بیست و سوم، شماره 109، بهمن 1392، صفحات 156-163.
بیگدلی، ایمان الله؛ نجفی، محمود و رستمی، مریم (1392). رابطه ی سبک های دلبستگی، تنظیم هیجان و تاب آوری با بهزیستی روانی در دانشجویان علوم پزشکی. مجله ی ایرانی آموزش در علوم پزشکی، شماره ی سیزدهم.ص 9.
پور افضل، فاطمه؛ سید فاطمی، نعیمه؛ اینانلو، مهرنوش و حقانی، حمید. (1392). بررسی همبستگی استرس درک شده با تاب آوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری. مجله ی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه تهران (حیات) ، دوره نوزدهم، شماره 1، صص 41-52.
جوکار بهرام. (1386). هوش عاطفی، هوش شناختی، تاب آوری و رضایت از زندگی. دو فصلنامه روانشناسی معاصر، شماره4: 3-12.
حسنی، جعفر. میرآقایی، علی محمد. (1391). رابطه راهبردهاي تنظیم شناختی هیجان با ایده پردازي خودکشی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی مشهد.
حسین چاری، مسعود و فداکار، مهدی (1384). بررسی تاثیر دانشگاه بر مهارت های ارتباطی بر اساس مقایسه ی دانش آموزان و دانشجویان، دانشور رفتار، سال دوازدهم- شماره ی 15، صص 21-31.
حسینی قمی، طاهره و سلیمی بجستانی، حسین (1391). اثر بخشی آموزش تاب آوری بر استرس مادران دارای فرزندان مبتلا به سرطان در بیمارستان امام خمینی تهران. فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی سلامت، شماره 4.
سامانی، سیامک، جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس. (1386). تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3، 295-290.
شفیع زاده، رقیه (1391). رابطه ی تاب آوری با پنج عامل بزرگ شخصیت. مجله ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال سیزدهم، شماره 3 .
جوادی، رحم خدا. آقا بخشی حبیب. رفیعی ، حسن (1387). رابطه كاركرد خانواده و تاب آوري در برابر مصرف مواد در دانش آموزان پسر دبيرستاني مدارس پرخطر. فصلنامه علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی ، سال یازدهم، شماره 41.
حیدری، ناصر؛ تقی پور، ابراهیم؛ خدابخشی کولایی، آناهیتا و مصلی نژاد، لیلی (1391). رابطه ی سبک کنترل هیجانی و تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی. مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان،دوره دوازدهم، آبان 91.
رحیمیان، اسحق. اصغر نژاد، فرید (1387). رابطه سرسختي روانشناختي و خودتا ب آوري با سلامت روان در جوانان و بزرگسالان بازمانده زلزله شهرستان بم. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، سال چهاردهم، شماره 1، بهار 1387، 62-70.
رضوان فرد مهرناز,اختياري حامد,مكري آذرخش,كاوياني حسين (1389). رابطه ويژگي هاي شخصيتي و تكانشگري با ميزان وابستگي نيكوتين در افراد سيگاري. سایت www.sid.ir.
زرین کلک، حمیررضا (1388). اثر بخشي آموزش مؤلفه هاي تاب آوري بركاهش آسيب پذيري نسبت به اعتياد و تغيير نگرش دانش آموزان نسبت به مصرف مواد پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی تهران.
سامانی، سیامک، جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس. (1386). تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3، 295-290.
سامانی، فاطمه و حسین چاری، مسعود (1390). بررسی نقش واسطه گری تنظیم شناختی هیجان در رابطه میان والدگری و سازگاری تحصیلی در دانشجویان. پایان نامه کارشناسی ارشد. شیراز. دانشگاه شیراز.
سلیمانیان، اکبر. گل پیچ، زینب (1391). مقایسه تاب آوری و رفتارهای پرخطر بر اساس ساختار انگیزشی در نوجوانان. مجله دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه (بجنورد) ، تابستان 1392، 387-394.
شهنی، منیجه. عالی پور ، سیروس (1390). مقايسه تاب آوري، سلامت عمومي، پرخاشگري و عملکرد تحصيلي دانش آموزان دختر دبيرستاني خانواده هاي طلاق و عادي شهر اهواز با کنترل وضعيت اجتماعي – اقتصادي. دانشگاه شهید چمران اهواز. 29 : مجله مشاوره كاربردي. بهار و تابستان 1390صفحات:79-104.
شوشتری، مژگان و عابدی، احمد (1390). اثر بخشی مداخلات زود هنگام مبتنی بر بازی های کودک محور بر میزان بیش فعالی-تکانشگری کودکان پیش دبستانی. فصلنامه روانشناسی افراد استثنایی، شماره 2، سال اول، شماره 90.
صالحی، اعظم. باغبان، ایران. بهرامی ، فاطمه (1390). رابطه بین راهبرد های شناختی تنشیم هیجان و مشکلات هیجانی با توجه به عوامل فردی. فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده، سال اول، شماره 1، تابستان 90، صفحه 1-18.
طالع بکتاش، سهیلا؛ یعقوبی، حسن و یوسفی، رحیم (1392). مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری با افراد عادی. دو ماه نامه علمی-پژوهشی فیض، دوره هفدهم، شماره 5، آذر و دی 1392، صص 471-481.
عبدی ، سلمان. بابا پور ، جلیل (1389). رابطه سبك هاي تنظيم هيجان شناختي و سلامت عمومي دانشجويان. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي ارتش جمهوري اسلامي ايران، سال هشتم، شماره 4، زمستان 89، صفحات 258-263.
عدالتي، اسمعيل زاده، هانيه. بررسي تاثير درمان كنترل تكانه بر كاهش تكانشگري در دانشجويان دانشگاه الزهرا. پايان نامه جهت اخذ درجه كارشناسي. ارشد رشته روانشناسي. دانشگاه الزهرا 1386.
علیزاده، سپیده. (1388). تدوین برنامه عقلانی ـ هیجانی، رفتاری و بررسی تأثیر آن بر تابآوری و سلامت روان افراد مبتلا به اچآیوی. پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه تنکابن.
فانی، داریوش (1388). بررسی رابطه ی بین راهبردهای شناختی تنظیم عواطف، مهارت های اجتماعی و پرخاشگری در دانش آموزان دوره ی ابتدایی شهر شیراز. پایان نامه ی کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
کاوه، منیژه؛ علی زاده، حمید؛ دلاور، علی و برج علی، احمد (1388). تدوین برنامه ی افزایش تاب آوری در برابر استرس و تاثیر آموزش بر مولفه های کیفیت زندگی والدین دارای کودکان کم توان ذهنی خفیف. فصلنامه ایرانی کودکان استثنایی، سال یازدهم، شماره 2، صص 119-140.
كميته حمايت از كودكان خياباني ايران- سوئد. تضاد در خانواده مهمترين عامل بروز خشونت عليه كودكان تهراني است. دسترسي در .http://www.iranstreet children.com
كياني، احمدرضا. قاسمي، نظام الدين (1391). مقايسه اثربخشي روان درماني گروهي مبتني بر پذيرش و تعهد و ذهن آگاهي بر ميزان ولع مصرف و تنظيم شناختي هيجان در مصرف كنندگان شيشه. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه خوارزمی مشهد.
كياني دهكردي، منصور، (1383) بررسي عوامل عيني و مداخله پذيرتاب آوري دربرابر وابستگي به مواد درپسران مردان وابسته وغير وابسته به مواد ، پايان نامه دكتري تخصصي روانپزشكي، دانشگاه علوم بهزيستي و توان بخشي.
کیخانی، ستار. چتری پور، فاطمه (1391). مقایسه افکار خودکشی و افسردگی در افراد اقدام کننده به خودکشی. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام. دوره بیست و یکم، شماره اول، فروردین 92.
محمدی، ابوالفضل؛ آقا جانی، میترا و زهتاب ور، غلامحسین (1390). ارتباط اعتیاد، تاب آوری و مولفه های هیجانی. مجله ی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال هفدهم، شماره ی 2، صص 136-142.
محمدی، مسعود. جزایری، علیرضا. رفیعی، امیر حسین، جوکتر، بهرام، عباس پور، شهناز (1385). بررسی عوامل تاب آور در افراد در معرض خطر سو مصرف مواد مخدر. فصلنامه علمی- پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، سال اول شماره 2و3، تابستان و پاییز 1385.
مهرابی زاده هنرمند، مهناز؛ کریم نژاد، فرزاد و خواجه دین، نیلوفر (1392). تاثیر درمان مبتنی بر مدل فرانظری بر خود کارآمدی پرهیز از مصرف مواد و چگونگی به کارگیری راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در معتادین. مجله پزشکی ارومیه، دوره بیست و پنجم، شماره اول، صص 32-42.
مکری،آذرخش. (1387) ارتباط شاخص های تکانشگری و رفتار های مخاطره جویانه با شدت ولع مصرف در گروه های مختلف معتادان به مواد افیونی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال چهاردهم، شماره 3، 258-268، 1387.
نجاتی، وحید. ملکی، قیصر (1389). رابطه بین تکانشگري و تأملگرایی با عملکرد حل مسئله. پیان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی دانشگاه تهران.
وامقی، مروثه و همکاران. مواجهه با خشونت خانوادگی در دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران. فصلنامه علوم پژوهشی علوم رفاه اجتماعی. 1386. سال 6، شماره 24.
ویسی، مختار؛ عاطف وحید، محمدکاظم؛ رضایی، منصور. (1379). تاثیر استرس شغلی بر خشنودی و سلامت روان اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی. فصلنامه اندیشه و رفتار. سال ششم، شماره 2 و 3،78-70.
هاشمی، لادن و جوکار، بهرام (1390). بررسی رابطه ی بین تعالی معنوی و تاب آوری در دانشجویان دانشگاه. مطالعات روانشناسی تربیتی، دوره هشتم، شماره 32، صص123-142.
Refrences:
Abbott, B.V. (2005). Emotion dysregulation and re-regulation: predictors of relationship intimacy and distress. [PhD thesis]. Texas A & M University.
Allen, R., Cox, J., & Cooper, N. (2006). The impact of a summer day camp on the resilience of disadvantaged youths. Journal of physical Education, Recreation & Dance, 77(1): 17-23.
Antonovsky,A.(1987). Unraveling the mystery the health. Sanfrancisco:Jossey -Bass.
Andreu VC, Morales F.)2005). [How Impulsivity is related to intelligence and academic achievement] Spanish [Abstract]. Spanish J Psychol; 8(1): 199-204
Arce. E, Simmons. A.W., Winkielman. P., stein. M.B, Hitckock. C. paulus. M. P. (2008). Association between individual differences in self- reported emotional resilience and the affective- perception of neutral faces. Journal of Affective Disorders. 222-210 ,25.
Beck, A. T. (1999). Prisoners of hate: The cognitive basis of anger, hostility, and violence. New York, NY: Harper Collins Publishers. Between males and females". Personality and Individual Differences, 36, 267-276.
Bandalos, D. L., & Finney, S. J. (2001). Item parceling issues in structural equation modeling. In G.A. Narcoulides & R.E. Schumacker (Eds.), New developments and techniques in structural equation modeling. Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
Bell C. C. (2001). Cultivating Resiliency in Youth. Journal of Adolescent Health, voll (29) 375-381.
Benard, B. (1997). Turning it around for all youth: From risk to resilience. Launceston, Tasmania: Resiliency Associates and Global Learning Communities.
Beardslee, William and Donna Podorefsky. Resilient adolescents whose parents have serious affective and other psychiatric disorders: importance of self- understanding and relationships. American Journal of Psychiatry 145(1). January 1988, 63-69.
Beauregard, M., Lévesque, J., Bourgouin, P. (2001). Neural Correlates of Conscious Self-Regulation of Emotion. The Journal of Neuroscience, 21, RC165:1-6.
Black C., & Ford-Gilboe, Adolescent mothers: Resilience, family health work and health-promoting factors, Journal of Advanced Nursing, 2004; 48[4], 351- 360.
Brooks, M. V. (2003). Health-related hardiness and chronic illness. Nursing Forum, 38, 11-20.
Brooks, R. B. (1994). Children at risk: Fostering resiliency and hope. American Journal of Orthopsychiatry, 64(4), 545-553.
Brunner, D. and Hen, R. (1997). Insights into the neurobiology of impulsive behavior from serotonin receptor knockout mice. Annals of New- York Academy of Science, 836, 81-105.
Byrne, B.M. (1998). Structural Equation Modeling with LISREL, PRELIS and SIMPLIS: Basic Concepts, Applications and Programming. Mahwah, Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
Buss,A. H., & Plomin, R. (1975). A temperament theory of personality development. New York: Wiley.
Campbell- sills, L., Cohen, Sh.L., Stein, M.B. (2006). Relationship or resilience to personality, coping, and psychiatric symptoms in young adults. Behaviour Research and Therapy, 44, 585-599.
Chan, R. C. K. (2000). Stress and coping in spouses of persons with spinal cord injuries in Hong Kong. Clinical Rehabilitation, 14(2): 137-144.
Chatman, J. D. (2006). Risk and resiliency among inner city minority adolescents: Astudy of coping and ethnic identity. Ph.D. dissertation, University of California.
Chatman,J.D. (2006). Risk and resiliency among inner city minority adolescents: A study of coping and ethnic identity. Ph.D. dissertation, University of California.
Cicchetti, D. & Rogosch, F. A. (1996). The role of self- organization in the promotion of resilience in maltreated children. Development and psychopathology, 9, 797-814.
Cicchetti,D.& Becker.B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562.
Cloninger,C. R.(1987). A systematic method for clinical description and classification of personality variants. Archives of General Psychiatry, 44, 573-588.
Cohn, M, A, Fredrickson, B, L, Brown, S, L, Mikels, J, A & Conway, A, M, (2009). Happiness Unpacked: Positive Emotions Increase Life Satisfaction by Building Resilience, Emotion, 9(3). 361-368.
Conner, L. (2006). An inventory for resilience construct. Personality & Individuall Differences, 35, 41-53.
Conner, k.,m. and Davidson,j.R.T. (2003). Development of a new resilienal: The conner-Da- vidson Resilience scale (CD-RISC) Depression and Anexiety 18.76-82.
Cowen, E.L, Whman PA, Work WC. (1996), Resilience in highly stressed urban children:concepts and findings. Bull N Y Acad Med. 1996 Winter; 73(2):267-84.
Cowen, E. L, & Work, W. C. (1988). Resilient children, psychological wellness. And primary prevention. American Journal of Community Psychology, 16. 591-607.
Davis, B.K &Sommer, Byou can choose your own life, A Decision making program for students, Ccp. 1992.
Deater-Deckard, K., Ivy, L., Smith, J.(2005). Resilience in Gene-Environment Transactions. In Goldstein. S., & Brooks. R.B, Handbook of Resilience in Children, (pp.49-64), New York: Contemporary Books.
Dickman, S. (1985). Impulsivity and perception: Individual differences in the processing of the local and global dimensions of stimuli. Journal of Personality and Social Psychology, 48, 133-149.
Deffenbacher, J. L. (1996). Cognitive-behavioral approaches to anger reduction. In K. S. Dobson & K. D. Craig (Eds.), Advances in cognitive-behavioral therapy (pp. 31–62). Thousand Oaks, CA: Sage.
Doo, B. (2004). Resilience. Thinking Aloud world with newsletter, 1, 34.
Ell. G. Behavioural management: Aggression in dementia: A randomized controlled trial.2009.117:68-80.
Ell. G. ( 2004). Behavioural management: Aggression in dementia: A randomized controlled trial. 117:68-80.
Ettelt S, Ruhrmann S, Barnow S, Buthz F, Hochrein A, Meyer K, . Impulsiveness in bsessiveecompulsive disorder: results from a family study. Acta Psychiatrica Scandinavica 2007;115:41e7.
Eysenck, S.B., Easting, G., & Pearson, P.R.(1985).Age norms for impulsiveness, venture someness and empathy in children.Personality and Individual Differences, 5,315- 321.
Florian, v.Mikulincer, M., and Yaubman, O.(1995). Does hardiness contribute to mental health during a stressfull reall-life situation? The roles of appraisal and coping Journal of Personality and Social Psychology, 68, 687, 695.
Folkman,S. (1984). Personal Control and stress and coping processes. Journal of Personality and Social Psychology. 46. 839-852.
Frazier, P.A., Tix, A.P., & Barron, K.E. (2004). Testing moderator and mediator effects in counseling psychology. Journal of Counseling Psychology, 51(1), 115-134.
Garmezy, N. (1983). Stressors of childhood. In N. Garmezy & M. Rutter (Eds.). Stress, coping, and development in children (pp. 43-84). New York: MCGraw Hill.
Garmezy, N. (1991). Resiliency and vulnerability to adverse developmental outcomes associated with poverty. American Behavioral Scientist, 34, 416-430.
Garmezy,N. Masten, A., S., & Tellegen, A. (1984). The study of stress and competence in children: Building blocks for developmental psychopathology. Children Development. 55, 97- 111.
Garmezy ,N. & Masten, A. (1991). The Protective roles of competence indicatores in children at risk.In E. M. Cummings, A. L. Greene.
Garnefski, N., Kraaij,V.(2006). Relationships between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: A comparative study of five specific samples. Personality and Individual Differences 40 (2006) 1659–1669.
Garnefski, N. , Kraaji, . & Spinhoven, P. (2001). Negetive Life event, cognitive emotion regulation and emotional problems. Personality and individual differences. 30, 420-440.
Garnefski, nedia., Samani, siamak., (2011). Psychometrics Properties of the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Persian Version ) Department of Education and Psychology Islamic Azad University, Marvdasht Branch Marvdasht, Fars IRAN.
Garmezy, Norman. (1974). The study of competence in children at risk for severe psychopathology. In The Child in His Family, Vol. 3: Children at Psychiatric Risk, ed. By E. J Anthony, 77-98.
Gilligan, R. (2000). Adversity, Resilience and Young People: the Protecitive Value of Positives School and Spare Time Experiences. CHILDREN & SOCIETY VOLUME 14(2000) pp. 37-47.
Gloria, A, M, Castellanos, S, J & Orozco, N, (2005). Perceived educational barriers, cultural fit, coping responses and psychological well being of Latina undergraduates, Hispanic Journal of Behavioral Sciences, 27(2). 161-183.
Gordon Rouse, (1994), KA., Ingersoll, GM., Orr. OP. Longitudinal Health Endangering Behavior Risk Among Resilient and Noresilient Early Adolescents. JOURNAL OF ADOLESCENT HEALTH 1998: 23:297,302.
Gross, David .R . martin. J .(2009). Parenting style. Available at :http:// www. Davidcross.us/classes.
Halverson, C.F. and M.P. Waldrup(1974) Relations between preschool barrier behaviors and early scool measures of coping, imagination and verbal evelopment. Developmental Psychology 10, 1974, 716-720.
Hawkins, J D. Catalano, R F and Miller. J Y (1992) Risk and Protective Factors for Alcohol and Other Drug problems in Adolescence and Early Childhood: mplications for Substance Abuse Prevention (in Psychological Bulletin. Vol 112, no 1).
Hemenover, S.H. (2003). Individual differences in rate of affect change :Studies in affective chronometry. Journal of personality and social psychology, 85, 121- 131.
Hernestein, R,J. secondary rein forecment and rate of primary reinforesment journal of experimental Analaysis of Behavior, 1964, 7,27-36.
Hess, RS., Richards, MI. (1999). DEVELOPMENTAL AND GENDER INFLUENCES ON COPING IMPLICATIONS FOR SKILLS TRAINING. Psychology in the Schools, Vol. 36(2): 149-157.
Holmbeck, G. N. (1997). Toward terminological, conceptual, and statistical clarity in the study of mediators and moderators: examples from the child-clinical and pediatric psychology literatures. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 65 (4), 599-610.
Heyman, G. M. (1996). Wich behavoral consequences matter? The importance of frame of reference in exploring addiction, Behavoral and Brain Sience, 19, 599-610.
Hoyle, R.H., & Smith, G.T. (1994). Formulating clinical research hypotheses as structural equation models: A conceptual overview. Journal of Consulting and Clinical.
Inzlicht, M, Aronson, J, Good, C & McKay, L, (2006). A particular siliency to threatening environments. Journal of Experimental Social Psychology, 42, 323-336.
Jacclon, CS. (1997).The trait and process of resilience. J Adv Nurs. 1997 Jun: (1):123-9.
Jessor, R. (1998). New perspectives on adolescent risk behavior. In R. Jessor ( Ed.), New perspectives on adolescent risk behavior (PP. 1-10). New York: Cambige university press.
Kerige, P. K., (2001).C hildren's coping with interparental conflict. In J. H. Grych & F. D. Fincham (Eds.), Interparental conflict and child development:Theory, research and application (pp: 213-248). Cambridge, UK: Cambridge University Press.
Kishton, J.M., & Widaman, K.F. (1994). Unidimensional versus domain representative parceling of questionnaire item: An empirical example. Educational and Psychological Measurement, 54, 757-765
kobak, R. r., cole, H. E, ferenze-Gillies, R, Fleming, W.S., & Gamble, w. (1993). Attachment and emotional regulayion during mother. Teen problem solving: A control theory analysis. Child development , 64, 231-245.
Kobassa, S. C. Maddi, S. R., & Zolla, M. A., (1983) . Personality and social resources in stress resistance. Journal of Personality and Social Psychology,45, 839 – 850.
Kumpfer, KL. (2002). Factors and Processes Contributing to Resilience: in Glantz, M.D.G and Johnson, LJ. (Eds). Resilience and Development: positive life adaptation. Kluwer Academic Publishers. New York.
Lazarus, R. S., & Folkman. (1984). Coping and adaptation In W. D. Gentry (Ed.), Hand book behavioral medicine (pp: 87-116). New York: Guilford press.
Logue, A. W. (1998). Laboratory research on self control: Applications to administration. Review of general psychology, 2, 221-238.
Linquanti, R. (1992). Using community-wide collaboration to faster resiliency in kids:A concepuall framework.Portland, OR:Western Regional Center for Drug Free Schools and Communities. (ERIC Document Reprodoction Service No. ED 353 666).
Luthar, S. S. Cicchhetti, D, & Becker, B.(2000).The construct of resilience: A Critical evaluation and guidelines for future work.Child Devalopment, 71(3), 543-562.
Magnus KB. Cowen, El. Wyman,PAFagen, DB., and Work, WC. (1999) .PARENT-CHILD RELATIONSHIP QUALITIES AND CHILD ADJUSTMENT IN HIGHLY STRESSED URBAN BLACK AND WHITE FAMILIES. JOURNAL OF COMMUNITY PSYCHOLOGY, Vol. 27m No. 1, 55-71.
McGee, R., Wolfe, D., & Olson, J. (2001). Multiple maltreatment, attribution of blame, and adjustment among adolescents. Development and Psychopathology, 13, 827–846.
Masten,A.S.(2001). Ordinary magic: Resilience processes in development. American Psychologists, 56, 227-238.
Masten, A. S., Reed, M.G. (2002). Resilience in development. In: Snydera, C.R.,Lopez, S. J., eds. The Handbook of Positive sychology, Oxford University Press, pp. 74-88.
Mennin, D. S., Holoway, R. M., Fresco, D. M., Moore, M. T., & Heimberg, R. G. (2007).Delineating components of emotion and its dysregulation in anxiety and mood psychopathology. Behavior Therapy, 38, 284- 302.
Morris, A. S., Silk, J. S. Steinberg, L., Myers, S. S. , & Robinson, L. R. (2007). The role of the family context in the development of emotion regulation. Social Development,16,362-388.
Nolen-Hoeksema, S., McBride, A., & Larson, J. (1997). Rumination and psychological distress among bereaved partners. Journal of Personality and Social Psychology, 72, 855–862.
Ong, D, Bergeman, C, S, Toni, L, Bisconti & Wallace, A, (2006). Psychological Resilience, Positive Emotions, and Successful Adaptation to Stress in Later Life, Journal of Personality and Social Psychology, 91(4)- 730-749.
Ong, A. D., Edwards, L. M., & Bergeman, C. S. (2006) Hope as a source of resilience in later adulthood. Personality and Individual Differences, 41(7):1263-1273.
Panley, J.A., Tomaka, J., & Wiebe, J.S. (2002). The association of coping to physical and psychological health outcomes: A meta analytic review. Journal of Behavioral Medicine, 25, 551- 603.
Parkinson, B. & Totterdell, P. (1999). Classifying affect-regulation strategies. Cognition and Emotion, 13,277-303.
Peyrot, M. (1996). Causal analysis: Theory and application. Journal of Pediatric Psychology, 21, 3-24.
Plomin, R. Asbury K., & Dunn, J. (2001). Why are children in the same family so different ? Nonshared environment a decate later. Canadian Journal of Psychiatry, 46,225-233.
Ryan, C. Martin, Eric, R. D.(2005). Cognitive emotion regulation in the prediction of depression, anxiety, stress, and anger.Personality and Individual Differences, 39, 1249–1260.
Richards, J. B. Sabol, K. E. & De wit, H. (1999). Effects of Metamphetemine on the adjusting emount procedure, a model of impulsive behavior in rats, Psychopharmacology, 146, 432-439.
Richardson GE, Waite PJ. (2002). Mental Health Promotion through Resilience and Resiliency Education. International Journal of Emergency Mental Health.
Rutter, m. (1993). Resilience: some can ceptual consideations. Journal of Adolescent health, 14, 625- 631.
Rutter, M. (1987)Psychosocial resilience and protective mechanisms. American Journal of Orthopsychiatry, 57(3), 316-331.
Sameroff, A. J.(2000) . Development system and psychopathalogy . Development and psychopathology, 12,297-312.
Sandler, I. N. Tein, J. Y & West, S. G. (1994). "Coping, stress, and the psychological symptoms of children of divorce: A cross-sectional and longitudinal study". Child Development, 65, 1744-1763.
Sartorius, N., Ustun, T. B., Costa de Silva, J. A., et al .(1993). An international study of psychological problems in primary care. Archives of General Psychiatry, 50, 819 -824.
Siebert. Al. (2007). How to Develop Resiliency Stregths. Available: www.resiliency center.com.
Swann, A. C., & Hollander, E. (2002). Impulsivity and Aggression: Diagnostic challenges for the clinician, A monograph for continuing medical education credit. London: Oxford Press.
Tugade, M. M., & Fredrickson, B. L. (224). Resilient Individuals use Postive Emotions to Bounce back from negative emotional experiences. Journal of Personality and Social Psychology, 86. 320-333.
Vallerstein, Judith. Children of divorce: the psychological tasks of the child. American Journal of Orthopsychiatry 53(2), 1983, 230-243.
Van den Broek, P., & Fletcher, C. R. , & Risden, K. (1993). Investigations of inferential processes in reading: A theoretical and methodological integration. Discourse Processes, 16, 169-180.
Waller, M. A. (2001). Resilience in cosystemic covtext. Evallution of the child American Journal of Orhopsychiatry, 71, 290-297.
Waugh. C.E. Fredrickson . B.L. Taylor, S.F.(2008). Adapting to lifsslings and arrows: Individual differences in resilience when recovering from an anticipated threat: journal of Research in personality.
Werner, e. (1989). High-risk children in youth adulthood: A longitudinal study from birth to 32 years. American Journal of Orthopsychiatry, 59, 72-81.
Werner,E. & Smith, R. s. (1992). Overcoming the odds: high risk children from birth to adulithood.Ithaca, NY: Cornell University Press.
Werner,E. E. & Smith, R.S. (2001). Journeys from childhood to midlife: Risk, resilience, and recovery. Cornell University Press.
West, S.G., Finch, J.F., & Curran, P.J. (1995). Structural equation models with non-normal variables. In R. H. Hoyle (Ed.), Structural equation modeling: Conce.
Wright, M.O. & Masten, A. S. (2006). Resilience processes in development.In S. Goldenstein & R. Brooks.Handbook of Resilience in Children .New York: Springer.
Wright, M. O. & Masten, A. S. (1997). Vulnerability and resilience in young children In J. D. Noships, S. Greenspan, S. Osofsky (Eds.), Handbook of child and adolescent psychiatry: Vol. 1 Infancy and Preschoolers: Development and syndromes (pp. 202-224). New York: Wiley.
Wyman, P. A. (2003). Emerging perspectives on contex specifity of children s adaptation and resilience: Evidence from a decate of research with urban children in adversity. In S. S. Luthar (Ed.), Resilience and vulnerability: Adaptation in the context of children adversities ( pp. 293-317) . New York :Cambridge University Press.
Zuckerman, M.(1994).Behavioral expressions and biosocial bases of sensation seeking. New York: Cambridge University Press.